ماجرای تکان دهنده قاتل مسلح فراری!

پلیس بار دیگر برای جلوگیری از قتل‌های وحشتناک جانفشانی کرد

سیدخلیل سجادپور- کارآگاهان پلیس آگاهی که در تعقیب قاتل مسلح خطرناک بودند، در حالی او را به دام انداختند که ماجراهای هولناک دیگری رخ داد.
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، اواخر آبان گذشته صدای شلیک‌های گلوله در یک ساختمان مسکونی، اهالی محل را از خانه‌هاشان بیرون کشید اما مرد مسلح سوار بر یک دستگاه خودروی پژو ۴۰۵ از بولوار هدایت گریخت. لحظاتی بعد با سر و صداهای ساکنان منزل مسکونی، همسایگان به طبقه دوم رفتند و در حالی با پیکرهای خون آلود 2 برادرزن مرد مسلح روبه‌رو شدندکه همسر وی از مقابل شلیک‌های وحشتناک گریخته و صدای ضجه‌هایش در خانه می‌پیچید. همسایگان با مشاهده این صحنه‌های دلهره آور، بی‌درنگ با پلیس و نیروهای امدادی تماس گرفتند و به یاری مجروحان شتافتند. طولی نکشید که آژیر خودروهای اورژانس در خیابان هدایت ۱۲ پیچید و 2 مجروح این حادثه تلخ به بیمارستان شهیدهاشمی‌نژاد مشهد انتقال یافتند. اما دقایقی بعد غوغایی در مرکز درمانی به پا شد؛ چراکه جوان ۴۲ ساله به دلیل عوارض ناشی از اصابت گلوله جنگی جان خود را از دست داد اما برادر ۲۴ ساله‌اش تحت درمان قرار گرفت.
گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است: با گزارش این جنایت مسلحانه هولناک به قاضی ویژه قتل عمد مشهد، تحقیقات گسترده‌ای با حضور قاضی محمود عارفی‌راد در بیمارستان شهید هاشمی‌نژاد آغاز شد. با توجه به حساسیت ماجرا، گروهی از کارآگاهان ورزیده پلیس آگاهی خراسان رضوی نیز عازم مرکز درمانی شدند و با دستورات مقام قضایی، به کنکاش‌های تخصصی در این باره پرداختند. بررسی‌ها بیانگر آن بود که مرد 40 ساله «هادی-ت» نام دارد و به خاطر اختلافات شدید خانوادگی، زندگی خود را در حالی با مشکلات خاص عاطفی روبه‌رو کرد که سردی این روابط تا مرز طلاق پیش رفته بود. در همین حال 2 برادرزن وی برای چاره جویی در این باره به منزل «هادی-ت»(مرد مسلح)رفته بودند اما ناگهان مرد خشمگین سلاح کلت کمری را بیرون کشید و لوله آن را به سمت همسر 34 ساله اش گرفت. در این شرایط دلهره‌آور ناگهان برادرزن 41 ساله خود را وسط انداخت تا از شلیک جلوگیری کند ولی مرد خشمگین ماشه را فشرد و گلوله سربی بر پیشانی برادر زنش نشست. وقتی او خون آلود نقش بر زمین شد، مرد مسلح به سوی پله‌ها دوید تا از خانه بگریزد. در همین حال همسر و برادر کوچک‌تر وی نیز به دنبال مرد خشمگین دویدند تا از فرار او جلوگیری کنند اما او روی پله‌ها ایستاد و مانند فیلم‌های سینمایی به سمت همسر و دیگر برادرزنش شلیک کرد که یکی از گلوله‌ها بر دست برادرزن 24 ساله اش اصابت کرد. بنا بر گزارش روزنامه خراسان، با روشن شدن ماجرای این جنایت مسلحانه، بی‌درنگ دستگیری متهم به قتل فراری در حالی آغاز شد که وی به مکان نامعلومی گریخته بود. به همین دلیل تصاویر وی با دستور «قاضی عارفی راد» در روزنامه خراسان منتشر شد اما متهم مذکور که کینه عجیبی از خانواده‌ همسرش داشت اوایل دی مخفیانه به محل سکونت پدر زنش بازگشت و در نیمه‌های شب ناگهان حادثه‌ هولناک دیگری را رقم زد. این متهم مسلح خطرناک که به کمین برادرزنش نشسته بود، در تاریکی شب او را هدف گرفت و گلوله‌ای به سر وی شلیک کرد که این گلوله به استخوان فک برخورد کرد و او دوباره روانه بیمارستان شد.
به دنبال وقوع این حادثه دلخراش و با توجه به تهدیدهای دیگر این قاتل خطرناک، این بار همسر و فرزندان متهم فراری تحت حمایت های پلیس قرار گرفتند و با دستور قاضی عارفی‌راد به مکان مطمئنی هدایت شدند. از سوی دیگر حساسیت ماجرا موجب شد تا سرهنگ احمد نگهبان(رئیس پلیس مشهد) دستورات ویژه‌ای را برای ردیابی‌های اطلاعاتی صادر کند. طولی نکشید که گروه عملیاتی کارآگاهان به سرنخ‌هایی از ارتباط مخفیانه متهم با بردارش رسیدند و چتر اطلاعاتی خود را گسترش دادند؛ چراکه هر لحظه احتمال داشت مرد خشمگین دوباره به صحنه جنایت بازگردد و حوادث خونبار دیگری را رقم بزند. به همین خاطر رئیس پلیس باتجربه مشهد وارد عمل شد و به طور مستقیم نظارت بر عملیات را بر عهده گرفت تا این که روز گذشته کارآگاهان اطلاعاتی به دست آوردند که واکاوی آن ها نشان می داد قاتل فراری مسلح وارد پاتوقی در شهرک نجف شده است. با جمع بندی این اطلاعات، گروهی ورزیده از کارآگاهان به چند شاخه عملیاتی تقسیم شدند و در حالی زیر نظر سرهنگ مصطفی صادقی(رئیس پلیس آگاهی مشهد) منطقه مذکور را به قرق خود درآوردند که این بار سرهنگ نگهبان(فرمانده انتظامی مشهد) از ستاد مرکزی آگاهی به نظارت و راهنمایی نیروهای عملیاتی ادامه می داد تا این بار قاتل انتقام‌جوی خطرناک نتواند جان شهروند دیگری را به مخاطره بیندازد.
ادامه گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است: اما ساعتی بعد ردزنی های اطلاعاتی نشان داد که متهم مسلح بایکی از برادرانش در ابتدای بولوار فاطمیه مشهد قرار ملاقات دارد. به همین خاطر بی‌درنگ یک گروه عملیاتی به طرف محل مذکور حرکت کردند اما ترافیک شهری در حال از بین بردن زمان طلایی بود و خودروی نامحسوس کارآگاهان در ترافیک بازماند. این گونه بود که با دستور مستقیم سرهنگ نگهبان گروه موتورسوار که به صورت پوششی وارد عمل شده بودند به طرف بولوار فاطمیه حرکت کردند اما در لحظات حساس عملیات فقط یکی از افسران آگاهی به همراه یکی از پلیس‌های افتخاری در حالی به فاصله 5 متری قاتل فراری رسیدند که 2 برادر شباهت خاصی به یکدیگر داشتند. عملیات با رعایت نکات امنیتی و ایمنی آغاز و قرار شد هر کدام از نیروهای انتظامی یکی از برادرها را زمین‌گیر کند اما زمانی که امیر مختار پهلوان(پلیس افتخاری) از پشت سر متهم مسلح را محکم در آغوش گرفت، ناگهان او دستش را به کمر برد و در حالی که سلاح کلت را بیرون می کشید، گلوله ای به شکم خود شلیک کرد. این اقدام هولناک هنگامی صورت گرفت که پلیس افتخاری قصد داشت او را با یک فن دفاع شخصی روی زمین بخواباند ولی گلوله از شکم متهم خارج شد و بر پهلوی پلیس افتخاری نشست. اکنون صحنه دلخراشی رقم خورده بود و هر دو نفر خون آلود نقش بر زمین شدند. کارآگاه پلیس آگاهی بی‌درنگ حلقه های قانون را بر دستان متهم گره زد و به یاری پلیس افتخاری شتافت و بدین ترتیب هر دو مجروح به مرکز درمانی انتقال یافتند. در همین حال عصر روز گذشته فرمانده انتظامی مشهد که برای عیادت از پلیس افتخاری در بیمارستان شهیدهاشمی نژاد حضور یافته بود درباره این ماجرای تکان دهنده به خبرنگار روزنامه خراسان گفت: این متهم مسلح فراری بسیاری از اعضای خانواده همسرش را تهدید به قتل کرده و با توجه به آموزش هایی که دیده بود بسیار زیرکانه عمل می کرد، وی افزود: به ناچار شیوه عملیات دستگیری را تغییر دادیم اما محل عملیات دستگیری بسیار پرتردد بود و کارآگاهان برای حفاظت از جان مردم نمی توانستند با تجهیزات و شیوه های مرسوم عملیاتی وارد عمل شوند. از سوی دیگر هم اگر متهم مسلح موفق به فرار از چنگ قانون می‌شد، شاید حوادث جبران‌ناپذیر دیگری رقم می خورد و جان افراد بی گناهی به خطر می افتاد. این بود که پلیس بار دیگر به جانفشانی پرداخت تا مردم در آسایش و آرامش باشند و آسیبی به آن ها نرسد. سرهنگ احمد نگهبان تصریح کرد: همه امکانات برای درمان متهم و پلیس فداکار افتخاری فراهم شده است و هردو نفر تحت عمل جراحی قرار گرفتند. وی با قدردانی از مقام قضایی و همه عوامل انتظامی به‌ویژه پشتیبانی کارآگاهان پلیس آگاهی خراسان رضوی در این عملیات هماهنگ خاطرنشان کرد: نیروهای انتظامی خدمتگزار مردم هستند و با تاکید مداوم سردار محمدکاظم تقوی(فرمانده انتظامی استان خراسان رضوی) لحظه ای از جانفشانی برای مردم عزیز دریغ نمی کنند. رئیس پلیس مشهد افزود: بررسی‌های بیشتر در این باره همچنان ادامه دارد. به گزارش روزنامه خراسان، در همین حال برادر بزرگ‌تر مقتول این حادثه که با شنیدن ماجرای مجروح شدن یکی از نیروهای انتظامی، خود را برای قدردانی از فداکاری‌های وی به بیمارستان شهید هاشمی نژاد رسانده بود به خبرنگار روزنامه خراسان گفت: من به خاطر داشتن چنین نیروهای فداکاری در سرزمین امام رضا(ع) سجده شکر به جای می‌آورم و پیشانی بر خاک می سایم. «ایمانی» افزود: حضور شخص فرمانده انتظامی و سرهنگ دهقان(جانشین فرمانده انتظامی) در مرکز درمانی، نشانه بزرگی از تلاش های شبانه روزی آنان برای امنیت این مرز و بوم است و من از آن ها سپاسگزارم.

نقشه رمزآلود !

روزی که همسرم سند منزلمان را به نام مادرش زد مرا قانع کرد که برای قطع نشدن مبلغ یارانه این کار را انجام داده است اما طولی نکشید که مادر شوهرم به همراه خانواده اش به منزل من آمدند و در حالی که وسایلی را در اتاق‌ها می‌گذاشتند با پلیس 110 تماس گرفتند که این مستاجر منزل آن ها را تخلیه نمی کند و ...
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، زن 30 ساله که مدعی بود با یک نقشه رمزآلود، زندگی اش درآستانه فرو پاشی قرار دارد، درباره ماجرای شکایت از همسرش به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری آبکوه مشهد گفت: 15ساله بودم که با«محمد» ازدواج کردم با آن که هنوز دختری نوجوان بودم اما همه سختی‌های زندگی مشترک را به جان خریدم تا پایه‌های یک زندگی عاشقانه را مستحکم تر کنم. آن زمان شوهرم شاگرد مغازه ای در هسته مرکزی شهر بود و اوضاع مالی خوبی نداشت. به همین خاطر هم بیشتر اوقات را به منزل مادرم می رفتم تا هم از تنهایی فرار کنم و هم همسرم فرصت زیادی برای درآمدزایی داشته باشد. خلاصه با به دنیا آمدن 2 فرزندم زندگی ما نیز آرام آرام بهتر شد تا جایی که بالاخره همسرم مغازه ای برای خودش خرید و سپس یک آپارتمان خریداری کرد. وقتی متوجه شدم که قصد دارد سند منزل را به نام مادرش ثبت کند به او اعتراض کردم اما همسرم مرا قانع کرد که اگر سند منزل به نام خودش باشد چون سرپرست خانواده است یارانه دولتی را قطع می‌کنند. این بود که دیگر اعتراضی نکردم ولی مدتی بعد با بهتر شدن وضعیت اقتصادی شوهرم، او یک واحد آپارتمان دیگر هم خرید تا به اجاره واگذار کند اما یک شب در مهمانی خانوادگی ماجرای عجیبی رخ داد آن شب خواهر شوهرم مدارک شناسایی خود را به «محمد» داد و گفت: همین مدارک کافی است؟! شوهرم که دست و پای خودش را گم کرده بود با نگرانی پاسخ داد: حالا باشد بعد می گیرم! من که به موضوع حساس شده بودم، با تعجب درباره مدارک شناسایی سوال کردم که خواهر شوهرم پاسخ داد: «محمد» قرار است سند منزل جدید را به نام من بزند!
آن شب مشاجره من و محمد خیلی بالا گرفت اما او با چرب زبانی مرا متقاعد کرد که حدود یک ماه قبل خانواده شوهرم به منزلم آمدند و مقداری لوازم منزل را هم با خودشان آوردند. درمیان بهت و حیرت من، ناگهان مادر شوهرم به دخترش گفت: وسایل را در اتاق ها بگذارید! و بعد رو به من کرد و گفت: این جا منزل من است و شما هم باید این واحد آپارتمانی راخالی کنید! باورم نمی شد مادر شوهرم چنین بلایی به سرم بیاورد. وقتی به او گفتم من و همسرم با سختی و بدبختی این خانه را خریده ایم! بلافاصله به پلیس 110 زنگ زد و مدعی شد که مستاجر منزلمان را تخلیه نمی کند! من بی درنگ با «محمد» تماس گرفتم ولی او هم پاسخم را نداد به همین خاطر لوازم شخصی ام را برداشتم و به خانه پدرم رفتم. آن جا بود که فهمیدم همه این ثبت اسناد به نام اعضای خانواده همسرم یک نقشه رمزآلود بود چراکه او قصد داشت به خارج از کشور مهاجرت کند و چون می دانست من مخالفت می کنم چنین نقشه شومی را طراحی کرده بودند اما ای کاش...
گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است: در پی شکایت زن جوان، پرونده ای در کلانتری آبکوه تشکیل شد تا با دعوت از همسر این زن جوان موضوع مورد کنکاش های پلیس قرار گیرد.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی

اعتراف دزدان گوشی قاپ به ۳۵۰ فقره سرقت!

تاکنون ۲۲۶ گوشی سرقتی از اعضای این شبکه سرقت کشف شده است


سیدخلیل سجادپور - شبکه بزرگ گوشی قاپی در حالی با تلاش نیروهای انتظامی مشهد متلاشی شد که پدرخوانده مالخران این شبکه قصد داشت گوشی‌های سرقتی را به آن سوی مرزهای کشور انتقال دهد. فرمانده انتظامی مشهد روز گذشته با اشاره به دستگیری ۱۱ عضو یک شبکه بزرگ گوشی قاپی به خبرنگار روزنامه خراسان گفت: ماموران کلانتری کوی پلیس هنگام گشت زنی در بولوار فرودگاه مشهد، دو جوان موتورسوار را مشاهده کردند که به قصد قاپیدن گوشی یک مرد رهگذر، به سمت وی حرکت کردند. سرهنگ احمد نگهبان افزود: در همین حال عوامل گشت وارد عمل شدند و به تعقیب موتورسواران سارق پرداختند که با ورود به کوچه‌های اطراف تلاش می‌کردند تا از چنگ پلیس بگریزند اما در کمتر از سه دقیقه عملیات تعقیب و گریز دزدان موتورسوار به محاصره درآمدند و حلقه‌های قانون را بر دستان خود دیدند.
مقام ارشد انتظامی مشهد با اشاره به انتقال دو موتورسوار مذکور به مقر انتظامی خاطرنشان کرد: با توجه به حساسیت پرونده‌های گوشی قاپی، بلافاصله بازجویی‌های تخصصی از آنان آغاز و مشخص شد که دو متهم ۱۶ و ۱۸ ساله طی چند ساعت گذشته پنج فقره سرقت انجام داده اند چرا که در بازرسی بدنی از ترک‌نشین موتورسیکلت، ۵ دستگاه گوشی تلفن سرقتی از جاسازی ماهرانه در ناحیه کمر وی کشف و ضبط شد.
وی گفت: با حضور تعدادی از مالباختگان در مرکز انتظامی و بررسی دوربین‌های مداربسته در مکان‌های جغرافیایی جرم، سرنخ‌هایی از همدستان دیگر آن ها به دست آمد و بدین ترتیب تحقیقات پلیس برای ریشه یابی ماجرای گوشی قاپی در جنوب شهر وارد مرحله جدیدی شد. دو سارق موتورسوار که با مشاهده اسناد و مدارک انکارناپذیر، چاره‌ای جز بیان حقیقت نداشتند، سه تن دیگر از اعضای شبکه خود را به پلیس لو دادند. به همین دلیل گروهی از افسران تجسس عازم منطقه خواجه ربیع شدند و در چند عملیات ضربتی مخفیگاه دزدان گوشی قاپ را به محاصره درآوردند و عاملان سرقت‌های شبکه‌ای در جنوب مشهد را در حالی به دام انداختند که در بازرسی از مخفیگاه آنان نیز تعدادی گوشی‌های سرقتی، چندین قبضه کارد و قمه به همراه دو دستگاه موتورسیکلت کشف شد که در گوشی قاپی‌ها مورد استفاده قرار گرفته بودند.
سرهنگ نگهبان در ادامه این گفت وگوی اختصاصی همچنین با تاکید بر شناسایی مالخران این شبکه سرقت تصریح کرد: با جمع آوری اسناد و مدارک مستند و تحلیل‌های کارشناسی جرم، در حالی ۴ تن از مالخران زیر چتر اطلاعاتی نیروهای انتظامی قرار گرفتند که پنج سارق دستگیرشده به ۳۵۳ فقره گوشی قاپی در مناطق مختلف شهری اعتراف کردند و تعدادی از مالخران را نیز لو دادند. بنابراین ماموران با کسب مجوزهای قضایی، دامنه عملیات را گسترش دادند و مالخران گوشی‌های سرقتی را نیز در چندین عملیات غافلگیرانه دستگیر کردند.
«کلیددار امنیت مشهد» اضافه کرد: در بازرسی از مخفیگاه مالخران ۱۰۶ دستگاه گوشی تلفن سرقتی کشف و مشخص شد که پلیس با یک شبکه گسترده سرقت روبه رو شده است به همین دلیل و با تاکید و راهنمایی‌های سردار محمدکاظم تقوی (فرمانده انتظامی استان خراسان رضوی) عملیات مذکور برای دستگیری سرکردگان این شبکه سرقت و شناسایی همه عوامل مرتبط با سارقان، به صورت شبانه روزی ادامه یافت و بدین ترتیب سرنخ‌هایی از انتقال گوشی‌های سرقتی به آن سوی مرزهای کشور به دست آمد.
سرهنگ احمد نگهبان همچنین به تغییر سریال گوشی‌های مسروقه و تهیه کارتن و دفترچه‌های جعلی برای فروش آن ها اشاره کرد و افزود: واکاوی‌های تخصصی عوامل انتظامی بیانگر آن بود که اعضای این شبکه سرقت حتی از استان‌های دیگر کشور مدارک و کارتن های گوشی را تهیه می‌کنند تا در مشهد این کالاهای سرقتی را به فروش برسانند؛ اما ماجرای این سرقت‌ها از آن جا حساسیت بیشتری پیدا کرد که مشخص شد بسیاری از مالخران دستگیرشده، گوشی‌های سرقتی را به یک مالخر اصلی در منطقه گلشهر مشهد می‌فروشند و او نیز این گوشی‌ها را بسته بندی کرده و به آن سوی مرز انتقال می دهد.فرمانده باتجربه انتظامی مشهد ادامه داد: با این اطلاعات عملیات دستگیری مالخر مذکور که به «پدرخوانده مالخران» معروف شده بود، در دستور کار قرار گرفت و گروه عملیاتی پلیس در حالی تحقیق در این باره را آغاز کرد که مالخر مذکور مدام مخفیگاه خود را تغییر می‌داد و به همین خاطر عملیات دستگیری وی با وقفه مواجه می‌شد. سرهنگ نگهبان اضافه کرد: بالاخره آخرین مخفیگاه وی در منطقه گلشهر زیر چتر اطلاعاتی قرار گرفت و او در بولوار شهید آوینی به همراه یک زن جوان هنگامی دستگیر شد که سوار یک دستگاه پژو پارس قصد ورود به مخفیگاهش را داشت. وی گفت: در این عملیات ضربتی، انبار گوشی‌های سرقتی نیز لو رفت و ۱۱۵ دستگاه گوشی سرقتی دیگر نیز از مخفیگاه این مالخر حرفه‌ای کشف و ضبط شد.
وی با بیان این که ماموران انتظامی بعد از 2 ماه فعالیت‌های اطلاعاتی و عملیاتی موفق شدند این شبکه سرقت را متلاشی کنند، افزود: تاکنون ۵ سارق و 6 مالخر از اعضای این شبکه دستگیر شده‌اند و ۲۲۶ دستگاه گوشی سرقتی هم کشف شده است که بررسی‌ها برای شناسایی مالباختگان ادامه دارد و متهمان نیز روانه زندان شده‌اند. این مقام ارشد انتظامی در پایان به سارقان و به ویژه گوشی قاب‌ها هشدار داد: عملیات‌های اطلاعاتی و شناسایی سارقان و مالخران همچنان در مشهد ادامه دارد و طبق هماهنگی‌های قضایی با عاملان این گونه سرقت‌ها که «احساس امنیت» در جامعه را به خطر می‌اندازند با قاطعیت تمام برخورد خواهد شد و مجازات سختی در انتظار زورگویان و گوشی قاپ های موتورسوار است. سرهنگ نگهبان گفت: مجرمان یقین بدانند که راه گریزی ندارند و در نهایت زیر تیغ قانون قرار می‌گیرند. بنابراین تا فرصت باقی است دست از اعمال خلاف بردارند و به مسیر صحیح زندگی بازگردند.

قـرار حیـرت آور !

باورم نمی شد نامزدم بعد از حدود 6 سال که از برگزاری مراسم عقدکنان می گذرد با من در پارک ملت قرار گذاشته بود اما با آن که از او احساس تنفر هم داشتم، تصور می کردم دلش برایم تنگ شده است به همین خاطر سر قرار رفتم. در همین هنگام بود که دو جوان موتورسوار به سوی ما آمدند و....
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، دختر 22 ساله که مدعی بود برای رهایی از مشکلات زندگی فقط به طلاق می اندیشد، درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری پنجتن مشهد گفت: از روزی که به خاطر دارم مدام در خانه ما جنگ و دعوا بود. پدرم به شدت مادرم را کتک می زد و من هیچ خاطره خوبی از دوران کودکی ندارم. اما وقتی به 15 سالگی رسیدم در مسیر مدرسه به پسر جوانی دل بستم که مسیر زندگی ام تغییر کرد.
«وحید» حدود 20 سال داشت و بیکار بود اما من شیفته نگاه های محبت آمیزش شدم و تنها برای دیدار با او به مدرسه می رفتم. هیچ علاقه ای به تحصیل نداشتم ولی با شور و ذوق کتاب هایم را درون کیف می ریختم تا زودتر در مسیر مدرسه او را ببینم. زنگ های آخر هم نمی فهمیدم چگونه خودم را به خیابان اطراف مدرسه ام می رساندم. خلاصه وقتی مقطع راهنمایی را به پایان رساندم، روزی مادرم از خواستگاری پسر خاله ام سخن گفت که قرار بود به منزل ما بیایند! با آن که من به هیچ وجه او را دوست نداشتم ولی مادرم اصرار کرد که فقط برای رودربایستی با خواهرش نمی تواند پاسخ «نه» بدهد! وگرنه او هم تمایلی به ازدواج من و «مازیار» نداشت. بالاخره مراسم خواستگاری انجام شد اما روز بعد نظر پدر و مادرم کاملا تغییرکرد و حالا اصرار به ازدواج من با پسر خاله ام داشتند. در این شرایط به «وحید» گفتم که اگر مرا دوست دارد او هم باید به خواستگاری ام بیاید! ولی او به بهانه های مختلف مرا در میان شک و تردید باقی می گذاشت. از سویی خودش را علاقه مند به ازدواج با من نشان می داد و از سوی دیگر مدعی بود که شرایط ازدواج برایش فراهم نیست! من هم که اوضاع را این گونه دیدم به خواستگاری «مازیار» پاسخ مثبت دادم و با وجود این که هیچ علاقه ای به او نداشتم پای سفره عقد نشستم تا آبروی خانوادگی ما حفظ شود! در 2 ماه اول نامزدی مشکلی با یکدیگر نداشتیم و من تازه فهمیدم که آن عشق های خیابانی فرجامی جز بدبختی و تباهی نخواهد داشت و به این خاطر که توانسته بودم از «وحید» جدا شوم، خیلی خوشحال بودم اما تمایلی هم به «مازیار» نداشتم به همین دلیل خیلی با بی میلی و سرد به تماس های تلفنی اش پاسخ می دادم به طوری که هر دو نفرمان کلافه شده بودیم. خانواده من در خیالات خود بساط عروسی را آماده می کردند اما «مازیار» همچنان درگیر امور شخصی خودش بود و گاهی پیامکی برایم ارسال می کرد و من هم با یک یا دو کلمه پاسخش را می دادم. از سوی دیگر کسی را برای درددل هایم نداشتم. هردو خواهر و برادرم کوچک تر از من بودند و باید به درس و مدرسه خودشان می رسیدند. پدر و مادرم نیز درگیر امور و مشکلات خودشان بودند. حدود6سال به همین صورت سپری شد و من حالا دختری22ساله بودم که روزی «مازیار» پیام داد در پارک ملت یکدیگر را ملاقات کنیم! خیلی تعجب کرده بودم که چگونه نامزدم دلش برای دیدار با من تنگ شده است. به همین خاطر و درکمال ناباوری به محل قرار رفتم اما هنوز دقایقی بیشتر از حضورم در آن جا نمی گذشت که 2 موتورسوار جوان به سوی ما آمدند و «مازیار» از داخل جیبش مواد مخدر بسته بندی شده را بیرون کشید و به آن ها داد. حیرت زده و مبهوت نگاهش می کردم که گفت: از تو خواستم به این جا بیایی تا ماموران به من مشکوک نشوند! حالا هم از او متنفرم و فقط می خواهم با «طلاق» به فکر آینده ام باشم؛ اما ای کاش ...
گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است: با توجه به ابعاد مختلف این ماجرای تاسف بار ، بررسی های قانونی و اقدامات روان شناختی در این باره با صدور دستوری ویژه از سوی سروان پاکدل (رئیس کلانتری پنجتن مشهد) در دایره مددکاری اجتماعی آغاز شد.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی

راز لانه اسرارآمیز!


سیدخلیل سجادپور _ زن جوانی که برای درمان بیماری زنان از خراسان شمالی به مشهد آمده بود ،پس از نجات از یک ماجرای عجیب، راز لانه اسرارآمیز در بولوار توس مشهد را فاش کرد.
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، اواخر آذر ماه گذشته مرد جوانی سراسیمه و نگران خود را به کلانتری معراج مشهد رساند و راز وحشتناکی را برملا کرد. او گفت: یک سال از آغاز زندگی مشترکم می‌گذرد و من و همسرم تحصیلات عالیه داریم، اما از حدود ۱۰ ماه قبل همسرم دچار بیماری کیست تخمدان شد و این گونه سر و کارمان به مراکز درمانی افتاد. چند بار به پزشکان متعدد مراجعه کردیم، اما درمان قطعی انجام نشد، البته همسرم نیز داروهایش را به طور کامل استفاده نمی‌کرد. در همین روزها یکی از همسایگان مان که با تبلیغات درمان کیست از طریق طب سنتی در فضای مجازی روبه رو شده بود، ما را ترغیب کرد تا این روش درمانی را هم امتحان کنیم، این بود که با اصرار همسرم از شهرستان شیروان به مشهد آمدیم و به نشانی مذکور در خیابان توس ۸۱ رفتیم. این مرد جوان مدعی شد ابتدا با یک فروشگاه گیاهان دارویی عطاری برخورد کردیم، اما متصدی عطاری ما را به طبقه بالای ساختمان فرستاد .حدود ساعت ۱۲ ظهر بود که همسر ۲۸ ساله‌ام به طبقه بالای عطاری رفت و به من اجازه ورود ندادند. دو ساعت بعد همسرم با رنگی پریده و در حالی که به شدت درد می‌کشید از پله‌ها پایین آمد و من مبلغ یک میلیون و 500 هزار تومان برای هزینه درمان در داخل عطاری کارت کشیدم که بعد فهمیدم متصدی عطاری، شوهر آن زن مدعی درمانگری است.
آن روز به خاطر دردهای شدیدی که همسرم داشت به منزل یکی از بستگانمان در مشهد رفتیم. با وجود این که دردهای همسرم همچنان شدت می‌گرفت، اما او این درد را تحمل می‌کرد؛ چراکه زن مدعی درمان کیست به او گفته بود تا یک هفته این دردها بسیار طبیعی است. روز بعد به شهرمان بازگشتیم، ولی همسرم دیگر از شدت درد به خود می‌پیچید و تاب تحمل آن را نداشت، به همین دلیل با اورژانس تماس گرفتم و او را به بیمارستان امام خمینی(ره) شیروان رساندم. زمانی که پزشک بر بالین وی حاضر شد با بهت و حیرت از وضعیت وخیم همسرم ابراز نگرانی کرد و گفت: اگر نیم ساعت دیگر به مرکز درمانی نمی‌رسید به اغما می‌رفت و شاید حادثه جبران ناپذیری رخ می‌داد، با همه اقدامات اولیه درمانی پزشکان به دلیل کمبود امکانات در شهرستان مجبور شدند همسرم را با خودروهای امدادی اورژانس به مشهد اعزام کنند، اما چندین بیمارستان و مرکز درمانی همسرم را نپذیرفتند تا این که بالاخره به طرف بیمارستان امام رضا(ع) حرکت کردیم و همسرم به دلیل وخامت حالش در آن جا بستری شد. اکنون نیز با انجام اعمال جراحی در حالی از مرگ نجات یافت که پزشکان امید زیادی به معالجه وی نداشتند، از سوی دیگر نیز بررسی‌ها و معاینات درمانی نشان داد که به دلیل اقدامات غیر اصولی و ناشیانه زن مدعی درمان، کیست درون شکم همسرم ترکیده و عفونت آن همه اعضای بدنش را فرا گرفته است به طوری که پزشکان معتقدند امکان دارد همسرم قدرت باروری خود را نیز از دست بدهد، اکنون در حالی همسرم با چنین ماجرای وحشتناکی روبه رو شده است که تازه فهمیدم آن زن جوان حتی سیکل هم ندارد !گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است در پی اظهارات این مرد جوان و با توجه به اهمیت و حساسیت موضوع، بلافاصله تحقیقات گسترده‌ای از سوی نیروهای انتظامی با دستورات محرمانه سرهنگ احمد نگهبان (رئیس پلیس مشهد) آغاز شد و این ماجرای تکان دهنده با اظهارات زن ۲۸ ساله زیر ذره بین بررسی‌های پلیس قرار گرفت. به همین دلیل گروه ویژه‌ای از نیروهای انتظامی به فرماندهی مستقیم سرگرد امیررضا فعال (رئیس کلانتری معراج) وارد عمل شدند و با دستورات قاضی شعبه ۶۱۱ دادسرای عمومی و انقلاب مشهد کنکاش‌های تخصصی در فضای مجازی را ادامه دادند. نتایج این تحقیقات نشان داد که زن مدعی درمان‌های نازایی و بیماری‌های زنان تبلیغات گسترده‌ای در شبکه‌های اجتماعی دارد و این گونه طعمه‌های خود را به دام می‌اندازد، این در حالی بود که پزشکان قانونی نیز عوارض وحشتناک ناشی از این اعمال خطرناک را تایید کردند و بدین ترتیب با حضور دکتر شکیب (نماینده دانشگاه علوم پزشکی مشهد) گروهی از افسران کارآزموده کلانتری معراج به طرف بولوار توس حرکت کردند و با صحنه‌ای حیرت انگیز در طبقه سوم این ساختمان مسکونی روبه رو شدند. برخی لوازم و ابزار پزشکی روی تخت و کنار محل معاینات بیماری‌های زنان وجود داشت که از فعالیت گسترده این زن کم سواد حکایت می‌کرد، اما او مدعی بود فقط به اموری مانند بادکش و حجامت می‌پردازد، اما چون یکی از بیمارانش حال وخیمی داشت به طوری که نمی‌توانست روی پای خودش بایستد به درمان او پرداخته است. بنابر گزارش روزنامه خراسان، بررسی‌های بیشتر درباره این ماجرای هولناک در لانه اسرارآمیز در حالی توسط پلیس و کارشناسان دانشگاه علوم پزشکی مشهد ادامه دارد که زن یاد شده با سپردن وثیقه قانونی به دادسرا تا زمان رسیدگی به پرونده آزاد شده است.

ماجـرای خانـه مجـردها !

ما 7 خواهر و برادر مجرد هستیم که در یک منزل نقلی در حاشیه شهر زندگی می کنیم. به خاطر این که ازدواج های 2 خواهر و برادرم با شکست مواجه شد،پدرم دیگر اهمیتی به ازدواج فرزندان دیگرش نداد تا جایی که یکی از برادرانم عاشق شد و ...
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، این ها بخشی از اظهارات دختر 53 ساله ای است که به همراه پدر و مادر کهنسالش و برای شکایت از آزار و اذیت های یکی از برادرانش به مرکز انتظامی مراجعه کرده بود. این دختر میان سال با بیان این که همسایگان محل زندگی ما را با عنوان «خانه مجردها» می شناسند درباره سرگذشت اعضای خانواده خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری طبرسی شمالی مشهد گفت:ما4 خواهر و3 برادر هستیم که سال ها قبل به دلیل شغل پدرم از شهرستان شیروان در استان خراسان شمالی به مشهد مهاجرت کردیم و من هم فرزند اول خانواده هستم، اما روزگار سیاه ما از زمانی آغاز شد که خواهرکوچک تر از من با پسرخاله ام ازدواج کرد.
«مسعود»در خانه ما بزرگ شده بود و کبری هم به مسعود علاقه داشت.به همین دلیل «کبری» در 16 سالگی به خانه بخت رفت، اما چند سال بعد«مسعود»به اصرار خانواده اش«کبری»را طلاق داد؛ چراکه او صاحب فرزندی نشده بود و خانواده خاله ام نیز به دنبال شیرین زبانی های نوه ای بودند که به دنیا نیامد!
حدود یک سال بعد«کبری»دوباره ازدواج کرد، ولی این بار هم شوهرش معتاد ازآب درآمد و کارشان به جدایی کشید. از آن روز به بعد چشم پدرم از ازدواج فرزندانش ترسید به طوری که برای ازدواج«فخرالدین»(برادر بزرگ ترم)خیلی سخت گیری کرد و همه تحقیقات را انجام داد، ولی بازهم«فخرالدین» نه تنها همسرش را طلاق داد، بلکه 3بار دیگر هم ازدواج کرد، ولی همه ازدواج هایش با شکست روبه رو شد.حالا دیگر پدرم به ازدواج ما اهمیتی نمی داد و مدام می گفت:ما از عروس و داماد شانس نداریم !خلاصه درحالی که اوضاع زندگی ما بسیار آشفته بود، ناگهان «حسنعلی»برادر کوچک ترم عاشق دختری شد و با او رابطه برقرار کرد.پدرم وقتی ماجرا را فهمید ،خیلی تلاش کرد تا «حسنعلی» را از ارتباط با«نوشین» بازدارد؛ چراکه خانواده«نوشین»درگیر مواد افیونی بودند و پدرم از این موضوع بسیار وحشت داشت با وجود این «حسنعلی»به حرف های پدرم توجهی نکرد و معتقد بود قرار است با «نوشین» ازدواج کند نه خانواده اش!
بالاخره هیچ کس نتوانست با عشق آتشین حسنعلی مقابله کند و او با «نوشین» ازدواج کرد.دو سال اول زندگی خوبی داشتند، ولی بعد از آن «حسنعلی» آرام آرام رابطه اش را با ما قطع کرد و چند سالی از او و همسرش خبری نداشتیم تا این که روزی«نوشین» او را با مقداری از لوازم منزل سوار تاکسی کرد و به خانه ما آورد.او «حسنعلی» را سرکوچه پیاده کرد و به دنبال زندگی خودش رفت. تازه فهمیدیم که «حسنعلی» به یک معتاد حرفه ای تبدیل شده و همه لوازم زندگی اش را به مالخران فروخته است! از آن روز به بعد دیگر هیچ وقت رنگ خوشی و آرامش را ندیدیم. «حسنعلی» مصرف کننده شیشه وکریستال بود. اوایل«فخرالدین» و«زین الدین» پولی برای خرید مواد به او می دادند تا درکوچه آبروریزی نکند، ولی بالاخره آن ها هم خسته شدند و او را رها کردند. چندبار«حسنعلی» را به مرکز ترک اعتیاد بردیم ،اما فایده ای نداشت و دوباره به مصرف ادامه می داد.او حالا به یک کارتن خواب تبدیل شده است و هر چند روز با چاقو به خانه می آید و با آبروریزی و فحاشی و همچنین تهدید و کتک کاری از پدرم پول می گیرد، اما این بار با چاقو مادرم را مجروح کرد تا حلقه ازدواجش را بفروشد و پولش را به او بدهد ! حالا هم به کلانتری آمده ایم تا او را به مرکز ترک اعتیاد ببرید و ما را از شر او نجات دهید؛ چراکه دیگر از عنوان«خانه مجردها» خسته شده ایم ، اما ای کاش ...
گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است بررسی های قانونی و اقدامات مشاوره ای درباره این ماجرا با دستور سرهنگ قاسم همت آبادی(رئیس کلانتری طبرسی شمالی مشهد) به کارشناسان دایره مددکاری اجتماعی سپرده شد.

ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی

دسیسه شـوم !

نمی دانستم در خانه مجردی یکی از دوستانم، دسیسه ای شوم برای من طراحی کرده اند به همین دلیل هم با اعتمادی که به دوست مطلقه ام داشتم، شبانه به خانه اش رفتم اما ناگهان جوانی وارد آن خانه شد که ...
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، دختر 15 ساله در حالی که به شدت اشک می ریخت، ماجرای تلخی را برای مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری قاسم آباد مشهد فاش کرد وگفت: یکی از دوستانم که از مدتی قبل از شوهرش طلاق گرفته است با من تماس گرفت و خواست تا برای انجام تتو(خالکوبی) به منزلش در منطقه پنجتن مشهد بروم چرا که من به کار خالکوبی و تتو مشغول هستم. من هم که اعتماد زیادی به دوستم داشتم و از سوی دیگر می دانستم بعد از طلاق به صورت مجردی زندگی می کند، حدود ساعت21 به طرف منزل آن ها حرکت کردم. خانواده ام درباره رفت و آمدهای من به منزل دوستانم یا فعالیت های کاری در بیرون از منزل سخت گیری نمی کردند چرا که آن ها از یکدیگر طلاق گرفته اند و به همین دلیل هم با خیالی آسوده به منزل دوستم رفتم. با آن که دوست پسر «هاجر» هم آن جا بود و با یکدیگر قلیان می کشیدند ولی من اهمیتی ندادم و مشغول «تتو» برای دوستم شدم چرا که آن ها قصد داشتند با یکدیگر ازدواج کنند. خلاصه کار خالکوبی تا ساعت یک بامداد طول کشید و من تصمیم گرفتم شب را در منزل دوستم سپری کنم و صبح به خانه خودمان در منطقه قاسم آباد بروم. به همین دلیل مشغول گفت و گو شدیم تا این که سپیده صبح خوابمان برد اما حدود 3ساعت بعد وقتی چشمانم را باز کردم با جوان دیگری در منزل روبه رو شدم که خودش را از دوستان نامزد «هاجر» معرفی می کرد. او قصد داشت مرا آزار و اذیت کند ولی وقتی مقاومت مرا دید با چاقو تهدیدم کرد. من هم با گریه التماس می کردم که به من کاری نداشته باشد اما همه التماس هایم بی فایده بود و آن جوان مرا طعمه هوسرانی های خودش کرد. بعد از این ماجرا و در حالی که به شدت از ماندن در منزل مجردی دوست مطلقه ام پشیمان بودم، چاره ای جز شکایت قانونی ندیدم و به کلانتری آمدم اما ای کاش ...
گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است با توجه به اهمیت این ماجرای تلخ وآگاه سازی دختران جوان و نوجوان از آسیب های اجتماعی در جامعه، رسیدگی به این پرونده با صدور دستوری از سوی سرهنگ احمد زمانی(رئیس کلانتری قاسم آباد)به مشاوران زبده دایره مددکاری اجتماعی سپرده شد تا جوان شیطان صفت نیز به مجازات قانونی برسد.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی

تاريخ : سه شنبه ۱۹ دی ۱۴۰۲ | 19:29 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |