اَ لسَّلامُ عَلَيْكِ يَا فَاطِمَةُ الزَّهْرَاءُ يَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ يَا قُرَّةَ عَيْنِ الرَّسُولِ يَا سَيِّدَ تَنَا وَ مَوْلاتَنَا إِنَّا تَوَجَّهْنَا وَ اسْتَشْفَعْنَا وَ تَوَسَّلْنَا بِكِ إِلَى اللَّهِ وَ قَدَّمْنَاكِ بَيْنَ يَدَىْ حَاجَاتِنَا يَا وَجِيهَةً عِنْدَ اللَّهِ اشْفَعِى لَنَا عِنْدَ اللَّهِ
بگفتا با علي زهراي اطهر***دم آخر چنين دخت پيمبر
الا اي ابن عم با وفايم***روانه سوي عقبي از جفايم
حلالم كن حلالم كن عليجان***كه اينك عازمم بر كوي جانان
چو گشتم راحت از رنج زمانه***بده غسلم نما دفنم شبانه
نما مخفي توقبرم را علي جا ن***ازاين نامردمان وقوم عدوا ن
به تشييعم نيا يند اي پسرعم***نگيرند ازبرا يم بزم ما تم
كه من راضي نيم ازاين زما نه***كه بردند حق من راغاصبا نه
ترا خا نه نشين كردند ازكين***خلا ف حكم قرآن،دين وآئين
كنار قبر من از لطف و احسان***پس ازدفنم بخوان آيات قرآن
به اطفا ل يتيمم يا وري كن***بجا ي من به آنا ن ما دري كن
پدرهستي ازاين پس با ش ما در***چو مادربهرآنان با ش يا ور
غم وغصه ازآنان نيك بزداي***تودلجوئي ازآنا ن نيك بنما ي
ولي اي با قري درروزعا شور***نبوداين مادر غمگين ورنجور
كه بيند با حسين وآلش ازكين***چها كردند آن قوم بدآئين
فاطمه عليها السلام، پاره تن پيامبر صلي الله عليه و آله، سيده زنان عالم، همسر فداکار علي عليه السلام و کوثر امامت در سن جواني در بستر بيماري افتاده و روزهاي آخر عمر خود را مي گذراند، نزديک است آفتاب عمرش غروب کند و فريادهاي مظلومانه اش خاموش شود .
به شوهر مظلومش علي بن ابيطالب عليه السلام گفت: پسر عموي مهربان، آثار و علائم مرگ را در خودم مشاهده مي نمايم . گمان مي کنم به اين زودي به پدرم ملحق گردم . مي خواهم وصيت کنم . علي عليه السلام در کنار بستر فاطمه عليها السلام نشست و اطاق را خلوت کردند . فرمود: اي دختر پيغمبر! آنچه مي خواهي وصيت کن و يقين داشته باش که به وصيت تو عمل خواهم کرد . علي عليه السلام بر چهره پژمرده و چشمهاي فرو رفته همسرش نگاه مي کرد و اشک مي ريخت . فاطمه عليها السلام برگشت و با ديده هاي فرو رفته اش نگاهي به صورت غمناک شوهر مهربانش انداخت و فرمود: پسر عمو! تا کنون در خانه ات دروغ نگفته ام، مرتکب خيانت نشده ام، و هيچگاه از اوامر و دستوراتت تخلف نکردم .
علي عليه السلام فرمود: مقام خداشناسي و پرهيزکاري تو به قدري عالي است که احتمال خلاف درباره ات نمي رود . به خدا سوگند مفارقت و جدايي تو بر من بسيار گران است، اما چه کنم که مرگ را چاره اي نيست . به خدا قسم مصيبتهاي مرا تازه کردي، مرگ نا به هنگام تو حادثه دردناکي است، انا لله وانا اليه راجعون . چه مصيبت دردناک و جانسوزي است؟ به خدا سوگند اين مصيبت جانکاه را هرگز فراموش نخواهم کرد و هيچ چيزي نمي تواند تسلي بخش من باشد . آنگاه ساعتي را با هم گريستند . (15)
احساسات و عواطف دو يار مهربان چنان تحريک شد که نتوانستند از گريه خودداري کنند، به ياد زحمات طاقت فرسا و فداکاريها و گرفتاريهاي همديگر ناله کردند، آنگاه که آرام تر شدند، علي بن ابيطالب سر همسرش را در دامن گرفت و فرمود: هرچه مي خواهي وصيت کن که آنچه بفرمايي به عمل مي آورم .
فاطمه عليها السلام شروع به وصيت نمود و موضوعاتي را بيان فرمود . از جمله آن موضوعات مسئله تجهيز و دفن خود بود که در اين رابطه چنين فرمود: «حنطني وغسلني وکفني بالليل وصل علي وادفني بالليل . . . ; (16) مرا شبانه حنوط کن، غسل بده و کفن کن و شبانه بر من نماز بخوان و به خاک بسپار . اجازه نده اشخاصي که حقم را غصب کردند و اذيت و آزارم نمودند بر من نماز بخوانند و يا به تشييع جنازه ام حاضر شوند.»
صَلَّي اللهُ عَلَيْك يا مولاتي يا فاطمة الزهراء
يا الله به عظمت بي بي دوعالم درد هامان دواكن ، حاجتهامان رواكن ، گرفتاريهامان برطرف كن ، عاقبت امرمان ختم بخيركن ، خدمتگذاران به اسلام وانقلاب ياري كن ، امام زمانمان ازخطرات وبلاها حفظ كن ، مريضها - معلولين - مجروحين - جانبازان - ملتمسين - منظورين - لباس عافيت وصحت وسلامت بپوشان ، اموات - شهدا - امام شهدا - غريق رحمتت بفرما ، رَحِمَ اللهُ مَن قَرَءَ الفاتِحَةَ مَعَ الصَّلَوات
پي نوشت:
15) بحارالانوار، ج 43، ص 178 .
16) همان، ص 192; بيت الاحزان، ص 152 .
$
##ياد آن روزي که ما هم سايه بر سر داشتيم
اَ لسَّلامُ عَلَيْكِ يَا فَاطِمَةُ الزَّهْرَاءُ يَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ يَا قُرَّةَ عَيْنِ الرَّسُولِ يَا سَيِّدَ تَنَا وَ مَوْلاتَنَا إِنَّا تَوَجَّهْنَا وَ اسْتَشْفَعْنَا وَ تَوَسَّلْنَا بِكِ إِلَى اللَّهِ وَ قَدَّمْنَاكِ بَيْنَ يَدَىْ حَاجَاتِنَا يَا وَجِيهَةً عِنْدَ اللَّهِ اشْفَعِى لَنَا عِنْدَ اللَّهِ
ياد آن روزي که ما هم سايه بر سر داشتيم
همچو طفلان دگر، در خانه مادر داشتيم
جدّ ما ـ پيغمبر ـ از ما چهره پنهان کرد و باز
يادگاري همچو زهرا از پيمبر داشتيم
مادر مظلومه ما نيز رفت از دست ما
مرگ او را کي به اين تعجيل باور داشتيم؟!
اندر آن روزي که آتش بر سراي ما زدند
ما در آن جا، حال مرغ سوخته پر داشتيم!
آمد و،رفت ازجهان محسن درآن غوغا، دريغ!
آرزوي ديدن روي برادر داشتيم
مادرما،خود زحق ميخواست مرگ خويش را
ورنه ما بهرش دعا با ديده تر داشتيم
روزهاي آخر عمرش ز ما رومي گرفت!
چون علي، ماهم ازين غم دلْ پراخگر داشتيم!
در شب دفنش به ما معلوم شد اين طُرفه راز
تا ز روي نيلگونش بوسه اي برداشتيم!
از کفن دستش برآمد، جسم ما دربرگرفت
جسم او را همچو جان ما نيز دربرداشتيم
از فراق روي مادر، با پدر هر روز و شب
دو برادر بزم ماتم با دو خواهر، داشتيم!
با فغان گويد مؤيد آنچه را ميثم بگفت:
اي خوش آن روزي که ما درخانه، مادر داشتيم!
آخرين لحظات عمر پربرکت کوثر امامت، و مادر ايمان و دخت نبوت است . به اسماء بنت عميس فرمود: آبي بياور . اسماء آب را حاضر نمود . حضرت زهرا عليها السلام با آن وضو ساخت و به روايتي غسل کرد . بوي خوش طلبيد و خود را خوشبو گردانيد و جامه هاي نو پوشيد . آنگاه فرمود: اسماء! جبرئيل هنگام وفات پدرم چهل درهم کافور از بهشت آورد . حضرت آن را سه قسمت کرد، قسمتي براي خود گذاشت و يک قسمت براي من و قسمتي هم براي علي عليه السلام . آن کافور را بياور که مرا به آن حنوط کنند . چون کافور را آورد فرمود: نزديک سر من بگذار .
پس پاي خود را به قبله کرد و خوابيد و جامه را بر روي خود کشيد و فرمود: اسماء مدتي صبر کن، بعد از آن مرا بخوان، اگر جواب نيامد علي را طلب کن و بدان که من به پدرم ملحق گرديده ام .
اسماء لحظاتي انتظار کشيد، آن گاه حضرت را ندا کرد و صدايي نشنيد . گفت: اي دختر مصطفي، اي دختر بهترين فرزندان آدم، اي دختر بهترين کسي که بر روي زمين گام نهاده است، اي دختر آن کسي که در شب معراج به مرتبه قاب قوسين او ادني رسيده است . چون جواب نشنيد جامه را از روي مبارکش برداشت، ديد مرغ روحش به رياض جنت پرواز کرده است، خود را به روي حضرت انداخت و او را مي بوسيد و مي گفت: سلام اسماء بنت عميس را به خدمت رسول خدا صلي الله عليه و آله برسان .
در اين حال حضرت امام حسن عليه السلام و امام حسين عليه السلام از در آمدند و گفتند: اي اسماء! مادر ما چرا در اين وقت به خواب رفته است؟
اسماء گفت: مادرتان به خواب نرفته، بلکه به رحمت الهي واصل گرديده است . امام حسن عليه السلام خود را به روي آن حضرت افکند و روي انور مادر را مي بوسيد و مي گفت: مادر با من سخن بگو، پيش از آنکه روحم از بدنم جدا شود . امام حسين عليه السلام بر روي پاي مادر افتاد و مي بوسيد و مي گفت: مادر منم حسين تو، با من سخن بگو، پيش از آنکه دلم شکافته شود و از دنيا مفارقت کنم .
اسماء گفت: اي دو جگرگوشه رسول خدا برويد و پدر بزرگوار خود را خبر کنيد و خبر وفات مادرتان را به او برسانيد . آن دو بزرگوار بيرون رفتند، چون نزديک مسجد رسيدند صدا به گريه بلند کردند، پس صحابه به استقبال ايشان دويدند و گفتند: اي فرزندان رسول خدا! چرا گريه مي کنيد؟ حق تعالي هرگز شما را گريان نگرداند . فرمودند: مادر ما از دنيا رفته است . چون حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام اين خبر جانسوز را شنيد بيهوش شد، آب به صورت آن حضرت پاشيدند تا به حال آمد و مي فرمود: بعد از تو خود را به که تسلي دهم؟ تا زنده بودي مصيبتم را به تو تسليت مي دادم، اکنون بعد از تو چگونه آرام گيرم؟ «بمن العزاء يا بنت محمد کنت بک اتغزي ففيم العزاء من بعدک » . (17)
پاسي از شب گذشته بود، دلاور خيبر مثل ابر بهاري مي گريد و در اوج غربت و تنهايي يادگار پيامبر را غسل مي دهد . اسماء آب مي ريزد و علي عليه السلام غسل مي دهد .
بريز آب روان اسماء//به جسم اطهر زهرا//بنال ازاين غم عظما//ولي آهسته آهسته//
همه خواب و علي بيدار//سرش بنهاده بر ديوار//بگريد با دل خونبار//ولي آهسته آهسته//
بعد از اتمام غسل آنگاه که بدن بي جان يار مهربانش را کفن مي کرد، وقتي که خواست بند کفن را ببندد صدا زد: «يا ام کلثوم يا زينب يا سکينة يا فضة يا حسن يا حسين هلموا تزودوا من امکم فهذا الفراق واللقاء في الجنة; اي ام کلثوم، زينب، سکينه، فضه، حسن، حسين، بيائيد از مادرتان توشه برگيريد که وقت فراق و جدايي است و ملاقات به قيامت موکول مي شود .»
حسن و حسين عليهما السلام آمدند و خود را بر روي جنازه مادر انداختند و صدا مي زدند: سلام ما را به جدمان رسول خدا صلي الله عليه و آله برسان . اميرمؤمنان مي فرمايد: «اني اشهد الله انها قد حنت وانت ومدت يديها وضمتهما الي صدرها مليا; خدا را گواه مي گيرم که فاطمه ناله اندوهگيني کشيد و دستهاي خود را گشود و فرزندان را مدتي در آغوش گرفت .» آن حضرت ادامه داد: در همين حال شنيدم هاتفي در آسمان صدا زد: «يا ابا الحسن ارفعهما عنها فلقد ابکيا والله ملائکة السماء; (18) اي علي! حسن و حسين را از روي سينه مادرشان بلند کن که سوگند به خدا اين حالت آنها فرشتگان آسمان را به گريه انداخت .»
صَلَّي اللهُ عَلَيْك يا مولاتي يا فاطمة الزهراء
يا الله به عظمت بي بي دوعالم درد هامان دواكن ، حاجتهامان رواكن ، گرفتاريهامان برطرف كن ، عاقبت امرمان ختم بخيركن ، خدمتگذاران به اسلام وانقلاب ياري كن ، امام زمانمان ازخطرات وبلاها حفظ كن ، مريضها - معلولين - مجروحين - جانبازان - ملتمسين - منظورين - لباس عافيت وصحت وسلامت بپوشان ، اموات - شهدا - امام شهدا - غريق رحمتت بفرما ، رَحِمَ اللهُ مَن قَرَءَ الفاتِحَةَ مَعَ الصَّلَوات
پي نوشت:
17) کشف الغمة، ج 2، ص 122، فصول المهمه، ص 148; منتهي الآمال، ج 1، ص 336 - 338 .
18) بيت الاحزان، شيخ عباس قمي، ص 154; سوگنامه آل محمد صلي الله عليه و آله، محمدي اشتهاردي، ص 34 - 35 .
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: دهه فاطمیه ، معصوم سوم حضرت زهراس