شعبده بازی زن جوان برای طلافروش ها !

​​​​​​​زن جوانی که با تردستی خاصی قصد داشت برای دومین بار ۳ سکه طلای تقلبی را به یک خریدار طلا بفروشد،در حالی دستگیر شدکه ادعا کرد از تقلبی بودن سکه ها اطلاعی نداشته است.
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، چند روز قبل یکی از طلافروشان بولوار عبدالمطلب با پلیس۱۱۰ تماس گرفت و از فروش سکه های تقلبی توسط یک زن جوان خبر داد که قبلا نیز ۳ سکه تقلبی به وی فروخته بود.
درپی دریافت این خبر ،بلافاصله نیروهای گشت انتظامی با دستور سرگرد احسان سبکبار(رئیس کلانتری شفا)وارد عمل شدند و زن جوان را به همراه چندسکه تقلبی به مرکز انتظامی انتقال دادند. در همین حال طلافروش مذکور به افسر تجسس کلانتری گفت:حدود یک هفته قبل همین زن جوان (متهم)به طلا فروشی آمد و۳سکه پارسیان را به مبلغ ۱۶میلیون تومان به من فروخت. من هم مبلغ خرید را به حساب بانکی وی کارت به کارت کردم اما زمانی که فروشنده سکه ها از طلا فروشی بیرون رفت و من پرس پلاستیکی آن را باز کردم، تازه فهمیدم که زن جوان با مهارت خاصی وبه شیوه شعبده بازها،طلای تقلبی را به من فروخته است اما چون هیچ گونه شماره تلفن و نشانی از او نداشتم،تلاش هایم برای شناسایی او بی نتیجه ماند تا این که امروز دوباره برای فروش چندسکه پارسیان دیگر وارد مغازه ام شد و من بلافاصله او را شناختم و با پلیس۱۱۰ تماس گرفتم.
گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است زن۲۵ ساله هم که خود را ساکن گلبهار معرفی می کرد، در بازجویی های تخصصی به افسران تجسس کلانتری شفا گفت:حدودیک هفته قبل در یکی از خیابان های هسته مرکزی مشهد با مرد جوانی آشنا شدم که خود را فردی مرفه و ثروتمند معرفی می کرد. او سکه ها را به من داد تا آن ها را بفروشم. من هم چون اطلاعی از تقلبی بودن سکه ها نداشتم،خام حرف هایش شدم و سکه ها را به یک طلافروشی در بولوار عبدالمطلب فروختم...
بنابرگزارش روزنامه خراسان، با توجه به بررسی های تخصصی افسران تجسس مبنی بر این که وی در دو مرحله سکه های تقلبی را به یک طلافروشی برای فروش برده و آن ها را در گلبهار نفروخته است،نشان از آن دارد که وی از تقلبی بودن آن ها اطلاع دارد به همین دلیل تحقیقات بیشتر زیر نظر مستقیم رئیس کلانتری برای کشف زوایای پنهان این جرم ادامه دارد.

زندگی با هیولای مخوف

درحالی به کثیف ترین رفتارهای غیراخلاقی آلوده شده ام و برای تامین هزینه های اعتیادم در لجنزار تباهی و سیاهی دست وپا می زنم اما بازهم نمی توانم از زندگی با هیولای مخوف فرارکنم و از او جدا شوم چراکه ...
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان ، زن۳۵ساله ای که در میان معتادان متجاهر به مرکز انتظامی هدایت شده بود، در حالی که سعی می کرد مقدار اندکی مواد مخدر باقی مانده از مصرفش را از چشم ماموران انتظامی پنهان کند، به اتاق مشاور ومددکار اجتماعی کلانتری رسالت هدایت شد . او که احساس می کرد دیگر نمی تواند وضعیت اسفبار زندگی با هیولای مخوف را تحمل کند، در میان اشک هایی که بر چهره چروکیده اش فرود می آمدند به کارشناس اجتماعی کلانتری گفت:۱۳سال داشتم که با اجبار پدرم پای سفره عقد نشستم.«احمدرضا»۱۳سال از من بزرگ تر بود و اوضاع مالی خوبی داشت به همین خاطر هم در مراسم خواستگاری تاکید کرد که من حق تحصیل و کار در بیرون از منزل را ندارم. او حتی همه جهیزیه را خودش خرید و ما چند ماه بعد در حالی زندگی مشترکمان را آغاز کردیم که من هنوز همان افکار کودکانه را داشتم و از «احمدرضا» مانند پدرم تبعیت می کردم. مدتی بعد شوهرم را دیدم که پودر آجری رنگ را روی زرورق سیگار می ریخت و دود آن را استعمال می کرد. زمانی که تعجب مرا دید، گفت:این داروی سرماخوردگی است. من هم باور کردم ولی او بعد از بهبودی سرماخوردگی بازهم ادامه داد و مرا کتک زد تا به کسی چیزی نگویم وگرنه طلاقم می دهد. بعد از به دنیا آمدن پسرم روابط من و او به خاطر کتک کاری هایش خیلی سرد وبی روح شد.ازسوی دیگر همسرم سرکار نمی رفت وسود پول هایش را هزینه می کرد .یک سال بعد دخترم نیز به دنیا آمد و من دچار بیماری سختی شدم. در همین زمان «احمدرضا» با اصرار زیاد مرا نیز به مصرف هروئین وادار کرد و به گونه ای که با اولین مصرف روانه بیمارستان شدم و به گفته پزشکان از مرگ نجات یافتم ولی بازهم به مصرف هروئین در حالی ادامه دادم که همسرم همچنان مرا کتک می زد به طوری که بیشتر نقاط بدنم آسیب دیده بود. در این وضعیت منزلمان را فروختیم و دخترم نیز ازدواج کرد .پسرم نیز برای یافتن شغل به جنوب کشور رفت. خلاصه کار ما به جایی رسید که دیگر صاحبخانه نیز به دلیل پرداخت نکردن اجاره ما را بیرون کرد. حالا حتی برای مصرف یک وعده هروئین هم پول نداشتم. به ناچار کنار دیواری در آخرین نقطه یکی از شهرک های اطراف مشهد چادر زدیم. شوهرم به سرقت های خرد روی آورد و من هم با برخی رفتارهای کثیف و غیراخلاقی سعی می کردم بعضی از افراد را سرکیسه کنم تا هزینه های اعتیادمان تامین شود. با همه این بدبختی ها هرگز نتوانستم زندگی با این هیولای مخوف را رها کنم و از او جدا شوم تا جایی که حتی به مرگ هم می اندیشیدم. ولی ای کاش ...
گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است با دستور سرهنگ مجتبی حسین زاده(رئیس کلانتری رسالت مشهد)زمینه انتقال این زن جوان و همسرش به مرکز ترک اعتیاد فراهم شد.

مردی سر همسرش را با کلنگ شکافت


​​​​​​​مرد میانسالی که با یک انگیزه واهی سر همسرش را با کلنگ شکافت، در حالی با دستور مقام قضایی بازداشت شد که همسر وی در جدال با مرگ آخرین توان خود را به کار گرفته است.
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان،ساعت ۴بامداد چهارشنبه گذشته،نیروهای اورژانس از انتقال زنی ۵۳ساله به بیمارستان رضوی مشهد خبر دادند که سر وی با ضربه کلنگ شکافته بود.درپی این گزارش هولناک،بلافاصله قاضی ویژه قتل عمد وارد عمل شد و دستورهای پیشگیرانه ای برای جلوگیری از فرار ضارب صادر کرد چراکه پزشکان متخصص بر هوشیاری کمتر از۵ درصد زن مذکورتاکید داشتند.در این شرایط گروهی ازکارآگاهان زبده اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی،تحقیقات میدانی را در خیابان توس ۶۳ آغازکردندوبادستگیری«جواد-ر»(همسر مصدوم)بررسی های تخصصی را ادامه دادند.
گزارش روزنامه خراسان حاکی است در حالی که «ام البنین-ر»همچنان با مرگ جدال می کند،همسر وی با دستور هوشیارانه قاضی شعبه ۲۰۸ دادسرای عمومی وانقلاب مشهد،مورد بازجویی های فنی و علمی قرارگرفت و به صراحت اتهام خود را پذیرفت. او گفت:حدود۱۰روز بود که به خاطر اختلاف خانوادگی،با همسرم روابط عاطفی نداشتیم و من از این موضوع به شدت ناراحت بودم که چرا همسرم با من این گونه رفتار می کند؟به همین دلیل شب هنگام که همسرم در خواب بود، کلنگ را از کنار اجاق گاز برداشتم و به بالای سرش رفتم. با خودم درگیر بودم که رهایش کنم ولی ناگهان کلنگ را محکم بر سرش کوبیدم.پسرم که درتاریکی شب بیدار شده بود، به من گفت:بابا! مادر خُرخُر می کند! من هم گفتم او عادت به خُرخُر دارد! لحظاتی بعد دوباره پسرم گفت:صدای او روی مخم است، نمی توانم بخوابم! در این حال من هم اجازه دادم کلید برق را بزند! وقتی لامپ روشن شد واو این صحنه خون آلود را دید، به سوی من حمله ور شد که من به بیرون از منزل فرارکردم. او فریاد می زد که مرا بی مادر کردی؟ به او گفتم:تو دیدی که با من چه کار می کرد! در همین حال هم نیروهای اورژانس آمدند و همسرم را به بیمارستان بردند!بنا بر این گزارش روزنامه خراسان،بررسی های کارآگاهان با دستورهای ویژه قاضی دکتر صادق صفری برای واکاوی این حادثه وحشتناک آغاز شده است.

چشم غره های اوباش در منزل«خان» !


با سرعت عمل اطلاعاتی پلیس مشهد، ۱۴تن از عاملان شرارت که در منزل معروف به «خان» بساط مشروب خوری گسترده بودند تا وارد نزاعی خونبار شوند، در حالی شناسایی شدند و به دام افتادند که در مرحله اول نزاع آنان چند نفر با ضربات شمشیر و قمه راهی بیمارستان شدند.
جانشین فرمانده انتظامی خراسان رضوی درباره پیشگیری پلیس از یک حادثه وحشتناک در مشهد به خبرنگار روزنامه خراسان گفت: چند روز قبل چندتن از عاملان شرارت و اخلال در نظم عمومی در منطقه پنجتن مشهد با یکدیگر درگیر شدند که در این میان ۲ تن از آنان با ضربات شمشیر و قمه به شدت مجروح شدند و به بیمارستان شهید هاشمی نژاد انتقال یافتند.
سرتیپ دوم احمدنگهبان افزود:در همین حال بررسی های پلیس نشان داد ۴نفر از عاملان نزاع خونبار به دلیل اختلافات ملکی در اطراف پارک آرامش وارد درگیری شده اند که ۲ تن از آنان به خاطر شدت جراحات در مرکز درمانی بستری شده و تحت درمان قرارگرفته اند.
وی اضافه کرد:در همین حال کنکاش های تخصصی نیروهای کلانتری پنجتن بیانگر آن بود که تعداد زیادی از طرفین نزاع به قصد انتقام جویی در منزل فردی معروف به «خان» تجمع کرده اند و قصد دارند حادثه هولناکی را با انواع سلاح های سرد و چماق رقم بزنند.
این مقام ارشد انتظامی با اشاره به سرعت عمل پلیس در به کارگیری منابع و مخبران محلی و همچنین بهره گیری از توان رصدهای اطلاعاتی در فاصله زمانی کوتاه خاطرنشان کرد:ماموران کلانتری پنجتن با کسب این اطلاعات ،بی درنگ با نظارت مستقیم سرهنگ موذن (سرکلانتر شرق مشهد)تحقیقات نامحسوس گسترده ای را آغاز کردند و در حالی دامنه تحقیقات را به خیابان پنجتن کشاندند که واکاوی های فنی و اطلاعاتی نشان می داد هر لحظه احتمال خروج عاملان نزاع از منزل مذکور وجود دارد و اگر عملیات با اندکی تاخیر به مرحله اجرا درآید، فاجعه خونباری رقم خواهد خورد. سردار نگهبان تاکید کرد:با توجه به اهمیت و حساسیت موضوع،چندگروه مشترک از یگان های تخصصی و انتظامی با هدایت جانشین کلانتری پنجتن عازم منزل «خان» شدند و اطراف آن محل را به محاصره درآوردند.
فرمانده حافظان امنیت همچنین به دستورهای ویژه قضایی نیز اشاره کرد وگفت:گروه های عملیاتی با هماهنگی قضایی،منزل مذکور را به محاصره درآوردند و با تدابیر امنیتی و پلیسی در حالی وارد مخفیگاه اوباش شدند که آنان با چشم غره های تبهکارانه ،مشغول مشروب خوری بودند تا بعد از آن در محل قرار دعوا حضور یابند و صحنه های وحشتناکی را رقم بزنند.
سرتیپ دوم احمد نگهبان ادامه داد: ۱۴تن از عاملان اخلال در نظم عمومی در این مخفیگاه دستگیر شدند و از آنان ۸قبضه شمشیر ،۷چماق و ۵ لیتر مشروبات الکلی کشف شد. همچنین در این عملیات ضربتی و غافلگیرانه ،۶ دستگاه خودرو و موتورسیکلت متهمان نیز با دستور مقام قضایی توقیف شد و به کلانتری انتقال یافت و بدین ترتیب نیروهای انتظامی با هوشیاری اطلاعاتی از وقوع یک فاجعه تلخ و خونبار جلوگیری کردند.
جانشین فرمانده انتظامی خراسان رضوی در پایان این گفت وگوی اختصاصی به اوباش و هنجارشکنان هشدار داد:برخورد پلیس با قداره کش های و عاملان شرارت قاطع خواهد بود و به افرادی که مخل نظم وامنیت مردم شوند رحم نخواهیم کرد بنابراین اگر هنوز برخی افراد تصور گردنکشی و قلدری دارند ،بهتر است مسیر صحیح زندگی را در پیش بگیرند و دست از هنجارشکنی و اقدامات مجرمانه بردارند چرا که عواقب این رفتارها چیزی جز ندامت و پشیمانی نیست.

شیرینی برای نامادری


با آن که فرزندان همسرم را خیلی دوست داشتم و به خاطر آن ها بسیاری از خواسته های خودم را نادیده گرفتم اما با تغییر ناگهانی رفتارهای آن ها ، زندگی من نیز در مسیر آشفتگی قرار گرفت تا جایی که ...
زن ۳۵ ساله که برای چاره جویی درباره مشکلاتش به کلانتری آمده بود، درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری طبرسی شمالی مشهد گفت: اولین فرزند خانواده بودم و تا کلاس سوم راهنمایی در یکی از روستاهای زابل درس خواندم .در همین سن نوجوانی بود که پسر یکی از دوستان پدرم به خواستگاری ام آمد و من با «کرامت» ازدواج کردم. او اگرچه جوان بدی نبود ولی به مشروبات الکلی و قمار اعتیاد داشت؛ به طوری که این ماجرا خیلی مرا عذاب می داد. هنوز مدت زیادی از ازدواج ما نگذشته بود که یک شب در حالت مستی به خانه آمد و مرا به بهانه مهمانی به خانه دوستش برد. آن جا از زمزمه ها و حرف های پنهانی آن ها فهمیدم که شوهرم همه زندگی اش را در قمار باخته است و باید از او طلاق بگیرم. با شنیدن این جملات وحشت سراسر وجودم را فرا گرفت؛ به همین خاطر زمانی که همه اهالی منزل درخواب بودند ازآن خانه فرارکردم و ماجرای قمار بازی آن ها را به اولین مرکز انتظامی خبر دادم. پلیس هم خیلی زود شوهرم را به همراه قماربازها دستگیر کرد. به همین خاطر من مورد تهدید همسرم قرارگرفتم و مخفیانه به یکی از شهرهای شمالی کشور گریختم و زندگی پنهانی را آغاز کردم. چندسال بعد مطلع شدم که «کرامت» مرا به صورت غیابی طلاق داده و با زن دیگری ازدواج کرده است. این بود که دوباره به خانه پدرم بازگشتم ولی آن ها مرا نمی پذیرفتند. چند ماه بعد پدرم از دنیا رفت و مادرم زمانی که متوجه ماجرای فرارم شد، مرا به آغوش کشید و به خانه اش راه داد؛ اما متاسفانه یک سال بعد مادرم نیز فوت کرد و من باز هم آواره شدم. در همین شرایط بود که پسرعمه ام به خواستگاری ام آمد چرا که همسر او نیز طلاق گرفته بود و با ۲فرزند خردسالش زندگی می کرد. من هم که تاکنون فرزندی نداشتم، آرمان و آتش را به آغوش گرفتم ولی به آن ها تاکید کردم که من هیچ گاه نمی توانم جای مادرتان را پر کنم ولی دوست خوبی برای شما خواهم بود. آن زمان آتش ۷ساله و آرمان ۳ ساله بود و ما در حالی کنار یکدیگر زندگی می کردیم که من ۳بار باردار شدم اما به پیشنهاد همسرم، فرزندی به دنیا نیاوردم تا آینده آرمان و آتش تحت تاثیر قرار نگیرد.در واقع من خواسته های مادرانه ام را به خاطر آن ها سرکوب کردم اما حدود ۳سال قبل وقتی فرزندان همسرم به دیدار مادرشان رفتند، ناگهان رفتارهای آن ها با من به شدت تغییر کرد به گونه ای که با توهین و فحاشی مرا آزار می دادند و ماجراهای دروغی را برای همسرم بازگو می کردند که موجب درگیری بین من و همسرم می شد. حالا آن ها مرا نامادری می خواندند و به خواسته هایم توجهی نداشتند؛ در این شرایط به کلانتری آمدم تا راه چاره ای بیابم. اما ای کاش ...
گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است:با راهنمایی های سرگرد احمدآبکه(رئیس کلانتری طبرسی شمالی مشهد) کارشناس اجتماعی کلانتری وارد عمل شد و با دعوت از همسر و فرزندان این زن جوان به گفت وگو با آن ها پرداخت؛ به گونه ای که آرمان و آتش در جلسه بعدی مشاوره با دسته گل و شیرینی، نامادری خود را به آغوش کشیدند و به خاطر زحماتش از او قدردانی کردند.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی

تاريخ : یکشنبه ۲۰ آبان ۱۴۰۳ | 12:9 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |