احتکار ارزاق مردم حکایتی از سیاست نامه

شنيدم که نانوايان شهر غزنين زماني اعتصاب کردند و براي مدّتي نان ناياب شد و مردم به ‌زحمت افتادند. مردم نزدِ پادشاه ابراهيم شکايت بردند که نانوايان دست از كار كشيده ‌اند و در هيچ‌ جايي نان گير نمي‌آيد. شاه ابراهيم دستور داد تا همه نانوايان را در قصر جمع کنند. وقتي آنان از گوشه‌ كنار شهر به كاخ آمدند، شاه به ديدنشان رفت و از آن‌ها سؤال کرد: چرا نانوايي‌ها را بسته‌ ايد و نان نمي ‌پزيد؟ آنان پاسخ دادند: ديرزماني است که هر بارِ گندم و آرد كه وارد شهر مي‌شود، نانوايانِ دربارِ سلطنتي آن را خريده و انبار مي‌کنند و مي‌گويند كه اين دستور پادشاه است. بدين‌ترتيب نمي‌گذارند ما آرد بخريم و براي مردم نان بپزيم . پادشاه فرمان داد تا رئيس نانوايان سلطنتي را به حضورش بياورند. سپس امر كرد تا او را زير پاي فيل‌ها بيندازند؛ آنگاه جسدش را در شهر بگردانند و مُنادي ندا داد که هرکس مغازه نانوايي خود را باز نکند، مستحق همين رفتار خواهد بود. بعدازظهر همان روز، بر سرِ هر نانوايي، نزديک پنجاه مَن نان مانده بود و خبري از مشتري نبود.

محتکر را کیفر ده تا عبرت دیگران شود!(حکایت خوبان)

امام‌علی علیه السلام در یکی از طولانی ‌ترین نامه‌ های خود به مالک اشتر پس از نصب او به عنوان فرمانداری مصر می‌فرماید: این را هم بدان که در میان بازرگانان کسانی هم هستند که تنگ‌ نظر و بد معامله و بخیل و احتکارکننده ‌اند، که تنها با زورگویی به سود خود می‌اندیشند. و کالا را به هر قیمتی که می‌خواهند می‌فروشند که این سودجویی و گران‌فروشی برای همه افراد جامعه زیانبار، و عیب بزرگی بر زمامدار است. پس از احتکار کالا جلوگیری کن، که رسول‌خدا(ص) از آن جلوگیری می‌کرد، باید خرید و فروش در جامعه اسلامی، به سادگی و با موازین عدالت انجام گیرد، با نرخ‌ هایی که بر فروشنده و خریدار زیانی نرساند. کسی که پس از منع تو احتکار کند، او را کیفر ده تا عبرت دیگران شود، اما در کیفر او اسراف نکن. (نهج ‌البلاغه - نامه 53(

چند حکایت آموزنده راجع به احتکار

داستان احتکار: در کربلا عطار مشهوری زندگی می‌کرد. روزگاری مریض شد و بیماری ‌اش طولانی گردید. یکی از دوستان به عیادتش رفت؛ دید که از وسایل زندگی چیزی برایش باقی نمانده است؛ فقط حصیری در زیر بدن و متکایی در زیر سر دارد. تاجر ثروتمند دیروز، حالا به چنین روزی افتاده است . در همین حال، پسر تاجر وارد شد و گفت: پدر، برای نسخه امروز پول نداریم تا دارو بخریم . تاجر، متکای زیر سرش را به او داد و گفت: این را هم ببر و بفروش، تا ببینم راحت می‌شوم یا نه؟ دوست تاجر، از وی پرسید: جریان چیست؟ تاجر گفت: من در کربلا، نمایندگی فروش آبلیموی شیراز را داشتم . آبلیمو وارد می‌کردم و به مبلغ گرانی می‌فروختم. ناگهان در شهر، بیماری حصبه شایع شد و پزشکان اعلام کردند که آبلیمو برای درمان این بیماری سودمند است. روز اول کاری نکردم، ولی روز بعد به خود گفتم: چرا آبلیمو را ارزان می‌فروشی؟ حالا که خریدار دو برابر شده است . خلاصه، ابتدا [آبلیموها را نگه داشتم تا قیمت گرانتر شود و بعد] قیمت آبلیمو را دو برابر و بعد چند برابر کردم. مردم بیچاره هم از روی ناچاری می‌خریدند. بعد دیدم که آبلیموهایم دارد تمام می‌شود و هر قدر هم که آن را گران می‌کنم مردم می‌خرند. بنابراین شروع به ساختن آبلیموی تقلبی کردم و از این راه سود سرشاری به دست آوردم. اما، ناگهان بیمار شدم، این بیماری مرا از پا انداخت و بستری کرد. در اثر این بیماری، هر چه پول به دست آورده بودم، از دست دادم . تا این که امروز دیدی که فقط همین متکا باقی مانده بود، این را نیز دادم تا ببینم آیا از دست این زندگی راحت می‌شوم یا نه؟ (داستان‌های شگفت، شهید آیه الله دستغیب، صفحه ۹۴) .

چند روز پیش شخصی که حسابدار شرکت محصولات غذایی … بود برایم تعریف می کرد:

مسئولین کارخانه متوجه شدند محصولات در حال گران شدن است ، تمام محصولات را از بازار جمع کردند تا گران شود . اتفاقا آن انبار آتش گرفت و همه آن محصولات سوخت .

غزالی در احیاء العلوم، نقل می‌کند، طرف حساب یک تاجر از شهر دیگری به او نامه نوشت که امسال سرما به نیشکر‌ها آسیب رسانده و حتماً قیمت آن ترقی خواهد کرد، پس تا می‌توانی شکر بخر و انبار کن. آن تاجر، شکر فراوانی به قیمت روز خرید و از خرید خود خوشحال بود. شب هنگام خواب ضربات وجدان اخلاقی، او را از خواب غفلت بیدار کرد. او با کمی، فکر دریافت که، چون حقیقت را نگفته، شکر‌ها را با فریب و دروغ خریده است. یعنی از بی‌اطلاعی فروشنده ‌ها سوء استفاده کرده است. بالاخره سوسوی وجدان اجازه نداد، بخوابد. فردا صبح نزد فروشندگان شکر رفت و ماجرا را تعریف کرد و با اصرار درخواست کرد، شکر‌ها را پس بگیرند و معامله را فسخ کنند. آنها که صداقت او را دیدند، معامله را فسخ نکردند و از وی راضی شدند. او به خانه برگشت و دوباره با ملامت و سرزنش نفس لوامه روبرو شد. این بار وجدانش به او فهماند که سبب ایجاد بازار سیاه شده و همین عامل گرانی، بیشتر شکر را به همراه دارد. او گفت: اگرچه آن افراد راضی شدند، ولی رضایت آنها کافی نیست و معامله من ناحق است. از این رو صبح روز بعد به هر صورتی که بود، شکر‌ها را بازگرداند و وجدانش راحت شد.

در قحطی حدود صد سال قبل، مردم ایران سختی‌های فراوانی متحمل شده‌ اند، اما داستان‌های آموزنده و عبرت ‌انگیزی نیز از آن دوران به یادگار مانده است. از جمله نقل می‌کنند، یکی از افراد سرشناس و متمکن اصفهان که بسیار متدین بوده، برای رسیدگی به مستمندان و فقرا از هیچ تلاشی فروگذار نکرده است. او در این راستا هرچه گندم و سایر غلات داشته، در اختیار مردم گذاشته ولی، چون پول نداشته‌اند، خانه‌های افراد را از آنها خریده و به ازای پول خانه، به خانواده‌ها کمک کرده است؛ و در عین حال اجازه داده است که هرکس در منزلی که فروخته سکونت داشته باشد. پس از اتمام قحطی و برگشت وضعیت به حالت عادی، او اسناد خرید خانه‌ها را به صاحبان آنها بر می‌گرداند و در واقع آن منازل را به آنان می‌بخشد. از وی سؤال می‌کنند، چرا اول به شرط خرید خانه مردم کمک کردی و بعد خانه هرکس را به او بازگرداندی؟ می‌گوید: از ابتدا نیت کمک بلاعوض داشتم، اما برای جلوگیری از سوء استفاده افراد سودجو، چاره ‌ای جز خرید صوری خانه‌ ها نداشتم .

نقل می‌کنند در همان دوران تلخ قحطی، شخص دیگری از متمولین، گندم زیادی داشته ولی از ترس اینکه در قحطی، خودش و خانواده ‌اش دچار کمبود شوند گندم‌ها را احتکار می‌کند و به کسی نمی‌دهد، حتی در معرض فروش هم نمی‌گذارد. پس از اتمام قحطی که به سراغ انبار گندم‌ها می‌رود، درمی‌یابد که آنچه احتکار کرده فاسد شده است. بعد هم برای اینکه آبرویش نرود، شبانه و مخفیانه گندم‌ها را در رودخانه می‌ریزد و اتفاقاً مردم او را می‌بینند و آبرویش هم به دنبال گندم‌ها می‌رود. قحطی تمام می‌شود و این دو نفر، هر دو گندم نداشته ‌اند، اما نفر اول رضای خدا و برکت در مال و اولاد و سرمایه بزرگی همچون اعتبار آبرو و وجاهت در بین مردم داشته است؛ در حالی که نفر دوم علاوه بر از دست دادن گندم و زوال ثروت مشمول غضب و سخط خداوند شده و اعتبار و آبرویش را نیز از دست داده است.

سیره امام صادق (ع) در روزهای احتکار

در زمان امام صادق علیه السلام در مدینه قحطی آمد، مردم به هیجان افتادند و در پی اندوخته بیشتری بودند که خود همین هم بر دامنه قحطی و آثار آن افزود. امام صادق علیه السلام از غلام خود پرسیدند، آیا اندوخته ای فراهم شده است؟ غلام که احساس می کرد جواب مثبت وی امام را خوشحال می کند، گفت: بلی، به قدر یک سال در خانه گندم داریم و مشکلی از نظر تهیه نان احساس نمی کنیم. امام علیه السلام، به وی دستور دادند که همه گندم ها را به بازار ببرد و به مردم بفروشد! غلام که حیران شده بود، عرض کرد: آقا دیگر توان خرید نداریم و نمی توانیم غذا تهیه کنیم. (همه می خرند ما چگونه بفروشیم). امام فرمود: مردم قوت خود را چگونه تهیه می کنند. غلام گفت روزانه نان شان را تهیه نموده و گاهی گندم و جو را با هم مخلوط می کنند. حضرت فرمود: گندم ها را بفروش و از فردا روزانه نان تهیه کن، چرا که وقتی مردم محتاجند و ما توان رفع احتیاجشان را نداریم، باید با آنان همدردی کنیم تا همسایه ما بگوید اگر من نان جو می خورم، امام صادق علیه السلام هم نان جو می خورند.

مبارزه با احتکار در سیره امام صادق علیه‌السلام

از سیره امام صـادق عليه السلام است که می توان از آن به عنوان الگویی برای تجارت و فعالیت اقتصادی سالم در بازار در شرایط دشواری نظیر این ایام نام برد. ایشان، هنگامـى كه كارپرداز وى (مصادف كه با سرمايه حضرت به تجارت مصر رفته بـود)، با سـودى كلان بازگشت، فرمـود: « اين سـود خيلـى زياد است با كالاها چه كرديد كه چنيـن سـود هنگفتـى به دست آورديـد؟» مصادف پاسخ داد: «چـون به مصر نزديك شديـم از كاروان هایی كه از مصر می آمدند از وضع كالاى خويـش پـرسيـديم. دانستيـم كه ايـن كالا مـورد نياز مردم مصر است و در بازار آنجا بسيار ناياب است. از ايـن رو با هـم پيمان بستيم كه كالايمان را جز در برابر هر يك دينار سرمايه يك دينار سـود، كمتر نفروشيم، ايـن بـود كه سـود زيادى بـرديـم». امام عليه السلام فـرمـود: «سبحان الله! عليه مسلمانان هـم پيمان مـى شـويد كه كالايتان را جز در برابـر هر دينار سرمايه يك دينار سـود كمتـر نفروشيـد!». سپـس اصل سرمايه اش را بـرداشت و فرمـود: «مـن را به ايـن سـود نيازى نيست. اى مصادف، چكاچك شمشيـرها از كسب روزى حلال آسان تـر است». چـون امـام عليه السلام ايـن گـونه سـود بـردن را اجحـــاف در حق مسلمانان مى دانست به كارگزار خـود اعتراض كرد و از آن سود چيزى بر نگرفت.

خوراکی همانند خوراک مردم

از حماد بن عثمان آمده است: قحطی در مدینه ظاهر شد و مردم ضعیف و بی‌دست‌و‌پا با زحمت و مشکلات فراوانی زندگی می‌کردند و آرد گندم و جو را مخلوط می‌کردند و از ترکیب‌ آن‌ها‌ نان می‌پختند. امام صادق علیه‌ السلام به غلامانش فرمود که نان خانه من نباید با نانی که در حال حاضر توده مردم مصرف می ‌کنند، تفاوت داشته باشد. نان خانه من باید‌ از‌ این‌ پس نیمی گندم و نیمی جو‌ باشد‌. من‌ بحمد الله توانایی دارم که تا آخر سال، خانه خود را با نان گندم به بهترین وجهی اداره کنم؛ ولی این کار‌ را‌ نمی‌کنم‌ تا در پیشگاه الهی مسئله اندازه ‌گیری معیشت را‌ رعایت‌ کرده باشم. ما دوست نداریم خوراک خوب بخوریم و دیگران خوراک بد.

موارد احتکار

در متون اسلامی، احادیث موارد‌ احتکار‌ مختلف‌اند‌. گاهی از غلات اربعه (گندم، جو، خرما، کشمش) و روغن نام‌ برده شده است. در برخی احادیث مواد غذایی چون عسل، پنیر، گردو، زیتون و ذرت نیز اضافه شده که‌ احتکار‌ آن‌ها‌ نیز منع شده است؛ ولی بعضی از آنها احتکار مطلق آذوقه‌ را‌ منع کرده ‌اند. از نظر زمانی هم در بعضی احادیث، سخن از سه روز به میان‌ آمده‌ که‌ احتکار به حساب می‌آید و در بعضی احادیث، چهل روز و در گروه سوم‌ از‌ روایات‌ به ایام نایابی اجناس اختصاص داده شده است. حضرت‌ صادق علیه‌السلام می‌فرماید: «احتکار در پنج چیز است و آن‌ها عبارتند از گندم، جو، کشمش، خرما‌، روغن‌». در حدیث دیگر‌، حضرت‌ صادق علیه‌السلام به نقل از پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله فرمودند: «کسی که رفاه مردم را فراهم‌ می‌کند‌، مرزوق‌ الهی است؛ ولی محتکر ملعون و از رحمت خدا دور است».

برخورد با محتکران

اسلام برای مبارزه با احتکار دستورات ویژه‌ ای دارد که به آن اشاره می‌شود. امام علی علیه ‌السلام در فرمان زمامداری مصر به مالک اشتر نوشت: «... با این همه، بدان که بسیاری از‌ تاجران‌ در داد و ستد بیش از اندازه سخت‌گیرند و بخل‌ورزی ناپسندی دارند و به منظور سود بیشتر کالا را احتکار می‌کنند و به دلخواه نرخ گران می‌بندند و این کار برای توده مردم زیان‌بار و برای‌ حکمرانان‌ عیب و ننگ‌ است. بنابراین، از احتکار جلوگیری کن؛ زیرا که رسول خدا صلی‌ الله‌ علیه ‌و‌آله از آن منع فرموده است. خرید و فروش‌ باید به صورت آسان و به ترازوی عدل گذاشته شود و نرخ‌ها به‌ طرفین‌ خرید‌ و فروش اجحاف نگردد. بنابراین، کسی که پس از هشدار تو دست از احتکار برندارد، به کیفرش برسان ‌‌تا‌ سبب رسوایی او گردد و برای دیگران عبرت باشد؛ ولی در تنبیه مجازات نیز‌ راه‌ عدالت‌ را پیشه کن». در این فراز‌ها، درس‌های زیادی به مسئولین حکومتی در مورد کیفر و مجازات‌ محتکرین داده شده است: الف) مالک اشتر به عنوان نماینده حضرت برای تشکیل‌ حکومت اسلامی در کشور‌ مصر‌ اعزام می‌شود و به او دستور داده می‌شود از احتکار جلوگیری کند. این دستور جنبه خصوصی ندارد و تمام زمامداران باید از آن جلوگیری کنند . ب) رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله که در تمام زمینه ‌ها اسوه و الگوی‌ ما هستند، از احتکار جلوگیری می‌فرمودند و این خود درسی است به حکومت اسلامی که جانشین عملی پیامبر اعظم صلی‌ الله ‌علیه ‌و‌آله هستند . ج) از این فراز استفاده می‌شود که حکومت وقت باید قیمت‌ها را کنترل‌ و از‌ اجحاف و زیاده‌ خواهی جلوگیری کند و فتوای علما و مراجع نیز این است که حکومت در این موارد دخالت کند. [به‌علاوه]، مجازات محتکر و کیفر او با توجه به مقدار احتکارش و اثرات اجتماعی آن تعیین‌ می‌شود‌ و این کار پس از نصیحت و هشدار به اجرا درمی‌آید. د) حضرت صادق علیه‌ السلام می‌فرمایند: «در زمان پیامبر صلی ‌الله ‌علیه ‌و‌آله ارزاق عمومی در مدینه نایاب شد. به آن حضرت گزارش دادند که دراختیار فلان‌ شخص‌، ارزاق موجود است. حضرت شخصا نزد آن مرد رفتند و فرمودند: مسلمانان به من اطلاع داده‌ اند که طعام مدینه تمام شده، ولی مقداری از آن در پیش تو موجود است‌. آن‌ را‌ از انبار خارج کن و به‌ مردم‌ بفروش‌» . [لذا] با محتکرین بعد از هشدار و نصیحت، باید به ‌شدت برخورد کرد. در حدیثی از امیرالمؤمنین علیه‌ السلام آمده است که اموال احتکار شده را‌ باید‌ به‌ آتش کشید. مردم [نیز] وظیفه دارند محتکرین را به‌ دولت‌ معرفی کنند و دولت نیز به سختی باید برخورد کند. («بایدها و نبایدهای بازار و اقتصاد در نگاه امام صادق علیه السلام»؛ حجت الاسلام و المسلمین سید جواد حسینی؛ نشریه پاسدار اسلام، آبان و آذر ۱۳۹۷، شماره ۴۴۱ و ۴۴۲، صص ۲۰-۲۳)

تفاوت احتکار با انبارداری

باید توجه داشت که معیار در احتکار حرام ایجاد بازار سیاه است به گونه‌ ای که موجب تضییق و دشواری مردم مسلمان فراهم گردد و گرنه در موارد فراوانی که عرضه بی رویه کالا چه بسا موجب تضییع و اتلاف ما گردد، نه تنها حرام نیست، بلکه از جهاتی منطبق با موازین عقلایی است. مثلا در هنگام به دست آمدن میوه در اواخر تابستان، اگر باغداران محصول خویش را یکباره به بازار عرضه کنند، از آنجا که در آن فصل عوامل عرضه و تقاضا با یکدیگر تناسب ندارد، این عمل نتیجه‌ای جز ضایع شدن و از بین رفتن محصولات نخواهد داشت و عواقب سوء اقتصادی دیگری نیز پیامد آن خواهد بود زیرا به علت ضرر و زیانی که فروشندگان، به خاطر فروش جنس خود به بهای ارزان، متحمل می‌شوند توازن اقتصادی نیز آشفته می‌گردد درحالی که اگر در همان ایام به مقدار مایحتاج عمومی و فروش به نرخ عادله، متناسب با قیمت تمام شده و سود منصفانه، دسترنج خویش را به بازار عرضه کنند و بقیه محصول به نحو صحیح، از جمله نگهداری در سردخانه، انبار گردد و به تدریج به موازات مصرف توزیع شود، عملی خردمندانه خواهد بود.


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: احتکار،گرانفروشی،کم فروشی،غش

تاريخ : سه شنبه ۲۰ آبان ۱۴۰۴ | 7:49 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |