احتجاج با ابوبکر و عمر
حضرت فاطمه س به امر امیرالمؤمنین علیه السلام به مجلسى که ابوبکر و عمر به همراه عده اى در آن بودند آمد و در سخنان مفصلى که صورت مخاصمه و محاکمه داشت دلائل خود را براى اثبات حقانیت خود در تصرف فدک و غاصب بودن خصم بیان داشت. برخی از مواردی که حضرت زهرا به عنوان دلیل و شواهد صدق ادعای خود بیان نمودند عبارتند از : اینکه در زمان حیات پیامبر صلى الله علیه و آله فدک تحت تصرف ایشان بوده است. اینکه آن حضرت به اعتراف حضار آن مجلس توسط پیامبر به عنوان «سیده ى زنان اهل بهشت» معرفی شده است و ادعای باطل از ساحت آن حضرت به دور است. اینکه آن حضرت یکی از اهل بیت پیامبر اکرم (ص) است که مطابق با آیه تطهیر از جمله کسانی است که خداوند پلیدىها را از آنان برده و آنان را پاکیزه گردانیده است و بنابراین حتی پذیرفتن شهادت بر علیه آنان خلاف است چه رسد به اینکه بدون دلیل به آنها نسبت کذب داده شود. اینکه خداوند در خصوص فدک آیه نازل نمود و به پیامبر دستور داد که «فَآتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّهُ؛ حق نزدیکانت را بده» و ذوی القربی آن حضرت و فرزندان ایشانند. پاسخ به مطالبه دلیل بر مالکیت فدک توسط عمر از آن حضرت به عمل خود آن دو، که ادعای جابر بن عبداللَّه و جریر بن عبداللَّه مبنی بر سهم داشتن از اموالی که از بحرین آمده بود بدون دلیل قبول کردند.
شاهد آوردن حضرت زهرا
عمر و ابوبکر علی رغم این دلائل از آن حضرت برای اثبات ادعای خود درخواست شاهد نمودند و آن حضرت در قبال این درخواست امیرالمؤمنین و امام حسن و امام حسین علیهم السلام و ام ایمن و مطابق با برخی روایات اسماء بنت عمیس را به عنوان شاهد آورد . اما عمر شهادت امام على علیه السلام و حسنین را به این دلیل که همسر و فرزندان آن حضرت هستند و شهادت ام ایمن را به این دلیل که خدمتکار او و همچنین زنى غیر عرب است که با فصاحت نمى تواند شهادت بدهد قبول نکرد! و در نهایت آن حضرت به توصیه امیر المومنین علیه السلام مجلس را ترک کرد در حالی که محزون و گریان بود و از خدا درخواست مواخذه آن دو را نمود. [۱۸]
خطبه حضرت فاطمه در مسجد
در اقدام دیگری حضرت فاطمه سلام الله علیها با جمعى از زنان بنى هاشم به مسجد پیامبر(صلى الله علیه وآله) آمد و در خطبه غرائی به غصب خلافت و غصب فدک توسط ابوبکر اعتراض نمود و با مردم اتمام حجت نمود. در بخشهایی از این خطبه که در خصوص فدک است آن حضرت می فرمایند: «و شما اکنون گمان مى برید که براى ما ارثى نیست، «أَ فَحُکمَ الْجاهِلِیةِ یبْغُونَ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُکماً لِقَوْمٍ یوقِنُونَ[۱۹]؛ آیا خواهان حکم جاهلیت هستید، و براى اهل یقین چه حکمى بالاتر از حکم خداوند است»، آیا نمى دانید؟ بله می دانید و براى شما همانند آفتاب درخشان روشن است، که من دختر او هستم. اى مسلمانان! آیا سزاوار است که ارث پدرم را از من بگیرند، اى پسر ابى قحافه، آیا در کتاب خداست که تو از پدرت ارث ببرى و از ارث پدرم محروم باشم؟ امر تازه و زشتى آوردى، آیا آگاهانه کتاب خدا را ترک کرده و پشت سر مى اندازید، آیا قرآن نمى گوید «وَ وَرِثَ سُلَیْمانُ داوُدَ[۲۰]؛ سلیمان از داود ارث برد»، و در مورد خبر زکریا آنگاه که گفت: «فَهَبْ لی مِنْ لَدُنْک وَلِیّاً یَرِثُنی وَ یَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ[۲۱] پروردگار مرا فرزندى عنایت فرما تا از من و خاندان یعقوب ارث برد»، و فرمود: «وَ اوُلُوا الْاَرْحامِ بَعْضُهُمْ اَوْلی بِبَعْضٍ فی کتابِ اللَّهِ[۲۲]؛ و خویشاوندان رحمى به یکدیگر سزاوارتر از دیگرانند»، و فرموده: «یُوصیکمُ اللَّهُ فی اَوْلادِکمْ لِلذَّکرِ مِثْلُ حَظِّ الْاُنْثَیَیْنِ[۲۳]؛ خداى تعالى به شما درباره فرزندان سفارش مى کند که بهره پسر دو برابر دختر است»، و مى فرماید: «اِنْ تَرَک خَیْراً الْوَصِیَّةَ لِلْوالِدَیْنِ وَالْاَقْرَبَیْنِ بِالْمَعْرُوفِ حَقّاً عَلَى الْمُتَّقینَ[۲۴]؛ هنگامى که مرگ یکى از شما فرارسد بر شما نوشته شده که براى پدران و مادران و نزدیکان وصیت کنید، و این حکم حقّى است براى پرهیزگاران». و شما گمان مى برید که مرا بهره اى نبوده و سهمى از ارث پدرم ندارم، آیا خداوند آیه اى به شما نازل کرده که پدرم را از آن خارج ساخته؟ یا مى گوئید: اهل دو دین از یکدیگر ارث نمى برند؟ آیا من و پدرم را از اهل یک دین نمى دانید؟ و یا شما به عام و خاص قرآن از پدر و پسرعمویم آگاهترید؟ اینک این تو و این شتر، شترى مهارزده و رحل نهاده شده، برگیر و ببر، با تو در روز رستاخیز ملاقات خواهد کرد. چه نیک داورى است خداوند، و نیکو دادخواهى است پیامبر، و چه نیکو وعده گاهى است قیامت، و در آن ساعت و آن روز اهل باطل زیان مى برند، و پشیمانى به شما سودى نمى رساند، و براى هر خبرى قرارگاهى است، پس خواهید دانست که عذاب خوار کننده بر سر چه کسى فرود خواهد آمد، و عذاب جاودانه که را شامل مى شود».[۲۵]
انگیزههای تصرف فدک
در تحلیلهائی که در مورد واقعه تصرف فدک صورت گرفته، پیرامون انگیزه های تصرف فدک موارد زیر ذکر شده است: تامین هزینه های خرید آراء موافق . کمبود بودجه حکومت . ترس از قدرت اقتصادی امیرالمومنین علیه السلام . مقابله با مقام عصمت . مقابله با احترام و محبت هاى خاص به اهل بیت . زیر پاگذاردن مبانى دینى . پیش گیری از اجراى قوانین بعدى اسلام . گرفتن منبع مالى از اهل بیت . نشان دادن قدرت بدعت و قانون گذارى توسط غاصبین . تحریک مردم در مخالفت با اهل بیت . کسب قدرت مالى جهت اقدام بر علیه اهل البیت.[۲۶]
اکنون ببینیم چرا و به چه دلیل فدک را از فاطمه (علیهاالسّلام) گرفتند؟ گرفتن «فدک» از بانوی اسلام فاطمه زهرا (علیهاالسّلام) مساله سادهای نبود که تنها مربوط به جنبه مالی باشد، بلکه جنبه اقتصادی آن تحت الشعاع مسائل سیاسی حاکم بر جامعه اسلامی بعد از رحلت پیامبر صلیاللهعلیهوالهوسلّم بود، در حقیقت موضوع فدک را نمیتوان از سایر حوادث آن عصر جدا نمود، بلکه حلقهای است از یک زنجیر بزرگ، و پدیدهای است از یک جریان کلی و فراگیر!
برای این غصب بزرگ تاریخ عوامل زیرا را میتوان برشمرد:
غصب فدک در دست خاندان پیامبر صلیاللهعلیهوالهوسلّم یک امتیاز بزرگ معنوی برای آنها محسوب میشد، و این خود دلیل بر مقام و منزلت آنها در پیشگاه خدا و اختصاص نزدیکی شدید به پیامبر صلیاللهعلیهوالهوسلّم به شمار میآمد، به خصوص این که در روایات شیعه و اهل سنت چنانکه در بالا گفتیم آمده است که به هنگام نزول آیه وآت ذا القربی حقه [۱۲] . پیامبر (صلیاللهعلیهوالهوسلّم) فاطمه (علیهاالسّلام) را فراخواند و سرزمین فدک را به او بخشید. روشن است وجود فدک در دست خاندان پیامبر (صلیاللهعلیهوالهوسلّم) با این سابقه تاریخی سبب میشد که مردم سایر آثار پیامبر صلیاللهعلیهوالهوسلّم به خصوص مساله خلافت و جانشینی آن حضرت (صلیاللهعلیهوالهوسلّم) را نیز در این خاندان جستجو کنند، و این مطلبی نبود که طرفداران انتقال خلافت به کسان دیگر بتوانند آن را تحمل کنند.
این مساله از نظر بعد اقتصادی نیز مهم بود، و روی بعد سیاسی آن اثر میگذاشت، چرا که علی (علیهالسّلام) و خاندان او اگر در مضیقه شدید اقتصادی قرار میگرفتند توان سیاسی آنها به همان نسبت تحلیل میرفت، و به تعبیر دیگر وجود فدک در دست آنان امکاناتی در اختیارشان قرار میداد که میتوانست پشتوانه مساله ولایت باشد، همان گونه که اموال حضرت خدیجه علیهاالسّلام پشتوانهای برای پیشرفت اسلام در آغاز نبوت پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوالهوسلّم) بود. در همه دنیا معمول است هر گاه بخواهند شخص بزرگ، یا کشوری را منزوی کنند او را در محاصره اقتصادی قرار میدهند که در تاریخ اسلام در داستان «شعب ابوطالب» و محاصره شدید اقتصادی مسلمین از سوی مشرکان قریش آمده است. در تفسیر سوره منافقین ذیل آیه: «لئن رجعنا الی المدینة لیخرجن الاعز منها الاذل؛[۱۳] . اگر به مدینه بازگردیم، عزیزان، ذلیلان را بیرون میکنند!». به توطئهای شبیه همین توطئه از سوی منافقین اشاره شده که به لطف الهی در نطفه خفه شد، بنابراین جای تعجب نیست که مخالفان بکوشند این سرمایه را از خاندان پیغمبر اکرم (صلیاللهعلیهوالهوسلّم) بگیرند، و آنها را منزوی کرده و دستان را تهی سازند.
اگر آنها حاضر میشدند فدک را به عنوان میراث پیامبر صلیاللهعلیهوالهوسلّم و یا بخشش و هدیه آن حضرت به فاطمه زهرا (علیهاالسّلام) در اختیار آن حضرت قرار دهند راهی باز میشد که مساله خلافت را نیز از آنها مطالب کند. این نکته را دانشمند معروف اهل سنت «ابن ابی الحدید معتزلی» در شرح «نهج البلاغه» به طرز ظریفی منعکس کرده است. او میگوید: من از استادم «علی بن فارقی» مدرس مدرسه بغداد سؤال کردم: آیا فاطمه (علیهاالسّلام) در ادعای مالکیت فدک صادق بود؟ گفت: آری. گفتم: پس چرا خلیفه اول فدک را به او نداد، در حالی که فاطمه نزد او راستگو بود؟ او تبسمی کرد و کلام لطیف و زیبا و طنزگونهای گفت، در حالی که هرگز عادت به شوخی نداشت، گفت: «لو اعطاها الیوم فدکا بمجرد دعواها لجائت الیه غدا و ادعت لزوجها الخلافة و زحزحته من مکانه، و لم یمکنه الاعتذار و المدافعة بشی لانه یکون قد اسجل علی نفسه بانها صادقة فیما تدعیه، کائنا ما کان، من غیر حاجة الی بینة؛ اگر ابی بکر آن روز فدک را به مجرد ادعای فاطمه علیهاالسّلام به او میداد، فردا به سراغش میآمد و ادعای خلافت برای همسرش میکرد! و وی را از مقامش کنار میزد، و او هیچ گونه عذر و دفاعی از خود نداشت، زیرا با دادن فدک پذیرفته بود که فاطمه (علیهاالسّلام) هر چه را ادعا کند راست میگوید، و نیازی به بینه و گواه ندارد». سپس ابن ابی الحدید میافزاید: این یک واقعیت است، هر چند استادم آن را به عنوان مزاح مطرح کرد.[۱۴] . این اعتراف صریح از دو دانشمند اهل سنت، شاهد زندهای جهت «بار سیاسی» داستان فدک است؛ و اگر به سرنوشت این قریه در طول تاریخ چند قرن آغاز اسلام بنگریم که چگونه دست به دست میگردید هر یک از خلفا موضع خاصی در برابر آن داشتند، این مساله روشن تر میشود.
اگر آنها حاضر میشدند فدک را به عنوان میراث پیامبر صلیاللهعلیهوالهوسلّم و یا بخشش و هدیه آن حضرت به فاطمه زهرا (علیهاالسّلام) در اختیار آن حضرت قرار دهند راهی باز میشد که مساله خلافت را نیز از آنها مطالب کند. این نکته را دانشمند معروف اهل سنت «ابن ابی الحدید معتزلی» در شرح «نهج البلاغه» به طرز ظریفی منعکس کرده است. او میگوید: من از استادم «علی بن فارقی» مدرس مدرسه بغداد سؤال کردم: آیا فاطمه (علیهاالسّلام) در ادعای مالکیت فدک صادق بود؟ گفت: آری. گفتم: پس چرا خلیفه اول فدک را به او نداد، در حالی که فاطمه نزد او راستگو بود؟ او تبسمی کرد و کلام لطیف و زیبا و طنزگونهای گفت، در حالی که هرگز عادت به شوخی نداشت، گفت: «لو اعطاها الیوم فدکا بمجرد دعواها لجائت الیه غدا و ادعت لزوجها الخلافة و زحزحته من مکانه، و لم یمکنه الاعتذار و المدافعة بشی لانه یکون قد اسجل علی نفسه بانها صادقة فیما تدعیه، کائنا ما کان، من غیر حاجة الی بینة؛ اگر ابی بکر آن روز فدک را به مجرد ادعای فاطمه علیهاالسّلام به او میداد، فردا به سراغش میآمد و ادعای خلافت برای همسرش میکرد! و وی را از مقامش کنار میزد، و او هیچ گونه عذر و دفاعی از خود نداشت، زیرا با دادن فدک پذیرفته بود که فاطمه (علیهاالسّلام) هر چه را ادعا کند راست میگوید، و نیازی به بینه و گواه ندارد». سپس ابن ابی الحدید میافزاید: این یک واقعیت است، هر چند استادم آن را به عنوان مزاح مطرح کرد.[۱۴] . این اعتراف صریح از دو دانشمند اهل سنت، شاهد زندهای جهت «بار سیاسی» داستان فدک است؛ و اگر به سرنوشت این قریه در طول تاریخ چند قرن آغاز اسلام بنگریم که چگونه دست به دست میگردید هر یک از خلفا موضع خاصی در برابر آن داشتند، این مساله روشن تر میشود.
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: بخشيدن فدك به حضرت زهرا