عبدالله بن ابی قحافه عثمان بن کعب تیمی قرشی ملقب به ابوبکر (به عربی: أبو بکرابوبکر صدیق[۱] (گفته می‌شود محمد به وی این لقب را داده‌است[۲]) و ابن ابی قحافه[۳] (۱۱-۱۳ ه.ق) از نزدیک‌ترین صحابه و مشاوران محمد،[۴] پیامبر اسلام بود که پس از محمد به عنوان اولین خلیفه مسلمانان انتخاب شد. او از اولین کسانی بود که به پیامبر اسلام ایمان آورد.

عبدالله بن عثمان بن عامر بن عمرو بن کعب بن سعد بن تیم بن مرة بن کعب بن لؤی بن غالب بن فهر بن مالک قرشی تمیمی،‏[1] ملقب به ابوبکر، معروف به ابن ابی قحافه نامش در جاهلیت عبدالکعبه بود که پیامبر اسلام(ص) نامش را به عبدالله برگرداند.[2] وی در جاهلیت یکی از بزرگان قریش و فردی مورد احترام در میان قبیله‌اش بود.[3]

گزارش‌هایی حاکی از آن است که عتیق از القاب ابوبکر بود و پیامبر او را به سبب زیبایی چهره‌‌اش ملقب به این لقب ساخت.[4]

بر اساس برخی گزارش‌ها ابوبکر دو سال و چند ماه پس از عام الفیل در مکه به دنیا آمد.[5]

پدر ابوبکر، ابو قحافه نام داشت و نام مادرش سلمی با کنیه‌ی‌ «ام الخیر» بود که دختر صخر بن عامر(عمرو[6]) بن کعب بن سعد بن تیم بن مره به شمار می‌آمد.[7]

ابوبکر مردی بلند قامت، لاغر، سپید چهره، با پیشانی برجسته، چشمان گود و فرونشسته، گونه‌‌های کم‌‌گوشت و ریشی اندک بود که آن‌را با حنا و کَتَم(وسمه، نوعی رنگ مشکی گیاهی) رنگ می‌کرد و گاه از بسیاری رنگ به سرخی می‌زد.[8]

همسر و فرزندان

گزارش‌های تاریخی همسران ابوبکر را این‌گونه ذکر کرده‌اند:

  1. اُم رومان دختر عامر بن عویمر (یا عمیر بن عامر) از قبیله‌ی بنی‌کنانه، مادر عبدالرحمن و عائشه.
  2. قُتیله دختر عبدالعزّی بن اسعد از بنی‌عامر بن لؤی، مادر عبدالله و اسماء.
  3. اسماء دختر عمیس، مادر محمد بن ابی‌‌بکر.
  4. حبیبه دختر خارجة بن زید بن ابی‌زهیر مادر ام کلثوم.[9]

اسلام آوردن

گزارش‌های تاریخی در مورد زمان اسلام آوردن ابوبکر متفاوت است. برخی گزارش‌ها حاکی از آن است که او بعد از امام علی(ع) و زید بن حارثه و قبل از دیگران به اسلام روی آورد[10] و عامل گرایش افراد دیگری نیز به اسلام شد.[11] اما برخی گزارش‌های دیگر موجود در منابع معتبر تاریخی حاکی از آن است که او بعد از آن‌که بیش از پنجاه نفر دیگر مسلمان شده بودند، به دین اسلام ایمان آورد.[12]

ولادت

ابوبكر عبدالله بن ابي‌قحافة (عثمان) بن عامر بن عمرو بن كعب ازتيره بنوتَيْم بن مُرّه قريش[1] و مادرش اُمّ الخير سَلْمي بنت صخر بن عمرو بن كعب، دختر عموي ابوقحافه، بود.[2] بر پايه گزارشي، وي سه سال پيش از عام الفيل زاده شد.[3] اما با توجه به اين كه هنگام درگذشتش در سال سيزدهم ق. 63 سال داشته، نمي‌توان آن را پذيرفت.

نامش در زمان جاهلیت و القاب

نام جاهلي وي عبدالكعبه بود كه پيامبر گرامي (صلي الله و عليه و آله و سلّم) آن را به عبدالله تغيير داد.[4] وي به ابوبكر مشهور بود و با القابي چون صدّيق[5] و عتيق (آزاد شده)[6] خوانده شده است. در وجه نام‌گذاري او، سخنان مختلف است.[7] دانشوران شيعه با استناد به سخن برخي از اهل‌ سنت مانند ابن قتيبه[8] و ابن عساكر[9] لقب صدّيق را ويژه امام علي (عليه السلام) مي‌دانند. ايشان، خود، با نفي اين لقب براي ابوبكر، آن را ويژه خويشتن دانست.[10]

ابوبكر بلند بالا[11]، سفيد رو[12] و بر پايه گزارشي، گندمگون[13]، اندكي گوژپشت با گونه‌هايي استخواني و چشماني فرورفته بود. ريش خود را با حنا و رنگ سياه خضاب مي‌كرد.[14] نقش انگشتري وي «نِعم القادر الله» يا «عبدٌ ذليلٌ لربٍ جليل» بود.[15] وي را بردبار، باوقار و صاحب رأي دانسته‌اند.[16] البته روايت‌هايي از ابن عباس و ابوبرده، بيانگر تندخويي او هستند.[17]

ابوبكر در مكه

ابوبكر در روزگار جاهليت به بازرگاني اشتغال داشت. وي را از داناترين نسب‌شناسان عرب[18] و عهده‌دار ديات قريش[19] دانسته‌اند. پس از ظهور اسلام، برخي وي را نخستين مسلمان و نمازگزار با رسول خدا (صلي الله و عليه و آله و سلّم) شمرده‌اند[20]؛ اما اخباري فراوان اين ادعا را نفي و اسلام وي را پس از علي (عليه السلام) ياد كرده‌اند.[21] به گفته سعد بن ابي‌وقاص، وي هنگامي مسلمان شد كه بيش از 50 تن اسلام آورده بودند.[22] اسماء دختر ابوبكر كه هفدهمين مسلمان است[23]، اسلام آوردن خود را در همان روزي دانسته كه پدرش مسلمان شد و او را نيز به اسلام فراخواند.[24] روايت‌هاي غلوآميز و داستان‌گونه، سبب اسلام آوردن وي را پيشگويي پيري از دانشوران اَزْدِ يمن[25] يا تعبير خواب او از جانب بحيراي راهب[26] و يا پيشينه دوستي وي با رسول خدا (صلي الله و عليه و آله و سلّم)[27] بيان كرده‌اند.

اخباري در هواداري از ابوبكر جعل شده كه حتي برخي از دانشمندان اهل‌ سنت نيز به ساختگي بودنش معترفند. بعضي از اين اخبار رسول خدا (صلي الله و عليه و آله و سلّم) و اثبات نبوّت وي را وامدار ابوبكر خوانده‏اند. برخي از اين اخبار چنين هستند: ابوبكر سال‏ها پيش از تولد اميرمؤمنان(عليه السلام) و در زمان بَحيراي راهب ايمان آورد. او خديجه را به ازدواج رسول خدا (صلي الله و عليه و آله و سلّم) درآورد[28] و به دستور خديجه، رسول خدا (صلي الله و عليه و آله و سلّم) را نزد ورقة بن نَوْفِل برد تا ايشان به پيامبري خود مطمئن شود.[29] وي تنها كسي است كه بي درنگ دعوت رسول خدا (صلي الله و عليه و آله و سلّم) را پذيرفت[30] و به پيشنهاد و اصرار او، دعوت رسول خدا (صلي الله و عليه و آله و سلّم) آشكار گشت و مسلمانان به خانه ارقم وارد شدند، در حالي كه پيامبر (صلي الله و عليه و آله و سلّم) از كمي يارانش نگران بود.[31] بر پايه روايتي، هنگامي كه ابوبكر و طَلْحة بن عبيدالله مسلمان شدند، نَوْفِل بن خُوَيْلد بن اَسَد آن دو را به بند كشيد و از اين رو «قرينين» خوانده شدند.[32] به روايتي او پيش از اسلام آوردن حمزه، در دفاع از پيامبر در برابر مهاجمان به ايشان مضروب شد.[33]

برخي از دانشمندان اهل‌ سنت باور دارند كه در اخبار فضايل ابوبكر، ‌غلوّ و مبالغه بسيار رخ داده و روايات جعلي فراوان بدان راه يافته است.[34] سيوطي 30 حديث را از اين جمله دانسته و مردود شمرده[35] و فيروزآبادي و عَجْلوني برخي از اين‌ها را از مشهورترين جعليات دانسته‌اند.[36] محمد طاهر هندي فَتَني معتقد است كه اگر اين اخبار صحت داشت، در تعيين خلفاي نخستين، اختلافي پديد نمي‌آمد.[37] معاويه به كارگزاران خود نوشت: در برابر هر فضيلتي كه براي ابوتراب نقل شده،‌ همانند آن را براي صحابه بياوريد.[38] بررسي اين اخبار نشان مي‌دهد كه راويان آن‌ها يا مشهور به جعل حديث‌اند يا متهم به آن. عمده اين راويان از خانواده ابوبكر يا از همفكران وي بوده‌اند. لامنس خاورشناس نيز به اين حقيقت اشاره كرده است.[39]

بر پايه گزارشي، وي تصميم داشت تا به حبشه هجرت كند؛ اما پيش از دور شدن از مكه، در جوار ابن دُغُنّه به مكه بازگشت و پس از مدتي آن‌گاه كه جوار ابن دغنه از او برداشته شد، از قريش آزار ديد.[40] او در اين روزگار با ثروتش به آزادي بردگان و تقويت مسلمانان پرداخت.[41] در روايتي از كلبي، آمده كه آيه {لا يَستَوِي مِنكُم مَن أَنفَقَ مِن بعد الفَتحِ...}[42] درباره وي نازل شده است؛ زيرا دارايي‏اش را در راه رسول خدا (صلي الله و عليه و آله و سلّم) انفاق كرد.[43]

عايشه اين روايت‌ها را نقل كرده است. شيخ طوسي در اين باره مي‌نويسد: خداوند در اين آيه در صدد بيان برتري انفاق پيش از فتح به شرط همراهي با جهاد در راه اوست. افزون بر اين، لحن آيه عام است و اختصاص به فرد خاصي را برنمي‌تابد.[44] با توجه به بهره‌مندي رسول خدا (صلي الله و عليه و آله و سلّم) از ثروت خديجه و اموال پدرانش كه از بزرگان قريش بودند، و نيز شغل ابوبكر و پدرش و فقر آن دو در دوران جاهليت، و همچنين ضعف جدّي برخي احاديث عايشه، ترديد در جعلي بودن اين روايت‌ها تقويت مي‏شود. انفاق خديجه (سلام الله علیها) از امور ترديد ناپذير است و روايت اموال نيز درباره ثروت وي در دست است.[45]

روايتي به چشم مي‌خورد كه جعلي بودن روايت‌هاي اموال ابوبكر را تأييد مي‏كند: در آغاز هجرت كه رسول خدا (صلي الله و عليه و آله و سلّم) معيشتي سخت داشت، انصار عهده‏دار پذيرايي وي شدند. در اين روايت، هيچ گزارشي از مهماني دادن ابوبكر در آن ايام نيست. از ديگر نمونه‌هاي انفاق وي در مدينه نيز گزارشي يافت نمي‌شود.[46] به عكس، گزارش شده كه ابوبكر و عُمَر به سبب گرسنگي در هنگامي جز وقت نماز به مسجد آمدند و با پيامبر خدا (صلي الله و عليه و آله و سلّم) نزد ابوالهَيْثم بن تَيّهان رفتند و او با نان جو و گوشت گوسفندي كه سر بريد، از آنان پذيرايي كرد.[47]

در جريان دعوت پيامبر از قبايل در ايام حج و سال‌هاي پاياني حضور در مكه، ابوبكر به سبب آشنايي با انساب عرب، پيامبر (صلي الله و عليه و آله و سلّم) را همراهي مي‌كرد. شكست او در مناظره با دَغْفَل بن حَنْظَلَه، نسب‏شناس معروف عرب، به نكوهش او و قبيله‌اش از سوي دغفل انجاميد.[48]

ابوبكر در مدينه

با هجرت پيامبر (صلي الله و عليه و آله و سلّم) به مدينه، ابوبكر ايشان را همراهي كرد. روايت‌ها در چگونگي اين همراهي متفاوتند. به روايتي، ابوبكر كه از تصميم پيامبر براي هجرت آگاهي نداشت، به صورت اتفاقي در مسير غار ثور، وي را ملاقات كرد و به او پيوست.[49] اما روايتي ديگر همراهي او را با اطلاع و هماهنگي پيشين با ايشان دانسته است. از پي آن، وي فرزندش عبدالله را مأمور رساندن اخبار مكه به او و دخترش اسماء را عهده‌دار تأمين غذاي خود در غارثَوركرد. آن‌گاه كه قريش در تعقيب پيامبر به دهانه غار نزديك شدند، ابوبكر ترسيد؛ اما پيامبر (صلي الله و عليه و آله و سلّم) او را از اضطراب و ناشكيبايي و ترس بر حذر داشت.

به اعتقاد مفسران، آيه40 توبه/9 درباره اين حادثه نازل شده و مراد از {ثانِيَ اثنَينِ} ابوبكر است[50]: {إِلاَّ تَنصُرُوهُ فَقَد نَصَرَهُ اللهُ إِذ أَخرَجَهُ الَّذينَ كَفَرُوا ثانِيَ اثنَينِ إِذ هُما فِي الغارِ إِذ يَقُولُ لِصاحِبِهِ لا تَحزَن إِنَّ اللهَ مَعَنا فَأَنزَلَ اللهُ سَكينَتَهُ عَلَيهِ وَ أَيَّدَهُ بِجُنُودٍ لَم تَرَوها وَ جَعَلَ كَلِمَةَ الَّذينَ كَفَرُوا السُّفلي‏ وَ كَلِمَةُ اللهِ هِيَ العُليا وَ اللهُ عَزيزٌ حَكيمٌ}. اين همراهي بعدها مهم‌ترين فضيلت ابوبكر شمرده شد و بارها وي و اطرافيانش از آن ياد كردند؛ چنان‌كه در سقيفه نيز به آن استناد كردند.[51]

فخر رازي تعبير {لا تَحزَن} را به مفهوم «لاتحزن مطلقاً» شمرده، مي‌گويد:‌ مقتضاي نهي، ‌دوام و تكرار است؛ يعني وي هنگام مرگ و پيش از آن، محزون نخواهد شد.[52] اين برداشت با برخي گزارش‌هاي تاريخي كه او هنگام مرگ، افسوس و اندوهش را آشكار كرد، ناسازگار است.[53]

مفسران شيعه و برخي از اهل‌ سنت خطاب {لاتَحزَن} را صريحاً «لاتخف» (بيمناك مباش!) معنا كرده‌اند.[54] طبري در اين‌جا به خوف و جزع او تصريح مي‌كند.[55] اينان درباره مرجع ضمير {عَلَيِه} در {فَأنزَلَ اللهُ سَكَينَتهُ عَلَيهِ} نيز عقيده دارند كه ضماير پيش و پس اين بخش از آيه در {تَنصُـرُوهُ}، {نَصَـرَهُ}، {أخرَجَهُ}، {يَقُولُ}، {لِصاحِبِه} و {أيَّدَهُ} همه راجع به پيامبرند؛ پس چگونه ممكن است بي هيچ دليل و جهت و قرينه صريح، ضمير {عَلَيهِ} به كسي ديگر، يعني ابوبكر، بازگردد؟ آنان در تأييد نظر خويش به آياتي از قرآن[56]

استشهاد كرده[57] و آيه {فَأَنزَلَ اللهُ سَكِينَتَهُ عَلَيه} را دليلي بر منقصت ابوبكر شمرده‌اند؛ با اين استدلال كه در دو آيه پيشين، در كنار نام پيامبر از مؤمنان نيز ياد شده، اما در اين آيه «سكينه» فقط بر پيامبر (صلي الله و عليه و آله و سلّم) فرود آمده است.[58] شيخ مفيد مي‌گويد: تنها همراهي با پيامبران، فضيلتي به شمار نمي‌رود و مايه مصونيت آنان از خطا نيست.[59]

سرانجام پس از تحمّل سه روز رنج در غار و نا اُميدي قريش از يافتن پيامبر (صلي الله و عليه و آله و سلّم)، ايشان و ابوبكر به سوي مدينه حركت كردند. در ميانه راه، سراقة بن مالك مُدلجي مزاحم رسول خدا (صلي الله و عليه و آله و سلّم) شد و سپس نوشته‏اي خواست. بسياري از سيره‏نگاران عامر بن فُهَيره را نگارنده اين نامه به فرمان رسول خدا (صلي الله و عليه و آله و سلّم) ياد كرده‌اند[60]؛ اما برخي گزارش‌ها حاكي است كه ابوبكر اين نامه را نوشت.[61]

پس از ورود به قبا، ابوبكر از رسول خدا (صلي الله و عليه و آله و سلّم) كه به انتظار علي (عليه السلام) در اين ناحيه توقف كرده بود، جدا شد و به سُنح، يكي از محلات اطراف مدينه در يك ميلي آن است[62]، رفت و در منزل خُبَيب بن اِساف/ يساف حارثي يا خارجة بن زيد حارثي ساكن شد.[63] او بعدها با دختر خارجه ازدواج كرد و تا هنگام رحلتِ رسول خدا (صلي الله و عليه و آله و سلّم) در سُنح زيست.[64] سپس در نامه‏اي به فرزندش عبدالله، از او خواست كه ام رومان، عايشه و اسماء را به مدينه بياورد.[65]

رسول خدا (صلي الله و عليه و آله و سلّم) ميان ابوبكر و سالم مولي حذيفه[66] يا خارجة بن زيد[67] پيمان برادري بست. پيشتر در مكه ميان او و عمر پيمان برادري بسته شده بود.[68] وي در مدينه با بلال و عامر بن فُهَيْره در يك منزل زندگي مي‏كرد و هر سه بر اثر وبا در آستانه مرگ قرار گرفتند.[69] بعدها خانه‏اي مقابل خانه عثمان در كوچه بقيع، خانه‌اي در سمت شرقي و غربي مسجد مدينه، خانه‌اي در سنح در حومه مدينه، و خانه‌اي در سمت جنوبي مسجدالحرام داشت.[70] پنجره‌اي در ديوار غربي مسجد به نشانه محل خوخة ابوبكر وجود داشته است و مورخان مدني مانند ابن زباله، ابن شبّه، مطري و سمهودي به آن اشاره كرده‌اند.[71]

در بازسازي مسجد پيامبر (صلي الله و عليه و آله و سلّم) به دست سلطان عبدالمجيد عثماني، آن محل را با نصب كتيبه «خوخة ابي‌بكر الصدّيق» مشخص كرده بودند. در سال 1306ق. درِ كوچكي نزديك باب السلام* وجود داشت كه مسدود بود و بر سر آن نوشته بودند: «هذه خوخة سيدنا أبى بكر الصدّيق رضى الله عنه». سعودي‌ها در ساختمان كنوني مسجد، مدخلي داراي سه در به نام باب الصديق، حد فاصل باب الرحمه و باب السلام، احداث كرده‌اند.[72]

ابوبكر در جنگ‌هاي روزگار پيامبر

۱ - معرفی
۱.۱ - پدر و مادر
۱.۲ - ولادت
۱.۳ - کنیه
۱.۴ - نام
۱.۵ - القاب
۲ - پیش از اسلام
۳ - زمان اسلام آوردن
۳.۱ - اختلاف بین مسلمانان
۳.۲ - نخستین مسلمان بودن امام علی
۳.۳ - نخستین مسلمان بودن ابوبکر
۳.۴ - جمع‌بندی بین روایات
۳.۵ - اسلام آورندگان پس از ابوبکر
۴ - دوران حضور در مکه
۵ - ماجرای غار ثور
۵.۱ - اقوال در چگونگی همراهی
۵.۲ - اقوال در تفسیر آیات
۵.۳ - تحلیل اهل سنت از مصاحبت
۵.۴ - خروج از غار
۶ - دوران حضور در مدینه
۶.۱ - برادری با عمر
۶.۲ - شرکت در غزوات
۶.۳ - ماجرای غزوه بدر
۶.۴ - ابلاغ سوره برائت
۶.۵ - عدم شرکت در سپاه اسامه
۶.۶ - امامت جماعت به جای پیامبر
۶.۶.۱ - اخبار
۶.۶.۲ - مناقشه شیعه
۶.۶.۳ - قراین مؤید نظر شیعه
۶.۶.۴ - نتیجه‌گیری شیعه
۷ - شخصیت و شیوه زندگی
۷.۱ - سیما
۷.۲ - اخلاق و رفتار
۷.۲.۱ - موافقان خوش‌اخلاقی
۷.۲.۲ - مخالفان خوش‌اخلاقی
۷.۳ - نقد فضائل ادعا شده
۸ - زندگی
۸.۱ - محل زندگی
۸.۲ - مقدار حقوق
۹ - همسران
۹.۱ - ام رومان بنت عامر
۹.۲ - قتیله بنت عبدالعزی
۹.۳ - اسماء بنت عمیس
۹.۴ - حبیبه خزرجی
۹.۵ - علل دو ازدواج اخیر
۱۰ - مرگ
۱۰.۱ - علت مرگ
۱۰.۲ - محل دفن
۱۱ - وصایا
۱۲ - مقالات مرتبط
۱۳ - فهرست منابع
۱۴ - پانویس
۱۵ - منبع


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: وقایع تاریخی ماههای قمری

تاريخ : پنجشنبه ۱۴ دی ۱۴۰۲ | 7:33 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |