حضرت عباس در زمان امیرالمؤمنین

تاریخ گویای آن است که امیرالمؤمنین علیه السلام همّ فراوانی مبنی بر تربیت فرزندان خود مبذول می داشتند و عباس علیه السلام را افزون بر تربیت در جنبه های روحی و اخلاقی، از نظر جسمانی نیز مورد تربیت و پرورش قرار می دادند. علاوه بر ویژگیهای وراثتی که عباس علیه السلام از پدرش به ارث برده بود، فعالیتهای روزانه، اعم از کمک به پدر در آبیاری نخلستانها و جاری ساختن نهرها و حفر چاهها و نیز بازیهای نوجوانانه بر تقویت قوای جسمانی او می افزود.

امیرالمؤمنین علیه السلام روزی در مسجد نشسته و با اصحاب و یاران خود گرم گفتگو بود که مردی شمشیر گرانبهایی را برای ایشان هدیه آورد. در همین لحظه، عباس علیه السلام که نوجوانی نورسیده بود، وارد مسجد شد. سلام کرد و در گوشه ای ایستاد و به شمشیری که در دست پدر بود، خیره ماند. امیرالمؤمنین علیه السلام متوجه شگفتی و دقت او گردید و فرمود: فرزندم! آیا دوست داری این شمشیر را به تو بدهم؟ عباس علیه السلام گفت: آری! امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: جلوتر بیا! عباس علیه السلام پیش روی پدر ایستاد و امام با دست خود، شمشیر را بر قامت بلند او حمایل نمود. سپس نگاهی طولانی به قامت او نمود و اشک در چشمانش حلقه زد. حاضران گفتند: یا امیرالمؤمنین! برای چه می گریید؟ امام پاسخ فرمود: گویا می بینم که دشمن پسرم را احاطه کرده و او با این شمشیر به راست و چپ دشمن حمله می کند تا اینکه دو دستش قطع می گردد... .[۱۷]

حضرت عباس علیه السلام در جنگ صفین نیز حضور فعال داشت. پس از ورود سپاه هشتاد و پنج هزار نفری معاویه به صفین، وی به منظور شکست دادن امیرالمؤمنین علیه السلام عده زیادی را مأمور نگهبانی از آب راه فرات نمود و «ابوالأعور سُلمی» را بدان گمارد. تشنگی بیش از حد سپاه، امیرالمؤمنین علیه السلام را بر آن می دارد تا عده ای را به فرماندهی صعصعة بن صوحان و شبث بن ربعی برای آوردن آب اعزام نماید. آنان به همراه تعدادی از سپاهیان، به فرات حمله می کنند و آب می آورند.[۱۸] در این یورش امام حسین علیه السلام و اباالفضل العباس علیه السلام نیز شرکت داشتند و مالک اشتر این گروه را هدایت می نمود.[۱۹]

حضرت عباس در زمان امام حسن

حضرت ابوالفضل در جریان توطئه صلحی که از سوی معاویه به امام حسن مجتبی علیه السلام تحمیل شد، همواره موضعی موافق با امام و برادر معصوم و مظلوم خویش اتخاذ نمود. پس از بازگشت امام علیه السلام به مدینه، عباس علیه السلام در کنار امام به دستگیری از نیازمندان پرداخت و هدایای کریمانه برادر خود را بین مردم تقسیم می کرد. چنانکه گفته شد، او در این دوران لقب «باب الحوائج» یافت و وسیله دستگیری و حمایت از محرومین جامعه گردید.

آن زمان که دسیسه معاویه، امام حسن علیه السلام را به شهادت رساند، و آنان به آن نیز بسنده نکردند و بدن مسموم ایشان را آماج تیرهای کینه توزی خود قرار دادند، آنجا بود که کاسه صبر عباس علیه السلام لبریز شد. دست بر قبضه شمشیر برد، اما دستان مهربان امام حسین علیه السلام نگذاشت آن را از غلاف بیرون آورد و با نگاهی اشک آلود، برادر غیور خود را باز هم دعوت به صبر نمود.[۲۰]

حضرت عباس در زمان امام حسین

حضرت عباس (علیه السلام) از آغاز قیام امام حسین (علیه السلام) همیشه یار و یاور ایشان بود. ایشان همراه امام حسین (علیه السلام) از مدینه به مکه هجرت کرد و هیچ گاه از امام حسین (علیه السلام) جدا نشد.

حضرت ابوالفضل العباس (علیه السلام) هشتم ذی الحجه سال ۶۰ هجری قمری و زمانی که قافله امام حسین (علیه السلام) قصد ترک مکه و عزیمت به سوی عراق را داشت، خطبه‌ای بر بام کعبه در ستایش از سیدالشهداء ایراد فرمود.

ایشان در این خطبه به افشاگری علیه حکومت بنی امیه و شخصیت یزید بن معاویه پرداختند و حمایت خود را از امامشان اعلام کردند.[۲۱]

آوردن امان نامه برای حضرت عباس

شمر که با قصد جنگ وارد کربلا شده بود، از عبیداللّه‌ بن زیاد امان نامه ‌‌ای برای خواهرزادگان خود و از جمله حضرت عباس علیه‌ السلام و برادرانش گرفته بود که در این روز امان نامه را بر آن حضرت عرضه کرد و ایشان نپذیرفت.

شمر نزدیک خیام امام حسین (علیه‌ السلام) آمد و عباس، عبداللّه‌، جعفر و عثمان (فرزندان امام علی علیه ‌السلام که مادرشان ام‌البنین علیها‌السلام بود) را طلبید. آنها بیرون آمدند، شمر گفت: از عبیداللّه‌ برایتان امان گرفته‌‌ام. آنها همگی گفتند: بریده باد دست هاى تو و لعنت خدا بر تو و امان نامه ات. اى دشمن خدا، ما را دستور مى دهى که از یاری برادر و مولایمان حسین علیه السلام دست برداریم و سر در طاعت ملعونان و فرزندان ناپاک آنان درآوریم. آیا ما را امان مى دهى ولى براى فرزند رسول خدا صلى الله علیه و آله امانى نیست؟ شمر از پاسخ دندان شکن فرزندان ام البنین، خشمناک شد و به خیمه گاه خویش برگشت.[۲۳]

حضرت عباس در روز عاشورا

حضرت عباس علیه السلام در روز عاشورا مسؤولیت مهم پرچم داری سپاه امام حسین علیه السلام و حفاظت از خیام را برعهده داشتند.

به نظر می رسد اولین پیکار آن حضرت در روز عاشورا مربوط به جریانی است که در تاریخ طبرى نقل شده است: «عمر بن خالد، جابر بن حارث سلمانى، سعد، غلام عمر بن خالد و مُجَمّع بن عبداللّه عائِذى در آغاز جنگ، به پیکار برخاستند و با شمشیرهایشان، به سوى دشمنان، یورش بردند و وقتی به میان آنها فرو رفتند، سپاهیان به سوى آنها حمله کردند و آنها را میان گرفته، از یارانشان جدا کردند. عبّاس بن على(ع)، به آنان حمله کرد و ایشان را از دست دشمنان نجات داد. آنان، [از حلقه دشمن] زخمى، بیرون آمدند».[۲۶]

توصیف حضرت از زبان ائمه

امام سجاد (علیه‌السلام) عموی خود عباس را چنین توصیف می‌فرماید: رَحِمَ اللَّهُ عَمِىَّ الْعَبَّاسَ فَلَقَدْ آثَرَ وأَبْلی وفَدی أَخاهُ بِنَفْسِهِ حَتَّی قُطِعَتْ يَداهُ فَأَبْدَلَهُ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ مِنْهُما جِناحَيْن يَطیرُ بِهِما مَعَ الْمَلائِكَةِ فی‌ الْجَنَّةِ كَما جُعِلَ لِجَعْفَرِ بْنِ أَبی‌ طالِبْ علیه السلام؛ وَإنَّ لِلْعَبّاسِ عِنْدَ اللَّهِ تَبارَكَ وَتَعالی مَنْزِلَةٌ يَغبِطَهُ بِها جَمیعَ الشُّهدَاءِ يَوْمَ القِیامَةِ. [۱۲] خداىْ عمویم عباس را رحمت کند که ایثار کرد و خود را به سختی افکند و در راه برادرش جانبازی کرد، تا آن‌که دست‌هایش از پیکر جدا گردید. آن‌گاه خداوند به جای آن‌ها دو بال به وی عنایت فرمود که در بهشت همراه فرشتگان پرواز کند، همان‌سان که برای جعفر طیار قرار داد. عباس نزد خداوند مقامی دارد که همه شهدا در قیامت بدان غبطه می‌خورند. امام صادق (علیه‌السلام) در وصف عبّاس می‌فرماید: کانَ عَمُّنَا الْعَبَّاسَ نافِذَ البَصیرَةِ، صَلْبَ الْأیمانِ، جاهَدَ مَعَ أَبی‌ عَبْدِاللَّهِ (علیه‌السلام) وَأَبْلی بَلاءً حَسَناً وَمَضی شَهیدا.[۱۳] عموی ما عباس (علیه‌السلام) دیده‌ای تیزبین و ایمانی استوار داشت. همراه حسین (علیه‌السلام) جهاد کرد و از امتحان سرافراز بیرون شد و سرانجام به شهادت رسید.

حضرت عباس در کلام معصومین

در کلام امیرالمؤمنین (ع(

در «معالی السّبطین» آمده است که در آن هنگام که مولا علی علیه السلام در بستر شهادت بودند، عباس را طلبید و او را به سینه اش چسبانید و فرمود: "وَلَدی وَ سَتَقرّ بک فی یوم القیامة"فرزندم به زودی چشمم در قیامت به وسیله وجود تو روشن می شود.

در کلام حضرت زهرا (س(

روایت شده که وقتی روز قیامت بر پا می شود، پیامبر صلوات الله علیه و علی آله به مولا علی علیه السلام می فرمایند که به زهرا بگو، برای شفاعت و نجات امت چه داری؟ مولا پیام حضرت رسول را به خانم فاطمه زهرا سلام الله علیها می رسانند و ایشان در پاسخ می فرمایند: "یا امیرالمؤمنین! کفانا لاجل هذا المقام الیدان المَقطوعتان من ابنی العباس" ای امیر المؤمنین! دو دست بریده پسرم عباس برای ما در مورد شفاعت کافی ست.[۳۵]

در کلام امام سجاد (ع)

امام سجاد علیه السلام که خود در کربلا حضور داشت و شاهد فداکاری های عمویش بود، درباره ی حضرت عباس علیه السلام می فرماید: «خداوند، عمویم عباس را رحمت کند که با ایثار، در راه برادرش جانبازی کرد تا آن که دست هایش قطع شد و خداوند به جای آن، دو بال به او داد که با آن ها به همراه فرشتگان در بهشت پرواز کند؛ همان گونه که برای جعفر بن ابی طالب قرار داده شد. عباس را در پیشگاه خداوند منزلتی است که در روز قیامت، همه ی شهدا به آن غبطه می خورند

در کلام امام صادق (ع(

امام صادق علیه السلام، حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام را به عنوان کسی معرفی می کند که از ایمان استوار و بینش نافذ برخوردار بوده و در راه امام بزرگوارش به جهاد برخاسته است. ایشان می فرماید: «عمویم؛ عباس، بصیرتی نافذ و ایمانی محکم داشت. او به همراه برادرش حسین علیه السلام جهاد کرد و به افتخار شهادت رسید.

آن حضرت همچنین درباره ی اخلاص و ارزش جهاد حضرت عباس علیه السلام می فرماید: «شهادت می دهم و خدا را شاهد می گیرم که تو در راه جنگجویان بدر و مجاهدان راه خدا گام نهادی و در جهاد با دشمنان خدا، اخلاص ورزیدی و در نصرت اولیای خدا، خلوص نشان دادی و از دوستانش دفاع کردی... شهادت می دهم که تو هر چه در توان داشتی، انجام دادی».

در کلام امام مهدی (ع)

در زیارت ناحیه مقدسه نیز از زبان امام مهدی علیه السلام به او این گونه سلام داده شده است: السَّلامُ عَلَی أبى الفَضلِ العَبّاسِ بنِ أمیرِالمُؤمِنینَ، المُواسى أخاهُ بِنَفسِهِ، الآخِذِ لِغَدِهِ مِن أمسِهِ، الفادى لَهُ الواقى، السّاعى إلَیهِ بِمائِهِ، المَقطوعَةِ یَداهُ، لَعَنَ اللّه قاتِلَیهِ یَزیدَ بنَ الرُّقادِ الحیتى و حَکیمَ بنَ الطُّفیلِ الطّائِىَّ.» سلام بر ابوالفضل عبّاس، فرزند امیرمؤمنان؛ از خود در گذرنده با جان برای برادر، برگیرنده از دیروزش برای فردایش (دنیا را وسیله آخرت قرار داد)، فداییِ او، نگهدارنده، کوشنده برای رساندن آب به او، وکسی که دست هایش بُریده شد! خداوند قاتلانش یزید بن رُقاد حیتی و حَکیم بن طُفَیل طایی را لعنت کند!

مادر حضرت عباس

مادر حضرت عباس، فاطمه دختر حزام (پدر فاطمه «حرام» به را مهمله نیز گفته شده است)

[۱۰] از نسل بنی‌ کلاب، مکنّی به ام‌ البنین می‌باشد که پس از شهادت حضرت فاطمه (علیهاالسلام) به پیشنهاد عقیل، امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) او را به همسری برگزید، چرا که آن حضرت از عقیل خواستار همسری از تبار دلاوران نام‌آور شد تا فرزندی دلیر و شجاع برای او آورد و عقیل ام‌ البنین را به آن حضرت پیشنهاد نمود. ثمره این ازدواج چهار فرزند به نام‌های عباس، عبداللَّه، جعفر و عثمان بود. [۱۱]

فاطمه کلابیه» معروف به «ام‌البنین»، همسر امام علی (علیه‌السلام) است. فرزندان او عباس، عبداللّه، جعفر و عثمان (علیهم‌السلام) هستند که هر چهار نفر در کربلا در رکاب امام حسین )علیه‌السلام) به شهادت رسیدند. مرقد ام‌البنین در قبرستان بقیع در مدینه قرار دارد.

حرم حضرت ابوالفضل در نزدیکی حرم امام حسین (علیه‌السلام) واقع شده

پدر ام البنین «حزام بن خالد بن ربیعة بن وحید بن کعب بن عامر بن کلاب»[۱] است. او مردی شجاع، دلیر، راستگو، دارای منطق قوی و اهل اکرام به میهمان بود. و مادرش «ثمامه (یا لیلی) دختر سهیل بن عامر بن جعفر بن کلاب»[۲] می باشد.

سخن بزرگان درباره‌ ام‌البنین

شهید ثانی درباره حضرت ام ‌البنین(ع) می‌‌گوید: «ام ‌البنین از بانوان با معرفت و پر فضیلت بود. نسبت به خاندان نبوت، محبت و دلبستگی خالص و شدید داشت و خود را وقف خدمت به آن‌ها کرده بود. خاندان نبوت نیز برای او جایگاه والایی قائل بودند و به او احترام ویژه می گذاشتد. در روزهای عید، به احترام او به محضرش می‌رفتند و به ایشان ادای احترام می‌کردند[۱۳] سید محسن امین در کتاب اعیان الشیعه می‌نگارد: «ام البنین(ع) شاعری خوش بیان و از خانواده‌ای اصیل و شجاع بود[۱۴] سید عبدالرزاق موسوى مقرّم (م، ۱۳۹۱ ق) می‌گوید: «ام البنین از بانوان با فضیلت به شمار می‌رفت. وی حق اهل بیت را خوب می‌شناخت و در محبت و دوستی با آنان خالص بود و متقابلا خود در میان آنان جایگاه بلند و مقام ارجمندی داشت[۱۵] سید محمود حسینی شاهرودی (م، ۱۳۹۴ ق) گوید: «من در مشکلات، صد مرتبه صلوات برای مادر حضرت ابوالفضل العباس(ع)، ام البنین(ع)، می‌فرستم و حاجت می‌گیرم[۱۶] علی محمد علی دُخَیل، نویسنده معاصر عرب در وصف این بانوی بزرگوار می‌‌نویسد: «عظمت این زن در آن‌جا آشکار می‌‌شود که وقتی خبر شهادت فرزندانش را به او می‌‌دهند، به آن توجه نمی‌کند، بلکه از سلامت حضرت امام حسین(ع) می‌‌پرسد؛ گویی امام حسین(ع) فرزندِ اوست نه آنان[۱۷]


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: حضرت عباس ع

تاريخ : شنبه ۱۳ بهمن ۱۴۰۳ | 10:6 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |