حوزه علمیه قم(2)

شیوه‌های آموزشی

شیوه‌های آموزش در همه حوزه‌های دینی کمابیش همسان بود. یک روش بسیار معمول به ویژه در آموزش حدیث این بوده که طالبان دانش، گروهی یا فردی، نزد استاد گرد می‌آمدند و استاد احادیث را از حفظ یا از روی نوشته بر آنان می‌خواند و آنان درس استاد را به حافظه سپرده و می‌نوشتند. کتاب‌های امالی و مجالس حاصل این گونه از آموزش بوده است.[۶۵] گاه نیز شاگرد کتابی از آن استاد یا دیگری را نزد استادش قرائت می‌کرد و استاد آن را می‌شنید و تأیید می‌کرد. به هر روی، استاد پس از اطمینان از تبحر شاگرد در سماع و فهم حدیث و وثاقت و امانت او به وی اجازه روایت می‌داد. معمولا این اجازه‌ها بر کاغذی یا در پایان کتابِ اجازه داده شده نوشته می‌شد. به نوشته طوسی[۶۶] ابن ابی جید قمی در سال ۳۵۶ از احمد بن محمد عطار قمی اجازه روایت دریافت کرده است.

 

اقتصاد حوزه

از محتویات منابع قدیم اطلاع چندانی درباره نظام مالی و اداری حوزه قدیم قم نصیب محقق نمی‌شود. از این منابع همین برمی‌آید که معیشت علما عموماً از طریق کسب و کار تأمین می‌شد و استادان و شاگردان در کنار درس و بحث، کار می‌کردند.

حسن بن علی حجّال، محدّث و صاحب کتاب بزرگ الجامع فی ابواب الشریعة به اتفاق محمدبن حسن بن ولید قمی (متوفی ۳۴۳) به اشتراک تجارت می‌کردند.[۶۷] به گفته نجاشی[۶۸] وی را چون در کار فروش حجل (= خلخال) بود، حجّال گفته‌اند.

یا ابونصر وهْب بن محمد قمّی، صاحب کتابی با نام النوادر، بزّاز[۶۹] و محمد بن حسن صفار (متوفی ۲۹۰)، صاحب بصائر الدرجات رویگر[۷۰]

حسین بن شاذویه(قرن چهارم)، از محدّثان قم و از استادان ابوالقاسم جعفربن محمدبن قولویه، صحّاف بود.[۷۱]

در تاریخ قم[۷۲] آمده که اشعری‌های قم، خانه‌ها و آبادی‌ها و زمین‌های کشاورزی فراوانی را وقف امامان معصوم(ع) می‌کردند و همچنین خمس اموال خود را از طریق وکلای ائمه که بسیاری از آنها نیز قمی بوده‌اند، نزد امامان می‌فرستادند. می‌توان احتمال داد که یکی از مصارف این اوقاف، تأمین هزینه طلاب و مراکز علمی بوده است.

 

عرصه سیاست

عرصه سیاست. در بررسی جامع درباره حوزه علمیه قم قدیم، نمی‌توان پیوند آن را با حوزه سیاست و اجتماع در نظر نیاورد. این پیوند دو گونه تجلی داشته است: یکی دخالت علمای حوزه در امور سیاسی و تصدّی مناصب دیوانی شهر، دوم ـ که خود از عامل حضور اجتماعی و سیاسی علما ناشی می‌شده ـ توجه به تألیف و پژوهش نظری در باب مسائل مبتلا به عملی از منظر دینی.

والیان شیعی

سبب اصلی پیوند حوزه قم با مسائل اجتماعی و سیاسی به این خاطر بود که قم شهری یکپارچه شیعه نشین بوده است. ازاین رو هم والیان و هم قاضیان از میان شیعیان که اکثریت را در اختیار داشته‌اند، برگزیده می‌شدند.[۷۳] برای نمونه، هارون الرشید (حکومت: ۱۷۹ـ۱۹۳) حمزة بن یسَع بن عبداللّه قمی، از راویان امام رضا(ع) را والی قم کرد و به او اجازه داد تا قم را از اصفهان مستقل و در آنجا نماز جمعه برپا کند.[۷۴] همین خلیفه در سال ۱۹۲، عامربن عمران اشعری را به ولایت قم برگزید.[۷۵] اگر هم حاکم شهراز میان علمای حوزه انتخاب نمی‌شد، وی بر خود لازم می‌دید تا برای موفقیت در اداره شهر نظر آنان را جلب نماید، چنانکه والی قم به همین منظور با احمدبن محمدبن عیسی اشعری دیدار می‌کرد.[۷۶]

مسند قضاوت

علاوه بر والی، قاضی نیز بر مذهب مردم شهر بود. آنچنان که از تاریخ قم[۷۷] برمی‌آید، قاضی را نیز تا اواخر قرن سوم، مردم شهر خود برمی‌گزیدند، تا اینکه مکتفی (حک : ۲۸۹ـ۲۹۵) رسم انتصاب قضات را معمول و آنان را از مرکز خلافت به قم گسیل کرد. در این صورت نیز قضات معمولا از میان علمای شیعه شهر معین می‌شدند. از بین علمای شهر قم خاندان دعویدار قمی که به گفته عبدالجلیل قزوینی[۷۸] همه زاهد، عالم، اهل فتوا و تقوا بودند، عمدتآ به کار قضا می‌پرداختند، از جمله: ابوالمناقب ظهیرالدین علی بن هبةاللّه، علاءالدین محمدبن علی بن هبةاللّه، رکن الدین محمدبن سعدبن هبةاللّه.[۷۹] همچنین از عالمان دیگری نیز به عنوان قاضی قم یاد شده است، مانند سدیدالدین ابومحمدبن حسن قمی،[۸۰] قاضی ابوابراهیم بابویی که در سرتاسر نیمه نخست قرن ششم دست در کار قضا در قم بود.[۸۱] این چنین بود که به گفته عبدالجلیل قزوینی[۸۲] در قم «همه فتاوی و حکومت بر مذهب صادق و باقر» و قاضی شهر علوی یا شیعی بود.

در مباحث نظری

علمای حوزه قم علاوه بر تصدی مناصب دیوانی، به ویژه منصب قضا، در مباحث نظری نیز کمابیش به موضوعات حکومتی مانند خراج، خمس، زکات، قضا، مناسبات مسلمانان با نامسلمانان، دفاع و جهاد توجه نشان می‌دادند؛ از جمله تألیفاتی که در مسیر همین مباحث بوده، اثری است از ابوالقاسم جعفربن محمدبن قولویه (ح ۲۹۰ـ۳۶۸) با نام القضاء و آداب الحکام.[۸۳] نمونه دیگر کتابی است با نامِ الرسالة فی عمل السلطان، تألیف ابوالحسن محمدبن احمدبن داوود (متوفی ۳۶۸) فقیه و شیخ قمیان در روزگار خود.[۸۴]

 

قرن ششم تا نهم

تاریخچه

حوزه علمیه قم قدیم که به ویژه در سده‌های سوم و چهارم شکوه فراوان یافته بود، با رونق حوزه‌های مشابه دیگر در ری و سپس بغداد و به ویژه به علت قدرت یافتن سلجوقیان سنّی مذهب در سده پنجم، از شکوه پیشین آن کاسته شد. با این همه، گزارش‌های دو نویسنده شیعه اهل ری یعنی منتجب الدین رازی و عبدالجلیل قزوینی رازی از زندگی نامه علما و وضع علمی و آموزش این شهر، نشان می‌دهد که مخصوصاً در قرن ششم، این حوزه به سال‌های رونق پیشین خود نزدیک شده بود. چنانکه گذشت از خاندان دعویدار قمی در سده‌های پنجم تا هفتم عالمان بسیاری برخاستند که چند تن آنان به منصب قضای شهر دست یافتند. بیرون از این خاندان، دانشمندان دیگری نیز این حوزه را رونق بخشیدند. یکی از فقهای مشهور قم در قرن ششم ابومحمدحسن بن حَسّولةبن صالحان قمی خطیب جامع عتیق قم بود که نزد ابوعبداللّه جعفربن محمد دُوریستی (از مردم طرشت) درس خوانده و نیز از شاگردان شاذان بن جبرئیل قمی بود.[۸۵] فقیه صاحب فتوا، قاضی ابوابراهیم بابویی، نیز در نیمه نخست سده ششم در قم مطابق مذهب اهل بیت(ع) حکم می‌کرد.[۸۶] همچنین ابوجعفر محمدبن علی نیشابوری، استادِ فضل اللّه بن علی حسنی راوندی (متوفی ح ۵۵۰)، در حوزه قم فعالیت داشت و صاحب چند اثر از جمله الحدود و الموجَز فی النحو بود.[۸۷] از خاندان علوی سیدزکی، مرتضی کبیر شرف الدین محمدبن علی ـ که مدرسه‌ای نیز داشت ـ در علم و پارسایی شهره بود و برادرانش تاج الدین و امیر شمس الدین ابوالفضل رضوی در سده ششم در حوزه قم فعال بودند.[۸۸] زین الدین امیرةبن شرف شاه حسینی نیز از فقهایی بود که به امر قضا و تدریس اشتغال داشت و مدرسه‌ای نیز به نام او در قم دایر بود.[۸۹]

مدارس

مدرسه امیرة بن شرف شاه تنها مدرسه دایر در قم در سده ششم نبود و به تصریح عبدالجلیل قزوینی[۹۰] در این شهر کتابخانه‌ها انباشته از کتب طوایف مختلف، و کرسی‌ها و حلقه‌های درس دایر بود. وی از ده مدرسه آباد در قم نام برده است، از جمله: مدرسه سعد، اثیرالملک، شهید سعیدعزالدین مرتضی، ظهیرالدین عبدالعزیز، ابوالحسن کمیج، و مدرسه شمس الدین مرتضی. همچنین در بارگاه فاطمه معصومه نیز علوم دینی تدریس می‌شد و این مزار اوقافی داشت که هزینه طلاب و استادان و مدرّسان از آن تأمین می‌شد.[۹۱]

در حمله مغول

با حمله مغولان به قم و کاشان و خونریزی و ویرانی گسترده در این شهرها در سال ۶۲۱[۹۲] حوزه قم نیز روی به زوال نهاد. آقا بزرگ طهرانی از عالمانی که نسبت «قمی» داشته‌اند، در قرن ششم ۳۴ نفر[۹۳] قرن هفتم ۳ نفر[۹۴] و در قرن نهم ۷ نفر[۹۵] را نام برده است. این رقم ـ صرف نظر از این فرض که ممکن است همه آنها اهل و مقیم قم نباشند ـ در مقایسه با شمار عالمان حلّه در قرن ششم: ۱۶ نفر[۹۶] در قرن هفتم: ۳۴ نفر[۹۷] در قرن هشتم: ۳۸ نفر[۹۸] و در قرن نهم: ۱۰ نفر[۹۹] رکود حوزه علمیه قم را در این دوره‌ها به خوبی به تصویر می‌کشد.

در این دوره دیگر از مدارس متعدد و پررونق قم سده ششم خبری نیست. با این همه فعالیت‌های این حوزه، با افت و خیز بسیار زیاد، کمابیش تداوم یافته است. ابن طاووس (۶۴۷ـ۶۹۳)[۱۰۰] از مدرسه‌ای به نام رضویه در قم یاد کرده که در روزگار او باقی و دایر بوده است. احتمالا مدرسه‌ای که امروزه با نام مدرسه رضویه در منطقه بازار قدیم قم واقع است یادگاری از همان مدرسه است. ابن عنبه[۱۰۱] نیز از مدرسه‌ای واقع در محله سورانیک واقع در بازار قم که ناصرالدین علی بطحانی از نوادگان امام حسن مجتبی(ع) در آن مدفون بوده، یاد کرده است. خواندمیر در دستورالوزراء[۱۰۲] در شرح حال برهان الدین عبدالحمید کرمانی (متوفی ح ۸۷۷) از وزرای شاهان گورکانی، از مدرسه‌ای در قم یاد کرده است که وی در آن منزل گزیده بود. مدرسی طباطبائی[۱۰۳] احتمال داده که این همان مدرسه غیاثیه بوده که در حدود ۷۳۰ به دستور خواجه غیاث الدین امیر محمد پسر رشیدالدین فضل اللّه بنا شده بود و اکنون نیز سردر و مناره‌های آن باقی است.

عصر صفوی تا قاجار

با آنکه حوزه قم از سده هفتم تا نهم رو به افول نهاده بود، اهمیت مذهبی قم و اصالت و قدمت حوزه علمیه آن و ریشه‌دار بودن علمای شیعه در این شهر مانع فروپاشی یک باره و زوال کامل این حوزه شد. حمایت‌های کمابیش مداوم صفویان از علما و مذهب شیعه، که از عوامل رشد و رونق حوزه‌های شیعی در قزوین و اصفهان بود، می‌بایست شامل قم، باسابقه‌ترین شهر شیعی ایران، نیز شده باشد. صرف نظر از مدرسه فیضیه که تا اواخر قرن یازدهم با نام مدرسه آستانه شناخته می‌شد، تقریبآ در سرتاسر دوره صفوی علمای شیعه و لو برای مدتی معین در قم اقامت و احتمالا تدریس کرده‌اند. از جمله آنان این دانشمندان در خور ذکرند:

 

در قرن سیزدهم

میرزای قمی

در قرن سیزدهم نیز شماری از عالمان در قم به فعالیت علمی اشتغال داشتند که مهمترین و مشهورترین آنان شیخ ابوالقاسم قمی (متوفی ۱۲۳۱)، معروف به میرزای قمی، است. وی از شاگردان مبرِّز وحید بهبهانی بود و از جاپلق، که پدرش در آنجا ساکن شده بود، به قم مهاجرت کرد و در آنجا به تدریس و تألیف پرداخت. زنوزی، که در زمان حیات میرزای قمی کتاب خود را نوشته، از او به عنوان عالم فاضل کامل مجتهد و ماهر در علم اصول فقه یاد کرده و کتاب القوانین المحکمه او را، که تألیف آن در آخر ربیع الثانی ۱۲۰۵ در قم به پایان رسید، ستوده است.[۱۱۶] از نوشته زنوزی معلوم می‌شود که این کتاب در زمان حیات مؤلفش شهرت داشته و بی‌سبب نیست که بعدها یکی از کتب معتبر درسی در حوزه‌های علمیه شده است. میرزای قمی در فقه نیز کتاب‌ها و رساله‌های بسیار دارد از جمله غنائم الایام و جامع الشتات. وی در دوران اقامت در عتبات عراق، شاگردان متعدد مشهوری داشت از جمله ملااحمد نراقی، سید عبدالله شبر و سیدمحمدجواد عاملی، صاحب مفتاح الکرامه[۱۱۷] بسیاری از شاگردان قمی، این شهر را ترک کردند و به مراکز علمی فعال تر، و از همه مهمتر، نجف رفتند. با این حال، او در دوران اقامت خود در قم موجب رونق بیشتر علمی قم گردید و حضور او به تداوم رشته تعلیم و تعلم دینی در قم انجامید.

عالمان پس از میرازی قمی

از کسانی که در حیات و نیز پس از مرگ میرزای قمی در قم به فعالیت علمی پرداخته‌اند از این افراد می‌توان نام برد :

 

علمای عهد ناصرالدین شاه

محمدتقی بیک ارباب قمی، مؤلف تاریخ دارالایمان قم در اواخر عهد ناصرالدین شاه قاجار، از برخی علمای آن عصر قم نام برده است، از جمله؛

علمای اواخر دوره قاجار

از علمای اواخر دوره قاجاری

پیوند به بیرون

جستارهای وابسته


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: حوزه علمیه قم ، مشهد ، اصفهان ، تهران ، ری ،نجف...

تاريخ : پنجشنبه ۱۶ مهر ۱۳۹۴ | 9:36 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |