درامتدادتاریکی-«کار درمنزل» با مجوز پلیس فتا، شگرد کلاهبرداران است
رئیس مرکز تشخیص و پیشگیری از جرایم سایبری پلیس فتای ناجا درباره ترفند تازه کلاهبرداران سایبری با شگرد کار در منزل با مجوز پلیس فتا هشدار داد. سرهنگ علیمحمد رجبی در گفتوگو با فارس از شیوه جدید کلاهبرداری با شگرد «کار در منزل» خبر داد و افزود: افراد سودجو با انتشار آگهیهای تبلیغاتی باعنوان کار در منزل در سایتهای درج آگهی و شبکه های اجتماعی برای جلب نظر قربانیان در آگهی های خود از عنوان (دارای تاییدیه از پلیسفتا) استفاده میکنند. وی ادامه داد: پلیس فتا هیچ گونه مجوزی برای فعالیت تجاری، فرهنگی و ... در فضای مجازی صادر نمی کند.
رئیس مرکز تشخیص و پیشگیری از جرایم سایبری پلیس فتای ناجا بابیان این که شهروندان در فضای مجازی تنها به مراکز نظافتی که دارای مجوز هستند، اعتماد کنند تصریح کرد:با توجه به نزدیک شدن به ایام پایانی سال، شاهد تبلیغات گسترده مراکز خدمات نظافتی، قالی شویی و ... در شبکههای اجتماعی و وب سایتهای درج آگهی هستیم، از این رو برای اطمینان از صحت آگهی های مندرج در مطبوعات، معابر عمومی و فضای مجازی برای نظافت خانه و قالی شویی باید به سایت اتحادیه مربوط و مراکز مجاز دارای پروانه کسب مراجعه کنید. رجبی خاطرنشان کرد: شهروندان هنگام به کارگیری افراد به درخواستهای مشکوک و غیر معقول آنان توجه نکنند و از درخواست های پیش پرداخت خودداری کنند. خراسان : شماره : 20895 - ۱۴۰۰ سه شنبه ۱۷ اسفند
صحنه شهادت افسر یگان ویژه بازسازی شد
سجادپور- عامل شهادت افسر یگان ویژه مشهد، صبح روز گذشته در حضور مقام قضایی به تشریح جزئیات این جنایت تلخ پرداخت و صحنه شهادت این افسر مظلوم انتظامی را بازسازی کرد.
به گزارش خراسان، متهم 32 ساله این پرونده که به پارکینگ جمعه بازار شهید شوشتری هدایت شده بود، با اشاره قاضی ویژه قتل عمد مشهد مقابل دوربین قوه قضاییه ایستاد تا همه ابعاد این جنایت را بازگو کند. در این هنگام قاضی دکتر صادق صفری با تفهیم مواد قانونی از وی خواست مواظب اظهارات خود باشد و حقیقت ماجرا را بیان کند چرا که این اظهارات و اعترافات در مراحل بعدی دادرسی مورد استنادات قضایی قرار می گیرد. گزارش خراسان حاکی است: پس از ارشاد و نصیحت های مقام قضایی ، داریوش رحیمی (متهم پرونده) با معرفی کامل خود گفت: در ماه های اخیر و به دلیل افزایش مقدار مصرف مواد مخدر، سرقت های بیشتری انجام می دادم و موتورسیکلت های سرقتی را نیز اوراق می کردم و قطعات آن را به فروش می رساندم. روز حادثه (ششم اسفند) نیز برای سرقت موتورسیکلت از شهرک شهید باهنر (محل سکونت قاتل) به جمعه بازار آمدم تا موتورسیکلتی را برای سرقت پیدا کنم. این درحالی بود که یک قبضه چاقوی دسته سیاه یک دم را نیز لای کمربندم پنهان کرده بودم ولی زمانی که درون موتورسیکلتهای پارک شده در جست وجوی موتوری بودم که به راحتی بتوانم آن را سرقت کنم، ناگهان افسر نیروی انتظامی دستم را گرفت و درحالی که نصیحتم میکرد، مرا از لابه لای موتورسیکلت ها بیرون کشید و گفت که جیب هایم را خالی کنم! من هم استرس داشتم و نمی خواستم چاقوی لای کمربندم را ببیند، خیلی ترسیده بودم که در همین حال آن افسر انتظامی دست چپش را به سمت کمرش برد و من احساس کردم قصد دارد دست بندهای پلیسی را بیرون بیاورد و مرا دستگیر کند. به این دلیل چاقو را با سرعت از کمرم درآوردم و ضربه ای به ران او زدم که رهایم کند اما او فریاد زد و همچنان دستم را گرفته بود که دوباره چاقوی خون آلود را از پایش بیرون کشیدم و ضربه ای به شانه اش زدم. زمانی که دستم را رها کرد با سرعت دویدم و با همان چاقوی خون آلود، موتورسوار نوجوانی را تهدید کردم که مرا از آن مکان دور کند و ... گزارش خراسان حاکی است: در بازسازی صحنه شهادت افسر یگان ویژه مشهد که سرهنگ سلطانیان (رئیس اداره جنایی آگاهی) نیز حضور داشت، متهم با دستور قاضی صفری چاقویی را به دست گرفت و چگونگی به شهادت رساندن افسر انتظامی را با جزئیات بیان کرد و سپس کارآگاه منفرد (افسر پرونده) خلاصه ای از اعترافات متهم در مراحل بازجویی و همچنین چگونگی دستگیری ضارب 32 ساله در یکی از روستاهای مرزی سرخس را مقابل دوربین قوه قضاییه شرح داد. بنابراین گزارش، پس از اعترافات صریح عامل شهادت ستوان دوم «احسان پای خسته» درمحل وقوع جنایت، وی با صدور قرار قانونی از سوی قاضی شعبه 208 دادسرای عمومی و انقلاب مشهد، روانه زندان شد تا این پرونده هرچه سریع تر دیگر مراحل دادرسی را طی کند. شایان ذکر است تعداد زیادی از شهروندان در تماس با گروه حوادث روزنامه خراسان ، خواستار اجرای سریع عدالت درباره این گونه مجرمان هستند که «امنیت عمومی» مردم را هدف گرفته اند. خراسان : شماره : 20895 - ۱۴۰۰ سه شنبه ۱۷ اسفند
زورگیری در سیاهی شب!
اختصاصی خراسان
سجادپور- دو عضو باند زورگیران چاقوکش که در سیاهی شب اموال عابران را می ربودند درحالی پس از مجروح کردن یک جوان 25 ساله به دام افتادند که تلاش برای دستگیری دیگر اعضای این باند مخوف ادامه دارد. به گزارش اختصاصی خراسان، نیمه شب هفتم اسفند، تلفن پلیس 110، به صدا درآمد و خبر یک زورگیری وحشتناک در بولوار پیروزی مشهد به نیروهای انتظامی گزارش شد. بررسی های اولیه حاکی از آن بود که جوان 25 ساله ای با ضربه چاقوی زورگیران مجروح و به بیمارستان منتقل شده است. با توجه به اهمیت ماجرا و با صدور دستوری ویژه، از سوی سرهنگ حسین دهقانپور (فرمانده انتظامی مشهد) گروهی از نیروهای تجسس کلانتری شهرک ناجای مشهد تحقیقات گسترده پلیسی را در این باره آغاز کردند. در همین اثنا مشخص شد یکی از شهروندان وظیفه شناس با مشاهده صحنه زورگیری خشن، به طور نامحسوس به تعقیب دزدانی پرداخته که با یک دستگاه پژو 405 سفیدرنگ از محل متواری شده بودند اما شماره پلاک خودروی زورگیران مخدوش بود. به همین دلیل روند تحقیقات تغییر کرد و نیروهای انتظامی به بازبینی دوربین های ترافیکی پرداختند. چندین ساعت تلاش افسران تجسس نشان داد که زورگیران چاقوکش ، قبل از ورود به بولوار وکیل آباد، شماره پلاک خودرو را به شماره اصلی تغییر داده و به سوی شمال شهر حرکت کرده اند. گزارش خراسان حاکی است این در حالی بود که جوان مصدوم مشخصاتی از زورگیران خشن را به پلیس ارائه داد و گفت: در تاریکی شب از یکی از خیابان های بولوار پیروزی تردد می کردم که ناگهان دو جوان که یکی از آن ها قوی هیکل بود، مقابلم سبز شدند و با تهدید کاردی که در دست داشتند از من خواستند گوشی تلفنم را به آن ها بدهم، من هم که نمی خواستم به همین راحتی طعمه زورگیران شوم در برابر آن ها مقاومت کردم ولی دزدان بی رحم در یک لحظه با چاقو به سرم کوبیدند و بعد از آن که مجروح شدم، گوشی تلفنم را گرفتند و درون کوچه های اطراف گریختند. پس از این حادثه رهگذران مرا به بیمارستان رساندند و تحت درمان قرار گرفتم. بنابر گزارش خراسان، تجزیه و تحلیل کارشناسی در محل وقوع جرم با توجه به اظهارات مال باخته بیانگر آن بود که زورگیران چاقوکش بعد از فرار به کوچه های تاریک، سوار خودروی همدست شان شده اند که در همان اطراف منتظر آنان ایستاده بود و سپس به سمت شمال شهر گریخته اند.
با این سرنخ مهم، بررسی های کارآگاهان روی شماره پلاک پژو 405 سفیدرنگ متمرکز شد و آنان موفق شدند به نشانی مالک خودرو که یک زن جوان بود، دست یابند. طولی نکشید که منزل مالک پژو 405 در بولوار هدایت مشهد شناسایی شد اما تحقیقات بیشتر نشان داد که شب حادثه، خودروی مذکور در اختیار برادر شوهر این زن قرار داشته است. ساعتی بعد با لو رفتن هویت متهم 18 ساله که «علی – ف» نام دارد، نیروهای تجسس منزل پدری وی را به محاصره درآوردند و او را در یک عملیات ضربتی و هماهنگ به دام انداختند. این زورگیر جوان که به دایره تجسس کلانتری شهرک ناجا هدایت شده بود، وقتی مورد بازجویی های تخصصی قرار گرفت دو همدست دیگر خود در زورگیری های شبانه را نیز به پلیس معرفی کرد و گفت: در زورگیری بولوار پیروزی مشهد، نوجوان 17 ساله ای به نام «امید- م» و یک تبعه خارجی دیگر که به «امید افغان» معروف است نقش داشتند اما من فقط رانندگی خودرو را به عهده داشتم!
براساس گزارش خراسان، در پی اعترافات عضو باند «زورگیری در سیاهی شب!» بی درنگ افسران تجسس با راهنمایی های ارزنده قاضی «خدابنده» (معاون دادستان مرکز خراسان رضوی) و کسب مجوزهای قضایی، عملیات دستگیری اعضای دیگر این باند مخوف را در دستور کار قرار دادند و پس از چندین ساعت رصدهای اطلاعاتی، نوجوان 17 ساله را در منطقه کال زرکش بولوار توس شناسایی و در یک قرار صوری دستگیر کردند. از این نوجوان که توسط مال باخته نیز شناسایی شد، گوشی سرقتی به دست آمد اما متهم دیگر معروف به «امید افغان» از مخفیگاهش گریخته بود. به همین دلیل ردزنی های اطلاعاتی پلیس برای دستگیری آخرین عضو این باند مخوف در حالی ادامه یافت که احتمال می رود آنان زورگیری های بیشتری در نقاط دیگر شهر انجام داده باشند. بررسی های بیشتر نیروهای تجسس با نظارت سرهنگ فیاضی (رئیس کلانتری شهرک ناجا) وارد مرحله جدیدی شده است تا دیگر عوامل مرتبط با این باند زورگیری نیز شناسایی شوند. خراسان : شماره : 20895 - ۱۴۰۰ سه شنبه ۱۷ اسفند
بازیچه تلفنی، زن مرد وسواسی شد!
فقط به دلیل لجبازی با پدر ومادرم و جوانی که بازیچه تلفنی او بودم با اولین خواستگاری ازدواج کردم که زنگ خانه ما را به صدا درآورد اما او به حدی کتکم زد که فرزندم با تاخیر تکاملی به دنیا آمد و اکنون نیز به دلیل خروپف های شبانه مرا به باد کتک می گیرد چرا که ... به گزارش خراسان زن 32 ساله در حالی که پسر خردسالی را در آغوش داشت و مدعی بود همسرش او را از خانه بیرون کرده است، درباره سرگذشت خود به کارشناس اجتماعی کلانتری طبرسی شمالی گفت: 22 ساله بودم که به صورت تلفنی با جوانی اهل ایلام آشنا شدم . او به من قول ازدواج داده بود و من هم منتظر بودم تا روزی به خواستگاری ام بیاید . این ارتباط پنج سال طول کشید و من به همه خواستگارانم جواب رد دادم ولی او هیچ گاه به سراغم نیامد و این در حالی بود که مدام مورد سرزنش خانواده ام قرار داشتم ولی کاری از دستم برنمی آمد. در همین زمان پدر و مادرم اصرار داشتند که سن ازدواجم گذشته است و من باید ازدواج کنم. از سوی دیگر وقتی دیدم پنج سال از جوانی ام را به پای پسری ریخته ام که فقط بازیچه تفریحات تلفنی او بوده ام با خودم تصمیم گرفتم فقط به دلیل لجبازی با آن جوان و همچنین پدر و مادرم، به اولین خواستگارم پاسخ مثبت بدهم. خلاصه 28 ساله بودم که «جلیل» به خواستگاری ام آمد. با آن که خانواده ام مخالف ازدواج با او بودند اما من تصمیم خودم را گرفته بودم به همین دلیل با تهدید به خودکشی پای سفره عقد نشستم . نامزدم جوشکار ساختمانی بود و مانند من تحصیلات ابتدایی داشت. مراسم عقدکنان بسیار ساده و با حضور نزدیکان دو خانواده برگزار شد اما شش ماه بعد از آغاز دوران نامزدی تازه فهمیدم که جلیل قبلا ازدواج کرده و دختر 6 ساله ای دارد که نزد مادرش زندگی می کند با این حال نمی توانستم هیچ اعتراضی بکنم چرا که جلیل انتخاب خودم بود. دو سال بعد در حالی که زندگی مشترک مان آغاز شده و من باردار بودم بهانه گیری های همسرم شروع شد . او به بهانه این که خانه کثیف است یا بلند حرف زده ام مرا به باد کتک می گرفت . هربار که به دلیل بدرفتاری های همسرم قهر می کردم و به منزل پدرم می رفتم، خانواده ام با چند تا نصیحت دوباره مرا به خانه ام باز می گرداندند. با این حال بهانه جویی های جلیل پایانی نداشت. او که دچار وسواس شده بود مرا وادار می کرد چندین بار لباس ها را با دست بشویم تا به کرونا مبتلا نشود و خانه 50 متری را روزی چند بار گردگیری کنم، حتی مدعی بود که باید کلید و پریزهای برق را با مایع ظرف شویی تمیز کنم تا دست کسی آلوده نشود. در این میان بر اثر کتک کاری های او فرزندم با تاخیر تکاملی به دنیا آمد ولی همسرم دست از رفتارهای ناشایست خودش برنداشت تا جایی که اکنون مرا به دلیل خروپف کردن در خواب کتک می زند. او اعتقاد دارد چون روزی چند بار دست و صورتم را با آب و صابون شست و شو نمی دهم در خواب خروپف می کنم به همین دلیل آن قدر مرا با مشت و لگد زد که همسایگان با تلاش زیاد پیکرم را از زیر دست و پایش بیرون کشیدند ولی او مرا شبانه از خانه بیرون انداخت و من ساعت ها با پسر کوچکم بیرون از خانه بودم که صاحبخانه ام از راه رسید و همسرم را نصیحت کرد که مرا به خانه بازگرداند ولی هنوز صاحبخانه به منزل خودش نرفته بود که دوباره جلیل با این بهانه که لیوان را در مسیر عبورش قرار داده ام شروع به کتک کاری کرد . من هم به ناچار پسرم را در آغوش گرفتم و به کلانتری آمدم تا ...
گزارش خراسان حاکی است ؛ بررسی های کارشناسی و روان شناختی مشاوران دایره مددکاری اجتماعی با صدور دستوری از سوی سرگرد جواد یعقوبی (رئیس کلانتری طبرسی شمالی) با دعوت از همسر این زن جوان آغاز شد.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی . خراسان : شماره : 20895 - ۱۴۰۰ سه شنبه ۱۷ اسفند
ازدواج جعلی!
بعد از 13 سال زندگی مشترک و زمانی که همسرم به طور ناگهانی من و فرزندانم را ترک کرد و به مکان نامعلومی رفت، تازه فهمیدم که او مردی بی هویت بوده و با شناسنامه جعلی زندگی می کرده است چرا که... .
به گزارش خراسان، این ها بخشی از اظهارات زن 49 ساله ای است که برای هویت بخشیدن به فرزندانش دست به دامان قانون شده بود. این زن با بیان این که فرزندانم از کم اهمیت ترین خدمات اجتماعی هم محروم هستند، درباره سرگذشت خود به کارشناس اجتماعی کلانتری پنجتن مشهد گفت: کودک خردسالی بودم که مادرم به دلیل ابتلا به یک بیماری صعب العلاج جان سپرد و پدرم نیز با زن دیگری ازدواج کرد. در این شرایط سرپرستی مرا یکی از بستگان دور پدرم به عهده گرفت که فرزندی نداشتند و مرا به فرزند خواندگی پذیرفتند اما من در منزل آن ها هیچ آرامشی نداشتم و تصور می کردم فقط کارگر آن ها هستم. خلاصه 22 ساله بودم که با اصرار مادرخوانده ام با «قربان علی» ازدواج کردم. او در منزل یکی از همسایگان مادر خوانده ام کارگری می کرد که به خواستگاری ام آمده بود. او نیز شرایطی مشابه من داشت و به خاطر فوت پدر و مادرش در سانحه رانندگی به مشهد مهاجرت کرده بود و در این جا کارگری می کرد. با آن که همسرم برای کار به شهرهای مختلف خراسان رضوی می رفت اما من به او علاقه مند شده بودم و روزهای خوبی را می گذراندم. او بیشتر به سفر می رفت و من هم در این سفرهای کاری همسرم را همراهی می کردم تا این که در یکی از معادن کشور استخدام شد و من برای ادامه زندگی به یکی از استان های جنوبی کشور رفتم ولی 10 سال بعد در حالی که دو فرزند پسر داشتم، همسرم شامل تعدیل نیرو شد و دوباره بیکاری گریبانش را گرفت. به ناچار باز هم به مشهد بازگشتیم و همسرم همان شغل کارگری ساختمان را در پیش گرفت. در حالی که فرزند سومم به دنیا آمده بود، ورق برگشت و روزگارم سیاه شد. حدود 15 سال قبل بود که برای گرفتن شناسنامه آخرین فرزندم به ثبت احوال رفتم اما آن جا شناسنامه همسرم را ضبط کردند. هرچه از قربان علی درباره این ماجرا و پریشانی و آشفتگی اش سوال می کردم، مدعی می شد که مشکلی نیست اما از نگرانی که در چهره اش موج می زد به خوبی می فهمیدم که موضوعی را از من پنهان می کند. بالاخره یک هفته بعد و قبل از آن که برای گرفتن شناسنامه ها به ثبت احوال برود، به بهانه رفتن به سرکار، از خانه خارج شد و دیگر بازنگشت. مدت ها به همراه سه فرزندم چشم به راه بودم تا همسرم به خانه بازگردد ولی او هیچ گاه نیامد. به ناچار به کارگری در خانه های مردم روی آوردم تا هزینه های زندگی ام را تامین کنم. سال ها بعد وقتی فرزندانم به خاطر نداشتن شناسنامه دچار مشکل شدند به خود آمدم و برای پیگیری دریافت شناسنامه به اداره ثبت احوال رفتم. آن جا بود که فهمیدم همسرم روی شناسنامه فردی معلول عکس خودش را نصب و با همان شناسنامه با من هم ازدواج کرده بود. او وقتی متوجه شد که کارکنان ثبت احوال متوجه جعلی بودن شناسنامه شده اند به طور ناگهانی در حالی به مکانی نامعلوم گریخت که من هنوز هم نمی دانم نام واقعی همسرم چه بود و اهل کدام کشور است؟!
اکنون که سال ها از این ماجرا می گذرد، من مانده ام و سه فرزندی که به خاطر بی هویتی پدرشان دچار مشکلات حاد اجتماعی شده اند و...
حالا نیز به کلانتری آمده ام تا چاره قانونی برای مشکلاتم بیابم.
گزارش خراسان حاکی است، بررسی های تخصصی و کارشناسی این پرونده با صدور دستوری از سوی سرهنگ غلامعلی مالداری (رئیس کلانتری پنجتن) به مشاوران دایره مددکاری اجتماعی کلانتری سپرده شد.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی . خراسان : شماره : 20891 - ۱۴۰۰ پنج شنبه ۱۲ اسفند
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی