اندلسی کردن ایران
اندلس بخشی از شبه جزیره ایبری در جنوب شرقی پرتغال است این منطقه در حاکمیت ۸۰۰ ساله مسلمانان بوده است... و ، تاریخ تخیّلی سقوط آندلس ، شما با شنیدن کلمه «آندلس» به یاد چه چیزی میافتید؟ در این سلسله مقالات از وبلاگ هدایت - حُجَّةُ الاسلام باقری پور | با طلوع و غروب آندلس و اندلسی کردن ایران آشنا میشوید . پس تا پایان مقالات همراه ما باشید
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: اندلسی کردن ایران
ادامه مطلب را ببينيد
اندلس بخشی از شبه جزیره ایبری در جنوب شرقی پرتغال است این منطقه در حاکمیت ۸۰۰ ساله مسلمانان بوده است... و
تاریخ تخیّلی سقوط آندلس
شما با شنیدن کلمه «آندلس» به یاد چه چیزی میافتید؟
سطح معلومات عمومی ما از سرزمین آندلس به شنیدههایمان از سخنرانیها و احیاناً مطالعات گذری و پراکنده در متون خبری محدود میشود. داستانی بارها گفته شده از سقوط سرزمینهای اسلامی اسپانیا با نفوذ بیبندوباری و عیش و عشرت در جوانان مسلمان. اما آیا حقیقت همینقدر ساده و سر راست است؟
...
این ادبیات که روش تصرف اندلس رواج فحشا و فساد بوده... در نوشته های فارسی دست بدست شده و نقل شده مکرر در آثار شهید مطهری هم آمده بدون آن که ایشان مأخذی برای آن نقل کند...
همچنین در کتاب «مناظره دکتر و پیر» اثر شهید هاشمینژاد به تفصیل از تمدن مسلمانان سخن گفته و به اندلس که رسیده، از داستان انحطاط آن با رواج میخوارگی و بی حجابی دختران نصارا و جز اینها یاد کرده است...
تا جایی که این مطلب توسط رهبری هم مطرح میشود. ایشان در اینباره فرموده اند:
«سیاست امروز، سیاست اندلسى کردن ایران است! ... روزگارى مسلمانان در جنوب اروپا و در اسپانیا تا جنوب فرانسه، کشورى اسلامى بهوجود آوردند. این کشور مهد تمدن شد و علم در اروپا از همان تمدن اندلسی قرون اولیه اسلام شکوفا گردید... اروپاییها وقتى خواستند اندلس را از مسلمانان پس بگیرند، اقدامى بلند مدت کردند... آنها به فاسد کردن جوانان پرداختند و در این راستا انگیزههاى مختلف مسیحى، مذهبى یا سیاسى داشتند. یکى از کارها این بود که تاکستانهایى را وقف کردند تا شراب آنها را به طور مجّانى در اختیار جوانان قرار دهند! جوانان را به سمت زنان و دختران خود سوق دادند تا آنها را به شهوات آلوده کنند! گذشت زمان راههاى اصلى براى فاسد یا آباد کردن یک ملت را عوض نمىکند. امروز هم آنها همین کار را مىکنند.»
و...
در این سلسله مقالات از وبلاگ هدایت-حُجَّةُ الاسلام باقری پور | با طلوع و غروب آندلس و اندلسی کردن ایران آشنا میشوید
پس تا پایان مقالات همراه ما باشید
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: اندلسی کردن ایران
ادامه مطلب را ببينيد
اندلسی کردن ایران
اندلس بخشی از شبه جزیره ایبری در جنوب شرقی پرتغال است این منطقه در حاکمیت ۸۰۰ ساله مسلمانان بوده است.
تاریخ سیاسی اندلس
فینیقیها در حدود سال 1200ق. م. برای گسترش بازرگانی خود، وارد شبه جزیره ایبری شدند و به تدریج بر منطقه یونان چیره گشتند. در حدود850ق. م. کارتاژها جنوب اندلس را تصرف کردند و بعدها میان آنان و رومیان نبردهایی رخ داد که موجب شد رومیان بتوانند تا 409 م. بر اندلس فرمانروایی کنند. هجوم قبایل بربر و ضعف رومیان و آمدن طوایف واندال و ویزیگُوتها از کوه های پیرنِه باعث انقراض حکومت رومیان بر اندلس شد. ویزیگوتها توانستند تا اوایل قرن هشتم م. که مسلمانان وارد اندلس شدند، بر این سرزمین تسلط یابند[۱۶]. همزمان با آمدن مسلمانان، اندلس از هر جهت دچار ناتوانی بود و ساختار اداری بیماری داشت و هرکس که میتوانست، بر دیگران ستم میکرد[۱۷]. سرزمین اندلس از قدیم به داشتن معادن[۱۸]، محصولات زراعی و تجارت شکوفا شهرت داشت و همین عامل اصلی هجوم اقوام بیگانه به این سرزمینهای دور بوده است[۱۹]. برخی باور دارند که مسلمانان نه برای سلطه بر دارایی اندلس، بلکه به قصد رهایی اقوام دیگر از جهالت و بردگی و برای گسترش جهاد اسلامی و نبرد در راه خدا، اندلس را فتح کردند و تاکید بر عامل و انگیزه مادی، ساخته پندار خاورشناسان است[۲۰]. در منابع، فتح مغرب اسلامی تا هنگام فتح اندلس، بهصورت تدریجی و در هشت مرحله وصف شده که در هر مرحله، بخشی از سرزمینها به تصرف مسلمانان درمیآمد تا اینکه فتح اندلس، این فتوحات را کامل کرد[۲۱]. به سال 92 ق. موسی بن نُصَیر، حاکم اِفریقیه، سپاهی به فرماندهی غلام خود، طارق بن زیاد، روانه اندلس کرد. طارق با همکاری و حمایت شورشیان مخالف ویزیگوتها، توانست به آسانی پاره ای از شهرهای اندلس را تصرف نماید و بهسوی شمال رود و در کمتر از یک سال همه مناطق اندلس را تسخیر کند[۲۲]. موسی بن نصیر در 93 ق. از جبل طارق گذشت و به شمال شبه جزیره ایبری رفت و راهی طُلَیطُله شد و طارق به استقبالش آمد. موسی بن نصیر نبردهایی فراوان با اروپاییان بهویژه فرانسویان کرد و پیروزیهای بزرگی نصیب مسلمانان نمود[۲۳]. او دژهای اندلس را مستحکم کرد و فرزندش را به جای خویش گماشت[۲۴]. آنگاه که سلیمان بن عبدالملک به خلافت رسید، موسی بن نصیر را زندانی و جریمه کرد و فرمان داد فرزندش را به قتل برسانند. در این دوره، اندلس بخشی از ولایت افریقیه در قلمرو خلافت دمشق بود و حاکمان آنجا را والیان افریقیه )تونس فعلی) که در قیروان اقامت داشتند، تعیین میکردند. در نصب والیان، از سیاستی ویژه پیروی میشد و هیچ گاه حکومت با دوام به این والیان سپرده نمیش[۲۵]. به سال 100 ق. عمر بن عبدالعزیز، سَمح بن مالک خُولانی را که در کشورداری و جنگاوری شهرت داشت، به امارت اندلس برگزید. سمح خولانی اصلاحات عمرانی و مالی در اندلس صورت داد و سرکشان را مهار کرد و فتوحات را ادامه داد و تا جنوب فرانسه پیش رفت[۲۶]. او نخستین کسی بود که قرطبه را به پایتختی برگزید. تا سده پنجم ق. این شهر همچنان پایتخت بود[۲۷]. موسی بن نصیر : به سال ۹۲ق. موسی بن نصیر، حاکم افریقیه، سپاهی به فرماندهی غلام خود، طارق بن زیاد، روانه اندلس کرد. طارق با همکاری و حمایت شورشیان مخالف ویزیگوتها، توانست به آسانی پارهای از شهرهای اندلس را تصرف نماید و به سوی شمال رود و در کمتر از یک سال همه مناطق اندلس را تسخیر کند. [۲۴] . موسی بن نصیر در ۹۳ق. از جبل طارق گذشت و به شمال شبه جزیره ایبری رفت و راهی طلیطله شد و طارق به استقبالش آمد. موسی بن نصیر نبردهایی فراوان با اروپاییان به ویژه فرانسویان کرد و پیروزیهای بزرگی نصیب مسلمانان نمود. [۲۵] . او دژهای اندلس را مستحکم کرد و فرزندش را به جای خویش گماشت. [۲۶] . آن گاه که سلیمان بن عبدالملک به خلافت رسید، موسی بن نصیر را زندانی و جریمه کرد و فرمان داد فرزندش را به قتل برسانند. در این دوره، اندلس بخشی از ولایت افریقیه در قلمرو خلافت دمشق بود و حاکمان آن جا را والیان افریقیه (تونس فعلی) که در قیروان اقامت داشتند، تعیین میکردند. در نصب والیان، از سیاستی ویژه پیروی میشد و هیچگاه حکومت با دوام به این والیان سپرده نمیشد.[۲۷] [۲۸] . به سال ۱۰۰ق. عمر بن عبدالعزیز، سمح بن مالک خولانی را که در کشورداری و جنگاوری شهرت داشت، به امارت اندلس برگزید. سمح خولانی اصلاحات عمرانی و مالی در اندلس صورت داد و سرکشان را مهار کرد و فتوحات را ادامه داد و تا جنوب فرانسه پیش رفت.[۲۹] . او نخستین کسی بود که قرطبه را به پایتختی برگزید. تا سده پنجم ق. این شهر همچنان پایتخت بود.[۳۰] . تقسیم بندی تاریخ اندلس : تاریخ اندلس در دوران ۸۰۰ ساله مسلمانان به چند دوره تقسیم میشود: از ۹۲ تا ۱۳۸ق. یعنی فتح اسپانیا به دست طارق بن زیاد تا روی کارآمدن امویان اندلس. از ۱۳۸ تا ۴۲۲ق. که حکومت امویان اندلس به طول انجامید و در این دوره، بیش از ۱۶ امیر اموی، از عبدالرحمن داخل تا هشام بن محمد، به حکومت رسیدند.[۳۱] [۳۲] . در روزگار اموی، تختگاه امیران از طلیطله (تولدو) که در روزگار گوتها اعتبار داشت، به قرطبه تغییر یافت.[۳۳] [۳۴] [۳۵] . فاطمیان همواره در ستیز با حاکمان اندلس بودند؛ اما نتواستند بر آن سرزمین چیره شوند.[۳۶] [۳۷] . از۴۲۲ تا ۴۷۹ق. که دوره ملوک الطوایفی بود و حدود ۳۹ حاکم محلی در سرزمینهای گوناگون اندلس به حکومت رسیدند.[۳۸] [۳۹] . از ۴۷۹ تا ۵۴۳ق. که دوره حکومت مرابطون بود و یوسف بن تاشفین مرابطی در نبرد با شاه کاستیل در۴۷۹ق. در زلاقه نزدیک بطلیوس، بیشتر سرزمینهای از دست رفته را بازگرداند و چند سال بعد ملوک طوایف را از میان برد و تنها به هودیان اجازه داد تا در سرقسطه (زاراگزا) باقی بمانند.[۴۰] [۴۱] . از۵۴۳ تا ۶۳۲ق. که دوره حکومت موحدون بود و اندلس دچار نابسامانی شد و مسیحیان سرزمینهای بسیار را تصرف کردند. در اواخر سده هفتم ق. جز در غرناطه و چند شهر کوچک، جایی برای حکومت مسلمانان باقی نمانده بود.[۴۲] [۴۳] . از سال ۶۳۲ تا ۸۹۷ق. حکومت خاندان بنی نصر برقرار گشت. اما پس از سقوط موحدون و سیطره مسیحیان بر سراسر اسپانیا، حاکمیت مسلمانان بر سرزمینهای اندلس یکسره برچیده شد. مسیحیان پس از سلطه بر سرزمین اندلس، برای خوارشماری، باقیمانده مسلمانان اندلس را موریسکوها (مور کوچک یا به اصطلاح عربی مدجنین[۴۴] نامیدند.[۴۵] . اَندُلُس بخشی از شبه جزیره ایبری در جنوب شرقی کشور پرتغال، در حاکمیت 800 ساله مسلمانان بوده است. در صدر اسلام، مسلمانان با گذشتن از تنگه جبل الطارق، فاصله کوتاه میان شمال آفریقا و اسپانیا را طی کردند و با فتح آن سرزمین، نام آندلس را بر آن نهادند. در طی قرنها حکومت مسلمانان، آندلس پیشرفتهای بسیاری کرد، بطوریکه به اعتقاد برخی پایه گذاررنسانس علمی دراروپا وعاملی برای ایجاد امپراتوری قدرتمند اسپانیا درقرون ۱۷- ۱۵ بود. درحال حاضرتعداد مسلمانانی که دراسپانیا زندگی میکنند یک میلیون نفراست که 10% از آنها اسپانیایی و باقی مسلمانان مهاجران کشورهای اسلامی میباشند. اسپانیا با نام رسمی پادشاهی اسپانیا، کشوری در جنوب غربی اروپا که در اواخر قرن نخست هجری به قلمرو اسلامی افزوده شد و اندلس نام گرفت و طی هشت قرن حضور مسلمانان در این منطقه، تمدن اسلامی در آن شکوفا شد. از اواسط قرن دوم هجری، تفکرات شیعی و جنبشهای شیعی بر ضد امویان در اندلس شکل گرفت و در سال ۴۰۷ق، پس از سقوط امویان، دولت شیعی حمودیان در این منطقه برپا شد. مسلمانان به مدت ۷۸۱ سال (از سال ۷۱۱ تا ۱۴۹۲) بر اندلس و نقاط دیگر اسپانیا حکومت کردند. در این دوران تاریخ نگاری مسلمانان در اندلس رشد چشمگیری یافت، که اوج آن توسط خاندان رازی است. اندلس به عنوان یک حوزه یا حوزههای حکومتی، با موفقیت استانی از خلافت اموی را که توسط خلیفه ولید یکم آغاز شده بود، تشکیل داد. پایان حکومت مسلمانان بر اندلس همراه با تشکیل دادگاه های تفتیش عقاید به منظور مسیحی کردن مسلمانان و اخراج مسلمانان اندلس به شمال آفریقا بود که با مقاومت ناکام مسلمانان همراه بود. در سال ۹۲ق، موسی بن نصیر، کارگزار ولید بن عبدالملک حاکم اموی در «افریقیه»، سپاهی به فرماندهی طارق بن زیاد را مأمور فتح اندلس کرد. اندلس نامی است که مسلمانان به بخشی از شبه جزیره ایبری در کنار دریای مدیترانه، واقع در جنوب اسپانیا و جنوب شرقی پرتقال و گاه به تمام آن دادهاند.[۱] اندلس در این هنگام دچار اختلافات داخلی بود. سپاه طارق از تنگه ای بین قاره آفریقا و اروپا - که بعدها به نام «تنگه جَبَلُ الطّارق» مشهور شد- گذشت و شهرهای «اَسْتَجه»، «مالَقه»، «غَرْناطه»، «قُرْطَبه»، «اِلْبیرَه» و «طُلَیطُلَه» را تصرف کرد. سپس سپاه طارق توانست بر سواحل جنوبی «خلیج بیسکی» سلطه یابد و در مدت یک سال تمام اسپانیا را از شمال تا جنوب فتح کند. بر اساس آمار رسمی، امروزه بیش از یک میلیون و پانصد هزار مسلمان در اسپانیا زندگی میکنند که حدود ۲۰۰ هزار نفر از آنان ملیت اسپانیایی دارند. اسپانیا چهارمین کشور اتحادیه اروپا از حیث تعداد مسلمانان پس از انگلیس، فرانسه و آلمان است. در بیست سال منتهی به سال ۲۰۱۰ میلادی، بیش از ۳۰ هزار اسپانیایی مسلمان شده اند. مادرید با رقم بین ۲۰۰ تا ۳۵۰ هزار مسلمان، ایالت کاتالونیا با مرکزیت بارسلون، استان اندلس وسپس مورسیا، چهار مرکز اصلی زندگی مسلمانان در اسپانیا است.[۲] . بنابر گزارش اتحادیه جوامع اسلامی اسپانیا، مسلمانان حدود ۴ درصد جمعیت این کشورند که ۶۰ درصد مهاجر و ۴۰ درصد اسپانیایی هستند. بیشتر مسلمانان اسپانیا مراکشی تبار هستند؛ با این حال جمعیت قابل توجهی از مسلمانان پاکستانی و سنگالی نیز در شهرهایی مانند بارسلونا، والِنْسیا و لُگَرنیو زندگی میکنند.[۳] . ۴۵ سال پس از فتح اندلس، فردی از خاندان بنی امیه به نام عبدالرحمن با کمک هواداران خود در اندلس به حکومت رسید و حکومت مستقل امویان را تأسیس کرد. در طول سه قرن فرمانروایی امویان در اسپانیا، مسلمانان تقریبا تمام این شبه جزیره را تحت کنترل خود درآوردند. در این دوره شهر قرطبه به یکی از فوقالعادهترین شهرهای قرون وسطی تبدیل شد و در محل یک معبد رومی، مسجد و مدرسه و بیمارستانی بنا گردید که تا امروز به عنوان یکی از بناهای تاریخی از زمان اوج شکوفایی تمدن اسلامی در اسپانیا باقی مانده است. در نتیجه مجاورت و پیوند فاتحان مسلمان و اسپانیاییها، نسلی نو پدید آمد که در تاریخ اسلام به «مولّدان» (عربهای دورگه) معروف شده اند. بسیاری از اینان نامهای عربی خود را حفظ کردند. مسیحیان اندلس نیز با مسلمانان همزیستی داشتند و در عین حفظ دین خود، به عربی صحبت میکردند و از این رو مستعربون یا «عجم الذمه» نام گرفتند.[۴] . در مجموع، مسلمانان تقریبا هشت قرن در اندلس زندگی کردند و در این مدت توانستند پایههای تمدنی درخشان و ریشه دار را پی ریزی کنند و در زمینههای علمی، فکری و فلسفی به پیشرفتهای چشمگیری دست یابند و در نتیجه بسیاری از علمای شرق را به خود جذب کنند و بسیاری از دانشمندان بزرگ را پرورش دهند که هر کدام از آنها آثار بسیار ارزنده علمی و فلسفی و ادبی پدید آوردهاند. این تمدن چنان گسترده و درخشان بوده که بسیاری از علمای اندلس و شمال افریقا، درباره تاریخ اندلس و تمدن آن کتابهایی تالیف کرده اند.[۵] . نخستین نفوذ تشیع در اندلس در میان بَرْبَرهایی بود که در پیروزیها با اعراب مشارکت داشتند و انحصارطلبی آنها را درگرفتن غنیمتهای جنگی به چشم دیده بودند. بربرها بیشتر در مناطق کوهستانی همچون الجوف و البیره استقرار یافته بودند.[۶] فرهنگ شیعی از دو راه به اندلس وارد شد: از طریق اندلسیهایی که به مشرق میآمدند و فرهنگ شیعی را به ویژه از عراق که محل اجتماع شیعیان بود و نیز از مصر یا مغرب برمیگرفتند. از طریق شرقیهایی که به طور مستقیم به عنوان «داعی» در اندلس فعالیت میکردند. نخستین کسی که با سفر به شرق بخشی از فرهنگ شیعی را به اندلس منتقل کرد، «محمد بن عیسی قُرطُبی» معروف به اعشی (م۲۲۱ق.) است. او در اندلس از فضایل امام علی علیه السلام سخن میگفت. از همان آغاز تأسیس دولت اموی در اندلس، قیامهایی در اندلس روی داد که تا حد زیادی ریشه های شیعی داشت: اولین قیام، به سرپرستی عبداللّه بن سعد بن عمار بن یاسر روی داد. او یک فرمانده اموی در دمشق بود ولی پس از کشته شدن عمار یاسر در واقعه صفین، پیوسته در حمایت از خلافت امام علی علیه السلام و جهاد با معاویه، فعالیت میکرد. او علیه یوسف الفهری، حاکم اندلس، قیام کرد ولی در سال ۱۴۳ق. توسط عبدالرحمن داخل، سرکوب شد.[۷] . در سال ۱۴۶ق. عَلاء بن مُغیث جُذامی قیام کرد و همچون سپاهیان عباسی، پرچمهای سیاه را علامت خود قرار داد. قیام او نیز که صِبغه ورنگ و بوی شیعی داشت توسط عبدالرحمن داخل درهم شکسته شد و بزرگان آن به قتل رسیدند. در سال ۱۶۵ق. حسین بن یحیی بن سعد بن عباده انصاری، از یک خاندان شیعی قیام کرد. هرچند این قیام در ظاهر به نام محبت اهل بیت و تشیع علی(ع) بود ولی در واقع به هدف رسیدن به حکومت روی داد، چرا که در نهایت حسین بن یحیی با عبد الرحمن داخل، راه آشتی و سازش در پیش گرفت و بر دوستِ شیعه خودش سلیمان بن یقظان طغیان کرد و تغییر مسیر داد. بزرگترین حرکت شیعی در اندلس که یک انقلاب بربری به حساب میآمد، حرکتی است که در منطقه سنتایر به رهبری شقیا بن عبد الواحد مکناسی پدیدار شد. او از اهالی وادی الحجارة بود و مادرش فاطمه نام داشت و از این رو، خودش را فاطمی و از خاندان پیامبر و از شُرَفاء میشمرد. او در میان مردم به نام عبیداللّه بن محمد شهرت داشت و در آغاز، معلم کودکان بود و درس قرآن و فقه داشت و از همین طریق عقاید خود را انتشار میداد. در آن روزگار، شغل معلمی یکی از شیوه های فاطمیون مصر برای نفوذ در جوامع اسلامی بود. قیام عبیداللّه از سال ۱۵۱ تا ۱۶۰ق. ادامه پیدا کرد و بعد از مرگ او نیز شاگردانش به عقاید او پایبند باقی ماندند و رهبری حرکت به عهده وجیه غسّانی افتاد. وی از فرماندهان لشکر عبدالرحمن داخل بود که به حرکت شیعی عبیداللّه بن محمد پیوست.[۸] . در سال ۲۳۷ق. قیامی شیعی در پایتخت اندلس (قرطبه) روی داد. رهبر این حرکت معلمی دیگر بود که عقاید باطنی داشت و حرکت او شیعی به حساب میآمد. او را منتسب به اسماعیلیه باطنیه دانسته اند. این قیامهای محلی و ناموفق که در جای جای اندلس و در حکومت اموی روی میداد، نشانگر وجود زمینه های مساعد در میان طبقات مردم جامعه بوده است. حکومت بنی حمود : خلافت امویان قرطبه در سال ۴۰۷ق. به دست علی بن حمود از نوادگان امام حسن علیه السلام سقوط کرد[۹] و تمام کوششها در برگرداندن آن بی نتیجه ماند. در این زمان زمینه تبلیغات شیعی که سالها در اندلس سابقه داشت، فراهم گردید و علویان با استفاده از این فرصت، به تشکیل نخستین دولت شیعی اقدام کردند که در اندلس به نام آن خطبه خوانده شد. این دولت، دولتِ حمودی بود که تنها نیم قرن دوام آورد. حمودیان از نظر خاندانی، به ادریس بن حسن علوی منسوب بودند که در سال ۱۷۲ق نخستین دولت علوی )ادریسیان( را در غرب اسلامی پدید آورد. علی بن حمود نخستین خلیفه حمودی، با این که اصالتا عرب بود، بیشتر وقتها به زبان بربری صحبت میکرد. امیرنشینهای مستقل بربری نیز دعوت دولت حمودی را پذیرفتند، از جمله دولت بنیزیری صنهاجی در غرناطه که گرایش شیعی آنها تا پایان دولت شان بر جای ماند. در این دوره شاهد نوعی آزادی اندیشه هستیم که در تمامی دوران خلافت امویان از آن خبری نبود. این آزادی سبب شد تا بسیاری از باورهای شیعی آشکار شود بدون آن که نیروی حکومتی خاصی آن را تحت فشار قرار دهد. در سایه این آزادی اندیشه، گونهها و اقسام فرهنگهای شرقی در اندلس رواج یافت.این درحالی بود که در خلافت امویان، در این زمینه رقابت سختی وجود داشت. امویان تنها آن چه را که موافق و هم آهنگ با روحیۀ حاکم بر اندلس بود اجازه میدادند.[۱۰] در یک جمع بندی کلی میتوان گفت که با وجود موانع بسیار، از آنجا که فرهنگ شیعی دارای مواضع عدالت خواهانه و حق طلبانه بود و هم چنین مبانی اصولی و منطقی داشت، توانست درجامعه اندلس جای پایی برای خود باز کند و حتی به ابراز وجود سیاسی چند ساله نیز موفق شد، ولی آن چه مسلم است این که فرهنگ اصیل شیعه دوازده امامی، هیچ گاه در اندلس بروز جدّی نیافت. واقعیت این است که حمودیها تاحد زیادی شیعیان معتدل بودند، به طوری که دولت آنها رنگ مذهبی قوی نداشت و آنها، مذهبی که از هر جهت ابعاد آن روشن باشد و فلسفهای که بر پایههای ثابتی بنا شده باشد و فقهی که آنها را از دیگران متمایز کند نداشتند، آنگونه که دولت فاطمیان یا دولت آل بویه در ایران چنین بودند. حمودیها به درستی به بعضی از مبانی عمومی تشیع باور داشتند، اما فقط آنچه در راستای مطامع سیاسیشان دنبال میکردند.[۱۱] . این دولت یکی دیگر از دولتهای شیعی عربی است که در نیمه دوم قرن پنجم هجری توانست بخشهایی از اندلس را تصرف کند. این دولت، عظمت دولت فاطمیان و امکانات آن را نداشت اما کتابخانه بنی عمار در پایتختشان، طرابلس، بیش از یک میلیون کتاب داشت. در این دولت نهضت علمی و فکری مهمی در طرابلس شکل گرفت که دانشمندان و دانشجویان را از هر جای دنیا به این سرزمین جذب کرد تا آنجا که دانشمند بزرگ اندلسی احمد بن طلیطلی از اندلس به این سرزمین روی آورد و بنی عمار سرپرستی و اداره کتابخانه بزرگ خود را به او واگذار کردند.[۱۲] . در دوره حکومت حمودیان در اواخر قرن پنجم هجری، ادبیات شیعه در اندلس رواج یافت. در این دوره، تعدادی از شاعران در مدح پیامبر ص و اهل بیت شعر سرودند که در آنها، مراثی فراوانی نیز پیرامون واقعه کربلا و ماتم امام حسین ع یافت میشود و مردم به شنیدن آن شوق فراوان نشان میدادند. در این میان، ابن دراج مشهورترین و اولین شاعری است که با اسلوبی حزین، گریه بر امام حسین(ع) را ترویج نمود و اشعار او مقدمه ای برای اشعار دیگران شد.[۱۳] اشعار حزین ابن دراج در مورد اسرای آل البیت، و بد رفتاری با آنان و وقایع حزنآور ایتام آل محمد(ص)، همزمان با گرفتاریهای مسلمانان در اندلس و آوارگی آنها، طرفداران فراوانی یافت که در حقیقت به صورت بیان حال مسلمانان و خانواده های آنان بود. ابن درّاج هر چند در مدح و مراثی اهل بیت اشعار فراوان و مضامین بلندی دارد، لیکن هرگز عقاید شیعه را در کلمات خود نیاورده است. اولین شاعری که عقاید مخصوص شیعی را که متضمن عصمت و وصایت است، در اشعار خود آورد، ابن حناط است. در اواخر قرن ششم و اوایل قرن هفتم، به پیروی از سبک ابن دراج، مدائح نبوی و اشعار حزن بر اهل بیت رواج پیدا کرد. در این دوره، بسیاری از خاندانهای بزرگ که شاهد کشتارها و مظالم فراوان و هرج و مرج روزگار و سقوط امراء و خلفاء بودند، گروهی را میفرستادند تا اشعار و مدایح نبوی و مراثی بکاء بر حسین شهید و درخواست شفاعت نبوی را، در روضه نبوی در مدینه منوره بخوانند و در سایه تقرب به پیامبر و اهل بیت، طالب عفو گناهان و تقصیرات در درگاه خداوند شوند. از میان این خاندانها و شعراء، ابو بحر صفوان بن ادریس تجیبی مرسی (متوفای ۵۹۸ق. را میتوان نام برد که کتابی در آثار و برکات بکاء بر امام حسین و اهل بیت نوشته است.[۱۴] دیگری محمد بن عبدالرحمن تجیبی (متوفای۶۱۰ق.) است که کتاب «مناقب السبطین الحسن و الحسین» را نوشته است.[۱۵] دیگری ناهض الوادی (متوفای ۶۱۵ق.) است که قصیدهای در بکاء حسین گفته است.[۱۶] و سرانجام ابو عمران موسی بن عیسی بن المناصف (متوفای ۶۲۷ق.) «ارجوزه فی مقتل الحسین» را در مدح پیامبر و مصائب اهل بیت سروده است.[۱۷] . نسبت فراوانی جمعیت شیعیان به مسلمانانی که در آنجا وجود دارد نابرابر است. اگر حدود یک میلیون نفر مسلمان در اسپانیا وجود داشته باشد، میتوان گفت کمتر از ۵۰ هزار شیعه در این کشور وجود دارد. که از این تعداد ۱۰ هزار نفر ایرانی هستند و تعدادی عراقی، لبنانی، پاکستانی و مناطق دیگر از شیعیان مهاجر هستند. حدود دو هزار نفر پاکستانی که در بارسلون زندگی میکنند، شیعه هستند و تعداد لبنانیها و عراقیهای شیعه ساکن مادرید به ۲۰۰-۳۰۰ نفر میرسد.[۱۸] . جعفر گنزالس: او با خواندن کتابی با نام «برادر پیغمبر» اثر شیخ محمد جواد شری محقق و اندیشمند لبنانی مقیم آمریکا مذهب شیعه را پذیرفت. سپس برای آشنایی بیشتر با مکتب اهلبیت راهی ایران شد و در سن ۴۰ سالگی فراگیری علوم اسلامی در حوزه علمیه قم را آغازکرد. گنزالس طی ده سال قرآن را به زبان اسپانیایی ترجمه کرد و همچنین تاکنون «تفسیر سوره حمد»، آثاری از امام خمینی همچون «ولایت فقیه»، «رساله عملیة» امام خمینی، «چهل حدیث» و «آداب الصلاة» را به زبان اسپانیایی ترجمه کرده و در حال حاضر نیز در پایگاه اینترنتی «اسلام اسپان» اسپانیا مشغول فعالیت است.[۱۹] . "عبدالغنی المعمار" رئیس مرکز فرهنگی شیعیان مادرید میکائیل آلوارز بنیانگذار جامعه اسلامی بیعت الله، امام جماعت مسجد امام رضا(ع) در سویا و نویسنده کتاب امام رضا به زبان اسپانیایی . مرکز فرهنگی امام علی (ع): این مرکز در بیشتر شهرهای مهم اسپانیا شعبه دارد. مرکز فرهنگی اهل البیت (ع) مادرید . مرکز فرهنگی شیعیان مادرید . موسسه آل البیت: این موسسه زیر مجموعه موسسه جهانی آل البیت است. ریاست شعبه این موسسه در اسپانیا با موسی اعسم است. مرکز شیعی بیعة الله در سویا . حسینیه عراقیها در مادرید . حسینیه شیعیان پاکستانی در بارسلونا . حسینیه امام رضا در مالاگا . فعالیت مراکز شیعی، که به اهتمام مسلمانان لبنانی، ایرانی و عراقی اداره میشود، به دلیل مشی انقلابی آنان و حساسیت دولت اسپانیا و نیز ضعف بنیه مالی محدوداست.
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: اندلسی کردن ایران
ادامه مطلب را ببينيد
پايان حاكميت اسلام در اندلس اسپانيا پس از يورش مسيحيان 19ژانویه1492م870ش
پايان حاكميت اسلام در اندلس اسپانيا پس از يورش مسيحيان (1492م) از اوايل قرن هشتم ميلادي برابر با اواخر اولين قرن هجري، مسلمانان كه بيش از نيم قرن از حكومتشان در جنوب غربي آسيا و شمال افريقا ميگذشت به اسپانيا لشكركشي كردند و آن را ضميمه حكومت اسلامي نمودند. در طول صدها سال حكومت مسلمانان در اسپانيا كه به اندلس شهرت يافته بود، مراكز متعدد فرهنگي و اقتصادي به وجود آمده و شهرهاي فراواني ساخته و تجديد بنا شد. در اواخر قرن پانزدهم ميلادي، اندلس دستخوش موج عظيمي از حملات پي در پي مسيحيان گرديد و قلمرو مسلمانان، در شرق و غرب، يكي پس از ديگري به دست مسيحيان افتاد. در طي حملات بعدي، بسياري از شهرهاي غربي به تصرف مهاجمان مسيحي درآمد و از آن پس، اوضاع اندلس رو به پريشاني نهاد. حملات سنگين مسيحيان باعث تضعيف بيشتر قواي مسلمانان و كاهش قدرت آنان گرديد و مسيحيان را در تصرف ديگر شهرهاي اندلس، مصممتر ساخت. پس از چندي پرتغاليها سرزمينهاي جنوب غربي را مورد تجاوز قرار داده و علي رغم تحمل تلفات فراوان، با تصرف نقاط مختلف اندلس شامل قرطبه و اِشبيليه، آخرين ضربات را بر پيكر اندلس وارد آوردند. هنوز مدت زيادي از اين تجاوزات نگذشته بود كه تمام شهرهاي اسلامي اندلس در شمال، غرب و شرق به دست مسيحيان افتاد و از فرمانروايى پهناور و مقتدر مسلمانان در اندلس، جز غرناطه در جنوب و چند شهر كوچك، ديگر چيزي باقي نماند. سرانجام مهاجمان مسيحي با حمله اي وسيع و پس از 9 ماه محاصره، شهر غرناطه، آخرين پايگاه مسلمانان در اندلس را كه در دوران شكوفايى تمدن اسلامي در طي چندين قرن به عنوان مهد اين تمدن به شمار ميرفت، در 19 ژانويه 1492م تصرف كردند و به اين ترتيب اندلس پس از حدود 800 سال به طور كلي از دست مسلمانان خارج شد. مسلمانان در هنگام حكومت خود در اندلس، در نشر فرهنگ و تمدن اسلامي كوشيدند و تمدني درخشان با شهرهاي آباد، كشاورزي، صنايع و معماري پرشكوه به وجود آوردند. بدين وسيله بود كه تمدن اسلامي و قسمت مهمي از علم و ادب يونان از طريق اسپانيا به اروپاي غربي انتقال يافت. و از ميان مسلمانان اندلس، دانشمندان بزرگي در علوم گوناگون ظاهر شدند و در بسط تمدن اسلامي كمك شاياني كردند.
نقش فساد اخلاقی در انحطاط تمدن اسلامی در آندلس
از مهترین عوامل سقوط آندلس که همه منابع در تأثیر تام آن مشترک هستند، شیوع فساد (مخصوصا فساد اخلاقی) در آندلس بود. فراگیر شدن فساد در سطح حاکمیت و جامعه، آنـان را از تـوجه بـه صلاح و سلامت و پیشرفت جامعه باز داشت و حمیّت و غیرت دینی را در آنها از بین برد و آنچه که بـرایشان اهمیّت داشت، قدرت طلبی، خوش گذرانی، عیاشی و فساد اخلاقی بود. زمانی که حاکمان به عیش و عشرت آشکار پرداختند و مردم از پی آنان روانه گشتند، دشمن مسیحیِ در کمین نشسته، با استفاده از غفلت مسلمانان و با طرحی شیطانی، ضربه ای سخت بر پیکر جامعه اسلامی اندلس وارد ساخت که در نتیجه، شهرها یکی پس از دیگری از تحت حـکومت آنان خارج گردید و بـه تـصرف دشمن درآمد. «گوستاو لوبون» در این زمینه می نویسد: دشمنان با انتشار فساد و رواج مشروبات الکلی و بی بند باری و بالاخره در اثر اختلافات بین زمامداران حکومت، بر مسلمانان چیره شدند و مسلمانان را به زور، وادار به قبول دین مسیح کردند.(گوستاو لوبون، تمدن اسلام عرب ، ص335) . آغاز تدریجی افول حکومت مسلمانان در آندلس، همزمان بود با آغاز استحاله فکری حاکمان و فاصله گرفتن آنان از اهداف اصلی فاتحان آندلس. اعراب با ذهنیت انتشار اسلام و اشاعه اندیشه توحیدی وارد آندلس شدند و بدون اتکا به سلاح و شمشیر و نیروی نظامی در فرصت کوتاهی، موفق به استقرار نیروهای خود در سراسر آندلس، تا شمالی ترین مرزهای آن شدند. این افراد، تعلیم پیام قرآن و گسترش فقه و آداب اسلامی را وظیفه اصلی خود می دانستند؛ از همین رو، دین اسلام با اقبال مردم بومی اسپانیا در میان آنان انتشار یافت. باورود اعراب شامی همراه با مجموعه نظامی سپاه شام به آندلس، تعصب عربی و انحصار قدرت در «شامیان» و رهبران «اموی» آنها به مسأله اصلی آندلس تبدیل شده و منجر به تأسیس دولت اموی گردید. این جا بود که شعارهای توحیدی اعراب فاتح جای خود را به اسلام اموی داد.(ر.ک: تحلیل تاریخ آندلس، صص333-334) اسلامی که از محتوای اصلی آن تهی گشته و با قرائت بنی امیه به دنیا معرفی میشد. روشن است که الگوی این حاکمان فاسد، همان حکومت فاسد شام و سلسله بنی امیه است که ظلم و ستم، شراب خواری، غنا و آواز خوانی، فحشا، عیاشی، تجملات و .... از افتخارات آنان است. براین اساس، پس از تأسیس دولت اموی در آندلس، فساد در همه حوزه ها شیوع یافت. از جمله آنها، شیوع مفرط غنا در همه اماکن عمومی و خصوصی آندلس است؛ تا جای که گفته اند: «قرن سوم هجری، به شیوع موسیقی غنایی در آندلس معروف است؛ عبدالرحمن اوسط (امیر اموی) به امر غنا و تربیت مغنّیات اهتمام خاص داشت. او کاخی را به اسم «دارالمدنیات» در قرطبه بنا کرد که در آن بزرگان زنانِ آوازه خوان به سر میبردند... .»(همان، ص336) فساد اخلاقی در دربار حاکمان چنان بالا گرفت که «ولاده»، دختر مستکفی، خلیفه اموی، در شعری رخسار خود را برای هر که مایل به بوسیدن آن باشد به رایگان در اختیار نهاده بود: و امکن عاشقی من صحن خدی --- و اعطی قبلتی من یشتهیها . به نوشته یکی از نویسندگان غربی وی حجاب را به طور کامل به کنار نهاده بود(عبدالله ناصری طاهری، «نظرة حول انهیار دولة المسلمین فی الأندلس جذور أسباب»، مجله علوم اجتماعی، بهار 1384، شماره 12، ص97). دنیاگرایی، رقابت در تجملات و شرابخواری تا حدّی شایع بوده استکه حتی در ادبیات آندلسی آن دورده نیز منعکس شده است.(ر.ک: تحلیل تاریخ اندلس، صص336-337) شیوع فساد و اوضاع نابسامان آندلس آنروز، باعث شده بود که نویسندگان، سقوط آندلس را براساس برخی احادیث نبوی، پیشگویی نمایند.(ر.ک: همان، صص337-339) . این استحاله فکری و بلای خانمانسوز (که از همان دوره حکام بنی امیه آغاز شده بود)، به تدریج دامنگیر جامعه مسلمانان اندلس گردید و زمینه های نفوذ دشمن به کمین نشسته را فراهم کرد؛ تا این که با طرح شیطانی پاپ، کلیسا و مسیحیت، به سرانجام رسید. برای آنکه زوایای این بحث بهخوبی روشن شود، سزاوار است که به ریشهها و عوامل فساد اخلاقی مسلمانان در آندلس پرداخته شود؛ چه شد که مسلمانان اندلس به این دام مخرب گرفتار آمدند و از آن اوج عظمت به حضیض ذلّت دچار شدند؟ با بررسی صورت گرفته، عوامل ذیل به عنوان یافته ها، مطرح می گردد.
عوامل فساد اخلاقی : الف) انحراف در عقیده - با بررسی و تفکر در آیات قرآنی درمییابیم آنچه در زوال و انحطاط تمدنها نقش اساسی و اصلی را ایفا میکند و جنبة زیربنایی دارد هـمانا انـحراف در عقیده و است و سایر انحرافات اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و غیره نیز ریشه در همین انحراف اعتقادی و بازگشت از راه مستقیم الهی دارد. لذا آنچه کـه موجب میشود تا مشیّت خداوند بر سقوط ملتی و ظهور ملت دیـگر تـعلّق گـیرد، به طور کلی انحراف از راه مستقیم الهی به سوی جادههای شیطانی است. البته مشیّت خداوندی به معنای جـبر نـیست، بلکه همانطور که قرآن فرموده: «تا مادامی که ملتی صالح باشد خداوند آن مـلت را بـه سـتم به هلاکت نمیرساند» (هود/116)، «و تا ملتی نفسانیّات خود را تغییر ندهد، خداوند سرنوشت آنها را تغییر نخواهد داد». (رعد/19).(عبدالکریم بیآزار شیرازی، طلوع و غروب تـمدنها، ص71.) . در اندلس اسلامی، با قدرت یافتن حکام اموی و ترویج فساد توسط آنان، انحراف جدّی در مسیر اسلام پدید آمد و اسلام از تعالیم حقیقی خودش تهی گردید و به عنوان ابزاری در خدمت مقاصد شوم آنان در آمد. این مسئله، به تدریج در اعتقادات مردم نیز اثر گذاشت؛ تا اینکه بنیان های اعتقادی مردم را سست نموده و مردم به آن درجه از انحراف در عقیده رسیده بودند که موجی از شکاکیت و تردید در عقیده آنان پدید آمده بود. فرقه ای پدید آمده بود که می گفت همه موضوعات مربوط به دین باطل است و احکام دین را از نماز و روزه و حج و زکات مسخره می کردند. به جز این فرقه، گروه دیگری نیز به وجود آمده بود که خود را «پیرو دین جهانی» نام داده بودند. این گروه نیز با همه عقاید دینی مخالف بود و دینی را که فقط بر مبادی اخلاقی استوار باشد تبلیغ می کرد. یک فرقه لاادری نیز بود که می گفتند عقاید دینی ممکن است درست یا نادرست باشد و ما آن را نه تأیید و نه انکار می کنیم؛ هر چه هست ما از حقیقت آن بی خبریم و نمی توانیم عقایدی را که از اثبات صحت آن عاجزیم، بپذیریم.(ویل دورانت، تاریخ تمدن، ج4، ص ۱۹۸۸) . ب) فرورفتن در ناز و نعمت و تجملات : نازپرودگی و تجملات، زمینه فساد اخلاقی را فراهم می کند؛ زیرا فساد و فحشا بستری لازم دارد و بستر آن، کاخ های مجلل، پارکهای زیبا، کاباره ها و ... است که همه آن ها ناشی از ثروت و رفاه زدگی است. جامعه ای که دغدغه اول مردم آن، سدّ جوع و تلاش برای زنده ماندن است، نوبت به عیاشی و شهوترانی نمی رسد. زندگی اشرافی و تجمل گرایی است که بستر لازم برای عیاشی، خوش گذرانی، تمایلات نفسانی و شهوانی را فراهم می کند. شاید به همین دلیل است که اسلام به شدّت، از تجمّل گرایی برحذر داشته است. ملل و جوامعی کـه در نـاز و نعمت فـرو رفـته و تـمام دارایی و ثروت کشورشان را صرف خوشگذرانی مـیکنند، دیـری نمیگذرد که به انواع مصیبتها و گرفتاریها دچار میشوند. در چـنین جـامعهای، نیروی کار و فعالیت تعطیل شده و روحیة رخوت و سستی و تنبلی جامعه و افرادش را در برمیگیرد. در نـتیجه روحـیه شجاعت و دلیری، مقاومت و مبارزه بـا عـوامل بـیگانه میمیرد، و به هـر انـدازه که بیشتر در ناز و نـعمت و تـجملخواهی فرو میروند، به همان میزان به نابودی نزدیکتر میشوند. قرآن نیز به این اثر ویرانگر رفاه زدگی اشاره کرده و گروهى از ثروتمندان را مطرح مىکند که حاضر نیستند هنگام سختىها، برای جهاد، همگام با مـردم حرکت کنند و خانه نشینی را برگزیده و از پیکار کنار می کشد: «و هم أغنیاء رضوا بأن یکونوا مع الخوالف...» (توبه/87) «در حالى که تـوانگرند، (و امـکانات کافـى براى جهاد دارند) آنها راضى شدند که با واماندگان (و افراد معذور وناتوان) بمانند.» قرآن چنین افرادى را «خوالف» متخلفان یا رفاهطلبان مىنامد. ابن خلدون، عالم و سیاستمدار اسـلامی در بـیان مضرات روحیة تجملگرایی مینویسد: تجملخواهی و نازپروردگی بـرای مـردم تباهی آور اسـت، چـه در نـهاد آدمی انواع بدیها و فـرومایگیها و عادات زشت پدید میآورد و خصال نیکی را که نشانه و راهنمای کشورداری است از میان میبرد و انسان را بـه خـصال مناقض نیکی متصّف میکند؛ بنابراین تـجمل پرسـتی و خـصال زایـیده شـده از آن، نشانة بـدبختی و انـقراضی است که خداوند آن را در آفریدگان خویش مایه نابودی ساخته است. از اینرو مقدمات نابودی و زبونی و پریشان حـالی در دولت پدیـد مـیآید و گرفتار بیماریهای مزمن پیری و فرسودگی میشود تـا سـرانجام واژگـون میگردد.(عبدالرحمن ابن خـلدون، مـقدمة ابن خلدون، ترجمة محمد پروین گنابادی، ص321) . و هـمچنین مـطرح مـیکند که: عادت و رسوم تجمل پرستی و مستغرق شدن در ناز و نعمت و تنپروری، شدت عصبیت را که وسیله غلبه یافتن است در هم میشکند و هر گاه عصبیت زایل گردد، نیروی حمایت و دفاع قـبیله [جامعه] نقصان میپذیرد، تا چه رسد به اینکه به توسعه طلبی برخیزند و آن وقت ملتهای دیگر آنان را میبلعند و از میان می برند.(همان، ص268) . مهاجران اولیه مسلمان به اندلس را اعراب و بربرهای بدوی شمال آفریقا تشکیل می داد که طبیعتاً ثروت و غنای این سرزمین در چشم آنها بسیار جلوه گر می شد. رفاه و غنای پدید آمده به خصوص در زندگی سلاطین و درباریان و ادبیات این دوره به خوبی نمود یافته است. از همان ابتدا تمام تلاش این حاکمان، رقابت با شرق در زمینه های مختلف بود که به مرور کار از تقلید به رقابت کشید و مسلمانان اندلس بیش از شرقیان در احداث باغ ها، کاخ ها، مساجد، مکتبخانه ها و شهرها به کوشش پرداختند و در مقرب ساختن شعرا و دانشمندان و آوازخوانان مرد و زن بر آنها پیشی گرفتند؛ به طوری که شعرا دانشمندان و ترانه خوانندگان را از شرق به اندلس دعوت می کردند تا بدین وسیله بر دولت عباسیان فخر و مباهات نمایند.(کمال موسوی، «نگاهی به فرهنگ و ادبیات عرب در اندلس»، مجله وحید، نیمه دوم خرداد و نیمه اول تیر 1357 - شماره 234- 235، ص111) . تجمل گرایی در آندلس تا بدان جا رسیده بود که وقتی مالک بن عباد، سران لشـکر و عـمال و حـکام شهرستانها یعنی امرای اطیلیه (سویل)، طلیطله ( ولدو)، بلنسمه (والانس)، مالقه (مالاگا)، غرناطه (کرنادا) و جزیره الخضراء را دعوت نمود تمامی آنان درحالتیکه بـا کمال غرور بر اسبهای کوه پیکر سوار شده بودند به فاصله چند روز در قـرطبه حاضر شدند. حتی یک نفر از آنـان (عـدی بن ابی عامری امیر والانس)، دویست سوار بدنبال داشت که گویند علاوه بر سایر تجملات، نعل اسبان آنها نیز از طلای خالص بود. سران سپاه و سرداران لشکر و حکام در قصر قرطبه فرود آمدند. مالک بن عباد در آنـجا قصر باشکوهی بنیان نهاده پیرامون آن قصر باغستانها و چشمها بود و در آن قصر مجسمه هائی از نقره به صورت پرندگان و حیوانات ساخته بودند که از دهان مجسمهها آب بیرون میریخت. (عبدالجواد قریب، غروب آفتاب در اندلس (3)، مجله آیین اسلام، مرداد 1324، شماره 73، ص8) . آنان یک ماه تمام در چنین قصری به عیاشی وخوشگذرانی مشغول بودند ودشمن درحال طراحی نقشه های دقیق برای بیرون راندن مسلمانان ازآندلس . ج)تساهل و تسامح با مسیحیان وازدواج با زنان مسیحی آندلس : به اعتراف تاریخ نویسان، تساهل و تسامحی که پس از پیروزی بر اندلس نسبت به مسیحیان و فرهنگ آنان صورت گرفت، در هیچ کجای تاریخ دیده نمی شود. گوستالبون در این مورد می نویسد : «... و از کلیساهایی زیادی هم که در دوران حکومت اعراب در اسپانیا ساخته شده به خوبی می توان فهمید که اعراب تا چه اندازه ای نسبت به ادیان مغلوبه سهل انگاری داشته اند.»(تاریخ تمدن اسلام عرب، گووستاولوبون، ترجمه محمد تقی فخر داعی گیلانی، ص342) . ویل دورانت نیز می نویسد: «مسلمانان و مسیحیان با کمال آزادی با هم ازدواج می کردند و گاه مشترکاَ در مراسم عیدهای مسیحی یا اعیاد مقدس اسلامی حضور می یافتند و احیانا یک بنا را هم به جای مسجد و هم کلیسا به کار می بردند. مسیحیان عادی و رجال دین با نهایت آزادی از همه اقطار اروپای مسیحی به طلب علم یا گردش و سفر به قرطبه، طیطله و اشبیلیه می آمدند.»(تاریخ تمدن، ج4، ص382) . ازدواج با زنان مسیحی، با ورود اعراب فاتح به آندلس آغاز شد و به سرعت به عرف متداول مسلمانان آندلس تبدیل گردید. با روی کار آمدن «امویان» در آندلس، ازدواج با زنان اسپانیایی، به ویژه دختران اهل جلیقیّه و دختران حاکمان مسیحی شدّت گرفت. این تساهل و تسامح، برآیندی جز برداشتن مرز خودی و غیر خودی در پی نداشت و حضور زنان مسیحی در میان مسلمانان بخصوص در دربار حاکمان، موجب شد که آنان به عنوان ستون پنجم دشمن، نقش جاسوسان پاپ و کلیسا را بازی نموده و طرح و نقشه های آنان را اجرا کنند. از اثرات ویرانگر این ازدواج ها، یکی این بود که این زنان بدون پوشش و یا پوشیدن لباسهای شفاف بدن نما به بیرون از خانه ظاهر می شدند.(تاریخ تحلیلی آندلس، ص341) این امر بستری برای آنان شد تا به راحتی حاکمان مسلمان را به دام فساد گرفتار کنند و زمینه را برای فاسد کردن مردم نیز فراهم کنند؛ تا جایی کـه فرمانروای شهر المـریه کـه عـاشق دختری مسیحی شده بود، او را با فشار و تـهدید از چـنگ پدرش درآورد. این رفتار موجب شد سپاهیانی از مسیحیان به قصد مجازات وی، به شهر المریه یورش آورند و سرانجام شـهر مزبور به دست سپاهیان مسیحی فـتح گردید.(اروپا، مسلمانان و سرزمین های اسلامی: عوامل سقوط اندلس» غلام رضا گلی زواره، مجله درسهایی از مکتب اسلام » سال چهل و نهم، بهمن 1388 – شماره11، ص44) . یکی از نویسندگان در این باره می نویسد: »اختلاط بیش از اندازه مسلمانان با غیرمسلمانان و ازدواج گسترده با دختران مسیحی و دوری از معارف اسلامی و تسامح بیش از اندازه و وادادگی در برابر پیروان دیگر ادیان، از عوامل داخلی دیگر سقوط اندلس به شمار میرود که بیشتر ریشه در امور فرهنگی دارد.»(تاریخ تحلیلی اندلس، دکتر محمد رضا شهیدی پاک، ص344-347) . برخورد مسلمانان با فرهنگ و سرزمین مغلوبه زیرکانه نبود، حتی برخورد نخبگان و فرهیختگان، ساده لوحانه بود. اعتماد بیش از حد به دشمن و میدان دادن به او در عرصه های مهم فرهنگ و هنر و ... موجب ضربه پذیری مسلمانان از این نقطه شد. جریان خوش باور تکیه زده بر مسند قدرت در حکومت اندلس که بر مشی «گفت و گو» و تبلیغ و تروج دیدگاه های مسیحیت همت می گماشتند، با نادیده گرفتن آموزه های قرآنی در برخورد با فرهنگ بیگانه، زمینه ای نفوذ بیگانگان و جنگ نرم را فراهم نمودند، که عواقب تلخی را درپی داشت. د) جنگ نرم و تهاجم فرهنگی دشمنان : تهاجم فرهنگی نوع خاصی از تهاجم است که به طور پنهان و غیرمستقیم از جانب یک ملت نسبت به ملت دیگر در زمینه های فکری و فرهنگی صورت میگیرد. پدیدهی «تهاجم فرهنگی» دارای مسائل و ابعاد پیچیده و گسترده ای است؛ به گفته ای مقام معظم رهبری (در دیدار خود با اعضای شورای انقلاب فرهنگی): «تهاجم فرهنگى، مثل خودِ کار فرهنگى، اقدامِ آرام و بىسروصدایى است. یکى از راههاى تهاجم فرهنگى، این بوده است که سعى کنند جوانان مؤمن را از پایبندیهاى متعصبانه به ایمان، که همان عواملى است که یک تمدن را نگه مىدارد، منصرف کنند. همان کارى را که در اندلس، در قرنهاى گذشته کردند؛ یعنى جوانان را در عالم، به فساد و شهوترانى و میگسارى و این چیزها مشغول کردند. این کار، حالا هم انجام مىگیرد.» (21 مرداد 1371) . اگر ملّتى فرهنگ قوى و اصولى نداشته باشد و یا قدر و اهمیت فرهنگ خود را نداند و به خود باختگى، سستى، بىتفاوتى، محافظه کارى و سطحى نگرى دچار گردد؛ یعنى سیاست تساهل و تسامح در اصول اساسى فرهنگِ خود به کار بندد، بىتردید زمینه هجوم فرهنگ بیگانه و فروپاشى فرهنگ خودى را فراهم ساخته است. در چنین هنگامى دشمن، با یورش بىامان فرهنگى به گونه ى اساسى، باورهاى ملّى و مذهبى آن مّلت را دچار دگرگونى مىسازد و آنگاه با جایگزین کردن فرهنگ جدید بر مبناى پیشبرد هدفهاى اساسى خود، آن جامعه را در دام استعمار و استثمار خود گرفتار مىکند. در آندلس، دشمن با تکیه بر زمینه هاى داخلى و خارجى نخست به تهاجم فرهنگى علیه مسلمانان پرداخت و آن گاه که مسلمانان را به وابستگى فرهنگى دچار کرد، ضربه هاى پایانى را بر آنان وارد ساخت. با مرورى بر تاریخ اندلس اسلامى، روشن مىگردد که مهمترین روش تأثیر گذار در شکست مسلمانان و فروپاشی تمدن اسلامی، به کارگیرى ابزار شکنندهى تهاجم فرهنگى بود. مسیحیان اروپا، برای بازپسگیری سرزمینشان از مسلمانان، آنگاه که از تلاش فیزیکی مأیوس گردیدند، با برنامه ریزی و تلاش فرهنگی چندینساله، آرام و بیسروصدا، اندلس تازه مسلمانشده را، دوباره مسیحی کردند و از مسلمانان پس گرفتند. طرح تهاجم فرهنگی ابتدا توسط یک افسر خائن مسلمان صورت گرفت. «براقبن عمار» از افسران بانفوذ دربار مالک بن عباد فرمانرواى قرطبه در قرن پنجم هجرى بود که مخفیانه، خود را به دستگاه پاپ و کلیسا فروخته و به ملّت و آیین خود خیانت کرد. وى در ظاهر به عنوان رابط و پیام رسان میان پادشاهان مسلمان و مسیحى فعالیت داشت، ولى در واقع جاسوس واتیکان و دربار سلطنتى ایلدفونس در میان مسلمانان و دربار قرطبه بود. روزى در شوراى کوچکى که تنها با حضور این افسر خائن مسلمان، ایلد فونس، دوک ونیز فرمانده سپاه مسیحیان تشکیل مىشد، دربارهى حمله به اسپانیا و تسخیر آن گفتگو شد. ایلدفونس گفت پاپ مىخواهد در مورد باز پسگیرى اسپانیا، تصمیم خود را اعلام کند، براى همین، از براق نیز خواست تا آنها را در این امر یارى نماید. براق که در میان مسلمانان اسپانیا بزرگ شده بود و از روحیهى آنان کاملاً آگاه بود، گفت: جنگ شما با مسلمانها در شرایط فعلى اشتباه است و سپاه و قدرت بارونهاى اروپا هر چه باشد، نمىتواند در برابر مسلمانها بایستد؛ زیرا مسلمانان هرگاه مذهب و آیینشان را در خطر بینند، سرسختانه از آن دفاع مىکنند و دشمن را ـ هر که باشد ـ نابود مىکنند. از این رو، نخست باید شور فداکارى و دین دارى و شجاعت را در مسلمانها سست کرده، آنگاه آنان را از پاى درآورید. بهتر است هماکنون قرار داد صلحى با سه اصل مهم به آنها پیشنهاد نمایید: -1. آزادى مذهب؛ -2. آزادى آموزش و پرورش؛ -3. گسترش روابط تجارى و بازرگانى. در نتیجه ی آزادى مذهب، کشیشان و مبشران شما مىتوانند جوانان مسلمان را از راه بیرون کرده یا دست کم آنان را در دینشان لاابالى نمایند. با آزادى آموزش و پرورش و تشکیل مدرسه ها و آموزش گاه هاى مسیحى، جوانان مسلمان به شما به چشم استادى نگریسته و در دست شما خواهند بود. گسترش روابط تجارى سبب مىشود که نشست و برخاست و آمیزش آنها با شما زیاد شده، به طرف خواهشهاى نفسانى کشیده شوند؛ به ویژه مىخوارگى و باده گسارى که اکنون در میانشان ممنوع است، کمکم رواج یابد. آنگاه مىتوانید، آنان را مانند گوسفندان برانید و به سان خرگوش شکار کنید.(اندلس سرزمین خاطرهها، سیدعلى محقق، ص 72؛ عبدالجواد قریب، غروب آفتاب در اندلس (2)، مجله آیین اسلام، مرداد 1324، شماره 72، ص8) این پیشنهاد در مجمع عمومى بارونهاى مسیحى مطرح گردید و به تصویب رسید. آن گاه به دربار مالک بن عباد فرستاده شد. مالک پیشنهاد را در جلسه امیران شهرها، مطرح کرد که آنان صلح نامه را پذیرفتند و بدین سان بامزدورى و خیانت یک افسر مسلمانِ دین فروش، بر سر مسلمانان آنچه نباید مىآمد، آمد. این حادثه، شدیدترین ضربتی بود که، بر پیکره جامعه اسلامی آندلس وارد آمد و پس از آن، تهاجم فرهنگی دشمن، به روشها و قالب هاى ذیل، تحقق یافت: 1. - القاى روحیه خود باختگى : اولین اقدام دشمن، القای روحیه خودباختگی در میان حاکمان مسلمان و مسلمانان بود. در زمانیکه سرزمین اسلامى اندلس از هم پاشیده و گرفتار حکومتهاى مستقل ملوک الطوایفى گردیده بود، دولتهاى کوچک مسیحى، با یکپارچگى، نیروى محکمى را در برابر دولتهاى اسلامى تشکیل دادند و با نفوذ دادن جاسوسانشان در میان سران حکومت اسلامى آنان را دچار ترس و از خود باختگى در برابر سران مسیحى نمودند. از سوى دیگر تودهى مردم با دیدن سستى امیران و چند دستگى نیروها و دیدگاهها، در پى نگهداشت زندگى عادى و آرام خود افتادند و رفته رفته روح برترى خواهى مسلمانان از میان رفت. آنان عملاً دچار نوعى فروپاشى سیاسى و فکرى شده و نیروى تهاجمى خویش علیه مسیحیان را از دست داده بودند. مسیحیان اندلس با تبلیغات چینش شده روز به روز مسلمانان را به نا امیدى، ترس و احساس شکست و خوارى دچار مىکردند. و آن گاه که روحیه اى براى مبارزه و تلاش مانند سالهاى نخستین فتح اندلس باقى نماند، سست و بىاراده گردیدند. واگذارى قرطبه به دشمن، بدنبال بستن پیمان ننگین صلح با مسیحیان - که پیشتر بدان اشاره شد ـ نمونه اى بارز از این سستى روانى مسلمانان و تأثیر گذارى تبلیغات مسیحیان بود . -2. ترویج فحشا، فساد و بىبند و بارى : شیوه ى دیگر دشمن در این تهاجم فرهنگى رواج دادن انحرافات جنسى و ضعیف کردن مبانى اخلاقى مسلمانان بود که در نتیجهى آن حکومت هشتصد سالهى مسلمانان نابود شد. وقتى مسیحیان دریافتند که با جنگ رویارو نمىتوان در برابر توان رزمى مسلمانان ایستاد، تصمیم گرفتند تا با گستردن دام فساد و فحشا و گسترش بى بند و بارى، نیروى محرکه ى حکومت مسلمانان را که همان ایمان جوانان بود، از کار بیندازند. آنان براى تفریح و خوش گذرانى جوانان مسلمان پارکهاى زیبایى ساختند و دختران دلرباى مسیحى را به آن پارکها گسیل داشتند و از آنان به عنوان شیطان فسون گرى براى فریب جوانان غافل مسلمان بهره بردند. دختران مسیحى در پارکها مىگشتند و با طنّازى و عشوه گرى جوانان مسلمان را تحریک نموده، آنان را در گرداب شهوت غرق مىکردند. در نتیجه، جوانانى که تا چندى پیش، تفریحشان تمرین تیر اندازى و اسب سوارى و شمشیر زنى یا گفت و گوهاى علمى بود، به سوى این جایگاه هاى فساد و بى بند و بارى کشیده شدند. از سوى دیگر براى گمراه کردن جوانان مسلمان، کلوپهاى شبانه ى مجلّلى آماده کردند که در آنها دوشیزگان مسیحى به عنوان پیش خدمت از واردان پذیرایى مىکردند. البته برنامه ریزان این توطئه براى انجام کامل هدفهاى شومشان، این کلوپها را شبانه روزى کرده بودند و رایگان از جوانان مسلمان پذیرایى مىکردند.(اندلس سرزمین خاطرهها، سید على محقق) رفته رفته مسلمانان در باتلاق فحشا و فساد، غوطه ور شدند و روحشان با گناه و آلودگىها عجین گردید و پاکى و صفاى خود را از دست دادند. جوانانى که روزگارى براى آموختن اخلاق و تقوا و خود سازى بر یکدیگر پیشى مىگرفتند و همواره در پى شهادتطلبى و پیش برد اسلام بودند اکنون همچون بیماران، دواى درد خود را در پارکها و کلوپهاى مستى و فساد و مى خوارگى و ابتذال مىجستند. با این حال افرادى که شب و روز به خوش گذرانى و لذت هاى جنسى عادت کرده بودند، چگونه حاضر بودند این همه لذتها را با جنگ و خونریزى عوض کنند. در نتیجه آنان موافق هر گونه حکومتى بودند که مناسب حالشان باشد و وسایل مستى و مىگسارى آنان را فراهم کند. ابـن غـسّال در سروده خویش در غم سقوط شهر «بربشتر»، پس از به تصویر کشیدن ددمنشیهای دشمن در حمله و تصرف شهر، دلیل گستاخی دشمن را در انجام ایـن کـار چـنین بیان میکند: اگر گناهان مسلمانان و فرو رفتن آنها در مـنجلاب مـعاصی بزرگ و کوچک نبود، هیچ گاه سواران مسیحی بر آنان پیروز نمیشدند. آری! علّت ضعف، گناهانشان بود. افراد فاسد کارهای زشـت خـود را پنـهان نمیکردند و آن هایی هم که کار خوب انجام میدادند، از روی ریا بود. (محمد ابراهیم آیتی، پیشین، ص 135) . دلیران مسلمان که به هنگام فتح اندلس با چنان ایمانی می جنگیدند که کشتی های خود را به آتش کشیدند تا دیگر راه باز گشتی نداشته باشند، اینک در آغوش دختران زیباروی مسیحی به ضعف نشسته اند. حال و روز جوانان و دلیران مسلمان از زبان «امیر علی» تاریخ نویس مسلمان، خواندنی و البته افسوس خوردنی است: جوان مرد یا شوالیه عرب که برای جنگ به میدان مسابقه می رفت، بر روی بازوهای خود علامتی مانند شکل قلب با تیری که آن را سوراخ کرده یا حرف اول اسم محبوبۀ خود را داغ می کرد و یا خال کوبی می نمود. این سپاهیان علنا درحضور محبوبه های خود برای جایزه شجاعت و دلاوری با یکدیگر مبارزه می کردند و اغلب با محبوبه های شان می رقصیدند. (همچنین، تدمیر، جانشین پادشاه اندلس در زمان حمله دلاوران مسلمان، در نامه ای به رودریک، پادشاه اندلس در وصف دلاوران مسلمان این گونه می نگارد: مردمی به کشور ما آمده اند که ندانیم آنها اهل آسمانند یا اهل زمین. اعترافات (1) خدمات اسلام به اروپا، عطایی اصفهانی، ص 32) . این هجمه فرهنگی تا آنجا کارساز بود که بزرگ تا کوچک از امیر و سرباز و طبقه حاکم و عموم مردم، به فساد اخلاقی روی آوردند و به این دام مخرّب گرفتار آمدند.
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: اندلسی کردن ایران
ادامه مطلب را ببينيد
متفکر دردمند، شهید مطهری (ره) در این زمینه، می گوید: «در کتابى خواندم که روزى یکى از حاکمان مسلمان در قصر خودش کنار دریایى نشسته بود و داشت خیابان و بازار را تماشا مىکرد. یک دختر بسیار زیباى مسیحى - و شاید به قصد دلربایى از شخص حاکم - با طنّازى فوقالعاده ازآنجا عبور کرد. او مقدارى تماشا کرد، آنچنان فریفته شد که بىاختیار خودش از قصر بیرون دوید، دیگر مجال به غلامها و نوکرها نداد که بروید او را بیاورید، خودش پرید و شخصاً او را بغل زد و آورد داخل قصر. این واقعه گزارش شد به مرکزى که این توطئه را اجرا مىکرد. مىگویند وقتى به آنجا گزارش شد، آنها از شادى به رقص آمدند، گفتند دیگر ما فاتحیم». (مجموعه آثار استاد شهید مطهرى، ج25، ص 301) . و سرانجام کار شهوترانی وپرده دری در طبقه زمامداران و وابستگان آنها چنان بالا گرفت که «معتصم بن صمادح»، استاندار«المریا»، از استان های کشور اسلامی «اندلس» عاشق دخترک نصرانی شد و بر آن شد او را به زور از پدرش برباید. آن دختر به «جندل بن حمود»، استاندار «اشبیلیه» یکی دیگر از استان های کشور اسلامی «اندلس» پناهنده شد! «جندل» هم لشگر فرستاد تا برای این عمل «معتصم»را سرکوب نماید و در نتیجه جنگ میان این دو استاندار اسلامی در گرفت! «جندل»که از مدت ها پیش ازطرف زمامداران مسیحی در صورت همکاریش با آنان وعده فرمانروایی کل «اندلس» به او داده شده بود، از زمامداران مسیحی کمک نظامی خواست، زمامداران مسیحی هم که از دیر زمانی به انتظار وقوع جنگهای داخلی در کشور اسلامی اندلس نشسته بودند فرصت را از دست نداده و عده زیادی از سربازان مسیحی را به یاری جندل بن حمود روانه کردند. جندل با سپاهیان خود و ارتش امدادی مسیحیان بر معتصم تاخت و او را کشت و قصرش را ویران نمود! آنگاه به شکرانه این فتح نمایان جشنهای با شکوهی بر پا کرد و مردم مسلمان و حتی مالک بن عباد که معتصم یکی از استاندارانش به دست استاندار دیگرش جندل کشته شده بود از این واقعه عبرت نگرفته و در برابر آن ساکت نشستند.(اندلس سرزمین خاطرهها، سید علی محقق، صص71-72؛ عبدالجواد قریب، غروب آفتاب در اندلس (4)، مجله آیین اسلام، شهریور1324، شماره 75، ص8) . پس از این واقعه و برادر کشی و سکوت امرای مسلمانان در برابر آن، برای زمامداران مسیحی مسلم گردید که نقشه ها و فعالیت های آنان کار خود را کرده و روح سلحشوری و شهامت و تعصب در حفظ دین و ناموس و کشور، از میان مسلمانان رخت بر بسته، و وقت آن رسیده است که آرزوی دیرین خود، یعنی تصرف کشور اسلامی اندلس و اخراج مسلمانان از آن جا را عملی سازند. -3. ترویج مشروبات الکی به منظور تخدیر جوانان مسلمان : یکی دیگر از قدم های بزرگی که زمامداران مسیحی در «اندلس» برای اضمحلال مسلمانان برداشتند، این بود که مشروبات الکلی را به رایگان وارد کشور آندلس نموده و در دسترس جوانان مسلمان قرار دادند! این حرکت دشمن، بسیار دقیق و با برنامه انجام شد؛ از اینرو نقش مهمّی در خود باختگی مسلمانان و تهی کردن آنان از آموزه های دینی ایفا نمود؛ زیرا دشمن، ابتدا دانشجویان و قشر روشن فکر را هدف تیر زهر آگین شراب قرار دادند و چون آنان نماد تجدد و روشنفکری به شمار می آمدند، مردم زیادی را بدنبال خود کشاندند. کشیشان مسیحی تا آن جای بدین امر همّت گماشتند که به شراب هایی وارداتی اکتفا نکرده و یکی از کشیش های مسیحی در یک سال، تمام انگورهای «قرطبه» را پیش خرید کرد و همه آنها را شراب انداخت و قسم یاد نمود که آن ها را جز به دانشجویان اسلامی و جوانان مسلمان ندهد.(اندلس سرزمین خاطره ها، ص71-72) نتیجه این رفتار خصمانه دشمن و استحاله مسلمانان از فرهنگ خودی این شد که: میخوارگی که در گذشته در میان زمامداران عیاش آن جا به طور نهانی رایج بوده است، یک عمل علنی و عمومی گردید، شرابخواری کـه تـا آن زمـان نزد مسلمین حرام، شرمآور و عملی ننگین بود، کاری عادی شد. افراد مسلمان در اثر شرابخواری، آداب و رسوم اسلامی، وقار، متانت و شرم و حیا را از خویش دور کردند و مستی و خماری، اخلاقشان را فـاسد کرد و چون فرهنگیان و دانشجویان استعمار شده آن روز، در این عمل پیشقدم بودند، شرابخواری و میگساری کردن، نشانه تجدد و روشن فکری گردیده و هر کس از این عمل اجتناب می ورزید، کهنه پرست و خرافی نامیده می شد.(همان) . جوانان میگسار و بی بند و بار روش پدران خود را حقیر شمرده و آنان را نادان و مرتجع و دور از تمدن می خواندند. مسلمانان لباس وقار و متانت و حیا را از خود دور کردند و مستی و خمارآلودگی جزو تمدن و حسن معاشرت گردید و هـرکس کـه مـست و یا خمارآلوده مشاهده میشد او را جزو طبقه والای جامعه، شیک و متجدد محسوب میداشتند. -4. نفوذ در میدانهاى اقتصادی و آموزشى : یکی از شیوهى مسیحیان در شکست جامعه اسلامى نفوذ خزنده و گام به گام در حوزههاى گوناگون فرهنگى، سیاسى، اقتصادى و نظامى بود. بىتردید پایدارى هر حکومتى به میزان توانایى نظامى، اقتصادى، فرهنگى و سیاسى آن بستگى دارد. اگر ارتش کشورى نیرومند نباشد و سست و بىاراده باشند، چنین سپاهى را یاراى ایستادگى در برابر دشمن نخواهد بود. عرصهى اقتصادى نیز از مهمترین شاخصهاى پیروزى و کامیابى یک ملت است. از دیر باز به دلیل ارتباط تنگاتنگ زندگى مردم با اقتصاد و نقش تعیین کننده ى آن در پایدارى ملّتها و حکومتها، این موضوع همواره براى زیر فشار قرار دادن و شکست یک ملّت ابزارى کار ساز بوده است. هر ملّتى که اقتصاد و تجارتى نیرومند داشته باشد، مىتواند ادعاى استقلال همه جانبه بکند، ولى ملّتهاى ضعیف همواره مجبورند دست گدایى به حکومتهاى استعمارى دراز کنند. همین عامل سبب وابستگى فرهنگى آنان نیز مىگردد؛ چرا که با ورود کالاهاى تجارى، فرهنگ استفاده ى آن نیز وارد مىشود و این نخستین ضربه ى شکننده به فرهنگ ملّى ـ مذهبى ملّتها است. در اندلس آن روز نیز با بسته شدن صلح نامه میان مسیحیان و حاکمان شهر قُرطُبه مسیحیان توانستند مجوّز آزادى افسار گسیخته را در تأثیرگذارى بر شئون مختلف جامعهى اسلامى قرطبه و سرانجام تمام اندلس به دست بیاورند. آنان با استفاده از این فرصت طلایى شریانهاى اقتصادى اندلس را نیز به دست گرفتند؛ چرا که با بستن این پیمان، مناسبات بازرگانى میان مسیحیان و مسلمانان گسترش یافت و تاجران مسیحى رفته رفته بازار اقتصادى مسلمانان را به دست گرفتند. آنان به پشتیبانى کلیسا و پاپ نیاز داشتند که پاپ با حمایت مالى از تاجران مسیحى، تجارت مسلمانان را به انزوا و ورشکستگى کشانید. و بازرگانان مسیحى را بر بازار مسلمانان، چیره ساخت. از سوى دیگر مبشران و کشیشان مسیحى بسیارى به اسپانیا سرازیر شدند و با نامهاى گوناگون مانند گردشگرى، استادى در آموزشگاهها و تجارت، با مسلمانان آمیزش نمودند. آنان در فرصتهاى مناسب در جایگاه هاى پرجمعیت شهر، یا مدرسه ها و آموزش گاه ها، به تبلیغ و گسترش مسیحیت و ضعیف کردن عقاید مسلمانان پرداختند. این گروه که تعدادشان به 1485 نفر مىرسید، در حقیقت جاسوسانى بودند که به عنوان چشم و گوش پاپ و کلیسا عمل مىکردند. در نخستین سال قرارداد، چهار دانشگاه بزرگ با هزینه ى دوک و نیز فرماندهى لشکر مسیحى در اندلس بنا شد که جوانان مسلمان، رایگان در آن تحصیل مىکردند. متأسفانه در این دوره به دلیل توجه نکردن سران مسلمان، مدرسه ها و دانشگاه هاى قرطبه، رو به ضعف نهاده و بیشتر کلاسهاى آن جا تعطیل شده بود. در نتیجه، جوانان مسلمان که پناهگاهى براى آموختن علم جز مدرسه هاى مسیحى نداشتند، به آن جا روى مىآوردند. استادان مسیحى نیز با استفاده از فرصت به دست آمده، نقش خود را به خوبى ایفا مىکردند. اندیشه ى جوانان در محیط مدرسه رشد مىیابد و هر گاه فرهنگ و موسسه هاى آموزش و پرورش مبلغ فساد و فحشا باشند، سرنوشت دانشآموختگان آن معلوم است. آنان در عرصه ى سیاسى و نظامى نیز با خریدن وزیران و حاکمان مسلمان، و با نفوذ دادن افسران نظامى خود، دربار حکومت اسلامى را نیز زیر سیطره ى خود در آوردند و با نا امید کردن حاکمان و وزیران مسلمان، آنان را در مبارزه با دشمن مسیحى سست مىکردند.(عبدالجواد قریب، غروب آفتاب در اندلس (3)، مجله آیین اسلام، مرداد 1324، شماره 73، ص8 ؛ سرزمین خاطره ها، سید علی محقق، ص48) مسیحیان با پیروزىهاى پى در پى و فتح سنگر به سنگر و گسترش منطقه ى حکومتى خود و کاستن از سلطهى مسلمانان آنان را در فشار روانى قرار دادند به گونه اى که مسلمانان روز به روز جغرافیاى اسلامى شان را از دست رفته مىدیدند و تنها به گذشته ى درخشان خود اندوه مىخوردند.
نتیجه گیری : نفوذ اسلام در کشور اسپانیا یا همان آندلس اسلامی، به منظور انتشار اسلام در غرب و رساندن پیام اسلام به مردم آن سامان صورت گرفت. فاتحان آندلس، بیش از آنکه به زور و شمشیر متوسل شوند، سعی کردند که با انتشار پیام اسلام در دلهای مردم آن سرزمین نفوذ کنند. به همین دلیل بود که اسلام با اقبال عمومی مردم مواجه شد و در مدّت کوتاهی تمامی سرزمین آندلس فتح گردید. متأسفانه با ورد سپاهیان شامی به اسپانیا و پا گرفتن سلسله اموی، استحاله فکری در میان این حاکمان فاسد، آغاز گردید و با فاصله گرفتن از تعالیم اسلام، به فحشا، فساد، تجمل گرایی، عیش و عشرت و احداث کاخها رو آوردند. این روند به تدریج در مردم مسلمان آندلس نیز اثر گذاشت و رفته رفته موجی از شکاکیت را در اعتقادات مردم پدید آورد. این امر زمینهساز نفوذ دشمن مسیحی گردید تا با هجمه فرهنگی، مردم مسلمان را از درون تهی کنند. آنان با برنامه ریزی های دقیق و حساب شده توانستند با نفوذ در میدان های فرهنگی، آموزشی، اقتصادی، سیاسی و ... از یکسو با ایجاد پارکها، کابارهها و ورود دختران طنّاز، زیبا و دلربا، فحشا، فساد و بیبندوباری را ترویج کنند و جوانان مسلمان را به این دام مخرب گرفتار کنند. از سوی دیگر، مشروبات الکلی را به رایگان در اختیار جوانان قرار دهند و با این عمل، آنان را به انسانهای مست و هرزه تبدیل کنند. از سویی سوم، با ایجاد مدارس و دانشگاهها و ورود معلمان مسیحی، چهره اسلام را تخریب و عقیده مسیحیت را ترویج کنند. و از سویی چهارم، با نفوذ در میدانهای اقتصادی، نبض اقتصاد مسلمانان را در اختیار گیرند و مسلمانان را به لحاظ اقتصادی به خود وابسته نمایند.
نتیجه این شد که: روح مجاهدت، تلاش، فداکاری و مبارزه با دشمن از مسلمانان سلب شد و جای آن را می گساری، عیاشی، و آغوش دختران طنّاز مسیحی گرفت. از آن جا که فرهنگیان و دانشجویان استعمار شده آن روز، در این اعمال ننگین، پیشقدم بودند، این رفتارهای زشت، نشانه تجدد و روشن فکری گردیده و هر کس از این عمل اجتناب می ورزید، کهنه پرست و خرافی نامیده می شد. آنان روش پدران خود را حقیر شمرده و آنان را نادان و مرتجع و دور از تمدن می خواندند. مساجد که روزگاری مظهر عبادت و سنگر حفظ اعتقادات مردم بود، بـصورت مزبله در آمـد که گاهی پیرمردان و پیرزنان فرقوت در آنجا برای نماز جمع میشدند و دیگر مردمان را با مـسجد و نـماز کاری نبود. وقتی دشمن مسیحی متوجه شد که هجمه های فرهنگی کارساز افتاده و مسلمانان نسبت به اعتقادات شان سست گردیده و برای آن قداست و ارزشی قائل نیستند و آغوش دختران دلربای مسیحی و نوشیدن شراب و عیاشی را بر دفاع از آیین شان ترجیح می دهند، حمله ای همه جانبه را آغاز کرد و با فتح سنگر به سنگر، آندلس را از دست مسلمانان خارج ساخت و با قتل و غارت و تعرض به ناموس مسلمانان و اخراج آنان، توحشی را در تاریخ از خود به یادگار گذاشت که شاید در طول تاریخ بشریت، به ندرت اتفاق افتاده باشد.
ترویج فحشا از عوامل مهم سقوط آندلس
سقوط آندلس عوامل متعددی دارد، اما یکی از مهم ترین عوامل، ترویج فساد و فحشا توسط مسیحیان بین مسلمانان بود. مسیحیان با برنامه ریزی های دقیق، باعث تغییر ارزش های مسلمانان شدند تا روحیه مقاومت و جهاد را از آنها سلب نمایند. تخریب فرهنگ اسلامی مسلمانان و گسترش فساد، یکی از عواملی بود تا زمینه تضعیف مسلمانان و بالتبع، قدرتمند شدن مسیحیان را به دنبال داشته باشد. مسیحیان اروپا توانستند طی برنامه ای طولانی مدت، تخم رخوت، بی اعتقادی و بی اعتنایی را در جامعه مسلمانان بپاشند و انتقام سختی از مسلمانان بگیرند. ضربه پیروزی های اولیه مسلمانان در اندلس به اندازه ای سهمگین بود که خود پاپ شخصأ وارد عمل شد و نفوذ دینی اش را برای نابودی مسلمانان اندلس به کار گرفت و در این راه از اختلافات میان سرداران و حاکمان مسلمان نهایت بهره را برد. یکی از این سرداران مسلمان عرب که به مسیحیان بسیار یاری رساند، براق بن عمار است. وی در بحث و گفت وگوهای مختلف با سرداران مسیحی و مقامات کلیسا به آنها توصیه می کرد که ضمن خودداری از رویارویی مستقیم با مسلمانان، با بستن پیمان و معاهده در چند حوزه سعی کنند تا جامعه اسلامی را از درون پوک و تهی سازند. وی به آنها گفت که باید در سه چیز پیمان ببندند: آزادی در تبلیغ دین، آزادی در آموزش به مسلمانان، و آزادی در تجارت با آنها. به نظر او، دو عامل نخست باعث شد که مسلمانان و به خصوص جوانان مسلمان به خاطر حس طبیعی به آموزگار، برای مسیحیان و اروپاییان نوعی برتری فکری و نژادی قایل شوند و آنها را قوی تر و عالی مقام تر از خود بدانند و در برابر عقاید دینی خود سست و بی تفاوت شوند. عامل سوم هم می توانست در ترویج خوراک و پوشاک و نوشیدنی های حرام در بین مسلمانان مؤثر باشد و آنان را به تدریج بی قید و لاابالی کند. فرمانروایان مسلمان اندلس نیز فریب این پیمان را خوردند و با صلح موافقت کردند. در پی پذیرش پیمان صلح با مسیحیان، اخلاق و رفتار مسلمانان اندلس به فساد و تباهی گرایید. مبلغان و کشیشان مسیحی گردشگاه های مجلل و زیبایی را فراهم می آوردند و در آن به تبلیغ مسیحیت می پرداختند. چهره های سرشناس مسلمانان به ویژه در روزهای یکشنبه به سوی آن اماکن می رفتند تا علاوه بر گردش، به تماشا و لذت بردن از دختران مسیحی نیز بپردازند. همزمان و براساس توصیه های براق بن عمار، شراب اروپا به اندلس سرازیر شد تا جوانان مسلمان را فاسد کند. در نتیجه، باده گساری به امری عادی در بین جوانان مسلمان تبدیل شد و هر که از این کار سرباز می زد، او را کهنه پرست و متعصب خطاب می کردند. جوانان مسلمان، دیگر برای ارزش های دینی و اجتماعی خود ارزش قائل نبودند و مسجدها تنها به جایگاه افراد سالخورده مبدل شد و در عوض، عشرت کدهها و مراکز عیش و نوش مملو از این جوانان بود که برای لذت بردن از دختران مسیحی به آنجا می رفتند. خوش گذرانی و تجمل به اندازه ای بالا گرفت که تأمین این خواسته ها با درآمدهای مشروع ممکن نبود. لذا فساد اداری و رشوه و اختلاس رواج یافت و طبقات تولید کننده مانند دهقانان، کارگران و صنعتگران مورد بی توجهی واقع شدند و هر روز فقیرتر و ناراضی تر شدند. [سید محمد طهطاوی، غرروب آفتاب در آندلس: علل انحطاط حکومت مسلمانان در اسپانیا، تهران، دارالصادقین،1371، ص 16] . رفته رفته مسلمانان در باتلاق فحشا و فساد، غوطه ور شدند و روحشان با گناه و آلودگی ها عجین گردید و پاکی و صفای خود را از دست دادند. جوانانی که روزگاری برای آموختن اخلاق و تقوا و خودسازی بر یکدیگر پیشی می گرفتند و همواره در پی شهادت طلبی و پیش برد اسلام بودند اکنون همچون بیماران، دوای درد خود را در پارک ها و کلوپ های مستی و فساد و می خوارگی و ابتذال می جستند.[سعید طالبی نیا، عبرت های اندلس، مرکز پژوهش های اسلامی صدا و سیما، چاپ: دوم / بهار 1381، ص 67] . پس از آن، مسیحیان با خیانت برخی از سرداران مسلمان شهر والانس را تصرف کردند و جنایات فجیعی را در این شهر مرتکب شدند. آنها هزاران نفر از مسلمانان را به خاک و خون کشیدند و حتی به تجاوز نوامیس مسلمانان در مقابل چشمان همسران و پدران و مادرانشان پرداختند. تصرف این شهر به قدری سریع صورت گرفت که حکام دیگر شهرها نتوانستند به بسیج نیروهای خود بپردازنده این گونه بود که مسیحیان با توسل به چنین ترفندهای زیرکانه ای توانستند با آلوده ساختن جامعه اسلامی، به تدریج و آهسته شهرهای دیگر اسپانیا را نیز یکی پس از دیگری به تصرف خود درآورند.
سقوط اندلس
اندلس، سرزمین پرشکوهی که زمانی در اوج تمدن اسلامی میدرخشید، با فتح مسلمانان به یکی از قطبهای فرهنگی و علمی جهان اسلام تبدیل شد. اما این شکوه پایدار نماند و سرانجام به زوال گرایید. داستان سقوط اندلس نه تنها شرحی از فتوحات و شکستها، بلکه تحلیلی از عوامل داخلی، خارجی و ژئوپلیتیکی است که در این سرنوشت تلخ نقش داشته اند. بی شک، یکی از وقایع تلخ در سیر تاریخ فرهنگ و تمدن اسلامی، سقوط اندلس و زوال حکومت مسلمانان در آن ناحیه از دنیا است. قبل از ظهور اسلام و در اوایل قرن پنجم میلادی، اندلس که منطقه ای در جنوب اسپانیا و جنوب شرقی پرتغال بود، مورد هجوم «واندال ها» و «ویزیگوت ها» قرار گرفت و این قبایل با عبور از کوه های پیرنه، وارد اندلس شدند و پس از سال ها جنگ و خونریزی، سرانجام واندال ها بر مغرب و ویزیگوت ها بر اندلس تسلط یافتند... ولی پس از مدتی به جهت عواملی چند، دولت «ویزیگوت ها» رو به انحطاط گرایید. «موسی بن نُمیر» در آن زمان حاکم افریقیه و مغرب بود، وقتی خبر انحطاط دولت «ویزیگوت ها» را شنید، تشویق شد تا اندلس را تسخیر کند. لذا به غلام خود طارق بن زیاد دستور داد با هزار سرباز در سال (92 قمری / 711 میلادی) با عبور از تنگه ای که بعدها به نام او «جبل الطارق» نامیده شد، در خاک اسپانیا پیاده شده و آنجا را فتح کند. وی توانست با ورود به اسپانیا، پادشاه «ویزیگوت ها» را شکست دهد و تا قلب اسپانیا پیش برود و در مدت یک سال، از جنوب تا شمال اندلس را به تصرف درآورد. از طرفی دیگر خود موسی بن نمیر نیز در ماه رمضان 93 با سپاهی بزرگ از جبل الطارق گذشت و پس از فتح چند شهر مهم اندلس به نیروهای طارق پیوست.[1] . اندلس به واسطه موقعیت جغرافیایی خود، همواره مورد توجه جهان اسلام و غرب بوده است. به عبارتی، این منطقه از دنیا طی چند قرن از حکومت مسلمانان توانسته بود به عنوان پل ارتباطی بین غرب و شرق عمل نماید و در زمینه های مختلف علمی و فرهنگی پیشرفت های چشمگیری داشته باشد. مثلاً، اندلس تحت تأثیر دیگر کشورهای اسلامی توانست در حیطه علوم قرآنی، علوم حدیث و دانش فقه توسعه یابد.... اندلس از لحاظ علم پزشکی نیز بسیار پیشرفت کرد و توانست اطبای حاذقی را پرورش دهد. از لحاظ فلسفه و کلام و شعر و ادبیات نیز به واسطه واقع بودن در سر حدّ سرزمین های اسلامی و اروپا به عنوان دروازه تبادل فرهنگی عمل می کرد و افراد نامداری را پرورش داد. در مورد انحطاط مسلمانان در اندلس نظریات مختلفی ارائه شده است که می توان آن ها را به سه دسته، عوامل داخلی، عوامل خارجی و عوامل ژئوپلیتیکی تقسیم کرد: الف) عوامل داخلی؛ اندلس در دوران حکومت بنی امیه به دست مسلمانان افتاد. در این دوران، بدعت ها و انحرافات فراوانی در نظام ارزشی اسلام ایجاد شده بود که می توان به موارد زیر اشاره کرد: 1- - نظام حکومت اسلامی که پس از پیامبرصلی الله علیه وآله طبق اعتقادات اهل سنت، بیعت نسبی مردم با خلیفه بود، به حکومت استبدادی موروثی فردی مبدل شد و حاکم به جای اجرای احکام الهی، تابع هوا و هوس فردی خود بود. 2- - مساوات که یکی از ارکان مهم نظام اسلامی بود، از میان رفت. امویان، نژاد عرب را نژاد برتر می شمردند و قریش را از دیگر قبایل عرب برتر می دانستند. 3- - درآمد حکومت به جای آن که صرف امور عمومی شود، به تجمّل و خوشگذرانی حکومت اختصاص می یافت و همین عامل موجب افزایش نارضایتی در بین مردم شده بود. 4- - دستگیری، حبس، شکنجه، کشتار و گاه قتل عام، از اعمال متداول دوران حکومت بنی امیه بود و آن ها از قوّه قهریه برای نابودی مخالفان خود استفاده می کردند. 5- - گرایش به تجمّل در زندگی، خوراک، لباس، خانه و... در دوران حکومت بنی امیه رواج داشت. 6- - میگساری، زن بازی، خریداری کنیزان آوازه خوان و مدیحه سرایی به سبک و سیاق دوران جاهلیت، در زمان بنی امیه متداول شد و این رفتارهای غیراسلامی به توسط فاتحان در سرزمین های تازه فتح شده رواج یافت . ب) عوامل خارجی؛ موفقیت پی در پی مسلمانان در جنگ های متعدد و فتح مناطق وسیعی از اروپا و ناکامی مسیحیان در جنگ های صلیبی، ضربه شدیدی برای اروپائیان محسوب می شد. آنان برای عقب راندن مسلمانان به ویژه از منطقه اندلس، طرحی دراز مدت تدوین کردند که این طرح دارای دو بخش بود: بخش اول: تهاجم نظامی و باز پس گیری تدریجی سرزمین اسپانیا بود. نهضت باز پس گیری یا فتح دوباره از سوی پاپ، به منزله تکلیف به مسیحیان القا شد. از جمله عواملی که به پیشرفت مسیحیان کمک می کرد، جنگ های عرب ها با بربرها بود. «آلفونسوی ادل» با تحریک مسیحیان نواحی شمالی اندلس، آن ها را وادار به شورش علیه مسلمانان کرد و پس از مدتی این نواحی از دست مسلمانان خارج شد. آنان دریافتند که دفاع از این منطقه ممکن نیست و لذا با تسلیم شدن در برابر مسیحیان موافقت کردند. وداع ابوعبداللَّه، آخرین سلطان بنی نصر و آخرین حکمران مسلمان اسپانیا با اندلس، پرچم اسلام را برای همیشه از این منطقه پایین کشید.[2] . بخش دوم: بستر سازی زمینه های فرهنگی سقوط اندلس اسلامی با تهاجم فرهنگی، یکی دیگر از عوامل انحطاط مسلمانان اندلس بود. آن ها توانستند طی برنامه هایی طولانی مدّت، تخم رخوت، بی اعتقادی و بی اعتنایی را در جامعه مسلمانان بپاشند و انتقام سختی از مسلمانان بگیرند. با شرایط خاصی که برای مسیحیان فراهم شد، آنان با خیانت برخی از سرداران مسلمان، شهر والانس را تصرف کردند و جنایات فجیعی را در این شهر مرتکب شدند. آنان هزاران نفر از مسلمانان را به خاک و خون کشیدند و حتی به تجاوز نوامیس مسلمانان در مقابل چشمان همسران و پدران و مادرانشان پرداختند. تصرّف این شهر به قدری سریع صورت گرفت که حاکمان دیگر شهرها نتوانستند به بسیج نیروهای خود بپردازند. این گونه بود که مسیحیان با توسّل به این گونه ترفندهای زیرکانه توانستند با آلوده ساختن جامعه اسلامی، به تدریج شهرهای دیگر اسپانیا را نیز یکی پس از دیگری به تصرف خود درآورند. ج) عوامل ژئوپلیتیکی؛ نکته مهم ژئوپلیتیکی در خصوص فتوحات مسلمانان در اندلس این است که شبه جزیره «ایبری» [اندلس] به طور کامل فتح نشد و به تصرّف کامل مسلمانان در نیامد؛ مخصوصاً در شمال غربی، ناحیه بزرگی از اندلس دست نخورده باقی ماند. در سایر نقاط نیز مناطقی وجود داشت که مسلمانان تسلّط مؤثّری بر آن ها نداشتند. مسیحیان که کلّ اسپانیا را از دست داده بودند، نوار باریکی را در سواحل شمال اسپانیا در کنار خلیج بیسکای برای خود به مثابه پلی حفظ کردند تا شاید بتوانند از همین مکان با استفاده از ضعف و اختلافات داخلی و بی توجّهی مسلمانان، به صورت تدریجی به سوی جنوب گسترش یافته و به تدریج، اسپانیا را به دامان مسیحیت باز گردانند. و بلاخره این گونه نیز شد.
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: اندلسی کردن ایران
ادامه مطلب را ببينيد
عوامل مختلفی در سقوط حکومت مسلمانان در اندلس نقش داشت از جمله
یک، جنگ های متعدد: جنگ های پی در پی اگر با پیروزی نیز همراه باشد در نهایت به تضعیف قوا می انجامد، و در نهایت باعث شکست دولتها می شود . یکی از دلایل شکست مسلمانان در آندلس جنگهای متعددی است که اتفاق افتاد. (ابن خلدون، عبدالرحمن، مقدمه ابن خلدون،بیروت، دارالکتب اللبنانی، ص1157) در این زمان صدها جنگ بین مسلمانان و مسیحیان اتفاق افتاد(وات، مونتگمری، اسپانیای اسلامی، ترجمه محمدعلی طالقانی، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۵۹٫، ص 36) . دو، ساختار اجتماعی: از جای جای جهان اسلام مهاجرت به آندلس شروع شده و باعث تراکم جمعیت در این منطقه گردید و جمعیت را به سه برابر افزایش داد. کثرت جمعیت قحطی و گرانی به وجود آورد جمعیت عرب غیر اموی و بربرها در فشار بسیار دست به قیام زدند و مولدین و مستعربان را به وجود آوردند واین یکی دیگر از عوامل سقوط دولت شد.زمینه اختلاف و شورش "با وجود عناصر متفاوت و ناهماهنگ در اندلس، حفظ و برپانگهداشتن یک حکومت قوی و مؤثر مشکل بود. شورشها و طغیانهای گوناگون به پیش می آمد. گاهی از اوقات یک گروه سر به شورش بر می داشت و گاهی دو یا سه گروه به یکدیگر ملحق می شدند."(عنان، عبدالله، تاریخ دولت اسلامی در اندلس، ترجمه آیتی، تهران، موسسه کیهان، ص 66) . در این میان، قبایل عرب همچنان سرگرم رقابتها و کینه توزی های قدیم خود بود. با این همه اختلافاتی که میان خود عربها افتاده بود؛ برای این جامعه نوپا یکی از عوامل خطرناک انحلال به شمار می آمد. عصبیت های قبیلگی و عشیرتی همچنان در دلها زنده بود و رقابت در سیاست و سلطه، میان رهبران و سران وسرداران سبب شده بود جامعه به گروهها و احزاب بدل گردد. این گونه اختلافها در بلاد دور دستی که مسلمانان می گشودند هم شدیدتر بود و هم خطرناک تر؛ زیرا قبایل و اقوام گوناگونی که در زیر پرچم اسلام گرد آمده بودند، مجال رقابت و همچشمی و کشمکش یافتند. عده ای از مستعربین(اروپائیان عرب زبان شده) با وجود پذیرفتن تمدن عرب کاملاً راضی نبودند. آنها از قیامهای ضد حکومت اموی اندلس، مانند قیام "ابن حفصون" حمایت می کردند و از نیمه دوم قرن نهم بسیاری از آنها از اندلس به کشورهای مسیحی هجرت نمودند.(وات، مونتگمری، اسپانیای اسلامی، ترجمه محمدعلی طالقانی، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۵۹٫، ص 36) . سه، عامل اقتصادی: بنابر گزارشهای تاریخی جمعیت زیادی از نژآدهای مختلف به سوی اندلس روانه شد به دنبال آن قحطی و گرانی و تاثیرات آن به وقوع پیوست.(علل واقعی سقوط اندلس و نظریه ابن خلدون، محمدرضا شهیدی پاک، فصل نامه علمی پژوهشی پژوهش نامه تاریخ اسلام، سال اول، شماره یکم، بهار، 1390، ص108-79) . چهار، فساد اخلاقی: از عوامل مهم سقوط آندلس که همه منابع درباره تاثیر گذاریش سخن گفته اند فراگیر شدن فساد اخلاقی فاتحان و سرمستی آنان از پیروزی است. زندگی فاتحان آندلس با نوشیدن مسکرات و دین نمایشها به تسلیم شدن در برابر جنون بر آمده از خمر و زن و تندوری در بی شرمی انجامید. (توین بی، آرنولد، جنگ و تمدن، ترجمه رضایی، تهران، علمی و فرهنگی، 1373، ص97-98) . فرو رفتن امویان اندلس در ورطه فساد اخلاقی و ناتوانی در تدبیر کارهای شهرهای آن سرزمین و فساد مالی و ظلم مالیاتی، از ویژگی های مهمی بود که آثار شکست امویان را در آندلس به سرعت آشکار کرد.(علل واقعی سقوط اندلس و نظریه ابن خلدون، محمدرضا شهیدی پاک، فصل نامه علمی پژوهشی پژوهش نامه تاریخ اسلام، سال اول، شماره یکم، بهار، 1390، ص108-79) . عبدالرحمن اوسط یکی از امرای اموی اندلس به غنا و پرورش خوانندگان زن(مغنیات) بسیار همت می گماشت. او کاخی را به نام دارالمدنیات در قرطبه بنیاد گذارد که بزرگان زنان آوازه خوان در آن به سر می برندند، خنساء مغرب یکی از زنان آوازه خوان این دربار بود.(عبدالملک بن حبیب، کتاب التاریخ، تحقیق البدوی، بیروت، دارالکتب، العلمیه، 1999، ص137) . معتصم بن صمادح یکی از کارگزاران حکومت اموی اندلس که در المریه عاشق دختری مسیحی شده بود و به زور او را از پدرش گرفت باعث شد جنگ و خونریزی بین گروه های متخاصم اتفاق بیفتد.( نورانی اردبیلی، مصطفی، بررسی عقاید و ادیان، 1386ق، بی جا، بی تا، ص291) . مسیحیان قراردادهایی را با حاکمان مسلمان بستند و طبق آن آزادانه به ایجاد تفریح گاه و مدرسه و انجام تجارت بین مسلمانان پرداختند. در مدارس خود به فرزندان مسلمان افکار دینی و مسحیت را القا می کردند و با به گردش در آوردن دختران زیبا روی مسیحی در تفریح گاه ها جوانان مسلمان را به آنجا می کشاندند و با ترویج خرید و فروش مشروبات الکلی مردم مسلمان را از اعتقادات دینی خود دور می ساختند وبه این طریق فساد را در تمام پیکره جامعه اسلامی آنجا رسوخ داندند و آن را از درون تهی کردند. این بود که پس از حمله مسیحیان، مسلمانان تاب استقامت نداشته و به سرعت شکست خوردند. ابن غسال یکی از شاعران در این باره سروده است «اگر گناهان مسلمانان و فرو رفتن آنها در منجلاب معاصی بزرگ و کوچک نبود هیچ گاه سواران مسیحی بر آنان پیروز نمی شدند»(آیتی، محمد ابراهیم، آندلس یا تاریخ حکومت مسلمین در اروپا، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۴۰٫، ص135) . به روایت دیگر:«در عشرتکدهها و مراکز عیش و نوش، دختران مسیحی که از سوی کشیشان برای به فساد کشاندن جوانان مسلمان استخدام شده بودند به دلربایی فرزندان مسلمان، مشغول بودند. جوانان مسلمان تا دیری از شب در آن مهمانخانه هایی که محل زنان و دختران بدکاره بود، بیپرده به خوشگذرانی، بادهنوشی و رقص و پایکوبی میپرداختند.» (محمد طنطاوی الجوهری، غروب آفتاب اندلس، معارف، 1396، چاپ پنجم، ص36) . این عوامل و برخی عوامل دیگر باعث سقوط دولت امویان شد. بنابراین عامل فساد اخلاقی اگر به عنوان تنها عامل در نظر گرفته شود صحیح نیست اما در کنار عوامل دیگر می تواند به عنوان یکی از دلایل سقوط مطرح شود.
غروب آفتاب اسلام در اندلس/ زمانی که صلیب به جای هلال نشست!
مسلمانان در سال 92 هجری برابر با 711 میلادی اندلس را فتح کردند و به مدت 781 سال بر آنجا و برخی از نقاط دیگر اسپانیا حکومت کردند. خدمات مسلمانان …
مسلمانان اسپانیا بعد از سقوط اندلس
اطلاعات تاریخی ما درباره اندلس اندک است و غالباً تصور می کنیم. زندگی مسلمانان در سال 1492 میلادی، با سقوط خلافت اندلس و اخراج مسلمانان از اسپانیا پایان یافت؛ ولی...
شکست مسلمین در اندلس، عبرتى بزرگ
افول هر حکومت و تمدنى عللى دارد و غروب آفتاب حکومت و تمدن بزرگ اسلامى در اندلس نیز از این قانون مستثنى نیست . مهمترین آسیبى که گریبان گیر حکومت مسلمین در اندلس شد و فرجام ناخوشى را براى آن رقم زد، تفرقه و فساد اخلاقى بود و این نکته اى است بسیار حایز اهمیت که برابر آموزه هاى دینى، باید از آن عبرت گرفت .
آسیب شناسى حکومت اسلامى اندلس
از جستجو در متون تاریخى مىتوان دو عامل را به عنوان آسیبهاى جدى و اساسى حکومت اسلامى اندلس برشمرد که به ترتیب اهمیت عبارت است از:
1- اختلاف و تفرقه:
یکى از ارکان مهم ثبات، امنیت و پیشرفت هر جامعه اى، وحدت است . در طول تاریخ، مردمى بر مشکلات و گرفتاریها فایق آمدند که بر محور اتحاد گرد آمدند . اگر مسلمانان مؤفق شدند برق آسا شبه جزیره ایبرى را فتح کنند، در سایه وحدت بود . از این رو، خداوند در قرآن کریم به این نکته اساسى در حیات جامعه دستور داده است: «واعتصموا بحبل الله جمیعا و لا تفرقوا» (آل عمران/103) همگى به ریسمان الهى چنگ زنید و متفرق نشوید . همان طور که وحدت مایه ثبات، امنیت، پیشرفت و سعادت است، اختلاف و تفرقه سبب ناامنى و عقب ماندگى است . مهمترین علت شکست حکومت مسلمانان در اندلس را نیز مىتوان در درگیرىهاى داخلى بین مسلمانان، بویژه حاکمان جستجو کرد . از نخستین روزهاى تشکیل حکومت اسلامى در اندلس، اختلاف و دشمنى میان دو گروه از اعراب مضرى و قحطانى سر بر آورد و هیچ گاه به پایان نرسید و هر گاه که قدرت به دست یکى از آن دو مىافتاد، بر دیگرى ستم مىکرد و گروه مقابل به کارشکنى مىپرداخت . از دیگر کارهاى نادرست اعراب پس از ورود به اندلس این بود که خود را از بربرهاى شمال آفریقا (که سهم بزرگى در فتح شبه جزیره ایبرى داشتند) برتر مىدیدند و نصیب خود را بیشتر مىپنداشتند و آنان را به دیده حقارت مىنگریستند . این نوع برخورد نیز اختلاف پر دامنه اى را در اندلس سبب شد که در تمام مدت، کم و بیش ادامه داشت . آنگاه که این اختلافات شعله ور مىشد، چنان زبانه مىکشید که کسى را یاراى نزدیک شدن به آن نبود و اگر کسى گامى براى صلح و آشتى جلو مىنهاد، در آتش این دشمنى خاکستر مىشد . در یکى از این آشوبها، روزى دانشمند بزرگى در مسجد جامع شهر قرطبه، همین که ضمن اشاره به این گونه اختلافات گفت «خدایا میان ما صلح برقرار کن» ، بى درنگ کشته شد و دیگرى در همان مسجد به محض این که گفت «خدا، صلح را دوست دارد و به آن امر کرده است» ، در همان دم به قتل رسید . (شکیب ارسلان، تاریخ فتوحات اسلامى در اروپا، ترجمه على دوانى، ص 88) از نتایج شوم این درگیرى ها، روى آوردن دو گروه مخالف به سوى دشمن مسیحى بود (که براى چنین روزهایى لحظه شمارى مىکرد) و با باج دادن به مسیحیان، از آنان علیه یکدیگر کمک مىخواستند و دشمن پلید نیز با نقشه هایش، آتش جدایى را شعله ورتر مىکرد . اوج این اختلافات را باید در زمان رخ نمودن حکومتهاى کوچک و مستقل در اندلس دانست که هر دولتى براى حفظ یا توسعه قلمرو خود و چند صباحى تکیه زدن بر اریکه قدرت، با یکى از پادشاهان مسیحى علیه همسایگان مسلمانش پیمان همکارى مىبست .
در طول هشت قرن حاکمیت مسلمانان بر اندلس، سه بار حکومت یکپارچه و مقتدر اسلامى براثر اختلافات، خود سرىها و طمع ورزىهاى عده اى به سستى گرایید و هر فردى بر گوشه اى از این سرزمین حکم راند . هر گاه که حکومت مرکزى واحد از بین رفت و حاکمیتهاى متعددى سر بر آوردند، ضعف، سستى و زبونى بر مسلمانان اندلس چیره شد که پس از مدتى به ناچار به اتحاد رسیدند و هر زمان که حکومت مرکزى و یکپارچه به وجود آمد، عزت پیدا کردند و به پیروزى و پیشرفت دست یافتند . از اوایل قرن پنجم هجرى براى نخستین بار پس از بر پایى حکومت اسلامى در اندلس، حاکمیت هاى کوچک و مستقل در نقاط مختلف آن پى در پى ظهور کردند و در مجموع 26 دولت مستقل به وجود آمد . (ر . ک: محمد ابراهیم آیتى، اندلس یا تاریخ حکومت مسلمین در اروپا، صص 413- 411) هر کدام از دولتها براى براى توسعه قلمرو خود با همسایگانش درگیر بود و براى دست یابى به مقصود خود به مسیحیان باج مىداد تا حمایت آنان را جلب کند و آنان نیز از این فرصت کمال استفاده را بردند و چون مارى زخم خورده زهر خود را ریختند و عقده شکستهاى چند صد ساله را از دل گشودند و انتقامى سخت گرفتند . چنان که در جنگ بین مامون (حاکم بلنسیه) و ابن هود (حاکم سرقسطه) مامون پس از شکستخوردن از ابن هود، از «فرناند» پادشاه مسیحى کاستیل کمک طلبید تا در صورت پیروزى، به او مالیات بدهد و با حمایت او بر ابن هود غلبه کرد . ابن هود نیز پس از شکست، هدایایى براى «فرناند» فرستاد و از او تقاضاى کمک کرد و با پشتیبانى او دوباره بر مامون پیروز شد . این اختلاف، جنگ و خون ریزى با آتش بیارى پادشاهان مسیحى سه سال ادامه یافت . (ر . ک: محمد عبدالله عنان، صحنه هاى تکان دهنده در تاریخ اسلام، ترجمه على دوانى، صص 153- 151) . جنگ و خون ریزى میان حاکمیتهاى کوچک و مستقل پیوسته ادامه داشت و ارکان این حکومتها را سست کرد و دیگر رمقى در آنها براى مبارزه با همسایگان مسیحى باقى نماند و این بهترین فرصت براى دشمن در کمین نشسته بود که انتقام بگیرد . در اواخر قرن پنجم هجرى، حاکمیتهاى کوچک مورد حمله بى امان «آلفونس» ، پادشاه لیون و در معرض نابودى قرار گرفتند و از این رو، از یوسف بن تاشفین، حاکم مسلمان در شمال آفریقا کمک خواستند . با لشکر کشى یوسف به اندلس و شکست «آلفونس» دوباره حکومت واحد اسلامى به نام سلسله «مرابطین» در اندلس تشکیل شد و عزت به مسلمانان برگشت و عظمت یافتند . (ر . ک: محمد ابراهیم آیتى، اندلس یا تاریخ حکومت مسلمین در اروپا، صص 152- 131) . لیکن حاکمیت مرابطین نیم قرن بیشتر طول نکشید که مجددا تفرقه و اختلاف در جامعه اسلامى اندلس ریشه دوانید و دولتهاى کوچک و مستقل مسلمان قد علم کردند (ر . ک: محمد ابراهیم آیتى، اندلس یا تاریخ حکومت مسلمین در اروپا، صص 114 و 113) و حکومت مرکزى تضعیف گردید و پادشاهان مسیحى به طمع افتادند، اما طولى نکشید که سلسله «موحدون» (که در شمال آفریقا حاکمیت پیدا کرده بودند) دولتهاى کوچک را در اندلس جمع کردند و حاکمیت یکپارچه و مقتدرى را در مقابل مسیحیان به وجود آوردند . از نخستین سالهاى قرن هفتم هجرى، سستى و زوال در پایه هاى حکومت موحدون نمایان شد . مسیحیان لیون، ناوار، آراگون (که بعد از تحمل شکست هاى پى در پى از یعقوب بن یوسف به دنبال فرصت بودند) یکباره به جنگ با محمد بن یعقوب شتافتند و با ضربه اى سهمگین بر سپاه او، انتقامى سخت گرفتند . (ر . ک: مونتگرى مرى وات، تأثیر اسالم بر اروپای قرون وسطیٰ صص 127- 125) . با تضعیف دولت مرکزى، براى سومین بار حاکمیتهاى کوچک و ضعیف در گوشه و کنار اندلس سر بر آوردند که براى تجاوز به قلمرو یکدیگر، به هم چنگ و دندان نشان مىدادند و در امضاى پیمان همکارى با مسیحیان براى از میان برداشتن رقیبان خود، از همدیگر گوى سبقت مىربودند و این بهترین موقعیت را براى پادشاهان مسیحى فراهم کرد تا ضربه نهایى را بر پیکر حکومت اسلامى در اندلس وارد سازند و خود را براى همیشه از خطر آن برهانند . با دشمنى و تفرقهاى که بین دولتهاى کوچک اسلامى در اندلس وجود داشت، مسیحیان به تدریج آنها را از میان برداشتند . چنان که در سال 636 هجرى قمرى، «بلنسیه» در سال 668 هجرى قمرى «مرسیه» و در سال 685 هجرى قمرى «میورقه» را از دست مسلمانان گرفتند و این روند ادامه پیدا کرد تا این که در پایان قرن هفتم هجرى، تنها حکومت «غرناطه» در دست مسلمانان باقى مانده بود . (ر . ک: محمد ابراهیم آیتى، اندلس یا تاریخ حکومت مسلمین در اروپا، ص 187) . از دردناکترین حوادث این دوره، همکارى دولتبنى نصر (که در غرناطه حکومت داشت) با «فردیناند» پادشاه لیون براى از میان برداشتن دیگر حکومتهاى کوچک اسلامى در اندلس است; چنان که در گشودن دروازه «شبیلیه» و دره علیاى وادى الکبیر و لشکرکشىهاى دیگر، دست در دست او نهاد و سرزمین اندلس را از خون برادران دینى خود رنگین کرد (ر . ک: مونتگرى مرى وات، تأثیر اسالم بر اروپای قرون وسطیٰ 175) تا حکومت او در غرناطه باقى بماند . ولى دیرى نپایید که با درهم پیچیده شدن پرونده دیگر حکومتهاى کوچک اسلامى، نوبتبه حکومت بنى نصر در غرناطه رسید . مسیحیان از همان اواخر قرن هفتم هجرى حملات خود را به غرناطه آغاز کردند و هر از گاهى ضرباتى بر پیکر آن وارد ساختند و شهرى را به تصرف خود در آوردند تا این که در سال 897 هجرى قمرى به عمر آخرین حکومت اسلامى در اندلس پایان دادند . (ر . ک: محمد ابراهیم آیتى، اندلس یا تاریخ حکومت مسلمین در اروپا، صص 198- 189; محمد عبد الله عنان، صحنههاى تکان دهنده در تاریخ اسلام، ترجمه على دوانى، صص 314- 307)
2- فساد اخلاقى:
دومین عامل شکست مسلمین در اندلس را مىتوان روى کار آوردن حاکمان و بسیارى از مردم به بى تقوایى و بى بند و بارى دانست . فراگیر شدن فساد در سطح حاکمیت و جامعه، آنان را از توجه به صلاح و سلامت و پیشرفت جامعه باز داشت و حمیت و غیرت دینى را در آنها از بین برد و آنچه که برایشان اهمیت داشت، قدرت طلبى و خوش گذرانى بود . در نتیجه، شهرها یکى پس از دیگرى از تحتحکومت آنان خارج گردید و به تصرف دشمن درآمد . فساد در بین حکمرانان تا بدانجا پیش رفت که «معتصم بن صمادح» حاکم «المریه» عاشق دخترى مسیحى شد و به زور او را از پدرش گرفت و بر سر همین موضوع به جنگ و خونریزى در میان مسلمانان دست زد . (مصطفى نورانى اردبیلى، بررسى عقاید و ادیان، 1386ق، ص 291) . آنگاه که حاکمان به عیش و عشرت آشکار پرداختند، مردم بسیارى از پى آنان روانه گشتند و دشمن مسیحى با طرحى شیطانى، ضربه اى سخت بر پیکر جامعه اسلامى اندلس وارد ساخت . مسیحیان شمال، قراردادهایى را با حاکمان مسلمان بستند و طبق آن آزادانه به ایجاد تفریح گاه و مدرسه و انجام تجارت بین مسلمانان پرداختند; در مدارس خود به فرزندان مسلمان، افکار دینى مسیحیت را القا مىکردند و با به گردش در آوردن دختران زیباروى مسیحى در تفریح گاه ها، جوانان مسلمان را به آنجا مىکشاندند و با ترویج خرید و فروش مشروبات الکلى، مردم مسلمان را از اعتقادات دینى خود دور مىساختند و به این طریق فساد را در تمام پیکره جامعه اسلامى رسوخ دادند و آن را از درون تهى کردند . بدین ترتیب بود که توان مقاومت را از آنان گرفتند . (مصطفى نورانى اردبیلى، بررسى عقاید و ادیان، 1386ق، ص 291) چنان که سروده ابن غسال در غم سقوط شهر «بربشتر» گواه صدق این مدعاست . او پس از به تصویر کشیدن ددمنشىهاى دشمن در حمله و تصرف شهر، دلیل گستاخى دشمن را در انجام این کار چنین بیان مىکند: «اگر گناهان مسلمانان و فرو رفتن آنها در منجلاب معاصى بزرگ و کوچک نبود، هیچ گاه سواران مسیحى بر آنان پیروز نمىشدند . آرى! علت ضعف، گناهانشان بود . افراد فاسد کارهاى زشتخود را پنهان نمىکردند و آن هایى هم که کار خوب انجام مىدادند، از روى ریا بود .» (محمد ابراهیم آیتى، اندلس یا تاریخ حکومت مسلمین در اروپا، ص 135) . بر این اساس، اختلاف و فساد اخلاقى مهم ترین علل اضمحلال حاکمیت مسلمانان در اندلس ارزیابى مىگردد . اینک سزاوار است از خود بپرسیم: آیا تاریخ تکرار نمىشود; آیا نباید از تاریخ اندلس عبرت آموخت; مگر غیر از این است که مؤمن از یک سوراخ دو بار گزیده نمىشود؟ چرا بى توجه به نقشه هاى دشمن بر طبل اختلاف و تفرقه مىکوبیم و از وحدت حول محور رهبرى غافل هستیم; منافع حزبى و گروهى را بر منافع انقلاب و کشور ترجیح مىدهیم; چرا در مقابل شبیخون فرهنگى دشمن اقدامى اساسى صورت نمىدهیم؟ آیا توطئه دشمن، یک توهم است یا این که توهم توطئه نیز توطئه دشمن است؟ اختصاص بودجه کلان از سوى دشمن براى نابودى جمهورى اسلامى واقعیت ندارد و یک توهم است؟ افزایش قارچ گونه باندهاى ترویج فحشا، مشروبات الکلى و انواع مواد مخدر در سطح جامعه، بویژه در میان جوانان از روى نقشه و برنامه ریزى دشمنان نیست؟ القاى شبهات و ایجاد تردید در بنیانهاى اعتقادى براى سست و متزلزل کردن باورهاى دینى مردم بدون طرح از پیش تهیه شده است؟ گسترش برنامه هاى ضد اخلاق و عفت از طریق ماهواره، پخش انواع نوار، سى دى و پوستر مبتذل، هدف خاصى را دنبال نمىکند؟ چرا از خواب غفلت بیدار نمىشویم؟ چرا گامى اساسى براى حل مشکل و رویارویى با شیطان درون و بیرون بر نمىداریم؟ دشمنى کردن در ذات دشمن نهفته است و ذاتى اوست و ذاتى چیزى هرگز از آن جدا نمىشود ولى به فرموده امیر مؤمنان: «من نام لم ینم عنه .» (صبحى صالح، نهج البلاغه، ص 452، نامه 62) . کسى که از دشمن غفلت بورزد، (بداند) که دشمن از او غافل نخواهد شد . بیاییم بر اساس دستور قرآن کریم در تاریخ گذشتگان سیر کنیم و از آن عبرت بیاموزیم و از آرمانها و اصول انقلاب اسلامى، امام و شهدا پاسدارى نماییم; چرا که سنت الهى بر این است: «ان الله لایغیر ما بقوم حتى یغیروا ما بانفسهم» (رعد/11) همانا خداوند سرنوشت هیچ گروهى را تغییر نمىدهد مگر آن که آنان آنچه را که در خودشان است تغییر دهند.
دومین عامل شکست مسلمین در اندلس را میتوان روى کار آوردن حاکمان و بسیارى از مردم به بى تقوایى و بى بند و بارى دانست. فراگیر شدن فساد در سطح حاکمیت و جامعه، آنان را از توجه به صلاح و سلامت و پیشرفت جامعه باز داشت و حمیت و غیرت دینى را در آنها از بین برد و آنچه که برایشان اهمیت داشت، قدرت طلبى و خوش گذرانى بود. در نتیجه، شهرها یکى پس از دیگرى از تحت حکومت آنان خارج گردید و به تصرف دشمن درآمد. فساد در بین حکمرانان تا بدانجا پیش رفت که «معتصم بن صمادح» حاکم «المریه» عاشق دخترى مسیحى شد و به زور او را از پدرش گرفت و بر سر همین موضوع به جنگ و خونریزى در میان مسلمانان دست زد.[مصطفى نورانى اردبیلى، بررسى عقاید و ادیان، 1386ق، ص 291] . آنگاه که حاکمان به عیش و عشرت آشکار پرداختند، مردم بسیارى از پى آنان روانه گشتند و دشمن مسیحى با طرحى شیطانى، ضربه اى سخت بر پیکر جامعه اسلامى اندلس وارد ساخت. مسیحیان شمال، قراردادهایى را با حاکمان مسلمان بستند و طبق آن آزادانه به ایجاد تفریح گاه و مدرسه و انجام تجارت بین مسلمانان پرداختند؛ در مدارس خود به فرزندان مسلمان، افکار دینى مسیحیت را القا میکردند و با به گردش در آوردن دختران زیباروى مسیحى در تفریح گاهها، جوانان مسلمان را به آنجا میکشاندند و با ترویج خرید و فروش مشروبات الکلى، مردم مسلمان را از اعتقادات دینى خود دور میساختند و به این طریق فساد را در تمام پیکره جامعه اسلامى رسوخ دادند و آن را از درون تهى کردند. بدین ترتیب بود که توان مقاومت را از آنان گرفتند. چنان که سروده ابن غسال در غم سقوط شهر «بربشتر» گواه صدق این مدعاست. او پس از به تصویر کشیدن ددمنشیهاى دشمن در حمله و تصرف شهر، دلیل گستاخى دشمن را در انجام این کار چنین بیان میکند: «اگر گناهان مسلمانان و فرو رفتن آنها در منجلاب معاصى بزرگ و کوچک نبود، هیچ گاه سواران مسیحى بر آنان پیروز نمیشدند . آرى! علت ضعف، گناهانشان بود. فراد فاسد کارهاى زشت خود را پنهان نمیکردند و آن هایى هم که کار خوب انجام میدادند، از روى ریا بود.»[محمد ابراهیم آیتى، اندلس یا تاریخ حکومت مسلمین در اروپا، ص 135] بر این اساس، اختلاف و فساد اخلاقى مهمترین علل اضمحلال حاکمیت مسلمانان در اندلس ارزیابى میگردد .
ترویج فحشا و بى بند و بارى و ضعیف کردن مبانى اخلاقى مسلمانان : شیوه ى دیگر دشمن در این تهاجم فرهنگى رواج دادن انحرافات جنسى و ضعیف کردن مبانى اخلاقى مسلمانان بود که در نتیجۀ آن حکومت هشتصد سالۀ مسلمانان نابود شد. وقتى مسیحیان دریافتند که با جنگ رویارو نمیتوان در برابر توان رزمى مسلمانان ایستاد، تصمیم گرفتند تا با گستردن دام فساد و فحشا و گسترش بیبند و بارى، نیروى محرکۀ حکومت مسلمانان را که همان ایمان جوانان بود، از کار بیندازند. آنان براى تفریح و خوش گذرانى جوانان مسلمان پارکهاى زیبایى ساختند و دختران دلرباى مسیحى را به آن پارکها گسیل داشتند و از آنان به عنوان شیطان فسونگرى براى فریب جوانان غافل مسلمان بهره بردند. دختران مسیحى در پارکها میگشتند و با طنّازى و عشوه گرى جوانان مسلمان را تحریک نموده، آنان را در گرداب شهوت غرق میکردند. در نتیجه جوانانى که تا چندى پیش، تفریحشان تمرین تیر اندازى و اسب سوارى و شمشیر زنى یا گفت و گوهاى علمى بود، به سوى این جایگاههاى فساد و بیبند و بارى کشیده شدند. از سوى دیگر براى گمراه کردن جوانان مسلمان، کلوپهاى شبانه ى مجلّلى آماده کردند که در آنها دوشیزگان مسیحى به عنوان پیش خدمت از واردان پذیرایى میکردند. البته برنامه ریزان این توطئه براى انجام کامل هدفهاى شومشان، این کلوپها را شبانه روزى کرده بودند و رایگان از جوانان مسلمان پذیرایى میکردند. حتى یکى از کشیشان با خرید انگورهاى شهر قُرطبه، شراب میساخت و قسم یاد کرده بود که آن شرابها را جز به دانشجویان مسلمان ندهد. پاپ هم، سالانه یک هزار "فلورین" به امر گسترش میخوارگى میان مسلمانان، اختصاص میداد و این گونه در فریب جوانان مسلمان سنگ تمام گذارد. تاجران مسیحى نیز با پرداختن به خرید و فروش انواع مسکرات به این حرکت سیاه شتاب بخشیدند و سرانجام مسیحیان توانستند با اقدامهاى یاد شده، زشتى گناه را در دید جوانان مسلمان بشکنند.[ر.ک: اندلس سرزمین خاطرهها، سیدعلى محقق] . رفته رفته مسلمانان در باتلاق فحشا و فساد، غوطه ور شدند و روحشان با گناه و آلودگیها عجین گردید و پاکى و صفاى خود را از دست دادند. جوانانى که روزگارى براى آموختن اخلاق و تقوا و خود سازى بر یکدیگر پیشى میگرفتند و همواره در پى شهادت طلبى و پیش برد اسلام بودند اکنون همچون بیماران، دواى درد خود را در پارکها و کلوپهاى مستى و فساد و مى خوارگى و ابتذال میجستند. با این حال افرادى که شب و روز به خوش گذرانى و لذتهاى جنسى عادت کرده بودند، چگونه حاضر بودند این همه لذتها را با جنگ و خونریزى عوض کنند! در نتیجه آنان موافق هر گونه حکومتى بودند که مناسب حالشان باشد و وسایل مستى و میگسارى آنان را فراهم کند.
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: اندلسی کردن ایران
ادامه مطلب را ببينيد
دیدگاه آیت الله خامنه ای: روزگارى مسلمانان در جنوب اروپا و در اسپانیا تا جنوب فرانسه، کشورى اسلامى به وجود آوردند. این کشور مهد تمدّن شد و علم در اروپا از همان تمدّن اندلسىِ قرون اوّلیۀ اسلام شکوفا گردید. شکوفایى علم در آن سرزمین، داستانهایى دارد و خودِ غربی ها نیز به آن معترفند. البته اکنون سعى مىکنند این ورق را از تاریخ علم حذف و نام مسلمانان را به کلّى پاک کنند؛ اما خودِ آنها، این تاریخ را ثبت کردهاند و البته در تواریخ ما هم ثبت شده است. اروپاییها وقتى خواستند اندلس را از مسلمانان پس بگیرند، اقدامى بلند مدّت کردند. آن روز صهیونیست ها نبودند؛ اما دشمنان اسلام و مراکز سیاسى، علیه اسلام فعّال بودند. آنها به فاسد کردن جوانان پرداختند و در این راستا انگیزههاى مختلف مسیحى، مذهبى یا سیاسى داشتند. یکى از کارها این بود که تاکستانهایى را وقف کردند تا شراب آنها را به طور مجّانى در اختیار جوانان قرار دهند! جوانان را به سمت زنان و دختران خود سوق دادند تا آنها را به شهوات آلوده کنند! سیاست امروز، سیاست اندلسى کردن ایران است….گذشت زمان راههاى اصلى براى فاسد یا آباد کردن یک ملت را عوض نمىکند. امروز هم آنها همین کار را مىکنند. [6/12/1381]
دیدگاه آیت الله مصباح یزدی: اصلاً تمدن اروپا بعد از آشنا شدن با اسلام پیدا شد اصلاً دانشگاه در اروپا بعد از جنگهای صلیبی و ورود مسلمانها در اروپا پیدا شد. اصل این تمدنی که امروز به اینجا رسیده در اروپا و آمریکا اصلش در اسپانیا و در اندلس بود آن هم در اثر نفوذ مسلمانها بود از آنجا به جاهای دیگر سرایت کرد.[23/8/1388] . بنده به عنوان یک برادر کوچکى که بعد از هفتاد سال زندگى موفق شدم که امشب چند دقیقه مزاحم شما باشم وظیفه خودم میدانم که این خطر را به شما اعلام کنم و به شما هشدار بدهم که چنین خطرى شما و همه مسلمانها را تهدید میکند و وظیفه فرد فرد مسلمانهاست که هر چه میتوانند در مقابل این حمله فرهنگى دشمنان مقاومت کنند و راههاى مبارزه با آنها را یاد بگیرند و به کار ببرند خداى نکرده اگر ما این جنگ را جدى نگیریم سرنوشت کشورهاى ما سرنوشت کشورهاى آندلس و اسپانیا خواهد شد که نه تنها دین ما و فرهنگ ما از دست ما خواهد رفت بلکه سیادت دنیایمان هم نابوده خواهد شد و به صورت بردگانى براى دنیاى استکبارى درخواهیم آمد.[جلسه نخبگان علمى، شهر بنگلور از ایالات هند: ۳۱/۶/۸۲]
دیدگاه لاین پل(مستشرق انگلیسی): اسپانیا هشت قرن در دست مسلمانان بود و نور تمدن آن، اروپا را نورانی ساخته بود. .. علوم و ادب و صنعت فقط در همین سرزمین اروپایی رونق داشت و از همین رهگذر بود که علوم ریاضی، فلکی، گیاه شناسی، تاریخ، فلسفه و قانونگذاری فقط در اسپانیای اسلامی تکمیل شده و نتیجه داده بود.
دیدگاه مارتینز مونتابث(مستشرق اسپانیایی): اگر حاکمیت هشت قرنه اسلام بر اسپانیا نبود، هرگز این کشور وارد گردونه تاریخ تمدن نمیشد. این دوره در حالی که اروپای همسایه، اسیر تیرگی جهل و عقب ماندگی بود، روشنایی خرد و فرهنگ را به آنجا منتقل کرد.
دیدگاه دالماس(استاد دانشکده پزشکی مونته پلیه): تمدن مسلمانان منحصر به فن معماری و نقش و نگار ساختمان ها و مساجد پرشکوه نیست، بلکه شامل بسیاری از علوم و معارفی میشود که اساس علوم جدید به خصوص علوم گیاه شناسی و پزشکی است. در فلسفه و عرفان با بزرگانی نظیر ابن باجه، ابن رشد، ابن طفیل و ابن عربی، آثار ارزشمندی را از خود به میراث گذاشتند. ابن فرناس، زرقالی، مجریطی، ابن صغار قرطبی، بتروجی و. .. در ریاضیات، هیئت، نجوم و شیمی، گامهای بسیار بلندی برداشتند و موفقیتهای بزرگی را کسب کردند.
حاصل سخن اینکه: 1- مسلمانان بر خلاف پادشاهانی که با تصرف شهرها، آن را ویران و مردم آن را قتل عام میکنند، اندلس را بیش از پیش آباد کرده و با اهالی آنجا با احترام و عدالت برخورد کردند. به طوری که پس از مدتی، اکثر ساکنان آنجا با مشاهده این رفتار مسلمانان، به دین اسلام گرویدند. همچنین کسانی که بر دین خود باقی ماندند، در سایهی عدل اسلامی، تمامی شعائر دینی و مذهبی خود را بدون هیچگونه تعرضی از جانب مسلمین انجام میدادند. 2- هدف طارق و سربازانش از لشکرکشی به اسپانیا، هرگز بخاطر جاه و مقام و سلطنت نبوده و تنها برای باز کردن راه دعوت و رساندن دین به جهانیان، دست به این اقدام زدند. لذا میبینیم، زمانی که خلیفه او و موسی بن نصیر را از فرماندهی عزل میکند، با کمال ادب و احترام، دستور را تنفیذ کرده و همانند مردم عادی به زندگی ادامه میدهند. این در حالی بود که آنها از قدرت و حمایت کافی برخوردار بودند تا بر علیه خلیفه، قیام کرده و حکومت جدیدی را برای خود، بنا کنند. 3- اسپانیا یا سرزمین مسلمین، عقدهای بود که دلهای ارباب کلیسا را سخت میآزرد و شعاع این روزنۀ نورانی در دامان اروپای سیاه و تیره بخت، چشمان آنان را خیره کرده بود. پیش بینی میشد اروپای مسیحیی در ظرف مدت کوتاهی، تبدیل به یک قاره اسلامی شود؛ زیرا صدای سم اسبهای مسلمین، از قله کوههای «پیوند» در میان آسمان فرانسه برمیخاست و در ناقوس کلیساها منعکس میشد و گوش پاپ و سایر رهبران نصرانی را به شدت آزار میداد. شاید از همان روزها بود که کلیسا بیدار شد، متوجه خطر شد و تصمیم خود را گرفت. تا به هر گونه که میتواند و به هر وسیله ای که ممکن است، چه وسایل مشروع و چه دسیسههای سیاسی و ناجوانمردانه، از پیشرفت سریع در اروپا که تنها مرکز نفوذ کلیسا بود، جلوگیری کند.
سیاست امروز دشمن، آندلسی کردن ایران است!
جوان آنلاین: روزگاری مسلمانان در جنوب اروپا و در اسپانیا تا جنوب فرانسه، کشوری اسلامی به وجود آوردند. این کشور اسلامی آندلس مهد تمدن شد و علم در اروپا از همان تمدن آندلسی قرون اولیه اسلام شکوفا شد. شکوفایی علم در آن سرزمین، داستانهایی دارد که خود غربیها نیز به آن معترفند، البته اگرچه اکنون سعی میکنند، این ورق را از تاریخ علم حذف و نام مسلمانان را به کلی پاک کنند؛ اما خود آنها، این تاریخ را ثبت کردهاند و البته در تواریخ ما هم ثبت شده است. استراتژی اروپاییها در پس گرفتن آندلس از مسلمانان چه بود؟ اروپاییها وقتی خواستند، آندلس را از مسلمانان پس بگیرند، اقدامی بلند مدت انجام دادند. آن روز صهیونیستها نبودند؛ اما دشمنان اسلام و مراکز سیاسی، علیه اسلام فعال بودند. آنها به فاسد کردن جوانان پرداختند و در این راستا انگیزه های مختلف؛ مسیحی، مذهبی یا سیاسی داشتند؟! مثلاً یکی از کارها این بود که تاکستانهایی را وقف کردند تا شراب آنها را به طور مجانی در اختیار جوانان قرار دهند! و یا در اقدامات مشابه دیگر جوانان را به سمت زنان و دختران خود سوق دادند تا آنها را به شهوات آلوده کنند! گذشت زمان راه های اصلی برای فاسد یا آباد کردن یک ملت را عوض نمیکند... امروز هم آنها همین کار را میکنند با این تفاوت که: تا دیروز تاکستان و شراب وقف میکردند؛ و امروز شبکه های ماهواره ای و تلویزیونی رایگان (برای مردم خودشان پولی و برای مردم ما رایگان) یا شبکه های اجتماعی و سایتهای پورنمجانی وقف کرده اند؟! دیروز جوانان مسلمان را به زنان و دخترانشان دعوت میکردند و آلوده به شهوات میکردند و امروز هم با سایت ها و پیج های مختلف همان کار را میکنند؟! دیروز بین مسلمانان آنان را نسبت به عقاید و تفکرات اسلامی دچار شک و تردید کرده و شبهه افکنی میکردند؛ و امروز هم همانها (یهود و مسیحی و زرتشتی و بهایی و فرقه های ضاله) با ادعای اسلام مقابل دوربین کشف حجاب میکنند و اظهار میکنند که اسلام را قبول ندارند تا جوانان و امت مسلمان را فریب دهند؟! غافل از اینکه ۱۴۰۰ سال پیش قرآن کریم در سوره آلعمران آیه ۷۲ مکر و حیله و ترفند آنان را برای ما آشکار کرده است: وَقَالَت طَّائِفَةٌ مِّنْ أَهْلِ الْکِتَابِ آمِنُوا بِالَّذِی أُنزِلَ عَلَى الَّذِینَ آمَنُوا وَجْهَ النَّهَارِ وَاکْفُرُوا آخِرَهُ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ . ﻭ ﮔﺮﻭﻫﻰ ﺍﺯ ﺍﻫﻞ ﻛﺘﺎﺏ ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﺑﻪ ﺩﻳﻦ ﻭ ﻛﺘﺎﺑﻰ ﻛﻪ ﺑﺮﺍﻯ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎﻥ ﻧﺎﺯﻝ ﺷﺪﻩ ﺍﻭﻝ ﺭﻭﺯ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺁﺭﻳﺪ ﻭ ﺁﺧﺮ ﺭﻭﺯ ﻛﺎﻓﺮ ﺷﻮﻳﺪ، ﺷﺎﻳﺪ (ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﺣﻴﻠﻪ) ﺁﻧﻬﺎ ﻧﻴﺰ (ﺍﺯﺍﺳﻠﺎم) ﺑﺮﮔﺮﺩﻧﺪ. البته دشمن هدفهای اقتصادی، فرهنگی و سیاسی هم دارد، هدفهای اقتصادی اش معلوم است؛ برای آنها تسلط اقتصادی بر منطقه خاورمیانه حیاتی است، تسلطی که از بزرگ ترین موانع آن همین عقاید و افکار اسلامی و پایبندی جوانان به آن است. آندلس با به فساد کشیدن جوانان مسلمان سقوط کرد؟! حضرت آیت الله خامنه ای یکی از راه های تهاجم فرهنگی دشمن را منصرف کردن جوانان مسلمانان از پایبندیهای متعصبانه به ایمان دانسته و میفرمایند: تهاجمفرهنگی، مثل خود کار فرهنگی، اقدام آرام و بیسر و صدایی است، یکی از راههای تهاجم فرهنگی، این بوده است که: سعی کنند، جوانان مؤمن را از پایبندیهای متعصبانه به ایمان، که همان عواملی است که یک تمدن را نگه میدارد، منصرف کنند. ایشان افزودند: همان کاری را که در آندلس، در قرنهای گذشته کردند؟! یعنی جوانان را در عالم، به فساد و شهوترانی و میگساری و این چیزها مشغول و آلوده کردند این کار، حالا هم انجام میگیرد؟! من بارها گفته ام: عده ای وقتی در خیابان نگاه میکنند و زنانی را میبینند که حجاب شان قدری ناجور است، دلشان خون میشود، بله (حق دارند) این کار بدی است، اما کار بد اصلی، این نیست؛ کار بد اصلی آن است که شما در کوچه و خیابان نمیبینید! کسی به کسی گفت: «چه کارمیکنی؟» گفت: «دهل میزنم.» گفت: «چرا صدای دهلت در نمیآید؟» گفت: «فردا صدای دهل من درمی آید!» صدای فروریختن ایمان و اعتقاد ناشی از تهاجم پنهانی و زیر زیرکی دشمن - اگر شما ملت و عناصر فرهنگی بیدار نباشید - خدای نخواسته، آن وقتی درمیآید که دیگر قابل علاج نیست! جوان جبهه رفته ما را اگر محاصره کردند؛ اگر اول یک ویدئو و فیلم در اختیارش گذاشتند و بعد او را به تماشای فیلمهای جنسی وقیح وادار کردند؛ شهوت او را تحریک کردند و بعد او را به چند مجلس کشاندند، چه خواهد شد؟ وقتی تشکیلاتی وجود داشته باشد، جوان را در اوج نیروی جوانی، فاسد میکنند؛ و حالا دشمن این کار را میکند... (منبع: کانال ژئوپلیتیک رسانه)
https://share.google/xc7Z62g3qeKSFEKsp
کشف سندی برای اندلسی کردن ایران
به گزارش گروه سیاسی ایران آنلاین، فرماندهکل انتظامی گفت: سندی از یک افسر اطلاعاتی دشمن به دست آوردیم که گوشهای از راهبردهای دشمن در اندلسی کردن ایران را نشان میدهد؛ در این سند ۲۴ راهبرد برای استحاله فرهنگی نوشته شده است. فرمانده کل انتظامی جمهوری اسلامی ایران با بیان اینکه موضوع عفاف و حجاب مربوط به امروز و دیروز نیست بلکه سرسپردگان استکبار از سالها پیش برای این بخش برنامه داشتند گفت: قبل از انقلاب، آن زمان که استکبار درصدد کشیدن چادر از سر خواهران و مادران این سرزمین بودند در واقع بهدنبال گرفتن عفاف و حجاب بودند تا چشمها را به بیحجابی عادت دهند. سردار رادان با تاکید بر اینکه حیا و غیرت در جامعه ایرانی یک سپر برای مبارزه با دشمن بود اما دشمن بهدنبال گرفتن این سلاح و سپر از مردم کشورمان است تصریح کرد: گرفتن عفاف و حجاب از جامعه و رواج بیغیرتی نقشه دشمن بود چراکه در این صورت دیگر نیاز به هیچ جنگی نیست؛ دشمن در جنگ سخت و فتنه شکست خورد اما به تلاش خود برای اندلسی کردن ایران اسلامی ادامه داد و در جنگ نرم نیز شروع به سربازگیری و گرفتن خاکریزهای ارزشی و معنویمان کرد. وی با بیان اینکه ارزشهای میهن اسلامی و حجاب و عفاف برای همه مردم ایران اهمیت دارد خاطرنشان کرد: تلاش دشمن در راستای دو قطبیسازی جامعه است و قصد دارد این گونه وانمود کند که عفاف و حجاب برای برخی ارزش و برای برخی دیگر نیست. فرماندهکل انتظامی جمهوری اسلامی ایران با اشاره به اینکه در این جنگ، سنگرهای دشمن را یکی پس از دیگری فتح میکنیم تصریح کرد: سندی از یک افسر اطلاعاتی دشمن به دست آوردهایم که گوشهای از راهبردهای دشمن در اندلسی کردن ایران را نشان میدهد؛ در این سند 24 راهبرد نوشته شده و ادعا میکردند که در صورت پیاده کردن این سند، استحاله فرهنگی در جامعه ما صورت میگیرد. سردار رادان کشف حجاب زنان در خیابانها را اولین راهبرد سند مذکور بیان کرد و افزود: در اظهاراتشان میگفتند که چادر بر سر زن ایرانی بهمثابه یک پرچم است و زیاد شدن این پرچمها نشانه شکستناپذیری انقلاب اسلامی خواهد بود و لذا گفتند که باید این پرچمها را از زنان ایران بگیریم بنابراین دومین راهبردشان کشیدن چادر از سر زنان عفیف بود. وی خطاب به مردم ادامه داد: به شما نوید میدهم که خاکریزهای دفاعی دشمن در جنگ نرم که با هدف استحاله فرهنگی و اندلسی کردن ایران گرفته شده بود یکی پس از دیگری در حال سقوط است و به دست رزمندگان اسلام فتح خواهد شد. دشمن به دنبال اندلسی کردن ایران است – ایسنا https://share.google/Csebmw4soJJB18pc6 -
https://share.google/6SQnR9G24izPM4u46
اندلسی کردن ایران
عبرت آندلس نشان داد، هر جا که غربیها تصور کنند، تمدنی در حال شکلگیری است و اسلام نقش اول آن است وارد کارزار میشوند. ابتدا با زور و سر نیزه ورود میکنند، اگر میسر بود، خوب است و اگر نبود وارد فاز تهاجم فرهنگی میشوند.بازپس گیری اندلس از مسلمانان توسط اروپاییها به وسیله فاسد کردن جوانان بود و سیاست امروز دشمنان ملت ایران نیز سیاست اندلسی کردن ایران است! روزگاری مسلمانان در جنوب اروپا و در اسپانیا تا جنوب فرانسه، کشوری اسلامی بهوجود آوردند. این کشور مهد تمدّن شد و علم در اروپا از همان تمدّن اندلسیِ قرون اوّلیهی اسلام شکوفا گردید. اروپاییها وقتی خواستند اندلس را از مسلمانان پس بگیرند، به فاسد کردن جوانان پرداختند؛ تاکستانهایی را وقف کردند تا شراب آنها را به طور مجّانی در اختیار جوانان قرار دهند! جوانان را به سمت زنان و دختران خود سوق دادند تا آنها را به شهوات آلوده کنند... غفلت مسئولین و جامعه اسلامی و فاسد شدن نسل جوان، تسلط اروپائیان با قتل عام گسترده مسلمانان و پایان این حکومت و تمدن درخشان را بدنبال داشت. امروز هم دگربار طراحی دشمنان در جهت جلوگیری از پیشرفت ها و تضعیف منابع اقتدار ایران اسلامی همین شیوه است. سالیان سال پیش، سپاهیان مسلمان وارد قسمتی از اروپا شدند که به آنجا در آن زمان اندلس می گفتند. سپاه اسلام به راحتی اندلس را فتح کرد و پرچم اسلام در اروپا برافراشته شد و پایگاهی برای ترویج دین اسلام در اروپا گشت. مسیحیان آن زمان که از وجود پایگاه اسلام در قلب اروپا ناراحت بودند به فکر باز پس گیری اندلس افتادند. برای رسیدن به این منظور آنان چه می توانستند بکنند؟ جوانان مسلمانی که با تکیه بر اعتقادات مذهبی، غیرت دینی و روحیه شهادت طلبی به آسانی اندلس را فتح کرده بودند،آیا به راحتی شکست می خوردند؟ آیا آنها حاضر بودند پایگاه خود در اروپا را رها سازند؟ قدرت سپاه اسلام در اعتقادات و ارزشهای دینی نهفته شده بود و مسیحیان دریافتند که برای شکست دادن جوانان غیور اسلام باید اعتقادات و ارزشهای دینی را از آنها بگیرند. پس برای رسیدن به این هدف برنامه ریزی کردند. آنها دختران جوان و زیبای را خود برای دلربایی از پسران مسلمان راهی اندلس کردند. دختران زیبای مسیحی با ظاهری آراسته در خیابانهای شهر نمایان شدند. هر چه که می گذشت ظاهر آنها آراسته تر و تعدادشان نیز بیشتر می شد. تا آنکه با گذشت زمان چهره جامعه به جایی رسید که دیگرحجاب در جامعه آن روز اندلس معنایی نداشت. دختران زیبای مسیحی با پسران مسلمان دوستی و در مواردی ازدواج می کردند. بعد از مدتی روحیه معنوی و ارزشی جامعه کمرنگ شد. عشرت کده هایی که با ورود مسلمانان بسته شده بودند باز شدند و با همان روشی که حجاب را به تدریج از جامعه کنار زده بودند، شراب خواری را نیز رواج دادند و رفته رفته شراب خواری به طبقه فرهنگی و سطح بالای جامعه نیز رسید، تا آنجا که یکی از نشانه های روشنفکری و تمدن گشت و همان گونه که هوسرانی و شراب خواری در جامعه ریشه می کرد ارزشها و اعتقادات دینی رنگ باخت. جوانان جامعه غرق در گناه و هوسرانی بودند و دیگر حرفی از ایثار، فداکاری و شهادت نبود و این یعنی از دست رفتن قدرت و اقتدار سپاه اسلام، همان هدفی که دشمنان اسلام برای رسیدن به آن برنامه ریزی کرده بودند. در چنین حال و روزی بود که سپاهیان مسیحی به سوی اندلس سرازیر شدند و به همان راحتی که مسلمانان اندلس را فتح کرده بودند، آنان نیز مسلمانان را شکست دادند و پایگاه اسلام در اروپا از دست رفت و به اسپانیا تبدیل گشت. و حال حکایتی دیگر؛سی و اندی سال پیش ملت ایران از خواب غفلت بیدار شدند. ارزشها و اعتقادات دینی شکوفا گشت، مردم و به خصوص جوانان روحیه شهادت طلبی و ایثار پیدا کردند و با رهبری حضرت امام خمینی(ره) به خیابانها آمدند و شاه و دار و دسته امریکایی او را از تخت شاهی پایین کشیدند. باز هم روحیه شهادت طلبی جوانان مسلمان که در قالب انقلاب اسلامی ایران و با رهبری امام خمینی(ره( نمایان شده بود، قدرت جوانان مسلمان را به رخ ابرقدرت های شرق و غرب کشید. اما آنها که دستشان از ثروت های طبیعی ایران کوتاه شده بود و نمی توانستند چنین خفتی را تحمل کنند، سگ هاری مثل صدام را به جان ملت مسلمان ایران انداختند و آنقدر از او حمایت و او را تجهیز کردند که تبدیل به یکی از بزرگترین قدرت های نظامی خاورمیانه و حتی دنیا شد. اما ملت ایران و به خصوص جوانان با همان قدرت معنوی و با تکیه بر ارزشهای دینی و روحیه شهادت طلبی توانستند پوزه دشمن متجاوز و حامیان غربی او را به خاک ذلت بنشانند. اینجا بود که دشمنان اسلام پی به اشتباه خود بردند و فهمیدند با ملت مسلمانی که به ارزشهای دینی پایبند هستند و از روحیه شهادت طلبی برخوردارند نمی توان مقابله نظامی کرد. پس بار دیگر به فکر فرو رفته و بر آن شدند که راهی بیابند و چه راه نقشه ای بهتر از آنچه که در اندلس اجرا کرده و نتیجه هم گرفته بودند. آنها کار خود را شروع کردند. عکس های زنان غیر مسلمان و برهنه بر روی لوازم آرایشی و بهداشتی در ویترین مغازه ها و داروخانه ها نمایان شد. و این بار نه دختران غیر مسلمان بلکه دختران مسلمان ایرانی دانسته و یا ندانسته با الگو قرار دادن خوانندگان و زنان غربی خود را آراسته و به خیابانها آمدند. اگر روزی در اندلس شراب خواری و بی بندوباری تا حدی پیش رفت که به سطح بالای جامعه رسید و نشانة روشنفکری و تمدن گشت. متأسفانه می بینیم که امروز مسئله بدحجابی و غرب زدگی به طبقه روشنفکر تحصیل کرده و هنرمند جامعه ما هم رسیده است. بازیگران سینمایی ایران با ظاهری که اصلاًَ در شأن زنان مسلمان- و به خصوص شیعیانی که مدعی الگو برداری از حضرت زهرا(س) هستند- نیست، بر روی پرده سینما ظاهر می شوند.بر اساس مطالب پیشگفته باید گفت که منظور از اندلسی کردن ایران همان تهاجم و شبیخون فرهنگی و تاراج به باورها، اعتقادات وفرهنگ جامعه است.
رهبر معظم انقلاب در این خصوص می فرماید: سیاست امروز آمریکایها ، سیاست اندلسی کردن ایران است! موضوعی که من با شما در میان میگذارم شکل موعظه ندارد؛ بلکه موضوعی اساسی است که با بهترین عناصر یک ملت - که شما جوانان باشید - در میان گذاشته میشود. فقط شما مخاطب من نیستید؛ این سخن را جوانان سراسر کشور هم خواهند شنید. نسل جوان کشور که بیش از نیمی از ملت و جمعیت کشور است، باید بداند در مقابل آرزوهای بزرگ، آرمانهای بلند و هدفهای مقدّس و قابل قبول و موجّه او چه موانعی وجود دارد. روزگاری مسلمانان در جنوب اروپا و در اسپانیا تا جنوب فرانسه، کشوری اسلامی به وجود آوردند. این کشور مهد تمدّن شد و علم در اروپا از همان تمدّن اندلسیِ قرون اوّلیه ی اسلام شکوفا گردید. شکوفایی علم در آن سرزمین، داستانهایی دارد و خودِ غربیها نیز به آن معترفند. البته اکنون سعی میکنند این ورق را از تاریخ علم حذف و نام مسلمانان را به کلّی پاک کنند؛ اما خودِ آنها، این تاریخ را ثبت کرده اند و البته در تواریخ ما هم ثبت شده است.اروپاییها وقتی خواستند اندلس را از مسلمانان پس بگیرند، اقدامی بلند مدّت کردند. آن روز صهیونیستها نبودند؛ اما دشمنان اسلام و مراکز سیاسی، علیه اسلام فعّال بودند. آنها به فاسد کردن جوانان پرداختند و در این راستا انگیزههای مختلف مسیحی، مذهبی یا سیاسی داشتند. یکی از کارها این بود که تاکستانهایی را وقف کردند تا شراب آنها را به طور مجّانی در اختیار جوانان قرار دهند! جوانان را به سمت زنان و دختران خود سوق دادند تا آنها را به شهوات آلوده کنند.گذشت زمان راههای اصلی برای فاسد یا آباد کردن یک ملت را عوض نمیکند. امروز هم آنها همین کار را میکنند. 1381/12/06 - گزارش | بازخوانی تاریخ به بهانه سالروز فتح آندلس نگاهی به «آندلسیزه کردن» ایران توسط سکولاریسم غربی/ 2030 و کشف حجاب همان «ایزابلای یکم» هستند . عبرت آندلس نشان داد، هر جا که غربیها تصور کنند، تمدنی در حال شکل گیری است و اسلام نقش اول آن است وارد کارزار میشوند. ابتدا با زور و سر نیزه ورود میکنند، اگر میسر بود، خوب است و اگر نبود وارد فاز تهاجم فرهنگی میشوند. شاید اسم «گرانادا» را در فوتبالهای لایگا اسپانیا شنیده باشید، اما این شهر سرآغاز گفتمان مبارزه و مقاومت مسلمانان در مقابل صلیبیون است. صلیبیان مسیحی از همه جای اروپای غربی در جنگهایی مجزا بین سالهای 1095 تا 1291م/ 488 تا 690 ق. (196 سال شمسی) برای بازپس گیری مناطق جنوبی اروپا رهسپار کشورهای کنونی مانند؛ اسپانیا، پرتغال شدند.صلیبیان در ابتدا موفقیتهای موقتی داشتند، اما سرانجام از سرزمینهای مقدس بیرون رانده شدند. در دولتهای اولیه اسلام مردم با خلوص نیت شمشیر میزنند و بسیاری از مورخان گفته اند که مسلمانان فقط برای شهادت زره به تن میکنند و دیگر کاری در مقابل آنها نمیتوانیم انجام دهیم. عبرت آندلس نشان داد، هر جا که غربیها تصور کنند، تمدنی در حال شکل گیری است و اسلام نقش اول آن است وارد کارزار می شوند. ابتدا با زور و سر نیزه ورود میکنند، اگر میسر بود، خوب است و اگر نبود وارد فاز تهاجم فرهنگی میشوند. اما بررسی نشان میدهد، مجموعه ای گسترده و مرکّبی از عوامل اقتصادی، اجتماعی و مذهبی در ظهور و سقوط دولتهای غرب اسلامی به ویژه در سقوط آندلس تأثیر گذاشته اند. اسپانیا که در قدیم اندلس نامیده میشد درسال 711 میلادی توسط مسلمین فتح شد. مسلمانان حدود 800 سال بر آن حکومت کردند که هنوز هم آثار اسلامی و بناهای معماری اسلامی در جای جای آن به چشم میخورد. بارها مسیحیان بر این کشور تاختند، اما مسلمانان مقاومت نمودند و آنها را شکست دادند. رخنه صلیبون در آندلس تا کجا ادامه یافت؛ نقش اروپا در سقوطش چه بود؟ اما این آغاز کار برای نفود و رخنه صلیبیون به داخل مرزهای اسلامی نبود. مسلمانان از سراسر جهان اسلام در طول هفت قرن به اسپانیا و پرتغال کنونی یا همان سرزمین مقدس آندلس آمدند و چنان تمدنی شگرف را ایجاد کردند که برخی معتقدند کارکرد رفاه وپیشرفت فعلی اروپاییها در زمان تمدن اسلام آندلسی شکل گرفته است. بعد از اینکه دولت اموی سقوط کرد، عباسیان بر مسند کار خلافت نشستند. عبدالرحمن اموی از نوادگان این خاندان برای در امان ماندن از حکومت عباسیان به آندلس رفت و حکومتی را در انجا بنا نهاد، ولی او هم دوامی نیاورد. حکومتهای بعدی سرزمین افسانه ای آندلس را «موروها» نام گذاشته اند. این افراد را مسلمانانی میگفتند که دارای نژاد عرب، اروپایی و شمال آفریقایی هستند. بر همین اساس؛ سقوط آندلس به دست یک زن و یک مرد مسیحی نشان میدهد که باید فرضیههای مختلفی برای سقوط آندلس در نظر گرفت. برخی از مورخان فتح شبه جزیره "ایبریا" یا همان سرزمین آندلس را عامل فرهنگی دانسته، بعضی دیگر عدم اتحاد مسلمانان و بعضی هم ابعاد نظامی را نگاه کرده اند؛ هر چه که هست مورخانی مانند رسول جعفریان هم نتوانستند ابعاد فرهنگی و شبیخون و ناتوی صلیبون به سرزمین اسلامی آندلس را نادیده بگیرند. دیر نبود که آندلس، مهد تمدن نوین امروزه اروپا و افسانه تمدنسازی اسلامی که در اشعار ابنمفاخر به ان للجنة بالأندلس تعبیر شده است با روشهای فرهنگی از هم بپاشد. در ابعاد نظامی هیچ وقت صلیبیون نتوانستند پیروزی بزرگی را کسب کنند. اما بعد از نفوذ فرهنگی اروپاییها به درون سرزمین اسلامی این موضوع سهل و آسان شد. اروپاییها با ایجاد فاحشه خوانه ها، مدارس فرهنگی و تربیتی خودشان، رونق اقتصاد ضد اسلامی توانستند، فحشا، فساد، تجاوز و ربا را در آندلس به تدریج حاکم کنند و زمانی که درصدد حمله به سرزمینهای اسلامی برآمدند، همه جوانهای اسلامی در بستر فساد و غرق ربا بودند. زنی که آندلس را سقوط داد . ایزابلای یکم کاستیا و فردیناند دوم آراگون زمانی که آخرین سنگر آندلس یعنی همان سرزمین گراناد را از محمد دوازدهم تحویل میگرفتند، با مسلمانان شرط کردند که جان و مالشان در امان است؛ اما مذاکره با اسکتبار صلیبی جواب نداد و بعد از چند ماه و سالی کشتار مسلمانان حتی آنهایی که مسیحی شده بودند هم ادامه یافت و در نتیجه با ایجاد هولکاست فرهنگی و نظامی مسلمانان به ناچار به سرزمینهای آفریقایی جنوب اروپا مهاجرت کردند. مسیحیان این کار خودشان را «جهاد مقدس» نامیدند که نشان میدهد، فقط ابعاد نظامی ندارد. از سوی دیگر، حاکمان اندلس توجه چندانی به تحرکات دشمنان نداشته ودر شهوات وخوشگذرانی واسراف وغفلت از جهان بیرونی غرق شده بودند ومیان والیان مسابقه بر سر جذب کنیزان زیبا رو بود! گفتنی است؛ مرحوم استاد مطهری، انحطاط و سقوط اندلس را از نظر داخلی به یک سلسله عوامل درون زای فساد و تباهی فکری و اجتماعی پیوند زده است و غرق در بیحجابی، شهوت را عامل این موضوع میدانستند.
نظر شهید مطهری درباره سقوط آندلس و فرهنگ اسلامی : شهید مطهری در این باره گفتند: «بنابراین اولین کار برای تسخییر یک کشور تسخییر فرهنگی آن کشور است و فتح قلب آنهاست. یکی از مهمترین وسلیه هایی که تمدن غربی از آن برای پیشبرد اهداف خود سرمایه گذاری کرده است، بهره برداری از رواج فساد اخلاقی است که فرهنگ خود را به وسیله آن غلبه کند» .
از همین رو رهبر انقلاب در دهه 70 واژه «ناتو یا شبیخون فرهنگی» را به کار بردند که نشان میداد دشمن برای رخنه در موضوعات فرهنگی کشور برنامه دارد. رشد تکنولوژی برای دست یابی به مسائل مختلف و ترویج فرهنگ غربی در اصطلاح «دهکده جهانی» از جمله این موارد است. ترویج شبکه های فارسی فساد، ایجاد کانال های بی اخلاقی، راه اندازی شبکه های پورن در اینترنت نشان میدهد برنامه خاصی برای ایرانیان و مسلمانان در نظر گرفته شده است. از سوی دیگر عوامل نفوذی و داخلی هم باید بهره گرفته شودو ترویج مسائلی مانند «چهارشنبه های سفید»، بیحجابی، رواج بیعفتی از جمله راهکارهای داخلی دشمن برای نفوذ در مسائل فرهنگی است. مانند تمدن آندلس صلیبیون فعلی جهان از دولت های ضعیف نیز استفاده میکنند و در پی ایجاد مدارس آندلسی صلیبی در پوشش سندهای مانند 2030 هستند تا بتوانند همان دهکده جهانی را ایجاد کند. 2030 همان زنان فاحش آندلس هستند رواج برخی بیفرهنگیها، ترویج اینکه باید مشروب و فساد در سرزمینهای اسلامی آزاد باشد، نمیتواند کار عده ای فریب خورده در نظام اسلامی دانست. بازداشت جاسوسهای که در فضای روزنامه نگاری، آموزشی و اینترنت در داخل کشور فعالیت داشتند همان نقش راهبرهای جهاد نکاح صلیبیون است که امروزه در ایران پیدا میشود. ناگفته نماند مسیحیان اروپا در زمان تمدن اسلامی به راهبرها اعلام میکردند با جوانهای مسلمان فساد انجام دهند تا آنها در مسیر اسلامی قرار نگیرند تا بهتر بتوان به تمدن اسلامی نفوذ کرد. در مجموع امروز تمام شاخصهای دشمن در ناتوی فرهنگی به مثابه جنگ صلیبی علیه تمدن بزرگ آندلس اسلامی است که در زمینه های فرهنگی، سیاسی و اجتماعی ادامه یافته است و دوباره در حال شکل گیری و مسئولان هم به این امر توجه جدی ندارند؛ پس متاسفانه باید منتظر سقوط فرهنگی اسلامی هم با این منوال باشیم./ «منبع: گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو ،04 تیر 1398»
https://share.google/Kc4eZdzujt7lBshDR
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: اندلسی کردن ایران
ادامه مطلب را ببينيد
فیشهای اندلسی کردن ایران
سیاست امروز [آمریکایها] ، سیاست اندلسی كردن ایران است! موضوعی كه من با شما در میان میگذارم شكل موعظه ندارد؛ بلكه موضوعی اساسی است كه با بهترین عناصر یك ملت - كه شما جوانان باشید - در میان گذاشته میشود. فقط شما مخاطب من نیستید؛ این سخن را جوانان سراسر كشور هم خواهند شنید. نسل جوان كشور كه بیش از نیمی از ملت و جمعیت كشور است، باید بداند در مقابل آرزوهای بزرگ، آرمانهای بلند و هدفهای مقدّس و قابل قبول و موجّه او چه موانعی وجود دارد. روزگاری مسلمانان در جنوب اروپا و در اسپانیا تا جنوب فرانسه، كشوری اسلامی بهوجود آوردند. این كشور مهد تمدّن شد و علم در اروپا از همان تمدّن اندلسیِ قرون اوّلیه ی اسلام شكوفا گردید. شكوفایی علم در آن سرزمین، داستانهایی دارد و خودِ غربیها نیز به آن معترفند. البته اكنون سعی میكنند این ورق را از تاریخ علم حذف و نام مسلمانان را به كلّی پاك كنند؛ اما خودِ آنها، این تاریخ را ثبت كردهاند و البته در تواریخ ما هم ثبت شده است. اروپاییها وقتی خواستند اندلس را از مسلمانان پس بگیرند، اقدامی بلند مدّت كردند. آن روز صهیونیستها نبودند؛ اما دشمنان اسلام و مراكز سیاسی، علیه اسلام فعّال بودند. آنها به فاسد كردن جوانان پرداختند و در این راستا انگیزههای مختلف مسیحی، مذهبی یا سیاسی داشتند. یكی از كارها این بود كه تاكستانهایی را وقف كردند تا شراب آنها را بهطور مجّانی در اختیار جوانان قرار دهند! جوانان را به سمت زنان و دختران خود سوق دادند تا آنها را به شهوات آلوده كنند.گذشت زمان راههای اصلی برای فاسد یا آباد كردن یك ملت را عوض نمیكند. امروز هم آنها همین كار را میكنند.۱۳۸۱/۱۲/۰۶
بیانات در دیدار جوانان و دانشجویان سیستان و بلوچستان
اندلسی کردن ایران, تهاجم فرهنگی, تحول علمی در اروپا, قرون وسطی اروپا, تاریخ اسلام در اروپا, تاریخ تمدن اسلامی
https://farsi.khamenei.ir/newspart-index?tid=2775
امام جمعه کرج: سیاست امروز دشمن آندلسی کردن ایران است؛ تمدن ۸۰۰ ساله اسلامی را با دو حرکت از بین بردند، یکی اختلاف افکنی بین مسلمانان و دیگری با شراب، فحشا، فساد، قمار و مسایل اخلاقی / دیگر کسی نباید بگوید که پشت صحنه این همه بدپوششی و بی پوششی را نمیدانیم / تاکنون به اندازه ۸۰ صفحه در خطبه های متعدد در خصوص حجاب تذکر داده ام .
https://share.google/VrHAXiqHI5aUuzkqI
آندلسی کردن ایران
با تطبیق نمونه های تاریخی می توان نتیجه گرفت که شیوه به کار گرفته شده ی دشمنان اسلام در آندلس حداقل دو بار در تاریخ ایران به کار گرفته شده است. در نوبت اول در زمان قاجاریه و پس از انعقاد قرارداد کمپانی "رژی" برای تولید و مصرف تنباکو در ایران، توسط انگلیسیها دختران جوانی به ایران و تهران آورده شدند تا در مجامع عمومی جوانان مسلمان را دعوت به کشیدن قلیان کنند. خوشبختانه با جدی شدن موضوع و احساس خطر مرجعیت با فتوای میرازی بزرگ شیرازی در حرام کردن توتون و تنباکو این طرح و توطئه در نیمه ی راه متوقف ماند. اما اصل خطر همچنان باقی بود. با طرح انگلیسها و فراماسونها در سال 1314 قانون کشف حجاب اعلام شد تا به شیوه معهود ابتدا حیا و پس از آن ارزشهای دینی از جامعه گرفته شود تا شاید سرنوشت مسلمانان آندلس بار دیگر در ایران تکرار شود! با دنبال شدن اصل طرح در حکومت پهلوی دوم به خصوص در دهههای چهل و پنجاه، رواج فساد و نابودی نسل جوان تداوم یافت. سینمای مبتذل و مستهجن قبل از انقلاب و برگزاری جشنهای هنر در هر سال در شیراز و فضای آلوده مطبوعات و دیگر هنرها و رسانهها این مهم را برای دشمنان دنبال میکرد. به قول امام راحل(ره) تعداد مشروب فروشیها در تهران بیش از تعداد کتاب فروشی ها بود. با آغاز خیزش مردم مسلمان و شکل گیری انقلاب اسلامی این توطئه بزرگ در ایران خنثی شد اما باز هم اصل ماجرا خاتمه نیافت. جا دارد در این قسمت نمونه مشخصی از طرح فاسد کردن جامعه و نسل جوان در مقطع قبل از انقلاب ذکر شود؛ در معارف دینی ما مفهومی تحت عنوان زنای ذهنی داریم که مصداق بارز آن در ایرانِ دهه چهل و پنجاه به چشم می خورد. در سینمای آن دوران دو الگوی زن و مرد بازیگر ارائه میشد. "منوچهر وثوق" به عنوان نمونه ی مرد ایرانی خوب و مطلوب و خانم "فروزان"، بازیگر زن که به عنوان الگوی زن ایرانی ارائه میشد. با توجه به تاثیر انکارناپذیر تصویر سینما وضعیت آنگونه شده بود که در خانواده های جوان و غیرمعتقد به ارزشها، زنان در کنار شوهران خود زندگی میکردند اما تصویر آنان به جای شوهر خود تصویر "منوچهر وثوق" بود! یعنی آن زنان در ذهن خود به جای شوهران خود "منوچهر وثوق" را شریک زندگی خود تلقی میکردند. در نزد مردان جوان و غیر معتقد هم تصویر مطلوب زن ایرانی تصویر خانم "فروزان" بازیگر بود. به گونه ای که در خلوت خود هر کدام از زن و مرد طرف مقابلشان را بازیگر مطلوب خود می دانست. این مفهوم را که زندگی کردن با فردی غیر همسر در ذهن و رویاست به عنوان زنای ذهنی می شناسند که متاسفانه در دوران قبل از انقلاب حداقل در حد یکی دو دهه رایج بود. این موضوع آن چنان مهم و جدی است که در قرآن کریم استناد دارد؛ به گونه ای که در آیه ای خداوند به شیطان اجازه مشارکت در اموال و نسل کفار را میدهد. یعنی در تولید نسل کفار شیطان میتواند دخالت داشته باشد. طبعا این مسیر از دخالت در رابطه زناشویی و تولید نسل می گذرد... و شارکهم فی الاموال و النسل...
در این قسمت از نوشتار به امروز و شرایط موجود می رسیم. با توجه به خطرات و تهدیدهای ذکر شده در قسمت قبل باید هوشیار بود؛ فعال شدن جریان فراماسونری با دیدگاه ضدیت با زن در جامعه، فعال شدن انواع گروههای هنری و موسیقیایی شیطان پرست که آن هم برای نسل جوان خطر بزرگی است، طرح موضوع طلاق عاطفی و رواج آن در جامعه، مفهوم همباشی و ازدواج سفید که به معنای کنار گذاشتن احکام و مراسم شرعی برای با هم بودن دختر و پسر جوان است، تلاش همجنسگرایان برای فعال شدن در ایران اسلامی، بالا رفتن شدید آمار طلاق در جامعه که طبق آمار از هر چهار ازدواج یکی به طلاق منجر میشود؛ معضل زنان مطلقه، خانوادههای متلاشی شده از اعتیاد و سرنوشت زنان این خانواده ها، تشریفاتی شدن و سخت گیری و ایجاد انواع موانع در راه ازدواج جوانان که سرمایه های کشور هستند و در نهایت وجود بیش از 11 میلیون جوان مجرد در کشور اعلام زنگ خطر و در واقع اعلام تهدیدی جدی برای آینده جامعه است. در واقع این تعداد جوان مجرد در کشور بهترین فرصت برای معاندین و دشمنان اسلام و ایران است که با توجه به امکانات رسانه ای امروز، جامعه را مورد آماج حملات تخریب گر خود قرار دهند. ذکر موردی تاریخی در این باب مفید است؛ در طول تاریخ ایران پوشش و پوشیدگی شاخص اصلی زن ایرانی بوده است، به خلاف ایران، نوع پوشش «رولیف» یا همان «بدن نما»، خاص غرب ها، رم و یونان قدیم بوده و حالا هم است. با این اوصاف چگونه میشود به ناگهان و تحت عنوان مد جدید، پوششی به نام ساپورت که نشان دهنده حجم بدن است به شدت و قارچ گونه در ایران و مخصوصا تهران باب شود. چنانکه با کوتاه شدن مانتوها و حذف شلوار و جایگزین شدن ساپورت، آن پوششی که مورد استفاده در منزل است، به کف خیابان و کوچه و بازار کشیده شده است! در روایتی از امیرالمومنین (علیه السلام) در این باب آمده است: «در آخرالزمان جماعتی از زنان هستند که به گونه ای لباس میپوشند که با نپوشیدن تفاوت چندانی ندارد یعنی پوشش بدن نماست. این جماعت باعث ایجاد الودگی در جامعه می شوند و اکثر این قوم در قیامت اهل جهنم هستند.» چه بسا مصداق کلام مولا علی (ع) این جماعت و همان پوشش ساپورت و امثال آن باشد که بدعتی منفی و به شدت آسیب زننده است. جا دارد به جمله ای از کلام ابوسعید ابوالخیر اشاره کنیم که میگوید: "خدای رحمت کند هر آن که را برخیزد و گامی فرا پیش نهد"؛ قابل توجه دست اندرکارانِ مسئول در حوزهای فرهنگی و اجتماعی که با توجه به تصویر ارائه شدهی موجود، دقت، رسیدگی، بصیرت، تعهد در انجام وظیفه و انچه تحت عنوان حکم نهی از منکر شناخته می شود و دلسوزی و تیز بینی را سرلوحه تصمیمات و اقدامات خود قرار دهند، پیش از آن که دیر شود... منبع:ایران اسلامی https://share.google/GdJbSS452p63ucsJZ
سیاست امروز دشمنان، اندلسی کردن ایران است
تهاجم فرهنگی، مثل خودِ کار فرهنگی، اقدامِ آرام و بی سر و صدایی است. یکی از راههای تهاجم فرهنگی، این بوده است که سعی کنند جوانان مؤمن را از پایبندیهای متعصّبانه به ایمان، که همان عواملی است که یک تمدّن را نگه میدارد، منصرف کنند. همان کاری را که در اندلس، در قرنهای گذشته کردند. یعنی جوانان را در عالم، به فساد و شهوترانی و میگُساری و این چیزها مشغول کردند. این کار، حالا هم انجام میگیرد. (سال ۱۳۷۲، منبع) . ـ نخستین فرآورده سیاسی - انسانی اسلام، امّت اسلامی است که از مدینة النّبی آغاز شد و به صورتی حیرت آور و افسانهوار، قدم در راه رشد کمّی و کیفی نهاد. هنوز نیم قرن از ولادت این پدیده مبارک نگذشته بود که نزدیک به نیمی از تمامی قلمرو سه تمدّن بزرگ باستانىِ همسایه خود، یعنی ایران، رم و مصر را در نوردید و یک قرن پس از آن، تمدّنی درخشان و حکومتی عزیز و مقتدر در مرکز جهان پدید آورد که از شرق به دیوار چین و از سوی دیگر به سواحل اقیانوس اطلس و از شمال تا استپهای سیبری و از جنوب تا جنوب اقیانوس هند میرسید. قرنهای سوم و چهارم هجری و پس از آن، مزیّن به تمدّنی آن چنان مشعشع است که پس از هزار سال، هنوز برکات علمی و فرهنگی آن را در مدنیّت کنونی جهان، میتوان بهوضوح دید. اگر چه مورّخان غربی به هنگام حکایت تاریخ علم و تمدّن، این رستاخیز عظیم و بیسابقه علم و فرهنگ و تمدّن را یکسره در بوته اجمال و اهمال مینهند و سرگذشت علم را از یونان و رم باستان، یکسره به رنسانس متصل میکنند! گویی علم و تمدّن، هزار سال مرده بود و یکباره در رنسانس تولّد یافت! لیکن حقیقت آن است که قرون وسطی، فقط برای غرب و اروپا دوران تاریکی و جهالت و وحشت بود، ولی برای دنیای اسلام با گسترهای چندین برابر اروپا - یعنی از اندلس تا چین - دوران تشعشع و بیداری و عروج علمی شمرده میشد. غرض از این یادآوری، تفاخر به گذشته نیست. غرضِ یادآوری این حقیقت است که آنچه آن تمدّن را پدید آورد - یعنی اسلام و معارف زندگیساز آن - هم اکنون نیز در اختیار ماست و به ما هشدار میدهد: که «یا ایها الذّین امنوا استجیبوالله و للرسول اذا دعاکم لما یحییکم». (سال ۱۳۷۶، منبع) . ـ سیاست امروز [دشمنان]، سیاست اندلسی کردن ایران است! موضوعی که من با شما در میان میگذارم شکل موعظه ندارد؛ بلکه موضوعی اساسی است که با بهترین عناصر یک ملت - که شما جوانان باشید - در میان گذاشته میشود. فقط شما مخاطب من نیستید؛ این سخن را جوانان سراسر کشور هم خواهند شنید. نسل جوان کشور که بیش از نیمی از ملت و جمعیت کشور است، باید بداند در مقابل آرزوهای بزرگ، آرمانهای بلند و هدفهای مقدّس و قابل قبول و موجّه او چه موانعی وجود دارد. روزگاری مسلمانان در جنوب اروپا و در اسپانیا تا جنوب فرانسه، کشوری اسلامی بهوجود آوردند. این کشور مهد تمدّن شد و علم در اروپا از همان تمدّن اندلسىِ قرون اوّلیه اسلام شکوفا گردید. شکوفایی علم در آن سرزمین، داستانهایی دارد و خودِ غربیها نیز به آن معترفند. البته اکنون سعی میکنند این ورق را از تاریخ علم حذف و نام مسلمانان را به کلّی پاک کنند؛ اما خودِ آنها، این تاریخ را ثبت کرده اند و البته در تواریخ ما هم ثبت شده است. اروپاییها وقتی خواستند اندلس را از مسلمانان پس بگیرند، اقدامی بلندمدّت کردند. آن روز صهیونیستها نبودند؛ اما دشمنان اسلام و مراکز سیاسی، علیه اسلام فعّال بودند. آنها به فاسد کردن جوانان پرداختند و در این راستا انگیزههای مختلف مسیحی، مذهبی یا سیاسی داشتند. یکی از کارها این بود که تاکستانهایی را وقف کردند تا شراب آنها را بهطور مجّانی در اختیار جوانان قرار دهند! جوانان را به سمت زنان و دختران خود سوق دادند تا آنها را به شهوات آلوده کنند! گذشت زمان راههای اصلی برای فاسد یا آباد کردن یک ملت را عوض نمیکند. امروز هم آنها همین کار را میکنند. البته دشمن هدفهای اقتصادی، فرهنگی و سیاسی هم دارد. (سال ۱۳۸۱، منبع) . ـ شما به کتاب پیر روسو - «تاریخ علوم» - نگاه کنید؛ آنجا میگوید: چهار پنج قرن قبل تاجری در یکی از کشورهای اروپایی به استادی مراجعه میکند و میگوید میخواهم فرزندم درس بخواند؛ او را به کدام مدرسه بفرستم؟ استاد در جواب میگوید اگر به همین چهار عمل اصلی - جمع و ضرب و تفریق و تقسیم - قانع هستی، میتوانی او را به هر کدام از مدارس کشور ما یا دیگر کشورهای اروپایی بفرستی؛ امّا اگر بالاتر از آن را لازم داری، باید او را به کشور اندلس یا به مناطق مسلماننشین بفرستی. این را پیرروسو مینویسد؛ این حرف من نیست. جنگهای صلیبی به آنها کمک کرد تا از ما بیاموزند. هجرت دانشمندان آنها به این مناطق، کمک کرد تا از ما بیاموزند. هجرت دانشمندان ما به مناطق آنها و منتقل شدن کتابهای ما به آنها، کمک کرد تا از ما بیاموزند. یک روز آنها از ما یاد گرفتند و شاگرد ما بودند، بعد شدند استاد ما؛ الان هم ما از آنها یاد میگیریم و شاگرد آنها میشویم و بعد میشویم استاد آنها. (سال ۱۳۸۳، منبع( . ـ یک جمله ای را من نقل کنم از جُرج سارتُن؛ چون دیگران که میگویند، باورپذیرتر میشود تا خود ما بگوییم! از این جهت بنده [میگویم]، وَالّا عادت ندارم دائم حرف این و آن را از فرنگیها و غربیها نقل کنم. امّا این جُرج سارتُن - که تاریخ علم را نوشته که معروف است و ترجمه شده و چاپ شده و لابد همه دیده اید- میگوید: دانشمندان ایرانی، بیشترین سهم و نقش را در این تمدّن داشته اند و آنگاه که آثار فرزانگان ایرانی را از این مجموعه برداریم، زیباترین بخش آن را کنار گذاشته ایم؛ [او] مورّخ علم است. یک حرف دیگر هم -که این را من از حافظه ام نقل میکنم، چون خیلی سابق دیده ام، نمیتوانم روی کلماتش دقّت کنم- مال پی یر روسو است که او هم تاریخ علوم را نوشته و این هم سالها است به فارسی ترجمه شده است؛ در دست همه است. سالها پیش من این را دیدم؛ عرض کردم میخواستم مراجعه کنم و دوباره ببینم، در حقیقت فرصت نکردم لکن آدرسش را یادداشت کردم؛ یادم هست که آدرسش را یک جایی نوشتم که این حرف را کجا زده؛ در همین کتاب «تاریخ علوم» است. او گفتگوی یک تاجر اروپایی -ایتالیایی یا فرض کنید فرانسوی- را نقل میکند با یک آدم خبرهی علمیِ آن روز؛ مال دوران قرون وسطی است. مشورت میکند و میگوید بچّه ام را میخواهم بگذارم درس بخواند و عالم بشود؛ کدام کشور بگذارم، کدام دانشگاه بگذارم. آن شخص میگوید که اگر به چهار عمل اصلی ریاضیّات قانعی که برود چهار عمل اصلی را یاد بگیرد، در هرکدام از این مدارس اروپا که میخواهی بگذاری، فرقی نمیکند، بگذار؛ امّا اگر بیشتر از این میخواهی، باید بروی اندلس. اندلس آن روز دست مسلمانها بود. این تاریخ علم در اسلام [است]؛ آن اوّلی مربوط به ایران بود، این مربوط به اسلام [است]. یعنی یکچنین تاریخی ما داریم، یکچنین میراثی ما داریم؛ چه در محیط اسلامی، چه در محیط ایرانی. (سال ۱۳۹۴، منبع)
آندلس از منظر مقام معظم رهبری
دوری جوانان مسلمان از ایمان زمینه سقوط آندلس را فراهم کرد
21 شوال سال 92 هجری هنگامی که لشکر اسلام بر «جبل الطارق» پرچم اسلام را به اهتزاز درآورد تا سال 798 هجری، مسلمانان چهره دلربای تمدن اسلامی را بر رخ زیبای طبیعت آندلس کشیدند و صفحه ای دیگر از سرگذشت اسلام را به نقش عمران و آبادانی مزین کردند، در جریان فتح آندلس، قبایل «ویزیگوت» ساکن اسپانیا که از حکومت خود ناراضی بودند، با مسلمانان همکاری کردند، لذا اختلافات سیاسی در منطقه در میان قبایل گوناگون آندلس و فتح شمال آفریقا توسط مسلمین راه سلطه فرهنگی و سپس سیاسی مسلمانان را فراهم کرد. شاید امروز آندلس از این جهت مهم باشد که گستره تهاجم فرهنگی غرب به اندازه جهان اسلام موضوعی قابل انکار نیست، تلاش نظام سرمایه داری بر سیطره همه جانبه بر امت اسلامی همچنان وجود دارد، تلاشی که دیگر رنگ و بوی نظامی ندارد و با وجود شبکه های گسترده ماهواره ای و چند رسانه ای نمود بیشتری یافته است، مقام معظم رهبری در سال های گذشته بارها در بیانات خود به تهاجم فرهنگی و شبیخون فرهنگی اشاراتی داشتند، توجه معظم له به جریانات آندلس گواهی است، بر اینکه دشمنان اسلام ناب محمدی صلی الله علیه وآله وسلم از ابتدای اسلام بنا بر تخریب فرهنگی گذاشته اند، چرا که پایبندی اکثریت مسلمانان به اسلام و اعتقادات راسخ آنان سد محکمی بر مسیر راهشان به حساب می آمد، لذا به این نتیجه رسیدند که با مشغول ساختن جوانان به شهوت و قبح ارزش های دینی راه سلطه خود را هموارتر سازند.
*ندلس با به فساد کشیدن جوانان مسلمان سقوط کرد : حضرت آیت الله خامنه ای یکی از راه های تهاجم فرهنگی دشمن را منصرف کردن جوانان مسلمانان از پایبندی های متعصّبانه به ایمان دانستند و تصریح کردند: «تهاجم فرهنگی، مثل خودِ کار فرهنگی، اقدامِ آرام و بی سر و صدایی است، یکی از راه های تهاجم فرهنگی، این بوده است که سعی کنند، جوانان مؤمن را از پایبندی های متعصبانه به ایمان، که همان عواملی است که یک تمدّن را نگه می دارد، منصرف کنند. همان کاری را که در آندلس، در قرن های گذشته کردند. یعنی جوانان را در عالم، به فساد و شهوترانی و میگساری و این چیزها مشغول کردند، این کار، حالا هم انجام می گیرد، من بارها گفته ام: عده ای وقتی در خیابان نگاه می کنند و زنانی را می بینند که حجاب شان قدری ناجور است، دلشان خون می شود، بله؛ این کارِ بدی است. اما کارِ بد اصلی، این نیست، کارِ بد اصلی آن است که شما در کوچه و خیابان نمی بینید! کسی به کسی گفت: «چه کارمی کنی؟» گفت: «دهل می زنم.» گفت: «چرا صدای دهلت در نمی آید؟» گفت: «فردا صدای دهل من درمی آید!» صدای فروریختن ایمان و اعتقاد ناشی از تهاجم پنهانی و زیر زیرکی دشمن - اگر شما ملت و عناصر فرهنگی بیدار نباشید - خدای نخواسته، آن وقتی درمی آید که دیگر قابل علاج نیست! جوان جبهه رفته ما را اگر محاصره کردند؛ اگر اوّل یک ویدئو در اختیارش گذاشتند و بعد او را به تماشای فیلم های جنسیِ وقیح وادار کردند؛ شهوت او را تحریک کردند و بعد او را به چند مجلس کشاندند، چه خواهد شد؟! وقتی تشکیلاتی وجود داشته باشد، جوان را در اوج نیروی جوانی، فاسد می کنند. و حالا دشمن این کار رامی کند.»
*سیاست امروز آندلسی کردن ایران است! طی سالیان متمادی در کشورهای اسلامی ترویج فحشا و فساد عامل بزرگی در عقب ماندگی آنان را رقم زد، این همان سیاستی است که غربیان در آندلس مسلمان شده پیاده کردند و در نهایت آندلس را از دست آنها خارج کردند، امروز نیز استکبار با تجربه پروژه آندلسی خود در اندیشه سیطره بر جهان اسلام است، چیزی که مقام عظمای ولایت در سال های گذشته به آن اشاره داشتند: «سیاست امروز، سیاست آندلسی کردن ایران است! موضوعی که من با شما در میان می گذارم، شکل موعظه ندارد؛ بلکه موضوعی اساسی است که با بهترین عناصر یک ملت - که شما جوانان باشید - در میان گذاشته می شود، فقط شما مخاطب من نیستید؛ این سخن را جوانان سراسر کشور هم خواهند شنید، نسل جوان کشور که بیش از نیمی از ملت و جمعیت کشور است، باید بداند در مقابل آرزوهای بزرگ، آرمان های بلند و هدف های مقدس و قابل قبول و موجه او چه موانعی وجود دارد.
*تمدن آندلس به دوران حضور اسلام بر می گردد : روزگاری مسلمانان در جنوب اروپا و در اسپانیا تا جنوب فرانسه، کشوری اسلامی به وجود آوردند، این کشور مهد تمدن شد و علم در اروپا از همان تمدن آندلسیِ قرون اولیه اسلام شکوفا شد، شکوفایی علم در آن سرزمین، داستان هایی دارد و خود غربی ها نیز به آن معترفند، البته اکنون سعی می کنند، این ورق را از تاریخ علم حذف و نام مسلمانان را به کلی پاک کنند؛ اما خود آنها، این تاریخ را ثبت کرده اند و البته در تواریخ ما هم ثبت شده است. اروپایی ها وقتی خواستند، آندلس را از مسلمانان پس بگیرند، اقدامی بلند مدت کردند، آن روز صهیونیست ها نبودند؛ اما دشمنان اسلام و مراکز سیاسی، علیه اسلام فعال بودند، آنها به فاسد کردن جوانان پرداختند و در این راستا انگیزه های مختلف مسیحی، مذهبی یا سیاسی داشتند، یکی از کارها این بود که تاکستان هایی را وقف کردند تا شراب آنها را به طور مجانی در اختیار جوانان قرار دهند! جوانان را به سمت زنان و دختران خود سوق دادند تا آنها را به شهوات آلوده کنند! گذشت زمان راه های اصلی برای فاسد یا آباد کردن یک ملت را عوض نمی کند، امروز هم آنها همین کار را می کنند، البته دشمن هدف های اقتصادی، فرهنگی و سیاسی هم دارد، هدف های اقتصادی اش معلوم است؛ برای آنها تسلط اقتصادی بر منطقه خاورمیانه حیاتی است.»
*فرهنگ اسلامی روح استقلال طلبی و رشادت را در جامعه بزرگ مسلمانان ترویج می کند : ایشان در تشریح چرایی تاکید غرب بر پروژه آندلسی فرمودند: «آنها اهداف فرهنگی هم دارند، به فرهنگ اسلامی کینه می ورزند و با آن عناد دارند، فرهنگ اسلامی آراءِ روشنفکران اروپا را به چالش کشیده و لیبرال دمکراسی را که پرچم برافراشته غرب است، مورد تردید قرار داده است، فرهنگ اسلامی روح استقلال طلبی و رشادت را در جامعه بزرگ و یک میلیارد و چند صدمیلیونیِ مسلمانان، ترویج می کند و این امر در حساس ترین منطقه دنیا از لحاظ استراتژیک و منابع نفتی و زیر زمینی، شدت بیشتری دارد، فرهنگ اسلامی، این جامعه بزرگ را به فکر حیات مجدد خود انداخته است؛ بنابراین به آن کینه می ورزند و قصد کوبیدن آن را دارند. .»
*اروپائیان علم را از آندلس اسلامی دریافت کردند : حضرت خامنه ای با اشاره به دوران تمدن اسلامی در آندلس و جنوب اروپا در خصوص علم آموزی اروپائیان از مسلمانان بیان داشتند: «غربی ها علم را از ما یاد گرفتند، شما به کتاب پیرروسو - «تاریخ علوم» - نگاه کنید؛ آن جا می گوید: چهار پنج قرن قبل تاجری در یکی از کشورهای اروپایی به استادی مراجعه می کند و می گوید، می خواهم فرزندم درس بخواند؛ او را به کدام مدرسه بفرستم؟ استاد در جواب می گوید، اگر به همین چهار عمل اصلی - جمع و ضرب و تفریق و تقسیم - قانع هستی، می توانی او را به هر کدام از مدارس کشور ما یا دیگر کشورهای اروپایی بفرستی؛ اما اگر بالاتر از آن را لازم داری، باید او را به کشور آندلس یا به مناطق مسلمان نشین بفرستی، این را پیرروسو می نویسد؛ این حرف من نیست. جنگ های صلیبی به آنها کمک کرد تا از ما بیاموزند، هجرت دانشمندان آنها به این مناطق، کمک کرد تا از ما بیاموزند. هجرت دانشمندان ما به مناطق آنها و منتقل شدن کتاب های ما به آنها، کمک کرد تا از ما بیاموزند، یک روز آنها از ما یاد گرفتند و شاگرد ما بودند، بعد شدند استاد ما؛ الان هم ما از آنها یاد می گیریم و شاگرد آنها می شویم و بعد می شویم استاد آنها، پس نسل دانش پژوه و محقق و پژوهنده کشور ما بداند؛ امروز اگر برتری علمی با غربی هاست، در آینده نه چندان دوری با همت و اراده شما می توان کاری کرد که فردا آنها از شما یاد بگیرند. .» . آری! مقام معظم رهبری سال ها پیش به این مهم پی بردند که جهان اسلام در حال بیدار شدن از خواب غفلت است، به طوری که جوانه های دیروز بیداری اسلامی، امروز درخت توامندی شده است که ریشه آن در سراسر گیتی در حال گسترش است، بازگشت به دوران شکوفایی اسلام و به دست آوردن دوباره قطب علمی جهان دور از دسترس نخواهد بود، به شرطی که جوانان اسلامی با عزمی راسخ در این راه گام بردارند و نیرنگ دشمنان اسلام در تهاجم فرهنگی را خنثی سازند.
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: اندلسی کردن ایران
ادامه مطلب را ببينيد
روزنامه کيهان: حکم امام در مقابل آندلسی کردن ایران اسلامی
https://share.google/QJvzhH051PYTVVJtF
مقابله ملی با«اندلسی سازی» جامعه – خبرآنلاین
https://share.google/KjQ11uTuzrzkXO79y
تهدید اندلسی شدن ایران اسلامی
https://share.google/TiOOgPkSeEShGNIqm
https://cdn.mashreghnews.ir/d/old/files/fa/news/1393/1/10/531031_877.jpg
https://newsmedia.tasnimnews.com/Tasnim/Uploaded/Image/139110300001104.jpg
https://rasekhoon.net/_files/images/calender/f0c08921-17a6-4c19-9b0f-c4f69080edb0.jpg
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: اندلسی کردن ایران
ادامه مطلب را ببينيد