پلیس غرش ماینرهای غیرمجاز را خفه کرد!
نیروهای پاسگاه انتظامی فردوسی مشهد،سوله ای اجاره ای را در روستای چهارفصل شناسایی کردند که درون آن رمز ارزهای دیجیتالی غیرمجاز تولید می شد و۲۶ماینر درحال غرش بودند که با حضور پلیس خاموش شدند.به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان،ماموران پاسگاه انتظامی فردوسی که با تشکیل گروه های مردمی ،منابع و مخبرانی را برای مقابله با جرم فعال کرده بودند به اطلاعاتی دست یافتند که نشان می داد صدای غرش ماینرهای تولید رمز ارز دیجیتالی ازیک سوله اجاره ای درروستای چهارفصل به گوش می رسد. با کسب این اطلاعات مردمی،بلافصله گروهی ازعوامل انتظامی با هدایت مستقیم سروان مصطفی حسنی(رئیس پاسگاه فردوسی)به طرف سوله مذکور حرکت کردند اما با قفل های زیادی روبرو شدند که بردرسوله آویزان بود.
بنابراین آن ها با هماهنگی قضایی،قفل ها را شکستند و از درون سوله که به عنوان کارگاه تولیدی اجاره شده بود،تعداد۲۶دستگاه ماینر درحال تولید رمز ارز کشف کردندو بدین ترتیب صدای غرش ماینرها خفه شد.طولی نکشید که نیروهای انتظامی با بهره گیری از شگردهای پلیسی موفق شدند مالک ماینرها را شناسایی و او را دستگیرکنند. بررسی ها نشان داد :مرد مذکورازبرق غیرمجازبرای تولید رمز ارز استفاده می کرد اما چون برق کارگاه ۳فاز بود کسی متوجه افزایش استفاده از برق نشده است. با معرفی این متهم به تعزیرات حکومتی مشهد،تحقیقات بیشتر دراین باره همچنان ادامه دارد.
ماجرای دلارهای قاچاق، جنجالی شد !
وقتی یکصدو۱۵ هزار و ۵۰۰ دلار درون کیسه پلاستیکی حاوی ایزی لایف به طرز عجیبی از کلانتری نجفی مشهد سردرآورد،ناگهان ۳تبعه خارجی با مراجعه به کلانتری مدعی مالکیت دلارهای قاچاق شدند و بدین ترتیب این ماجرای پیچیده جنجالی شد.
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، مدتی قبل راننده میانسالی در بولوار پیروزی مشهد به به آرامی حرکت می کرد تا این که به کنارپارکی رسید اما در یک لحظه حادثه عجیبی رخ داد. او زن جوانی را دید که هراسان می دوید و درخواست کمک می کرد. «ح-ط»(راننده)با مشاهده این صحنه فرمان را به سمت راست خیابان گرفت و در حالی کنار زن جوان توقف کرد که شیشه سمت شاگرد را نیز همزمان پایین کشید تا ماجرای فرارهراسان زن جوان را جویا شود ولی آن زن در یک لحظه پلاستیک زباله مشکی رنگ را به درون خودرو انداخت و در حالی که از محل دور می شد،فریاد زد:حرکت کن! برو! و این گونه از مقابل دید راننده دور شد! در همین حال «ح-ط»که هنوز در شوک بود ،پدال گاز را فشرد تا از آن مکان فاصله گرفت ولی ناگهان به کیسه زباله و محتویات آن مشکوک شد و تصمیم دیگری گرفت. او با سرعت به سوی کلانتری نجفی مشهد حرکت کرد و این ماجرای عجیب را با جزئیات آن برای افسر نگهبان شرح داد.هنوز سخنان راننده خودرو به پایان نرسیده بود که مرد تبعه خارجی وارد مرکز انتظامی شد و ادعا کرد وسایل و اموال درون کیسه زباله به او تعلق دارد. به همین دلیل نیروهای انتظامی درون کیسه را در حضور آن ها بازدید کردند که مشخص شد ،داخل آن تعدادی پوشک(ایزی لایف)ویکصدو۱۵هزارو ۵۰۰ دلار و در پلاستیکی دیگر یک دستگاه گوشی تلفن آیفون به همراه کارت شناسایی اتباع افغانستانی و کارت های حساب بانکی به نام «م-ق»وجود دارد اما هنوز این ماجرای پیچیده و تحقیق افسران انتظامی ادامه داشت که زنی با پلیس ۱۱۰تماس گرفت و راز دستبرد دزدان موتورسوار به کیف حاوی مدارک ،طلا و جواهرات و مبلغ۲۲۵هزار دلار به همراه گوشی آیفون خبر داد.دقایقی بعد او با راهنمایی های ماموران انتظامی به کلانتری نجفی آمد وبا مشاهده کیسه زباله که کیفی نیز درون آن قرارداشت،ادعا کرد:ساعتی قبل شوهرم با من تماس گرفت و با نگرانی گفت:افرادی در تعقیبش هستند.سپس از من خواست تا دلارها و مدارک را به محل قرارببرم ودرآن جا یکیدگر را ملاقات کنیم. من هم برای آن که کسی مشکوک نشود،دلارها را درون پوشک های ایزی لایف جاسازی کردم ولی طلاها را نزد خودم نگه داشتم که موتورسواران کیسه حاوی دلارها را ربودند.
از سوی دیگر طولی نکشید که همسر این زن افغانستانی نیز به کلانتری آمد و مدعی شد،دلارها متعلق به من است که از همسرم خواسته بودم آن ها را در محل قرار به من بدهد!!در همین حال مرد افغانستانی که بعد از انتقال دلارها وارد مرکز انتظامی شده بود،درباره این ماجرا گفت:من دلارها را به امانت به این زوج هموطن خودم داده بودم تا آن ها را برایم نگه دارند ،ولی از طریق آشنایانم متوجه شدم که این زوج قصد خروج از کشور را دارند،به همین دلیل تلفنی از همسر این زن خواستم تا امانتی را به من بازگرداند و خودم نیز به درمنزل آن ها رفتم که ناگهان همسر او را دیدم که با عجله و هراسان از منزل خارج شد تا مرا دید با سرعت شروع به دویدن کرد و کیسه زباله را درون یک خودروی پژو۲۰۶ انداخت که من هم بلافاصله به کلانتری آمدم تا ماجرا را گزارش کنم،ولی در کلانتری با کیسه حاوی دلارها روبرو شدم که راننده ۲۰۶ آن ها را تحویل داده بود...
گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است:در حالی که با دستور سرهنگ محمدولیان(رئیس کلانتری نجفی مشهد)تحقیقات گسترده ای برای ریشه یابی ماجرای دلارهای جنجالی آغاز شد،«م-ق»که همه مدارک شناسایی به نام او بود به اتهام نگهداری ارز قاچاق به تعزیرات حکومتی معرفی شد و بررسی های تخصصی ادامه یافت.
ماجرای«گل» فروش جوان
باورش سخت بود. کمتر از ۲۵ سال سن داشت. در اوج دوران جوانی که باید وارد فعالیت های تولیدی یا اجتماعی می شد،اکنون حلقه های فولادین قانون دستانش را می فشرد. او به اتهام توزیع موادمخدر از نوع«گل»در مشهد دستگیر شده بود.
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان،ماجرای دستگیری این جوان«گل»فروش از آن جا آغاز شد که چندروز قبل منابع و مخبران محلی از توزیع گسترده موادمخدر در کوی امیرالمومنین(ع)توسط یک جوان موتورسوار خبردادند. به همین دلیل موضوع در دستور کار عوامل انتظامی قرارگرفت و رصدهای اطلاعاتی گسترده ای با نظارت مستقیم سرهنگ روح ا...لطفی(رئیس کلانتری آبکوه)آغاز شد.
طولی نکشید که عوامل انتظامی با همکاری نیروهای مردمی موفق به شناسایی جوان مذکور شدند و او را زیر چتر اطلاعاتی گرفتند. درهمین حال وقتی جوان مذکور در حال فروش موادمخدر به جوانی دیگر درخیابان بود، به محاصره پلیس درآمد. اما او ناگهان وارد پیاده رو شد و گریخت ولی منطقه مذکور به قرق پلیس درآمده بود و او بعد از تعقیب کوتاهی به چنگ قانون افتاد و دستبندهای فولادین به دستانش گره خورد. با آن که بررسی ها نشان داد او هیچ سابقه کیفری ندارد و برای اولین بار از مدتی قبل شروع به توزیع موادمخدرکرده است اما در بازرسی بدنی از وی ۲بسته پلاستیکی حاوی «گل» کشف شد که به طرز ماهرانه ای و با دستگاه های گرم کن،پلمب شده بود.
این موضوع بیانگر آن بود که جوان مذکور به طور حرفه ای و با شگرد بسته بندی های زیبا،موادمخدر را به فروش می رساند. به همین خاطر عوامل انتظامی با دستور ویژه قاضی دشتبان وارد عمل شدند و به بازرسی مخفی گاه وی پرداختند. در نتیجه این بازرسی ۵۶بسته «گل»آماده فروش دیگر نیز به همراه ۱۳میلیون تومان وجه نقد حاصل از فروش موادکشف شد.
اگر چه این جوان به صراحت فروش و توزیع موادمخدر به جوانان را پذیرفت و برای انجام تحقیقات بیشتر راهی دادسرای انقلاب شد اما من هنوز درشوک بودم و با خود می اندیشیدم چرا ؟ ....
بر اساس ماجرای واقعی در زیر پوست شهر
پیدا و پنهان وحشتناک ترین جنایت خانوادگی !
مردی که در پی مشاجره لفظی خانوادگی،دخترش را به قتل رسانده و با بریدن پاهای او در کارگاه تراشکاری، جسد را درون لاستیک های خودرو و در بیابان های بولوار توس مشهد به آتش کشیده بود، روز گذشته پیدا و پنهان این جنایت وحشتناک را فاش کرد.
به گزارش روزنامه خراسان، ماجرای این پرونده هولناک جنایی از پانزدهم مهر هنگامی آغاز شد که پرونده گم شدن یک دختر۲۹ساله در کلانتری کاظم آباد تشکیل و برای بررسی های تخصصی به اداره جنایی پلیس آگاهی مشهد ارسال شد. با توجه به اهمیت موضوع و با دستور ویژه سرهنگ جوادبیگی (رئیس پلیس آگاهی)گروهی از افسران «دایره فقدانی ها» ماموریت یافتند تا ماجرای گم شدن «ف-د» را زیر ذره بین تحقیقات ببرند و کنکاش های تخصصی را به شیوه عملی ادامه دهند. طولی نکشید که واکاوی های نامحسوس درباره وضعیت اجتماعی و خانوادگی دختر گمشده نشان داد که وی با خانواده اش دچار مشکلات و درگیری های خاصی است. بنابراین تحقیقات پلیس با راهنمایی های قاضی وحید خاکشور (قاضی ویژه قتل عمد مشهد) درباره اختلافات خانوادگی متمرکز شد و فرضیه جنایت قوت گرفت. در همین حال و با دستور مقام قضایی،پدر دختر گمشده در حالی به پلیس آگاهی احضار شد و مورد پرسش و پاسخ های پلیسی قرارگرفت که سرنخ های مهمی از درگیری و مشاجره های خانوادگی بین او و دخترش به دست آمده بود.
«ج-د»(مرد۵۵ساله) که با مشاهده اسناد و مدارک پلیسی،دچارحیرت شده بود، به تناقض گویی پرداخت و بدین ترتیب وی با فرضیه قتل دخترش به شعبه ۲۵۸ دادسرای عمومی و انقلاب مشهد هدایت شد. این مرد وقتی در برابر میز عدالت ایستاد و متوجه شد که قصه گویی هایش برای قاضی پرونده های جنایی رنگی ندارد ،در یک لحظه اتهام قتل دخترش را پذیرفت و گفت: دخترم دوبار ازدواج کرده و از همسرانش جدا شده بود،به همین دلیل وضعیت روحی و روانی مناسبی نداشت؛ به طوری که با همه اعضای خانواده و به ویژه برادرانش درگیر می شد و به آن ها توهین می کرد. دراین میان من هم از رفتارهای نامتعارف او بی نصیب نبودم و دخترم با من نیز به مشاجره های لفظی می پرداخت و حرف های نامربوطی بر زبان جاری می کرد. این گونه بود که وقتی روز حادثه رفتارهایش را تکرار کرد ،تصمیم به قتل او گرفتم .ابتدا همه اعضای خانواده ام را به بهانه ای به بیرون از خانه فرستادم و دختر کوچکم را نیز به منزل یکی از بستگانم بردم . هنگامی که به خانه بازگشتم دوباره درگیری و مشاجره بین ما شروع شد و او بازهم با صدای بلند به من توهین کرد . این بود که ضربه ای به صورتش زدم و او با سر به زمین افتاد . دیدم خونریزی شدیدی دارد و بعد هم جان خود را از دست داد. به همین خاطر جسد او را درون کیسه نارنجی رنگ گذاشتم و به کارگاه تراشکاری انتقال دادم. آن جا برای آن که بتوانم جسد را به راحتی حمل کنم ، پاهای او را از زانو و قسمت ران با چاقو قطع کردم و سپس جسد را به بیابان های انتهای توس ۱۲۱ بردم. چند حلقه لاستیک کهنه خودرو را با گالن ۲۰ لیتری بنزین آتش زدم و جسد دخترم را درون آن ها سوزاندم! ولی طلاهای او را داخل لوله بخاری در تراشکاری گذاشتم ،تا کسی به آن ها دسترسی نداشته باشد!گزارش روزنامه خراسان حاکی است: ظهر روز گذشته و در پی اعترافات تکان دهنده این مرد میانسال در حضور قاضی ویژه قتل عمد،گروهی از افسران اداره جنایی آگاهی و بررسی صحنه جرم نیز در کنار مقام قضایی قرارگرفتند و عازم بیابان های انتهای توس۱۲۱ شدند. در همین حال متهم به قتل ، محل سوزاندن جسد را به گروه ویژه جنایی نشان داد که آثاری از استخوان های سوخته و سیم های درون لاستیک ها هنوز باقی مانده بود. بنابراین گزارش ،تحقیقات جنایی تا عصر روز گذشته به طول انجامید و متهم جزئیات دیگری از وحشتناک ترین جنایت خانوادگی را در حضور قاضی خاکشور و استوار سیفی(مامور تحقیق) بیان کرد. این درحالی است که به دستور مقام قضایی ، متهم مذکور در اختیار کارآگاهان دایره قتل عمد پلیس آگاهی مشهد قرارگرفت تا ابعاد پنهان دیگر این ماجرای تکان دهنده زیر نظر سرهنگ ولی نجفی (رئیس دایره قتل عمد)واکاوی شود.
پیگیری ۱۳۶ پرونده تخلفات مدیران دولتی در استان کرمان
پارسال ۲۳ هکتار اراضی شهری و ۴۰ هکتار اراضی ملی به بیت المال برگشت شد،که بخشی از کار سربازرسان و بازرسان سازمان بازرسی به شمار می رود.بازرس کل قضایی استان کرمان با بیان این که با پیگیری های انجام شده در این اداره کل ، وجوه برگشت شده به بیت المال، ۱۴۰۰ میلیارد ریال بوده است، اظهارکرد: میزان مبالغ اعاده شده به اشخاص ۱۳۰۰ میلیارد ریال بوده ،که در مجموع در سال گذشته ۲۷۰۰ میلیارد ریال برگشت اموال به اشخاص یا بیت المال انجام شده است.دادخدا سالاری در نشست خبری به مناسبت سالروز تاسیس سازمان بازرسی کل کشور از رسانه ها به عنوان همکاران سازمان بازرسی یاد کرد و ادامه داد: شاهد همکاری بسیار خوب اصحاب رسانه با سازمان بازرسی هستم و بسیاری از مواردی که اصحاب رسانه مطرح کرده اند، به نتیجه رسیده است.
وی تصریح کرد :مردم بهترین ناظران هستند و اصحاب رسانه نیز نمایندگان مردم هستند. عضو شورای قضایی کرمان از تشکیل و پیگیری هزار و ۱۴۹ پرونده و گزارش های اصلاحی وتخلفاتی در کرمان خبر دادو تاکید کرد: حق استان کرمان با دارا بودن رتبه اول تولید کاتد، رتبه اول تولید کنسانتره، قطب فولاد کشور، رتبه برتر در محصولات باغی، رتبه برتر در تولید محصولات جالیزی و ... این نیست که فردی برای یک کفش یا یک کیسه آرد سرقت انجام دهد. وی خاطرنشان کرد:۱۳۶مورد پیگیری کیفری بازرسی کرمان برای تخلفات مدیران دولتی داشتیم.
وی درپاسخ به سوالی درخصوص نماینده مردم سیرجان و بردسیر و سخنگوی كميسيون اصل ۹۰ مجلس که اعلام کرده است پس از نطق اخیرش در صحن علنی مجلس و سایر پیگیری هایش در خصوص وقوع برخی مسائل و پروندههای فساد در بعضی شرکتهای صنعتی و معدنی، از سوی بخشی از مافیای فساد به طرقی تهدید به مرگ شده است، گفت: اگر همه ۱۰ نماینده مردم استان کرمان در مجلس با هم و به طور گروهی در موضوع مبارزه با فساد، این مطالبه گری را داشتند این مشکل برای نماینده سیرجان و بردسیر پیش نمی آمد وقتی ۱۰ نفر نماینده با هم باشند این اتفاق ها نمیافتد.
دختری قربانی عشق پنهانی
همسردومم آبروی مرا برده است و دیگر حاضر نیستم با او زندگی کنم چرا که از قبل هم من دختری را دوست داشتم که به صورت پنهانی با او ازدواج کرده ام و....
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، مرد۳۳ساله که برای پیگیری شکایت خود از همسرش وارد مرکز انتظامی شده بود، درباره این ماجرای تاسفبار گفت: پدرم کارگر بود و الان از دنیا رفته است و مادرم با حقوق بازنشستگی پدرم زندگی را می گذراند؛ من تا دیپلم درس خواندم و بعد ازآن به خدمت سربازی رفتم .
یک روز وقتی به مرخصی آمده بودم با دوستانم به پارک رفتم. آن جا با یک دختر آشنا شدم .واقعا مهرش به دلم افتاد. مدت یک سال از طریق تلفن صحبت می کردیم تا این که سربازی ام تمام شد. چند باری هم او را دیدم.
خلاصه عاشقش شده بودم. ماجرا را به مادر و پدرم گفتم، آن ها هم مخالفت کردند. یکی از خواهرانم به اصرار من به خانه آن ها رفت که اوضاع بدتر شد. خواهرم از تفاوت های فرهنگی- اجتماعی و اقتصادی بین ما صحبت می کرد. مادرم هم میگفت دختری که در خیابان پیدا شود، اهل زندگی نیست. خلاصه دعوا و مرافعه ها ادامه داشت وآن ها حاضر نبودند «بتول» را به عنوان عروس خودشان قبول کنند. یک روز مادرم مرا قسم داد که «بتول» را رها کنم ولی من نمیتوانستم. برای همین او را مخفیانه عقد کردم. در همین موقع بود که دایی ام دختر یکی از دوستان نزدیکش را که گرگان زندگی می کرد، برای ازدواج با من پیشنهاد داد. پدر و مادرم هم زود دست به کار شدند. درحالی که یک سال از ازدواج مخفیانه من و«بتول» می گذشت، من «کیمیا» را هم عقد کردم. ولی هیچ علاقه ای به او نداشتم. پدرم در همین زمان فوت کرد. مادرم برای این که مرا پایبند زندگی کند، عروسی مفصلی برایم گرفت. من هم سرکار می رفتم ولی پول هایم را برای «بتول»خرج می کردم .چند باری«کیمیا» اعتراض کرد و دعوایمان شد.ولی مادرم مجبور بود مخارج زندگی مرا هم بدهد. در همین زمان «بتول» باردار شد و الان یک پسر۶ ساله از او دارم. «کیمیا» می دید که هیچ علاقه ای به او ندارم گاهی هفته ها و ماه ها با هم کار و حرفی نداشتیم. از طرفی چند نفری مرا با «بتول» دیده بودند و من هم چند باری پسرم را به خانه بردم. «کیمیا» شک کرد ولی من به خاطر مادرم مدام دروغ می گفتم که اصلا کسی در زندگی ام وجود ندارد. کار که بیخ پیدا کرد، گفتم او را طلاق داده ام. مادرم نیز با «کیمیا» صحبت کرد و او با این که قهر کرده بود، به خانه برگشت تا این که تقریبا دوماه پیش دعوای سختی با «کیمیا» کردم. به او گفتم به خانه مادرش برود و توافقی جدا شویم. من فکر کردم او می خواهد جدا شود. من هم از اول «بتول» را دوست داشتم و تا الان هم نتوانستم خانه و وسایل منزل جداگانه ای برای او بگیرم. از فرصت استفاده کردم و«بتول» را به خانه ام آوردم اما «کیمیا» دیروز به همراه مادرش به خانه آمد و من سعی کردم او را دست به سر کنم ولی او که شک کرده بود نرفت و با مادرش شیشه خانه را شکست و با من و بتول درگیر شد؛ الان هم با آبروریزی که انجام داد من دیگر حاضر به زندگی با او نیستم.اکنون نیز من و «بتول» از او به اتهام تخریب و آبروریزی شکایت کردیم ....
گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است: با پیگیری شکایت این مرد ۳۳ساله بررسی های کارشناسی و روانشناختی نیز با دستورویژه سرهنگ ابراهیم عربخانی(رئیس کلانتری گلشهرمشهد) در دایره مددکاری اجتماعی آغاز شد.
بر اساس ماجرای واقعی در زیر پوست شهر
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی