درباره یک گلایه فرهنگی

در میانهی جنگ آنگاه که اخبار و روایتهای گوناگون اوج میگیرند و خیز بر میدارند و حتی برخی متخصص رسانهای را در خود غرق میکنند - اخبار و روایتهایی که بعضاً حتی صحت و سقمشان هم مشخص نیست - سخن گفتن و روایت کردن از واقعیات، آنگونه که هستند نه آنگونه که دشمن آن را بازنمایی میکند، اهمیت و ضرورتی مضاعف پیدا میکند. البته نه به شکل آنچه که در هجوم اخبار و اطلاعاتی میبینیم و امکان رمزگشایی آنها برای مخاطب مشخص نیست بلکه به شکلی که اولویتها را به شیوهای منطقی برای مخاطب مشخص کند، ارتباط منطقی میان پدیدهها را تشریح کرده و توجه مخاطب به سمت و سویی رهنمون شود که در حالت عادی چندان مد نظر قرار نمیگیرند.
«صدای ایران»، روزنامه اینترنتی رسانهی KHAMENEI.IR که از روزهای آغازین جنگ ۱۲ روزه رژیم صهیونی علیه ایران با مأموریتی که ذکر شد آغاز به کار کرد، حال و در زمان توقف آتش سعی دارد تا بهصورت روزانه همراه ملّت ایران باشد. محورهای مهم و مرتبط را از لابهلای سیل اخبار و اطلاعات درست و نادرست بیرون کشیده، سره را از ناسره جدا کرده و وضعیت راهبردی جمهوری اسلامی ایران را آنگونه که هست روایت کند. «صدای ایران» صدای ملّت ایران خواهد بود و راوی ایستادگی و مقاومت آنها.
صد و هشتادویکمین شماره «صدای ایران» به روح مطهر شهید امیرحسین حسنپور تقدیم شده است.
این روزنامه اینترنتی هر شب حوالی ساعت ۲۲ در رسانهی KHAMENEI.IR منتشر خواهد شد.
دریافت روزنامه اینترنتی «صدای ایران»؛ شماره صد و هشتادویک
سرمقاله
درباره یک گلایه فرهنگی
بخشهایی از بیانات اخیر رهبر انقلاب در دیدار دستاندرکاران کنگره شهدای استان البرز را میتوان یک اظهارنامه و خطکش برای اقدام فرهنگی تعریف کرد.
میتوان این معیارها را در کنار عملکرد نهادهای متعدد و ریزودرشت فرهنگی قرار داد. عملکرد آنها را اندازهگیری کرد و به آنها نمره داد. نخست آنکه اقدام و عمل و کنش فرهنگی بهخصوص در حیطه ارزشهای انقلاب باید هنرمندانه و مطابق ارزشها و معیارهای هنری باشد.
ترجمه این دیدگاه روی زمین یعنی اینکه صرفِ داشتن دغدغه ارزشهای دینی و انقلابی، باعث ارزشمند شدن یک اقدام یا محصول فرهنگی نمیشود.
محتوا و مضمون ارزشمند باید با فرم استاندارد هنری و فرهنگی همنشین شود تا بتوان از احتمال تأثیر روی مخاطب سخن گفت.
فارغ از اقدامات شخصی و فردی و غیرعمومی اما هر اقدام و عملی که از بودجه عمومی و دولتی و حاکمیتی استفاده میکند در مقام تولید باید از حداقلهای استانداردهای هنری و فرهنگی برخوردار باشد.
این زیستبوم، زیستبومی نیست که به صرف نیت و دغدغه بتوان درباره خروجی کارها و اقدامات هم قضاوت کرد. خروجی باید از نظر استاندارهای هنری و فرهنگی هم نمره قبولی بگیرد.
قرار نیست مضمون ارزشمند، پوششی شود برای ملتزم نبودن و بیتوجهی به قواعد؛ آفاتی که بسیاری از نهادهای فرهنگی و هنری وابسته به بودجه عمومی به آن مبتلایند.
قرار نیست مضمون ارزشمند، دوپینگی باشد برای پر کردن گزارش کارهای مدیریتی و سازمانی و نهادی و باجی برای بستن دهان منتقدان؛ قرار نیست مضمون ارزشمند، بهانهای شود برای پر کردن بیلان کاری!
دو دیگر آنکه نهادها و مراکز عمومی و دولتی و حاکمیتی فرهنگ و هنر نباید تصور کنند به صرف تولید و طی فرایند ایده تا محصول، وظیفه و مأموریتشان را انجام دادهاند.
نهاد فرهنگ پس از به نتیجه رساندن ایده و تبدیل مضمون ارزشمند به یک محصول استاندارد فرهنگی و هنری باید بهمانند دیگر بنگاهها در پی اتصال محصول تولیدشده به مخاطب و مصرفکننده آن باشند.
بنگاه فرهنگی و هنری قرار نیست صرفاً یک ایده را به محصول تبدیل کرده و سپس در فضا رها کند. محصول تولیدشده بهمانند کالای خط تولید است که پس از تولید باید به دست مخاطب هدف برسد.
در این آفت هم، نهادهای حاکمیتی و دولتی فرهنگی و هنری بهمانند دیگر بنگاههای دولتی شریکند. گویی وظیفه و هدف صرفاً تولید محصول و کالایی بوده و رها کردنش در فضای جامعه بی آنکه احساس مسئولیت و پیگیری و دغدغه رسیدن به مخاطب باشد.
از این منظر هم میتوان عملکرد نهادها و مراکز فرهنگی را ارزیابی کرد؛ جنسی از ارزیابی که مشخص خواهد کرد نهاد و مرکز و بنگاه مربوطه نسبت به تولیداتش تعصب دارد یا آنکه صرفاً تولیدی انجام شده برای رفع تکلیف!
در نهایت آنکه اثر و عمل و اقدام و کنش فرهنگی و هنری به غایت تأثیر و تقویت یک ایده تولید میشوند. تولید میشوند که نگاه و موضعی را نسبت به یک ایده به گونهای هنرمندانه و عمیق تقویت کنند یا نگاه و نظری را نسبت به یک موضوع تغییر دهد.
تولیداتی که اصولاً تولید کردن یا نکردنشان یکسان است و وجودشان و عدم وجودشان هم با هم برابر، اصولاً ماقبل این مرحلهاند حتی اگر مضمون و محتوایی ارزشمند داشته باشند و خودشان را متصل به دایره معانی ارزشها کنند.
خط تولیدهایی هم که اصولاً مایه تولید این دست آثار هستند، از همین سنخاند. آنچه مایه موفقیت یک عمل و کنش فرهنگی و هنری است، تاثیرگذاری بر مخاطب است.
سه معیار و خطکش فوق را میتوان مانیفست و اظهارنامه و معیار ارزیابی هر عمل و کنش فرهنگی و هنری حاکمیتی و دولتی دانست.
با لحاظ کردن این موارد حالا شاید بهتر بتوان گلایه اخیر رهبر انقلاب از عملکرد دستگاههای فرهنگی و هنری کشور را فهم کرد: «رفتاری که انسان از بعضی از دستگاههای فرهنگی و بعضی از دستگاههای مسئول و کسانی که باید به فکر این چیزها باشند میبیند، این را نشان نمیدهد؛ یعنی واقعاً اینکه ما این مفاهیم والا را، این ارزشها را به نسل جوان منتقل کنیم، نمیبینیم، و در خیلی از موارد مشاهده نمیکنیم.» ۱۴۰۴/۹/۲۴

اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: صدای ایران
ادامه مطلب را ببينيد
دزدان دریایی قرن ۲۱

در میانهی جنگ آنگاه که اخبار و روایتهای گوناگون اوج میگیرند و خیز بر میدارند و حتی برخی متخصص رسانهای را در خود غرق میکنند - اخبار و روایتهایی که بعضاً حتی صحت و سقمشان هم مشخص نیست - سخن گفتن و روایت کردن از واقعیات، آنگونه که هستند نه آنگونه که دشمن آن را بازنمایی میکند، اهمیت و ضرورتی مضاعف پیدا میکند. البته نه به شکل آنچه که در هجوم اخبار و اطلاعاتی میبینیم و امکان رمزگشایی آنها برای مخاطب مشخص نیست بلکه به شکلی که اولویتها را به شیوهای منطقی برای مخاطب مشخص کند، ارتباط منطقی میان پدیدهها را تشریح کرده و توجه مخاطب به سمت و سویی رهنمون شود که در حالت عادی چندان مد نظر قرار نمیگیرند.
«صدای ایران»، روزنامه اینترنتی رسانهی KHAMENEI.IR که از روزهای آغازین جنگ ۱۲ روزه رژیم صهیونی علیه ایران با مأموریتی که ذکر شد آغاز به کار کرد، حال و در زمان توقف آتش سعی دارد تا بهصورت روزانه همراه ملّت ایران باشد. محورهای مهم و مرتبط را از لابهلای سیل اخبار و اطلاعات درست و نادرست بیرون کشیده، سره را از ناسره جدا کرده و وضعیت راهبردی جمهوری اسلامی ایران را آنگونه که هست روایت کند. «صدای ایران» صدای ملّت ایران خواهد بود و راوی ایستادگی و مقاومت آنها.
صد و هشتادمین شماره «صدای ایران» به روح مطهر شهید مهدی کمالی تقدیم شده است.
این روزنامه اینترنتی هر شب حوالی ساعت ۲۲ در رسانهی KHAMENEI.IR منتشر خواهد شد.
دریافت روزنامه اینترنتی «صدای ایران»؛ شماره صد و هشتاد
سرمقاله
دزدان دریایی قرن ۲۱
«ذات آمریکا زورگویی، غارت منابع دیگر کشورها و خیانت به متحدان است.» این گزاره را میتوان یکی از مهمترین ارکان نظم حاکم بر عرصه بینالملل دانست. چرا که آمریکا خود را بازیگر نظمساز معرفی کرده و نوع رفتار این بازیگر قواعد نظام بینالملل را نیز از فردای پس از جنگ جهانی دوم پایهریزی کرده است.
نگاهی به تاریخ پر از جنگ و مداخلهگری آمریکا نیز این گزاره را کاملاً اثبات میکند. در برهه کنونی جملهای که دونالد ترامپ رئیسجمهور آمریکا درباره ونزوئلا بر زبان آورد از آن دست گزارههایی است که گاه یک قرن تاریخ را در چند واژه خلاصه میکند. زمانی که رئیسجمهور آمریکا با صراحت میگوید «ونزوئلا حقوق نفتی ما را گرفت، ما آنجا نفت زیادی داشتیم و میخواهیم همه را پس بگیریم» دیگر با یک موضعگیری عادی سیاسی مواجه نیستیم، بلکه با لحظهای روبهرو هستیم که منطق پنهان قدرت، عریان و بیواسطه خود را نشان میدهد.
این سخنان ترامپ یک اشتباه زبانی یا بیملاحظگی سیاسی به شمار نمیرود بلکه اعتراف رسمی به ذهنیتی است که دههها سیاست خارجی آمریکا را هدایت کرده و اکنون بدون نقاب و بهصورت عریان خود را آشکار کرده است.
در این چارچوب، مسئله اصلی ونزوئلا نیست، بلکه تعریفی است که آمریکا از جهان و جایگاه خود در آن دارد. وقتی رئیسجمهور یک کشور مدعی میشود که منابع طبیعی کشوری دیگر «مال ما» بوده و باید «پس گرفته شود»، عملاً اصل مالکیت ملّتها بر سرزمین و ثروت خود را نفی میکند و جهان را به عرصهای برای تقسیم غنائم تبدیل میسازد.
این دقیقاً همان منطقی است که در قرن نوزدهم، استعمار کلاسیک را توجیه میکرد و قدرتهای امپریالیستی را به غارت آسیا، آفریقا و آمریکای لاتین سوق داد. تفاوت امروز با آن دوران نه در ماهیت، بلکه صرفاً در ابزارها و زبان است.
در این میان آنچه ترامپ بیان میکند، شکل صریح و بیپرده همان سیاستی است که سالها با واژگانی چون «تحریم هوشمند»، «فشار حداکثری» و «حفاظت از نظم جهانی» پنهان میشد. وقتی آمریکا داراییهای کشورها را مسدود میکند، محمولههای نفتی را میدزد و مسیرهای انرژی را تحت کنترل نظامی قرار میدهد در واقع به شکل مدرن به همان «دزدی دریایی» دست میزند که زمانی در آبهای آزاد رخ میداد.
در این چارچوب، مفهوم دزدی دریایی دیگر یک تشبیه رسانهای یا شعار سیاسی نیست، بلکه توصیفی دقیق از رفتار ساختاری آمریکاست. دزدی دریایی کلاسیک بر این منطق استوار بود که هرکس قدرت بیشتری دارد حق تصاحب کشتی و محموله را خواهد داشت. امروز نیز همین منطق با لباسی رسمیتر در حال اجراست. توقیف نفتکشها به بهانه تحریم، مصادره پول ملّتها در بانکهای غربی و محرومسازی کشورها از دسترسی به منابع خود، همگی اشکال مدرن همان رفتار هستند که فقط شیوه اجرای آن تغییر کرده است.
اظهارات ترامپ همچنین یک پیام خطرناک اما روشن به جهان مخابره میکند. اگر امروز نفت ونزوئلا «حق آمریکا» تلقی میشود، فردا چه تضمینی وجود دارد که منابع طبیعی دیگر کشورها با همین منطق مورد ادعا قرار نگیرد.
نکته مهمتر آن است که این منطق را نباید به شخصیت خاص ترامپ تقلیل داد. تاریخ معاصر نشان میدهد که این رویکرد محدود به یک رئیسجمهور یا یک حزب نیست. دولتهای مختلف آمریکا با ادبیاتهای متفاوت اما با اهداف یکسان همین مسیر را دنبال کردهاند.
از اشغال عراق و کنترل منابع انرژی آن گرفته تا مداخله در لیبی و سوریه و اعمال فشار مستمر علیه ایران و ونزوئلا همگی در یک چارچوب تحلیلی قابل فهم است. در این میان تنها مزیت ترامپ برای کارشناسان و تحلیلگران این است که آنچه دیگران پنهان میکردند آشکارا بر زبان میآورد.
بنابراین تلاش برای جدا کردن ترامپ از ساختار قدرت در آمریکا نوعی تقلیل دادن واقعیت است. ترامپ یک مورد استثنا نیست و شکل صریح قاعده و اساس حاکم بر واشنگتن است. قاعدهای که بر اساس آن، آمریکا خود را مالک بالقوه منابع جهان میداند و هرگونه مقاومت در برابر این مالکیت را «غصب»، «تهدید» یا «بیثباتی» تلقی میکند. این نگاه، اساس ادعاهای واشنگتن درباره حقوق بینالملل و احترام به حاکمیت ملّی را به چالش میکشد و نشان میدهد که این مفاهیم تا زمانی معتبرند که با منافع قدرت مسلط تعارض نداشته باشند.
در کل باید تأکید کرد که تهدید ونزوئلا به غارت منابع و حملهی نظامی از سوی آمریکا و محاصرهی این کشور نمونه دیگری برای اثبات این گزارهی ابتدای متن است که بر غارتگری و زورگویی آمریکا تأکید دارد. ونزوئلا امروز تنها یک کشور تحت فشار نیست، بلکه نمونهای زنده از منطق سلطه آمریکاست. آنچه ترامپ در مورد منابع نفتی این کشور به زبان آورد هشدار روشنی است به همه کشورها که در نگاه واشنگتن، استقلال، جرم و منابع ملی غنیمتی برای مصادره است.

اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: صدای ایران
ادامه مطلب را ببينيد
دغدغه شماره یک

در میانهی جنگ آنگاه که اخبار و روایتهای گوناگون اوج میگیرند و خیز بر میدارند و حتی برخی متخصص رسانهای را در خود غرق میکنند - اخبار و روایتهایی که بعضاً حتی صحت و سقمشان هم مشخص نیست - سخن گفتن و روایت کردن از واقعیات، آنگونه که هستند نه آنگونه که دشمن آن را بازنمایی میکند، اهمیت و ضرورتی مضاعف پیدا میکند. البته نه به شکل آنچه که در هجوم اخبار و اطلاعاتی میبینیم و امکان رمزگشایی آنها برای مخاطب مشخص نیست بلکه به شکلی که اولویتها را به شیوهای منطقی برای مخاطب مشخص کند، ارتباط منطقی میان پدیدهها را تشریح کرده و توجه مخاطب به سمت و سویی رهنمون شود که در حالت عادی چندان مد نظر قرار نمیگیرند.
«صدای ایران»، روزنامه اینترنتی رسانهی KHAMENEI.IR که از روزهای آغازین جنگ ۱۲ روزه رژیم صهیونی علیه ایران با مأموریتی که ذکر شد آغاز به کار کرد، حال و در زمان توقف آتش سعی دارد تا بهصورت روزانه همراه ملّت ایران باشد. محورهای مهم و مرتبط را از لابهلای سیل اخبار و اطلاعات درست و نادرست بیرون کشیده، سره را از ناسره جدا کرده و وضعیت راهبردی جمهوری اسلامی ایران را آنگونه که هست روایت کند. «صدای ایران» صدای ملّت ایران خواهد بود و راوی ایستادگی و مقاومت آنها.
صد و هفتاد و نهمین شماره «صدای ایران» به روح مطهر شهید امیرحسین موسوی تقدیم شده است.
این روزنامه اینترنتی هر شب حوالی ساعت ۲۲ در رسانهی KHAMENEI.IR منتشر خواهد شد.
دریافت روزنامه اینترنتی «صدای ایران»؛ شماره صد و هفتاد و نه
سرمقاله
دغدغه شماره یک
نگاهی به بیانات رهبر معظم انقلاب نشان میدهد که حل مسائل مرتبط با اقتصاد و معیشت برای ایشان در درجهی اول اهمیت و اولویت قرار دارد. این موضوع از سوی مقاماتی مانند ریاست محترم جمهور هم تصریح شده است. دکتر پزشکیان سال گذشته در گفتگو با رسانه KHAMENEI.IR اشاره کرده بود یکی از بیشترین دغدغهها و مشکلات در جلسات مشترک با رهبر انقلاب، تورم و روند صعودی قیمتها و مشکلات معیشتی مردم است. در دو دههی اخیر، ۱۷ بار نام سالها اقتصادی تعیین شده است که نشاندهندهی اهمیت مسألهی اقتصاد از منظر آیتالله خامنهای است. ایشان بارها و به بهانههای مختلف به مسئولان نظام یادآور شدهاند که اقتصاد اولویت اول کشور است. برای مثال در دیدار مسئولان نظام در اسفندماه سال گذشته فرمودند: «راجع به مسائل کشور، آنچه در درجهی اوّل مهم است، مسئلهی اقتصاد است.» پس از آن نیز بارها به مناسبتهای مختلف موضوعات کلیدی اقتصادی را از مسئولان مطالبه کردند.
پس از جنگ تحمیلی اخیر نیز -بهرغم اینکه بهنظر میرسد طبیعی است مسائل دفاعی و سیاست خارجی پررنگتر شوند- رهبر انقلاب بهکرات در مورد سیاستهای اقتصادی مشخص صحبت کرده و پیگیر اجرای آنها شدند. ایشان در دیدار با رئیسجمهور و اعضای هیئت دولت در شهریور سال جاری بر اهمیت پیگیری همکاریها با چین تأکید کردند، در مورد پرهیز از موازیکاری، بیکاری و کمکاری تذکر دادند و ملاک اولویت کارها (فوریت و زیرساختی بودن) را تعیین کردند. تأکید بر تقویت پیگیریها در بدنهی دولت، سبک کردن بدنهی دولت، احیای واحدهای تولیدی، تأمین بهموقع کالاهای اساسی، رفع انحصار از واردات کالاهای اساسی، توزیع کالابرگ با قیمت ثابت و انضباط بازار نیز از دیگر مطالبات اقتصادی رهبر انقلاب از دولت بود.
در همین دیدار کلیدی، رهبر انقلاب پیگیر موضوعاتی همچون ذخیرهی گاز برای زمستان، حلّ نسبی مشکل مسکن، افزایش تولید و صادرات نفت و پرهیز از اسراف در دولت نیز شدند. حتی تأکید ایشان بر عبور از وضعیت «نه جنگ و نه صلح» را نیز باید در چارچوب دغدغههای اقتصادی ایشان دید. روشن است که حالت «نه جنگ و نه صلح» بیشترین آسیب را به رشد سرمایهگذاری، اشتغال و در نهایت رشد اقتصادی وارد میکند. بنابراین عبور از این وضعیت، بیشترین آورده را برای اقتصاد و معیشت بههمراه دارد.
سخنرانی تلویزیونی رهبر انقلاب خطاب به ملت ایران در آذرماه سال جاری نیز رنگوبوی اقتصادی داشت. ایشان ضمن توصیه به حمایت از رئیسجمهور محترم و دولت خدمتگزار، ادامه دادن بعضی از کارهایی را که شهید رئیسی شروع کرده بود و نیمهکاره مانده بود، را تأیید کردند. همچنین در دیدار اخیر بانوان، مسئلهی برابری دستمزد زنان و مردان، برابری امتیازات حکومتی با مردان، مثل حقّ بیمه برای زنان شاغل، بیمهی زنان سرپرست خانواده، مرخصیهای ویژهی زنان را مطرح کرده و مراعات این سیاستها را مطالبه کردند.
پروژههای کلیدی و مهم معمولاً با تأکید رهبر معظم انقلاب در دستور کار جدی رؤسای جمهور قرار میگیرند؛ بهطور مثال ایشان در دیدار مسئولان نظام که در شهریور سال گذشته برگزار شد در مورد تکمیل کریدور شمال-جنوب فرمودند: «یک نکتهی مهمّ دیگری که در کارهای ما، از جمله در مسئلهی اقتصاد تأثیر اساسی دارد، سرعت عمل است. ما بطیء حرکت میکنیم، کُند کار میکنیم. یک فکر سازندهای به ذهنمان میرسد که باید عمل بشود، فرض کنید از باب مثال مثلاً مسیر شمال ـ جنوب؛ از وقتی که این فکر به ذهن ما میرسد، تا وقتی که تصمیم میگیریم این کار را انجام بدهیم، فاصلهی زیادی به وجود میآید؛ در حالی که گاهی اوقات این فاصله میتواند به یکدهم تقلیل پیدا کند.» پس از این توصیه، تکمیل راهآهن رشت-آستارا که حلقهی مفقوده و بخش حیاتی کریدور شمال–جنوب است بهطور ویژه در دستور کار رئیسجمهور قرار گرفت و در سال جاری پیشرفت قابل توجهی نیز داشته است.
از دیگر پروژههای کلیدی کشور، توسعهی برق خورشیدی برای حل مسئلهی ناترازی برق است. رهبر انقلاب در دیدار تولیدکنندگان و فعالان اقتصادی در بهمنماه سال ۱۴۰۲ در این خصوص فرمودند: «اینکه یک بخش خصوصی میآید خودش سرمایهگذاری میکند، ۱۸۰۰ مگاوات برق تولید میکند؛ این برای کشور خیلی باارزش است. اگر ما اینها را تشویق کنیم، اگر ما به اینها کمک کنیم، اگر برنامهریزیِ درست انجام بگیرد، مطمئنّاً بخش خصوصی میتواند در این برنامههای کلان، هم فکر ارائه بدهد، هم عمل ارائه بدهد.» این توصیه نیز بهطور جدی روی میز سیاستگذار قرار گرفت و در سال جاری احداث نیروگاههای خورشیدی رکورد بیسابقهای را ثبت کرد.
اگرچه آیتالله خامنهای تعمد دارند در برنامهریزیهای اقتصادی -که جزو وظایف دولت است- مداخله نکنند اما بر اساس قانون اساسی، سیاستهای کلی اقتصادی را تعیین میکنند، بر حسن اجرای این سیاستها نظارت میکنند، همواره اهمیت و اولویت حل مسائل اقتصادی را به مسئولان یادآور میشوند و پیگیری و اجرای پروژههای کلان و کلیدی را از آنها مطالبه میکنند. همچنین پیگیریهای اقتصادی رهبر انقلاب از دولتها معمولاً دو سطح دارد: تأکید بر اقدامات زیرساختی و فراموش نکردن اقدامات فوری. ایشان اگرچه بر پروژههای زیرساختی مرتبط با پیشرفت کشور تأکید دارند اما همواره دغدغهی آن را دارند که تا به نتیجه رسیدن اقدامات زیرساختی، مسائل فوری مرتبط با معیشت مردم -نظیر گرانی، تورّم و امثال اینها- مغفول واقع نشوند.

اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: صدای ایران
ادامه مطلب را ببينيد
جوان ایرانی و برجوباروهای هویت ملی

در میانهی جنگ آنگاه که اخبار و روایتهای گوناگون اوج میگیرند و خیز بر میدارند و حتی برخی متخصص رسانهای را در خود غرق میکنند - اخبار و روایتهایی که بعضاً حتی صحت و سقمشان هم مشخص نیست - سخن گفتن و روایت کردن از واقعیات، آنگونه که هستند نه آنگونه که دشمن آن را بازنمایی میکند، اهمیت و ضرورتی مضاعف پیدا میکند. البته نه به شکل آنچه که در هجوم اخبار و اطلاعاتی میبینیم و امکان رمزگشایی آنها برای مخاطب مشخص نیست بلکه به شکلی که اولویتها را به شیوهای منطقی برای مخاطب مشخص کند، ارتباط منطقی میان پدیدهها را تشریح کرده و توجه مخاطب به سمت و سویی رهنمون شود که در حالت عادی چندان مد نظر قرار نمیگیرند.
«صدای ایران»، روزنامه اینترنتی رسانهی KHAMENEI.IR که از روزهای آغازین جنگ ۱۲ روزه رژیم صهیونی علیه ایران با مأموریتی که ذکر شد آغاز به کار کرد، حال و در زمان توقف آتش سعی دارد تا بهصورت روزانه همراه ملّت ایران باشد. محورهای مهم و مرتبط را از لابهلای سیل اخبار و اطلاعات درست و نادرست بیرون کشیده، سره را از ناسره جدا کرده و وضعیت راهبردی جمهوری اسلامی ایران را آنگونه که هست روایت کند. «صدای ایران» صدای ملّت ایران خواهد بود و راوی ایستادگی و مقاومت آنها.
صد و هفتاد و هشتمین شماره «صدای ایران» به روح مطهر شهید آرمین باکویی تقدیم شده است.
این روزنامه اینترنتی هر شب حوالی ساعت ۲۲ در رسانهی KHAMENEI.IR منتشر خواهد شد.
دریافت روزنامه اینترنتی «صدای ایران»؛ شماره صد و هفتاد و هشت
سرمقاله
جوان ایرانی و برجوباروهای هویّت ملّی
مرور بخشی از بیانات رهبر انقلاب درباره نوع برنامه سنگینی که برای تغییر فکر و فرهنگ و هویت جوان ایران در جریان است دو نکته را مشخص میکند. نخست، نگاه بهشدت امیدوار رهبر انقلاب به این قشر و اعتماد به آنهاست. این نکته درست در نقطه مقابل دیدگاهی قرار میگیرد که معتقد است نسل جدید از نظر اخلاقی و فرهنگی و عقیدتی در لایه گریز از مبانی هویتی جامعه ایرانی قرار گرفته است. حضرت آیتالله خامنهای در جایگاه راهبر و دیدبان اصلی انقلاب که رصد حرکت و مسائل کلان اجتماعی و فرهنگی جامعه را زیر نظر دارند چنین اعتقادی ندارند.
آیا این اعتقاد لزوماً بهمعنای نفی ریزشها و صدمات و آسیبهایی است که شبیخون فکری و فرهنگی تمدن غرب بر جامعه شرقی و مسلمان ایرانی وارد کرده؟ قطعاً بهمعنای نفی این واقعیت نیست. بههرحال تهاجم غارتگرانه فرهنگی غربی حتماً صدماتی به بخشهایی از جامعه وارد کرده است. جامعه ایرانی هم بهمانند همه جوامع بشری حتماً در برخورد با فرهنگ استیلاطلبانه غرب، متحمل خسارات و ریزشهایی شده است. نکته اما آنجاست نتیجه تبعی این شبیخون در سایر کشورها اگر فرو ریختن برجوباروی فرهنگی و تمدنی و هویتی بخش اعظمی از سایر جوامع دنیاست در فرهنگ ایرانی و اسلامی اما بازی مغلوبه نشده است.
راز خوشبینی و اعتماد ایشان به این لایه اجتماعی، ناشی از دیدن همزمان چند واقعیت دیگر در کنار هجوم دشمن است. نخست آنکه اگر حجم و عِدهوعُده تهاجم عقیدتی دشمن و سیل بنیانبرافکنی که برای از ریشه کندن هرگونه هویت غیرغربی در دنیا در نظر بیاوریم، تا الان و در ابتدای قرن بیستویکم، نه باید نشانی از تاک میماند و نه تاکنشان! این واقعیت مربوط به عصر پساز انقلاب اسلامی هم نیست. در دوره پهلوی اول و دوم که سیاستهای غربیسازی با زور بر جامعه تحمیل میشد، جامعه نهتنها تغییر ماهیت نداد بلکه وقتی سیاست غربیسازی و بیگانهپرستی پهلوی به مغز استخوان جامعه ایرانی رسید، واکنش جامعه پاسخ شدید به این سیاستها و در نهایت هم همراهی با رهبری الهی امام خمینیرحمهاللهعلیه و جمع شدن گرد بیرق توحید و سرنگونی حکومت غربگرای پهلوی بود.
با انقلاب اسلامی و تغییر سیاستهای فرهنگی و هویتی، آن لایهها بهجای آنکه تضعیف شوند تقویت هم شدهاند. سرّ این مقاومت تا بن دندان ملی و هویتی در برابر سونامی هویتی و فرهنگی دشمن و هضم نشدن در دستگاه هاضمه فرهنگی سرمایهداری همین است. نکته دیگر آنکه این مقاومت ملی و هویتی یک عقبه پشتیبان محکم نظری و تئوریک دارد. عقبهای که به دلیل ریشه داشتن در جهانبینی توحیدی و انسجام تاریخی و فرهنگی ایرانیان، به این راحتیها توسط دشمن قابل فتح و محو نیست. دودیگر آنکه عقبه نظری و تئوریک توسط بعضی کانونهای هویتی و فرهنگی به متن اجتماع منتقل میشوند و وجود قدرتمند خودشان را به رخ میکشند.
این کانونهای فرهنگی و هویتی همان مصادیقی هستند که در بیانات اخیر رهبر انقلاب هم خودنمایی میکنند: «آن که اهل نماز است، آن که اهل نماز شب است، آن که اهل نافله است، آن که اهل مسجد است، آن که اهل هیئت و سینهزنی است، در واقع دارد در مقابل یک چنین موج عظیمی هویّت دینی خودش را نگه میدارد و حفظ میکند و تقویت میکند؛ این خیلی باارزش است؛ ما قدر این را باید بدانیم... برنامهی ما باید این باشد که این ارزشهایی که این شهادتها را آفرید، این عظمت را، این گذشت را در ملّت ایران به وجود آورد، بتوانیم تبیین کنیم و به نسل بعدی منتقل کنیم.»
این کانونها و جمعیتهای همزی هستههای مقاومتند. تقویت و استحکامشان هم مایه تقویت استحکام و هویتی ملی ایران است. این هسته قدرتمند هویتی کجا خودش را به رخ میکشد؟ آنگاه که دشمن بدمست هجوم میآورد این هسته واکنش نشان میدهد حتی از سوی کسانی که ممکن است در ظاهر، چندان قرابتی هم با این مسائل نداشته باشند. هویت ملی ایران - چه پیش از اسلام چه پس از اسلام – هرگز از جهانبینی توحیدی جدا نبوده. هر قدر بتوان این جهانبینی را تقویت کرد هویت ملی هم تقویت میشود و دست ایران برای زدن سیلی به صورت دشمن متجاوز هم قدرتمندتر. اینها برجوباروهای تمدنی و فرهنگی و هویتی ایران عزیز است آن هم در دروانی که ارتش سرمایهداری و استعمار همه امکانات مادی و فکری و غریزی خود را برای فروپاشی هستههای مقاومت بسیج کرده.
بیشاز یک قرن مقاومتِ جامعه ایرانی در برابر سیاستهای تحمیلی پهلوی اول و دوم و در ادامه هم ایستادگی در برابر استعمار و تحمیل نوین اردوگاه سرمایهداری غرب، به هر ناظر بیطرفی نشان میدهد و اثبات میکند که هویت ملی ایرانیان ریشههای عمیقی در تاریخ و توحید دارد و به میزانی که این ریشهها تقویت و حمایت شوند به سیاهه ناکامیهای استعمار قدیم و جدید هم اضافه میشود.
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: صدای ایران
ادامه مطلب را ببينيد
روایت گزینشی

در میانهی جنگ آنگاه که اخبار و روایتهای گوناگون اوج میگیرند و خیز بر میدارند و حتی برخی متخصص رسانهای را در خود غرق میکنند - اخبار و روایتهایی که بعضاً حتی صحت و سقمشان هم مشخص نیست - سخن گفتن و روایت کردن از واقعیات، آنگونه که هستند نه آنگونه که دشمن آن را بازنمایی میکند، اهمیت و ضرورتی مضاعف پیدا میکند. البته نه به شکل آنچه که در هجوم اخبار و اطلاعاتی میبینیم و امکان رمزگشایی آنها برای مخاطب مشخص نیست بلکه به شکلی که اولویتها را به شیوهای منطقی برای مخاطب مشخص کند، ارتباط منطقی میان پدیدهها را تشریح کرده و توجه مخاطب به سمت و سویی رهنمون شود که در حالت عادی چندان مد نظر قرار نمیگیرند.
«صدای ایران»، روزنامه اینترنتی رسانهی KHAMENEI.IR که از روزهای آغازین جنگ ۱۲ روزه رژیم صهیونی علیه ایران با مأموریتی که ذکر شد آغاز به کار کرد، حال و در زمان توقف آتش سعی دارد تا بهصورت روزانه همراه ملّت ایران باشد. محورهای مهم و مرتبط را از لابهلای سیل اخبار و اطلاعات درست و نادرست بیرون کشیده، سره را از ناسره جدا کرده و وضعیت راهبردی جمهوری اسلامی ایران را آنگونه که هست روایت کند. «صدای ایران» صدای ملّت ایران خواهد بود و راوی ایستادگی و مقاومت آنها.
صد و هفتاد و هفتمین شماره «صدای ایران» به روح مطهر شهید احسان قاسمی تقدیم شده است.
این روزنامه اینترنتی هر شب حوالی ساعت ۲۲ در رسانهی KHAMENEI.IR منتشر خواهد شد.
دریافت روزنامه اینترنتی «صدای ایران»؛ شماره صد و هفتاد و هفت
سرمقاله
روایت گزینشی
رسانهها در دنیای امروز به عنوان ابزار اصلی شکلدهنده به افکار عمومی و همچنین شکلدهی به واقعیت هستند. در این میان رسانههای غربی نقش بسیار مهمتری دارند، چرا که با توجه به تعداد و همچنین مجهز بودن آنها به تکنولوژیهای پیشرفته، پیشرو در روایتسازی هستند. این رسانهها به راحتی جای قربانی و جنایتکار را تغییر میدهند و رویدادهای جهانی متناسب با دوری و نزدیکی به منافع غرب پوشش داده میشوند. حمله مسلحانه در استرالیا نمونه موردی مناسبی برای این مسئله است.
پس از حمله به مراسم یهودیان در سیدنی، رسانههای جریان اصلی غرب بهسرعت پوشش گستردهای از این رویداد ارائه دادند. تیترها بر «شوک ملی»، «تهدید علیه امنیت عمومی» و «لزوم همبستگی اجتماعی» متمرکز بود و گزارشها با بار احساسی بالا تنظیم شد. قربانیان با نام، تصویر و جزئیات زندگی شخصی معرفی شدند و فضای خبری بهگونهای شکل گرفت که همدلی عمومی در کوتاهترین زمان ممکن ایجاد شود. این نوع پوشش در چارچوبهای رایج رسانهای غرب قابل انتظار است.
مسئله اما از جایی آغاز میشود که این سطح از توجه و همدردی بهصورت گزینشی به کار گرفته میشود. پرسش اصلی این نیست که آیا پوشش حادثه سیدنی درست یا نادرست بوده است بلکه این است که آیا همین رسانهها در مواجهه با دیگر فجایع انسانی بهویژه آنچه در غزه رخ میدهد نیز از همین الگو استفاده میکنند؟!
در حادثه سیدنی، قربانیان بهسرعت به سوژههای خبری تبدیل شدند. رسانهها از زندگی آنها گفتند، تصاویر خانوادگی منتشر کردند و روایتهای احساسی را در مرکز توجه قرار دادند. پوشش خبری بهگونهای بود که این حادثه به یک مسئله جدی برای افکار عمومی غرب و حتی جهان تبدیل شود.
اما در پوشش تحولات غزه، الگوی متفاوتی حاکم است. شهادت بیش از ۷۰ هزار فلسطینی بهویژه زنان و کودکان، اغلب در قالب آمارهای کلی مطرح میشود. نام، تصویر و روایت فردی قربانیان کمتر در رسانههای جریان اصلی دیده میشود و زبان گزارشها معمولا خنثی است. در نتیجه، وجه انسانی به حاشیه میرود و تاثیر خبری خود را از دست میدهد.
این تفاوت در نحوه روایت، نشاندهنده نوعی استاندارد دوگانه در ارزشگذاری جان انسانهاست. در منطق رسانهای غرب، همه قربانیان به یک اندازه دیده نمیشوند. قربانیانی که در جغرافیای غرب یا در چارچوب منافع سیاسی آن قرار دارند، از پوشش گستردهتر و همدلانهتری برخوردار میشوند، اما قربانیان جنایت جنگی در مناطقی مانند غزه در حاشیه میمانند.
نحوه نسبت دادن مسئولیت نیز در این میان قابل توجه است. در پوشش حادثه سیدنی، عامل حمله بهعنوان یک فرد مشخص معرفی میشود و مسئولیت اقدام خشونتآمیز بهطور مستقیم به او نسبت داده میشود. اما در گزارشهای مربوط به غزه، نوعی از ساختارهای خاص زبانی به کار میرود که عامل را کمرنگ یا پنهان میکند. عباراتی مانند «کشته شدند» یا «جان باختند» بدون اشاره به عامل جنایت، بهطور مداوم تکرار میشود و نقش عامل جنایت در روایت کمرنگ میگردد.
این تفاوت، پیامد رسانهای مشخصی دارد. وقتی مسئولیت بهروشنی مطرح نشود، جنایت و خشونت بهعنوان یک واقعیت مبهم و اجتنابناپذیر جلوه میکند. در چنین شرایطی، مخاطب کمتر با پرسش درباره چرایی و چگونگی آنچه رخ داده مواجه میشود و روایت رسمی بدون چالش جدی پذیرفته میشود.
استاندارد دوگانه در بازنمایی قربانیان، بهتدریج مفهوم همدردی را نیز سیاسی میکند. همدلی رسانهای بهجای آنکه واکنشی انسانی و فراگیر باشد، به ابزاری انتخابی تبدیل میشود که بسته به موقعیت جغرافیایی و ملاحظات سیاسی فعال یا غیرفعال میگردد. این روند، ادعای بیطرفی رسانههای جریان اصلی غرب را کاملاً باطل می کند. اگر قرار است جنایت و خشونت محکوم شود، این محکومیت باید مبتنی بر یک معیار واحد باشد. نمیتوان یک نوع خشونت را با شدیدترین واژگان محکوم کرد و نوع دیگر را با زبان خنثی یا توجیههای امنیتی توضیح داد.
در کل، رسانههای جریان اصلی در بیش از دو سال گذشته قربانیان فلسطینی در نوار غزه را تبدیل به اعدادی کردهاند که گویی قربانی شدن هر انسان در این منطقه امری عادی است. حال آنکه ارزش جان انسانها در همه جا باید یکسان باشد. نمیتوان بیش از ۷۰ هزار شهید در نوار غزه را تنها یک عدد دانست اما کشته شدن چند تن را یک شوک بزرگ قلمداد کرد.
تفاوت پوشش رسانهای رسانههای جریان اصلی غرب در دو نمونه حادثه سیدنی و جنایات اسرائیل در غزه نشاندهنده استانداردهای دوگانه حاکم بر رسانههای غربی و ارزشگذاری گزینشی جان انسانهاست. رسانههای غربی، قربانیان «شایسته همدردی» را برجسته میکنند و قربانیان فلسطینی را به حاشیه میرانند. برخی از این رسانهها حتی پا را از این نیز فراتر گذاشته و باند جنایتکار و مسئول این نسلکشی را توجیه و تطهیر نیز می کنند! این واقعیت حاکم بر رسانههای غربی است که به صورت مداوم در حال روایتسازی و تلاش برای شکلدهی به افکار جهانی هستند.

اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: صدای ایران
ادامه مطلب را ببينيد
باختن در افکار عمومی

در میانهی جنگ آنگاه که اخبار و روایتهای گوناگون اوج میگیرند و خیز بر میدارند و حتی برخی متخصص رسانهای را در خود غرق میکنند - اخبار و روایتهایی که بعضاً حتی صحت و سقمشان هم مشخص نیست - سخن گفتن و روایت کردن از واقعیات، آنگونه که هستند نه آنگونه که دشمن آن را بازنمایی میکند، اهمیت و ضرورتی مضاعف پیدا میکند. البته نه به شکل آنچه که در هجوم اخبار و اطلاعاتی میبینیم و امکان رمزگشایی آنها برای مخاطب مشخص نیست بلکه به شکلی که اولویتها را به شیوهای منطقی برای مخاطب مشخص کند، ارتباط منطقی میان پدیدهها را تشریح کرده و توجه مخاطب به سمت و سویی رهنمون شود که در حالت عادی چندان مد نظر قرار نمیگیرند.
«صدای ایران»، روزنامه اینترنتی رسانهی KHAMENEI.IR که از روزهای آغازین جنگ ۱۲ روزه رژیم صهیونی علیه ایران با مأموریتی که ذکر شد آغاز به کار کرد، حال و در زمان توقف آتش سعی دارد تا بهصورت روزانه همراه ملّت ایران باشد. محورهای مهم و مرتبط را از لابهلای سیل اخبار و اطلاعات درست و نادرست بیرون کشیده، سره را از ناسره جدا کرده و وضعیت راهبردی جمهوری اسلامی ایران را آنگونه که هست روایت کند. «صدای ایران» صدای ملّت ایران خواهد بود و راوی ایستادگی و مقاومت آنها.
صد و هفتاد و ششمین شماره «صدای ایران» به روح مطهر شهید امیر خدایی محمودآباد تقدیم شده است.
این روزنامه اینترنتی هر شب حوالی ساعت ۲۲ در رسانهی KHAMENEI.IR منتشر خواهد شد.
دریافت روزنامه اینترنتی «صدای ایران»؛ شماره صد و هفتاد و شش
سرمقاله
باختن در افکار عمومی
در یکی از مهمترین گذرگاههای سیاست جهانیِ دهه جاری، جنگ در غزه نه تنها یک بحران انسانی، بلکه آینهای تاریخی از فروپاشی مشروعیت قدرتهای سنتی بینالمللی شده است. گزارشهای معتبر منابع غربی نشان میدهد که این تحول با شتابی بیسابقه در افکار عمومی جهانی در حال رخ دادن است، تحولی که فراتر از یک منطقه، ساختارهای هژمونیک سیاست جهانی را به چالش کشیده است.
نقطه شروع این تحول را باید در این واقعیت دید که دیدگاه عمومی درباره اسرائیل و آمریکا، دو بازیگر اصلی بحران، در سراسر جهان دچار تغییرات عمیق و پایدار شده است. براساس نظرسنجیهای معتبر، حمایت عمومی از اسرائیل در کشورهای عمده اروپایی — از آلمان و فرانسه تا اسپانیا و ایتالیا — به پایینترین سطح خود در تاریخ پایشها رسیده است، به گونهای که تنها ۱۳ تا ۲۱ درصد از پاسخدهندگان نظر مساعدی نسبت به این رژیم ابراز میکنند و بین ۶۳ تا ۷۰ درصد دیدگاه منفی دارند.
این کاهش حمایت صرفاً بازتاب تصاویر دردناک اخبار و رسانه نیست. این سقوط نشاندهنده بازنگری عمیق افکار عمومی نسبت به ماهیت مشروعیت قدرت، حقوق بشر و نقش دولتها در نظام بینالملل است. افکار عمومی اروپاییها اکنون در عمل میپرسند که آیا حمایت بیچونوچرای دولتها از اقدامات خشونتآمیز، میتواند مبنای مشروعیت سیاسی و اخلاقی باشد؟ پاسخ این پرسش در دادههای میدانی به وضوح منفی است.
همین روند تغییر نگرش در نقاط دیگر جهان نیز قابل مشاهده است. در نظرسنجیهای جهانی، بیش از نیمی از جمعیت در بسیاری از کشورها نظر نامساعد نسبت به اسرائیل دارند و این میزان در برخی کشورها مانند ترکیه، اندونزی، ژاپن و سوئد به سطوح بیسابقه رسیده است. حتی در آمریکا، که همواره یکی از حامیان اصلی اسرائیل بوده، فاصله میان سیاست رسمی و دیدگاه عمومی در حال افزایش است و درصد آمریکاییهایی که دیدگاه منفی نسبت به عملکرد اسرائیل دارند در سالهای اخیر رشد قابل توجهی یافته است.
این تحولات در افکار عمومی جهانی دو پیام مهم دارد: نخست، قدرت نرم غرب و بهویژه ایالات متحده در حال از دست دادن یکی از پایههای مهم مشروعیت خود است. در نظامی که پیش از این بر ارزشهای لیبرال و حقوق بشر ادعا میکرد، حمایت بیچونوچرای واشنگتن از اقدامی که بسیاری آن را نقض گسترده حقوق بشر میدانند، باعث شده اعتبار دیپلماسی و هژمونی اخلاقی آمریکا تضعیف شود.
دوم، سقوط چهرهی بزکشدهی اسرائیل در عرصه جهانی ریشه در درک مردم از عدالت، کرامت انسانی و نظم بینالملل دارد، نه صرفاً یک واکنش مقطعی به پیامدهای جنگ. آنچه امروز شاهد آن هستیم نه تنها نفرت از یک سیاست کشور یا یک عملیات نظامی، بلکه بازخوانی هنجار مشروعیت و عدالت در سطح جهانی است، و این بازخوانی لزوماً با نظمهای قدرتمحور گذشته سازگار نیست.
این واقعیت برای رسانهها و تحلیلگران بینالمللی باید بهصورت یک زنگ هشداری جدی تلقی شود. چون آنچه در افکار عمومی جهانی در حال شکلگیری است، چیزی فراتر از یک جریان رسانهای یا یک موج احساسی لحظهای است؛ بلکه یک روند ساختاری در بازتعریف نقش دولتها، نهادهای بینالمللی و مفهوم مشروعیت در عصر حاضر است.
برای رسانههای مستقل نیز این ابعاد ضروری است که تحلیل خود را از سطح اخبار صرف فراتر ببرند و نشان دهند که این تغییرات در افکار عمومی چه پیامدهای عمیقی برای نظام بینالملل، روابط دیپلماتیک و سیاست داخلی کشورها دارد. تحلیلهای سطحی و رویدادمحور دیگر نمیتواند پاسخگوی پیچیدگی این تحول باشد.
در نهایت، نتایج نظرسنجیها، تظاهراتهای متوالی در پایتختهای اروپایی و بازتاب آن در رسانههای اجتماعی و رسمی، نمایانگر آغاز عصر تازهای در فهم مشروعیت و قدرت است؛ عصری که دیگر نمیتوان بر پایه تعاریف کلاسیک قدرت جهانی نظارت کرد. این تغییرات درک ما از صلح، عدالت و مسئولیت بینالمللی را نیز متحول خواهد ساخت.

اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: صدای ایران
ادامه مطلب را ببينيد
سرمایه غیرقابل معامله

در میانهی جنگ آنگاه که اخبار و روایتهای گوناگون اوج میگیرند و خیز بر میدارند و حتی برخی متخصص رسانهای را در خود غرق میکنند - اخبار و روایتهایی که بعضاً حتی صحت و سقمشان هم مشخص نیست - سخن گفتن و روایت کردن از واقعیات، آنگونه که هستند نه آنگونه که دشمن آن را بازنمایی میکند، اهمیت و ضرورتی مضاعف پیدا میکند. البته نه به شکل آنچه که در هجوم اخبار و اطلاعاتی میبینیم و امکان رمزگشایی آنها برای مخاطب مشخص نیست بلکه به شکلی که اولویتها را به شیوهای منطقی برای مخاطب مشخص کند، ارتباط منطقی میان پدیدهها را تشریح کرده و توجه مخاطب به سمت و سویی رهنمون شود که در حالت عادی چندان مد نظر قرار نمیگیرند.
«صدای ایران»، روزنامه اینترنتی رسانهی KHAMENEI.IR که از روزهای آغازین جنگ ۱۲ روزه رژیم صهیونی علیه ایران با مأموریتی که ذکر شد آغاز به کار کرد، حال و در زمان توقف آتش سعی دارد تا بهصورت روزانه همراه ملّت ایران باشد. محورهای مهم و مرتبط را از لابهلای سیل اخبار و اطلاعات درست و نادرست بیرون کشیده، سره را از ناسره جدا کرده و وضعیت راهبردی جمهوری اسلامی ایران را آنگونه که هست روایت کند. «صدای ایران» صدای ملّت ایران خواهد بود و راوی ایستادگی و مقاومت آنها.
صد و هفتاد و پنجمین شماره «صدای ایران» به روح مطهر شهید مهدی پولادوند تقدیم شده است.
این روزنامه اینترنتی هر شب حوالی ساعت ۲۲ در رسانهی KHAMENEI.IR منتشر خواهد شد.
دریافت روزنامه اینترنتی «صدای ایران»؛ شماره صد و هفتاد و پنج
سرمقاله
سرمایه غیرقابل معامله
هویت ملّتها ستون اصلی هر جامعه است و ریشه ثبات و توسعه کشورها را تشکیل میدهد.
این هویت شامل تاریخ، فرهنگ، زبان، باورها، ارزشها و سنتهای اجتماعی است که با سرنوشت و استقلال ملّتها ارتباط مستقیم دارد.
قدرتهای جهانی بهویژه غرب، از قرنها قبل به اهمیت این مولفه پی بردهاند و تلاش کردهاند با دستکاری یا تضعیف آن، نفوذ و سلطه خود را گسترش دهند.
در استعمار سنتی، کنترل مستقیم منابع و اشغال نظامی ابزار اصلی بود. اما استعمار نوین و مدرن با استفاده از ابزارهای فرهنگی، اقتصادی، رسانهای و فناورانه بدون نیاز به اشغال مستقیم، به تلاش برای تغییر هویت ملّتها پرداخته است.
فرهنگ و رسانه اولین خط مقدم حمله علیه هویت ملّتها به شمار میرود. شبکههای جهانی، سینما، موسیقی، تبلیغات و شبکههای اجتماعی، تصویری از ارزشها و هنجارهای غربی ارائه میدهند و همزمان فرهنگها و سنتهای محلی را به حاشیه میرانند.
الگوهای زندگی غربی شامل فردگرایی، مصرفگرایی، سکولاریسم و ارزشهای مادی بهعنوان معیارهای جهانی معرفی میشوند و بهموازات آن، باورها و سنن بومی و محلی کماهمیت جلوه میکنند. این روند، نسلی ایجاد میکند که فاصله معنایی و احساسی با گذشته فرهنگی خود پیدا میکند و آماده پذیرش هنجارهای غربی میشود.
نظام آموزشی و بازتعریف تاریخ، ابزار دیگر استعمار مدرن است. کنترل محتوای آموزشی، برنامههای درسی و تولید محتواهای علمی و رسانهای، امکان بازنویسی تاریخ و ارزشهای ملّتها را فراهم میکند.
تاریخ ملّی بازتعریف میشود تا استقلال و مقاومت ملّتها کماهمیت جلوه کند و تصویر یک ملّت نیازمند هدایت خارجی ارائه شود. این روش باعث میشود نسلهای آینده از ریشهها و هویت واقعی خود فاصله بگیرند.
فناوری و شبکههای اجتماعی وسعت این استعمار را چند برابر کرده است. مرزهای جغرافیایی در انتقال اطلاعات از بین رفته است و اخبار و محتواها در سطح جهانی منتشر میشوند. رسانههای دیجیتال با طراحی محتوا، ایجاد شکاف اجتماعی و انتشار الگوهای رفتاری غربی، هویت جمعی ملّتها را تحت تأثیر قرار میدهند.
حتی خردهفرهنگها و سبکهای زندگی که بهظاهر مستقل هستند، اغلب زیر نفوذ کمپینهای فرهنگی و رسانهای غرب شکل میگیرند.
فشارهای اقتصادی، سیاسی و نظامی نیز مکمل ابزارهای دیگر هستند. تغییر حکومتها، عملیات روانی، تهدیدهای نظامی و تحریمهای اقتصادی، بخشی از پروژه تغییر هویت ملّتها به نفع غرب است.
این اقدامات با پیامهایی ظاهرا جذاب مانند «دموکراسی»، «حقوق بشر» یا «توسعه پایدار» همراه میشوند، اما هدف واقعی آنها جایگزینی هویت بومی با هنجارهای استعماری است. نمونههای متعدد در غرب آسیا، آفریقا و آمریکای لاتین نشان میدهد که پروژههای دموکراتیزاسیون غربی اغلب با بازسازی فرهنگی و سیاسی ملّتها همراه شدهاند. ویژگی بارز استعمار نوین، ترکیب فشار نرم و سخت است.
فشار نرم از طریق رسانه، فرهنگ، اقتصاد و فناوری اعمال میشود و فشار سخت از طریق تحریم، تهدید نظامی یا خرابکاری تکمیل میشود.
این ترکیب باعث میشود ملّتها بدون اشغال مستقیم، تحت نفوذ قرار گیرند و باورهای آنها به نفع بیگانه بازآرایی شود. پیامدهای جهانی این پروژهها شامل تضعیف انسجام ملّی، کاهش اعتماد عمومی به حکومتها، افزایش وابستگی به قدرتهای خارجی و افزایش مهاجرت است. همچنین نابرابریهای اجتماعی، کاهش سرمایه انسانی و آسیب به امنیت و استقلال ملّی، اثرات بلندمدت این اقدامات محسوب میشوند.
باوجود این فشارها، هویتهای مقاوم نشان دادهاند که قابل محو شدن نیستند. ملّتهایی که ریشه تاریخی و فرهنگی عمیقی دارند، با تقویت آموزش ملّی، رسانههای مستقل و انسجام اجتماعی توانستهاند پروژههای تغییر هویت غرب را ناکام بگذارند.
نمونه بارز این مقاومت ایران است؛ ملّتی با تمدن چند هزارساله که توانسته است هویت تاریخی و اسلامی خود را با وجود فشارهای فرهنگی، اقتصادی و سیاسی خارجی حفظ کند.
در ایران بازتولید ارزشهای ملّی و دینی در مدارس و رسانهها و نیز تلاش نظام جمهوری اسلامی برای احیای میراث فرهنگی و تاریخی، نمونههایی از استراتژیهای موفق برای مقابله با تغییر هویت هستند.
تجربه ملّتهای مقاوم نشان میدهد که هویت ملّتها سرمایهای غیرقابل معامله است.
ملّتهایی که بر آموزش ملّی، فرهنگ اصیل، رسانههای مستقل و انسجام اجتماعی تأکید دارند، میتوانند پروژههای غربی برای تغییر هویت را ناکام بگذارند. حفظ هویت، هم میراث گذشته و هم ابزار اصلی استقلال و امنیت ملّی در آینده است.
هویت ملّی تضمینکننده پایداری در برابر فشارهای خارجی و ابزار مقابله با نفوذ و سلطه استعمار نوین به شمار میرود. این درس تاریخی، اهمیت استراتژیک هویت را برای هر کشور و ملّت روشن میسازد.
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: صدای ایران
ادامه مطلب را ببينيد
این آرزوی ۴۷ساله آمریکاییهاست

در میانهی جنگ آنگاه که اخبار و روایتهای گوناگون اوج میگیرند و خیز بر میدارند و حتی برخی متخصص رسانهای را در خود غرق میکنند - اخبار و روایتهایی که بعضاً حتی صحت و سقمشان هم مشخص نیست - سخن گفتن و روایت کردن از واقعیات، آنگونه که هستند نه آنگونه که دشمن آن را بازنمایی میکند، اهمیت و ضرورتی مضاعف پیدا میکند. البته نه به شکل آنچه که در هجوم اخبار و اطلاعاتی میبینیم و امکان رمزگشایی آنها برای مخاطب مشخص نیست بلکه به شکلی که اولویتها را به شیوهای منطقی برای مخاطب مشخص کند، ارتباط منطقی میان پدیدهها را تشریح کرده و توجه مخاطب به سمت و سویی رهنمون شود که در حالت عادی چندان مد نظر قرار نمیگیرند.
«صدای ایران»، روزنامه اینترنتی رسانهی KHAMENEI.IR که از روزهای آغازین جنگ ۱۲ روزه رژیم صهیونی علیه ایران با مأموریتی که ذکر شد آغاز به کار کرد، حال و در زمان توقف آتش سعی دارد تا بهصورت روزانه همراه ملّت ایران باشد. محورهای مهم و مرتبط را از لابهلای سیل اخبار و اطلاعات درست و نادرست بیرون کشیده، سره را از ناسره جدا کرده و وضعیت راهبردی جمهوری اسلامی ایران را آنگونه که هست روایت کند. «صدای ایران» صدای ملّت ایران خواهد بود و راوی ایستادگی و مقاومت آنها.
صد و هفتاد و چهارمین شماره «صدای ایران» به روح مطهر شهید سیدعلی باقرنیا تقدیم شده است.
این روزنامه اینترنتی هر شب حوالی ساعت ۲۲ در رسانهی KHAMENEI.IR منتشر خواهد شد.
دریافت روزنامه اینترنتی «صدای ایران»؛ شماره صد و هفتاد و چهار
سرمقاله
این آرزوی ۴۷ساله آمریکاییهاست
امروزه تحقیقات و مطالعات ثابت کرده تقریباً در تمام عرصههای مهم فعالیت بشری، اراده و نوع فکر مهمترین عامل شکلدهی و پیشبرد امور است. این عامل مهمتر از هر ابزار و امکان مادی و ملموس است. برخورداری از بهترین و قویترین ابزار و امکانات اگر با اراده لازم و دقیق همراه نباشد، به احتمال بسیار زیاد منتج به نتیجه لازم نخواهد شد.
سان تزو، استراتژیست چین باستان در کتاب مشهور خود به نام «هنر جنگ» که زمانی فقط در دانشکدههای نظامی و دورههای فرماندهی تدریس میشد و امروز در سایر عرصهها همچون تجارت، مدیریت، ورزش و دیپلماسی نیز مورد توجه جدی و مطالعه است، میگوید: «جنگیدن و پیروز شدن در همه نبردها اوج برتری نیست؛ اوج برتری در شکستن مقاومت دشمن بدون جنگ است.»
تاریخ بشری پر از چنین ماجراهایی است. اقوام، گروهها و کشورهایی که علیرغم داشتن توانایی، در برابر دشمن شکست خوردهاند، چرا که ارادهای برای مقابله و مقاومت نداشتند. در تاریخ ایران نیز از این دست تجارب تلخ وجود دارد.
آنچه امروز نیز ایران با آن مواجه است، چنین صحنهای است. دشمن به هر روشی متوسل میشود و میکوشد تا مقاومت ایرانیان را در هم بشکند و به هدف خود برسد. «تسلیم بیقیدوشرط»؛ عبارت بزرگتر از دهان رئیس جمهور آمریکا که در روزهای ابتدایی جنگ ۱۲روزه مطرح شد، ناظر به همین راهبرد بود.
در هم شکستن اراده و مقاومت ملت ایران، برنامهای مفصل، پیچیده و چندوجهی است. اگر بخواهیم محورهای اصلی و اساسی این برنامه را در چند سرفصل خلاصه کنیم، عبارتند از:
- فشار شدید اقتصادی از طریق تحریمهای ظالمانه برای افزایش مشکلات و نارضایتی
- بمباران رسانهای افکار عمومی با اخبار منفی و اغراق شده درباره مشکلات و کمبودها
- سانسور و تخفیف هر گونه موفقیت در هر عرصهای
- حمله و ترور شخصیت و تخریب چهرهها و کانونهای ایستادگی و مقاومت
- تهدید و ارعاب و ترسیم حال و آیندهای سیاه و خطرناک در صورت ادامه مقاومت
- و بالاخره فروش سراب آیندهای روشن و جذاب که تنها راه رسیدن به آن، تسلیم در برابر دشمن و تن دادن به باجخواهیهای آن است.
در این جنگ وسیع و عمیق، محدودیت زمان و مکان تقریباً وجود ندارد. هر کس در هر جا آماج چنین حملاتی است. جنگ ۱۲روزه برخی از ابعاد این نبرد ذهنی و مبتنی بر ارادهها را عریانتر از همیشه به نمایش گذاشت. برای نمونه و در سطح نخبگان، آنجا که با برخی از چهرهها و شخصیتهای مؤثر نظام در همان ساعات اولیه شروع جنگ تماس گرفته شد و تهدید شدند اگر کشور را ترک و یا از جمهوری اسلامی اعلام برائت علنی نکنند، به همراه خانواده خود کشته میشوند!
مشابه این روش را امروز درباره ونزوئلا نیز شاهد هستیم. آمریکا علناً دولتمردان این کشور را تهدید میکند و در عین حال به آنان وعده نیز میدهد که در صورت تسلیم شدن و تقدیم دودستی کشور خود به کاخ سفید، برخی چیزها را برای آنها فراهم و تضمین خواهد کرد. روشی که از آن در ادبیات سیاسی به عنوان ارائه «چتر نجات طلایی» یاد میشود.
تمام داستان و دعوای امروز آمریکا با ایران آن است که ایران را مجبور به یک اعتراف کنند؛ بگوید اشتباه کردیم که نیم قرن پیش برای به دست آوردن استقلال و حق تعیین سرنوشت خود قیام و انقلاب کردیم! علم کردن اپوزیسیون مرتجع و مفتضحی که طومارش در سال ۵۷ پیچیده شد نیز در همین راستا است وگرنه خود بهتر از هر کسی میدانند که اینها عرضهای ندارند و آبی از آنها گرم نمیشود.
البته نباید فراموش کرد که این جنگ جدید نیست و از همان ابتدای پیروزی انقلاب وجود داشت. آذرماه سال ۱۳۵۸ خبرنگار مجله آمریکایی تایم در مصاحبه با حضرت امام خمینی (ره)، آرزوهای خود را اینگونه در قالب سوال مطرح می کند: «منصفانه بگویید و به عنوان یک مرد سیاسی بگویید آیا انقلاب شکست نخورده است؟» جالب توجه است! رسانه آمریکایی از رهبر انقلابی که هنوز به سالگرد یک سالگی خود نرسیده، سعی دارد اعتراف بگیرد که انقلابتان شکست خورده است!
مقابله با این شیوه کهنه که امروز با شدت و حدت بیشتر و البته روشهای پیچیدهتری در جریان است، هوشمندی و روشهای خاص خود را میطلبد که میتوان و باید به تفصیل به آنها پرداخت. مقاومت ملی بر اساس «واقعبینی امیدوارانه» نامی است که میتوان بر این روش مواجهه نهاد. در این روش، کمبودها و ضعفها نادیده گرفته نمیشوند اما این کمبودها و ضعفها باعث ندیدن واقعیت بزرگتر نیز نمیشود. آن واقعیت بزرگتر عبارت است از اینکه، ایران امروز، بیش از چهار دهه پس از سوال آرزومندانه آن خبرنگار آمریکایی از امام (ره) به پیش رفته و دستاوردهایی داشته است که نه تنها دشمنان انقلاب، بلکه احتمالاً برخی از دوستان و حتی انقلابیون نیز انتظار آنها را نداشتهاند.
آن خبرنگار در یکی از سوالات خود چنین پیشبینی کرده بود؛ «ارتش احتمالاً نمیتواند چنانچه حملهای از خارج شود دفاع نماید.» البته شاید هم نتوان به او خردهای گرفت، تصور او هنوز هم همان ارتشی بود که در آخرین تهاجم به ایران در شهریور ۱۳۲۰ تقریباً بدون هیچ مقاومتی تسلیم شد. اگر آن خبرنگار هنوز زنده باشد حتماً خبر کپیبرداری ارتش کشورش از روی پهپاد ایرانی را دیده است و اگر منصف باشد، به پوچ بودن قضاوت و آرزوهای آن روز خود اعتراف خواهد کرد.

اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: صدای ایران
ادامه مطلب را ببينيد
حالا وقت تهاجم است

در میانهی جنگ آنگاه که اخبار و روایتهای گوناگون اوج میگیرند و خیز بر میدارند و حتی برخی متخصص رسانهای را در خود غرق میکنند - اخبار و روایتهایی که بعضاً حتی صحت و سقمشان هم مشخص نیست - سخن گفتن و روایت کردن از واقعیات، آنگونه که هستند نه آنگونه که دشمن آن را بازنمایی میکند، اهمیت و ضرورتی مضاعف پیدا میکند. البته نه به شکل آنچه که در هجوم اخبار و اطلاعاتی میبینیم و امکان رمزگشایی آنها برای مخاطب مشخص نیست بلکه به شکلی که اولویتها را به شیوهای منطقی برای مخاطب مشخص کند، ارتباط منطقی میان پدیدهها را تشریح کرده و توجه مخاطب به سمت و سویی رهنمون شود که در حالت عادی چندان مد نظر قرار نمیگیرند.
«صدای ایران»، روزنامه اینترنتی رسانهی KHAMENEI.IR که از روزهای آغازین جنگ ۱۲ روزه رژیم صهیونی علیه ایران با مأموریتی که ذکر شد آغاز به کار کرد، حال و در زمان توقف آتش سعی دارد تا بهصورت روزانه همراه ملّت ایران باشد. محورهای مهم و مرتبط را از لابهلای سیل اخبار و اطلاعات درست و نادرست بیرون کشیده، سره را از ناسره جدا کرده و وضعیت راهبردی جمهوری اسلامی ایران را آنگونه که هست روایت کند. «صدای ایران» صدای ملّت ایران خواهد بود و راوی ایستادگی و مقاومت آنها.
صد و هفتاد و سومین شماره «صدای ایران» به روح مطهر شهید فاطمه قنبری تقدیم شده است.
این روزنامه اینترنتی هر شب حوالی ساعت ۲۲ در رسانهی KHAMENEI.IR منتشر خواهد شد.
دریافت روزنامه اینترنتی «صدای ایران»؛ شماره صد و هفتاد و سه
سرمقاله
حالا وقت تهاجم است
۱۲ روز طوفانی جنگ ۱۲روزه، فراتر از بحث نظامی، یک «شوک محاسباتی» به اتاقفرمان استکبار بود. شاید برای نخستینبار پس از دههها یکهتازی، آمریکا با واقعیتی روبرو شد که دیگر نمیتوانستند انکارش کنند: ماشین جنگی غرب، توان تغییر رفتار ایران را ندارد.
این بنبست راهبردی، خیلی زودتر از آنچه تصور میشد، در اسناد بالادستی واشنگتن نمود پیدا کرد. سند امنیت ملی آمریکا که چندی پیش ابلاغ شد، در واقع به نوعی سندِ پایانِ دوران تکقطبی است. وقتی در این متن راهبردی صراحتاً قید میشود که دوران تسلط آمریکا بر خاورمیانه از طریق لشکرکشی به پایان رسیده و واشنگتن باید از باتلاق «جنگهای بیپایان» دوری کند، یعنی کاخ سفید پیام نبرد ۱۲روزه را دریافت کرده است.
اما شکست در میدان نظامی، به معنای پایان دشمنی نیست. این تغییر ریل را اندیشکدهها دقیقتر توضیح دادهاند. در گزارش منتشرشده توسط اندیشکده رند در ۲۰۲۵ درباره منطق «جنگهای محدود»، تصریح شده که «افزایش تنش نظامی با ایران نه ساختار قدرت ایران را تغییر داد و نه ارادهاش را.»
اندیشکده INSS در تحلیل تابستان ۲۰۲۵ درباره پیامدهای درگیری، نتیجه گرفته بود که «گزینه نظامی نتوانست مسیر برنامههای ایران را کُند بکند؛ محور فشار باید غیرنظامی شود.» و موسسه WINEP در گزارش خود مسئله پس از جنگ ۱۲روزه را رقابت بر سر روایتها و ذهن جوانان ایرانی عنوان کرده است.
همین همگرایی، ماهیت تغییر آرایش دشمن را آشکار میکند: تغییر آرایش جنگی از میدان سخت به میدان ذهن. این پروژه البته ریشه تاریخی دارد. غرب آنروز که چماق رضاخانی را در اختیار داشت، مأموریت تغییر هویت ایرانی را از طریق پروژههایی مانند کشف حجاب و گسترش مدارس میسیونری و سپس در دوران پهلوی دوم با اقداماتی مثل پروژه انتشارات فرانکلین دنبال کرد. امروز هم همان هدف را با ابزارهای دیجیتال و تبلیغاتی و رسانهای پی میگیرد.
اما اگر امروز دشمن آرایش جنگی ارتشش را عوض کرده، چرا ما همچنان در سنگر دفاع بمانیم؟ رهبر انقلاب در سخنرانی روز ولادت حضرت زهرا سلاماللهعلیها مسیر را شفاف کردند که در این جنگ تبلیغاتی دفاع کافی نیست؛ باید نقاط ضعف دشمن را هدف گرفت.
امروز غرب در همین قضیه اخیر پس از طوفانالأقصی چندین نقطه ضعف دارد که همه ابزار تهاجم رسانهای ماست:
اول، رسوایی اخلاقی حقوق بشر آمریکایی: اسناد و آمار نسلکشی و کودککشی غزه آخرین بقایای ادعای «اخلاقی بودن» و صدور دموکراسی و دغدغه حقوق بشر غرب را سوزاند.
دوم، بیداری نسل جوان در غرب: چفیهای که روزی نماد مقاومت در جنوب لبنان بود، امروز در دانشگاههای آمریکا و اروپا به نشانه آزادیخواهی نسل جوان تبدیل شده است. این چیز کوچکی نیست؛ راهپیماییهای خیابانی و دانشگاهی در حیاط خلوت و جایی که غرب آن را سرمایه خود میدانست.
سوم، فروپاشی افسانه شکستناپذیری رژیم صهیونی: رژیمی که قرار بود «پناهگاه امن صهیونیستها» باشد، امروز ناتوان از تأمین امنیت درون مرزهای خود است و در گزارشهای غربی صراحتاً از «بحران اعتماد عمومی» در اسرائیل سخن گفته میشود.
از این نقاط ضعف بیشک در دشمن کم نیست؛ اینها حفرههایی است که دشمن نمیخواهد دیده شود اما همانجاست که باید ضربه زد. مأموریت رسانهای جبهه مقاومت، فقط پاسخگویی به شبههها نیست؛ حمله به این نقاط ضعف است که اگر ما روایت خود را نسازیم، دشمن روایت خودش را بر افکار عمومی تحمیل میکند.
جنگ ۱۲روزه یک پیام مهم برای آمریکا و غرب داشت و آنها مجبور شدند تاکتیک را عوض کنند، چون در میدان شکست خوردند. اکنون وظیفه ماست که اجازه ندهیم این شکست در عرصه رسانه جبران شود و دشمن خودش را در ذهنها بازسازی کند و جای شهید و جلاد را عوض کند.

اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: صدای ایران
ادامه مطلب را ببينيد
آزادی یا اسارت؟

در میانهی جنگ آنگاه که اخبار و روایتهای گوناگون اوج میگیرند و خیز بر میدارند و حتی برخی متخصص رسانهای را در خود غرق میکنند - اخبار و روایتهایی که بعضاً حتی صحت و سقمشان هم مشخص نیست - سخن گفتن و روایت کردن از واقعیات، آنگونه که هستند نه آنگونه که دشمن آن را بازنمایی میکند، اهمیت و ضرورتی مضاعف پیدا میکند. البته نه به شکل آنچه که در هجوم اخبار و اطلاعاتی میبینیم و امکان رمزگشایی آنها برای مخاطب مشخص نیست بلکه به شکلی که اولویتها را به شیوهای منطقی برای مخاطب مشخص کند، ارتباط منطقی میان پدیدهها را تشریح کرده و توجه مخاطب به سمت و سویی رهنمون شود که در حالت عادی چندان مد نظر قرار نمیگیرند.
«صدای ایران»، روزنامه اینترنتی رسانهی KHAMENEI.IR که از روزهای آغازین جنگ ۱۲ روزه رژیم صهیونی علیه ایران با مأموریتی که ذکر شد آغاز به کار کرد، حال و در زمان توقف آتش سعی دارد تا بهصورت روزانه همراه ملّت ایران باشد. محورهای مهم و مرتبط را از لابهلای سیل اخبار و اطلاعات درست و نادرست بیرون کشیده، سره را از ناسره جدا کرده و وضعیت راهبردی جمهوری اسلامی ایران را آنگونه که هست روایت کند. «صدای ایران» صدای ملّت ایران خواهد بود و راوی ایستادگی و مقاومت آنها.
صد و هفتادودومین شماره «صدای ایران» به روح مطهر مادر و دختر شهیده فاطمه اسفندانی و حسنیه جعفرآبادی تقدیم شده است.
این روزنامه اینترنتی هر شب حوالی ساعت ۲۲ در رسانهی KHAMENEI.IR منتشر خواهد شد.
دریافت روزنامه اینترنتی «صدای ایران»؛ شماره صد و هفتادودو
سرمقاله
آزادی یا اسارت؟
سخنان رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار هزاران نفر از زنان و دختران در ۱۲ آذر ۱۴۰۴، تصویری مبتنی بر دادههای رسمی از وضعیت خانواده در غرب ارائه میکند؛ وضعیتی که پژوهشها، آمارهای سازمانهای اروپایی و آمریکایی و گزارشهای مؤسسات مستقل نیز آن را تأیید میکنند.
در این دیدار تأکید شد که تخریب بنیان خانواده یکی از اساسیترین پیامدهای فرهنگ سرمایهداری غرب است؛ فرهنگی که با ترویج الگوی آزادی بدون مسئولیت، ساختار عاطفی، اخلاقی و اجتماعی خانواده را در معرض فروپاشی قرار داده است. این ارزیابی را میتوان در چارچوب تحولات جمعیتی و اجتماعی غرب طی پنج دهه اخیر تحلیل کرد.
یکی از مهمترین شاخصهای این بحران، کاهش چشمگیر نرخ ازدواج است. بر اساس دادههای اداره آمار اروپا، نرخ ازدواج در اتحادیه اروپا طی شش دهه گذشته نصف شده است؛ در حالی که در سال ۱۹۶۰ بیش از ۷۰ درصد بزرگسالان در انگلیس متأهل بودند، این رقم امروز به کمتر از ۵۰ درصد رسیده است.
در کشورهای اسکاندیناوی، درصد زنانی که تا پایان عمر ازدواج میکنند حتی به کمتر از ۳۰ درصد سقوط کرده است. روند مشابهی در آمریکا مشاهده میشود؛ جایی که نرخ ازدواج از دهه ۱۹۷۰ تاکنون حدود ۶۰ درصد کاهش یافته و سهم خانوارهای متأهل به پایینترین سطح تاریخی رسیده است.
این کاهش از سطح سبک زندگی فراتر رفته و به نشانه دگرگونی عمیق در نهاد خانواده و ارزشهای مرتبط با آن تعبیر میشود. افزایش نرخ طلاق نیز بُعد مکمل این دگرگونی است.
آمار اتحادیه اروپا نشان میدهد که نرخ طلاق از دهه ۱۹۶۰ تاکنون بیش از دو برابر شده است. در برخی کشورها مانند بلژیک، سوئد و آمریکا، به ترتیب تا ۷۰، ۶۴ و ۵۳ درصد ازدواجها به طلاق میانجامد. در انگلیس هر ساعت ۱۳ طلاق ثبت میشود و بخش عمدهای از ازدواجها حتی یک دهه دوام نمیآورند.
این روند بیانگر شکنندگی روابط خانوادگی، کاهش تعهد زوجین و تضعیف بنیانهای اجتماعی است که بر محور خانواده شکل میگیرد.
افزایش تولدهای خارج از ازدواج، شاخص مهم دیگری از تغییر الگوی خانواده در غرب است. بر اساس آمار رسمی اتحادیه اروپا، در سال ۲۰۲۳ در ۶ کشور اروپایی تعداد تولدهای خارج از ازدواج از تولدهای درون ازدواج بیشتر شده و به طور متوسط بیش از ۴۰ درصد کودکان اروپایی خارج از چارچوب ازدواج رسمی متولد میشوند.
در آمریکا این پدیده شدت بیشتری دارد: سهم مادران مجرد به ۴۰ درصد رسیده، در حالی که این رقم در سال ۱۹۶۰ تنها ۵ درصد بود.
مطالعات اندیشکده بروکینگز نشان میدهد بخشی قابل توجه از این روند به کاهش ازدواجهای پایدار و افزایش روابط کوتاهمدت و فاقد مسئولیتپذیری والدین مرتبط است. پیامد این وضعیت، گسترش خانوادههای تکوالدی و افزایش جمعیت کودکان بدون پدر است.
تنها در آمریکا حدود ۱۵ میلیون کودک بدون حضور پدر زندگی میکنند و این نسبت در برخی مناطق شهری به مراتب بالاتر است. در انگلیس نیز تقریباً نیمی از کودکان تجربه فقدان پدر را دارند و یکسوم آنان هیچ ارتباط معناداری با پدر خود برقرار نمیکنند.
ابعاد این تغییرات صرفاً جمعیتی یا فرهنگی نیست، بلکه پیامدهای اجتماعی و اقتصادی گستردهای به همراه دارد.
پژوهشها نشان میدهد کودکان در خانوادههای تکوالدی بیش از سایرین در معرض فقر، آسیبهای روانی، ترک تحصیل و مشکلات رفتاری قرار میگیرند. همچنین، بیثباتی روابط خانوادگی رابطه مستقیمی با گسترش جرم، اضطراب اجتماعی و نابرابری اقتصادی دارد.
این یافتهها همراستا با تحلیل رهبر انقلاب است که تأکید کردند کاهش نسبتهای خانوادگی و کودکان پدرنشناس به یکی از چالشهای اساسی جوامع غربی تبدیل شده است.
در کنار تحولات جمعیتی، مسئله ترویج بیبندوباری جنسی و آزادیهای بدون قید و شرط نیز نقش تعیینکنندهای در تضعیف نهاد خانواده دارد. گزارشهای سازمان ملل نشان میدهد اروپا و آمریکا بزرگترین بازار قاچاق جنسی در جهان هستند و بخش عمده قربانیان آن زنان و دختران نوجواناند.
همزمان، صنعت پورنوگرافی با درآمدی چند ده میلیارد دلاری، هنجارهای جنسی و روابط انسانی را دچار دگرگونی بنیادین کرده و الگویی مبتنی بر مصرفگرایی جنسی را به جای روابط پایدار خانوادگی قرار داده است.
این روند زمینهساز گسترش پدیدههایی مانند روابط کوتاهمدت و تولدهای خارج از ازدواج شده است؛ پدیدههایی که پیامدهای جمعیتی و اجتماعی آنها اکنون در غرب بهوضوح دیده میشود.
تحلیل این روندها از منظر علوم اجتماعی نشان میدهد که منطق فردگرایی افراطی و سودمحور در غرب نقش مهمی در تضعیف خانواده دارد.
در این الگو، تعهد خانوادگی جای خود را به «انتخاب فردی» داده و آزادی به معنای رهایی از هرگونه محدودیت اخلاقی و اجتماعی تفسیر شده است.
نتیجه این تغییر پارادایم، کاهش نقش خانواده بهعنوان نهاد اصلی جامعهپذیری و حمایت عاطفی و افزایش فشارهای روانی و اقتصادی بر نسلهای مختلف است.
در مقابل رهبر انقلاب با اشاره به این واقعیتها، خانواده را بنیادیترین نهاد اجتماعی معرفی کردند که بدون آن جامعه با بحرانهای ساختاری روبهرو خواهد شد.
تحلیل ایشان مبتنی بر دادههای رسمی و پژوهشهای متعدد نشان میدهد که فروپاشی خانواده در غرب تنها یک مسئله فرهنگی یا اخلاقی نیست، بلکه مسیری است که پیامدهای آن بر حوزههای سیاستگذاری، امنیت اجتماعی و آینده نسلها تأثیرگذار خواهد بود.
از این رو، تأکید بر حفظ بنیان خانواده در چارچوب ارزشهای اخلاقی و مسئولیتپذیری اجتماعی نه فقط یک نگاه ارزشی بلکه ضرورتی اجتماعی و تمدنی است.
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: صدای ایران
ادامه مطلب را ببينيد
علیه یک بیماری واگیردار و مزمن

در میانهی جنگ آنگاه که اخبار و روایتهای گوناگون اوج میگیرند و خیز بر میدارند و حتی برخی متخصص رسانهای را در خود غرق میکنند - اخبار و روایتهایی که بعضاً حتی صحت و سقمشان هم مشخص نیست - سخن گفتن و روایت کردن از واقعیات، آنگونه که هستند نه آنگونه که دشمن آن را بازنمایی میکند، اهمیت و ضرورتی مضاعف پیدا میکند. البته نه به شکل آنچه که در هجوم اخبار و اطلاعاتی میبینیم و امکان رمزگشایی آنها برای مخاطب مشخص نیست بلکه به شکلی که اولویتها را به شیوهای منطقی برای مخاطب مشخص کند، ارتباط منطقی میان پدیدهها را تشریح کرده و توجه مخاطب به سمت و سویی رهنمون شود که در حالت عادی چندان مد نظر قرار نمیگیرند.
«صدای ایران»، روزنامه اینترنتی رسانهی KHAMENEI.IR که از روزهای آغازین جنگ ۱۲ روزه رژیم صهیونی علیه ایران با مأموریتی که ذکر شد آغاز به کار کرد، حال و در زمان توقف آتش سعی دارد تا بهصورت روزانه همراه ملّت ایران باشد. محورهای مهم و مرتبط را از لابهلای سیل اخبار و اطلاعات درست و نادرست بیرون کشیده، سره را از ناسره جدا کرده و وضعیت راهبردی جمهوری اسلامی ایران را آنگونه که هست روایت کند. «صدای ایران» صدای ملّت ایران خواهد بود و راوی ایستادگی و مقاومت آنها.
صد و هفتادویکمین شماره «صدای ایران» به روح مطهر شهید امیرحسین دوگونچی تقدیم شده است.
این روزنامه اینترنتی هر شب حوالی ساعت ۲۲ در رسانهی KHAMENEI.IR منتشر خواهد شد.
دریافت روزنامه اینترنتی «صدای ایران»؛ شماره صد و هفتادویک
سرمقاله
علیه یک بیماری واگیردار و مزمن
کمتر از دو هفته پیش، رهبر انقلاب اسلامی به مناسبت روز بسیج یک سخنرانی تلویزیونی ایراد فرمودند. ایشان در پایان این بیانات تأکید کردند که میخواهند چند توصیه خطاب به ملّت ایران ارائه کنند. یکی از این توصیهها، پرهیز از اسراف بود؛ «همهی ما از اسراف اجتناب کنیم؛ اسراف در آب، اسراف در نان، اسراف در گاز، اسراف در بنزین، اسراف در خوراکیها و ارزاق روزانه. از اسراف باید پرهیز کرد که یکی از مهمترین خطرها و ضررها برای کشور و برای خانوادهها اسراف در اینها است؛ و اگر اسراف نباشد، در واقع اگر دور ریختن این عوامل لازم زندگی، این نیازهای ضروری زندگی نباشد، بلاشک اوضاع کشور خیلی بهتر از این خواهد بود.»
ایشان در کنار توصیه به «حفظ اتحاد در برابر دشمن»، «حمایت از رئیس جمهور» و «ارتباط بیشتر با خدا»، ملّت ایران را به دوری از اسراف توصیه کردند.
حدود سه ماه پیش (شانزدهم شهریور ۱۴۰۴) نیز یکی از نکات کلیدی در بیانات رهبر انقلاب اسلامی خطاب به اعضای هیأت دولت، هشدار نسبت به پدیدهی اسراف بود. پرسش بنیادین اینجاست که اسراف چیست و چه هزینههایی در این دایره قرار میگیرد؟ آیا هرگونه خرج، مصداق اسراف است؟
در نگاه حضرت آیتالله خامنهای، «اسراف در اموال و اقتصاد این است که انسان مال را مصرف کند، بدون آنکه این مصرف، اثر و کارآیی داشته باشد. مصرف بیهوده و مصرف هرز، در حقیقت هدر دادن مال است.» این تعریف، مرز دقیقی میان «مصرف لازم» و «مصرف زائد» ترسیم میکند. مشکل آنجاست که عادتها، سنتهای غلط و الگوهای رفتاری نادرست، جامعه را به زیادهروی در مصرف سوق داده و عملاً این انحراف را به یک «سبک زندگی» تبدیل کرده است.
اسراف در اندیشه اسلامی صرفاً یک معضل اقتصادی نیست. قرآن کریم بهصراحت هشدار میدهد: «و لاتسرفوا انّه لا یحبّ المسرفین»، «کلوا و اشربوا و لاتسرفوا»؛ بخورید و بیاشامید اما زیادهروی نکنید که خداوند اسرافکنندگان را دوست نمیدارد. رهبر انقلاب نیز با تأکید بر همین آموزه، اسراف را پدیدهای چندوجهی میدانند که هم اقتصاد را ضربهپذیر میکند و هم بر فرهنگ و اجتماع اثرات مخرب برجای میگذارد. از این منظر، صرفهجویی و اجتناب از اسراف نهتنها یک ضرورت اقتصادی، بلکه یک تکلیف اجتماعی و فرهنگی است.
از سوی دیگر، مدیریت مصرف بهعنوان یکی از ارکان اقتصاد مقاومتی معرفی شده است. در شرایطی که کشور با فشارهای بیرونی و جنگ اقتصادی روبهرو است، پرهیز از اسراف و رعایت تعادل در مصرف، حرکتی جهادی تلقی میشود. به تعبیر رهبر انقلاب، این رویکرد میتواند پاداش جهاد فی سبیلالله را به همراه داشته باشد.
از سوی دیگر، بهینهسازی مدیریت مصرف در دوران کمآبی و تنشهای ناشی از آن اهمیتی ویژه یافته است. همچنین با توجه به تهدیدات دشمنان خارجی و شرایط خاص پس از جنگ دوازدهروزه، ضرورت پرهیز از اسراف بیش از پیش احساس میشود.
مسئله اما فقط در سطح توصیههای اخلاقی باقی نمیماند. تحقق این تحول نیازمند «عمل» است. همانگونه که آیات قرآن هشدار میدهد: «کَبُرَ مَقتاً عندالله أن تقولوا ما لا تفعلون»؛ بزرگترین آفت، شکاف میان گفتار و عمل است. اگر مسئولان به مردم توصیه به صرفهجویی کنند، اما خود در هزینههای دولتی به ریختوپاش و تجمل روی آورند، سخن آنان بیاثر خواهد شد. به همین دلیل رهبر انقلاب تأکید میکنند که اسراف مسئولان بهمراتب خطرناکتر از اسراف مردم عادی است؛ چرا که اینبار پای بیتالمال هم در میان است.
از منظر اجتماعی، تداوم اسراف، شکاف طبقاتی را روزبهروز عمیقتر میکند. جامعهای که در آن عدهای گرفتار محرومیت هستند و عدهای دیگر در تجمل و مصرفگرایی افراطی به سر میبرند، دیر یا زود با بحرانهای فرهنگی و اخلاقی مواجه میشود. این همان خطری است که رهبر انقلاب نسبت به آن هشدار میدهند و راه علاج آن را در نهادینهسازی فرهنگ صرفهجویی و آموزش الگوهای عملی پرهیز از اسراف میدانند.
در نهایت، از منظر فقهی نیز رهبر انقلاب تصریح کردهاند که «هزینه کردن اعتبارات و پولهای کشور در جاهای غیرلازم و تشریفاتی و زیادی، حرام است.» این حکم، بُعد حقوقی و شرعی موضوع را روشن میسازد و آن را از سطح یک توصیه اخلاقی به یک الزام شرعی ارتقا میدهد.
بنابراین، مبارزه با اسراف صرفاً یک انتخاب فردی یا سلیقهای نیست؛ بلکه ضرورتی برای سلامت اقتصادی، انسجام اجتماعی و تعالی فرهنگی جامعه به شمار میرود. از این رو، مسئولان و مردم هر دو باید سهم خود را در این مبارزه ایفا کنند؛ زیرا تنها در سایهی «عمل جمعی» است که میتوان بر این بیماری واگیردار و مزمن غلبه پیدا کرد.

اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: صدای ایران
ادامه مطلب را ببينيد
درمان دردهای بشر

در میانهی جنگ آنگاه که اخبار و روایتهای گوناگون اوج میگیرند و خیز بر میدارند و حتی برخی متخصص رسانهای را در خود غرق میکنند - اخبار و روایتهایی که بعضاً حتی صحت و سقمشان هم مشخص نیست - سخن گفتن و روایت کردن از واقعیات، آنگونه که هستند نه آنگونه که دشمن آن را بازنمایی میکند، اهمیت و ضرورتی مضاعف پیدا میکند. البته نه به شکل آنچه که در هجوم اخبار و اطلاعاتی میبینیم و امکان رمزگشایی آنها برای مخاطب مشخص نیست بلکه به شکلی که اولویتها را به شیوهای منطقی برای مخاطب مشخص کند، ارتباط منطقی میان پدیدهها را تشریح کرده و توجه مخاطب به سمت و سویی رهنمون شود که در حالت عادی چندان مد نظر قرار نمیگیرند.
«صدای ایران»، روزنامه اینترنتی رسانهی KHAMENEI.IR که از روزهای آغازین جنگ ۱۲ روزه رژیم صهیونی علیه ایران با مأموریتی که ذکر شد آغاز به کار کرد، حال و در زمان توقف آتش سعی دارد تا بهصورت روزانه همراه ملّت ایران باشد. محورهای مهم و مرتبط را از لابهلای سیل اخبار و اطلاعات درست و نادرست بیرون کشیده، سره را از ناسره جدا کرده و وضعیت راهبردی جمهوری اسلامی ایران را آنگونه که هست روایت کند. «صدای ایران» صدای ملّت ایران خواهد بود و راوی ایستادگی و مقاومت آنها.
صد و هفتادمین شماره «صدای ایران» به روح مطهر شهید قربانعلی فلاحینیا تقدیم شده است.
این روزنامه اینترنتی هر شب حوالی ساعت ۲۲ در رسانهی KHAMENEI.IR منتشر خواهد شد.
دریافت روزنامه اینترنتی «صدای ایران»؛ شماره صد و هفتاد
سرمقاله
درمان دردهای بشر
«هر روز حتماً قرآن بخوانید. حالا نمیگویم روزی مثلاً فرض کنید نیم جزء یا یک حزب بخوانید. روزی نیم صفحه، روزی یک صفحه، امّا ترک نشود. در طول سال روزی نباشد که شما قرآن را باز نکنید و قرآن را تلاوت نکنید.»
این جملات را که رهبر انقلاب اول ماه مبارک رمضان ۱۴۰۲ شمسی بیان کردهاند نمونهای از توصیهی ایشان به تلاوت و انس روزانه با قرآن کریم است. ارتباط با قرآن در نگاه رهبر انقلاب، جزو ضرورتهای زندگی روزانه است، نه فعالیتی مناسبتی و محدود.
تازهترین توصیه ایشان به تلاوت و انس روزانه با قرآن کریم در دیدار روز دانش آموز امسال بود. «به همه سفارش میکنم که اُنس با قرآن را فراموش نکنید. بارها گفتهام؛ قرآن را هر روز بخوانید، ولو نیم صفحه از هر جای قرآن؛ قرآن را باز کنید، نیم صفحه قرآن بخوانید، یک صفحه قرآن بخوانید، هر چقدر رغبت و میل دارید بخوانید. ارتباطتان با معنویّات را حفظ کنید.»
به این بهانه رسانه KHAMENEI.IR از روز هشتم فروردین ۱۴۰۳ متن و قرائت روزی یک صفحه از قرآن کریم را در کانالهای مرتبط با خود منتشر میکرد و امروز دوشنبه هفدهم آذر ۱۴۰۴ آخرین صفحه از مصحف شریف تلاوت شد.
اهمیت و جایگاه قرآن اینقدر در اندیشه ایشان والا است که در دیدار شرکتکنندگان مسابقات بینالمللی قرآن در سال ۱۴۰۲ فرمودند: «قرآن کتاب درمان دردهای بشر است؛ چه دردهای افراد بشر مانند دردهای معنوی و روحی و فکریشان، چه دردهای جوامع بشری از قبیل جنگها، ظلمها، بیعدالتیها؛ قرآن درمان اینها است.»
حضرت آیتالله خامنهای بارها در سخنرانیهای خود به تبیینِ جوانب گوناگون سبک زندگی، اخلاق و رفتار فردی و اجتماعی براساس آیات قرآن پرداختهاند و علاج همه مشکلات بشر را در قرآن میدانند.
«قرآن، هم کتاب علم و معرفت است یعنی دل را و اندیشهی انسانی را سیراب میکند، قرآن برای آن کسانی که اهل معرفتآموزی هستند یک سرچشمهی تمامنشدنی است؛ لکن علاوهی بر اینها قرآن دستور زندگی هم هست؛ قرآن دستورات کاربردی دارد برای زندگی؛ یعنی محیط زندگی را آباد میکند، زندگی را از امنیّت و سلامت و آسایش برخوردار میکند. یَهدی بِهِ اللهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضوانَه سُبُلَ السَّلام. راههای سلامت، راههای امنیّت، راههای آسایشِ در زندگی را به انسانها نشان میدهد. انسانها در طول تاریخ دستبهگریبانِ ظلم و تبعیض و جنگ و ناامنی و لگدمال شدن ارزشها بودهاند، امروز هم هستند؛ راه علاج اینها قرآن است. اگر به قرآن عمل کنیم همهی این مشکلات برطرف میشود.»
حال این سوال مطرح میشود که این معارف قرآنی را چگونه باید به دست بیاوریم؟ با مرور رهنمودهای حضرت آیتالله خامنهای درمییابیم که با اُنس با قرآن، با تدبّر در قرآن، با رجوع به آنانی که قرآن در خانهی آنها نازل شده است، یعنی اهلبیت رسولالله علیهمالسّلام؛ میشود این معارف را به دست آورد و از آنها استفاده کرد و زندگی را بر اساس آنها ساخت.
پس مشکلات هر جامعهای با قرآن و معارفش حل خواهد شد. این وعدهی قرآنی است و تجربهی دوران اسلام هم این را نشان داده است اما متأسّفانه بسیاری در دنیای اسلام با قرآن اُنس ندارند. این شکایت پیامبر به خدای متعال است که در آیه ۳۰ سوره فرقان آمده است «وَ قالَ الرَّسولُ یا رَبِّ اِنَّ قَومِی اتَّخَذوا هٰذَا القُرآنَ مَهجورًا». امروز نیز در بسیاری از بخشهای دنیای اسلام، این مهجوریت قرآن و دوری امت اسلامی از معارف قرآنی تحقّق دارد و یک واقعیّت تلخی است.
وقتی سیره و بیانات حضرت آیتالله خامنهای را از این جهت بررسی میکنیم، به طور مشهود متوجه میشویم که قرآن در سیره ایشان بسیار پررنگ است. از توجه ایشان به قرائت قرآن در ابتدای هر جلسه بگیرید تا استفاده از آیات قرآن و استناد به آن در بیاناتشان، دو دیدار سالانه -دیدار با قاریان در آغاز ماه مبارک رمضان و دیدار با شرکتکنندگان مسابقات بینالمللی قرآن- همه بخشهایی از این سیرهاند.
شامگاه بیست و هشتم آبان ۱۴۰۳ بود که حجتالاسلاموالمسلمین محمدجواد حاج علیاکبری در جوار مزار مطهر شهیدسپهبد حاج قاسم سلیمانی در جمع برخی از جوانان سه توصیه جهت کسب فتح نهایی برای جبهه مقاومت و دفع شر رژیم صهیونی، از رهبر انقلاب نقل کردند. تلاوت «سوره فتح»، خواندن «دعای چهاردهم صحیفه سجادیه» و «دعای توسل»؛ نکتهای که در این نقل قول برجستگی دارد، توجه توأمان به قرآن و دعا است.
در ایام جنگ ۱۲ روزه و پس از آن هم میبینیم که ایشان همیشه به قرآن و وعدههای قرآنی ارجاع میدهند. بیست و هشتم خرداد در دومین پیام تلویزیونی فرمودند:«وَ مَا النَّصرُ اِلّا مِن عِندِ اللَهِ العَزیزِ الحَکیم؛ و خدای متعال ملّت ایران را و حقیقت را و حق را، به طور قطع و یقین، پیروز خواهد کرد انشاءالله.»
در دیدار رئیس و مسئولان قوه قضاییه نیز گفتند:« همهوهمه بدانند که [طبق] همین آیهای که این آقا الان تلاوت کردند: لَیَنصُرَنَّ اللهُ مَن یَنصُرُه، خدای متعال نصرت را برای ملّت ایران در ذیل نظام اسلامی و زیر چتر قرآن و اسلام تضمین کرده که ملّت ایران حتماً پیروز خواهد شد.»
وطنسازان
شانزدهم آذر، نماد هویت دانشجوی ایرانی و تجلی روحیه استقلالطلبی و استکبارستیزی دانشجوست. این روز، یادآور ایستادگی نسل جوان در برابر سلطه خارجی است؛ روزی که نشان داد دانشگاه، سنگر آگاهی و خاستگاه مقاومت است. دانشگاه، موتور تولید علم مسئلهمحور است؛ نهادی که میتواند پیشران پیشرفت ملّی و حافظ استقلال کشور باشد.
آمریکای خسته و شکستخورده
دولت دوم دونالد ترامپ سند ۳۳صفحهای استراتژی امنیت ملّی جدید آمریکا را منتشر کرد که با شعار «اول آمریکا» معرفی شده و بر بازتعریف نقش واشنگتن در جهان تمرکز دارد. سند اعلام میکند که آمریکا دیگر قصد ندارد پلیس جهانی باشد و مداخله نظامی گسترده، تغییر رژیم و مهندسی نظم منطقهای گذشته را کنار میگذارد.
بسیجی عمل کنید
رهبر معظم انقلاب اسلامی در پیام تلویزیونی ششم آذر سال جاری در بخشی از بیانات خود در تبیین نقش بسیج فرمودند: «باید بسیج را تقویت کرد، باید بسیج را به نسلهای بعدی منتقل کرد که همه بتوانند از برکات بسیج استفاده کنند و توصیهی من به دستگاههای دولتی این بوده که بسیجی عمل کنند، کار و وظایفشان را بسیجی انجام بدهند؛ به معنای واقعی کلمه بایستی بسیجی عمل بکنند؛ یعنی عملِ باایمان، باانگیزه، باهمّت و باغیرت.»
آتشافروز با نقاب میانجی
وضعیت امروز جنگ اوکراین به یکی از پیچیدهترین پروندههای جهانی تبدیل شده است. ازیکسو دولت اوکراین با چالشها و مشکلات داخلی قابل توجهی -مثل کمبود نیروی انسانی و پروندههای سنگین فساد- روبروست و در سوی دیگر میدان روسیه است که علیرغم تلفات و خسارات مختلف، روی زمین دست برتر را دارد.
کالای جنسی یا سیاستمدار ارشد؟!
«دو سیاستمدار ارشد زن ما به خاطر پاهایشان قضاوت میشوند، نه به خاطر حرفهایی که میزنند.» اینها بخشی از عبارتی است که یک عضو اسبق کابینه انگلیس در واکنش به تیتر یک روزنامه انگلیسی توییت کرده بود.
این یک توصیه اخلاقی نیست
سال ۱۴۰۴ برای جمهوری اسلامی و مردم ایران سال مهمی است. سالی که دنیا به چشم دید که «گزینههای روی میز» ابرقدرتهای دنیا که دههها بود در هر سخنرانی و مذاکرهای با کارتش بازی میکردند بر ملّت ایران و رهبرش بیاثر است.
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: صدای ایران
ادامه مطلب را ببينيد
ونزوئلا؛ ایستگاه جدید برای براندازی دولتهای ملّی

در میانهی جنگ آنگاه که اخبار و روایتهای گوناگون اوج میگیرند و خیز بر میدارند و حتی برخی متخصص رسانهای را در خود غرق میکنند - اخبار و روایتهایی که بعضاً حتی صحت و سقمشان هم مشخص نیست - سخن گفتن و روایت کردن از واقعیات، آنگونه که هستند نه آنگونه که دشمن آن را بازنمایی میکند، اهمیت و ضرورتی مضاعف پیدا میکند. البته نه به شکل آنچه که در هجوم اخبار و اطلاعاتی میبینیم و امکان رمزگشایی آنها برای مخاطب مشخص نیست بلکه به شکلی که اولویتها را به شیوهای منطقی برای مخاطب مشخص کند، ارتباط منطقی میان پدیدهها را تشریح کرده و توجه مخاطب به سمت و سویی رهنمون شود که در حالت عادی چندان مد نظر قرار نمیگیرند.
«صدای ایران»، روزنامه اینترنتی رسانهی KHAMENEI.IR که از روزهای آغازین جنگ ۱۲ روزه رژیم صهیونی علیه ایران با مأموریتی که ذکر شد آغاز به کار کرد، حال و در زمان توقف آتش سعی دارد تا بهصورت روزانه همراه ملّت ایران باشد. محورهای مهم و مرتبط را از لابهلای سیل اخبار و اطلاعات درست و نادرست بیرون کشیده، سره را از ناسره جدا کرده و وضعیت راهبردی جمهوری اسلامی ایران را آنگونه که هست روایت کند. «صدای ایران» صدای ملّت ایران خواهد بود و راوی ایستادگی و مقاومت آنها.
صد و شصتودومین شماره «صدای ایران» به روح مطهر شهیده فهیمه مقیمی تقدیم شده است.
این روزنامه اینترنتی هر شب حوالی ساعت ۲۲ در رسانهی KHAMENEI.IR منتشر خواهد شد.
دریافت روزنامه اینترنتی «صدای ایران»؛ شماره صد و شصتودو
سرمقاله
ونزوئلا؛ ایستگاه جدید برای براندازی دولتهای ملّی
«مردم در منطقه آمریکای جنوبی، ونزوئلا و کشورهای دیگر منطقه بهشدت آرام و فراری از تنش و درگیریاند.» اینها بخشهایی از روایتی است که یکی از دیپلماتهای کشورمان از روحیه اجتماعی مردم در آمریکای جنوبی دارد. مردمی که در طول تاریخ خودشان هر قدر نجابت به خرج داده و اهل آرامش بودهاند اما به همان اندازه هم مورد طمع استعمارگرانی از پرتغال، فرانسه، هلند و اسپانیا بودهاند.
برخلاف تصور، منشأ اکثریت غالب درگیریها در پانصد سال اخیر این منطقه، نه نزاعهای داخلی، بلکه قیامها و ستیزهایی علیه استعمارگران و دستنشاندگان محلی آنها بوده است. پیش از قرن نوزدهم، تاریخ آمریکای لاتین کارنامه پرباری از مقاومتهای مردمی و قیامهای خونین علیه دستگاه استعماری اسپانیا، فرانسه و پرتغال را به ثبت رسانده است. اما با افول قدرتهای سنتی اروپایی پس از پایان جنگ جهانی دوم، دوران جدیدی از سلطه در منطقه آغاز شد که رهبری آن را ایالات متحده آمریکا بر عهده گرفت.
صنعت و اقتصاد آمریکا که شکوفایی خود را مدیون جنگ عالمگیری بود که شعلههایش به خاک این کشور نرسید، پس از جنگ جهانی دوم باید روند رشد و سیطره خود را ادامه میداد. این پیشروی بر پایه نفت، مواد اولیه معدنی و محصولات کشاورزی سایر نقاط دنیا بنا شده بود. بیدلیل نیست که جغرافیای آمریکای جنوبی تقریباً همزمان با غرب آسیا، به یکی از مهمترین نقاط مورد طمع واشنگتن تبدیل شد. در این میان، کودتای ۲۸ مرداد برای براندازی دولتی ملی در ایران که ملی شدن صنعت نفت را هدف قرار داده بود، عملاً به یک راهنمای عملی برای براندازی دولتهای مستقل در آمریکای جنوبی تبدیل شد؛ دولتهایی که به ساز مقامات کاخ سفید نمیرقصیدند.
نتیجه این مداخلات آن شد که جوامع آمریکای لاتین در طول نیمه دوم قرن بیستم، با راهبری دیکتاتورهای وابسته به آمریکا و بلوک غرب، تبدیل به پادگانهای امپریالیستی دنیا شدند تا حافظ منافع سیاسی و اقتصادی غرب باشند.
جنگافروزیها و لفاظیهای امروز ایالات متحده علیه ونزوئلا نهتنها جدید نیست، بلکه دقیقاً در امتداد ۷۵ سال استعمار نوین این منطقه قرار دارد. اگر مقامات کاخ سفید برای نفت، طوق بردگی را به زور بر گردن جوامع غرب آسیا انداختند، در آمریکای جنوبی، آنها حتی به میوه و کشاورزی این مردم نیز رحم نکردند.
بخشی غمانگیز از تاریخ این منطقه، داستان شلتاق سرمایهداری آمریکا و کشیدن تسمه از گرده مردم توسط شرکتهایی بود که با حمایت دیکتاتورهای فاسد مورد حمایت واشنگتن، محصولات میوه و کشاورزی منطقه را به غارت میبردند.
قصه فشار، تحریم و محاصره امروز ونزوئلا توسط کاخ سفید، باز هم همان قصه چند صد ساله استعمار قدیم و قصه ۷۵ ساله استعمار نوین است. آمریکای جنوبی پس از ۴۰۰ سال استعمار مستقیم اروپاییان و یک قرن تحمیل دیکتاتورهای وابسته به آمریکا، هنوز در قرن بیستویکم مشغول دستوپنجه نرم کردن با سایه سنگین سلطه است.
جرم جوامع این منطقه فقط یک چیز است: آنها میخواهند خودشان برای سرنوشتشان تصمیم بگیرند؛ نه اینکه فرمان سرنوشتشان از واشنگتن صادر شود یا بخشی از جغرافیای منفعتطلبانه مقامات کاخ سفید باشند.
در ۵۰ سال گذشته هر وقت جوامع منطقه نخواستهاند زیر بار سلطه و استیلا بروند، شمشیر غرب از نیام بیرون آمده. به همین دلیل هم تقریبا همه درگیریهای ۵ قرن اخیر علیه استعمارگران و دستنشاندههای آنها بوده. انگار که استعمار قدیم و جدید عهد کردهاند آب خوش از گلوی مردم نجیب این منطقه پایین نرود. جرم آمریکای جنوبی این است که با نه گفتن به استیلا و سلطه، اسرار باطن استعمار جدید و قدیم را هویدا میکنند.
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: صدای ایران
ادامه مطلب را ببينيد
منطق «همه با هم باشید»

در میانهی جنگ آنگاه که اخبار و روایتهای گوناگون اوج میگیرند و خیز بر میدارند و حتی برخی متخصص رسانهای را در خود غرق میکنند - اخبار و روایتهایی که بعضاً حتی صحت و سقمشان هم مشخص نیست - سخن گفتن و روایت کردن از واقعیات، آنگونه که هستند نه آنگونه که دشمن آن را بازنمایی میکند، اهمیت و ضرورتی مضاعف پیدا میکند. البته نه به شکل آنچه که در هجوم اخبار و اطلاعاتی میبینیم و امکان رمزگشایی آنها برای مخاطب مشخص نیست بلکه به شکلی که اولویتها را به شیوهای منطقی برای مخاطب مشخص کند، ارتباط منطقی میان پدیدهها را تشریح کرده و توجه مخاطب به سمت و سویی رهنمون شود که در حالت عادی چندان مد نظر قرار نمیگیرند.
«صدای ایران»، روزنامه اینترنتی رسانهی KHAMENEI.IR که از روزهای آغازین جنگ ۱۲ روزه رژیم صهیونی علیه ایران با مأموریتی که ذکر شد آغاز به کار کرد، حال و در زمان توقف آتش سعی دارد تا بهصورت روزانه همراه ملّت ایران باشد. محورهای مهم و مرتبط را از لابهلای سیل اخبار و اطلاعات درست و نادرست بیرون کشیده، سره را از ناسره جدا کرده و وضعیت راهبردی جمهوری اسلامی ایران را آنگونه که هست روایت کند. «صدای ایران» صدای ملّت ایران خواهد بود و راوی ایستادگی و مقاومت آنها.
صد و شصت و یکمین شماره «صدای ایران» به روح مطهر شهید علیرضا فلاح تقدیم شده است.
این روزنامه اینترنتی هر شب حوالی ساعت ۲۲ در رسانهی KHAMENEI.IR منتشر خواهد شد.
دریافت روزنامه اینترنتی «صدای ایران»؛ شماره صد و شصت و یک
سرمقاله
منطق «همه با هم باشید»
ملّتها در طول تاریخ، لحظاتی را تجربه کردهاند که فشار، تهدیدها و توطئههای خارجی، قدرت درونی آنها را محک زده است. ایران با پیشینه کهن و پیچیده، قومیتهای گوناگون و موقعیت راهبردی ژئوپلیتیکی، از این قاعده مستثنی نیست. در چنین زمانهای حساسی، وحدت و انسجام تنها یک فضیلت اجتماعی نیست، بلکه به یک ضرورت ملّی تبدیل میشود. بقا، ثبات و پیشرفت یک کشور تحت فشار، تا حدّ زیادی به اراده جمعی مردم و توانایی آنها برای پشت سر گذاشتن اختلافات در راه اهداف مشترک بستگی دارد.
برای درک اهمیت وحدت، باید این واقعیت را در نظر بگیریم که محیط ژئوپلیتیکی ایران همواره تحت تأثیر مطامع قدرتهای خارجی بوده است. از منابع عظیم طبیعی گرفته تا موقعیت محوری آن میان شرق و غرب، ایران همواره مورد توجه قدرتهای جهانی بوده است.
واقعیتهای سیاسی مدرن -از تحریمهای اقتصادی و درگیریهای منطقهای تا تهدیدات سایبری و هجوم اطلاعات نادرست- بر پیچیدگی این چالشها افزوده است. وقتی یک ملّت تحت چنین فشارهایی باشد، تفرقه دقیقاً همان چیزی است که دشمنان خارجی به دنبال آن هستند. تفرقه، ساختارهای درونی را تضعیف کرده و کشور را در برابر نفوذ، خرابکاری و بیثباتی آسیبپذیر میکند.
خداوند متعال در قرآن کریم، بر وحدت به عنوان یک اصل الهی برای استحکام جامعه تأکید میورزد. آیه «وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعًا وَلَا تَفَرَّقُوا» (آلعمران: ۱۰۳)، «و همگی به ریسمان خدا چنگ زنید و پراکنده نشوید»، دعوتی همیشگی برای همبستگی است. این فرمان نشان میدهد که تفرقه، جوامع را از نظر معنوی، سیاسی و اجتماعی تضعیف میکند. در مقابل، وحدت به منبعی از پشتیبانی الهی و تابآوری جمعی تبدیل میشود.
علاوه بر این، قرآن بارها درباره نیروهای خارجی که در پی ایجاد تفرقه هستند هشدار میدهد: «إِنَّمَا یُرِیدُ الشَّیْطَانُ أَن یُوقِعَ بَیْنَکُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاء» (مائده: ۹۱)، «شیطان فقط میخواهد میان شما دشمنی و کینه برانگیزد...». به بیان امروزی، این آیه نشان میدهد که چگونه اطلاعات نادرست، جنگ روانی و دستکاری خارجی میتوانند در صورت عدم محافظت از وحدت، یک جامعه را متلاشی کنند.
تاریخ و علوم سیاسی نیز هر دو بر این موضوع تأکید دارند که تابآوری یک ملّت به همبستگی درونی آن بستگی دارد. ژان ژاک روسو، فیلسوف مشهور، میگوید: «قدرت یک ملّت نه با تعداد سربازانش، بلکه با وحدت مردمانش سنجیده میشود.» این ایده با شرایط کنونی ما که درگیر نوعی جنگ احزاب هستیم، همخوانی دارد. صرفنظر از اختلافات سیاسی، تنوع اجتماعی یا منازعات ایدئولوژیک، امنیت ملّی و استقلال، نیازمند حس مشترک هدفمند است.
با این حال، وحدت به معنای یکنواختی نیست. موزاییک غنی فرهنگی ایران -شامل فارسی، آذری، کرد، عرب، بلوچ، ترکمن و دیگران- یکی از نقاط قوت آن است. آنچه لازم است، حذف تفاوتها نیست، بلکه یافتن این تفاوتها در یک هویت ملّی منسجم است.
اندیشمندان برجسته همواره استدلال کردهاند که وحدت یک ضرورت راهبردی برای ملّتها تحت تهدید است. برای نمونه آرنولد توینبی، تاریخدان مشهور جهان، معتقد است تمدنها نه به دلیل حملات خارجی، بلکه به دلیل فروپاشی درونی از بین میروند: «تمدنها بیشتری براثر خودکشی میمیرند تا قتل.» این قواعد منطقی درباره ایران نیز صدق میکنند؛ تهدیدات خارجی زمانی بیشترین اثر را دارند که انسجام درونی تضعیف شده باشد.
امروز ایران با تهدیدها و تنشهای ژئوپلیتیکی، رقابتهای منطقهای، کمپینهای جنگ رسانهای و تلاش برای منزوی کردن راهبردی روبهرو است. هر یک از این چالشها، انسجام داخلی را حیاتیتر میکنند. اگر کشور متحد بماند، در سراسر گسلهای قومی، زبانی و سیاسی، توانایی آن برای مقاومت در برابر فشار خارجی بهطور چشمگیری افزایش مییابد. در مقابل، اگر اختلافات به درگیری یا بیاعتمادی تبدیل شود، تابآوری ملّت تضعیف میشود.
وحدت برای ایران یک آرمان انتزاعی نیست؛ بلکه یک ضرورت عملّی برای بقا و پیشرفت است. با تداوم فشارهای دشمن، انسجام مردم ایران به ارزشمندترین نیروی راهبردی آنان تبدیل میشود.
رهنمودهای اصیل قرآن، درسهای تاریخ و خرد اندیشمندان جهانی همگی به یک حقیقت اشاره دارند: یک ملّت متحد، استوار میایستد، در حالیکه یک ملّت متفرق، شکننده میشود. راز توصیههای مکرر رهبر انقلاب نیز در همین نکته نهفته است؛ «در برابر دشمن، همه با هم باشید.»
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: صدای ایران
ادامه مطلب را ببينيد
صورت حساب سنگین یک تجاوز

در میانهی جنگ آنگاه که اخبار و روایتهای گوناگون اوج میگیرند و خیز بر میدارند و حتی برخی متخصص رسانهای را در خود غرق میکنند - اخبار و روایتهایی که بعضاً حتی صحت و سقمشان هم مشخص نیست - سخن گفتن و روایت کردن از واقعیات، آنگونه که هستند نه آنگونه که دشمن آن را بازنمایی میکند، اهمیت و ضرورتی مضاعف پیدا میکند. البته نه به شکل آنچه که در هجوم اخبار و اطلاعاتی میبینیم و امکان رمزگشایی آنها برای مخاطب مشخص نیست بلکه به شکلی که اولویتها را به شیوهای منطقی برای مخاطب مشخص کند، ارتباط منطقی میان پدیدهها را تشریح کرده و توجه مخاطب به سمت و سویی رهنمون شود که در حالت عادی چندان مد نظر قرار نمیگیرند.
«صدای ایران»، روزنامه اینترنتی رسانهی KHAMENEI.IR که از روزهای آغازین جنگ ۱۲ روزه رژیم صهیونی علیه ایران با مأموریتی که ذکر شد آغاز به کار کرد، حال و در زمان توقف آتش سعی دارد تا بهصورت روزانه همراه ملّت ایران باشد. محورهای مهم و مرتبط را از لابهلای سیل اخبار و اطلاعات درست و نادرست بیرون کشیده، سره را از ناسره جدا کرده و وضعیت راهبردی جمهوری اسلامی ایران را آنگونه که هست روایت کند. «صدای ایران» صدای ملّت ایران خواهد بود و راوی ایستادگی و مقاومت آنها.
صد و شصتمین شماره «صدای ایران» به روح مطهر شهید رمضانعلی چوبداری تقدیم شده است.
این روزنامه اینترنتی هر شب حوالی ساعت ۲۲ در رسانهی KHAMENEI.IR منتشر خواهد شد.
دریافت روزنامه اینترنتی «صدای ایران»؛ شماره صد و شصت
سرمقاله
صورت حساب سنگین یک تجاوز
جنگ ۱۲روزه یکی از بزرگترین شکستهایی بود که رژیم صهیونیستی در تاریخ جعلی خود متحمل شد. طبق برخی اعترافات منابع آمریکایی و صهیونیستی، این تجاوز نتیجه طراحی ۲۰ساله برای حمله به ایران بود که با شکست دشمن صهیونی همراه شد.
میزان واقعی خسارتهای رژیم صهیونیستی بهویژه در بخشهای امنیتی و نظامی به دلیل سانسور شدید هیچگاه رسانهای نشده اما بررسی اعترافات مقامات اسرائیلی و گزارش رسانههای این رژیم بخشی از این خسارتها را نشان میدهد.
موج شدید حملات ایران به اسرائیل باعث شد که این رژیم به سانسور شدید روی بیاورد. روزنامه صهیونیستی «هاآرتص» در گزارشی با اشاره به حملات ایران، افشا کرد برخی نقاطی که توسط موشکهای ایرانی هدف گرفته شدند از سوی تلآویو اعلام نشدهاند و برخی پژوهشگران با استفاده از تصاویر ماهوارهای آنها را افشا کردهاند. این روزنامه نوشت از آغاز تا پایان جنگ، ایران در مجموع حدود ۵۳۰ موشک بالستیک را در ۴۲ موج شلیک کرد.
این حملات خسارت بزرگی به صهیونیستها وارد کرد. دادههای اداره مالیات اسرائیل حاکی است که از آغاز جنگ با ایران بیش از ۴۱ هزار پرونده خسارت ثبت شد که تقریباً ۳۳ هزار مورد آن مربوط به آسیب به منازل مسکونی، ۴۱۰۰ مورد مربوط به خودروها و بیش از ۴۰۰۰ مورد مربوط به اموال و تجهیزات بود.
اداره مالیات اسرائیل هزینه اولیه خسارتهای مسکونی را ۱.۳ میلیارد دلار برآورد کرد که انتظار میرود به بیش از ۱.۵ میلیارد دلار برسد. در این مدت بیش از ۱۸ هزار نفر مجبور به تخلیه خانههای خود شدند و هزینه اسکان اضطراری و خدمات برای آنها حدود ۵۰۰ میلیون دلار برآورد شد.
باید توجه داشت که خسارت به ساختمانهای دولتی، بخصوص امنیتی و نظامی در این گزارش وجود ندارد و اساساً مشمول این روند نیز نمیشود.
درهمینحال تحلیلگران اقتصادی هزینههای مستقیم و غیرمستقیم این جنگ را بین ۲۰ تا ۴۰ میلیارد دلار برای اسرائیل برآورد میکنند، رقمی که شامل هزینههای نظامی، دفاع موشکی، اختلال در فعالیتهای اقتصادی، خسارات ناشی از حملات ایران و هزینههای بازسازی است.
طبق اذعان رسانههای عبری میانگین هزینه روزانه نظامی اسرائیل در این دوره حدود ۷۲۵ میلیون دلار بود که در مجموع به ۸.۷ میلیارد دلار رسید و بیش از ۲.۵ میلیارد دلار هزینه سامانه پدافندی اسرائیل شد.
از سوی دیگر اختلال اقتصادی ناشی از تعطیلی گسترده کسبوکارها و فلج شدن بخشهای گردشگری، فناوری پیشرفته، حملونقل و خدمات روزانه ۱.۵ میلیارد دلار زیان ایجاد کرد و در مجموع به حدود ۱۸ میلیارد دلار رسید.
همچنین بنابر اعتراف رسانههای این رژیم حملات موشکی ایران حدود سه میلیارد دلار خسارت مستقیم به زیرساختها وارد کرد؛ ازجمله پالایشگاه نفت حیفا، مؤسسه وایزمن و ساختمانهای نظامی در تلآویو که بازسازی آنها نیازمند بودجه سنگین و چند برابری است.
تحلیلگران اسرائیلی اذعان دارند که این جنگ توانسته است یکی از شدیدترین بحرانهای انسانی و اقتصادی را در تاریخ این رژیم ایجاد کند.
گیورا آیلند رئیس پیشین شورای امنیت رژیم بعد از پایان جنگ صریحاً اعلام کرد که ادامه جنگ به نفع اسرائیل نبود.
این موارد تنها بخش کوچکی از خسارتهایی است که اسرائیل در جنگ ۱۲روزه با ایران متحمل شد. سانسور شدید در سرزمینهای اشغالی مانع از انتشار آمار واقعی شده است و بدون این سانسور بهوضوح روشن میشود که چرا اسرائیل مجبور به تن دادن به آتشبس شد و چگونه برنامه ۲۰ساله خود برای جنگ با ایران را تنها در ۱۲روز شکستخورده دید.
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: صدای ایران
ادامه مطلب را ببينيد
صخره سخت

در میانهی جنگ آنگاه که اخبار و روایتهای گوناگون اوج میگیرند و خیز بر میدارند و حتی برخی متخصص رسانهای را در خود غرق میکنند - اخبار و روایتهایی که بعضاً حتی صحت و سقمشان هم مشخص نیست - سخن گفتن و روایت کردن از واقعیات، آنگونه که هستند نه آنگونه که دشمن آن را بازنمایی میکند، اهمیت و ضرورتی مضاعف پیدا میکند. البته نه به شکل آنچه که در هجوم اخبار و اطلاعاتی میبینیم و امکان رمزگشایی آنها برای مخاطب مشخص نیست بلکه به شکلی که اولویتها را به شیوهای منطقی برای مخاطب مشخص کند، ارتباط منطقی میان پدیدهها را تشریح کرده و توجه مخاطب به سمت و سویی رهنمون شود که در حالت عادی چندان مد نظر قرار نمیگیرند.
«صدای ایران»، روزنامه اینترنتی رسانهی KHAMENEI.IR که از روزهای آغازین جنگ ۱۲ روزه رژیم صهیونی علیه ایران با مأموریتی که ذکر شد آغاز به کار کرد، حال و در زمان توقف آتش سعی دارد تا بهصورت روزانه همراه ملّت ایران باشد. محورهای مهم و مرتبط را از لابهلای سیل اخبار و اطلاعات درست و نادرست بیرون کشیده، سره را از ناسره جدا کرده و وضعیت راهبردی جمهوری اسلامی ایران را آنگونه که هست روایت کند. «صدای ایران» صدای ملّت ایران خواهد بود و راوی ایستادگی و مقاومت آنها.
صد و پنجاهونهمین شماره «صدای ایران» به روح مطهر شهیده نیلوفر قلعهوند تقدیم شده است.
این روزنامه اینترنتی هر شب حوالی ساعت ۲۲ در رسانهی KHAMENEI.IR منتشر خواهد شد.
دریافت روزنامه اینترنتی «صدای ایران»؛ شماره صد و پنجاهونه
سرمقاله
صخره سخت
کانون اراده و قدرت! این عبارت چهارکلمهای را میتوان خیمه اصلی حاکم بر سخنان تلویزیونی پنجشنبهشب رهبر انقلاب دانست.
برخلاف آنچه در جریانسازی سنگین رسانهای غرب علیه ایران به راه افتاده که ایران را موجودی ضعیف و در گوشه رینگ توصیف میکنند که زمان زدن ضربه اصلی به آن فرا رسیده، این نگاه اما با دریافت واقعیتهایی از بطن جامعه ایران تحلیلی برعکس از فضاسازیهای اخیر علیه ایران دارد.
مفهوم پایهای که رهبر انقلاب سایر محورهای بیانات خویش را روی آن بنا کردند درست نقطه مقابل آن دستگاه تحلیلی است که دشمن در پی ساختن آن در اذهان است: ایران همچنان سخت و ستبر ایستاده است.
یک وجه مهم این استواری بعد سخت آن است. مَطلع سخنان ایشان و اشاره مستقیم به بسیج، دالّ مرکزی این بخش است.
بسیج متعلق به قشر خاصی نیست، تنها مرزبندیاش با دیگری و دشمن است و از همه مهمتر نقطه جوشش اصلی پدیدهای است که در سالهای متأخر بهنام محور مقاومت شناخته میشود.
هسته سخت مقاومت، ایران است و هسته سخت ایران هم بسیج.
برخلاف ادعا و تصور دشمن و برخلاف آنچه که بهعنوان یکی از اهداف جنگ ۱۲روزه در نظر گرفته شده بود، ایران نهتنها از تفکر و راهبرد مقاومت دست برنداشته و نهتنها در مقابل خواست دشمن برای دست برداشتن از مقاومت کوتاه نیامده بلکه در پی تقویت این راهبرد است.
در این چارچوب ناگفته پیداست که موضع ایران در برابر دیگر مسائل این روزها مانند طرحهای اخیر منطقهای برای فشار به جریانهای مقاومت در جغرافیای غرب آسیا چیست. اینها وجه سخت ماجراست.
وجه نرم آن هم تقویت انسجام داخلی و استحکام صفوف ملّی بین جریانهای مختلف مردمی و سیاسی ازیکسو، و دولت و ملّت از سوی دیگر است.
اینجا فقط و فقط با دشمنِ آنسوی مرز است که باید مرزبندی کرد. هر مرز و شعار و صدا و ادعایی که بوی شکاف و گسل داشته و ساحت میدان و مبارزه خود را درون مرزهای کشور تعریف کرده باشد در خدمت مستقیم به طرح دشمن برای شکستن کمر ایران است ولو آیات کتاب خدا را دستاویز خود قرار داده باشد.
وجه سخت ماجرا متوجه تدبیر برای پر کردن مشت نیروهای مسلح است و وجه نرم آن هم حمایت و تقویت بخشهای مختلف داخلی و اجرایی کشور برای پیشبرد امور در زمینه حل مسائل کشور و عبور از وضعیت «نه جنگ، نه صلح» است.
دفاع و امنیت را مسئولانی است و تدبیر امور داخل کشور را هم مسئولانی. ایران در حکم جزیره ثبات غرب آسیا از نظر اوضاع داخلی نیز با تدبیر و تسلط مشغول رتقوفتق امور داخلی خود است.
اشارات رهبر انقلاب در حمایت همهجانبه از دولت که در برخی مسائل به سمت اصلاح بنیادینی حرکت کرده که شروعش از دولت پیش کلید خورده، نشاندهنده روح حاکم بر کشور برای اداره امور و بیتوجهی به وضعیت نه جنگ، نه صلحی است که دشمن در پی استمرار آن است.
در زمانی که جریانها و رسانههای خارجی عامدانه و بعضی جریانهای غافل داخلی ناخواسته زیر سایه جنگ رفته و تصویرگر قفل شدن امور در داخل شدهاند، دولت و مردم، مسلط و با تدبیر مشغول اداره امور عادی مُلک هستند.
این استواری و ایستادگی و سخت بودن و اعتماد به قدرت و قوت ملّی و مردمی، بهقدری ریشهدار است که حتی شایعه ارسال پیام غیرمستقیم به آمریکا برای بازگشت به میز مذاکره هم خیلی شفاف و صریح رد میشود و آن را یک دروغ بزرگ توصیف میکند تا راه برای هر نوع سوءبرداشت و ارسال پیام ضعف به دشمن بسته شود.
در همین چارچوب است که ایستادگی در برابر دشمن آمریکایی و صهیونی در جنگ ۱۲روزه، جنگ احزابی بود در برابر تمام جبهه کفر که صخره سخت غرب آسیا نهتنها کمر خم نکرد بلکه مستظهر به یک حمایت ۹۰ میلیونی مردمی - از اقشار و جریانها و درجات دینی و مذهبی و فرهنگی مختلف اما باغیرت و باشرف – ضربه دشمن را با ضربه متقابل پاسخ داد تا نقطه پایان دوران بزندَررویی را به دشمن صهیونی و آمریکایی یادآوری کنند.
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: صدای ایران
ادامه مطلب را ببينيد
طناب غرب و چاه اوکراین

در میانهی جنگ آنگاه که اخبار و روایتهای گوناگون اوج میگیرند و خیز بر میدارند و حتی برخی متخصص رسانهای را در خود غرق میکنند - اخبار و روایتهایی که بعضاً حتی صحت و سقمشان هم مشخص نیست - سخن گفتن و روایت کردن از واقعیات، آنگونه که هستند نه آنگونه که دشمن آن را بازنمایی میکند، اهمیت و ضرورتی مضاعف پیدا میکند. البته نه به شکل آنچه که در هجوم اخبار و اطلاعاتی میبینیم و امکان رمزگشایی آنها برای مخاطب مشخص نیست بلکه به شکلی که اولویتها را به شیوهای منطقی برای مخاطب مشخص کند، ارتباط منطقی میان پدیدهها را تشریح کرده و توجه مخاطب به سمت و سویی رهنمون شود که در حالت عادی چندان مد نظر قرار نمیگیرند.
«صدای ایران»، روزنامه اینترنتی رسانهی KHAMENEI.IR که از روزهای آغازین جنگ ۱۲ روزه رژیم صهیونی علیه ایران با مأموریتی که ذکر شد آغاز به کار کرد، حال و در زمان توقف آتش سعی دارد تا بهصورت روزانه همراه ملّت ایران باشد. محورهای مهم و مرتبط را از لابهلای سیل اخبار و اطلاعات درست و نادرست بیرون کشیده، سره را از ناسره جدا کرده و وضعیت راهبردی جمهوری اسلامی ایران را آنگونه که هست روایت کند. «صدای ایران» صدای ملّت ایران خواهد بود و راوی ایستادگی و مقاومت آنها.
صد و پنجاهوچهارمین شماره «صدای ایران» به روح مطهر شهید ابولفضل نیازمند تقدیم شده است.
این روزنامه اینترنتی هر شب حوالی ساعت ۲۲ در رسانهی KHAMENEI.IR منتشر خواهد شد.
دریافت روزنامه اینترنتی «صدای ایران»؛ شماره صد و پنجاهوچهار
سرمقاله
طناب غرب و چاه اوکراین
«غرب و در رأس آن آمریکا به هیچ عنوان قابل اعتماد و اتکا نیست.» درستی این گزاره بارها در طول چند دهه اخیر اثبات شده است. وضعیت امروز اوکراین نیز بار دیگر نمایشی از نتیجه اطاعت و اتکای بیش از حد به غرب به شمار می رود.
اوکراین سالها با این تصور پیش رفت که اتکا به آمریکا و غرب میتواند امنیت این کشور را تضمین کند و آیندهای روشنتر برای آن بسازد، اما واقعیتهای میدانی و سیاسی نشان داد که این اتکا بیش از آنکه پشتوانهای پایدار ایجاد کند، وابستگی شکنندهای تولید کرد. واشنگتن از همان ابتدا اوکراین را بهعنوان بخشی از یک مهندسی ژئوپلیتیکی بزرگتر تعریف و نقش این کشور را در قالب یک سپر فشار علیه رقیب خود روسیه، ترسیم کرد و آن را در مسیر تقابلی قرار داد که هزینههای آن مستقیماً بر دوش مردم اوکراین گذاشته شد.
غرب با وعدههای پرزرقوبرق، کییف را به سمت انتخابهایی سوق داد که در ظاهر استراتژیک جلوه کردند اما در واقعیت، فاقد ضمانتهای عملی و حقوقی بودند و این کشور را در موقعیتی قرار دادند که خروج از آن بسیار دشوار شد. وعده عضویت در ناتو، بستههای امنیتی نمادین و حمایتهای مشروط همه در نهایت مشخص کرد که غرب هرگز قصد نداشت مسئولیت بلندمدت دفاع از اوکراین را بر عهده بگیرد و صرفاً به دنبال افزایش اهرمهای فشار خود در شرق اروپا بود.
اکنون با انتشار طرح ۲۸ مادهای آمریکا، چهره واقعی این سیاست بیش از گذشته آشکار شده است و اوکراین میبیند که همان قدرتی که سالها تشویق به مقاومت و ایستادگی میکرد، اکنون خواستار پذیرش شرایطی شده است که بخش قابلتوجهی از دستاوردهای طرف مقابل را تثبیت میکند و نقش آمریکا را از یک حامی پرصدا به یک بازیگر محاسبهگر و دورنگر تبدیل میکند.
طرحی که بخشهای شرقی و جنوبی اوکراین را عملاً از اختیار کییف خارج میکند، عضویت در ناتو را ممنوع میسازد، ارتش اوکراین را محدود میکند و ضمانتهای امنیتی را به شکلی مشروط ارائه میدهد که با کوچکترین اقدام لغو میشود و نشان میدهد که تعهدات آمریکا نه بر اساس شراکت، بلکه بر اساس مدیریت بحران برای منافع خود تنظیم میشود.
این تغییر لحن و رفتار، نتیجه طبیعی اتکای بیش از اندازه به قدرتی است که منافع خود را بالاتر از هر تعهدی قرار میدهد و در بزنگاههای حساس، اولویّتهایش را بدون توجه به هزینههایی که بر دیگران تحمیل میشود جابجا میکند.
نتیجه این روند آن است که اوکراین بهای اعتماد به غرب را با از دست دادن توان دفاعی، فرسایش اقتصادی، واگذاری اراضی، مهاجرت گسترده و کاهش استقلال سیاسی پرداخت و این تجربه بار دیگر ثابت میکند که امنیت پایدار با وعده قدرتهای خارجی ساخته نمیشود و اتکا به آنها سرانجامی جز فروپاشی و سردرگمی رقم نمیزند.
امروز اوکراین بیش از هر زمان دیگری با واقعیتی مواجه شده است که نشان میدهد اعتماد به غرب نه ثبات ایجاد کرد و نه امنیت ساخت و تنها نتیجهای که تولید کرد، وابستگی، فرسایش و سردرگمی در لحظات سرنوشتساز بود.

اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: صدای ایران
ادامه مطلب را ببينيد
حمله به بیروت و اثبات راهبرد مقاومت

در میانهی جنگ آنگاه که اخبار و روایتهای گوناگون اوج میگیرند و خیز بر میدارند و حتی برخی متخصص رسانهای را در خود غرق میکنند - اخبار و روایتهایی که بعضاً حتی صحت و سقمشان هم مشخص نیست - سخن گفتن و روایت کردن از واقعیات، آنگونه که هستند نه آنگونه که دشمن آن را بازنمایی میکند، اهمیت و ضرورتی مضاعف پیدا میکند. البته نه به شکل آنچه که در هجوم اخبار و اطلاعاتی میبینیم و امکان رمزگشایی آنها برای مخاطب مشخص نیست بلکه به شکلی که اولویتها را به شیوهای منطقی برای مخاطب مشخص کند، ارتباط منطقی میان پدیدهها را تشریح کرده و توجه مخاطب به سمت و سویی رهنمون شود که در حالت عادی چندان مد نظر قرار نمیگیرند.
«صدای ایران»، روزنامه اینترنتی رسانهی KHAMENEI.IR که از روزهای آغازین جنگ ۱۲ روزه رژیم صهیونی علیه ایران با مأموریتی که ذکر شد آغاز به کار کرد، حال و در زمان توقف آتش سعی دارد تا بهصورت روزانه همراه ملّت ایران باشد. محورهای مهم و مرتبط را از لابهلای سیل اخبار و اطلاعات درست و نادرست بیرون کشیده، سره را از ناسره جدا کرده و وضعیت راهبردی جمهوری اسلامی ایران را آنگونه که هست روایت کند. «صدای ایران» صدای ملّت ایران خواهد بود و راوی ایستادگی و مقاومت آنها.
صد و پنجاهوپنجمین شماره «صدای ایران» به روح مطهر شهید امیرعباس جعفرآبادی تقدیم شده است.
این روزنامه اینترنتی هر شب حوالی ساعت ۲۲ در رسانهی KHAMENEI.IR منتشر خواهد شد.
دریافت روزنامه اینترنتی «صدای ایران»؛ شماره صد و پنجاهوپنج
سرمقاله
حمله به بیروت و اثبات راهبرد مقاومت
رژیم صهیونی عامل بینظمی منطقهای، این مرتبه با کنار گذاشتن ژستهای اخلاقی بدون هشدار قبلی، امروز دوم آذر ۱۴۰۴ به پایتخت لبنان حمله کرد. حمله به پایتخت و نقض صریح و علنی آتشبس در حالی صورت میگیرد که تمام جریانهای خارجی و حتی بعضی جریانهای داخلی لبنان با توهم اینکه پذیرفتن شروط محور صهیونی-آمریکایی میتواند موجب بازگشت آرامش به لبنان شود در طول یک سال گذشته برای خلع سلاح مقاومت مشغول فشار به حزبالله بودند و هستند. ترور یکشنبه عصر حومه جنوبی بیروت حالا بیش از هر زمان دیگری اثبات میکند که تحلیل راهبردی مقاومت از رفتار دشمن درست بوده، هست و خواهد بود.
مدعیان گزارهی «اگر خلع سلاح، آنگاه صلح و آرامش» زیر تیغ آفتاب مشغول نوشتن توهمات خود روی یخ هستند. جهاد حزبالله محدود به جهاد نظامی نبوده و نیست. همراهی نجیبانهی ساختار قدرتمند مقاومت لبنان - که حتماً قدرت کوتاه کردن دست تجاوز صهیونی را داراست - با برخی جریانهای سیاسی داخلی را میتوان وجه دیگری از جهاد شرافتمندانهی مقاومت ذیل جهاد تبیین تحلیل کرد.
درخواست کلی، بدون مخاطب و بیتأثیر برخی چهرههای ارشد سیاسی لبنان از جمله رئیسجمهور این کشور از جامعهی جهانی - همانهایی که در طول این چند ماه صرفاً تماشاگر نقضهای مکرر آتشبس توسط صهیونیستها در غزه و لبنان بودهاند - حالا دیگر بیش از هر زمان دیگری اثباتکنندهی دستگاه تحلیلی مقاومت است.
مقاومت اسلامی لبنان از ابتدا نه به آتشبس دشمن صهیونی خوشبین بود و نه به مذاکرهکنندگان دشمن آمریکایی. اولی در روی زمین مشغول توسعهطلبی و تجاوز به منافع لبنان است و دومی همان هدف اولی را در ساحت سیاست دنبال میکند. حسب تحلیل اشتباه آمریکاییها، قرار بود جریانهای داخلی لبنان روبروی مقاومت قرار گیرند. سیرهی حزبالله ولو با زخمهایی که از ترور بر پیکرش نشست اما این خدعه را باطل کرد.
مذاکره و رفتوآمدهای دیپلماتیک هرقدر برای مقاومت بیمعنا بود و او در میدان مشغول آمادهسازی خود برای دور بعدی نبرد احتمالی با دشمن صهیونی بود اما برای بعضی جریانهای سیاسی داخلی لبنان فریبنده و دلربا آمد. بااینحال مقاومت با همهی شروط جریانهای داخلی لبنان ازجمله ارتش و دولت همراه شد تا بهانهای به دشمن صهیونی نداده باشد.
حالا دیگر از خورشیدِ میانهی تابستان روشنتر است که دشمن حتی به تعهدی که خودش یک طرف آن بوده پایبند نیست. تنها با زبان قدرت است که میتوان این عامل بینظمیِ منطقهای را مهار کرد. همان گزارهای که نهفقط مقاومت لبنان بلکه تمام جریانهای مقاومت در تمام طول این سالها آن را تکرار کرده و حالا بعد از هفت اکتبر و جنگ سال گذشته لبنان و جنگ ۱۲روزه علیه ایران هنوز هم با قدرت دنبال میکنند. تنها زبان قدرت و زدن ضربه دردناک به دشمن صهیونی است که میتواند او را مجبور به تجدیدنظر در تصمیمهایش کند.
نظمی اگر قرار است در غرب آسیا برقرار شود نه با منطق تحمیلی آمریکا با محوریت رژیم صهیونی بهعنوان عامل بینظمی در منطقه بلکه با مشت قدرتمند مقاومت و تحمیل ارادهاش بر دشمن برقرار خواهد شد. این را ترور یکشنبه عصر جنوب بیروت میگوید.

اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: صدای ایران
ادامه مطلب را ببينيد
آتشبسی که آتشبس نیست

در میانهی جنگ آنگاه که اخبار و روایتهای گوناگون اوج میگیرند و خیز بر میدارند و حتی برخی متخصص رسانهای را در خود غرق میکنند - اخبار و روایتهایی که بعضاً حتی صحت و سقمشان هم مشخص نیست - سخن گفتن و روایت کردن از واقعیات، آنگونه که هستند نه آنگونه که دشمن آن را بازنمایی میکند، اهمیت و ضرورتی مضاعف پیدا میکند. البته نه به شکل آنچه که در هجوم اخبار و اطلاعاتی میبینیم و امکان رمزگشایی آنها برای مخاطب مشخص نیست بلکه به شکلی که اولویتها را به شیوهای منطقی برای مخاطب مشخص کند، ارتباط منطقی میان پدیدهها را تشریح کرده و توجه مخاطب به سمت و سویی رهنمون شود که در حالت عادی چندان مد نظر قرار نمیگیرند.
«صدای ایران»، روزنامه اینترنتی رسانهی KHAMENEI.IR که از روزهای آغازین جنگ ۱۲ روزه رژیم صهیونی علیه ایران با مأموریتی که ذکر شد آغاز به کار کرد، حال و در زمان توقف آتش سعی دارد تا بهصورت روزانه همراه ملّت ایران باشد. محورهای مهم و مرتبط را از لابهلای سیل اخبار و اطلاعات درست و نادرست بیرون کشیده، سره را از ناسره جدا کرده و وضعیت راهبردی جمهوری اسلامی ایران را آنگونه که هست روایت کند. «صدای ایران» صدای ملّت ایران خواهد بود و راوی ایستادگی و مقاومت آنها.
صد و پنجاهوششمین شماره «صدای ایران» به روح مطهر شهید مهدی اکبرینسب تقدیم شده است.
این روزنامه اینترنتی هر شب حوالی ساعت ۲۲ در رسانهی KHAMENEI.IR منتشر خواهد شد.
دریافت روزنامه اینترنتی «صدای ایران»؛ شماره صد و پنجاهوشش
سرمقاله
آتشبسی که آتشبس نیست
هیثم علی طباطبائی فرمانده ارشد حزبالله لبنان روز یکشنبه دوم آذرماه در جریان حمله هوایی رژیم صهیونیستی به ضاحیه جنوبی بیروت، همراه با چند نفر از همرزمانش ترور شد و به شهادت رسید.
شهید طباطبائی یکی از برجستهترین فرماندهان میدانی حزبالله بود. او از نسل دوم مؤسسان حزبالله، فرمانده یگان نخبه رضوان و معمار «پرونده جولان» به شمار میرفت. طباطبائی سابقهای طولانی در نبردهای لبنان، سوریه و یمن داشت.
اسرائیل شهید طباطبائی را «رئیس ستاد نظامی حزبالله» توصیف کرده است. این فرمانده ارشد حزبالله چند بار از ترور جان سالم به در برده بود و از سال ۲۰۱۶ در فهرست تروریستی آمریکا قرار داشت. جایگاه او در ساختار فرماندهی مقاومت، این ترور را به یکی از مهمترین رخدادهای امنیتی لبنان تبدیل کرد.
اما اهمیت ماجرا تنها در ترور یک فرمانده برجسته نیست؛ پیام اصلی در زمان، مکان و شیوه عملیات نهفته است. حمله متجاوزانه اسرائیل به عمق ضاحیه جنوبی و هدفگیری مستقیم یکی از فرماندهان کلیدی حزبالله، بار دیگر این واقعیت را آشکار کرد که اسرائیل هیچگاه آتشبس را به معنای آرامش و توقف جنگ نمیداند. برای تلآویو، دورههای آتشبس چه در غزه و چه در لبنان بخشی از چرخه عملیات اطلاعاتی و میدانی است که کارایی آن برای رژیم سالهاست به اثبات رسیده است.
تحلیل دادههای میدانی نشان میدهد اسرائیل در دوره آتشبس پس از جنگ غزه و همچنین پس از درگیریها در لبنان، مجموعهای از فعالیتهای اطلاعاتی گسترده را دنبال کرده است. کاهش نسبی شدت درگیریها، فضای روانی آرامش نسبی و محدود شدن اقدامهای تهاجمی، این تصور را ایجاد میکند که تهدید کاهش یافته است، اما برای سرویسهای اطلاعاتی رژیم صهیونیستی، همین وضعیت بهترین بستر برای بهروزرسانی بانک اهداف، رصد الگوهای تردد، پایش پوششهای حفاظتی و تصحیح مختصات عملیاتی است. ترور هیثم علی طباطبائی دقیقاً محصول چنین روندی است.
الگوی عملیاتی اسرائیل نشان میدهد که این رژیم در دوره آتشبس، شکلی از «نبرد کمصدا» شامل پروازهای مداوم شناسایی، رهگیری ارتباطات، جمعآوری دادههای انسانی از طریق شبکههای محلی و تحلیل تغییر آرایش فرماندهی را فعال نگه میدارد. بنابراین آتشبس در نگاه تلآویو، نه توقف جنگ و درگیری بلکه تغییر مرحله و شیوه تقابل است. بههمین دلیل انتظار پایبندی اسرائیل به آتشبس یک خطای محاسباتی آشکار محسوب میشود.
درسهای عملیات اخیر برای ساختارهای امنیتی و نظامی منطقه روشن است. نخست آنکه تجربه نشان میدهد اسرائیل در دورههای آتشبس بیشترین دستاورد اطلاعاتی را کسب میکند. دوم آنکه اتکا به سکوت ظاهری میدان میتواند موجب کاهش حس تهدید، تداوم روند عادی حفاظتی یا سادهسازی تدابیر امنیتی شود روندی که عملاً به نفع اسرائیل عمل میکند. سوم آنکه همکاری نزدیک آمریکا با اسرائیل در مدیریت دورههای آتشبس، نشان میدهد که این دورهها تحت پوشش سیاسی و امنیتی ویژه طراحی میشوند و نمیتوان آن را یک فرایند خنثی یا بیطرفانه تلقی کرد.
در چنین شرایطی لزوم هوشیاری مستمر برای نهادهای امنیتی و نظامی یک ضرورت راهبردی است. این هوشیاری الزاماً به معنای تشدید دائمی تنش نیست، بلکه مستلزم حفظ سطح پایدار رصد، بازبینی دورهای دستورالعملهای حفاظتی، تقویت پوششهای ارتباطی و توجه ویژه به رفتارشناسی میدانی اسرائیل است. تناقض ظاهری آتشبسها (سکوت بیرونی و پویایی اطلاعاتی درونی) دقیقاً همان چیزی است که رژیم صهیونیستی بر آن تکیه میکند و باید به صورت ساختاری و دائمی پایش و مدیریت شود.

اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: صدای ایران
ادامه مطلب را ببينيد
ایران ای سرای امید

در میانهی جنگ آنگاه که اخبار و روایتهای گوناگون اوج میگیرند و خیز بر میدارند و حتی برخی متخصص رسانهای را در خود غرق میکنند - اخبار و روایتهایی که بعضاً حتی صحت و سقمشان هم مشخص نیست - سخن گفتن و روایت کردن از واقعیات، آنگونه که هستند نه آنگونه که دشمن آن را بازنمایی میکند، اهمیت و ضرورتی مضاعف پیدا میکند. البته نه به شکل آنچه که در هجوم اخبار و اطلاعاتی میبینیم و امکان رمزگشایی آنها برای مخاطب مشخص نیست بلکه به شکلی که اولویتها را به شیوهای منطقی برای مخاطب مشخص کند، ارتباط منطقی میان پدیدهها را تشریح کرده و توجه مخاطب به سمت و سویی رهنمون شود که در حالت عادی چندان مد نظر قرار نمیگیرند.
«صدای ایران»، روزنامه اینترنتی رسانهی KHAMENEI.IR که از روزهای آغازین جنگ ۱۲ روزه رژیم صهیونی علیه ایران با مأموریتی که ذکر شد آغاز به کار کرد، حال و در زمان توقف آتش سعی دارد تا بهصورت روزانه همراه ملّت ایران باشد. محورهای مهم و مرتبط را از لابهلای سیل اخبار و اطلاعات درست و نادرست بیرون کشیده، سره را از ناسره جدا کرده و وضعیت راهبردی جمهوری اسلامی ایران را آنگونه که هست روایت کند. «صدای ایران» صدای ملّت ایران خواهد بود و راوی ایستادگی و مقاومت آنها.
صد و پنجاهوهفتمین شماره «صدای ایران» به روح مطهر شهید امیرعلی امینی تقدیم شده است.
این روزنامه اینترنتی هر شب حوالی ساعت ۲۲ در رسانهی KHAMENEI.IR منتشر خواهد شد.
دریافت روزنامه اینترنتی «صدای ایران»؛ شماره صد و پنجاهوهفت
سرمقاله
ایران ای سرای امید
سالهاست که هر وقت در ایران حادثهای بزرگ رخ میدهد، اولین واکنشهای اجتماعی از هیئتها بلند میشود. از قبلِ انقلاب که دستگاه شاه و مأموران ساواک پای چارپایه نوحهخوانان بازار میایستادند تا خلاف امر ملوکانه چیزی نخوانند، تا سالهای جنگ که مداحیهای انقلابی سوختِ موشکِ روحیه رزمندگان بود. در سالهای بعد هم که هروقت هرجا نیاز به همدلی ایرانیان بود اول هیئتیها دست به کار میشدند.
همان شب که حاج محمود کریمی «ای ایران» را در میانه روضه حسینیه امام خمینی خواند، معلوم بود داریم وارد فصل تازهای میشویم. ایران فقط خاک غم و شهادت نیست؛ سرزمین ماندن و ایستادن است. مردم زیر لب همراه شدند و عبور کشور از وضعیت خاکستری «نه جنگ نه صلح» را فریاد زدند.
اما هنر فقط در حسینیهها نماند. اهل موسیقی هم خودشان را رساندند؛ هرکدام به رسم و لحن خودشان. یکی با صدای زخمی و مردانه، یکی با لحن گرم جنوبی، دیگری با نغمههایی که نسل جوان دوست دارد و... در کنار آنان طراحان گرافیک و هنرمندان تجسمی هم پای کار آمدند و همه خودجوش و برآمده از فضای اجتماعی و وطندوستی بود، نه محصول یک کمپین سیاسی. پیروزی نیروهای مسلح در میدان و این موج هنری در خیابان و رسانه و گوشیهای مردم، با هم یک کار کردند: جامعه را از حالت تعلیق بیرون کشیدند. انگار از دلِ این صداها یک پیام مشترک بیرون میآمد: زندگی جریان دارد.
هیچ اتاق فکری این همصدایی را طراحی نکرده بود. هرکس از زاویه دید خودش آمد، اما همه روی یک نقطه جمع شدند: ایران. این هماهنگی محصول فطرت جمعی ملّت بود. ملّتی که در لحظه خطر، آتشبهاختیار دور وطن حلقه میزند و وقتی غبار جنگ مینشیند، امیدش را حفظ میکند و به جریان زندگی برمیگردد.
هنر این روزها فقط ایرانِ امروز و دیروز را نمیخواند، لایه جدیدی از هویت ایرانی را هم زنده میکند. همان لایهای که به تعبیر دکتر موسی نجفی، تاریخدان معاصر، بخشی از سهگانه هویت تاریخی ایران است: «ما سه ایران داریم: ایرانِ پانصدساله شیعی، ایرانِ نهصدساله قبل از آن، و ایران چندهزارسالهای که سالها به آن کمالتفات بودیم، اما امروز دوباره دارد زنده میشود.» این رویکرد در تولید جریانی جدید از آثار هنری نیز قابل مشاهده است. رویکردی منطقی و به دور از افراط و تفریط برای بهرهگیری به جا و درست از ریشههای تاریخی که به قوام و دوامِ همبستگی اجتماعی در سطح ملّی کمک میکند، ریشههایی که در کنار اسلام شیعیِ ما، پشتوانه زبان فارسی و بخشی از حافظه تاریخی ماست.
ایران در طول تاریخ بارها زیر حملات سنگین ایستاده؛ از مغول در قرن هفتم، تا تهاجم تیمور، جنگهای طولانی با امپراتوری عثمانی، اشغال جنوب توسط پرتغالیها در قرن شانزدهم، تهاجم روس تزاری در دوره قاجار و اشغال متفقین در ۱۳۲۰. همین الگوی مداومِ بازگشت و بازسازی و رجوع به حافظه تاریخی است که امید را در ایرانیها زنده نگه میدارد.
وقتی شب عاشورا رهبر انقلاب از حاجمحمود کریمی خواستند نسخه جنگ ۱۲روزه «ایران ای سرای امید» خوانده شود، یک حقیقت را یادآوری کردند: امید این سرزمین نه به دست بیرونی است و نه با جنگ خدشهدار میشود؛ ریشهاش در هویت ایرانی-اسلامی است. امسال با خواندن «ایران ای سرای امید» در شام غریبان فاطمیه، این پیام دوباره شنیده شد: ایران خانه امید است.

اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: صدای ایران
ادامه مطلب را ببينيد
بیمزد و منت، پای کار ایران

در میانهی جنگ آنگاه که اخبار و روایتهای گوناگون اوج میگیرند و خیز بر میدارند و حتی برخی متخصص رسانهای را در خود غرق میکنند - اخبار و روایتهایی که بعضاً حتی صحت و سقمشان هم مشخص نیست - سخن گفتن و روایت کردن از واقعیات، آنگونه که هستند نه آنگونه که دشمن آن را بازنمایی میکند، اهمیت و ضرورتی مضاعف پیدا میکند. البته نه به شکل آنچه که در هجوم اخبار و اطلاعاتی میبینیم و امکان رمزگشایی آنها برای مخاطب مشخص نیست بلکه به شکلی که اولویتها را به شیوهای منطقی برای مخاطب مشخص کند، ارتباط منطقی میان پدیدهها را تشریح کرده و توجه مخاطب به سمت و سویی رهنمون شود که در حالت عادی چندان مد نظر قرار نمیگیرند.
«صدای ایران»، روزنامه اینترنتی رسانهی KHAMENEI.IR که از روزهای آغازین جنگ ۱۲ روزه رژیم صهیونی علیه ایران با مأموریتی که ذکر شد آغاز به کار کرد، حال و در زمان توقف آتش سعی دارد تا بهصورت روزانه همراه ملّت ایران باشد. محورهای مهم و مرتبط را از لابهلای سیل اخبار و اطلاعات درست و نادرست بیرون کشیده، سره را از ناسره جدا کرده و وضعیت راهبردی جمهوری اسلامی ایران را آنگونه که هست روایت کند. «صدای ایران» صدای ملّت ایران خواهد بود و راوی ایستادگی و مقاومت آنها.
صد و پنجاهوهشتمین شماره «صدای ایران» به روح مطهر شهید حسین جعفرآبادی تقدیم شده است.
این روزنامه اینترنتی هر شب حوالی ساعت ۲۲ در رسانهی KHAMENEI.IR منتشر خواهد شد.
دریافت روزنامه اینترنتی «صدای ایران»؛ شماره صد و پنجاهوهشت
سرمقاله
بیمزد و منّت، پای کار ایران
در دنیایی بهشدت مادیگرا که همه چیز را با معیار هزینه و سود میسنجد و سعی در تجاریسازی هر چیزی دارد، با پدیدهای در ایران مواجه هستیم که با اطمینان میتوان گفت در هیچکدام از چارچوبها و معیارهای چنین وضعیتی نگنجیده و با چنین تعاریفی، قابل درک و فهم نیست.
این پدیده جمعی ویژگیهایی ممتاز و خاص دارد. برخی از این ویژگیهای شاخص این جمع از این قرار است: مردمی هستند، اهل کار نمایشی نیستند، خستگیناپذیرند، بابت تلاشی که میکنند توقعی از کسی ندارند، خطرپذیر هستند، از فرصتها و ابزارهای احتمالی که در اختیارشان است استفاده شخصی نمیکنند، احساس مسئولیت میکنند، برای حضور در صحنهای که لازم است منتظر فرمان و دستور نیستند، از خود برای دیگران مایه میگذارند، ناامید و بیتفاوت نیستند، اهل یکجانشستن و نق زدن نیستند، یاور و پشتیبان مظلومان و مستضعفان هستند، از دشمن هراسی ندارند و اهل باند و جناح و گروهی هم نیستند.
وقتی گروهی بزرگ در یک کشور دارای چنین ویژگیهایی باشد، بدون شک در بسیاری از بزنگاهها و مقاطعی که لازم باشد، می تواند بسیار مؤثر و کارآمد ظاهر شود. و وقتی آن کشور دشمنان بسیاری داشته باشد، بدون شک چنین جمعی، از سوی دشمنان بسیار مورد غضب و کینه خواهد بود و خواهند کوشید با انواع و اقسام ترفندها آن را تضعیف کرده و به حاشیه برانند. اما مقابله با چنین جمعی آسان هم نیست.
آنان انگیزههای مادی و شخصی ندارند که بتوان آنها را تطمیع کرد. اهل ترس هم نیستند. پس ابزار ارعاب نیز کارایی ندارد. در چنین وضعیتی شاید تنها سلاح باقیمانده علیه این جمع، عملیات روانی و تخریب باشد؛ باید چهره و جایگاه و ماهیت آنان را مخدوش کرد تا مانع گسترش و تداوم آن شد. دشمنان ایران عزیز هم که در هرچه دستوپاچلفتی باشند، در دروغگویی و لجنپراکنی استاد هستند!
اما این راهکار نیز علیرغم صرف بودجههای سنگین و تلاشهای شبانهروزی اثر چندانی نداشته و نخواهد داشت. چرا؟ چون مردم کارنامه و عملکرد این جمع را از ابتدای انقلاب تاکنون دیدهاند؛ در جنگ تحمیلی هشتساله و مقابله با دشمن متجاوز به میهن، در بلایای طبیعی از سیل و زلزله گرفته تا مقابله با آتشسوزیهای وسیع، در حرکتهای بزرگ و ملی که نیاز به نیروی انسانی فراوان داشته مانند طرح ریشهکنی فلج اطفال، در زدودن محرومیت از نقاط دوردست کشور و بسیاری موارد دیگر ازایندست.
مردم دیدهاند که این جمع هرگاه لازم بوده، بیمزدومنت پای کار آمده، سختی و خطر را به جان خریده و حتی از نثار جان خود نیز دریغ نکرده و وقتی هم که وظیفهاش به پایان رسیده، بی توقع و نمایش و گزارش، به خانه و کار خود برگشته است.
امروز پنج آذرماه، سالروز تولد این پدیده اجتماعی و جمع مبتنی بر فرهنگ ایرانی-اسلامی است. جمعی که کمتر از یک سال پس از پیروزی انقلاب با تدبیر حکیمانه حضرت امام خمینیرحمهاللهعلیه تشکیل شد چرا که امام معتقد نبود با پیروزی انقلاب، کار مردم تمام شده است. انقلاب اسلامی سال ۵۷ انقلابی مردمی بود و زنده ماندن و به پیش راندن آن نیز منوط به ادامه حضور مردم در صحنه بود. بسیج مولود چنین نگاه و تفکری بود.
دو سال پیش رهبر انقلاب در دیدار بسیجیان فرمودند بسیج یک تفکر و فرهنگ است و بسیجی بودن لزوماً وابسته به ثبتنام و مشارکت سازمانی در فعالیتهای بسیج نیست. هرکس از این فرهنگ برخوردار باشد، بسیجی است. شرایط خاص امروز کشور و لزوم همبستگی ملی در برابر دشمنان این آبوخاک، نیاز به فرهنگ بسیجی را برجستهتر میکند.
در جنگ اخیر دشمن محاسبات خاصی درباره مردم ایران داشت. محاسباتی که یکسره غلط از آب درآمد و نشان داد مردم ایران علیرغم همهی اختلافسلیقهها و تفاوتها، وقتی پای موضوعات کلان و خطیر در میان باشد، «در مقابل قضایای جاری کشور و مؤثّر در آینده کشور بیتفاوت» نیست و متعهد است.
این همبستگی و حساسیت و تعهد را باید گسترش داد و تعمیق کرد. رهبر انقلاب اولین تکلیف از تکالیف هفتگانه را «حفظ اتحاد ملّی» بیان کردهاند و آن را وظیفه تکتک آحاد جامعه دانستند. بیشک امروز یکی از نمودهای اصلی و محوری فرهنگ بسیجی، عمل به این تکلیف است.

اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: صدای ایران
ادامه مطلب را ببينيد
غیرموجّه و غیرقانونی

در میانهی جنگ آنگاه که اخبار و روایتهای گوناگون اوج میگیرند و خیز بر میدارند و حتی برخی متخصص رسانهای را در خود غرق میکنند - اخبار و روایتهایی که بعضاً حتی صحت و سقمشان هم مشخص نیست - سخن گفتن و روایت کردن از واقعیات، آنگونه که هستند نه آنگونه که دشمن آن را بازنمایی میکند، اهمیت و ضرورتی مضاعف پیدا میکند. البته نه به شکل آنچه که در هجوم اخبار و اطلاعاتی میبینیم و امکان رمزگشایی آنها برای مخاطب مشخص نیست بلکه به شکلی که اولویتها را به شیوهای منطقی برای مخاطب مشخص کند، ارتباط منطقی میان پدیدهها را تشریح کرده و توجه مخاطب به سمت و سویی رهنمون شود که در حالت عادی چندان مد نظر قرار نمیگیرند.
«صدای ایران»، روزنامه اینترنتی رسانهی KHAMENEI.IR که از روزهای آغازین جنگ ۱۲ روزه رژیم صهیونی علیه ایران با مأموریتی که ذکر شد آغاز به کار کرد، حال و در زمان توقف آتش سعی دارد تا بهصورت روزانه همراه ملّت ایران باشد. محورهای مهم و مرتبط را از لابهلای سیل اخبار و اطلاعات درست و نادرست بیرون کشیده، سره را از ناسره جدا کرده و وضعیت راهبردی جمهوری اسلامی ایران را آنگونه که هست روایت کند. «صدای ایران» صدای ملّت ایران خواهد بود و راوی ایستادگی و مقاومت آنها.
صد و پنجاهوسومین شماره «صدای ایران» به روح مطهر شهید محمدحسن احدینژاد تقدیم شده است.
این روزنامه اینترنتی هر شب حوالی ساعت ۲۲ در رسانهی KHAMENEI.IR منتشر خواهد شد.
دریافت روزنامه اینترنتی «صدای ایران»؛ شماره صد و پنجاهوسه
سرمقاله
غیرموجّه و غیرقانونی
شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی در جلسه روز پنجشنبه خود در وین، قطعنامهای را که توسط تروئیکای اروپا و آمریکا درباره تأسیسات هستهای ایران پیشنهاد شده بود، به رأی گذاشت. این قطعنامه با ۱۹ رأی مثبت، ۱۲ رأی ممتنع و سه رای منفی (روسیه، چین و نیجر) به تصویب رسید. این قطعنامه از ایران میخواهد بدون تأخیر اجازه دسترسی بازرسان آژانس به تأسیسات مورد حمله قرارگرفته در جنگ ۱۲روزه را فراهم کند.
صدور این قطعنامه غیرموجه و غیرقانونی در حالی است که حدود نیمی از اعضای شورای حکام به آن رأی مثبت ندادند و نکته قابل تأمل دیگر اینکه دو عضو دائم شورای امنیت سازمان ملل به آن رأی منفی دادند. این قطعنامه یک بار دیگر ثابت کرد که آژانس، نهادی ابزاری در خدمت منافع غرب است و البته که در دوره اخیر این وضعیت، وخیمتر و جدیتر نیز شده است.
پنج ماه پیش، آژانس با ارائه گزارشی مغرضانه و ضدایرانی، راه برای تجاوز رژیم اسرائیل و آمریکا به تأسیسات هستهای ایران را بهنوعی باز کرد و در رویکردی عجیب، نه این حملات، و نه ترور دانشمندان هستهای ایران بههمراه خانوادههای آنها را، حتی محکوم نیز نکرد.
بااینحال جمهوری اسلامی ایران به همکاری با این نهاد ادامه داد و سیدعباس عراقچی، وزیر امورخارجه جمهوری اسلامی ایران ۱۸ شهریورماه در قاهره توافقی را با رافائل گروسی، مدیرکل آژانس امضا کرد تا راه برای همکاری طرفین درباره روند بازرسیها باز شود اما در اقدامی قابل تأمل باز هم سه کشور اروپایی با حمایت و همراهی آمریکا، از سازوکار حل اختلاف در برجام -موسوم به مکانیسم ماشه- سوءاستفاده کرده و درصدد احیای قطعنامههای ضدایرانی شورای امنیت برآمدند، هرچند ایران با همراهی روسیه و چین این روند را به رسمیت نشناخته و رسماً اعلام کردند که به آن پایبند نخواهند بود و از منظر حقوقی این اقدام فاقد اعتبار است.
بههرحال از نظر ایران، توسل غیرقانونی غرب به مکانیسم ماشه، تیر خلاص به توافق قاهره بود و آن را از بین برد. نکته قابل تأمل همینجاست که غربیها چیزی را میخواهند که خود آن را از بین بردند. سؤالی که در این میان باید از آمریکا پرسید این است که مگر تاکنون ترامپ بارها و بارها مدعی نابودی کامل تأسیسات هستهای ایران نشده است، پس دیگر نگران چه هستند و از چهچیزی میخواهند بازرسی کنند؟! بالاخره باید ادعای نابودی تأسیسات ایران را پذیرفت یا نگرانیها و بهانهجوییها را!
غربیها نگران صلح و ثبات نیستند که اگر بودند باید نگران فعالیت اتمی رژیمی بودند که هنوز خون نسلکشی در غزه از دستانش میچکد و در عین حال، هیچ نظارتی بر تأسیسات و فعالیتهای هستهای آن نیز وجود ندارد. نکته اصلی ماجرا آن است که غربیها خود بهتر از هرکسی میدانند که جمهوری اسلامی ایران به دنبال سلاح هستهای نبوده و این پرونده از ابتدا نیز یک پرونده کاملاً سیاسی و غیرفنی بوده است.
پروندهای که تنها کارکرد آن، بهانهسازی برای اِعمال فشار و تحریمهای غیرقانونی به ایران است والّا عصبانیت آنها از این است که چرا کشوری همچون ایران که تحت شدیدترین تحریمها بوده و با انواعواقسام خرابکاریها روبروست، باید بتواند به این فناوری کلیدی دست یابد و به الگویی برای سایر کشورها تبدیل شود که بدون وابستگی و سر خم کردن در برابر غرب نیز میتوان پیشرفت کرد.
آنها از این موضوع خشمگین هستند و اصرار بر برچیدن صنعت بومی غنیسازی در ایران، تلاشی برای به کرسی نشاندن قلدری و زورگویی خود در برابر اصرار ایران به حفظ و تحکیم استقلال ملّی است.

اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: صدای ایران
ادامه مطلب را ببينيد
چرا ترامپ آشکارا دروغ میگوید؟

در میانهی جنگ آنگاه که اخبار و روایتهای گوناگون اوج میگیرند و خیز بر میدارند و حتی برخی متخصص رسانهای را در خود غرق میکنند - اخبار و روایتهایی که بعضاً حتی صحت و سقمشان هم مشخص نیست - سخن گفتن و روایت کردن از واقعیات، آنگونه که هستند نه آنگونه که دشمن آن را بازنمایی میکند، اهمیت و ضرورتی مضاعف پیدا میکند. البته نه به شکل آنچه که در هجوم اخبار و اطلاعاتی میبینیم و امکان رمزگشایی آنها برای مخاطب مشخص نیست بلکه به شکلی که اولویتها را به شیوهای منطقی برای مخاطب مشخص کند، ارتباط منطقی میان پدیدهها را تشریح کرده و توجه مخاطب به سمت و سویی رهنمون شود که در حالت عادی چندان مد نظر قرار نمیگیرند.
«صدای ایران»، روزنامه اینترنتی رسانهی KHAMENEI.IR که از روزهای آغازین جنگ ۱۲ روزه رژیم صهیونی علیه ایران با مأموریتی که ذکر شد آغاز به کار کرد، حال و در زمان توقف آتش سعی دارد تا بهصورت روزانه همراه ملّت ایران باشد. محورهای مهم و مرتبط را از لابهلای سیل اخبار و اطلاعات درست و نادرست بیرون کشیده، سره را از ناسره جدا کرده و وضعیت راهبردی جمهوری اسلامی ایران را آنگونه که هست روایت کند. «صدای ایران» صدای ملّت ایران خواهد بود و راوی ایستادگی و مقاومت آنها.
صد و پنجاهودومین شماره «صدای ایران» به روح مطهر شهید محمدباقر عربشاهی تقدیم شده است.
این روزنامه اینترنتی هر شب حوالی ساعت ۲۲ در رسانهی KHAMENEI.IR منتشر خواهد شد.
دریافت روزنامه اینترنتی «صدای ایران»؛ شماره صد و پنجاهودو
سرمقاله
چرا ترامپ آشکارا دروغ میگوید؟
همزمان با حضور محمد بنسلمان ولیعهد عربستان در کاخ سفید دونالد ترامپ رئیسجمهور آمریکا بهصراحت اعلام کرد که روند گفتوگو با ایران آغاز شده اما وزارت خارجه ایران این ادعا را قاطعانه رد و اعلام کرد در حال حاضر هیچ فرآیند مذاکراتی بین ایران و آمریکا وجود ندارد. طرح چنین دروغی پرسش مهمی را پیش میکشد: چرا رئیسجمهور آمریکا در مورد مذاکره با ایران دروغ میگوید؟
بررسی سابقه رفتاری ترامپ نشان میدهد که این ادعا نه یک خطای معمول بلکه ادامه یک الگوی پایدار است. او در دوره اول ریاستجمهوری و شروع دوره دوم بارها اقدام به ساختن دستاوردهای خیالی کرده و هر بار واقعیت را به نفع روایت مطلوبش بازتعریف میکند.
از «صلح تاریخی با کره شمالی» سخن گفت درحالیکه مذاکرات بدون هیچ نتیجهای پایان یافت، از «پایان جنگهای غرب آسیا» صحبت کرد درحالیکه هیچ جنگی تمام نشده و حتی برخی بحرانها تشدید شدند، همچنین از «توافقهای بیسابقه» سخن گفته درحالیکه ارزیابی نهادهای مستقل نشان میدهد این توافقها بیشتر نمادین بوده و هیچ تغییر ساختاری ایجاد نکردهاند.
این شواهد نشان میدهد ترامپ به دنبال دستاورد واقعی نیست بلکه هدفش خلق آن بوده و سپس با ادبیات اغراقآمیز به افکار عمومی تحمیل میکند. وجه دیگر ماجرا به شخصیت سیاسی او بازمیگردد. ترامپ نیاز شدیدی به دیده شدن دارد و حذف شدن از کانون توجه را شکست پرهزینه تلقی میکند. او حتی در خلأ واقعیات، خبر تولید میکند تا چرخه توجه رسانهای به او ادامه پیدا کند.
این نیاز در شرایط کنونی با فشار روانی بیشتری همراه شده، زیرا محبوبیت او از ۴۷ درصد در ابتدای دوره دوم ریاستجمهوری به حدود ۳۸ درصد سقوط کرده است. چنین کاهش شدیدی معمولاً رؤسای جمهور را به سمت ایجاد «دستاوردهای فوری» سوق میدهد؛ بهویژه دستاوردهایی که بتوانند شکستهای داخلی را در سطح خارجی پنهان کنند. ادعای مذاکره با ایران دقیقاً در همین چارچوب قرار میگیرد.
در کنار این عوامل، ملاحظات منطقهای نیز نقش مهمی دارد. حضور محمد بنسلمان در کاخ سفید و طرح همزمان موضوع ایران نشان میدهد ترامپ قصد دارد خود را محور معماری امنیتی غرب آسیا معرفی کند. او میخواهد به عربستان و سایر متحدانش القا کند که پرونده ایران همچنان در اختیار واشنگتن قرار دارد و هیچ روندی بدون نقشآفرینی آمریکا پیش نمیرود.
ادعای «ایران خواهان توافق است» نیز بخشی از همین تلاش برای نمایش قدرت و مدیریت ادراک متحدان به شمار میرود. در واقع ترامپ پس از تجاوز به خاک ایران تلاش دارد القا کند که حملات او باعث شده ایران بهخاطر قدرت آمریکا بار دیگر به مذاکره تحت فشار روی آورد.
این رفتار نشان میدهد او بهخوبی میداند حملات اخیر، تأثیر قابلتوجهی بر قدرت و جایگاه منطقهای ایران نداشته است و به همین دلیل به توهم وجود مذاکرات متوسل میشود. در مجموع، ادعای ترامپ درباره آغاز مذاکره با ایران نه بازتاب واقعیت دیپلماتیک بلکه ادامه یک راهبرد چندلایه است.
او با این ادعا سعی میکند ضعف داخلی خود را جبران، جایگاه منطقهای آمریکا را بازسازی و متحدان را مدیریت کند. این روایتسازی نه از حقیقت بلکه از نیاز سیاسی و شخصیتی او نشأت میگیرد و نشان میدهد چرا ترامپ همیشه دست به ساختن «دستاوردهای خیالی» میزند.

اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: صدای ایران
ادامه مطلب را ببينيد
زن ایرانی؛ خطشکن جنگ روایتها

در میانهی جنگ آنگاه که اخبار و روایتهای گوناگون اوج میگیرند و خیز بر میدارند و حتی برخی متخصص رسانهای را در خود غرق میکنند - اخبار و روایتهایی که بعضاً حتی صحت و سقمشان هم مشخص نیست - سخن گفتن و روایت کردن از واقعیات، آنگونه که هستند نه آنگونه که دشمن آن را بازنمایی میکند، اهمیت و ضرورتی مضاعف پیدا میکند. البته نه به شکل آنچه که در هجوم اخبار و اطلاعاتی میبینیم و امکان رمزگشایی آنها برای مخاطب مشخص نیست بلکه به شکلی که اولویتها را به شیوهای منطقی برای مخاطب مشخص کند، ارتباط منطقی میان پدیدهها را تشریح کرده و توجه مخاطب به سمت و سویی رهنمون شود که در حالت عادی چندان مد نظر قرار نمیگیرند.
«صدای ایران»، روزنامه اینترنتی رسانهی KHAMENEI.IR که از روزهای آغازین جنگ ۱۲ روزه رژیم صهیونی علیه ایران با مأموریتی که ذکر شد آغاز به کار کرد، حال و در زمان توقف آتش سعی دارد تا بهصورت روزانه همراه ملّت ایران باشد. محورهای مهم و مرتبط را از لابهلای سیل اخبار و اطلاعات درست و نادرست بیرون کشیده، سره را از ناسره جدا کرده و وضعیت راهبردی جمهوری اسلامی ایران را آنگونه که هست روایت کند. «صدای ایران» صدای ملّت ایران خواهد بود و راوی ایستادگی و مقاومت آنها.
صد و پنجاهویکمین شماره «صدای ایران» به روح مطهر شهید زهره رسولی تقدیم شده است.
این روزنامه اینترنتی هر شب حوالی ساعت ۲۲ در رسانهی KHAMENEI.IR منتشر خواهد شد.
دریافت روزنامه اینترنتی «صدای ایران»؛ شماره صد و پنجاهویک
سرمقاله
زن ایرانی؛ خطشکن جنگ روایتها
تاریخ این سرزمین آموخته که اگر مردان در میدان شمشیر میزنند، زنان در میدان ایمان پیروز میشوند. زن ایرانی هیچگاه نظارهگر حاشیه نبوده؛ او مرکز میدان و محور حماسه است. در نهضت تنباکو، مشروطه، قیام پانزدهم خرداد و دوران دفاع مقدس، زنان نه تنها همقدم مردان، بلکه بارها پیشقدم بودند. به همین دلیل بود که امام خمینیرحمهاللهعلیه فرمودند: «ما نهضت خودمان را مرهون زنها میدانیم.» این یک توصیف احساسی نیست؛ اعتراف بنیانگذار انقلاب به حقیقت نقشآفرینی زن ایرانی در ساخت قدرت ملّی است.
در دفاع مقدس، زنانی که لباس رزمندگان را میشستند، صرفاً کار پشتیبانی نمیکردند؛ در قلب کارزار، عملیات لجستیک ایمان را فرماندهی میکردند. کتاب «حوض خون» تنها بخش کوچکی از این جهاد را روایت میکند. آن بانوان، یک قرارگاه بیادعا اما سرنوشتساز بودند؛ قرارگاهی با فرماندهانی که نامشان در فهرست قهرمانان تاریخ، هنوز ثبت نشده است.
نگاه رهبر معظم انقلاب اسلامی به زن، یک نگاه تزیینی یا نمایشی نیست؛ زن در منظومهی فکری ایشان، معمار تمدّن است. او قهرمان میدانهای سیاسی و اجتماعی و اقتصادی است؛ ستون خانواده و پاسدار نسل. به همین دلیل، معظمله در مورد مادران و همسران شهدا تعبیر «آیات صبر و مقاومت» را به کار بردهاند؛ زنانی که فرزندانشان را به جبهه فرستادند، و خود، قلهی سربلندی شدند. در این انقلاب، آنکس که مجاهد را روانهی میدان میکند، خود فاتح اصلی است.
بیجهت نیست که رهبر انقلاب تصریح کردند: «انقلاب ما انقلاب زینبی است.» این یعنی بدون زن، نه انقلابی هست و نه انقلابی میماند. هرکس زن ایرانی را تحقیر کند، دارد به ریشههای اقتدار این ملّت حمله میکند.
امروز میدان جنگ عوض شده است. دشمن فهمیده نمیتواند در نبرد سخت ملّت ایران را شکست دهد؛ پس جنگ روایتها و حملات هویتی را آغاز کرده است. جنگ ۱۳ روزه اخیر علیه غزه و جنگ ترکیبی آمریکا علیه ایران، ادامه همان نبرد تاریخی است: کارزار جهانی برای ضربهزدن به ستون هویتی این ملّت یعنی زن ایرانی. دشمن میخواهد او را از قلّه مقاومت به حاشیه بیاثرگرایی بکشاند؛ از مادر شهید به عنصر سرگرمی و مصرف.
اما آنها یک چیز را اشتباه فهمیدهاند: زن ایرانی تسلیم نمیشود. او وارث زینب است؛ زنی که در اوج مصیبت، پرچم روایت حق را برافراشت و دشمن را شکستخورده تاریخ کرد. اکنون رسالت رسانهها و نهادهای فرهنگی بسیار روشن است: بازنمایی حقیقت زن ایرانی، نه تصویری که اتاقهای جنگ روانی دشمن میسازند.
آینده ایران، نه بر دوش کسانی که هویت زن را به کالای نمایش تنزل میدهند؛ بلکه بر شانههای بانوانی است که همچنان در خط مقدم این جنگ ایستادهاند. و این دقیقاً همان نقطهای است که دشمن از آن میترسد.

اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: صدای ایران
ادامه مطلب را ببينيد
طرح آمریکا برای اداره غزه و ۵ تهدید بزرگ

در میانهی جنگ آنگاه که اخبار و روایتهای گوناگون اوج میگیرند و خیز بر میدارند و حتی برخی متخصص رسانهای را در خود غرق میکنند - اخبار و روایتهایی که بعضاً حتی صحت و سقمشان هم مشخص نیست - سخن گفتن و روایت کردن از واقعیات، آنگونه که هستند نه آنگونه که دشمن آن را بازنمایی میکند، اهمیت و ضرورتی مضاعف پیدا میکند. البته نه به شکل آنچه که در هجوم اخبار و اطلاعاتی میبینیم و امکان رمزگشایی آنها برای مخاطب مشخص نیست بلکه به شکلی که اولویتها را به شیوهای منطقی برای مخاطب مشخص کند، ارتباط منطقی میان پدیدهها را تشریح کرده و توجه مخاطب به سمت و سویی رهنمون شود که در حالت عادی چندان مد نظر قرار نمیگیرند.
«صدای ایران»، روزنامه اینترنتی رسانهی KHAMENEI.IR که از روزهای آغازین جنگ ۱۲ روزه رژیم صهیونی علیه ایران با مأموریتی که ذکر شد آغاز به کار کرد، حال و در زمان توقف آتش سعی دارد تا بهصورت روزانه همراه ملّت ایران باشد. محورهای مهم و مرتبط را از لابهلای سیل اخبار و اطلاعات درست و نادرست بیرون کشیده، سره را از ناسره جدا کرده و وضعیت راهبردی جمهوری اسلامی ایران را آنگونه که هست روایت کند. «صدای ایران» صدای ملّت ایران خواهد بود و راوی ایستادگی و مقاومت آنها.
صد و پنجاهمین شماره «صدای ایران» به روح مطهر شهید سعید قرهداغی تقدیم شده است.
این روزنامه اینترنتی هر شب حوالی ساعت ۲۲ در رسانهی KHAMENEI.IR منتشر خواهد شد.
دریافت روزنامه اینترنتی «صدای ایران»؛ شماره صد و پنجاه
سرمقاله
طرح آمریکا برای اداره غزه و ۵ تهدید بزرگ
اعضای شورای امنیت سازمان ملل به پیشنویس قطعنامه آمریکا دربارهی غزه رأی مثبت دادند. این قطعنامه چارچوبی برای ادارهی غزه در مرحله پساجنگ ارائه میدهد؛ چارچوبی که شامل سه رکن اصلی «شورای صلح»، «نیروی بینالمللی ثبات» و «برنامه بازسازی تحت نظارت نهادهای خارجی» است.
گروه حماس و جهاد اسلامی مخالفت خود را با این طرح اعلام کرده و آن را قیمومیت بینالمللی بر غزه دانستهاند. حتی نماینده روسیه در سازمان ملل نیز نحوه تصویب این سند را فریبکارانه دانسته و نسبت به پیامدهای آن هشدار داده است.
در این طرح «شورای صلح» اختیار تصمیمگیری درباره بازسازی، مدیریت کمکها و نظارت بر اصلاحات نهادی را بر عهده میگیرد و از نظر سیاسی بالاترین مرجع اداره غزه در سالهای انتقالی خواهد بود. ریاست این شورا بهطور نمادین به رئیسجمهور آمریکا سپرده شده و مأموریت آن تا پایان سال ۲۰۲۷ تعیین شده است.
در کنار این، «نیروی بینالمللی ثبات» با مأموریت خلع سلاح گروههای مسلح، تأمین امنیت گذرگاهها، آموزش نیروهای پلیس فلسطینی و ایجاد «مناطق امن» وارد غزه میشود.
بخش اقتصادی طرح نیز شامل ایجاد صندوق بازسازی است که تحت نظارت بانک جهانی و اهداکنندگان بینالمللی عمل میکند. این صندوق قرار است توزیع بودجهها، تعیین اولویتهای بازسازی و نظارت بر اجرای پروژهها را مدیریت کند، به این معنا که منابع مالی غزه از کنترل نهادهای فلسطینی خارج میشود.
در ظاهر این طرح با زبان «ثبات»، «بازسازی» و «حمایت انسانی» نوشته شده، اما در عمل حامل پیامدهایی است که نگرانیهای جدی برای مردم غزه ایجاد میکند.
بزرگترین تهدید این طرح، سلب حاکمیت مردم غزه بر سرنوشت خود است. واگذاری مدیریت اداری، اقتصادی و امنیتی به یک شورای بینالمللی، عملاً غزه را به منطقهای تحت «قیمومیت» تبدیل میکند بدون آنکه مردم در روند تصمیمگیری نقش واقعی داشته باشند. این وضعیت، خطر تکرار همان الگوهای تاریخی را دارد که در آنها قدرتهای خارجی سرنوشت جوامع بحرانزده را تعیین کردهاند و نتیجه، نه ثبات بلکه وابستگی و بیثباتی بوده است.
تهدید دوم، خواب خلع سلاح گروههای مقاومت است. این اقدام موازنه قدرت را در برابر اسرائیل بهطور اساسی تضعیف میکند و مردم غزه را در برابر هرگونه تجاوز یا فشار نظامی آینده بیپناه میگذارد. از دید بسیاری از فلسطینیها، طرح آمریکا تلاش میکند امنیت را از نگاه اسرائیل و نه از منظر مردم غزه تعریف کند. خلع سلاح در شرایطی مطرح شده که هیچ تضمینی برای پایان اشغال، توقف حملات یا به رسمیت شناختن حقوق ملی فلسطینیها وجود ندارد.
تهدید سوم، مدیریت خارجی منابع مالی و روند بازسازی است. وقتی بانک جهانی و اهداکنندگان خارجی تعیین میکنند چه چیزی بازسازی شود و چه پروژههایی اولویت دارند، نیازهای واقعی مردم کنار گذاشته میشود و اولویتها تحت تأثیر ملاحظات سیاسی قرار میگیرد. همین موضوع خطر تبدیل بازسازی به ابزار فشار سیاسی را ایجاد میکند.
تهدید چهارم، احتمال طولانیشدن حضور نیروهای خارجی است. خروج این نیروها به «پیشرفت» در اصلاحات مشروط شده، معیاری مبهم که میتواند سالها حضور خارجی را توجیه کند.
تهدید پنجم این است که تشکیل کشور فلسطین در طرح آمریکا مبهم و فاقد جدول زمانی روشن است و هیچ تضمین حاکمیتی ندارد.
در کل این طرح به دنبال آن است که شکستهای اسرائیل در میدان نبرد با مردم غزه را از طریق سیاسی و یک نیروی بینالمللی محقق کند.

اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: صدای ایران
ادامه مطلب را ببينيد
از«گردشگریکشتار» در سارایوو تا نسلکشی در غزه

در میانهی جنگ آنگاه که اخبار و روایتهای گوناگون اوج میگیرند و خیز بر میدارند و حتی برخی متخصص رسانهای را در خود غرق میکنند - اخبار و روایتهایی که بعضاً حتی صحت و سقمشان هم مشخص نیست - سخن گفتن و روایت کردن از واقعیات، آنگونه که هستند نه آنگونه که دشمن آن را بازنمایی میکند، اهمیت و ضرورتی مضاعف پیدا میکند. البته نه به شکل آنچه که در هجوم اخبار و اطلاعاتی میبینیم و امکان رمزگشایی آنها برای مخاطب مشخص نیست بلکه به شکلی که اولویتها را به شیوهای منطقی برای مخاطب مشخص کند، ارتباط منطقی میان پدیدهها را تشریح کرده و توجه مخاطب به سمت و سویی رهنمون شود که در حالت عادی چندان مد نظر قرار نمیگیرند.
«صدای ایران»، روزنامه اینترنتی رسانهی KHAMENEI.IR که از روزهای آغازین جنگ ۱۲ روزه رژیم صهیونی علیه ایران با مأموریتی که ذکر شد آغاز به کار کرد، حال و در زمان توقف آتش سعی دارد تا بهصورت روزانه همراه ملّت ایران باشد. محورهای مهم و مرتبط را از لابهلای سیل اخبار و اطلاعات درست و نادرست بیرون کشیده، سره را از ناسره جدا کرده و وضعیت راهبردی جمهوری اسلامی ایران را آنگونه که هست روایت کند. «صدای ایران» صدای ملّت ایران خواهد بود و راوی ایستادگی و مقاومت آنها.
صد و چهلونهمین شماره «صدای ایران» به روح مطهر شهید محمد دکامی تقدیم شده است.
این روزنامه اینترنتی هر شب حوالی ساعت ۲۲ در رسانهی KHAMENEI.IR منتشر خواهد شد.
دریافت روزنامه اینترنتی «صدای ایران»؛ شماره صد و چهلونه
سرمقاله
از «گردشگری کشتار» در سارایوو تا نسلکشی در غزه
دزمیل هودزیچ ۴۲ ساله که در زمان محاصره سارایوو در دهه ۹۰ میلادی در این شهر زندگی میکرد به یکی از رسانههای بینالمللی گفته است که در آن زمان بهطور خاص آخر هفتهها خطرناک میشد. هرچند شهر سارایوو در محاصره چند بلندی در اطراف خود و بهطور طبیعی یک محاصره ۴ ساله را در آن زمان تجربه کرد، بااینحال برحسب روایت هودزیچ، درجه خطر در اواخر هفته بالاتر میرفت. حالا و با به جریان افتادن یک پرونده قضایی در دادستانی ایتالیا، پروندهای به جریان افتاده تا در مورد سفر بعضی از اتباع غربی به بوسنی و هرزگوین تحقیق شود.
برحسب این پرونده، تعدادی از اتباع ثروتمند کشورهای اروپایی که به شکار و اسلحه علاقهمند بودند، با همکاری بعضی افراد در داخل صربستان، آخر هفتهها به حلقه محاصره سارایوو نزدیک شده و با پرداخت پول، از بلندیها و تپههای اطراف، انسانهای داخل سارایوو را هدف قرار میدادند. طبق گزارش یک رسانه ایتالیایی این «گردشگرانِ شکار انسان» بعضاً مبالغی تا ۱۱۶ هزار دلار پرداخت میکردند تا به این سافاریهای کشتار انسان بروند و تجربهای مشابه تجربه شکار حیوانات را در سافاریهای افریقا یا آمازون تجربه کنند با این تفاوت که این مرتبه بهجای حیوانات وحشی افریقایی یا آمریکای لاتین، انسان و مسلمانان بوسنیایی در تیررس این نوع خاص از توریسم قرار میگرفتند.
با این اوصاف شاید بهتر بتوان در مورد بیعملی غرب و تمدن فعلی مسلط بشر و جریانهای ثروت و قدرت نسبت به نسلکشی سازمانیافته دولتی مشابهی که توسط رژیم صهیونی در منطقه رخ میدهند قضاوت کرد. نگاه انسان و تمدن غرب به غیر خود، نه از موضع برابر بلکه از موضعی بالاتر است. از نگاه انسان غربی، هر بشر غیرغربی مادون جایگاهی است که بشر غربی از آن برخوردار است. بشر غیرغربی ابژه فاقد تمدنی است که دیگری و غیریت انسان غربی محسوب میشود، از این جهت برای او نمیتوان عین همان حقوق و حرمتی را قائل شد که انسان غربی از آن برخوردار است. در چنین نگاهی اخلاق و انسانیت و حقوق بشر و دیگر مفاهیم متعالی بشری از هیچ جایگاهی برای بشر غیرغربی برخوردار نیستند.
همان نظم استعماری که انسانِ سفید غربی اروپایی را ارباب، و دیگران را برده او میداند و حتی نگران قضاوت اخلاقی و ارزشی هم نیست. دقیقاً در چنین سازوکاری است که کشتار سازماندهی شده فلسطینیان هم بهمانند گردشگری کشتار مسلمانان در بوسنی پژواکی در وجدان جمعی و اخلاقی غرب پیدا نمیکند. در چنین میزانسنی سخنان چندباره بنیامین نتانیاهو در یک سال اخیر معنادارتر جلوه میکند؛ زمانی که او کشتار صهیونیستها در غزه را نبردی بین تمدن غرب و بربریت معرفی کرده و رژیم صهیونی را نگاهبان و مرزدار جهان متمدن در برابر بربریتِ وحشی معرفی میکند که قصد نابودی بشر را دارند. «اسنایپر توریسمِ» دیروز بوسنی و کشتار امروز غزه، هردو نمادی از فضاحت اخلاقی و استعماری انسان غربی نسبت به همنوعان غیرغربی خود است.

اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: صدای ایران
ادامه مطلب را ببينيد
نانو؛ الگویی برای میادین علمی و صنعتی

در میانهی جنگ آنگاه که اخبار و روایتهای گوناگون اوج میگیرند و خیز بر میدارند و حتی برخی متخصص رسانهای را در خود غرق میکنند - اخبار و روایتهایی که بعضاً حتی صحت و سقمشان هم مشخص نیست - سخن گفتن و روایت کردن از واقعیات، آنگونه که هستند نه آنگونه که دشمن آن را بازنمایی میکند، اهمیت و ضرورتی مضاعف پیدا میکند. البته نه به شکل آنچه که در هجوم اخبار و اطلاعاتی میبینیم و امکان رمزگشایی آنها برای مخاطب مشخص نیست بلکه به شکلی که اولویتها را به شیوهای منطقی برای مخاطب مشخص کند، ارتباط منطقی میان پدیدهها را تشریح کرده و توجه مخاطب به سمت و سویی رهنمون شود که در حالت عادی چندان مد نظر قرار نمیگیرند.
«صدای ایران»، روزنامه اینترنتی رسانهی KHAMENEI.IR که از روزهای آغازین جنگ ۱۲ روزه رژیم صهیونی علیه ایران با مأموریتی که ذکر شد آغاز به کار کرد، حال و در زمان توقف آتش سعی دارد تا بهصورت روزانه همراه ملّت ایران باشد. محورهای مهم و مرتبط را از لابهلای سیل اخبار و اطلاعات درست و نادرست بیرون کشیده، سره را از ناسره جدا کرده و وضعیت راهبردی جمهوری اسلامی ایران را آنگونه که هست روایت کند. «صدای ایران» صدای ملّت ایران خواهد بود و راوی ایستادگی و مقاومت آنها.
صد و چهلوهشتمین شماره «صدای ایران» به روح مطهر شهید محمد دالوند تقدیم شده است.
این روزنامه اینترنتی هر شب حوالی ساعت ۲۲ در رسانهی KHAMENEI.IR منتشر خواهد شد.
دریافت روزنامه اینترنتی «صدای ایران»؛ شماره صد و چهلوهشت
سرمقاله
نانو؛ الگویی برای میادین علمی و صنعتی
روایت پیشرفت ایران در فناوری نانو، تنها توصیف یک مسیر فناورانه نیست؛ نمونهای استراتژیک از اینکه چگونه یک تصمیم درست، ثبات مدیریتی، و اعتماد به نسل جوان میتواند کشور را از عقبماندگی به جمع قدرتهای اول جهان برساند. این مسیر، الگویی برای سایر حوزههای علمی و صنعتی کشور است.
تجربه نانو در ایران، برخلاف بسیاری از برنامههای علمی که دچار گسست و بیثباتی شدهاند، بر پایه یک تصمیم کلیدی آغاز شد: انتخاب «متولی مشخص» برای یک فناوری نوظهور. تشکیل ستاد نانو در اوایل دهه ۸۰، نخستین بار این پیام را در مدیریت فناوری کشور نهادینه کرد که توسعه علمی بدون انسجام سیاستگذاری و فرماندهی روشن، ممکن نیست.
نقطه عطف این مسیر، جلسه سال ۱۳۸۴ با رهبر انقلاب بود؛ جایی که سه عنصر بنیادین یک راهبرد ملّی تثبیت شد: ایمان به ظرفیت کشور، ثبات در تیم مدیریتی و جسارت در اجرا. وقتی تأکید شد «خانواده نانو دست نخورد»، کشور از آفت تغییرات ناگهانی مدیران نجات یافت و رقابت سیاسی جای خود را به کار مستمر و بلندمدت داد؛ همان عنصری که بسیاری از طرحهای ملّی از نبود آن رنج میبرند.
هدفگذاری در این حوزه نیز متفاوت بود. اگر مدیران، دستیابی به یک درصد سهم جهانی را بلندپروازانه میدانستند، نگاه راهبردی کشور این سقف را شکست و مسیر به سمت دو درصد و قرارگرفتن در میان ده قدرت اول نانو جهان تنظیم شد. نتیجه روشن بود: ایران از رتبه ۵۷ به رتبه چهارم دنیا رسید؛ پس از چین، آمریکا و هند.
این شتاب، تنها حاصل «پژوهش برای تولید مقاله» نبود. سرمایهگذاری بر نیروی انسانی، تبدیل علم به فناوری، و فناوری به محصول، باعث شد ایران در نمایشگاهها و اجلاسهای بینالمللی نانو نه تماشاگر، بلکه شریک تصمیمسازی باشد. کشوری که یک روز بهدلیل تحریمها حتی در خرید مواد اولیه مشکل داشت، امروز در برخی حوزههای نانو، فناوریهایی ارائه میدهد که در اختیار قدرتهای مطرح هم نیست.
اما یک نکته تلخ نیز در این مسیر قابل چشمپوشی نیست: ۹۰ درصد آسیبها داخلی بود و تنها ۱۰ درصد ناشی از تحریم؛ بودجههای مصوب محقق نشد، موانع بوروکراتیک انرژیها را فرسودند و گاه بیاعتقادی مدیریتی به توان ملّی، مسیر را کند کرد.
با این حال، جوانانی که در دهه دوم فعالیت، زیر فشار تحریمها و تنگنای مالی پیش رفتند، نشان دادند اقتدار علمی وقتی ریشه بدواند، از هیچ فشاری فرو نمیریزد. درسی روشن: تحریمها وقتی ناتوان میشوند که ما قوی بمانیم.
اکنون پرسش اصلی چنین است: اگر الگوی نانو در حوزههای دیگر تکرار شود – از انرژیهای نو تا زیستفناوری و هوش مصنوعی – جایگاه ایران در ۱۰ سال آینده کجای جهان خواهد بود؟
راه پاسخ روشن است: ثبات در مدیریت، جدیت در پیگیری اهداف، و ایمان به توان جوانان. همان سهگانهای که یک بار ما را به قلّه رساند؛ و میتواند قلّههای بلندتری را نیز فتح کند.

نانو؛ الگویی برای میادین علمی و صنعتی
تلاش برای فرار از شکستهایسریالی با «نیزه جنوبی»
سرنوشت «حباب پیشرفت»، در دست قدرتها
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: صدای ایران
ادامه مطلب را ببينيد
«تروریست خوب» مهمان رئیسجمهور صلح!

در میانهی جنگ آنگاه که اخبار و روایتهای گوناگون اوج میگیرند و خیز بر میدارند و حتی برخی متخصص رسانهای را در خود غرق میکنند - اخبار و روایتهایی که بعضاً حتی صحت و سقمشان هم مشخص نیست - سخن گفتن و روایت کردن از واقعیات، آنگونه که هستند نه آنگونه که دشمن آن را بازنمایی میکند، اهمیت و ضرورتی مضاعف پیدا میکند. البته نه به شکل آنچه که در هجوم اخبار و اطلاعاتی میبینیم و امکان رمزگشایی آنها برای مخاطب مشخص نیست بلکه به شکلی که اولویتها را به شیوهای منطقی برای مخاطب مشخص کند، ارتباط منطقی میان پدیدهها را تشریح کرده و توجه مخاطب به سمت و سویی رهنمون شود که در حالت عادی چندان مد نظر قرار نمیگیرند.
«صدای ایران»، روزنامه اینترنتی رسانهی KHAMENEI.IR که از روزهای آغازین جنگ ۱۲ روزه رژیم صهیونی علیه ایران با مأموریتی که ذکر شد آغاز به کار کرد، حال و در زمان توقف آتش سعی دارد تا بهصورت روزانه همراه ملّت ایران باشد. محورهای مهم و مرتبط را از لابهلای سیل اخبار و اطلاعات درست و نادرست بیرون کشیده، سره را از ناسره جدا کرده و وضعیت راهبردی جمهوری اسلامی ایران را آنگونه که هست روایت کند. «صدای ایران» صدای ملّت ایران خواهد بود و راوی ایستادگی و مقاومت آنها.
صد و چهلوسومین شماره «صدای ایران» به روح مطهر شهید محمد اکبری تقدیم شده است.
این روزنامه اینترنتی هر شب حوالی ساعت ۲۲ در رسانهی KHAMENEI.IR منتشر خواهد شد.
دریافت روزنامه اینترنتی «صدای ایران»؛ شماره صد و چهلوسه
سرمقاله
«تروریست خوب» مهمان رئیسجمهور صلح!
ابومحمد جولانی رئیسجمهور خودخوانده سوریه بهعنوان نماد تروریسم، افراطگرایی و چهرهای که سالها در فهرست تروریستهای جهانی قرار داشت به آمریکا سفر کرد و با دونالد ترامپ دیدار و گفتوگو کرد. این سفر، تصویری عریان از سیاست آمریکا در قبال تروریسم است.
یکی از مهمترین گزارههایی که در عرصه بینالملل در دهههای اخیر بسیار مطرح شده است، به پیوند سیاست کشورهای غربی با تروریسم برمیگردد. آمریکا و سایر کشورهای غربی همواره به مقوله تروریسم بهعنوان ابزاری در جهت محقّق کردن منافع خود مینگرند. این گزاره بارها اثبات شده است. در شرایط کنونی نیز سفر جولانی به آمریکا شفافترین سند برای اثبات آن بهشمار میرود.
آمریکا که سالها با شعار و ادعای «مبارزه با تروریسم» غرب آسیا را به خاک و خون کشیده، اکنون همان فردی را که تا چند ماه پیش برای سرش جایزه ۱۰ میلیون دلاری تعیین کرده بود، بهعنوان «شریک ضدّداعش» میپذیرد. این چرخش از منطق سرد ژئوپلیتیک برمیخیزد. در سیاست واشنگتن، تروریسم نه پدیدهای اخلاقی، بلکه ابزاری قابل تنظیم است؛ گاه دشمن، گاه متحد.
این رویکرد سابقهای طولانی دارد. در جنگ علیه سوریه از سال ۲۰۱۱، آمریکا طبق اعتراف بسیاری از مقامات خود، به حمایت و تقویت گروههای تروریستی پرداخت. آمریکا بارها نشان داده که مرز میان «تروریسم» و «منافع» را خود تعیین میکند.
جولانی سرکرده گروه تروریستی تحریرالشام تازهترین نمونه این پارادوکس و تناقض است. کسی که سالها مسئول کشتار غیرنظامیان شناخته میشد، حالا در فهرست مهمانان رسمی واشنگتن قرار گرفته است.
اما نکتهای بسیار مهم در این میان وجود دارد. شاید عدّهای تصور کنند پذیرش جولانی در کاخ سفید به معنای پایان تحریمهای آمریکا علیه سوریه و سرمایهگذاری این کشور و همچنین تلاش واشنگتن برای بازسازی سوریه باشد. اما این مسئله نسبتی با واقعیّت ندارد و دقیقاً در تضاد با خوی منفعتطلب آمریکا است.
بهعنوان تنها یک نمونه، میتوان مسئله تجاوزهای رژیم صهیونیستی به سوریه را بررسی کرد. واشنگتن میتواند با یک تماس با تل آویو، تجاوزهای ارتش رژیم اسرائیل به سوریه را متوقف کند اما هیچگاه این تماس گرفته نخواهد شد. بلکه ترامپ سعی میکند با شعارهای عوامفریبانه در مورد صلح و سرمایهگذاری، افکار عمومی را سرگرم نگه دارد.
همین تضاد است که چهره واقعی سیاست آمریکا را عیان میکند. کشوری که مدعی دفاع از حقوق بشر است، هزاران غیرنظامی را در افغانستان، عراق و حتی با حمایتهای خود در غزه و یمن قربانی میکند، اما برای جولانی تروریست فرش قرمز پهن میکند.
در پشت این نمایش، طرحی مشترک میان واشنگتن و تلآویو با کلیدواژههای سوریهی ضعیف، تجزیهشده و مطیع نهفته است.
اسرائیل همچنان با حملات مکرر به خاک سوریه، هرگونه شکلگیری قدرت مرکزی را نابود میکند و آمریکا با حفظ پایگاههای نظامی در شمال شرق و نفوذ در جنوب، عملا کنترل جغرافیای استراتژیک این کشور را در دست دارد.
جولانی در این میان صرفاً مهرهای موقت و سرمست از وعدههای فریبنده ترامپ است، وعدههایی که قرار نیست هیچگاه عملی شود.
بهره سخن این است که همانطور که صدام و بنلادن روزی متحد واشنگتن بودند و روزی دیگر دشمن، جولانی هم تاریخ مصرف خود را خواهد داشت.

اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: صدای ایران
ادامه مطلب را ببينيد
غرب و ایران مستقل مقتدر

در میانهی جنگ آنگاه که اخبار و روایتهای گوناگون اوج میگیرند و خیز بر میدارند و حتی برخی متخصص رسانهای را در خود غرق میکنند - اخبار و روایتهایی که بعضاً حتی صحت و سقمشان هم مشخص نیست - سخن گفتن و روایت کردن از واقعیات، آنگونه که هستند نه آنگونه که دشمن آن را بازنمایی میکند، اهمیت و ضرورتی مضاعف پیدا میکند. البته نه به شکل آنچه که در هجوم اخبار و اطلاعاتی میبینیم و امکان رمزگشایی آنها برای مخاطب مشخص نیست بلکه به شکلی که اولویتها را به شیوهای منطقی برای مخاطب مشخص کند، ارتباط منطقی میان پدیدهها را تشریح کرده و توجه مخاطب به سمت و سویی رهنمون شود که در حالت عادی چندان مد نظر قرار نمیگیرند.
«صدای ایران»، روزنامه اینترنتی رسانهی KHAMENEI.IR که از روزهای آغازین جنگ ۱۲ روزه رژیم صهیونی علیه ایران با مأموریتی که ذکر شد آغاز به کار کرد، حال و در زمان توقف آتش سعی دارد تا بهصورت روزانه همراه ملّت ایران باشد. محورهای مهم و مرتبط را از لابهلای سیل اخبار و اطلاعات درست و نادرست بیرون کشیده، سره را از ناسره جدا کرده و وضعیت راهبردی جمهوری اسلامی ایران را آنگونه که هست روایت کند. «صدای ایران» صدای ملّت ایران خواهد بود و راوی ایستادگی و مقاومت آنها.
صد و چهلودومین شماره «صدای ایران» به روح مطهر شهید مجید وفایی تقدیم شده است.
این روزنامه اینترنتی هر شب حوالی ساعت ۲۲ در رسانهی KHAMENEI.IR منتشر خواهد شد.
دریافت روزنامه اینترنتی «صدای ایران»؛ شماره صد و چهلودو
سرمقاله
غرب و ایران مستقل مقتدر
«انسان، گرگِ انسان است»؛ جملهای است که با کمی تغییر از متونِ غربی پیش از میلاد مسیح به دست آمده است. همین جمله را بعدها فیلسوفانِ غربی، بر اساس وضعیتِ جامعهی خودشان، تئوریزه کردند تا امنیت را محصولِ ترس از قدرت بنامند. در دوره استعمار کهن، همین ذهنیتِ ضدِ انسانی، با نژادپرستیِ سفیدپوستانه درآمیخت و تمدنِ غربی را به بزرگترین غارتگرِ تاریخ بدل کرد.
بعدها آمریکا با انداختنِ بمب اتم روی هیروشیما و ناکازاکی، بیش از ۲۰۰ هزار انسان را کشت؛ نه برای پیروزی نظامی بلکه برای نمایشِ قدرت به جهان. این عمل به همان جمله «گرگِ انسان» بود که باید چنان قدرتی نشان داد که دیگران از ترس، تسلیم شوند. در واقع، بمبِ اتم «قراردادِ اجتماعی» را جهانی کرد: مردمِ جهان باید از ترسِ نابودی، زیرِ نظمِ آمریکا زندگی کنند.
بعد از جنگِ جهانیِ دوم، استعمارِ مستقیم منسوخ شد، اما همان منطق باقی ماند: قدرت باید در دستِ ما بماند تا آرامش برقرار باشد.
جنگِ سرد و کودتاهای آمریکایی در آسیا و آمریکای لاتین هم بر پایهی همین «مقابله با بینظمی» توجیه شد. کشورِ ما هم بینصیب نبود: کودتای ۱۳۳۲ علیهِ دولت ملّی مصدق با بهانه و پوششِ «جلوگیری از سقوطِ ایران به کمونیسم».
غربِ امروز هم شکلِ جدیدی از همان گزارههای پیش از قرونِ وسطای غربی را اجرا میکند. «صلح از طریقِ قدرت» یعنی هرکس از نظمِ مطلوبِ ما خارج شود، تهدید است. فقط ابزارها متنوعتر شده است: رسانه، تحریم، جنگ، شبکههای اجتماعی و هوش مصنوعی.
غربیها هنوز معتقدند ملّتی که کنترل نشود، خطرناک است؛ پس باید با فناوری و اطلاعات مهار شود، و اگر نشد، با جنگ.
آخرین نمونهی روشنِ منطقِ بیمنطقِ غرب، جنگِ ۱۲روزه بود. ننگی بالاتر از این هست که رئیسجمهورِ کشوری علناً میگوید: من به ملّتِ ایران کلک زدم؛ در حینِ مذاکره با آنها جنگ کردم و اعتراف میکند که «من در رأسِ حملهی ۲۳ خردادِ اسرائیل به ایران بودم؛ کنترلِ کامل داشتم».
صدراعظم آلمان هم قبل از او از متجاوزان به ایران برای حملات هوایی به کشورمان تشکر میکند و میگوید :«آنها بخش سخت و کثیف کار را به جای همه ما غربیها انجام دادند.»
آمارِ بانکِ جهانی نشان میدهد که در نیمقرنِ گذشته، بیش از ۷۰ درصدِ جنگهای بینالمللی با مداخلهی مستقیم یا غیرمستقیمِ قدرتهای غربی و بهویژه آمریکا آغاز شده است. در دههی اخیر نیز، نیمی از مخارجِ نظامیِ جهان تنها به آمریکا و متحدانش تعلق داشته است.
توصیف صلح غربی در یک جمله صلحی است که کسی که در رأسِ این هرمِ قدرت است، با غروری ابلهانه میگوید آنقدر سلاحِ هستهای در اختیار دارد که میتواند «جهان را ۱۵۰ بار نابود کند».
اما در برابرِ این تمدنِ وحشی، ایرانی است که در طولِ تاریخ، هرگز استیلاپذیر نبوده است. در دورهی ساسانی، قدرتِ سیاسی با پشتوانهی دینی چنان ریشه داشت که امپراتوریِ بیزانس، ایران را همسنگِ خود میشمرد. در صفویه، علم و ایمان در کنار هم ایستادند و حکومتی ساختند که با اروپا نه در جنگ، بلکه در موازنه بود.
انقلابِ اسلامی این تجربهی تاریخی را بهروز کرد: علمِ بدونِ وابستگی و قدرتِ بدونِ سلطه و اتکای هردو به معنویت. در چهار دههی گذشته، رابطهی ایران با غرب بر همین معادله استوار ماند؛ تعامل در علم و فناوری، اما استقلال و مقاومت در سیاست و امنیت.
وقتی آمریکا از اقتصاد، فرهنگ، و در نهایت از جنگ برای سلطه بر ایران تلاش کرد، پاسخِ این ملّت، مقاومت بود؛ همان مقاومت مقتدرانهای که در جنگِ ۱۲روزه، منطقِ جنگلی غرب را به چالش کشید.
فرمولِ صلحِ تحمیلیِ آمریکایی روی ایرانیها جواب نمیدهد؛ نمیتوانند در اراده ملّت ایران خدشه کنند.
موضع ایران مستقلّ مقتدر همان است که دبیر عالی شورای امنیت ملّی جمهوری اسلامی ایران ۱۹ آبان ۱۴۰۴ بیان کرد: ایران، استقلال خود را در معرض فروش قرار نمیدهد، حتی اگر به قیمت رویارویی تمام شود؛ با قدرت، جلوی وحشیگری مدرن میایستد.

اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: صدای ایران
ادامه مطلب را ببينيد
تاریخ؛ سپر عقل در برابر فریب تسلیم

در میانهی جنگ آنگاه که اخبار و روایتهای گوناگون اوج میگیرند و خیز بر میدارند و حتی برخی متخصص رسانهای را در خود غرق میکنند - اخبار و روایتهایی که بعضاً حتی صحت و سقمشان هم مشخص نیست - سخن گفتن و روایت کردن از واقعیات، آنگونه که هستند نه آنگونه که دشمن آن را بازنمایی میکند، اهمیت و ضرورتی مضاعف پیدا میکند. البته نه به شکل آنچه که در هجوم اخبار و اطلاعاتی میبینیم و امکان رمزگشایی آنها برای مخاطب مشخص نیست بلکه به شکلی که اولویتها را به شیوهای منطقی برای مخاطب مشخص کند، ارتباط منطقی میان پدیدهها را تشریح کرده و توجه مخاطب به سمت و سویی رهنمون شود که در حالت عادی چندان مد نظر قرار نمیگیرند.
«صدای ایران»، روزنامه اینترنتی رسانهی KHAMENEI.IR که از روزهای آغازین جنگ ۱۲ روزه رژیم صهیونی علیه ایران با مأموریتی که ذکر شد آغاز به کار کرد، حال و در زمان توقف آتش سعی دارد تا بهصورت روزانه همراه ملّت ایران باشد. محورهای مهم و مرتبط را از لابهلای سیل اخبار و اطلاعات درست و نادرست بیرون کشیده، سره را از ناسره جدا کرده و وضعیت راهبردی جمهوری اسلامی ایران را آنگونه که هست روایت کند. «صدای ایران» صدای ملّت ایران خواهد بود و راوی ایستادگی و مقاومت آنها.
صد و چهلویکمین شماره «صدای ایران» به روح مطهر شهید مجید جواهری تقدیم شده است.
این روزنامه اینترنتی هر شب حوالی ساعت ۲۲ در رسانهی KHAMENEI.IR منتشر خواهد شد.
دریافت روزنامه اینترنتی «صدای ایران»؛ شماره صد و چهلویک
سرمقاله
تاریخ؛ سپر عقل در برابر فریب تسلیم
تاریخ فقط یادآور گذشته نیست؛ میدانِ داوری امروز است. هر بار که بحث مقاومت پیش میآید، عدّهای با واژههایی چون «ایدئولوژی»، «شعار» و «احساسات انقلابی» تلاش میکنند ریشهی این باور را بیاعتبار کنند. اما تاریخ داورِ بیطرفی است که هیچگاه جانب سازش را نگرفته است. هر جا از مقاومت فاصله گرفتیم، شکست خوردیم، تحقیر شدیم، و سهمی از خاک و عزت خود را باختیم.
ایستادگی امروز ملّت ایران ادامهی طبیعی همان درسی است که از تاریخ به بهایی سخت آموخت؛ اینکه وابستگی و امید به رضایت بیگانگان، امنیت نمیآورد.
آنان که مقاومت را «راهبردی غیرعقلانی» مینامند، در حقیقت با حافظهی تاریخی این ملّت سر جنگ دارند. چون میدانند اگر مردم به گذشته نگاه کنند، خواهند دید که تسلیم همواره پرهزینهتر از پایداری بوده است. هر نسلی که تاریخ را فراموش کند، ناگزیر شکستِ نسلهای پیش را تکرار خواهد کرد.
در این میان، یک خط تحریف خطرناک در حال گسترش است: اینکه علت فشارها و دشمنیها، شعارها و مواضع جمهوری اسلامی است. گویی اگر ملّتی به جای «مرگ بر آمریکا» سکوت کند، جهان ناگهان مهربان میشود! اما تاریخ قاجار و پهلوی فریاد میزند که ما زمانی هم که خاموش بودیم، غارت شدیم؛ زمانی هم که تعظیم کردیم، تکهتکهمان کردند.
تاریخ نشان میدهد دشمن، از ضعف خوشش میآید نه از ادب؛ از تسلیم استقبال میکند، نه از گفتگو. مقاومت پاسخی به تجربهی تلخِ تسلیم است، نه نتیجهی شعار.
رجوع به تاریخ یعنی بازگشت به واقعیت. در تاریخ است که میبینیم وعدههای قدرتهای بزرگ چقدر بیاعتبار بوده و معاهدات چقدر آسان نقض شدهاند. شناختِ این الگوهای تکراری، یعنی بیداری ملّی.
از همین روست که رهبران آگاه، در لحظهی بحران جامعه را به مطالعهی تاریخ فرا میخوانند؛ زیرا هر که تاریخ را نخواند، دوباره قربانی آن میشود. تاریخ در واقع خط مقدمِ جنگ روایتهاست؛ هر که بتواند گذشته را تحریف کند، ذهن امروز را تسخیر خواهد کرد.
مقاومت در این معنا، خیالپردازی نیست؛ عقلانیت درازمدت است. آرمان اگر بر پایهی تجربه تاریخی بنا شود، به راهبرد تبدیل میشود؛ و اگر از تاریخ جدا شود، به توهم. امروز ما بر قلهای ایستادهایم که نسلهای پیش، در نیمهراهِ آن ایستادند و زمین خوردند. خسته شدن در چند قدمی قله، همان خطای تاریخی است که باید از آن گریخت.
باید پذیرفت که مقاومت فقط میدان جنگ و تحریم نیست؛ میدانِ حفظ هویت، استقلال و حقیقت است. هر ملّتِ بیتاریخ، زود فریب لبخند دشمن را میخورد. تاریخ، سلاحِ آگاهی است؛ و تا این سلاح در دست ملّت باشد، تسلیم ممکن نیست.
پس اگر امروز از مقاومت دفاع میکنیم، نه از سر تعصب که از سر فهم است. تاریخ به ما میگوید عقبنشینی همیشه آغازِ سقوط بوده است. و اینبار، برخلاف گذشته، ملّت ایران تصمیم گرفته است حافظهاش را زنده نگه دارد.
مقاومت یعنی نگذاریم تاریخ دوباره تکرار شود؛ یعنی حافظه را زنده نگه داریم تا فریب نخوریم.

اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: صدای ایران
ادامه مطلب را ببينيد
