از طلای المپیاد فیزیک تا مناظرههای جذاب
گپ وگفتی با حسین کامکار، روحانی جوانی که بعد از کسب مدال طلای المپیاد فیزیک سراغ طلبگی رفته و با تسلط جالب در هر دو زمینه مناظرههای دیدنی و پرمحتوایی را برگزار میکند
اگر اهل تماشای مناظرههای علمی در یوتیوب باشید حسین کامکار را میشناسید؛ روحانی جوانی که مدال طلای المپیاد فیزیک گرفته، مدرس المپیاد است و رتبه یک کنکور ارشد فلسفه علم. او در دانشگاه شریف مهندسی برق خوانده است و با تسلط جالبی که به مباحث علمی و دینی دارد، این روزها در مناظرهها شرکت میکند و تلاش دارد با رویکردی علمی و دقیق از مباحث دینی دفاع کند. سبک جالب او در مناظرهها شامل طمأنینه زیاد در مواجهه با مخالفان، حوصله و تسلط بر مباحث مختلف، او را بسیار متمایز کرده است. بنا به اینکه او هم روحانی است، هم برق و فیزیک خوانده، سراغش رفتیم تا بهکنجکاویهایمان درباره خودش پاسخ دهد. 
فیزیک جذاب و دوستداشتنی
چه شد که فیزیک را انتخاب کردید و مدال طلای المپیاد گرفتید؟
فیزیک برای من جذاب و دوستداشتنی بوده و هست. من از دوره دبیرستان که در کلاسهای المپیاد فیزیک شرکت کردم تا همین حالِ حاضر همیشه به یادگیری فیزیک علاقه داشتهام. انگیزههای اولیه من صرفاً جذابیت فیزیک بود، اما الان انگیزههای بیشتری برای یادگیری فیزیک دارم، چون فکر میکنم آشنایی با نظریههای فیزیک بخش مهمی از یک نظامِ جهانبینی است که با مسئلههای زیادی از الهیات گرفته تا متافیزیک ارتباط دارد.
دوست خردمند تاثیرگذارتر از مدال طلاست
کسب مدال طلا چه تاثیری بر دیدگاه شما نسبت به زندگی و جهان داشت؟
مطمئن نیستم که کسب مدال طلا بر دیدگاه من تأثیر خاصی داشته باشد. البته کسب مدال بر زندگی من از خیلی نظرها مؤثر بوده، مثلاً در مسیر انتخاب شغلی، من نزدیک دو دهه است که دبیر المپیاد فیزیک هستم و بیتردید مدال هم به عنوان بخشی از رزومه من در این مسئله مؤثر بوده، اما تأثیر خاصی بر دیدگاه من نسبت به زندگی و جهان نداشته است. موفقیتها و شکستها در پدیدههایی مثل المپیاد آنقدر عمیق نیستند که در کلیت باورهای شخص مؤثر باشند. امور بسیاردیگری در زندگی هستند که در دیدگاههای ما بسیار مؤثرترند، مثل مواجهشدن با یک عالم حکیم، یا پیدا کردن یک دوست خردمند یا حتی خواندن یک کتاب.
به خاطر معلم فیزیکم طلبه شدم
چه باعث شد مسیر طلبگی را انتخاب کنید و بازخورد خانواده و دوستان به این تصمیم چطور بود؟
جرقه اولیه این فکر در دوره دبیرستان در ذهن من ایجاد شد، وقتی یکی از معلمان فیزیکم را دیدم که پس از ارشد فیزیک شریف، در قم طلبه شده بود. من تا پایان دوره دانشگاهم (یعنی حدود ۶ سال) درباره این مسئله فکر کردم. خانواده من در ابتدا چندان همراه نبودند. ما در بستگانمان (چه پدری و چه مادری) روحانی و طلبه نداشتیم و من اولین (و تا حالِ حاضر آخرین!) نفر هستم، بنابراین طبیعی بود که خانواده با کمی تعجب به این مسئله نگاه میکردند، و حتی فکر میکردند که شاید این به جوگیریهای دوره نوجوانی و جوانی بازمیگردد. به هر حال در پایان دوره کارشناسی و پس از ازدواج، بنا بر اهمیت بسیاری که برای معارف دین در تمدنسازی قائل بودم و نقشِ بینظیری که اجتهاد دینی میتواند در نظریهپردازیهای علوم انسانی داشته باشد، راهی حوزه علمیه شدم.
فیزیک و فقه
چارچوب فکری واحدی دارند
چطور بین چارچوب و منطق فکری فیزیک و درسهایی مثل فقه در حوزه هماهنگی ایجاد کردید؟
شاید مردم در ابتدا تصور کنند که چارچوب فکری فیزیک و درسهایی مثل فقه خیلی متفاوت است، اما از نظر من چارچوب فکری واحد و عقلانیت واحدی در فقه و در فیزیک وجود دارد. در فقه شما به دنبال کشف شریعت از رهگذر نشانهها هستید و در فیزیک به دنبال کشف طبیعت از طریق نشانهها. شریعت و طبیعت هر دو فعلِ خداوند هستند. غربیها مثلی دارند که با کمی تسامح میتوان چنین ترجمه اش کرد: کتابِ تکوین و کتابِ تشریع. هم طبیعت آیه خداست و هم وحیِ منزل. نیوتن هم یک جمله معروفی دارد که میگوید: «من فرضیه نمیبافم». فقه هم دقیقاً همین منطق را دارد. شما در فقه حق ندارید از خودتان فرضیه ببافید، بلکه باید به طریق معتبر و عقلانی اکتشاف کنید که تعالیم رسول خدا(ص) چه بوده است. بنابراین یک ساختار عقلانی واحد بین فقه و فیزیک وجود دارد و آن این است که: چگونه میتوان به نحو عقلانی و بر اساس نشانهها، حقایق را کشف کرد؟
شناخت فیزیک به درک ما از اسلام کمک میکند
آیا تحصیلات حوزوی درک شما از مفاهیم فیزیکی را عمیقتر کرده است؟
بله، شبکه شناختی انسان یک پیوستار است و تعمیق شناختی در یک شاخه میتواند بر شاخههای دیگر تأثیر بگذارد و مایلم اشاره کنم که این تأثیر دوجانبه است، یعنی هم درک عمیق فیزیک میتواند بر فهم الهیاتی و فلسفی و دینشناسانه مؤثر واقع شود و هم بالعکس. شناخت فیزیک هم به درک ما از اسلام کمک میکند. مثلاً شما وقتی با نظریه نسبیت عام و کیهانشناسی قرن بیستم آشنا باشید، آیه ۱۲۴ سوره انبیا را که از درهمپیچیدن آسمان سخن میگوید با طنین متفاوتی خواهید شنید و حیرت خاصی از ظرافتهای علمی قرآن کریم خواهید داشت.
در مسیر اقناع ژرف مخاطب
مهمترین مزیت تلفیق فیزیک و طلبگی برای شما چه بوده است؟
بسیاری از مسائل هستند که برای حل آنها نیاز به فیزیک و الهیات در کنار هم هست. مقصود از الهیات، معنایی بسیار وسیع است. ما وقتی از تمدن اسلامی سخن میگوییم یعنی یک سپهر فکری که در آن فهم آیات قرآن کریم درباره هستی و احادیث معتبر پیامبر(ص) از یک سو و علمِ روز و فناوری از سوی دیگر نقشآفرینی دارند. بسیاری از نخبگان و دانشگاهیان هستند که درباره نسبت معارف اسلام و علوم جدید پرسشهایی دارند و آشنایی با فیزیک در کنار آشنایی با معارف اسلام میتواند اقناع بهتر و ژرفتری را برای مخاطبان رقم بزند. 
مناظره یک قالب یادگیری است
مناظرههای علمی شما در فضای مجازی پربازدید شده است؛ هدفتان از برگزاری این مناظرهها چیست؟
مناظرههایی که من تاکنون داشتهام بیشتر به درخواست جوانان و نخبگان بوده است. در عین حال سه عامل انگیزهبخش برای من وجود داشته است: اول مناظره یک قالبِ یادگیری و آموختن است، یعنی از رهگذر گفتوگو میتوانم مطالبی را یاد بگیرم. وقتی برای یک مناظره آماده میشوم و یا در خود مناظره، و یا از کامنتهایی که مخاطبان و اندیشمندان بعداً روی بحث میگذارند، همه اینها زمینه یادگیری برای من است. دوم مناظره یک قالب خوب برای تبلیغ و گسترش ایدههاست، چرا که نقاط قوت و ضعف نظریهها در مناظرهها بهتر میتواند خود را نشان بدهد و سوم استقبال مخاطبان و پیامهای قدرشناسی که دریافت میکنم نشان میدهد که مطالب برای برخی از آنها مفید بوده است و گرههای ذهنی آنها را گشوده است.
استدلالهای اثبات وجود خدا
در بحث اثبات وجود خدا از کدام استدلالهای فیزیکی بیشتر استفاده میکنید؟
من از سه جنبه از فیزیک برای اثبات وجود خداوند استفاده میکنم: یکی استدلال تنظیم ظریف که نشان میدهد پارامترهای بنیادین فیزیکی و همچنین شرایط اولیه کیهان به نحو حیرتانگیزی در یک تنظیمِ فوقِ ظریف برای امکانپذیری حیات قرار دارند، و این استدلالی است به سود وجود طراح جهان، دوم استدلال کیهانشناختی کلام که از حدوث جهان و آغازمندی کیهان استفاده میکند و حدوث نیازمندِ ایجادکننده است، و سوم اصل قانونمندی جهان و تبیین اینکه چرا جهان قانونمند است و چرا ریاضیات در توصیف جهان کاربردپذیر است خود دلیلی به سود توحید است. بر اساس دیدگاههای طبیعتگرایانه نمیتوان توضیح داد که چرا جهان از قوانینی که به عنوان قوانین فیزیک میشناسیم پیروی میکند، اما با یک نگاه توحیدی میتوان فهمید که چرا همه ذرات جهان از فرمان الهی و وحی تکوینیِ حقتعالی در آسمانها و زمین تبعیت میکنند.
استقبال جامعه علمی از مناظره ها
واکنش جامعه علمی و حوزوی به مناظرههای شما چه بود؟
به لطف خداوند تاکنون استقبال گسترده و خوبی درباره مناظرهها از سوی جامعه دانشگاهی و نخبگانی وجود داشته است. برخی اندیشمندان بنام و فیلسوفان دین هم نگاه مثبتی به مناظرهها داشتند. البته گاه از سوی برخی مراکز حوزوی، سویههای نقد هم مطرح شده ولی برآیند کلی بهخصوص در سویه دانشگاهی و نخبگانی مثبت بوده است.
شکوه فیزیک نشانهای از حقتعالی است
چرا خیلی از فیزیکدانان خداپرست شدند؟
اینکه فیزیکدانان خداپرست بشوند بسیار طبیعی است، چرا که فیزیکدان از رهگذر کشف نشانههای خداوند در آسمانها و زمین و درک شکوه و زیبایی آنها میتواند به شناخت خداوند و عظمت او پی ببرد. سؤالی که بیشتر جا دارد پرسیده بشود این است که چگونه برخی از فیزیکدانان خداپرست نشدند! تاریخ فیزیک هم نشان میدهد که بسیاری از فیزیکدانانِ برجسته و تحولآفرین، چقدر دلمشغولیِ الهیات و خدا را داشتند. کسانی مثل نیوتن، کپلر، بویل، فارادی، ماکسول، اینشتین، پلانک، هایزنبرگ، ادینگتون و ... . شکوهِ فیزیک و حیرتی که در زیبایی قوانین بنیادین جهان است هم نشانهای برای حقتعالی است.
تبیین شیرینی تعالیم قرآن
بهعنوان معلم پرورشی چطور نوجوانان امروزی را به سمت معنویت جذب میکنید؟
من سعی میکردم اولا بر پاسخ به نیازهای شناختی دانشآموزان نخبه تمرکز کنم و ثانیاً در ترویج معارف اسلام، بیش از هر چیز بر قرآن کریم و در بین مناسک بیش از هر چیز بر اقامه نماز تأکید داشته باشم. باور دارم که قرآن کریم مهمترین گنجینهای است که یک مبلغ اسلام در اختیار دارد و اگر بتواند شیرینی و جذابیت بهرهمندی از تعالیم قرآن را به جوانان بچشاند، مهمترین رسالت تبلیغی خود را انجام داده است.
بهترین مسیر برای پاسخ به شبهات
به نظر شما بهترین مسیر برای پاسخ به شبهات نسل جدید چیست؟
به نظر من بهترین مسیر برای پاسخ به شبهات نسل جدید آن است که مبلغِ اسلام ابتدا خود یک سلوک فکری ژرف را تجربه کرده باشد، به این صورت که گشودهفکر باشد و روحیه آزاداندیشی داشته باشد، این یعنی آمادگی رویارویی با حقایق جدید و پذیرش آنها و تغییر نظر در باورهای قبلیاش را داشته باشد و هر زمان که حقیقت جدیدی یافت آن را در آغوش بگیرد، بعد به جای مطالب سست و احادیث نامعتبر و مناسک بدعتآمیز، بر قرآن کریم و احادیث معتبر و نقلهای پاک و سالم تاریخی تکیه کند، با علوم روز مثل فیزیک یا زیستشناسی یا عصبشناسی یا علوم انسانی یا ... آشنا باشد و بتواند با متخصصان این زمینهها دیالوگ داشته باشد، از طرفی با فلسفه معاصر و تحولات فلسفی (به خصوص از نیمه دوم قرن بیستم به بعد) آشنا باشد. بسیاری از مبلغان ما با فلسفه غرب آشنایی ندارند و یا آشنایی آنها به فیلسوفانی چون دکارت و کانت که سدهها با ما فاصله دارند، محدود میشود. پژوهشگران ما باید بتوانند ترندِ روز فلسفی جهان را دنبال کنند و از آثار جدید بهرهمند شوند.
الزاماتی برای روحانیون امروزی
فکر میکنید ورود یک روحانی به این مسیر باعث کاهش شبهات نسل جدید در مباحث دینی میشود؟
من فکر میکنم روحانیونِ امروز اگر میخواهند به شبهات بپردازند حتماً لازم است با علم و فلسفه روز آشنا بشوند و مقصودم از آشنایی، برنامهریزی جدی برای یادگیری این علوم است. اگر یک روحانی بر این اساس با ذوق و فهم خوب و با عقل و ادب و مطالب متقن و مستند سخن بگوید حتماً میتواند پاسخگوی خوبی به شبهات نسل جدید باشد. این مسئله البته در اصل مسئلهای است که مدیران حوزههای علمیه و سیاستگذارانِ آنها باید اهمیت آن را درک کنند و با یک رویکرد گشوده و آزاداندیشانه، پای تدریس علوم روز را به حوزههای علمیه باز کنند.
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: گــزیــده خـبــرهــا و نـشـریــات
