متفکر دردمند، شهید مطهری (ره) در این زمینه، می گوید: «در کتابى خواندم که روزى یکى از حاکمان مسلمان در قصر خودش کنار دریایى نشسته بود و داشت خیابان و بازار را تماشا مى‏‌کرد. یک دختر بسیار زیباى مسیحى - و شاید به قصد دلربایى از شخص حاکم - با طنّازى فوق‌‏العاده ازآنجا عبور کرد. او مقدارى تماشا کرد، آن‌چنان فریفته شد که بى‏‌اختیار خودش از قصر بیرون دوید، دیگر مجال به غلام‌ها و نوکرها نداد که بروید او را بیاورید، خودش پرید و شخصاً او را بغل زد و آورد داخل قصر. این واقعه گزارش شد به مرکزى که این توطئه را اجرا مى‏‌کرد. مى‏‌گویند وقتى به آنجا گزارش شد، آن‌ها از شادى به رقص آمدند، گفتند دیگر ما فاتحیم». (مجموعه آثار استاد شهید مطهرى، ج‏25، ص 301) . و سرانجام کار شهوترانی وپرده دری در طبقه زمامداران و وابستگان آنها چنان بالا گرفت که «معتصم بن صمادح»، استاندار«المریا»، از استان های کشور اسلامی «اندلس» عاشق دخترک نصرانی شد و بر آن شد او را به زور از پدرش برباید. آن دختر به «جندل بن حمود»، استاندار «اشبیلیه» یکی دیگر از استان های کشور اسلامی «اندلس» پناهنده شد! «جندل» هم لشگر فرستاد تا برای این عمل «معتصم»را سرکوب نماید و در نتیجه جنگ میان این دو استاندار اسلامی در گرفت! «جندل»که از مدت ها پیش ازطرف زمامداران مسیحی در صورت همکاریش با آنان وعده فرمانروایی کل «اندلس» به او داده شده بود، از زمامداران مسیحی کمک نظامی خواست، زمامداران مسیحی هم که از دیر زمانی به انتظار وقوع جنگهای داخلی در کشور اسلامی اندلس نشسته بودند فرصت را از دست نداده و عده زیادی از سربازان مسیحی را به یاری جندل بن حمود روانه کردند. جندل با سپاهیان خود و ارتش امدادی مسیحیان بر معتصم تاخت و او را کشت و قصرش را ویران نمود! آنگاه به شکرانه این فتح نمایان جشنهای با شکوهی بر پا کرد و مردم مسلمان و حتی مالک بن عباد که معتصم یکی از استاندارانش به دست استاندار دیگرش جندل کشته شده بود از این واقعه عبرت نگرفته و در برابر آن ساکت نشستند.(اندلس سرزمین خاطره­ها، سید علی محقق، صص71-72؛ عبدالجواد قریب، غروب آفتاب در اندلس (4)، مجله آیین اسلام، شهریور1324، شماره 75، ص8) . پس از این واقعه و برادر کشی و سکوت امرای مسلمانان در برابر آن، برای زمامداران مسیحی مسلم گردید که نقشه ها و فعالیت های آنان کار خود را کرده و روح سلحشوری و شهامت و تعصب در حفظ دین و ناموس و کشور، از میان مسلمانان رخت بر بسته، و وقت آن رسیده است که آرزوی دیرین خود، یعنی تصرف کشور اسلامی اندلس و اخراج مسلمانان از آن جا را عملی سازند. -3. ترویج مشروبات الکی به منظور تخدیر جوانان مسلمان : یکی دیگر از قدم های بزرگی که زمامداران مسیحی در «اندلس» برای اضمحلال مسلمانان برداشتند، این بود که مشروبات الکلی را به رایگان وارد کشور آندلس نموده و در دسترس جوانان مسلمان قرار دادند! این حرکت دشمن، بسیار دقیق و با برنامه انجام شد؛ از اینرو نقش مهمّی در خود باختگی مسلمانان و تهی کردن آنان از آموزه های دینی ایفا نمود؛ زیرا دشمن، ابتدا دانشجویان و قشر روشن فکر را هدف تیر زهر آگین شراب قرار دادند و چون آنان نماد تجدد و روشنفکری به شمار می آمدند، مردم زیادی را بدنبال خود کشاندند. کشیشان مسیحی تا آن جای بدین امر همّت گماشتند که به شراب هایی وارداتی اکتفا نکرده و یکی از کشیش های مسیحی در یک سال، تمام انگورهای «قرطبه» را پیش خرید کرد و همه آنها را شراب انداخت و قسم یاد نمود که آن ها را جز به دانشجویان اسلامی و جوانان مسلمان ندهد.(اندلس سرزمین خاطره ها، ص71-72) نتیجه این رفتار خصمانه دشمن و استحاله مسلمانان از فرهنگ خودی این شد که: میخوارگی که در گذشته در میان زمامداران عیاش آن جا به طور نهانی رایج بوده است، یک عمل علنی و عمومی گردید، شراب‌خواری‌ کـه‌ تـا‌ آن زمـان‌ نزد مسلمین حرام، شرم‌آور و عملی‌ ننگین بود، کاری عادی شد. افراد مسلمان در اثر شراب‌خواری، آداب و رسوم اسلامی، وقار، متانت‌ و شرم‌ و حیا را از خویش دور کردند و مستی و خماری، اخلاقشان را فـاسد کرد و چون فرهنگیان و دانشجویان استعمار شده آن روز، در این عمل پیشقدم بودند، شرابخواری و میگساری کردن، نشانه تجدد و روشن فکری گردیده و هر کس از این عمل اجتناب می ورزید، کهنه پرست و خرافی نامیده می شد.(همان) . جوانان میگسار و بی بند و بار روش پدران خود را حقیر شمرده و آنان را نادان و مرتجع و دور از تمدن می خواندند. مسلمانان لباس وقار و متانت و حیا را از خود دور‌ کردند‌ و مستی و خمارآلودگی جزو تمدن و حسن معاشرت گردید و هـرکس کـه‌ مـست‌ و‌ یا‌ خمارآلوده مشاهده می­شد او را جزو طبقه والای جامعه، شیک و متجدد محسوب‌ میداشتند. -4. نفوذ در میدان‏هاى اقتصادی و آموزشى : یکی از شیوه‏ى مسیحیان در شکست جامعه اسلامى نفوذ خزنده و گام به گام در حوزه‏هاى گوناگون فرهنگى، سیاسى، اقتصادى و نظامى بود. بى‏تردید پایدارى هر حکومتى به میزان توانایى نظامى، اقتصادى، فرهنگى و سیاسى آن بستگى دارد. اگر ارتش کشورى نیرومند نباشد و سست و بى‏اراده باشند، چنین سپاهى را یاراى ایستادگى در برابر دشمن نخواهد بود. عرصه‏ى اقتصادى نیز از مهم‏ترین شاخص‏هاى پیروزى و کامیابى یک ملت است. از دیر باز به دلیل ارتباط تنگاتنگ زندگى مردم با اقتصاد و نقش تعیین کننده ‏ى آن در پایدارى ملّت‏ها و حکومت‏ها، این موضوع همواره براى زیر فشار قرار دادن و شکست یک ملّت ابزارى کار ساز بوده است. هر ملّتى که اقتصاد و تجارتى نیرومند داشته باشد، مى‏تواند ادعاى استقلال همه جانبه بکند، ولى ملّت‏هاى ضعیف همواره مجبورند دست گدایى به حکومت‏هاى استعمارى دراز کنند. همین عامل سبب وابستگى فرهنگى آنان نیز مى‏گردد؛ چرا که با ورود کالاهاى تجارى، فرهنگ استفاده ‏ى آن نیز وارد مى‏شود و این نخستین ضربه‏ ى شکننده به فرهنگ ملّى ـ مذهبى ملّت‏ها است. در اندلس آن روز نیز با بسته شدن صلح نامه میان مسیحیان و حاکمان شهر قُرطُبه مسیحیان توانستند مجوّز آزادى افسار گسیخته را در تأثیرگذارى بر شئون مختلف جامعه‏ى اسلامى قرطبه و سرانجام تمام اندلس به دست بیاورند. آنان با استفاده از این فرصت طلایى شریان‏هاى اقتصادى اندلس را نیز به دست گرفتند؛ چرا که با بستن این پیمان، مناسبات بازرگانى میان مسیحیان و مسلمانان گسترش یافت و تاجران مسیحى رفته رفته بازار اقتصادى مسلمانان را به دست گرفتند. آنان به پشتیبانى کلیسا و پاپ نیاز داشتند که پاپ با حمایت مالى از تاجران مسیحى، تجارت مسلمانان را به انزوا و ورشکستگى کشانید. و بازرگانان مسیحى را بر بازار مسلمانان، چیره ساخت. از سوى دیگر مبشران و کشیشان مسیحى بسیارى به اسپانیا سرازیر شدند و با نام‏هاى گوناگون مانند گردشگرى، استادى در آموزشگاه‏ها و تجارت، با مسلمانان آمیزش نمودند. آنان در فرصت‏هاى مناسب در جایگاه‏ هاى پرجمعیت شهر، یا مدرسه‏ ها و آموزش گاه‏ ها، به تبلیغ و گسترش مسیحیت و ضعیف کردن عقاید مسلمانان پرداختند. این گروه که تعدادشان به 1485 نفر مى‏رسید، در حقیقت جاسوسانى بودند که به عنوان چشم و گوش پاپ و کلیسا عمل مى‏کردند. در نخستین سال قرارداد، چهار دانشگاه بزرگ با هزینه‏ ى دوک و نیز فرمانده‏ى لشکر مسیحى در اندلس بنا شد که جوانان مسلمان، رایگان در آن تحصیل مى‏کردند. متأسفانه در این دوره به دلیل توجه نکردن سران مسلمان، مدرسه‏ ها و دانشگاه ‏هاى قرطبه، رو به ضعف نهاده و بیشتر کلاس‏هاى آن جا تعطیل شده بود. در نتیجه، جوانان مسلمان که پناهگاهى براى آموختن علم جز مدرسه ‏هاى مسیحى نداشتند، به آن جا روى مى‏آوردند. استادان مسیحى نیز با استفاده از فرصت به دست آمده، نقش خود را به خوبى ایفا مى‏کردند. اندیشه ‏ى جوانان در محیط مدرسه رشد مى‏یابد و هر گاه فرهنگ و موسسه ‏هاى آموزش و پرورش مبلغ فساد و فحشا باشند، سرنوشت دانش‏آموختگان آن معلوم است. آنان در عرصه‏ ى سیاسى و نظامى نیز با خریدن وزیران و حاکمان مسلمان، و با نفوذ دادن افسران نظامى خود، دربار حکومت اسلامى را نیز زیر سیطره ‏ى خود در آوردند و با نا امید کردن حاکمان و وزیران مسلمان، آنان را در مبارزه با دشمن مسیحى سست مى‏کردند.(عبدالجواد قریب، غروب آفتاب در اندلس (3)، مجله آیین اسلام، مرداد 1324، شماره 73، ص8 ؛ سرزمین خاطره ها، سید علی محقق، ص48) مسیحیان با پیروزى‏هاى پى در پى و فتح سنگر به سنگر و گسترش منطقه ‏ى حکومتى خود و کاستن از سلطه‏ى مسلمانان آنان را در فشار روانى قرار دادند به گونه ‏اى که مسلمانان روز به روز جغرافیاى اسلامى شان را از دست رفته مى‏دیدند و تنها به گذشته‏ ى درخشان خود اندوه مى‏خوردند.

نتیجه گیری : نفوذ اسلام در کشور اسپانیا یا همان آندلس اسلامی، به منظور انتشار اسلام در غرب و رساندن پیام اسلام به مردم آن سامان صورت گرفت. فاتحان آندلس، بیش از آنکه به زور و شمشیر متوسل شوند، سعی کردند که با انتشار پیام اسلام در دلهای مردم آن سرزمین نفوذ کنند. به همین دلیل بود که اسلام با اقبال عمومی مردم مواجه شد و در مدّت کوتاهی تمامی سرزمین آندلس فتح گردید. متأسفانه با ورد سپاهیان شامی به اسپانیا و پا گرفتن سلسله اموی، استحاله فکری در میان این حاکمان فاسد، آغاز گردید و با فاصله گرفتن از تعالیم اسلام، به فحشا، فساد، تجمل گرایی، عیش و عشرت و احداث کاخ­ها رو آوردند. این روند به تدریج در مردم مسلمان آندلس نیز اثر گذاشت و رفته رفته موجی از شکاکیت را در اعتقادات مردم پدید آورد. این امر زمینه­ساز نفوذ دشمن مسیحی گردید تا با هجمه فرهنگی، مردم مسلمان را از درون تهی کنند. آنان با برنامه ریزی های دقیق و حساب شده توانستند با نفوذ در میدان های فرهنگی، آموزشی، اقتصادی، سیاسی و ... از یکسو با ایجاد پارکها، کاباره­ها و ورود دختران طنّاز، زیبا و دلربا، فحشا، فساد و بی­بندوباری را ترویج کنند و جوانان مسلمان را به این دام مخرب گرفتار کنند. از سوی دیگر، مشروبات الکلی را به رایگان در اختیار جوانان قرار دهند و با این عمل، آنان را به انسانهای مست و هرزه تبدیل کنند. از سویی سوم، با ایجاد مدارس و دانشگاه­ها و ورود معلمان مسیحی، چهره اسلام را تخریب و عقیده مسیحیت را ترویج کنند. و از سویی چهارم، با نفوذ در میدان­های اقتصادی، نبض اقتصاد مسلمانان را در اختیار گیرند و مسلمانان را به لحاظ اقتصادی به خود وابسته نمایند.

نتیجه این شد که: روح مجاهدت، تلاش، فداکاری و مبارزه با دشمن از مسلمانان سلب شد و جای آن را می گساری، عیاشی، و آغوش دختران طنّاز مسیحی گرفت. از آن جا که فرهنگیان و دانشجویان استعمار شده آن روز، در این اعمال ننگین، پیشقدم بودند، این رفتارهای زشت، نشانه تجدد و روشن فکری گردیده و هر کس از این عمل اجتناب می ورزید، کهنه پرست و خرافی نامیده می شد. آنان روش پدران خود را حقیر شمرده و آنان را نادان و مرتجع و دور از تمدن می خواندند. مساجد که روزگاری مظهر عبادت و سنگر حفظ اعتقادات مردم بود، بـصورت‌ مزبله در آمـد که‌ گاهی‌ پیرمردان و پیرزنان فرقوت در آنجا برای‌ نماز‌ جمع‌ میشدند و دیگر مردمان را با مـسجد و نـماز‌ کاری نبود. وقتی دشمن مسیحی متوجه شد که هجمه های فرهنگی کارساز افتاده و مسلمانان نسبت به اعتقادات شان سست گردیده و برای آن قداست و ارزشی قائل نیستند و آغوش دختران دلربای مسیحی و نوشیدن شراب و عیاشی را بر دفاع از آیین شان ترجیح می دهند، حمله ای همه جانبه را آغاز کرد و با فتح سنگر به سنگر، آندلس را از دست مسلمانان خارج ساخت و با قتل و غارت و تعرض به ناموس مسلمانان و اخراج آنان، توحشی را در تاریخ از خود به یادگار گذاشت که شاید در طول تاریخ بشریت، به ندرت اتفاق افتاده باشد.

ترویج فحشا از عوامل مهم سقوط آندلس

سقوط آندلس عوامل متعددی دارد، اما یکی از مهم ترین عوامل، ترویج فساد و فحشا توسط مسیحیان بین مسلمانان بود. مسیحیان با برنامه ریزی های دقیق، باعث تغییر ارزش های مسلمانان شدند تا روحیه مقاومت و جهاد را از آنها سلب نمایند. تخریب فرهنگ اسلامی مسلمانان و گسترش فساد، یکی از عواملی بود تا زمینه‌ تضعیف مسلمانان و بالتبع، قدرتمند شدن مسیحیان را به دنبال داشته باشد. مسیحیان اروپا توانستند طی برنامه ای طولانی مدت، تخم رخوت، بی اعتقادی و بی اعتنایی را در جامعه مسلمانان بپاشند و انتقام سختی از مسلمانان بگیرند. ضربه پیروزی های اولیه مسلمانان در اندلس به اندازه ای سهمگین بود که خود پاپ شخصأ وارد عمل شد و نفوذ دینی اش را برای نابودی مسلمانان اندلس به کار گرفت و در این راه از اختلافات میان سرداران و حاکمان مسلمان نهایت بهره را برد. یکی از این سرداران مسلمان عرب که به مسیحیان بسیار یاری رساند، براق بن عمار است. وی در بحث و گفت وگوهای مختلف با سرداران مسیحی و مقامات کلیسا به آنها توصیه می کرد که ضمن خودداری از رویارویی مستقیم با مسلمانان، با بستن پیمان و معاهده در چند حوزه سعی کنند تا جامعه اسلامی را از درون پوک و تهی سازند. وی به آنها گفت که باید در سه چیز پیمان ببندند: آزادی در تبلیغ دین، آزادی در آموزش به مسلمانان، و آزادی در تجارت با آنها. به نظر او، دو عامل نخست باعث شد که مسلمانان و به خصوص جوانان مسلمان به خاطر حس طبیعی به آموزگار، برای مسیحیان و اروپاییان نوعی برتری فکری و نژادی قایل شوند و آنها را قوی تر و عالی مقام تر از خود بدانند و در برابر عقاید دینی خود سست و بی تفاوت شوند. عامل سوم هم می توانست در ترویج خوراک و پوشاک و نوشیدنی های حرام در بین مسلمانان مؤثر باشد و آنان را به تدریج بی قید و لاابالی کند. فرمانروایان مسلمان اندلس نیز فریب این پیمان را خوردند و با صلح موافقت کردند. در پی پذیرش پیمان صلح با مسیحیان، اخلاق و رفتار مسلمانان اندلس به فساد و تباهی گرایید. مبلغان و کشیشان مسیحی گردشگاه های مجلل و زیبایی را فراهم می آوردند و در آن به تبلیغ مسیحیت می پرداختند. چهره های سرشناس مسلمانان به ویژه در روزهای یکشنبه به سوی آن اماکن می رفتند تا علاوه بر گردش، به تماشا و لذت بردن از دختران مسیحی نیز بپردازند. همزمان و براساس توصیه های براق بن عمار، شراب اروپا به اندلس سرازیر شد تا جوانان مسلمان را فاسد کند. در نتیجه، باده گساری به امری عادی در بین جوانان مسلمان تبدیل شد و هر که از این کار سرباز می زد، او را کهنه پرست و متعصب خطاب می کردند. جوانان مسلمان، دیگر برای ارزش های دینی و اجتماعی خود ارزش قائل نبودند و مسجدها تنها به جایگاه افراد سالخورده مبدل شد و در عوض، عشرت کده‌ها و مراکز عیش و نوش مملو از این جوانان بود که برای لذت بردن از دختران مسیحی به آنجا می رفتند. خوش گذرانی و تجمل به اندازه ای بالا گرفت که تأمین این خواسته ها با درآمدهای مشروع ممکن نبود. لذا فساد اداری و رشوه و اختلاس رواج یافت و طبقات تولید کننده مانند دهقانان، کارگران و صنعتگران مورد بی توجهی واقع شدند و هر روز فقیرتر و ناراضی تر شدند. [سید محمد طهطاوی، غرروب آفتاب در آندلس: علل انحطاط حکومت مسلمانان در اسپانیا، تهران، دارالصادقین،1371، ص 16] . رفته رفته مسلمانان در باتلاق فحشا و فساد، غوطه ور شدند و روحشان با گناه و آلودگی ها عجین گردید و پاکی و صفای خود را از دست دادند. جوانانی که روزگاری برای آموختن اخلاق و تقوا و خودسازی بر یکدیگر پیشی می گرفتند و همواره در پی شهادت طلبی و پیش برد اسلام بودند اکنون همچون بیماران، دوای درد خود را در پارک ها و کلوپ های مستی و فساد و می خوارگی و ابتذال می جستند.[سعید طالبی نیا، عبرت های اندلس، مرکز پژوهش های اسلامی صدا و سیما، چاپ: دوم / بهار 1381، ص 67] . پس از آن، مسیحیان با خیانت برخی از سرداران مسلمان شهر والانس را تصرف کردند و جنایات فجیعی را در این شهر مرتکب شدند. آنها هزاران نفر از مسلمانان را به خاک و خون کشیدند و حتی به تجاوز نوامیس مسلمانان در مقابل چشمان همسران و پدران و مادرانشان پرداختند. تصرف این شهر به قدری سریع صورت گرفت که حکام دیگر شهرها نتوانستند به بسیج نیروهای خود بپردازنده این گونه بود که مسیحیان با توسل به چنین ترفندهای زیرکانه ای توانستند با آلوده ساختن جامعه اسلامی، به تدریج و آهسته شهرهای دیگر اسپانیا را نیز یکی پس از دیگری به تصرف خود درآورند.

سقوط اندلس

اندلس، سرزمین پرشکوهی که زمانی در اوج تمدن اسلامی می‌درخشید، با فتح مسلمانان به یکی از قطب‌های فرهنگی و علمی جهان اسلام تبدیل شد. اما این شکوه پایدار نماند و سرانجام به زوال گرایید. داستان سقوط اندلس نه ‌تنها شرحی از فتوحات و شکست‌ها، بلکه تحلیلی از عوامل داخلی، خارجی و ژئوپلیتیکی است که در این سرنوشت تلخ نقش داشته ‌اند. بی شک، یکی از وقایع تلخ در سیر تاریخ فرهنگ و تمدن اسلامی، سقوط اندلس و زوال حکومت مسلمانان در آن ناحیه از دنیا است. قبل از ظهور اسلام و در اوایل قرن پنجم میلادی، اندلس که منطقه ای در جنوب اسپانیا و جنوب شرقی پرتغال بود، مورد هجوم «واندال ها» و «ویزیگوت ها» قرار گرفت و این قبایل با عبور از کوه های پیرنه، وارد اندلس شدند و پس از سال ها جنگ و خونریزی، سرانجام واندال ها بر مغرب و ویزیگوت ها بر اندلس تسلط یافتند... ولی پس از مدتی به جهت عواملی چند، دولت «ویزیگوت ها» رو به انحطاط گرایید. «موسی بن نُمیر» در آن زمان حاکم افریقیه و مغرب بود، وقتی خبر انحطاط دولت «ویزیگوت ها» را شنید، تشویق شد تا اندلس را تسخیر کند. لذا به غلام خود طارق بن زیاد دستور داد با هزار سرباز در سال (92 قمری / 711 میلادی) با عبور از تنگه ای که بعدها به نام او «جبل الطارق» نامیده شد، در خاک اسپانیا پیاده شده و آنجا را فتح کند. وی توانست با ورود به اسپانیا، پادشاه «ویزیگوت ها» را شکست دهد و تا قلب اسپانیا پیش برود و در مدت یک سال، از جنوب تا شمال اندلس را به تصرف درآورد. از طرفی دیگر خود موسی بن نمیر نیز در ماه رمضان 93 با سپاهی بزرگ از جبل الطارق گذشت و پس از فتح چند شهر مهم اندلس به نیروهای طارق پیوست.[1] . اندلس به واسطه موقعیت جغرافیایی خود، همواره مورد توجه جهان اسلام و غرب بوده است. به عبارتی، این منطقه از دنیا طی چند قرن از حکومت مسلمانان توانسته بود به عنوان پل ارتباطی بین غرب و شرق عمل نماید و در زمینه های مختلف علمی و فرهنگی پیشرفت های چشمگیری داشته باشد. مثلاً، اندلس تحت تأثیر دیگر کشورهای اسلامی توانست در حیطه علوم قرآنی، علوم حدیث و دانش فقه توسعه یابد.... اندلس از لحاظ علم پزشکی نیز بسیار پیشرفت کرد و توانست اطبای حاذقی را پرورش دهد. از لحاظ فلسفه و کلام و شعر و ادبیات نیز به واسطه واقع بودن در سر حدّ سرزمین های اسلامی و اروپا به عنوان دروازه تبادل فرهنگی عمل می کرد و افراد نامداری را پرورش داد. در مورد انحطاط مسلمانان در اندلس نظریات مختلفی ارائه شده است که می توان آن ها را به سه دسته، عوامل داخلی، عوامل خارجی و عوامل ژئوپلیتیکی تقسیم کرد: الف) عوامل داخلی؛ اندلس در دوران حکومت بنی امیه به دست مسلمانان افتاد. در این دوران، بدعت ها و انحرافات فراوانی در نظام ارزشی اسلام ایجاد شده بود که می توان به موارد زیر اشاره کرد: 1- - نظام حکومت اسلامی که پس از پیامبرصلی الله علیه وآله طبق اعتقادات اهل سنت، بیعت نسبی مردم با خلیفه بود، به حکومت استبدادی موروثی فردی مبدل شد و حاکم به جای اجرای احکام الهی، تابع هوا و هوس فردی خود بود. 2- - مساوات که یکی از ارکان مهم نظام اسلامی بود، از میان رفت. امویان، نژاد عرب را نژاد برتر می شمردند و قریش را از دیگر قبایل عرب برتر می دانستند. 3- - درآمد حکومت به جای آن که صرف امور عمومی شود، به تجمّل و خوشگذرانی حکومت اختصاص می یافت و همین عامل موجب افزایش نارضایتی در بین مردم شده بود. 4- - دستگیری، حبس، شکنجه، کشتار و گاه قتل عام، از اعمال متداول دوران حکومت بنی امیه بود و آن ها از قوّه قهریه برای نابودی مخالفان خود استفاده می کردند. 5- - گرایش به تجمّل در زندگی، خوراک، لباس، خانه و... در دوران حکومت بنی امیه رواج داشت. 6- - میگساری، زن بازی، خریداری کنیزان آوازه خوان و مدیحه سرایی به سبک و سیاق دوران جاهلیت، در زمان بنی امیه متداول شد و این رفتارهای غیراسلامی به توسط فاتحان در سرزمین های تازه فتح شده رواج یافت . ب) عوامل خارجی؛ موفقیت پی در پی مسلمانان در جنگ های متعدد و فتح مناطق وسیعی از اروپا و ناکامی مسیحیان در جنگ های صلیبی، ضربه شدیدی برای اروپائیان محسوب می شد. آنان برای عقب راندن مسلمانان به ویژه از منطقه اندلس، طرحی دراز مدت تدوین کردند که این طرح دارای دو بخش بود: بخش اول: تهاجم نظامی و باز پس گیری تدریجی سرزمین اسپانیا بود. نهضت باز پس گیری یا فتح دوباره از سوی پاپ، به منزله تکلیف به مسیحیان القا شد. از جمله عواملی که به پیشرفت مسیحیان کمک می کرد، جنگ های عرب ها با بربرها بود. «آلفونسوی ادل» با تحریک مسیحیان نواحی شمالی اندلس، آن ها را وادار به شورش علیه مسلمانان کرد و پس از مدتی این نواحی از دست مسلمانان خارج شد. آنان دریافتند که دفاع از این منطقه ممکن نیست و لذا با تسلیم شدن در برابر مسیحیان موافقت کردند. وداع ابوعبداللَّه، آخرین سلطان بنی نصر و آخرین حکمران مسلمان اسپانیا با اندلس، پرچم اسلام را برای همیشه از این منطقه پایین کشید.[2] . بخش دوم: بستر سازی زمینه های فرهنگی سقوط اندلس اسلامی با تهاجم فرهنگی، یکی دیگر از عوامل انحطاط مسلمانان اندلس بود. آن ها توانستند طی برنامه هایی طولانی مدّت، تخم رخوت، بی اعتقادی و بی اعتنایی را در جامعه مسلمانان بپاشند و انتقام سختی از مسلمانان بگیرند. با شرایط خاصی که برای مسیحیان فراهم شد، آنان با خیانت برخی از سرداران مسلمان، شهر والانس را تصرف کردند و جنایات فجیعی را در این شهر مرتکب شدند. آنان هزاران نفر از مسلمانان را به خاک و خون کشیدند و حتی به تجاوز نوامیس مسلمانان در مقابل چشمان همسران و پدران و مادرانشان پرداختند. تصرّف این شهر به قدری سریع صورت گرفت که حاکمان دیگر شهرها نتوانستند به بسیج نیروهای خود بپردازند. این گونه بود که مسیحیان با توسّل به این گونه ترفندهای زیرکانه توانستند با آلوده ساختن جامعه اسلامی، به تدریج شهرهای دیگر اسپانیا را نیز یکی پس از دیگری به تصرف خود درآورند. ج) عوامل ژئوپلیتیکی؛ نکته مهم ژئوپلیتیکی در خصوص فتوحات مسلمانان در اندلس این است که شبه جزیره «ایبری» [اندلس] به طور کامل فتح نشد و به تصرّف کامل مسلمانان در نیامد؛ مخصوصاً در شمال غربی، ناحیه بزرگی از اندلس دست نخورده باقی ماند. در سایر نقاط نیز مناطقی وجود داشت که مسلمانان تسلّط مؤثّری بر آن ها نداشتند. مسیحیان که کلّ اسپانیا را از دست داده بودند، نوار باریکی را در سواحل شمال اسپانیا در کنار خلیج بیسکای برای خود به مثابه پلی حفظ کردند تا شاید بتوانند از همین مکان با استفاده از ضعف و اختلافات داخلی و بی توجّهی مسلمانان، به صورت تدریجی به سوی جنوب گسترش یافته و به تدریج، اسپانیا را به دامان مسیحیت باز گردانند. و بلاخره این گونه نیز شد.


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: اندلسی کردن ایران

تاريخ : پنجشنبه ۱۷ مهر ۱۴۰۴ | 19:45 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |