تأسیس جمهوری اسلامی و رخدادهای سال‌های آغازین پس از پیروزی انقلاب

محمدرضا شاه در ۲۶ دی ماه ۱۳۵۷، تحت عنوان معالجات پزشکی کشور را ترک کرد. سرانجام، خمینی پس از ۱۴ سال تبعید و ۴ ماه اقامت در فرانسه در ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ از فرانسه به ایران بازگشت. جمعیت انبوهی به استقبال وی آمدند. خمینی سپس به بهشت زهرا رفت و سخنرانی معروفی را علیه حکومت پهلوی و دولت بختیار ایراد کرد.[۱۶۸] در سال ۲۰۱۵ مأمور سابق موساد گفت پیش از بازگشت خمینی، شاپور بختیار طرح ترورش را به اسرائیل پیشنهاد کرد، اما موساد نپذیرفت.[۱۶۹]. خمینی چند روز بعد، بازرگان را مسئول تشکیل دولت موقت با شرط در نظر نگرفتن روابط حزبی کرد. در حکمی که خمینی برای بازرگان صادر کرد، دولت وی را مسئول برگزاری رفراندوم تغییر نظام به جمهوری اسلامی، تشکیل مجلس مؤسسان برای تدوین قانون اساسی جدید و برگزاری انتخابات مجلس نمایندگان کرد. همزمان، استعفای برخی مقامات، نمایندگان، مدیران و ارتشیان، دولت بختیار را تحت فشار قرار داد. در ۲۱ بهمن، فرماندار نظامی تهران ساعت حکومت نظامی را از ۱۲ تا ۱۶ تعیین کرد، که گویا هدف آن دستگیری سران انقلاب بود. اما خمینی، از مردم درخواست کرد که بی‌توجه به حکومت نظامی به خیابان‌ها بیایند. در این روز با حمله گارد شاهنشاهی به پادگان نیروی هوایی، جنگ خیابانی آغاز شد. ارتش و کلانتری‌ها اعلام بی‌طرفی کردند. سرانجام، بختیار در ۲۲ بهمن استعفا داد و نهادهای اصلی حکومت شامل ارتش، ژاندارمری، پلیس، صدا و سیما، نخست‌وزیری و مجلس به تصرف مردم درآمد و انقلاب به پیروزی رسید.[۱۷۱] آنچه به خمینی کمک کرد بتواند رهبری انقلاب را به دست بگیرد، این بود که او اولاً، توانست روحانیت شیعه را که معمولاً جناح گرا و فردگرا هستند را ماهرانه در حمایت از خود متحد کند. ثانیاً، خمینی توانست گروه‌های سیاسی مختلف با اهداف مختلف را با هدف حذف شاه متحد کند. ثالثاً، خمینی توانست با تعبیر مبارزه خود علیه شاه در قالب شعارهای آسمانی، توده‌های مردم به‌خصوص طبقات پایین را جذب کند. انقلاب بدین ترتیب تبدیل به بازسازی واقعه کربلا و جنگ بین حق و باطل شد، که در آن حامیان و مخالفان انقلاب نقش‌های حسین و یزید را تداعی می‌کردند. شخصیت خمینی در تبعید، شخصیت مهدی را تداعی می‌کرد که از طریق نوابش به پیروان خود پیام می‌فرستد.[۱۷۲] پس از انقلاب، در ۱۲ فروردین همه‌پرسی نظام جمهوری اسلامی در ایران برای تعیین نوع حکومت برگزار گردید. این رفراندم اولین مورد رویارویی بین خمینی و سایر نیروهای انقلابی بود.[۱۷۲] چهره‌های لیبرال‌تر روحانیون مانند طالقانی و شریعتمداری به همراه گروه‌هایی مانند جبهه ملی و بازرگان موافق وجود چندین گزینه انتخابی برای رفراندم بودند. اما سرانجام به فرمان خمینی، مردم تنها می‌توانستند بین گزینه جمهوری اسلامی در مقابل نظام سلطنتی انتخاب کنند.[۱۷۳] پس از انقلاب، با نظر خمینی احکام شریعت اسلامی نظیر اجرای قصاص، حدود شرعی و حجاب اسلامی زنان اجرا شد. همچنین، وی فرمان انقلاب فرهنگی را جهت تصفیه دانشگاه‌ها از به گفته وی «استادان و دانشجویان ضدانقلاب» صادر کرد، که در پی آن دانشجویان و استادان چپ، لیبرال و بهایی اخراج شدند.[۱۷۲] دوران حکمرانی او همراه بود با درگیری مسلحانه در کشور و حمله عراق به ایران، که نهایتاً به افزایش قدرت طرفدارانش با پیروزی حزب جمهوری اسلامی در انتخابات مجلس اول و ریاست جمهوری دوم، حذف معمولاً خشونت‌آمیز گروه‌های مخالف به‌رغم مقاومتشان و افزایش اعمال کنترل ایدئولوژیکی و رفتاری بر مردم انجامید.[۱۷۴] به‌گفتهٔ خامنه‌ای خمینی مخالفان نظام را اعدام می‌کرد،[۱۷۵] صادق خلخالی صدها نفر از مسئولان نظام سابق و هزاران نفر دگراندیش را از جمله در کردستان اعدام یا تیرباران کرد که شامل سرکوب بسیاری از متحدان پیشین خودش نیز شد.[۸۰] بیش از ۳٬۰۰۰ نفر از زندانیان سیاسی تابستان ۱۳۶۷ به حکم حکومتی او اعدام شدند.[۸۰][۱۷۶] به نوشته موژان مؤمن، بعد از بازگشت به ایران هر کسی که حرفی متفاوت با خمینی می‌زد یا مخالفتی با او می‌کرد به مانند ناکثین با او برخورد می‌شد؛ یعنی کسانی مانند طلحه و زبیر یا عایشه که در زمان خلافت علی، بعد از بیعت با او، به مخالفت با علی پرداختند. اتهام معمول برای کسانی که در دادگاه‌های انقلاب دوران خمینی به اعدام محکوم می‌شدند «مفسد فی الارض» بود: اتهامی مبهم و غیرقابل تعریف از نظر کیفری با بار لغوی قرآنی بسیار سنگین.[۱۷۲] پس از پیروزی انقلاب ۵۷ در ابتدا نقدهای بسیاری به خمینی می‌شد اما با گذشت زمان، فضای کشور روز به روز و به سرعت به سوی عدم امکان نقد خمینی پیش رفت. از این رو گروه‌های مختلف به شدت از طرف شخص خمینی و طرفدارانش طرد می‌شدند و یکی پس از دیگری از صحنهٔ سیاست حذف کردند. با آغاز گنجاندن نظریهٔ ولایت فقیه در قانون اساسی و این که رهبری در زمان غیبت امام زمان جانشین وی است، کم‌کم نقد خمینی به خط قرمز تبدیل شد و هیچکسی حق نقد به او را نداشت و این خط قرمز تا زمان مرگ وی در سال ۱۳۶۸ ادامه داشت.[۱۷۷][۱۷۸][۱۷۹][۱۸۰][۱۸۱][۱۸۲][۱۸۳][۱۸۴][۱۸۵] روح‌الله خمینی و طرفدارانش به تدریج برخی از چهره‌های اصلی انقلاب را حکومت حذف کردند یا به حاشیه راندند. مانند مهدی بازرگان اولین نخست‌وزیر ایران پس از انقلاب، سید ابوالحسن بنی‌صدر اولین رئیس‌جمهور ایران، حسینعلی منتظری قائم مقام رهبری، محمدکاظم شریعتمداری مرجع تقلید شیعه، عباس امیرانتظام سخنگوی دولت موقت و صادق قطب زاده رئیس صدا و سیما. همچنین به مانند سایر انقلاب‌ها ائتلاف گروه‌ها و احزابی که در سرنگونی شاه مشارکت داشتند دیری نپایید. در دوران رهبری خمینی، گروه‌های مخالف حذف شدند که این حذف اغلب به صورت خشونت‌آمیز و با وجود مقاوت این گروه‌ها بود. از جمله این گروه‌ها می‌توان مجاهدین خلق، جبهه ملی، حزب توده، فدائیان خلق اکثریت و اقلیت، حزب پیکار و … را نام برد.[۱۸۶] خمینی مهدی بازرگان را به سِمت نخست‌وزیر دولت موقت انتخاب کرده بود. اما در کنار این دولت رسمی کمیته‌های انقلاب اسلامی شکل گرفت که عملاً دولتی در سایه بود و دولت بازرگان کنترلی بر آن نداشت.[۱۷۲] پس از انقلاب اسلامی به فرمان سید روح‌الله خمینی، برای محاکمه مقامات نظام شاهنشاهی پهلوی، صادق خلخالی به عنوان حاکم شرع دادگاههای انقلاب منصوب شد.[۱۸۷] کمیته‌های انقلاب در هر شهری تشکیل شد. صدها نفر در اویل انقلاب اعدام شدند. این اعدام‌ها بعضی بخاطر جرایم ناچیز و حتی گاهی بدون محاکمه انجام می‌شد.[۱۷۲] خمینی در سخنرانی ۱۸ خرداد ۱۳۶۰ در حسینیه جماران صراحتاً می‌گوید: من تا اُنجایی که بتوانم، تا اُنجایی که اخلاق اسلامی اقتضا می‌کند که همهٔ اینها را به آرامش دعوت کنم، همهٔ گروه‌ها و گروهکها را به آرامش دعوت کنم، همهٔ افراد را به آرامش اِ دعوت کنم، عمل خواهم کرد، نصیحت خواهم کرد، نصیحت برادرانه خواهم کرد، نصیحت خاضعانه خواهم کرد، لکن این را باید همه بدانند اُن روزی که من احساس خطر برای جمهوری اسلامی بکنم، اُن روزی که من احساس خطر برای اسلام بکنم، اُن روز این‌طور نیست که بَز ما باز من بشینم نصیحت کنم؛ دست همه را قطع خواهم کرد.[۱۸۸]و[۱۸۹]. پس از بازرگان، ابوالحسن بنی‌صدر که از حلقه نزدیکان او در پاریس بود به ریاست جمهوری رسید. هر چند خمینی در ابتدا حامی بنی‌صدر بود به مرور حمایت خمینی به انتقاد خمینی از بنی‌صدر تبدیل شد و سرانجام بنی‌صدر از ریاست جمهوری خلع شد.[۱۷۲] در فروردین سال ۱۳۶۰ در پی انقلاب فرهنگی ایران، به فرمان خمینی دانشگاه‌ها بسته شد و به دنبال آن کسانی که به ظن نظام، اسلامی نبودند یا سوابق راضی‌کننده‌ای در قبل از انقلاب نداشتند از دانشگاه‌ها اخراج شدند. همچنین دانشگاه‌ها از چپگرایان و بهاییها اعدام شدند. در همان زمان حجاب در ایران اجباری شد و سازمان حزب‌الله به هر زنی که در خیابان حجاب مناسب نداشت حمله می‌کرد.[۱۷۲] روابط خمینی با روحانیان برجسته قم و مشهد در سال‌های ۶۱ و ۶۲ به تیرگی گرایید. علمای برجسته مشهد مانند شیرازی و قمی در بهار سال ۱۳۶۱ در سخنرانی‌های خود چندین مورد به رژیم انقلابی حمله کردند. همچنین روحانیانی مانند سید احمد زنجانی، بهاءالدین محلاتی و علی تهرانی به انتقاد از خمینی، جمهوری اسلامی و ایده ولایت فقیه پرداختند. در قم شریعتمداری و سید محمدرضا گلپایگانی علیه استیلای جمهوری اسلامی موضع گرفتند. هرچند سید شهاب‌الدین مرعشی نجفی سعی کرد موضعی خنثی بگیرد. با اعلام خمینی مبنی بر اینکه وجوهات اسلامی باید به امام جمعه‌های منتصب او پرداخت شود، ضربه اقتصادی سختی به مراجع مستقل خورد و آن‌ها دیگر نمی‌توانستند با جمع‌آوری وجوهات طلبه‌های دینی و کارهای خیریه خود را تأمین مالی نمایند.[۱۷۲] با تمام این مخالفت‌ها در سطح روحانیان که بعضاً مانند شریعتمداری از نظر دینی برجسته‌تر از خمینی بودند و همچنین در میان انقلابیون منتقد، خمینی به دلایل چندی توانست خود را به عنوان رهبر حکومت اسلامی در ایران بقبولاند. امین سیکل این دلایل را نام می‌برد:[۱۹۰] خمینی پیش از همه روحانیان هم دوره‌اش صحبت از تشکیل حکومت اسلامی در ایران کرده بود.[۱۹۱] شخصیت اسرارآمیز خمینی: بیشتر مردم ایران او را به عنوان چهره‌ای مبارز علیه شاه می‌شناختند. اما به اندازه کافی در مورد او و افکارش نمی‌دانستند تا خمینی را به‌طور انتقادی مورد ارزیابی قرار دهند.[۱۹۲] شخصیت کاریزماتیک خمینی که او را از سایرین متمایز می‌کرد.[۱۹۳] نبود رهبری در سطح خمینی در میان مخالفان سکولار و مذهبی خمینی[۱۹۴] فراست سیاسی خمینی و قدرت او در به حرکت درآوردن توده مردم.[۱۹۵] در مارس ۱۹۸۰ خمینی قانون حمایت خانواده را لغو کرد و حجاب زنان را اجباری کرد. هر چند بعد از تظاهرات پرشمار زنان مخالف در اسفند ۵۷، خمینی موقتاً عقب‌نشینی کرد، اما در ماه ژوئیه پوشش اسلامی را در ادارات دولتی اجباری کرد و یک سال بعد نیز مجلس بقیهٔ زنان را موظف به این کار کرد.[۱۹۶]

فتوای جهاد با کومله

سید روح الله خمینی در ۲۸ مرداد ۱۳۵۸ علیه مناطق کردنشین ایران فرمانی به نام «فتوای جهاد» اعلام کرد و صادق خلخالی را حاکم شرع دادگاه‌های انقلاب نمود که وی در همان روز اول حکم اعدام ۱۲ نفر را در پاوه صادر کرد. از این تاریخ به بعد پاسداران و نیروهای تحت امر خمینی از کرمانشاه شروع کرده و به سمت کردستان و سپس به سوی شهرهای جنوبی آذربایجان غربی پیشروی کرده و به شهروندان عادی هم رحم نکرده و صدها نفر را تیرباران کردند.[۱۹۷][۱۹۸]

شروع جنگ ایران و عراق تا سال ۱۳۶۷

عراق در ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ به ایران حمله کرد چرا که صدام حسین گمان می‌کرد که ایران در این زمان ضعیف و آسیب‌پذیر است و اقلیت عرب‌های خوزستان او را در جنگ یاری خواهند کرد. اما اشتباه محاسباتی صدام و جنگ باعث اتحاد ایرانیان و به غلیان درآمدن آمیزه‌ای از احساسات ملی و شیعی شد. جنگ ایران و عراق باعث تقویت بسیج و سپاه پاسداران و خمینی شد. در وضعیت اضطراری جنگ، طرفداران خمینی سرکوب داخلی را افزایش دادند و برای مثال روزنامه مجاهدین را تعطیل کردند.[۱۹۹] تا پاییز ۱۳۵۹ (۱۹۸۰) طرفداران خمینی کنترل تمام نهادهای حکومتی به جز ریاست جمهوری و چند وزارت کلیدی را در دست گرفته بودند.[۲۰۰] در این زمان خمینی دستور داد که مسئله گروگان‌گیری کارکنان سفارت آمریکا که به انزوای سیاسی ایران و تحریم‌های آمریکا انجامیده بود باید حل شود. مذاکرات پنهانی بین ایران و آمریکا انجام شد و توافقات حاصل شد. اما گروگان‌ها با تأخیر و کمی بعد از آنکه جیمی کارتر دفتر ریاست جمهوری را در ۲۰ ژانویه ترک کرد آزاد کردند.[۲۰۱] ایران موفق شد اراضی اشغالی را از عراق پس بگیرد و در تابستان ۱۳۶۱ با امید حمایت از شیعیان عراق، جنگ را به داخل خاک عراق کشانید.[۲۰۲] مهم‌ترین واقعه سیاست خارجی در نیمه دهه هشتاد میلادی، ماجرای ایران-کنترا بود.

تسخیر لانه جاسوسی آمریکا: برگزاری موفقیت آمیز انتخابات و مشارکت گسترده مردم، امیدهای آمریکا را در سرنگونی قریب الوقوع نظام اسلامی که خبر آن مرتباً در رسانه های گروهی غرب و بیانیه های ضد انقلاب داخلی منعکس می شد، بر باد داد. روز ۱۳ آبان گروهی از نیروهای مسلمان دانشگاهی با نام «دانشجویان مسلمان پیرو خط امام» سفارت آمریکا در تهران را اشغال کرده و پس از شکستن مقاومت تفنگداران آمریکاییِ نگهبان سفارت، جاسوسان آمریکایی را بازداشت کردند. سندهای بدست آمده از سفارت پرده از اسرار جاسوسی ها و دخالت های بی شمار آمریکا در ایران و کشورهای مختلف جهان برمی داشت و اسامی بسیاری از عوامل و رابط ها و جاسوس های آمریکا و انواع شیوه های جاسوسی و تحرکات سیاسی این کشور را در مناطق مختلف جهان افشا می کرد. امام خمینی از حرکت انقلابی دانشجویان حمایت کرد و آن را انقلابی بزرگتر از انقلاب او نامید. طرح عملیات آزاد کردن جاسوسان بازداشت شده با واقعه شگفت و معجزه آسا در صحرای طبس ایران، با شکست مواجه شد. مرگ شاه در تاریخ ۵ مرداد ۱۳۵۹ در مصر، عملاً یکی از شرایط ایران را که استرداد او به عنوان جنایتکار اصلی در کشتارهای مردم بود، منتفی ساخت. سرانجام پس از ۴۴۴ روز با وساطت الجزایر و بنا به رأی نمایندگان مجلس شورای اسلامی و بر طبق توافقنامه الجزیره بین ایران و آمریکا، جاسوسان آزاد شدند و آمریکا متعهد به عدم دخالت در امور داخلی ایران و باز پس دادن اموال و دارائی های بلوکه شده ایران شده که هیچ گاه بدان عمل نکرد.

نامه معنوی امام به گورباچف: روز یازدهم دی ماه ۱۳۶۷ هجری شمسی، امام خمینی پیامی به گورباچف صدر هیأت رئیسه شوروی سابق صادر کردند. رهبر انقلاب اسلامی ضمن اظهار نظر صریح در باره تحولات جهان کمونیست اعلام فرمود: «از این پس کمونیسم را باید در موزه های تاریخ سیاسی جهان جستجو کرد». امام همچنین سعی نمود با استدلال، گورباچف را متوجه نادرست بودن تفکر مادی گرایان بنماید و او را به خدا و جهان غیب متوجه نماید. امام خمینی در استدلال های خود به آیاتی از قرآن اشاره نمود و پس از آن ضمن بحث کوتاه فلسفی، از گورباچف خواست که دستور دهد صاحبان این علوم برای تحقیق در این زمینه ها به نوشته های ابن سینا، فارابی، سهروردی و ملاصدرا مراجعه نمایند و نیز توصیه نمود تنی چند از خبرگان تیزهوششان را برای فهم نکات باریک عرفانی به خصوص آثار محی الدین عربی به شهر قم بفرستد.

حکم به ارتداد سلمان رشدی: جنگ عراق و ایران که پایان یافت، رهبران سیاسی غرب تهاجم تازه ای علیه اسلام انقلابی آغاز کردند. ماجرای تدوین و انتشار وسیع کتاب مبتذل «آیات شیطانی» نوشته سلمان رشدی و حمایت رسمی دولت های غربی از آن، سرآغازی بر فصل تهاجم فرهنگی بود. امام خمینی در تاریخ ۲۵/۱۱/۱۳۶۷ در ضمن چند سطر کوتاه به صورت حکم ارتداد و اعدام سلمان رشدی و ناشرین مطلع از محتوای کفرآمیز این کتاب، انقلابی دیگر برپا کرد. پیامدهای این واقعه موجودیت جامعه اسلامی را به عنوان یک امت واحده جلوه گر ساخت. صدور این حکم، تصور اشتباه غربی ها را در این که ایران با پذیرش قطعنامه از هدف های انقلابی اسلامی خود دست کشیده است، درهم ریخت.


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: امام خمینی ره

تاريخ : سه شنبه ۱۳ خرداد ۱۴۰۴ | 22:2 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |