روزمرگی در کمین بیداری

در میانهی جنگ آنگاه که اخبار و روایتهای گوناگون اوج میگیرند و خیز بر میدارند و حتی برخی متخصص رسانهای را در خود غرق میکنند - اخبار و روایتهایی که بعضاً حتی صحت و سقمشان هم مشخص نیست - سخن گفتن و روایت کردن از واقعیات، آنگونه که هستند نه آنگونه که دشمن آن را بازنمایی میکند، اهمیت و ضرورتی مضاعف پیدا میکند. البته نه به شکل آنچه که در هجوم اخبار و اطلاعاتی میبینیم و امکان رمزگشایی آنها برای مخاطب مشخص نیست بلکه به شکلی که اولویتها را به شیوهای منطقی برای مخاطب مشخص کند، ارتباط منطقی میان پدیدهها را تشریح کرده و توجه مخاطب به سمت و سویی رهنمون شود که در حالت عادی چندان مد نظر قرار نمیگیرند.
«صدای ایران»، روزنامه اینترنتی رسانهی KHAMENEI.IR که از روزهای آغازین جنگ ۱۲ روزه رژیم صهیونی علیه ایران با مأموریتی که ذکر شد آغاز به کار کرد، حال و در زمان توقف آتش سعی دارد تا بهصورت روزانه همراه ملّت ایران باشد. محورهای مهم و مرتبط را از لابهلای سیل اخبار و اطلاعات درست و نادرست بیرون کشیده، سره را از ناسره جدا کرده و وضعیت راهبردی جمهوری اسلامی ایران را آنگونه که هست روایت کند. «صدای ایران» صدای ملّت ایران خواهد بود و راوی ایستادگی و مقاومت آنها.
صد و بیست و چهارین شماره «صدای ایران» به روح مطهر شهید عباس صیامی تقدیم شده است.
این روزنامه اینترنتی هر شب حوالی ساعت ۲۲ در رسانهی KHAMENEI.IR منتشر خواهد شد.
دریافت روزنامه اینترنتی «صدای ایران»؛ شماره صد و بیست و چهار
سرمقاله
روزمرگی در کمین بیداری
جنگ دوازدهروزه، اگرچه از نظر زمانی کوتاه بود، اما لرزشی عمیق در لایههای پنهان هویت جمعی ما ایجاد کرد. در روزهایی که خبرها از آتش و خون پر بود، جامعه ایرانی بار دیگر در آینهای از موقعیتهای مرزی به تماشای خود نشست؛ جایی که تعلق، ایمان و حس مسئولیت اجتماعی از سطح شعار فراتر رفت و به کنش و واکنش بدل شد.
آنچه در این مدت آشکار شد، صرفاً همدلی لحظهای با قربانیان جنگ نبود، بلکه بازتعریفی از مفهوم وطندوستی، استقلال و دفاع از مظلوم بهمثابه ارزشهای زنده و نه تاریخی بود.
در شرایط عادی، پیوندهای اجتماعی ما گاه در روزمرگی و بیتفاوتی حل میشود، اما بحرانها چهره واقعی این پیوندها را آشکار میکنند. جنگ دوازدهروزه فرصتی بود تا بفهمیم جامعه، فراتر از شکافهای سیاسی و نسلی، هنوز از منابع عمیق معنایی برای همبستگی برخوردار است. این تجربه نشان داد که ریشههای ایمان و مقاومت، اگرچه گاه خاموش به نظر میرسند، اما در لحظههای اضطرار شعلهور میشوند و میتوانند محور بازسازی وحدت ملی باشند.
نقش رسانهها در این میان تعیینکننده بود. آنها میدان رقابتی از روایتها ساختند؛ میان کسانی که میخواستند بحران را صرفاً صحنهای از درگیری نظامی نشان دهند و آنان که میکوشیدند عمق انسانی و اخلاقی آن را برجسته کنند. نتیجه روشن بود: افکار عمومی بهسوی روایتهایی گرایش یافت که با حس عدالتخواهی و استقلالطلبی ایرانیان سازگارتر بود، و این خود نشانهای از بازگشت اعتماد اجتماعی به نهادهایی است که در بزنگاهها نقش دفاع از مردم را بر عهده دارند.
در این میان، نسل جوان نیز نقشی غافلگیرکننده ایفا کرد. برخلاف تصور رایج از بیتفاوتی آنان، بسیاری از جوانان با خلاقیت رسانهای، کنشگری مجازی و حتی فعالیتهای میدانی نشان دادند که نسبتشان با ارزشهای جمعی قطع نشده است. این حضور، پرسشی تازه پیش روی جامعه گذاشت: آیا ما نسلها را بر اساس ظاهر و سبک زندگی قضاوت کردهایم و از ظرفیت درونیشان برای تداوم فرهنگ مقاومت غافل ماندهایم؟
بااینحال، هر بیداری اجتماعی در معرض خطر فراموشی و مصادره است. اگر این همبستگی به ساختارهای شفاف و پاسخگو گره نخورد، بهزودی در هیاهوی روزمرگی فروکش میکند. مسئولیت نهادها و رسانهها امروز آن است که این سرمایه اجتماعی را با آموزش مدنی، گفتوگوی بیننسلی و تقویت نهادهای اعتمادساز به توان پایدار بدل کنند.
جنگ دوازدهروزه گذشت، اما در ذهن جامعه اثری ماند که نباید به هیجان گذرا تقلیل یابد. شاید اکنون زمان آن باشد که از دل این تجربه، نه فقط روایت مظلومیت، بلکه الگوی بلوغ و بیداری اجتماعی استخراج شود؛ الگویی که بتواند حافظ صلح، عدالت و هویت جمعی ما در جهان پرآشوب امروز باشد.

اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: صدای ایران
