سید خلیل سجادپور
info@khorasannews.com
دادستان عمومی و انقلاب طبس با واکاوی فاجعه تلخ معدن این شهرستان به تشریح اقدامات قضایی پرداخت و تاکید کرد که اظهار نظرهای غیرکارشناسی و شتابزده برخی مدیران و مسئولان موجب تشویش اذهان عمومی می شود. قاضی مجتبی ابراهیمی با بیان این مطلب، افزود: حدود ساعت 22 سی و یکم شهریور بود که ماجرای انفجار معدن بخش دیهوک از توابع طبس به دادستانی گزارش شد. با توجه به اهمیت و حساسیت موضوع بی درنگ به همراه گروهی از مسئولان انتظامی و امنیتی عازم معدن زغال سنگ شدیم. وی گفت: شیفت های کاری در معدن مذکور هر 15 روز تغییر می کرد و به همین دلیل نیز تعدادی از کارگران با وسایل نقلیه از شهرهای دیگر در مسیر بودند تا شیفت 15 روز بعدی را تحویل بگیرند و مشغول کار شوند. این مقام ارشد قضایی با اشاره به این که 1700کارگر در شرکت معدنجو فعالیت دارند، خاطر نشان کرد: شرایط بسیار حساس و ویژه بود و نمی توانستیم عمق این فاجعه را دریابیم. با هر اقدام احساسی احتمال داشت فاجعه تلخ دیگری رخ دهد. بنابراین در اولین مرحله از تدابیر مدیریتی میدانی تلاش کردیم تا از ازدحام جمعیت جلوگیری شود و با توجه به توقف فعالیت معدن، از کارگرانی که در مسیر حرکت به سوی دیهوک بودند نیز خواستیم تا بررسی دقیق حادثه از حضور در محل کار خودداری کنند. قاضی ابراهیمی تاکید کرد: انفجار در بلوک c رخ داده بود و با توجه به اتصال تونل زیرزمینی به بلوک B هنوز مشخص نبود که کارگران عزتمند ایران زمین در چه وضعیت خطرناکی قرار گرفتهاند؛ بنابراین بلافاصله دستورهای لازم برای انجام امور کارشناسی و تخصصی معدن صادر شد که بیانگر انتشار گاز متان بود. وی اضافه کرد: طبق نظرات کارشناسان این گاز با سرعت بسیار بالایی انتشار مییابد و در مسیر تبدیل به گاز مونوکسید کربن یا همان قاتل نامرئی میشود.
بالاخره در همان دقایق اولیه اقدامات امداد و نجات با همکاری عوامل امدادی دیگر شهرستانها گسترش یافت اما حادثه تلخی در راه بود که موجی از نگرانی را در دلها ایجاد میکرد. سوالات و فرضیههای گوناگونی در افکار نقش میبست که آیا تراکم گاز منجر به وقوع انفجار شده یا عوامل دیگری این انفجار وحشتناک را رقم زده است؛ بنابراین همزمان با فعالیتهای امدادی برای نجات کارگران محبوس اولین مراحل قضایی نیز با استعلام از کارشناسان و سازمان نظام مهندسی آغاز شد.
دادستان عمومی و انقلاب طبس تصریح کرد: سوالات بی شماری وجود داشت که هنوز هم بررسی و کاوش درباره آن ها ادامه دارد مانند این که آیا سیستم مانیتورینگ در معدن وجود دارد؟ آیا کارگران زحمتکشی که در تونلهای زغال سنگ کار میکردند فرصت کافی برای نجات جانشان را داشتند؟ آیا وسایل و لوازم ایمنی کافی در اختیار آن ها قرار گرفته بود؟ آیا ناظران معدن و عوامل و نیروهای دولتی به وظایف نظارتی و قانونی خود عمل کردهاند؟...
قاضی مجتبی ابراهیمی همچنین با تاکید بر این که برخلاف برخی اظهار نظرهای غیرکارشناسی، بررسیهای مقدماتی بیانگر آن است که سهل انگاری، ترک فعل و قصورهایی در این باره صورت گرفته که منجر به مرگ تعدادی از عزیزان کارگر شده است. به همین دلیل نیز هیئت کارشناسی ویژه مشغول تحقیق ریزبینانه است اما آنچه تاکنون دستگاه قضایی بر آن تاکید دارد این است که برخی از ضوابط رعایت نشده و نواقصی در این باره وجود دارد. این مقام ارشد قضایی که در طول 3روز گذشته در محل وقوع حادثه حضور دارد، به انتشار برخی شایعات نیز اشاره کرد و به خبرنگار روزنامه خراسان گفت: پرونده قضایی تشکیل شده است اما به خاطر رعایت حال بازماندگان و رسیدگی دقیقتر و به دور از جنجالهای خبری و هیاهوی رسانهای مقرر شد تا این پرونده در شهرستان طبس و توسط قاضی ویژه مورد واکاوی و رسیدگی قرار گیرد که فردا (امروز) پرونده به دادسرای طبس ارسال خواهد شد.
وی با قدردانی از حضور معاون دادستان کل کشور و رئیس کل دادگستری خراسان جنوبی در محل وقوع حادثه خاطرنشان کرد: با دستورهای ویژه قضایی در حال حاضر فعالیت درباره معدن مذکور متوقف شده است و به مردم شریف ایران زمین اطمینان میدهیم تا رفع کامل نواقص و تکمیل موارد ایمنی به هیچ وجه اجازه فعالیت صادر نخواهد شد. این در حالی است که طبق قانون باید مدیران شرکت در مدت توقف فعالیت همه حق و حقوق کارگران را پرداخت کنند.
وی همچنین به شایعه ای در فضای مجازی پاسخ داد که عنوان می شود در ششم شهریور نیز حادثه مشابهی در معدن مذکور رخ داده است. قاضی ابراهیمی گفت: این مورد شایعهای بیش نیست چرا که ششم شهریور در یکی دیگر از معادن تمام مکانیزه زغال سنگ حادثه جزئی انتشار گاز رخ داده بود که به دلیل سیستم مکانیزه و سیستم تهویه بلافاصله گازهای موجود خارج شده است اما معدن معدنجوی به صورت سنتی است و چنین حادثهای تاکنون در آن اتفاق نیفتاده بود.
دادستان عمومی و انقلاب طبس در پاسخ به سوال خبرنگار خراسان که آیا افرادی با اتهامات قضایی روبه رو شدهاند؟ نیز گفت: با توجه به اهمیت و حساسیت این حادثه تلخ و تاسف بار افرادی تحت نظر قرار گرفتهاند اما تاکنون کسی بازداشت نشده است چراکه در حال حاضر مهم ترین اقدام امدادرسانی و خارج کردن پیکرهای کارگران از زیر آوار است ولی افرادی که در مظان اتهام قرار دارند حق خروج از شهرستان را ندارند.
آدمکشی «قاتل سرگردان»در خانه قدیمی!
سید خلیل سجادپور
info@khorasannews.com
راز عجیب مرگ کارگر«لال» در یک خانه قدیمی، هنگامی لو رفت که «قاتل سرگردان» درتاریکی شب از درون اتاق سرک کشید.
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، اواخر شهریور گذشته، امدادگران اورژانس پیکر کارگر50 ساله ای را به مرکز درمانی رساندند که بریدگی عمیقی در پشت سرش خودنمایی می کرد اما اقدامات درمانی بی فایده بود و کارگر مذکور در حالی جان خود را از دست داد که مشخص شد وی قادر به تکلم نبوده و به اصطلاح معلول جسمی است. به دنبال مرگ وی بلافاصله تحقیقات قضایی با حضور قاضی ویژه قتل عمد درمرکز در مانی آغاز شد که بررسی ها نشان داد آثاری شبیه برق گرفتگی نیز در قسمتی از پای متوفی وجود دارد اما شیار بریدگی با جسم سخت نیز حکایت از یک ماجرای جنایی داشت. به همین دلیل و با صدور دستوری ویژه از سوی قاضی وحید خاکشور بی درنگ گروهی از کارآگاهان ورزیده پلیس آگاهی مشهد به سرپرستی سروان آرمین منفرد(افسر پرونده)وارد عمل شدند و با راهنمایی های مقام قضایی تحقیقات گسترده ای را در این باره آغاز کردند. بررسی های مقدماتی بیانگر آن بود که امدادگران اورژانس پیکر زخمی مرد «لال»را از مقابل ساختمانی قدیمی در کوی سیدی به بیمارستان انتقال داده اند. طولی نکشید که با شناسایی مالک ساختمان مشخص شد روز حادثه استاد گچ کار به همراه کارگر 50 ساله (متوفی)مشغول بازسازی و تعمیر ساختمان قدیمی بوده اند اما استادکار از محل گریخته و به مکان نامعلومی رفته است.
گزارش روزنامه خراسان حاکی است با رصدهای اطلاعاتی و بهره گیری از تجهیزات نوین پلیسی، استادکار 40ساله که «م-ع»نام دارد در شهرک طرق شناسایی و بازداشت شد.
این مرد که به محل ساختمان قدیمی منتقل شده بود به قاضی ویژه قتل عمدگفت:من از «محمد-الف»(متوفی)خواستم تا کیسه گچ را از پله ها بالا بیاورد او هم در حالی که کیسه را روی دوشش گذاشته بود پله ها را یکی یکی پشت سر می گذاشت که من جلوتر از او به طبقه بالا رفتم ولی ناگهان صدای ناله ای شنیدم و هراسان از اتاق بیرون آمدم که دیدم کارگر مذکور روی زمین افتاده است . وقتی امدادگران اورژانس از راه رسیدند من هم از ترس فرارکردم اما نمی دانم برای او چه اتفاقی افتاده است!
بنابرگزارش روزنامه خراسان، درهمین حال بررسی های میدانی کارآگاهان در حضور قاضی خاکشور بیانگر آن بود که ساختمان مذکور 3 در ورودی دارد و ساختمان در حال بازسازی است. هنگامی که در تاریکی شب قاضی ویژه قتل عمد به همراه گروه بررسی صحنه جرم قدم به درون ساختمان گذاشتند و در اتاق را باز کردند، مشخص شد که 2 کنتور برق در ورودی دیگر ساختمان قراردارد به همین دلیل یکی از عوامل برای زدن کلید کنتور برق به آن سوی ساختمان حرکت کرد اما زمانی که کلید اتصال را بالا زد ناگهان صدای وحشتناکی همه حاضران را در جا میخکوب کرد و نوری در ساختمان روشن نشد! به همین خاطر و با پیشنهاد افسر پرونده ادامه تحقیقات با پلمب ساختمان مذکور به روز بعد موکول شد چرا که فرضیه حضور «قاتل سرگردان» در ساختمان قدیمی قوت گرفته بود. در همین حال صبح روز بعد وقتی گروه تحقیق دوباره باحضور مقام قضایی وارد ساختمان شدند،ناگهان یکی از افسران انتظامی سیمی را در کنار چارچوب در اتاق پیدا کرد که سرآن آثاری از سوختگی در پی جرقه برق را داشت و طولی نکشید که با دستور قاضی،کارشناسان اداره برق به محل ساختمان قدیمی آمدند و با بهره گیری از ابزار مخصوص (فازمتر) متوجه شدند که هنوز برق بخشی از سیم کشی کهنه ساختمان قطع نشده است و ادامه تحقیقات نشان داد شب گذشته به خاطر این که قبل از اتصال کلید کنتور، در اتاق برای ورود مقام قضایی باز شده بود، سیم لخت برق به چارچوب در اتصالی نداشت و حادثه دیگری به خیر گذشته بود. در همین حال بررسی های تخصصی بیشتر بیانگر آن بود که کارگر 50 ساله نیز هنگام حمل کیسه گچ ،به چارچوب فلزی در اتاق برخورد کرده و به خاطر برق گرفتگی طوری پرت شده که پشت سر وی به تیغه فلزی کوبیده شده و بریدگی عمیقی به وجود آمده است.
گزارش روزنامه خراسان حاکی است با لو رفتن آدمکشی «قاتل سرگردان»در ساختمان قدیمی! این پرونده از دایره جنایی خارج شد و رنگ حادثه به خود گرفت. از سوی دیگر مالک ساختمان نیز با اتهام قضایی روبه رو شد و تحقیقات در این باره در حالی ادامه یافت که تنها یک سهل انگاری چنین حادثه تلخی را در مشهد رقم زد.
خلافکاری در خانه مجردی !
وقتی از خدمت سربازی به خانه بازگشتم و تازه فهمیدم که پدرم با زن دیگری ازدواج کرده و مادرم را طلاق داده است! دنیا روی سرم خراب شد ولی من به خاطر آن که درآمدی نداشتم هرگز نمی توانستم با مادرم زندگی کنم این بود که...
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، این ها بخشی از اظهارات جوان 24 ساله ای است که در عملیات ضربتی مبارزه با موادمخدر نیروهای پاسگاه انتظامی فردوسی مشهد به چنگ قانون افتاد. این جوان که متهم به نگهداری و خرید و فروش انواع مواد مخدر است، درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی پاسگاه انتظامی فردوسی گفت:در یکی از شهرهای خراسان رضوی به دنیا آمدم و تا مقطع دیپلم درس خواندم و دیگر ادامه تحصیل ندادم چرا که پدر و مادرم همواره با یکدیگر درگیربودند و آشفتگی خاصی در زندگی ما وجود داشت. پدرم کارمند راه آهن کشور بود و من به دلیل همین بی سرو سامانی در زندگی خانوادگی، بیشتر اوقاتم را با دوستانم می گذراندم تا این که در همان دوران دبیرستان به مصرف سیگار و سیگاری (بنگ)رو آوردم چرا که دوستانم مرا ترغیب می کردند برای از خاطر بردن مشکلات باید مواد مخدر مصرف کنم!در همین روزها پدرم متوجه ماجرا شد و مرا به مرکز ترک اعتیاد برد. بعد از آن نزد برادر بزرگ ترم رفتم تا تعمیرات گوشی تلفن را بیاموزم و هنری برای درآمد زایی داشته باشم ولی بازهم با دوستان خلافکارم معاشرت کردم و به مصرف بنگ ادامه دادم. طولی نکشید که دفترچه اعزام به خدمت سربازی را گرفتم و به مرکز آموزش اعزام شدم اما زمانی که به خانه بازگشتم با ازدواج مجدد پدرم روبه رو شدم و فهمیدم مادرم نیز طلاق گرفته و به دنبال سرنوشت خودش رفته است. دنیا روی سرم خراب شد اما من جوانی معتاد بودم و باید در کنار پدرم می ماندم تا بتوانم هزینه های اعتیادم را از او بگیرم. با وجود این و در حالی که زن پدرم رابطه خوبی با من نداشت،تصمیم گرفتم در یک خانه مجردی زندگی کنم. این بود که با تاکید زن پدرم به خانه مجردی یکی از دوستانم در منطقه قاسم آباد مشهد رفتم و به خلافکاری هایم آزادانه ادامه دادم چرا که پدرم همه مخارجم را می پرداخت. در این شرایط روزی یکی از همکلاسی های قدیمی خودم را دیدم و او را به خانه مجردی دعوت کردم. «سیاوش» چند قطره شربت سفید رنگ به من داد که تا مدتی گیج بودم و حال طبیعی نداشتم. از آن روز به بعد در حالی با «سیاوش» رفیق صمیمی شدم که او مرا به مصرف شربت متادون آلوده کرد و زندگی ام را به نابودی کشاند چرا که بعد از آن هم به راحتی مصرف شیره و شیشه را شروع کردم. دوستانم که اوضاع را این گونه دیدند، مرا از خانه مجردی بیرون کردند و به همین دلیل در پارک ها و خیابان ها سرگردان شدم و در زیر درختان و پل ها شیشه می کشیدم و گاهی به مخفیگاه یکی از دوستانم می رفتم که در یک مجتمع مسکونی بود و اموال سرقتی را در آن جا نگهداری می کرد. من هم به آرامی در پشت بام مجتمع مسکونی می خوابیدم ولی او را به جرم سرقت دوچرخه دستگیر کردند که هم اکنون در زندان است. در این وضعیت من هم به سرقت لوازم منزل پدرم رو آوردم چرا که با افزایش بهای مواد مخدر دیگر مبلغی که پدرم به من می داد، کفاف مخارج اعتیادم را نمی کرد. در همین روزها بود که «سیاوش»دوباره به سراغم آمد واز من خواست مواد مخدر بسته بندی شده را به معتادان بفروشم. من هم برای تلافی روزهای گذشته،مواد را از او گرفتم و به منزل مجردی یکی دیگر از دوستان سابقم بردم. اما هنوز ساعتی از این ماجرا نگذشته بود که ناگهان در محاصره نیروهای پاسگاه انتظامی فردوسی قرارگرفتم و دستگیر شدم اما علت همه گمراهی ها و خلافکاری هایم را در طلاق پدر و مادرم می دانم، ای کاش ...
گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است عوامل انتظامی با نظارت مستقیم سروان مصطفی حسنی (رئیس پاسگاه انتظامی فردوسی)بیش از 6کیلوگرم انواع مواد مخدر را کشف کرده اند. تحقیقات برای دستگیری دیگر عوامل مرتبط با این باند همچنان ادامه دارد.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی
ماجرای قاتلی که به افغانستان گریخت
اختصاصی خراسان
سید خلیل سجادپور
info@khorasannews.com
جوانی که 6 سال قبل مرد45ساله ای را در مشهد به قتل رسانده بود، روز یکشنبه گذشته در شهرستان بومهن به چنگ کارآگاهان پلیس آگاهی افتاد.به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، پاییز سال97بود که مرد45ساله ای در مشهد هدف ضربه چاقو قرارگرفت و امدادگران اورژانس در حالی پیکر نیمه جان او را به بیمارستان شهید هاشمی نژاد انتقال دادند که تلاش ها برای نجات وی به نتیجه نرسید و «اسماعیل-ک» براثرعوارض ناشی از اصابت چاقو به قفسه سینه اش جان سپرد. طولی نکشید که با گزارش این حادثه وحشتناک به قاضی ویژه قتل عمد مشهد، بی درنگ قاضی کاظم میرزایی عازم مرکز درمانی شد و به تحقیق گسترده دراین باره پرداخت. بررسی های مقدماتی قاضی وقت شعبه 211 دادسرای عمومی وانقلاب مشهد حکایت از آن داشت که مرد 45 ساله مقابل منزل مسکونی اش در بولوار بهمن منطقه خواجه ربیع هدف ضربات چاقو قرارگرفته و به قتل رسیده است.طولی نکشید که قاضی میرزایی بر اساس تجربیات قضایی خود، دستورات ویژه ای را برای شناسایی عامل جنایت صادر کرد و از کارآگاهان پلیس آگاهی خراسان رضوی خواست تا همه افرادی را که در صحنه جنایت حضور داشتند، بازداشت کنند.
در این میان جوانی به نام«علی»که به همراه پیکر خون آلود «اسماعیل» راهی مرکز درمانی شده بود ،صاحب کارش را عامل جنایت معرفی کرد و گفت:به همراه «ناصر-و» که من نزد او کار می کردم به در منزل «اسماعیل»رفته بودیم که او با ضربه چاقو دست به جنایت زد و از محل گریخت.گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است:در پی اظهارات این جوان، تحقیقات پلیسی وارد مرحله جدیدی شد و قاضی ویژه قتل عمد دستور محرمانه ای را به مراکز انتظامی و مرزبانی صادر کرد؛ چرا که احتمال خروج متهم به قتل از کشور وجود داشت. با وجود این، عملیات کارآگاهان برای شناسایی مخفیگاه وی به نتیجه نرسید تا این که 6سال بعد از وقوع این جنایت و در اولین روز پاییز سال جاری،کارآگاهان در ادامه رصدهای اطلاعاتی به سرنخ هایی رسیدند که نشان می داد متهم به قتل در شهرستان بومهن به زندگی مخفیانه خود ادامه می دهد. با این اطلاعات بی درنگ گروهی از کارآگاهان با دستور ویژه سرهنگ محمدرضا فدائیان(رئیس پلیس آگاهی مشهد)و با هماهنگی های قضایی عازم بومهن شدند و در یک عملیات غافلگیرانه، متهم به قتل فراری را به دام انداختند. این متهم که روز گذشته با هدایت احسان شفاعی (افسر پرونده)به مشهد منتقل شده بود، در اعترافات خود ادعا کرد:برادر مقتول به همراه فردی معروف به«محمد دکل» و به منظور زورگیری از پدرم به در منزل ما رفته بودند و مبلغی را زورگیری کرده بودند. من هم که از این ماجرا ناراحت شده بودم به در منزل آنها رفتم که با یکدیگر مشاجره کردیم و در این میان من با ضربه چاقو «اسماعیل-ک»را مجروح کردم و سپس به طور قاچاقی از مرز شرقی کشور به افغانستان گریختم اما چند سال بعد به ایران بازگشتم که روز گذشته ناگهان کارآگاهان را بالای سرم دیدم و فهمیدم که دیگر راه گریزی ندارم.
بنابر گزارش روزنامه خراسان ،بررسی های بیشتر درباره ادعاهای وی و زوایای پنهان این جنایت هولناک آغاز شده است.
زورگیری قداره کش ها مقابل چشمان پلیس!
دزدان سابقه دار به 40گوشی قاپی در مشهد اعتراف کردند
سید خلیل سجادپور
info@khorasannews.com
زورگیران موتورسواری که چهارمین طعمه خود را در سحرگاه یکشنبه گذشته به دام انداخته بودند، در حالی به طور ناگهانی مقابل چشمان نیروهای گشت انتظامی قرارگرفتند که قداره خود را به سوی پلیس نشانه رفتند.به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، ماموران کلانتری آبکوه مشهد در اولین روز بازگشایی مدارس، عازم محل های استقرار برای تامین امنیت دانش آموزان بودند که ناگهان با زورگیران قدارهکشی روبهرو شدند که مرد جوانی را در خیابان وصال خفت کرده بودند. افسران ورزیده گشت انتظامی بی درنگ وارد عمل شدند و در حالی یکی از زورگیران را با چند فن دفاع شخصی زمین گیر کردند که او تیغه قمه را به سوی مامور انتظامی نشانه رفته بود. اما در این گیر و دار موتورسوار دیگری وارد محل شد و یکی از اعضای باند را فراری داد. گزارش روزنامه خراسان حاکی است: طولی نکشید که با دستور ویژه سرهنگ روحا... لطفی (رئیس کلانتری آبکوه )عوامل انتظامی با اجرای طرح مهار در خیابان شهید ساجدی، یکی دیگر از زورگیران فراری را در عملیات تعقیب و گریز به دام انداختند.با کشف 4دستگاه گوشی سرقتی از دو زورگیر قداره کش، مشخص شد آنان ساعتی قبل ازآن که مقابل چشمان پلیس قرار گیرند، از3 نفر دربولوار توس و جانباز زورگیری کرده اند. دقایقی بعد مالباختگان شناسایی شدند و بدین ترتیب بازجویی از اعضای این باند خطرناک در دایره تجسس کلانتری ادامه یافت. زورگیران مذکور که از مجرمان سابقهدار هستند، تاکنون به 40 فقره زورگیری گوشی تلفن همراه از شهروندان اعتراف کرده اند که تحقیقات در این باره همچنان ادامه دارد.
بازی روزگار
از زمانی که ازدواج کردم و قدم در خانه بخت گذاشتم، گویی بازی روزگار با سرنوشت من نیز از همان روز آغاز شد و در فراز و نشیب های تلخ و شیرین روزگار به جایی رسیدم که ...
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان،زن 57 ساله مدعی بود که دیگر طاقت رفتارهای همسرش را ندارد چرا که او پاداش 40 سال زندگی مشترک را به تلخکامی گره زده است، درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری مصلای مشهد گفت:17سال بیشتر نداشتم که در یک روز تابستانی به مشهد مسافرت کردیم تا به زیارت ولینعمتمان آقا امام رضا(ع)برویم. هنوز لذت زیارت را با همه وجودم احساس می کردم که راننده مسافرکشی ما را به یک منزل اجاره ای برد تا چند روز سفر را درآن جا اقامت کنیم اما وقتی چشم زن صاحبخانه به من افتاد بلافاصله به طرف گوشی تلفن رفت و طولی نکشید که مراسم خواستگاری در منزل اجاره ای آن ها برگزار شد چرا که مریم خانم به دنبال دختری محجبه برای خواهرزادهاش بود. از سوی دیگر پدرم به مشهدی ها عشق می ورزید و همین موضوع ضامن ازدواج من و علی شد. خلاصه پای سفره عقد نشستم و این گونه مجاور امام رضا(ع)شدم؛ گویی قسمت من این بود که از یک استان دیگر به مشهد بیایم و این گونه زندگی مشترکم را آغاز کنم. من وهمسرم در منزل پدرشوهرم ساکن شدیم و با خانواده همسرم زندگی می کردیم .شوهرم نیز عاشق مادرش بود و با من بسیار مهربانی می کرد اما گویی روزگار بر وفق مرادم نمی چرخید چرا که چندسال بعد وقتی باردار نشدم پزشکان تشخیص دادند که همسرم مشکل دارد اما من با همه وجودم علی را دوست داشتم و به همین خاطر در کنار او ماندم و هیچ گاه درباره داشتن فرزند حرفی نزدم. از سوی دیگر «علی»بسیار کودکان را دوست داشت و مدام با فرزندان برادرش بازی می کرد. این درحالی بود که جاری ام همواره شوهرم را با نیش وکنایه آزار می داد و نمی گذاشت او به فرزندانش نزدیک شود. وقتی آثار افسردگی را در چهره شوهرم دیدم، تصمیم گرفتیم نوزادی را به فرزندخواندگی بپذیریم و آن نوزاد چندروزه اکنون 20 ساله است. او ما را از تنهایی بیرون آورد و من عاطفه مادری را نثارش کردم. «ایمان» مقابل دیدگان ما قد می کشید و بزرگ می شد و روزهای شیرین زندگی را به ما هدیه می داد اما باز هم بازی روزگار سرنوشتم را تغییر داد چرا که در این سن و سال فهمیدم شوهرم به مواد مخدر اعتیاد دارد. خیلی تلاش کردم تا او را از این مسیر خطرناک بازدارم ولی او به دنبال مواد مخدر صنعتی رفت و به مصرف شیشه آلوده شد. حالا رفتارهای غیرقابل پیش بینی دارد و من و پسرم را در این سن وسال از خانه بیرون کرده است تا پاداش 40 سال زحمت و سختی هایم را بدهد اما ای کاش ...
گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است:با توجه به اهمیت موضوع و با صدور دستوری ویژه از سوی سرهنگ محمد ولیان (رئیس کلانتری مصلای مشهد)اقدامات قانونی برای معرفی مرد 64 ساله به مرکز ترک اعتیاد صورت گرفت و بررسی های روان شناختی نیز در دایره مددکاری اجتماعی آغاز شد.
نقشه شوم پسر ناخلف!
روزی که پسرم به بهانه گسترش کسب و کارش از من خواست تا برای گرفتن تسهیلات بانکی به او کمک کنم هیچ گاه تصور نمی کردم که چنین نقشه شومی را در سر دارد...
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، مرد 53 ساله ای که مدعی بود با ترفند مکارانه پسرش آواره کوچه و خیابان شده است، درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری طبرسی شمالی مشهد گفت: تک پسر یک خانواده 10 نفره هستم که در مشهد به دنیا آمدم و 7 خواهر بزرگتر ازخودم دارم. چون همه فرزندان پدرم دختر بودند و مدام نذر و نیاز می کرد که خداوند به او پسری عطا کند تا در دوران پیری عصای دستش باشد. به همین خاطر وقتی من به دنیا آمدم پدرم نام مرا «رضا» گذاشت اما گویی رضایت خداوند به گونه دیگری بود چرا که وقتی به 7سالگی رسیدم پدرم بدون آن که بیماری خاصی داشته باشد با یک سکته ناگهانی از دنیا رفت و همه آرزوهایش ر ابا خود برد. او خیلی دوست داشت تا من درس بخوانم و پزشک شوم. این در حالی بود که بعد از مرگ پدرم من تنها نان آور خانه شدم و با اندک سرمایه ای که مادرم در اختیارم گذاشت به دست فروشی روی آوردم و با فروش جوراب و سیگار خواهرانم را به خانه بخت فرستادم. خودم نیز شبانه به تحصیل ادامه دادم و دیپلم گرفتم. بالاخره در کشاکش روزگار و با سختکوشی موفق شدم منزل نقلی هم برای مادرم خریداری کنم. زمانی که به 30 سالگی رسیدم با دختر خاله ام ازدواج کردم. شوهر خاله ام که به خاطر همین سختکوشی و تلاش های شبانه روزی ام مرا خیلی دوست داشت زیر بال و پرم را گرفت و از نظر مالی کمکم کرد تا صاحب خانه و خودرو و مغازه شدم و روز به روز تجارتم راگسترده ترکردم ولی با آن که سال ها از زندگی مشترک من و «ساغر» می گذشت ولی صاحب فرزندی نشدیم. در این میان ساغر همواره اصرار می کرد تا من با زن دیگری هم ازدواج کنم. با وجود این نمی توانستم به خواسته همسرم عمل کنم اگر چه یقین داشتم «ساغر» از صمیم قلب مرا ترغیب به ازدواج مجدد می کند اما خوب می دانستم که هیچ زنی طاقت ندارد تا زندگی اش را با زن دیگری شریک شود. در عین حال پافشاری های او به حدی رسید که به ناچار زن مطلقهای را به عقد موقت خودم درآوردم و ماجرا را برایش بازگو کردم. آن زن هم خیلی شرافتمندانه به وعده خودش عمل کرد و زمانی که پسرم به دنیا آمد او را به همسرم سپرد و خودش به مکان نامعلومی رفت به طوری که دیگر هیچ گاه او را ندیدم. خلاصه «یاسین» در آغوش ساغر بزرگ شد و او هم از نظر عاطفی و عشق و محبت مادرانه چیزی برایش کم نگذاشت. «یاسین» در پر قو بزرگ شد و ما برای آسایش و رفاه او از هیچ تلاشی فروگذار نکردیم تا این که ازدواج کرد و من همه لوازم زندگی او را تهیه کردم. اما چند سال قبل پسرم مدعی شد برای گسترس کسب و کارش قصد دارد تسهیلات سنگین بانکی بگیرد و از من خواست برای آن که اسناد منزل و مغازه ام را به رهن بانک بگذارد، وکالت نامه تام الاختیاری به او بدهم. من هم بدون تامل این کار را انجام دادم تا پسرم پیشرفت کند. اما اکنون فردی به در مغازه ام آمده و ادعا می کند که خانه و مغازه را از پسرم خریده است. تازه فهمیدم که «یاسین» حتی مغازه مرا با لوازم داخل آن فروخته و خودش نیز به خارج از کشور رفته است. او فقط یک بار با مادرش به صورت تلفنی تماس گرفته و مدعی شده که «این اموال بالاخره بعد مرگ به او می رسید!» خریدار اموالم نیز یک ماه به ما مهلت داده است که تا خانه و مغازه را تخلیه کنیم! حالا در این شرایط و با این سن وسال من و همسرم آواره کوچه و خیابان شده ایم و نمی دانم چه کنم. ای کاش ...
گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است: با توجه به نقشه شوم و مکارانه این پسر ناخلف، راهکارهای قانونی و بررسی های کارشناسی این ماجرا با دستور سرگرد احمد آبکه (رئیس کلانتری طبرسی شمالی مشهد) در دستتور کار نیروهای انتظامی قرار گرفت.
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی