تولد شوم: ارض موعود؛ قوم برگزیده!؟
https://share.google/Fu2yGkMkEEfXUC7wC
صهیونیستها دم از «ارض موعود، برای قوم برگزیده» میزنند. این «ارض موعود» کجاست؟ و این قوم «برگزیده» کیانند؟
https://www.iichs.ir/images/docs/000025/n00025044-b.jpg
تئودور هرتزل بنیانگذار سازمان جهانی صهیونیستها در سال 1900 نوشت: «بازگشت ما به سرزمین پدرانمان، چنان که در کتاب مقدس وعده داده شده است، از بزرگترین مسائل سیاسی مورد علاقه قدرتهایی است که در آسیا، چیزی را میجویند". یوری ایوانف، صهیونیسم. ترجمه ابراهیم یونسی، چاپخانه سپهر، 1353، پاورقی ص 18" . فلسطین از قرن دوازده (ق ـ م) توسط فلسطینان که تاریخ از آنان به نام دلیران یاد کرده است و به «مردم دریا» معروف بودند، اداره میشد. آنها در قسمت جنوبی دریای مدیترانه «ساحل کنعان» غزه امروزی سکنا داشتند. تاریخ از کنعان "در تواریخ از کنعان به چندین نام یاد شده است. قوم « عکار» آن را به نام «آمورو» به معنای مغرب یا سرزمینAmurites میخواندند. مصریان در سده نوزدهم (ق ـ م) آن را Retno میگفتند. این همان نامی است که به عبری، کنعان را مینامند و آن «سرزمین کوچکی است بین عربستان و دریای مدیترانه و شرمالشیخ». عده ای از مورخین معتقدند، کنعان همین باریکه غزه میباشد. باریکهای که از چهل منطقه تشکیل شده و همه اسباط را در خود جای داده بود." که در کنار فلسطین قرار داشت، از حدود بیست قرن قبل از میلاد یاد کرده است. قوم بنیاسرائیل در قرون 14 و 13 (ق ـ م (وقتی از مصر اخراج شدند، وارد کنعان شدند. آنان برای مدت دو قرن، تنها دو قرن، تا ظهور آشور بنیپال در آنجا ساکن بودند. مهاجرین قوم بنیاسرائیل کمکم به سرزمینهای اطراف کنعان با جنگ و ستیز و حیله دست یافتند. در زمان حضرت سلیمان، اورشلیم به همان ترتیب یاد شده به تصرف آنان درآمد. معبد سلیمان بر کوه صهیون توسط آن حضرت به نام «معبد خدا» بنا شد. اکثر سالهایی که قوم بنیاسرائیل در آن قسمت زندگی میکردند، در کنعان گذشت که چنان که گفته شد، در کنار فلسطین قرار داشت. آنها کمکم اورشلیم را گرفتند. ولی توقف آنان در آن قسمت، بسیار کوتاه بود. طبق روایات کتاب مقدس تورات «کنعان ارض موعود» است؛ یعنی غزه ـ همان قسمتی که به دولت نیمه خودمختار یاسر عرفات داده شده است ـ لذا ادعای آنان بر فلسطین کاملا بیاساس میباشد. پس از مرگ حضرت سلیمان(ع) در سالهای 732-722 (ق.م) آن سرزمین ــ چنان که ذکر شد ــ به دست بختالنصر، پادشاه بابل ویران گشت و ساکنین آن در به در و گروه بسیاری از آنها به بابل برده شدند. لذا در سال 721 (ق.م) حکومت بنیاسرائیل به طور کامل در آن نواحی از بین رفت و دیگر هرگز دولتی اسرائیلی در آن سرزمین بر سر کار نیامد. اصولا کشور فلسطین و شهرهای اطراف آن، دیگر روی استقلال ندیدند و تنها تعدادی انگشت شمار یهودی سامی در آنجا به سکونت خود ادامه دادند. عده ای از محققین اعراب فلسطین را باقیماندگان حمله اعراب و اسلام در قرن هفتم میلادی میدانند. ولی محققان دیگری همچون «هانری کاتن» و «ماکسیم رودنسون» از آنان به عنوان ساکنین اولیه یاد کرده اند. «هانری کاتن» در کتاب «فلسطین، اعراب و اسرائیل ـ در جستجوی عدالت» حاصل تحقیقات خود را چنین ارائه داده است: «اعراب فلسطین ساکنین اولیه فلسطین هستند. در حالی که مسلمانان در سال 637 بعد از میلاد، فلسطین را فتح کردند. نژاد سامی که اعراب نیز از آن نژادند، قبل از اسلام در فلسطین وجود داشته و آنها قبل از اسلام در فلسطین و قسمتهای دیگر خاورمیانه میزیسته اند.» کاتن بر این نکته تأکید کرده است که «آنها بدون وقفه از بدو تاریخ در مملکت خود میزیسته اند. تاریخ اسکان آنان به چهل قرن قبل از این کشیده میشود. در آنجا، از سایر نژادها، اقلیتهایی تشکیل شد؛ همچون یونانیان، اعراب مسلمان و صلیبون. فلسطینیهایی که مرکب از مسیحیان و مسلمانان هستند، همیشه در آنجا ساکن بوده و عناصر اولیه و اکثریت جمعیت فلسطین را تا آغاز تأسیس دولت اسرائیل در سال` 1948 تشکیل میداده اند"'Henry Cattan. Palestine-Arab and Israel. The Search for Justice. Longman P.P. 6-7" . همچنین پروفسور «ماکسیم رودنسون» در کتاب «اعراب و اسرائیل» به این نکته اشاره کرده و نوشته است: «اعراب فلسطین به تمام معنای کلمه، بومی فلسطین هستند و فلسطینیان امروز، فرزندان Philistine فلسطینیان، کنعانیان و سایر قبایل که ساکنین اولیه فلسطین را تشکیل میدادند، میباشند . ''Maxim Rodinson. Israel and the Arabs. Penguin books. 1988. P. 216.C'' ماکسیم گیلان» نیز که خود از صهیونیستهای اولیه بوده و بعدآ به دلیل به بیراههرفتن سردمداران اسرائیلی از صهیونیستبودن خود اظهار تأسف کرده، در کتاب «چگونه اسرائیل ماهیت وجودی خود را از دست داد " . How - Israel Lost its soul این جمله را من «چگونه اسرائیل ماهیت وجودی خود را از دست داد» ترجمه کرده ام." نوشته است: در آغاز، صهیونیسم «به دنبال اتحاد ملی بود». بعدآ به دنبال «استقلال ملی» رفت. منظور او از صهیونیسم «یهودیت» نبود، بلکه استقلال در «سرزمین اسرائیل Eretz - Israel» "Maxim Ghilan. How Israel Lost Its Soul. London: C.Nicholls + Co. 1974, P - 109." بود. آنها به دنبال استقلال ملت هیبرو (عبرانی) بودند تا دوباره در سرزمینی که سالها قبل کنعان نامیده میشد، اسرائیل را بنا کنند. به اعتقاد ماکسیم گیلان، آنها به دنبال زنده کردن فرهنگ کنعانی خود بودند و «نه فرهنگ مذهبی». در این نوشته نیز مهر تأییدی بر کنعانی بودن یهودیان زده شده است و نه فلسطینیبودن آنها. کنعان در زمان استعمار به فلسطین پیوست. مسئله قابل توجه دیگر این است که، وقتی قوم بنیاسرائیل از مصر به کنعان رفت، قومی به نام کنعانیان در آنجا ساکن بود. تاریخ از آنها، در حدود بیست قرن (ق.م) یاد کرده است. بسیاری از شهرهای کنعان (غزه) همعصر با سلطنت فراعنه میباشد؛ عصر مفرغ، یعنی حدود سه هزار و صد سال قبل از میلاد مسیح. این شهرها عبارتند از «مجیدو Meggido، جریکو، و تلالفار Tell - el- Far». از مدارکی که در حفاریها به دست آمده و ابا ابان وزیر امور خارجه گلدامایر از آنها در کتاب خود به نام «قوم من» یاد کرده، معلوم شده که مردم کنعان دارای فرهنگ پیشرفتهای بوده است و اطراف شهرهای مذکور با آجر نپخته حصار کشیده شده بودند. این شهرها دارای استقلال داخلی بود. فقط بعضی از فراعنه در آنجا نفوذ سیاسی داشته اند. این نفوذ تا عهد رامسس دوم ادامه داشت. پس از آنکه حکومت مصر در آن نواحی دچار ضعف شد «هیبروها» (عبرانیها) بعضی از شهرهای آن را گرفتند و در آنجا ساکن شدند و «خیمه عهد "صندوق موسی یا «خیمه عهد» محتوی باقیماندهای از یادگارهای حضرت موسی و هارون میباشد. آیه 207 سوره بقره یهودیان در سال) 1 ق ـ م) در جنگی که با یکی از همسایگان به راه انداختند، آن را که سر پیروزی خود میدانستند، از دست دادند. اینک صندوقی مربوط به یهودیان در قسمت فوقانی موزه مصر باستان در قاهره وجود دارد. بعضیها آن را همان «صندوق عهد یا خیمه عهد» میدانند." » را بر زمین گذاردند. نکته جالب توجه این است که در کتاب عهد عتیق کرارآ از جنگ قوم بنیاسرائیل با اقوام فلسطینیان یاد شده است. از این نکته بخوبی آشکار میشود که آنها ساکنین اولیه فلسطین نبوده و آن سرزمین را بزور و توسل به جنگ گرفتهاند و حضرت داود پیغمبر، بعد از جنگهای بسیاری که با ساکنین فلسطین کرد، بالاخره در اورشلیم که در آن وقت «جیبوس» "Jebus" نامیده میشد، خیمه عهد را زمین گذارد. برگ دیگری از اینکه فلسطین ارض موعود نیست، مطلبی است که در تورات کتاب اول سیموئیل آمده است. و آن از فرار حضرت داود به سرزمین فلسطینیان حکایت دارد به این شرح که: «... داود پیغمبر در دل خود گفت: الحال روزی به دست شاوول هلاک خواهم شد ... چیزی برای من بهتر از این نیست که به زمین فلسطینیان فرار کنم. »"صفحه 468 باب بیست و هفتم کتاب اول سموئیل ـ تورات" با توجه به مطالب فوق، نه فلسطین ارض موعود است و نه قوم بنیاسرائیل را بر آن حقی است. اگر ارض موعودی هست، آن کنعان یا باریکه غزه است. گرچه در «نقشه ارض موعودی که صهیونیستها تهیه دیده اند و در کنگره اول سال 1897 صهیونیستها ارائه شد، اراضی آناتولی عثمانی نیز داخل قلمرو دولت موعود یهودی قرار داشت. » "علی اوغور، کنگره صهیونیستها، ترجمه جعفر سعیدی، انتشارات علمی، سال 1372. صفحه 100" و «در میان بلادی که جزء موطن اصلی یهودیان قلمداد میشود، به قسمتی از آناتولی ترکیه نیز بر میخوریم. در چنین موقعیتی، برنامههای آتی صهیونیسم، اخراج مردم ترکیه از آناتولی را نیز شامل میشود. » "صفحه 468 باب بیست و هفتم کتاب اول سموئیل ـ تورات 11. همان، پاورقی صفحه 100" بنابر آنچه راندلف. اس. وینستون چرچیل (نوه وینستون چرچیل بزرگ) در کتاب جنگ شش روزه نوشته است از دوازده سبط حضرت یعقوب، دو قبیله گم شد. خیلیها، از جمله ادمیرال فیشر (Admiral Fisher) میگویند که بریتانیاییها [یکی از آن دو قبیله[ گمشده هستند.» "صفحه 468 باب بیست و هفتم کتاب اول سموئیل ـ تورات 11. همان، پاورقی صفحه 100" بدیهی است که چرچیلها دروغ نمیگویند. در هر حال، مسلم این است که فلسطین از آن فلسطینیان اعم از مسلمان، عیسوی و یهودی است که از آغاز تاریخ در آنجا ساکن بودهاند و خاک آن سرزمین با خاک استخوان اجداد و نیاکان و پدران آنان آمیخته است. دولت اسرائیل نفرینزده این خاک است . و اما مسئله قوم «برگزیده» خود داستان دیگری است. در این قسمت، به گفته دکتر آلفرد لیلیینتال که از نویسندگان مشهور آمریکایی و یهودی متدینی است، تمسک میجوئیم. به این شرح: اصولا کلمه «هیبرو ـ یهودی ـ قوم یهود {یهودیت} از طرف افسانهپردازان برای نشان دادن ادامه یک جامعه تاریخی بوده است. در حقیقت، آنان مردم مختلف در زمانهای متفاوت در تاریخ، با نحوه زندگی مختلف بوده اند. قدیمیترین آنها از دوران مسیحیت {اجداد یهودیان عصر حاضر{"Randolph S. Churchill and Winston Churchill. The Six Day War. London: William Heinemann L+d. 1967. P. 1." در خاورمیانه میزیسته اند. که از ازدواج با اقوام اموئیان، کنعانیان، فنیقیها و سایر اجداد سامی اعراب امروزی که در آنجا ساکن بودند ـ میباشند ... آنها که، سرزمین خود را با یهودیان تقسیم نموده بودند». نامبرده در ادامه مطلب نوشته است: «نه یهودیان و نه اجداد آنان هرگز، یک نژاد یا حتی گروه قومی مشخص و خالصی را تشکیل نداده اند.» کلمه عبرانی «هیبرو» نیز اشتقاق از یک محل یا ناحیه ندارد. بلکه، از کلمه Ibhri }کسی که طی طریق کرده} گرفته شده است. «این کلمه برای اولین بار جهت اشاره به حرکت ابراهیم(ع) وقتی که از خانه اش در Ur of Chaldeesur از اردن گذشت و داخل سرزمین مقدس شد، به کار رفته است . در قرآن مجید در سورههای «مائده» و «اعراف» (آیه 19 ـ از سوره مائده و 159 تا 161 از سوره اعراف) نیز از لطف پروردگار درباره قوم بنیاسرائیل حکایت شده است. پس از آنکه در بیابان «تیه» از سرگردانی آنجا نجات یافتند، و خداوند به موسی علیه السلام فرمان داد که قومش در آن شهر درآیند و از نعمات آن بهره گیرند. این مبحث نه به دلیل آن بود که آنان برای همیشه «قوم برگزیده»اند؛ بلکه به این مناسبت بود که در آن برهه از زمان، قوم موسی ـ البته آن دسته از قوم که به حق خداپرست بودند ـ تنها گروه معتقد به خداوند بودند. لذا خداوند نیز نعمت را بر آنان تمام کرد. لکن پس از آنکه حضرت عیسی مبعوث شدند، آنان بر اساس دستور خداوند که در تورات آمده است، بایستی به آن حضرت و سپس به حضرت محمد علیه السلام میگرویدند؛ اما آنها از پیوستن و گرویدن به ادیان مذکور سرباز زدند و به هیچ یک از اوامر خداوند عمل نکردند. فقط همچنان با همه اعمال خلاف انسانی و خدانشناسی، خود را قوم برگزیده دانسته اند. صهیونیستها حتی کلمه «قوم برگزیده» را نیز تحریف کرده اند. واقعیت این است که حضرت موسی پس از زمانی طولانی بعد از حضرت ابراهیم، مأمور اشاعه دین یکتا پرستی شد و با دریافت الواح دهگانه به سوی قوم خود رفت و گفت که خداوند آنان را از میان جماعات آن روز برای ترویج مذهب خداپرستی انتخاب کرده است. این کلمه «انتخاب» بدان معنا نبود که آنان بر دیگران «برتری» قومی و نژادی دارند. پس از موسی، حضرت مسیح و حضرت محمد نیز هر یک به ترتیب برای اشاعه دین خداوند که مبتنی بر یکتاپرستی است، ظهور کردند. در پایان به قول پروفسور «روژه گارودی» استناد میشود که، خداوند بایستی نسبت به سایر مخلوقات خود بخل ورزیده باشد که یک قوم را در میان کل آفریدگان خود برگزیند. (منبع: برگرفته از کتاب یک پیمانه آب یک پیمانه خون نوشته عذرا خطیبی)
https://www.iichs.ir/images/spsections/s00106-1.jpg
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: سرزمین موعود یهودوصهیونیسم
تاريخ : سه شنبه ۴ آذر ۱۴۰۴ | 14:27 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |
