اعتراف دزدان هم محله ای به سرقت از 50 خودرو!
سجاد پور – دو سارق هم محله ای که مدعی هستند از سوی خانواده طرد شده اند،به سرقت از 50 خودرو در مشهد اعتراف کردند.به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان،بیست و چهارم اسفند سال گذشته،دوسارق جوان که مشغول دستبرد به خودروی پارک شده در حاشیه خیابان بودند،مورد ظن یکی از اهالی محل قرار گرفتند و با سر وصدای او،دیگر رهگذران وساکنان محل نیز به تعقیب دزدان پرداختند و از فرار آن ها جلوگیری کردند. دراین هنگام مال باخته که تازه متوجه سرقت شده بود،به سوی خودروی گشت انتظامی دوید و ماجرا را شرح داد. طولی نکشید که با انتقال سارقان به کلانتری رسالت،تحقیق از آنان در دایره تجسس کلانتری آغاز شد.دو سارق جوان که ابتدا سعی می کردند با قصه های ساختگی از مجازات فرار کنند وقتی همه راه های گریز را بسته دیدند به ناچار لب به اعتراف گشودند و مدعی شدند که بچه محل هستند و از مدتی قبل به خاطر خلافکاری هایشان از سوی خانواده طرد شده اند و سپس برای تامین هزینه های خودشان به سرقت از خودروها روی آورده اند.گزارش روزنامه خراسان حاکی است با توجه به اهمیت موضوع و احتمال ارتکاب سرقت های بیشتر،دو سارق جوان با صدور دستوری از سوی سرگرد روح ا... لطفی (رئیس کلانتری رسالت مشهد)مورد بازجویی های تخصصی قرارگرفتند و درنهایت به بیش از 50فقره سرقت از خودروهای پارک شده در حاشیه کوچه ها و خیابان های شهر اعتراف کردند.سارقان جوان معترف شدند به خودروهایی دستبرد می زدند که مالکان آن ها موارد امنیتی را رعایت نمی کردند و خودروها بدون تجهیزات ایمنی و امنیتی رها شده بودند.بنا بر این گزارش ،بررسی های بیشتر با معرفی متهمان به مراجع قضایی ادامه یافت.
ماجرای گروگانگیری وحشتناک!
سیدخلیل سجادپور- همزمان با رهایی گروگان تبعه افغانستان که با ترفندهای پلیسی صورت گرفت ،تلاش کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی برای دستگیری عاملان اصلی گروگانگیری وحشتناک در مشهد وارد مرحله جدیدی شد.
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان،آخرین روز بهمن سال گذشته بود که جوانی به کلانتری سجاد مشهد مراجعه کرد و پلیس را درجریان یک آدم ربایی وحشتناک گذاشت. او به نیروهای انتظامی گفت:پدرم بیست و نهم بهمن از خانه خارج شده اما دیگر برنگشته است. این جوان تبعه کشور افغانستان در ادامه اظهاراتش به درخواستی در فضای مجازی اشاره کرد که فردی مدعی شده بود پدر 70 ساله را به گروگان گرفته اند و باید برای آزادی وی مبلغ 2 میلیون دلار پرداخت کنند.
ماموران انتظامی با دیدن این درخواست ،بلافاصله کد امنیتی گروگانگیری را روی این پرونده حساس ثبت کردند و آن را برای پیگیری ویژه در اختیار کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی قرار دادند.با توجه به اهمیت این ماجرا ،دستورات محرمانه خاصی از سوی سرهنگ کارآگاه جواد شفیع زاده صادر شد و ماجرای گروگانگیری زیر نظر مستقیم سرهنگ مهدی سلطانیان(جانشین پلیس آگاهی خراسان رضوی )مورد رسیدگی قرارگرفت.
گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است حساسیت موضوع موجب شد تا شبانه جلسه کارشناسی وتحلیل وقوع جرم در پلیس آگاهی تشکیل شود وبدین ترتیب عملیات اطلاعاتی برای شناسایی گروگانگیران درحالی آغاز شد که بررسی های مقدماتی در منطقه وقوع جرم نشان داد«شمس الدین»(پیرمرد 70ساله)توسط سرنشینان یک دستگاه خودروی پژو405 ربوده شده و آدم ربایان با تعویض پلاک خودرو در مسیر فرار به سوی کوه های خلج حرکت کرده اند. با جمع بندی این اطلاعات،گروه عملیات ویژه به سرپرستی سرهنگ محمد همتی(رئیس اداره جنایی آگاهی)وارد عمل شدند و با بهره گیری از توان اطلاعاتی کارشناسان اداره اطلاعات جنایی و همچنین همکاری کارآگاهان پلیس آگاهی مشهد،به ردزنی گروگانگیران پرداختند.درهمین حال آدم ربایان که گویی در منطقه ای غارگونه مخفی شده اند،تصاویری را برای ایجاد وحشت و نگرانی خانواده پیرمرد،ارسال می کردند وآنان را برای پرداخت دلارها در تنگنا قرار می دادند. درهمین حال کارآگاهان با استفاده از راهنمایی های سلسله مراتب فرماندهی،به ردیابی سیستم های ارسال تصاویر از طریق فضای مجازی پرداختند وموفق شدند 3تن از عوامل مرتبط با گروگانگیران تبعه خارجی را در استان گلستان و یکی از شهرهای اطراف مشهد شناسایی و دستگیر کنند.طولی نکشید که با دستگیری رابطان گروگانگیران،عملیات تخصصی کارآگاهان به تلاش های شبانه روزی رسید تا پیرمرد افغانستانی را از چنگ آدم ربایان رها کنند. به همین دلیل گروه عملیاتی به ردزنی از طریق تجهیزات و فناوری های نوین پرداختند و حتی از طریق فضایی نیز عملیات ویژه ای را آغاز کردند. در این شرایط گروگانگیران که متوجه ماجرا شده و احتمال می دادند به زودی مخفیگاه آنان لو برود درخواست های خود را به صد هزار دلار کاهش دادند اما همچنان تصاویر ساختگی وحشتناکی را برای خانواده مرد گروگان ارسال می کردند.
براساس گزارش اختصاصی روزنامه خراسان،در این وضعیت بود که کارآگاهان شگرد پلیسی خود را تغییر دادند وبرای رفع نگرانی خانواده گروگان و همچنین رهایی سریع وی از چنگ گروگانگیران به ترفندهای تخصصی روی آوردند. در همین حال خانواده گروگان نیر چنین وانمود می کردند که مشغول تهیه و واریز وجه درخواستی به حساب بانکی گروگانگیران هستند. از سوی دیگر نیز با اطلاعاتی که در اثنای ردزنی های اطلاعاتی به دست آوردند به سرنخ های مهمی از مخفیگاه گروگانگیران رسیدند اما هنوز عملیات رهایی گروگان شروع نشده بود که گروگانگیران با قرارگرفتن در تنگناهای عملیاتی پلیسی و در اقدامی ناگهانی،پیرمرد را رها کردند و او به سوی خانواده اش بازگشت.دراین شرایط بود که عملیات کارآگاهان پلیس آگاهی خراسان رضوی برای دستگیری گروگانگیران تبعه خارجی،وارد مرحله جدیدی شد و تلاش ها با دستورات ویژه قضایی برای شناسایی دیگر مجرمان و تبهکاران ادامه یافت.
شلیک در باران!
سجادپور – گروه 5 نفره عاملان دستبرد به قطعات و محتویات خودروهای شهروندان با شلیک های متعدد پلیس مشهد در هوای بارانی،درحالی متلاشی شد که مالخر این باند هنگام فرار از چنگ نیروهای انتظامی به چند خودروی پارک شده خسارت های زیادی وارد کرد.به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان،عملیات دستگیری اعضای این باند در اولین روزهای سال جاری هنگامی آغاز شد که افسران دایره تجسس کلانتری طرق مشهد عملیات اطلاعاتی گسترده ای را در راستای دستور ابلاغی از سوی سردار سرتیپ دوم احمد نگهبان(رئیس پلیس مشهد)برای مبارزه قاطع با یغماگران اموال مردم ادامه می دادند. آنان با رصدهای اطلاعاتی به سرنخ هایی از مخفیگاه ها ی 3 عضو یک باند سرقت رسیدند که از طریق فضای مجازی و بررسی دوربین های مدار بسته شناسایی شده بودند.گزارش روزنامه خراسان حاکی است با این سرنخ ها،بلافاصله 3گروه عملیاتی با فرماندهی سرگرد علی موسوی(رئیس کلانتری طرق)عازم مخفیگاه های مذکور شدند و2 تن از سارقان را در بولوار میرزا کوچک خان مشهد درحالی به دام انداختند که تعداد زیادی قطعات و لوازم سرقتی خودروها از مخفیگاه آنان کشف و ضبط شد. در ادامه دومین مرحله از این عملیات نیز سومین عضو باند در بولوار مصطفی خمینی(ره) به دام افتاد و مقادیر دیگری از اموال سرقتی نیز از مخفیگاه وی به دست آمد. با انتقال متهمان به کلانتری ،تحقیقات ویژه ای زیر نظر ستوان یکم سلیمانی(رئیس تجسس کلانتری)آغاز ومشخص شد که 2 عضو دیگر این باند در بولوار شهید رستمی فعالیت دارند.بنابراین گروه عملیاتی بی درنگ عازم خیابان محمد آباد شدند و ابتدا سراغ مالخر باند رفتند که خودروی وی مقابل مخفیگاهش پارک بود. درحالی که عوامل انتظامی محل را به قرق خود درآورده بودند ناگهان مالخر جوان سوار بریک دستگاه پراید دیگر از راه رسید و با مشاهده ماموران پدال گاز را فشرد و از محل گریخت. در همین حال عملیات تعقیب و گریز با هدایت مستقیم رئیس کلانتری شروع شد اما مالخر جوان چنان به ویراژهای خطرناک در مسیرهای خلاف جهت حرکت خودروها ادامه می داد که هر لحظه امکان داشت حوادث جبران ناپذیری رخ دهد. در این شرایط نیروهای انتظامی با شلیک تیر هوایی در هوای بارانی شهر،تلاش می کردند تا او را از فرار بازدارند اما راننده مذکور درحالی که کنترل خودرو را از دست داده بود و با خودروهای پارک شده برخورد می کرد ،بازهم به فرار خود ادامه داد تا این که نیروهای انتظامی به ناچار لاستیک های خودروی پراید را هدف گرفتند و با شلیک گلوله های متعدد،خودرو را از حرکت بازداشتند. با دستگیری مالخر که در محاصره گشت های انتظامی قرارگرفته بود ،مخفیگاه وی نیز مورد بازرسی قرارگرفت که مقادیر زیادی قطعات سرقتی خودروها به همراه مواد مخدر ،مشروبات الکلی ،قمه و تبرو... کشف شد.به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان ،درادامه این عملیات پنجمین عضو باند نیز به دام افتاد و تحقیقات برای شناسایی مال باختگان و سرقت های گسترده اعضای این باند آغاز شد.
سرنوشت سیاه !
روزی که با پیشنهاد همکلاسی ام با برادر او در خیابان آشنا شدم و با اقدام به خودکشی خانواده ام را مجبور کردم تا به ازدواج ما رضایت بدهند هیچ گاه تصور نمی کردم که به چنین سرنوشت سیاهی دچار می شوم و ...
زن 31 ساله درحالی که بیان می کرد با کمک همسایگان از مرگ حتمی نجات یافته ام درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری سپاد مشهد گفت:با آن که درخانواده پرجمعیتی بزرگ شدم اما همه خواهران وبرادرانم زندگی موفقی دارند و به قول معروف خوشبخت شده اند اما من که فرزند آخر بودم فاصله سنی زیادی با دیگر اعضای خانواده ام داشتم به همین دلیل هم به سوی رفاقت های خیابانی کشیده شدم چراکه بیشتر اوقاتم را با دوستان همکلاسی ام می گذراندم و از مهر و محبت های خانوادگی دور شده بودم.
خلاصه در روزهای دوران نوجوانی که آرزوهای کوچک و بزرگ را فریاد می زدم روزی به پیشنهاد «شهلا»باپسری به نام «شاهین»درخیابان قرار ملاقات گذاشتم.«شهلا»دختری خوش سر وزبان بود اما در خانواده ای آشفته زندگی می کرد که پدرش هم اعتیاد به مواد مخدر داشت اما دوستی من و شهلا در دبیرستان زبانزد همکلاسی هایم بود و به او اعتماد زیادی داشتم. بالاخره اولین دیدار با «شاهین»که در مسیر مدرسه صورت گرفت به ارتباط تلفنی انجامید وبعد از آن زمانی فهمیدم که «شاهین»برادر شهلاست که قرارهای ما به پارک ها و خلوتگاه ها کشید. در همین شرایط «شاهین» از من خواستگاری کرد اما من به خوبی می دانستم که پدر ومادرم با این ازدواج مخالفت می کنند چراکه «شاهین»سواد ابتدایی داشت و نه تنها سرباز فراری بود، بلکه شغلی هم نداشت. از سوی دیگر «شهلا»از روابط من و«شاهین»فیلم می گرفت و من می ترسیدم اگر با او ازدواج نکنم این فیلم ها به آبروریزی منجر شود و دیگر نتوانم با هیچ کس دیگری ازدواج کنم. این بود که برای جلب رضایت خانواده ام دست به خودکشی زدم و با خوردن چند قرص روانه بیمارستان شدم . خانواده ام که ماجرا را فهمیدند به ناچار با ازدواج ما موافقت کردند . این در حالی بود که «شاهین»هم با چرب زبانی آینده ای روشن و زیبا را برایم به تصویر می کشید. اوایل من هم با این ازدواج دلخوش بودم ولی فقط یک سال بعد و زمانی که پسرم به دنیا آمد تازه فهمیدم که همسرم عاشق رفیق بازی،مشروب خوری و کارهای خلاف است. او هیچ مسئولیتی در قبال زندگی مشترک احساس نمی کرد و مدام مرا کتک می زد! در این وضعیت پدرم به زندگی ما کمک مالی می کرد و مادرم نیز همواره از من می خواست با همسرم کنار بیایم و به خواسته هایش احترام بگذارم چراکه آن ها از طلاق می ترسیدند ولی رفتارهای همسرم هر روز بدتر می شد تا جایی که به خاطر کلاهبرداری به زندان افتاد و من با فروش ارثیه ای که پدرم بین فرزندانش تقسیم کرده بود او را از زندان آزاد کردم اما بازهم رفتارهای زشت و ناپسند او تغییر نکرد و به فحاشی و کتک کاری هایش ادامه داد چراکه تصور می کردم به خاطر همان قرارهای خیابانی در دوران عاشقی به من سوءظن دارد و من نمی توانستم حتی با نزدیکان خودم گفت وگو کنم! این روزهای تلخ و سرنوشت سیاه من ادامه داشت تا این که پدر و مادرم را دریک سانحه وحشتناک رانندگی از دست دادم. حالا «شاهین»که مرا بی کس وبی پناه یافته بود،آزارو اذیت هایش را بیشتر کرد تا جایی که یک روز وقتی به خاطر مصرف مشروبات الکلی حال طبیعی نداشت،شیر گاز خانه را بازگذاشته بود تا من و دخترو پسرم را با گاز گرفتگی به قتل برساند ولی خوشبختانه همسایگان با استشمام بوی گاز به خانه آمدند و ما را نجات دادند. حالا به این نتیجه رسیده ام که دیگر ادامه این زندگی مشترک هیچ فایده ای ندارد اما ای کاش...
گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است با توجه به اهمیت این ماجرای تکان دهنده،سرهنگ جواد یعقوبی(رئیس کلانتری سپاد مشهد)دستور داد تا این پرونده به صورت ویژه در دایره مددکاری اجتماعی مورد رسیدگی قرار گیرد.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی