عوامل مختلفی در سقوط حکومت مسلمانان در اندلس نقش داشت از جمله
یک، جنگ های متعدد: جنگ های پی در پی اگر با پیروزی نیز همراه باشد در نهایت به تضعیف قوا می انجامد، و در نهایت باعث شکست دولتها می شود . یکی از دلایل شکست مسلمانان در آندلس جنگهای متعددی است که اتفاق افتاد. (ابن خلدون، عبدالرحمن، مقدمه ابن خلدون،بیروت، دارالکتب اللبنانی، ص1157) در این زمان صدها جنگ بین مسلمانان و مسیحیان اتفاق افتاد(وات، مونتگمری، اسپانیای اسلامی، ترجمه محمدعلی طالقانی، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۵۹٫، ص 36) . دو، ساختار اجتماعی: از جای جای جهان اسلام مهاجرت به آندلس شروع شده و باعث تراکم جمعیت در این منطقه گردید و جمعیت را به سه برابر افزایش داد. کثرت جمعیت قحطی و گرانی به وجود آورد جمعیت عرب غیر اموی و بربرها در فشار بسیار دست به قیام زدند و مولدین و مستعربان را به وجود آوردند واین یکی دیگر از عوامل سقوط دولت شد.زمینه اختلاف و شورش "با وجود عناصر متفاوت و ناهماهنگ در اندلس، حفظ و برپانگهداشتن یک حکومت قوی و مؤثر مشکل بود. شورشها و طغیانهای گوناگون به پیش می آمد. گاهی از اوقات یک گروه سر به شورش بر می داشت و گاهی دو یا سه گروه به یکدیگر ملحق می شدند."(عنان، عبدالله، تاریخ دولت اسلامی در اندلس، ترجمه آیتی، تهران، موسسه کیهان، ص 66) . در این میان، قبایل عرب همچنان سرگرم رقابتها و کینه توزی های قدیم خود بود. با این همه اختلافاتی که میان خود عربها افتاده بود؛ برای این جامعه نوپا یکی از عوامل خطرناک انحلال به شمار می آمد. عصبیت های قبیلگی و عشیرتی همچنان در دلها زنده بود و رقابت در سیاست و سلطه، میان رهبران و سران وسرداران سبب شده بود جامعه به گروهها و احزاب بدل گردد. این گونه اختلافها در بلاد دور دستی که مسلمانان می گشودند هم شدیدتر بود و هم خطرناک تر؛ زیرا قبایل و اقوام گوناگونی که در زیر پرچم اسلام گرد آمده بودند، مجال رقابت و همچشمی و کشمکش یافتند. عده ای از مستعربین(اروپائیان عرب زبان شده) با وجود پذیرفتن تمدن عرب کاملاً راضی نبودند. آنها از قیامهای ضد حکومت اموی اندلس، مانند قیام "ابن حفصون" حمایت می کردند و از نیمه دوم قرن نهم بسیاری از آنها از اندلس به کشورهای مسیحی هجرت نمودند.(وات، مونتگمری، اسپانیای اسلامی، ترجمه محمدعلی طالقانی، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۵۹٫، ص 36) . سه، عامل اقتصادی: بنابر گزارشهای تاریخی جمعیت زیادی از نژآدهای مختلف به سوی اندلس روانه شد به دنبال آن قحطی و گرانی و تاثیرات آن به وقوع پیوست.(علل واقعی سقوط اندلس و نظریه ابن خلدون، محمدرضا شهیدی پاک، فصل نامه علمی پژوهشی پژوهش نامه تاریخ اسلام، سال اول، شماره یکم، بهار، 1390، ص108-79) . چهار، فساد اخلاقی: از عوامل مهم سقوط آندلس که همه منابع درباره تاثیر گذاریش سخن گفته اند فراگیر شدن فساد اخلاقی فاتحان و سرمستی آنان از پیروزی است. زندگی فاتحان آندلس با نوشیدن مسکرات و دین نمایشها به تسلیم شدن در برابر جنون بر آمده از خمر و زن و تندوری در بی شرمی انجامید. (توین بی، آرنولد، جنگ و تمدن، ترجمه رضایی، تهران، علمی و فرهنگی، 1373، ص97-98) . فرو رفتن امویان اندلس در ورطه فساد اخلاقی و ناتوانی در تدبیر کارهای شهرهای آن سرزمین و فساد مالی و ظلم مالیاتی، از ویژگی های مهمی بود که آثار شکست امویان را در آندلس به سرعت آشکار کرد.(علل واقعی سقوط اندلس و نظریه ابن خلدون، محمدرضا شهیدی پاک، فصل نامه علمی پژوهشی پژوهش نامه تاریخ اسلام، سال اول، شماره یکم، بهار، 1390، ص108-79) . عبدالرحمن اوسط یکی از امرای اموی اندلس به غنا و پرورش خوانندگان زن(مغنیات) بسیار همت می گماشت. او کاخی را به نام دارالمدنیات در قرطبه بنیاد گذارد که بزرگان زنان آوازه خوان در آن به سر می برندند، خنساء مغرب یکی از زنان آوازه خوان این دربار بود.(عبدالملک بن حبیب، کتاب التاریخ، تحقیق البدوی، بیروت، دارالکتب، العلمیه، 1999، ص137) . معتصم بن صمادح یکی از کارگزاران حکومت اموی اندلس که در المریه عاشق دختری مسیحی شده بود و به زور او را از پدرش گرفت باعث شد جنگ و خونریزی بین گروه های متخاصم اتفاق بیفتد.( نورانی اردبیلی، مصطفی، بررسی عقاید و ادیان، 1386ق، بی جا، بی تا، ص291) . مسیحیان قراردادهایی را با حاکمان مسلمان بستند و طبق آن آزادانه به ایجاد تفریح گاه و مدرسه و انجام تجارت بین مسلمانان پرداختند. در مدارس خود به فرزندان مسلمان افکار دینی و مسحیت را القا می کردند و با به گردش در آوردن دختران زیبا روی مسیحی در تفریح گاه ها جوانان مسلمان را به آنجا می کشاندند و با ترویج خرید و فروش مشروبات الکلی مردم مسلمان را از اعتقادات دینی خود دور می ساختند وبه این طریق فساد را در تمام پیکره جامعه اسلامی آنجا رسوخ داندند و آن را از درون تهی کردند. این بود که پس از حمله مسیحیان، مسلمانان تاب استقامت نداشته و به سرعت شکست خوردند. ابن غسال یکی از شاعران در این باره سروده است «اگر گناهان مسلمانان و فرو رفتن آنها در منجلاب معاصی بزرگ و کوچک نبود هیچ گاه سواران مسیحی بر آنان پیروز نمی شدند»(آیتی، محمد ابراهیم، آندلس یا تاریخ حکومت مسلمین در اروپا، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۴۰٫، ص135) . به روایت دیگر:«در عشرتکدهها و مراکز عیش و نوش، دختران مسیحی که از سوی کشیشان برای به فساد کشاندن جوانان مسلمان استخدام شده بودند به دلربایی فرزندان مسلمان، مشغول بودند. جوانان مسلمان تا دیری از شب در آن مهمانخانه هایی که محل زنان و دختران بدکاره بود، بیپرده به خوشگذرانی، بادهنوشی و رقص و پایکوبی میپرداختند.» (محمد طنطاوی الجوهری، غروب آفتاب اندلس، معارف، 1396، چاپ پنجم، ص36) . این عوامل و برخی عوامل دیگر باعث سقوط دولت امویان شد. بنابراین عامل فساد اخلاقی اگر به عنوان تنها عامل در نظر گرفته شود صحیح نیست اما در کنار عوامل دیگر می تواند به عنوان یکی از دلایل سقوط مطرح شود.
غروب آفتاب اسلام در اندلس/ زمانی که صلیب به جای هلال نشست!
مسلمانان در سال 92 هجری برابر با 711 میلادی اندلس را فتح کردند و به مدت 781 سال بر آنجا و برخی از نقاط دیگر اسپانیا حکومت کردند. خدمات مسلمانان …
مسلمانان اسپانیا بعد از سقوط اندلس
اطلاعات تاریخی ما درباره اندلس اندک است و غالباً تصور می کنیم. زندگی مسلمانان در سال 1492 میلادی، با سقوط خلافت اندلس و اخراج مسلمانان از اسپانیا پایان یافت؛ ولی...
شکست مسلمین در اندلس، عبرتى بزرگ
افول هر حکومت و تمدنى عللى دارد و غروب آفتاب حکومت و تمدن بزرگ اسلامى در اندلس نیز از این قانون مستثنى نیست . مهمترین آسیبى که گریبان گیر حکومت مسلمین در اندلس شد و فرجام ناخوشى را براى آن رقم زد، تفرقه و فساد اخلاقى بود و این نکته اى است بسیار حایز اهمیت که برابر آموزه هاى دینى، باید از آن عبرت گرفت .
آسیب شناسى حکومت اسلامى اندلس
از جستجو در متون تاریخى مىتوان دو عامل را به عنوان آسیبهاى جدى و اساسى حکومت اسلامى اندلس برشمرد که به ترتیب اهمیت عبارت است از:
1- اختلاف و تفرقه:
یکى از ارکان مهم ثبات، امنیت و پیشرفت هر جامعه اى، وحدت است . در طول تاریخ، مردمى بر مشکلات و گرفتاریها فایق آمدند که بر محور اتحاد گرد آمدند . اگر مسلمانان مؤفق شدند برق آسا شبه جزیره ایبرى را فتح کنند، در سایه وحدت بود . از این رو، خداوند در قرآن کریم به این نکته اساسى در حیات جامعه دستور داده است: «واعتصموا بحبل الله جمیعا و لا تفرقوا» (آل عمران/103) همگى به ریسمان الهى چنگ زنید و متفرق نشوید . همان طور که وحدت مایه ثبات، امنیت، پیشرفت و سعادت است، اختلاف و تفرقه سبب ناامنى و عقب ماندگى است . مهمترین علت شکست حکومت مسلمانان در اندلس را نیز مىتوان در درگیرىهاى داخلى بین مسلمانان، بویژه حاکمان جستجو کرد . از نخستین روزهاى تشکیل حکومت اسلامى در اندلس، اختلاف و دشمنى میان دو گروه از اعراب مضرى و قحطانى سر بر آورد و هیچ گاه به پایان نرسید و هر گاه که قدرت به دست یکى از آن دو مىافتاد، بر دیگرى ستم مىکرد و گروه مقابل به کارشکنى مىپرداخت . از دیگر کارهاى نادرست اعراب پس از ورود به اندلس این بود که خود را از بربرهاى شمال آفریقا (که سهم بزرگى در فتح شبه جزیره ایبرى داشتند) برتر مىدیدند و نصیب خود را بیشتر مىپنداشتند و آنان را به دیده حقارت مىنگریستند . این نوع برخورد نیز اختلاف پر دامنه اى را در اندلس سبب شد که در تمام مدت، کم و بیش ادامه داشت . آنگاه که این اختلافات شعله ور مىشد، چنان زبانه مىکشید که کسى را یاراى نزدیک شدن به آن نبود و اگر کسى گامى براى صلح و آشتى جلو مىنهاد، در آتش این دشمنى خاکستر مىشد . در یکى از این آشوبها، روزى دانشمند بزرگى در مسجد جامع شهر قرطبه، همین که ضمن اشاره به این گونه اختلافات گفت «خدایا میان ما صلح برقرار کن» ، بى درنگ کشته شد و دیگرى در همان مسجد به محض این که گفت «خدا، صلح را دوست دارد و به آن امر کرده است» ، در همان دم به قتل رسید . (شکیب ارسلان، تاریخ فتوحات اسلامى در اروپا، ترجمه على دوانى، ص 88) از نتایج شوم این درگیرى ها، روى آوردن دو گروه مخالف به سوى دشمن مسیحى بود (که براى چنین روزهایى لحظه شمارى مىکرد) و با باج دادن به مسیحیان، از آنان علیه یکدیگر کمک مىخواستند و دشمن پلید نیز با نقشه هایش، آتش جدایى را شعله ورتر مىکرد . اوج این اختلافات را باید در زمان رخ نمودن حکومتهاى کوچک و مستقل در اندلس دانست که هر دولتى براى حفظ یا توسعه قلمرو خود و چند صباحى تکیه زدن بر اریکه قدرت، با یکى از پادشاهان مسیحى علیه همسایگان مسلمانش پیمان همکارى مىبست .
در طول هشت قرن حاکمیت مسلمانان بر اندلس، سه بار حکومت یکپارچه و مقتدر اسلامى براثر اختلافات، خود سرىها و طمع ورزىهاى عده اى به سستى گرایید و هر فردى بر گوشه اى از این سرزمین حکم راند . هر گاه که حکومت مرکزى واحد از بین رفت و حاکمیتهاى متعددى سر بر آوردند، ضعف، سستى و زبونى بر مسلمانان اندلس چیره شد که پس از مدتى به ناچار به اتحاد رسیدند و هر زمان که حکومت مرکزى و یکپارچه به وجود آمد، عزت پیدا کردند و به پیروزى و پیشرفت دست یافتند . از اوایل قرن پنجم هجرى براى نخستین بار پس از بر پایى حکومت اسلامى در اندلس، حاکمیت هاى کوچک و مستقل در نقاط مختلف آن پى در پى ظهور کردند و در مجموع 26 دولت مستقل به وجود آمد . (ر . ک: محمد ابراهیم آیتى، اندلس یا تاریخ حکومت مسلمین در اروپا، صص 413- 411) هر کدام از دولتها براى براى توسعه قلمرو خود با همسایگانش درگیر بود و براى دست یابى به مقصود خود به مسیحیان باج مىداد تا حمایت آنان را جلب کند و آنان نیز از این فرصت کمال استفاده را بردند و چون مارى زخم خورده زهر خود را ریختند و عقده شکستهاى چند صد ساله را از دل گشودند و انتقامى سخت گرفتند . چنان که در جنگ بین مامون (حاکم بلنسیه) و ابن هود (حاکم سرقسطه) مامون پس از شکستخوردن از ابن هود، از «فرناند» پادشاه مسیحى کاستیل کمک طلبید تا در صورت پیروزى، به او مالیات بدهد و با حمایت او بر ابن هود غلبه کرد . ابن هود نیز پس از شکست، هدایایى براى «فرناند» فرستاد و از او تقاضاى کمک کرد و با پشتیبانى او دوباره بر مامون پیروز شد . این اختلاف، جنگ و خون ریزى با آتش بیارى پادشاهان مسیحى سه سال ادامه یافت . (ر . ک: محمد عبدالله عنان، صحنه هاى تکان دهنده در تاریخ اسلام، ترجمه على دوانى، صص 153- 151) . جنگ و خون ریزى میان حاکمیتهاى کوچک و مستقل پیوسته ادامه داشت و ارکان این حکومتها را سست کرد و دیگر رمقى در آنها براى مبارزه با همسایگان مسیحى باقى نماند و این بهترین فرصت براى دشمن در کمین نشسته بود که انتقام بگیرد . در اواخر قرن پنجم هجرى، حاکمیتهاى کوچک مورد حمله بى امان «آلفونس» ، پادشاه لیون و در معرض نابودى قرار گرفتند و از این رو، از یوسف بن تاشفین، حاکم مسلمان در شمال آفریقا کمک خواستند . با لشکر کشى یوسف به اندلس و شکست «آلفونس» دوباره حکومت واحد اسلامى به نام سلسله «مرابطین» در اندلس تشکیل شد و عزت به مسلمانان برگشت و عظمت یافتند . (ر . ک: محمد ابراهیم آیتى، اندلس یا تاریخ حکومت مسلمین در اروپا، صص 152- 131) . لیکن حاکمیت مرابطین نیم قرن بیشتر طول نکشید که مجددا تفرقه و اختلاف در جامعه اسلامى اندلس ریشه دوانید و دولتهاى کوچک و مستقل مسلمان قد علم کردند (ر . ک: محمد ابراهیم آیتى، اندلس یا تاریخ حکومت مسلمین در اروپا، صص 114 و 113) و حکومت مرکزى تضعیف گردید و پادشاهان مسیحى به طمع افتادند، اما طولى نکشید که سلسله «موحدون» (که در شمال آفریقا حاکمیت پیدا کرده بودند) دولتهاى کوچک را در اندلس جمع کردند و حاکمیت یکپارچه و مقتدرى را در مقابل مسیحیان به وجود آوردند . از نخستین سالهاى قرن هفتم هجرى، سستى و زوال در پایه هاى حکومت موحدون نمایان شد . مسیحیان لیون، ناوار، آراگون (که بعد از تحمل شکست هاى پى در پى از یعقوب بن یوسف به دنبال فرصت بودند) یکباره به جنگ با محمد بن یعقوب شتافتند و با ضربه اى سهمگین بر سپاه او، انتقامى سخت گرفتند . (ر . ک: مونتگرى مرى وات، تأثیر اسالم بر اروپای قرون وسطیٰ صص 127- 125) . با تضعیف دولت مرکزى، براى سومین بار حاکمیتهاى کوچک و ضعیف در گوشه و کنار اندلس سر بر آوردند که براى تجاوز به قلمرو یکدیگر، به هم چنگ و دندان نشان مىدادند و در امضاى پیمان همکارى با مسیحیان براى از میان برداشتن رقیبان خود، از همدیگر گوى سبقت مىربودند و این بهترین موقعیت را براى پادشاهان مسیحى فراهم کرد تا ضربه نهایى را بر پیکر حکومت اسلامى در اندلس وارد سازند و خود را براى همیشه از خطر آن برهانند . با دشمنى و تفرقهاى که بین دولتهاى کوچک اسلامى در اندلس وجود داشت، مسیحیان به تدریج آنها را از میان برداشتند . چنان که در سال 636 هجرى قمرى، «بلنسیه» در سال 668 هجرى قمرى «مرسیه» و در سال 685 هجرى قمرى «میورقه» را از دست مسلمانان گرفتند و این روند ادامه پیدا کرد تا این که در پایان قرن هفتم هجرى، تنها حکومت «غرناطه» در دست مسلمانان باقى مانده بود . (ر . ک: محمد ابراهیم آیتى، اندلس یا تاریخ حکومت مسلمین در اروپا، ص 187) . از دردناکترین حوادث این دوره، همکارى دولتبنى نصر (که در غرناطه حکومت داشت) با «فردیناند» پادشاه لیون براى از میان برداشتن دیگر حکومتهاى کوچک اسلامى در اندلس است; چنان که در گشودن دروازه «شبیلیه» و دره علیاى وادى الکبیر و لشکرکشىهاى دیگر، دست در دست او نهاد و سرزمین اندلس را از خون برادران دینى خود رنگین کرد (ر . ک: مونتگرى مرى وات، تأثیر اسالم بر اروپای قرون وسطیٰ 175) تا حکومت او در غرناطه باقى بماند . ولى دیرى نپایید که با درهم پیچیده شدن پرونده دیگر حکومتهاى کوچک اسلامى، نوبتبه حکومت بنى نصر در غرناطه رسید . مسیحیان از همان اواخر قرن هفتم هجرى حملات خود را به غرناطه آغاز کردند و هر از گاهى ضرباتى بر پیکر آن وارد ساختند و شهرى را به تصرف خود در آوردند تا این که در سال 897 هجرى قمرى به عمر آخرین حکومت اسلامى در اندلس پایان دادند . (ر . ک: محمد ابراهیم آیتى، اندلس یا تاریخ حکومت مسلمین در اروپا، صص 198- 189; محمد عبد الله عنان، صحنههاى تکان دهنده در تاریخ اسلام، ترجمه على دوانى، صص 314- 307)
2- فساد اخلاقى:
دومین عامل شکست مسلمین در اندلس را مىتوان روى کار آوردن حاکمان و بسیارى از مردم به بى تقوایى و بى بند و بارى دانست . فراگیر شدن فساد در سطح حاکمیت و جامعه، آنان را از توجه به صلاح و سلامت و پیشرفت جامعه باز داشت و حمیت و غیرت دینى را در آنها از بین برد و آنچه که برایشان اهمیت داشت، قدرت طلبى و خوش گذرانى بود . در نتیجه، شهرها یکى پس از دیگرى از تحتحکومت آنان خارج گردید و به تصرف دشمن درآمد . فساد در بین حکمرانان تا بدانجا پیش رفت که «معتصم بن صمادح» حاکم «المریه» عاشق دخترى مسیحى شد و به زور او را از پدرش گرفت و بر سر همین موضوع به جنگ و خونریزى در میان مسلمانان دست زد . (مصطفى نورانى اردبیلى، بررسى عقاید و ادیان، 1386ق، ص 291) . آنگاه که حاکمان به عیش و عشرت آشکار پرداختند، مردم بسیارى از پى آنان روانه گشتند و دشمن مسیحى با طرحى شیطانى، ضربه اى سخت بر پیکر جامعه اسلامى اندلس وارد ساخت . مسیحیان شمال، قراردادهایى را با حاکمان مسلمان بستند و طبق آن آزادانه به ایجاد تفریح گاه و مدرسه و انجام تجارت بین مسلمانان پرداختند; در مدارس خود به فرزندان مسلمان، افکار دینى مسیحیت را القا مىکردند و با به گردش در آوردن دختران زیباروى مسیحى در تفریح گاه ها، جوانان مسلمان را به آنجا مىکشاندند و با ترویج خرید و فروش مشروبات الکلى، مردم مسلمان را از اعتقادات دینى خود دور مىساختند و به این طریق فساد را در تمام پیکره جامعه اسلامى رسوخ دادند و آن را از درون تهى کردند . بدین ترتیب بود که توان مقاومت را از آنان گرفتند . (مصطفى نورانى اردبیلى، بررسى عقاید و ادیان، 1386ق، ص 291) چنان که سروده ابن غسال در غم سقوط شهر «بربشتر» گواه صدق این مدعاست . او پس از به تصویر کشیدن ددمنشىهاى دشمن در حمله و تصرف شهر، دلیل گستاخى دشمن را در انجام این کار چنین بیان مىکند: «اگر گناهان مسلمانان و فرو رفتن آنها در منجلاب معاصى بزرگ و کوچک نبود، هیچ گاه سواران مسیحى بر آنان پیروز نمىشدند . آرى! علت ضعف، گناهانشان بود . افراد فاسد کارهاى زشتخود را پنهان نمىکردند و آن هایى هم که کار خوب انجام مىدادند، از روى ریا بود .» (محمد ابراهیم آیتى، اندلس یا تاریخ حکومت مسلمین در اروپا، ص 135) . بر این اساس، اختلاف و فساد اخلاقى مهم ترین علل اضمحلال حاکمیت مسلمانان در اندلس ارزیابى مىگردد . اینک سزاوار است از خود بپرسیم: آیا تاریخ تکرار نمىشود; آیا نباید از تاریخ اندلس عبرت آموخت; مگر غیر از این است که مؤمن از یک سوراخ دو بار گزیده نمىشود؟ چرا بى توجه به نقشه هاى دشمن بر طبل اختلاف و تفرقه مىکوبیم و از وحدت حول محور رهبرى غافل هستیم; منافع حزبى و گروهى را بر منافع انقلاب و کشور ترجیح مىدهیم; چرا در مقابل شبیخون فرهنگى دشمن اقدامى اساسى صورت نمىدهیم؟ آیا توطئه دشمن، یک توهم است یا این که توهم توطئه نیز توطئه دشمن است؟ اختصاص بودجه کلان از سوى دشمن براى نابودى جمهورى اسلامى واقعیت ندارد و یک توهم است؟ افزایش قارچ گونه باندهاى ترویج فحشا، مشروبات الکلى و انواع مواد مخدر در سطح جامعه، بویژه در میان جوانان از روى نقشه و برنامه ریزى دشمنان نیست؟ القاى شبهات و ایجاد تردید در بنیانهاى اعتقادى براى سست و متزلزل کردن باورهاى دینى مردم بدون طرح از پیش تهیه شده است؟ گسترش برنامه هاى ضد اخلاق و عفت از طریق ماهواره، پخش انواع نوار، سى دى و پوستر مبتذل، هدف خاصى را دنبال نمىکند؟ چرا از خواب غفلت بیدار نمىشویم؟ چرا گامى اساسى براى حل مشکل و رویارویى با شیطان درون و بیرون بر نمىداریم؟ دشمنى کردن در ذات دشمن نهفته است و ذاتى اوست و ذاتى چیزى هرگز از آن جدا نمىشود ولى به فرموده امیر مؤمنان: «من نام لم ینم عنه .» (صبحى صالح، نهج البلاغه، ص 452، نامه 62) . کسى که از دشمن غفلت بورزد، (بداند) که دشمن از او غافل نخواهد شد . بیاییم بر اساس دستور قرآن کریم در تاریخ گذشتگان سیر کنیم و از آن عبرت بیاموزیم و از آرمانها و اصول انقلاب اسلامى، امام و شهدا پاسدارى نماییم; چرا که سنت الهى بر این است: «ان الله لایغیر ما بقوم حتى یغیروا ما بانفسهم» (رعد/11) همانا خداوند سرنوشت هیچ گروهى را تغییر نمىدهد مگر آن که آنان آنچه را که در خودشان است تغییر دهند.
دومین عامل شکست مسلمین در اندلس را میتوان روى کار آوردن حاکمان و بسیارى از مردم به بى تقوایى و بى بند و بارى دانست. فراگیر شدن فساد در سطح حاکمیت و جامعه، آنان را از توجه به صلاح و سلامت و پیشرفت جامعه باز داشت و حمیت و غیرت دینى را در آنها از بین برد و آنچه که برایشان اهمیت داشت، قدرت طلبى و خوش گذرانى بود. در نتیجه، شهرها یکى پس از دیگرى از تحت حکومت آنان خارج گردید و به تصرف دشمن درآمد. فساد در بین حکمرانان تا بدانجا پیش رفت که «معتصم بن صمادح» حاکم «المریه» عاشق دخترى مسیحى شد و به زور او را از پدرش گرفت و بر سر همین موضوع به جنگ و خونریزى در میان مسلمانان دست زد.[مصطفى نورانى اردبیلى، بررسى عقاید و ادیان، 1386ق، ص 291] . آنگاه که حاکمان به عیش و عشرت آشکار پرداختند، مردم بسیارى از پى آنان روانه گشتند و دشمن مسیحى با طرحى شیطانى، ضربه اى سخت بر پیکر جامعه اسلامى اندلس وارد ساخت. مسیحیان شمال، قراردادهایى را با حاکمان مسلمان بستند و طبق آن آزادانه به ایجاد تفریح گاه و مدرسه و انجام تجارت بین مسلمانان پرداختند؛ در مدارس خود به فرزندان مسلمان، افکار دینى مسیحیت را القا میکردند و با به گردش در آوردن دختران زیباروى مسیحى در تفریح گاهها، جوانان مسلمان را به آنجا میکشاندند و با ترویج خرید و فروش مشروبات الکلى، مردم مسلمان را از اعتقادات دینى خود دور میساختند و به این طریق فساد را در تمام پیکره جامعه اسلامى رسوخ دادند و آن را از درون تهى کردند. بدین ترتیب بود که توان مقاومت را از آنان گرفتند. چنان که سروده ابن غسال در غم سقوط شهر «بربشتر» گواه صدق این مدعاست. او پس از به تصویر کشیدن ددمنشیهاى دشمن در حمله و تصرف شهر، دلیل گستاخى دشمن را در انجام این کار چنین بیان میکند: «اگر گناهان مسلمانان و فرو رفتن آنها در منجلاب معاصى بزرگ و کوچک نبود، هیچ گاه سواران مسیحى بر آنان پیروز نمیشدند . آرى! علت ضعف، گناهانشان بود. فراد فاسد کارهاى زشت خود را پنهان نمیکردند و آن هایى هم که کار خوب انجام میدادند، از روى ریا بود.»[محمد ابراهیم آیتى، اندلس یا تاریخ حکومت مسلمین در اروپا، ص 135] بر این اساس، اختلاف و فساد اخلاقى مهمترین علل اضمحلال حاکمیت مسلمانان در اندلس ارزیابى میگردد .
ترویج فحشا و بى بند و بارى و ضعیف کردن مبانى اخلاقى مسلمانان : شیوه ى دیگر دشمن در این تهاجم فرهنگى رواج دادن انحرافات جنسى و ضعیف کردن مبانى اخلاقى مسلمانان بود که در نتیجۀ آن حکومت هشتصد سالۀ مسلمانان نابود شد. وقتى مسیحیان دریافتند که با جنگ رویارو نمیتوان در برابر توان رزمى مسلمانان ایستاد، تصمیم گرفتند تا با گستردن دام فساد و فحشا و گسترش بیبند و بارى، نیروى محرکۀ حکومت مسلمانان را که همان ایمان جوانان بود، از کار بیندازند. آنان براى تفریح و خوش گذرانى جوانان مسلمان پارکهاى زیبایى ساختند و دختران دلرباى مسیحى را به آن پارکها گسیل داشتند و از آنان به عنوان شیطان فسونگرى براى فریب جوانان غافل مسلمان بهره بردند. دختران مسیحى در پارکها میگشتند و با طنّازى و عشوه گرى جوانان مسلمان را تحریک نموده، آنان را در گرداب شهوت غرق میکردند. در نتیجه جوانانى که تا چندى پیش، تفریحشان تمرین تیر اندازى و اسب سوارى و شمشیر زنى یا گفت و گوهاى علمى بود، به سوى این جایگاههاى فساد و بیبند و بارى کشیده شدند. از سوى دیگر براى گمراه کردن جوانان مسلمان، کلوپهاى شبانه ى مجلّلى آماده کردند که در آنها دوشیزگان مسیحى به عنوان پیش خدمت از واردان پذیرایى میکردند. البته برنامه ریزان این توطئه براى انجام کامل هدفهاى شومشان، این کلوپها را شبانه روزى کرده بودند و رایگان از جوانان مسلمان پذیرایى میکردند. حتى یکى از کشیشان با خرید انگورهاى شهر قُرطبه، شراب میساخت و قسم یاد کرده بود که آن شرابها را جز به دانشجویان مسلمان ندهد. پاپ هم، سالانه یک هزار "فلورین" به امر گسترش میخوارگى میان مسلمانان، اختصاص میداد و این گونه در فریب جوانان مسلمان سنگ تمام گذارد. تاجران مسیحى نیز با پرداختن به خرید و فروش انواع مسکرات به این حرکت سیاه شتاب بخشیدند و سرانجام مسیحیان توانستند با اقدامهاى یاد شده، زشتى گناه را در دید جوانان مسلمان بشکنند.[ر.ک: اندلس سرزمین خاطرهها، سیدعلى محقق] . رفته رفته مسلمانان در باتلاق فحشا و فساد، غوطه ور شدند و روحشان با گناه و آلودگیها عجین گردید و پاکى و صفاى خود را از دست دادند. جوانانى که روزگارى براى آموختن اخلاق و تقوا و خود سازى بر یکدیگر پیشى میگرفتند و همواره در پى شهادت طلبى و پیش برد اسلام بودند اکنون همچون بیماران، دواى درد خود را در پارکها و کلوپهاى مستى و فساد و مى خوارگى و ابتذال میجستند. با این حال افرادى که شب و روز به خوش گذرانى و لذتهاى جنسى عادت کرده بودند، چگونه حاضر بودند این همه لذتها را با جنگ و خونریزى عوض کنند! در نتیجه آنان موافق هر گونه حکومتى بودند که مناسب حالشان باشد و وسایل مستى و میگسارى آنان را فراهم کند.
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: اندلسی کردن ایران