وفات حضرت خدیجه علیها السلام امّ المؤمنین
خَدیجَه دختر خُوَیلِد (درگذشت ۱۰ بعثت)، مشهور به خدیجه کبری(س) و امالمؤمنین، نخستین همسر پیامبر اکرم(ص) و مادر حضرت زهرا(س). خدیجه(س) قبل از بعثت با حضرت محمد(ص) ازدواج کرد و اولین زنی است که به وی ایمان آورد. آن حضرت، دختر خویلد بن عبدالعزی بن قصی بن کلاب بود، که جناب قصی، جد چهارم پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) میباشد. بنابراین حضرت خدیجه نیز با چند واسطه دختر عموی پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بودند و از جهت ریشه خاندانی با یکدیگر متحد میشوند. لذا سلسله نسب حضرت خدیجه به حضرت اسماعیل (علیهالسلام) و ابراهیم خلیل ا... (علیهالسلام) که جد ۲۸ و ۲۹ رسول الله است، میرسد.[۷] . از القاب دیگر آن حضرت "سیدة النساء القریش" (سرور زنان قریش)؛ "مبارکه" (بانوی پر برکت)؛ سرور زنان عالم؛ "صدیقه" (بانوی راستی و درستی)؛ زکیه (پاک و بالنده از نظر جسم، روح و اندیشه)، راضیه (خشنود از تدبیر و تقدیر حکیمانهی خدا)، مرضیه (انسان شایستهای که خدا از او خشنود است)، کبری [۱۵۹] . (بانوی ارجمند و بلند پایه) و هم چنین "ام الیتامی" و "ام المؤمنین" را میتوان نام برد. با توجه به شرایط آن روزگار، که زن را از تمام احتیاجات محروم و دختران را زنده به گور میکردند و با توجه به موقعیت و فعالیت اقتصادی خدیجه (سلاماللهعلیهم) میتوان او را خردمندترین و کارآمدترین زن روزگار خود نامید. یکی از نویسندگان عرب در مورد او مینویسد: «خدیجه این بانوی آگاه و پاکسرشت و این انسان شیفته معنویت که حقگرایی، فضیلتطلبی و نواندیشی و عشق به کمال از ویژگیهای او بود. از همان روزگار جوانی و پیش از آشنایی با پیامبر، یکی از دختران نامدار و با فضیلت حجاز و عرب بهشمار میآمد. در جهان عرب نخستین، زن توانمندی است که در تجارت و مدیریت درخشید و در این راه شخصیت منطقهای و شهرت جهانی به هم زد. بهگونهای که نام بلند او در تاریخ عرب و در آثار و نوشتههای تاریخنگاران پیش از اسلام نیز باشکوه و عظمت و بهعنوان یک قهرمان بزرگ ملی آمده است».[۱۶۰] . ابن اسحاق گفته است، خدیجه نخستین کسی بود که به خدا و رسولش ایمان آورد و آنچه را که رسول خدا آورده بود، تصدیق نمود. پس پروردگار به جهت ایمان وی، از رسولش بار اندوه را سبک کرد. هنگامی که پیامبر از اعماق دل با خدیجه صحبت میکرد، خدیجه از اندوه او میکاست و او را تصدیق میکرد و کار مردم را بر او آسان میشمرد.[۱۶۱] . اُمّالمؤمنین «حضرت خدیجه کبری» سلام الله علیها دختر خویلد بن اسد بن عبدالعزی، نخستین همسر رسول خدا صلی الله علیه و آله از زنان شریف، اصیل و نامدار قریش میباشد. وی با این که در عصر جاهلیت در مکه معظمه دیده به جهان گشود و در آن شهر قبیلهگرا و طایفهمدار رشد یافت، اما در عفت، سخاوت، مهر و وفا با همسر خود کمنظیر بود. در اسلام نیز او به عنوان یکی از چهار بانویی که بر تمام بانوان بهشت فضیلت و برتری دارند، شناخته شد و جز دختر ارجمندش حضرت فاطمه سلام الله علیها هیچ بانویی این مقام و فضیلت را نیافت.[۱] . برخی آغاز روابط تجاری خدیجه و پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را به توصیه و سفارش ابوطالب دانستهاند.[۴۲] [۴۳] . اما در خبری از ابن اسحاق[۴۴] . آمده است که خدیجه از امانتداری و درستکاری حضرت محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) خبر داشت و چون تصمیم گرفته بود مال فراوانی را به تجارت اختصاص دهد، از او خواست تا به کاروانش بپیوندد و بیش از دیگران مزد بگیرد.[۴۵] [۴۶] [۴۷] . حضرت محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) حداکثر پنج سفر تجاری، چهار سفر به یمن و یک سفر به شام، برای خدیجه انجام داد.[۴۸] . مهمترین آنها، که به ازدواج آن دو منجر گردید، سفر تجاری شام بود و به دلیل اهمیتش اکثر منابع، تنها به ذکر آن سفر پرداخته و آن را ابتدای همکاری حضرت با خدیجه دانستهاند. ظاهرآ اولین سفر تجاری آن حضرت به بازار حُباشه، در تهامه، بوده[۴۹] [۵۰] . و سفر به شام دومین یا سومین سفر بوده است، چرا که حضرت سفری نیز به جُوَش، در یمن، کرد. به زعم حلبی [۵۱] . بازار حباشه همان جوش است و گویا این یک یا دو سفر برای آزمودن قدرت تجاری پیامبر بوده است. بعد از انعقاد قرارداد، ابتدا پیامبر با کارمزد دو قلوص (ماده شتر جوان)[۵۲] [۵۳] . به همراه شریک تجاری خود سائب بن ابی سائب صَیفی بن عابد[۵۴] [۵۵] [۵۶] . و غلام خدیجه، میسره، عازم بازار حباشه شد و با موفقیت بازگشت. میسره اخبار شگفتانگیزی از این سفر به خدیجه داد و او برای اولینبار با رضایت ابوطالب، پیامبر را در راس کاروانی بزرگ به شام تجهیز کرد.[۵۷] [۵۸] . پس از اتمام این سفر پرماجرا، که جزئیات آن در منابع اسلامی آمده است،[۵۹] [۶۰] [۶۱] [۶۲] خدیجه به ایشان علاقهمند شد . حضرت محمد صلی الله علیه و آله که پیش از بعثت، بنا به سفارش عمویش ابوطالب علیهالسلام در یکی از سفرهای کارگزاران خدیجه شرکت کرد و سود فراوانی نصیب وی نموده بود، علاقه خدیجه را به خویش جلب و زمینه ازدواج با وی را فراهم کرد. سفر تجاری پرسود پیامبر اکرم به شام؛ گزارش مَیسره از اخبار شگفتانگیز این سفر[۶۵] [۶۶] مشاهده دو فرشتهای که به هنگام ورود به خانه خدیجه بر سر پیامبر سایه افکنده بودند[۶۷] [۶۸] . پیشگویی ورقة بن نوفل درباره ازدواج خدیجه با مردی از قریش که نبی قوم خواهد شد[۶۹] . پیشگویی مردی، در یک جشن زنانه که خدیجه نیز حضور داشت، از آمدن پیامبری و بشارت به اینکه هرکدام از آن زنان میتواند با او ازدواج کند.[۷۰] [۷۱] . خدیجه با توجه به بیوگی و سالمندی در نهایت بهوسیله میسره[۷۸] یا دوست خود نفیسه، دختر مُنیه[۷۹] [۸۰] [۸۱] یا شخصا[۸۲] [۸۳] [۸۴] . خواست خود را به اطلاع پیامبر رساند. این در حالی بود که او به تمامیخواستگاران خود از سران قریش و بزرگانشان که حاضر بودند، مهریههای سنگینی بپردازند، جواب رد داده بود.[۸۵] [۸۶] [۸۷] . پس از اینکه آن حضرت ماجرای خواستگاری را برای عموهای خود گفت، آنان از شنیدن این خبر شگفتزده شدند. آنان ابتدا صفّیه، دختر عبدالمطلب، عمه پیامبر را برای کسب اطلاع به خانه خدیجه فرستادند[۸۸] و پس از اطمینان از حقیقت امر، در موعد مقرر به خانه خدیجه رفتند و او را از عمویش، عَمْرو بن اسد، خواستگاری کردند.[۸۹] [۹۰] [۹۱] [۹۲] برخی بین عموهای حضرت تنها به نام حمزه اکتفا کردهاند،[۹۳] [۹۴] [۹۵] . در حالی که بیشتر منابع نماینده پیامبر و خواننده خطبه را ابوطالب ذکر کردهاند.[۹۶] [۹۷] [۹۸] [۹۹] . درباره وکیل خدیجه در این مراسم، اختلافهایی در منابع مشاهده میشود: ابن هشام . [۱۰۰] خویلد بن اسد، پدر خدیجه، و ابن اسحاق[۱۰۱] و ابن کلبی . [۱۰۲] عمویش عمرو بن اسد، و ابن سیدالناس . [۱۰۳] و برادرش عمرو بن خویلد را ذکر کردهاند. با توجه به اینکه خویلد بن اسد در جنگ فِجار و به قولی قبل از آن درگذشته بود[۱۰۴] [۱۰۵] حضور وی در این خواستگاری و اینکه خدیجه برای راضی کردن پدرش به این ازدواج او را مست کرده بود[۱۰۶] [۱۰۷] [۱۰۸] [۱۰۹] مبنایی ندارد.[۱۱۰] . مراسم خواستگاری و عقد، دو ماه و ۲۵ روز بعد از سفر تجاری شام برگزار شد[۱۱۱] . و مهریه خدیجه مبلغ دوازده و نیم یا دوازده اوقیه (هر اوقیه معادل چهل درهم) [۱۱۲] تعیین شد.[۱۱۳] [۱۱۴] [۱۱۵] [۱۱۶] [۱۱۷] [۱۱۸] . پس از برگزاری جشن ازدواج[۱۱۹] . این دو برای مدتی کوتاه در خانه حکیم بن حزام . [۱۲۰] سکنا گزیدند و سپس به خانه خدیجه[۱۲۱] انتقال یافتند. در اکثر منابع، پیامبر را هنگام ازدواج ۲۵ ساله و خدیجه را چهل ساله دانستهاند. برخی نیز اقوال دیگری در باب سن خدیجه آوردهاند.[۱۲۲] [۱۲۳] [۱۲۴] [۱۲۵] . به هرحال بهنظر میرسد که چهل سال سن تقریبی بوده و دلیل انتخاب این عدد آن است که چهل سالگی سن کمال و بلوغ عقلی محسوب میشود.[۱۲۶] . خدیجه کبری سلام الله علیها به پیامبر صلی الله علیه و آله علاقه ویژهای داشت و هنگامی که آن حضرت مبعوث به رسالت شد، تمام توان و داراییهای خویش را در اختیار آن حضرت گذاشت تا در راه اسلام و باروری آن هزینه کند. او نخستین زنی بود که به آن حضرت ایمان آورد و در این راه مشقتها و آزارهای فراوانی از سوی قریش و اهالی مکه متحمل گردید.[۲] وی تا زنده بود در تمام صحنهها یار و یاور رسول خدا صلی الله علیه و آله و موجب تسلی قلب شریف آن حضرت بود و در روزگار سخت تبعید در شعب ابیطالب هیچگاه آن حضرت را تنها نگذاشت و با تمام وجود از وی پشتیبانی و نگهبانی میکرد. خدیجه پس از ازدواج با پیامبر، تمام داراییش را به وی بخشید[۱۲۷] و کارهای تجاری را نیز به او سپرد، حتی غلامان و کنیزان خود، از جمله میسره، را آزاد کرد.[۱۲۸]
حلیمه سعدیه، دایه حضرت رسول، در ایام خشکسالی به منزل ایشان آمد. خدیجه برای تشکر از زحمات دایه همسرش وی را بسیار احترام کرد و چهل گوسفند و یک شتر نیز به او هدیه داد؛ ثوبیه، کنیز ابولهب، که نخستین بار به پیامبر شیر داده بود، از جمله کسانی بود که با آنان در ارتباط بود. خدیجه حتی برای جبران خدمت وی و کسب رضایت پیامبر بارها تلاش کرد تا او را از ابولهب بخرد و آزاد کند، ولی موفق نشد.[۱۲۹] . زید بن حارثه، غلامی بود که خدیجه به پیامبر بخشید [۱۳۰] و حضرت نیز او را آزاد و پسر خوانده خویش کرد، و از اینرو تا مدتها زید بن محمد نامیده میشد.[۱۳۱] [۱۳۲] . بعد از نزول وحی . در برخی گزارشهای تاریخی از آغاز وحی، ذکر شده است که پیامبر با تسلی خدیجه (پس از آنکه خدیجه در خصوص نبوت پیامبر با پسرعموی خود به نام ورقه مشورت کرد) آرام گرفت.[۱۳۳] [۱۳۴] [۱۳۵] سوای تردید در شخصیت تاریخی ورقه[۱۳۶] گزارشهای مذکور با احادیثِ معتبر ناسازگار است و ایرادات اساسی نیز به آن وارد شده است. خدیجه نخستین بانویی است که به پیامبر گروید.[۱۳۷] [۱۳۸] [۱۳۹] [۱۴۰] همچنین بنابر گزارش ابن سعد،[۱۴۱] وی همراه پیامبر و علی (علیهالسّلام) در مسجدالحرام نماز میگزارد. برخورداری از حمایتهای بیدریغ و دلگرم کننده همسری یکدل و هم عقیده از سعادتهای یک فرد انقلابی بهشمار میآید و خدیجه (سلاماللهعلیهم) در این عرصه همدلی و همراهی سرآمد زنان بود. وجود خدیجه (سلاماللهعلیهم) سختیهای راه رسالت را بر رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) آسان میکرد. او وزیری راستین برای اسلام بود و رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) با مهر و صفای او آرامش مییافت.[۱۴۲] [۱۴۳] [۱۴۴] . زمانی که سخنان زشت و ناهنجار مشرکان در تکذیب نبوت رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) غبار غم بر چهرهی آن حضرت (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) مینشاند، این خدیجه (سلاماللهعلیهم) بود که تیرگیهای غم را از چهرهی رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) میزدود و کار را بر او آسان میکرد.[۱۴۵] [۱۴۶] [۱۴۷] [۱۴۸] . در ایام محاصره اقتصادی بنیهاشم در شعب ابیطالب، خدیجه اموالش را در حمایت از پیامبر هزینه کرد.[۱۴۹] . به نظر عدهای از مفسران، آیه هشت سوره ضحی . [۱۵۰] : «ای پیامبر آیا تو را نیازمند نیافت پس بینیاز و توانگر ساخت»، به این حمایتهای مالی خدیجه اشاره دارد.[۱۵۱] [۱۵۲] تاثیر حمایتهای مالی خدیجه به حدی بود که پیامبر، بعدها آن را ستود و فرمود: «هیچ ثروتی بهاندازه ثروت خدیجه برایم سودمند نبود».[۱۵۳] [۱۵۴] . کمکهای ابوالعاص و حکیم بن حزام، خواهرزاده و برادرزاده خدیجه، بهمحاصره شدگان در شعب ابیطالب، در حالی که هنوز آن دو نفر اسلام نیاورده بودند، تنها به دلیل وجود خدیجه در میان آنان بود.[۱۵۵] [۱۵۶] [۱۵۷] . سرانجام این بانوی فداکار پس از یک عمر تلاش و کوشش و ۲۵ سال خدمت به رسول گرامی صلی الله علیه و آله و دین مبین اسلام، پس از بازگشت از محاصره قریش در شعب ابیطالب به مکه معظمه، در دهم ماه رمضان سال دهم بعثت جان به جان آفرینان تسلیم و روح مطهرش به اعلی علیین عروج نمود. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در مدت کوتاهی، دو یار و پشتیبان خویش یعنی عمویش ابوطالب و پس از وی خدیجه کبری سلام الله علیها را از دست داد و از این باب، بسیار اندوهگین و ماتمزده بود و روزگار سختی را پشت سر میگذاشت. به همین جهت آن سال را "عام الحزن" سال اندوه نامیدند. پس از غسل و کفن بدن مطهر خدیجه کبری سلام الله علیها، پیامبر صلی الله علیه و آله وی را در حجون مکه به خاک سپرد.[۳] . خدیجه سلام الله علیها در خانه پیامبر صلی الله علیه و آله دارای دو پسر به نامهای قاسم و عبدالله، و چهار دختر به نامهای زینب، رقیه، امکلثوم و حضرت فاطمه سلام الله علیها گردید.[۴] . پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در شأن همسرش خدیجه سلام الله علیها فرمود: سوگند به خدا، پروردگار کسی را بهتر از خدیجه نصیبم نکرد. زیرا در حالی که مردم کفر میورزیدند، او به من ایمان آورد؛ در حالی که مردم تکذیبم میکردند، او مرا تصدیق کرد؛ در حالی که مردم محرومم کرده بودند، او با داراییهای خود با من مساوات کرد و خداوند از او به من فرزندانی عطا کرد که از سایر همسرانم چنین موهبتی نصیبم نشد.[۵] . کمکهای مالی حضرت خدیجه(س) موجب غنای پیامبر(ص) شد. از رسول خدا(ص) نقل شده که «هیچ مالی به من سود نبخشید، آنگونه که ثروت خدیجه(س) به من سود بخشید».[۶۲] بنابر روایات اسلامی، پیامبر(ص) از اموال خدیجه(س) در راه کمک به آزادی بدهکاران، یتیمان و بینوایان استفاده میکرد. در ماجرای محاصره شعب ابیطالب، اموال حضرت خدیجه(س) در حمایت از بنیهاشم مصرف شد، تا آنجا که در روایت آمده است: «ابوطالب و خدیجه(س) همه اموال خود را برای حفظ اسلام و محاصرهشدگان انفاق نمودند.» [۶۳] در جریان محاصره شعب ابیطالب، حکیم بن حزام برادرزاده خدیجه (س)، با شترها، گندم و خرما را حمل میکرد و با زحمت و خطر زیاد، آنها را به بنیهاشم میرساند.[۶۴] خدا این کار خدیجه(س) را در ردیف نعمتها و مواهب بزرگ خود به بنده برگزیدهاش محمد(ص) برشمرد.[۶۵] پیامبر(ص) نیز همواره از بخشندگی و ایثار خدیجه، با عظمت و بزرگی یاد میکرد.[۶۶] . حضرت خدیجه(س) افزون بر حمایت های مالی از آیین اسلام و شخص پیامبر(ص) [۶۷][یادداشت ۳] با تمام وجود در صحنههای مختلفی که خطراتی پیامبر را تهدید می کرد حضور داشت و از رسول خدا(ص) دفاع میکرد. براساس گزارش های تاریخی پیامبر(ص) در یکی از سالهای حضورش در مکه در ایام حج بر فراز کوه صفا سه بار با صدای بلند اعلان کرد (يا أيها الناس إني رسول الله ربّ العالمين) و ابوجهل با سنگ پیشانی وی را شکست و چون خدیجه(س) توسط امیرالمؤمنین (ع) با خبر شد هر دو با مقداری غذا به سراغ پیامبر رفتند و با صدا زدن و گشتن در کوهها به دنبال یافتن حضرت بودند در این صحنه حضرت خدیجه احساسات خودش را نسبت به رسول خدا(ص) اینگونه بیان کرده است: «آیا کسی هست که از پیامبر برگزیده و سلامتیِ او برایم خبر آورد؟! آیا کسی هست تا از آن بهاران زندگیِ پسندیده برایم سخن گوید؟! آیا کسی هست تا از حال آن که (به جُرم دعوت به حق و عدالت) از خانه و کاشانهاش رانده شده ـ مرا آگاه سازد؟!» [۶۸][یادداشت ۴] در ادامه همین گزارش آمده که جبرئیل به پیامبر(ص) گفت: «یا رسول الله! خدیجه را دریاب که از گریۀ او، فرشتگان به گریه درآمدند! او را سوی خود صدا کن و سلام مرا به او برسان و بگو: خداوند متعال، تو را سلام میرساند و به او بشارت ده که در بهشت برای تو خانهای از مروارید است که آن را با نور، زینت دادهاند و در آن جا هیچ ترس و وحشتی وجود ندارد!»چون رسول خدا با کمک امیرالمؤمنین (ع) و خدیجه(س) با بدنی خونین به منزل بازگردانده شد، در زیر صخرهای پناهش دادند ولی مشرکان آنها را تعقیب و سنگباران کردند و سنگهایی را که صخرهها و دیوارها نمیتوانستند مانع برخوردشان با بدن پیامبر(ص) بشوند حضرت خدیجه خودش را سپر پیامبر (ص) قرار میداد و می گفت:«ای مردم «قریش»! شرم و حیا نمیکنید که خانۀ زنی آزاده را سنگباران میکنید؟![۶۹] [یادداشت ۵] . حضرت خدیجه (سلاماللهعلیهم)، در ۶۵ سالگی در رمضان سال دهم بعثت، به فاصله سه روز بعد از وفات ابوطالب درگذشت و در قبرستان حَجون به خاک سپرده شد. بیشتر منابع تاریخی، وفات خدیجه(س) را در سال دهم بعثت، یعنی سه سال قبل از هجرت پیامبر(ص) از مکه به مدینه ذکر کردهاند.[۷۲] این منابع، سن خدیجه(س) را هنگام وفات، ۶۵ سال دانستهاند.[۷۳] ابن عبدالبر، سن خدیجه(س) را هنگام وفات، ۶۴ سال و شش ماه ذکر میکند.[۷۴] اما بیهقی سن او را ۵۰ سال دانسته است.[۷۵] برخی از منابع، سال رحلت خدیجه(س) را همان سال درگذشت ابوطالب و اندکی بعد از آن دانستهاند.[۷۶] ابن سعد، رحلت خدیجه(س) را ۳۵ روز پس از وفات ابوطالب میداند.[۷۷] وی و برخی دیگر از مورخان، زمان رحلت خدیجه را، دهم رمضان سال دهم بعثت ذکر کردهاند.[۷۸] ابوطالب عموی پیامبر نیز در همین سال از دنیا رفت. پیامبر این سال را عام الحزن نامید.[۷۹] . بنا بر روایات اسلامی، پیامبر(ص) ابتدا با ردای خودش و سپس با ردای بهشتی، خدیجه(س) را کفن کرد و او را در قبرستان معلاة در مکه به خاک سپرد.[۸۰] در قرن هشتم آرامگاه حضرت خدیجه(س) با گنبدی مرتفع ساخته شد.[۸۱] در سال ۹۵۰ق سلطان سلیمان قانونی، پادشاه عثمانی، آن را به شیوه مقابر مصری تجدید بنا کرد و گنبد بلندی بر آن ساخت. تا زمان احداث بنای جدید، مزار حضرت خدیجه(س) فقط یک صندوق چوبی داشت. این آرامگاه، براساس کتیبه آن، در سال ۱۲۹۸ مرمت شد.[۸۲] فراهانی در قرن سیزدهم در سفرنامه خود از ضریح چوبین آن، که با پارچه مخمل گلابتون دوزی شده پوشیده شده بود، و نیز از وجود متولی و خادم و زیارتنامهخوانِ این بقعه خبر داده است.[۸۳] همچنین بسیاری از زائران و حجگزاران که پیش از تخریب بسیاری از اماکن تاریخی و مذهبی (۱۳۰۵ش) بهدست حکومت آل سعود، به مکه رفتهاند، از مقبره او یاد کرده و توصیفاتی از آن را ذکر کردهاند.[۸۴] امروزه مدفن خدیجه نشانه و بنای بسیار مختصری دارد و زیارتگاه حجگزاران و زائران مکه است.
رسول اللّه صلی الله علیه و آله : أَفضَلُ نِساءِ أَهلِ الجَنَّةِ أَربَعٌ: خَدِيجَةٌ بِنتُ خُوَيلِدٍ، وَفاطِمَةُ بِنتُ مُحَمَّدٍ، وَمَريَمُ بِنتُ عِمرانَ، وَآسِيَةُ بِنتُ مُزاحِمٍ امرَأَةُ فِرعَونَ. برترين زنان اهل بهشت، چهار نفرند: خديجه دُخت خُوَيلِد و فاطمه دُخت محمّد و مريم دُخت عمران و آسيه دخت مُزاحم، همسر فرعون. (الخصال: ص ۲۰۶ ح ۲۲) . امام على(ع) : صَلَّيتُ مَعَ رَسولِ اللّهِ(ص) كَذا وكَذا لا يُصَلّي مَعَهُ غَيري إلّا خَديجَةُ. با پيامبر خدا، چنين و چنان نماز گزاردم و جز خديجه، كس ديگرى همراه من با او نماز نگزارد. (الاستيعاب: ج ۳ ص ۲۰۱ ح ۱۸۷۵) . مالك بن حُوَيرِث : كانَ أوَّلُ مَن أسلَمَ مِنَ الرِّجالِ عَلِيّا، ومِن النِّساءِ خَديجَةَ. اوّلين كس از بين مردان كه اسلام آورد، على(ع) بود و از بين زنان، خديجه عليها السلام (المعجم الكبير: ج ۱۹ ص ۲۹۱ ح ۶۴۸) امام باقر(ع) : دَخَلَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) عَلى خَدِيجَةَ حِينَ ماتَ القاسِمُ ابنُها وَهِيَ تَبكِي، فَقالَ لَها: ما يُبكِيكِ؟ فَقالَت: دَرَّت دُرَيرَةٌ فَبَكَيتُ، فَقالَ: يا خَدِيجَةُ، أَما تَرضَيْنَ إِذا كانَ يَومُ القِيامَةِ أَن تَجِيئِي إِلى بابِ الجَنَّةِ وَهُو قائِمٌ، فَيَأخُذَ بِيَدِكِ فَيُدخِلَكِ الجَنَّةَ وَيُنزِلَكِ أَفضَلَها، وَذَلِكِ لِكُلِّ مُؤمِنٍ، إِنَّ اللَّهَ عز و جل أَحكَمُ وَأَكرَمُ أَن يَسلُبَ المُؤمِنَ ثَمَرَةَ فُؤادِهِ، ثُمَّ يُعَذِّبَهُ بَعدَها أَبَداً. چون قاسم پسر خديجه از دنيا رفت، پيامبر خدا(ص) به نزد خديجه رفت و ديد او گريه مىكند. فرمود: «چرا گريه مىكنى؟». خديجه گفت: اشكم بى اختيار، جارى شد و گريهام گرفت. پيامبر(ص) فرمود: «اى خديجه! آيا حاضر نيستى كه چون روز قيامت شود، به درِ بهشت بيايى و او آن جا ايستاده باشد و دستت را بگيرد و تو را به بهشت بَرَد و تو را در بهترين مكان آن جاى دهد؟ اين، براى هر مؤمنى هست. خداى عز و جل، حكيمتر و كريمتر از آن است كه از مؤمن، ميوه دلش را بگيرد و سپس با اين حال، او را براى هميشه عذاب كند». (الكافي: ج ۳ ص ۲۱۸ ح ۲) . ابو هريره : أَتَى جِبرِيلُ النَّبِيَّ(ص)، فَقالَ: يا رَسُولَ اللَّهِ! هذِهِ خَدِيجَةُ قَد أَتَتكَ... وَبَشِّرها بِبَيتٍ فِي الجَنَّةِ مِن قَصَبٍ لا صَخَبَ فِيهِ وَلا نَصَبَ. جبرئيل، نزد پيامبر(ص) آمد و گفت: اى پيامبر خدا! خديجه دارد نزد تو مىآيد .... او را به خانهاى در بهشت كه از مرواريد، ساخته شده و در آن، سر و صدا و رنجى نيست، بشارت ده. (صحيح مسلم: ج ۴ ص ۱۸۸۷ ح ۷۱) . عایشه : كانَ رَسولُ اللّهِ إذا ذَكرَ خَديجَةَ لَم يَسأم مِن ثَناءٍ عَلَيها وَاستِغفارٍ لَها. پيامبر خدا هرگاه از خديجه عليها السلام ياد مىكرد، از تعريف و تمجيد او و طلب مغفرت براى وى، خسته نمىشد. (بحار الأنوار: ج ۱۶ ص ۱۲ ح ۱۲) .
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: وقایع تاریخی ماههای قمری
تاريخ : جمعه ۱۱ فروردین ۱۴۰۲ | 14:11 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |