درامتداد تاریکی-ماجرای دختر سنگین وزن!

مرا به اشتباه دستگیر کرده اید! من همدست سارقان نیستم و این اتهام را هم قبول ندارم، من فقط در انتخاب دوست دچار اشتباه شدم و دختری بی پناه و بی جا و مکان را به خانه ام راه دادم وگرنه ...

به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، این ها بخشی از اظهارات دختر 30 ساله ای است که با کشف لوازم سرقتی از منزلش به همراه دختر و پسر سارقی دستگیر شده بود که به لوازم و قطعات خودروهای پارک شده دستبرد می زدند. این دختر مجرد که مدعی بود پلیس او را به اشتباه دستگیر کرده است، درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری قاسم آباد مشهد گفت: درست 14 سال قبل بود که متاسفانه مسیر زندگی من با طلاق پدر و مادرم تغییر کرد چرا که جدایی آن ها بر سرنوشت و آینده من تاثیر بدی گذاشت و من هم مانند بسیاری از کودکان و نوجوانانی که زندگی آن ها با طلاق پدر و مادرشان به تباهی کشیده می شود، به سوی جاده نابودی حرکت کردم. در این میان خانواده پدرم، خواهر کوچکم را در حالی به بهزیستی سپردند که فقط 6 بهار از عمرش گذشته بود و هنوز چیزی از زندگی و طلاق نمی فهمید اما ای کاش مرا هم به یکی از مراکز بهزیستی می سپردند چرا که خواهرم در بهزیستی تحصیل کرد و در آخرین سالی که در این مکان بود در رشته پزشکی قبول شد و سرنوشت او به زیبایی ها گره خورد اما من و برادرم در خوابگاه ها و منازل اقوام سرگردان شدیم. برای خودم کار می کردم تا حداقل مخارج زندگی را تامین کنم. برادرم نیز کمی بزرگ تر که شد در یک اغذیه فروشی کاری برای خودش دست و پا کرد که صاحبکارش اجازه داد در همان مغازه بخوابد و بدین ترتیب سرنوشت من و برادرم نیز از یکدیگر جدا شد. هنوز 16 سال بیشتر نداشتم که فریب چرب زبانی های پسری را خوردم. او مدعی بود قصد ازدواج با مرا دارد و من هم که به حرف هایش دل بسته بودم با او ارتباط برقرار کردم به امید این که روزی با یکدیگر ازدواج کنیم و من از این شرایط زندگی رهایی یابم اما او در همان سن و سال از من سوء استفاده کرد و بعد از آن به دلیل ترس از آبروریزی مدام وعده می داد که خانواده اش را به خواستگاری ام می فرستد و هر بار از من مهلت می گرفت تا در زمان بهتری موضوع را با خانواده اش در میان بگذارد. این مهلت ها 5 سال طول کشید ولی او هیچ گاه به وعده های حیله گرانه اش عمل نکرد و بعد از این مدت هم مرا رها کرد و به دنبال زندگی خودش رفت. من هم که این گونه فریب خورده بودم، دیگر هیچ وقت به هیچ پسری دل نباختم و قید ازدواج را زدم چرا که این سوء استفاده ناجوانمردانه تاثیر بدی بر روح وروانم گذاشت. خلاصه بعد از این ماجرا فقط در خیابان ها و خوابگاه ها بودم و سرکار می رفتم تا این که بالاخره با پس اندازهایم خانه ای را اجاره کردم. از سوی دیگر به خاطر این که دختری سنگین وزن بودم و 120 کیلوگرم وزن داشتم، توان نگهداری از زنان سالمند سنگین وزن را در خودم می دیدم. به همین دلیل اکنون مدت زیادی است که از سالمندان سنگین وزن مراقبت و نگهداری می کنم اما در همین روزها با دختری بی خانمان دوست شدم که جا و مکانی برای زندگی نداشت. من هم که شرایط سخت او را درک می کردم و این بلا بر سر خودم آمده بود او را به منزلم بردم تا در کنار من زندگی کند ولی از چند ماه قبل با پسری دوست شد که مدعی بود قصد ازدواج با یکدیگر را دارند.من هم کاری به کارشان نداشتم و نمی دانستم که هر دوی آن ها سارق هستند و با هم کار می کنند اما لحظه ای که پلیس وارد خانه ام شد تازه فهمیدم که آن دختر و پسر جوان مرا به عنوان همدست خود معرفی کرده اند! این موضوع درحالی به کلاف پیچیده ای تبدیل شد که یک دستگاه ضبط و پخش و آینه بغل خودرو از منزلم کشف شد و مرا هم به کلانتری قاسم آباد انتقال دادند در حالی که من دزد نیستم و با نگهداری از سالمندان سنگین وزن مخارج زندگی ام را تامین می کنم...

گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است در پی اظهارات این دختر 30 ساله، نیروهای کارآزموده تجسس با صدور دستوری ویژه از سوی سرهنگ احمد زمانی (رئیس کلانتری قاسم آباد مشهد) به ریشه یابی این ماجرا پرداختند و تحقیقات گسترده را در حالی برای بررسی ادعاهای دختر جوان آغاز کردند که همدستان وی بر سارق بودن او تاکید داشتند.

ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی . خراسان : شماره : 21280 - ۱۴۰۲ پنج شنبه ۱۹ مرداد

اعترافات عاملان جنایت در مسیر دادگاه!

سیدخلیل سجادپور- دو متهم یک پرونده جنایی که مردی را در مسیر دادگاه به قتل رسانده بودند، هنگام بازسازی صحنه جنایت، ابعاد تکان دهنده دیگری از این ماجرای وحشتناک را فاش کردند.

به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، ماموران انتظامی در حد فاصل میدان معراج تا میدان شهید فهمیده مستقر شدند تا امنیت منطقه برای بازسازی صحنه قتل مرد 40 ساله فراهم شود. طولی نکشید که خودروهای پلیس آگاهی و عوامل بررسی صحنه جرم در کنار دیواری نقاشی شده متوقف شدند، دو متهم با دستبندهای آهنین از خودروی سمند پایین آمدند و به خودرو تکیه دادند. همه مقدمات برای بازسازی صحنه جنایت آماده بود که خودروی حامل قاضی ویژه قتل عمد نیز در حاشیه بولوار توقف کرد. دقایقی بعد و با اشاره مقام قضایی دو متهم مذکور مقابل دوربین قوه قضاییه قرار گرفتند و منتظر دستور قضایی ایستادند. قاضی «محمود عارفی راد» با تفهیم مواد قانونی به متهمان از آنان خواست حقیقت ماجرا را بیان کنند چرا که اظهارات آنان در روند دادرسی مورد استناد قضات دادگاه کیفری یک خراسان رضوی قرار می گیرد. در همین حال ابتدا سروان اسماعیل عظیمی مقدم (افسر جنایی آگاهی) توضیحاتی را درباره چگونگی دستگیری و اعترافات متهمان در بازجویی های مقدماتی ارائه کرد و سپس متهم «ابوالفضل – الف» (متهم ردیف اول) با معرفی کامل خود به تشریح صحنه جنایت پرداخت و گفت: معصومه (همسر مقتول) دختر عموی من است که با شوهرش (حمید – ر) اختلافات زیادی داشت به طوری که جدا از یکدیگر زندگی می کردند من هم از طریق دختر عمویم در جریان مشکلات زندگی آن ها قرار داشتم و می دانستم که دختر عمویم قصد طلاق دارد ولی شوهرش او را اذیت می کند! تا این که بالاخره چند روز قبل از وقوع قتل معصومه سراغ من آمد و با پرداخت چند میلیون تومان از من خواست شوهرش را به قتل برسانم و بقیه پول را هم بعد از مرگ شوهرش دریافت کنم!

من هم که به تازگی ازدواج کرده بودم و همسرم نیز باردار بود، پیشنهاد او را پذیرفتم اما باید کسی را با خودم همراه می کردم تا در اجرای نقشه قتل با من همکاری کند. این بود که به سراغ یکی از دوستانم رفتم که تبعه کشور افغانستان بود بعد از مدتی او را راضی کردم و گفتم که می خواهم کسی را بزنم!

او هم که از قصد من آگاهی نداشت بالاخره پذیرفت تا این که معصومه تاریخ و ساعت برگزاری جلسه دادگاه در دادگاه کیفری یک خراسان رضوی را به من داد. او مدعی بود شوهرش نباید به جلسه دادگاه برسد چرا که اگر او بیاید حتما حکم دادگاه به ضرر معصومه خواهد بود! «حمید» (مقتول) از همسرش به علت ترک منزل و برخی رفتارهای غیراخلاقی شکایت کرده بود و او نگرانی داشت که اگر جلسه دادگاه با حضور شوهرش برگزار شود، احتمال رسوایی وجود دارد! به همین علت من منتظر روز برگزاری دادگاه ماندم تا این که معصومه حرکت شوهرش به طرف دادگاه را به من اطلاع داد و گفت: او سوار بر موتورسیکلت از خانه خارج شد من هم بلافاصله از «مجید- ج» (دوست افغانی) خواستم تا سریع تر به سر کوچه بیاید چرا که آن ها هم در بولوار توس زندگی می کردند. مجید هم موتورسیکلت برادرش را برداشت و به سرقرار آمد. دقایقی بعد وقتی «حمید» از کنار ما عبور کرد من ترک موتورسیکلت نشستم و به مجید گفتم او را تعقیب کن! از قبل نیمچه (قمه) را زیر پیراهنم پنهان کرده بودم تا به موقع از آن استفاده کنم!

هنگامی که از میدان معراج به طرف میدان شهید فهمیده عبور کردیم مجید موتورسیکلت را به کنار موتورسیکلت «حمید» رساند که در یک لحظه من به حالت نیم خیز روی ترک موتورسیکلت بلند شدم و محکم تیغه نیمچه را بر سر حمید فرود آوردم فقط وقتی پشت سرم را نگاه کردم او را دیدم که نتوانست موتورش را کنترل کند و روی زمین واژگون شد. بعد هم به خانه رفتیم اما مدت زیادی نگذشت که کارآگاهان به سراغم آمدند و مرا دستگیر کردند.گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است: در ادامه بازسازی صحنه جنایت، جمشید (متهم دیگر) نیز مقابل دوربین قوه قضاییه ایستاد و گفت: من از ماجرای قتل اطلاعی نداشتم. اصلا نمی دانستم که قرار است دوستم آدم بکشد! او به من گفته بود، قرار است فردی را بزند! من هم تصور می کردم حداقل دست و پایش را می شکند! باورم نمی شد با چنین صحنه ای روبه رو شوم! او صبح قبل از حرکت مبلغ 500 هزار تومان به حساب بانکی من واریز کرد و بعد هم 750 هزار تومان دیگر داد که سهم من از این جنایت بود از سوی دیگر چون نیاز مالی داشتم، پیشنهاد او را پذیرفتم و سوار بر موتورسیکلت برادرم به محل قرار رفتم که این حادثه وحشتناک رخ داد و این گونه درگیر پرونده جنایی شدم ...

بنابر گزارش روزنامه خراسان، در حالی که معصومه (همسر مقتول) نیز به پرداخت پول برای نرسیدن شوهرش به جلسه دادگاه اقرار دارد، قاضی «عارفی راد» دستور پایان بازسازی صحنه جنایت را صادر کرد و متهمان برای ادامه دادرسی روانه زندان شدند.

سابقه خبر

دوازدهم شهریور سال گذشته، صحنه واژگونی یک دستگاه موتورسیکلت در حد فاصل میدان معراج به سمت میدان شهید فهمیده، پلیس را به محل حادثه کشاند. اگرچه شواهد موجود و اظهارات شاهدان از وقوع یک حادثه ترافیکی حکایت داشت اما با انتقال جسد به پزشکی قانونی، ماجرای تکان دهنده جنایت برملا شد که با ضربه جسم سخت و برنده بر سر موتورسوار 40 ساله به وقوع پیوسته بود. طولی نکشید که این حادثه هولناک رنگ و بوی جنایی گرفت و تحقیقات قاضی شعبه 211 دادسرای عمومی و انقلاب مشهد در این باره آغاز شد. هنگامی که دامنه بررسی های قضایی به اختلافات خانوادگی و رفتارهای نامتعارف همسر مقتول رسید، گروه ویژه ای از کارآگاهان با نظارت مستقیم سرهنگ مهدی سلطانیان (رئیس اداره جنایی آگاهی) وارد عمل شدند و با بازبینی دوربین های ترافیکی به سرنخ هایی از دو جوان موتورسوار رسیدند که ارتباطی با همسر مقتول داشتند. بدین ترتیب هر 3 متهم دستگیر شدند و راز جنایت در مسیر دادگاه را فاش کردند. خراسان : شماره : 21281 - ۱۴۰۲ شنبه ۲۱ مرداد

سرگذشت نوجوان کارتن خواب!

از 2 سال قبل تاکنون با جمع آوری ضایعات و فروش آن ها مخارج اعتیادم را تامین می کردم اما این بار وقتی چشمم به خودروی پژو افتاد، در یک لحظه تصمیم به سرقت گرفتم تا به اموال داخل آن دستبرد بزنم اما ...

به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، این ها بخشی از اظهارات نوجوان 16 ساله ای است که هنگام سرقت اموال داخل یک دستگاه خودرو، توسط نیروهای گشت نامحسوس کلانتری آبکوه مشهد دستگیر و به مقر انتظامی هدایت شده بود. این نوجوان در حالی که بیان می کرد برای اولین بار مرتکب سرقت شدم و اکنون بسیار پشیمانم درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری گفت: یک خواهر و برادر بزرگ تر از خودم دارم و در محله اسماعیل آباد مشهد مستاجر هستیم. پدرم که قبلا ضایعات جمع آوری می کرد اکنون بیکار و خانه نشین شده است. برادرم نیز که سال ها مانند پدرم به مواد مخدر صنعتی اعتیاد داشت اکنون حدود یک ماه می شود که از مرکز ترک اعتیاد بیرون آمده و قصد دارد ازدواج کند فقط خواهر 20 ساله ام هنوز به مواد مخدر آلوده نشده است و زندگی پاکی دارد من هم که تا کلاس سوم ابتدایی درس خوانده ام از همان دوران کودکی کنار پدرم ضایعات جمع آوری می کردم تا این که دو سال قبل و هنگام دور هم نشینی با دیگر دوستانم که با یکدیگر ضایعات جمع می کردیم به مصرف سیگار و مواد مخدر تشویق شدم و خیلی زود در گرداب مواد افیونی افتادم از آن روز به بعد هرچه درآمد داشتم صرف خرید مواد مخدر می کردم به همین دلیل هم پدرم مرا دعوا می کرد تا این که از حدود یک هفته قبل دیگر به خانه نرفتم و شب ها را در خیابان ها و پارک ها می خوابیدم و به اتفاق دیگر دوستانم ضایعات جمع آوری می کردم. اگرچه من هم مانند برادرم ابتدا کریستال می کشیدم ولی خیلی زود به مصرف کراک آلوده شدم و دیگر نمی توانستم به خوبی دوستانم راه بروم و ضایعات جمع کنم! این بود که یک روز صبح زود هنگامی که در کوچه و خیابان های بولوار توس سرگردان بودم ناگهان چشمم به یک دستگاه پژو 405 افتاد که در مکان تاریکی پارک شده بود.

در یک لحظه وسوسه سرقت به سراغم آمد و تصمیم گرفتم به اموال داخل خودرو دستبرد بزنم و با فروش آن ها کراک تهیه کنم اما وقتی در خودرو را گشودم و داخل آن را برای یافتن شیء با ارزشی جست وجو می کردم ناگهان فریاد صاحب خودرو را شنیدم که به طرف من می آمد. با دیدن مالک خودرو خیلی ترسیدم و از آن جا فرار کردم ولی او رهایم نکرد و همچنان به دنبالم می دوید تا این که نیروهای گشت کلانتری از راه رسیدند و مرا دستگیر کردند. حالا هم به شدت از این که برای اولین بار قصد سرقت داشتم پشیمان هستم و می خواهم برای ترک اعتیادم به مرکز ترک اعتیاد اجباری بروم. با آن که بیشتر از 2 سال است که به مواد مخدر صنعتی اعتیاد دارم اما باز هم نمی خواهم به سرنوشت برادر بزرگ ترم دچار شوم و همه مرا طرد کنند...

گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است: اگرچه تحقیقات تخصصی پلیس با صدور دستوری ویژه از سوی سرگرد جعفر عامری (رئیس کلانتری آبکوه مشهد) برای پیگیری سرقت های احتمالی دیگر این نوجوان 16 ساله آغاز شد اما بررسی های روان شناختی و اقدامات مشاوره ای نیز برای رهایی این نوجوان از گرداب مخوف اعتیاد در دستور کار مشاوران دایره مددکاری اجتماعی قرار گرفت.

ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی . خراسان : شماره : 21281 - ۱۴۰۲ شنبه ۲۱ مرداد

دختری در دام روباه مکار!

اگر دختر معلولم این تصاویر و فیلم ها را به من نشان نمی داد هیچ گاه تصور نمی کردم که دختر نوجوانم به دام یک روباه مکار افتاده است! هنوز هم باورم نمی شود که زندگی و آینده دخترم در آستانه نابودی قرار دارد؛ چرا که ...

به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، این ها بخشی از اظهارات زن 62 ساله ای است که برای دومین بار طی چند روز گذشته به پلیس پناه آورده بود تا دخترش را از سقوط در گرداب مخوف دوستی های خیابانی نجات دهد. این زن میان سال که مدام برای عزت و سربلندی نیروهای انتظامی دعا می کرد، درباره ماجرایی که او را به مرکز انتظامی کشانده بود، به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری قاسم آباد مشهد گفت: حدود یک ماه قبل بود که در جریان رفتارهای مشکوک دختر 16 ساله ام قرار گرفتم و با کمک دختر بزرگ ترم که کر و لال است به ارتباط فرزندم با پسری جوان در فضای مجازی پی بردم. من که در اوج ناامیدی و حیرانی قرار داشتم جز پلیس پناهگاه و محرمی نیافتم تا از او برای نجات دخترم از این مسیر اشتباه کمک بخواهم این بود که به دایره مشاوره و مددکاری اجتماعی کلانتری آمدم و با سرهنگ زمانی (رئیس کلانتری) برخورد کردم که با گشاده رویی دستورهای ویژه ای برای آگاهی بخشی و گفت وگوی مشاوران با دخترم صادر کرد و به این ترتیب وقتی «سمانه» در جریان پرونده های دوستی خیابانی قرار گرفت که چگونه دختران فریب خورده و آینده خود را تباه کرده اند، خیلی زود تصمیم گرفت مسیر درست زندگی را پیدا کند و من به همین دلیل قدردان زحمت کشان نیروی انتظامی هستم.با آن که دخترم متوجه اشتباه خود شد و از ارتباط های خود در فضاهای مجازی دست کشید، اما متاسفانه او قبل از این ماجرا، تصاویر و فیلم هایی زشت و زننده برای پسری فرستاده است که در فضای مجازی با او آشنا شده بود. با آن که دختر نوجوانم خجالت می کشید این عکس ها و فیلم ها را به من یا خواهرانش نشان دهد و دچار نوعی ناراحتی های روحی شده بود،دختر بزرگم متوجه این تصاویر شد و موضوع را برای من بازگو کرد.

به گزارش روزنامه خراسان، این زن میان سال ادامه داد: بعد از مرگ مادرم، من سرپرستی اعضای خانواده ام را به عهده گرفتم و پس از آن که همه خواهران و برادرانم ازدواج کردند و به خانه بخت رفتند من هم در 30 سالگی با «حمید» ازدواج کردم، اما 5 سال بعد هنگامی که اولین دخترم به دنیا آمد، همسرم بسیار ناراحت شد و زن مطلقه دیگری را به عقد خودش درآورد؛چراکه دخترم کرو لال بود و او نمی خواست با معلولیت فرزندم کنار بیاید!

در این شرایط من به زندگی مشترک ادامه دادم و در حالی فرزند دوم را باردار شدم که دیگر شوهرم بیشتر اوقات خود را در منزل هوویم می گذراند و مبلغ ناچیزی برای مخارج زندگی به من می داد. به همین دلیل من در خانه های مردم کار می کردم تا فرزندانم را بزرگ کنم. بالاخره «سمانه» هم که آخرین فرزندم بود به دنیا آمد و من همه همت خودم را به کار گرفتم تا آن ها درس بخوانند و کمبودی در زندگی احساس نکنند. سال گذشته دو نفر از بستگانمان به خواستگاری «سمانه» آمدند، اما او اصرار داشت که ادامه تحصیل بدهد. من هم به خواستگارانش پاسخ منفی دادم، اما نمی دانم او چگونه فریب یک روباه مکار در فضای مجازی را خورد و طوری به او دل باخت که اکنون تصاویر و فیلم های شخصی اش در اختیار آن جوان حیله گر قرار دارد. اگر او این تصاویر را در فضای مجازی منتشر کند، دیگر هیچ آبرویی برای من باقی نمی ماند که با کارگری و بدبختی تلاش کردم تا آن ها را دخترانی با وقار و سنگین بار بیاورم و ...

اکنون نیز دوباره به کلانتری آمدم تا از آن پسر مکار شکایت کنم و ...

گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است با توجه به نگرانی و اضطراب شدید مادر این دختر نوجوان، بلافاصله هماهنگی های قضایی با صدور دستورهای محرمانه ای از سوی سرهنگ احمد زمانی (رئیس کلانتری قاسم آباد مشهد) برای بررسی های کارشناسی این ماجرا و دستگیری پسر مورد ادعای وی آغاز شد.

ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی. خراسان : شماره : 21282 - ۱۴۰۲ يکشنبه ۲۲ مرداد

«دزد خودرو» از مالخر گوشی سرقتی خرید!

سجادپور- سارق پراید که در عملیات تعقیب و گریز پلیس مشهد به دام افتاد، در بازجویی ها اعتراف کرد که گوشی تلفن همراهش را از مالخران اموال سرقتی خریده است.

به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، ماموران کلانتری رسالت مشهد که در راستای اجرای طرح امنیت محله محور، به گشت زنی در حوزه استحفاظی خود ادامه می دادند، ناگهان با پرایدی در خیابان فتاح روبه رو شدند که راننده آن با مشاهده پلیس، پدال گاز را فشرد و با سرعت زیادی از برابر دیدگان نیروهای انتظامی فرار کرد.

نیروهای گشت کلانتری نیز بلافاصله پلاک خودرو را از مرکز فرماندهی استعلام کردند که مشخص شد پراید مشکی رنگ، سرقتی است، بنابراین نیروهای گشت نامحسوس به تعقیب خودرو پرداختند و پس از مدتی تعقیب و گریز سرانجام، راننده را در خیابان محراب مجبور به توقف کردند، اما راننده با رها کردن خودرو قصد داشت پیاده از چنگ نیروهای انتظامی بگریزد که در نهایت با چند فن دفاع شخصی زمین گیر و به کلانتری هدایت شد.

گزارش روزنامه خراسان حاکی است در بازرسی بدنی از متهم نیز یک دستگاه گوشی تلفن همراه به دست آمد که بررسی ها نشان داد گوشی مذکور نیز سرقتی است. سارق جوان که 3 فقره سابقه کیفری دارد، ضمن اعتراف به سرقت خودروی پراید از پنجراه مشهد به افسران دایره تجسس کلانتری رسالت گفت: زمان زیادی نیست که از زندان آزاد و تاکنون 3 بار به جرم سرقت راهی زندان شده ام، اما باز هم به دلیل اعتیاد به مواد مخدر صنعتی شیشه به سرقت ادامه دادم.

وی درباره گوشی سرقتی کشف شده نیز گفت: من سارق خودرو هستم، این گوشی را نیز یکی از مالخران گوشی های سرقتی به من فروخت و من آن را سرقت نکرده ام...

بنابر گزارش روزنامه خراسان، با توجه به احتمال انجام سرقت های دیگر توسط این سارق حرفه ای، تلاش نیروهای تجسس برای ریشه یابی اقدامات مجرمانه دیگر وی با صدور دستورهای ویژه از سوی سرگرد لطفی (رئیس کلانتری رسالت) آغاز شده است. خراسان : شماره : 21282 - ۱۴۰۲ يکشنبه ۲۲ مرداد


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی

تاريخ : یکشنبه ۲۲ مرداد ۱۴۰۲ | 18:23 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |