درامتداد تاریکی-راز دومین گروگانگیری باند مخوف اتباع خارجی

اختصاصی خراسان

سیدخلیل سجادپور – تحقیقات کارآگاهان پلیس آگاهی خراسان رضوی در حالی از دومین ماجرای گروگانگیری باند مخوف مسلحانه اتباع خارجی در مشهد پرده برداشت که سرکرده مسلح این باند هنگام عملیات رهایی گروگان افغانستانی، دو تن از کارآگاهان را با شلیک های رگباری مجروح کرد.به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، عصر بیست و هفتم فروردین، سرنشینان نقابدار یک دستگاه تیبا، تاجر 65 ساله افغانستانی را هنگام بازگشت به منزلش در بولوار طبرسی مشهد غافلگیر کردند و در حالی که او را به شدت کتک می زدند، داخل خودرو انداختند و به مکان نامعلومی بردند. در پی گزارش ماجرای آدم ربایی به پلیس، گروهی از کارآگاهان اداره جنایی با نظارت مستقیم سرهنگ جواد شفیع‌زاده (رئیس پلیس آگاهی خراسان رضوی) وارد عمل شدند و تحقیقات گسترده ای را برای دستگیری گروگانگیران در حالی آغاز کردند که آدم ربایان با ارسال صوت هایی از شکنجه های وحشتناک و التماس های گروگان برای خانواده وی، تقاضای دو میلیون دلار کرده بودند. گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است، پس از 24 روز رصدهای اطلاعاتی، بالاخره پلیس به مخفیگاه گروگانگیران دست یافت اما هنگام تعقیب سرکرده افغانستانی باند که عبدالرحمان نام دارد، وی روی کارآگاهان آتش گشود و دو تن از نیروهای عملیاتی پلیس آگاهی را با شلیک های رگباری مجروح کرد و خود نیز با اصابت گلوله، خون‌آلود روی فرمان خودروی پراید افتاد. طولی نکشید که حدود 11 تن از عوامل مرتبط با این باند مخوف مسلحانه در حالی دستگیر شدند که از آنان دو قبضه سلاح جنگی (کلت و کلاشینکف) به همراه مقدار زیادی مهمات کشف شد. در همین حال، ردزنی‌های اطلاعاتی کارآگاهان را به سوی باغ ویلایی در بولوار توس کشاند و آنان موفق شدند تاجر 65 ساله افغانستانی را نجات دهند که با قفل و زنجیر به شیر حمام باغ ویلایی متروکه بسته شده بود.

گروگان تبعه خارجی که با مشاهده پلیس گویی عمری دوباره یافته بود، ضمن قدردانی از کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی، به قفس فلزی نگهداری سگ اشاره کرد و مدعی شد که گروگانگیران او را چندین روز در قفس سگ نگهداری کرده اند و تنها به او نان خشک می دادند...

در همین حال بررسی پرونده های دیگر گروگانگیری نیز با توجه به شگرد اعضای این باند مخوف و با صدور دستوری از سوی سرهنگ شفیع زاده، زیر ذره‌بین تحقیقات قرار گرفت، چرا که پرونده های مشابه دیگری در پلیس آگاهی وجود داشت که کارآگاهان احتمال می دادند خانواده گروگان‌هابه خاطر ترس از قتل، مبالغ مدنظر گروگانگیران را پرداخته باشند. نتیجه بررسی ها که زیر نظر سرهنگ مهدی سلطانیان (رئیس اداره جنایی آگاهی) صورت گرفت، به پرونده ای از یک تاجر افغانستانی دیگر رسید که او نیز با همین شیوه و از مهر سال گذشته در مشهد ربوده شده بود اما بعد از حدود 45 روز خانواده وی مدعی شدند که پدر 55 ساله آنان به خانه بازگشته است و دیگر حاضر به پیگیری ماجرا نشدند! اما پلیس که احتمال می داد خانواده گروگان، مبلغ مدنظر گروگانگیران را پرداخته اند، پرونده را مختومه نکردند و همچنان تحقیقات با وجود بازگشت گروگان ادامه یافت. بررسی های آنان که از خیابان امام خمینی(ره) (محل ربودن گروگان با خودروی پژو پارس) آغاز شده بود، به باغ ویلایی در بولوار توس رسید اما محل دقیق اختفای گروگانگیران مشخص نبود تا این که اعضای باند مسلح گروگانگیری به سرکردگی عبدالرحمان (متهم 40 ساله) دستگیر شدند. در این شرایط کارآگاهان از مرد 55 ساله ای که قبلا ربوده شده بود، به پلیس آگاهی دعوت کردند و از او خواستند تا حقیقت ماجرا را با توجه به دستگیری باند مخوف اتباع خارجی بیان کند. این مرد نیز پس از ارشاد و نصایح کارآگاهان گفت: آن ها وقتی مرا با خودروی پژو پارس و به دنبال یک تصادف ساختگی ربودند، به داخل باغی بردند که قفل فلزی نگهداری سگ در آن جا وجود داشت. آدم ربایان مرا درون قفس انداختند و با آب سرد شکنجه می دادند، به طوری که مجبورم می کردند به خانواده‌ام التماس کنم 20 میلیارد تومان ارز دیجیتال برای آزادی‌ام بپردازند اما گاهی اوقات مرا با چشمانی بسته به داخل اتاقی می بردند که 3 پله داشت. در آن جا من پنهانی «ناس» مصرف می کردم و ناس ها را زیر فرش می گذاشتم، اما در نهایت خانواده ام 12 میلیارد تومان به گروگانگیران پرداخت کردند و من هم برای آن که هدف تهدید گروگانگیران خطرناک قرار گرفته بودم، تصمیم گرفتم حقیقت ماجرا را پنهان کنم و درباره آدم ربایی به پلیس چیزی نگویم!

به گزارش روزنامه خراسان، در پی اظهارات این مرد 55 ساله، گروهی از کارآگاهان با دستورهای محرمانه قاضی امام‌وردی (بازپرس شعبه 405 دادسرای عمومی و انقلاب مشهد) به همراه تاجر افغانستانی عازم باغ ویلای مذکور شدند و تک تک نشانی هایی را بررسی کردند که مرد 55 ساله به پلیس ارائه داده بود، از طرف دیگر در زیر فرش های داخل اتاق، مقداری «ناس» پیدا شد که با انجام آزمایش های تخصصی بزاق، مشخص شد که بزاق روی ناس ها مربوط به گروگان 55 ساله است و او حقیقت ماجرا را بیان کرده است. این در حالی است که قفس فلزی مورد ادعای وی نیز در محل نگهداری گروگان ها کشف شده بود و به تایید گروگان 55 نیز رسید. از سوی دیگر و در حالی که هنوز اعضای این باند مخوف، ماجرای گروگانگیری را انکار می کنند، چاه بزرگی در محیط باغ ویلای متروکه نمایان شد و احتمال وقوع جنایت نیز قوت گرفت، بنابراین با دستور مقام قضایی، امدادگران ایستگاه هفتم آتش نشانی مشهد، عملیات خاک‌برداری از چاه مذکور را آغاز کرده اند چرا که با توجه به ارتکاب جرایم وحشتناک در این باغ ویلای متروکه، این احتمال وجود دارد که گروگانگیران خطرناک برای به دست آوردن پول های هنگفت، مرتکب جنایت هم شده باشند. این در حالی است که تحقیقات و بازجویی از اعضای باند مخوف اتباع خارجی توسط «مهربان» (افسر پرونده) ادامه دارد. خراسان : شماره : 21221 - ۱۴۰۲ شنبه ۶ خرداد

اشتباه در دومین ازدواج

زمانی که از شوهرم طلاق گرفتم، دیگر به چیزی جز زجر دادن او نمی‌اندیشیدم و فقط می خواستم به هر طریق ممکن، شوهر سابقم را آزار بدهم تا بداند چه اشتباهات بزرگی را در زندگی مرتکب شده است اما متاسفانه با این تفکرات غلط، زندگی خودم را نابود کردم تا جایی که...

به گزارش اختصاصی خراسان، این ها بخشی از اظهارات زن 46 ساله ای است که قصد داشت دختر نوجوانش را عروس کند اما شوهر سابقش (پدر دختر) نمی‌خواست با او رو در رو شود و او به ناچار دست به دامان قانون شده بود تا اجازه پدر را برای ازدواج دخترش بگیرد. این زن در حالی که با چشمانی اشکبار گذشته خود را برای خبرنگار خراسان ورق می زد، به اشتباه بزرگ خود در ازدواج دوم اشاره کرد و گفت: 18 ساله بودم که از طریق یکی از دوستان مادرم با خانواده «غلام» آشنا شدم. آن روزها در یکی از روستاهای شهرستان سرخس زندگی می کردیم و من که تا مقطع راهنمایی تحصیل کرده بودم، در کنار مادرم مهارت های خانه داری را می‌آموختم. با این آشنایی خانوادگی خیلی زود مراسم عقد کنان برگزار شد و من و غلام با هم ازدواج کردیم. او به خاطر بیماری پدرش از خدمت سربازی معاف شده بود و در کارگاه خیاطی کار می کرد. حدود 2 سال دوران نامزدی ما طول کشید که در همین مدت پدر غلام ملکی را در مشهد خرید و آن ها به منطقه سیدی مهاجرت کردند، به همین دلیل در مدت کوتاهی بعد از آغاز زندگی مشترک، من و غلام هم به خانه پدرشوهرم آمدیم و در کنار آن ها به زندگی ادامه دادیم. پدرشوهرم در زمینه خرید و فروش دام فعالیت داشت و به ما هم از نظر مالی کمک می کرد. اگر چه همسرم تلاش کرد به حرفه خیاطی ادامه دهد ولی به خاطر اعتیاد پدرش، گاهی از موادمخدر او به طور پنهانی مصرف می کرد تا این که غلام هم معتاد شد. این در حالی بود که پدر او به خاطر بیماری که داشت دیگر کمتر به بازار دام می رفت و آرام آرام به خرده فروشی موادمخدر روی آورده بود. از سوی دیگر هنگامی که پدرشوهرم در خانه نبود، غلام به مشتری های او مواد (تریاک) می فروخت. با وجود این، طولی نکشید که پدر غلام دستگیر شد و از آن روز به بعد همسرم به جای پدرش به فروش موادمخدر پرداخت. حالا دیگر پول مفت زیر زبانش مزه کرده بود به طوری که دیگر همه لوازم خیاطی را فروخت و به خرده فروشی موادمخدر روی آورد. اگر چه پدرشوهرم بعد از آزادی از زندان به بولوار توس نقل مکان کرد و دیگر هیچ گاه سراغ موادفروشی نرفت، اما غلام فقط از این طریق امرار معاش می کرد. او وقتی کمی پولدار شد، دیگر هیچ توجهی به من نداشت و مدام با دختران و زنان جوان معتاد ارتباط برقرار می کرد. وقتی اوضاع را این گونه دیدم، بارها با او به مشاجره پرداختم ولی غلام همه چیز را انکار می کرد. حتی زمانی که خودم دختری را در منزلم دیدم، باز هم او مرا متهم می کرد که تهمت ناروا می زنم. با آن که صاحب یک دختر و پسر هم بودم و تلاش می کردم تا او را از مسیر خیانت بازدارم، نتیجه ای نمی گرفتم تا این که بالاخره همسرم با 3 کیلو موادمخدر (تریاک) دستگیر و روانه زندان شد. من هم از این فرصت استفاده کردم و از او طلاق گرفتم. در همین روزها بود که یکی از نزدیکان غلام نیز از همسرش طلاق گرفت و من برای آن که شوهر سابقم را زجر بدهم با یک اشتباه بزرگ و بدون مشورت با دیگران با آن جوان که «صمد» نام داشت، ازدواج کردم. چون به خوبی می دانستم که شوهر سابقم و خانواده اش حساسیت خاصی روی صمد دارند که به دخترشان خیانت کرده بود. آن روزها به چیزی جز آزار غلام نمی اندیشیدم و با این کار قصد داشتم او و خانواده اش را زجرکش کنم! اگر چه من فقط یک ماه با صمد زندگی کردم و بعد هم طلاق گرفتم اما بعد به خاطر فرزندانم پشیمان شدم و قصد داشتم دوباره به زندگی سابقم بازگردم ولی دیگر این امکان وجود نداشت. خلاصه دخترم به 17 سالگی رسید و پسری از بستگانم او را خواستگاری کرد. از سوی دیگر من می خواستم به طریقی همسرم گذشته را فراموش کند و به خاطر دختر و پسرم به زندگی مشترکمان ادامه دهیم اما او به خاطر ازدواجم با صمد که زندگی آن ها را با خیانت هایش نابود کرده بود، هیچ گاه حاضر نشد دیگر حتی با من رو به رو شود. حالا هم که دخترم به اجازه پدر برای ازدواج نیاز دارد، او باز هم حاضر نیست به پیام هایم پاسخ دهد به همین دلیل دست به دامان قانون شدم و... .

اکنون نیز به زنان جوان مطلقه توصیه می کنم هنگام ازدواج دوم حتما با افراد دلسوز یا مشاوران کارآزموده مشورت کنند تا چنین اشتباهی را مرتکب نشوند که زندگی فرزندانشان نیز تحت تاثیر اشتباهات آن ها قرار گیرد.

ماجرای واقعی در راهروهای دادگستری . خراسان : شماره : 21221 - ۱۴۰۲ شنبه ۶ خرداد

اعترافات قداره بندی که قهرمان پرورش اندام را کشت!

آخرین متهم پرونده یورش مرگبار به آشپزخانه ای در مشهد دستگیر شد

سیدخلیل سجادپور – قداره کش های نقابدار که در نزاعی نابرابر و با یورش به آشپزخانه ای در مشهد، یکی از قهرمانان رشته پرورش اندام را به قتل رساندند، همزمان با دستگیری آخرین متهم فراری، صحنه جنایت تکان دهنده خود را در حضور قاضی ویژه قتل عمد مشهد تشریح کردند.

به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، دوازدهم اسفند گذشته در حالی که مرد آشپزخانه دار مشغول چرخ کردن گوشت های کبابی بود و دو زن جوان نیز وجه خرید غذا را به فروشنده پشت پیشخوان می پرداختند، ناگهان یک دستگاه پراید نوک مدادی با سرعت وحشتناکی مقابل آشپزخانه ترمز کشید و سرنشینان نقابدار آن که شمشیر و قمه در دست می فشردند، به طرز رعب آوری به داخل آشپزخانه یورش بردند و شیشه ها و لوازم را تخریب کردند. دو زن جوان که از ترس می لرزیدند، وحشت زده از آشپزخانه بیرون آمدند و پا به فرار گذاشتند. در همین هنگام یکی از مهاجمان با شمشیر به سوی پسر 20 ساله مالک آشپزخانه هجوم برد و تیغه هولناک شمشیر را به طرف وی پرت کرد اما جوان ورزشکار، تیغه شمشیر را در هوا گرفت و با ضربه ای آن را روی زمین انداخت ولی مهاجم 25 ساله در یک لحظه قداره ای را از کمرش بیرون کشید و پسر 20 ساله را با ضربات وحشتناکی غافلگیر کرد. او به گونه ای تیغه قمه را بر گردن و قفسه سینه وی فرود آورد که دیگر جوان مذکور نتوانست از خود دفاع کند و در حالی خون آلود بر سنگفرش های آشپزخانه افتاد که پدر وی از پشت چرخ گوشت برخاست و به یاری فرزندش شتافت اما او نیز که دستش را در برابر تیغه ترسناک قداره سپر کرده بود، طوری مجروح شد که از شدت درد به خود می پیچید.

نزاع خونبار هر لحظه بیشتر رنگ مرگ به خود می گرفت و کارگر پیر آشپزخانه هم به گوشه ای رفته بود و با چشمانی وحشت زده به خود می لرزید که مهاجم 25 ساله نیز با اصابت تیغه چاقو بر زمین افتاد. در این هنگام 4 همدست نقابدار وی که اوضاع را این گونه دیدند، دست از تخریب شیشه ها و لوازم آشپزخانه کشیدند و سوار بر پراید از محل گریختند. طولی نکشید که با گزارش ماجرای یورش قداره بندهای نقابدار به اورژانس و پلیس، نیروهای امدادی عازم خیابان حر 19 شدند و 3 مجروح این نزاع هولناک را به مراکز درمانی انتقال دادند. از سوی دیگر نیز عوامل انتظامی با حفظ صحنه حادثه، در حالی به تحقیق در این باره پرداختند که دقایقی بعد مشخص شد رضا قدرتی (جوان 20 ساله) بر اثر خون ریزی شدید و عوارض ناشی از اصابت تیغه قمه به عناصر حیاتی بدنش، به قتل رسیده است.

گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است، هنوز دو مجروح دیگر در اتاق عمل بودند که با حضور شبانه قاضی ویژه قتل عمد در مرکز درمانی، تحقیقات جنایی درباره این قتل وحشتناک آغاز شد اما هیچ سرنخی از مهاجمان وجود نداشت چرا که آن ها شماره های انتظامی پلاک پراید را نیز پوشانده بودند. دقایقی بعد دوربین های مداربسته با دستور قاضی دکتر صادق صفری توسط گروهی از کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی مورد بازبینی قرار گرفت و چهره یکی از مهاجمان نمایان شد ولی بررسی ها نشان داد که او «علی-م» مهاجم 25 ساله مجروح است که در بیمارستان تحت درمان قرار دارد.

بنابر گزارش روزنامه خراسان، در همین حال گروه ورزیده ای از کارآگاهان با هدایت سرهنگ مهدی سلطانیان (رئیس اداره جنایی آگاهی) و با راهنمایی های مقام قضایی، عملیات ردزنی دیگر مهاجمان فراری را آغاز کردند اما رصدهای اطلاعاتی بیانگر آن بود که همدستان نقابدار «علی-م» به شهرهای شمالی کشور گریخته اند. به همین دلیل تحقیقات کارآگاهان در چند شاخه اطلاعاتی و عملیاتی وارد مرحله جدیدی شد و عملیات شناسایی مخفیگاه مهاجمان فراری در حالی ادامه یافت که «علی-م» پس از بهبودی نسبی و با دستور قاضی شعبه 208 دادسرای عمومی و انقلاب در اختیار کارآگاهان قرار گرفت تا راز این جنایت وحشتناک را بازگو کند. از طرف دیگر بررسی های پلیس نشان داد که جوان 20 ساله (مقتول) یکی از قهرمانان رشته پرورش اندام در کشور است که مدال های رنگارنگی را نیز در مسابقات ورزشی به گردن آویخته است.

به گزارش روزنامه خراسان، «علی-م» (قداره بند مهاجم) در بازجویی های تخصصی پلیس که در حضور قاضی ویژه قتل عمد صورت گرفت، ادعای اختلافات قبلی را مطرح کرد و مدعی شد: من تاکنون تصور می کردم که رضا (مقتول) موجب شده تا دوست دخترم مرا ترک کند! به همین دلیل کینه او را به دل گرفته بودم که چند ماه قبل از این ماجرا نیز با یکدیگر درگیر شدیم و من از او کتک خوردم چون رضا اندام ورزشکاری داشت و قوی تر از من بود!

هنوز پرونده این شکایت در شعبه دادیاری مجتمع قضایی شهید بهشتی مشهد در حال رسیدگی بود که تصمیم گرفتم از او انتقام بگیرم. این گونه بود که همراه چند تن از دوستانم به آشپزخانه پدرش یورش بردیم چون یقین داشتم که او در آن ساعت از شب در آشپزخانه مشغول کار است.

بر اساس گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، به دنبال اعترافات وی، ردزنی های شبانه روزی کارآگاهان نیز به نتیجه رسید و در حالی که برخی از متهمان دستگیر شده بودند، بعضی نیز خود را به مراکز انتظامی معرفی کردند اما «علی اصغر-ب» (یکی دیگر از مهاجمان) همچنان فراری بود تا این که وی نیز آخر هفته گذشته و پس از انجام یک رشته عملیات ضربتی در یکی از پارک های منطقه شهرک شهید رجایی به دام افتاد. همزمان با دستگیری آخرین متهم فراری این پرونده جنایی، همه متهمان با دستور قاضی صفری به محل ارتکاب جرم هدایت شدند تا در مواجهه با یکدیگر ،صحنه قتل را بازسازی کنند. در همین حال «علی-م» که سرکردگی مهاجمان قداره کش را به عهده داشت، مقابل دوربین قوه قضاییه قرار گرفت و در حالی جزئیات این نزاع مرگبار را تشریح کرد که دیگر مهاجمان نیز هر کدام به نقش خود در تخریب شیشه ها و لوازم آشپزخانه با ایجاد رعب و وحشت در محل اعتراف کردند.

در خور یادآوری است، در بازسازی صحنه قتل رضا قدرتی (قهرمان پرورش اندام) که سرهنگ ولی نجفی (رئیس دایره قتل عمد پلیس آگاهی خراسان رضوی) نیز حضور داشت، ابتدا سرهنگ محمد مرادی (افسر پرونده) جزئیاتی از روند بازجویی ها و چگونگی دستگیری متهمان را توضیح داد و در پایان نیز قاضی ویژه پرونده های جنایی، با صدور قرار قانونی، متهمان این جنایت هولناک را روانه زندان کرد تا دیگر مراحل قانونی پرونده طی شود. این در حالی است که اولیای دم خواستار قصاص نفس قاتل هستند. خراسان : شماره : 21222 - ۱۴۰۲ يکشنبه ۷ خرداد

پسرم «قهرمان» بود!

هنوز هم باورم نمی شود که به همین راحتی پسری را در یک نزاع خونین و بی رحمانه از دست داده ام که یک «قهرمان» بود و تلاش می کرد به مدال های جهانی در رشته پرورش اندام برسد اما...

به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، این ها بخشی از اظهارات زن جوانی است که برای عامل قتل فرزند 20 ساله اش از دستگاه قضایی تقاضای قصاص نفس را داشت. او پس از آن که به سوالات قاضی دکتر صادق صفری (قاضی ویژه قتل عمد مشهد) پاسخ داد، درباره سرگذشت تنها پسرش به خبرنگار روزنامه خراسان نیز گفت: من اهل بجنورد هستم و همسرم نیز از اهالی روستای زیارت از توابع شهرستان شیروان در استان خراسان شمالی است اما بعد از آن که در سال 75 ازدواج کردیم و اولین فرزندم به دنیا آمد، دست تقدیر ما را به مشهد کشاند تا در این جا روزگارمان را سپری کنیم. همسرم ابتدا در سالن های آشپزی و رستوران ها مشغول به کار بود تا این که بالاخره با تلاش شبانه روزی، خودمان آشپزخانه بزرگی را در منطقه شهرک شهید رجایی راه اندازی کردیم و اوضاع مالی خوبی داشتیم. «رضا» (مقتول) تنها پسرم بود و از همان دوران کودکی به ورزش، علاقه عجیبی داشت. ما هم که علاقه و استعداد او را دیدیم، همه توانمان را برای پیشرفت او در زندگی به کار گرفتیم تا این که «رضا» در رشته پرورش اندام برای خودش جایگاهی دست و پا کرد. او پسری دلسوز و مهربان بود و همواره به دیگران کمک می کرد. با آن که باشگاه ورزشی او در بولوار سجاد مشهد بود، اما هیچ گاه از باشگاه غیبت نمی کرد و از سوی دیگر هم به تحصیلاتش ادامه می داد. این در حالی بود که همزمان در انواع مسابقات قهرمانی پرورش اندام شرکت می کرد و هر بار مدال های رنگارنگی به گردن می آویخت و ما از دیدن این صحنه های قهرمانی در پوست خود نمی گنجیدیم؛ چرا که هر مادری با دیدن پیشرفت و استعدادهای فرزندش از صمیم قلب خوشحال می شود. وقتی تصاویر به سکو رفتن او را می دیدم انگار با همه وجودم در آسمان ها به پرواز درمی آمدم تا این که «رضا» تحصیلاتش را در دبیرستان به پایان رساند و در آزمون سراسری شرکت کرد ولی در رشته زبان انگلیسی دانشگاه فردوسی و تربیت بدنی غیرانتفاعی پذیرفته شد و با آن که او رشته تربیت بدنی را دوست داشت و علاقه مند به ادامه تحصیل در این رشته دانشگاهی بود اما خیلی تلاش می کرد تا در دانشگاه فردوسی پذیرفته شود به همین دلیل هم به دانشگاه نرفت و به من گفت: امسال (1402) در رشته مورد علاقه ام قبول می شوم و مدال های طلا را بر در و دیوار اتاقم آویزان می کنم! من هم برای آرزوهای او احترام قائل بودم و به عنوان یک مادر همه تلاشم را می کردم تا او در رفاه و آسایش به تحصیل و ورزش بپردازد. با وجود این، «رضا» همواره در آشپزخانه دست راست پدرش بود و حتی من هم در کنار او کار می کردم و خانوادگی برای امرار معاش زحمت می کشیدیم اما نمی دانم چه شد که عده ای قداره کش به نامردی پسر قهرمانم را از من گرفتند. آن ها از قبل اختلافاتی با یکدیگر داشتند و پرونده شکایت نیز در دادسرای عمومی و انقلاب مشهد در حال رسیدگی بود ولی هنوز یک یا دو روز به برگزاری جلسه بررسی شکایت در دادسرا مانده بود که «علی-م» به همراه دیگر همدستانش شبانه به آشپزخانه یورش بردند و پسرم را به قتل رساندند و شوهرم را نیز از ناحیه دست نقص عضو کردند. حالا هم من فقط قصاص قاتل را می خواهم تا درس عبرتی برای افرادی باشد که قداره به کمر می بندند و این سرمایه های کشور را به همین راحتی به قتل می رسانند.گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است، با دستگیری آخرین متهم این پرونده جنایی تکان دهنده، بررسی های قضایی در شعبه 208 دادسرای عمومی و انقلاب مشهد همچنان ادامه دارد.

ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی . خراسان : شماره : 21222 - ۱۴۰۲ يکشنبه ۷ خرداد


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی

تاريخ : جمعه ۱۲ خرداد ۱۴۰۲ | 17:32 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |