درامتداد تاریکی-شلیک در قرار سیاه!

اختصاصی خراسان

سیدخلیل سجادپور- جوان 24 ساله ای که در قراری مرگبار با زن جوان، شلیک های گانگستری در مشهد به راه انداخته بود، روز گذشته در اعترافاتی تکان دهنده گفت: وقتی در خلاف جهت خیابان فرار می کردم به سوی پرایدسواران آتش گشودم!

به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، این حادثه وحشتناک در اولین روز خرداد گذشته، زمانی دربولوار حر مشهد رخ داد که جوان 24 ساله موتورسوار به سر قرار حضوری با زن 26 ساله ای رفت اما ناگهان پرایدسوارانی با سرعت از راه رسیدند و به سمت جوان موتورسوار هجوم بردند! در همین حال مصیب (جوان موتورسوار) که با احتمال درگیری، سلاح کلت کمری را با خود حمل می کرد، هنگام فرار در جهت خلاف خیابان اسلحه را از کمرش بیرون کشید و به سوی دو جوانی آتش گشود که در تعقیب وی بودند.

همزمان با شلیک های وحشتناک جوان 24 ساله، گلوله ای از آسفالت خیابان کمانه کرد و به پیشانی یکی از تعقیب کنندگان نشست. اما جوان دیگر که برادر فرد مجروح بود همچنان به تعقیب ادامه داد تا این که او نیز با اصابت گلوله ای به پایش نقش بر زمین شد.

گزارش روزنامه خراسان حاکی است با فرار عامل شلیک های وحشتناک از صحنه درگیری، دو برادر مجروح به مرکز درمانی انتقال یافتند و تحت مداوا قرار گرفتند اما برادر بزرگ تر که فرشید نام داشت، حدود 11 روز بعد از وقوع این حادثه بر اثر عوارض ناشی از اصابت گلوله به پا جان سپرد و بدین ترتیب پرونده ای جنایی روی میز قاضی مهدی جعفری (بازپرس شعبه 410 دادسرای عمومی و انقلاب مشهد) قرار گرفت. درحالی که با صدور دستورات ویژه قضایی، گروهی از کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی با هدایت سرهنگ نجفی (رئیس دایره قتل عمد آگاهی) تحقیقات گسترده ای را برای دستگیری متهم به قتل فراری آغاز کرده بودند، گزارشی در بیسیم های پلیس پیچید که زوایای پنهان این ماجرای هولناک را آشکار کرد. در اخبار محرمانه پلیس گزارش شد که جوان 24 ساله ای به نام «مصیب» خود را به نیروهای انتظامی در قوچان معرفی کرده و از شلیک های مرگبار در خیابان حر مشهد سخن گفته است. در پی اعلام این خبر، بی درنگ گروهی از کارآگاهان اداره جنایی به سرپرستی سروان منفرد (افسر پرونده) عازم قوچان شدند و متهم را در حالی به مشهد انتقال دادند که او هنوز از مرگ جوان 27 ساله خبر نداشت. بنابراین گزارش، طولی نکشید که متهم جوان با راهنمایی های قاضی جعفری تحت بازجویی های تخصصی قرار گرفت و به شلیک های مرگبار در خلاف جهت اعتراف کرد. او همچنین گفت: سلاح کلت جنگی را در حدود 5 کیلومتری چناران و درون یک زمین خالی محصور در زیر خاک پنهان کرده است! در پی اعترافات متهم، افسران پلیس آگاهی به همراه متهم عازم بزرگراه آسیایی شدند و اسلحه کلت را در حالی که چند تیر جنگی هنوز درون آن باقی مانده بود، از زیر خاک بیرون کشیدند.

ادامه گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است با انتقال متهم به قتل به زندان بررسی های تخصصی و قضایی برای کشف ابعاد دیگر این ماجرا ادامه یافت و مشخص شد که جنایت مذکور به خاطر ارتباطی سیاه در سال های گذشته رخ داده است. در همین حال روز گذشته با فراهم شدن مقدمات بازسازی صحنه جنایت،متهم 24 ساله تحت الحفظ کارآگاهان اداره جنایی به نبش خیابان حر 76 منتقل شد تا در حضور بازپرس شعبه 410 دادسرای عمومی و انقلاب مشهد چگونگی تیراندازی مرگبار را شرح دهد. «مصیب» وقتی مقابل دوربین قوه قضاییه ایستاد، قاضی جعفری با تفهیم موادی از قانون مجازات اسلامی از وی خواست حقیقت ماجرا را بیان کند چرا که اظهارات وی در دیگر مراحل دادرسی مورد استناد قضایی قرار می گیرد. پس از نصایح و ارشاد مقام قضایی، متهم با معرفی کامل خود گفت: چند سال قبل در یکی از روستاهای اطراف یکی از شهرهای خراسان رضوی با دختری از اهالی همان روستا قصد ازدواج داشتم اما او با فرد دیگری ازدواج کرد و به مشهد آمد.

در همین حال ارتباط تلفنی ما نیز ادامه یافت تا این که با من برای یک دیدار حضوری روبه روی حر 76 قرار ملاقات گذاشت. من هم که قبلا با همسر او اختلاف داشتم و احتمال درگیری می دادم از ترس سلاح کلت جنگی را برداشتم و سوار بر موتورسیکلت طرح هوندا به محل قرار رفتم. آن روز صبح (اول خرداد) هنوز در حال گفت وگو با او بودم که ناگهان راننده پرایدی سفید رنگ، در حالی که جوان دیگری نیز سرنشین آن بود، خودرو را به موتورم کوبید و مقابلم توقف کردند. وقتی دیدم آن ها شوهر و برادر شوهر زن جوان هستند به شدت ترسیدم و در جهت خلاف خیابان فرار کردم. زمانی که آن ها به تعقیب من آمدند به ناچار اسلحه را بیرون آوردم و تیری هوایی شلیک کردم ولی آن ها باز هم می خواستند مرا بگیرند. به همین دلیل در حال فرار چند تیر دیگر شلیک کردم و متوجه شدم که آن ها زخمی شده اند!

با همان استرسی که داشتم جلوی یک خودروی عبوری را گرفتم و با تهدید اسلحه راننده را بیرون انداختم و خودم پشت فرمان نشستم اما خودرو قطع کن داشت و نتوانستم آن را روشن کنم! به ناچار دوباره پیاده فرار کردم و با تهدید یک راننده دیگر به طرف پلیس راه امام هادی (ع) رفتم تا به قوچان بروم! آن جا سوار مسافربرهای شخصی شدم و به سمت قوچان رفتم ولی هنوز به چناران نرسیده بودیم که تابلوی پلیس راه را دیدم و به دلیل اسلحه ای که همراهم بود احساس خطر کردم بنابراین به بهانه این که چیزی را در مشهد فراموش کرده ام، از خودرو پیاده شدم و اسلحه را درون یک زمین محصور در زیر خاک گذاشتم و بعد به قوچان رفتم ولی عذاب وجدان رهایم نمی کرد البته نمی دانستم که «فر شید» به خاطر شلیک من جان باخته است به همین دلیل هم به کلانتری قوچان رفتم و خودم را تسلیم قانون کردم!

گزارش روزنامه خراسان حاکی است در پی اعترافات صریح متهم به قتل و تشریح جزئیات ماجرای تیراندازی مرگبار، او با صدور قرار بازداشت موقت از سوی مقام قضایی، روانه زندان شد تا این پرونده جنایی نیز دیگر مراحل دادرسی را طی کند. خراسان : شماره : 21112 - ۱۴۰۱ چهارشنبه ۳۰ آذر

برادر کشی برای انتقام

پزشک جوانی برای انتقام گیری از برادرش که او نیز پزشک بود، دست به جنایت فجیع زد و جسد برادرش را تکه تکه کرد.به گزارش رکنا، چند روز قبل با اعلام مفقود شدن یک پزشک مشهور تهرانی عملیات جست وجوی ماموران اداره 10پلیس آگاهی تهران برای یافتن ردی از او آغاز شد.در تحقیقات به عمل آمده مشخص شد که این پزشک ۴۵ ساله از مدتی قبل با برادر بزرگ تر خود که او نیز پزشک است، اختلاف پیدا کرده که این اختلافات مالی منجر به صدور حکم جلب برادر کوچک تر شده بود.همین کافی بود که ماموران به برادر بزرگ تر مشکوک شوند پس برای روشن شدن راز ماجرا او را احضار کردند و سرانجام پزشک تهرانی به قتل هولناک برادر خود با همدستی یکی از دوستانش اعتراف کرد. به این ترتیب ادامه رسیدگی به موضوع در دستور کار ساسان غلامی بازپرس کشیک قتل پایتخت قرار گرفت.در اوایل تحقیقات قضایی مشخص شد که قاتل در پی اختلافات مالی با برادرش؛ روز حادثه او را با همدستی دوستش به مطبی واقع در خیابان فرشته کشانده است. سپس مقتول را خفه و جسدش را در پشت بام همان مطب تکه تکه کرده اند.قسمت هایی از جسد را در ظروف پلاستیکی جاسازی کرده و آذوقه حیوانات قرار دادند.قسمتی دیگر از تکه های جسد را سوزانده و پراکنده کردند.متهمان برای روشن شدن ابعاد پنهان ماجرا در اختیار ماموران اداره دهم پلیس آگاهی تهران قرار دارند و رسیدگی به این پرونده در شعبه سوم دادسرای جنایی تهران در جریان است. خراسان : شماره : 21112 - ۱۴۰۱ چهارشنبه ۳۰ آذر

سرگذشت دزد پرادوسوار!

شب نشینی های بی حد و مرز بالاخره مرا به پاتوق «خاله لیلا» کشاند و در آن جا مشغول مصرف مواد مخدر شدم. با آن که ملک و املاک و چندین خودروی خارجی داشتم اما برای هزینه های اعتیادم باید دست به دامان پدرم می شدم. در این شرایط، زمانی به خودم آمدم که با پرادو در خیابان های مشهد سرقت می کردم و ...

به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، مرد 44 ساله ای که پس از ردزنی های اطلاعاتی نیروهای انتظامی، به اتهام دستبرد به خودروهای پارک شده در حاشیه خیابان های مشهد دستگیر شده بود، در حالی که بیان می کرد از نگاه کردن به چشمان دخترم شرمگین هستم، درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری آبکوه گفت: قبلا کشاورز بودم و در کنار پدرم کار می کردم تا این که با افزایش قیمت زمین ها، من هم پولدار شدم و به سرمایه هنگفتی رسیدم. به همین دلیل هم تا مقطع دیپلم بیشتر درس نخواندم و در 23 سالگی با دختری مهربان و خوش اخلاق ازدواج کردم.زندگی مشترک شیرینی داشتم تا این که چند سال بعد خداوند دختری زیبا هم به من عنایت کرد و این شیرینی دوچندان شد. با اوضاع مالی خوبی که داشتم منزل ویلایی بزرگی در منطقه آزادشهر مشهد خریدم و چند خودروی گران قیمت خارجی را هم در پارکینگ منزل پارک کردم. پدرم از افراد سرشناس مشهد است و او نیز وضعیت مالی خوبی دارد. خلاصه در زندگی چیزی کم نداشتم اما نمی دانستم این پول های بادآورده را چگونه خرج کنم! طولی نکشید که با توصیه های دوستانم وارد شب نشینی و دورهمی های دوستانه شدم و در آن جا آرام آرام به مصرف مواد مخدر روآوردم. ابتدا دوستانم برایم مواد تهیه می کردند و من فقط هزینه های آن را می پرداختم و پولی هم برای زحمت آن ها می دادم اما خیلی زود این دوستان از اطرافم پراکنده شدند چرا که احساس کردند من برای هزینه های اعتیاد به پدرم محتاج هستم! بالاخره خودم به حاشیه شهر در انتهای بولوار خیام رفتم و با «خاله لیلا» آشنا شدم. او پاتوقی برای استعمال مواد مخدر داشت و خودش هم برای افراد پولداری مثل من مواد تهیه می کرد! من هم در پاتوق «خاله لیلا» ماندم اما زمانی به خودم آمدم که دیگر در آن جا روزگار می گذراندم ومدتی بود خانه و زندگی ام را فراموش کرده بودم و فقط هنگامی که پول هایم تمام می شد با پدر یا همسرم تماس می گرفتم که به حساب بانکی ام پول واریز کنند در غیر این صورت پاسخ تماس های آن ها را هم نمی دادم و گوشی تلفنم را خاموش می کردم!

آن ها هم از سر دلسوزی یا به امید روزی که سر من به سنگ بخورد پولی به حسابم واریز می کردند و من بیشتر از گذشته مواد مخدر مصرف می کردم به طوری که دیگر حتی فرصت تفریح و خوش گذرانی هم نداشتم! و به شدت گرفتار مواد مخدر صنعتی مانند شیشه و کریستال بودم. خلاصه کار به جایی رسید که دیگر واریزهای میلیونی پدرم نیز برای مخارج اعتیادم کافی نبود و من دیگر آن اعتبار و احترام گذشته را نزد معتادان پاتوق نداشتم. در همین حال یکی از معتادان که از سارقان حرفه ای بود، پیشنهاد داد برای درآمدزایی بیشتر از خودروهای پارک شده سرقت کنم! او که می دانست من خودروهای خارجی سوار می شوم ضمن آموزش شیوه های سرقت به من گفت: کسی به خودروی پرادو مشکوک نمی شود! این گونه بود که بعد از چند ماه به خانه ام رفتم! دخترم با دیدن من از خوشحالی جیغ کشید ولی من توجهی به او نکردم! و یکسره به سراغ سوئیچ پرادو رفتم! همسرم فریاد می زد کجا می روی؟ ولی هیچ پاسخی به او هم ندادم! بالاخره با پررویی از خانه بیرون زدم و به اشک های دخترم نیز نگاه نکردم. از آن روز به بعد شب هنگام سوار پرادو می شدم و به خیابان ها می آمدم. خودروام را در مقابل خودروهایی پارک می کردم که در تاریکی پارک شده بودند و دزدگیر یا قفل کاپوت نداشتند. خلاصه با دستبرد به اموال داخل خودروها و قطعات آن ها به پاتوق باز می گشتم و لوازم را هم به مالخران می فروختم. اگرچه آشنایی کاملی با رایانه دارم و حتی زمانی که در امور کشاورزی فعالیت می کردم اختراعی را هم برای تسهیل در برداشت محصول انجام دادم که همه متحیر مانده بودند اما متاسفانه شب نشینی و خوش گذرانی با پول زمین هایی که به یکباره گران شد، روزگار مرا به این جا رساند. حالا هم نمی دانم چگونه به چشمان دختری نگاه کنم که بعد از چند ماه نه خنده هایش را دیدم و نه به اشک هایش توجه کردم ...

گزارش روزنامه خراسان حاکی است با صدور دستوری از سوی سرهنگ خواجه پور (رئیس کلانتری آبکوه) بررسی های ماموران برای کشف سرقت های این مرد پولدار آغاز شد.

ماجرای واقعی باهمکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی . خراسان : شماره : 21112 - ۱۴۰۱ چهارشنبه ۳۰ آذر

ماجرای «رتیل های خون ریز» در آلونک وحشت!

اعضای این باند مخوف زنان جوان را داخل کیسه های بزرگ به آلونک وحشت انتقال

می دادند و از شکنجه ها و ضجه های آنان فیلم می گرفتند!

سرکرده باند: از گریه ها و التماس های زنان لذت می بردم!

سیدخلیل سجادپور- سردسته باند مخوف «رتیل های خون ریز» درحالی با اقدامات سریع پلیس مشهد دستگیر شد که زنی عریان زیر شکنجه های بی رحمانه او، در آلونک وحشت قرار داشت.

به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، صبح یک شنبه گذشته، ماموران کلانتری سپاد مشهد از طریق منابع و مخبران محلی به اطلاعاتی از تبهکاری های هولناک در آلونک پشت بام یک منزل مسکونی دست یافتند که ماجرایی مرموز را روایت می کرد. مخبران محلی از ضجه ها و شیون های دلخراش زنانی سخن می گفتند که از اوایل شب تا سپیده دم از «آلونک وحشت» به گوش می رسید!

گزارش روزنامه خراسان حاکی است: در پی دریافت این خبر و با توجه به حساسیت موضوع، بلافاصله سرگرد «جعفر عامری» (رئیس کلانتری سپاد) به همراه گروهی از عوامل انتظامی و پس از کسب مجوزهای قانونی از قاضی فرهمندنیا(جانشین معاون دادستان مرکز خراسان رضوی) عازم منطقه اسماعیل آباد شد تا این ماجرا را از نزدیک واکاوی کند اما وقتی نیروهای کلانتری وارد خیابان میرزا دوستی شدند، صدای شیون های ملتمسانه زنی را شنیدند که دیگر حتی نای ضجه زدن هم نداشت. در این هنگام بود که رئیس کلانتری ماجرای «آلونک وحشت» را به سرهنگ احمد نگهبان (فرمانده انتظامی مشهد) اطلاع داد و بدین ترتیب عملیات ضربتی پلیس در حالی با ورود ماموران به منزل مسکونی آغاز شد که صحنه هولناکی در برابر دیدگان نیروهای انتظامی قرار گرفت. جوان 27 ساله ای، شلاق کابلی را چنان بر پیکر زنی عریان فرود می آورد که دیگر در حال نیمه بیهوشی قرار گرفته بود!

در این لحظه نیروهای انتظامی آرایش نظامی گرفتند و با چند فن دفاع شخصی، جوان شلاق به دست را در حالی زمین گیر کردند که از زخم های پیکر زن مذکور خون بیرون می زد! در همین حال جوان شکنجه گر چون «رتیلی خون ریز» به این صحنه وحشتناک خیره شده بود به طوری که حتی از چشمان او نیز گویی خون می چکید! طولی نکشید که با هدایت مستقیم رئیس پلیس مشهد، عوامل انتظامی پیکر عریان زن جوان را با یک رشته پارچه پوشاندند و برای انتقال وی به مرکز درمانی با امدادگران اورژانس تماس گرفتند. دقایقی بعد امدادگران وارد محله اسماعیل آباد شدند و زن مذکور را که آثار شکنجه های دلخراش روی نقاط مختلف بدنش وجود داشت ،در حالی به بیمارستان شهید هاشمی نژاد انتقال دادند که دیگر حتی کادر درمانی هم نگران جان وی بودند!

به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، با بستری شدن این زن در مرکز درمانی، عملیات پلیس برای افشای راز «رتیل های خون ریز» در آلونک وحشت وارد مرحله جدیدی شد چرا که بررسی فیلم های شکنجه زنان در تلفن همراه «مصطفی – د» (متهم) حکایت از آن داشت که پلیس با یک باند مخوف و خطرناک روبه رو شده است که در بی رحمی و تبهکاری کم نظیر هستند. وقتی ماموران از پله های آجری به پشت بام رسیدند، در کنار آلونک وحشت، گالن های بزرگ حاوی مشروبات الکلی دست ساز را از زیر شن و ماسه های پشت بام بیرون کشیدند که بررسی ها نشان داد سرکرده باند «رتیل های خون ریز» در تولید و توزیع گسترده مشروبات الکلی در مشهد نیز نقش مهمی دارد چرا که حدود 470 لیتر مشروبات الکلی به همراه آلات و ادوات تهیه و تولید و تعدادی قمه و شمشیر از این مکان کشف و ضبط شد.

ادامه تحقیقات بیانگر آن بود که «رتیل های خون ریز» از شمشیر و قمه ها نیز برای ترساندن زنانی استفاده می کردند که در چنگ آن ها گرفتار می شدند. کنکاش در فیلم های سیاه درون گوشی تلفن سرکرده «رتیل های خون ریز» حکایت از آن داشت که آن ها زنانی را شبانه به آلونک وحشت می آورند و از صحنه های آزار و اذیت بی شرمانه و شکنجه های دلخراش آنان فیلم تهیه می کنند.

براساس گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، با انتقال «رتیل خون ریز» به مقر انتظامی، بازجویی های تخصصی توسط گروه مشترکی از عوامل تجسس، اطلاعات و مبارزه با مواد مخدر کلانتری زیر نظر سرگرد جعفری ادامه یافت. کنکاش های پلیس با انجام یک سری تحقیقات نامحسوس محلی به ماجراهای تکان دهنده ای رسید که راز باند «رتیل های خون ریز» را فاش کرد. بررسی های بیشتر پلیس، نشان داد که اعضای این باند مخوف در حالی زنان جوان را شبانه با یک دستگاه پراید به آلونک وحشت منتقل می کنند که آن ها را با دهان بسته درون کیسه های بزرگ قرار داده اند.

سرکرده باند «رتیل های خون ریز» در بازجویی ها ضمن اعتراف به مشروب خوری، آزار و اذیت های وحشیانه زنان جوان و شکنجه های دلخراش آنان گفت: من هیچ اعتقاد مذهبی ندارم و از شکنجه زنان لذت می برم! به ویژه وقتی با گریه التماس می کردند که رهایشان کنم ولی من به همراه دیگر همدستانم از آن ها فیلم می گرفتیم و لذت می بردیم، سپس برای آن که کسی جیغ و فریاد آنان را نشنود صدای موسیقی را بلند می کردیم. در همین حال زن 40 ساله نیز عصر روز گذشته در مرکز درمانی شهید هاشمی نژاد به ماموران انتظامی گفت: شب هنگام در خیابان شهید درودی منتظر تاکسی بودم که دو نفر مرا به عنوان مسافر سوار پراید کردند اما چند لحظه بعد با تهدید قمه مرا به آلونکی در پشت بام کشاندند و بعد از آزار و اذیت های وحشیانه در حالی که دست و پایم را بسته بودند، ضربات شلاق را بر پیکرم فرود می آوردند و از ضجه هایم فیلم می گرفتند! هرچه به آن ها التماس می کردم که پسر خردسال و مادر پیرم منتظر من هستند، نه تنها هیچ فایده ای نداشت بلکه بیشتر مرا آزار می دادند.

گزارش روزنامه خراسان حاکی است: با صدور دستوری ویژه از سوی مقامات قضایی، ادامه رسیدگی به پرونده «رتیل های خون ریز» به کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی سپرده شد و بدین ترتیب تحقیقات درباره ابعاد دیگر این ماجرای هولناک ادامه یافت. خراسان : شماره : 21111 - ۱۴۰۱ سه شنبه ۲۹ آذر

جنایت برای هوسرانی!

آن زمان چنان هوس های شیطانی بر من غلبه کرده بود که هیچ گاه به فرجام این نقشه وحشتناک نمی اندیشیدم. مانند همه قاتلانی که فکر می کنند جنایت آن ها برای همیشه پنهان می ماند، من هم تصور نمی کردم روزی این ماجرا فاش شود چرا که ...

به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، مرد 35 ساله ای که چند سال قبل و در پی ارتباط شیطانی با یک زن جوان، همسر او را به طرز ناجوانمردانه ای به قتل رسانده بود، با بیان این که اگر لحظه ای عاقلانه می اندیشیدم که این هوس های زودگذر به طناب دار خواهد رسید، زندگی و آبرویم را نابود نمی کردم، درباره این حادثه هولناک گفت: آن زمان جوان 27 ساله ای بودم که مسیر اشتباهی را در زندگی انتخاب کردم. لذت جویی و هوسرانی در وجودم ریشه دوانده بود به طوری که شیطان مرا به هر سو می کشاند. تا مقطع دبیرستان بیشتر تحصیل نکردم و در شغل های متفاوتی نیز مشغول به کار شدم اما به دلیل خوش گذرانی و تفکرات احمقانه‌ام هرکاری را خیلی زود رها می کردم تا کار بهتری پیدا کنم، خلاصه آخرین بار یک دستگاه پراید مدل پایین خریدم و با آن در یک تاکسی تلفنی به جابه جایی مسافران درون شهری پرداختم. در این میان یک روز مردی حدود 45 ساله با آژانس تماس گرفت و من هم او را به مقصد رساندم. در طول مسیر با یکدیگر به گفت وگو پرداختیم و در نهایت شماره تلفنم را به آن مسافر دادم که هر وقت به خودرو نیاز داشت، به طور مستقیم با خودم تماس بگیرد تا من هم مبلغی را به عنوان «پورسانت» به آژانس ندهم! چرا که آن مسافر جوان مدعی بود به اقتضای شغلش روزی چند ساعت باید از تاکسی تلفنی استفاده کند! خلاصه از آن روز به بعد روابط من و «م» خیلی بیشتر شد تا جایی که مرا به منزلش دعوت کرد و این رابطه دوستانه رنگ صمیمانه تری به خود گرفت. معاشرت و رفت و آمد من به منزل «م» تا آن جا پیش رفت که دیگر حتی وقتی «م» در منزل حضور نداشت، من به خانه اش می رفتم و همسرش در حالی از من پذیرایی می کرد که حجابش را نیز کنار گذاشته بود. آرام آرام خلوت های شیطانی آغاز شد و من دیگر فقط به خاطر «ز» به خانه مردی می رفتم که به من اعتماد کرده بود. حالا طوری برنامه ها را تنظیم می کردم که در نبود «م» به خانه اش بروم، اگرچه فرقی هم نمی کرد، حتی زمانی که «م» نیز در منزل حضور داشت، تاثیری در این ارتباط شیطانی هوس آلود نمی گذاشت. «م» آن قدر به من اطمینان و اعتماد داشت که مرا عضوی از خانواده اش می دانست تا این که سرانجام این معاشرت ها رنگ جنایت به خود گرفت. وسوسه رفت و آمد راحت و بدون دغدغه به منزل «م» هر روز بیشتر در وجودم ریشه می دواند و در این میان «ز» نیز طوری مرا به دام انداخته بود که بدون چون و چرا خواسته هایش را برآورده می کردم.

در نهایت با پیشنهاد «ز» تصمیم به قتل «م» گرفتیم تا او را از بین ببریم، با خودم فکر می کردم چه کسی به این راز پی می برد؟ من و «ز» هم که هر دو در قتل نقش داریم، این راز را در سینه پنهان خواهیم کرد و دیگر به راحتی به این معاشرت های گناه آلود ادامه خواهیم داد ولی از این موضوع غافل بودیم که خدا ناظر بر اعمال انسان است وخون بی گناه روزی گریبانم را می گیرد. سرانجام نقشه جنایت را کشیدم و تعدادی قرص خواب آور در اختیار «ز» گذاشتم تا آن ها را شبانه به همسرش بخوراند! اگرچه بار اول موفق نشد و من هم نتوانستم او را به قتل برسانم ولی بار دیگر تعداد بیشتری قرص در اختیار «ز» قرار دادم و سپس با پیامک شبانه او به منزلش رفتم. «م» به حالت بیهوشی کف اتاق افتاده بود اما نفس می کشید، در همین حال روسری «ز» را گرفتم و آن را دور گردن «م» انداختم و آن قدر کشیدم تا جان داد. سپس جسد او را با کمک «ز» در صندوق عقب پراید گذاشتم و داخل چاهی در یکی از روستاهای اطراف مشهد انداختم. بعد هم به همراه «ز» به یک باغ در همان منطقه رفتیم و من بعد از مصرف مقداری مواد مخدر، او را به خانه اش بازگرداندم! از آن روز به بعد در حالی که «ز» وانمود می کرد همسرش به شهر دیگری رفته و او را رها کرده است با یکدیگر ارتباط داشتیم. این ارتباط شیطانی حدود دو سال دیگر هم بعد از ارتکاب قتل ادامه داشت تا این که «ز» با مردی ازدواج کرد و به دنبال سرنوشت خود رفت. من هم که اوضاع را این گونه دیدم با دختری ازدواج کردم و دوران نامزدی را می گذراندم که پلیس به سراغم آمد و مرا دستگیر کرد.

ابتدا قصد داشتم خودم را بی خبر از ماجرای قتل «م» نشان دهم اما وقتی «ز» را در پلیس آگاهی خراسان رضوی دیدم، دیگر نتوانستم موضوع را پنهان کنم چرا که او همه ماجرا را لو داده بود و ...

ماجرای واقعی براساس یک پرونده قضایی . خراسان : شماره : 21111 - ۱۴۰۱ سه شنبه ۲۹ آذر

او یک مامور قلابی و شیاد بود

رئیس پلیس پیشگیری تهران بزرگ از دستگیری فردی خبر داد که با معرفی خود به عنوان سرهنگ انتظامی، به کلاهبرداری و اخاذی از شهروندان اقدام کرده بود.

به گزارش رکنا، سرهنگ جلیل موقوفه‌ای درباره جزئیات این خبر گفت: عوامل عملیات کلانتری ۱۰۶ نامجو در حال گشت‌زنی در حوزه استحفاظی خود بودند که فردی را با لباس نظامی و درجه سرهنگی مشاهده کردند. ماموران رفتار این فرد را زیر نظر قرار دادند و مدتی بعد با توجه به رفتار غیرعادی که این فرد از خود بروز داده بود، برای بررسی بیشتر به او نزدیک شدند و درخواست کارت شناسایی کردند.

وی با بیان این که ماموران در همان تحقیقات اولیه متوجه شدند این فرد فاقد هرگونه درجه نظامی است، افزود: در همین راستا کیف همراه متهم نیز بررسی و در پی آن یک عدد اسلحه کلت کمری، یک رشته دست بند فلزی، بی سیم دستی، دستگاه شوکر، یک تیغه سلاح سرد و کارت شناسایی جعلی با درجه سرهنگی از وی کشف و ضبط شد. همچنین از خودروی متهم که در همان محل پارک بود،تعدادی پلاک تقلبی و تجهیزاتی مثل آژیر و ال ای دی کشف شد.

رئیس پلیس پیشگیری تهران بزرگ با اشاره به انتقال متهم به مقر انتظامی، خاطرنشان کرد: متهم ۴۰ ساله پس از انتقال به کلانتری به بزه ارتکابی به قصد کلاهبرداری از شهروندان اعتراف کرد. او همچنین گفت که تا کنون با همین شیوه از چند تن از شهروندان کلاهبرداری یا اخاذی کرده است.

موقوفه‌ای با بیان این که متهم پس از تشکیل پرونده برای ادامه روند رسیدگی به جرم روانه دادسرا شد، افزود: تحقیقات در باره این پرونده همچنان ادامه دارد. لازم است که شهروندان نیز در صورت مواجهه با چنین افرادی حتما با شماره ۱۱۰ تماس بگیرند. خراسان : شماره : 21111 - ۱۴۰۱ سه شنبه ۲۹ آذر


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی

تاريخ : چهارشنبه ۳۰ آذر ۱۴۰۱ | 21:36 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |