پرسیدم از هلال چرا قامتت خم است؟

پرسید م ا زهلا ل چرا قا متت خم ا ست - آهی کشید و گفت  که  ما  ه  محر م ا ست

گفتم  که چیست  ما ه محرم  بنا له  گفت - ماهیکه خلق جمله  ا فلا ک  د ر غم ا ست

گفتم برای که  بفغا ن د ا د ا ین جو ا ب - ما ه عزا ی  ا شر ف  ا ولا د  آ د م ا ست

ا ین ما ه گشته  کشته  بصحر ا ی کربلا - سبط رسول تشنه لب این غم مگر کم ا ست

آ ید  بسو ی  خلق  ز یزد ا ن همی پیا م - نیلی  ببر  کنید  که   ما  ه   محر  م ا ست

د ر خلد حو ر یا ن همه سیلی به روزنند - درعرش قدسیان همه چشما ن پرازنم است

زهر ا سیا ه  برسر و حید ر ز ند به سر - د ر ا ین عزا رسول خد ا قا متش خم است

د ر کر بلا  بچشم  بصیر ت  نظر  نما - بنگر هنو ز زینب  و گلثو م  د ر غم است

گو ید  سکینه  گشت  یتیمی  نصیب ما         - د ر ر و ز گا ر د ر د یتیمی مگرکم  است

«غلامرضا قمی ، خزائن الشهداء ص 76»

پرسیدم از هلال چرا قامتت خم است؟

پرسیدم از هلال چرا قامتت خم است؟ - گفتا خموش باش که ماه محرم است

گفتم محرم است تو چرا قامتت خم است - گفتا غم حسین مگر ماتمی کم است؟

بازاین چه شورش است که درخلق عالم است

بازاین چه شورش است که درخلق عالم است - بازاین چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است

با ز ا ین چه  رستخیز عظیم ا ست کز زمین - بی نفخ صو ر خواسته تا عرش اعظم است

ا ین صبح  تیره  با ز د مید  ا ز کجا که کرد - کا ر جهان و خلق جها ن جمله د رهم است

گو یا  طلو ع    میکند  ا ز مغر ب  آ فتا ب - کا شو ب  د ر تما می  ذ را ت عا لم ا ست

گر خو  ا  نمش  قیا  مت  د  نیا  بعید  نیست - ا ین ر ستخیز عا م که نا مش  محرم  است

د ر با رگا ه  قد س  که جا ی  ملا ل  نیست - سرهای قد سیا ن همه بر زا نوی غم  ا تس

جن  و ملک  بر آ  د  میا  ن  نو حه  میکنند - گو یا عزای  ا شر ف  ا و لا د آ د م ا ست

خو ر شید  آ سما  ن  و زمین نو ر مشر قین - پرو ر د  ه  د ر کنا  ر رسو ل خد ا حسین

«محتشم کاشانی : ا شک شفق ص 256»

باز محرم شدو دلها شکست

باز محرم شدو دلها شکست - از غم زینب دل زهرا شکست

باز محرم شد و لب تشنه شد - از عطش خاک کمرها شکست

آب در این تشنگی از خود گذشت -  دجله به خون شد دل صحرا شکست

قاسم ولیلا همه در خون شدند - این چه غمی بود که دنیا شکست

محرم آمد و ماه عزا شد

محرم آمد و ماه عزا شد - مه جانبازی خون خدا شد

جوانمردان عالم را بگویید - دوباره شور عاشوار به پا شد

باز محرم رسید، ماه عزای حسین

باز محرم رسید، ماه عزای حسین – سینه ی ما میشود، كرب و بلای حسین

كاش كه تركم شود غفلت و جرم و گناه - تا كه بگیرم صفا، من ز صفای حسین

امشب هلال ماه خون در آسمان پیدا شده

امشب هلال ماه خون در آسمان پیدا شده - رخت سیـه بـر قـامت پیغمبر و زهرا شده

خون گریه کن ای ماه خون انا الیه راجعون

ای حاجیان حج خون آماده بهر هر بلا - واویلتـا واویلتـا واویلتـا فــی کربــلا

خون گریه کن ای ماه خون انا الیه راجعون

امشب زمین و آسمان دارند ذکر یا حسین - روح از تن پیغمبران پرواز کرده با حسین

خون گریه کن ای ماه خون انا الیه راجعون

دراین مه خون میشود خون بردل زار حسین - از تیغ کین گردد جدا دست علمدار حسین

خون گریه کن ای ماه خون انا الیه راجعون

در ماه خون عالم پر از فریاد و واویلا شود - خـون قـلب زار باغبان بر لاله لیلا شود

خون گریه کن ای ماه خون انا الیه راجعون

درماه خون خون خدا در خون شناور میشود - صـد پـاره قلب زینب از داغ برادر میشود

خون گریه کن ای ماه خون انا الیه راجعون

در این مه خون غنچه نشکفته پرپر میشود - دلـداری خـون خـدا لبخنـد اصغر میشود

خون گریه کن ای ماه خون انا الیه راجعون

محمل مران ای ساربان اینجا زمین کربلاست - اینجـا بهشت عـاشقان اینجا زیارتگاه ماست

اینجا شود دریای خون انا الیه راجعون

اینجا گلم پرپر شود اینجا تنم بیسر شود - آمـاده روی سینـه ام قبر علی اصغر شود

اینجا شود دریای خون انا الیه راجعون

اینجا ز تیغ دشمنان از تن جدا گردد سرم - پائین پای من بوَد قبـر علـی اکبـرم

اینجا شود دریای خون انا الیه راجعون

اینجا خورد سنگ جفا از کینه بر پیشانی ام - خون میشـود آب وضو بر صورت نورانی ام

اینجا شود دریای خون انا الیه راجعون

اینجا بریزد از بصر اشک از دو چشم فـاطمه - گاهی کنــار قتلگه گــاهی کنـار علقمه

اینجا شود دریای خون انا الیه راجعون

اینجـا ز رگهای گلو بوسه بگیرد خـواهرم - قــاتل کنـار پیکـرم سیلی زند بر خواهرم

اینجا شود دریای خون انا الیه راجعون

عزای اشرف اولاد آدم است، بیا!

عزای اشرف اولاد آدم است، بیا! - عزیز فاطمه! ماه محرّم است بیا

هلال ماه عزا میدهد ندا به فلک - که ماه گریه و اندوه و ماتم است بیا

پریده رنگ ز رخسار مادرت زهرا - قد رسول خدا در جنان، خم است بیا

لوای سرخ حسینی ندا دهد همه دم - که غیر تو چه کسی، صاحب دم است بیا

اگر شوند سماوات، چشمه چشمه اشک - به یاد قطره خون خدا کم است بیا

به زخمهای تن پاره پاره شهدا - خدا گواست، که تیغ تو مرهم است بیا

هنوز غرقه به خون، ماه روی عباس است - هنوز نقش زمین، دست و پرچم است بیا

بیا که پر شده از ذکر «یا حسین» جهان - بیا که ولوله در خلق عالم است بیا

هر آن دلی که به یاد حسین میسوزد - در آن شرارهای از شعر «میثم» است بیا

سـلام مـن بـه محرم، محرم گـل زهـرا

سـلام مـن بـه محرم، محرم گـل زهـرا - بـه لطـمه هـای ملائـک بـه مــاتـم گــل زهـرا

سـلام مـن بـه مـحـرم بـه تشنـگی عـجـیـبـش - بـه بـوی سیـب زمـینِ غـم و حـسین غریـبش

سلام من بـه محـرم بـه غصـه و غــم مـهـدی - به چشم کاسه ی خون وبه شال ماتم مـهـدی

سـلام من بــه مـحـرم بـه کـربـلا و جـلالــش - به لحظه های پـرازحزن غرق درد و ملامش

سـلام مـن بـه مـحـرم بـه حـال خستـه زیـنـب - بـه بــی نـهـایـت داغ دل شـکـستــه زیـنـب

سلام من به محرم به دست ومشک ابوالفضل - بـه نـا امیـدی سقـا بـه سـوز اشـک ابوالفضل

سـلام مـن بـه مـحـرم بـه قــد و قـا مـت اکـبـر - بـه کـام خـشک اذان گـوی زیـر نـیزه و خنجر

سلام من به محرم به دسـت و بـا زوی قـاسم - به شوق شهد شهادت حنـای گـیـسـوی قـاسم

سـلام مـن بـه مـحـرم بـه گـاهـواره ی اصـغـر - به اشک خجلت شاه و گـلـوی پـاره ی اصـغـر

سـلام مـن بـه مـحـرم به اضـطـراب سـکـیـنـه - بـه آن مـلـیـکـه، کـه رویش ندیده چشم مدینه

سـلام مـن بـه مـحـرم بـه عـا شـقـی زهـیـرش - بـه بـاز گـشـتـن حُر و عروج خـتـم به خیرش

سلام من بـه محرم بـه مسـلـم و به حـبـیـبش - به رو سپیدی جوُن و به بوی عطر عجیـبـش

سلام من بـه محرم بـه زنگ مـحـمـل زیـنـب - بــه پـاره، پـاره تــن بــی سـر مـقـابـل زیـنـب

سلام من به محـرم به شـور و حـال عیـانـش - سلام من به حسـیـن و به اشک سینه زنـانش

ماه عزا رسیده و دل ها پر از غم است

ماه عزا رسیده و دل ها پر از غم است - مشکی به تن کنید که ماه محرّم است

پیراهن سیاه عزاداری حسین - احرام نوکری تمامی عالم است

ماه محرّم آمده خیمه به پا کنید - دلهای ما حسینیه ی بزم ماتم است

هر کس برای بزم عزا کار می کند - مُزدش بُوَد دست کسی که قدش خم است

شکر خدا که حضرت زهرا مرا خرید - لطف و عطای او به گدایش دمادم است

دریای چشممان چقدر موج می زند - یعنی بساط گریه ی ما هم فراهم است

شکر خدا که از غم ارباب بی کفن - چشمم شبیه چشمه ی جوشان زمزم است

آقا قسم به نام تو ما با شما خوشیم - بی تو برای ما همه عالم جهنّم است

گریه برای داغ تو رزق حلال ماست - این اشک ها به زخم عمیق تو مرهم است

بزم تو را به عالم و آدم نمی دهیم - هیئت برای ما به خدا عرش اعظم است

شش گوشه ی حریم تو بیت الحرام ماست - یعنی به داغ اعظم تو سینه مَحرم است

هر کس که دید گوشه ای از روضه های تو - گر خون چکد ز چشم ترش باز هم کم است

ماه محرم آمده دل را حرم کنید

ماه محرم آمده دل را حرم کنید - بر قلب عاصی و دل زارم کرم کنید

ماه محرم آمده دیوانه شد دلم - از کربلا نظر به دل مضطرم  کنید

ماه محرم آمده بارانی است چشم - آیاشود نظربه دوچشم ترم کنید

ماه محرم آمده با جامه ی سیاه - در خیل عاشقان حسین باورم کنید

ماه محرم آمده بیتابم ای حسین - از خاک تربت خودتان بر سرم کنید

ماه محرم آمده دلتنگ هیآتم - در بین روضه روح در این پیکرم کنید

ماه محرم آمده درخواست میکنم - روح وتنم  فدایی آب آورم کنید

ماه محرم آمده مجنون زینبم - از غصه های معجر او پرپرم کنید

ماه محرم آمده میگویدم رباب - فکری به حال تشنگی اصغرم کنید

ماه محرم آمده امّا دلم سیاه - من را عوض کنید و ازین بهترم کنید

ماه محرم آمده دلتنگ مهدیم - در خیمه گاه فاطمیش نوکرم کنید

ندا ز عرش رسیده ست ماتم آمده است

ندا ز عرش رسیده ست ماتم آمده است - چه قدر خوب دوباره محرم آمده است

چه قدر خوب که خیمت به پا شده ست و در آن - بساط سینه زدن هم فراهم آمده است

چه دارد اسم قشنگت کزین حسینیه ها - دوباره شورش و ماتم در عالم آمده است

تمام شهر سیه پوش گشته است آقا - و سیل اشک ز چشمان آدم آمده است

چه روضه ای بشود روضه ای که زهرا هم - درون خیمه ی تو با قد خم آمده است

دم حسین بگیر، اعتقاد کن هرچه - که خیر آمده ما را از این دم آمده است

مـحــرم آمــده در کـوچــه هـا عـلـم بزنیـد

مـحــرم آمــده در کـوچــه هـا عـلـم بزنیـد - میـان سیـنـه خـود عـاشـقـان حـرم بزنیـد

کتیـبـه هـای حسـینـیــه عـطــر غــم دارد - دوبـاره بیتـی از آن شعــر محتشـم بزنیـد

حسین رمز نجات است و سرنوشت بشر - بـه دسـت شــاه وفــا زنـدگی رقـم بزنیـد

شکــست خـورده عشـق مجـازی وب هـا - بسـاط عشق زمینـی خـود به هـم بزنیـد

شکــست خورده طـوفــان کـربـلا بـاشـیـد - بـه سـیــنــه مـهــر عــزاداری و الـم بزنیـد

و با شمـام که مستی برایتـان فخر است - رهـــا کـنـیــد مـحــرم، اگــر نـه کـم بزنیـد

اگــر سـرود بـه لـب ، جــز نـوای او داریــد - کنـیــد تــرک و  ز مــولا حسیـن دم بزنیـد

حسیـن حسیـن  بخـوانـیــد در مـحــرم او - طـنـیــن غـم بـه نـواهـای زیـر و بـم بزنیـد

محـرم است چو محسن شوید شاعر او – ورق زنــیـــد بــه دفـتــر از او قـلـــم بزنیـد

شاعر:سید محسن حبیب الله پور

ماه محرم آمده باید دگر شوم

ماه محرم آمده باید دگر شوم - باید به خود بیایم و زیر و زبر شوم

باید سبک عبور کنم از خیال سود - باید خلاص از تب و تاب ضرر شوم

آزاد از مثلث تزویر و زور و زر - آزاد از هر آنچه نقوش و صور شوم

باید عوض شوم چه به چپ چه به راست،ها - بهتر اگر نمیشود از بد بتر شوم

از بد بتر چرا شوم اما؟ محرم است - از خوب میشود که در این ماه، سر شوم

این ماه میشود که شوم چیز دیگری - یک چیز دیگری که ندانم اگر شوم

یک چیز دیگری که نباید به وهم هم - یعنی که نه فرشته شوم نه بشر شوم

خیر مجسم است محرم، بعید نیست - این ماه، تا ابد تهی از هرچه شر شوم

حتی اگر یزیدیم و در سپاه کفر - چون حر، بعید نیست شهید نظر شوم

شب با یزید باشم و فردای انتخاب - قربانی حسین، نخستین نفر شوم

اینک، ندای: «کیست که یاری کند مرا» - ماه محرم است مبادا که کر شوم

ماه محرم است که بی تاب جستجو - در خود همه فرو روم از خویش بر شوم

وقتش رسیده است بگیرم علم به دوش - تکیه به تکیه سینه زنان نوحه گر شوم

وقتش رسیده است که چون باد روضه خوان - کوچه به کوچه مویه کنان در به در شوم

وقتش رسیده است خرابه خرابه آه - وقتش رسیده لاله کوه و کمر شوم

فرزند من کجاست؟ چه دارد؟ چه میکند؟ - ماه محرم است نباید پدر شوم

آیا پدر که خاک بر او خوش _ چه گفت و رفت؟ - ماه محرم است، نباید پسر شوم

باید که بی خبر شوم از هرچه هست و نیست - از ماجرای خون خدا باخبر شوم

ماه محرم است نباید هبا روم - ماه محرم است نباید هدر شوم

وقتش رسیده است که خلع جسد کنم - وقتش رسیده است که از خود بدر شوم

بی موج گریه، چشم در این ماه، حفره ای است - باید که سرخ، لایق چشمان تر شوم

باید که چشم داشته باشم نه حفره، ها! - باید شراب گریه خون جگر شوم

بی سوز آه، سینه در این ماه، دوزخ است - باید که گرم، در خور شعله، شرر شوم

باید که سینه داشته باشم نه دوزخ، آه - باید لهیب آتش آه سحر شوم

آتش گرفته خیمه _ داماد کربلا - سینه به سینه سوز شوم، شعله ور شوم

بارانی است دیده خاتون اهل بیت - چشمه به چشمه اشک شوم پرده در شوم

وقتش رسیده است که با گریه بر حسین - چون قصه حسین به عالم سمر شوم

وقتش رسیده است که آیینه دار شمس - وقتش رسیده است غلام قمر شوم

دور سر بریده تن پاره علی - پرواز را کبوتر بی بال و پر شوم

تشییع دستهای علمدار آب را - وقتش رسیده است که آسیمه سر شوم

وقتش رسیده خطبه شوم، خطبه ای بلیغ - وقتش رسیده شعر شوم، شعر تر شوم

وقتش رسیده شاعر و شمشیر و هو! هلا - وقتش رسیده شیر شوم شیر نر شوم

ماه محرم آمد و محرم شدم به تیغ - آماده ام که محرم خون و خطر شوم

با ناله های حضرت سجاد از سحر - تا شام سرخ آمده ام، همسفر شوم

ماه محرم است و نماز حسین را - آماده ام، حواله اگر شد، سپر شوم

وقتش رسیده است یزید پلید را - همچون زبان زینب کبری تشر شوم

وقتش رسیده است که در چشم ابن سعد - چونان به چشم شمر لعین نیشتر شوم

مرد خدا به غیر شهادت هنر نداشت - وقتش رسیده است که اهل هنر شوم

وقتش رسیده است که مختارگونه سرخ - با قاتلان خون خدا در کمر شوم

یعنی به کینه خواهی اولاد فاطمه - شمشیر بر کشم به شب و حمله ور شوم

قرعه به نام من اگر افتد، خوشا که من - خونی قوم بی نسب بی گهر شوم

با دست من خدا بکشد زنده زندشان - من، پل برای رفتنشان تا سقر شوم

از اسبشان به زیر در آرم به چابکی - در خونشان به شیرجه ی تند تر شوم

بر تن کنم به رزم ستم چار آینه - چشته خوران بی سر و پا را چغر شوم

چیزی به جا نمانمشان از چهاربند - زی چار میخ نکبتشان راهبر شوم

سرهایشان به نیزه بر آرم یکی یکی - حکم قصاص، حکم قضا و قدر شوم

آتش کشم به خیمه و خرگاهشان به خشم - نیزه به نیزه در پیشان سر به سر شوم

شیرینتر از عسل بچشم طعم مرگ را - در کامشان قهقهه قهوه قجر شوم

سقای مرگشان شوم از جانب خدای - رهبانشان به مهلکه جوی و جر شوم

ماه محرم آمده پا در رکاب خون - در خون خویش آمده ام مستقر شوم

بر چشم دشمنان قسم خورده علی - مانند تیر آمده ام کارگر شوم

با این جماعت عقب افتاده جهول - یک کوچه هم مباد، شبی هم گذر شوم

نه! نه! نمی توانم هرگز نمیشود - از نو به جهل، آدم عصر حجر شوم

تیزند و تند و تسخر و طعنه طریقتشان - نه! نه! نمی توانم، شیر و شکر شوم

نرمش گذشته از من و با این گروه سخت - نه! نه! نمی توانم از این نرمتر شوم

پس بهتر است صاعقه باشم به چشمشان - پر هیب مرگشان هم در هر مقر شوم

از سایه ام هراس بیفتد به خوابشان - کابوسشان هر آینه از هر نظر شوم

ماه محرم آمد و افسوس میرود – آماده ام که راهی ماه صفر شوم

مرتضی امیری اسفندقه

شب اشک و شب آه و شب غم

شب اشک و شب آه و شب غم - شب دلواپسی و حزن و ماتم

میان سینه قلبم بیقرار است - محرم آمده ای دل محرم

سر آمد دوره ی خاموشی من - ببین تاب و تب چاووشی من

رسیده روزهای غربت تو - رسیده وقت مشکی پوشی من

محرّم ماه ایثار است و غیرت

محرّم ماه ایثار است و غیرت - رسیده موسم تجدید بیعت

اگر تا کربلا رفتی دل من - مشو راضی به کمتر از شهادت

با ز ا ین چـه شـورش است مگـر مـحـشـر آمده           

با ز ا ین چـه شـورش است مگـر مـحـشـر آمده        - خورشید سر برهـنه به صحرا درآمده

آتـش به كـا م و زلـف پریـشـا ن و ســرخ روی          - این آ فـتـا ب  ا ز ا فـقـی  د یگـر آمده

چون روزروشن است كه قصدش مصاف نیست           - این شـا ه كـم سـپا ه كه بی لـشـكر آمده

یا ر ا ن  نـظـــر كـنـیــد  بـه  پـهـلـو گـرفـتـنـش - این كـشـتـی نجـا ت كه بی لـنگـر آمده

"شاعر شكست  خو ر د ه  توفا ن واژه ها ست"          - یا ا ین غـز ل  بهـا نه چـشـم تـر آمده؟

با نگ «فـیا سـیـوف خـذ یـنی» ا ست بـر لبش          - خـنجـر فـر و گذ ا شـته  با حنجر آمده

آ و ر د ه  با خو د ش همه ا ز كوچك و بزرگ - اصغـر بغــل گر فـتـه و با  ا كبر آمده

ای تـشـنگا ن سـوخـته لـب تـشـنگی بس  ا ست - سر بـركـنـیـد سا  قی  آ ب  آ و ر آمده

این سـا قی عـلـم  به كـف  بی بـد یـل كـیـسـت؟ - عطشان در آب رفته وعطشان تر آمده

این سـا قـی رشـیـد كـه د ر  بـز م  مـی كشا ن         - بی دست و بی پیا له و بی ساغر آمده

آتش  به  خـیـمـه  هـا ی  د ل عـا شـقـا ن زده         - این آ تشی كه رفــته و خا كـسـتـر آمده

آبی  نـمـا  نـد ه  ر و ز ه  بگـیـریـد نـخـل هـا           - نخل ا مـیـد رفـتـه  و لـی بی سـر آمده

جای  شـر یـف  بـو سـه  پـیـغـمـبـر خد ا ست          - این نیزه  ا ی كه ا ز هـمه با لاتر آمده

آن سـر كه تـا هـمـیـشـه سـر ا ز آ فـتا ب بـود          - امشب به خون نشسته به تشت زرآمده

ای د ست  پر سخا و ت روشن گشـو د ه  شو - در یـو زه ای به نـیت ا نگـشـتـر آمده

بوی بهشت د ا ر د و همو ا ره  ز ند ه است - این باغ گل به چشمت  ا گر پرپر آمده

بگـذ ا ر تا  د مـی  بـه جـمـا لـت نـظـر كـنـم           - هفتا د و د وّ مین گل ا ز خـون برآمده

لب و ا كن  ا ز هم ای تن بی سر حسین من! - حرفی به لـب بیا ر ببین خـواهـر آمده...

"این مصرع از سید حمید برقعی است"         سعیدبیابانكی روزنامه خراسان 87.10.11

هلال ما ه غم سرزد صدای كا روان آمد    

هلال ما ه غم سرزد صدای كا روان آمد        - بسوی كربلا یا ران ا ما م عا شقا ن آمد

فغا ن و آه و واویلا فغا ن و آه و واویلا          - فغا ن و آه و واویلا فغا ن و آه و واویلا

حسین بن عـلی آ مد بهمرا ه جوانا نش         - بود ما نند پروانه  بگرد شـمع طفـلانش

فغا ن و آه و واویلا فغا ن و آه و واویلا          - فغا ن و آه و واویلا فغا ن و آه و واویلا

بهمراه خود آورده  جو ا نا نی نكومنظر         - فـروغ  د یـد ه  لیلا شـبـیـه روی پیغمبر

فغا ن و آه و واویلا فغا ن و آه و واویلا          - فغا ن و آه و واویلا فغا ن و آه و واویلا

زمین كربلا ا مشب عـلمد ا رحسین آمد - بنال ازسوزدل اینك كه گاه شوروشین آمد

فغا ن و آه و واویلا فغا ن و آه و واویلا          - فغا ن و آه و واویلا فغا ن و آه و واویلا

حسین جانم حسین جانم حسین جانم حسین جانم«حسین جان ص49شیدانیشابوری»

این جا مه  سیا  ه  فـلـك  د رعـزای كیست

این جا مه  سیا  ه  فـلـك  د رعـزای كیست - وین جیب چاك گشته صبح ازبرای كیست

این جوی خون كه ازمژه خلق جا ری است - تا د ر مصیبت  كه  و بر ما جرای كیست

این آ ه  شعله  و ر كه ز د لها رود بچـرخ - زا ند وه دل گد ا ز وغم جا نگزای كیست

خـونی ا گر نه د ا مـن د لـهـا گرفـته است - این سخت  د ل بد ا من ما خونبهای كیست

گرنیست حشرودرغم خویش است هركسی - در آ فـرینش ا ین هـمه غـوغا برای كیست

شد خـلـق مختلف زچه د ر نو حه  مـتّـفـق - زینگو نه جن وانس وملك درعـزای كیست

هـند و وگبر و مؤ مـن و ترسا به یك غـمند - این نا لـه ا ز جـها ن شـد ه تا آشنای كیست

ذ رّ ا ت  ا ز طریـق صد ا نـو حه  مـیكنند - تا این صد ا زنا لـه ا نـد و ه  فـزای كیست

صاحب عزاكسی است كه دلهاست جای او - دلها جز آ نكه مونس د لها ست جای كیست

آری خداست دردل وصا حب عزاخداست - زان هـر د لـی بـتـعــزیـه شـا ه كـربـلاست

حسین جا ن حسین جا ن حسین جا ن «اشك شفق ص265وصال شیرازی»

موج خون در ساحل غم شد پدید

موج خون در ساحل غم شد پدید - خیمه ماه محرم شد پدید

نوحه کن ای دل محرم آمده - ماه مظلوم دو عالم آمده

کوفه مسلم کش پیمان شکن - کوفیان بی وفای بی وطن

آب بر فرزند زهرا بسته اند - راه حق را آشکارا بسته اند

تا ابد خونین زمین کربلاست - آسمان خونین اگر گرید سزاست

کربلا گفتم، دلم را غم گرفت - ظهر عاشورا خدا ماتم گرفت

هم علم افتاد هم افتاد دست - پشت شیعه ظهر عاشورا شکست

مثل اندوه تو جان سوزی نبود - همچو روز تو اگر روزی نبود

آتش اندر خیمه ها افروختند - عصر عاشورا حرم را سوختند

شیعه عاشورا فراوان دیده است - بر فراز نیزه قرآن دیده است

سید محسن مصطفی زاده

[منبع کتاب روضه های محرم وصفر تالیف حجة الاسلام سیدمحمدباقری پور جلد1]


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: روضه های دهه اول محرم تا آخر صفر

تاريخ : پنجشنبه ۲۲ شهریور ۱۳۹۷ | 11:36 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |