اندلسی کردن ایران
اندلس بخشی از شبه جزیره ایبری در جنوب شرقی پرتغال است این منطقه در حاکمیت ۸۰۰ ساله مسلمانان بوده است.
تاریخ سیاسی اندلس
فینیقیها در حدود سال 1200ق. م. برای گسترش بازرگانی خود، وارد شبه جزیره ایبری شدند و به تدریج بر منطقه یونان چیره گشتند. در حدود850ق. م. کارتاژها جنوب اندلس را تصرف کردند و بعدها میان آنان و رومیان نبردهایی رخ داد که موجب شد رومیان بتوانند تا 409 م. بر اندلس فرمانروایی کنند. هجوم قبایل بربر و ضعف رومیان و آمدن طوایف واندال و ویزیگُوتها از کوه های پیرنِه باعث انقراض حکومت رومیان بر اندلس شد. ویزیگوتها توانستند تا اوایل قرن هشتم م. که مسلمانان وارد اندلس شدند، بر این سرزمین تسلط یابند[۱۶]. همزمان با آمدن مسلمانان، اندلس از هر جهت دچار ناتوانی بود و ساختار اداری بیماری داشت و هرکس که میتوانست، بر دیگران ستم میکرد[۱۷]. سرزمین اندلس از قدیم به داشتن معادن[۱۸]، محصولات زراعی و تجارت شکوفا شهرت داشت و همین عامل اصلی هجوم اقوام بیگانه به این سرزمینهای دور بوده است[۱۹]. برخی باور دارند که مسلمانان نه برای سلطه بر دارایی اندلس، بلکه به قصد رهایی اقوام دیگر از جهالت و بردگی و برای گسترش جهاد اسلامی و نبرد در راه خدا، اندلس را فتح کردند و تاکید بر عامل و انگیزه مادی، ساخته پندار خاورشناسان است[۲۰]. در منابع، فتح مغرب اسلامی تا هنگام فتح اندلس، بهصورت تدریجی و در هشت مرحله وصف شده که در هر مرحله، بخشی از سرزمینها به تصرف مسلمانان درمیآمد تا اینکه فتح اندلس، این فتوحات را کامل کرد[۲۱]. به سال 92 ق. موسی بن نُصَیر، حاکم اِفریقیه، سپاهی به فرماندهی غلام خود، طارق بن زیاد، روانه اندلس کرد. طارق با همکاری و حمایت شورشیان مخالف ویزیگوتها، توانست به آسانی پاره ای از شهرهای اندلس را تصرف نماید و بهسوی شمال رود و در کمتر از یک سال همه مناطق اندلس را تسخیر کند[۲۲]. موسی بن نصیر در 93 ق. از جبل طارق گذشت و به شمال شبه جزیره ایبری رفت و راهی طُلَیطُله شد و طارق به استقبالش آمد. موسی بن نصیر نبردهایی فراوان با اروپاییان بهویژه فرانسویان کرد و پیروزیهای بزرگی نصیب مسلمانان نمود[۲۳]. او دژهای اندلس را مستحکم کرد و فرزندش را به جای خویش گماشت[۲۴]. آنگاه که سلیمان بن عبدالملک به خلافت رسید، موسی بن نصیر را زندانی و جریمه کرد و فرمان داد فرزندش را به قتل برسانند. در این دوره، اندلس بخشی از ولایت افریقیه در قلمرو خلافت دمشق بود و حاکمان آنجا را والیان افریقیه )تونس فعلی) که در قیروان اقامت داشتند، تعیین میکردند. در نصب والیان، از سیاستی ویژه پیروی میشد و هیچ گاه حکومت با دوام به این والیان سپرده نمیش[۲۵]. به سال 100 ق. عمر بن عبدالعزیز، سَمح بن مالک خُولانی را که در کشورداری و جنگاوری شهرت داشت، به امارت اندلس برگزید. سمح خولانی اصلاحات عمرانی و مالی در اندلس صورت داد و سرکشان را مهار کرد و فتوحات را ادامه داد و تا جنوب فرانسه پیش رفت[۲۶]. او نخستین کسی بود که قرطبه را به پایتختی برگزید. تا سده پنجم ق. این شهر همچنان پایتخت بود[۲۷]. موسی بن نصیر : به سال ۹۲ق. موسی بن نصیر، حاکم افریقیه، سپاهی به فرماندهی غلام خود، طارق بن زیاد، روانه اندلس کرد. طارق با همکاری و حمایت شورشیان مخالف ویزیگوتها، توانست به آسانی پارهای از شهرهای اندلس را تصرف نماید و به سوی شمال رود و در کمتر از یک سال همه مناطق اندلس را تسخیر کند. [۲۴] . موسی بن نصیر در ۹۳ق. از جبل طارق گذشت و به شمال شبه جزیره ایبری رفت و راهی طلیطله شد و طارق به استقبالش آمد. موسی بن نصیر نبردهایی فراوان با اروپاییان به ویژه فرانسویان کرد و پیروزیهای بزرگی نصیب مسلمانان نمود. [۲۵] . او دژهای اندلس را مستحکم کرد و فرزندش را به جای خویش گماشت. [۲۶] . آن گاه که سلیمان بن عبدالملک به خلافت رسید، موسی بن نصیر را زندانی و جریمه کرد و فرمان داد فرزندش را به قتل برسانند. در این دوره، اندلس بخشی از ولایت افریقیه در قلمرو خلافت دمشق بود و حاکمان آن جا را والیان افریقیه (تونس فعلی) که در قیروان اقامت داشتند، تعیین میکردند. در نصب والیان، از سیاستی ویژه پیروی میشد و هیچگاه حکومت با دوام به این والیان سپرده نمیشد.[۲۷] [۲۸] . به سال ۱۰۰ق. عمر بن عبدالعزیز، سمح بن مالک خولانی را که در کشورداری و جنگاوری شهرت داشت، به امارت اندلس برگزید. سمح خولانی اصلاحات عمرانی و مالی در اندلس صورت داد و سرکشان را مهار کرد و فتوحات را ادامه داد و تا جنوب فرانسه پیش رفت.[۲۹] . او نخستین کسی بود که قرطبه را به پایتختی برگزید. تا سده پنجم ق. این شهر همچنان پایتخت بود.[۳۰] . تقسیم بندی تاریخ اندلس : تاریخ اندلس در دوران ۸۰۰ ساله مسلمانان به چند دوره تقسیم میشود: از ۹۲ تا ۱۳۸ق. یعنی فتح اسپانیا به دست طارق بن زیاد تا روی کارآمدن امویان اندلس. از ۱۳۸ تا ۴۲۲ق. که حکومت امویان اندلس به طول انجامید و در این دوره، بیش از ۱۶ امیر اموی، از عبدالرحمن داخل تا هشام بن محمد، به حکومت رسیدند.[۳۱] [۳۲] . در روزگار اموی، تختگاه امیران از طلیطله (تولدو) که در روزگار گوتها اعتبار داشت، به قرطبه تغییر یافت.[۳۳] [۳۴] [۳۵] . فاطمیان همواره در ستیز با حاکمان اندلس بودند؛ اما نتواستند بر آن سرزمین چیره شوند.[۳۶] [۳۷] . از۴۲۲ تا ۴۷۹ق. که دوره ملوک الطوایفی بود و حدود ۳۹ حاکم محلی در سرزمینهای گوناگون اندلس به حکومت رسیدند.[۳۸] [۳۹] . از ۴۷۹ تا ۵۴۳ق. که دوره حکومت مرابطون بود و یوسف بن تاشفین مرابطی در نبرد با شاه کاستیل در۴۷۹ق. در زلاقه نزدیک بطلیوس، بیشتر سرزمینهای از دست رفته را بازگرداند و چند سال بعد ملوک طوایف را از میان برد و تنها به هودیان اجازه داد تا در سرقسطه (زاراگزا) باقی بمانند.[۴۰] [۴۱] . از۵۴۳ تا ۶۳۲ق. که دوره حکومت موحدون بود و اندلس دچار نابسامانی شد و مسیحیان سرزمینهای بسیار را تصرف کردند. در اواخر سده هفتم ق. جز در غرناطه و چند شهر کوچک، جایی برای حکومت مسلمانان باقی نمانده بود.[۴۲] [۴۳] . از سال ۶۳۲ تا ۸۹۷ق. حکومت خاندان بنی نصر برقرار گشت. اما پس از سقوط موحدون و سیطره مسیحیان بر سراسر اسپانیا، حاکمیت مسلمانان بر سرزمینهای اندلس یکسره برچیده شد. مسیحیان پس از سلطه بر سرزمین اندلس، برای خوارشماری، باقیمانده مسلمانان اندلس را موریسکوها (مور کوچک یا به اصطلاح عربی مدجنین[۴۴] نامیدند.[۴۵] . اَندُلُس بخشی از شبه جزیره ایبری در جنوب شرقی کشور پرتغال، در حاکمیت 800 ساله مسلمانان بوده است. در صدر اسلام، مسلمانان با گذشتن از تنگه جبل الطارق، فاصله کوتاه میان شمال آفریقا و اسپانیا را طی کردند و با فتح آن سرزمین، نام آندلس را بر آن نهادند. در طی قرنها حکومت مسلمانان، آندلس پیشرفتهای بسیاری کرد، بطوریکه به اعتقاد برخی پایه گذاررنسانس علمی دراروپا وعاملی برای ایجاد امپراتوری قدرتمند اسپانیا درقرون ۱۷- ۱۵ بود. درحال حاضرتعداد مسلمانانی که دراسپانیا زندگی میکنند یک میلیون نفراست که 10% از آنها اسپانیایی و باقی مسلمانان مهاجران کشورهای اسلامی میباشند. اسپانیا با نام رسمی پادشاهی اسپانیا، کشوری در جنوب غربی اروپا که در اواخر قرن نخست هجری به قلمرو اسلامی افزوده شد و اندلس نام گرفت و طی هشت قرن حضور مسلمانان در این منطقه، تمدن اسلامی در آن شکوفا شد. از اواسط قرن دوم هجری، تفکرات شیعی و جنبشهای شیعی بر ضد امویان در اندلس شکل گرفت و در سال ۴۰۷ق، پس از سقوط امویان، دولت شیعی حمودیان در این منطقه برپا شد. مسلمانان به مدت ۷۸۱ سال (از سال ۷۱۱ تا ۱۴۹۲) بر اندلس و نقاط دیگر اسپانیا حکومت کردند. در این دوران تاریخ نگاری مسلمانان در اندلس رشد چشمگیری یافت، که اوج آن توسط خاندان رازی است. اندلس به عنوان یک حوزه یا حوزههای حکومتی، با موفقیت استانی از خلافت اموی را که توسط خلیفه ولید یکم آغاز شده بود، تشکیل داد. پایان حکومت مسلمانان بر اندلس همراه با تشکیل دادگاه های تفتیش عقاید به منظور مسیحی کردن مسلمانان و اخراج مسلمانان اندلس به شمال آفریقا بود که با مقاومت ناکام مسلمانان همراه بود. در سال ۹۲ق، موسی بن نصیر، کارگزار ولید بن عبدالملک حاکم اموی در «افریقیه»، سپاهی به فرماندهی طارق بن زیاد را مأمور فتح اندلس کرد. اندلس نامی است که مسلمانان به بخشی از شبه جزیره ایبری در کنار دریای مدیترانه، واقع در جنوب اسپانیا و جنوب شرقی پرتقال و گاه به تمام آن دادهاند.[۱] اندلس در این هنگام دچار اختلافات داخلی بود. سپاه طارق از تنگه ای بین قاره آفریقا و اروپا - که بعدها به نام «تنگه جَبَلُ الطّارق» مشهور شد- گذشت و شهرهای «اَسْتَجه»، «مالَقه»، «غَرْناطه»، «قُرْطَبه»، «اِلْبیرَه» و «طُلَیطُلَه» را تصرف کرد. سپس سپاه طارق توانست بر سواحل جنوبی «خلیج بیسکی» سلطه یابد و در مدت یک سال تمام اسپانیا را از شمال تا جنوب فتح کند. بر اساس آمار رسمی، امروزه بیش از یک میلیون و پانصد هزار مسلمان در اسپانیا زندگی میکنند که حدود ۲۰۰ هزار نفر از آنان ملیت اسپانیایی دارند. اسپانیا چهارمین کشور اتحادیه اروپا از حیث تعداد مسلمانان پس از انگلیس، فرانسه و آلمان است. در بیست سال منتهی به سال ۲۰۱۰ میلادی، بیش از ۳۰ هزار اسپانیایی مسلمان شده اند. مادرید با رقم بین ۲۰۰ تا ۳۵۰ هزار مسلمان، ایالت کاتالونیا با مرکزیت بارسلون، استان اندلس وسپس مورسیا، چهار مرکز اصلی زندگی مسلمانان در اسپانیا است.[۲] . بنابر گزارش اتحادیه جوامع اسلامی اسپانیا، مسلمانان حدود ۴ درصد جمعیت این کشورند که ۶۰ درصد مهاجر و ۴۰ درصد اسپانیایی هستند. بیشتر مسلمانان اسپانیا مراکشی تبار هستند؛ با این حال جمعیت قابل توجهی از مسلمانان پاکستانی و سنگالی نیز در شهرهایی مانند بارسلونا، والِنْسیا و لُگَرنیو زندگی میکنند.[۳] . ۴۵ سال پس از فتح اندلس، فردی از خاندان بنی امیه به نام عبدالرحمن با کمک هواداران خود در اندلس به حکومت رسید و حکومت مستقل امویان را تأسیس کرد. در طول سه قرن فرمانروایی امویان در اسپانیا، مسلمانان تقریبا تمام این شبه جزیره را تحت کنترل خود درآوردند. در این دوره شهر قرطبه به یکی از فوقالعادهترین شهرهای قرون وسطی تبدیل شد و در محل یک معبد رومی، مسجد و مدرسه و بیمارستانی بنا گردید که تا امروز به عنوان یکی از بناهای تاریخی از زمان اوج شکوفایی تمدن اسلامی در اسپانیا باقی مانده است. در نتیجه مجاورت و پیوند فاتحان مسلمان و اسپانیاییها، نسلی نو پدید آمد که در تاریخ اسلام به «مولّدان» (عربهای دورگه) معروف شده اند. بسیاری از اینان نامهای عربی خود را حفظ کردند. مسیحیان اندلس نیز با مسلمانان همزیستی داشتند و در عین حفظ دین خود، به عربی صحبت میکردند و از این رو مستعربون یا «عجم الذمه» نام گرفتند.[۴] . در مجموع، مسلمانان تقریبا هشت قرن در اندلس زندگی کردند و در این مدت توانستند پایههای تمدنی درخشان و ریشه دار را پی ریزی کنند و در زمینههای علمی، فکری و فلسفی به پیشرفتهای چشمگیری دست یابند و در نتیجه بسیاری از علمای شرق را به خود جذب کنند و بسیاری از دانشمندان بزرگ را پرورش دهند که هر کدام از آنها آثار بسیار ارزنده علمی و فلسفی و ادبی پدید آوردهاند. این تمدن چنان گسترده و درخشان بوده که بسیاری از علمای اندلس و شمال افریقا، درباره تاریخ اندلس و تمدن آن کتابهایی تالیف کرده اند.[۵] . نخستین نفوذ تشیع در اندلس در میان بَرْبَرهایی بود که در پیروزیها با اعراب مشارکت داشتند و انحصارطلبی آنها را درگرفتن غنیمتهای جنگی به چشم دیده بودند. بربرها بیشتر در مناطق کوهستانی همچون الجوف و البیره استقرار یافته بودند.[۶] فرهنگ شیعی از دو راه به اندلس وارد شد: از طریق اندلسیهایی که به مشرق میآمدند و فرهنگ شیعی را به ویژه از عراق که محل اجتماع شیعیان بود و نیز از مصر یا مغرب برمیگرفتند. از طریق شرقیهایی که به طور مستقیم به عنوان «داعی» در اندلس فعالیت میکردند. نخستین کسی که با سفر به شرق بخشی از فرهنگ شیعی را به اندلس منتقل کرد، «محمد بن عیسی قُرطُبی» معروف به اعشی (م۲۲۱ق.) است. او در اندلس از فضایل امام علی علیه السلام سخن میگفت. از همان آغاز تأسیس دولت اموی در اندلس، قیامهایی در اندلس روی داد که تا حد زیادی ریشه های شیعی داشت: اولین قیام، به سرپرستی عبداللّه بن سعد بن عمار بن یاسر روی داد. او یک فرمانده اموی در دمشق بود ولی پس از کشته شدن عمار یاسر در واقعه صفین، پیوسته در حمایت از خلافت امام علی علیه السلام و جهاد با معاویه، فعالیت میکرد. او علیه یوسف الفهری، حاکم اندلس، قیام کرد ولی در سال ۱۴۳ق. توسط عبدالرحمن داخل، سرکوب شد.[۷] . در سال ۱۴۶ق. عَلاء بن مُغیث جُذامی قیام کرد و همچون سپاهیان عباسی، پرچمهای سیاه را علامت خود قرار داد. قیام او نیز که صِبغه ورنگ و بوی شیعی داشت توسط عبدالرحمن داخل درهم شکسته شد و بزرگان آن به قتل رسیدند. در سال ۱۶۵ق. حسین بن یحیی بن سعد بن عباده انصاری، از یک خاندان شیعی قیام کرد. هرچند این قیام در ظاهر به نام محبت اهل بیت و تشیع علی(ع) بود ولی در واقع به هدف رسیدن به حکومت روی داد، چرا که در نهایت حسین بن یحیی با عبد الرحمن داخل، راه آشتی و سازش در پیش گرفت و بر دوستِ شیعه خودش سلیمان بن یقظان طغیان کرد و تغییر مسیر داد. بزرگترین حرکت شیعی در اندلس که یک انقلاب بربری به حساب میآمد، حرکتی است که در منطقه سنتایر به رهبری شقیا بن عبد الواحد مکناسی پدیدار شد. او از اهالی وادی الحجارة بود و مادرش فاطمه نام داشت و از این رو، خودش را فاطمی و از خاندان پیامبر و از شُرَفاء میشمرد. او در میان مردم به نام عبیداللّه بن محمد شهرت داشت و در آغاز، معلم کودکان بود و درس قرآن و فقه داشت و از همین طریق عقاید خود را انتشار میداد. در آن روزگار، شغل معلمی یکی از شیوه های فاطمیون مصر برای نفوذ در جوامع اسلامی بود. قیام عبیداللّه از سال ۱۵۱ تا ۱۶۰ق. ادامه پیدا کرد و بعد از مرگ او نیز شاگردانش به عقاید او پایبند باقی ماندند و رهبری حرکت به عهده وجیه غسّانی افتاد. وی از فرماندهان لشکر عبدالرحمن داخل بود که به حرکت شیعی عبیداللّه بن محمد پیوست.[۸] . در سال ۲۳۷ق. قیامی شیعی در پایتخت اندلس (قرطبه) روی داد. رهبر این حرکت معلمی دیگر بود که عقاید باطنی داشت و حرکت او شیعی به حساب میآمد. او را منتسب به اسماعیلیه باطنیه دانسته اند. این قیامهای محلی و ناموفق که در جای جای اندلس و در حکومت اموی روی میداد، نشانگر وجود زمینه های مساعد در میان طبقات مردم جامعه بوده است. حکومت بنی حمود : خلافت امویان قرطبه در سال ۴۰۷ق. به دست علی بن حمود از نوادگان امام حسن علیه السلام سقوط کرد[۹] و تمام کوششها در برگرداندن آن بی نتیجه ماند. در این زمان زمینه تبلیغات شیعی که سالها در اندلس سابقه داشت، فراهم گردید و علویان با استفاده از این فرصت، به تشکیل نخستین دولت شیعی اقدام کردند که در اندلس به نام آن خطبه خوانده شد. این دولت، دولتِ حمودی بود که تنها نیم قرن دوام آورد. حمودیان از نظر خاندانی، به ادریس بن حسن علوی منسوب بودند که در سال ۱۷۲ق نخستین دولت علوی )ادریسیان( را در غرب اسلامی پدید آورد. علی بن حمود نخستین خلیفه حمودی، با این که اصالتا عرب بود، بیشتر وقتها به زبان بربری صحبت میکرد. امیرنشینهای مستقل بربری نیز دعوت دولت حمودی را پذیرفتند، از جمله دولت بنیزیری صنهاجی در غرناطه که گرایش شیعی آنها تا پایان دولت شان بر جای ماند. در این دوره شاهد نوعی آزادی اندیشه هستیم که در تمامی دوران خلافت امویان از آن خبری نبود. این آزادی سبب شد تا بسیاری از باورهای شیعی آشکار شود بدون آن که نیروی حکومتی خاصی آن را تحت فشار قرار دهد. در سایه این آزادی اندیشه، گونهها و اقسام فرهنگهای شرقی در اندلس رواج یافت.این درحالی بود که در خلافت امویان، در این زمینه رقابت سختی وجود داشت. امویان تنها آن چه را که موافق و هم آهنگ با روحیۀ حاکم بر اندلس بود اجازه میدادند.[۱۰] در یک جمع بندی کلی میتوان گفت که با وجود موانع بسیار، از آنجا که فرهنگ شیعی دارای مواضع عدالت خواهانه و حق طلبانه بود و هم چنین مبانی اصولی و منطقی داشت، توانست درجامعه اندلس جای پایی برای خود باز کند و حتی به ابراز وجود سیاسی چند ساله نیز موفق شد، ولی آن چه مسلم است این که فرهنگ اصیل شیعه دوازده امامی، هیچ گاه در اندلس بروز جدّی نیافت. واقعیت این است که حمودیها تاحد زیادی شیعیان معتدل بودند، به طوری که دولت آنها رنگ مذهبی قوی نداشت و آنها، مذهبی که از هر جهت ابعاد آن روشن باشد و فلسفهای که بر پایههای ثابتی بنا شده باشد و فقهی که آنها را از دیگران متمایز کند نداشتند، آنگونه که دولت فاطمیان یا دولت آل بویه در ایران چنین بودند. حمودیها به درستی به بعضی از مبانی عمومی تشیع باور داشتند، اما فقط آنچه در راستای مطامع سیاسیشان دنبال میکردند.[۱۱] . این دولت یکی دیگر از دولتهای شیعی عربی است که در نیمه دوم قرن پنجم هجری توانست بخشهایی از اندلس را تصرف کند. این دولت، عظمت دولت فاطمیان و امکانات آن را نداشت اما کتابخانه بنی عمار در پایتختشان، طرابلس، بیش از یک میلیون کتاب داشت. در این دولت نهضت علمی و فکری مهمی در طرابلس شکل گرفت که دانشمندان و دانشجویان را از هر جای دنیا به این سرزمین جذب کرد تا آنجا که دانشمند بزرگ اندلسی احمد بن طلیطلی از اندلس به این سرزمین روی آورد و بنی عمار سرپرستی و اداره کتابخانه بزرگ خود را به او واگذار کردند.[۱۲] . در دوره حکومت حمودیان در اواخر قرن پنجم هجری، ادبیات شیعه در اندلس رواج یافت. در این دوره، تعدادی از شاعران در مدح پیامبر ص و اهل بیت شعر سرودند که در آنها، مراثی فراوانی نیز پیرامون واقعه کربلا و ماتم امام حسین ع یافت میشود و مردم به شنیدن آن شوق فراوان نشان میدادند. در این میان، ابن دراج مشهورترین و اولین شاعری است که با اسلوبی حزین، گریه بر امام حسین(ع) را ترویج نمود و اشعار او مقدمه ای برای اشعار دیگران شد.[۱۳] اشعار حزین ابن دراج در مورد اسرای آل البیت، و بد رفتاری با آنان و وقایع حزنآور ایتام آل محمد(ص)، همزمان با گرفتاریهای مسلمانان در اندلس و آوارگی آنها، طرفداران فراوانی یافت که در حقیقت به صورت بیان حال مسلمانان و خانواده های آنان بود. ابن درّاج هر چند در مدح و مراثی اهل بیت اشعار فراوان و مضامین بلندی دارد، لیکن هرگز عقاید شیعه را در کلمات خود نیاورده است. اولین شاعری که عقاید مخصوص شیعی را که متضمن عصمت و وصایت است، در اشعار خود آورد، ابن حناط است. در اواخر قرن ششم و اوایل قرن هفتم، به پیروی از سبک ابن دراج، مدائح نبوی و اشعار حزن بر اهل بیت رواج پیدا کرد. در این دوره، بسیاری از خاندانهای بزرگ که شاهد کشتارها و مظالم فراوان و هرج و مرج روزگار و سقوط امراء و خلفاء بودند، گروهی را میفرستادند تا اشعار و مدایح نبوی و مراثی بکاء بر حسین شهید و درخواست شفاعت نبوی را، در روضه نبوی در مدینه منوره بخوانند و در سایه تقرب به پیامبر و اهل بیت، طالب عفو گناهان و تقصیرات در درگاه خداوند شوند. از میان این خاندانها و شعراء، ابو بحر صفوان بن ادریس تجیبی مرسی (متوفای ۵۹۸ق. را میتوان نام برد که کتابی در آثار و برکات بکاء بر امام حسین و اهل بیت نوشته است.[۱۴] دیگری محمد بن عبدالرحمن تجیبی (متوفای۶۱۰ق.) است که کتاب «مناقب السبطین الحسن و الحسین» را نوشته است.[۱۵] دیگری ناهض الوادی (متوفای ۶۱۵ق.) است که قصیدهای در بکاء حسین گفته است.[۱۶] و سرانجام ابو عمران موسی بن عیسی بن المناصف (متوفای ۶۲۷ق.) «ارجوزه فی مقتل الحسین» را در مدح پیامبر و مصائب اهل بیت سروده است.[۱۷] . نسبت فراوانی جمعیت شیعیان به مسلمانانی که در آنجا وجود دارد نابرابر است. اگر حدود یک میلیون نفر مسلمان در اسپانیا وجود داشته باشد، میتوان گفت کمتر از ۵۰ هزار شیعه در این کشور وجود دارد. که از این تعداد ۱۰ هزار نفر ایرانی هستند و تعدادی عراقی، لبنانی، پاکستانی و مناطق دیگر از شیعیان مهاجر هستند. حدود دو هزار نفر پاکستانی که در بارسلون زندگی میکنند، شیعه هستند و تعداد لبنانیها و عراقیهای شیعه ساکن مادرید به ۲۰۰-۳۰۰ نفر میرسد.[۱۸] . جعفر گنزالس: او با خواندن کتابی با نام «برادر پیغمبر» اثر شیخ محمد جواد شری محقق و اندیشمند لبنانی مقیم آمریکا مذهب شیعه را پذیرفت. سپس برای آشنایی بیشتر با مکتب اهلبیت راهی ایران شد و در سن ۴۰ سالگی فراگیری علوم اسلامی در حوزه علمیه قم را آغازکرد. گنزالس طی ده سال قرآن را به زبان اسپانیایی ترجمه کرد و همچنین تاکنون «تفسیر سوره حمد»، آثاری از امام خمینی همچون «ولایت فقیه»، «رساله عملیة» امام خمینی، «چهل حدیث» و «آداب الصلاة» را به زبان اسپانیایی ترجمه کرده و در حال حاضر نیز در پایگاه اینترنتی «اسلام اسپان» اسپانیا مشغول فعالیت است.[۱۹] . "عبدالغنی المعمار" رئیس مرکز فرهنگی شیعیان مادرید میکائیل آلوارز بنیانگذار جامعه اسلامی بیعت الله، امام جماعت مسجد امام رضا(ع) در سویا و نویسنده کتاب امام رضا به زبان اسپانیایی . مرکز فرهنگی امام علی (ع): این مرکز در بیشتر شهرهای مهم اسپانیا شعبه دارد. مرکز فرهنگی اهل البیت (ع) مادرید . مرکز فرهنگی شیعیان مادرید . موسسه آل البیت: این موسسه زیر مجموعه موسسه جهانی آل البیت است. ریاست شعبه این موسسه در اسپانیا با موسی اعسم است. مرکز شیعی بیعة الله در سویا . حسینیه عراقیها در مادرید . حسینیه شیعیان پاکستانی در بارسلونا . حسینیه امام رضا در مالاگا . فعالیت مراکز شیعی، که به اهتمام مسلمانان لبنانی، ایرانی و عراقی اداره میشود، به دلیل مشی انقلابی آنان و حساسیت دولت اسپانیا و نیز ضعف بنیه مالی محدوداست.
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: اندلسی کردن ایران