درامتداد تاریکی-سرقت یک کیلو طلا و جواهر با پوشش نظافتچی

فرمانده انتظامی غرب استان تهران از دستگیری فردی که به سرقت بیش از یک کیلوگرم طلا و جواهر از خانه‌ای در شهرک اندیشه شهرستان شهریار اقدام کرده بود، خبر داد.

به گزارش عرشه آنلاین فرمانده انتظامی غرب استان تهران از دستگیری فردی که به سرقت بیش از یک کیلوگرم طلا و جواهر از خانه‌ای در شهرک اندیشه شهرستان شهریار اقدام کرده بود، خبر داد. سردار کیومرث عزیزی در تشریح جزئیات این خبر گفت:‌ به دنبال وقوع یک فقره سرقت طلا و جواهر از منزلی در شهرک اندیشه شهرستان شهریار، رسیدگی به موضوع به صورت ویژه در دستورکار کارآگاهان پلیس آگاهی فرماندهی انتظامی غرب استان تهران قرار گرفت و آنان پس از اقدامات فنی و اطلاعاتی متوجه شدند که فردی به عنوان نظافتچی به منزل شاکی مراجعه داشته و در زمان سرقت نیز در محل حضور داشته است. در همین باره نیز تحقیقات پلیس آغاز شد. وی با اشاره به تحقیقات انجام شده، ادامه داد: با اقدامات انجام شده پلیسی متهم مورد شناسایی قرار گرفته و پس از هماهنگی با مقام قضایی و گرفتن مجوزهای لازم، طی عملیاتی در مخفیگاهش واقع در شهرستان اندیشه شهریار دستگیر و به مقر انتظامی منتقل شد.

فرمانده انتظامی غرب استان تهران با اشاره به انجام بازجویی از متهم دستگیر شده گفت:‌ این فرد که نظافتچی خانه مذکور بود، در بازجویی‌ها اعتراف کرد که با همکاری یک پسر جوان اقدام به تهیه کلید در منزل کرده و با استفاده از غفلت صاحبخانه، طلا و جواهر را سرقت کرده است.

عزیزی با بیان این که این فرد بیش از یک کیلوگرم طلا و جواهر و ساعت های گران قیمت مجموعا به ارزش ۳۰ میلیارد ریال را به سرقت برده بود، گفت: متهم در اعترافاتش گفت که طلا و جواهر مذکور را به یکی از استان‌های کشور منتقل کرده که با هماهنگی انجام شده جواهرات مذکور نیز کشف و به مال باخته تحویل داده شد. خراسان : شماره : 21239 - ۱۴۰۲ دوشنبه ۲۹ خرداد

ورزشکار حرفه ای در باند دزدان احشام!

سارقان، گوسفندان را با طناب از روی دیوار منازل بالا می کشیدند و با پژو به سرقت می بردند

سیدخلیل سجادپور- باند 4 نفره دستبرد به دام های منازل روستایی در حالی با تلاش کارآگاهان پلیس آگاهی مشهد متلاشی شد که یکی از مدال آوران ورزش حرفه ای نیز از اعضای باند سارقان احشام است.

به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، ماجرای سرقت گوسفندان از روستاهای شرق مشهد هنگامی پلیس را به تکاپو انداخت که دستبرد به دام های منازل روستایی روند صعودی به خود گرفت و پرونده های متعددی از اواخر سال گذشته در مراکز انتظامی شکل گرفت. بنابراین فرمانی ویژه از سوی سرهنگ احمد نگهبان (فرمانده انتظامی مشهد) موجب شد تا رسیدگی تخصصی به پرونده سرقت های احشام به پلیس آگاهی سپرده شود.

به همین دلیل گروهی از کارآگاهان زیر نظر مستقیم سرهنگ مصطفی صادقی (رئیس پلیس آگاهی مشهد) وارد عمل شدند و کنکاش های میدانی خود را با بازدید از محل های سرقت آغاز کردند. بررسی های مقدماتی بیانگر آن بود که سارقان بدون تخریب قفل یا در منازل روستایی به «گاش ها» (طویله) دستبرد زده اند. اگرچه در فرضیه های ابتدایی، سرقت توسط افراد آشنا مورد توجه پلیس قرار گرفت اما آثار خراشیدگی و ریزش اندک دیوارهای خاکی و سیمانی نشان داد که دزدان حرفه ای وارد گاش نشده اند بلکه با استفاده از یک رشته طناب به سرقت گوسفندان از روی دیوار اقدام کرده اند و سپس آن ها را با یک دستگاه خودروی سواری انتقال داده اند چرا که آثاری از لاستیک خودرو نیز در محل وجود داشت. گزارش روزنامه خراسان حاکی است: در حالی که تحقیقات کارآگاهان برای شناسایی دزدان وارد مرحله جدیدی شده بود، اواسط فروردین امسال سرقت مشابه دیگری در یکی از روستاهای شرق مشهد رخ داد که همه صحنه های دستبرد به طور کامل توسط دوربین مدار بسته ثبت و ضبط شده بود. صبح روز بعد مال باخته با ارائه فیلم دوربین مدار بسته به کارآگاهان، یکی از سارقان را نیز به راحتی شناسایی کرد و مدعی شد سارق یکی از جوانان همان روستا به نام «هادی- چ» است.

با این سرنخ مهم، بی درنگ کارآگاهان مراتب را به قاضی حسنی (بازپرس شعبه 404 دادسرای عمومی و انقلاب مشهد) اطلاع دادند و با کسب مجوزهای قضایی، عملیات دستگیری وی را آغاز کردند اما مال باخته قبل از اقدام عملیاتی پلیس و برای جبران خسارت ، موضوع را به متهم تحت تعقیب خبر داد و بدین ترتیب این جوان 25 ساله فراری شد. از سوی دیگر ردزنی های اطلاعاتی برای شناسایی مخفیگاه وی ادامه داشت تا این که مشخص شد او به عنوان نگهبان در یکی از مراکز صنعتی مشهد مشغول کار شده است. این بار کارآگاهان در یک عملیات نامحسوس و ضربتی وارد عمل شدند و متهم 25 ساله را به دام انداختند. همزمان با انتقال وی به مقر انتظامی، تحقیقات و بازجویی در حالی آغاز شد که حدود 14 تن از مال باختگان از وی شکایت کردند.

بنابر گزارش روزنامه خراسان، متهم یاد شده در بازجویی های فنی، ضمن اعتراف به سرقت از گاش های روستایی، 3 همدست دیگر خود را نیز به پلیس لو داد و گفت: سرقت گوسفندان را با 3 عضو دیگر باند که همگی از اهالی یک روستا هستند با استفاده از خودروی پژو 405 انجام داده اند و احشام سرقتی را به مالخری در اطراف شهرک شهید باهنر فروخته اند!

در پی اعترافات این متهم 25 ساله، بلافاصله کارآگاهان به منظور دستگیری عضو دیگر باند وارد یک منزل روستایی شدند اما پدر متهم ادعا کرد پسرش مشغول کار در زمین های کشاورزی است و در منزل حضور ندارد! در همین حال کارآگاهان که از اوضاع و احوال منزل، احتمال می دادند متهم در منزل مخفی شده باشد با ترفندی پلیسی از خانه خارج شدند و چنین وانمود کردند که عازم زمین های کشاورزی هستند ولی هنوز از حیاط خارج نشده بودند که دوباره افسر پرونده به بهانه فراموش کردن سوییچ های خودرو به منزل روستایی بازگشت و با متهم تحت تعقیب روبه رو شد که روی مبل نشسته بود اما او خود را با نام جعلی دیگری معرفی کرد و در پاسخ کارآگاه گفت: زوج حاضر در منزل نیز دایی و زن دایی او هستند با وجود این ناگهان «هادی- چ» (عضو دستگیر شده باند) را در کنار پلیس دید که هویت واقعی او را همان «هادی- ع» (متهم تحت تعقیب) می دانست. این متهم 26 ساله که خود را صاحب نام در یکی از رشته های ورزشی نیز معرفی می کرد به پلیس آگاهی منتقل شد و سپس کارآگاهان به سراغ «محمدعلی – س» (عضو دیگر باند) رفتند و او را هنگام خواب در منزل روستایی در حالی دستگیر کردند که مدعی بود مدال های قهرمانی کشوری و حتی مقام سوم آسیایی در یکی از رشته های ورزش حرفه ای را بر گردن آویخته است.

این متهم نیز در بازجویی ها اعتراف کرد فقط در یکی از سرقت ها به همراه اعضای باند بوده و تنها به خاطر رودربایستی با دوستانش در سرقت احشام آن ها را همراهی کرده است.

براساس گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، طولی نکشید که کارآگاهان با دستورات مقام قضایی «ابراهیم – ع» (یکی دیگر از اعضای باند سرقت) را هم دستگیر کردند و به دنبال مالخری رفتند که گوسفندان سرقتی را از آن ها می خرید. این مالخر جوان که شبانه در منزل مسکونی اش به چنگ کارآگاهان افتاده بود، در حالی مورد بازجویی قرار گرفت که یکی از مال باختگان دو راس گوسفند سرقتی خود را در میان گله گوسفندان وی شناسایی کرد. این مالخر احشام، به کارآگاهان گفت: من از سرقتی بودن گوسفندان اطلاعی نداشتم چرا که به صورت شبانه روزی کار می کنم و گوسفندان زیادی را خریده ام.

در همین حال «هادی- چ» (سارق) مدعی شد گوسفندان سرقتی را به مبالغی بسیار اندک به وی می فروختند! و گوسفندان را نیز در ساعات بامدادی به وی تحویل می دادند!

بنابراین گزارش، با متلاشی شدن این باند سرقت، اعضای آن با دستور قضایی و با سپردن وثیقه های قانونی تا هنگام تکمیل تحقیقات آزاد شدند اما در همین زمان یکی از اهالی روستاهای شرق مشهد از دستبرد به کندوهای عسل خود خبر داد و مدعی شد که سارقان را شناسایی کرده است. او گفت: از طریق ریش سفیدان محلی با جوانی به نام « ع- ز» صحبت کردیم که او ضمن اقرار به سرقت مذکور، همدست خود را نیز «هادی – ع» معرفی کرد که در پرونده سرقت احشام دستگیر شده بود. هنوز بررسی های کارآگاهان پلیس آگاهی مشهد در این باره ادامه داشت که زوج کهن سالی نیز با مراجعه به پلیس ادعا کردند دام های آنان در زمین های کشاورزی سرقت شده است و سارقان با استفاده از خودروی پژو 405 گوسفندان سرقتی را انتقال داده اند.

به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، با توجه به گسترش دامنه سرقت های مذکور در روستاهای شرق مشهد، تلاش کارآگاهان با دستورات تخصصی سرهنگ نگهبان و هماهنگی های قضایی برای ریشه یابی پرونده های یاد شده در حالی ادامه دارد که بررسی های پلیس نشان داد هیچ کدام از اعضای این باند که در یکی از سرقت های خود، سگ مال باخته را با گوشت سمی مسموم کرده اند و سپس همه احشام را به سرقت برده اند، معتاد نیستند و با خودرویی که متعلق به پدر یکی از متهمان است گوسفندان سرقتی را انتقال می دادند.

همچنین ادامه تحقیقات بیانگر آن بود که سارقان مذکور بیشتر سرقت های خود را در محدوده جاده سرخس، جاده میامی و روستاهای آبروان، اره و آبمال انجام می دادند و در ساعات پایانی شب به گاش ها دستبرد می زدند. خراسان : شماره : 21239 - ۱۴۰۲ دوشنبه ۲۹ خرداد

خواستگاری بهانه هوسرانی!

در حالی که من و خواهرم هیچ خواستگاری برای ازدواج نداشتیم ناگهان ماجرایی رخ داد که خواستگاران مختلفی زنگ منزلمان را به صدا درآوردند اما وقتی هیچ کدام از این خواستگاری ها به نتیجه نرسید تازه فهمیدم بازیچه هوسرانی برای افرادی شده ایم که ...

به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، این ها بخشی از اظهارات زن 34 ساله مطلقه ای است که مدعی بود او و خواهرش فریب چرب زبانی و حیله گری های زنی به نام «بانو» را خورده اند که خواستگارانی را برای ازدواج به آن ها معرفی می کرد. این زن جوان با اشاره به این که اعتماد و اطمینان بی جا به یک زن مدعی خیراندیشی، زندگی او و خواهر مجردش را در آستانه تباهی قرار داده است به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری سناباد مشهد گفت: به علت اشتباه بزرگ ترها در دوران جوانی با مردی ازدواج کردم که 30 سال از خودم بزرگ تر بود به همین دلیل هم اختلافات زیادی با یکدیگر داشتیم و همدیگر را به هیچ وجه درک نمی کردیم این بود که 10 سال قبل و در حالی که تازه وارد بیست و چهارمین بهار زندگی شده بودم از «قدرت» طلاق گرفتم و به خانه پدرم بازگشتم اما آن جا هم از نظر روحی و روانی آرامش نداشتم چرا که خواهر کوچک تر و برادر 40 ساله ام نیز مجرد بودند و پدر و مادر پیرم توان اقتصادی خوبی برای تامین هزینه های زندگی ما نداشتند. از سوی دیگر نیز مدام نیش و کنایه و سرزنش های اطرافیانم را تحمل می کردم و از این موضوع بسیار رنج می کشیدم. خلاصه در این شرایط خیلی دوست داشتم دوباره ازدواج کنم و زندگی مستقلی داشته باشم ولی می خواستم این بار خودم تصمیم بگیرم و حتی خواهر کوچک ترم را نصیحت می کردم که بدون عشق و علاقه و تحقیقات کافی هرگز پای سفره عقد ننشیند با این حال چون در محله ای قدیمی و حاشیه شهر زندگی می کردیم و شرایط اقتصادی مناسبی هم نداشتیم، هیچ خواستگاری به سراغ ما نمی آمد تا این که روزی یکی از همسایگان پای درد دلم نشست و سپس گفت: زنی به نام «بانو» را می شناسد که برای «خیراندیشی و نیکوکاری» واسطه ازدواج دختران و پسران زیادی شده است اگر شما هم دوست دارید من شماره تلفن شما را برای معرفی خواستگاران شایسته در اختیارش بگذارم! من که از شنیدن این موضوع خیلی خوشحال شده بودم بی درنگ قبول کردم و لبخند سعادت و خوشبختی بر لبانم نقش بست. طولی نکشید که «بانو» با من تماس گرفت و با چرب زبانی و ادب خاصی با من گفت وگو کرد. «بانو» که صدایی مهربان و دلنشین داشت قول داد نه تنها برای من و خواهرم شوهر مناسبی پیدا می کند بلکه برادرم را نیز از این شرایط رها خواهد کرد. بعد از این تماس تلفنی پای خواستگاران زیادی به خانه ما باز شد و هر روز افرادی زنگ منزلمان را به صدا درمی آوردند در همین حال یک روز یکی از خواستگاران که مرد میان سالی بود به من پیشنهاد کرد برای آشنایی بیشتر با یکدیگر بیرون برویم تا از هم شناخت پیدا کنیم. من هم که دوست داشتم هرچه سریع تر سرو سامان یابم و ازدواج کنم، پیشنهادش را پذیرفتم. او مرا به خانه ای برد که دو مرد دیگر هم آن جا بودند. ولی بعد از تعارف آب میوه، دیگر چیزی نفهمیدم. وقتی چشمانم را گشودم متوجه موضوعات غیراخلاقی شدم اما به روی خودم نیاوردم چون او با شور و شوق خاصی ادعا کرد به خانه بازگردم تا او به خواستگاری ام بیاید! ولی بعد از گذشت چند روز از آن مرد خبری نشد وقتی با «بانو» تماس گرفتم و موضوع را گفتم او با تعجب اظهار بی اطلاعی کرد و مدعی شد از خواستگاری چنین فردی خبر ندارد! و من نباید به او اعتماد می کردم. در حالی که این ماجرا تاثیر بدی بر روح و روانم گذاشته بود، چند روز بعد مرد 55 ساله عرب زبانی به خواستگاری خواهر مجردم آمد. «بانو» چنان از ثروت و اخلاق او تمجید می کرد که مدعی بود دیگر خوشبختی به شما روی آورده و به قول معروف «نانتان در روغن افتاده است!» ولی «سلیمان» ادعا کرد چون مدارکش در کشور دیگری است باید مدتی خواهرم را به عقد موقت خودش درآورد تا بعد از تکمیل مدارک در ایران، مراسم ازدواج دایم را برگزار کنیم.

خواهرم نیز پذیرفت و با خواندن صیغه محرمیت به عقد موقت «سلیمان» درآمد اما یک هفته بعد او به بهانه آوردن اسناد و مدارک هویتی به یکی از کشورهای همسایه رفت و دیگر بازنگشت. وقتی موضوع را پیگیری کردیم او مدعی شد مبلغ 50 میلیون تومان به ما پرداخته است ولی قصد ازدواج دایم را ندارد! در میان بهت و حیرت تازه فهمیدم که این پول به حساب «بانو» واریز شده است! این درحالی بود که خواهرم به امید ازدواج دایم با آن مرد عرب زبان، آینده خود را به تباهی کشیده بود! با وجود این همه ماجراهای تلخ، باز هم «بانو» ادعا می کرد: او فقط خواستگاران را به ما معرفی کرده است و نقشی در کلاهبرداری یا فریب خوردگی دیگران ندارد. در همین حال «بانو» با چرب زبانی خاصی دوباره مرد جوانی را به ما معرفی کرد که مدعی بود یک خواستگار واقعی است و قصد دیگری جز ازدواج و سروسامان دادن به زندگی اش را ندارد!ولی نمی دانم چرا باز هم فریب چرب زبانی های او را خوردم و حرف هایش را باور کردم. وقتی «هومن» را دیدم او گفت: می خواهد من و خواهرم را در کنار یکدیگر ببیند تا هرکدام برای ازدواج با او مناسب بودیم مقدمات ازدواج را فراهم کند! ولی متاسفانه «هومن» هم به بهانه این که تصاویری از من و خواهرم را باید به خانواده اش نشان بدهد، فیلم و عکس های بدون حجاب و در شرایط نامناسب از ما تهیه کرد ولی دیگر از او هم خبری نشد! وقتی فهمیدم که ما فقط بازیچه هوسرانی برای خواستگاران قلابی «بانو» هستیم در حالی به کلانتری آمدم که او ما را تهدید به انتشار این فیلم ها کرده است! ...

گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است: با توجه به اهمیت و حساسیت موضوع، این پرونده با دستور ویژه سرگرد محمد باقر بهرازفر (رئیس کلانتری سناباد) در حالی مورد واکاوی های پلیسی قرار گرفت که اقدامات مشاوره ای نیز برای دو خواهر جوان در دایره مددکاری اجتماعی آغاز شد.

ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی . خراسان : شماره : 21239 - ۱۴۰۲ دوشنبه ۲۹ خرداد

دزدی دختر نوجوان برای عشق خیابانی!

وقتی دیدم تعدادی از همکلاسی هایم مرا مسخره می کنند که چرا دوست پسر ندارم من هم برای فرار از این گونه تمسخرها با نوجوانی دوست شدم که سیگاری بود و من همه پول های توجیبی ام را برایش هزینه می کردم تا این که ...

به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، این ها بخشی از اظهارات دختر 16 ساله دانش آموزی است که به اتهام سرقت از یک خواربارفروشی به مقر انتظامی هدایت شده بود. این دختر نوجوان در حالی که اشک ریزان و ملتمسانه ادعا می کرد: « من دزد نیستم!» درباره ماجرای دستگیری اش به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری آبکوه مشهد گفت: من دانش آموز هستم و در مقطع دبیرستان تحصیل می کنم، ولی متاسفانه تحت تاثیر وسوسه های شیطانی برخی از همکلاسی هایم قرار گرفتم که دوست پسر داشتند.

آن ها مدام مرا سرزنش می کردند که عقب مانده هستم و هنوز نتوانسته ام برای خودم «دوستی» انتخاب کنم. این بود که من هم برای فرار از تمسخرهای همکلاسی هایم با «امیرعلی» ارتباط تلفنی برقرار کردم. این ارتباط خیلی زود به دیدارهای حضوری منجر شد و من و او از دو هفته قبل با یکدیگر در پارک و خیابان قرار ملاقات می گذاشتیم و با هم صحبت می کردیم. او که دو سال از من بزرگ تر است اوضاع مالی خوبی ندارد، چون سیگار می کشد و نمی تواند هزینه های خرید سیگار را بپردازد به همین دلیل من هم همه پول های توجیبی را که از پدرم می گرفتم برای «امیرعلی» خرج می کردم. از سوی دیگر تلاش می کردم تا پول توجیبی بیشتری از پدرم بگیرم و به حساب بانکی «امیرعلی» واریز کنم! گاهی نیز مجبور می شدم برای برقراری تماس های تلفنی،برایش شارژ بخرم تا دوستی من و او ادامه یابد. خلاصه من که از فرجام دوستی های خیابانی آگاه نبودم همه پول هایم را برای «امیرعلی» خرج می کردم تا این که از حدود دو هفته قبل و با شروع امتحانات پایان سال، من زمان بیشتری برای قرارهای خیابانی با او داشتم؛ چراکه به بهانه امتحانات دیرتر به خانه می رفتم تا زمان زیادی را در کنار «امیرعلی» بگذرانم. خانواده ام نیز که تصور می کردند من به سختی مشغول درس و مدرسه و امتحانات پایان سال هستم، سخت گیری نمی کردند و به رفت و آمدهایم کاری نداشتند. من هم از این فرصت سوء استفاده می کردم و به قرارهای خیابانی ادامه می دادم تا این که «امیرعلی» از من خواست بعد از پایان امتحان به پارک برویم. من هم که می دانستم طبق معمول باید هزینه های سیگار و خوراکی های او را بپردازم در مخمصه عجیبی گرفتار شدم؛ چراکه دیگر هیچ پولی نداشتم و از سوی دیگر هم نمی توانستم بهانه ای برای گرفتن پول بیشتر از پدرم پیدا کنم! من همه پول هایم را برای خرید سیگار به حساب بانکی «امیرعلی» واریز کرده بودم با وجود این غرورم اجازه نمی داد که به او بگویم دیگر پولی ندارم که به او بدهم! به همین دلیل نقشه سرقت از خواربارفروشی را کشیدم تا دست خالی نزد او نروم. این گونه بود که با ترفند خریدار به داخل خواربارفروشی رفتم تا مقداری خوراکی بردارم، ولی آن قدر ترس همه وجودم را فرا گرفته بود که از دوربین های مدار بسته غافل شدم. زمانی که مشغول سرقت بودم ناگهان فروشنده مچم را گرفت و به پلیس 110 زنگ زد...

دختر نوجوان در حالی که التماس می کرد خانواده اش از این سرقت و دوستی خیابانی مطلع نشوند، ادامه داد: من از عاقبت این گونه دوستی ها آگاهی نداشتم و هیچ گاه تصور نمی کردم که با چنین رسوایی بزرگی روبه رو شوم!

گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است با ورود سرگرد عامدی (رئیس کلانتری آبکوه) به این ماجرا، شاکی پرونده از شکایت خود صرف نظر کرد، اما با صدور دستوری ویژه از سوی رئیس کلانتری، دختر 16 ساله دانش آموز به اتاق مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری هدایت شد و هنگامی که در جریان سرنوشت دختران هم سن و سال خودش قرار گرفت که چگونه آینده و زندگی خود را با این عشق های پوشالی و خیابانی به نابودی کشانده اند، در میان کوله باری از ندامت و اشک گفت: کاش قبل از این آشنایی خیابانی، از فرجام و سرگذشت دیگران مطلع می شدم و آن ها را برای همکلاسی هایم بازگو می کردم.

ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی . خراسان : شماره : 21240 - ۱۴۰۲ سه شنبه ۳۰ خرداد


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی

تاريخ : سه شنبه ۳۰ خرداد ۱۴۰۲ | 21:50 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |