قبل از حرکت اهلبیت از شام ، یزید امام سجاد (علیه السّلام) را پیش خواند و در خلوت به ایشان عرض کرد: خدا پسر مرجانه را لعنت کند، بدان به خدا قسم اگر من با پدرت برخورد کرده بودم هر آن چه که او از من طلب میکرد به او میدادم و به هر شکلی مانع از قتل او میشدم؛ ولی خدا چنین مقدر کرده بود که دیدی. پس هر گاه به مدینه رسیدی از آن جا برای من نامه بنویس و هر حاجتی که داشتی به من گوشزد کن که من حتما آن را برآورده خواهم کرد. آن گاه لباسهای او و خاندانش (که در کربلا به غارت برده بودند، یا لباس هائی که خود برای ایشان آماده کرده بود) پیش آنان نهاد و آنان را رهسپار مدینه کرد.[۱۷۸] [۱۷۹] [۱۸۰] [۱۸۱] [۱۸۲] . یزید به همراه نعمان بن بشیر، افرادی را فرستاد و به آنان دستور داد تا شبها حرکت کنند و به آنان تاکید کرد که «همیشه کاروان اهل بیت (علیهم السّلام) را مقدم داشته خود در پشت سر آنان حرکت کنند به گونه ای که چشمانشان به زنان اهل بیت علیهم السّلام نیفتد.» یزید هم چنین به نعمان بن بشیر و همراهانش دستور داد هر جا که کاروان اهل بیت (علیهم السّلام) فرود آمدند آنان از ایشان دور شوند و خود و همراهانش مانند نگهبانانی در اطراف آنان پراکنده شوند، و جای خود را چنان قرار دهند که اگر یکی از آنان خواست وضو بگیرد یا قضای حاجت کند از آنان شرم نکند. [۱۸۳] [۱۸۴] [۱۸۵] [۱۸۶] . فرستادگان یزید به همراه نعمان بن بشیر حرکت کردند و چنان چه یزید سفارش کرده بود با آنان مدارا کرده و مراعاتشان را نمودند تا اینکه به مدینه رسیدند.[۱۸۷] [۱۸۸] [۱۸۹] [۱۹۰]
سه حاجت امام سجاد (ع)
مرحوم سید در لهوف مىنویسد: یزید رو كرد به امام زین العابدین (علیه السلام) و گفت اذكر حاجتك الثلات التى و عدتك بقضائهن. بخواه از من آن سه حاجتى كه وعده داده بودم از تو بر آورم امام چهارم (علیه السلام) فرمود حاجت من آنست: الاول ان ترینى وجه سیدى و مولاى و ابى. اول آنكه سر پدرم را كه سرور شهیدان است بمن بنمائى كه من او را ببینم و توشه از جمالش بردارم. و الثانیة ان ترد علینا ما اخذمنا. حاجت دوم آنكه آنچه از ما بغارت برده اند رد كنى حاجت سوم من آنكه اگر خیال كشتن مرا دارى پس شخص امینى را تعیین كن كه حرم پیغمبر (صلى الله علیه و آله و سلم) را به مدینه برگرداند. یزید گفت: اما وجه ابیك فلن تراه ابدا. اما جمال پدر هرگز نخواهى دید. اما از كشتن تو نیز در گذشتم و این حرم رسالت را غیر از تو كسى به حرم رسالت عودت نمىدهد و اما آنچه از شما برده اند من به اضعاف آنها عوض مىدهم حضرت سیدالساجدین (علیه السلام) در جواب فرمود: اما مالك فلا نرید و هو موفر علیك. مال تو را ما نمىخواهیم ارزانى خودت باد اینكه غارتىهاى مال خود را از اسباب و لباس خواستم جهت آن بود: لان فیه مغزل فاطمة بنت رسول الله (صلى الله علیه و آله و سلم). كه در میان آنها البسه هائى بود كه جده ام فاطمه دختر رسولخدا تار و پود آنها را رشته و بافته بود و از جمله مقنعهها و قلادهها و قمیصها یعنى مقنعه فاطمه زهرا (علیه السلام) و قلاده آن مخدره و پیراهن آن معصومه در میان آن لباسهاى غارتى بوده شایسته نیست لباس و معجر و قلاده دختر پیغمبر (صلى الله علیه و آله و سلم) بدست نامحرم بیفتد. فامر یزید برد ذلك و زاد فیه من عنده مأتى دینار. پس یزید امر كرد هر كه هر چه در كربلا به غارت برده و موجود است بیاورد آوردند. و در كتاب معتبرى برنخوردم كه چه آوردند لیكن مشهور در بعضى از كتب متاخره مسور آنكه از جمله اسبابهاى غارتى ساروق بسته بود كه آوردند و در حضور یزید نهادند چون سر ساروق گشودند در آن پیراهنى بود عتیق خون تازه در وى مانند عقیق سرخ رنگین لیكن سوراخ سوراخ یزید از روى تامل بر آن پیراهن نگریست پرسید كه این چیست؟ گفتند: هذا قمیص الحسین (علیه السلام) اخذه اخنس بن مرتد. اى یزید این پیراهن سلطان مظلومان حسین (علیه السلام) است كه اخنس بن مرتد ملعون حرامزاده از بدن حضرت بیرون آورده. یزید گفت: نباید چنین باشد زیرا حسین (علیه السلام) دعوى سلطنت مىكرد البسه فاخر قیمتى مىپوشد او را به این پیراهن كهنه چكار!!؟ گفتند امیر حسین (علیه السلام) این پیراهن كهنه را در بر كرده براى اینكه كسى رغبت نكند از بدنش بیرون آورد و بجاى كفن بماند لیكن چنان مجرد و عریان ساختند بدن او را كه گرد و غبار كفن او شد. یزید پرسید این چاكها و سوراخها چیست؟ گفتند: این چاكها كه بدین جامه اندر است جاى سنان و نیزه و شمشیر و خنجر است. اما چون چشم اهالى حرم و خواتین محترم بر پیراهن پر خون امام امم افتاد ضجه و ناله از دل بر آوردند و فریاد واحسیناه و واحبیبا از جگر بر كشیدند. علیا مكرمه زینب خاتون آن پیراهن را چون جان شیرین در بر گرفت و همراه خود به مدینه آورد همینكه سر قبر فاطمه زهراء (علیه السلام) رسید خروشى از دل بر آورد كه مادر جان حسینت را بردم و نیاوردم لیكن یك نشانه آورده ام پس دست در زیر چادر برده و آن پیراهن پاره پاره را روى قبر مادر نهاد قبر شكافته شده دست فاطمه بیرون آمد پیراهن را در میان قبر برده هر كه از سادات و غیره فاطمه زهرا را در خواب دیده همین نحو است تا روز قیامت كه سر از قبر بردارد و وارد عرصه محشر شود و بیده قمیص الحسین (علیه السلام) [منبع : کتاب روضه های محرم وصفر نوشته حجة الاسلام سیدمحمدباقری پورجلددوم]
مجلس عزاى حضرت زینب كبرى علیه السلام در شام و روضه خواندن ایشان
به روایت ابى مخنف و دیگران ، یزید امام زین العابدین علیه السلام را بین ماندن شام و حركت به سوى مدینه مخیّر نمود. آن حضرت به پاس تكریم علیا مخدره زینب علیهاسلام فرمود: بایستى در این باب با عمه ام زینب علیهاسلام صحبت كنم ، چون پرستار یتیمان و غمگسار اسیران ، اوست . یزید از این سخن بر خود لرزید. چون آن حضرت با زینب كبرى علیهاسلام سخن در میان نهاد، فرمود: هیچ چیز را بر اقامت در جوار جدم رسول خدا صلى الله علیه و آله اختیار نخواهم كرد، ولى اى یزید بایستى براى ما خانه اى اختصاص دهى كه مى خواهیم به مراسم عزادارى بپردازیم ، زیرا از هنگامى كه ما را از جسد كشتگان خود جدا نمودند نگذاشته اند كه بر كشتگان خود گریه كنیم ، و بایستى هر كس از زنان كه مى خواهد بر ما وارد بشود كسى او را منع ننماید. یزید از این سخنان بر خود لرزید، و بسى بیمناك شد، چون مى دانست آن مخدره در آن مجلس ، یزید و سایر بنى امیه را با خاك سیاه برابر نموده و بغض و عداوت او را در قلوب مردم مستقر خواهد كرد و آثار آل محمد صلى الله علیه و آله را تازه خواهد نمود، و زحمات او و پدرش را كه مى خواسته اند آثار آل محمد صلى الله علیه و آله را نابود كنند به باد فنا خواهد داد. ولى از اجابت چاره ندید، فرمان داد تا خانه وسیعى براى آنها تخلیه كردند و منادى ندا كرد: هر زنى مى خواهد به سر سلامتى زینب علیه السلام بیابد مانعى ندارد. چون این خبر منتشر شد به روایت عوالم ، زنى از هاشمیه در شام نماند مگر آنكه در مجلس حضرت زینب علیه السلام حاضر گردید. زنان امویه و بنات مروانیه نیز با زینت و زیور وارد مجلس شدند. اما چون آن منظره رقت آور را مشاهده كردند یكباره زیورهاى خود را ریخته و همگى لباس سیاه مصیبت در بر كردند و از زنان شام جمع كثیرى به آنها پیوستند و همى ناله و عویل از جگر بر كشیدند و جامه ها بر تن دریدند و خاك مصیبت بر سر ریختند و موى پریشان كرده صورتها بخراشیدند، چندانكه آشوب محشر برخاست و بانگ و زارى به عرش رسید، در آن وقت زینب كبرى علیه السلام به روایت بحار اشعاری انشاد نمود و قلب عالم را كباب نمود. از مرثیه آن مخدره گفتى قیامتى بر پا شد. فرمود: اى زنان شام ، بنگرید كه این مردم جانى شقى ، با آل على علیه السلام چگونه معامله كردند و چه به روز اهل بیت مصطفى صلى الله علیه و آله در آوردند؟ اى زنان شام ، شما این حالت و كیفیت را ملاحظه مى نمایید، اما از هنگامه كربلا و رستخیز روز عاشورا و حالت عطش اطفال و شهادت شهدا و برادرم و حالات قتلگاه بى خبر هستید و نمى دانید كه از ستم كوفیان بی وفا و پسر زیاد بی حیا و صدمات طى راه ، بر این زنان داغدار و یتیمان دل افگار و حجت خدا سید سجاد علیه السلام چه گذشت ؟ زنان شام و هاشیمات از مشاهده این حال و استماع این مقال جملگى به ولوله در آمدند. آنان تا مدت هفت روز مشغول ناله و سوگوارى بودند و افغان به چرخ كبود رسانیدند. در بحر المصائب گوید: آن مخدره در آن وقت روى به بقیع آورده و این اشعار را خطاب به مادر قرائت نمود، چنانكه گفتى آسمان و زمین را متزلزل ساخت . به نظر حقیر، این اشعار هم زبان حال است كه به آن مخدره نسبت داده اند. ایا ام قد قتل الحسین بكربلا - ایا ام ركنى قد هوى وتزلزلا - ایا ام قد القى حبیبك بالعرا - طریحا ذبیحا بالدما مغسلا - ایا ام نوحى فالكریم على القنا - یلوح كالبدر المنیر اذا نجلا - و نوحى على النحر الخضیب و اسكبى - دموعا على الخد التریب مرملا. در این وقت زنان شام هر یك به تسلى و دلدارى اهل بیت پرداختند. (ریاحین الشریعه ج 3 ص 193)
آموزش نمازغفیله به یزید
ثم انزلهم یزید داره الخاصة فما كان یتغذى و لا یتعشى حتى یحضر على بن الحسین (علیه السلام) یعنى عیال حضرت را یزید به حرم خاص خود منزل داد امام چهارم على بن الحسین (علیه السلام) را اغلب در نزد خود مىخواند به مرتبه اى كه شام و نهار بى وجود امام زین العابدین (علیه السلام) نمىخورد حضرت را در سر سفره حاضر مىكرد آنوقت دست به سفره دراز مىنمود انتهى كلام آن علامه. روزى از روزها كه یزید پلید حضرت را خواسته و مشغول صحبت بود اظهار ندامت از كرده هاى خود مىكرد كه حب ریاست و سلطنت چشم مرا كور كرد كه قطع رحم كردم و با پدرت حسین (علیه السلام) نهایت خصومت بجاى آوردم و بد كردم خطا كردم یا على اكنون راه نجاتى از براى من هست هرگاه استغفار كنم خداوند از سر تقصیر من مىگذرد یا نه امام چهارم (علیه السلام) فرمود اى یزید ریختن خون امام كه جگر گوشه حضرت خیرالأنام بود سهل كارى نبود كه بتوان در صدد علاج آن بر آمد اگر به فرض من از تو بگذرم جدم رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) از تو نخواهد گذشت پدرم على مرتضى وجده ام فاطمه زهراء سلام الله علیهما از تو نخواهند گذشت خداوند و ملائكه ملاء اعلى به تو نفرین مىكنند. اى یزید اگر اندكى بیاندیشى و در كارهاى زشت خود تفكر نمائى هر آینه به كوهها فرار كرده و سر به بیابانها مىگذارى. اى ظالم این چه ظلمى است كه بعد از كشتن پدر و برادر و اعمام و بنى اعمام من و اسیرى حرم پیغمبر خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) و این همه خوارىها كه بر سر ما آوردى به اینها اكتفاء نكرده اكنون سر نازنین پدرم حسین (علیه السلام) را بر دروازه شهر آویخته اى و هیچ نمىگوئى كه این امانت رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) است، مژده باد تو را به ندامت و پشیمانى كه در روز جزا در نظر خلائق در محضر خالق بكشى و سزاى خود ببینى. یزید آب حسرت از دیده ریخت و آه ندامت بركشید عاقبت حضرت نماز غفیله را تعلیم او نمودند كه جهت آمرزش گناهانش به خواندن آن مبادرت نماید ولى آن پلید موفق به خواندن آن نماز نشد و به همان حالت كفر و زندقه و ارتداد و الحاد روى به درك نهاد.
پایان حضور اسرای کربلا در شام و بازگشت اهلبیت ازشام
در منابع آمده است اهل بیت (علیه السّلام) حدود هفت روز در دمشق به عزاداری پرداختند، در روز هشتم یزید آنها را فراخواند و پیشنهاد ماندن در دمشق را به آنان مطرح کرد؛ اما اهل بیت (علیه السّلام) خواستار مراجعت به مدینه بودند. و ندبوه علی ما نقل سبعة ایام- فلما کان الیوم الثامن دعاهن یزید- و عرض علیهن المقام فابین- و ارادوا الرجوع الی المدینة. [۲۲۷] . در برخی از منابع آمده است: «یزید با احضار امام سجاد(علیه السّلام) اسرا را در رفتن به مدینه و یا ماندن با اکرام و احترام در شام مخیر ساخت و اهل بیت علیه السّلام خواستار بازگشت شدند.» یزید به حضرت گفت: ان احببت ان تقیم عندنا فنصل رحمک و نعرف لک حقک فعلت. و ان احببت ان اردک الی بلادک و اصلک. قال: بل تردنی الی بلادی .[۲۲۸] [۲۲۹] [۲۳۰] سرانجام یزید تصمیم گرفت اسرا را به مدینه بازگرداند. پس نعمان بن بشیر را به حضور طلبید و از او خواست تا آماده حرکت شود و زنان اهل بیت (علیهم السّلام) را به مدینه ببرد. قبل از حرکت، یزید امام سجاد (علیه السّلام) را پیش خواند و در خلوت به ایشان عرض کرد: خدا پسر مرجانه را لعنت کند، بدان به خدا قسم اگر من با پدرت برخورد کرده بودم هر آن چه که او از من طلب میکرد به او میدادم و به هر شکلی مانع از قتل او میشدم؛ ولی خدا چنین مقدر کرده بود که دیدی. پس هر گاه به مدینه رسیدی از آن جا برای من نامه بنویس و هر حاجتی که داشتی به من گوشزد کن که من حتما آن را برآورده خواهم کرد. آن گاه لباسهای او و خاندانش (که در کربلا به غارت برده بودند، یا لباس هائی که خود برای ایشان آماده کرده بود) پیش آنان نهاد و آنان را رهسپار مدینه کرد.[۱۸۲] [۱۸۳] [۱۸۴] [۱۸۵] [۱۸۶] . یزید به همراه نعمان بن بشیر، افرادی را فرستاد و به آنان دستور داد تا شبها حرکت کنند و به آنان تاکید کرد که «همیشه کاروان اهل بیت علیهم السّلام را مقدم داشته خود در پشت سر آنان حرکت کنند به گونه ای که چشمانشان به زنان اهل بیت (علیهم السّلام) نیفتد.» یزید هم چنین به نعمان بن بشیر و همراهانش دستور داد هر جا که کاروان اهل بیت علیهم السّلام فرود آمدند آنان از ایشان دور شوند و خود و همراهانش مانند نگهبانانی در اطراف آنان پراکنده شوند، و جای خود را چنان قرار دهند که اگر یکی از آنان خواست وضو بگیرد یا قضای حاجت کند از آنان شرم نکند. [۱۸۷] [۱۸۸] [۱۸۹] [۱۹۰] . فرستادگان یزید به همراه نعمان بن بشیر حرکت کردند و چنان چه یزید سفارش کرده بود با آنان مدارا کرده و مراعاتشان را نمودند تا اینکه به مدینه رسیدند.[۱۹۱] [۱۹۲] [۱۹۳] [۱۹۴] . روایت شده که یزید در یکی از جلسات به امام (علیه السّلام) وعده داده بود که سه خواسته امام (علیه السّلام) را برآورده سازد.[۱۹۵] [۱۹۶] . از این رو وقتی یزید تصمیم گرفت اهل بیت (علیهم السّلام) پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلّم) را به مدینه باز گرداند بنابر وعده ای که یزید به حضرت (علیه السّلام) داده بود که تا سه خواسته ایشان را برآورده سازد، امام (علیه السّلام) از یزید خواست تا اولا سر امام علیه السّلام را به ایشان بازگرداند. ثانیا آن چه را که از اهل بیت علیهم السّلام گرفته شده است به آنان باز گرداند. و ثالثا این که اگر آهنگ کشتن حضرت علیه السّلام را دارد کسی را با این زنان همراه کند تا آنها را به حرم جدشان باز گرداند. یزید به امام (علیه السّلام) گفت: اما چهره پدرت را نخواهی دید و از کشتن تو چشم پوشیدم و زنان را جز تو کسی به مدینه باز نمیگرداند. اما اموالی که از شما گرفته شده است من چندین برابر قیمتش را به شما میپردازم. امام (علیه السّلام) فرمود: ما را به مال تو نیازی نیست آن چه از ما گرفته اند به ما باز گردانند. [۱۹۷] [۱۹۸] [۱۹۹] . طبق نقلی دیگر یزید وقتی میخواست کاروان اسرا را به طرف مدینه حرکت دهد، علی بن حسین علیه السّلام را نزد خود فرا خواند و با او خلوت کرد و به حضرت گفت: خدا لعنت کند پسر مرجانه (عبیدالله) را آگاه باش اگر من با پدرت برخورد کرده بودم، هیچ چیز از من نمیخواست جز آن که به او میدادم و به هر نیرویی از مرگ او جلوگیری میکردم؛ ولی خدا چنین مقدر کرده بود که دیدی. هر حاجتی داری برای من بنویس تا اجابت شود. و لما ارادوا ان یخرجوا دعا یزید علی بن الحسین ثم قال: لعن الله ابن مرجانة، اما و الله لو انی صاحبه ما سالنی خصله ابدا الا اعطیتها ایاه، و لدفعت الحتف عنه بکل ما استطعت و لو بهلاک بعض ولدی، و لکن الله قضی ما رایت، کاتبنی و انه کل حاجه تکون لک [۷] [۸] [۹] . در واقع یزید میخواست با رفع اتهام از خویش از طرفی عبیدالله را مقصر معرفی کند و از طرفی این امر را، خواست خدا (جبر) جلوه دهد. (یزید و پدرش معاویه در صدد گسترش اندیشه جبر گرایی بودند.) این در حالی بو د که یزید پس از واقعه کربلا به ابن زیاد جایزه داد و او را از حاکمیت بصره و کوفه عزل نکرد. یزید نه تنها عبیدالله را برکنار نکرد، بلکه او را تشویق هم کرد. مسعودی مینویسد: یزید روزی به شراب نشسته بود و ابن زیاد طرف راست او بود، و این بعد از قتل حسین علیه السّلام بود، رو به ساقی خود کرد و شعری بدین مضمون خواند: جرعه ای بده که جان مرا سیراب کند و نظیر آن را به ابن زیاد بده که رازدار و امین من است و همه جهاد و غنیمت من به او وابسته است. سپس به خوانندگان گفت که شعر او را با آواز و ساز بخوانند. [۱۰] . وقتی کاروان آماده سفر شد، یزید نعمان بن بشیر را به ریاست گروهی مامور بازگرداندن آنها به مدینه کرد نعمان بن بشیر و همراهانش موظف شدند با اسرا برخورد شایسته ای داشته باشند و احترام آنها رعایت کرده و هنگام استراحت از کاروان آنها فاصله بگیرند.[۱۱] [۱۲] . یزید به نعمان بن بشیر دستور داد به همراه عده ای دیگر گفته شده تعداد آنها ۳۰ نفر بوده است. و وجه معه رجلا فی ثلاثین فارسا یسیر امامهم. [۱۳] . اسرای کربلا به به مدینه بازگردانند.[۱۴] . یزید دستور داده بود: هر کجا کاروان آنها برای استراحت توقف کرد آنان از ایشان دور شوند و خود و همراهانش مانند نگهبانانی در اطراف آنان پراکنده شوند، و جای خود را چنان قرار دهند که اگر یکی از آنان خواست وضو بگیرد یا قضای حاجت کند از آنان شرم نکند، آنها نیز چنان چه یزید سفارش کرده بود با اسرا مدارا کرده و مراعاتشان نمودند تا به مدینه رسیدند.[۱۵] [۱۶] . در مسیر شام به کربلا یا مدینه ماموان یزید با اهل بیت (علیه السّلام) با خوبی رفتار کردند. طبری از ابی مخنف نقل میکند که حارث بن کعب به نقل از فاطمه بنت علی میگوید به خواهرم زینب گفتم: خواهر جان این مرد شامی در همراهی ما نیک رفتار بود، میخواهی چیزی به او بدهیم؟ او گفت: به خدا ما چیزی جز زیور و زینت خویش نداریم من گفتم: زیورهایمان را به او میدهیم. دست بند و ساق بند خویش را درآوردم خواهرم نیز دست بند و ساق بند خویش را بیرون آورد و پیش او فرستادیم و از او به خاطر رفتار نیکویش تشکر کردیم. مرد شامی گفت: من به خدا این کار را جز برای رضایت خدا و به خاطر قرابت شما به رسول الله انجام ندادم . و الله ما فعلته الا لله و لقرابتکم من رسول الله [۱۷] . برخی معتقدند این که یزید عده ای را به عنوان همراه و محافظ اسرای کربلا میفرستد در واقع علاوه بر محافظت از آنها سیطره بر اوضاع است، چرا که یزید از تاثیر اهل بیت در شهرها و نشر حقایق به سایر شهرها میترسید. یزید هراس داشت که در شهرهای واقع در مسیر اسرا علیه او شورشهایی برپا شود.[۱۸]
اسامى اسراى کربلا از اهل بیت و دیگران
(طبق آنچه در منتخب التواریخ آمده است) چنین است:[۳] . امام زین العابدین علیه السلام ، امام محمدباقر علیه السلام (چهار ساله) ، محمد بن حسین بن على ، عمر بن حسین ، حسن بن حسین ، زید بن الحسن المجتبى ، عمر بن الحسن المجتبى (مجروح شد و به کوفه بردند) ، محمد بن عمر بن الحسن المجتبى . اما از بانوان: حضرت زینب علیها السلام ، ام کلثوم علیها السلام ، فاطمه، رقیه ، صفیه ، ام هانى ۶ نفر مزبور از دختران امام على علیه السلام بودند ، فاطمه و سکینه دختران امام حسین علیه السلام ، دخترى از امام حسین علیه السلام که مى گویند در خرابه شام جان داد ، رباب همسر امام حسین علیه السلام ، شاه زنان همسر امام سجاد علیه السلام ، مادر محسن فرزند سیدالشهدا علیه السلام (این فرزند در راه شام سقط شد)، دختر مسلم بن عقیل ، فضه کنیز حضرت فاطمه سلام الله علیها ، یکى از کنیزان امام حسین علیه السلام ، مادر وهب بن عبدالله . نسبت به برخى از این ۲۵ نفر، نقل هاى دیگر هم وجود دارد و همه مورد اتفاق نیست.
پایان حضور اسرای کربلا در شام وبازگشت از شام . پایان حضور اسرای کربلا در شام . زینب رود ازشامِ غم سوی مدینه . با دل خونين و چشم پربكاء اي اهلِ شام . حركت اهلبیت ازشام بجانب مدینه . بازگشت كاروان اُسرا از شام به کربلا . باز گشت اهلبیت به مدینه و پایان سفر کربلا و کوفه و شام . الشام الشام - امان ازشام - كتا ب هـمـرا ه با عا شو را ئيا ن
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: وقایع دهه اول صفر
ادامه مطلب را ببينيد
خطبه امام سجاد علیه السلام در مسجد شام
خطبه امام سجاد علیه السلام در شام پس از واقعه عاشورا در شام و در حضور یزید است. این خطبه پس از آن ایراد شد، که به دستور یزید، خطیبی بر منبر رفت و در تمجید آل ابوسفیان و مذمت امام علی علیه السلام و اولادش سخن راند. امام سجادع در جواب خطیب به بیان فضائل حضرت علی علیه السلام پرداخت. این خطبه که بیشتر آن در توصیف حضرت علی(ع) است بازتاب وسیعی در شام داشت و تغییر ظاهری سیاست یزید را به دنبال آورد.
یکی از تاثیرگذارترین خطبه های ایرادشده در شام، خطبه امام سجاد (علیه السلام) بود که رسالت خاندان امام حسین (علیه السلام) را در ایام اسارت تکمیل کرد؛ عمادالدین طبری نیز ضمن ذکر بخشی از گزارش فوق، به ایراد این خطبه در روز جمعه اشاره کرده، میافزاید: «یزید با اصرار فرزندش معاویه، به امام اجازه داد که بالای منبر برود . [۶] . به هر روی سرانجام یزید به رغم میلش با سخنرانی امام موافقت کرد. امام بالای منبر رفت و خطبهای ایراد کرد که بنا بر نقل مورخان، چشمها را گریان، و قلبها را هراسان کرد.
در ایامى که اسرای اهل بیت علیهم السلام در شام به سر مىبردند، یزید بن معاویه مجلسى در مسجد ترتیب داد و خطیبى را به منبر فرستاد تا از امام حسین علیه السلام و پدر بزرگوارش امیرالمؤمنین علیه السلام بدگویى کند. در این مجلس امام سجاد علیه السلام، خطبه اى خواند و ضمن معرفی خود، یزید را رسوا نمود. موفق بن احمد خوارزمی در کتاب مقتل الحسین علیه السلام، در شرح ماجرای حضور اسرای اهل بیت در مجلس یزید می نویسد: روایت شده که یزید، فرمان داد منبر و سخنران حاضر کنند تا از حسین و پدرش على، به بدى یاد کند. سخنران، از منبر بالا رفت و پس از حمد و ثناى خداوند، نکوهش و ناسزاى فراوانى نثار على علیه السلام و حسین علیه السلام کرد و در ستایش معاویه و یزید، زیاده روى نمود. على بن الحسین علیه السلام بر او بانگ زد و فرمود: «واى بر تو، اى سخنران! خشنودىِ آفریده را با خشم آفریدگار خریدى! جایگاهت را از آتش دوزخ] برگیر». سپس فرمود: «اى یزید! اجازه بده تا از این چوب ها (منبر)، بالا بروم و سخنانى بگویم که رضایت خدا را فراهم آورد و براى اهل مجلس، اجر و ثوابْ داشته باشد»؛ اما یزید نپذیرفت. مردم گفتند: اى امیرمؤمنان! به او اجازه بده تا بالا برود. شاید از او چیزى بشنویم [و استفاده اى ببریم]. یزید به آنان گفت: اگر این از منبر بالا برود، جز با رسواکردن من و خاندان ابوسفیان پایین نمى آید. گفتند: در این اندازه ها نیست و نمى تواند چنین کند. گفت: او از خاندانى است که علم را [از کودکى] به آنان خورانده اند. آنقدر به یزید گفتند تا اجازه بالا رفتن را به ایشان داد. امام سجاد علیه السلام از منبر بالا رفت و پس از حمد و ثناى خداوند، خطبه اى خواند که چشم ها را گریانْد و دلها را بیمناک کرد، از جمله گفت: اى مردم! به ما شش چیز داده شده و با هفت چیز برتر گشته ایم. دانش و بردبارى و بزرگوارى و شیوایى گفتار و شجاعت و محبت در دلهاى مؤمنان به ما داده شده است، و با هفت چیز برترى داریم: پیامبرِ برگزیده محمد صلى الله علیه وآله از ماست . علىِ صدیق، از ماست . جعفرِ طیار، از ماست. شیرِ خدا و پیامبر حمزه از ماست. سَرور زنان جهان فاطمه بتول، از ماست. دو سِبط این امّت و دو سَرور جوانان بهشت از مایند. هر کس مرا مى شناسد که مى شناسد و هر کس مرا نمى شناسد، او را از حَسَب و نَسَبم باخبر مى کنم: من، پسر مکه و مِنا هستم. من، فرزند زمزم و صفا هستم. من، پسر کسى هستم که زکات را [پیچیده] در گوشه عبا [براى بینوایان] بُرد. من، پسر بهترین عباپوش و رَدا اندازم. من، پسر بهترین کفش پوش و پابرهنه ام. من، پسر بهترین طواف و سعى کننده ام. من، پسر بهترین حج گزار و لبّیک گویم. من، پسر کسى هستم که در شب معراج بر بُراق به آسمان برده شد. من، پسر کسى هستم که او را شبانه از مسجدالحرام تا مسجدالأقصى سیر دادند ـ و پاک است آن که سیر داد ـ. من، پسر کسى هستم که جبرئیل او را تا سِدرةُ المنتهى آخرین درخت سِدر، در آسمان هفتم برد. من پسر کسى هستم که به پروردگارش نزدیک و نزدیکتر شد تا آنجا که به اندازه فاصله دو سرِ کمان یا کمتر نزدیک او شد. من پسر کسى هستم که با فرشتگان آسمان نماز خواند. من پسر کسى هستم که خداوندِ جلیل وحى را بر او فرود آورد. من پسر محمد مصطفایم. من پسر على مرتضایم. من پسر کسى هستم که بر بینىِ مردم زد تا بگویند: خدایى جز خداوند یگانه نیست. من پسر کسى هستم که پیشِ روى پیامبر خدا با دو شمشیر و دو نیزه جنگید، دو هجرت کرد و دو بیعت نمود، به دو قبله نماز گزارد و در بدر و حُنَین جنگید و به اندازه پلک زدنى هم به خدا کافر نشد. من پسر صالحِ مؤمنان، وارث پیامبرانِ، در هم کوبنده ملحدان، آقاى مسلمانان، نور مجاهدان، زیور عابدان، تاج سرِ گریه کنندگان، شکیباترینِ شکیبایان و برترین قیام کننده آل یاسین و فرستاده پروردگار جهانیانم. من، پسر کسى هستم که با جبرئیل، تأیید و با میکائیل یارى شده است. من، پسر حمایتگر از حرم مسلمانان هستم؛ همان قاتل پیمان شکنان ناکثین و ستمکاران قاسطین و بیرون رفتگان از دین مارِقین و جهاد کننده با دشمنان ناصبى اش و باافتخارترین فرد در میان همه افراد قریش و نخستین مؤمنى که دعوت خداوند به ایمان را پاسخ داد و پذیرفت و پیشتاز سابقه داران در اسلام و در هم کوبنده متجاوزان و هلاک کننده مشرکان و تیرى از تیرهاى خدا بر منافقان و زبان حکمت عابدان و یاور دین خدا و متولى کار خدا و بوستان حکمت خدا و نهانگاه علم خدا و بزرگوار و بخشنده و مِهتر و پاک از سرزمین اَبطَح و راضى و پسندیده شده، جسور و دلیر، شکیبا و روزه دار، مهذّب و برپادارنده، شجاع و نیکوکار، شکننده پشت [دشمن] و پراکنده کننده دسته ها[ى حمله ور]، داراى دلى محکمتر از همه، تیزتک تر و زبان آورتر و از همه مصمّم تر و از همه سرکش تر [در برابر دشمن]، شیرى دلاور و بارانى انبوه و [کسى که] در جنگ ها، هنگامى که نیزه ها جلو مى آمدند و عنان اسب ها نزدیک مى شدند، آنها را مانند سنگ آسیاب خُرد مى کرد و بسان باد که ساقه خشکیده را مى پراکنَد، آنها را مى پراکنْد. شیر حجاز و صاحب اعجاز، قهرمان عراق و امام به تصریح و استحقاق، مکى مدنی، ابطحى تَهامى، خَیفى عَقَبى، بدرى اُحُدى، شجرى مهاجر، سَرور عرب، شیر نبرد، وارث هر دو مَشعَر، پدر دو سِبط پیامبر حسن و حسین، آشکارکننده شگفتى ها، پراکنده کننده گروهها[ى دشمن]، شهابْسنگ بُرّان، نور جانشین، شیر چیره خدا، مطلوب هر جوینده و پیروز بر هر پیروزمند و اوست جدّم على بن ابى طالب. من، پسر فاطمه زهرایم. من، پسر سَرور زنانم. من پسر بتول پاکم. من، پسر پاره تن پیامبرم... و پیوسته مى فرمود من چه کسى هستم و چه کسى هستم، تا صداى مردم به گریه و ناله بلند شد و یزید ترسید که فتنه به پا شود. از این رو، به مؤذّنْ دستور داد که اذان بگوید و [این گونه] سخن على بن الحسین علیه السلام را قطع کرد و ایشان، ساکت شد. هنگامى که مؤذّن گفت: «اللّه أکبر» على بن الحسین علیه السلام فرمود: «بزرگى را بزرگ شمردى که با دیگران، سنجیده نمى شود و با حواس دریافت نمى شود. هیچ چیز از خداوند، بزرگتر نیست». هنگامى که مؤذّن گفت: أشهد أن لا إله إلّا اللّه، على بن الحسین علیه السلام فرمود: «مو و پوست و گوشت و خون و استخوان و مغز استخوانم به آن گواهى مى دهد». هنگامى که مؤذّن گفت: «أشهد أنّ محمّداً رسول اللّه»، على بن الحسین علیه السلام از بالاى منبر به سوى یزید، رو کرد و فرمود: «اى یزید! این محمّد، جدّ من است یا تو؟ اگر ادّعا کنى که جد توست، دروغ گفته اى و اگر بگویى جدّ من است، پس چرا خاندانش را کشتى؟!». راوى گوید: مؤذّن، اذان و اقامه را به پایان برد و یزید، جلو رفت و نماز ظهر را خواند.[۱]
خطبه امام سجاد به نقل دیگر
خطبه امام سجاد علیه السلام در مجلس یزید، با اندکی اختلاف در منابع دیگر به شکل زیر نیز روایت شده است: در زمان اقامت اسرای کربلا در شام، روزى امام سجاد علیه السلام از یزید خواست که خطبه نماز جمعه را خود ایراد کند و یزید موافقت کرد؛ ولى وقتى روز جمعه فرا رسید، یزید به شخص دیگرى دستور داد که به منبر برود و هر چه به زبانش مى آید در بدى امیرمؤمنان و امام حسین علیه السلام و خوبى ابوبکر و عمر بگوید. پس از آن که وى به منبر رفت و در این باره به ایراد سخن پرداخت، امام زین العابدین علیه السلام از یزید خواست که اجازه بدهد او نیز به منبر برود و یزید با وجود پشیمانى از وعده اى که به امام علیه السلام داده بود، پس از میانجی گرى پسرش معاویة بن یزید مجبور به پذیرش شد و امام علیه السلام به منبر رفت و فرمود: ستایش خدا را که آغازى براى او نیست، جاودانه اى که هرگز نابود نمى گردد، و اولى که نقطه آغازى براى اولیت او، و آخرى که نقطه پایانى براى او وجود ندارد، و بعد از نابودى مخلوقات پاینده است. شب ها و روزها را مقدر نمود، و سهم روزى خلق را میان آن ها تقسیم کرد. پس برتر (یا: پر خیر) باد خداوند که فرمانرواى (همه موجودات) و بسیار دانا است... خداوند متعال دانش، بردبارى، دلیرى، بخشندگى، دوستى در دل مؤمنان را به ما عطا کرده است، و رسول خدا و جانشین او، و سرور شهیدان، و جعفر طیار که در بهشت در پرواز است، و دو سبط این امت (دو نوه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام) و مهدى که "دجال" را مى کشد، از ما است. اى مردم هر کس مرا مى شناسد که مى شناسد، هر کس نمى شناسد من با ذکر حَسَب و نَسَب، خود را معرّفى مى کنم: من فرزند مکه و منا هستم، من فرزند زمزم و صفا هستم، من فرزند کسى هستم که رکن حجرالاسود را با اطراف عباى خود برداشت، من فرزند کسى هستم که بهتر از همه بالاپوش و زیرپوش (لباس مخصوص حج) را به تن کرد، من فرزند بهترین طواف و سعى کنندگان، من فرزند بهترین حج و (مناسک) به جا آورندگان هستم. من فرزند کسى هستم که شبانه به سوى مسجدالاقصى به معراج برده شد، من فرزند کسى هستم که او را به سدرة المنتهى بردند، من فرزند کسى هستم که نزدیک حضرت حق گردید و نزدیک تر شد تا این که فاصله اش به طول دو کمان یا نزدیکتر شد، من فرزند کسى هستم که خداوند بزرگ آن چه را که باید به او وحى نمود. من فرزند حسین کشته شده در کربلایم، من فرزند على مرتضایم، من فرزند محمد مصطفایم، من فرزند خدیجه کبرایم، من فرزند فاطمه زهرایم، من فرزند سدرة المنتها هستم، من فرزند درخت طوبى هستم، من فرزند کسى هستم که به خون خود غلطید، من فرزند کسى هستم که حتى جنیان و پریان در تاریکى بر او گریستند، من فرزند کسى هستم که پرندگان در آسمان بر او نوحه سرایى کردند. هنگامى که سخن حضرت به این جا رسید، مردم با گریستن و ناله ضجه سر دادند، و یزید - لعنت خداوند بر او - ترسید که آشوبى به پا شود، لذا به مؤذن دستور داد که براى نماز اذان بگوید. مؤذن ایستاد و گفت: "أللهُ أکْبَر، أللهُ أکْبَر" این جا بود که امام زین العابدین علیه السلام فرمود: "آرى، خداوند بزرگتر، برتر، و والاتر و گرامى تر است از آن چه از آن بیم و هراس دارم و مى پرهیزم." وقتى مؤذّن گفت: "أشْهَدُ أنْ لَا إِلهَ إِلّا الله". امام علیه السلام فرمود: "آرى، با هر گواهى دهنده گواهى مى دهم و از طرف هر انکار کننده مى گویم که معبود و پروردگارى جز او وجود ندارد." هنگامى که مؤذن گفت: "أشْهَدُ أنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ الله". امام علیه السلام عمامه خود را از سر برداشت و به مؤذن فرمود: "به حق این محمد که اسم او را بردى از تو مى خواهم که یک لحظه سکوت اختیار کنى. سپس رو به یزید نمود و فرمود: "اى یزید! این رسول عزیز و گرامى جد من است یا جد تو؟ اگر بگویى: جد توست، همه آگاهان مى دانند که دروغ مى گویى؛ و اگر بگویى: جد من است، پس چرا پدر مرا از روى ظلم و ستم کشتى و اموال او را به تاراج بردى و زنانش را اسیر گرفتى؟" حضرت این سخن را فرمود و سپس لباس خود را شکافت و گریست و فرمود: "به خدا سوگند، کسى که در دنیا جد او رسول خدا صلی الله علیه و آله باشد جز من نیست، پس چرا این مرد پدر مرا از روى ظلم و ستم کشت و ما را مانند رومیان اسیر گرفت؟ اى یزید! آیا این کار را مى کنى و آن گاه مى گویى: محمد، رسول خدا است، و رو به قبله مى کنى؟! واى بر تو از روز قیامت، آن جا که خصم و شاکى تو جد و پدرم خواهند بود." در این زمان یزید با فریاد به مؤذن گفت که نماز را به پا دارد، و میان مردم سر و صدا و غوغاى عظیمى واقع شد، لذا برخى نماز گزاردند، و برخى نماز نگزارده متفرق شدند. در نقل دیگر آمده است که امام سجاد علیه السلام فرمود: انا ابن الحسین القتیل بکربلا، انا ابن على المرتضى، انا ابن محمد المصطفى، انا ابن فاطمه الزهرا، انا ابن خدیجه الکبرى، انا ابن سدره المنتهى، انا ابن شجره طوبى انا ابن المرمل بالدماء، در ایامى که اسرای اهل بیت علیهم السلام در شام به سر مىبردند، یزید بن معاویه مجلسى در مسجد ترتیب داد و خطیبى را به منبر فرستاد تا از امام حسین علیه السلام و پدر بزرگوارش امیرالمؤمنین علیه السلام بدگویى کند. در این مجلس امام سجاد علیه السلام، خطبه اى خواند و ضمن معرفی خود، یزید را رسوا نمود، انا ابن من بکى علیه الجن فى الظلماء، انا ابن من ناح علیه الطیور فى الهواء . من فرزند حسین شهید کربلایم، من فرزند على مرتضى و فرزند محمد مصطفى و پسر فاطمه زهرایم و فرزند خدیجه کبرایم، من فرزند سدره المنتهى و شجره طوبا هستم، من فرزند آنم که در خون آغشته شد و پسر آنم که پریان در ماتم او گریستند و من فرزند آنم که پرندگان در ماتم او شیون کردند.
متن خطبه : فَصَعِدَ المِنبَرَ، فَحَمِدَ اللَّهَ وأثنى عَلَيهِ، ثُمَّ خَطَبَ خُطبَةً أبكى مِنهَا العُيونَ؛ وأوجَلَ مِنهَا القُلوبَ، فَقالَ فيها: أيُّهَا النّاسُ، اُعطينا سِتّاً، وفُضِّلنا بِسَبعٍ: اُعطينَا العِلمَ، وَالحِلمَ، وَالسَّماحَةَ، وَالفَصاحَةَ، وَالشَّجاعَةَ، وَالمَحَبَّةَ في قُلوبِ المُؤمِنينَ. وفُضِّلنا بِأَنَّ مِنَّا النَّبِيَّ المُختارَ مُحَمَّداً صلى اللَّه عليه وآله، ومِنَّا الصِّدّيقُ، ومِنَّا الطَّيّارُ، ومِنَّا أسَدُ اللَّهِ وأسَدُ الرَّسولِ، ومِنّا سَيِّدَةُ نِساءِ العالَمينَ فاطِمَةُ البَتولُ، ومِنّا سِبطا هذِهِ الاُمَّةِ، وسَيِّدا شَبابِ أهلِ الجَنَّةِ؛ فَمَن عَرَفَني فَقَد عَرَفَني، ومَن لَم يَعرِفني أنبَأتُهُ بِحَسَبي ونَسَبي، أنَا ابنُ مَكَّةَ ومِنىً، أنَا ابنُ زَمزَمَ وَالصَّفا، أنَا ابنُ مَن حَمَلَ الزَّكاةَ بِأَطرافِ الرِّدا، أنَا ابنُ خَيرِ مَنِ ائتَزَرَ وَارتَدى، أنَا ابنُ خَيرِ مَنِ انتَعَلَ وَاحتَفى، أنَا ابنُ خَيرِ مَن طافَ وَسعى، أنَا ابنُ خَيرِ مَن حَجَّ ولَبّى، أنَا ابنُ مَن حُمِلَ عَلَى البُراقِ فِي الهَوا، أنَا ابنُ مَن اُسرِيَ بِهِ مِنَ المَسجِدِ الحَرامِ إلَى المَسجِدِ الأَقصى، فَسُبحانَ مَن أسرى، أنَا ابنُ مَن بَلَغَ بِهِ جَبرائيلُ إلى سِدرَةِ المُنتَهى، أنَا ابنُ مَن دَنى فَتَدَلّى فَكانَ مِن رَبِّهِ قابَ قَوسَينِ أو أدنى، أنَا ابنُ مَن صَلّى بِمَلائِكَةِ السَّما، أنَا ابنُ مَن أوحى لَهُ الجَليلُ ما أوحى، أنَا ابنُ مُحَمَّدٍ المُصطَفى، أنَا ابنُ عَلِيٍّ المُرتَضى، أنَا ابنُ مَن ضَرَبَ خَراطيمَ الخَلقِ حَتّى قالوا: لا إلهَ إلَّا اللَّهُ. أنَا ابنُ مَن ضَرَبَ بَينَ يَدَي رَسولِ اللَّهِ بِسَيفَينِ، وطَعَنَ بِرُمحَينِ، وهاجَرَ الهِجرَتَينِ، وبايَعَ البَيعَتَينِ، وصَلَّى القِبلَتَينِ، وقاتَلَ بِبَدرٍ وحُنَينٍ، ولَم يَكفُر بِاللَّهِ طَرفَةَ عَينٍ، أَنا ابنُ صالِحِ المُؤمِنينَ، ووارِثِ النَّبِيّينَ، وقامِعِ المُلحِدينَ، ويَعسوبِ المُسلِمينَ، ونورِ المُجاهِدينَ، وزَينِ العابِدينَ، وتاجِ البَكّائينَ، وأصبَرِ الصّابِرينَ، وأفضَلِ القائِمينَ مِن آلِ ياسينَ، ورَسولِ رَبِّ العالَمينَ. أنَا ابنُ المُؤَيَّدِ بِجَبرائيلَ، المَنصورِ بِميكائيلَ، أنَا ابنُ المُحامي عَن حَرَمِ المُسلِمينَ، وقاتِلِ النّاكِثينَ وَالقاسِطينَ وَالمارِقينَ، وَالمُجاهِدِ أعداءَهُ النّاصِبينَ، وأفخَرِ مَن مَشى مِن قُرَيشٍ أجمَعينَ، وأَوّلِ مَن أجابَ وَاستَجابَ للَّهِِ مِنَ المُؤمِنينَ، وأقدَمِ السّابِقينَ، وقاصِمِ المُعتَدينَ، ومُبيرِ المُشرِكينَ، وسَهمٍ مِن مَرامِي اللَّهِ عَلَى المُنافِقينَ، ولِسانِ حِكمَةِ العابِدينَ، ناصِرِ دينِ اللَّهِ، ووَلِيِّ أمرِ اللَّهِ، وبُستانِ حِكمَةِ اللَّهِ، وعَيبَةِ عِلمِ اللَّهِ، سَمِحٌ سَخِيٌّ، بُهلولٌ زَكِيٌّ أبطَحِيٌّ رَضِيٌّ مَرضِيٌّ، مِقدامٌ هُمامٌ، لاصابِرٌ صَوّامٌ، مُهَذَّبٌ قَوّامٌ، شُجاعٌ قَمقامٌ، قاطِعُ الأَصلابِ، ومُفَرِّقُ الأَحزابِ، أربَطُهُم جَناناً، وأطبَقُهُم عِناناً، وأجرَأَهُم لِساناً، وأمضاهُم عَزيمَةً، وأشَدُّهُم شَكيمَةً، أسَدٌ باسِلٌ، وغَيثٌ هاطِلٌ، يَطحَنُهُم فِي الحُروبِ - إذَا ازدَلَفَتِ الأَسِنَّةُ، وقَرُبَتِ الأَعِنَّةُ - طَحنَ الرَّحى، ويَذرُوهُم ذَروَ الرّيحِ الهَشيمِ، لَيثُ الحِجازِ، وصاحِبُ الإِعجاز، وكَبشُ العِراقِ، الإِمامُ بِالنَّصِّ وَالاستِحقاقِ، مَكِّيٌّ مَدَنِيٌّ، أبطَحِيُّ تِهامِيٌّ، خَيفِيٌّ عَقَبِيٌّ، بَدرِيٌّ اُحُدِيٌّ، شَجَرِيٌّ مُهاجِرِيٌّ، مِنَ العَرَبِ سَيِّدُها، ومِنَ الوَغى لَيثُها، وارِثُ المَشعَرَينِ، وأبُو السِّبطَينِ الحَسَنِ وَالحُسَينِ، مَظهَرُ العَجائِبِ، ومُفَرِّقُ الكَتائِبِ وَالشِّهابُ الثّاقِبُ، وَالنّورُ العاقِبُ، أسَدُ اللَّهِ الغالِبُ، مَطلوبُ كُلِّ طالِبٍ، غالِبُ كُلِّ غالِبٍ؛ ذاكَ جَدّي عَلِيُّ بنُ أبي طالِبٍ. أنَا ابنُ فاطِمَةَ الزَّهراءِ، أنَا ابنُ سَيِّدَةِ النِّساءِ، أنَا ابنُ الطُّهرِ البَتولِ، أنَا ابنُ بضَعَةِ الرَّسولِ. قالَ: ولَم يَزَل يَقولُ: أنَا أنَا، حَتّى ضَجَّ النّاسُ بِالبُكاءِ وَالنَّحيبِ»، وخَشِيَ يَزيدُ أن تَكونَ فِتنَةٌ، فَأَمَرَ المُؤَذِّنَ أن يُؤَذِّنَ، فَقَطعَ عَلَيهِ الكَلامَ وسَكَتَ. فَلَمّا قالَ المُؤَذِّنُ: «اللَّهُ أكبَرُ» قالَ عَلِيُّ بنُ الحُسَينِ عليه السلام: «كَبَّرتَ كَبيراً لايُقاسُ، ولا يُدرَكُ بِالحَواسِّ، لا شَيءَ أكبَرُ مِنَ اللَّهِ.» فَلَمّا قالَ: «أشهَدُ أن لا إلهَ إلَّا اللَّهُ» قالَ عَلِيٌّ عليه السلام: «شَهِدَ بِها شَعري وبَشَري، ولَحمي ودَمي، ومُخّي وعَظمي.» فَلَمّا قالَ: «أشهَدُ أنَّ مُحَمَّداً رَسولُ اللَّهِ» التَفَتَ عَلِيٌّ عليه السلام مِن أعلَى المِنبَرِ إلى يَزيدَ، وقالَ: «يا يَزيدُ! مُحَمَّدٌ هذا جَدّي أم جَدُّكَ ؟ فَإِن زَعَمتَ أنَّهُ جَدُّكَ فَقَد كَذَبتَ، وإن قُلتَ إنَّهُ جَدّي فَلِمَ قَتَلتَ عِترَتَهُ ؟!» قالَ: وفَرَغَ المُؤَذِّنُ مِنَ الأَذانِ وَالإِقامَةِ، فَتَقَدَّمَ يَزيدُ وصَلّى صَلاةَ الظُّهرِ.[۷] . این خطبه با اندکی تفاوت در کتابهای الفتوح، مناقب آل ابیطالب، بحار الانوار، کامل بهایی، [۸] [۹] [۱۰] [۱۱] [۱۲] نیز آمده است. ابوالفرج اصفهانی[۱۳] نیز به فرازهایی از این خطبه اشاره کرده است.
امام پس از حمد و ثنای الهی فرمود: ای مردم، به ما شش چیز عطا شده و با هفت چیز برتری داده شدهایم، دانش، بردباری، بزرگواری، فصاحت در گفتار، شجاعت، محبت در دل مؤمنان، به ما عطا شده است، و برتری داده شدهایم به اینکه پیامبر برگزیده، محمد از ماست؛ علی صدیق از ماست؛ جعفر طیار از ماست؛ شیر خدا و شیر رسول از ما هستند؛ سرور و زنان عالم، فاطمه بتول از ماست، و دو سبط پیامبر این امت و دو سرور جوانان اهل بهشت، از ما هستند. پس هر کس مرا میشناسد، که میشناسد و کسی که مرا نمیشناسد، او را از حسب و نسیم آگاه میکنم. من فرزند مکه و منایم. من فرزند زمزم و صفایم! من پسر کسی هستم که زکات را در گوشه های عبای خویش برای فقرا میبرد. من پسر بهترین عبا پوش و ردا پوشم. من پسر بهترین نعلین پوش و پابرهنه ام. من پسر بهترین طواف کننده و سعی کننده ام. من پسر بهترین حج گزار و لبیک گو هستم. من پسر کسی هستم که بر براق نام مرکبی است که حضرت رسول در شب معراج بر آن سوار شد.[۱۴] سوار شد و به سوی آسمان رفت. من پسر کسی هستم که از مسجدالحرام به سوی مسجدالاقصی سیر داده شد و منزه است آن که او را سیر داد. من پسر کسی هستم که جبرئیل او را تا سدرة المنتهی رساند. من پسر کسی هستم که به حریم الهی نزدیک و نزدیک تر شد تا جایی که فاصله اش به اندازه سر دو کمان یا نزدیکتر شد. (ماخوذ از آیه (ثُمَّ دَنَا فَتَدَلَّى • فَكَانَ قَابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنَى. [۱۵] من پسر کسی هستم که با فرشتگان آسمان نماز خواند. من پسر کسی هستم که خداوند جلیل به او آنچه خواست وحی کرد. من پسر محمد مصطفی و پسر علی مرتضایم. من پسر کسی هستم که آنقدر بر بینی مردم زد تا کلمه لا اله الا الله را بر زبان آوردند. من پسر کسی هستم که در پیش روی رسول خدا با دو شمشیر و دو نیزه میجنگید و دو بار هجرت کرد و دو بار بیعت کرد و به سوی دو قبله نماز خواند و در جنگهای بدر و حنین جنگید و حتی به اندازه پلک زدنی به خدا کفر نورزید. من پسر صالح مؤمنان و وارث پیغمبران و درهم کوبنده ملحدان و پیشوای مسلمانان، نور مجاهدان و زینت عابدان، تاج گریه کنندگان و صبورترین صابران و بهترین قیام کننده از آل یاسین، فرستاده پروردگار جهانیان هستم. من پسر کسی هستم که او را با جبرئیل تایید، و با میکائیل یاری کردند. من پسر کسی هستم که از حریم مسلمانان حمایت کرد و با ناکثین پیمانشکنان و قاسطین ستمکاران و مارقین از دین خارج شدگان جنگید و با دشمنان ناصبی اش مبارزه کرد؛ با افتخارترین کس در بین تمامی قریش، و نخستین شخصیتی که دعوت اسلام را اجابت کرد و پذیرفت و پیشگام ترین پیشگامان در اسلام و درهم شکننده متجاوزان و هلاک کننده مشرکان و تیری از تیرهای الهی بر منافقان و زبان حکمت عابدان، نصرت کننده دین خدا، متولی امر خدا، بوستان حکمت الهی و نهانگاه و مخزن علم خدا، بزرگوار و بخشنده، مخزن همه خیرات، پاکیزه ای از سرزمین مکه و راضی و مورد رضایت الهی، با شهامت و دلیر، صبور روزه دار، مهذب و اقدام کننده، شجاع و نیکوکار و قطع کننده نسل دشمن و پراکنده کننده احزاب و دسته های دشمن، دارای محکم ترین دلها و مطیع تر و زبان آورتر و مصمم تر و جدی تر از همه، شیری دلاور و بارانی انبوه؛ کسی که وقتی نیزه های مسلمانان و دشمنان به هم نزدیک میشد و سرهای اسبها در کنار هم قرار میگرفت، دشمنان را مانند آسیاب خرد میکرد و آنها را مانند باد که کاهها را میپراکند، پراکنده میکرد، او شیر حجاز و صاحب اعجاز و قهرمان عراق، امام به فرمان خدا و پیامبر و بر اساس لیاقت و اهلیت، مکی، مدنی، ابطحی، "ابطح: وادی سیل گیر مکه". تهامی، "تهامه : باریکه دامنه کوه های حجاز به سوی دریای سرخ". خیفی، "خیف: دامنه کوه منا" اهل بیعت عقبه منا، رزمنده جنگ بدر، عضو پیمان شجره، اهل هجرت، سرور عرب، شیر نبرد، وارث هر دو مشعر مشعر و منا و پدر دو سبط پیامبر، حسن و حسین، ظاهرکننـده عجایـب و شگفتیها و پراکنده کننده گروهها و شهاب سنگ درخشان و پاره کننده پرده تار شب، فروغ پس از تیرگی، شیر چیره خدا، مطلوب هر طلبکننده و پیروز بر هر غلبه یافته، جدم علی بن ابی طالب است. من پسر فاطمه زهرا سـرور زنان و پسر بتول پاک و پسر پاره تن رسول خدایم.
راوی گوید: او به سخن گفتن درباره خود ادامه داد تا اینکه صدای گریه و ناله مردم بلند شد و یزید ترسید این قضیه موجب فتنه شود؛ پس بـه مؤذن فرمان داد با اذان گفتن، کلام علی بن حسین (علیه السلام) را قطع، و او را ساکت کنـد. وقتی مؤذن گفت : الله اکبر، امام علی بن حسین (علیه السلام) فرمود: بزرگ شمردی بزرگی را که با کسی قیاس نمیشود و با حواس درک نمیگردد و هیچ چیزی از خـدا بـزرگتر نیست . وقتـی مـؤذن گفت: «اشهد ان لا اله الا الله»، علی بن حسین علیه السلام فرمود: مو و پوست و گوشت و خون و مغز و استخوانم به این امر شهادت میدهد، و زمانی که مؤذن گفت: «اشهد ان محمداً رسول الله»، امام از همان بالای منبر رو به یزید کرد و فرمود: ای یزید، این محمـد، جـد من است یا جد تو؟ اگر بگویی جد توست، دروغ گفته ای و اگر بگویی جد من است، پس چرا عترت او را کشتی؟
راوی گوید: در این هنگام اذان مؤذن تمام شد و یزید جلو ایستاد و نماز ظهر را خواند.
فلما فرغ من صلاته امر بعلی بن الحسین واخواته وعماته رضوان الله علیهم ففرغ لهم داراً فنزلوها[۱۶] سپس یزید دستور داد تا منزلی را برای امام سجاد (علیه السّلام) و اهل بیت آماده کرده، آنان را در آن جای دهند. در بعضی منابع آمده است که یزید امر کرد که سر مبارک امام را در شهرهای شام بگردانند [۱۷] و سپس فرمان داد آن را در بالای در مسجد دمشق نصب کنند. [۱۸]
پس از خطبه غراى زینب کبری سلام الله علیها و خطبه امام زین العابدین علیه السلام، مردم ماهیت یزید کافر ستمکار را شناختند و شروع کردند به لعن و طعن یزید. یزید که خود را بیچاره دید و فهمید منفور جامعه است، با کمال بى شرمى و ندامت تمام این جنایات را به گردن امراى لشگر به خصوص عبیدالله بن زیاد انداخت تا خود را تبرئه کند، ولى این ننگ تا قیامت پاک شدنى نبود.[۲]
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: وقایع دهه اول صفر
ادامه مطلب را ببينيد
مناظره حضرت زينب با يزيد
چون اسیران اهل بیت علیهم السلام وارد كاخ یزید بن معاویه شدند و در گوشهای كه در نظر گرفته شده بود، قرار گرفتند، یزید دستور داد تا سر مطهر امام حسین علیه السلام را در میان طشتی نهادند. لحظه ای بعد او با چوبی كه در دست داشت به دندانهای امام علیه السلام میزد و اشعاری را كه «عبدالله بن زِبَعری سهمی» در زمان كافر بودن خود گفته بود و یادآور كینههای جاهلی بود خواند و چنین گفت: لِیتَ أشیاخی بِبَدْرٍ شَهِدُوا * جَزَعَ الخَزرَج مِنْ وَقعِ الاَسَلِ . لَاَهَلّوُا واستَهَلُّوا فَرَحاً * ثُمَّ قالوا یا یزیدُ لاتَشَلُ . فَجَزَیناهُمْ بِبَدْرٍ مِثلُها * وَ اَقَمنا میل بَدرٍ فَاعْتَدل؛[۱] . كاش بزرگان من كه در بدر حاضر بودند و گزند تیرهای قبیله خزرج را دیدند، امروز در این مجلس حاضر بودند و شادمانی می كردند و انتقام خود را از آنان گرفتیم... حضرت زینب سلام الله علیها چون این سخنان یاوه را از یزید شنید، با قدرت و شهامت تمام چنین پاسخ داد: یزید! چنین میپنداری كه چون اطراف زمین و آسمان را بر ما تنگ گرفتی و ما را به دستور تو مانند اسیران از این شهر به آن شهر بردند، ما خوار شدیم و تو عزیز گشتی؟ "یَابن الطُلقاء"؛ ای پسر آزاد شدگان![۲] آیا این عدالت است كه زنان و دختران و كنیزكان تو در پس پرده عزت بشینند و تو دختران پیامبر صلی الله علیه وآله را اسیر كنی و پرده حرمت آنان را بدری و آنان را بر پشت شتران از این شهر به آن شهر بدون سرپرست و محرمی بگردانی؟ می گوئی كاش پدرانم كه در جنگ بدر كشته شدند اینجا بودند و هنگام گفتن این جمله با چوب به دندان پسر پیغمبر می زنی؟ ابداً به خیالت نمی رسد كه گناهی كرده ای و رفتار زشتی مرتكب شده ای! بی جهت شادی مكن! چون بزودی در پیشگاه خدا حاضر خواهی شد، آن وقت است كه آرزو می كنی كاش كور و لال بودی و این روز را نمی دیدی. و اما آن كسی كه تو را چنین به ناحق برگردن مسلمانان سوار كرد "یعنی معاویه "در محكمه الهی حاضر خواهد شد. روزی كه دادخواه، محمد صلی الله علیه وآله، دادستان خدا و دست و پای شما گواه جنایات شما در آن محكمه باشد. در آن روز خواهی دانست كه تو بدبخت تری یا پدرت معاویه. یزید! ای دشمن خدا! و پسر دشمن خدا! سوگند به خدا تو در دیده من ارزش آن را نداری كه سرزنشت كنم و كوچكتر از آن هستی كه تحقیرت نمایم. اگر گمان می كنی با كشتن و اسیر كردن ما سودی بدست آورده ای، بزودی خواهی دید آنچه سود می پنداشتی جز زیان نیست. آن روز جز آنچه كرده ای حاصلی نخواهی داشت، آن روز تو عبیدالله بن زیاد را به كمک می خوانی و او نیز از تو یاری می خواهد! تو و پیروانت در كنار میزان عدل خدا جمع می شوید، آن روز خواهی دانست بهترین توشه سفر كه معاویه برای تو آماده كرده است این بود كه فرزندان رسول خدا صلّی الله علیه وآله را كشتی. به خدا قسم من جز از خدا نمی ترسم و جز به او شكایت نمی كنم. هر كاری می خواهی بكن! هر نیرنگی كه داری به كار زن! هر دشمنی ای كه داری نشان بده! به خدا این لكه ننگ كه بر دامن تو نشسته است هرگز پاک نخواهد شد. سپاس خدای را كه كار سروران جوانان بهشت (یعنی امام حسن و امام حسین علیهماالسلام) را به سعادت پایان داد و بهشت را برای آنان واجب ساخت. از خدا میخواهم رتبه های آنان را فراتر برد و رحمت خود را بر آنان بیشتر گرداند. چون سرپرست و یاوری تواناست.[۳] . سكوتی مرگبار سراسر كاخ را فراگرفت، یزید كه ناتوانی خود و قدرت حریف را دید و آثار ناخوشایندی را در چهره حاضران دید، گفت: خدا بكشد پسر مرجانه را؛ من راضی به كشتن حسین نبودم!... بخش دیگری از مناظره و مشاجره میان حضرت زینب با یزید را شیخ مفید در الإرشاد، از قول فاطمه دختر امام حسین علیه السلام به اینگونه نقل می کند: هنگامى که پیشِ روى یزید نشستیم، دلش به حال ما سوخت. مردى سرخ رو از شامیان برخاست و گفت: اى امیر مؤمنان! این دختر را (منظورش من بودم که دخترى زیبا بودم) به من ببخش. بر خود لرزیدم و گمان کردم که این، برایشان رَواست. لباس عمّه ام زینب علیهاالسلام را گرفتم و او مىدانست که این، نمىشود. عمّه ام به آن مرد شامى گفت: به خدا سوگند، خطا کردى و پَستى نشان دادى. به خدا سوگند، این، نه حقّ توست و نه حقّ یزید. یزید، خشمگین شد و گفت: تو خطا کردى. این، حقّ من است و اگر بخواهم چنین کنم، مىکنم. زینب علیها السلام گفت: به خدا سوگند، هرگز! خداوند این حق را براى تو ننهاده است، مگر آن که از دین ما خارج شوى و به دین دیگرى بگروى. یزید، از خشم گفت: با این گونه سخن، با من رویارو مى شوى؟! آنانى که از دینْ خارج شده اند، پدر و برادرت هستند! زینب علیهاالسلام گفت: تو و جدّ و پدرت، اگر مسلمان باشید، به دین خدا و دین پدرم و دین برادرم، هدایت شده اید. یزید گفت: اى دشمن خدا! دروغ گفتى. زینب علیها السلام به او گفت: تو امیرى و به ستم، ناسزا مى گویى و به قدرتت چیرهاى. یزید گویى خجالت کشید و ساکت شد. آن شامى، دوباره گفت: این دختر را به من ببخش. یزید به او گفت: دور شو! خداوند به تو مرگى دهد که زندگىات به پایان رسد!
خطبه حضرت زینب علیه سلام در کاخ یزید
یکی از مصائب حادثه عاشورا در جریان اسارت اهل بیت امام حسین (علیه السّلام) و در راس آنها امام سجاد علیه السّلام و حضرت زینب سلام الله علیها، ورود اسرای کربلا به درباره یزید بن معاویه و بدرفتاری او با اسرا بود. در آن مجلس، یزید نسبت به سر مقدس سیدالشهداء علیه السّلام اهانت کرد و ابیاتی از ابن زبعری خواند، در پاسخ حضرت زینب کبری (سلام الله علیها) به پا خاست و خطبهای خواند که یزید را رسوا نمود. پس از جسارت یزید نسبت به سر امام حسین علیه السّلام و امتثال او به ابیات ابن زبعری، زینب کبری سلام الله علیها به پا خاست پس از حمد و ثنای الهی و فرستادن درود و تحیت بر محمد صلی الله علیه وآله وسلّم و آلش، فرمودند:
الحَمدُ للَّهِ رَبِّ العالَمينَ، وصَلَّى اللَّهُ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِهِ أجمَعينَ، صَدَقَ اللَّهُ كَذلِكَ يَقولُ: ثُمَّ كَانَ عَاقِبَةَ الَّذِينَ أَسَاؤُاْ السُّوأَى أَن كَذَّبُواْ بِآيَاتِ اللَّهِ وَ كَانُواْ بِهَا يَسْتَهْزِءُونَ . أظَنَنتَ يا يَزيدُ، حَيثُ أخَذتَ عَلَينا أقطارَ الأَرضِ وآفاقَ السَّماءِ فَأَصبَحنا نُساقُ كَما تُساقُ الإِماءُ، أنَّ بِنا عَلَى اللَّهِ هَواناً وبِكَ عَلَيهِ كَرامَةً! وأنَّ ذلِكَ لِعِظَمِ خَطَرِكَ عِندَهُ! فَشَمَختَ بِأَنفِكَ ونَظَرتَ في عِطفِكَ جَذَلاً مَسروراً، حينَ رَأَيتَ الدُّنيا لَكَ مُستَوسِقَةً، وَالاُمورَ مُتَّسِقَةً ، وحينَ صَفا لَكَ مُلكُنا وسُلطانُنا . فَمَهلاً مَهلاً، أنَسيتَ قَولَ اللَّهِ تَعالى: وَلَا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ أَنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ خَيْرٌ لِاَّنفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ لِيَزْدَادُواْ إِثْمًا وَلَهُمْ عَذَابٌ مُّهِينٌ ، أمِنَ العَدلِ - يَابنَ الطُّلَقاءِ - تَخديرُكَ إماءَكَ ونِساءَكَ وسَوقُكَ بَناتِ رَسولِ اللَّهِ صلى اللَّه عليه وآله سَبايا، قَد هَتَكتَ سُتورَهُنَّ وأبدَيتَ وُجوهَهُنَّ، تَحدوا بِهِنَّ الأَعداءُ مِن بَلَدٍ إلى بَلَدٍ، ويَستَشرِفُهُنَّ أهلُ المَنازِلِ وَالمَناهِلِ، ويَتَصَفَّحُ وُجوهَهُنَّ القَريبُ وَالبَعيدُ، وَالدَّنِيُّ وَالشَّريفُ، لَيسَ مَعَهُنَّ مِن رِجالِهِنَّ وَلِيٌّ ، ولا مِن حُماتِهِنَّ حَمِيٌّ؟! وكَيفَ تُرتَجى مُراقَبَةُ مَن لَفَظَ فوهُ أكبادَ الأَزكِياءِ، ونَبَتَ لَحمُهُ بِدِماءِ الشُّهَداءِ؟ مُنتَحِياً عَلى ثَنايا أبي عَبدِ اللَّهِ عليه السلام سَيِّدِ شَبابِ أهلِ الجَنَّةِ تَنكُتُها بِمِخصَرَتِكَ، وكَيفَ لا تَقولُ ذلِكَ، وقَد نَكَأتَ القُرحَةَ وَاستَأصَلتَ الشّأفَةَ بِإِراقَتِكَ دِماءَ ذُرِّيَّةِ مُحَمَّدٍ صلى اللَّه عليه وآله ونُجومِ الأَرضِ مِن آلِ عَبدِ المُطَّلِبِ؟ وتَهتِفُ بِأَشياخِكَ، وزَعَمتَ أنَّكَ تُناديهِم! فَلَتَرِدَنَّ وَشيكاً مَورِدَهُم ، ولَتَوَدَّنَّ أنَّكَ شَلَلتَ وبَكِمتَ، ولَم تَكُن قُلتَ ما قُلتَ، وفَعَلتَ ما فَعَلتَ. اللَّهُمَّ خُذ بِحَقِّنا ، وَانتَقِم مِمَّن ظَلَمَنا، وأحلِل غَضَبَكَ بِمَن سَفَكَ دِماءَنا وقَتَلَ حُماتَنا. فَوَاللَّهِ ما فَرَيتَ إلّا جِلدَكَ، ولا حَزَزتَ إلّا لَحمَكَ، ولَتَرِدَنَّ عَلى رَسولِ اللَّهِ صلى اللَّه عليه وآله بِما تَحَمَّلتَ مِن سَفكِ دِماءِ ذُرِّيَّتِهِ، وَانتَهَكتَ مِن حُرمَتِهِ في عِترَتِهِ ولُحمَتِهِ، وحَيثُ يَجمَعُ اللَّهُ شَملَهُم، ويَلُمَّ شَعَثَهُم، ويَأخُذُ بِحَقِّهِم ، وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُواْ فِى سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَ تَا بَلْ أَحْيَاءٌ عِندَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ ، وحَسبُكَ بِاللَّهِ حاكِماً، وبِمُحَمَّدٍ صلى اللَّه عليه وآله خَصيماً وبِجَبرَئيلَ ظَهيراً، وسَيَعلَمُ مَن سَوَّلَ لَكَ ومَكَّنَكَ مِن رِقابِ المُسلِمينَ، بِئسَ لِلظّالِمينَ بَدلاً، وأيُّكُم شَرٌّ مَكاناً وأضعَفُ جُنداً. ولَئِن جَرَت عَلَيَّ الدَّواهي مُخاطَبَتَكَ، إنّي لَأَستَصغِرُ قَدرَكَ، وأستَعظِمُ تَقريعَكَ، وأستَكثِرُ تَوبيخَكَ، لكِنَّ العُيونَ عَبرى وَالصُّدورَ حَرّى. ألا فَالعَجَبُ كُلُّ العَجَبِ لِقَتلِ حِزبِ اللَّهِ النُّجَباءِ بِحِزبِ الشَّيطانِ الطُّلَقاءِ، فَهذِهِ الأَيدي تَنضَحُ مِن دِمائِنا، وَالأَفواهُ تَتَحَلَّبُ مِن لُحومِنا، وتِلكَ الجُثَثُ الطَّواهِرُ الزَّواكي تَتَناهَبُهَا العَواسِلُ، وتَعفوها أُمَّهاتُ الفَراعِلِ. ولَئِنِ اتَّخَذتَنا مَغنَماً لَتَجِدُنا وَشيكاً مَغرَماً، حينَ لا تَجِدُ إلّا ما قَدَّمَت يَداكَ، وما رَبُّكَ بِظَلّامٍ لِلعَبيدِ ، فَإِلَى اللَّهِ المُشتَكى وعَلَيهِ المُعَوَّلُ. فَكِد كَيدَكَ وَاسعَ سَعيَكَ وناصِب جَهدَكَ، فَوَاللَّهِ لا تَمحُوَنَّ ذِكرَنا، ولا تُميتُ وَحيَنا، ولا تُدرِكَ أمَدَنا، ولا تَرحَضُ عَنكَ عارَها، وهَل رَأيُكَ إلّا فَنَدٌ، وأيّامُكَ إلّا عَدَدٌ ، وجَمعُكَ إلّا بَدَدٌ، يَومَ يُنادِي المُنادِ: «ألا لَعنَةُ اللَّهِ عَلَى الظّالِمينَ ». فَالحَمدُ للَّهِ الَّذي خَتَمَ لِأَوَّلِنا بِالسَّعادَةِ وَالمَغفِرَةِ، ولِآخِرِنا بِالشَّهادَةِ وَالرَّحمَةِ، ونَسأَلُ اللَّهَ أن يُكمِلَ لَهُمُ الثَّوابَ ويوجِبَ لَهُمُ المَزيدَ، ويُحسِنَ عَلَينَا الخِلافَةَ إنَّهُ رَحيمٌ وَدودٌ، حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ.
خدای بزرگ به راستی میفرماید: ثُمَّ كَانَ عَاقِبَةَ الَّذِينَ أَسَاؤُوا السُّوأَى أَن كَذَّبُوا بِآيَاتِ اللَّهِ وَكَانُوا بِهَا يَسْتَهْزِئُون؛[۱] سپس سرانجام کسانی که اعمال بد مرتکب شدند به جایی رسید که آیات خدا را تکذیب کردند و آنرا به مسخره گرفتند. ای یزید آیا گمان برده ای که با بستن راه های زمینی و تار کردن افقهای آسمان بر ما و چونان اسیران ما را از این سو به آن سو کشاندن، ما در نزد خداوند خوار گشته ایم و توعزیز؟ آیا گمان میبری با این کار بر قدر و منزلت تو در نزد خداوند افزوده میشود؟ آیا این که دنیا را به کام و کارها را سامان یافته میبینی چنین بر خود میبالی و با خودپسندی تمام شادی میکنی؟ اگر امروز ملک و اقتدار ما به تو داده شده است، اندکی درنگ کن و این سخن خدای را به یاد آور که میفرماید: وَلاَ يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ أَنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ خَيْرٌ لِّأَنفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ لِيَزْدَادُواْ إِثْمًا وَلَهْمُ عَذَابٌ مُّهِينٌ؛[۲] آنها که کافر شدند (و راه طغیان پیش گرفتند) تصور نکنند اگر به آنها مهلت میدهیم به سودشان است ما به آنها مهلت میدهیم، فقط برای اینکه بر گناهان خود بیفزایند و برای آنها عذاب خوار کنندهای (آماده شده) است. ای پسر آزاد شده، آیا این عدالت است که زنان و دختران و کنیزان تو در پس پرده عزت بنشینند و دختران رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلّم) را چونان اسیران در کوچه و بازار بگردانی؟ و آنان را با سر برهنه و چهره باز از این شهر به آن شهر ببری تا مردم در آبشخورها و منزلگاهها به تماشایشان بنشینند و دور و نزدیک و شریف و پست دیده بر چهره هایشان اندازند و مردی که سرپرستی یا حمایتشان کند نداشته باشند. آن کس که سینه اش از بغض ما -اهل بیت (علیهمالسّلام)- آکنده است چرا باید در دشمنی با ما کوتاهی کند؟ آنگاه بیهیچ احساس گناهی و بیآنکه گناهت را بزرگ بشماری با چوبدستی بر لب و دندان اباعبدالله علیه السّلام میزنی و میگویی: «ای کاش بزرگانم در بدر حاضر بودند؟» چرا نباید این را بگویی و پدرانت را فرا نخوانی که با ریختن خون اهل بیت محمد (صلی الله علیه وآله وسلّم) و ستارگان زمین از آل ابوطالب انتقام گرفتی و زخمهایت التیام یافت. بدان که به زودی به آنان خواهی پیوست و آرزو خواهی کرد که ای کاش شل و لال بودی و نمیگفتی که «شادی میکردند و از شادمانی هلهله سر میدادند» خداوندا! حق ما را بستان و انتقام ما را از کسانی که بر ما ستم کردند بگیر. ای یزید تو با این خونهایی که از فرزندان رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلّم) ریخته ای و حرمتی را که از آنان شکسته ای نزد آن حضرت (صلی الله علیه وآله وسلّم) حاضر خواهی شد و این سخن خدای تبارک و تعالی است که میفرماید: وَلاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُواْ فِي سَبِيلِ اللّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاء عِندَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ؛[۳] ای پیامبر صلی الله علیه وآله وسلّم هرگز گمان مبر کسانی که در راه خدا کشته شدند مردگانند، بلکه آنان زنده اند و نزد پروردگارشان روزی داده میشوند. اما آن کس که تو را چنین بر گرده مسلمانان سوار کرد و زمام امور آنان را به دست تو سپرد در آن روز که خداوند حاکم و دادخواه محمد صلی الله علیه وآله وسلّم باشد و دست و پای تو گواه جنایت تو در آن محکمه باشد خواهد دانست کدام یک از شما بدبخت تر و بی پناهتر هستید. ای یزید، ای دشمن خدا وای پسر دشمن خدا، سوگند به خدا تو در دیده من ارزش آن را نداری که سرزنشت کنم و کوچکتر از آن هستی که تحقیرت نمایم، اما چه کنم که دیده ها اشکبار و سینهها سوزان است و این کار نه ما را بس است و نه بینیازمان میکند. پس از آنکه حسین علیه السّلام کشته شد و حزب شیطان ما را از کوفه به بارگاه بیخردان آورد تا به خاطر شکستن حرمت خاندان پیامبر صلی الله علیه وآله وسلّم، پاداش خود را از بیت المال مسلمانان بگیرد، پس از آن که دست این دژخیمان به خون ما رنگین و دهانشان از پاره گوشتهای ما آکنده شده است، پس از آنکه گرگهای درنده بر کنار آن بدنهای پاک جولان میدهند توبیخ و سرزنش تو چه دردی را دوا میکند؟ اگر ما را غنیمت انگاشته ای بدان در آن روزی که به کیفر کردار خود میرسی ما را از دست رفته خواهی یافت و در آن هنگام که جز آنچه از پیش فرستاده ای نیابی خویش را زیانکار خواهی دید، تو از پسر مرجانه کمک بخواهی و او از تو و در کنار میزان تو و پیروان تو به روی یکدیگر عوعو کنید و خواهی دید بدترین توشهای که معاویه با تو همراه کرده است این بود که فرزندان محمد صلی الله علیه وآله وسلّم) را کشته ای. به خدا سوگند من جز از خدا نترسیده ام و جز نزد او شکایت نمیبرم، هر مکری خواهی بیندیش و هرچه از دستت بر میآید انجام بده و هرچه میتوانی دشمنی کن به خدا ننگ این رفتاری که با ما کرده ای پاک نخواهد شد. خدای را سپاس که سرانجام سروران جوانان بهشت را به سعادت و مغفرت ختم کرد و بهشت را بر ایشان واجب ساخت. از خدا میخواهم که بر درجات آنان بیفزاید و آنان را از بسیاری فضلش بهرهمند گرداند که او ولی و تواناست. [۴] [۵] [۶] [۷]
پس از خطبه حضرت زینب (سلام الله علیها)، یزید چنان در جواب ایشان عاجز و مستاصل گردید که چاره ای ندید جز اینکه بر این گفته از شاعر تمثل جوید که میگفت: يا صَيحَةً تُحمَدُ مِن صَوائِحِ ما أهوَنَ المَوتَ عَلَى النَّوائِحِ : چه صیحه خوبی میان صیحه هاست! و چه زود، مرگ، بر نوحه گران، آسان میشود. [۸] [۹] [۱۰] [۱۱] . چه بسا فریادی که از زنان نوحه گر پسندیده است. چقدر مرگ بر زنان نوحهگر آسان است . [۱۴] [۱۵] [۱۶] [۱۷] [۱۸] . به گزارش بلاذری هنگامی که زنان خاندان یزید با دیدن سر امام حسین از صدا به گریه بلند کردند، یزید این شعر را خوانده است.[۱۹]
پس از آن یزید با بزرگان شام مشورت کرد که با اسیران چه کند. آنان با بی ادبی خاص خودشان، رای به کشتن اهل بیت دادند؛ ولی نعمان بن بشیر گفت: بنگر که اگر رسول خدا آنها را در این حالت میدید، چگونه رفتار میکرد. تو نیز همان گونه رفتار کن. [۲۰] [۲۱] [۲۲] [۲۳] برخی نقل کرده اند امام باقر علیه السلام، که در آن دوران طفلی بیش نبود، وقتی این قساوت قلب شامیان را دید، خطاب به یزید فرمود: اینان برخلاف مشاوران فرعون رای دادند؛ زیرا هنگامی که فرعون درباره موسی و هارون با یارانش مشورت کرد، آنها گفتند: قَالُوا أَرْجِهِ وَأَخَاهُ وَابْعَثْ فِي الْمَدَائِنِ حَاشِرِينَ.[۲۴] "او و برادرش را مهلت ده". ولی اینان رای به کشتن ما دادند، و این علتی دارد. یزید گفت: علت آن چیست؟ حضرت فرمود: «ولا يَقتُلُ الأَنبِياءَ وأولادُهُم إلّا أولادُ الأَدعِياءِ» «آنان از زنان نجیب و حلال زاده بودند، ولی اینان از زنان نانجیب و حرام زاده هستند؛ چون پیامبران و اولادشان را جز زنازادگان نمیکشند.» یزید سر به زیرانداخت و از این تصمیم منصرف شد.[۲۵]
پس از خطبه غراى زینب کبری سلام الله علیها و خطبه امام زین العابدین علیه السلام، مردم ماهیت یزید کافر ستمکار را شناختند و شروع کردند به لعن و طعن یزید. یزید که خود را بیچاره دید و فهمید منفور جامعه است، با کمال بى شرمى و ندامت تمام این جنایات را به گردن امراى لشگر به خصوص عبیدالله بن زیاد انداخت تا خود را تبرئه کند، ولى این ننگ تا قیامت پاک شدنى نبود.[۲] . خطبه حضرت زینب علیه سلام در کاخ یزید - زينب چو در خرابه، در شهر شام ويران - اهلبیت امام علیه السلام در شام - پایان حضور اسرای کربلا در شام وبازگشت از شام - حركت اهلبیت ازشام بجانب مدینه
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: وقایع دهه اول صفر
ادامه مطلب را ببينيد
مسیر حرکت اهلبیت امام حسین علیه السلام از کوفه تا شام 8
مسیر حرکت اهلبیت امام حسین علیه السلام از کوفه تا شام 7
مسیر حرکت اهلبیت امام حسین علیه السلام از کوفه تا شام 6
مسیر حرکت اهلبیت امام حسین علیه السلام از کوفه تا شام 5
مسیر حرکت اهلبیت امام حسین علیه السلام از کوفه تا شام 4
مسیر حرکت اهلبیت امام حسین علیه السلام از کوفه تا شام 3
مسیر حرکت اهلبیت امام حسین علیه السلام از کوفه تا شام 2
مسیر حرکت اهلبیت امام حسین علیه السلام از کوفه تا شام 1
اهلبیت امام حسین علیه السلام از کوفه تا شام
اهلبیت امام حسین علیه السلام از کوفه تا شام
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: اهلبیت ازکوفه تاشام
ادامه مطلب را ببينيد
مقام ارتش هشدار داد/ اگر مجدداً خطایی از دشمن سر بزند با تواناییهای بیشتری به میدان خواهیم آمد
اقتصادنیوز: جانشین فرمانده کل ارتش گفت: ایران در میدان نبرد، تنها با رژیم صهیونیستی نمیجنگید؛ بلکه استکبار جهانی به سرکردگی آمریکا و برخی کشورهای اروپایی هم در میدان حضور داشتند و ماتوانستیم ضربات اساسی به دشمن وارد کنیم.
به گزارش اقتصادنیوز به نقل از دفاع پرس، امیر سرتیپ محمدحسین دادرس جانشین فرمانده کل ارتش جمهوری اسلامی ایران، با اشاره به جنگ تحمیلی ۱۲ روزه، اظهار داشت: ارتش، سپاه، فراجا و سایر نیروهای امنیتی و انتظامی با استفاده از تجارب و ظرفیتهای خود به میدان آمدند و به مقابله با دشمن پرداختند.
امیر دادرس افزود: امیدواریم که مجدداً خطایی از دشمن سر نزند و اگر چنین شود، با ظرفیتها و تواناییهای بیشتری به میدان خواهیم آمد.
وی گفت: ایران در میدان نبرد، تنها با رژیم صهیونیستی نمیجنگید؛ بلکه استکبار جهانی به سرکردگی آمریکا و برخی کشورهای اروپایی هم در میدان حضور داشتند و ماتوانستیم ضربات اساسی به دشمن وارد کنیم.
جانشین فرمانده کل ارتش در پایان درباره آخرین وضعیت پدافندی هوایی کشور خاطرنشان کرد: سامانهها و تجهیزات پدافندی در شرایط خوبی هستند و در این زمینه، نسبت به گذشته از شرایط بهتری برخورداریم.
• هشدار ايران به اروپا؛ ظرف ۲۴ ساعت واکنش نشان مي دهيم افکار نیوز
• روزنامه اصولگرا: ايران گفته اسرائيل بايد محو شود؛ نگفته ما اسرائيل را محو ميکنيم فرارو
• کشف پهپاد انتحاري توسط مرزبانان بوشهر فرارو
• موافقت آلمان با فروش ۴۰ فروند جنگنده به ترکيه خبرگزاری تسنیم
• وزير جنگ اسرائيل مدعي شد: در نزديکترين نقطه به تحقق اهداف جنگ قرار داريم اقتصاد نیوز
• مماشات ايران در قبال جمهوري آذربايجان به نفع ما نيست | رسانههاي باکو در جنگ ۱۲روزه شديدترين لجن پراکنيها عليه ايران را در پيش گرفتند همشهری آنلاین
• زنگ خطر در غرب کشور؛ پژاک در بانه حمله کرد، دو مأمور شهيد شدند + عکس و جزئيات نامه نیوز
• ارتش اسرائيل: جنگ با ايران تمام نشده است همشهری آنلاین
• انتقاد الميرا شريفيمقدم: مردم را گرفتار کرديد تازه نیوز
• خنثي سازي حمله تروريستي به يک پالايشگاه + فيلم همشهری آنلاین
• افزايش تعداد مرزبانان شهيد در بانه دنیای اقتصاد
• اولين تصاوير از شهداي درگيري در کردستان + جزئيات مثلث آنلاین
• ضد حال تاريخي عراق به ايران/ سفر اربعين ۱۴۰۴ مشروط شد اقتصاد آنلاین
• سخني دوستانه با آقاي عراقچي مشرق نیوز
• مقام ارتش هشدار داد/ اگر مجدداً خطايي از دشمن سر بزند با تواناييهاي بيشتري به ميدان خواهيم آمد اقتصاد نیوز
• نيوزويک:ايران به سرعت مشغول احياي پدافند و پيشرفت موشکي است مثلث آنلاین
• پيشنهاد دانشگاه تهران به سفير ارمنستان درباره کريدور زنگزور خبرگزاری تسنیم
• فارن افرز: تنش با ايران براي باکو پرهزينه است فرارو
• بازگشت غول هاي هواپيمايي به بيخ گوش ايران خودرویک
• فشارهاي سنگين قاهره بر شيخ الازهر براي حذف بيانيه درباره گرسنگي در غزه مشرق نیوز
• ترکها هم موشک هايپرسونيک خود را بيرون آوردند +عکس اطلاعات
• فرمانده هوافضاي سپاه: امروز براي عزاداري وقت نداريم/ صحنه عاشورايي در کشور ممکن است دوباره تکرار شود+ فيلم دنیای اقتصاد
• هانتر بايدن: نتانياهو درباره ايران اشتباه کرد مشرق نیوز
• فيلم/ نماينده ترکيه: به اوکراين سلاح ميدهيم براي غزه دعا ميکنيم مشرق نیوز
• نبيه بري چگونه آب پاکي را درباره سلاح حزبالله روي دست فرستاده آمريکا ريخت؟ خبرگزاری تسنیم
• روايت شنيده نشده از نحوه شهادت سردار حاجيزاده افکار نیوز
• رهبر انقلاب نام سردار اميرعلي حاجيزاده را تغيير دادند اکوایران
• پاسخ عراقچي به مجري سرشناس شبکه آمريکايي درباره دسترسي ايران به ذخاير اورانيوم غني شده | برنامه غنيسازي اورانيوم به کجا مي رسد؟ همشهری آنلاین
• تماس فوري ترامپ با نتانياهو بعد از اين ۲ حمله افکار نیوز
• مشکل بزرگ براي افغاني ها / کار بيخ پيدا کرد خودرویک
• مثل ايران از اسرائيل نترسند افکار نیوز
• اولتيماتوم به ۲۷ زنداني بازنگشته پس از حمله اسرائيل به اوين | چند زنداني به اوين برگشته اند؟ همشهری آنلاین
• پيام کاخ سفيد درباره مذاکره با ايران توجه همه را جلب کرد اطلاعات
• واکنش مقام بلندپايه ارتش به احتمال حمله مجدد اسرائيل/ آمادهايم در مقابل تهاجم هر دشمني پاسخگو باشيم اقتصاد نیوز
• سناريوي جديد در برابر ايران؛ آيا ايران حاضر به پذيرش شروط اروپا خواهد بود؟ فرارو
• عراقچي خبر داد: غنيسازي اورانيوم به حالت تعليق درآمده است +ويديو اطلاعات
• ايران چک ها را بيشتر بشناسيد + عکس اقتصاد ایرانی
• واکنش ترامپ به مصاحبه عراقچي با فاکس نيوز؛ آنها نابود شدهاند تازه نیوز
• درگيري مسلحانه در بانه/ يک مرزبان به شهادت رسيد دنیای اقتصاد
• کمک بزرگ عراق، امارات، ترکيه و ۵ کشور ديگر به ايران خودرویک
• ديدار دختر رئيس جمهور با خانواده سپهبد شهيد سلامي +عکس مشرق نیوز
• توضيح عراقچي درباره ورود دوباره بازرسان آژانس به ايران + ويدئو همشهری آنلاین
• خط و نشان براي پوتين با ارسال بمب هاي اتمي آمريکا براي ناتو مثلث آنلاین
• تظاهرات مردم سوريه؛ «جولاني استعفا دهد» مشرق نیوز
• «بنگوريون» بسته شد؛ فرار ميليونها صهيونيست به سمت پناهگاهها مشرق نیوز
• سورپرايز دولت براي ساکنان کرمانشاه؛ جزييات هديه پزشکيان اعلام شد نامه نیوز
• نيوزويک:ايران به سرعت مشغول احياي پدافند و پيشرفت موشکي است مثلث آنلاین
• نيروي هوايي ما و متحدان فعال شدهاند+ جزئيات همشهری آنلاین
• برخورد تند پزشکيان با دبير شورايعالي فضاي مجازي/ آقاميري دنبال تصويب طرحي بود که دولت اطلاعي از آن نداشت اقتصاد نیوز
• نقطه ضعف بمب سنگرشکن آمريکا برملا شد اقتصاد نیوز
• ديدار پوتين و لاريجاني؛ از اين سفر غيرمنتظره چه ميدانيم؟ فرارو
• لاريجاني چه پيامي به پوتين رساند؟ + جزئيات افکار نیوز
• پشت پرده شکار جنگندههاي پيشرفته هند توسط پاکستان؛ رد پاي پکن در عمليات شگفتانگيز؟ اکوایران
• فرمانده جديد پهپاد فراجا منصوب شد اقتصاد نیوز
• بن سلمان از برداشتن گام نهايي سازش با اسرائيل عقبنشيني کرده است تازه نیوز
• ادعاي موافقت ايران با غني سازي زير يک درصد صحت ندارد/ فعلاً برنامهاي براي گفتوگو با آمريکا نداريم مشرق نیوز
• اقدام تازه ايران عليه اسرائيل کليد خورد + جزوئيات همشهری آنلاین
• طالبان خواستار واکنش فوري جهان اسلام نسبت به فاجعه غزه شد خبرگزاری تسنیم
• افغانستان رسما به ايران چراغ سبز نشان داد خودرویک
• ابزار آمريکا عليه ايران رسما از کار افتاد! خودرویک
• ورود «محرمانه» مجلس به تعيين تکليف وضعيت اتباع خارجي در ايران؟/ سازمان ملي مهاجرت زير تيغ اصل ۸۵ رفت اقتصاد نیوز
• تداوم آتشبس يا شروع آتش بزرگتر؟ / ۴ سناريو ميان ايران، آمريکا و اسرائيل نامه نیوز
• ۲ عامل موساد در خراسان شمالي به دام افتادند +جزييات اطلاعات
• شوراي نظامي سويدا: تروريستها با شعارهاي داعش در سوريه جنايت ميکنند مشرق نیوز
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: گــزیــده خـبــرهــا و نـشـریــات
ادامه مطلب را ببينيد
قیامهای بعد از عاشورا
اولین قیام مردمی بعد از شهادت امام حسین (ع) به خونخواهی شهیدان کربلا در سال ۶۱ هجری توسط مردم سیستان آغاز شد که موجب فرار حاکم سیستان شد و بعد از آن در سال ۶۵ قیام خونخواهی توابین از کوفه آغاز شد و سپس در سال ۶۶ هجری مختار ثقفی در کوفه قیام کرد.
قیام مردم سیستان، واقعه حره، قیام توابین، قیام مختار، قیام زید بن علی و انقلاب عباسیان مهمترین قیامهایی هستند که تحت تاثیر واقعه کربلا و قیام امام حسین (علیه السّلام) به وقوع پیوستند.
حادثه عظیم و اثرگذار قیام امام حسین علیه السلام که با شهادت آن حضرت و یاران فداکارش همراه شد، سبب اعتراضات و قیامهای متعددی در جهان اسلام شد. از اعتراضات فردی زید بن ارقم، انس بن مالک و عبدالله بن عفیف ازدی گرفته تا سخنرانیهای امام سجاد علیه السلام و حضرت زینب سلام اللهعلیها و تا قیام مردم سیستان و قیام مردم مدینه واقعه حره و قیام توابین و قیام مختار، همگی از جمله اعتراضات و قیامهای پس از شهادت امام حسین علیه السلام محسوب میشوند. این اعتراضات و قیامها ـ که مثاثر از حادثه کربلا بودند ـ هر چند سرکوب شدند؛ اما زمینههای سقوط حکومت بنیامیه را فراهم کردند. ما در اینجا به طور مختصر به برخی از این اعتراضات و قیامها اشاره میکنیم.
افشاگریهای امام سجاد و حضرت زینب
پس از واقعه کربلا و هنگام اسارت در کوفه بنابر روایات، هنگامی که اسیران کربلا وارد کوفه شدند، اسرای اهل بیت علیهم السلام در کوفه، برخی از ایشان از جمله امام سجاد علیه السلام و حضرت زینب علیهاالسلام، هر کدام سخنانی ایراد کردند و با افشاگریهایشان، پرده از جنایات حکومت اموی برداشتند. پس از شنیدن این خطبهها بود که بخشی از مردم کوفه متوجه اشتباهات خویش در یاری نکردن امام حسین علیهالسلام شدند و برای جبران اشتباهات خود دست به قیامهایی چون قیام توابین و قیام مختار زدند.
سخنرانی حضرت زینب در کوفه را نخستین مواجهه حضرت زینب با جنایات و ظلم حکومت اموی گفته ند.[۱] س از خطبه حضرت زینب ،)خطبه حضرت زینب در کوفه( و خطبه فاطمه صغری در کوفه (فاطمه صغری( و ام کلثوم،[یادداشت ۱] امام سجاد(ع) نیز خطبه ای در سرزنش مردم کوفه ایراد کرد.[۱] . مهمترین مطالب این خطبه عبارت است از: مظلومیت امام حسین . بیوفایی و نیرنگ کوفیان . مؤاخذه کوفیان توسط پیامبر اکرم از زبان امام سجاد . استفاده از تعبیر قتل صبر برای کشتن امام حسین(ع) برای نخستین بار اَنَا ابْنُ مَنْ قُتِلَ صَبْراً، فَکَفى بِذلِکَ فَخْراً.[۲] . عندلیب همدانی در کتاب ثارالله در توجیه کلام امام سجاد(ع) که به قتل صبر پدرش افتخار کرده است نوشته که چون دشمن قدرت مبارزه رو در رو را نداشت و شجاعت امام علیه السلام هم چنین مجالی به آنها نمیداد و از دیگر سو چنین شهادتی نصیب هیچ یک از پیامبران و اولیاء الهی نشده در نتیجه، این گونه قتل سزاوار فخر است.[۳] . اشعاری در مرثیه امام حسین طبق گزارشها، مردم که از سخنان علی بن حسین(ع) متأثر شده بودند، به گریه افتادند و به او پیشنهاد خونخواهی و انتقام دادند، اما امام سجاد با یادآوری عهدشکنیهای آنها گفت: از شما میخواهم که نه یاریمان کنید و نه با ما بجنگید. [۴]
اعتراض زید بن ارقم و اعتراض انس بن مالک و اعتراض عبدالله بن عفیف
از جمله فریادهای اعتراضی که یک هفته پس از واقعه کربلا علیه نماینده یزید در کوفه بلند شد، فریاد اعتراضی بود از سوی «زید بن ارقم انصاری». وی هنگامی که دید ابن زیاد با چوب بر دندانهای مبارک امام حسین علیه السلام میزند، گفت: «والذی لا اله غیره لقد رایت شفتی رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) علی هاتین الشفتین یقبلهما»؛ به خدا قسم! دیدم دو لب رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم بر این دو لب بود و بر آن بوسه میزد. آنگاه گریست. ابن زیاد به او گفت: برای چه میگریی؟ خدا چشمت را گریان دارد. به خدا سوگند! اگر نه این بود که پیری خرف شده ای، گردنت را میزدم. [۱] [۲] [۳] او از نزد ابن زیاد بیرون رفت. وی به مردم میگفت: «قتلتم ابن فاطمه و امرتم ابن مرجانة، فهو یقتل خیارکم و یستعبد شرارکم، فرضیتم بالذل، فبعدا لمن رضی بالذل»؛ پسر فاطمه سلام اللهعلیها را کشتید و پسر مرجانه را امارت دادید تا نیکان شما را بکشد و اشرار شما را برده کند. به ذلت رضا دادید، پس ملعون باد کسی که به خواری رضایت دهد. [۴] [۵] [۶]
از جمله کسان دیگری که عمل زیاد را در آن مجلس تقبیح کرد، انس بن مالک است که خود یکی از راویان قضیه میباشد. او میگوید: هنگامی که سر حسین علیه السلام را پیش عبیدالله بن زیاد آوردند، حاضر بودم. ابن زیاد با چوب دستی که همراه داشت شروع به کوبیدن به دندانهای حسین (علیه السلام) کرد و میگفت: چه «نیکو دندان» بوده است. گفتم: به خدا سوگند! همانا که من خود دیدم رسول خدا صلی اللهعلیه وآله وسلم همین جای چوبدستی تو را میبوسید. [۷] [۸]
عبدالله بن عفیف ازدی نیز علیه عبیدالله بن زیاد نماینده حکومت یزید در کوفه سخن گفت. قيام عبدالله بن عفيف که نابینا بود، هنگامی که ابن زیاد در مسجد جامع کوفه به منبر رفت و با خشم و کینه گفت: الحمدلله الذی اظهر الحق و اهله و نصر امیرالمومنین یزید و حزبه و قتل الکذاب ابن الکذاب الحسین و شیعته؛ سپاس خدای را که حق و اهلش را آشکار ساخت و امیرمؤمنان یزید و حزب او را یاری داد و دروغگو پسر دروغگو، حسین، و یارانش را کشت! ،[۹] [۱۰] . به پا خاست و گفت: «یا ابن مرجانة! الکذاب ابن الکذاب انت و ابوک و من استعملک و ابوه، یا عدو الله اتقتلون ابناء النبیین و تتکلمون بهذا الکلام علی منابر المؤمنین؟»؛ [۱۱] . ای پسر مرجانه! دروغگوی پسر دروغگو، تو و پدرت و کسی که تو را امارت داد و پدرش میباشید. ای پسر مرجانه! فرزندان پیامبر را میکشی و سخن راستگویان را میگویی. ابنزیاد برآشفت و گفت: گوینده این سخنان که بود؟ و عبدالله پاسخ داد: ای دشمن خدا! گوینده آن سخنان منم. ابنزیاد به مأموران انتظامی خود دستور داد وی را دستگیر کنند. عبدالله بن عفیف با اینکه نابینا بود، در خانه خود با لشکریان عبیدالله درگیر شد و با شمشیرش دلاورانه از خود دفاع میکرد تا آنکه سرانجام با افزایش نظامیان، وی مغلوب شد و به اسارت درآمد. او را نزد ابنزیاد آوردند و او نیز دستور داد گردنش را بزنند. [۱۲] [۱۳] [۱۴] [۱۵] [۱۶] [۱۷]
اولین قیام بعد از عاشورا، یکی از مباحث مرتبط به پیامدهای سیاسی واقعه کربلا و قیامهای بعد از عاشورا است. نخستین قیامی که پس از حادثه عاشورا، برای خـونخـواهی امام حسین علیه السّلام به وقوع پیوست، قیام مردم سیستان بر ضد حاکمان اموی بود. بر این اساس میتوان گفت که ایرانیان اولین کسانی بودند که بعد از شهادت امام حسین (علیه السّلام) و یارانش، به خوانخواهی ایشان بر ضد حاکمیت اموی قیام نمودند.
اولین قیام و خونخواهی سید الشهدا قیام مردم سیستان
نخستین قیامی که پس از حادثه عاشورا، برای خونخواهی امام حسین به وقوع پیوست، قیام مردم سیستان بر ضد حاکمان اموی بود. پیش از پرداختن به ماهیت این قیام، باید نگاهی به تاریخ ورود اسلام به آن دیار دلیرپرور، و افتخارات اهالی سیستان بعد از پذیرش اسلام در دفاع از ولایت و حقانیت امیر مؤمنان علی بیندازیم تا به شناخت بهتری از قیام آنان دست یابیم.
در سال 30 قمری، عثمان بنعفان شخصی به نام رَبیع بن زیاد حارثی را با سپاهی نزد عبدالله بنعامر فرستاد تا برای فتح سیستان به آن دیار برود. هنگامی که سپاه ربیع بن زیاد با سپاه سیستان روبه رو شد، بسیاری از دو طرف کشته شدند؛ ولی تلفات مسلمانان بیشتر بود. شاه سیستان «ایران پسر رُستم پسر آزادخُو پسر بَختیار» پس از مشورت با موبد موبدان، شخصی را نزد ربیع بن زیاد فرستاد و اعلام کرد: «ما از نبرد عاجز نیستیم؛ زیرا شهر ما، شهر مردان و پهلوانان است؛ اما با خدای بلندمرتبه نمیتوان جنگید؛ چه ما در کتابها خوانده ایم که شما سپاهیان خدایید و به سوی ما خواهید آمد و محمد فرستاده خداست. بنابراین صلح کردن از جنگ و خونریزی بهتر است». به دنبال این پیشنهاد، ربیعبنزیاد دستور داد مسلمانان سلاح خود را بر زمین بگذارند، و سرانجام کار آنان به صلح انجامید. مردم سیستان پس از پذیرش اسلام، در راه خدا و ولایت امیر مؤمنان علی بسیار کوشیدند و در تاریخ افتخارات مهمی به نام خود ثبت کردند. مؤلف تاریخ سیستان مینویسد: در زمان خلافت عثمان، «عبدالرحمن بن سَمُرة بن حَبیب» والی سیستان بود. با شروع خلافت علی وی با اموالی که از بیت المال سیستان در اختیارش بود، به معاویه پیوست و نزد او ماند. پس علی، عبدالرحمن بن جَرْوِ الطایی را والی سیستان کرد. با شروع جنگ صفین، عبدالرحمن طایی برای یاری علی نزد وی بازگشت. معاویه نیز از فرصت بهره برد و باز عبدالرحمن بن سمره را به سیستان اعزام کرد؛ اما مردم از پذیرش و همراهی او امتناع کردند و بزرگان و علمای شهر گفتند ما پیشوایی میخواهیم که پیرو سنت محمد مصطفی و علی بن ابی طالب باشد. به دنبال آن امیر مؤمنان علی به نوبت، والیانی به سیستان فرستاد تا بر آنجا حکم برانند. این موضع گیری مردم در مقابل اقدام معاویه، نشان میدهد که مردم سیستان از آغاز از موالیان علی و اهلبیت پیامبر بوده اند. از دیگر افتخارات مردم سیستان این است که وقتی در سال 41 قمری معاویه همه خطیبان و امامان جمعه را در سراسر دنیای اسلام، مکلف کرد که در خطبه هایشان امیر مؤمنان علی را لعن کنند، مردم سیستان زیر بار این ننگ نرفتند و حتی این امتناع را در قرارداد صلح با حاکمان اموی گنجاندند. بااینکه در همان زمان خاندان زیاد بن ابیه ازطرف معاویه بر سیستان حکم میراندند، مردم سیستان از ارتکاب آن عمل ننگین سر باز زدند و حکام وقت، ناچار آنها را آزاد گذاشتند. زکریابنمحمد قزوینی (م 682ق) مینویسد: اهل سجستان (سیستان) و مردمان آن نیک اعتقاد میباشند... . بهترین وصف ایشان آن است که در زمان غلبه بنیامیه، که حکم به لعن امیر مؤمنان علی نمودند، اهل سجستان امتناع بلیغ در قبول این حکم نمودند و هرگز مرتکب این عمل شنیع نشدند. درباره قیام آنان برای خونخواهی امام حسین باید اذعان کرد که ما نمیدانیم خبر واقعه جانسوز کربلا و اسارت اهلبیت پیامبر، چه وقت به سیستان و دیگر شهرهای ایران رسید؛ اما به گواهی تاریخ، نخستین قیام مردمی بر ضد بنیامیه، کمتر از چند ماه پس از واقعة کربلا، به دست مردم سیستان برپا شد. مؤلف کتاب تاریخ سیستان مینویسد: پس از واقعه کربلا و شهادت امام حسین و اسارت اهلبیت رسول خدا و امیر مؤمنان علی از کوفه به شام، و انعکاس آن در سراسر دنیای اسلام، مردم سیستان با شنیدن این خبر به خونخواهی اباعبدالله الحسین بر ضد یزید بن معاویه و حکمران او در سیستان، عَبّادبنزیاد (برادر عُبَیْد الله بنزیاد عامل جنایت کربلا) قیام کردند. بااینکه در آن موقع، حکمران سیستان، هم سپاه و هم نیروی انتظامی (شُرطه) و هم محکمه قضا در اختیار داشته، و کاملاً بر اوضاع مسلط بوده است، ولی همین که عده ای از مردم آغازگر قیام شدند، عَبّاد بن زیاد درنگ را جایز ندانست و با برداشتن بیست میلیون درهم موجودی بیت المال، از سیستان فرار کرد؛ به طوریکه سیستان ماهها بدون والی ماند. پیداست که اگر عَبّاد نمیگریخت و در سیستان مانده بود، جان خود را از دست میداد. بعد از چند ماه، عُبَیْد الله بن زیاد به جای والی سابق، دو برادر دیگرش، یزید بن زیاد و ابوعبیدة بن زیاد را باهم به سیستان فرستاد. طبعاً که آنها نیز با مدارا با مردم سیستان رفتار کردند تا توانستند اوضاع را آرام کنند و به حکومت خود ادامه دهند. (منابع : تاریخ سیستان، ص81 و ص80ـ81 ، بَلاذُری این مطلب را به صورت مختصر نقل کرده است بلاذری، فتوح البلدان، ص386 ، تاریخ سیستان، ص84ـ85 ، . یاقوت حَمَوی، معجم البلدان، ج3، ص215 ، زکریابنمحمد قزوینی، آثار البلاد و اخبار العباد، ص202 ، تاریخ سیستان، ص100ـ101)
سیستان یکی از مناطق مهم آن زمان بود و حاکم آن از طریق والی کوفه انتخاب میشد. مردم سیستان پس از پذیرش اسلام، در راه خـدا و ولایت امیرمؤمنان علی علیه السّلام بسیار کوشیدند و در تاریخ افتخـارات مهمـی بـه نـام خـود ثبـت کردنـد. مؤلـف تاریخ سیستان مینویسد: در زمان خلافت عثمان، عبدالرحمن بن سمرة بن حبیب والی سیستان بود. با شروع خلافت علی وی با اموالی که از بیت المال سیستان در اختیارش بود، به معاویه پیوست و نزد او ماند. پس علی، عبدالرحمن بن جرو الطایی را والی سیستان کرد. با شروع جنگ صفین، عبدالرحمن طایی برای یاری علی نزد وی بازگشت. معاویه نیز از فرصت بهره برد و باز عبدالرحمن بن سمره را به سیستان اعزام کرد؛ اما مردم از پذیرش و همراهی او امتناع کردند و بزرگان و علمای شهر گفتند ما پیشوایی میخواهیم که پیرو سنت محمد مصطفی علیه السّلام و علی بن ابی طالب (علیه السّلام) باشد. به دنبال آن امیر مؤمنان علی علیه السّلام به نوبت، والیـانی بـه سیستان فرستاد تا بر آنجا حکم برانند. [۱] این موضع گیری مردم در مقابل اقدام معاویه، نشان میدهد که مردم سیستان از آغاز از موالیان علی و اهل بیت پیامبر (علیه السّلام) بوده اند. ازدیگر افتخارات مردم سیستان این است که وقتی در سال ۴۱ قمری معاویـه همه خطیبان و امامان جمعه را در سراسر دنیای اسلام، مکلف کرد که در خطبه هایشان امیرمؤمنان علیه را لعن کنند، مردم سیستان زیـر بـارایـن ننگ نرفتند و حتی این امتناع را در قرارداد صـلـح بـا حاکمـان امـوی گنجاندند. با اینکه در همـان زمـان خاندان زیاد بن ابیه از طرف معاویه بر سیستان حکـم میراندند، مردم سیستان از ارتکاب آن عمل ننگین سر باز زدنـد و حـکـام وقت، ناچار آنها را آزاد گذاشتند. [۲] [۳] . بدون شک این برخورد دلاورانه مردم سیستانِ ایران با حاکمان اموی دلیل تشیع و محبت آنان به امام علی (علیه السّلام) و فرزندان پاک آن حضرت است. در زمان شهادت امام حسین علیه السّلام برادر عبید الله بن زیاد یعنی عباد بن زیاد در سیستان حکومت می کرد. معاویه او را در سال ۵۳ ق به امارت سیستان گماشته بود. [۴] [۵] . پس از واقعه کربلا و شهادت امام حسین و اسارت اهل بیت ایشان و انتقال آنها از کوفه به شام، و انعکاس آن در سراسر دنیای اسلام، مـردم سیستان بـا شـنیدن ایـن خبـر بـه خـونخـواهی اباعبـدالله الحسین بر ضد یزید بن معاویه و حکمران او در سیستان، قیام کردند. درباره قیام سیستان به خـون خـواهـیامـام حـسین باید اذعان کرد که ما نمیدانیم خبر واقعه جانسوز کربلا و اسارت اهل بیت پیامبر، دقیقا چه وقت به سیستان و دیگر شهرهای ایران رسید؛ اما به گواهی تاریخ، نخستین قیام مردمی بر ضـد بنی امیه، کمتر از چنـد مـاه پس از واقعه کربلا، به دست مردم سیستان برپا شد. زیرا تا زمان زنده بودن یزید بن معاویه هیچ قیامی به خونخواهی امام حسین (علیه السّلام) جز قیام مردم سیستان در منابع ثبت نشده است. شاهد این قضیه وجود گزارشات تاریخی از گفتگوی یزید بن معاویه با عبّاد بن زیاد پس از فرار وی از منطقه است. [۶] [۷] . مؤلف کتاب تاریخ سیستان مینویسد با اینکه در آن موقع، حکمران سیستان، هـم سـپاه و هم نیروی انتظامی (شرطه) و هم محکمه قضا در اختیار داشته، و کاملاً بر اوضاع مسلط بوده است، ولی همین که عده ای از مردم آغازگر قیام شدند، عباد بـن زیـاد درنگ را جایز ندانست و با برداشتن بیست میلیون درهم موجودی بیت المال، از سیستان فـرار کرد؛ به طوری که سیستان ماهها بدون والی ماند. پیداست که اگر عباد نمیگریخت و در سیستان مانده بود، جان خود را از دست میداد. بعد از چند ماه، عبیدالله بن زیاد به جـای والی سابق، دو برادر دیگرش، یزید بن زیاد و ابوعبیدة بن زیاد را باهم به سیستان فرستاد. طبعاً آنها نیز با مدارا با مردم سیستان رفتار کردند تا توانستند اوضاع را آرام کنند و به حکومت خود ادامه دهند. [۸] .
واقعه حره، یکی از بازتابهای سیاسی و انقلابی واقعه کربلا است. در اواخر ذى حجّه سال ۶۳ هجری، حدود دو سال پس از واقعه عاشورا، مردم مدينه به رهبرى عبداللّه بن حنظله غسیل الملائکه بر ضدّ حكومت یزید قيام كردند. يزيد، لشكرى به فرماندهى مسلم بن عقبه، از شام به مدینه فرستاد . وى با بىرحمى تمام، اين قيام مردمى را سركوب كرد. اين جنگ را از آن جهت كه در منطقه حَرّه واقع شد، «واقعه حَرّه» ناميده اند. بعد از شهادت امام حسین علیه السّلام، حاکم مدینه عثمان بن محمد بن ابوسفیان عده ای از صحابه پیامبر و بزرگان مدینه را به دمشق و دربار یزید فرستاد. به این ترتیب هیئتی مرکب از عبدالله بن حنظلة انصاری فرزند حنظلة غسیل الملائکه، عبدالله بن ابی عمر، منذر بن زبیر بن عوام و عده ای دیگر از رجال و اشراف مدینه، به نمایندگی از مردم مدینه، برای دیدار با یزید راهی شام شدند. یزید آنها را بسیار تکریم کرد و به هر یک هدایا و خلعتهایی گرانبها بخشید؛ اما نتوانست انحرافها و اعمال خلاف شرع خود را پوشیده نگاه دارد و آن گروه از بزرگان شهر به رغم نوازشهای یزید، پس از بازگشت به مدینه، عیاشیها و هرزه دراییهای خلیفه را برای مردم شرح دادند. با شنیدن این اخبار، مردم شوریدند و عبدالله بن حنظله را به سرکردگی برگزیدند. [۲] [۳] [۴] . عبداللّه در سخنرانی ای در میان مردم ناراضی، علت قیام خود را ترس از نزول عذاب الهی به سبب معاصی یزید ذکر کرد. [۵] . از این رو بازگشت این هیئت به مدینه، با افشاگریها و انتقادهای تند آنان از یزید همراه شد؛ تا جایی که گفتند: «ما از نزد شخصی آمده ایم که دین ندارد؛ شرابخوار، و سرگرم ساز و آواز اسـت؛ سـگ بـازی میکند؛ زنان در مجلسش آواز میخوانند و خودش با بدکاران شب نشینی میکند». عبداللہ بن حنظله گفت: «من از نزد شخصی آمده ام که اگر هیچ کس با مـن همکاری نکند، به کمک پسرانم به جنگ او خواهم رفت. او به مـن پـولهـا و هدایای فراوانی بخشید و مرا بسیار تکریم کرد؛ ولی من عطایای او را فقط به این منظور پذیرفتم که در راه نبرد با او خرج کنم». منذر بن زبیر نیز گفت: «یزید صدهزار دینار به من بخشید؛ ولی این کار او مـرا از گفتن حقیقت درباره وی باز نمیدارد. به خدا سوگند، یزید شراب میخورد و چنان مست میشود که متوجه گذشت زمان نمیشود و نمازش از دست میرود». مردم مدینه با شنیدن این گزارشها، به رهبری عبدالله بن حنظله بر ضد حکومت اموی قیام، و یزید را از خلافت خلع کردند و فرماندار یزید را از شهر بیرون راندند. [۶] [۷] [۸] [۹] . آنان در این سفر به فسق و فجور و ظلم فراگیر یزید و دستگاه فاسد وی آگاهی یافته و در بازگشت به مدینه مردم را نیز از وضع فاسد دارالخلافۀ یزید آگاه کرده و علیه امویان شوریدند. [۱۰] . به همین جهت مردم یزید را خلع و با عبدالله بن زبیر بیعت نمودند. [۱۱] . آنگاه به اذن ابن زبیر، عثمان بن محمد را از امارت عزل کردند و حاکم مدینه و مروان و دیگر امویان و حامیان یزید را که حدود هزار مرد بودند و در منزل مروان بن حکم گرد آمده بودند، محاصره کردند[۱۲] . و سپس از شهر بیرون راندند و با عبدالله بن حنظله بیعت نمودند. به گفته ابن اعثم کوفی، ابن زبیر، عبدالله بن حنظله را به عنوان والی مدینه برگزید.[۱۳]
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: قیامهای بعد از عاشورا
ادامه مطلب را ببينيد
قیامِ تَوّابین از نخستین قیامهای شیعیان پس از واقعه کربلا با هدف انتقام از قاتلان امام حسین ، جبران کوتاهی در یاری امام حسین(ع) و سپردن حکومت به اهل بیت . قیام توابین، یکی از بازتابهای سیاسی و انقلابی واقعه کربلا است. این قیام به فرماندهی سلیمان بن صرد خزاعی به جهت پشیمانی کوفیان از یاری نکردن امام حسین علیه السّلام و در نتیجه شهادت آن حضرت به همراه اصحابش و اسارت اهل بیت ایشان بوده است. نهضت توابین، توسّط کسانی صورت گرفت که دعوت آنها از امام حسین علیه السّلام برای آمدن به کوفه و سستی آنها در یاری رساندن به ایشان، واقعه خونبار کربلا را به وجود آورد. بدین سان، آنان مرتکب گناه بزرگی شده بودند و میخواستند با خون خود، ننگ این گناه را از خود بزدایند. به همین جهت نیز نهضت آنان، «نهضت توّابین» نامیده شد. بخش عمده ای از مردم کوفه که تسلیم سیاست زر و زور و تزویر ابن زیاد شده بودند؛ در اثر امواج روانی، اجتماعی و سیاسی واقعه کربلا، متوجّه خطای تاریخی خود شدند و تصمیم گرفتند که با قیام بر ضدّ حکومت یزید و مجازات کردن قاتلان سیّدالشهدا، از ننگ این گناه نابخشودنی بکاهند. این گروه معتقد بودند که ننگ این گناه از دامن آنها شسته نخواهد شد، مگر آنکه یا انتقام خون امام حسین (علیه السّلام) را از قاتلان او بگیرند، و یا در این راه کشته شوند.[۱۴] [۱۵] [۱۶] [۱۷] [۱۸] . نقطه آغاز جنبش توابین، همان سال ۶۱ قمری، یعنی بلافاصله پس از فاجعه کربلا بود.[۱۹] [۲۰] . توابین از آن تاریخ، پیوسته در صدد تهیه سازوبرگ جنگی بودند و مخفیانه مردم را به خونخواهی امام حسین (علیه السّلام) دعوت میکردند.[۲۱] . مردم نیز از شیعه و غیرشیعه، دسته دسته به آنها میپیوستند. توابین هنوز سرگرم مقدمات قیام بودند که یزید مرد. پس از مرگ یزید، سران جنبش عده ای را به اطراف فرستادند تا مردم را دعوت به همکاری کنند. در این زمان بود که آنان دیگر احتیاط و پنهان کاری را کنار گذاشتند و آشکارا به تهیه اسلحه و تجهیزات جنگی پرداختند.[۲۲] . آنها سرانجام در سال ۶۵ هجری تصمیم به قیام گرفتند و آغاز ماه ربیع را زمان قیام خروج تعیین کردند[۲۳] و در اردوگاه نُخَیله (بیرون کوفه) گرد آمدند.[۲۴] [۲۵] . از شانزده هزار تا بیست هزار عضو ثبت نام شده تنها چهار هزار تن حاضر شدند و از شیعیان بصره و مدائن خبری نبود.[۲۶] . سلیمان به کوفه مأمورانی فرستاد تا با شعار «یالَثارات الحسین» (ای خونخواهان حسین)، بازماندگان را به خروج بر انگیزند. با اینهمه، پس از سه روز انتظار تنها اندکی از شیعیان به توّابین پیوستند. سلیمان درنگ بیشتر را روا ندید و سپاهیان را توجیه کرد که جنگ در کوفه به فتنه و برادرکشی خواهد انجامید، اما اگر بر سپاه عبیداللّه چیره شوند، پیروزی بر قاتلان امام حسین (علیهالسلام) در کوفه سهل خواهد بود. [۲۷] [۲۸] . سرانجام در شب جمعه پنجم ربیع الثانی سال ۶۵ قمری، نخستین شعله قیام زبانه زد.[۲۹] . در آن شب، توابین به سوی تربت پاک امام حسین (علیه السّلام) روانه شدند.[۳۰] [۳۱] [۳۲] . توابین پس از سه روز نبرد سخت با سپاه شام، که فرماندهی آنها را عبیدالله بن زیاد به عهده داشت سرانجام شکست خوردند و همه سران انقلاب به جز رفاعة بن شداد بجلی به شهادت رسیدند و عاقبت رفاعة بن شداد با گروهی اندک از توّابین شبانگاه عقب نشستند.[۳۳] [۳۴] [۳۵] . توّابین در راه بازگشت با گروهی از شیعیان بصره و مدائن که برای یاری آنان آمده بودند، برخورد کردند و همگی با اندوه فراوان به شهرهای خود بازگشتند. [۳۶] [۳۷] . سربازان بازمانده کوفی به همراه رفاعه به کوفه بازگشتند و به هواداران مختار که هم زمـان در کوفه فعالیت داشتند، پیوستند.[۳۸]
قیام مختار، یکی از بازتابهای سیاسی و انقلابی واقعه کربلا است. این قیام به فرماندهی مختار بن ابیعبیده ثقفی با هدف خونخواهی امام حسین علیه السلام و شهدای کربلا به وقوع پیوست و منجر به انتقام از قاتلان آن حضرت گردید. مختار بن ابى عبیده ثقفى، پنج سال پس از واقعه عاشورا، در سال ۶۶ هجرى در کوفه قیام کرد. هدف نهضت او خونخواهى امام حسین علیه السلام و انتقام از قاتلان شهدای کربلا و جنایتکاران حادثه عاشورا بود. قیام او و خونخواهىاش موجب خرسندى اهل بیت علیهم السلام شد. قیام مختار در سال ۶۶ هجری قمری پس از قیام توابین آغاز شد و در سال ۶۷ قمری، با شهادت مختار و یارانش توسط مصعب بن زبیر به پایان رسید. این قیام به فرماندهی مختار بن ابیعبیده ثقفی با هدف خونخواهی امام حسین علیه السلام و شهدای کربلا به وقوع پیوست و منجر به انتقام از قاتلان آن حضرت گردید. قیام مختار در سال ۶۶ هجری قمری پس از قیام توابین آغاز شد و در سال ۶۷ قمری، با شهادت مختار و یارانش توسط مصعب بن زبیر به پایان رسید. بعد از شکست قیام توابین، مختار دوباره با وساطت عبدالله بن عمر، از زندان کوفه آزاد شد. [۳۹] [۴۰] [۴۱] [۴۲] . او نیز چنین کرد. مختار با ضمانت و تعهداتی که از او گرفته شد آزاد شد، اما به محض آزادی از زندان عزم خود را برای قیام جزم کرد.[۴۳] [۴۴] [۴۵] این بار بازماندگان توابین نیز به او پیوستند و انقلاب مختار با قدرت بیشتری به پیش رفت. با فراهم شدن مقدمات قیام، با پیشنهاد تنی چند از سران شیعه [۴۶] [۴۷] [۴۸] [۴۹] [۵۰] . از ابراهیم پسر مالک اشتر دعوت شد تا به قیام بپیوندد. [۵۱] [۵۲] [۵۳] [۵۴] [۵۵] [۵۶] . با سازماندهی نیروهای مردمی و بیعت و همکاری ابراهیم بن مالک اشتر نخعی، قیام با شعار «یا منصور امت» آغاز شد[۵۷] [۵۸] و مردم از هر سوی به صفوف انقلابیون پیوستند. [۵۹] [۶۰] . از آن سو ابن مطیع نیز مردم را در مسجد جمع کرد و آنان را علیه مختار ساماندهی کرد. با شدت گرفتن جنگ بین سپاهیان ابن مطیع و نیروهای مختار، راشد بن ایاس فرمانده دشمن، و نیروهایش تار و مار شدند[۶۱] [۶۲] [۶۳] و دارالاماره نیز به محاصره مختار در آمد. [۶۴] [۶۵] پس از سه روز محاصره با فرار ابن مطیع، دیگر محاصره شدگان در قصر نیز خود را تسلیم کردند[۶۶] [۶۷] و مختار بر کوفه تسلط یافت. پس از تسلط بر کوفه، مختار تصمیم به قلع و قمع قاتلان امام حسین (علیه السّلام) گرفت و تعداد زیادی از حاضرین در واقعه کربلا بدست وی و نیروهایش کشته شدند [۶۸] [۶۹] [۷۰] و بسیاری هم به بصره گریختند.[۷۱] [۷۲]
مختار پس از استیلا بر اوضاع، یکایک قاتلان حسین علیه السلام را دستگیر مىکرد و مىکشت. نیروهایى هم به اطراف مىفرستاد تا هم بر آن مناطق استیلا یابد و هم جنایتکاران را گرفته و به کیفر رساند. مدت ها این تحرکات و دستگیری ها و نبرد با مقاومت کنندگان از طرفداران بنى امیه ادامه داشت. مختار موفق شد کسانى چون عمر سعد، شمر بن ذى الجوشن، ابن زیاد، خولى، سنان، حرمله، حکیم بن طفیل، منقذ بن مره، زید بن رقاد، مالک بن بشر، عبدالله بن اسید، عمرو بن حجاج و بسیارى از کسان را که در کربلا دستشان به خون شهدا آلوده بود از دم تیغ گذراند و پیکرشان را بسوزاند و یا در مقابل سگ ها بیندازد.[۵]
در محرم سال ۶۷ قمرى، مختار لشکری تدارک دید و به فرماندهی ابراهیم بن مالک اشتر آن را بسوى ابن زیاد که در ارض جزیره بود فرستاد. ابراهیم روز شنبه، هفتم ماه محرم با تعداد دو هزار نفر از قبیله مذحج و اسد، تعداد دو هزار نفر از قبیله تمیم و همدان "سکون میم" تعداد هزار و پانصد نفر از قبائل مدینه، تعداد هزار و پانصد نفر از قبیله کنده و ربیعه، تعداد دو هزار نفر از حمراء یعنى مردم عجم ایرانی که در کوفه بودند خارج شد.[۶] . سپاه ابراهیم بن مالک اشتر در مرز موصل در کنار رودخانه ای به نام خازر به مصاف سپاه عبیدالله بن زیاد رفتند.[۷] این جنگ با پیروزی سپاه ابراهیم بن مالک اشتر به پایان رسید و در اثنای جنگ عبیدالله بن زیاد و تعدادی از سران سپاهش به هلاکت رسیدند.[۸] . ابراهیم سر ابن زیاد و تعدادی دیگر از بزرگان سپاه او را براى مختار فرستاد و مختار سر ابن زیاد، حصین بن نمیر و شرحبیل بن ذی الکلاع را به مکه نزد محمد حنفیه فرستاد. او هم سر عبیدالله بن زیاد را نزد امام سجاد علیه السلام که در آن زمان در مکه بود فرستاد.[۹] مطابق با روایت نقل شده، آن حضرت با دیدن این صحنه، سجده شکر به جاى آورد و فرمود: الحمدلله الذى ادرک لى ثارى من عدوى و جزى الله المختار خیراً...؛ سپاس خداوند را که انتقام خون مرا از دشمنم گرفت و خداوند به مختار جزاى خیر عنایت فرماید. [۱۰] . و مختار در ۱۴ رمضان سال ۶۷ قمرى، هنگامى که تنها یک سال و نیم از حکومت وى گذشته بود، به شهادت رسید. پس از کشته شدن وى، حدود هفت هزار نفر از یاران وى که در دار الاماره محاصره بودند، همگى دستگیر شده و با قساوت تمام مصعب کشته شدند.
قیام زید بن علی، یکی از بازتابهای سیاسی و انقلابی واقعه کربلا است. این قیام به فرماندهی زید بن علی بن حسین علیه السّلام و با هدف مبارزه با ظلم و ستم بیحدوحصر حکام اموی و فسق و فجور آشکارشان و خونخواهی امام حسین علیه السلام و شهدای کربلا به وقوع پیوست و موجب اضمحلال پایه های حکومت اموی گردید. قیام زید که مورد تایید امام صادق علیه السّلام بود، از بزرگترین قیامهایی که علیه نظام جائر اموی صورت گرفته است، قیام زید بن علی بن حسین علیه السّلام است؛ این قیام که در سال صد و بیست و یک هجری و به منظور امر به معروف و نهی از منکر و نیز انتقام از قاتلین شهدای کربلا در کوفه به وقوع پیوست، توانست ضربهای مهلک بر مبانی مشروعیت خلفای اموی وارد آورد. زید بن علی بن الحسین فرزند امام زین العابدین علیه السلام در زمان هشام بن عبدالملک در شهر کوفه علیه دستگاه حکومت بنی امیه قیام کرد. این قیام به منظور امر به معروف و نهی از منکر و نیز انتقام از قاتلین شهدای کربلا در کوفه به وقوع پیوست. قیام در روز اول ماه صفر سال ۱۲۱ یا ۱۲۲ قمری آغاز شد و روز نخست با پیشروی زید و یارانشان در محلات شهر کوفه همراه بود اما در پایان روز دوم زید زخمی شد و با شهادت او در اثر این زخم در روز سوم قیام به پایان رسید. علت شکست این قیام خیانت مردم کوفه به زید بود چرا که با وجود بیعت با او قبل از قیام در روز قیام به ندای او پاسخ ندادند. سرانجام زید بن علی بن الحسین علیه السلام سال ۱۲۱ قمری، با شهادت وی به پایان رسید. ظلم و ستم بیحدوحصر حکام اموی و فسق و فجور آشکارشان و نیز تاخت وتاز بیباکانه آنان بر علیه مبانی و اعتقادات اسلامی، روح بلند و آزاده زید را به شدت آزرده و متأثر ساخته بود. او تنها راه مبارزه با حکومت فاسد اموی را قیام مسلحانه میدانست و عقیده داشت که باید با قیام، حکومت فاسد اموی را واژگون ساخت. از این رو هشام بن عبدالملک برای مقابله با قیام احتمالی زید او را به دمشق فراخواند و او را به سبب داشتن داعیه خلافت، سرزنش و تحقیر کرد. سپس در نامه ای از حاکم کوفه خواست به زید را از کوفه اخراج و به مدینه بفرستد.[۷۳] [۷۴] . مردم کوفه با آگاهی از این امر خود را به زید رساندند و وی را در قادسیه ملاقات کردند، و از او خواستند که در کوفه بماند تا همگی با او بیعت کنند. آنها او را به قیام فرا خوانده، اعلام وفاداری کردند و سوگند یاد کردند که تا آخرین قطره خون در راه او جهاد کنند و حمایتشان را از او دریغ ندارند. [۷۵] [۷۶] . در پی اصرار زیاد کوفیان، سرانجام زید پذیرفت و آماده قیام گردید.[۷۷] [۷۸] . زید هر چند از بی وفایی مردم کوفه آگاه بود، سرانجام با اصرارهای آنان پذیرفت که به کوفه بازگردد.[۷۹] [۸۰] [۸۱] [۸۲] [۸۳] . او ده ماه در کوفه و بصره مخفیانه مردم را به نهضت و قیام دعوت میکرد. [۸۴] . مردم کوفه دسته دسته با او بیعت کردند و آماده جنگ شدند. برخی منابع تعداد بیعت کنندگان را تا پانزده هزار نفر نیز نوشته اند.[۸۵] [۸۶] [۸۷] . این تعداد غیر از مردمی بودند که در مدائن و بصره و واسط و موصل و ری و گرگان با او بیعت کرده بودند. [۸۸] [۸۹] [۹۰] [۹۱] [۹۲] . بعد از گذشت چند ماه و با فراهم شدن مقدمات قیام، زید آشکارا آماده قیام شد [۹۳] و به یارانش دستور آمادگی و تهیه لوازم نبرد داد.[۹۴] [۹۵] . آنان شامگاه سه شنبه مصادف با شب اول ماه صفر از شهر کوفه خارج شدند و خود را برای جنگ مهیا ساختند. [۹۶] [۹۷] [۹۸] . زید و یارانش آن شب را با شعار یا «منصورُ اَمِت» صبح کردند؛ [۹۹][۱۰۰] [۱۰۱] [۱۰۲] . اما از آن پانزده هزار نفری که با او بیعت کرده بودند، تنها دویست و هشتاد نفر [۱۰۳] [۱۰۴] [۱۰۵] . و به نقلی سیصد نفر اطراف او را گرفته بودند. [۱۰۶]
قیام عباسیان، یکی از بازتابهای سیاسی و انقلابی واقعه کربلا است. این قیام در سال ۱۳۲ قمری با شعار حمایت از خاندان پیامبر و پایان دادن به مظلومیت امام حسین علیه السّلام و اهل بیت آن حضرت به وقوع پیوست و موجب سقوط حکومت اموی گردید اما در نهایت خود تبدیل به طاغوتهای دیگری شدند که ظلمهای بسیاری در حق اهل بیت روا داشتند.
بزرگترین انقلابی که پس از قیام کربلا اتفاق افتاد، انقلاب عباسیان بود که در سال ۱۳۲ قمری به سقوط حکومت بنی امیه و پیروزی عباسیان انجامید. نیرومندترین اهـرم پیروزی عباسیان در این انقلاب، دو امر بود: یکی رفتار تبعیض آمیـز بنی امیه بـا مـوالی (مسلمانان غیر عرب) و تحقیر آنان، و دیگری ستمگریهای بنی امیه در حـق بنیهاشم و مظلومیت ایـن خاندان. عباسیان این دو موضوع را دستمایه تبلیغات خود بر ضد بنی امیـه قـرار دادند؛ به ویژه یادآوری شهادت امام حسین علیه السّلام بیشترین تاثیر را در تحریک مردم بر ضد بنی امیه داشت؛ زیرا بنی امیه نخستین گروهی بودند که فرزندان پیغمبر را بـه طـور دسته جمعی کشتند و زنان و دختران خاندان او را به اسیری گرفتند و در شهرها گرداندند. به گزارش مسعودی هنگامی که سر بریده مروان آخـریـن خلیفـه امـوی را نزد ابوالعباس سفاح نخستین خلیفه عباسی آوردند، ابوالعباس سجده ای طولانی کرد و پس از آنکه سر از سجده برداشت، خطاب به سر بریده مروان گفت: «ستایش خدای را که انتقام مرا از تو و قبیله ات گرفت. ستایش خدای را که مرا بر تو چیره کرد». سپس افزود: اکنون برایم مهم نیست که مرگم کی فرارسد؛ زیرا به انتقـام خـون حسین علیه السّلام دویست نفر از بنی امیه را کشتم... [۱۰۷] . ابن ابی الحدید در نقل این ماجرا، به جای دویست نفر، هزار نفر، آورده است. [۱۰۸] . همچنین عبدالله سفاح در آغاز خلافت، به بهانـه شـعری که سدیف بن میمون در مجلس او سرود و در آن ستمهای بنی امیه را در کربلا و در موارد دیگر یادآوری کرد، تظاهر به غضب نمود و دستور داد همه رجال امـوی حاضـر در مجلس را اعدام کنند.[۱۰۹] [۱۱۰] . حاصل آنکه انقلاب عباسیان، با کمکهای ابومسلم خراسانی و دیگر ایرانیان، و با شعار حمایت از خاندان پیامبر و پایان دادن به مظلومیت امام حسین علیه السّلام و اهل بیت آن حضرت به ثمر رسید. عباسیان که از دو عامل مظلومیت خاندان پیامبر و تحقیر مـوالی، حداکثر بهره برداری را کردند و با نابودی و هلاکت عمومی بنی امیه و وابستگان آنها به اهداف خود دست یافتند، در نهایت خود تبدیل به طاغوتهای دیگری شدند که ظلمهای بسیاری در حق اهل بیت روا داشتند. انقلابهای سادات حسنی، و از جمله شهید فخ بر ضـد خلفای عباسی نیز، جنبشهای دیگری بود که از نهضت عاشورا نشئت گرفت.
قيام توابين-واقعه كربلا-انتقام جويي از يزيديان
قيام توابين-قيام هاي بعد عاشورا
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: قیامهای بعد از عاشورا
ادامه مطلب را ببينيد
ایران آماده هدف قرار دادن عمق اراضی اشغالی است/ ادعای ترامپ توهمی بیش نیست
رئیس جمهور گفت: ایران آماده مقابله با هر تحرک نظامی رژیم صهیونیستی است و گفتههای دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا مبنی بر اینکه کار برنامه هستهای ایران را یکسره کرده است، توهمی بیش نیست.
جوان آنلاین: مسعود پزشکیان رئیس جمهور در گفتگویی با شبکه الجزیره بیان کرد: ایران آماده مقابله با هر تحرک نظامی رژیم صهیونیستی است و ادعای نابودی برنامه هستهای ایران توهمی بیش نیست.
رئیسجمهور در اولین گفتوگوی تلویزیونی خود پس از جنگ تحمیلی 12 روزه علیه ایران در (23 خرداد) گذشته گفت که نیروهای مسلح ایران آماده هدف قرار دادن عمق اراضی اشغالی هستند.
پزشکیان به ضربات مهلک ایران به عمق اراضی اشغالی اشاره و تاکید کرد که تل آویو خساراتش را کتمان میکند.
وی گفت: رژیم صهیونیستی مانع از هر روایتی درباره موفقیت حملات موشکی ایران می شود، اما درخواست آن برای توقف جنگ گواه حقایق بسیاری است. اسرائیل با ایجاد هرج و مرج و حملات هدفمند تلاش کرد که نظام جمهوری اسلامی را تضعیف و تجزیه کند، اما در این مسیر ناکام ماند.
رئیس جمهور تاکید کرد: ایران خواهان جنگ نیست و این نگاه را هم ندارد که آتش بس قطعی است. ایران با تمام توان از خود دفاع خواهد کرد. ایران تسلیم نشده و نخواهد شد. ما به دیپلماسی و گفتگو توجه داریم.
پزشکیان درباره حمله اخیر آمریکا به تاسیسات هستهای ایران و گفتههای دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا مبنی بر اینکه این حملات کار برنامه هستهای ایران را یکسره کرده است، آن را توهم دانست و گفت: توان هستهای ما در مغز دانشمندان ما است نه تاسیسات هستهای. ما بر تداوم برنامه هستهای ایران و غنیسازی اورانیوم در چارچوب قوانین بین المللی تاکید داریم.
رئیس جمهور با اشاره به اینکه تهران بهدنبال سلاح هستهای نیست، تاکید کرد: مذاکرات آتی با آمریکا باید بر اساس سود دو طرف و اصل برد-برد باشد.
پزشکیان در ادامه به حمایت گسترده کشورهای منطقه از ایران در جریان جنگ تحمیلی 12 روزه رژیم صهیونیستی علیه ایران اشاره کرد و آن را بیسابقه توصیف کرد.
وی از آمادگی ایران برای تدوین مفهوم امنیت جمعی مشترک با همسایگان عرب و دیگر کشورهای منطقه سخن گفت و درباره حمله ایران به پایگاه العدید قطر نیز تاکید کرد: ایران به قطر و مردمش حمله نکرد بلکه به پایگاه آمریکایی حمله کرد که ایران را هدف قرار داده بود. ما موضع و احساس قطریها را درک میکنیم و با امیر قطر در همان روز گفتگو کردیم.
پزشکیان درباره تلاش رژیم صهیونیستی برای ترورش در جریان جنگ اخیر نیز گفت که هدف، ترور مقامات ارشد سیاسی پس از ترور فرماندهان نظامی برای ایجاد هرج و مرج و براندازی نظام بود.
جزئیات جدید از ترور فرمانده موشکی ایران توسط اسرائیل | ساعت ۲۳:۴۵ تا ۰۰:۰۰ تماس تلفنی با حاجآقا برقرار شد | برخلاف شبهای دیگر، اینبار...
ایران خواستار توقف فوری نسلکشی فلسطینیان در نوار غزه شد
پزشکیان:با حرف ترامپ موافقم | آمادهایم دوباره به عمق اسرائیل حمله کنیم | شکی نیست که کشور ما با نفوذهایی مواجه بود | واکنش پزشکیان به تلاش برای ترورش
عراقچی:خودمان را خلع سلاح نمیکنیم | هیچ مذاکره مستقیم با آمریکا نداریم | متن کامل گفتوگوی مهم عراقچی با فاکس نیوز | به حمایت از مقاومت ادامه میدهیم
پنجه آهنین ایران را سختتر احساس خواهید کرد ؛ اخطار صریح مقام عالی رتبه نظامی
جزئیات جدید از درگیری شبانه با تروریستها در مرز بانه | تصاویر و اسامی شهدای مرزبانی
هشدار به اروپا؛ ظرف ۲۴ ساعت واکنش نشان می دهیم | مجلس برای خروج از NPT دست به ماشه است
این دسته از افغانستانیها مشکل ساز شدند | آنها به سمت قاچاق، آدم ربایی، قتل، زورگیری و مشارکت در جنگ رفتند | ۲۰ درصد مردم افغانستان در ایران هستند
جزئیات جدید از ترور فرمانده موشکی ایران توسط اسرائیل | ساعت ۲۳:۴۵ تا ۰۰:۰۰ تماس تلفنی با حاجآقا برقرار شد | برخلاف شبهای دیگر، اینبار...
کدام سردار سپاه در ایجاد توان ایران برای ضربه به اسرائیل نقش بزرگی داشت؟
پنجه آهنین ایران را سختتر احساس خواهید کرد ؛ اخطار صریح مقام عالی رتبه نظامی
هشدار مهم اطلاعات سپاه به مردم درباره این تبلیغات جاسوسی
سردار موسوی: باید خود را برای هر وضعیتی آماده کنیم | ما به این انقلاب نگاهی تمدنی و آخرالزمانی داریم
خنثیسازی مهمات جنگی در مسیر آزادراه تهران؛ علت دود مشاهده شده چیست؟
امروز یگانها به دریا اعزام خواهند شد | جزئیات عملیات مشترک ایران و روسیه در مرحله آخر
مماشات ایران در قبال جمهوری آذربایجان به نفع ما نیست | رسانههای باکو در جنگ ۱۲روزه شدیدترین لجن پراکنیها علیه ایران را در پیش گرفتند
نقشه ای برای ایران که نقش برآب شد | نیویورک تایمز از برنامه آشوب در تابستان برای ایران نوشت
روایت ۲ خطای راهبردی عراقچی در مصاحبه با فاکسنیوز | اشتباهی که باعث سوءاستفاده ترامپ می شود
جزئیاتی از دیدار لاریجانی با پوتین؛ لاریجانی از جانب چه کسی برای سفر به مسکو ماموریت گرفت؟
مرشایمر: ایران بهراحتی میتواند آسیب شدیدی به اسرائیل بزند
عراقچی:خودمان را خلع سلاح نمیکنیم | هیچ مذاکره مستقیم با آمریکا نداریم | متن کامل گفتوگوی مهم عراقچی با فاکس نیوز | به حمایت از مقاومت ادامه میدهیم
گفتوگوی غیرمستقیم ترامپ و عراقچی
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: گــزیــده خـبــرهــا و نـشـریــات
ادامه مطلب را ببينيد
تحول سرمایه گذاری در انرژی
با مجوز تاریخی رهبر انقلاب، مسیر سرمایهگذاری صندوق توسعه ملی در پروژههای کلان نفت ، گاز و برق گشوده شد
با مجوز رهبر معظم انقلاب، مسیر تازهای پیش روی صندوق توسعه ملی گشوده شد. بر اساس این اذن تاریخی، صندوق توسعه ملی اکنون میتواند در طرحهای راهبردی حوزه انرژی، شامل نفت، گاز و برق، سرمایهگذاری کند؛ اقدامی که در طول بیش از یک دهه فعالیت سابقه نداشته است. در دو سال گذشته، صندوق توسعه تلاش داشت تا برای ایفای نقش فعالتر در اقتصاد کشور و نیز برای وصول طلبهای سنگین خود از دولت (که به گفته مقامات صندوق به بیش از ۱۰۰ میلیارد دلار میرسد)، مجوز ورود به سرمایهگذاری مستقیم در پروژههای بزرگ انرژی را دریافت کند؛ اما این پیشنهاد در روند بررسی برنامه هفتم توسعه با مخالفت مجمع تشخیص مصلحت مواجه شد. اکنون، با موافقت رهبر انقلاب، نه تنها این مانع برداشته شده، بلکه شورای اقتصاد نیز در جلسه اخیر خود، دو طرح بزرگ شامل «افزایش ۲۵۰ هزار بشکه در روز تولید نفت خام» و «احداث ۷ هزار مگاوات نیروگاه خورشیدی» را برای سرمایهگذاری صندوق به تصویب رسانده است. به گفته غضنفری رئیس هیئت عامل صندوق توسعه ملی، این مجوز میتواند نقطه عطفی در کاهش ناترازی انرژی، تحریک رشد اقتصادی و افزایش بهرهوری منابع ملی باشد.
صندوق توسعه؛ در جستوجوی نقش واقعی
به گزارش خراسان، در دوره اخیر مدیریت صندوق توسعه ملی، این صندوق ارتقای جدی نقش خود در اقتصاد ملی را پیگیری کرده است. این صندوق که با هدف حفظ و ارتقای ثروت های ملی و تامین منابع پایدار برای نسل های آینده تشکیل شده، به دلیل مطالبات هنگفت خود از دولت –رقمی در حدود ۱۰۰ میلیارد دلار به گفته مسئولان این صندوق- به دنبال راهی برای سرمایه گذاری در پروژه های بالادست انرژی بود تا بتواند ضمن کسب بازدهی بیشتر، نقش خود را به عنوان یک بازیگر اثرگذار در اقتصاد ملی نیز ایفا کند.
با این حال، تلاشهای صندوق برای ورود به عرصه سرمایهگذاری مستقیم با محدودیتهای قانونی مواجه شد. اساسنامه صندوق که بیشتر نقش حمایتی و صرفا حفظ و نگهداری منابع را برای آن تعریف کرده بود، امکان فعالیت مستقیم در پروژههای اقتصادی را بهصورت محدود فراهم میکرد. از سوی دیگر در جریان تدوین و تصویب برنامه هفتم توسعه، پیشنهاد صندوق برای گسترش فعالیتهای سرمایهگذاری با مخالفت مجمع تشخیص مصلحت نظام روبهرو شد. این مخالفت تا حد زیادی به نگرانیها درباره خروج صندوق از نقش صرفا مالی و ورود به فعالیتهای اجرایی و بنگاهداری بازمیگشت.
در این شرایط، حمایتهای دولت زمینهساز پیگیری مجدد این موضوع شد. این پیگیریها به اجازه ای مهم از سوی رهبر معظم انقلاب منجر شد که به صندوق اجازه میدهد بهطور رسمی و به مانند یک نهاد سرمایه گذاری توسعه ای در پروژههای راهبردی حوزه انرژی، از جمله نفت، گاز و برق، سرمایهگذاری کند. این مجوز نه تنها زمینه را برای بازتعریف نقش صندوق توسعه ملی فراهم می کند، بلکه فرصت جدیدی را برای بهرهگیری از منابع ملی جهت تسریع توسعه زیرساختهای حیاتی کشور ایجاد خواهد کرد.
نکته قابل توجه این است که در رویکرد جدید، صندوق توسعه ملی بدون ورود به عملیات اجرایی، سرمایه های ملی و بین نسلی خود را در قالب مدلی از سرمایه گذاری توسعه ای در اختیار بخش خصوصی و غیر دولتی می گذارد و پس از اتمام قرارداد سرمایه گذاری، از موضوع سرمایه گذاری خارج می شود.
سرمایه گذاری مشروط برای صیانت از منابع
اذن مقام معظم رهبری برای ورود صندوق توسعه ملی به حوزه سرمایهگذاری در نفت و گاز، با چهار شرط کلیدی همراه شده که همزمان مسیر را باز میکند و انحراف از مأموریت صندوق را مسدود نگه میدارد. این شروط که توسط رئیس صندوق اعلام شدهاند، عبارتاند از:
۱-توجیه اقتصادی طرح
۲-تضمین بازگشت اصل سرمایه و سود آن
۳-عدم تبدیل شدن صندوق به بنگاهدار
۴-اخذ مصوبه از شورای اقتصاد برای هر پروژه
در نگاه نخست، این شروط بهمثابه یک «ترمز احتیاط» در برابر شور سرمایهگذاری تفسیر میشوند، اما در واقع، منطق راهبردی آنها، تضمین سلامت منابع بیننسلی و جلوگیری از تکرار تجربههای تلخ گذشته در واگذاریهای رانتی یا پروژههای بدون توجیه است. شرط اول و دوم، بهوضوح صندوق را وادار میکند تا نقش یک سرمایهگذار منطقی و حرفهای را ایفا کند، نه یک تأمینکننده منابع حمایتی. شرط سوم، خط قرمزی است علیه انحراف صندوق از فلسفه وجودیاش؛ چراکه بنگاهداری نه تنها کار صندوق نیست، بلکه احتمال تعارض منافع و فساد را افزایش میدهد. شرط چهارم نیز تضمینی برای نظارت فرادستگاهی و دوری از تصمیمات فردمحور است.
۲ گام نخست
اظهارات غضنفری رئیس هیئت عامل صندوق توسعه ملی حاکی از آن است که به دنبال اجازه رهبری، در حال حاضر شورای اقتصاد با دو پیشنهاد صندوق توسعه برای سرمایه گذاری موافقت کرده است. بر این اساس مقرر شده صندوق توسعه ملی در «طرح ضربتی افزایش ۲۵۰ هزار بشکه در روز تولید نفت خام» و «طرح احداث ۷ هزار مگاوات نیروگاه خورشیدی» سرمایه گذاری کند.
این دو پروژه، از منظر نهادی و سیاسی، نخستین جلوه عملی تحول در مأموریت صندوق توسعه ملی هستند. غضنفری این تحول را «اتفاقی بزرگ برای صندوق و کشور» توصیف کرده و تاکید دارد که صرفاً آغاز راه است: «از حالا به بعد طرحهای بسیار بیشتری در این حوزه تصویب خواهد شد».
فرصت تاریخی با شرط شفافیت
در مجموع، تحول اخیر میتواند به نقطه عطفی در تاریخ عملکرد صندوق توسعه ملی و همچنین سرمایه گذاری کلان درونزا در بخش انرژی بدل شود؛ اما این فرصت، اگر با نادیده گرفتن شروط و ضعف در نظارت همراه باشد، به تهدیدی برای کارنامه صندوق و حتی اقتصاد کشور تبدیل میشود. تجربه بنگاهداری صندوقهای بازنشستگی و برخی بانکها نشان داده است که ورود به اقتصاد واقعی بدون شفافیت و نظارت، میتواند به رانت، فساد و اتلاف منابع بینجامد. از همین رو، پایبندی به اصول حکمرانی خوب در این مرحله حیاتی است.
دستگاه قضا تمام قد علیه یاوه گویی
غلط زیادی ترامپ پس از التماس برای آتشبس
اخبار ویژه
قدرت، تنها ضامن امنیت (یادداشت روز)
گسترش اعتراضها به جنایات اسرائیل فرانسه: وضعیت غزه مایه رسوایی است
4 شرط رهبر انقلاب برای سرمایهگذاری صندوق توسعه ملی در حوزه انرژی
شلیک یمن به 5 هدف استراتژیک در اسرائیل 24 ساعت پس از تجاوز به بندر الحدیده
قوه قضائیه با همکاری سایر دستگاهها حاشیه امن محتکران و گرانفروشان را بههم خواهد زد
حاج قاسم میگفت سازش با آمریکا مشکلی را حل نمیکند
سخنی دوستانه با آقای عراقچی(نکته)
ابلاغ پیام رهبر معظم انقلاب به خانواده سردار شهید غیبپرور
پزشکیان: ملت ایران در مقابل زور، سر خم نخواهدکرد
شهادت مرزبان هنگ مرزي بانه در درگيري با گروهک معاند
اندیشکده امنیت ملی آمریکا: ارتش ایالات متحده از العُدَید میرود
درس و عبرت جنگ 12 روزه (مقاله وارده)
آمادهایم حتی با اپوزیسیون هم گفتوگو کنیم
تهران در آستانه تشنگی
مجوز سرمایهگذاری صندوق توسعه در حوزه انرژی
ناقض برجام حق استفاده از مکانیزمهای آن را ندارد
تخصیص 200 همت برای ودیعه مسکن مستأجران
پولپاشی در آسمان بیستاره
10 هزار زن سرپرست خانوار رایگان بیمه میشوند
با مشارکت شهروندان از بحران عبور میکنیم
حالا دیگر به مرحله مدیریت اورژانسی رسیده ایم
عوامل اصلی افت اینترنت در کشور
ایران بر غنیسازی داخلی اصرار دارد
نوسازی ناوگان بین شهری اولویت دولت است
مجوز برنامههای توسعهای در فلات مرکزی ایران ممنوع
ایران بر غنیسازی داخلی اصرار دارد
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: گــزیــده خـبــرهــا و نـشـریــات
ادامه مطلب را ببينيد
صدای پای زائران اربعین حسینی کم کم شنیده می شود.
ما در گزارشی اقدامات ستاد ملی اربعین، تازه ترین خبرها از مرزهای خروجی، حمل و نقل و خدمات ویژه زائران را مرور کردیم
زائران اربعین، این روزها در حال آماده سازی مقدمات سفر و حضور در راهپیمایی بزرگ و جهانی اربعین حضرت سید الشهدا(ع) هستند. می توان گفت صدای پای زائران حسین(ع) این روزها هم آهنگ کاروانی از نینواست در سال ۶۰ هجری که داغ دیده از شهادت ثار ا... بود.حالا دیگر، مراسم راهپیمایی اربعین به یکی از مهم ترین شعائر شیعی تبدیل شده و جدا از عشق ورزی سوگواران سید الشهدا(ع) خود نوعی عرصه حضور در میدان دفاع از ارزش های عاشورایی است.ما در این گزارش، مجموعه ای از تازه ترین رویدادها و خدمات این سفر عاشورایی را با هم مرور می کنیم.
۹۵ درصد درخواست گذرنامه غیر حضوری است
گام اول تهیه گذرنامه است که موضوع بسیاری از زائران است. محمد شرفی، فرمانده قرارگاه اربعین فراجا گفت: اکنون ۹۵ درصد درخواست گذرنامه زیارتی به صورت غیرحضوری انجام میشود.
دریافت گذرنامه از سامانه پلیس من
به گفته فرمانده قرارگاه اربعین فراجا، برای اتباع ایرانی درخواست گذرنامه زیارتی از طریق «پلیس من» انجام میشود و زمان لازم برای کنترل و شخصیسازی مدارک نیز در نظر گرفته شده است. وی در ادامه از هموطنانی که ۹۵ درصد از درخواستها را از طریق پلیس من انجام دادهاند، قدردانی کرد و گفت: این رقم در سال گذشته ۸۶ درصد بود. آن طور که اعلام شده، ظرف ۷۲ ساعت گذرنامه تحویل متقاضیان می شود.
عبور ۴ ثانیه ای
اما یک اقدام جالب توجه هم به منظور خروج زائران صورت گرفته است: در این سامانه اطلاعات زائران را به صورت همزمان با طرف عراقی به اشتراک میگذارد. این سامانه باعث تسهیل در ورود و خروج زائران شده و کنترل معمولاً در کمتر از ۴ ثانیه انجام میگیرد. این اقدام موجب رضایت زائران و کاهش تجمع آن ها در پشت گیتها به ویژه در فصل گرما شده است. در چهار مرز خسروی، مهران، چذابه و شلمچه، این قابلیت وجود دارد و امید است که از این ظرفیت به بهترین نحو استفاده کنند.
ماجرای سامانه سماح
سامانه سماح (به آدرس samah.haj.ir) یک پلتفرم رسمی و آنلاین است که تحت نظارت سازمان حج و زیارت فعالیت میکند و بهطور خاص برای زائران اربعین حسینی طراحی شده است. ثبتنام در سامانه سماح نهتنها یک الزام قانونی برای زائران اربعین محسوب میشود، بلکه مزایای متعددی را به همراه دارد که تجربه سفر شما را امنتر و راحتتر میکند. مواردی همچون پوشش بیمه ای و دریافت ارز زیارتی با نرخ دولتی از طریق این سامانه صورت می پذیرد.
طبق اعلام سازمان حج و زیارت تا عصر دیروز حدود ۴۰۰ هزار نفر در این سامانه ثبت نام کردند که استانهای تهران، خراسان رضوی، اصفهان، فارس و خوزستان به ترتیب پنج استان پیشتاز در ثبتنام هستند.
پیش بینی ۶ پایانه مرزی خروج زائران
زائران اربعین میتوانند از مرزهای تمرچین در آذربایجانغربی، باشماق در کردستان، خسروی در کرمانشاه، مهران در ایلام، چذابه و شلمچه در استان خوزستان به کربلا سفر کنند.
هر یک از متقاضیان سفر اربعین حسینی میتوانند بر اساس محل سکونت خود و فاصلهای که با هر یک از مرزهای خروجی کشور به سمت عراق دارند، مرز خروجی مد نظر خود را انتخاب کنند که البته آشنایی با این مرزها میتواند در انتخاب بهتر مرز خروجی برای زائران مفید باشد.
مرز تمرچین از توابع شهرستان پیرانشهر و در استان آذربایجان غربی از گذرگاههای رسمی ایران با عراق است. فاصله مرز تمرچین تا کاظمین ۵۲۵ کیلومتر، تا کربلا ۶۴۵ کیلومتر، تا سامرا ۴۳۶ کیلومتر و تا نجف ۷۱۰ کیلومتر است.
مرز باشماق در استان کردستان و در فاصله ۱۸ کیلومتری غرب مریوان در جوار روستای باشماق قرار گرفته است. فاصله مرز باشماق تا سلیمانیه ۱۳۰ کیلومتر، تا بغداد ۳۷۱ کیلومتر و از بغداد تا کربلا ۱۳۳ کیلومتر است.
مرز خسروی در استان کرمانشاه است و فاصله بین کرمانشاه تا این مرز ۱۹۶ کیلومتر است. فاصله مرز خسروی تا کاظمین ۲۰۳ کیلومتر، تا کربلا ۳۰۰ کیلومتر، تا سامراء ۳۲۶ کیلومتر و تا نجف ۳۸۰ کیلومتر است.
مرز مهران در استان ایلام و در ۸۵ کیلومتری جنوب غربی شهر ایلام واقع شده است. فاصله مرز مهران تا کربلا ۲۸۰ کیلومتر، تا کاظمین ۲۸۳ کیلومتر و تا نجف ۳۰۳ کیلومتر است.
مرزهای چذابه و شلمچه در استان خوزستان است و شهرستانهای خرمشهر و دشت آزادگان از شهرهای مرزی این استان با مرز چذابه هستند. خرمشهر با فاصله ۱۳۰ کیلومتری تا اهواز و مرکز دشت آزادگان، و سوسنگرد با فاصله ۱۲۵ کیلومتری از اهواز قرار دارد.
فاصله مرز شلمچه تا نجف ۴۶۰ کیلومتر، شملچه تا کربلا ۵۴۹ کیلومتر، شلمچه تا کاظمین ۵۷۵ کیلومتر و مسیر دیگر ۶۲۱ کیلومتر، فاصله مرز چذابه تا نجف ۳۷۵ کیلومتر، چذابه تا کربلا ۴۶۰ کیلومتر، چذابه تا کاظمین ۵۷۵ کیلومتر و چذابه تا سامراء ۷۵۵ کیلومتر است. همچنین فاصله نجف تا کربلا ۷۸ کیلومتر و نجف تا کاظمین ۱۸۰ کیلومتر است.
پیش بینی حضور ۳میلیون و ۷۰۰ هزار زائر
اما معاون توسعه فناوری و هوشمندسازی سازمان راهداری و حملونقل جادهای از پیشبینی افزایش پنج درصدی تردد زائران حسینی و عبور سه میلیون و ۷۰۰ هزار زائر از مرزهای زمینی در ایام سفرهای اربعین سال جاری خبر داده و گفته است: . بر اساس تحلیلها و پیشبینی آمار تردد زائران در سفرهای اربعین ۱۴۰۴، اوج سفرهای رفت در بازه زمانی ۱۴ تا ۱۷ مرداد و ایام اوج سفرهای بازگشت نیز طی روزهای ۲۲ تا ۲۵ مرداد ماه پیشبینی شده و برآوردها از نیاز به تأمین ۲ هزار و ۷۰۰ دستگاه اتوبوس در روز اوج بازگشت زائران خبر میدهد.
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: گــزیــده خـبــرهــا و نـشـریــات
ادامه مطلب را ببينيد
واقفی که حرم و مشهد را متحول کرد
آشنایی با وزیر نظام، یکی از واقفان دوره قاجار و مدفون در حرم مطهر که درآمد بازارش را وقف تعزیه ماه صفر کرد
میرزا فضلا... خان نوری (ملقب به وزیر نظام) فرزند میرزا اسدا...خان نوری، لشکرنویسباشی و برادر بزرگ میرزا آقاخان نوری، صدراعظم ناصرالدینشاه است که در سال ۱۲۰۹ قمری به دنیا آمد. وزیر نظام در سال ۱۲۷۰ قمری به عنوان متولی آستان قدس و وزیر فریدونمیرزای فرمانفرما والی خراسان، از تهران مامور در خراسان شد. وزیر نظام به مدت دو سال متولی آستان قدس رضوی بود. او در دوره کوتاه تولیت خود بر آستان قدس به طور همزمان تعمیرات و اصلاحات در حرم رضوی و شهر مشهد را شروع کرد. هر چند که عزل وی از این سمت باعث شد بسیاری از اقداماتش ناتمام رها شود، اما یادگارهای بسیاری از خود به جا گذاشت.
خادم امام(ع) و مردم
وزیر نظام در مدت تولیت خود در آستان قدس رضوی خدمات شایانی در حرم مطهر رضوی انجام داد، از جمله مرمت و تزیین ایوان طلای نادری و سقاخانه، تعمیر مسجد جامع گوهرشاد، نصب چهار جفت درِ نقره در حرم مطهر، تذهیب و مرمت درِ طلای مرصّع جواهرنشان ضریح مطهر، احداث حوضی بزرگ در صحن آزادی، تزیین و تعمیر دارالحفّاظ، دارالسیاده، توحیدخانه و غرفههای صحن، مفروشکردن هر دو صحن مقدس با سنگ مرمر، ساخت عمارت بالای حوض انبار صحن مقدس انقلاب موسوم به دارالتولیه، نصب چراغدانهای بلور و قندیلهایی در حجرههای دو صحن و منارههای حرم و مسجد جامع گوهرشاد، تذهیب و مرمت کتب فرسوده کتابخانه آستانه، تشویق طلاب و اهل علم و انتظام مَدرس طلاب و عبور دادن آب قنات سناباد از مطبخ حرم و... . به گزارش خبرگزاری رضوی، او اقدامات عمرانی بسیاری هم در شهر مشهد داشت، شامل برچیدن دکانهای مزاحم پایین خیابان، ساخت حمام و بازار حضرت از وجوه حقالتولیه، احداث کاروانسرا و بازاری بزرگ در ضلع غربی صحن انقلاب و جنوب بست بالا که بعدا به بازار وزیر نظام شهرت یافت، احداث کاروانسرایی در جنوب صحن نو برای صنف جواهریان و فیروزهتراشان، تعمیر بازارهای آغچه و عباسقلیخان و اختصاص آنها به صنف سنگتراشان، سرّاجان و سایر کسبه، مفروش کردن خیابانهای علیا و سفلی با خشت پخته و سنگ خام، دیوارکشی کنارههای نهر خیابان، تشویق اهل صنعت و تامین رفاه کسبه و رعیت و مرمت مسجد محرابخان نوغان. وی با اقداماتی مانند عفو بعضی از مالیاتها و بیرون کردن مجرمان از شهر، توانست شرایط عمومی زندگی در مشهد را بهبود بخشد.
موقوفات وزیر نظام در مشهد
وزیر نظام بخشی از بودجه لازم برای اقدامات اصلاحی در حرم مطهر رضوی را از درآمدهای آستان قدس و بخشی دیگر را از اموال شخصیاش تامین میکرد و در این راه برخی از داراییهای خود در مشهد را هم وقف کرد. وقف رقبات معروف به تیمچه حکاکان، بازار کفشدوزان و بازار وزیر نظام، برای روشنایی صحنها و کمک به زوار در سال ۱۲۷۱ قمری از جمله وقفهای اوست. این واقف نیکاندیش فروشگاههای بازار کفشدوزان متصل به صحن انقلاب کنونی را همراه با زمین خرید و وقف کرد تا هرسال آنچه از منافع این وقف به دست میآید، بعد از مصارف تعیینشده در وقفنامه، یکدهم آن را متولی شرعی در دهه آخر صفر و در ایوان طلای صحن مقدس عتیق صرف عزاداری در دهه آخر صفر و شهادت امام رضا(ع) کند. سرا و بازار وزیر نظام یکی از بازارهای تاریخی مشهد در بست بالا خیابان میدان حضرت بود که در سال ۱۳۵۴ با احداث صحن جمهوری اسلامی از بین رفت. وزیر نظام به دلیل اختلاف با فریدونمیرزا در اداره امور، پس از دو سال تولیت و وزیری خراسان، به دربار احضار و از کار برکنار شد. این واقف نیکوکار سرانجام در سال ۱۲۸۹ قمری در سن ۸۰ سالگی در تهران درگذشت و پیکرش به مشهد منتقل و در رواق دارالفیض، پشت سر حضرت(ع) و در قسمت شرقی مسجد زنانه، به خاک سپرده شد.
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: آشنایی بامشهد و اطراف آن
ادامه مطلب را ببينيد