ترجمه و شرح حکمت 194 نهج البلاغه: پرهیز از خشم و انتقام
متن نهج البلاغه
نهج البلاغه ( نسخه صبحی صالح )
وَ كَانَ (علیه السلام) يَقُولُ: مَتَى أَشْفِي غَيْظِي إِذَا غَضِبْتُ؟ أَ حِينَ أَعْجِزُ عَنِ الِانْتِقَامِ، فَيُقَالُ لِي لَوْ صَبَرْتَ؛ أَمْ حِينَ أَقْدِرُ عَلَيْهِ، فَيُقَالُ لِي لَوْ عَفَوْتَ؟
و فرمود (ع): هنگامى كه خشمگين مى شوم، چه هنگام خشم خود را فرو نشانم. آيا زمانى كه از انتقام عاجز آمده ام كه مى گويند صبر كن. يا آن گاه كه بر انتقام توانايم كه مى گويند، اگر عفو كنى، بهتر؟
شرح
شرح : پیام امام امیر المومنین ( مکارم شیرازی )شرح ابن میثم بحرانی ( ترجمه محمدی مقدم )جلوه تاریخ درشرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ( مهدوی دامغانی )
از انتقام بپرهيز:
امام(عليه السلام) در اين گفتار حكيمانه اش به ترك انتقام و در پيش گرفتن روش صبر و عفو دعوت مى كند و مى فرمايد: «من كى آتش خشمم را فرو نشانم آيا هنگامى كه از انتقام ناتوانم كه به من مى گويند: اگر صبر كنى (تا توانا شوى) بهتر است يا هنگامى كه قادر بر انتقامم كه به من گفته مى شود: اگر عفو كنى بهتر است»; (مَتَى أَشْفِي غَيْظِي إِذَا غَضِبْتُ؟ أَحِينَ أَعْجِزُ عَنِ الاِنْتِقَامِ فَيُقَالُ لِي لَوْ صَبَرْتَ؟ أَمْ حِينَ أَقْدِرُ عَلَيْهِ فَيُقَالُ لِي: لَوْ عَفَوْتَ).
اين يك واقعيت است كه انسان خشمگين در برابر ظلم و ستمى كه بر او مى رود دو حالت دارد: گاه مى خواهد انتقام بگيرد; اما توان آن را ندارد و چه بسا به پرخاشگرى و گفتن سخنان درشت و تهديد شخص ظالم بر خيزد و گاه با او گلاويز شود; اما هنگامى كه ناتوانى خود را مى بيند عقب نشينى مى كند. در اين هنگام همه به او مى گويند: اگر مى خواهى انتقام بگيرى بگذار توانايى پيدا كنى و اين گونه كه مايه رسوايى و آبروريزى است به ميدان دشمنت مرو، بنابراين در چنين حالتى مردم، او را به صبر و شكيبايى دعوت مى كنند; اما اگر توان بر انتقام داشته باشد و طرف مقابل در برابر ضعيف و ناتوان گردد همين كه دست به انتقام بلند مى كند مردم به او مى گويند: شايسته است عفو كنى كه زكات قدرت عفو است. به اين ترتيب در هيچ حال، انتقام جويى عاقلانه و صحيح نيست.
امام(عليه السلام) با اين تعبير لطيف مى خواهد مردم را به ترك انتقام فراخواند همان چيزى كه آتش هايى بر مى فروزد و گاه سرچشمه جنگ هاى خونين و گسترده و دامنه دار مى شود. خود امام(عليه السلام) نمونه كاملى از اين معنا بود: در داستان جنگ جمل هنگامى كه بر دشمنان پيروز شد فرمان عفو آنها را صادر كرد و عايشه را كه از گردانندگان اصلى اين جنگ بود با احترام به مدينه باز گرداند. داستان عفو امام(عليه السلام) از «عمرو بن عاص» هنگامى كه در ميدان صفين در چنگ او گرفتار شده بود و براى نجات خويشتن خود را برهنه و عريان ساخت معروف است. از آن معروف تر داستان توصيه هاى او درباره قاتل خويش «عبدالرحمان ملجم مرادى» كه به فرزندان خود سفارش كرد آب و غذا و وسيله استراحت اين زندانى را فراهم كنند و فرمود: اگر زنده بمانم خود مى دانم با او چگونه رفتار كنم و اگر شما هم عفو كنيد بهتر است و اگر (مصلحت عموم مردم ايجاب كرد كه) لازم بدانيد او قصاص شود تنها را با يك ضربه وى را قصاص كنيد همان گونه كه او يك ضربه بر من وارد كرد.
اميرمؤمنان على(عليه السلام) اين درس را از استادش پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) آموخته بود كه نمونه روشن آن عفو عمومى حضرت در داستان فتح مكه است، در حالى كه آنها قاتلان اصحاب و ياران پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) بودند و در سيزده سال كه حضرت در مكه بود ظلم و جنايت فراوانى در حقش روا داشتند و در ساليانى كه در مدينه بود آتش جنگ هايى بر ضدش برافروختند; ولى حضرت با يك فرمان عمومى، همه را عفو كرد و حتى «وحشى» قاتل معروف عمويش «حمزه» را كه جنايتى بسيار وحشتناك انجام داده بود بعد از پذيرش اسلام بخشيد و هنگامى كه به مدينه آمد و خدمت پيامبر(صلى الله عليه وآله) رسيد و اسلام را ظاهراً پذيرفت حضرت او را عفو كرد ولى فرمود: در اينجا نمان، زيرا ديدن تو خاطره شهادت عمويم حمزه را در نظرم زنده مى كند. «وحشى» از آنجا به شام رفت و در آنجا ماند.(1)
قرآن مجید یکى از صفات بهشتیان و پرهیزگاران را کظم غیظ (فرو خوردن خشم) و سپس عفو و گذشت مى شمارد و مى فرماید: «(وَسارِعُوا إِلى مَغْفِرَة مِنْ رَبِّکُمْ وَجَنَّة عَرْضُهَا السَّماواتُ وَالاَْرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقینَ * الَّذینَ یُنْفِقُونَ فِی السَّرَّاءِ وَالضَّرَّاءِ وَالْکاظِمینَ الْغَیْظَ وَالْعافینَ عَنِ النَّاسِ وَاللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنینَ); و شتاب کنید براى رسیدن به آمرزش پروردگارتان; و بهشتى که وسعت آن، آسمان ها و زمین است; و براى پرهیزگاران آماده شده است. (همان) کسانى که در توانگرى و تنگدستى، انفاق مى کنند; و خشم خود را فرو مى برند; و از خطاى مردم درمى گذرند; و خدا نیکوکاران را دوست دارد».(2)
مسئله عفو و گذشت در اسلام به قدرى اهمیت دارد که علاوه بر آیات فراوانى از قرآن، در روایات معصومان نیز بازتاب گسترده اى دارد; از جمله در حدیثى از رسول اکرم(صلى الله علیه وآله) مى خوانیم: «إذا کانَ یَوْمُ الْقِیامَةِ نادى مُناد: مَنْ کانَ أجْرُهُ عَلَى اللهِ فَلْیَدْخُلِ الْجَنَّةَ; کسى که پاداش او بر خداست وارد بهشت شود» «فَیُقالُ: مَنْ ذَا الَّذی أجْرُهُ عَلَى اللهِ; گفته مى شود چه کسى است که پاداش او بر خداست» «فَیُقالُ الْعافُونَ عَنِ النّاسَ فَیَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ بِغَیْرِ حِساب; گفته مى شود کسانى که مردم را عفو کرده اند و آنها بدون حساب وارد بهشت مى شوند».(3)
در حدیث دیگرى از امیرمؤمنان على(علیه السلام) مى خوانیم: «الْعَفْوُ تاجُ الْمَکارِمِ; عفو و گذشت تاج فضائل اخلاقى است».(4)
البته عفو و گذشت در مورد کسانى است که از عفو سوء استفاده نکنند و بر جنایات خود نیفزایند، همان گونه که در حدیثى از امیرمؤمنان(علیه السلام) آمده است: «الْعَفْوُ عَنِ الْمُقِرِّ لا عَنِ الْمُصِرِّ; عفو درباره کسى است که اقرار به گناه خود کند (و پشیمان باشد) نه از کسى که اصرار مى ورزد»(5). (6)
*****
پی نوشت:
(1). استیعاب، ج 4، ص 1564 شرح حال «وحشى بن حرب».
(2). آل عمران، آیات 133 و 134.
(3). مجمع البیان، ج 10، ص 379، ذیل آیه 40 سوره شورى.
(4). شرح غررالحکم، ح 520.
(5). بحارالانوار، ج 75.
(6). سند گفتار حکیمانه: در کتاب مصادر نهج البلاغه، این گفتار حکیمانه از کتاب سراج الملوک طرطوشى با تفاوتى نقل شده و در آن کتاب ذکرى از نام گوینده آن نشده است و در غرر الحکم عین تعبیرى که در نهج البلاغه ذکر شده آمده است. (البته مى دانیم غررالحکم غالباً منابعى غیر از نهج البلاغه در اختیار داشته است). (مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 162)
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: همراه بـا حکمتهای نهج البلاغه