نتایج واقعه مسجد گوهرشاد
نظمیه مشهد در گزارشى که به نظمیه کل کشور ارسال میکند، ختم غائله مسجد گوهرشاد را اینگونه ذکر میکند: «غائله مسجد گوهرشاد خاتمه یافت، حجتالاسلام نواب احتشام رضوی با چند نفر دیگر از محرکین دستگیر شدند. از مأمورین آنچه معلوم شده یک نفر مجروح شده است. گزارش جامعتر معروض مىگردد. بنده با کلیه مأمورین حاضر خدمت ]هستم[.»[31] در گزارشی که از نظمیه کل کشور به نظمیه مشهد ارسال میشود، قید شده بود: «به طورى که قبلاً دستور داده شده است، کلیه اشخاصى که محرک و مسبب قضیه و مظنون مىباشند بدون درنگ دستگیر، اشخاصى که مهم و معروفیت دارند تحت الحفظ به مرکز اعزام، سایرین را به سمنان تبعید و تحویل نظمیه آن جا گردد، اسامى و هویت دستگیر شدگان و تبعید شدگان را گزارش کنید.»[32] . به دنبال وصول این گزارش، نظمیه مشهد حدود 1702 نفر را به هنگ توپخانه منتقل میکند تا آن جا تحت نظر و توقیف باشند.[33] تعدادى دیگر از افراد هم که از صحنه گریخته بودند تحت تعقیب قرار میگیرند.[34] تعداد زیادى از افراد که نقش اندکى در حادثه داشتند و در شب حادثه در مسجد حضور داشتند، در هنگ توپخانه مشهد تحت نظر نگه داشته میشوند. این افراد در اختیار دادگسترى مشهد قرار میگیرند تا درباره آنها پرونده تشکیل شده و رأى لازم در مورد آنان صادر شود. دادگسترى هم آنان را در اختیار دادستان مشهد قرار میدهد تا چنانچه مقتضى مىداند، محکمه اى براى محاکمه آنان ترتیب دهد.[35] . بعد از باز شدن حرم، محمود جم، نخست وزیر وقت، در 24 تیرماه 1314 طى اعلامیه اى حادثه مشهد را اینگونه به اطلاع عموم میرساند: «بر طبق گزارش واصله از ایالت خراسان، شب 19 تیر 1314 بهلول نامى که سوء سوابق او از شرارت و فساد معلوم و سابقآ تحت تعقیب نیز واقع شده بود، در مشهد مقدس جمعى از عوام سادهلوح را در مسجد به عنوان موعظه دعوت کرده و دو سه روز این عمل را مداومت داده و اراذل و اوباش را دور خود جمع و عنوان کلاه و لباس را پیش کشیده و یاوهسرایىها نموده، کار را به هتاکى رسانید... مأمورین انتظامی در صدد تفرقه آنها برآمدند، مقاومت نموده مأمورین نظمیه را مورد حمله قرار دادند و بعضى از آنها را مجروح و مقتول کردند. مأمورین ناچار از نظامیان استمداد کردند. اشرار به آنها هم ستیزه نموده و آلات قتل را که همراه داشتند به کار بردند. نظامیان هم مجبور شدند با استعمال اسلحه گرم حفظ نظم را به آنها الزام نمایند. در نتیجه از اراذل و اوباشى که باعث این بىنظمى شده بودند بعضى گرفتار و بعضى متفرق شدند...»[36] . بعد از صدور این اعلامیه، هیچ یک از نشریات یا ارگانها حادثه و چرایى آن را پیگیرى نکردند کنترل و نیز ترس جراید باعث شد تا هیچگونه اطلاعاتى در مورد این حادثه نوشته نشود. روزنامه آزادى به مدیریت گلشن آزادى پس از گذشت 20 روز از ماجرا و در ذیل سلسله مقالاتى با عنوان «اشتباه نشود» اینگونه به ذکر این حادثه پرداخت: «یک آخوند مجهول الهویه، یک عده دهاتى را با خود همراه نموده و با نیت خطرناک پلیدى که ذکرش هم خوب نیست در مسجد گوهرشاد به تدریج جمع شدند و دولت بیدار ما نیز براى جلوگیرى از سوء ادب و سوء نیت نسبت به آستان قدس قبل از آن که فساد تولید کند که موجب تضییع آبروى این شهر مقدس باشد، قهراً آن عناصر غارتگر را پراکنده و از دربار ولایتمدار رفع خسارت و اهانت نمود...». دیگر روزنامه هاى مشهد و مرکز هیچ یک آن چنان که باید به این حادثه نپرداختند و در عوض در مورد اجراى دستور تغییر کلاه در شهرستانها به خصوص مشهد قلم فرسایى کردند.[37]
شهدا، دستگیر شدگان، فراریان و تبعید شدگان واقعه مسجد گوهرشاد
الف) شهدا
در مورد آمار شهدا اختلاف نظر وجود دارد. سرهنگ حسینقلی بیات ـ رئیس نظمیه وقت ـ تعداد مقتولان را 14 نفر ذکر مىکند.[38] محمدعلى نجات ـ از شاهدان حادثه ـ آمار کشته شدگان را تا 70، 80 نفر ذکر کرده و در جایی دیگر، تعداد مقتولان این حادثه 28 نفر ذکر شده است. در مورد این که در این حادثه چند نفر به قتل رسیده است، آمار مختلفی وجود دارد. یکى از این آمارها مربوط به گزارشهاى نظمیه، استاندارى و در کل دولتىهاست که به مرکز مخابره کرده یا در جاهاى مختلف قید کرده اند. [39] . در این میان دسته اول گزارشهاى سرهنگ حسینقلی بیات و محمد رفیع نوایى ـ رئیس نظمیه بعدی خراسان ـ و سرلشکر ایرج مطبوعى را مىتوان نام برد. دسته دوم از آمارها مربوط به افراد دخیل در این جریانات است که این افراد در نقطه مقابل نظامىها و دولتىها قرار داشتند. دسته سوم آمار ارائه شده توسط افراد ناظر و بىطرفى است که در این حادثه نقشى نداشتند و به عنوان ناظر جریانات را گزارش کرده اند. از افراد دسته دوم مىتوان به آیت الله العظمی سیدعبدالله شیرازى ـ از علمای برجسته حاضر در مسجد گوهرشاد در شب حادثه و و آیت الله میرزا محمد علمی اردبیلی از دستگیر شدگان قیام گوهرشاد و از افراد دسته سوم مىتوان به سید محمدعلی شوشتری نماینده مخصوص رضا شاه در آستان قدس رضوی و استاد محمد حسن ادیب هروى ـ مؤلف حدیقهالرضویه ـ اشاره کرد. [40] . سرهنگ حسینقلی بیات بعد از عزلش از ریاست نظمیه شرق، در گزارشى که به توصیه محمدرفیع نوایى به نظمیه کل کشور ارسال میکند، در مورد آمار کشتهها، مجروحان و نیز دستگیر شدگان مینویسد: «حدود 900 نفر از اشرار دستگیر، 11 نفر مقتول و 49 نفر مجروح شدند که از مجروح شدگان 8 نفر در بیمارستانه فوت نمودند».[41] . اظهار نظر دیگر در این زمینه توسط محمدرفیع نوایى صورت گرفته است. وى که بعد از غائله مسجد گوهرشاد براى رسیدگى به حادثه با عنوان رئیس نظمیه شرق عازم خراسان شد، در گزارشى که از حادثه فوق به مرکز مخابره مىکند، با تأکید بر این که «عده اى مقتول و جمعى مجروح شدند» قید مىکند که «چون عده ى مقتولان را در مسجد، نظامیان جمع آورى کردند، در نظمیه مدرکى براى تعیین مقتولان موجود نیست.»[42] ولى در دادگاهى که بعد از شهریور 1320 براى محاکمه وى در اثر شکایت فرزندان محمدولى خان اسدى تشکیل شد، در این باره مىگوید: «طورى که به من گزارش شده بود، 700 نفر در مسجد کشته شده بودند.»[43] . سرلشکر ایرج مطبوعى دیگر مقام دولتى است که در زمینه تعداد مقتولان اظهار نظر کرده است. در دادگاهى که بعد از پیروزى انقلاب اسلامى در سال 1358 جهت محاکمه او تشکیل شد، سرلشکر مطبوعى تعداد مقتولان حادثه گوهرشاد را «حدود 20 تا 22 نفر و تعداد مجروحان را 40 تا 50 نفر ذکرمیکند.»[44] . گروه دوم از گزارشها مربوط به افراد متحصن در مسجد گوهرشاد است. تمام کسانى که در شب کشتار در صحنه حاضر بودند، با روایتى که از اوضاع مىکنند، مىتوان عمق فاجعه را حدس زد و آمار گروه اول را بسیار جزئى پنداشت. با توجه به این که در تمام اطراف صحن مسلسل کار گذاشته بودند و به محیطى کوچک با جمعیتى متراکم شلیک مىکردند، مىتوان حدس زد که چقدر از افراد در این حادثه کشته شده اند. در آمارهایى که آنان ارائه مىدهند، تعداد کشته ها را بین 3 تا 5 هزار نفر ذکر مىکنند، اما شاید دقیقترین آمارها را بتوان از زبان گروه سوم (ناظران حادثه) شنید. یکى از این افراد، سید محمدعلی شوشتری نماینده مخصوص رضا شاه در آستان قدس رضوی است. در این باره سه نفر شاهد و ناظر را معرفى مىکند که هر یک جداگانه ولى به یک شکل تعداد مقتولان را به او روایت کرده اند. یکى از شاهدان او، میرعماد طاهرى از معلمان خوشنام مشهد بود که منزلش روبروى مسجد گوهرشاد بود. [45] محمدعلی شوشتری در مورد اظهار نظر وى در این باره مىگوید: «وى با حالتى عجیب و افسردگى مخصوص براى تودیع و خداحافظى آمد به منزل بنده. پرسیدم: چرا در مورد مراجعت عجله دارید؟ اظهار نمود: خدا شاهد است دیگر نمىتوانم با مناظرى که با چشمم مشاهده کردم. پرسیدم: مگر از منزل شما مسجد دیده مىشد؟ اظهار نمود: خیر ولى پس از خاتمه درگیری بیرون آمدم و از بالاى خانه آن وضعیت رقتبار را تماشا مىکردم، بلافاصله تعدادى کامیون و اتومبیل آمده، کشته ها را در آنها ریخته به بیرون از شهر حمل میکردند.»[46] . دیگر شاهد محمدعلی شوشترى، عباس نامى است که راننده شاهزاده سردار ساعد بود. وى که گویا یکى از رانندگان کامیونهاى حامل جنازهها بود، چنین نقل مىکند: «آنچه کشته بودند، ما حمل کردیم بردیم زیر باغ خونى مقابل اراضى معجونى و عسگر؛ بالغ بر 1670 نفر بود.»[47] شاهد سوم محمدعلى شوشترى، تحصیلدار مالیات بردرآمد مأمور در دروازه تهران به نام کربلایى تقى بود. وى غیرمستقیم به شوشترى نقل کرده بود: «از عده ى مقتولان مستحضر نشدم، ولى کامیونها و اتومبیلهایى که جنازهها را حمل مىکردند، شمردم و یادداشت کردم. تعداد 56 کامیون بود که در اغلب این کامیونها، صداى ناله هاى زخمىها هم شنیده مىشد که التماس مىنمودند براى رضاى خدا، ما زنده ایم.»[48] . اظهار نظر دیگر در مورد تعداد مقتولان حادثه از استاد محمد حسن ادیب هروى ، «مؤلف کتاب حدیقه الرضویه» است. منبع وى مثل شاهد اول محمدعلی شوشترى، یکى از افرادى بود که در میهمانسراى روبروى صحن مطهر سکنى گزیده بود. وى در این زمینه به هروی نقل میکند: «یک کامیون مقتول، یک کامیون مجروح و چهار کامیون اسرا بوده اند.» مؤلف در ادامه مىنویسد: «آنچه در افواه شایع شده بود، تعداد مقتولین 1000 نفر بود و این تعداد متواتر بود.» ولى آنچه هروى بعدها از منبع موثقى شنیده، تحقیقآ عده مقتولان و مجروحان بالغ بر 850 نفر بود.[49] . شاهد دیگر استاد محمدحسن ادیب هروى، حاج میرزا على اکبر ـ مؤذن آستانه ـ بود. وى که در شب حادثه در صحن مطهر بود، در مورد تعداد کشته ها به هروى مىگوید: «من چون رقت قلب دارم نخواستم کشته اى را ببینم ولى بین طلوعین که از اتاق بیرون آمدم دیدم نعشهایى میان مسجد مقابل ایوان مقصوره نزدیک حوض آب افتاده بودند. وسط ایوان مقصوره هم به قدر 10 من خون تازه جمع شده بود.»[50] . دیگر اظهار نظر کننده در مورد حادثه ى گوهرشاد و تعداد مقتولان، از پاسبان بازنشسته حسینعلى ذوالفقارى گلمکانى است که در شب حادثه حاضر بود. وى در مورد آمار مقتولان مىگوید: «آن شب حدود 2- 3 هزار نفر را کشتند، بردند بیرون دروازه پایین خیابان در قبرستان که الان درخت کاشته اند، خندق کندند هرکس که کشته مىشد مثل جوال گندم همه را مىریختند توى ماشین مىبردند و مىریختند توى آن خندق و خاک روى آنها مىریختند...»[51] . حاج غلامعلى نخعى ـ کفشدار وقت مسجدگوهرشاد ـ دیگر شاهد حادثه بود. وى که صبح بعد از کشتار مردم به مسجد گوهرشاد رفته بود، در مورد کشتهها و نحوهى انتقال آنها به بیرون از صحن و مسجد مىگوید: «جلوى کفشکن پرخون بود، مردهها را داشتند مىبردند... کمپرسى آوردند و مردهها را بردند در یک گودالى که کنده بودند ریختند. کسانى که هنوز جان داشتند، ولى آنها را هم در کمپرس ریختند.»[52] یکى از افرادى که شب حادثه در مسجد بود، درباره دفن زخمىها همراه با مقتولان مىگوید: «مأموران مرا هم داخل کامیون انداختند. من هر قدر فریاد زدم که من زندهام، کسى توجهى نکرد و ما را در گودالى دفن کردند. من در کنار گودال واقع شده بودم. آهسته آهسته خاکها را کنار زده توانستم بگریزم.»[53]
ب) دستگیرشدگان، فراریان و تبعیدشدگان
در مورد دستگیرشدگان آمده است که نظمیه مشهد حدود 1702 نفر را دستگیر کرده و به هنگ توپخانه منتقل میکند تا آن جا تحت نظر و توقیف باشند. سپس 12 نفر از دستگیرشدگان را که معروفیت داشتند و از روحانیون برجسته مشهد بودند، همچون: آیت الله سیدیونس اردبیلى، شیخ آقابزرگ شاهرودى، سیدعلىاکبر خویى، حاجىمیرزا حبیب الله ملکى، سیدهاشم نجفآبادى، سیدعبدالله شیرازى، شیخ خلیل تبریزى، شیخ محمدآقا صاحبالزمانى، سیدعبدالعظیم مسأله گو، آقاسید زینالعابدین سیستانى، شیخ سیف الله و شیخ هاشم مدرس قزوینى را به سوى تهران اعزام کردند. چند روز بعد چند نفر دیگر به نامهاى بحرالعلوم قزوینى، نواب احتشام رضوى، میر محمدحسین اصفهانى، آیت الله شیخ مرتضی آشتیانی، آیت الله شیخ محمد آقازاده و... را هم به تهران فرستادند.[54] . به دنبال آنها 18 نفر دیگر را، به سمنان تبعید کردند که حجت الاسلام علیمحمد نجات، حاج سید عبدالحسین دستغیب و... از آن جمله بودند. آنان تحویل نظمیه سمنان شدند و تحت نظر قرار گرفتند.[55] تعدادى دیگر از افراد هم که از صحنه گریخته بودند تحت تعقیب قرار گرفتند که شیخ محمدتقى بهلول گنابادی واعظ، شیخ محمدحسین اردبیلى، حاج شیخ عباسعلى محقق، حاج شیخ مهدى واعظ خراسانى از روحانیون و علمای تراز اول مسجد گوهرشاد، حاج شیخ احمد بهار مؤلف کتاب قیام گوهرشاد و... از آن جمله بودند. در گزارشى که نظمیه مرکز به نظمیه مشهد فرستاد، خواستار ارسال عکسهاى نام بردگان فوق براى صدور فرمان دستگیری به دیگر نقاط کشور و پاسگاهها برای شناسایى آنان شده بود.[56] . تعدادى از محرکین و مظنونین حادثه هم بعد از ختم غائله متوارى و مخفى شدند که نظمیه مشهد براساس امریه نظمیه کل کشوریـ مرکزـ موظف به دستگیرى آنان بود. تعدادى از این افراد هم به مرور دستگیر و به مرکز اعزام شدند. شیخ عباسعلى محقق خراسانى از جمله آن افراد است که در شهریور 1314 به دنبال تضمین ریاست شهربانى شرق تسلیم شد.[57] . شیخ محمدتقى عرفانى، شیخ حسین اردبیلى و محمدعلى کهربایى دیگر متواریانى بودند که دستگیر و به مرکز اعزام شدند. حاجاسدالله اسداللهى، حاجى میرزا یحیى ناظر، حاجمحمدحسین صبورى، حاجى رفیع سنجر، حاج شیخ اسماعیل تائب، نایب کربلایى خدابخش و فتحالله یغمایى، از افرادى بودند که در ارتباط با پرونده محمدولى خان اسدى و آیت الله شیخ محمد آقازاده دستگیر شده بودند. آنان هم در تاریخ 25 دى ماه 1314 به مرکز اعزام شده در زندان مرکز محبوس شده بودند.[58] . اداره ى محاکمات و دعاوى ارتش پس از تکمیل پروندههاى متهمان، دادگاه بدوی را براى محاکمه آنان تشکیل داد[59] اداره محاکمات و دعاوى ارتش، پیش از برگزارى محکمه و بعد از تکمیل پروندهها در گزارشى که به رضاشاه ارسال کرد براى 9 نفر از متهمان خواستار مجازات اعدام و براى 15 نفر مجازات حبس ابد با اعمال شاقه را پیشنهاد کرد. رأى که از طرف قضات دادگاه بدوی صادر شد، سه سال حبس براى نواب احتشام رضوی، محمدحسین صبورى و حاج زینالعابدین روشندل بود که در ادعا نامه مدعىالعموم مجازات اعدام براى آنان درخواست شده بود. 13 نفر از متهمان هم به یک سال حبس محکوم شدند و 6 نفر تبرئه شدند و مدت حبس متهمان هم از بدو توقیف در نظر گرفته شده بود.[60]
بازتابهای داخلی واقعه مسجد گوهرشاد
الف) عزل و نصبها در خراسان پس از قیام
آنى ترین پیامد حادثه ى گوهرشاد، تغییر و تحولات در آستانه بود. برخى از عوامل آستانه به طور مستقیم در حادثه دخالت کرده بودند و برخى دیگر از محرکین و مظنونین حادثه بودند بنابراین ضرورى مىنمود که تغییراتى در آستانه به وجود آید. محمدولى خان اسدى این کار را حداقل در کاستن از سوء ظن به خود مؤثر مىدانست و حتى سعى مىکرد افرادى را به مقامات آستانه منصوب کند که به دربار و رضاشاه نزدیک باشند. [61] در قدم اول وى کلیه رؤساى سرکشیکها، خادمباشىها و دربانباشىهاى کل را از کار برکنار کرد. سپس سید محمدعلى شوشترى را به سمت ریاست انتظامات آستانه منصوب کرد و اداره آستانهى مقدسه و بیوتات مبارکات و دوایر مخصوص به آن را به او تحویل داد. [62] . مورد دیگر در زمینه تغییر و تحولات، نصب سرهنگ محمد رفیع نوایى به سمت ریاست نظمیه شرق و عزل سرهنگ حسینقلی بیات از این سمت بود.[63] روزنامه آزادى در اولین ستون صفحه ى نخست خود و در ذیل اخبار داخلی، خبر انتصاب محمدرفیع نوایی را اینگونه گزارش میکند: «حضرت آقاى سرهنگ نوایى از ریاست نظمیه ایالت غربى آذربایجان به سمت ریاست محترم نظمیه شرق منصوب و روز پنجشنبه ورود فرموده، اداره را تحویل گرفته مشغول کار شدند... اکنون از مراجعتشان مسرور بوده و ما که مترجم احساسات عموم مىباشیم، مقدم ایشان را تبریک مىگوییم.»[64] اولین اقدام سرهنگ نوایی در سمت ریاست نظمیه شرق، عزل و برکنارى کسانى بود که با اهدافش هماهنگى نداشتند، بنابراین به عزل مستخدمان نظمیه و گماشتن افراد مورد اعتماد خود در نظمیه پرداخت. دایره اطلاعات شهربانى، مهمترین و کلیدىترین سمت نظمیه خراسان بود که سرهنگ نوایى فرزند خود ـ علىاکبرـ را به آن سمت منصوب کرد. دیگر اقدام نوایى، به کارگیرى کسانى بود که در جاسوسى و تفتیش شهره بودند. او با به کارگیرى از چنین افرادى و تحمیل کردن حقوق آنان به آستانه، آشکارا نشان داد که چه اهدافى در سر دارد.[65] شیخ احمد بهار در این زمینه مىگوید: «به نظر من به آقاى سرهنگ نوایى وعده ارتقاى مقام ریاست کل تشکیلات شهربانى را دادهاند. این مرد ناچار است از چوب خشک هم که باشد مسببى اساسى براى غائله مسجد بتراشد، تا بخت از که برگشته باشد.»[66]
ب) تغییر دولت
یکى دیگر از پیامدهاى حادثه ى گوهرشاد، پایان دادن به دومین دورهى حیات سیاسى محمدعلى فروغى، نخستوزیر وقت بود.[67] حادثه مسجد گوهرشاد از اتفاقات دوران دوم نخست وزیرى وى بود. [68] محمود فروغى، پسر محمدعلى فروغى در این باره مىگوید: «پدرم در 9 آذر استعفا داد. اصلش مسأله مرحوم محمدولی خان اسدى بود که معلوم شد قرار است تیرباران شود. دیگر صلاح نبود که مرحوم فروغى نخستوزیر باشد و پدر دامادش تیرباران شود. از طرف دیگر رضاشاه در این موارد خیلى رادیکال بود. یک کسى که مىرفت تمام آن خانواده باید با او بروند. بنابراین پدرم استعفا دادند و خانه نشین شدند.»[69] . برخى از مورخان معتقدند که وى معزول شد. از جمله مخبرالسلطنه (مهدی قلی خان هدایت) مىگوید: «بعد از اعدام محمدولی خان اسدى، محمدعلی فروغى رئیسالوزرا که با او منسوب بود، معزول شد و با این عزل به دومین دوره حیات سیاسى وى پایان داده شد و تا پایان عمر رضاشاه گوشهنشینى را اختیار کرد.» فرداى استعفاى محمدعلی فروغى، محمود جم که وزیر داخلی کابینه فروغى بود، به سمت نخستوزیری برگزیده شد.[70]
پ) تسریع در کشف حجاب
یکى دیگر از پیامدهاى مسجد گوهرشاد، تسریع در کشف حجاب بود.[71] وقتى غائله خراسان و قیام مسجد گوهرشاد به طور کامل سرکوب شد و محمدولى خان اسدى که به زعم دولتمردان مقصر اصلى بود، دستگیر و اعدام شد[72] و روحانیون بزرگ از مشهد به اطراف و اکناف تبعید شدند مانند آیتالله سید حسین قمى که به عتبات عالیات تبعید شد، زمان را براى اجراى رسمى کشف حجاب مناسب دانست و به آن کار مبادرت ورزید.[73] . علىاصغر حکمت در این زمینه مىگوید: «بنده در آذر 1314 در خوزستان بودم. محمود جم نخست وزیر وقت طی تلگرافى مرا احضار کرد. به محض ورود به تهران که توأم با نگرانى هم بود، به محضر رضاشاه رفتم. وى گفت: [74] چندى پیش پیشنهاد کرده بودید که براى حل قضیه کشف حجاب و حصول آزادى نسوان اقدامى لازم مطابق برنامه معین عمل نمایید. الان لازم مىدانم که در این باب تأخیر نکرده فوراً در صدد انجام برنامه باشید، زیرا با وقایعى که اخیراً در مشهد به وقوع پیوسته و اشخاص مقصر مجازات شدهاند، موانع مفقود و مقتضیات موجود است.»[75] . «تاریخ 17 دى 1314 زمان برگزارى جشن فارغ التحصیلى محصلان دانشسراى عالى تعیین شد و مقرر شد تا ملکه و شاهدختها، شمس و اشرف پهلوى، بدون حجاب در آن مراسم شرکت کرده و رضاشاه با سخنرانى رسمى خود کشف حجاب زنان را اعلام نماید.» این مجلس طبق برنامه در 17 دى 1314 برگزار شد و رضاشاه به طور رسمى کشف حجاب را اعلام کرد. بنابر این به اقرار صریح رضاشاه که اتفاقآ از قول مجرى کشف حجاب، وزیر معارف وقت، علىاصغر حکمت بیان شد، مىتوان به تأثیر قیام مسجد گوهرشاد در تسریع این قضیه پىبرد. [76] . از روز 17 دى ماه 1314، قانون کشف حجاب به مرحله ى اجرا درآمد. از آن به بعد مأموران در میدان شهداى فعلى مشهد که آن زمان به صورت میدان نبود، مىایستادند و جلوى مردم را مىگرفتند و لباس و شال آنان را بیرون مىآوردند، پاره مىکردند یا آتش مىزدند و مىگفتند باید کلاه پهلوى بگذارید و کت و شلوار بپوشید. خانم سارا معصومى که در زمان کشف حجاب 25 سال داشت، در خاطرات دوران جوانى خود مىگوید: «من به حرم مىرفتم، پاسبانى آمد و روسرى مرا برداشت و پاره کرد و آن را داخل جوى آب انداخت. من با گوشه ى پیراهنم سرم را پوشاندم، مردى آمد و دستمالى از جیبش درآورد و در اختیار من گذاشت و من با آن سر خودم را پوشاندم و از راه کوچه و پسکوچه، خود را به خانه رساندم.»[77]
بازتابهای خارجی واقعه مسجد گوهرشاد
واقعه مسجد گوهرشاد که به یک کشتار عظیم تبدیل شده بود، نهادهای بینالمللی را واداشت که به رضا شاه پهلوی اعتراض کرده و طى آن جامعه ملل خواستار ارائه توضیح در این زمینه شد و معرفى مقصرین آن حادثه را از رژیم خواستار شد. این در حالی است که در آن سالها، قدرت زیادی در دستان نهادهای بینالمللی نبود، اما به حدی شدت کشتار در این واقعه زیاد بود که رضا شاه مجبور شد برای آرام کردن افکار عمومی در جهان، محاکمه نظامی ترتیب دهد. محمود فروغى ـ فرزند محمدعلی فروغی ـ در این زمینه مىگوید: «در باره مسئله ]مسجد گوهرشاد[ یک سرو صداى بینالمللى پیدا شد... مسئله در جامعه ملل هم مطرح شد. در جهان اسلام ]مطرح شد[ درست است که جهان اسلام آن موقع قدرت امروز را نداشت، ولى افکار عمومى جهان اسلام بالاخره یک نفوذى داشت و کار به جایى رسید که تقریبآ باز خواستى از دولت ایران شد که مسؤول این کشتار چه کسی است؟ یک کسى را مىخواستند که مسؤول باشد و تنبیه بشود، باید شخصى باشد که شناخته شده باشد گمنام نباشد. اسمى و رسمى داشته باشد.[78] . چنانچه گفته شد، محمد رفیع نوایی با هدف پیگیرى و کشف ابعاد آن قیام و شناسایى مسبب و محرک اصلى به خراسان آمده بود. از نظر او محرک و مسبب اصلى همان محمد ولىخان اسدى ـ نایب التولیه آستان ـ بود، زیرا تنها او بود که دستگاه حاکمه وقت مىتوانست با معرفى اش به عنوان مسبب و محرک، به انتقادات جهانى پاسخ دهد. در این راستا با دستگیری و محاکمه وی آتش پیگیریهای جامعه بین الملل هم فروکش کرد.[79]
نتیجهگیری
در حقیقت جریان حمله به مسجد گوهرشاد مشهد، تبلور کینهها و قدرتنمایى مأموران طراز اول دولتى در مشهد و در رأس آنها رضا خان بود. از پا درآوردن و سرکوب مردم و جلوگیرى از نفوذ روحانیت از آثار این کینه جویىها بود. فتح الله پاکروان استاندار خراسان، سرلشگر مطبوعى فرمانده لشکر خراسان، عبدالعلى لطفى رئیس دادگسترى، سرهنگ حبیبالله قادرى فرمانده هنگ و سرهنگ دوم حسینقلى بیات رئیس شهربانى، از مسئولان شهر مشهد بودند که هرکدام به طور مستقیم یا غیرمستقیم در جنایت مسجد سهیم بودند. سرکوب قیام گوهرشاد راه را براى اعمال سیاستهاى فرهنگى و دینزدایانه رضاشاه هموار ساخت و مردم را وادار به سکوت و اطاعت محض نمود و روند کشف حجاب را سرعت بخشید و کمتر از شش ماه پس از کشتار مردم در مسجد گوهرشاد، دولت به فرمان رضاشاه، بىحجابى را اجبارى کرد و حتى علماى بزرگ ولایات را ملزم به شرکت در مراسم جشن «نهضت بانوان» نمود و جشن نهضت کشف حجاب در جلوى ایوان طلاى آستان قدس برگزار گردید و زنان بىحجاب در این جشن شرکت جستند. این جریان، علما را در تنگناى بیشترى قرار داد و چهره هاى برجسته و نظریه پرداز را از میان برد و تعداد طلبه ها را بسیار کاهش داد. جریان مسجد تنها به محدود شدن حوزه و مسجد و منبر پایان نیافت، بلکه چنان که شیخ احمد بهار میگوید: «شبیخونى بود که به آزادى و آزادى خواهان زدند، حمله اى بود که به یکى از ارکان بزرگ مشروطیت وارد شد.» در واقع غائله گوهرشاد تقابل روحانیت و مردم مذهبی ایران با سلطنت پهلوی و نشان از بیداری و همیشه در صحنه بودن مردم و روحانیت ایران بود و بیش از پیش نارضایتی مردم از اجرای سیاستهای ضد دینی حکومت پهلوی را آشکار ساخت.
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: واقعه مسجدگوهرشادمشهد