فلسفه در ایران
سرتاسر تاریخ ایران را به دلیل تغییرات قابل توجه سیاسی اجتماعی متأثر از حملات قوم عرب در سال ٦٥١ ميلادى و مغول ها در سال ١٢٢١ ميلادى پهنه فراخی از اندیشههای فلسفی پوشاندهاست. از ایران باستان و آموزههای زرتشتی تا مکاتب پروتستانیسم مانوی و مزدکی و زروانیه که پیش از اسلام ظهور کردند و البته متاخر تمام آنها فلسفه اسلامی که با فجر اسلام تاکنون تاثیرگذارترین اندیشه فلسفی را از آن خود کردهاست.[۲]
بر اثر کنش و واکنشهای عقیدتی صدر اسلام میان عقاید فلسفی زرتشتی و مانوی و اسلام و یهودیت و فلسفه یونانی، فلسفه اسلام یا کلام ظهور کرد و از دورههای تسنن و تشیعی که ایران طی کردهاست فلسفه ایرانی اسلام شکل کنونی را بر خود گرفتهاست. مکتب اشراق و حکمت متعالیه به عنوان دو مکتب اساسی فلسفه ایرانی شناخته میشوند. از جمله مهمترین فلاسفه این دوره میتوان به ابن سینا، شهابالدین سهروردی، فخر رازی طبرستانی و ملاصدرا شیرازی اشاره کرد.[۳]
تقسیم بندی
به طور کل میتوان فلسفه ایران را به دو قسمت پیش از اسلام و پس از اسلام قسمبندی کرد. فلسفه پیش از اسلام شامل دوره باستان، دوران زرتشت، مانی، مزدک و زروان دانست.
فلسفه اولیه اسلام
مکتب مشاء
تقسیم فلسفه به مشائی و اشراقی در عین اینکه یکی از تقسیمات فلسفه اسلامی است. در حقیقت پیروان ارسطو عموماً مشائی و پیروان افلاطون اشراقی نامیده میشوند. در وجه تسمیه مشاء اقوال مختلفی گفته شدهاست. برخی علت این نامگذاری را عادت ویژه ارسطو در تدریس ذکر کرده اند. گفته میشود ارسطو به هنگام تدریس فلسفه قدم می زدهاست. برخی نیز وجه آن را این دانسته اند که چون عقل و اندیشه این فلاسفه پیوسته در مشی و حرکت بوده فلسفه آنان به فلسفه مشاء مشهور شدهاست؛ چرا که حقیقت فکر همان حرکت به سوی مقدمات و از مقدمات به سوی نتایج است. در میان فلاسفه اسلامی کندی، فارابی، ابن سینا، خواجه نصیر طوسی و ابن رشد اندلسی از بزرگان فلسفه مشائی شمرده می شوند. در جهان اسلام فلسفه مشاء با نام ابن سینا شناخته و آموزش داده می شود.[۴]
مکتب اشراق
کلمه «اشراق» مصدر است و در لغت به صورت متعدی و لازم، به معنای روشن کردن و روشن شدن، آمده است. ۳ اشراق در اصطلاح اهل حکمت، به معنای کشف و شهود یا ظهور انوار عقلی و فیضان آنها بر نفس است.
مقصود از فلسفهٔ اشرق، فلسفهای است که شیخ اشراق آن را تأسیس کرده است و اساس آن تجلی و ظهور انوار عقلی بر نفس حکیم است که از طریق تهذیب وتصفیه نفس میسر میشود، گرچه استدلال وبرهان نیز در آن نقش دارد. ۴
سهروردی در مقدمه کتاب حکمه الاشراق، در توصیف شیوهٔ کتاب خود مینویسد: «من پیش از این کتابهایی به روش مشاییان نگاشتم و قواعد آنها را خلاصه کردم. اما این کتاب سیاق دیگری دارد. مطالب این کتاب از راه فکر و اندیشه برایم حاصل نشده بلکه از راه دیگری آنها را به دست آوردم و سپس در جستجوی دلیل و برهان برآمدم.»
فلسفه معاصر
در فلسفه ایرانی معاصر شاهد حضور اندیشمندان خردگرا و سکولاراندیشی همچون منوچهر جمالی استاد مسلمِ اساطیر و فرهنگ ایرانی هستیم. جمالی از شاگردان محمود حسابی است و همچنین از اساتید مشهور و معتبری همچون تئودور آدورنو و ماکس هورکهایمر (بنیانگذاران مکتب فرانکفورت) در رشته فلسفه بوده است دیدگاه منوچهر جمالی درباره فرهنگ ایرانی و زنخدا بودن وجود هر انسان از نوینترین دیدگاههای سکولار به شیوه ایرانی است.[۵][۶][۷]
منوچهر جمالی به شیوه بسیار علمی و با تکیه بر منش و خرد انسانی، فرهنگ ایران را فرهنگ سیمرغی معرفی میکند و خِـرَد را سرمایه فلسفی ایران میداند.[۸][۹] نوشتهها و تالیفات او بسیار زیاد است و از مرز یکصد جلد میگذرد. با اینحال وی بیشتر پژوهشگری به روز است که همه تلاشش را برای معرفی اسطورهها و فرهنگ راستین ایرانی به کار برده است.[۱۰]
جستارهای وابسته
منابع
- ویکیپدیای انگلیسی
- ویکیپدیای انگلیسی
- کانون ایرانی پژوهشگران فلسفه و حکمت
- فلسفه مشاء
- Philosophy - Bea Burgwinkel: Manuchehr Jamali
- M. Jamali: Farhang Simorghi
- Philosophy - Bea Burgwinkel: Manuchehr Jamali
- M. Jamali: Farhang Simorghi
- http://www.jamali.info/pics/sim_1x.jpg
- منوچهرجمالی - مولوی و سیمرغ Manuchehr Jamali: Molavi and Simorgh
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: فـلـسـفـه اسـلامـی و شـیـعـی