در امتداد تاریکی-افشای راز وحشتناک

از مدتی قبل متوجه تغییر رفتار ناگهانی همسرم شده بودم اما اهمیتی به آن نمی دادم تا این که یک روز وقتی برای گذراندن تعطیلات به شهرستان رفته بودیم، همسرم راز وحشتناکی را فاش کرد که ...

مرد 40ساله ای که برای حل مشکلش وارد اتاق مددکاری اجتماعی کلانتری سناباد مشهد شده بود، با بیان بخشی از سرگذشت خود به کارشناس اجتماعی گفت: هفت سال بیشتر نداشتم که پدر و مادرم از یکدیگر طلاق گرفتند چرا که پدرم به بیماری وسواس شدید مبتلا شده بود و مادرم نمی توانست این وضعیت را تحمل کند. مدتی بعد هم پدرم که کارمند یکی از ادارات دولتی بود، با زن دیگری ازدواج کرد و من و برادرم بدون مهر مادری بزرگ شدیم. در این میان برادرم که تحصیلات دانشگاهی داشت، در همان اداره پدرم استخدام شد اما من به دلیل افسردگی های روحی که از پدرم به ارث برده بودم، ادامه تحصیل ندادم، به همین دلیل پدرم که مردی سرشناس بود به ناچار یک دستگاه پراید برایم خرید تا در تاکسی تلفنی کار کنم. در همین روزها بود که با زن مطلقه ای به نام «بهنوش» آشنا شدم. او آن قدر کلام محبت آمیزی داشت که ناخودآگاه به او دل بستم و همه کمبودهای عاطفی ام را در قلب او جست و جو کردم. منزلی را در شمال شهر مشهد برای بهنوش اجاره کردم و با وجود مخالفت های پدرم، او را به عقد خودم درآوردم. در طول سه سال صاحب دو فرزند شدیم متاسفانه همسرم دچار بیماری افسردگی شد و به توصیه پزشکان سومین فرزندم نیز به دنیا آمد. چند ماه بعد همسرم به صورت ناخواسته باردار شد و چهارمین دختر را نیز به دنیا آورد. با وجود این، همسرم در منزل خیاطی می کرد تا کمک خرج من باشد. این در حالی بود که من به دلیل افسردگی و وسواس به مصرف قرص های مخدردار رو آوردم و معتاد شدم. خلاصه روزگارمان به همین ترتیب می گذشت تا این که برای گذراندن تعطیلات چند روزه به شهرستان رفتیم. آن جا بود که یک شب همسرم در میان بهت و ناباوری من راز وحشتناکی را فاش کرد. او گفت مدتی قبل همسر یکی از بستگان نزدیک من تماس گرفته و از او خواسته است برای رفع مشکلی که در دوخت یک پیراهن پیدا کرده بود به منزلشان برود. همسرم نیز بدون آن که بداند چه نقشه ای برایش کشیده اند، راهی منزل آن ها می شود اما فقط همسر آن زن در خانه بوده و از دوخت پیراهن خبری نبوده است. حالا همسرم مدعی است آن مرد حیله گر و هوسران قصد آزار و اذیت او را داشته که با ترفندی خاص از چنگ او گریخته است. با وجود این، دچار عذاب وجدان شده و از یک ماه قبل مرا به همراه چهار فرزندم رها کرده و به مکان نامعلومی رفته است. او می گوید حالا که بستگانت چنین نقشه شومی را برای من کشیده اند دیگر نمی توانم در کنار تو و خانواده ات زندگی کنم و ...

شایان ذکر است، به دستور سرگرد محمدباقر بهرازفر (رئیس کلانتری سناباد) به پرونده این مرد 40ساله توسط مشاوران زبده کلانتری در دایره مددکاری اجتماعی به طور ویژه رسیدگی می شود.

ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی  . خراسان : شماره : 20662 - ۱۴۰۰ سه شنبه ۲۸ ارديبهشت

 

سکانس قتل هولناک آقای کارگردان

پدر پس از کشتن پسرش با چاقو، جسد او را مثله کرد و در سطل زباله انداخت

گروه حوادث/ صبح دیروز خبر یک جنایت هولناک، فضای رسانه ای ومجازی را منفجر کرد؛ قتل فجیع بابک خرمدین کارگردان سینما در اکباتان تهران، آن هم به دست پدر و مادرش!

بابک خرمدین که بود؟

به گزارش خبرگزاری ها، بابک خرمدین سال ۱۳۵۳ در تهران متولد شد. وی دارای مدرک کارشناسی ارشد سینما از دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران و دانش آموخته ۱۳۸۸ است. بابک خرمدین در سال 1389، بورسیه شد و به لندن رفت؛ اما غربت و دلتنگی برای پدر و مادر مانع ماندگار شدن او در انگلیس شد و به ایران بازگشت. او مجرد بود و با پدر و مادرش در فاز یک شهرک اکباتان تهران زندگی می کرد که روز شنبه به طرز فجیعی به قتل رسید و جسد مثله شده او بامداد یک شنبه توسط رفتگری در یکی از سطل های زباله فاز 3 شهرک اکباتان کشف شد.

ماجرای قتل

به گزارش رکنا، پدر و مادر با هم، آبگوشت مرغ درست می کنند، آبگوشتی با طعم قرص های بیهوش کننده، پسر می خورد و بیهوش می شود. طبق ادعای پدر، پسر که می خوابد، او با چاقو به جان پسرش می افتد. پسر را می کشد. سپس بر جسد جنایت را مرتکب می شود و پیکر بی جان پسر را تکه تکه می کند. جسد مثله شده پسرش را با همدستی همسرش در 8 کیسه می کنند و با همکاری هم در چمدانی می چینند و از خانه خارج و در اولین سطل زباله محله، در منطقه فاز 3 شهرک اکباتان رها می کنند.رفتگر محل، نیمه شب با چمدان مشکوک مواجه می شود و ماجرا را به پلیس اطلاع می دهد. ماموران کلانتری 135 آزادی پس از تماس کارگران شهرداری از پیدا شدن جسد مثله شده یک مرد در یکی از سطل های زباله فاز 3 شهرک اکباتان مطلع شدند و تیمی از ماموران برای تحقیقات به محل رفتند و مشاهده کردند سرشانه، دو کف دست، دو بازو و دو مچ پای یک انسان داخل یک چمدان گذاشته و در سطل زباله رها شده بود. همین کافی بود تا تیمی از ماموران اداره 10 پلیس آگاهی تهران همراه بازپرس محمد جواد شفیعی از شعبه 5 دادسرای امور جنایی تهران و تیم تشخیص هویت برای بررسی موضوع در محل حاضر شوند. بررسی های ابتدایی نشان از آن داشت که تکه های جسد کشف شده متعلق به یک مرد است و چند ساعتی از مرگ و این جنایت فجیع می گذرد. تیم جنایی در ادامه با دستور بازپرس ویژه قتل، تحقیقات میدانی را برای بررسی دوربین های مداربسته آغاز کردند و جسد تکه تکه شده برای تحقیق به پزشکی قانونی منتقل شد.

احراز هویت پس از 6 ساعت

شش ساعت پس از پیدا شدن جسد تکه تکه شده، کارشناسان پزشکی قانونی با انگشت نگاری از دستان جسد، موفق به شناسایی هویت او شدند. جسد مثله شده متعلق به بابک خرمدین کارگردان سینما بود و همین کافی بود تا تیم جنایی با دستور بازپرس ویژه قتل به سراغ خانواده این کارگردان سرشناس در فاز یک شهرک اکباتان بروند. تیم جنایی با حضور در خانه پدر و مادر بابک خرمدین تحقیقات را آغاز و در همان ابتدا پدر و مادر این کارگردان به قتل فجیع پسرشان اعتراف کردند و با دستور بازپرس شفیعی، پدر و مادر بابک خرمدین بازداشت شدند.

شکرگزاری پدر بابک خرمدین  پس از قتل پسر!

صبح دیروز اکبر به همراه همسرش در حالی که دست بند و پابند به دست و پاهایش زده شده بود، در کنار ماموران بدرقه پلیس آگاهی تهران پا در شعبه 5 دادسرای امور جنایی تهران گذاشتند و یکی پس از دیگری پیش روی بازپرس جنایی اعتراف کردند. اکبر 81 ساله، مرد لاغر اندام و قد بلند با چهره ای آرام و خونسرد وارد شعبه پنجم دادسرای امور جنایی تهران شد و در همان ابتدای اعترافاتش، برای قتلی که انجام داده بود از خدا شکرگزاری کرد. پدر بابک خرمدین در اعترافاتش گفت: پسرم از بچگی ما را اذیت می کرد و با هر بدبختی که بود او را بزرگ کردیم، همیشه از مدرسه اخراج می شد و یک روز آرام نداشتیم؛ اما با کار و تلاش توانستم او را راهی دانشگاه کنم و پسرم فوق لیسانس گرفت و یکی از فیلم هایش نیز در جشنواره جایزه گرفت و در دانشگاه نیز تدریس می کرد. وی افزود: بابک در دانشگاه کرج استاد فیلم سازی و کارگردانی بود اما از زمانی که کرونا آمد، کلاس های دانشگاه به صورت آنلاین بود و بابک هفته ای سه روز به بهانه این که به شاگردانش درس خصوصی بدهد، آن ها را به خانه می آورد و جالب این بود که بابک فقط دانشجویان دختر را به خانه می آورد و نمی دانستیم که همه آن ها دانشجوهایش بودند یا نه! پدر بابک خرمدین ادامه داد: پسرم با دخترها به داخل اتاق می رفت و از مادرش می خواست برای خودش و مهمانش غذا درست کند و مادرش از آن ها پذیرایی می کرد و این در حالی بود که می دانستیم پسرم با دختران در خانه رابطه جنسی برقرار می کند. مرد 81 ساله گفت: از رفتارهای پسرم خسته شده بودم و او بعضی اوقات ما را کتک می زد و می خواست کارهایش را انجام دهیم. باور کنید از وجود پسرم یک روز آرام نداشتم و جانمان به لبمان رسیده بود. حتی از پسرم خواستم برای خودش خانه ای تهیه کند و حاضر شدم خودروام را بفروشم و حتی سهم ارث او را بدهم که برای خودش خانه بگیرد و با ما زندگی نکند اما بابک می گفت جنازه من از این خانه بیرون می رود و هیچ وقت نپذیرفت از خانه خارج شود.

روایت  پدر بابک خرمدین  از روز قبل از قتل

وی افزود: جمعه 24 اردیبهشت با بابک برای ورزش در محیط شهرک اکباتان بودیم و همان جا باز هم به بابک گفتم که خانه را می فروشم و سهم تو را می دهم، همچنین  خودروی دوو سیلو را هم می فروشم تا بتوانی خانه ای برای خودت اجاره کنی و از ما جدا شوی که بابک دوباره تاکید کرد من هیچ جایی نمی روم. او را تهدید کردم یا از خانه برو یا کسی را دارم که 10 میلیون تومان به او پول بپردازم و تو را از بین ببرد که بابک لبخندی زد و گفت: چرت و پرت نگو، من بابکم و کسی نمی تونه کاری بکنه. پدر بابک خرمدین در اعترافاتش در خصوص انگیزه قتل گفت: وقتی به خانه آمدم به همسرم گفتم که بابک نمی پذیرد از خانه برود و همان جا تصمیم به قتل او گرفتیم تا از دست او راحت شویم. وی گفت: همسرم داخل غذای بابک قرص خواب زیادی ریخت و در حالی که پسرم با خوردن آن نیمه بیهوش شده بود، او را با ضربات چاقو به قتل رساندم و سپس به کمک همسرم جسد را به حمام بردم و چون نمی توانستم آن  را از خانه خارج کنم با چاقو و ساطور جسد بابک را تکه تکه کردیم و پس از بسته بندی کردن تکه های جسد، آن ها را داخل سه سطل زباله انداختیم. پدر بابک خرمدین در پایان وقتی خواست از اتاق بازپرس خارج شود بار دیگر دستانش را رو به آسمان برد و خدا را شکر کرد که فرزندش را به قتل رسانده و گفت با قتل پسرم دیگر به آرامش رسیدم و هیچ ناراحتی در زندگی ام ندارم.

بنابر این گزارش، پدر و مادر بابک خرمدین به دستور بازپرس محمد جواد شفیعی از شعبه 5 دادسرای امور جنایی تهران برای تحقیقات بیشتر در اختیار ماموران اداره 10 پلیس آگاهی تهران قرار گرفتند. این گزارش می افزاید: بر اساس شنیده‌های خبرنگار باشگاه خبرنگاران جوان از منابع آگاه، با توجه به کهولت سن قاتلان، آن‌ها ابتدا به پزشکی قانونی و سپس به زندان منتقل می‌شوند. همچنین کارشناسان پلیس و دستگاه قضا در حال بررسی محل و کشف ابعاد دقیق‌تری از این ماجرا هستند.

حکم پدر و مادر بابک خرمدین چیست؟

فخرالدین جعفرزاده رئیس سابق دادسرای جنایی تهران و از وکلای فعلی پرونده های قضایی کشور درباره حکم پدر و مادر بابک خرمدین در پرونده قتل فرزندشان به رکنا گفت:  در این پرونده چون اولیای دم خودشان درقتل نقش دارند ، سمت اولیای دم بودنشان ضایع می شود و کنار می رود. مقتول فرزند و همسرندارد پس اولیای دم درجه یک ندارد. پدر قاتل مشمول قانون 612 قصاص نمی شود و 3 تا 10 سال حبس دارد ، مادر اگر معاون باشد مشمول ماده 127 قانون مجازات اسلامی می شود و بیش از 15 سال حبس خواهد داشت. وی افزود: این پرونده در مراحل اولیه تحقیق است و صرف اعتراف متهمان نمی توان صحبت کرد و باید دقیق مشخص شود که والدین قاتل پسرشان هستند یا به جای دیگری اعتراف کرده اند. خراسان : شماره : 20662 - ۱۴۰۰ سه شنبه ۲۸ ارديبهشت

 

وسوسه پول های باد آورده!

وقتی قرار شد مدیران آن شرکت فقط به حساب بانکی من پول واریز و برداشت کنند و در قبال آن، روزی 500هزار تومان هم به من بدهند، خیلی خوشحال شدم. وسوسه این پول های بادآورده چنان افکارم را درگیر کرده بود که نفهمیدم ...

این ها بخشی از اظهارات جوان 25ساله‌ای است که به اتهام کلاهبرداری توسط نیروهای کلانتری قاسم آباد مشهد تحت بازجویی های فنی و پلیسی قرار گرفته بود. این جوان که خود را با شاکیان زیادی رو به رو می دید، درباره این ماجرای کلاهبرداری به کارشناس اجتماعی کلانتری گفت: پدر و مادرم کارمند یکی از ادارات دولتی بودند و من و خواهرم سعی می کردیم برای رضایت آن ها درس بخوانیم. به همین دلیل من با تلاش شبانه روزی دیپلم گرفتم و در رشته مهندسی کامپیوتر ادامه تحصیل دادم. به خاطر علاقه ای که به این رشته تحصیلی داشتم، خیلی زود فوت و فن کار با رایانه را آموختم و در کنار تحصیل، کار می کردم تا مخارج خودم را تامین کنم و سربار خانواده ام نباشم.

خلاصه بعد از پایان تحصیلات، عازم خدمت سربازی شدم و در همین اثنا به عضویت برخی گروه های فضای مجازی درآمدم. در یکی از همین گروه ها بود که فهمیدم آن ها در زمینه کیف پول مجازی فعالیت دارند. من هم که در این زمینه تخصص داشتم به گروه آن ها پیوستم به طوری که پول خوبی نیز نصیبم شد. اما بعد از اتمام سربازی در جست و جوی شغلی مناسب و در شأن خانواده ام بودم تا این که روزی پیامی از یک فرد ناشناس در اینستاگرام دریافت کردم.

 آن فرد که گویی به طور کامل مرا می‌شناخت و می دانست که در جست و جوی کار هستم، به من پیشنهاد داد مدارک شناسایی و تحصیلی ام را برایش ارسال کنم تا در شرکت برادرش استخدام شوم. من هم ذوق زده مدارکم را فرستادم و این پیگیری های پیامکی چند روز ادامه یافت. تا این که همان فرد ناشناس از من خواست قبل از آغاز به کارم در شرکت آن ها یک حساب بانکی به نام خودم افتتاح کنم تا آن ها امور مالی شرکت را با این حساب انجام بدهند چرا که معتقد بودند نمی خواهند پول های نقد تا زمان سر و سامان گرفتن شرکت به دست برخی طلبکارهای سودجو بیفتد. آن مرد ناشناس متعهد شد در قبال این کار، روزی 500هزار تومان هم به من پرداخت کند.

ابتدا ترسیدم و نگران بودم که شاید دردسری برایم ایجاد شود ولی او چنان با چرب زبانی هایش مرا قانع کرد که وسوسه این درآمد هنگفت همه وجودم را فرا گرفت. بالاخره رضایت دادم و شماره حساب بانکی ام را برایش ارسال کردم. حدود دو ماه از این ماجرا گذشت و آن ها روزی 500هزار تومان هم به من می دادند ولی در همین اثنا زنگ تلفن همراهم به صدا در آمد و ماموران انتظامی مرا به کلانتری قاسم آباد  احضار کردند.

زمانی که وارد کلانتری شدم تازه فهمیدم که افراد زیادی از من شکایت کرده اند. آن ها پول های هنگفتی را برای خرید لوازم منزل به حساب بانکی من واریز کرده اند اما هیچ گونه اجناسی تحویل خریداران نشده است. هراسان و وحشت زده با شماره تلفن آن مرد ناشناس تماس گرفتم اما گوشی او خاموش بود و من در حالی فهمیدم در دام کلاهبرداران حرفه‌ای افتاده ام که هیچ نشانی و مشخصاتی از آن ها نداشتم و ماجرای شرکت هم یک دروغ بزرگ بود...

شایان ذکر است، به دستور سرهنگ علی معطری (رئیس کلانتری قاسم‌آباد) تحقیقات پلیس برای شناسایی و دستگیری افراد مورد ادعای این جوان 25ساله آغاز شد.

ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی . خراسان : شماره : 20655 - ۱۴۰۰ يکشنبه ۱۹ ارديبهشت

 

دختری در دام شیاد!

روزهایی که دخترم دوران بلوغ را می گذراند و به محبت پدرانه نیاز داشت، من و مادرش به دنبال درآمدزایی بیشتر بودیم و تلاش می کردیم تا برای خوشبختی فرزندانم پول زیادی را پس انداز کنیم اما حالا ... مرد 57 ساله ای که یک شرکت بزرگ مهندسی دارد و پروژه های بزرگی را مدیریت می کند، در حالی که بیان می کرد، دختر 26 ساله ام به سوی تباهی می رود، درباره ماجرای تلخ زندگی اش به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری سناباد مشهد گفت: 28 سال قبل با همسرم که پزشک عمومی بود، ازدواج کردم. دو سال بعد نیز «ترانه» به دنیا آمد. با ورود او به زندگی عاشقانه ما شیرینی این عشق و صفا دوچندان شد اما من و همسرم همواره به دنبال کسب درآمد بیشتری بودیم تا دخترم نیاز مالی نداشته باشد و در رفاه و آسایش زندگی کند. او هر روز بیشتر قد می کشید وما اصلا متوجه نبودیم که او به سن نوجوانی و جوانی رسیده است و به مراقبت و محبت زیادی نیاز دارد. فقط پول توجیبی بیشتری به او می دادیم تا نزد دوستانش خجالت نکشد. زمانی که دیپلم گرفت تلاش کرد در چند رشته مهندسی تحصیل کند اما همواره ناکام می ماند و به ناچار ترک تحصیل می کرد. تا این که بالاخره در یکی از رشته های طراحی و گرافیکی پذیرفته شد و فوق دیپلم گرفت اما در همین زمان و در حالی که از او در این دوران حساس زندگی اش غفلت کرده بودیم، با دوستان ناباب به معاشرت پرداخت به طوری که طولی نکشید به مصرف سیگار و مواد مخدر گل روی آورد. باز هم متوجه تیره روزی های دخترمان نشدیم و تنها سعی می کردیم تا از نظر مادی نیازی نداشته باشد ولی از حدود شش ماه قبل فهمیدم که با پسری معتاد آشنا شده است و مواد مخدر صنعتی از نوع شیشه مصرف می کند. این در حالی است که فریب چرب زبانی های آن پسر شیاد را خورده و تنها برای تهیه مواد مخدر مصرفی اش قصد دارد با او ازدواج کند. آن جا بود که به خود آمدم و تصمیم گرفتم از آبروریزی های بیشتر جلوگیری کنم اما دخترم به پیشنهاد آن پسر جوان موجب سرافکندگی و آبروریزی در محل سکونت مان شده است. او حتی به محل کارم می آید و با تهدید و سر و صدا جنجال به راه می اندازد. اگرچه می دانم من و همسرم در تربیت او و توجه به نیازهای عاطفی اش غفلت کرده ایم اما چاره ای نداشتم جز آن که دست به دامان قانون شوم تا با مجوز قضایی او را به مرکز ترک اعتیاد اجباری معرفی کنند، شاید به خود بیاید و از نابودی آینده اش جلوگیری شود.

شایان ذکر است، با صدور دستوری ویژه از سوی سرگرد محمدباقر بهرازفر (رئیس کلانتری سناباد) رسیدگی قانونی به این پرونده و انجام مشاوره های روان شناختی به کارشناسان زبده دایره مددکاری اجتماعی سپرده شد.

ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی . خراسان : شماره : 20643 - ۱۴۰۰ شنبه ۴ ارديبهشت

 

اعترافات قاتل «زنان تنها» در صحنه جنایت

متهم : از «زنان تنها» در فضای مجازی خواستگاری می کردم

سجادپور- عامل قتل «زنان تنها» در حالی صحنه های جنایت را در حضور قاضی ویژه قتل عمد مشهد بازسازی کرد که تحقیقات برای کشف دیگر جرایم احتمالی این قاتل خطرناک ادامه دارد.

 به گزارش اختصاصی خراسان، صبح روز گذشته جوان 24 ساله تبعه خارجی که تاکنون به قتل وحشتناک 2 زن تنها در مشهد اعتراف کرده است، توسط کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی به صحنه های جنایت هدایت شد تا زوایای پنهان این قتل ها را فاش کند.

 این متهم که همچنان خونسردی خود را حفظ کرده و با کمال آرامش پله های مجتمع مسکونی واقع در بولوار دکتر شریعتی منطقه قاسم آباد را طی می کرد با اشاره قاضی دکتر حسن زرقانی مقابل دوربین قوه قضاییه ایستاد.

او پس از تفهیم اتهام از سوی مقام قضایی مبنی بر این که مواظب اظهارات خودش باشد و حقیقت ماجرا را بیان کند چرا که این اظهارات در مراحل دادرسی مورد استناد قضایی واقع می شود، با معرفی کامل خود گفت: از مدتی قبل با یکی از بستگانم ازدواج کرده ام و بعد از آن به دنبال خلافکاری نرفتم و این قتل ها را نیز هنگامی که مجرد بودم انجام داده ام.

 «جعفر-ع» که به سوالات تخصصی و ریزبینانه قاضی ویژه قتل عمد پاسخ می داد در ادامه اعترافاتش افزود: خرداد سال 99 بود که از طریق فضای مجازی و در برخی سایت ها و گروه های اجتماعی با زن جوانی آشنا شدم و تلاش کردم با او ارتباط برقرار کنم چرا که اوضاع مالی خوبی هم نداشتم و احتمال می دادم آن زن جوان از وضعیت رفاهی برخوردار باشد، خلاصه با این معاشرت ها و ارتباط های تلفنی اعتماد او را جلب کردم و چند ماه بعد هم با واریز مبلغی پول به حساب بانکی او، پایه های این اعتماد و اطمینان را مستحکم تر کردم تا بتوانم نقشه خودم را عملی کنم.

خلاصه هفتم دی سال 99 حدود ساعت 20 شب بود که با «س» تماس گرفتم ولی او برای ملاقات با فرزندش رفته بود و به من گفت که منتظر بمانم تا بازگردد.

بالاخره حدود ساعت 21 به منزل خودش بازگشت و تلفنی از من خواست تا به واحد مسکونی او بروم آن روز آسانسور خراب بود و من مجبور شدم از پله ها بالا بروم. چاقو را از روز قبل خریده و به کمرم بسته بودم تا نقشه ام را به درستی اجرا کنم.

آن شب در یک لحظه و به صورت غافلگیرانه از پشت سر به او حمله کردم و تیغه چاقو را میان دو کتفش فرو بردم. «س» خیلی ترسید، وحشت زده به طرف من نگاه کرد و گفت: چه کار کردی؟ ولی خون از بدنش بیرون می زد و او در همان حالت ترس و وحشت بی رمق روی زمین افتاد. دو گوشی تلفن او را برداشتم و به سراغ کمد رفتم، کارت بانکی او را هم برداشتم چون می‌دانستم بیش از 30 میلیون پول دارد.

این قاتل خطرناک در پاسخ به سوال قاضی زرقانی که گوشی های سرقتی را چه کردی؟ ادامه داد: یکی از گوشی ها قدیمی بود و ارزشی نداشت به همین دلیل آن را بیرون انداختم ولی گوشی دیگر را در پنجراه پایین خیابان به مبلغ 2 میلیون تومان فروختم.

بعد هم قصد داشتم از کارت بانکی او به صورت اینترنتی خرید کنم ولی متاسفانه رمز کارت را اشتباه کردم و دیگر تلاش هایم برای خرید اینترنتی به  نتیجه نرسید. بعد از آن هم همه پیام های تلگرامی را از گوشی خودم پاک کردم تا کسی نتواند قتل این زن 30 ساله را به من نسبت  دهد!

به گزارش اختصاصی خراسان، در ادامه بازسازی صحنه قتل «زنان تنها» عامل این جنایت ها در تشریح قتل زن 29 ساله دیگری در منطقه الهیه مشهد نیز گفت: با «الف» هم در یکی از گروه های فضای مجازی آشنا شدم و با قرار قبلی به خانه اش رفتم. می دانستم او نیز به تنهایی در یک واحد آپارتمانی در بولوار مجیدیه زندگی می کند و این اطلاعات را از خود او گرفته بودم.

آن شب (بیست و یکم دی) در حالی که هنوز مدت زیادی از قتل «س» در خیابان دکتر شریعتی نمی گذشت، تصمیم گرفتم «الف» را هم به قتل برسانم و اموالش را سرقت کنم! زمانی که او به من اعتماد داشت و تصور نمی کرد که چه نقشه ای در سر دارم به طور ناگهانی چاقو را بیرون کشیدم و داخل اتاق خواب ضرباتی را بر پیکرش وارد کردم. وقتی روی زمین افتاد، جسد را کشان کشان به درون حمام بردم و رها کردم. سپس گوشی تلفن همراه و کارت عابر بانک او را به همراه مبالغی وجه نقد سرقت کردم و موفق شدم کالاهایی را از حساب بانکی او و به صورت اینترنتی خرید کنم!

به گزارش خراسان، این متهم 24 ساله ضمن اعتراف صریح به قتل دو زن 29 و 30 ساله ادامه داد: کارتن های گوشی تلفن های سرقتی را نیز از منازل آن ها سرقت کردم تا به راحتی بتوانم آن ها را به فروش برسانم!

ولی من با شگرد ازدواج و خواستگاری به منازل آن ها می رفتم به این بهانه که بیشتر با هم آشنا شویم!  اما در افکارم نقشه قتل آن ها را می کشیدم!

این گزارش حاکی است: در صحنه بازسازی قتل خیابان دکتر شریعتی ابتدا سرهنگ کارآگاه وحید حمیدفر (افسر پرونده) جزئیاتی از این پرونده جنایی و چگونگی دستگیری متهم با دستورات قاطعانه قاضی دکتر زرقانی را تشریح کرد و در صحنه بازسازی قتل «الف» در بولوار مجیدیه نیز ستوان یکم اسماعیل عظیمی مقدم (افسر پرونده) به تشریح خلاصه ای از محتویات پرونده قتل زن 29 ساله پرداخت و در ادامه متهم برای کشف جرایم احتمالی دیگر وی در اختیار کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی قرار گرفت چرا که احتمال می‌رود این متهم خطرناک جرایم دیگری را نیز مرتکب شده باشد.

شایان ذکر است، با صدور دستورات محرمانه ای از سوی قاضی ویژه قتل عمد مشهد، تحقیقات گسترده ای در این پرونده به سرپرستی سرهنگ کارآگاه ولی نجفی (رئیس دایره قتل عمد آگاهی خراسان رضوی) آغاز شده است. خراسان : شماره : 20655 - ۱۴۰۰ يکشنبه ۱۹ ارديبهشت

 


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی

تاريخ : سه شنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۰ | 15:12 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |