دهه امامت و ولایت

دهه امامت و ولایت یا هفته امامت و ولایت به فاصله زمانی عید قربان تا عید غدیر گفته می‌شود[۱] تعبیر هفته ولایت و امامت برای ۱۸ تا ۲۷ ذی‌الحجه که وقایعی مرتبط با فضایل اهل‌بیت(ع) همچون مباهله، نزول هل اتی و... رخ داده، نیز به‌کار می‌رود.[۲] همه ساله روزهای این دهه توسط بنیاد بین‌المللی غدیر نامگذاری شده و اعلام می‌گردد.[۳] همچنین جشن‌ها و مراسم متعددی توسط شیعیان برای برزگداشت این دهه برپا می‌شود.[۴]

از مناسبت‌های دیگری که در این روزها وجود دارد می‌توان به بخشیده شدن فدک توسط پیامبرص به حضرت زهراس‌ در ۱۴ ذی‌الحجه[۵] و ولادت امام هادی ع [۶] در ۱۵ ذی‌الحجه اشاره کرد. ولادت امام هادی(ع) در کنار عید قربان و غدیر در تقویم رسمی ثبت شده‌اند؛ اما این دهه از مناسبت‌های رسمی تقویم جمهوری اسلامی ایران محسوب نمی‌شود.[۷]

در روایتی از امام رضاع عید غدیر و قربان در کنار عید فطر و روز جمعه به عنوان چهار روز با عظمت و شکوه در قیامت معرفی شده‌اند.[۸]

امامت و ولایت علی بن ابی‌طالب

امامت و ولایت علی بن ابی‌طالب به مقام معنوی و روحانی علی بن ابی طالب و جایگاه وی در تعلیم حقیقت دین و برپایی شریعت اسلام بعد از محمد، پیامبر اسلام، اشاره دارد.

خاتم ولایت محمدی

شیعیان معتقدند در حالی که محمد همزمان واجد مقام نبوت و ولایت است، علی مهر کامل ولایت است، از این رو «ولی‌الله» خوانده می‌شود. چنان‌که سید حیدر آملی می‌گوید، ولایت وجه باطنی و داخلی نبوت است.[۷] هانری کربن می‌گوید همان‌طور که ظاهر نبوت باید در شخصی به خاتمیت برسد و آن شخص محمد است، باطن آن که ولایت است، نیز باید با تجلی در شخصی زمینی به خاتمیت برسد. این شخص علی است، که نزدیک‌ترین قرابت معنوی را به محمد دارد؛ یعنی، ولایت محمدی وجه باطنی و پوشیده نبوت همه انبیاست که با علی به ظهور رسیده است.[۸] . از همین روست که اغلب طریقت‌های صوفیانه سلسله معنوی خویش را به وی می‌رسانند و از وی آغاز می‌کنند. هانری کربن می‌گوید، حتی اگر در استناد تاریخی این سلسله‌های معنوی مناقشه باشد، بیشتر نشان دهنده نیت آن‌ها در اتصال به منشأ ولایت است.[۹]

ابلاغ امامت و ولایت

غدیر خم : هنگامی که محمد از حجةالوداع در سال ۶۳۲ میلادی بازمی‌گشت، خطابه‌ای در مورد علی ایراد نمود که توسط شیعه و سنی بسیار متفاوت تفسیر شده است. مطابق با روایت هر دو گروه محمد گفت که علی وارثش و برادرش و کسی است که هر کس پیامبر را به‌عنوان مولایش (رهبر یا دوست قابل اعتماد) بپذیرد (کلمهٔ مولا مرتبط است با ولایت (به کسر واو) یا وَلایت (به فتح واو) که حکومت، شروع مبادرت، غلبهٔ معنوی و قدرت معنی می‌دهد) باید او را نیز به‌عنوان مولایش بپذیرد. شیعیان این بیان را به معنی تعیین علی به جانشینی پیامبر و اولین امام می‌دانند. در مقابل اهل سنت این بیان را تنها اظهار نزدیکی پیامبر به علی می‌دانند و نیز اظهار خواسته‌اش که علی به‌عنوان پسرعمو و فرزندخوانده‌اش جانشین او در مسئولیت‌های خانوادگی‌اش پس از مرگ شود.[۱۰] . در این راستا، یکی از مستندات شیعه، احادیث قرطاس در کتاب سُلَیم بن قیس الهلالی و دیگر منابع می‌باشد که در احادیث آن ادعا شده پیامبر در آخرین لحظات حیات، جهت نگارش وصیت خود، صحیفه و دواتی خواسته و علیرغم اختلاف و نزاع جمع حاضر بر سر این موضوع، به ترتیب، دوازده جانشین پس از خود را با نام و نشان به علی املا نموده است.[۱۱][۱۲]

نسبت خلافت با ولایت و امامت علی

علی در تاریخ اسلام چهارمین خلیفه بوده است. اما، آنچه به لحاظ تاریخی رخ داده است تأثیری بر امامت ندارد. همچنان که دیگران که واجد جایگاه خلافت بوده‌اند، بهره ای از امامت ندارند. همچنین، فقدان منصب خلافت چیزی از مرتبت امام نمی‌کاهد. هانری کربن می‌گوید در تشیع امامت، فراتر از رقابت خاندان‌ها برای حکومت است. امامت وابسته به اقرار و قبول مردم نیست. بلکه ریشه در فر ایزدی امام دارد، که مردم قادر به درکش نیستند.[۱۳]

تمایز یافتن تاریخی شیعیان علی

ویلفرد مادلونگ می‌گوید پس از جدایی خوارج، حامیان علی بر مبنای ولایت علی مجدداً با وی بیعت کردند. این بار، آن‌ها با ارجاع به حدیث غدیر که از محمد نقل شده است، متعهد شدند دوست کسی باشند که با وی دوست است و دشمن آنکه با وی دشمن است. «ولی لمن والاه، عدو لمن عاداه» علی تصریح کرد که پایبندی به سنت محمد نیز به شرط بیعت افزوده شود، اما سنت ابوبکر و عمر را به عنوان شرط بیعت نپذیرفت. اما خوارج می‌گفتند بیعت باید مبتنی بر قرآن و سنت محمد، ابوبکر و عمر باشد، نه ولایت یک شخص خاص. احتمالاً در همین زمان، علی حدیث غدیر را علناً در برابر عموم اعلام کرد و از مردمی که شاهد واقعه غدیرخم بوده‌اند درخواست کرد که بر آن شهادت دهند. دوازده یا سیزده تن از صحابه شهادت دادند که این حدیث را از محمد شنیده‌اند که علی «مولای» آن کس است که محمد مولای اوست. («من کنت مولاه فهذا علی مولاه») بدین ترتیب علی صراحتاً مرجعیت دینی فراتر از ابوبکر و عمر را برای خود مطرح کرد.[۱۴] . در سال‌های بعد، بخصوص پس از سقوط مصر و کشته شدن شیعیانش در آنجا، علی با صراحت بیشتر دیدگاه‌هایش از جمله دربارهٔ خلفای پیشین و استحقاقش بر خلافت محمد را در نامه‌ای خطاب به پنج تن از شیعیانش بیان کرد که متن آن در الغارات ثقفی آمده است.[۱۵] . ولی کلمه‌ای عربی به معنای شخص دارای ولایت می‌باشد؛ ولی به معنای دوست، یاور و سرپرست به کار رفته است. این کلمه در قرآن و متون اسلامی به کار رفته‌است و تفاوت تعریف و تفسیر آن از اختلافات اصلی میان شیعه و سنی می‌باشد. همچنین ولی در فقه و حقوق نیز این اصطلاح کار برد دارد. در ادبیات فارسی نیز از طریق صوفیان رواج گسترده یافته‌است. وِلایت (به صدای پائین واو) و وَلایت (به صدای بالای آن) به یک معنا است، مانند دلالت و دلالت که هر دو به یک معنا است، و حقیقت ولایت عبارتست از بعهده‌گرفتن کار، و منصوب شدن بر آن و «ولی» و «مولی» هر دو استعمال می‌شوند در این معنا، البته‌هم در معنای اسم فاعل آن، یعنی موالی (به کسر لام) و هم در معنای اسم مفعول آن یعنی‌موالی (به فتح لام) و به مؤمن گفته می‌شود ولی‌الله ولی دیده نشده که بگویند مؤمن مولای‌خداست، ولی هم گفته می‌شود «الله ولی‌المؤمنین» و هم «الله مولا المؤمنین».[۱] ولایت در لغت به معنای سلطنت و یاری کردن نیز آمده‌ و در تلفظ حرف اول آن اختلافی گزارش شده‌است. ابن سکّیت وِلایت (با کسره واو) به معنای سلطنت و وَلایت و وِلایت را به معنای یاری کردن گفته‌است. سیبویه معتقد است که وَلایت «مصدر» است و وِلایت اسم امری است که فرد بر انجامش قیام کرده است.[۲]

وِلایت

وِلایت به‌معنای سرپرستی، مالکیت تدبیر و صاحب اختیار بودن از واژه‌های پراستعمال قرآن کریم‌ است. ولایت، گاهی اشاره به فعل خدا است که در این صورت عین توحید و یکی از اسماء و صفات خداوند است. این نوع ولایت که ولایت تکوینی و رابطه علّی و معلولی بین خالق و مخلوق است، منحصر به خدا است. از آنجا که ولایت خداوند ذاتی است، بنابراین، ولایت برخی از پیامبران و ائمه معصومین، ظهور و تجلی ولایت خدا است. ولایت گاهی نیز تشریعی، یعنی قراردادی و اعتباری است و به‌معنای قانون‌گذاری در جهان خلقت است. این ولایت نیز متعلق به خداوند دانسته شده است. ولایت گاهی‌ بر فعل انسان است که در این حالت، از سنخ ولایت تشریعی است. این نوع ولایت در فقه مورد بررسی قرار می‌گیرد و شامل ولایت بر محجوران و ولایت بر نخبگان جامعه یا ولایت فقیه می‌شود. متکلمان شیعه معتقدند همه پیامبران ولیّ نبودند و طبق آیات قرآن، فقط برخی از پیامبران نظیر حضرت رسول اکرم و حضرت ابراهیم به این مقام رسیده‌اند؛ همچنین معتقدند که معرفی ولیّ، بر اساس قاعده لطف بر خدا واجب است. برای تحقق این قاعده، لازم است که ولیّ معصوم باشد و توسط معصوم دیگری همچون پیامبر معرفی شده باشد. با وجود اینکه ولایت در عرفان، جنبه باطنی دین و به‌منزله گنجی مخفی است، به عقیده برخی هر سالکی با پیمودن مراحل سلوک می‌تواند به آن دست یابد. ولایت، مقام قرب است که به عقیده برخی دیگر مخصوص پیامبر اسلام و ائمه معصومین است.

دیدگاه های شیعه

در تفکرات شیعی «ولایت مستلزم تصرف یک دوست در امور دوست دیگر» بیان شده‌است و تأکید شده‌است چنانچه کفار به عنوان اولیای مسلمین در نظر گرفته شوند، به تدریج ایمان مسلمین تباه می‌گردد.[۴]

مفهوم‌شناسی وِلایت

واژه وِلایت را به‌معنای سرپرستی یا دوستی دانسته‌اند.[۱] به گفته علامه طباطبایی، ولایت به‌معنای نصرت و یاری نبوده، بلکه به‌معنای سرپرستی و مالکیت تدبیر است. این معنا، معنایی عمومی است و در تمامی مشتقات آن جریان دارد.[۲] از نظر وی، ولایت عبارت است از یک نوع قرب و نزدیکی که موجب نوع خاصی از حق تصرف و مالکیت تدبیر می‌شود.[۳] آیت الله جوادی آملی، معنای اصلی ولایت را قرب و نزدیکی و لازمه آن را تصدی و سرپرستی امور یا نصرت و محبت دانسته است.[۴] از نظر فَخْرُالدّین طُریحی، صاحب مجمع البحرین، وَلایت به تدبیر و قدرت و فعل اشاره دارد و به‌معنای محبت اهل بیت و پیروانشان، امتثال اوامر و نواهی آنان و تأسی به آنها در رفتار و اخلاق است.[۵]

واژه ولایت، گاه به فتح واو (وَلایت) و گاه با کسر واو وِلایت استعمال شده است. گروهی از لغویون وَلایت را در مورد پیوندهایی مانند خویشاوندی، محبت،‌ وراثت و نصرت و یاری کردن به کار برده و وِلایت را به سرپرستی و زمامداری امور معنا کرده‌اند.[۶] از نظر سیبویه، دانشمند معروف علم نحو در قرن دوم هجری، هر دو واژه به‌معنای زمامداری و تدبیر امور است با این تفاوت که به لحاظ ساختار صرفی، وَلایت، مصدر(تدبیر کردن) و وِلایت اسم مصدر(تدبیر) است.[۷] عده‌ای نیز هر دو را به‌معنای نصرت و یاری دانسته‌اند.[۸]

واژه ولایت در قرآن دو بار به فتح واو[۹] و به گفته علامه طباطبایی به‌معنای مطلق (اعم از ولایت در نصرت یا ارث و...) به‌کار رفته است.[۱۰] اما برخی آن را به‌معنای ولایت در نصرت یا ارث معنا کرده‌اند.[۱۱] گفته شده قُرب و رابطه خاص، معنای مشترک و اصلی معنای این واژه در روایات است.[۱۲]

ولایت به‌معنای سرپرستی و تصدی امور که بیشتر در اندیشه شیعه مورد توجه است، بر دو نوع است: ولایت بر اشیا یا شئ و یا ولایت بر اشخاص یا شخص؛ ولایت بر اشیاء مانند ولایت و سرپرستی شخص بر اموال کسی که مرده است و ولایت بر شخص یا اشخاص مانند سرپرستی ولیّ بر همه جوانب مالی کودک، فرزند یا مجنون و یا ولایت خداوند و فرستادگان او مانند برخی از پیامبران و ائمه معصومین در امور دنیا و آخرت مومنان است.[۱۳]

اهمیت و جایگاه وِلایت

برخی واژه ولایت و همه مشتقات آن را در قرآن یکی از پراستعمال‌ترین واژه‌ها عنوان کرده‌اند.[۱۴] اگرچه مشتقات این واژه مانند «ولی» و «مولی» ۲۳۳ بار (۱۱۰ بار به صورت فعل و ۱۲۳ بار به صورت اسم) در معانی مختلفی در قرآن به‌کار رفته است؛[۱۵] ولی واژه «وَلایت» فقط دو بار در قرآن آمده است: یکی در آیه ۷۲ سوره انفال و دیگری در آیه ۴۴ سوره کهف [۱۶] روایات بسیاری،[۱۷] ولایت را از اساسی‌ترین و مهم‌ترین پایه‌ها و ارکان دین اسلام برشمرده‌اند؛[۱۸] زیرا شامل مسئله سرپرستی و زمامداری امور دینی اعم از ظاهری و باطنی، جسمی و روحی، دنیوی و اخروی، مادی و معنوی، عبادی و اجتماعی می‌شود؛ مسائلی که همه از شئون دین اسلام هستند و از اموری‌اند که رسول الله ص بر آن ولایت داشته است.[۱۹] . همچنین در روایات،[۲۰] ولایت شرط قبول اعمال بیان شده است.[۲۱] گفته شده آن مقداری که رسول خدا(ص) به ولایت سفارش کردند، به دیگر مسائل دینی سفارش نکردند.[نیازمند منبع] حضرت محمد(ص) در روایات متعددی همچون روایت عشیره، روایت انس، روایت غدیر، روایت منزلت، روایت ثقلین، روایت سفینه و ... به مسئله ولایت اشاره کرده‌اند.[۲۲] افزون‌بر این، شهادت ثالثه یعنی شهادت به ولایت امام علی ع در اذان و اقامه بعد از شهادت به وحدانیت خداوند و رسالت پیامبر اکرم(ص) نیز نشان‌دهنده اهمیت ولایت در اندیشه شیعه است؛ امری که علمای اهل سنت آن را بدعت دانسته‌اند، در حالی که شواهدی وجود دارد که مسئله شهادت به ولایت امام علی(ع) در اذان پیش‌تر توسط افرادی همچون سلمان و ابوذر در زمان حیات پیامبر مورد استفاده قرار گرفته است.[۲۳] . ولایت در بسیاری از علوم اسلامی همچون تفسیر، حدیث، کلام، فقه و عرفان و تصوف مورد بحث قرار گرفته است. مفسران به جهت آیات مرتبط با ولایت، محدثان به دلیل احادیث دال بر ولایت، متکلمان به‌خاطر متون دینی شامل ولایت، فقیهان به‌سبب قواعدی همچون «مَن لا وَلیَّ له فالإمامُ ولیُّ دمه» (هر کس ولیّ وسرپرستی ندارد امام صاحب در موضوع قصاص اختیار خون اوست)و مباحث مرتبط و عارفان و صوفیان نیز به این جهت که ولایت را از مقامات سالکان و عارفان می‌دانند، از ولایت بحث و گفت‌وگو کرده‌اند.[۲۴]

امامت، ولایت خاصه

برخی معتقدند که امامت به‌معنای زمامداری و حکومت است.[۲۵] این واژه در آیات و روایات معصومین ع هم به‌معنای پیشوا و مقتدای معنوی و کسی که قول و فعل او الگو و حجت است، به‌کار رفته است و هم به‌معنای پیشوای سیاسی که از آن به ولیِّ امر هم تعبیر می‌شود.[۲۶] برخی مدعی شده‌اند که ولایت، به‌صورت مستقل از مسئله امامت مورد بحث قرار نگرفته است؛ به‌گونه‌ای که یکی از مؤلفه‌های حقیقت امامت، ولایت و سرپرستی همه مکلفان‌ مطرح شده است.[۲۷] . برخی از علمای شیعه تفاوتی میان ولایت و امامت قرار نداده‌اند؛ مثلاً مکارم شیرازی در کتاب آیات ولایت در قرآن، ولایت و امامت را همواره در کنار هم به‌عنوان یک مفهوم قرار می‌دهد.[۲۸] وی همچنین در کتاب پیام قرآن، ولایت عامه و خاصه را به معنای امام و پیشوا عنوان می‌کند.[۲۹] در کتاب ولایت فقیه جوادی آملی نیز پیوستگی امامت و ولایت قابل مشاهده است.[۳۰] مرتضی مطهری در کتاب امامت و رهبری، ولایت را یکی از مراتب امامت و اوج آن دانسته است.[۳۱] این در حالی است که برخی از معاصران معتقدند اخذ ولایت در امور دنیوی در مفهوم امامت به‌معنای تنَزّل منصب امامت است؛ چراکه امامت مانند نبوّت به امور دینی متعلق است و نه دنیوی.[۳۲]

هر پیامبری ولایت ندارد

قرآن از برخی پیامبران مانند حضرت رسول اکرم ص و حضرت ابراهیم ع نام برده است که افزون‌بر مقام نبوت، مقام ولایت را نیز دارند،[۳۳] اما هیچ آیه‌ای از قرآن به‌صراحت به این موضوع که آیا هر پیامبری، مقام ولایت هم دارد یا نه، نپرداخته است.[نیازمند منبع]

علمای شیعه در این باره دو دسته هستند: برخی معتقدند مقام نبوت همتراز مقام ولایت نیست.[۳۴] شیخ طوسی معتقد است پیامبران با داشتن مقام نُبوّت لزوماً ولایت و تصرف در امور ندارند، بلکه انبیای خاصی ولایت داشتند.[۳۵] گفته شده شیخ مفید این دیدگاه را مطابق با نظر بیشتر علمای شیعه می‌داند.[۳۶] . مقدس اردبیلی بر خلاف دیگر علما، تفاوت چندانی بین نبی و امام قائل نیست و معتقد است که تنها تفاوت آنها در مورد وحی است؛ به ولی یا امام وحی نمی‌شود.[۳۷] میرجهانی نیز بر این باور است که سلب ولایت از پیامبر محال است.[۳۸]

ولایت، فعل خداوند

آیات متعددی در قرآن مانند آیه ۲۵۷ سوره بقره، آیه ۷ سوره اعراف، آیه ۶۸ سوره آل عمران، آیه ۱۱ سوره محمد، آیه ۴۰ سوره انفال آیه ۲۲ سوره حج، آیه ۴ سوره تحریم و آیه ۱۱ سوره رعد به سرپرستی و متولی بودن خداوند در جهان اشاره‌ کرده‌اند.[۳۹] . متکلمان، ولایتی که فعل خداست را یکی از مهم‌ترین مسائل کلامی می‌دانند؛ برخی، آن را در ضمن مباحث امامت آورده‌اند و برخی دیگر، آن را به‌عنوان یک موضوع مستقل، مورد تحلیل قرار داده‌اند.[۴۰] از میان آثار مستقل کلامی که در باب ولایت در تاریخ اندیشه اسلامی ثبت شده است، آثار کسانی چون: ترمذی، طبری، ماوردی و ابن قتیبه را می‌توان نام برد.[۴۱]

ولایت خدا عین توحید اوست

ولیّ از جمله اسماء و صفات خداوند است که مانند توحید از خداوند جدا شدنی نیست؛ چراکه جهان بدون ولایت محقق نمی‌شود و اگر هم محقق شود بدون ولایت باقی نمی‌ماند و به عبارتی نابود می‌شود.[۴۲] بنابراین ولایت حقیقی و اصیل برای خداوند است.[۴۳] قرآن کریم نیز بارها این صفت را به خداوند نسبت داده است؛ برای مثال در آیه نهم سوره شوری تأکید شده است [یادداشت ۱] که ولایت حقیقی فقط مخصوص‌ خداوند است.[۴۴] علامه طباطبایی نیز این محتوا را تایید می‌کند و معتقد است این آیه به انحصار ولایت در خدا و واجب بودن قبول خداوند به‌عنوان ولیّ اشاره دارد.[۴۵]

خلافت انسان بر زمین از سوی خداوند است

بسیاری از علمای شیعه معتقدند که خلافت انسان بر روی زمین به این معناست که انسان نمونه صفات و اسماء الهی شود و ولایتی که مخصوص خداوند است به انسان واگذار شود.[۴۶] این ولایت شرایطی دارد که فقط برخی از انسان‌ها می‌توانند به این مقام برسند.[۴۷] با توجه به اختصاص ولایت به خداوند، هیچ گونه ولایتی برای غیر خداوند ثابت نیست مگر ولایتی که خداوند اجازه داده باشد.[۴۸] بنابراین ولایت انسان ولایت عرضی است که در قرآن کریم نیز به آن اشاره شده است.[۴۹] قرآن کریم اطاعت از پیامبران و اولی الامر را اطاعت از خداوند عنوان کرده است؛ زیرا آن‌ها به اذن خداوند ولایت دارند.[۵۰] بر این اساس، چون نفس ولایت خداوند و اطاعت از او واجب است پس اطاعت از سرپرستانی که خداوند مشخص کرده است نیز واجب است.[۵۱]

ولایت معصوم، عین ولایت خداست

به عقیده برخی از شیعیان بین ولایت معصومین ع و ولایت خداوند جدایی و فاصله‌ای نیست و در واقع ولایت آنها، همان ولایت خداست.[۵۲] این ولایت به معنای واگذاری و استقلال نیست بلکه ولایت آنها از نوع ظهور و تجلی است. یعنی ولایت معصومین همان ولایت خداوند است که در آنها ظهور و جلوه کرده است.[۵۳] ولایت آنها به اذن و فرمان خداوند است.[۵۴] لذا پیروی از آنها بر اساس آیه اولی الامر و همچنین آیه ولایت همانند ولایت خداوند بر همه لازم است.[۵۵]


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: دهه امامت و ولایت

تاريخ : شنبه ۱۷ خرداد ۱۴۰۴ | 9:34 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |