روضه روزدوم محرم ورودبه كربلا
اَلسَّلامُ عَلَیكَ یا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ یا حُسَینَ بْنَ عَلِىٍّ أَیهَا الشَّهِیدُ یا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ یا حُجَّةَ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ یا سَیدَنَا وَ مَوْلانَا اِ نَّا تَوَجَّهْنَا وَ اسْتَشْفَعْنَا وَ تَوَسَّلْنَا بِكَ إِلَى اللَّهِ وَ قَدَّمْنَاكَ بَینَ یدَىْ حَاجَاتِنَا یا وَجِیها عِنْدَ اللَّهِ اشْفَعْ لَنَا عِنْدَ اللَّهِ.
زود بیرون رو تو در سمت عراق - کربلا د ا ر د بخونت ا شتیا ق
حق تو را غلطا ن بخونت خواسته - ا ین قـبا بر پـیکر ت آ ر ا سته
کودکا ن را هـم ببر هـمـرا ه خـود - نینوا پر سو ز کن ا ز آ ه خود
بهـر د سـتا ویـز ر و ز د ا و ری - با یـد ا ز عبا س د ستی آوری
با ید ت ببینی بچشم خو د عـیـا ن - کشته ا کبر بد وش هـمرهـا ن
با یـد ا نـد ر را ه حـی د ا و رت - پا ره گردد خلق پاک اصغرت
«وقایع عاشوراص170»
عاشقان کربلا ، چند تا وداع داشت پسر فاطمه ، یک وداع در مدینه بود ، قبل از حرکت آمد مقابل قبر جدش پیغمبر ایستاد عرضه داشت یا رسول الله ، من حسین پسر دخترت فاطمه ام ، سر روی قبر پیغمبر نهاد گریه کرد ، لحظه ای به خواب رفت ، در عالم خواب رسول خدارا دید ، حسین را در آغوش گرفت میان چشمان حسین را بوسید فرمود : حسینم می بینم بزودی آغشته به خون ، تشنه لب در کربلا شهید خواهی شد فرمود : " یا حسین ، اُخرُج فَاِنَّ الله تعالی شاءَ اَن یراک قَتیلاً "
شبانه با قبر مادر وداع کرد ، با قبر برادرش امام مجتبی وداع کرد ، آماده حرکت شد ، برادرش محمد حنیفه جلو آمد ، حسین جان حالا که می روی برو ولی چرا این زن و بچه ها را همراه می بری ؟ زینب را کجا می بری ؟ جریان خواب را برای محمد حنیفه تعریف کرد ، بعد ابی عبدالله فرمود :" قَد شاء الله تعالی اَن یراهُنَّ سَبایا1" خدا خواسته که آنان را اسیر ببینند .
وقتی که می رفتند دنیا گریه میکرد
وقتی که می رفتند دنیا گریه میکرد - شهر مدینه مثل زهرا گریه میکرد
وقتی که می رفتند پشت پای آنها - چشمان جبرائیل حتی گریه میکرد
پائین پای ناقه مریم گریه میکرد - دورِ سر گهواره عیسی گریه میکرد
این است آن داغ عظیمی که برایش - حتی میان تشت یحیی گریه میکرد
این است زینب بانویی که زیر پایش - زانوی لرزه دار سقا گریه میکرد
بوسید اکبر دستهای مادرش را - در زیر چادر، ام لیلا گریه میکرد
بر روی دامن مادری در گوش طفلش - آهسته تا میگفت لالا گریه میکرد
یک کاروان گریه شد وقتی رقیه - با گفتن بابا، بابا گریه میکرد
در زیر پای محمل مستوره عشق - منزل به منزل ریگ صحرا گریه میکرد
وقتی که میرفتند عالم سینه میزد - وقتی که میرفتند دنیا گریه میکرد
(فرهنگ عاشورا ، ص 165 – قصه کربلا ، ص 69 ، نقل از بحار ، ج 1 ، ص 184)
بـیـو م ا لـتـر و یه محـمـل ببستند
اَ لسَّلامُ عَلَیكَ یا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ یا حُسَینَ بْنَ عَلِىٍّ أَیهَا الشَّهِیدُ یا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ یا حُجَّةَ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ یا سَیدَنَا وَ مَوْلانَا اِ نَّا تَوَجَّهْنَا وَ اسْتَشْفَعْنَا وَ تَوَسَّلْنَا بِكَ إِلَى اللَّهِ وَ قَدَّمْنَاكَ بَینَ یدَىْ حَاجَاتِنَا یا وَجِیها عِنْدَ اللَّهِ اشْفَعْ لَنَا عِنْدَ اللَّهِ.
بیو م ا لتر و یه محمل ببستند - خوا تین ا ند ر آ ن محمل نشستند
حرم را ا ز حرم کر د نـد بیر و ن - همه سرگشته اندر د شت و هامون
کسا نی ر ا که عا لم ر ا پنا هند - بر و ن کر د ند ا ز کاخ خد ا و ند
همه قر با نیا ن کـعبه د ل - بر و ن خرگه زد ند ا ز کـعبه گل
مـهـا ر نا قـه با نو ی ذ ی جـو د - ا بـر د ست طرما ح عـد ی بود
حدی با زنگ اشتر گشت چون جفت - طرماح عـد ی با آ ن شـتـر گفت
همین با نو که د ر محمل نشسته - د ل ا ز قید علا یقها گسسته
مهین د خـت ا میرا لمؤ منین ا ست - بهین فرما ند ه روی زمین است
مبا د ا آ نکه آ ز ا ر ش نما ئی - هــم آ ز ا ر د ل زا ر ش نـمــا ئی
پس از چند ی فلک در گرد ش آمد - سپس تیر قضا ر ا پر ش آ مـد
همین زن شد ا سیر قوم عد وا ن - چگو یم من ز ا شترها ی عـریا ن
«تاج نیشابوری:خزائن الشهداء ص 82»
به یاد آن قافله ای که روز هشتم ذی الحجه با بیت خدا وداع کرد همه حجاج دارند طواف می کنند اما حسین می بیند دشمن زیر احرام ، شمشیر بسته می خواهد خون عزیز فاطمه را بریزد لذا دست زن و بچه اش را گرفت و حرکت کردگفتند آقا مگر عرفات نمی آیی ، مگر منی نمی آیی ، چرا منای من جای دیگر است آقا مگر قربانی نمی کنی ، فرمود چرا قربانی ها همراهم هستند ، قربانی ام علی اکبر است ، قاسم است ، عباس است ، (عاشقان ابی عبدالله ) اما یک قربانی که دل عالم را آتش می زند علی اصغر است . روز عاشورا آورد مقابل لشکر دشمن ، فرمود : " یا قَوم، اِن لَم تَرحَمونی فارحَمُوا هذَا الطِّفل اَما تَرُونَهُ کَیفَ یتَلَظّی عَطَشاً" اگر به من رحم نمی کنید ، به این طفل رحم کنید مگر نمی بینید از شدّت تشنگی لبها را باز و بسته می کند هنوز سخن امام تمام نشده بود ببینید علی دارد دست و پا می زند ، همه صدا بزنید حسین .
ای منی ای سرزمین اهل بیت - ای ز اشک انبیا خاک تو گل
ای منی ای کعبه عشق و وفا - ای منی ای مکتب صدق و صفا
ای منی تی مرکز وصل اله - ای به خیل عاشقان میعادگاه
ای منی ای وادی افروخته - ای ز آه خسته دلها سوخته
ای منی آفتاب نور عشق - ای منی ای گام گامت طور عشق
ای منی ای محفل قرب خدا - ای ز من کرده منیت را جدا
ساکنانت ساکن کوی حقند - عاشقانت عاشق روی حقند
در کجای دامنت ای خاک پاک - مصطفی صورت نهاده روی خاک
می رسد بر گوش این سرزمین - بانگ لبیک امیرالمؤمنین
خاک اهل دل تو صحرا بوده ای - شاهد العفو زهرا بوده ای
در کدامین خیمه صحرای راز - با خدا کرده حسن راز و نیاز
در کجای دامنت از هر دو عین - بوده جاری در دعا اشک حسین
کعبه جان قبله دلها کجاست - خیمه گاه مهدی زهرا کجاست
دوست دارم رو در آن صحرا کنم - جستجوی مهدی زهرا کنم
حاجیان جمع اند دور هم همه - پس کجا رفته حسین فاطمه
او که خود در خانه صاحب خانه بود - شمع رویش را حرم پروانه بود
حاجیان جمع اند جمله در منی - او چرا رفته سوی کربلا
او به جای موی سر ، سر می دهد - قاسم و عباس و اکبر می دهد
سعی حج او صفا با خنجر است - مروه اش قبر علی اکبر است
بار بگشائید، اینجا کربلاست
اَ لسَّلامُ عَلَیكَ یا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ یا حُسَینَ بْنَ عَلِىٍّ أَیهَا الشَّهِیدُ یا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ یا حُجَّةَ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ یا سَیدَنَا وَ مَوْلانَا اِ نَّا تَوَجَّهْنَا وَ اسْتَشْفَعْنَا وَ تَوَسَّلْنَا بِكَ إِلَى اللَّهِ وَ قَدَّمْنَاكَ بَینَ یدَىْ حَاجَاتِنَا یا وَجِیها عِنْدَ اللَّهِ اشْفَعْ لَنَا عِنْدَ اللَّهِ.
بار بگشائید، اینجا کربلاست - آب و خاکش با دل و جان آشناست
بر مشام جان رسد بوی بهشت - به به از این تربت مینو سرشت
کربلا، ای آفرینش را هدف - قبله گاه عاشقان از هر طرف
طورِ عشق است و مطافِ انبیا - نور حق اینجاست، ای موسی بیا
جسم را احیا اگر عیسی کند - جان و تن را کربلا احیا کند
گر سلامت رفت، از آتش، خلیل - نور ثار الله شد او را دلیل
کربلا، قربانگه ذبح عظیم - عرش رحمان را صراط مستقیم
گر خدا خواهی، برو این راه را - کن زیارت کوی ثار الله را
امام حسین (علیه السلام) دو منزل مانده به کوفه با حرّ بن یزید که هزار سوار داشت بر خورد نمود ،
امام به حر فرمود : آیا همراه ما هستی یا علیه ما ؟ حر جواب داد : بلکه علیه شما هستم ای اباعبدالله. حضرت فرمود : لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم. سپس بین آن حضرت و حر سخنانی رد و بدل شد تا آنجا که امام (علیه السلام) به حر فرمودند : پس حال که شما بر خلاف آنچه به ما نوشته اید و فرستادگانتان برای ما آورده اند می باشید ، ما به همان جایی که از آن آمده ایم برمی گردیم . اما حر و یارانش از مراجعت امام ممانعت کردند و حر گفت : یابن رسول الله شما راهی را انتخاب کنید که نه به کوفه برسد و نه به مدینه ، تا من هم نزد عبید الله بن زیاد عذری داشته باشم و بگویم که ازراه دیگری رفته ای. حضرت به سمت چپ به طرف محلی به نام عَذیبُ الهِجانات حرکت نمود نامه عبید الله به حر رسید که در آن نامه او را سرزنش نموده و به او دستور داد بر امام (علیه السلام) سخت بگیرد. حر و یارانش خود را بر امام (علیه السلام) رساندند و از ادامه راه حضرت مانع شدند. امام به او فرمود : آیا تو نگفتی که ما راهمان را عوض کنیم؟ حر گفت بله ، ولی نامه امیر عبد الله به من رسید که در آن به من دستور داده است بر تو سخت بگیرم و بر من جاسوسی گماشته تا دستوراتش را انجام دهم. در این هنگام امام بین اصحابش ایستاد و خطبه ای خواند و در آن فرمود : اِنَّهُ قَد نَزَلَ بِنا مِنَ الاَمرِ ما قَد تَرَون، وَ اِنَّ الدُنیا قَد تَغَیرَت وَ تَنَکَّرَت وَ اَدبَرَ مَعرُوفُها وَ استَمَرَّت حَذَّاءَ وَ لَم یبقَ مِنها اِلّا صَبابَة کَصَبابَةِ الاِناءِ وَ خَسیسُ عَیش کَمَرعَی الوَبیل اَلا تَرَونَ اِلَی الحَقِّ لا یعمَلُ بِه وَ اِلَی الباطِلِ لا یتَناهی عَنه فلیرغَبَ المُومِنُ فی لِقاءِ رَبِّه مُحِقّا فَاِنِّی لا اَرَی المَوتُ الّا سَّعادَه وَ الحَیاة مَعَ الظّالِمینَ الّا بَرَما. پس از حمد و ثنای الهی و صلوات بر جدش پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود : آنچه بر من وارد شده است را دیده اید و بدرستیکه دنیا تغییر کرده و رو برگردانده است و خوبیهایش پشت نموده و بدیهایش باقی مانده است و از آن چیزی باقی نمانده مگر قطراتی مثل قطرات باقی مانده در ظرفی و زندگی پستی مانند چراگاهی بی حاصل آیا نمی بینید که به حق عمل نمی گردد و از باطل جلوگیری نمی شود پس مومن مستحق (و سزاوار) است که (در چنین شرایطی) بسوی ملاقات پروردگارش بشتابد ، پس من مرگ را جز سعادت نمی بینم و زندگی با ظالمان را جز نکبت (و بدبختی) . زهیر بن قین ایستاد و به یاران خود گفت شما سخن می گویید یا من بگویم؟ گفتند : شما سخن بگو. پس حمد و ثنای الهی را بجا آورد و خطاب به امام عرض کرد : ای هدایت یافته الهی یابن رسول الله ما سخنان شما را شنیدیم بخدا اگر دنیا برای ما باقی ماندنی بود و در آن جاودان می ماندیم و با یاری و همراهی شما آن نعمتها و موهبتها را از دست می دادیم باز همراهی و مبارزه در رکاب تو را بر همه آن ترجیح می دادیم. امام علیه السلام در حق وی دعا فرمود. نافع بن هلال جبلی بپا خاست و عرضه داشت : ... بخدا قسم ما از قضا و قدر الهی لحظه ای به خود بیم راه نمی دهیم و از دیدار خدای خود ناراحت نیستیم و بر تصمیم خود باقی هستیم و با دوستان تو دوست و با دشمنان تو دشمنیم. بعد بریر بن خضیر ایستاد و عرض کرد : یابن رسول الله خداوند به ما منت نهاده که در رکاب شما بجنگیم و در راه دفاع از تو بدنمان قطعه قطعه شود تا جدت روز قیامت شفاعتمان کند مردمی که فرزند دختر پیامبرشان را بقتل برسانند روی رستگاری نخواهند دید ، وای بر آنان چگونه خداوند را ملاقات خواهند کرد ، اُف برآنها آن روز که با غم و اندوه و آه و فغان بسوی آتش جهنم کشیده می شوند. بعد حضرت فرزندان و برادران و اهل بیت خود را جمع کرد ، پس به آنها نگاهی کرد و ساعتی گریست سپس فرمود : اَلّلهُمَّ إِنّا عِترَة نَبیكَ مُحمد وَقَد أَخرَجنا وَطَرَدنا وَأَزعَجنا عَن حَرَمِ جَدّنا وَتعَدتَ اُمَیة عَلَینا اَلّلهُمّ فَخُذ لَنا بِحَقّنا ، وَانصُرنا عَلى القَومِ الظالَمین. خدایا ما خاندان پیامبر توایم که ما را اخراج کردند و از خود دور نمودند و از حرم جدمان جدا کرده و بنی امیه به حق ما تجاوز نمودند ، و ما را بر قوم ظالم یاری فرما. سپس رو به اصحاب فرمود : الناس عبید الدنیا والدین لعق على ألسنتهم یحوطونه ما درت معایشهم فإذا محصوا بالبلاء قل الدیانون. مردم بنده دنیا هستند و دین لقلقه زبان آنهاست تا وقتی گرد آن می گردند که زندگیشان دایر باشد پس آنگاه که به امتحان دچار میگردند (معلوم میگردد که دین داران کمند).سپس حضرت بر خواست و سوار شد و حرکت نمود و هر مسیری را که انتخاب می فرمود حر و یارانش مانع می شدند تا اینکه روز دوم محرم به کربلا رسیدند وقتی به کربلا رسیدند مرکب حضرت ایستاد و قدم از قدم بر نداشت امام پرسید : نام این سرزمین چیست؟ جواب دادند : کربلا (طبق بعضی روایات حضرت پرسید : آیا نام این سرزمین کربلاست؟) امام فرمودند : اَلّلهُمّ اِنِّی اَعُوذُ بِکَ مِنَ الکَربِ وَ البَلا
خدایا من از اندوه و بلا به تو پناه می برم. سپس فرمود : هذا مَوضِعُ کَرب وَ بَلاء ،قفوا ولاترحلوا اِنزِلوا ، هاهنا والله مناخ رکابنا ، هاهُنا وَاللهِ مَحَطُ رِحالِنا وَ مَسفَکُ دِمائِنا ، وَهاهنا والله قتل رجالنا و هاهنا والله ذبح اطفالنا و هاهنا والله تزار قبورنا (هاهُنا مَحَل قُبورِنا) وَ هاهُنا وَاللهِ مَحَلُّ سَبی حَریمِنا ، بِهذا التربه وعدنی (حَدَثَنی) جَدی رَسولِ الله صَلَی اللهُ عَلَیهِ وَاله (و لا خلف لقوله) اینجا جایگاه اندوه و بلاست ، توقف کنید و حرکت نکنید ، فرود آیید ، بخدا قسم اینجا محل نزول از رکاب است (یعنی پیاده شدن از مرکب) بخدا قسم اینجا محل اقامت و ریختن خونهای ماست و بخدا قسم اینجا محل کشته شدن مردان ماست و بخدا قسم اینجا محل ذبح شدن اطفال ماست و بخدا قسم اینجا محل زیارتگاه شدن قبور ماست (اینجا محل قبور ماست) و بخدا قسم اینجا محل شکستن حرمت ماست ، و به این خاک جدم رسول خدا به من وعده داده (چنین به من خبر داده) است (که قول او خلاف نمی شود). همه اهل بیت و اصحاب در آنجا فرود آمدند و حر و لشکریانش نیز در آن نزدیکی خیمه زدند.
فرود آیید یاران وعده گاه داور است اینجا
فرود آیید یاران وعده گاه داور است اینجا - بهارستان سرخ لاله های پرپر است اینجا
چه غم گر از منا و وادی مشعر سفر کردی - خدا داند که بهتر از منا و مشعر است اینجا
زیارتگاه کل انبیاء تا با من محشر - مزار قتلگاه عاشقان بی سر است اینجا
فرود آیید ای یاران در این صحرا که می بینم - ز بانگ العطش غوغای روز محشر است اینجا
فرات از چار جانب موج زن اما خدا داند - جواب العطش شمشیر و تیر و خنجر است اینجا
رباب از اشک و خون دل دو چشم خویش دریا کن - که آب تیر زهر آلوده شیر اصغر است اینجا
به گل باران چه حاجت دشت وصحرا را که می بینم - زمینش لاله گون ازخون سرخ اکبراست اینجا
مبادا نام آب آرید ای طفلان معصومم - که سقّای حرم خود از شما تشنه تر است اینجا
عَلَم افتاده، من تنها و اطرافم پر از دشمن - سر و دست علمدارم جدا از پیکر است اینجا
برادر با تن عریان به موج خون و می بینم - که کعب نیزه عرض تسلیت بر خواهر است اینجا
سزد که دعوت کنم در کربلا پیوسته «میثم» را - که او را شور و حال و اشک و سوز دیگر است اینجا
شاعر:حاج غلامرضا سازگار (میثم)
گرنام این زمین به یقین كربلا بود
گرنام این زمین به یقین كربلا بود - اینجا نصیب ما همه كرب وبلا بود
اینجا بود كه تیغ بر آْل نبی كشند - وینجا بود كه ماتم آل عبا بود
كارمخدرات من اینجا تبه شود - پشت مبارزان من اینجا دو تا شود
ریزند درمصیبت من آب چشم خویش - هرمرغ و ماهیی كه در اّب و هوا شود
«زندگانی امام حسین ع /324»
قافله دارد به کربلا می آید. یک وقت رسیدند به جایی که دیدند اسب امام حسین (ع) قدم از قدم بر نمی دارد. اسبش را عوض کردند دیدند راه نی رود. چند اسب عوض کردند. یک وقت جوان ها گفتند: آقا! چرا این اسب ها راه نمی روند؟ فرمود: ببینید از این عرب های باده نشین کسی هست در این سرزمین که اسم این سرزمین را بلد باشد.یک پیرمردی را آوردند. پرسیدند: آیا اسم این زمین را می دانی؟ گفت؟ آری آقا؛ این زمین چند اسم دارد. قادسیه، غاضریه، شاطی ء الفرات، فرمود: این زمین اسم دیگری هم دارد؟ گفت: این جا را نینوا هم می گویند. هنوز آن اسمی که امام حسین(ع) دنبالش می گردد آن عرب نگفته است. فرمود:آی مرد! این زمین اسم دیگری ندارد؟ گفت: چرا این جا را کربلا هم می گویند،فرمود: آی جوانها بارها را پایین بیاورید،بار منزل رسید.
آی زمین کربلا من ارمغان آورده ام - درّ کوچک اصغر شیرین زبان آورده ام
آمدند دور محمل خانم زینب(س) را گرفتند و محترمانه زینب را پیاده کردند.
اُف بر تو ای روزگار! چند روزی بیشتر نگذشت همین زینب(س) خواست سوار محمل شود،هر چه نگاه کرد یک نفرنبود تا کمکش کند. یک وقت رویش را برگردان طرف گودال قتلگاه صدا زد: واحسیناه! همه بگویید: حسین! حسین!
گرنام این زمین به یقین كربلا بود
گرنام این زمین به یقین كربلا بود - اینجا نصیب ما همه كرب وبلا بود
اینجا بود كه تیغ بر آل نبی كشد - وینجا بود كه ماتم آل عبا بود
كارمخدوات من اینجا تبه شود - پشت مبارزان من اینجا دو تا شود
ریزند درمصیبت من آب چشم خویش - هرمرغ و ماهیی كه در اّ ب و هوا شود
«زندگانی امام حسین ع /324»
بار بگشائید كاینجا خون ما خواهند ریخت
بار بگشائید كاینجا خون ما خواهند ریخت - آبروی ما بخاك كربلا خواهند ریخت
كودكان جعفر طیار را خواهند كشت - گرد بر رخسار آل مصطفی خواهند ریخت
این مكان از حیله روباه بازی دمبدم - خون نور دیده شیر خدا خواهند ریخت
«زندگانی اما م حسین ع / 322»
ای یکّه تاز عرصه صبر و رضا حسین
ای یکّه تاز عرصه صبر و رضا حسین - وی رهنمای قافله کربلا حسین
ای حج نا تمام تو مقبول کردگار - طی شد به وصف عمره تو عمر ما حسین
احرام بسته ای تو و پوشیده ای کفن - تا آوری مناسک حج را بجا حسین
راز شناخت در عرفات تو بود و بس - ای چشمه هدایت و فیض و دعا حسین
اصحاب با وفای تو در طواف خیمه ها - هر دم بجای تلبیه گویند یا حسین
قربانی تو کودک شش ماهه تو بود - ای سوخته ز ماتم تو جان ما حسین
پر می زند دلم به هوای حریم تو - آنجا که مستجاب شود هر دعا حسین
مهر تو جان ما بود و هیچ قدرتی - ما را نمی توان کند از تو جدا حسین
از یاد رفت داغ عزیزان ما ولی - داغ تو کی رود ز دل و جان ما حسین
قافله ابی عبد الله روز به روزدارد نزدیک کربلا میاد ، قربان قافله و سر نشینان این قافله ، علمدار این قافله عباس (حاجت دارها ، درد دارها) قافله سالار حسین فاطمه است ، این قافله علی اکبر دارد ، این قافله علی اصغر دارد ، این قافله قاسم و عون و جعفر دارد ، این قافله شیر زنی مثل زینب کبری دارد .
راوی می گوید : در یکی از منازل دیدم جمعی دور محملی را گرفته اند یک کسی می خواهد پیاده شود . اما اینقدر عظمت دارد دیدم یک طرف علی اکبر ایستاده ، آقا ابوالفضل زانوش رکاب قرارداده ، گفتم نزدیک برم کیه ؟ تا نزدیک رفتم گفتم کی می خواهد پیاده شود .(آی دلهای آماده) روز یازدهم محرم هم که می خواست از کربلا حرکت کند ، دیدم دیگر عباس نداره ، دیگر علی اکبر نداره، عزیزانش روی زمین افتاده اند ، زینب یک نگاه به بدن حسینش کرد . حسینم پاشو خواهرت را سوار محمل کن .
آه از آن ساعت كه سبط مصطفی
آه از آن ساعت كه سبط مصطفی - گشت وارد بر زمین كربلا
پس به یاران كرد رو سلطان دین - كای هوا داران مقام ماست این
باز بگشائید خوش منزلگه است - تا به جنت زین مكان اندك است
باز بگشائید كه اینجا از عذاب - میشود لبها كبود از قحط آب
با زبگشائید كاینجا از جفا - ام لیلا گردد از اكبر جدا
باز بگشائید كاینجا بیدرنگ - برگلوی اصغرم آِد خدنگ
اندر اینجا از جفای اشقیا - دست عباسم شود از تن جدا
اندر اینجا من به جسم چاك چاك - اوفتم از صدر زین بر روی خاك
من تنها و دشمن صد هزار - پیكرم مجروح و زخم بی شمار
دردم آخر زراه كین سنان - پهلویم بشكافد از نوك سنان
شمربنشیند برروی سینه ام - بشكند آئینه بی كینه ام
اوزكین خنجر نهد بر خنجرم - تشنه لب از تن جدا سازد سرم
كرببلا از سوی دشت حجاز
كرببلا از سوی دشت حجاز - بهر تو مهمان فراوان رسید
كرببلا نور دل فاطمه - حسین مظلوم شتابان رسید
كرببلا بستر خود باز كن - قافله شاه شهیدان رسید
كرببلا زینب خونین جگر - بهر هواداری طفلان رسید
كرببلا اكبر رعنا جوان - بهر خدا در ره جانان رسید
كرببلا قاسم نو كدخدا - بیاری سرور خوبا ن رسید
كرببلا ماه بنی هاشمی - بهر علمدار ی طفلان رسید
كرببلا اصغر شیرین زبان - كودك ششماهه نالان رسید
شكری مظلوم بشورو نوا - از غم سلطان شهیدان رسید
«ارمغان شكروی / 44»
به دشت كربلا سلطان خوبان
به دشت كربلا سلطان خوبان - چو آمد با جمیع جان نثاران
بگفتا مقصد ما این مكان است - همین جا جایگاه عاشقان است
همه بار سفر اینجا گشائید - در این دشت بلا منزل نمائید
ز محمل ها همه بیرون بیائید - فرود آئید و صوت غم نوائید
بهشت جاودان در این زمین است - زمین كربلا خلد برین است
زمین كربلا قربانگه ماست - فضایش بر سوی الله عنبر آساست
به معراج حقیقی پا نهادیم - بدریای بلا یكسر فتادیم
ابالفضل ای علمدار برادر - بیا با اكبرم شبه پیمبر
زمحملها زنان در خیمه آرید - زدیده اشك و خون اینجا ببارید
بیا زینب مهیای بلا شو - پس زانو نشین اندر نوا شو
زمحمل زینبا دیگر برون آ - در اینجا مجلس ماتم بیارای
بیا زینب مكان دركربلا گیر - از این وادی غم و رنج و بلاگیر
یكی دریا زخون گردد پدیدار - كه موجش میرود تا عرش دادار
تواندر ساحلش بنشین و بنگر - در این در یا بر احوال برادر
ببین خواهر چه آید بر سر من - ببینی پاره پاره پیكر من
ببینی من بخون گردم شناور - سرم بالای نی بینی تو خواهر
زكلك خامه ات ساعی عزاریز - به هر ماتمسرا شور غم انگیز
«زبده المصائب 2/53»
حسین در سوی معراج زمین كربلاآمد
حسین در سوی معراج زمین كربلاآمد - درآن صحرا برای گفتگوی با خدا آمد
رسیده كاروان حق نما در منزل مقصود - درآن دشت بلا آنان همه خواهنده معبود
كلیم نینوا اندر زمین نی نوا آمد - حسین درسوی معراج زمین كربلا آمد
در این دریای خون كشتی بقرب حق همی راند - بسوی رحمت باری از آن لشكر همی خواند
در این معراجگه نور دو چشم مصطفی آمد - حسین درسوی معراج زمین كربلا آمد
چه معراجی بود یارب كه باید غرقه خون آمد - چرا باید بخون آغشته با زخم فزون آمد
به سربازان راه حق بلا بی انتها آمد - حسین در سوی معراج زمین كربلا آمد
میان عاشق و معشوق حجابات از میان رفتی - دران معراج خون بس گفتگو ها برزبان رفتی
ز بهر سالكان راه حق جام بلا آمد - حسین درسوی معراج زمین كربلا آمد
زمین كربلا فخریه ها بر عرش حق دارد - بهشت جاودان استی هر آنكس رودراو آرد
شه دین بقرب حق سلا م از آشنا آمد - حسین درسوی معراج زمین كربلا آمد
دراین نظم غم افزایت نواكن ساعی نالان - بزن نقش عزا كن خانه صبر همه ویران
بدشت كربلا سینه زنان خیر النساء آمد - حسین در سوی معراج زمین كربلا آمد
«زبده المصائب 2/ 55»
اشعاردوم ماه محرّم ازکتاب مجموعه اشعارباقری
دوم ماه محرّم كربلاشد شورو ماتم
یاحسین جانم حسین جان - یاحسین جانم حسین جان
دوم ماه محرّم كربلاشد شورو ماتم - وارد كرببلاشد كاروانی همدم غم
بوی غربت،بوی محنت برمشام آید دمادم - رهبراین كاروان است سرورو مولا حسین جان
یاحسین جانم حسین جان - یاحسین جانم حسین جان
اسب آقا اندر آنجا پایكوب اندر زمین است - گفت آقا نام اینجا باغم و محنت قرین است
بار بگشائید كاینجا ایستگاهِ آخرین است - میشود آخر در اینجا بی كس وتنها حسین جان
یاحسین جانم حسین جان - یاحسین جانم حسین جان
ای جوانان اندر اینجا خیمه ها بر پا نمائید - بار اندازید اینجا مسكن و ماوی نمائید
بهر محنت اندر اینجا خویش پا برجا نمائید - چون كند آخر دراینجا منزل و ماوی حسین جان
یاحسین جانم حسین جان - یاحسین جانم حسین جان
خیمه ها كردند برپا اندر آن دشت و بیابان - چون بفرمانِ حسینی نوجوانان و جوانان
آخرین منزل شد آنجا بهرِآن پاكیزه جانان - از ازل بوده است اینجا منزلِ آقا حسین جان
یاحسین جانم حسین جان - یاحسین جانم حسین جان
خیمه های هشت روزه اندر آن صحراست برپا - آتش كین وعداوت خیمه ها را كنده ازجا
خیمه گاهی بس مجلّل جای آن گشته مهیا - باقری در كربلا بین خیمه مولا حسین جان
یاحسین جانم حسین جان - یاحسین جانم حسین جان
دوم ماه محرم كربلاماتم سراشد
دوم ماه محرم كربلاماتم سراشد - كاروانی ازمدینه واردكرببلاشد
گشته برپا شوروغوغا - درمیانِ آلِ طاها
یاحسین یاثارالله یاحسین یاثارالله - یاحسین یاثارالله یاحسین یاثارالله
چونكه شدواردبدشت كربلا فرزندزهرا - لشكراندوه وماتم پرنمودآن دشت وصحرا
جمله دلها غمین شد - پرزآه آتشین شد
یاحسین یاثارالله یاحسین یاثارالله - یاحسین یاثارالله یاحسین یاثارالله
سبط پیغمبربگفتانام این صحراچه باشد - علت این ترس ووحشت این همه غمهاچه باشد
كربلاگراین زمین است - باغم ومحنت عجین است
یاحسین یاثارالله یاحسین یاثارالله - یاحسین یاثارالله یاحسین یاثارالله
آدم موسی وعیسی اندراینجاگریه كرده - نوح وابراهیم ویحیی اندراینجا نوحه كرده
این زمین باحزن وماتم - ازازل گردیده توام
یاحسین یاثارالله یاحسین یاثارالله - یاحسین یاثارالله یاحسین یاثارالله
خیمه هابرپاكنیدای نوجوانان وجوانان - آخرین منزل بوداینجازبهر ماعزیزان
من كه برعالم پناهم - باشداینجاقتلگاهم
یاحسین یاثارالله یاحسین یاثارالله - یاحسین یاثارالله یاحسین یاثارالله
خیمه هابرپاشده امروزدرآن دشت وصحرا - لیك درشام غریبان كنده شدازظلم اعدا
آتش اندرخیمه دین - زد عبیدالله بی دین
یاحسین یاثارالله یاحسین یاثارالله - یاحسین یاثارالله یاحسین یاثارالله
شعله ها ازخیمه ها ودود آن بربام كیوان - كودكان پابرهنه دشت پرخارمغیلان
باقری بنگرچه ها شد - ظلم برآل عباشد
یاحسین یاثارالله یاحسین یاثارالله - یاحسین یاثارالله یاحسین یاثارالله
آمدی دركربلاباخیل یارانت حسین جان
آمدی دركربلاباخیل یارانت حسین جان - باتمام یاوران وجان نثارانت حسین جان
عالمی درشوروشین است - ذكرهستی یاحسین است
یاحسین جانم فدایت - یاحسین جانم فدیت
آمدی بازینب وكلثوم وهم عباس واكبر - آمدی باعون وعبدالله وسجادوهم اصغر
كربلایت پربلاشد - قبله اهل ولاشد
یاحسین جانم فدایت - یاحسین جانم فدیت
آمدی اندرمنای كربلاتوای حسین جان - تاكنی درراه قرآن جان فداتوای حسین جان
حج تودركربلاشد - قتلگاه تومناشد
یاحسین جانم فدایت - یاحسین جانم فدیت
توفداگشتی ولی اسلام ودین رازنده كردی - دین حق رادرجهان جاویدوهم پاینده كردی
ازسروجانت گذشتی - خودتوثارالله گشتی
یاحسین جانم فدایت - یاحسین جانم فدیت
باقری یالیتناكنّا معك گویدحسین جان - راه حق راه نبی راه توراپویدحسین جان
توشهیدكربلایی - درره حق جان فدایی
یاحسین جانم فدایت - یاحسین جانم فدیت
دوم ماه محرم چون بدشت كربلا
یاس میگویدحسین احساس میگویدحسین - جمله جن وملك والنّاس میگویدحسین
دوم ماه محرم چون بدشت كربلا - شدحسین بن علی بامحنت ورنج وبلا
بازنان وكودكان ویاوران جان نثار - درپی فرمان یزدان جملگی قالوابلی
انتخاب حق زبین النّاس میگویدحسین - یاس میگویدحسین احساس میگویدحسین
خیمه هاشدبرسرِپا اندآن دشت ودیار - بهریاران حسینی آن شهِ والا تبار
لیك بودی خیمه ها نا امن از ظلم یزید - چونكه باشدآل سفیان كینه توزونابكار
شمردون باخنجرالماس میگویدحسین - یاس میگویدحسین احساس میگویدحسین
روزهفتم آب رابستندبرآل رسول - آب هم آبی كه باشدمهرِزهرای بتول
روزهشتم آب شدكمیاب اندرخیمه ها - روزتاسوعاهمه ازتشنگی زاروملول
آب هم باناله واحساس میگویدحسین - یاس میگویدحسین احساس میگویدحسین
روزعاشورالبِ خشكیده وقلب كباب - كودكان تشنه لب دررزیرهُرم آفتاب
اصغربی شیرهم اندركنارنهرآب - میزندپرپربروی دست مام خودرباب
هم لبان تشنه عباس میگویدحسین - یاس میگویدحسین احساس میگویدحسین
عصرعاشوراحسین اندرمیان قتلگاه - گفت باآن شامیان بی حیای روسیاه
باچه جرمی میكشیدم ای گروه كینه جو - لا اقل آبی دهیدم ای گروه دین تباه
باقری با ناله واحساس میگویدحسین - یاس میگویدحسین احساس میگویدحسین
یاحسین ویاحسین ویاحسین ویاحسین - یاحسین ویاحسین ویاحسین ویاحسین
[منبع : کتاب روضه های محرم وصفر تالیف حجة الاسلام سیدمحمدباقری پور جلد1]
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: روضه های دهه اول محرم تا آخر صفر