شهید سید حسن مُدَرّس

سید حسن مدرس طباطبایی[۱] مشهور به سید حسن مدرّس ۱۲۴۹ – ۱۰ آذر ۱۳۱۶ سیاست مدار، فقیه ،مجتهد شیعه و نمایندهٔ مردم تهران در دوره های دوم تا ششم مجلس شورای ملی بود. او در سال ۱۳۱۶ و پس از ۷ سال تبعید در خواف و کاشمر به دستور رضاشاه کشته شد.[۲] . سید حسن مدرس در سال ۱۲۴۹ برابر ۱۲۸۷قمری در روستای سرابه کچو از توابع شهرستان اردستان[۳] از توابع استان اصفهان متولد شد.[۴] پس از مدتی جهت درس خواندن به روستای اِسفه در حومه قمشه نزد پدربزرگاش میرعبدالباقی رفت و پس از درگذشت میرعبدالباقی، در شانزده سالگی برای ادامه تحصیلات به اصفهان رفت.[۵] . او تحصیل خود را در علوم اسلامی در اصفهان نزد مرتضی ریزی، جهانگیرخان قشقایی و سید محمدباقر درچه ای و در سامرا و نجف ادامه داد. در نجف نزد مراجعی چون میرزای شیرازی، آخوند خراسانی و سید محمدکاظم یزدی به تحصیل پرداخت. وی تحصیلات حوزویاش را تا درجه اجتهاد ادامه داد؛ آنگاه به اصفهان بازگشت و مشغول تدریس فقه و اصول شد.[۶] وی دوران نمایندگی را در خانه وزیر مختار فرانسه در تهران زندگی کرد که پس از زمستان ۱۳۹۳ این خانه به موزه تبدیل شده است.
سید حسن مُدَرّس۱۲۴۹ش-۱۳۱۶ش فقیه و سیاستمدار شیعی بود. مدرس از علمای اصفهان در دوران مشروطه بود که به حمایت از مشروطهخواهان پرداخت. وی در دوره دوم مجلس، از طرف فقها بهعنوان یکی از مجتهدانی تعیین شد که طبق قانون اساسی مشروطه میبایست بر هماهنگی مصوبات مجلس با شرع اسلام نظارت داشته باشند. او از دوره سوم تا دوره ششم نیز برای چهار دوره نماینده مردم تهران در مجلس شورای ملی بود. در دوره جنگ جهانی اول، کمیته دفاع ملی را تشکیل داد و به قم مهاجرت کرد. سید حسن مدرس با اقدامات رضاخان مخالفت میکرد. رضاخان او را تبعید کرد و به شهادت رساند. ۱۰ آذر در جمهوری اسلامی ایران، به مناسبت شهادت او، به نام «روز مجلس» نامگذاری شده است.
زندگی نامه و تحصیلات
سید حسن مدرس در سال ۱۲۸۷ق/۱۲۴۹ش در روستای سرابه، از توابع شهرستان اردستان در استان اصفهان متولد شد. پدرش سید اسماعیل طباطبائی امور شرعی مردم آن روستا را به عهده داشت. سید حسن بعد از تحصیلات مقدماتی و به منظور ادامه تحصیل علوم دینی، در سال ۱۲۹۸ق نزد جدش سید عبدالباقی، به مدت ۱۳ سال در حوزه علمیه اصفهان مشغول تحصیل شد. مقدمات ادبیات عرب، منطق و بیان را نزد اساتیدی چون میرزا عبدالعلی هرندی آموخت. با ملا محمد کاشی کتاب شرح لمعه در فقه و پس از آن قوانین و فصول را در علم اصول تحصیل کرد. از میرزا جهانگیرخان قشقایی، عرفان و فلسفه آموخت.[۱] در درس سید محمدباقر درچه ای و شیخ مرتضی ریزی شرکت کرد و به درجه اجتهاد رسید.[۲] . در شعبان ۱۳۱۱ق/۱۲۷۲ش وارد نجف و با حسنعلی نخودکی اصفهانی همحجره شد.[۳] در درس سید محمد فشارکی و شریعت اصفهانی شرکت نمود و درسهای خود را با سید ابوالحسن اصفهانی و سید علی کازرونی مباحثه میکرد. مدرس به هنگام اقامت در نجف روزهای پنجشنبه و جمعه هر هفته کار کرده، درآمد آن را در پنج روز دیگر مصرف میکرد.[۴] پس از هفت سال اقامت در نجف و تأیید مقام اجتهاد او از سوی علمای نجف در سال ۱۳۲۴ق به اصفهان بازگشت.[۵]
تدریس
مدرس پس از بازگشت به اصفهان، صبحها در مدرسه جده کوچک، فقه و اصول و عصرها در مدرسه جده بزرگ، منطق و شرح منظومه و در روزهای پنجشنبه، نهج البلاغه را تدریس میکرد.[۶] با ورود به تهران درس خود را در ایوان زیر ساعت در مدرسه سپهسالار آغاز کرد. وی در۲۷ تیر سال ۱۳۰۴ش تولیت این مدرسه را به عهده گرفت و برای اولین بار طرح امتحان طلاب را به مرحله اجرا درآورد و به منظور حسن اداره این مدرسه، نظام نامه ای تدوین کرد و امور تحصیلی طلاب را مورد رسیدگی قرار داد و سعی در احیا و آبادانی روستاها و مغازههای موقوفه مدرسه کرد.[۷] . از معروف ترین شاگردان وی سید کمال الدین نوربخش دهکردی، محمد شریعت سنگلجی، محمدهادی تهرانی، میرزا ابوالحسن شعرانی، میرزا علی آقا شیرازی، مهدی الهی قمشهای، بدیع الزمان فروزانفر، سید مرتضی پسندیده و جلال الدین همائی بودند.[۸]
آثار
حاشیه بر کتاب النکاح محمد رضا نجفی مسجدشاهی. رساله ای در لزوم و عدم لزوم قبض در موقوفه. اصول تشکیلات عدلیه با "همکاری دیگران" . کتابی در باب استصحاب "در علم اصول" . تعلیقه بر کفایة الاصول آخوند خراسانی . رساله ای در ترتب "در علم اصول فقه" . رساله ای در شرط متاخر "در اصول" . دوره تقریرات اصول میرزای شیرازی . کتاب احوال الظن فی اصول الدین . شرح رسائل مرتضی انصاری . رساله ای در شرط امام و ماموم . رساله ای در عقود و ایقاعات . کتاب حجیة الظن "در اصول" . زندگینامه [۹]. شرح روان بر نهج البلاغه . رسائل الفقهیه.[۱۰][۱۱] .
فعالیتهای سیاسی
در زمان مشروطه، مدرس به حمایت از جنبش مشروطیت برخاست و در کنار حاج آقا نورالله اصفهانی، برای تدارک و تقویت مشروطهخواهان کوشید. با اوج گیری جنبش مشروطهخواهی و دوران استبداد صغیر، مدرس به همراه حاج آقا نورالله، انجمنی با عنوان انجمن ملی تشکیل داد و خود به نایب رئیسی این انجمن انتخاب شد. وی با مشروطهخواهان بختیاری، مخفیانه در تماس بود و همکاری داشت.[۱۲] . پس از فتح تهران و پیروزی مشروطهخواهان، مقدمات تأسیس دوره دوم مجلس شورای ملی فراهم و انتخابات به صورت عمومی برگزار و مجلس تشکیل شد. بر اساس اصل دوم متمم قانون اساسی مشروطه، باید پنج نفر از مجتهدان در مجلس حضور داشته و بر مصوبات مجلس به منظور عدم مغایرت آنها با احکام شرع نظارت داشته باشند. به این منظور، مراجع نجف بیست نفر از مجتهدان از جمله مدرس را به مجلس شورای ملی معرفی کردند[۱۳] و مدرس هم بر اساس قرعه انتخاب شد.[۱۴] . با تصویب مجلس دوم، کارشناسی به نام مورگان شوستر، به مدت سه سال بهعنوان خزانهدار کل کشور استخدام و مشغول رسیدگی به امور مالی ایران شد، ولی ازآنجاکه ادامه فعالیت وی، منافع و امتیازها و در نتیجه نفوذ سیاسی روس و انگلیس را نقض میکرد دولت روسیه در ذیحجه ۱۳۲۹ق با همدستی دولت انگلیس اولتیماتومی مبنی بر عزل مورگان شوستر صادر کرد و در پی آن، قشون روس وارد بندر انزلی شد و تا قزوین پیشروی کرد. مدرس نطق تندی در مجلس انجام داد و همین امر در رأی مخالف مجلس برضد اولتیماتوم موثر بود.[۱۵] . وی در سومین دوره مجلس شورای ملی، افزون بر وظیفه نظارتی، نمایندگی مردم تهران را نیز برعهده داشت. با شروع جنگ جهانی اول، ایران رسماً خود را بهعنوان دولت بیطرف اعلام کرد، ولی نیروهای متفقین با نقض بیطرفی ایران، وارد خاک کشور شدند با پیشنهاد مدرس و موافقت مجلس، قرار شد گروهی از نمایندگان به منظور مخالفت با قوای متجاوز به قم مهاجرت کنند و یک دولت سایه در کنار دولت اصلی تشکیل دهند. بدین منظور بیست و هفت نفر از نمایندگان مجلس به همراه گروهی از رجال سیاسی و مردم عادی، تهران را به قصد قم ترک کردند. مهاجران در قم کمیته ای با عنوان «کمیته دفاع ملی» تشکیل دادند. اما قشون روس روانه قم شد و در پی شکست مهاجران، گروهی به همراه سلیمان میرزا و مدرس از راه کاشان به اصفهان و از راه کوههای بختیاری خود را به غرب ایران رساندند. در شعبان ۱۳۳۶ق با پایان یافتن جنگ اول جهانی، مدرس به همراه دیگر مهاجران پس از دو سال، به تهران بازگشت و در مدرسه سپهسالار به تدریس مشغول شد.[۱۶] .
مجلس شورای ملی
فعالیت سیاسی او با عضویت در انجمن مقدس ملی اصفهان آغاز شد.[۷] در ۱۲۸۹[۶] همزمان با تشکیل دوره دوم مجلس شورای ملی که پس از استبداد صغیر برپا شد، نورالله نجفی اصفهانی از سوی آخوند خراسانی و عبدالله مازندرانی بهعنوان یکی از مجتهدان طراز اول به مجلس شورای ملی معرفی گردید که وی نیز مدرس را برای این امر معرفی نمود[۸] و از سوی مجلس نیز پذیرفته شد.[۹] وی در دوره سوم نیز از طرف مردم تهران به نمایندگی انتخاب شد؛ ولی این مجلس به علت فشار خارجی و آغاز جنگ جهانی اول، یک سال بیشتر دوام نیاورد.[۶] .
کمیته دفاع ملی
در ۱۲۹۳" ۱۳۳۲ قمری" که جنگ جهانی اول شروع شد، دولت ایران رسماً اعلام بیطرفی کرد، اما نیروهای روسیه، انگلیس و عثمانی، بدون توجه به این بیطرفی وارد کشور شدند و به درگیری با یکدیگر پرداختند. در ۱۲۹۵" ۱۳۳۴ قمری" بیست و هفت نفر از نمایندگان مجلس و گروهی از رجال سیاسی و مردم عادی به منظور مقابله با حمله روس و انگلیس به ایران، به طرف قم حرکت کردند و در آن شهر «کمیته دفاع ملی» را تشکیل دادند و یک هیئت ۴ نفری را برای اداره امور برگزیدند که مدرس یکی از آنان بود.[۹][۱۰] بعد از تصرف قم به دست روسیه، این کمیته کارش را در کرمانشاه ادامه داد.[۱۰] .
مدرس و کابینه سید ضیاء طباطبایی
کابینه سید ضیاء طباطبایی شماری از رجال دولت و مجلس را برای جلوگیری از مقاومت و قیام احتمالی دستگیر و زندانی کرد. مدرس نیز در شمار زندانیان سیاسی قرار گرفت. او ابتدا در محل قزاقخانه قدیم برای چند روز زندانی شد، ولی بعدها او را به همراه شیخ حسین یزدی که سابقه دوستی خوبی با مدرس نداشت، بهوسیله گاری پُست به قزوین تبعید و در آنجا زندانی شد. بعد از دولت سید ضیاء، مدرس به تهران بازگشت.[۱۷] . مخالفت با رضاخان : در مجلس چهارم، مدرس با قرارداد ۱۹۱۹م مخالفت کرد و مانع تصویب اعتبارنامه برخی از نمایندگان شد.[۱۸] در این دوران رضاخان در مقام وزارت جنگ در امور لشکری، کشوری و مالی، مداخله میکرد. مدرس در آغاز با سردار سپه مدارا کرد، ولی بعدها با اقدامات او مخالفت کرد.[۱۹] . رضاخان در انتخابات مجلس پنجم توانست با حمایت نظامیان، هواداران خود را وارد مجلس کند و در نخستین اقدام، تغییر رژیم سلطنتی ایران به حکومت جمهوری را در دستور کار قرار داد. مدرس برای آگاهی علما نامه های بسیاری درباره ماهیت جمهوری رضاخانی نوشت و به قم فرستاد. سردار سپه در پی سفری به قم بنا به خواست علما انصراف خود را از جمهوری به صورت رسمی اعلام کرد. چالشها ادامه داشت و مدرس تنها راه چاره را استیضاح رئیس الوزراء تشخیص داد. وی در ۷ مرداد ۱۳۰۳ش به همراه شش تن از نمایندگان، رضاخان را به دلیل سوء سیاست داخلی و خارجی، قیام و اقدام بر ضد قانون اساسی و حکومت مشروطه و نیز تحویل ندادن اموال مقصران به دولت استیضاح کرد[۲۰] اما این اقدامات به جایی نرسید و سردار سپه رأی اعتماد گرفت.[۲۱] . صبح ۷ آبان ۱۳۰۵ش هنگامی که مدرس برای تدریس به سوی مدرسه سپهسالار رهسپار گشت، در خم کوچه ای از پشت سر و جلو و نیز پشت بام او را هدف گلوله قرار دادند اما مدرس با ترفندی جان سالم بدر برد.[۲۲] . در آبان ۱۳۰۶ش حاج آقا نورالله اصفهانی، عالم با نفوذ اصفهان، همراه شماری از روحانیان آن شهر در اعتراض به برخی برنامهها و اقدامات رضاخان به قم مهاجرت کرد و از علمای سراسر کشور نیز خواست تا به منظور اعلام همدردی و اعتراض به رضاخان به قم مهاجرت کنند. مدرس اقدام آنان را تأیید و با آنها اظهار همدردی و همکاری کرد.[۲۳] ..
مخالفت با رضاشاه
پس از کودتای ۳ اسفند ۱۲۹۹ که توسط رضاخان و سید ضیاءالدین طباطبایی صورت گرفت، مدرس به قزوین تبعید و در آنجا زندانی شد. وی بیش از ۳ماه در حبس بود و پس از عزل سید ضیاء آزاد شد.[۹] . مدرس پس از آزادی، به نمایندگی مردم تهران در دوره چهارم مجلس انتخاب شد و به عنوان نایب رئیس مجلس و رهبری اکثریت مجلس برگزیده شد. دوره پنجم مجلس در ۱۳۰۲ افتتاح شد و در این دوره که با تغییر سلسله قاجاریه و روی کار آمدن رضاخان همراه بود، مدرس، رهبری اقلیت محافظهکار و مذهبی مجلس[۱۰] را بر عهده داشت.[۶] از مخالفتهای وی با رضاشاه، در مورد سربازی دوساله اجباری بود که رضاشاه لایحه آن را به مجلس داده بود و مدرس آن را به دلیل اینکه جوانان، تحت سلطه افراد غیرمذهبی قرار خواهند گرفت، مغایر با اصول بنیادی اسلام خواند و با آن مخالفت کرد.[۱۰] . با شروع مدرن شدن ایران و اضافه شدن مواردی مانند راهآهن سراسری، یکسانسازی اندازه گیری در سراسر ایران، و نهایتاً حذف سلطنت و تبدیل به جمهوری، مدرس آن را حمله ای به اسلام و شریعت تلقی کرد و یک اعتصاب از طرف مذهبیها ترتیب داد که در آن شعار میدادند: «ما میخواهیم دین پدرانمان را نگاه داریم، جمهوری نمیخواهیم، مردم قرآنیم، جمهوی نمیخواهیم». بعد از آن رضاشاه از ترس نا آرامیهای بیشتر درخواست کرد که لایحه جمهوری شدن به تصویب نرسد و به قم رفت.[۱۰] صادق زیباکلام در این باره معتقد است: اینکه چرا مرحوم مدرس، ملکالشعرای بهار و برخی دیگر با مسئله جمهوریت مخالفت میکنند برخلاف آنچه گفته میشود ربطی به مذهب ندارد. مرحوم مدرس، مصدق، ملکالشعرای بهار و چند نفر دیگر که در مجموع حدود ده نفر میشدند و در مجلس چهارم به اقلیت مشهور بودند در مقابل اکثریتی که از رضاخان حمایت میکردند، مخالف او بودند. اما چرا اینها با جمهوریت مخالف بودند یک بحث اساسیتری مطرح بود. این افراد اساساً با رضاخان دچار مشکل شده بودند؛ اما تفاوت این اقلیت با دیگران در اینجا بود که مدرس نگران بود. او فکر میکرد که این شمشیری که امروز اینقدر پرقدرت و نیرومند دارد تمام قدرتهای گریز از مرکز را سر جایشان مینشاند، شمشیر دولبه است و بعدها اگر مصدق و مدرس و هر کس دیگری در مقابلش بایستند همان رفتار را با مدرس و مصدق و کازرونی و … هم میکند و کرد. بیم و نگرانیهای مدرس خیلی هم بیراه نبود. [۱۲] . یکی از وقایع مهم مجلس پنجم، استیضاح رضاخان، سرانجام در روز ۷ مرداد ۱۳۰۴، مدرس به همراه شش تن دیگر از نمایندگان مخالف بود که رضاخان رئیسالوزراء را به دلیل سوء سیاست داخلی و خارجی، قیام و اقدام بر ضد قانون اساسی و حکومت مشروطه استیضاح نمودند که نهایتاً رای نیاورد.[۹]
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: شهید سید حسن مُدَرّس
