شبهای قدر و شهادت و دفن امام علی علیه السلام

تصميم خوارج بر قتل على ، معاويه و عمروعاص بعد از جنگ نهروان

نامه ۴۷ نهج البلاغه ـ وصيّت امام علی (ع) پس از ضربت ابن ملجم

​ ضربت خوردن امام علي(ع) به دست "عبدالرحمن ابن ‏ملجم مرادي" (19رمضان40 ق)

​ شهادت مظلومانه‏ ی حضرت اميرالمؤمنين امام علی(ع) در كوفه(21رمضان40 ق)

وقایع پس از شهادت حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) و خاکسپاری شبانه و مخفیانه ایشان

در تشییع پیکر امام علی(ع) چه کسانی حضور داشتند

​ ویژه نامه حضرت امام علی علیه السلام

نُوزدهِ ماهِ مُبارک چون رسید - خون زِ فرقِ حَضرتِ مولا چکید

امروز فرقِ حضرتِ مولا شکسته - زان قلبِ ما تا آدم و حوّا شکسته

شعر-علي شيرِ خدا خفته است در خاكِ نجف امشب

کوفه گشته غرقِ ماتَم

ویژه نامه شبهای قدر

شب قدر، شبی برای عروج

شب قدر است و امشب هجر مولاست - دلم از عشق او پر شور و غوغاست

نماهنگ | ایام قدر، قله ماه رمضان

​ شب قدر (19 و 21 و 23 رمضان المبارک)

​ شب بیست ویکم ماه مبارک رمضان دومين شب قدر دومين شب قدر

اِنّا اَنزَلناهُ، فی لَیلَةِ القدر اَست

تفسیر سوره انا انزلناه فی لیله القدر

لیلة القدر مساوي است به هشتادوچهار – سالِ عُمر از دي و پائيز و زمستان و بهار

ویژه نامه ماه رمضان المبارک


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: روزه و مـاه مـبـارک رمـضـان ، معصوم دوم حضرت علی ع

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : چهارشنبه ۲۳ فروردین ۱۴۰۲ | 17:34 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

در تشییع پیکر امام علی(ع) چه کسانی حضور داشتند

امام حسن(ع) بر پیکر پاک امیرالمؤمنین(ع) نماز خواند، پس از نماز، تابوت را کنار زدند و با جا به جا کردن خاک، آرامگاهی ساخته یافتند که سنگ نوشته‌ای نشان می‌داد که آن قبر را حضرت نوح(ع) برای حضرت علی(ع) آماده ساخته است!

در تشییع پیکر امام علی(ع) چه کسانی حضور داشتند

به گزارش فارس، قبر مطهر مولی الموحدین امیرالمؤمنین علی(ع) صدها سال قبل از خودشان آماده اما مخفی بود؛ چرا که مدفن منور آن بزرگوار که توسط حضرت نوح نبی(ع) قرن‌ها پیش ساخته شده و آن حضرت به محل واقف بود و أحدی غیر از این بزرگوار مطلع نبود و ضمن وصیتش رمزی فرمود تا محل آن برای فرزندانش روشن شود.

پس از شهادت حضرت علی(ع) بر اساس وصیتش فرزندان ارجمندش شبانه آن نازنین بدن را غسل دادند و کفن کردند و به خاک سپردند. پس از انجام غسل و کفن به دستور امام حسن(ع) جز فرزندان امیرالمؤمنین و شماری از یاران خاص آن حضرت، همه برگشتند و آن تابوت بر دوش جبرئیل و میکائیل و حسن و حسین(ع) از کوفه دور شد و بر سوی نجف (منطقه غری) رهسپار شد.

مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه علمیه قم در ادامه به شرح این رویداد می‌پردازد:

در نقطه‌ای از آن سرزمین، جلو تابوت به زمین آمد و فرزندان آن حضرت نیز عقب آن را بر زمین نهادند و امام حسن(ع) همان گونه که پدر سفارش فرموده بود بر آن پیکر پاک نماز خواند پس از نماز، تابوت را کنار زدند و با جا به جا کردن خاک، آرامگاهی ساخته و پرداخته یافتند که سنگ نوشته‌ای نشان می‌داد که آن قبر را حضرت نوح(ع) برای بنده برگزیده و شایسته خدا، علی(ع) آماده ساخته است.

هنگامی که بر آن شدند تا آن پیکر مقدس را به درون قبر برند ندای منادی را از آسمان شنیدند که می گفت: «انزلوه الی التربة الظاهر، فقد اشتاق الحبیب الی الحبیب»، آن بدن پاک را بر زمین پاک نهید که دوست مشتاق دیدار دوست است».[امام علی(ع) از ولادت تا شهادت، ص663ـ664]

شیخ مفید در کتاب «الارشاد» خویش این گونه آورده است که: قبر آن حضرت(ع) بنا به وصیتی که کرده بود، مخفی ماند تا زوال دولت بنی امیه که دشمنی و کینه‌ ورزی شدیدی نسبت به آن حضرت(ع) داشتند و چون قدرت به دست بنی‌عباس افتاد، در زمان امامت امام صادق(ع) توسط آن حضرت قبر مطهر جد بزرگوارش آشکار شد و امام صادق(ع) چون به پیش ابوجعفر منصور دوانقی (متوفی 158 هجری) دومین خلیفه عباسی می‌رفت، قبر جد بزرگوارش را زیارت کرد و آشکار نمود از آن به بعد شیعیان چون متوجه این امر شدند، به زیارت قبر مطهر حضرت علی(ع) شتافتند.[الارشاد ج1، ص10]

و به این جریان شیخ ابوعلی طبرسی در کتاب «اعلام الوری بأعلام الهدی» اشاره کرده است.[اعلام الوری ج1، ص312] در اینجا دو روایت که در رابطه با محل دفن است، اشاره می‌شود: 1. «ابی عمید» به سند خود می‌گوید: شخصی از امام حسین(ع) پرسید: جنازه امیرالمؤمنین(ع) را در کجا به خاک سپردید. فرمود: شبانه جنازه را برداشتیم و از جانب مسجد اشعث آن را بردیم تا به پشت کوفه کنار غریین برده و در آنجا به خاک سپردیم. 2. جابر بن یزید جعفی گوید: از امام باقر(ع) پرسیدم جنازه امیرالمؤمنین(ع) در کجا دفن شد؟ فرمود: پیش از طلوع خورشید در جانب غریین به خاک سپرده شد و حسن(ع) و حسین(ع) و محمد حنیفه فرزندان علی(ع) و عبدالله بن جعفر (برادرزاده علی(ع)) وارد قبر شدند و جنازه را در میان قبر گذاردند.[نگاهی بر زندگی دوازده امام(ع) ص65]

در تشییع پیکر امام علی(ع) چه کسانی حضور داشتند

https://jamejamonline.ir/002vN7

وقایع پس از شهادت حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) و خاکسپاری شبانه و مخفیانه ایشان

https://imamhussain.org/persian/30327

تشییع جنازه مطهّر امام علی(ع) چگونه بود؟ - گنجینه پاسخ ها - اسلام کوئست - مرجعی برای پاسخگویی به سوالات دینی، اعتقادی و شرعی

https://www.islamquest.net/fa/archive/ar22361

متن روضه تشییع جنازه، خاکسپاری و دفن بدن مطهر امیرالمومنین علی علیه السلام در میان قبری که توسط نوح پیامبر برای ایشان آماده شده بود

https://noo.rs/LaKeb

فرشتگان در تشییع جنازه علی (ع)

http://mahiniblog.blogfa.com/post/17

روضه تشییع پیکر امیرالمومنین علی پورکاوه

https://pelan3.com/tasheei-peykar-amir-al-momenin

ناله مسجد«حنانه» زمان تشییع امام علی(ع) در نجف اشرف - خبرگزاری شبستان ، رسانه حوزه دین ، فرهنگ و اندیشه

http://shabestan.ir/detail/News/948808


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: روزه و مـاه مـبـارک رمـضـان ، معصوم دوم حضرت علی ع

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : چهارشنبه ۲۳ فروردین ۱۴۰۲ | 17:26 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

وقایع پس از شهادت حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) و خاکسپاری شبانه و مخفیانه ایشان

کوفه پس از شهادت مولای متقیان حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام)

شرح غم و اندوه خاندان عترت (علیهم السّلام) در مصیبت از دست دادن اول مظلوم عالم، سیدالاوصیاء، حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) در وصف نمی گنجد. اندک یاران و شیعیان راستین حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) نیز سوگوار این مصیبت عظیم گشتند. در بعضی از منابع ضمن شرح اوضاع کوفه در روز شهادت حضرت (علیه السّلام)، سخنان مردی را نقل نموده اند که بر سر درب خانه ای که حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) در آنجا بودند؛ ایستادند و برخی از فضایل ایشان را برشمردند. در برخی منابع از این شخص به عنوان خضر نبی (علیه السّلام) نامبرده شده است: (1) «اسيد بن صفوان مصاحب رسول خدا (صلى اللَّه عليه و آله) گويد: روزى كه حضرت اميرالمؤمنين (عليه السّلام) به شهادت رسید، گريه شهر را به لرزه در آورد و مردم مانند روز شهادت پيغمبر (صلى اللَّه عليه و آله) دهشت زده شدند، مردى گريان و شتابان و إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ‏ گويان پيدا شد و مى ‏گفت: امروز خلافت نبوت بريده گشت تا به در خانه ‏اى كه حضرت اميرالمؤمنين (علیه السّلام) در آن بود ايستاد و گفت: خدايت رحمت كند اى ابوالحسن تو از همه مردم پيشتر به اسلام گرويدی و در ايمان با اخلاصترین فرد از نظر ایمان بودی و يقين تو محكمترین بود و از همه مردم باتقواتر بودی و از همه بیشتر رنج کشیدی و از حضرت رسول خدا (صلى اللَّه عليه و آله) بیشتر محافظت نمودی و امین ترین اصحاب بودی. مناقبت از همه برتر و سوابقت از همه شريفتر و منزلت تو از همه رفيعتر بود و به پيغمبر (صلى اللَّه عليه و آله) از همه نزديكتر و از نظر روش و اخلاق و طريقه و كردار به آن حضرت شبيه ‏تر بودی و مقامت از همه شريفتر بود و نزد رسول الله (صلى اللَّه عليه و آله) از همه گراميتر بودى. خدا ترا از جانب اسلام و پيغمبر و مسلمين پاداش خير دهد، توانا بودى هنگامى كه اصحاب پيغمبر ضعیف بودند و زمانى كه خوارى و زبونى از خود نشان دادند، تو به ميدان آمدى و موقعى كه سستى ورزيدند، تو قيام كردى و آنگاه كه اصحابش به انحراف گرویدند، روش رسول خدا (صلى اللَّه عليه و آله) را در پیش گرفتی، خليفه بر حق او بودى، بى‏ چون و چرا [و به نزاع برنخاستى‏] و در برابر زبونى منافقان و خشم كافران و بدآمدن حسودان و خوارى فاسقان، ناتوانى نشان ندادى. زمانى كه همه سست شدند، تو به امر خلافت قيام كردى و چون از سخن گفتن ناتوان شدند، سخن گفتى و چون توقف كردند، در پرتو نور خدا گام برداشتى، آنگاه از تو پيروى‏ كردند و هدايت يافتند. و تو از همه خوش زبانتر و خدا را فرمانبردارتر [عاقبت ‏انديشتر] و كم سخنتر و درست گفتار‏تر و بلندنظرتر و دلیرتر بودی و يقين تو از همه بيشتر بود و از همه نيكوكردارتر و آشناتر به امور بودى. تو به خدا در ابتدا و انتها رئيس و بزرگ دين بودى: ابتدا زمانى بود كه مردم پراكنده شدند (بعد از شهادت پيغمبر (صلى اللَّه عليه و آله)) و انتها زمانى بود كه مستأصل شدند. (بعد از قتل عثمان) براى مؤمنان پدر مهربان بودى زمانى كه تحت سرپرستى تو در آمدند، بارهاى گرانى را كه آنها از كشيدنش ناتوان شدند، به دوش گرفتى و آنچه (را از امور دين) تباه ساختند؛ محافظت نمودى و آنچه را (از احكام و شرايع) رها كردند، رعايت فرمودى و زمانى كه زبونى كردند [به گردآوردن دنيا حريص شدند] دامن به كمر زدى. زمانى كه بيتابى كردند، بلندى گرفتى و زمانى كه شتاب كردند، صبر نمودى و انتقام هر خونی را كه مي خواستند تو گرفتى (براى مسلمين از كفار خونخواهى كردى) و از بركت تو به خيراتى رسيدند كه گمانش را نداشتند، بر كافران عذابى ريزان و رباينده و براى مؤمنان پشتيبان و سنگر بودى، به خدا همراه نعمتهاى خلافت [مصيبتهايش‏] پرواز كردى [آفريده شدى‏] و به عطايش [يعنى عطاى الهى‏] كامياب گشتى و سوابقش را احراز كردى و فضائلش را به دست آوردى، شمشير حجت و دليلت كند نبود و دلت منحرف نگشت و بصيرتت ضعيف نشد، هراسان نگشتى و سقوط نكردى. تو مانند كوه بودى كه طوفانش نجنباند و همچنان بودى كه پيغمبر (صلى اللَّه عليه و آله) فرمود: «در رفاقت و دارائى خويش امانت نگهدارترين مردم است.» و باز چنان بودى كه فرمود: در انجام امور مربوط به جسمی ضعيف و در انجام امر خدا قوى است، نزد خود فروتن و نزد خداوند بزرگ است. در روى زمين بزرگ و نزد مؤمنين‏ شريف بودى، هيچ كس را درباره تو راه عيبجوئى نبود و هيچ کس نمی توانست بر تو خرده‏ بگيرد. [و كسى در تو طمع نمی کرد.‏] و براى هيچ كس نرمى و مجامله نمی کردى، هر ناتوان و زبونى نزد تو توانا و عزيز بود تا حقش را برايش بستانى و هر تواناى عزيز، نزدت ناتوان و زبون بود تا حق را از او بستانى و در اين موضوع، خويش و بيگانه نزدت برابر بود، شأن و شخصيت تو بر اساس حق و راستى و مدارا بود. در هر کاری گفتارت حكم و ثابت و فرمانت با خويشتن دارى و دور انديشى همراه بود و رأی تو با علم و عزم راسخ بود. و هر آينه راه راست روشن گشت و امر مشكل آسان شد و آتشها خاموش گشت و دين به وسيله تو راست شد و اسلام قوت يافت و امر خدا ظاهر شد، اگر چه كافران دوست نداشتند و اسلام و اهل ايمان از بركت تو پا بر جا شدند و بسيار بسيار پيشى گرفتى و پس از تو هر کس هر چه بکوشد به درجه تو نرسد. تو بزرگتر از آنى كه مصيبت تو با گريه جبران شود، مرگ تو در آسمان بزرگ جلوه كرد و مصيبت تو مردم را خرد كرد فإنا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ‏ ما به قضاء خدا راضى و نسبت به فرمانش تسليم هستيم، به خدا سوگند مسلمين هرگز كسى را مانند تو از دست ندهند، تو براى مؤمنين پناه و سنگر و مانند كوهى پا برجا و بر كافران خشونت و خشم بودى، خدا ترا به پيغمبرش برساند و ما را از اجرت محروم نسازد و بعد از تو گمراه نگرداند، مردم همه خاموش بودند تا سخنش تمام شد. او گريست و اصحاب پيغمبر (صلى اللَّه عليه و آله) گريستند سپس هر چه جستند او را نيافتند.»(2)

در مناقب آل أبي طالب (عليهم السّلام) ابن شهرآشوب در پایان این نقل چنین آمده است:«فَالْتَفَتُوا فَلَمْ يَرَوْا أَحَداً فَسُئِلَ الْحَسَنُ (ع) مَنْ كَانَ الرَّجُلُ قَالَ الْخَضِرُ (ع)‏: هر چه گشتند او را نيافتند پس از حضرت امام حسن (علیه السّلام) پرسیدند آن مرد که بود؟ فرمودند خضر (علیه السّلام) بود.»(3)

در تفسير فرات الكوفي و بحار الأنوار نقل شده است هنگامی که حضرت امیرالمؤمنین (علیه السّلام) در کوفه به شهادت رسید ابن عباس در مسجد درباره فضایل حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) چنین گفتند:(4) «فرات از علی بن محمد بن مخلد جعفی از سلیمان بن یسار نقل کرده است: هنگامی که امیرمؤمنان (علیه السّلام) در کوفه به شهادت رسید ابن عباس را دیدم که در مسجد نشسته بود و جامه اي بر کمر و پاهایش بسته و آرنجش را روي زانوان و دستش را زیر گونه اش گذاشته است و می گوید: اي مردم من حرفی دارم که گوش فرا دهید. «هر کس خواست ایمان بیاورد و هر کس خواست کفر بورزد.» من از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) شنیدم که می فرمودند: هنگامی که امیر مؤمنان عَلِیّ بْن أَبِی طَالِب (علیه السّلام) از دنیا برود در دنیا نشانه هایی آشکار می شود که هیچ خیري در آنها نیست. من گفتم: اي رسول خدا (صلی الله علیه و آله) آن نشانه ها چیست؟ آن حضرت فرمودند: امانتداری کم می شود و خیانت زیاد می گردد طوري که مرد با زن بد کاره همبستر می شود و دوستانش به او نگاه می کنند. به خدا سوگند دنیا بعد از او با مصیبت و بدبختی در تنگنا قرار می گیرد آگاه باشید که زمین از وجود من خالی نگشته است تا زمانی که علی (علیه السّلام) بعد از من زنده باشد. علی بعد از من در دنیا جانشین من است، علی مانند پوست من است، علی گوشت من است و علی استخوان من است و علی همچون خون من است و علی رگهاي من است، علی برادر و وصی و خلیفه من در قوم من است، علی به سر انجام رساننده وعده هاي من و برآورنده دین من است، علی مرا در سختیهاي کارم همراهی کرد و در رکابم با گروه هاي کفار جنگید و در وحی شاهد و ناظرم بود و طعام نیکوکاران را با من تناول کرد و بارها جبرئیل (علیه السّلام) او را آشکارا در طول روز با او مصافحه می کرد و شهادت داد و مرا به شهادت گرفت که علی (علیه السّلام) از پاکان و برگزیدگان است، اي مردم من شما را شاهد می گیرم تا زمانی که علی (علیه السّلام) در نزد شماست از عِلم امرکننده خود نپرسند و هنگامی که او را از دست دادید مصداق این آیه اتفاق می افتد: «لِیَهْلِکَ مَنْ هَلَکَ عَنْ بَیِّنَهٍ وَ یَحْیی مَنْ حَیَّ عَنْ بَیِّنَهٍ: کسانی که از برهانی نابود شدند باید نابود گردند و کسانی که از برهانی زنده شدند باید زنده گردند. [و يقيناً خدا شنوا و داناست.](سوره مبارکه انفال، آیه 42)» اكنون خدا به شما تخفيف داد و معلوم داشت كه در شما ضعفى هست.](سوره مبارکه انفال، آیه 66)»(5)

چگونگی تکفین و به خاکسپاری حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام)

در چگونگی تکفین و به خاکسپاری حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) نقلهای زیادی با تفاوتهایی نقل شده است که در این مجال به ذکر نقلهایی می پردازیم که از خاندان عصمت (علیهم السّلام) رسیده است یا از نزدیکان آنان نقل شده است:(6) حسن بن محمد بن سعید هاشمی با اسنادی از احمد بن علی مقری از حضرت امّ كلثوم (علیها السّلام) دختر حضرت امير المؤمنين (علیه السّلام) روايت كرده است كه فرمود: آخر سخنى كه پدرم به برادرانم، حضرت امام حسن و امام حسين (صلوات اللَّه عليهما) فرمودند، اين بود كه اى فرزندانم، چون من از دنيا رحلت نمايم مرا غسل دهيد و پیکر مرا با برد يمنى كه رسول خدا و فاطمه (صلوات اللَّه عليهما) را از آن خشك كرديد؛ خشك كنيد و مرا در تابوت بگذارید و بر روی تابوت من پوششی بیندازید. پس نظر كنيد هرگاه پيش تابوت بلند شود عقب آن را برداريد. حضرت امّ كلثوم (علیها السّلام) گويد كه بيرون آمدم كه تشييع پیکر پدر خود كنم، چون به نجف اشرف رسيديم، طرف سر تابوت ميل به زمين كرد؛ پس عقب تابوت را بر زمين گذاشتند؛ پس حضرت امام حسن (علیه السّلام) كلنگى گرفتند و به ضرب اوّل كه زدند قبر كنده ‏اى آشکار شد و در آنجا تخته بود و بر آن نوشته بود دو سطر به خطّ سريانى كه مضمونش اين بود: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏ اين قبري است كه نوح پيغمبر از برای على، وصىّ محمّد (صلی الله علیه و آله)، هفتصد سال پيش از طوفان كنده است و مقرّر ساخته است. حضرت امّ كلثوم (علیها السّلام) گويد كه چون قبر را درست كردند شكافته شد و ندانستيم كه آن حضرت زمين را شكافت و بيرون رفتند يا آن حضرت را به آسمان بردند. آنگاه شنيديم كه هاتفى ما را تعزيت داد و گفت: خدا شما را صبر نيكو كرامت فرمايد در مصيبت سيّد و بزرگ شما و حجّت خداوند عالميان بر خلايق. (7)

در روایت دیگر از حضرت ام کلثوم (علیها السّلام) درباره به خاکسپاری حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) آمده است:(8) حضرت ام کلثوم (علیها السّلام) دختر حضرت علی (علیه السّلام) فرمودند: قبر شکافته شده و ضریحی نمایان شد. ناگهان تخته اي دیدیم که روي آن با سریانی نوشته شده بود: «بسم الله الرّحمن الرّحیم این مقبره ای است که نوح براي علی بن ابی طالب (علیه السّلام) هفتصد سال قبل از طوفان کنده است.» سپس قبر شکافته شد و نمی دانیم.(9)

از یکی از خدمتگزاران حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) درباره نحوه تکفین و تدفین حضرت (علیه السّلام) نقل شده است:(10) «حيان بن علي عنزى گويد: يكى از خدمتگزاران علي بن ابى طالب (علیه السّلام) براى ما روايت كرد هنگامى كه شهادت حضرت امير المؤمنين (علیه السّلام) فرا رسيد در آخرين لحظات زندگى در خطاب به حسنين (عليهما السّلام) فرمودند: هر گاه از دنيا رفتم مرا در تابوت بگذاريد و از منزل بيرون بريد، شما دنبال تابوت را بگيريد و قسمت جلو آن خود حركت خواهد كرد، هنگامى كه به غريين رسیدید سنگ بزرگ سفيدى را مشاهده خواهيد كرد كه از وى نورى مي درخشد، در كنار آن سنگ سفيد براى من قبرى حفر كنيد. راوى گويد: پس از اينكه حضرت امير المؤمنين (علیه السّلام) به شهادت رسیدند پیکر آن حضرت را از منزل بيرون برديم، در اين هنگام صداى همهمه ‏اى را مى ‏شنيديم تا آنگاه كه به ناحيه غريين رسيديم، پس از اين سنگ سفيدى را مشاهده كرديم كه نور از آن مى درخشيد، در كنار آن سنگ قبرى حفر نموديم و ناگهان مشاهده كرديم تخته سنگى هويدا گرديد كه در آن اين كلمات نوشته شده بود: اين قبرى است كه نوح (علیه السّلام) براى على بن ابى طالب (علیه السّلام) بنا كرده است. حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) را در كنار سنگ مزبور به خاک سپردیم و به طرف كوفه مراجعت نموديم و از اين كرامتى كه خداوند براى حضرت امير المؤمنين (علیه السّلام) فراهم كرده بود خشنود بودیم، در اين هنگام به گروهى از شيعيان برخورد كرديم كه در نماز بر جنازه حضرت شركت نكرده بودند، ما جريان كار را براى آنان تشريح كرديم‏ و اكرام و احسان پروردگار را درباره حضرت اميرالمؤمنين (علیه السّلام) براى آنها بازگو نموديم، آنان جواب دادند: ما هم بايد مانند شما از جريان اطلاع پيدا كنيم، به آنها گفتيم: طبق وصيت حضرت امير محل قبر آن بزرگوار را از انظار پنهان داشتيم، آنها به سخنان ما توجهى نكردند و به طرف غريين رفتند و ليكن هر چه كوشش كردند اثرى از قبر نيافتند.» (11)

در فرحة الغري في تعيين قبر أمير المؤمنين علي بن أبي طالب عليه السلام في النجف و به نقل از آن در بحارالانوار درباره به خاکسپاری حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) آمده است:(12) « و محمّد بن احمد بن داود قمى در كتاب خود ذكر كرده است به اسناد خود از عمرو بن اليسع كه سعد خفاف به نزد من آمد و گفت كه مى‏ خواهى اى فرزند كه حديثى به تو نقل كنم؟ گفتم: بلى. گفت: خبر داد مرا حضرت امام جعفر صادق (علیه السّلام) كه چون هنگام اين شد كه طاير روح مقدّس حضرت امير المؤمنين (علیه السّلام) به رياض قدس پرواز كند، به حضرت امام حسن و امام حسين (صلوات اللَّه عليهما) فرمودند كه چون من به دار وصال ارتحال نمايم، مرا غسل دهيد و كفن كنيد و حنوط كنيد و مرا در تابوت گذاشته عقب تابوت را برداريد كه پيش تابوت را ملائكه برخواهند داشت.

و در روايت كلبى به اسناد او از حضرت امام صادق (علیه السّلام) منقول است كه چون حضرت امام حسن و امام حسين (عليهما السّلام) آن حضرت را غسل دادند از طرف خانه ندائى برآمد كه اگر پيش‏ تابوت را برمى ‏داريد، عقب تابوت را جمعى برخواهند داشت و اگر عقب را برمى‏ داريد، پيش تابوت را جمعى برخواهند داشت يعنى ملائكه.

آمديم بر سر تتمّه حديث اوّل: پس آن حضرت فرمود كه چون مرا خواهيد برد به قبرى خواهيد رسيد كنده و لحد ساخته اند و خشت در آن چيده اند. پس مرا در لحد گذاريد و خشت بر من بچينيد و چون خشتها را بگذاريد يك خشت از بالاى سر من برداريد و گوش بدهيد به هاتفى كه ندا خواهد كرد. پس چون حسنين (علیهما السّلام) به اوامر آن حضرت عمل نمودند آن حضرت را در مضجع مبارکشان گذاشتند و خشت بر لحد چيدند، يك خشت از جانب سر برداشتند در قبر چيزى نديدند و قبر را خالى يافتند. در آن حالت هاتفى آواز داد كه حضرت امير المؤمنين (علیه السّلام) بنده صالح و نيكو كردار خداوند عالميان بود. حق تعالى او را به پيغمبر خود ملحق ساخت.

پس حضرت امام جعفر صادق (علیه السّلام) فرمودند: حق سبحانه و تعالى چنين مى‏ كند با جميع اوصيا بعد از انبيا حتّى آنكه اگر پيغمبرى در مشرق وفات يابد و وصيّ آن پيغمبر در مغرب، البتّه حق تعالى آن وصى را به آن پيغمبر ملحق مى‏ سازد.» (13)

در بحارالانوار درباره نحوه به خاکسپاری حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) آمده است:(14) روایت شده که حضرت امام حسین (علیه السّلام) هنگام غسل فرمودند: آیا سبکی حضرت امیرالمؤمنین (علیه السّلام) را نمی بینی؟ حضرت امام حسن (علیه السّلام) فرمودند: اي اباعبدالله، با ما جماعتی هستند که ما را کمک می کنند.

هنگامی که نماز عشاء آخر را خواندیم، جلوي تابوت بلند شد ما به دنبال آن رفتیم تا وارد غري (نجف) شدیم و کنار مقبره حضرت امیرالمؤمنین (علیه السّلام) همچنان که خود ایشان فرموده بودند رسیدیم در حالی که صداي بالهاي بسیار و سر و صدا می شنیدیم. تابوت را روي زمین گذاشتیم و بر ایشان آنگونه که به ما فرموده بودند نماز خواندیم و وارد مضجع شریف ایشان شده و حضرت را در آنجا گذاشتیم و خشتها را روي یکدیگر چیدیم.(15)

علت خاکسپاری شبانه حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام)

به دو سند معتبر از هشام بن محمّد از ابو بكر بن عيّاش نقل شده است که علت به خاکسپاری شبانه پیکر حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) ترس از شکافتن مضجع شریف حضرت توسط خوارج و دشمنان ایشان بوده است:(16) چنان كه منقول است به دو سند معتبر از هشام بن محمّد كه گفت ابو بكر بن عيّاش به من گفت كه از ابى حصين و اعمش و غير ايشان از علماى عامّه پرسيدم كه آيا كسى شما را خبر داد كه نماز بر حضرت امير المؤمنين (علیه السّلام) كرده باشد يا در تدفین آن حضرت حاضر شده باشد؟ گفتند: نه؛ و از پدرت محمّد بن سائب پرسيدم؛ گفت كه شب آن حضرت را بيرون بردند حضرت امام حسن و امام حسين (علیهما السّلام) و محمّد بن الحنفيّه و عبداللَّه بن جعفر و چند نفر از اهل بيت آن حضرت و آن حضرت را مخفى در پشت كوفه دفن كردند. گفتم كه چرا با پدرت چنين كردند؟ گفت: از ترس آنكه مبادا خوارج و غير ايشان مضجع آن حضرت را بشكافند و خواهند كه آن حضرت را بيرون آورند.(17)

در بحارالانوار نقلی از محمد بن حنیفه با تفاوتهایی از نقلهای معتبرِ ذکر شده درباره تکفین و به خاکسپاری حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام)، آمده است از جمله اینکه مردم کوفه شبانه و در هنگام تشییع پیکر حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) و حرکت به سمت نجف با تشییع کنندگان مواجهه می شوند و عزاداری می کنند و حضرت امام حسن (علیه السّلام) ایشان را به خانه هایشان بازمی گرداند و یا این مطلب که مردم در هنگام خاکسپاری حضور داشتند و برخلاف تمام نقلهای معتبر که ذکر شده است خاکسپاری پیکر مطهر حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) مخفیانه صورت گرفته است. و همچنین اینکه انتهای نقل آمده است ندای «فقد اشتاق الحبيب إلى الحبيب»شنیده شد. با توجه به اینکه شنیده شدن این ندا در نقلهای معتبر ذکر نشده است به نظر می رسد بیشتر بر مذاق صوفیه و فرق همفکر با آنها خوشایند است و اختلافات فاحش این نقل با نقلهای دیگر بر این مطلب صحه می گذارد:(18) «محمد بن حنیفه گفت: آنگاه ما شب هنگام ایشان را براي خاکسپاری آماده ساختیم و حسن (علیه السّلام) او را غسل می داد و حسین (علیه السّلام) بر او آب می ریخت. نیاز نبود تا کسی آن حضرت (علیه السّلام) را بچرخاند چون بدن مطهر آنگونه که غسل دهنده می خواست به چپ و راست می چرخید و بوي او خوشتر از بوي مشک و عنبر بود. پس حسن (علیه السّلام) خواهرانش زینب و ام کلثوم (علیهما السّلام) را صدا زده و فرمود: خواهرم حنوط جدم رسول خدا (صلی الله علیه و آله) را بیاور زینب (علیها السّلام) به سرعت رفته و آن را آورد. راوي گفت: هنگامی که زینب (سلام الله علیها) آن را باز کرد، خانه و تمامی کوفه و خیابانهاي آن را بوي خوش آن فرا گرفت. پس حضرت (علیه السّلام) را با پنج جامه پوشاندند طبق آنچه خودشان سفارش کرده بودند. سپس روي تابوت گذاشتند. حسن و حسین (علیهما السلام) عقب تابوت را گرفتند و جلوي آن بلند شد و دیده نمی شد چه کسی آن را بلند کرده است. جبرئیل و میکائیل (علیهما السلام) جلوی تابوت را برداشته بودند. آن تابوت در روي زمین بر هر چیز که گذشت براي آن سجده کرد و از باب کنده خارج شد. حسن و حسین (علیهما السلام) عقب تابوت را گرفتند و به دنبال آن راه افتادند. محمد بن حنیفه گفت: به خدا سوگند من به تابوت نگاه می کردم که به دیوارها و نخلستانها می گذشت و آنها از روي خشوع خم می گشتند. پس مستقیم به سوي نجف در مکان قبري که هم اکنون است رفت. کوفیان گریه و ناله سر دادند و زنان در حالی که به صورتشان سیلی می زدند و سر برهنه بودند به دنبال آن افتادند. حسن(علیه السّلام) آنها را از گریه و فریاد منع کرد و به خانه هایشان فرستاد. حسین (علیه السّلام) نیز می فرمود: لا حول و لا قوّه الّا بالله العلی العظیم، انّا لله و انّا الیه راجعون پدر جان کمرم شکست گریه را به خاطر تو یاد گرفتم و پناه همگان خداوند است. هنگامی که آن دو به جاي قبر رسیدند جلوي تابوت زمین گذاشته شد پس حسن (علیه السّلام) نیز عقب آن را به زمین گذاشت و براي حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) نماز خواند و جماعت نیز پشت سرشان بودند. پس همان گونه که پدرش سفارش کرده بود هفت مرتبه تکبیر گفت، آنگاه ما تابوت را تکان دادیم و خاك را کنار زدیم ناگهان قبري کنده شده و لحدي آماده و ساجی منقوش دیدیم که روي آن نوشته شده بود «این را جدّش نوح پیامبر براي بنده صالح و پاکیزه بنا نموده است.» هنگامی که خواستند پایین بیاورند ندایی شنیدند که می گفت: او را روي تربت پاك قرار دهید، به راستی دوست مشتاق دوست گشته است، آنگاه مردم وحشت کردند و حیرت زده شدند. حضرت امیر المؤمنین (علیه السّلام) قبل از طلوع آفتاب دفن گردید.»(19)

در نقلی که از حسن بصری درباره تکفین و به خاکسپاری حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) رسیده است تفاوتهایی با نقلهای ذکر شده از ائمه (علیهم السّلام) و منتسبان و نزدیکان حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) وجود دارد. از آن جمله می توان از موارد اختلافی در نقل حسن بصری به حنوطی که برای تکفین حضرت مولی الموحدین (علیه السّلام) استفاده شد و عدم ذکر این فضیلت سیدالاوصیاء و سرور مومنان که جلوی تابوت ایشان را ملائکه گرفتند و تشییع نمودند و عدم ذکر آماده سازی مضجع شریف حضرت (علیه السّلام) به دست نوح پیامبر و تجاهل به اینکه مشخص نشد چه کسی آن را آماده کرده بود؛ اشاره کرد:(20) «در مناقب ابن شهر آشوب از حسن بصري روایت شده است که حضرت على (علیه السّلام) هنگام وفاتش به حضرت امام حسن و حضرت امام حسین (علیهما السلام) وصیت کردند و به آنها فرمود: اگر از دنیا رفتم شما حنوطی از بهشت کنار سرم و سه کفن از ابریشم بهشتی پیدا می کنید سپس مرا غسل دهید و با همان حنوط، حنوط و کفن کنید. حضرت امام حسن (علیه السّلام) فرمود: ما کنار سرش طبقی از طلا که رویش کافور خوش بوي بهشتی و سدر بهشتی قرار داشت یافتیم. هنگامی که آن حضرت را غسل و کفن کردند شتر آمد و بنابر وصیت ایشان او را با آن حمل کردند ایشان فرموده بودند: شتر نزد قبرم می آید و کنار آن توقف خواهد کرد. پس شتر آمد و بر لبه قبر ایستاد. به خدا سوگند کسی نفهمید چه کسی آن را کنده است. بعد از این که برایشان نماز خوانده شد لحد بر آن گذاشتند. هنگام دفن یک پاره ابر سفید و پرندگان سفید روي مردم سایه انداختند و هنگامی که تدفین به اتمام رسید آن ابر و پرندگان رفتند.»(21)

در تاریخ یعقوبی به طور مختصر پس از ذکر ضربت خوردن حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) درباره تکفین و تدفین آن حضرت را می نویسد:(22) «حضرت على (علیه السّلام) دو روز زنده بودند و در شب جمعه نخستين شب دهه آخر ماه رمضان سال چهلم و از ماههاى عجم در كانون آخر در شصت و سه سالگى زندگى را بدرود گفتند و پسرش حسن او را با دست خود غسل دادند و بر او نماز خواندند و هفت تكبير گفتند و فرمودند: «اما انها لا تكبر على احد بعده: بدانيد كه پس از على بر ديگرى هفت تكبير گفته نمى ‏شود.» على در كوفه در جايى به نام« غرى» دفن شد و خلافتش چهار سال و ده ماه بود.»(23)

خم شدن ستونی هنگام تشییع شبانه پیکر حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) از کنار آن

از خم شدن ستونی بر سر راه نجف از کوفه در هنگام تشییع پیکر حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) روایاتی رسیده است. در این مجال به بحث و بررسی در این باره می پردازیم: ستونی در محلی که امروزه به مسجد حناّنه معروف است وجود داشت که در هنگام تشییع شبانه پیکر حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) از آن منطقه به سمت نجف برای به خاکسپاری از حزن و اندوه خم گردید. این موضوع در کتب شیعی از جمله مناقب آل أبي طالب (عليهم السّلام) ابن شهرآشوب، فرحة الغري في تعيين قبر أمير المؤمنين علي بن أبي طالب (عليه السّلام) في النجف، الأمالي شیخ طوسی و بحار الأنوار نقل شده است:(24) با اسنادی ابن مسکان از حضرت امام صادق (علیه السّلام) درباره ستون خمیده در راه نجف سؤال کرد. حضرت فرمودند: بله، هنگامی که تابوت پیکر حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) را از آنجا گذر دادند آن ستون از حزن و اندوه بر حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) خم شد و همچنان که تخت ابرهه هنگام ورود حضرت عبدالمطلب خم و مایل گردید.

روایت دیگری در کتب مناقب آل أبي طالب (عليهم السّلام) از ابن شهرآشوب، فرحة الغري في تعيين قبر أمير المؤمنين علي بن أبي طالب (عليه السّلام) في النجف و همچنین بحار الأنوار بدون ذکر خمیدن و مایل شدن تخت ابرهه در هنگام ورود حضرت عبدالمطلب (علیه السّلام) به این مطلب تصریح شده است:(25) ابن مسکان از حضرت امام صادق (علیه السّلام) درباره ستون خمیده در راه نجف سؤال کرد. ایشان فرمودند: بله، هنگامی که تابوت حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) را آوردند آن ستون به خاطر اندوه و ناراحتی بر حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) خمیده گشت.

بار دومی که این مکان در سوگ خاندان عصمت عزاداری کرد پس از نهادن سر مطهر شهدای کربلا و حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السّلام) در آن منطقه بود که صدای ناله ای برخاست.

در امالی طوسی از نزول حضرت امام صادق (علیه السّلام) در کنار ستون خم شده در راه نجف و خواندن دو رکعت نماز در آنجا خبر داده شده است:(26) با اسنادی از مفضل بن عمر نقل شده است: حضرت امام صادق (علیه السّلام) از ستون خم شده در راه نجف اشرف گذشتند و در آنجا دو رکعت نماز خواندند و به ایشان گفتم: این نماز به چه علت بود؟ فرمودند: در این مکان سر جدم حسین بن علی (علیهما السّلام) را قرار دادند.

درباره مسجد حنانه در کوفه معروف است اینکه «قائم المائل: ستون خمیده» ذکر شده در روایات در این محل بوده است در کتاب العتبات المقدسه الطریحی اطلاعاتی آمده است که در اینجا به آن اشاره می شود:(27) مسجد حنانه از مساجد کوفه قدیم است که در ثویه واقع شده است و آن محل از زمان جاهلیت مشهور بوده است و در آنجا زندان فرزندان منذر (پادشاهان حیره) بود و در عصر اسلامی محل زندگی عده ای از قبایل عرب از جمله قبیله ثقیف گردید و «محله حنانه» الان در نجف جزء کوچکی از محل ثویه قدیم است و مسجد حنانه در وسط آن واقع شده است. وجه تسمیه نامیدن آن به حنانه طبق آنچه که بعضی از محققان ذکر کرده اند مشتق از حنین است با استناد به روایاتی که اسیران حضرت امام حسین (علیه السّلام) را از محل ثویه عبور دادند و در این مکان به سر مطهر حضرت امام حسین (علیه السّلام) و یارانش جسارت نمودند پس زمین آنجا ناله حزن انگیزی کرد که صدای ناله آن شنیده شد و اسیران اهل بیت (علیهم السّلام) نیز به خاطر جسارت به سرهای مطهر ناله و بی تابی نمودند و به این دلیل به مسجد حنانه معروف شد.

نظر دیگری که در این کتاب درباره این مسجد مطرح شده این است که این محل دیری نصرانی بوده است و «حنا» نام داشته است که در کنار این دیر برج مراقبت بلندی قرار داشته است و این برج در هنگام عبور پیکر حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) از آن منطقه به احترام و حزن و اندوه خمیده شده است:(28) «و نظر ارجح در نزد ما آن است که واژه «حنانه» از «حنا» مشتق شده است و حنا دیر نصرانی قدیمی دیرهای حیره بوده است و در مکان این مسجد واقع بود و واژه حنا به حنانه با گذشت زمان تطور یافته است. طبق آنچه الدبر البکری و یاقوت و العمری ذکر کرده اند و تمام این افراد اشاره کرده اند که مناره بلندی در کنار دیر به عنوان برج مراقبت بود که «القائم: ستون» نامیده می شد. به گمان من آن ستون یا برج (القائم) همان «قائم المائل» است که از آن در روایات اسلامی یاد شده است و تأکید می شود که در مسجد حنانه واقع بود. و دور از ذهن نیست که برج یا ستون (قائم) دیر حنا همان «القائم المائل: ستون خمیده» مسجد حنانه باشد و فقط آن به (ستون) خمیده (القائم المائل) شناخته می شود به خاطر کج شدن و خمیدن آن. یا به دلیل دیگری که ابن طاووس و طوسی و ابن شهر آشوب و اشخاصی دیگر روایت کرده اند که ابن مسکان از حضرت امام صادق (علیه السّلام) درخصوص (ستون یا برج القائم) در راه نجف سئوال کرد. حضرت (علیه السّلام) فرمودند: بله هنگامی که تابوت حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) را از آنجا گذر دادند آن ستون از شدت اندوه و ناراحتی برای حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) خمیده گشت و همچنان که هنگام ورود عبدالمطلب بر ابرهه تخت او خمیده و مایل شد.»

قساوت ابن ملجم (لعنه الله علیه) حتی پس از ضربت کاری بر حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام)

کینه و بغضی که مردم پس از حضرت رسول الله (صلی الله علیه و آله) از حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) به دلیل حق گویی، عدالت طلبی و برافراشتن دین الهی بر دل گرفتند به جنگهای جمل، صفین و نهروان منجر شد. خوارج پس از حکمین از صف یاران حضرت سیدالوصیین (علیه السّلام) جدا شدند و ایشان را سبّ می کردند، مسلمانان را آزار و اذیت می کردند و دست به قتل و آشوب می زدند. بازماندگان خوارج پس از شکستی سخت در جنگ نهروان همچنان در پی انتقام از حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) بودند.

ابن ملجم (لعنه الله علیه) شقی ترین اشقیاء حتی پس از ضربت زدن با شمشیر زهرآلود و شکافتن فرق حضرت مولی الموحدین (علیه السّلام) همچنان حقد و کینه در وجود پلیدش موج می زد. گزارشاتی که در تاریخ نقل شده است نشان از شدّت حقد آن پلید ملعون از فخر کائنات، دلاور همیشه پیروز عرصه نبرد حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) دارد.

یکی از گزاراشات تاریخی رسیده که شدت دشمنی آن ملعون با حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) و خاندان عترت (علیهم السّلام) را نشان می دهد نقلی است که در فرحة الغري في تعيين قبر أمير المؤمنين علي بن أبي طالب عليه السلام في النجف رسیده است و در بحارالانوار نیز آمده است مبنی بر اینکه ابن ملجم خود اعتراف می کند قصد کندن گوش حضرت امام حسن (علیه السّلام) را داشته است و به حضرت فرموده است نزدیک بیا تا در گوش تو چیزی بگویم. حضرت امام حسن (علیه السّلام) فرمودند قصد دارد گوش مرا گاز بگیرد بعد آن ملعون می گوید اگر می گذاشت گوشش را از جا می کندم.(29) عبد الصّمد بن احمد از ابى الفرج بن الجوزى مرا خبر داد كه گفت كه خواندم نوشته ‏اى به خطّ ابى الوفاء بن عقيل كه چون ابن ملجم (عليه اللّعنة) را به نزد حضرت امام حسن (علیه السّلام) آوردند، به آن حضرت گفت كه مى ‏خواهم يك كلمه با شما آهسته بگويم. آن حضرت (علیه السّلام) اباء نمودند و فرمودند: غرضش آن است كه گوش مرا به دندان بگيرد. پس آن ملعون گفت: و اللَّه كه اگر مى ‏گذاشت گوشش را از سرش جدا مى‏ كردم.(30)

ابن ملجم (لعنه الله علیه) جسارت دیگری پس از زدن ضربت بر حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) در جواب حضرت ام کلثوم (سلام الله علیها) نمودند که نشان از شدت کینه و دشمنی آن ملعون با حضرت علی بن ابیطالب (علیه السّلام) دارد. وقتی حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) درباره چگونگی قصاص از ابن ملجم (لعنه الله علیه) فرمودند آن ملعون گفت شمشیرم را به هزار درم خریدم و به هزار درم زهرآلود نمودم و این شمشیر به من خیانت نمی کند در نقلی نیز آمده زهر برای کشتن مردم کوفه کافی بوده است. در این هنگام حضرت ام كلثوم (سلام الله علیها) با ناله فرمودند: اى دشمن خدا، امير المؤمنين را كشتى؟ ابن ملجم (لعنه الله علیه) با وقاحت تمام جواب داد: من پدر ترا كشتم و لقب «امیرالمومنین» را برای حضرت سید الوصیین (علیه السّلام) که از طرف خدا و توسط جبرئیل در 14 ذی الحجه مختص ایشان نازل شده بود؛ منکر شد و لعنه الله علی القوم الظالمین.

در مقاتل الطالبین در این باره نقل شده است:(31) «ابو مخنف مي گويد: وقتى ابن ملجم را به حضور حضرت على (علیه السّلام) آوردند من و گروهى از بزرگان عراق كنار بستر او به عيادت نشسته بوديم. حضرت امير المؤمنين (علیه السّلام) فرمودند: «النفس بالنفس. إن أنا مت فاقتلوه كما قتلنى و إن سلمت رايت فيه رائى.‏» حضرت امير المؤمنين (علیه السّلام) از آيه قصاص كه در قرآن كريم آمده ياد كردند و فرمودند: اگر من با اين ضربه بدرود زندگى گفتم او را به همين ترتيب‏ قصاص كند و اگر جان به در بردم خود مي دانم كه تكليف چيست؟

ابن ملجم در پاسخ اين سخن گفت: به خدا من اين شمشير را به هزار درهم خريده‏ ام و هزار درهم نيز پرداخته ‏ام تا به زهر آبش داده ‏اند. اگر اين شمشير به من خيانت كند كه مستحق لعنت است: حضرت ام كلثوم (سلام الله علیها) دختر حضرت امير المؤمنين (علیه السّلام) با ناله فرمودند: اى دشمن خدا امير المؤمنين را كشتى؟ ابن ملجم (لعنه الله علیه) جواب داد: من پدر ترا كشته ‏ام.

حضرت ام كلثوم (علیه السّلام) فرمود: اميدوارم پدرم از اين آسيب بهبود يابد. عبدالرحمن بن ملجم ملعون با لحن نوميد كننده ‏اى گفت: پس اين گريه ‏ها چيست؟ گمان دارم كه تو بر من اشك فرو مي ريزى به خدا اگر اين ضربه را بر عموم مردم زمين تقسيم مي كردند همه جان مي سپردند.»(32)

نحوه انتقام از ابن ملجم (لعنه الله علیه)

حضرت امير المؤمنين (علیه السّلام) قبل از شهادت خویش نحوه انتقام از ابن ملجم (لعنه الله علیه) را مشخص نمودند و به حضرت امام حسن (علیه السّلام) و حضرت امام حسین (علیه السّلام) وصیت نمودند جز یک ضربت بیشتر بر او نزنند حتی اگر جان به در برد که در بخش وصایا به تفصیل ذکر شده است.

در کتاب مقتل الإمام أمير المؤمنين على بن أبى طالب (علیه السّلام) به دو نقل در این باره اشاره شده است که در این مجال به ذکر آن می پردازیم:(33) «حسين از عبد اللّه از عبد اللّه بن يونس از گفته پدرش از ابان بجلى از ابى بكر بن حفص از ابن عباس‏ ما را خبر داد كه گفت در كوفه حاضر بودم كه ابن ملجم را به حضور حضرت اميرالمؤمنين (علیه السّلام) آوردند و گفتند اى امير المؤمنين، درباره اين اسير چه مى ‏فرمایید؟ شنيدم فرمود:ند انديشه ‏ام چنين است كه اينك از او به نيكى پذيرايى كنيد تا ببينيد حال من چگونه مى ‏شود، اگر درگذشتم پس از من يك ساعت هم او را مهلت مدهيد.»(34)(35) «حسين از عبد اللّه از عبد الرحمن بن صالح از عمرو بن هشام از اسماعيل بن ابى خالد از عامر شعبى مرا حديث كرد كه چون ابن ملجم آن ضربت را بر حضرت اميرالمؤمنين (علیه السّلام) زد، حضرت على (علیه السّلام) پرسيدند: ضربت زننده بر من چه شد؟ گفتند او را دستگير كرديم، فرمود از خوراك من و از آشاميدنى من او را بخورانيد و بياشامانيد اگر زنده ماندم‏ درباره ‏اش انديشه خواهم كرد و اگر از دنیا رفتم تنها بر او يك ضربت بزنيد و چيزى بر آن ميفزائيد.»(36)

ابن ملجم (لعنه الله علیه) برای رهایی از قصاص، به قتل رساندن معاویه (لعنه الله علیه) را به شرط آزادی خود از حضرت امام حسن (علیه السّلام) مطرح می نماید. در این باره در کتاب قرب الاسناد و به نقل از آن در بحارالانوار چنین آمده است:(37) «حضرت امام صادق (علیه السّلام) از پدرش نقل فرمودند: پدرم برایم نقل فرمود حضرت امام حسن (علیه السّلام) نزد ابن ملجم آمد و خواست تا گردن او را بزند. ابن ملجم گفت: با خداوند عهد بسته بودم که پدرت را بکشم و موفق شدم پس اگر خواستی مرا بکش و اگر خواستی ببخش، اگر مرا ببخشی نزد معاویه می روم و او را می کشم و تو را از دست او راحت می کنم. حضرت امام حسن (علیه السّلام) فرمودند: نه، من تو را به سرعت به آتش دوزخ می فرستم آنگاه جلو آمده و گردنش را زدند.»(38)

درباره امان خواستن ابن ملجم (لعنه الله علیه) از حضرت امام حسن (علیه السّلام) در کتاب کشف الغمه آمده است:(39) «و ابن ملجم ملعون نزد حضرت امام حسن (علیه السّلام) پيغام داده بود كه من هيچ عهدى با خداى تعالى نكرده ‏ام مگر كه به جاى آورده ‏ام و من اين عهد با خداى كرده بودم كه علی (علیه السّلام) و معاويه را بكشم يا پيش از ايشان بميرم، پس اگر خواهى مرا با وى بگذار كه من با خداى عهد كردم كه بروم و معاويه را بکشم و چون باقى مانم به خدمت تو بيايم و به بيعت دست بر دست تو نهم، حضرت امام حسن (علیه السّلام) فرمودند: و اللَّه تو را به ملاقات آتش دوزخ بفرستم. بعد پيش آمدند و او را كشتند و به جهنم فرستادند.» (40) در تاریخ طبری نیز چنین گزارشی نقل شده است.(41)

نقلهای رایج نادرست درباره انتقام از ابن ملجم (لعنه الله علیه)

در برخی از کتب تاریخی گزارشاتی از سوزاندن جسد ابن ملجم (لعنه الله علیه) ذکر شده است. وصیت حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) به حضرت امام حسن (علیه السّلام) و حضرت امام حسین (علیه السّلام) انتقام گرفتن از قاتل با یک ضربت شمشیر بوده است. در کتاب طبقات الکبری از به آتش کشیدن جسد ابن ملجم (لعنه الله علیه) به دست «عبد اللَّه بن جعفر و حسين بن على (علیه السّلام) و محمد بن حنفيه» سخن رفته است که به یقین بر ما واضح و روشن است که حضرت امام حسین (علیه السّلام) هرگز برخلاف وصیت پدر بزرگوار خویش عمل نمی فرمودند.(42)

در مقاتل الطالبین از سوزاندن جسد ابن ملجم (لعنه الله علیه) به دست ام الهيثم نخعى سخن رفته است.(43)

در تاریخ طبری فقط نقل شده است جسد ابن ملجم (لعنه الله علیه) را در حصيرها پيچيدند و به آتش سوختند. (44)

در تاریخ مروج الذهب نحوه انتقام را کاملا برخلاف وصیت حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) با بریدن دست و پا و میخ داغ بر چشم او کشیدن عنوان کرده است که با وجود امام معصوم حضرت امام حسن (علیه السّلام) و حضرت امام حسین (علیه السّلام) لزوم اجرای وصیت کاملا بی اساس است.(45)

در اعلام الوری نقلی آورده شده است که حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) دستور به سوزاندن ابن ملجم (لعنه الله علیه) دادند و این برخلاف تمام نقلهایی است که از وصیت حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) در تاریخ آمده است و همچنین کاملا مخالف رفتار بزرگوارانه ای است که ایشان با قاتل خویش نمودند که در بسیاری از کتب معتبر نقل شده است. در ادامه این نقل برخلاف وصیت حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) از گردن زدن ابن ملجم و سوزاندن جسد ابن ملجم توسط ام الهيثم دختر اسود نخعى سخن رفته است. (46)

خطبه حضرت امام حسن مجتبی (علیه السّلام) در مسجد کوفه پس از شهادت حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام)

در اکثر کتب تاریخی، خطبه حضرت امام حسن مجتبی (علیه السّلام) در مسجد کوفه پس از شهادت حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) نقل شده است. ایشان در این خطبه شمه ای بسیار کوتاه از فضایل پدربزرگوارشان را فرمودند و از والایی شبی که ایشان به شهادت رسیدند سخن گفتند.

در امالی صدوق و به نقل از آن در بحارالانوار این خطبه حضرت امام حسن (علیه السّلام) چنین نقل شده است:(47) حبيب بن عمرو گويد من خدمت حضرت امير المؤمنين (علیه السّلام) که در بستر بیماري قرار داشتند و در اثر آن دعوت حق را لبیک گفتند؛ وارد شدم پس زخمشان را باز کردند. گفتم يا امير المؤمنين اين زخم شما چيزى نيست و باكى بر شما نيست. فرمودند: اى حبيب من هم اكنون از شما مفارقت مي كنم. من گريستم و حضرت ام كلثوم (سلام الله علیها) هم كه نزد او نشسته بودند گريستند به او فرمودند: دختر جانم چرا گريه كنى؟ گفت جدایى شما را در نظر آوردم و گريستم؛ فرمودند: دخترم گريه مكن به خدا اگر تو هم مي ديدى آنچه را پدرت مى‏ بيند؛ نمي گريستى. حبيب گويد به او عرض كردم: چه مي بينى يا اميرالمؤمنين؟ فرمودند: اى حبيب مي نگرم كه همه فرشتگان آسمان و پيغمبران دنبال هم ايستاده ‏اند براى ملاقاتم و اين هم برادرم محمد رسول خدا (صلی الله علیه و آله) است كه نزد من نشسته است و مي فرمايد بيا كه آنچه در پيش دارى برايت از آنچه در آن گرفتارى بهتر است. گويد هنوز از نزد او بيرون نشده بودم كه از دنیا رفتند. چون فردا شد بامداد حضرت امام حسن (علیه السّلام) بر منبر ايستاد و اين خطبه را خواند پس از حمد و ستايش خدا فرمود: «ای مردم در اين شب بود كه قرآن نازل شد و در اين شب عيسى بن مريم بالا رفت و در اين شب يوشع بن نون كشته شد و در اين شب اميرالمؤمنين از دنيا برفت به خدا هيچ كدام از اوصياء پيغمبران گذشته و نه ديگران پيش از پدرم به بهشت نروند و چنان بود كه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) كه ایشان را به جبهه جنگ مى ‏فرستاد جبرئيل از سمت راستشان به همراه او نبرد مي كرد و ميكائيل از سمت چپ ایشان. از طلا و نقره جز هفتصد درهم از خود باقی نگذاشت كه از حقوق خود پس ‏انداز كرده بود تا خادمى براى خانواده خود بخرد.(48)

در کتاب کافی به نقل از حضرت امام باقر (علیه السّلام) درباره سخنرانی حضرت امام حسن (علیه السّلام) پس از شهادت حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) آمده است:(49) حضرت امام باقر (علیه السّلام) فرمودند: چون امير المؤمنين (عليه السّلام) وفات كرد حسن بن على (علیه السّلام) در مسجد كوفه به پای خاست و حمد و ثناى خدای گفت و بر پيغمبر (صلى اللَّه عليه و آله) درود فرستاد. سپس فرمودند: اى مردم در اين شب مردى از دنیا رفت كه پيشينيان بر او سبقت نگرفتند و پسينيان به او نرسند. او پرچمدار رسول خدا (صلى اللَّه عليه و آله) بود كه جبرئيل در طرف راست و ميكائيل در طرف چپش بودند. از ميدان بر نمي گشت جز اينكه خدا به او فتح و پيروزى مي داد، به خدا كه او از مال سفيد و سرخ دنيا جز هفتصد درهم كه آن هم از عطايش زياد آمده بود باقى نگذاشت و مي خواست با آن پول براى خانواده ‏اش خدمتگزارى بخرد، به خدا كه او در شبى به شهادت رسید كه يوشع بن نون وصى موسى وفات كرد و همان شبى كه عيسى بن مريم به آسمان بالا رفت و همان شبى كه قرآن فرود آمد.(50)

مسعودی در اثبات الوصیه درباره خطبه حضرت امام حسن (علیه السّلام) پس از شهادت حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) آورده است:

«و روي أن الحسن قام خطيبا بعد دفنه فعلا منبر الكوفة و عليه عمامة سوداء مسدولة و طيلسان أسود فحمد اللّه و أثنى عليه ثم قال: انّه و اللّه قد قبض في هذه الليلة رجل ما سبقه الأولون و لا يدركه الآخرون ان كان لصاحب راية رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله جبرئيل عن يمينه و ميكائيل عن يساره لا ينثني حتى يفتح اللّه على يديه و اللّه ما ترك بيضاء و لا حمراء إلّا سبعمائة درهم من فضل عطائه و لقد قبض في الليلة التي نزل فيها القرآن و في الليلة التي قبض فيها يوشع بن نون و في الليلة التي رفع فيها عيسى بن مريم عليه السّلام.»(51)

روايت شده است كه حضرت امام حسن (عليه السّلام) بعد از به خاکسپاری پدر به خطبه ایستاد پس برفراز منبر مسجد کوفه رفتند در حالیكه عمامه مشکى بر سر داشتند و تحت الحنک قرار داده بودند و عباى مشکى پوشيده بودند بالاى منبر رفتند و خطبه خواندند، پس از حمد و ثناى خدا فرمودند: به خدا قسم در امشب مردى قبض روح شد كه از مردان گذشته كسى بر او پيشى نگرفت و از مردان آينده هم كسى به او نخواهد رسيد، آن مرد صاحب بيرق رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله) بود كه جبرئيل طرف راست و ميكائيل طرف چپ او بودند، او از جنگ برنمى‏گشت مگر اينكه خدا به وسيله‏ دستهاى او ايجاد فتح و فيروزى مي كرد. به خدا قسم كه از مال سفيد و سرخ مگر هفتصد درهم از خود بر جاى ننهاد كه از مازاد عطا و بخششهايش بود، آن حضرت در شبى به شهادت رسید كه قرآن در آن نازل گرديد و يوشع بن نون در آن قبض روح شد و عيسى بن مريم (عليه السّلام) در آن شب به آسمان بالا رفت.(52)

در کتب تاریخ یعقوبی، مروج الذهب و مقتل الإمام أميرالمؤمنين على بن أبى طالب (ع) ابن أبى الدنيا نیز خطبه حضرت امام حسن (علیه السّلام) در مسجد کوفه پس از شهادت حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) با همین مضامین ذکر شده است.(53)

به شواهد کتب تاریخی پس از شهادت حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) مردم با سبط اکبر رسول الله (صلی الله و علیه و آله) حضرت امام حسن مجتبی (علیه السّلام) بیعت نمودند.

تاریخ طبری در این باره می نویسد:(54) در همين سال يعنى، سال چهلم، با حسن بن على (علیه السّلام) بيعت خلافت كردند. گويند: نخستين كسى كه با او بيعت كرد قيس بن سعد بود كه گفت: «دست بيار تا بر كتاب خداوند عزّ و جلّ و سنت پيمبر وى و جنگ منحرفان با تو بيعت كنم.» حسن(علیه السّلام) بدو گفت: «بر كتاب خدا و سنت پيمبر وى كه همه شرطها در اين است.» و قيس خاموش ماند و با او بيعت كرد و مردم نيز بيعت كردند.

زهرى گويد: حضرت على (عليه السّلام) قيس بن سعد را بر مقدمه سپاه عراق كه مى ‏بايد سوى آذربايجان و نواحى آن رود گماشته بود و هم بر نگهبانان سپاه اعراب چهل هزار نفری كه با على بيعت مرگ كرده بودند؛ گماشته بود. اما قيس پيوسته از حركت تعلل كرد تا حضرت على (علیه السّلام) كشته شد و مردم عراق حضرت حسن بن على (علیه السّلام) را به خلافت انتخاب نمودند.(55)

در حدیثی از قول حضرت امام محمّد باقر (علیه السّلام) و حضرت امام جعفر صادق (علیه السّلام) سن حضرت امیر المومنین (علیه السّلام) در هنگام شهادت را شصت و پنج سال ذکر کرده اند:(56) و پدر و عمّم (رحمهما اللَّه) روايت كرده‏ اند به سند معتبر از حضرت امام محمّد باقر و امام جعفر صادق (صلوات اللَّه عليهما) هر دو معصوم فرمودند كه در هنگامى كه حضرت اميرالمؤمنين (علیه السّلام) از دار فنا مفارقت فرمودند شصت و پنج سال داشتند و اين واقعه در سال چهلم از هجرت واقع شد و وقتى كه وحى بر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نازل شد حضرت امير المؤمنين (علیه السّلام) دوازده ساله بودند و سيزده سال بعد از آن در خدمت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) كه در مكّه معظّمه بودند و بعد از آن به مدينه هجرت فرمودند و ده سال در مدينه مشرّفه در جوار حضرت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) زندگی کردند و بعد از آن حضرت سى سال عمر يافتند كه مجموع شصت و پنج سال باشد و در شب جمعه به شهادت رسیدند و قبر آن حضرت در غرى واقع است و نسب آن حضرت، علىّ بن ابى طالب بن عبد المطّلب بن هاشم بن عبد مناف بن قصىّ بن كلاب بن مرّه می باشد.(57)

مقتل الإمام أميرالمؤمنين على بن أبى طالب (ع) از ابن أبى الدنيا سن حضرت هنگام شهادت پنجاه و هشت سال یاد شده است.(58)

در مروج الذهب سن حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) موقع شهادت هفتاد و دو سال و بقولى شصت و دو سال ذکر نموده است.(59)

در تاریخ طبری مدت خلافت حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) سه ماه كمتر از پنج سال و به نقلی چهار سال و نه ماه و يك روز ذکر شده است.(60)

در طبقات الکبری درباره مدت خلافت حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) آمده است: «كانت خلافة علي أربع سنين و تسعة أشهر: خلافت حضرت علی (علیه السّلام) چهار سال و نه ماه بود.» (61)

قول مشهور درباره مدت خلافت حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) چهار سال و نه ماه می باشد.

پی نوشتها

(1) الكافي، جلد‏1، صفحه 456 454 -

(2) ترجمه أصول الكافي، جلد ‏2، صفحه 352 – 350

(3) مناقب آل أبي طالب عليهم السلام، جلد 2، صفحه 347

(4)تفسير فرات الكوفي، صفحه 155 – 154 - بحار الأنوار، جلد 42، صفحه 310

(5)ترجمه بحارالانوار، جلد 42، صفحه 338 -337

(6) فرحة الغري في تعيين قبر أمير المؤمنين علي بن أبي طالب عليه السلام في النجف، صفحه 35 – 34 - بحار الأنوار، جلد ‏42، صفحه 216

(7) ترجمه فرحة الغري، صفحه 70 – 69

(8) بحارالأنوار، جلد ‏42، صفحه 236

(9) ترجمه بحارالانوار، جلد 42، صفحه 253

(10)إعلام الورى بأعلام الهدى، صفحه 202

(11)ترجمه إعلام الورى، صفحه 293 – 292

(12) فرحة الغري في تعيين قبر أمير المؤمنين علي بن أبي طالب عليه السلام في النجف، صفحه 31 – 30 - بحار الأنوار، جلد ‏42، صفحه 214 – 213

(13) ترجمه فرحة الغري، صفحه 68 -67

(14) بحار الأنوار، جلد ‏42، صفحه 236 – 235

(15)ترجمه بحارالانوار، جلد 42، صفحه 253

(16) فرحة الغري في تعيين قبر أمير المؤمنين علي بن أبي طالب عليه السلام في النجف، صفحه 125 – 124 - 123 - بحار الأنوار، جلد ‏42، صفحه 222

(17)فرحة الغري، صفحه 128

(18) بحار الأنوار، جلد ‏42، صفحه 295 – 294

(19) ترجمه بحارالانوار، جلد 42، صفحه 322 – 321

(20) بحار الأنوار، جلد ‏42، صفحه 235 – 234

(21)ترجمه بحارالانوار، جلد 42، صفحه 252

(22) تاريخ ‏اليعقوبى، جلد ‏2، صفحه 213

(23) ترجمه تاريخ ‏يعقوبى، جلد ‏2، صفحه 139

(24) الأمالي(للطوسی)، صفحه 682 - بحار الأنوار، جلد ‏97، صفحه 455 – 454

‏(25)مناقب آل أبي طالب عليهم السلام، جلد ‏2، صفحه 348 - فرحة الغري في تعيين قبر أمير المؤمنين علي بن أبي طالب عليه السلام في النجف، صفحه 101 - بحار الأنوار، جلد ‏42، صفحه 236

(26) الأمالي(للطوسی)، صفحه 682 - بحار الأنوار، جلد ‏97، صفحه 454

(27)العتبات المقدسه فی الکوفه، صفحه 146

(28) العتبات المقدسه فی الکوفه، صفحه 147

(29)فرحة الغري في تعيين قبر أمير المؤمنين علي بن أبي طالب عليه السلام في النجف، صفحه 19 - بحار الأنوار، جلد ‏42، صفحه 307

(30)فرحة الغري، صفحه 59

(31) مقاتل الطالبيين، صفحه 49

(32) فرزندان ابو طالب، جلد ‏1، صفحه 45 – 44

(33) مقتل الإمام أمير المؤمنين على بن أبى طالب (ع)، صفحه 40 – 39

(34) ترجمه مقتل الإمام أمير المؤمنين على بن أبى طالب (ع)، صفحه 61

(35) مقتل الإمام أمير المؤمنين على بن أبى طالب (ع)، صفحه 40

(36) ترجمه مقتل الإمام أمير المؤمنين على بن أبى طالب (ع)، صفحه 62 61-

(37)قرب الإسناد، صفحه 144- 143- بحار الأنوار، جلد ‏42، صفحه 302

(38) ترجمه بحارالانوار، جلد42، صفحه 330

(39)كشف الغمة في معرفة الأئمة، جلد1 ، صفحه 433

(40) ترجمه كشف الغمة، جلد ‏1، صفحه 579

(41)تاريخ‏ الطبري، جلد5، صفحه 148 - ترجمه تاريخ‏ الطبري، جلد ‏6، صفحه 2689

(42) الطبقات الكبرى، ابن سعد، جلد ‏3، صفحه 28 - ترجمه الطبقات الكبرى، جلد ‏3، صفحه 32

(43) مقاتل الطالبيين، صفحه 54

(44) تاريخ ‏الطبري، جلد5، صفحه 149

(45) مروج ‏الذهب، جلد ‏1، صفحه 415 - 414 - ترجمه مروج ‏الذهب، جلد ‏1، صفحه 775

(46) إعلام الورى بأعلام الهدى، جلد ‏1، صفحه 392 – 391

(47) الأمالي(للصدوق)، صفحه 319 – 318 - بحار الأنوار، جلد ‏42، صفحه 202 – 201

(48) ترجمه الأمالي (للصدوق)، صفحه 319 – 318 - ترجمه بحارالانوار، صفحه 221 – 220

(49) الكافي، جلد1‏، صفحه457

(50) أصول الكافي، جلد ‏2، صفحه 354

(51)إثبات الوصية، صفحه 157

(52)ترجمه إثبات الوصية، صفحه 284 – 283

(53)تاريخ‏ اليعقوبى، جلد ‏2، صفحه 213- مقتل الإمام أمير المؤمنين على بن أبى طالب (ع)، صفحه 96 – 95 - مقتل الإمام أمير المؤمنين على بن أبى طالب (ع)، صفحه 95 – 94 - مروج ‏الذهب، جلد‏1، صفحه 414 – 413

(54) تاريخ ‏الطبري، جلد‏5، صفحه 158

(55)ترجمه تاريخ ‏الطبري، جلد‏7، صفحه 2713

(56) فرحة الغري في تعيين قبر أمير المؤمنين علي بن أبي طالب عليه السلام في النجف، صفحه 54 – 53

(57)ترجمه فرحة الغري، صفحه 78

(58) مقتل الإمام أمير المؤمنين على بن أبى طالب (ع)، صفحه 63

(59) مروج ‏الذهب، جلد ‏1، صفحه 414

(60) تاريخ ‏الطبري، جلد ‏5، صفحه 152

(61) الطبقات الكبرى، جلد‏3 ، صفحه27


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: روزه و مـاه مـبـارک رمـضـان ، معصوم دوم حضرت علی ع

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : چهارشنبه ۲۳ فروردین ۱۴۰۲ | 17:19 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

کوفه گشته غرقِ ماتَم

کوفه گشته، غرقِ ماتَم - غرقِ ماتَم، گشته عالَم

قد قُتِل اینَک آن میرِ ایمان - بنده یِ مُخلص و پاکِ یَزدان

یاعلی یاعلی یاعلی جان - یاعلی یاعلی یاعلی جان

چونکه آقا، بَست قامَت - گوئی آندَم، شُد قِیامَت

مَسجِدِ کوفه اَز غَم سِیَه پوش - چونکه آن ماهِ دین گشت خاموش

یاعلی یاعلی یاعلی جان - یاعلی یاعلی یاعلی جان

دَر صَلوةِ، صُبحِ صادِق -گَشته پَرپَر، آن شَقایِق

اِبنِ مُلجم قیامت بِپا کرد - فرقِ مولا علی را دو تا کرد

یاعلی یاعلی یاعلی جان - یاعلی یاعلی یاعلی جان

مَسجِد و مِحرابِ کوفه - مَردُمِ بی تابِ کوفه

جملگی گشته زین غَم عزادار - روزِشان گشته همچون شبِ تار

یاعلی یاعلی یاعلی جان - یاعلی یاعلی یاعلی جان

دَفن شُد چون، جِسمِ پاکَش - شُد نهان از، دیده خاکَش

مسجِدِ کوفه اکنون خَموش است - صوتِ اندوهِ یاران به گوش است

یاعلی یاعلی یاعلی جان - یاعلی یاعلی یاعلی جان

جُمله فرزندان زهرا - اَز غم جانسوزِ بابا

باقری اینَک هستند عزادار - جمله محزون و دلگیر و غَمبار

یاعلی یاعلی یاعلی جان - یاعلی یاعلی یاعلی جان

سروده شده شهادت امام علی علیه السلام بهار سال 1402

مشاهده کتاب مجموعه اشعار باقری

http://dl.hodanet.tv/fileshtml/asharebageri.htm

وبلاگ اشعار باقری

http://asharebageri.blogfa.com

کانال یار خراسانی

https://splus.ir/yarekhorasanirahabar


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: اشعار و سروده های باقری ، معصوم دوم حضرت علی ع

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : چهارشنبه ۲۳ فروردین ۱۴۰۲ | 15:18 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

شعر-علي شيرِ خدا خفته است در خاكِ نجف امشب

علي شيرِ خدا خفته است، در خاكِ نجف اِمشب

علي شيرِ خدا خفته است، در خاكِ نجف اِمشب - بِشُد خاكِ نجف با دفنِ او بيتُ الشّرف اِمشب

بشد خاكِ نجف با دفنِ مولا برتر از جَنّت - مَكان با آن مَكين شد با شرافت, گشت با قيمت

علی همسايه شد اندر نجف با نوح و با آدم - نجف شد بعدِ دفنِ حضرت او مركزِ عالَم

بِشُد دُرِّ نجف با دفنِ او با ارزش و قيمت - بِشُد وادِي السّلام از دفنِ او یک شُعبه از جنّت

بِشُد هم هود و هم صالح، عزادار از غمِ مولا - نجف، وادی السّلام و کوفه باشد ماتمی بر پا

بِشُد کعبه سِیَه پوش از غمِ مولودِ خود اِمشب - مدینه گشت زین ماتم سِیَه پوش و کبود اِمشب

حُسین و هم حَسن هم زینبین اِمشب عزادارند - زمین و آسمان زین غم، بسی شور و نوا دارند

بشد سلمان و مقداد و ابوذر زین عزا گریان - که شد دُرِّ نجف اندر نجف از دیده ها پنهان

زِ مشهد تا نجف تا کاظمین و کربلا اِمشب - تمامِ شیعیان باشند در شور و نوا اِمشب

بود ای باقری زین غم، زمین و آسمان گریان - مَلَک در نُه فَلَک باشد برایِ حضرتش نالان

درصورتی که شعر روز بیست ویکم خوانده شود بجای اِمشب اِمروز آورده شود

سروده شده ماه مبارک رمضان بهار 1401

علی شیرِ خدا سیفُ اللَّهِ راد

علی شیرِ خدا سیفُ اللَّهِ راد - بشد منشق سرش از ظلم و بیداد

به صبحِ نوزدهم اندر عبادت - نصیبِ حضرتِ او شد شهادت

زِعشقِ حضرتِ حق گشت بی تاب - به مسجد اندر و رفت او به محراب

بِشد اندر نیایِش با خُدایَش - به فجرِ صادق او، جانها فدایش

بِشد در نافله در مطلع الفجر - همانکه شد به شانش سوره یِ دهر

شنیدم بهترین اولادِ آدم - ندایِ فُزتُ سرداد اندر آندم

همانکه زاده شد در خانه یِ حق - سرش اندر رهِ حق گشت منشق

همانکه بود او از عشق بی تاب - شهیدِ راهِ حق گشت او به محراب

علی آخر شهیدِ راهِ دین شد - شهیدِ حق امیرالمؤمنین شد

علی آن اُسوه یِ اعلایِ ایمان - بِشد اندر نجف در خاک پنهان

درونِ کعبه زاده گشت آن شاه - بُد او تا آخرِ عمرش مع الله

مع الله و اِلَی الله آن علی بود - یدالله و زِ بهرِ حق ولی بود

بشد ای باقری آن شاه ملحق - به زهرا و نبی بافرقِ منشق

سروده شده توسط حجة الاسلام سیدمحمدباقری پور شهادت امیرالمؤمنین سال 1399

مشاهده کتاب مجموعه اشعار باقری

http://dl.hodanet.tv/fileshtml/asharebageri.htm

وبلاگ اشعار باقری

http://asharebageri.blogfa.com

کانال یار خراسانی

https://splus.ir/yarekhorasanirahabar


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: اشعار و سروده های باقری ، معصوم دوم حضرت علی ع

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : سه شنبه ۲۲ فروردین ۱۴۰۲ | 11:28 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

ویژه نامه حضرت امام علی علیه السلام

زندگینامه امام علی علیه السلام

ولادت امام علی علیه السلام

ویژه نامه ولادت امام علی علیه السلام

شهادت امام علی علیه السلام

ویژه نامه شهادت امام علی علیه السلام

بانک پیامک های میلاد امام علی علیه السلام

اشعار مدح امام علی علیه السلام

صوتی وتصویری امام علی علیه السلام

مناقب امام علی علیه السلام

معجزات امام علی علیه السلام

قضاوتهای امام علی علیه السلام

تصاویر امام علی علیه السلام

احادیث امام علی علیه السلام

فضائل امام علی علیه السلام

موضوعات و مطالب گوناگون

مقالات امام علی علیه السلام

ازدواج امام علی (ع) و حضرت زهرا(س)

امامت امام امیر المومنین

روایت لو لا علی (ع) لهلک عمر

ضربت خوردن امام علی علیه السلام

امیر المومنین در قرآن

امام علی(ع) و اصول قضاوت

اشعار ضربت خوردن حضرت علی علیه السلام

اشعار شهادت حضرت علی علیه السلام

اس ام اس و پیامک های ضربت خوردن حضرت علی

کتابهای موبایلی


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: روزه و مـاه مـبـارک رمـضـان ، معصوم دوم حضرت علی ع

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : سه شنبه ۲۲ فروردین ۱۴۰۲ | 11:26 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |
  • «به هر که نوشته‌ام به او می‌رسد...» / نگاهی به همه وصیت‌های امیرالمومنین(ع) در نهج البلاغه

  • وصیت‌های امیرالمؤمنین(ع) محدود به زمانی نیست که ضربت خورده و در بستر شهادت است. با کندوکاو در نهج‌البلاغه می‌توان فهمید قصه وصیت‌های امیرالمؤمنین در این کتاب، بحث بسیار گسترده‌، جاندار و مفصلی است.

    «به هر که نوشته‌ام به او می‌رسد...» / نگاهی به همه وصیت‌های امیرالمومنین(ع) در نهج البلاغه

    بی‌شک اگر در سال ۴۰ هجری حضور می‌داشتیم و می‌دانستیم دست تقدیر تا ساعاتی دیگر نعمت وجود امیرالمؤمنین علی بن ابی‌طالب(ع) را از ما خواهد گرفت، آرزو می‌کردیم حتی اگر شده به اندازه چند جمله موعظه و رهنمودهایی را از زبان حضرت بشنویم و آن را سرمشق زندگی‌مان قرار دهیم. هرچند چنین امکانی برای ما فراهم نبوده ولی خود حضرت علی(ع) آن‌ها را به گوش ما رسانده و در همان زمان در بستر شهادت تأکید کرده این توصیه‌ها برای هر کسی است که این وصیت‌های مکتوب در آینده به دستش می‌رسد.

    اما وصیت‌های امیرالمؤمنین(ع) محدود به زمانی نیست که ضربت خورده و در بستر شهادت است. با کندوکاو در نهج‌البلاغه می‌توان فهمید قصه وصیت‌های امیرالمؤمنین در این کتاب، بحث بسیار گسترده‌، جاندار و مفصلی است. در این نوشتار برآنیم هر چه از خطبه‌ها، نامه‌ها و حکمت‌های نهج‌البلاغه که رنگ و بوی وصیت دارد را معرفی کنیم.

    دسته‌بندی وصیت‌های امیرالمؤمنین(ع) در نهج‌البلاغه

    در یک نگاه کلی و به اجمال می‌توان این وصایا در نهج‌البلاغه را به دو دسته تقسیم کرد: نخست، وصایایی که حضرت در طول زندگی مبارکشان ایراد کرده‌اند و دوم، وصیت‌هایی که ایشان پس از ضربت خوردن داشته‌اند.

    در همین راستا، وصیت‌های پیش از ضربت خوردن، خود به دو دسته قابل تقسیم است: یکی وصایایی که مربوط به سال‌های پایانی عمر امام علی(ع) و به‌خصوص از جنگ صفین (سال ۲۷ هجری) به بعد را دربرمی‌گیرند و دیگری وصایای پیش از این تاریخ در اوایل دوران حکومت حضرت.

    این تقسیم‌بندی‌ها برای هر کدام از این دوره‌ها را می‌توان ادامه داد و شاخه‌های متعددی را برای هر یک ذکر کرد. برای نمونه یکی از وصیت‌هایی که پیش از جنگ صفین و درظاهر مربوط به اوایل دوران حکومت حضرت است، حکمت ۸۲ نهج‌البلاغه است. امیرالمؤمنین(ع) در این حکمت، شیعیان را به پنج چیز سفارش و تأکید می‌کند اگر برای بدست آوردن آن‌ها شتران راهوار را به سرعت حرکت دهند و همه جا را برای بدست آوردن آن بگردند، سزاوار است.

    وصیت‌هایی نیز در نهج‌البلاغه وجود دارد که پس از جنگ صفین بیان شده‌اند. علامه حسن‌زاده آملی نیز در شرحی که بر نهج‌البلاغه نوشته‌اند به صورت مبسوط به این موارد اشاره کرده‌اند. دو نمونه بارز از این جمله، نامه 31 نهج البلاغه (نامه امام علی به امام حسن علیهما السلام) وصایای حضرت به فرزندش امام حسن(ع)- و دیگری نامه 24 نهج البلاغه است.

    نامه۳۱ را زمانی که از صفین بازمی‌گشتند در منطقه‌ای به اسم حاضرین نوشتند. نوشتن این نامه در شرایط خسته‌کننده تحمیل حکمیت به حضرت در حالی که مایل به ادامه جنگ با معاویه بودند، نشان از اهتمام حضرت به مقوله خانواده و تربیت فرزند دارد. نکته جالب‌تر اینکه در حالی که حضرت کاتبی به اسم «ابی رافع» داشتند و اغلب نامه‌ها را به او می‌گفتند تا کتابت کند ولی این وصیت‌ها به امام حسن(ع) را به دست خودش نوشت.

    نامه ۲۴ هم وصیت‌های مالی حضرت است و نکات تربیتی فراوانی دارد. هنر و شگرد امیرمؤمنان(ع) این بود در نامه‌های سیاسی، اقتصادی و حتی بین‌المللی همچون نامه۵۳، امور اخلاقی و موعظه‌ ای را نیز در داخلش می‌گنجاند. نامه۲۷نهج البلاغه نیز با اینکه نامه‌ای سیاسی خطاب به محمدبن ابی‌بکر است اما پر از توصیه به عبادت، نماز و تهجد است.

    وصیت‌هایی در بستر شهادت

    در خصوص وصیت‌های حضرت پس از ضربت خوردن، اگر یک مورد اختلافی را نیز به حساب بیاوریم، درمجموع چهار وصیت در نهج‌البلاغه وجود دارد. در مورد آن حکمت مورد اختلاف که حکمت۳۸ نهج‌البلاغه است، ابن ابی‌الحدید معتزلی و دیگرانی معتقدند حضرت هشت توصیه به فرزندش امام حسن(ع) در بستر شهادت کرده است. مشهورترین و اساسی‌ترین وصیت‌های پس از سحرگاه نوزدهم رمضان سال چهلم هجری نامه ۴۷ نهج‌البلاغه است. نامه 23 نهج البلاغه و خطبه ۱۴۹ نهج‌البلاغه نیز دو وصیت دیگر پس از ضربت را تشکیل می‌دهند.

    خطبه ۱۴۹ شبیه به نامه ۲۳ نهج‌البلاغه است. سیدرضی نیز نوشته بخشی از نامه ۲۳ را پیش از این در خطبه ۱۴۹ آورده ولی چون این نامه اضافاتی داشته، تکرارش را لازم دانسته است. لحن و بیان حضرت در خطبه ۱۴۹ سرشار از موعظه است و نکات فراوان و ریزی در آن توسط حضرت مورد اشاره قرار گرفته‌اند.

    حضرت در این خطبه، حتی مرگ خودشان را دستمایه عبرت وصیت‌شوندگان می‌داند و می‌گوید: «اگر گام‌ها بلغزد و از این جهان بروم، ما نیز چون دیگران در سایه شاخسار درختان، مسیر وزش باد و باران و زیر سایه ابرهای متراکم آسمان پراکنده می‌شویم و آثارمان در زمین نابود خواهد شد... باید سکوت من و بی‌حرکتی دست و پا و چشم‌ها و اندام من، مایه پند و اندرز شما شود که از هر منطق رسایی و از هر سخن مؤثری عبرت‌انگیزتر است».

    حضرت در ادامه این خطبه، دو وصیت کلی می‌کنند که آن دو را می‌توان جامع همه وصیت‌های حضرت دانست. دو توصیه حضرت، نسبت به خداوند و پیغمبر اکرم(ص) هستند. امیرالمؤمنین(ع) در دو جمله کوتاه از مخاطبانش می‌خواهند اولاً خدا را موحدانه عبادت کنند و دوم اینکه سنت پیغمبر(ص) را ضایع نکنند. بعد هم می‌فرمایند تا زمانی که این دو کار را انجام دهید، هیچ گاه سرزنش نخواهید شد. بالطبع سنت پیغمبر(ص) در این کلام بیشتر به ماجرای غدیر و امامت مربوط است و الا اینکه حضرت مسواک می‌زدند و فلان طور برای نماز لباس می‌پوشیدند هر چند خوب است ولی در سایه امامت و ولایت اهمیت پیدا می‌کنند. پس به یک معنا وصیت جامع حضرت، توحید و امامت است.

    در پایان این خطبه حضرت جمله‌ای می‌گویند که سوزِ دل ایشان را از این گلایه می‌توان فهمید. ایشان می‌فرمایند: «فردا ارزش ایام زندگی مرا خواهید دید» و در یک جمله کوتاه پرده از یک راز نیز برمی‌دارند که بعد از من حکومت به دست نااهلان خواهد افتاد.

    تفاوت نامه ۲۳ با خطبه ۱۴۹ در این است که حضرت در آن درباره قاتل خود نیز صحبت کرده است. چنان‌که در نامه ۴۷ نیز در خصوص قاتلش توصیه‌هایی کرده است. در پایان نامه نیز حضرت از شوقش به لقاءالله این‌طور مثال زده که گویی تشنه‌ای است که به آب رسیده است.

    گفتیم اساسی‌ترین وصیت حضرت، نامه۴۷ نهج‌البلاغه است که به جز چهار خط پایانی که در خصوص قاتلش توصیه‌هایی می‌کند، ۱۶وصیت در آن ارائه شده است.


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: روزه و مـاه مـبـارک رمـضـان ، معصوم دوم حضرت علی ع

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : دوشنبه ۲۱ فروردین ۱۴۰۲ | 20:50 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

نُوزدهِ ماهِ مُبارک چون رسید

نُوزدهِ ماهِ مُبارک چون رسید - خون زِ فرقِ حَضرتِ مولا چکید

مسجد و محرابِ کوفه شُد غمین - اَز غَمِ مولا امیر المؤمنین

صُبحِ نوزده چون که شُد وقتِ اَذان - گفت اَذان، مولا اَمیرِ مؤمنان

گفت مولا چون اَذانِ صبح را - شُد زمین و آسمان نوحه سَرا

بَست قامت وانگَه اَز بَهرِ نماز - حمد و سوره خواند با راز و نیاز

چونکه شد خَم بَر رُکوع و ذِکرِ حق - گشت آغشته به خون رنگِ شَفَق

چونکه سَر بَرداشت مولا ناگهان - زلزله افتاد در هفت آسمان

ضربتی بر فَرقِ او آمد فرود - نَغمَه یِ فُزتُ و رَبِّ ال را سرود

ناگهان آوایِ غَم سَر داده شد - که شهید آن رهبرِ آزاده شد

وای، اَرکانِ هدایت شُد خَراب - زین جنایت شُد جهان در انقلاب

ضَربتی بر فَرقِ اَتقَی الاَتقِیا - زَد، کسی که، بود اَشقَی الاَشقِیا

تیغِ دُشمن فرق مولا را شکست - غُصّه و غَم بر دلِ زهرا نشست

صبحِ کوفه همچو صبحِ محشر است - در عَزا کوفه برایِ حیدر است

باقری، جِنّ و مَلَک شُد در عَزا - کوفه شد بهرِ علی ماتم سرا

سروده شده شهادت امام علی علیه السلام بهار سال 1402

مشاهده کتاب مجموعه اشعار باقری

http://dl.hodanet.tv/fileshtml/asharebageri.htm

وبلاگ اشعار باقری

http://asharebageri.blogfa.com

کانال یار خراسانی

https://splus.ir/yarekhorasanirahabar


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: اشعار و سروده های باقری ، معصوم دوم حضرت علی ع

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : دوشنبه ۲۱ فروردین ۱۴۰۲ | 16:26 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

تصميم خوارج بر قتل على ، معاويه و عمروعاص بعد از جنگ نهروان

در سال ۳۵ هجری (۶۵۶ میلادی) در خلال جنگ‌های داخلی مسلمانان موسوم به فتنهٔ اول، تعدادی از خوارج تصمیم به قتل علی، معاویه و عمروعاص به صورت هم‌زمان گرفتند تا به عقیدهٔ خود امت اسلام را از دست این سه تن که مسئول جنگ‌های داخلی بودند و از نظر آن‌ها مرتد محسوب میشدند، خلاص کنند.[۱] اما ابن ملجم تنها موفق شد علی را بکشد و معاویه و عمروعاص جان سالم به در بردند.[۲][۳] . حضرت علی غلیه السلام در اثر ضربت شمشیر زهرآلود ابن ملجم مرادی در شب نوزدهم ماه رمضان سال ۴۰ هجری قمری هنگام اقامه نماز صبح، فرقش شکافته شد و بر اثر آن ضربت، در بیست و یک ماه رمضان به شهادت رسید.

بعد از واقعهئ نهروان ، گروههايى از خوارج در مكه جمع مى شدند و بر كشتگان جنگ نهروان مى گريستند. هر روز اجتماعى را بر پا مى كردند و بر اعمال ننگين گذشته خود اظهار ندامت و نگرانى مى كردند، لذا در طى جلساتى تصميم نهايى را اتخاذ نمودند. آنان مصمّم شدند كه سه نفر را به قتل برسانند كه عبارتند از حضرت امير(ع ) و معاويه و عمروبن عاص ، كه اگر اين سه نفر كشته شوند جامعه روى آرامش ‍ را به خود خواهد ديد. اما چه كسانى بايد اين طرح ترور را اجرا كنند به شور نهادند كه در اين ميان ، عبدالرحمن بن ملجم مرادى اظهار نمود كه من براى كشتن حضرت على آمادگى دارم و حجّاج بن عبداللّه كه معروف به برك بود، كشتن معاويه را كه در شام حكومت مى كرد به ذمّه خويش نهاد و شخصى ديگر به نام دادويه كه معروف به عمروبن بكر تميمى بود ترور عمروعاص را قبول كرد و همگى تصميم گرفتند كه در يك شب و ساعت معينى طرح را اجرا كنند، لذا قرار شد در شب نوزدهم ماه مبارك رمضان سال چهلم هجرت به اجراء درآورند. پس يكديگر را وداع كردند كه ابن ملجم ملعون به سوى كوفه حركت كرد و برك به سمت شام و عمروبن بن بكر به جانب مصر رهسپار شدند. و در شب حادثه هر يك آمادگى كامل يافتند كه برك در مسجد جامع شام در شب نوزدهم قبل از طلوع فجر وارد مسجد شد تا با شمشيرى كه به زهر آبديده كرده بود بر سر معاويه فرود آورد. ولى در عمل ، شمشيرش بر ران معاويه اصابت كرد كه معاويه بانگى برآورد و در محراب افتاد. مردم برك را دستگير نمودند و معاويه را به منزل وى انتقال دادند و طبيب حاذق آوردند. چون طبيب زخم ران او را ديد گفت اين ضربت از اثر شمشير زهرآلود است و رگ نكاح را قطع نموده ، اى معاويه اگر بخواهى جراحتت بهبود يابد و نسل تو منقطع نگردد بايد با آهن سرخ شده ، موضع جراحت را داغ نمايم و اگر از داشتن فرزندِ بيشتر مى پوشى با نوشيدن شراب مى توان معالجه كرد معاويه گفت : مرا تاب و تحمل داغ شدن بوسيله آهن گداخته نيست و لذا مرد دو فرزندم يزيد و عبداللّه بس است . پس ‍ طبيب تصميم گرفت كه زخم ران معاويه را با نوشاندن شراب عقاقير به او مداوا نمايد. طبيب توانست با اين روش او را از مرگ نجات دهد. پس معاويه برك را حاضر ساخت و امر كرد تا سرش را از تنش جدا كنند. برك گفت مرا امان دهيد تا شما را بشارت دهم ، چرا كه رفيقم براى قتل على به كوفه رفته است ، حال صبر كنيد تا نتيجه آن معلوم گردد كه اگر او موفق به كشتن على نشد من خود به سراغ مى روم تا او را به قتل برسانم . اكنون مرا محبوس كن تا امر براى تو مشخص شود. معاويه صبر كرد تا خبر شهادت حضرت را شنيد و به شكرانه قتل آن سرور مظلومان عالم ، برك را آزاد كرد. و اما عمروبن بكر چون داخل مصر شد صبر كرد تا شب نوزدهم ماه مبارك رمضان فرا رسد و در شب نوزدهم به مسجد جامع رفت و در انتظار عمروبن عاص نشست . از قضا در آن شب عمروعاص را قلنجى عارض شد و نتوانست براى نماز صبح به مسجد بيايد. پس قاضى مصر كه خارجة بن ابى حبيبه نام داشت را به نيابت خود به مسجد فرستاد. از آنجايى كه عمرو بن بكر او را نمى شناخت شمشير را بر سر خارجه فرود آورد و او را در خون خود غوطه ور ساخت و مردم او را دستگير نمودند. عمروعاص به عيادت خارجه رفت و او كه هنوز نيمه جانى در وى باقى بود به عمروعاص گفت : همانا اين مرد اراده قتل تو را داشت ، عمرو گفت لكن خداوند اراده خارجه را نمود. سپس عمروعاص دستور داد كه ضارب كه عمرو بن بكر نام داشت را گردن بزنند. و اما عبدالرحمن بن ملجم مرادى لعنة اللّه عليه به قصد حضرت امير(ع ) و در محلّه بنى كنده كه قاعدين خوارج در آن جا بودند فرود آمد ولى طرح ترور را مخفى داشت . روزى به قصد ديدار يكى از دوستانش رفت كه در آنجا قطام بنت تميه را ملاقات نمود كه پدر و برادر او كه از خوارج بودند در نهروان به دست حضرت كشته شده بودند. ابن ملجم از قطام خواستگارى مى كند قطام گفت صداق من سه هزار درهم و كنيزكى و غلامى و كشتن على بن ابى طالب است . ابن ملجم گفت : از قضا ماءموريت من در كوفه براى قتل آن حضرت است . قطام جمعى از قبيله خود را با او همراه كرد تا او را يارى كنند. از جمله با شبيب بن بحره كه از قبيله اشجع بود و مذهب خوارج داشت آشنا شد و گفت اى شبير آيا مى توانى مرا در قتل على يارى كنى ؟ شبيرگفت در مسجد كوفه به انتظار مى نشينيم و با شمشير آبديده به زهر، فرق او را مى شكافيم و دل خود را شفا مى بخشيم . ابن ملجم را به نزد قطام برد، قطام گفت : شب نوزدهم به نزد من آييد. ابن ملجم با شبيب و وردان به نزد قطام كه در مسجد اعظم به اعتكاف مشغول بود رفتند. قطام ملعونه بافته هايى از حرير برداشت و بر سينه آنان بست و شمشيرهاى به زهر آبديده را به آنان داد. آن سه نفر وارد مسجد شدند و با اشعث بن قيس ملاقات كردند و اشعث با آرامى به ابن ملجم گفت كه شتاب كنيد تا دير نشود. در اين لحظه حُجربن عدىّ رحمة اللّه عليه تا بزرگان شيعه بود متوجه گفتگوى آنان شد و احساس خطر نمود لذا سريع به منزل حضرت رفت تا او را از توطئه اى بزرگ خبر دهد كه از قضا حضرت از راه ديگرى از خانه به مسجد مشرّف شد و حُجر، دوان دوان خود را به مسجد رساند ولى صداى گريه شيعيان بلند شده بود. ابن ملجم ملعون در پشت سر حضرت در صف اول نماز ايستاد و انتظار مى كشيد تا حضرت نماز را شروع كنند و وقتى حضرت به نماز ايستاد و در ركعت اول قرار گرفت سجده اول را تمام نمود و تسبيح گويان سر از سجده اول برداشت كه شمشير جفا بر فرق مبارك آن اول مظلومِ عالم فرود آمد و نداى فزت و رب الكعبه را سر داد و به روايت شيخ مفيد و مسعودى ، آن سه نفر ملعون بر درِ مسجد كوفه ايستادند همين كه حضرت وارد مسجد شد بر حضرت حمله كردند و شمشير ابن ملجم بر فرق حضرت فرود آمد. حضرت را به منزل آوردند و طبيب حاذق حاضر كردند و با آزمايشى كه انجام داد گفت زهر در جان حضرت اثر كرد و چند روزى بييش ميهمان شيعيان نخواهد بود. تا اينكه در بيست و يكم ماه رمضان روح منوّرش به ارواح انبياء و اولياء الهى و لا سيّما به پيامبر مكرّم اسلام (ص ) و فاطمه زهرا(س ) ملحق گرديدند.

شرح توطئه قتل و نام این سه تن خوارج (به شهادت رساندن حضرت علی(ع)،معاویه،عمروعاص)

فتنه خوارج در شهادت حضرت علی علیه السلام

تحقيقى درباره توطئه گران ترور امام علی(ع)

خوارج و شهادت امام على علیه‏ السلام

ضربت خوردن امام علی علیه‌السّلام

واقعه ضربت خوردن امام علی(ع)

کشته‌شدن علی بن ابی‌طالب

خلاصه شهادت امام علی(ع)

قاتلان امام علی(ع)


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: روزه و مـاه مـبـارک رمـضـان ، معصوم دوم حضرت علی ع

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : دوشنبه ۲۱ فروردین ۱۴۰۲ | 14:13 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

نامه ۴۷ نهج البلاغه ـ وصيّت امام علی (ع) پس از ضربت ابن ملجم

و من وصية له ( عليه السلام ) للحسن و الحسين ( عليهما السلام ) لما ضربه ابن ملجم لعنه الله :
أُوصِيكُمَا بِتَقْوَى اللَّهِ وَ أَلَّا تَبْغِيَا الدُّنْيَا وَ إِنْ بَغَتْكُمَا وَ لَا تَأْسَفَا عَلَى شَيْ‌ءٍ مِنْهَا زُوِيَ عَنْكُمَا وَ قُولَا بِالْحَقِّ وَ اعْمَلَا لِلْأَجْرِ وَ كُونَا لِلظَّالِمِ خَصْماً وَ لِلْمَظْلُومِ عَوْناً أُوصِيكُمَا وَ جَمِيعَ وَلَدِي وَ أَهْلِي وَ مَنْ بَلَغَهُ كِتَابِي بِتَقْوَى اللَّهِ وَ نَظْمِ أَمْرِكُمْ وَ صَلَاحِ ذَاتِ بَيْنِكُمْ فَإِنِّي سَمِعْتُ جَدَّكُمَا (صلى الله عليه وآله) يَقُولُ صَلَاحُ ذَاتِ الْبَيْنِ أَفْضَلُ مِنْ عَامَّةِ الصَّلَاةِ وَ الصِّيَامِ اللَّهَ اللَّهَ فِي الْأَيْتَامِ فَلَا تُغِبُّوا أَفْوَاهَهُمْ وَ لَا يَضِيعُوا بِحَضْرَتِكُمْ وَ اللَّهَ اللَّهَ فِي جِيرَانِكُمْ فَإِنَّهُمْ وَصِيَّةُ نَبِيِّكُمْ مَا زَالَ يُوصِي بِهِمْ حَتَّى ظَنَنَّا أَنَّهُ سَيُوَرِّثُهُمْ وَ اللَّهَ اللَّهَ فِي الْقُرْآنِ لَا يَسْبِقُكُمْ بِالْعَمَلِ بِهِ غَيْرُكُمْ وَ اللَّهَ اللَّهَ فِي الصَّلَاةِ فَإِنَّهَا عَمُودُ دِينِكُمْ وَ اللَّهَ اللَّهَ فِي بَيْتِ رَبِّكُمْ لَا تُخَلُّوهُ مَا بَقِيتُمْ فَإِنَّهُ إِنْ تُرِكَ لَمْ تُنَاظَرُوا وَ اللَّهَ اللَّهَ فِي الْجِهَادِ بِأَمْوَالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ وَ أَلْسِنَتِكُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ عَلَيْكُمْ بِالتَّوَاصُلِ وَ التَّبَاذُلِ وَ إِيَّاكُمْ وَ التَّدَابُرَ وَ التَّقَاطُعَ لَا تَتْرُكُوا الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيَ عَنِ الْمُنْكَرِ فَيُوَلَّى عَلَيْكُمْ شِرَارُكُمْ ثُمَّ تَدْعُونَ فَلَا يُسْتَجَابُ لَكُمْ .
ثُمَّ قَالَ‌ : يَا بَنِي عَبْدِ الْمُطَّلِبِ لَا أُلْفِيَنَّكُمْ تَخُوضُونَ دِمَاءَ الْمُسْلِمِينَ خَوْضاً تَقُولُونَ قُتِلَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ أَلَا لَا تَقْتُلُنَّ بِي إِلَّا قَاتِلِي انْظُرُوا إِذَا أَنَا مِتُّ مِنْ ضَرْبَتِهِ هَذِهِ فَاضْرِبُوهُ ضَرْبَةً بِضَرْبَةٍ وَ لَا تُمَثِّلُوا بِالرَّجُلِ فَإِنِّي سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ (صلى الله عليه وآله) يَقُولُ إِيَّاكُمْ وَ الْمُثْلَةَ وَ لَوْ بِالْكَلْبِ الْعَقُورِ.

این آن چیزی است که علی پسر ابوطالب وصیت می‎کند: به وحدانیت و یگانگی خدا گواهی می‎دهد و اقرار می‎کند که محمد بنده و پیغمبر اوست، خدا او را فرستاده تا دین خود را بر دیگر ادیان پیروز گرداند. همانا نماز، عبادت، حیات و زندگانی من از آن خداست. شریکی برای او نیست، من به این امر شده‎ام و از تسلیم شدگان اویم.

فرزندم حسن! تو و همه فرزندان و اهل بیتم و هر کس را که این نوشته من به او رسد را به امور ذیل توصیه و سفارش می‎کنم:

1- تقوای الهی را هرگز از یاد نبرید، کوشش کنید تا دم مرگ بر دین خدا باقی بمانید.

2- همه با هم به ریسمان خدا چنگ بزنید، و بر مبنای ایمان و خداشناسی متفق و متحد باشید و از تفرقه بپرهیزید، پیغمبر فرمود: اصلاح میان مردم از نماز و روزه دائم افضل است و چیزی که دین را محو می‎کند، فساد و اختلاف است.

3- ارحام و خویشاوندان را از یاد نبرید، صله رحم کنید که صله رحم حساب انسان را نزد خدا آسان می‎کند.

4- خدا را! خدا را! درباره یتیمان، مبادا گرسنه و بی سرپرست بمانند.

5- خدا را! خدا را! درباره همسایگان، پیغمبر آن قدر سفارش همسایگان را فرمود که ما گمان کردیم می‎خواهند آنها را در ارث شریک کند.

6- خدا را! خدا را! درباره قرآن؛ مبادا دیگران در عمل کردن، بر شما پیشی گیرند.

7- خدا را! خدا را! درباره نماز؛ نماز پایه دین شماست.

8- خدا را! خدا را! درباره کعبه، خانه خدا، مبادا حج تعطیل شود که اگر حج متروک بماند، مهلت داده نخواهد شد و دیگران شما را طعمه خود خواهند کرد.

9- خدا را! خدا را! درباره جهاد در راه خدا، از مال و جان خود در این راه مضایقه نکنید.

10- خدا را! خدا را! درباره زکات؛ زکات آتش خشم الهی را خاموش می‎کند.

11- خدا را! خدا را! درباره ذریه پیغمبرتان، مبادا مورد ستم قرار گیرند.

12- خدا را! خدا را! درباره صحابه و یاران پیغمبر، رسول خدا (صلی الله علیه و آله) درباره آنها سفارش کرده است.

13- خدا را! خدا را! درباره فقرا و تهیدستان، آنها را در زندگی شریک خود سازید.

14- خدا را! خدا را! درباه بردگان، که آخرین سفارش پیغمبر درباره این‌ها بود.

15- در انجام کاری که رضای خدا در آن است بکوشید و به سخن مردم (در صورتی که مخالف آن هستند) ترتیب اثر ندهید.

16- با مردم به خوشی و نیکی رفتار کنید چنانکه قرآن دستور داده است.

17- امر به معروف و نهی از منکر را ترک نکنید؛ نتیجه ترک آن این است که بدان و ناپاکان بر شما مسلط خواهند شد و به شما ستم خواهند کرد، آنگاه هر چه نیکان شما دعا کنند، دعای آنها برآورده نخواهد شد.

18- بر شما باد که بر روابط دوستانه ما بین خویش بیفزایید، به یکدیگر نیکی کنید، از کناره‎گیری و قطع ارتباط و تفرقه و تشتت بپرهیزید.

19- کارهای خیر را به مدد یکدیگر و به اتفاق هم انجام دهید، از همکاری در مورد گناهان و چیزهایی که موجب کدورت و دشمنی می‎شود، بپرهیزید.

20- از خدا بترسید که جزا و کیفر خدا شدید است.

خداوند همه شما را در کنف حمایت خود محفوظ بدارد و به امت پیغمبر توفیق دهد که احترام شما (اهل بیت) و احترام پیغمبر خود را پاس بدارند. همه شما را به خدا می‎سپارم . سلام و دورد حق بر همه شما ... .

(مقاتل الطالبین، صص 44 – 28، ابن اثیر، ج 3، صص 197 – 194، مروج الذهب، ج 2، صص ‍ 44 –40)

وصیّت امام علی (ع) به حسن و حسین علیهما السّلام پس از ضربت خوردن

شرح نامه ۴۷ نهج البلاغه ـ وصيّت امام علی (ع) پس از ضربت ابن ملجم

وصيّت امام عليه السلام پس از ضربت ابن ملجم | ترجمه نهج البلاغه

وصیت‌نامه زیبای امام علی(ع) در آخرین لحظات حیاتشان

آخرین توصیه ها (وصیت های امام علی علیه السلام)

وصيت به امام حسن و حسين علیهما السلام

وصیت نامه حضرت علی علیه السلام


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: روزه و مـاه مـبـارک رمـضـان ، معصوم دوم حضرت علی ع

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : دوشنبه ۲۱ فروردین ۱۴۰۲ | 13:51 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

امروز فرقِ حضرتِ مولا شکسته - زان قلبِ ما تا آدم و حوّا شکسته

امروز فرقِ حضرتِ مولا شکسته

امروز فرقِ حضرتِ مولا شکسته - زان قلبِ ما تا آدم و حوّا شکسته

بشکسته قلبِ عالمِ امکان از این غم - هم قلبِ پاک حضرتِ زهرا شکسته

بشکسته قلبِ مصطفی و آدم و نوح - قلبِ ذبیح و موسِی و عیسَی شکسته

ثابت زمین و آسمان شد با اِمامت - قلب زمین و آسمان یکجا شکسته

وقت نمازِ صبح و در محرابِ کوفه - مولا علی گفتا اذانِ آخرین را

بهر نمازِ صبح او بیدار فرمود - خوابیده هایِ مسجد و هم آن لعین را

فرمود : ای خوابیده ها وقت نماز است - خوانم من اینک آن نمازِ آخرین را

گردد نصیبِ من اگر فیضِ شهادت - زنده نمایم من از آن ایمان ودین را

فرمود او : ای ابنِ ملجم خیز از جای - آماده شو بهرِ نمازِ صبحگاهی

بیدار شو از خواب غفلت ای سِیَه روی - بنما رها خود را تو اینک از تَباهی

ای اِبنِ ملجم وارهان خود را از این غم - فکری که داری بر سرت، در قعرِ چاهی

کاری همی خواهی کنی ای ابنِ ملجم - کز آن نماند بهرِ تو جز روسیاهی

آری، نصیحت کرد مولا قاتلِ خویش - در آخرین وقت از حیاتِ خویش، آری

امّا دو صد افسوس ، کاو قلبش سیاه است - هست از خدا و دین و از ایمان فراری

زد ضربتی بر فرقِ آن مولایِ مظلوم - بشکافت فرقِ آن ولِیِّ ذاتِ باری

فزتُ وربِّ الکعبه گفت آن لحظه مولا - ای باقری، شد خون در آن محراب جاری

سروده حجت الاسلام باقری پور ماه مبارک رمضان بهار 1401

مشاهده کتاب مجموعه اشعار باقری

http://dl.hodanet.tv/fileshtml/asharebageri.htm

وبلاگ اشعار باقری

http://asharebageri.blogfa.com

کانال یار خراسانی

https://splus.ir/yarekhorasanirahabar


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: اشعار و سروده های باقری ، معصوم دوم حضرت علی ع

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : یکشنبه ۲۰ فروردین ۱۴۰۲ | 21:49 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |