درامتدادتاریکی-ماجرای دختر گوژپشت!

اگر چه پدر و مادرم حق و حقوق مرا رعایت نکردند و سرنوشت من به گونه ای دیگر رقم خورد اما امروز برادرم با رفتارهای خشن و پرخاشگرانه اش روزگار همه اعضای خانواده را سیاه کرده است به گونه ای که ...

به گزارش خراسان، زن 33 ساله ای که به اتهام تخریب خودرو و کتک کاری از برادرش شکایت کرده بود با بیان این که دیگر نمی توانیم رفتارهای او را تحمل کنیم درباره سرگذشت خود به کارشناس اجتماعی کلانتری قاسم آباد مشهد گفت: از همان دوران کودکی چهره زیبایی نداشتم و به همین دلیل هم پدر و مادرم اهمیتی به من نمی دادند به گونه ای که حتی مادرم در مهمانی ها اجازه نمی داد در کنارش بنشینم. وقتی برادرم به دنیا آمد دیگر مرا به کلی فراموش کردند. «فرید» همه زندگی پدر و مادرم شده بود و من هم از این همه بی توجهی زجر می کشیدم آن قدر لاغراندام بودم که هر بار پدر و مادرم با یکدیگر دعوا می کردند پدرم مرا با یک دست بلند می کرد و به زمین می زد. 12 سال بیشتر نداشتم که هنگام بازی کتفم شکست و باید بنا به تشخیص پزشکان عمل جراحی انجام می دادم ولی پدرم هزینه های عمل را نپرداخت تا این که استخوان شکسته از پشتم بیرون زد و من به دختری گوژپشت تبدیل شدم. پدرم تاکید می کرد وقتی ازدواج کنم شوهرم هزینه های عملم را می پردازد ولی با این شرایط کسی به خواستگاری ام نمی آمد و من هر روز بیشتر گوشه گیر می شدم و غصه می خوردم با وجود این هیچ گاه درس و مدرسه را رها نکردم چرا که علاقه عجیبی به تحصیل داشتم خلاصه 17 سالم بود که فرد ناشناسی مبلغ عمل جراحی را واریز کرد و من از گوژپشتی رها شدم اما باز هم همواره محبت را از خانواده ام گدایی می کردم. چند سال بعد زمانی که در رشته الهیات تحصیل می کردم جوانی به خواستگاری ام آمد و ما با هم ازدواج کردیم ولی دوران نامزدی ما فقط 4 ماه طول کشید و او با این بهانه که رفتار پدر و مادرم با من مناسب نیست مرا طلاق داد ولی از سوی دیگر نیز ادعا می کرد تو دختر ضعیفی هستی و من قصد داشتم با یک دختر قدر و قلدر ازدواج کنم! با آن که خوب می دانستم «محمود» مرا به خاطر رفتارهای پدر و مادرم طلاق می دهد ولی کاری از دستم ساخته نبود بعد از این ازدواج نافرجام فقط سرگرم تحصیل و کار شدم و در رشته الهیات فوق لیسانس گرفتم. در این شرایط نیز همه لوازم جهیزیه ام را خریدم اما از سوی دیگر برادرم به مواد مخدر صنعتی روی آورده بود به طوری که پدر و مادرم ناچار شدند او را در مرکز ترک اعتیاد بستری کنند. حالا او به جان پدر و مادرم افتاده بود و با توهین و فحاشی از آن ها اخاذی می کرد. او که جوانی بیکار است ادعا می کند چون مرا به دنیا آورده اید باید همه مخارجم را نیز بپردازید و با همین بهانه نه تنها به پدر و مادرم بی احترامی می کند بلکه آن ها را کتک هم می زند. او مدتی قبل با دختری ارتباط داشت اما آن دختر وقتی متوجه رفتارهای پرخاشگرانه او شد بلافاصله ارتباطش را قطع کرد و به دنبال سرنوشت خودش رفت. حالا هم فرید مادرم را تحت فشار گذاشته است تا  دختری برایش انتخاب کند اما مادرم تاکید می کند تا زمانی که دست از این رفتارها برندارد نمی تواند دختری را بدبخت کند! از سوی دیگر من هم که علاقه زیادی به طراحی و عکاسی داشتم در یک شرکت مشغول کار شدم و برای خودم یک واحد آپارتمانی و یک دستگاه خودرو خریدم. در همین حال یکی از همکارانم که  متاهل بود به من پیشنهاد ازدواج داد اما من پیشنهاد او را نپذیرفتم چرا که نمی خواستم زندگی ام را روی ستون های آشیانه فرد دیگری بنا کنم و به همین دلیل همان همکارم از من خواست تا با یکدیگر شرکتی خصوصی راه اندازی کنیم، من هم قبول کردم و همه امور اداری آن را انجام دادم اما در آخرین لحظه برایم پیامکی فرستاد که تو را سرکار گذاشته ام! تا  دیگر مرا به خاطر ازدواج تحقیر نکنی! با  دیدن آن پیامک قلبم شکست و تاسیس شرکت را از ذهنم بیرون کردم چند سال بعد از این ماجرا با زن میان سالی آشنا شدم که به من کمک کرد تا آن شرکت را راه اندازی کنم در همین زمان بود که فهمیدم آن همکارم در یک سانحه دچار قطع نخاع شده و در حالی که روی ویلچر  زندگی می کند برایم پیام فرستاده است که حلالش کنم و ...

اکنون نیز مادرم اعتقاد دارد به خاطر ظلمی که در حق من کرده اند فرید آن ها را آزار می دهد. آخرین بار وقتی شب هنگام به همراه برادر و پدر و مادرم از یک مهمانی به خانه بازمی گشتیم برادرم با این بهانه که صدای ضبط بلند است پشت فرمان خودرو به من حمله ور شد و من و مادرم را کتک زد و خودروی مرا تخریب کرد ...

گزارش خراسان حاکی است رسیدگی قضایی و بررسی های روان شناختی در این پرونده آغاز شد.

ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی . خراسان : شماره : 20932 - ۱۴۰۱ سه شنبه ۲۰ ارديبهشت

 

ماجرای قتل 2 کودک خردسال در مشهد

قاتل عوض شد!

اظهارات مادر مقتولان، زوایای جدیدی از این پرونده جنایی را فاش کرد

سید خلیل سجادپور- در حالی که تاکنون پدر مقتولان خردسال مدعی بود فرزندانش را در مشهد به قتل رسانده و اجساد آنان را با همدستی یکی از دوستانش در بیابان های بولوار طبرسی شمالی دفن کرده است اما کنکاش های قضایی و پلیسی درباره تناقض های اعترافات وی، قاتل این پرونده هولناک جنایی را عوض کرد.به گزارش اختصاصی خراسان، مرد 32 ساله ای به نام «جابر» که در پی اختلافات خانوادگی دستگیر شده بود چهارم اردیبهشت، راز قتل دختر 7 ساله و پسر 4 ساله اش را فاش کرد و محل دفن اجساد فرزندانش را به پلیس نشان داد. طولی نکشید که با حضور قاضی ویژه قتل عمد در انتهای طبرسی شمالی 76، بقایای اجساد قربانیان بی گناه این جنایت وحشتناک کشف شد و متهم 32 ساله مورد بازجویی قرار گرفت. او گفت: از سال 98 به همراه دو فرزندم به مشهد آمدم و در این جا سرگردان بودم چرا که نتوانستم خانه ای اجاره کنم و جا و مکانی نداشتم! «جابر» در ادامه ادعاهایش افزود: فرزندانم مرا خیلی اذیت می کردند و من برای آن که دخترم را ادب کنم طنابی را دور گردنش حلقه زدم و دو سر آن را کشیدم که  ناگهان او جان سپرد. سپس با کمک «علی- ر» که از دوستان همشهری ام در لنگرود بود، جسد او را در بیابان های بولوار طبرسی شمالی دفن کردیم ولی بعد از این ماجرا، پسر 4 ساله ام که صحنه دفن خواهرش را  دیده بود، مدام مرا تهدید می کرد که تو خواهرم را زیر خاک کردی! به همین دلیل عصبانی شدم و لگدی به شکمش زدم که سرش به دیوار خانه خورد و بعد از چند روز او هم جان خود را از دست داد که به ناچار جسد پسرم را نیز در کنار خواهرش با کمک «علی – ر» دفن کردیم و ...گزارش خراسان حاکی است، در حالی که تناقض های آشکاری مانند دو سال زندگی بدون سرپناه در مشهد و همچنین چگونگی قتل کودکان خردسال، در اعترافات «جابر» موج می زد، قاضی دکتر صادق صفری، با صدور قرار بازداشت موقت، دو متهم این پرونده جنایی را برای کشف زوایای پنهان جنایت در اختیار کارآگاهان پلیس آگاهی خراسان رضوی قرار داد تا کنکاش های بیشتری درباره ادعاهای وی صورت گیرد چرا که او مدعی بود پسر کوچکش را در یک خانه به قتل رسانده است و باید محل وقوع جنایت مورد بررسی های تخصصی و کارشناسی های پزشکی قرار می گرفت ولی پدر مقتولان همچنان به داستان سرایی ادامه می داد و مکان مشخصی را معرفی نمی کرد تا این که با هماهنگی های قضایی، مادر کودکان برای بررسی ابعاد دیگر این جنایت به مشهد آمد و در اظهاراتی تکان دهنده، زوایای جدیدی از اختلافات خانوادگی خود را فاش کرد. او گفت: سال 91 با جابر آشنا شدم و با هم ازدواج کردیم و تا سال 95 صاحب دختری به  نام فاطمه و پسری به نام امیرمحمد شدیم ولی در همین زمان اختلافات ما در حالی شروع شد که فهمیدم همسرم با زن غریبه ای ارتباط دارد. یک روز وقتی به طور اتفاقی وارد منزلم شدم ، یک زن از پنجره فرار کرد و شوهرم با چاقو به سوی من هجوم آورد؛ اما من به خاطر فرار آن زن نمی توانستم موضوع را اثبات کنم. وی مدعی شد: تا این که بار دیگر همسرم را با زنی به نام «م» در یک کافه  با هم دیدم و به پلیس 110 زنگ زدم که برای چند روز روانه زندان شدند.مدتی بعد از این ماجرا همسرم پیشنهاد داد تا از لنگرود به لاهیجان مهاجرت کنیم وقتی همه لوازم و اسباب و اثاثیه را جمع کردم ناگهان «جابر» سوار خودرو شد و دیگر نفهمیدم به کجا رفت. او حتی تلفن های مرا هم پاسخ نداد. وقتی به در منزل «م» (همسر دوست جابر) رفتم تازه فهمیدم که او هم از آن محله به مکان دیگری رفته است و آن جا زندگی نمی کند! خلاصه از همان سال 96 شکایت کردم و حکم جلب «جابر» را گرفتم و همچنین درخواست طلاق دادم. یک بار رد او را در مشهد زدم اما وقتی به این جا آمدم باز هم نتوانستم محل اقامت او را پیدا کنم و به ناچار به شمال کشور بازگشتم تا این که یک بار خودش نزد من آمد و فرزندانم را در قبال دریافت «رسید کتبی» به او تحویل دادم. اما از آن روز به بعد دیگر هیچ وقت به تلفن های من برای گفت وگو با فرزندانم پاسخ نمی داد که بالاخره سال گذشته دوباره با نشانی که از او به  دست آورده بودم به مشهد آمدم و در منطقه پنجتن منتظرش بودم که با موتورسیکلت و در حالی که نان خریده بود از راه رسید. ابتدا مرا نشناخت تا این که ماسک را از صورتم برداشتم و او با دیدن چهره ام داد و فریاد به راه انداخت. با التماس به او گفتم من کاری به تو ندارم فقط می خواهم فرزندانم را ببینم! ولی او با  ترفندهای مختلف مرا سرکار گذاشته بود و ادعا می کرد که فرزندانم را به دوستش «علی – ر» سپرده است تا به شمال بیاورد و به من تحویل بدهد! این زن جوان ادامه داد: در حالی که فهمیده بودم خانه ای که «جابر» آن جا زندگی می کرد متعلق به «م» و همسرش «علی – ر» است ولی باز هم به همراه او عازم شمال شدم تا سرنخی از فرزندانم پیدا کنم. آن جا بود که فهمیدم «جابر» دروغ می گوید و از فرزندانم خبری نیست! به همین دلیل حکم جلب او را به پلیس دادم و جابر زمانی که دستگیر شد راز قتل دو فرزندم را فاش کرد و گفت: اجساد آن ها را با همدستی «علی – ر» در مشهد دفن کرده است.گزارش خراسان حاکی است، به دنبال اظهارات مادر مقتولان و با صدور دستورات محرمانه ای از سوی قاضی شعبه 208 دادسرای عمومی و انقلاب مشهد، روند تحقیقات کارآگاهان وارد مرحله جدیدی شد و بدین ترتیب گروه ورزیده ای از کارآگاهان دایره قتل عمد با هدایت سرهنگ ولی نجفی (رئیس دایره قتل عمد آگاهی) به کنکاش های نامحسوس پرداختند و رفتارهای اجتماعی و اخلاقی هر کدام از متهمان را زیر ذره بین تحقیقات بردند.چرا که  دیگر محل اقامت «جابر» لو رفته بود و شواهد امر از این ماجرا حکایت داشت که کودکان بی گناه در منزل «علی- ر» به قتل رسیده اند اما «م» (همسر علی – ر) نیز در سال 1400 از او جدا شده و به شمال کشور رفته بود. در همین حال و با  دستور قاضی صفری «م» نیز دستگیر شد و مورد بازجویی قرار گرفت ولی نتوانست حقیقت  ماجرا را کتمان کند و قتل دو کودک را به گردن همسر سابقش انداخت. او در برابر مقام قضایی که سرهنگ مهدی سلطانیان (رئیس اداره جنایی آگاهی خراسان رضوی) نیز حضور داشت، درباره این جنایت گفت، من دو فرزند دارم که در شمال کشور زندگی می کنند اما وقتی «جابر» از همسرش طلاق گرفت فرزندانش را به خانه ما در منطقه پنجتن آورد و من مانند فرزندان خودم از آن ها مراقبت می کردم اما همسرم (علی – ر) از این موضوع به شدت ناراحت بود چرا که ادعا می کرد من باید به سختی کار کنم و پول دربیاورم آن وقت این پول ها را خرج شکم بچه دیگران بکنیم! از سوی دیگر هم فرزندان «جابر» خیلی اذیت می کردند تا این که یک روز هنگامی که «جابر» سرکار رفته بود ناگهان «علی» لگدی محکم به شکم دختر 7 ساله کوبید که روی پله های طبقه دوم (منزل دوبلکس) ایستاده بود و او از روی حدود 15 پله غلت زنان پایین افتاد و پایش لای نرده های آخرین پله گیر کرد ولی دیگر سیاه شد و نفس نمی کشید . من با  دیدن این صحنه جیغ زنان بیرون دویدم که یکی از زنان همسایه مرا دید ولی شوهرم بلافاصله مرا به  درون خانه برد که در این لحظه پسر 4 ساله «جابر» هم که در آغوش من بود مدام گریه می کرد که خواهرم را چکار کردید؟ شوهرم که هنوز عصبانی بود لگدی هم به شکم او زد که سرش به دیوار خانه خورد و او هم جان خودش را از دست داد. من که ترسیده بودم تلفنی با «جابر» تماس گرفتم که خودش را به خانه رساند و بعد هم با یکدیگر اجساد آن ها را بیرون بردند.بنا بر گزارش اختصاصی خراسان، «علی – ر» هم که دیگر با شنیدن اظهارات آنان، چاره ای جز بیان حقیقت نداشت، لب به اعتراف گشود و قتل دو کودک را پذیرفت و گفت: از عواقب اعتراف به جنایت می ترسیدم اگر چه خیلی عذاب وجدان داشتم و ...در همین حال «جابر» هم ادعا کرد: من به خاطر «م» قتل فرزندانم را به گردن گرفتم تا پای او به این پرونده باز نشود و ...گزارش خراسان حاکی است، با وجود این که اکنون قاتل دو کودک بی گناه عوض شده است اما باز هم تحقیقات کارآگاهان با  دستورات ویژه قضایی به سرپرستی سروان منفرد (افسر پرونده) برای بررسی ابعاد دیگر این ماجرا و واکاوی های دقیق و کارشناسی اعترافات متهمان همچنان ادامه دارد. خراسان : شماره : 20932 - ۱۴۰۱ سه شنبه ۲۰ ارديبهشت

 

تیراندازی پلیس برای دستگیری « پلنگ» فراری!

سجادپور- سرکرده باند سرقت خودرو معروف به «پلنگ» در حالی پس از تیراندازی پلیس، موفق به فرار شد که 4 عضو دیگر این باند در عملیات گسترده نیروهای تجسس کلانتری شهرک ناجای مشهد به دام افتادند.به گزارش اختصاصی خراسان، صبح چهارم اردیبهشت، مردی سراسیمه خود را به کلانتری شهرک ناجا رساند و در حالی که نگرانی و اضطراب سراسر وجودش را فراگرفته بود، از سرقت خودرو پرایدش خبر داد. اهمیت موضوع موجب شد تا گروه ویژه ای از افسران زبده دایره تجسس با صدور دستوری از سوی سرهنگ محمد فیاضی (رئیس کلانتری ناجا) برای ردیابی خودروی مذکور وارد عمل شوند.تحقیقات نیروهای انتظامی با استفاده از فناوری های نوین اطلاعاتی و بازبینی دوربین های ترافیکی، به سرنخ هایی رسید که نشان می داد سارقان پس از سرقت خودروی پراید به سمت بولوار کشاورز در منطقه خین عرب مشهد حرکت کرده اند. بنابراین گروه عملیاتی به سرپرستی ستوان یکم افضلی (رئیس دایره تجسس) درحالی با تجهیزات کامل انتظامی، عازم بزرگراه صدمتری شدند که بررسی های آنان از رهاشدن خودروی سرقتی در بولوار کشاورز حکایت داشت. وقتی نیروهای انتظامی به خیابان کشاورز 3 رسیدند، خودروی سرقتی را در کنار منزلی مشاهده کردند که به صورت غیرمتعارف پارک شده بود. ماموران که براساس تجربیات پلیسی یقین داشتند سارقان دوباره برای انتقال یا سرقت قطعات خودرو به محل بازخواهند گشت به طور نامحسوس به کمین سارقان نشستند.

در همین حال آنان با کسب مجوزهای قضایی و استفاده از راهنمایی های قاضی خدابنده (معاون دادستان مرکز خراسان رضوی)، منطقه مذکور را به محاصره درآوردند تا این که ساعتی بعد زن و مرد جوانی از منزل خارج و سوار بر خودرو شدند. در این هنگام ناگهان مرد دیگری نیز از منزل مذکور بیرون آمد و در حال بارکردن اموال سرقتی به صندوق عقب خودرو پراید بود که ناگهان چشمانش روی یکی از افسران نیروهای انتظامی خیره ماند چرا که او از سارقان سابقه داری بود که توسط نیروهای تجسس کلانتری تحت تعقیب قرار داشت و برخی از آن ها را می شناخت این گونه بود که با فریادهای «وحید» ،جوان راننده که «مجید» نام دارد و او نیز از سارقان سابقه دار بود، پدال گاز را فشرد و به همراه زنی که  درون خودرو نشسته بود، از محل گریختند.گزارش خراسان حاکی است: با فرار متهمان، عملیات تعقیب و گریز آغاز شد و نیروهای تجسس با شلیک تیرهوایی و فریادهای «ایست» به سارقان فرمان توقف دادند اما دزدان پراید سوار توجهی به اخطارهای قانونی نکردند و مرد جوان بر سرعت خودرو افزود.در این هنگام ماموران انتظامی لاستیک های پراید را هدف گرفتند و با شلیک 7 تیر، لاستیک ها را پنچر کردند. همزمان با شلیک های پلیس، «وحید» متهمی که پیاده در حال فرار بود، توسط گروهی از نیروهای تجسس به محاصره درآمد و دستگیر شد اما سرنشینان خودرو همچنان به فرار ادامه دادند تا این که خودرو به خاطر شلیک های پلیس از حرکت ایستاد و آن ها با رهاکردن پراید در انتهای خیابان خین عرب به داخل کوچه پس کوچه های اطراف متواری شدند. بنابر گزارش خراسان، در ادامه این عملیات زن جوان نیز درون یکی از کارگاه های محلی ، به چنگ قانون افتاد ولی راننده که مشخص شد همان «مجید» سارق سابقه دار است درحالی فرار کرد که بررسی ها نشان داد او هم اینک در حال گذراندن دوران محکومیت خود در «زندان باز» است.با فرار متهم مذکور، مخفیگاه سارقان نیز با دستور قضایی مورد بازرسی قرار گرفت که در نتیجه اموال سرقتی مانند باند، ضبط و پخش خودرو، مدارک هویتی دو خودروی سرقتی دیگر کشف شد. ادامه تحقیقات بیانگر آن بود که پلیس با یک باند سرقت خودروی حرفه ای روبه رو شده است که عاملان آن از دزدان سابقه دار هستند و چند روز قبل نیز دو دستگاه خودروی پژو پارس را از نقاط دیگر مشهد به سرقت برده اند. گزارش خراسان حاکی است: با حضور مالک پراید در کلانتری مشخص شد که رینگ و لاستیک های پراید توسط سارقان تعویض شده است. بنابراین همزمان با بازجویی های تخصصی از متهمان دستگیر شده، مالخر لوازم سرقتی در بولوار شاهنامه مشهد شناسایی شد و گروهی از نیروهای تجسس با کسب دستور قضایی عازم بولوار شاهنامه شدند و جوان 31 ساله ای را دستگیر کردند که در آپاراتی مشغول کار بود. او که رینگ و لاستیک ها را در محیط باغ پشت تعمیرگاه پنهان کرده بود ، به ناچار آن ها را تحویل نیروهای انتظامی داد اما مدعی شد که سارق قطعات خودروها را نمی شناسد. در این هنگام افسران دایره تجسس گوشی تلفن او را مورد کنکاش های پلیسی قرار دادند که مشخص شد شماره تلفن «مجید» (متهم فراری) را با عنوان «پلنگ» ذخیره کرده است و صبح همان روز نیز مبلغ 900 هزار تومان از سوی وی به شماره حساب بانکی همسر «مجید» واریز شده است. این در حالی بود که برخی لوازم سرقتی شاکی نیز از صندوق عقب خودروی وی کشف شد و بدین ترتیب با انتقال متهمان به کلانتری ، بررسی های تخصصی در این باره ادامه یافت. به گزارش خراسان، تحقیقات بیشتر نشان داد که «مجید» سرکرده این باند سرقت است که درمیان همدستانش به «پلنگ» شهرت دارد. در حالی که با شناسایی مالکان خودروهای پژو پارس سرقتی، راز جرایم دیگر اعضای این باند فاش شده است، ادامه بررسی ها نشان می دهد متهمان این پرونده، ارتباط قدیمی با یکدیگر دارند و رینگ و لاستیک خودروهای سرقتی را تعویض می کردند.این گزارش حاکی است: تلاش گسترده نیروهای انتظامی با نظارت و هدایت های سرهنگ حسین دهقان پور (فرمانده انتظامی مشهد) برای ریشه یابی سرقت های احتمالی دیگر اعضای این باند و همچنین دستگیری متهم فراری معروف به «پلنگ» ادامه دارد.خراسان : شماره : 20923 - ۱۴۰۱ سه شنبه ۶ ارديبهشت


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی

تاريخ : چهارشنبه ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۱ | 11:29 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |