حضرت عیسی علیه السلام
حضرت عیسی علیه السلام، یکی از پیامبران اولوالعزم و صاحب شریعت است و کتاب آسمانی او انجیل نام دارد. او آخرین پیامبر قبل از پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله و از بشارت دهندگان به ظهور آن حضرت بود. زنده کردن مردگان، شفای کور مادرزاد و خبر دادن از غیب، از معجزات حضرت عیسی است. مطابق با قرآن، عیسی علیه السلام به گونهای اعجازآمیز از مادری باکره و مقدس به نام مریم متولد شد و سپس در گهواره شروع به سخن گفتن کرد و پیامبری خود را بشارت داد. مسیحیان بر این باورند که عیسی علیه السلام توسط یهود به صلیب کشیده شد، اما به فرموده قرآن کریم، هنگامی که یهود بر آن جناب شورید و تصمیم گرفت او را به قتل برساند، خداى تعالى او را از دست آنان نجات داد و به سوى خود بالا برد.
نام حضرت عیسی
در اقرب الموارد گوید: «عیسى» لفظى است عبرانى یا سریانى. به قولى آن مقلوب «یسوع» است که آن نیز عبرانى است.[۱] در المیزان در مورد معنای عیسی آمده است: اصل عیسى یشوع است و آن را نجات دهنده تفسیر کرده اند.[۲] . نام دیگری که برای عیسی علیه السلام در قرآن کریم آمده «مسیح» است. طبرسی در جوامع الجامع گفته است: اصل مسیح در عبرانی مشیحا بوده که معنایش مبارک است. همانگونه که خود گفت: وَجَعَلَنِی مُبَارَکا أَینَ مَا کنْتُ.[۳][۴] .
حضرت عیسی بن مریم علیه السّلام
حضرت عیسی بن مریم علیه السّلام ، ملقب به مسیح، چهارمین پیامبر از پیامبران اولوالعزم و صاحب شریعت است. کتاب آسمانی او انجیل نام دارد. آن حضرت فرزند حضرت مریم سلام اللهعلیها و تولدی منحصر به فرد و شگفت انگیز داشته که در قرآن کریم به آن اشاره شده است . مسیحیان معتقدند حضرت عیسی به صلیب کشیده شده ولی در قرآن میفرماید امر بر مردم مشتبه شده و فرد دیگری به جای او به دار آویختند و خدا حضرت عیسی را به سوی خود، بالا برد.
ولادت حضرت عیسی
حضرت عیسی علیه السلام فرزند حضرت مریم دختر عمران است که خداوند او را برگزید و بر تمام زنان عالم برتری داد.[۵] عیسی بن مریم در شهر بیت لحم به دنیا آمد. ولادت حضرت عیسی علیه السلام ولادتی خاص است. مطابق با قرآن کریم، خداوند به مریم بشارت داد که به زودی صاحب فرزندی می گردد که از مقربان درگاه الهی خواهد شد.[۶] سپس خداى تعالى روح را (که یکى از فرشتگان بزرگ خدا است) نزد او فرستاد و روح به شکل بشرى تمام عیار در برابر مریم مجسم شد و به او گفت: که فرستاده اى است از نزد معبودش، و پروردگارش وى را فرستاده تا به اذن او پسرى به وى بدهد، پسرى بدون پدر، و او را بشارت داد به این که بزودى از پسرش معجزات عجیبى ظهور می کند و نیز خبر داد که خداى تعالى بزودى او را به روح القدس تایید نموده، کتاب و حکمت و تورات و انجیل می آموزد و به عنوان رسولى به سوى بنى اسرائیل گسیلش می دارد، رسولى داراى آیات بینات، و نیز به مریم از شأن پسرش و سرگذشت او خبر داد، آن گاه در مریم بدمید و او را حامله کرد. حضرت مریم سپس به مکانى دور منتقل شد و در آنجا درد زائیدنش گرفت و او را به طرف تنه نخله اى کشانید و با خود می گفت: اى کاش قبل از این مرده و از خاطره ها فراموش شده بودم، من همه چیز را و همه چیز مرا از یاد می برد، در این هنگام ندا شنید که: غم مخور که پروردگارت پائین پایت نهر آبى قرار داده، تنه درخت را تکان بده تا پى در پى خرماى نورس از بالا بریزد، از آن خرما بخور و از آن آب بنوش و از فرزندت خرسند باش، اگر از آدمیان کسى را دیدى، بگو من براى رحمان روزه گرفته ام و به همین جهت امروز با هیچ انسان سخن نمیگویم.[۷] . مریم سپس به میان مردم آمد در حالى که فرزندش را در آغوش داشت. آنها وقتى او را به این حال دیدند، شروع کردند از هر سو به وى طعنه زدند و او را سرزنش نمودند چون دیدند دخترى شوهر نرفته بچه دار شده است، گفتند: اى مریم چه عمل شگفت آورى کردى!، اى خواهر هارون نه پدرت بد مردى بود و نه مادرت بدکار! مریم اشاره کرد به کودکش که با او سخن بگوئید، مردم گفتند: ما چگونه با کسى سخن گوئیم که کودکى در گهواره است؟ در این جا عیسى به سخن درآمد و گفت: من بنده خدا هستم، خداى تعالى به من کتاب داد و مرا پیامبرى از پیامبران کرد و هر جا که باشم با برکتم کرد و مرا به نماز و زکات سفارش کرد، مادام که زنده باشم بر احسان به مادرم سفارش فرمود و مرا نه جبار کرد و نه شقى، و سلام بر من روزى که به دنیا آمدم و روزى که می میرم و روزى که زنده برمی خیزم.[۸] . قرآن ولادت آن حضرت را با ولادت حضرت آدم علیه السلام مشابه دانسته است[۹] از این جهت که او نیز همچون حضرت آدم علیه السلام بدون پدر متولد شد.[۱۰] . مطابق با روایتی که حسن بن علی وشاء از امام رضا علیه السلام نقل نموده است ولادت حضرت عیسی علیه السلام در ۲۵ ذی القعده بوده است.[۱۱] .
داستان تولد عیسی
حضرت عیسی (علیه السّلام) تولدی منحصر به فرد و شگفتانگیز داشته اند. مادرشان حضرت مریم (سلام الله علیها)، دختر حنا و عمران بود. حنا، مریم (سلام الله علیها) را از همان ابتدا به معبد سپرد و او نیز تحت اشراف حضرت زکریا علیه السّلام دختری پاکدامن، مؤمن، متقی و پرهیزکار پرورش یافت. مریم (سلام الله علیها) همچنان در معبد به سر میبرد تا آنکه روزی جبرائیل علیه السّلام از جانب حق تعالی پیام آورد که: ای مریم خداوند تو را به کلمه ای (وجود با عظمتی) از طرف خودش بشارت میدهد که نامش مسیح عیسی پسر مریم است در حالی که در این جهان و جهان دیگر صاحب شخصیت خواهد بود وازمقربان (الهی) است. [۱] . مریم شگفت زده شد، بر خود لرزید و چنین گفت: پروردگارا ممکن است فرزندی برای من باشد در حالیکه انسانی با من تماس نگرفته است؟! فرمود: خداوند اینگونه هرچه را بخواهد میآفریند، هنگامی که چیزی را مقرر دارد (و فرمان هستی آنرا صادر کند) فقط به آن میگوید موجود باشد، آن نیز فوراً موجود میشود. [۲] . در کتب و منابع، روایات فراوانی در چگونگی تولد حضرت عیسی (علیه السّلام) بیان شده که کتاب تاریخ پیامبران تالیف علامه مجلسی از آن جمله است. [۳] .
وضع حمل مریم
پس از آنکه حضرت مریم سلام اللهعلیها حامله شد، در خلوت خویش نه تنها ترس و ناراحتی از تهمتهای آینده او را نگران کرده بود، بلکه تنهائی وضع حمل بدون دوست و یاور او را نیز میآزرد. در این حالات صدائی شنید که میگفت: غمگین مباش! پروردگارت زیر پای تو چشمه آبی (گوارا) قرار داده است. [۴] . این صدای فرزند او عیسی (علیه السّلام) بود که میگفت: «و این تنه نخل را به طرف خود تکان ده، رطب تازهای بر تو فرو میریزد (از این غذای لذیذ) بخور و (از آن آب گوارا) بنوش و چشمت را (به این مولود جدید) روشن دار و هرگاه کسی از انسانها را دیدی (با اشاره) بگو من برای خداوند رحمن روزهای نذر کرده ام، بنابراین امروز با هیچ انسانی سخن نمیگویم و بدانکه این نوزاد خودش از تو دفاع خواهد کرد . [۵] [۶] .
بازگشت مریم به سوی قوم
مریم (سلام الله علیها) ابتدا از نگرانی و ترس از خدا آرزوی مرگ میکرد، امّا به او اطمینان داده شد کسی که این مولود مقدس را به او داده پشتیبانی و دفاع از او را نیز به عهده خواهد داشت. پس مریم سلام الله علیها عیسی را نزد قوم خود برد. قوم او با دیدن مریم سلام الله علیها و نوزاد همراهش شگفت زده شدند. گروهی او را سرزنش و ملامت کردند و گروهی نیز در تقوای مریم (سلام اللهعلیها) شک کردند. بعضی گفتند: ای مریم کار بسیار عجیب و بدی انجام دادی. [۷] . و بعضی گفتند: ای خواهر هارون! نه پدرت مرد بود و نه مادرت زن بدکاره ای. [۸] . مریم (سلام الله علیها) به فرمان حضرت حق سکوت کرد و به عیسی علیه السّلام اشاره نمود تا آنها جوابشان را از کودک بگیرند و این کار باعث تعجب بیشتر آنها شد و گفتند تو ما را مسخره میکنی. ما چگونه با کودکی که در گهواره است، سخن بگوئیم. [۹] .
سخن گفتن عیسی در گهواره
در این هنگام کودک زبان به سخن گشود و گفت: «من بنده خدایم، او کتاب (آسمانی) به من داده و مرا پیامبر قرار داده است و مرا (هرجا که باشم) وجودی پربرکت قرار داده و تا زمانی که زندهام مرا به نماز و زکات توصیه کرده است و مرا نسبت به مادرم نیکوکار قرار داده و جبّار و شقی قرار نداده است و سلام (خدا) بر من در آن روز که متولد شدم و در آن روز که می میرم و از آن روز که زنده برانگیخته خواهم شد. [۱۰] [۱۱] . عیسی در دفاع از مادر با عالی ترین شکل ممکن و منطقیترین روش گفتار، موضوع را از همان ابتدا تغییر میدهد و به جای هر سخنی به معرفی خود میپردازد. [۱۲] .
پیامبری حضرت عیسی
حضرت عیسی از جانب پروردگار به نبوت برگزیده شد و چون دیگر پیامبران ادامهدهنده رسالت عظیم هدایت و راهبری بشر بود. خداوند متعال در آیه زیر ویژگیهای حضرت عیسی (علیه السّلام) را به عنوان یک پیامبر چنین میفرماید: یاد کن نعمتی را که به تو و مادرت بخشیدم. زمانی که تو را با روح القدس تقویت کردم، که در گهواره و به هنگام بزرگی با مردم سخن میگفتی و هنگامی که کتاب و حکمت و تورات و انجیل را به تو آموختم و هنگامی که به فرمان من از گِل، چیزی به صورت پرنده میساختی و در آن میدمیدی و به فرمان من پرندهای میشد و کور مادرزاد و مبتلا به بیماری پیسی را به فرمان من شفا میدادی و مردگان را (نیز) به فرمان من زنده میکردی و هنگامیکه بنیاسرائیل را از آسیب رساندن به تو باز داشتم در آن موقع که دلایل روشن برای آنها آوردی. ولی جمعی از کافران آنها گفتند: اینها جز سحر آشکار نیست. [۱۳] . این آیه علاوه بر بیان بعضی از معجزات حضرت عیسی علیه السّلام به عنوان پیامبر، به مساله تربیت الهی هر پیامبر صاحب رسالت از ابتدای تولد اشاره میکند. [۱۴] .
دوران نبوت حضرت عیسی
از آنجا که نسب حضرت مریم به نقلی به حضرت سلیمان و از طریق ایشان به حضرت یعقوب می رسد،[۱۲] حضرت عیسی علیه السلام نیز از انبیاء بنی اسرائیل فرزندان حضرت یعقوب علیه السلام) محسوب می شود. حضرت عیسی علیه السلام به سوى بنى اسرائیل گسیل شد و مأمور شد تا ایشان را به سوى دین توحید بخواند، و ابلاغ کند که من آمده ام به سوى شما و با معجزه اى از ناحیه پروردگارتان آمده ام و آن این است که براى شما و پیش رویتان از گل چیزى به شکل مرغ می سازم و سپس در آن می دمم، به اذن خدا مرغ زنده اى می شود و من کور مادرزاد و برص غیر قابل علاج را شفا مىدهم و مردگان را به اذن خدا زنده مىکنم و ...، که در این براى شما آیتى است بر این که خدا رب من و رب شما است و باید او را بپرستید.[۱۳] . عیسى علیه السلام مردم را به شریعت جدید خود که همان تصدیق شریعت حضرت موسى علیه السلام است دعوت می کرد، چیزى که هست بعضى از احکام موسى را نسخ نمود و آن حرمت پاره اى از چیزها است که در تورات به منظور گوشمالى و سختگیرى بر یهود حرام شده بود و بارها می فرمود: من با حکمت به سوى شما گسیل شده ام، تا برایتان بیان کنم آن چه را که مورد اختلاف شما است و نیز می فرمود: اى بنى اسرائیل من فرستاده خدا به سوى شمایم، در حالى که تورات را که کتاب آسمانى قبل از من بوده تصدیق دارم و در حالى که بشارت می دهم به رسولى که بعد از من میآید و نامش احمد است.[۱۴] . عیسى علیه السلام به وعده هایى که داده بود که فلان و فلان معجزه را آورده ام وفا کرد، هم مرغ خلق کرد و هم مردگان را زنده کرد و هم کور مادرزاد و برصى را شفا داد و هم به اذن خدا از غیب خبر داد. عیسى علیه السلام همچنان بنى اسرائیل را به توحید خدا و شریعت جدید دعوت کرد تا وقتى که از ایمان آوردنشان مایوس شد، و وقتى طغیان و عناد مردم را دید و استکبار کاهنان و احبار یهود از پذیرفتن دعوتش را مشاهده کرد، از میان عده کمی که به وى ایمان آورده بودند چند نفر حوارى انتخاب کرد تا او را در راه خدا یارى کنند.[۱۵] . گرایش روزافزون مردم و یهودیان به دین حضرت عیسی (علیه السّلام)، وحشت و نگرانی رؤسای یهود را برانگیخت و به قصد کشتن عیسی (علیه السّلام) امپراطور روم را با خود همراه کردند، ولی با مشیّت و قدرت الهی نقشه قتل آنان به سرانجام نرسید، بلکه به اشتباه به جای حضرت عیسی (علیه السّلام) شخصی بنام «یهودا اسخر یوطی» را به قتل رساندند.[۱۶] . از سوى دیگر یهود بر آن جناب شورید و تصمیم گرفت او را به قتل برساند، ولى خداى تعالى او را از دست یهود نجات داد و به سوى خود بالا برد و مسأله عیسى علیه السلام براى یهود مشتبه شد، بعضى خیال کردند که او را کشتند، بعضى دیگر پنداشتند که به دارش آویختند، خداى تعالى فرمود: نه آن بود و نه این، بلکه امر بر آنان مشتبه شد.[۱۷] . قرآن کریم داستان کشتن حضرت عیسی (علیه السّلام) را چنین نقل میکند: و گفتارشان که: ما مسیح عیسی بن مریم پیامبر خدا را کشتیم، در حالیکه نه او را کشتند و نه بر دار آویختند؛ لکن امر بر آنها مشتبه شد. و کسانی که در مورد قتل او اختلاف کردند، از آن در شک هستند و علم به آن ندارند و تنها از گمان پیروی میکنند و قطعاً او را نکشتند، بلکه خدا او را به سوی خود، بالا برد و خداوند توانا و حکیم است. [۱۸] . وظیفه تبلیغ دین مسیحیت بعد از حضرت عیسی (علیه السّلام) بر عهده شاگردان، رسولان و مبلغان بعد از ایشان از جمله پُطرس بود که در این راستا بیشترین زحمتها را متحمل شدند و موفقیتهای زیادی را نیز کسب کردند. اما بعضی از شاگردان ایشان همچون پلوس اولین انحرفات را در دین مسیح به وجود آوردند، از جمله اعتقاد شرکآمیز به تثلیث و موجود الهی بودن حضرت عیسی (علیه السّلام) بود که طبق بعضی تحلیلها این انحرفات ناشی از گرایشات پلوس به تعالیم آیینهای هنری بوده است.[۱۹] .
عروج عیسی
گرایش روزافزون مردم و یهودیان به دین حضرت عیسی (علیه السّلام)، وحشت و نگرانی رؤسای یهود را برانگیخت و به قصد کشتن عیسی (علیه السّلام) امپراطور روم را با خود همراه کردند، ولی با مشیّت و قدرت الهی نقشه قتل آنان به سرانجام نرسید، بلکه به اشتباه به جای حضرت عیسی (علیه السّلام) شخصی بنام یهودا اسخر یوطی را به قتل رساندند. [۱۵] . قرآن کریم داستان کشتن حضرت عیسی (علیه السّلام) را چنین نقل میکند: و گفتارشان که: ما مسیح عیسی بن مریم پیامبر خدا را کشتیم، در حالیکه نه او را کشتند و نه بر دار آویختند؛ لکن امر بر آنها مشتبه شد. و کسانی که در مورد (قتل) او اختلاف کردند، از آن در شک هستند و علم به آن ندارند و تنها از گمان پیروی میکنند و قطعاً او را نکشتند، • بلکه خدا او را به سوی خود، بالا برد و خداوند توانا و حکیم است. [۱۶] [۱۷] . حدیث موثقی از حضرت رضا علیه السّلام منقول است که: مشتبه نشد امر کشته شدن و مردن احدی از پیغمبران و حجتهای خدا بر مردم به غیر از عیسی بن مریم که او را زنده از زمین بالا بردند و روحش را در میان آسمان و زمین قبض کردند و چون به آسمان رسید حق تعالی روحش را به بدنش باز گردانید... [۱۸] . نسبت به وفات حضرت عیسی (علیه السّلام) اختلاف نظر وجود دارد و لذا مرحوم مجلسی بعد از ذکر آیه ۵۵ سوره آل عمران [۱۹] . که درباره حضرت عیسی (علیه السّلام) «توّفی» به کار برده شده میفرماید: در تفسیر این آیه بعضی گفته اند «توّفی» به معنی مرگ است و خداوند اول او را میمیراند و بعد از سه ساعت او را زنده کرده و به آسمان میبرد و بعضی گفته اند که مردن آن حضرت بعد از آمدن، زمین در آخر الزمان خواهد بود. [۲۰] .
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: حضرت عیسی علیه السلام
ادامه مطلب را ببينيد
عیسی در اسلام
عیسی بن مریم در اسلام یکی از پیامبران اولوالعزم[۱] و صاحب شریعت[۲] است که به گفته قرآن معتقدند انجیل بر او نازل شد. نام و داستان وی به کرّات در قرآن و احادیث اسلامی آمدهاست. مسلمانان برای عیسی معجزاتی قائلاند؛ از جمله سخن گفتن در گهواره در دفاع از مادر و نیز زنده کردن مردگان و شفای بیماران و کوران مادرزاد و دمیدن حیات در گِلِ بیجان. با این حال، قرآن عیسی را فقط بنده و فرستادهٔ خدا میشناسد و هرگونه اعتقاد به تثلیث یا تجسد خدا در عیسی در نزد مسلمانان کفر است. نظر مسلمانان پیرامون مرگ عیسی نیز با آنِ مسیحیان متفاوت است. طبق گفتهٔ قرآن این عیسی نبود که مصلوب شد؛ بلکه امر بر آنان مشتبه شد. به روایتی خدا صورت عیسی را بر یکی از دشمنان وی افکند و وی به جای عیسی مصلوب شد. به اعتقاد شیعیان عیسی در آخرالزمان همراه مهدی ظهور خواهد کرد. پشت مهدی نماز خواهد خواند و مسیح دروغین به دست عیسی کشته خواهد شد.
عیسی در قرآن
نام عیسی ۲۵ بار در قرآن آمدهاست.[۳] برای مثال در آیات ۱۵۷، ۱۶۳ و ۱۷۱ سوره نساء، آیات ۷۸ و ۱۱۴ سوره مائده، آیه ۸۵ سوره انعام، ۳۴ سوره مریم، ۷ سوره احزاب، ۱۳ شوری، ۶۳ زخرف و آیات ۶ و ۱۴ سوره زخرف این نام ذکر شدهاست. در آیه ۸۷ سوره بقره دربارهٔ عیسی چنین آمدهاست: ما به موسی کتاب تورات دادیم و بعد از او پیامبرانی پشت سر یکدیگر فرستادیم و به عیسی بن مریم دلائل روشن بخشیدیم و او را به وسیله روحالقدس تاءیید نمودیم، آیا هر زمان پیامبری بر خلاف هوای نفس شما آمد در برابر او تکبر کردید (و از ایمان آوردن به او خود داری نمودید و به این قناعت نکردید بلکه) عدهای را تکذیب نموده، جمعی را به قتل رساندید؟![۴] ترجمه مکارم شیرازی . در آیه ۳۶ سوره آل عمران هنگامی که مادر مریم، مریم را به دنیا آورد و دانست که او دختر است، چنین گفت: چون فرزند خویش بزاد، گفت: ای پروردگار من، این که زاییده ام دختر است و خدا به آنچه زاییده بود، داناتر است و پسر چون دختر نیست. او را مریم نام نهادم. او و فرزندانش را از شیطان رجیم در پناه تو میآورم. [۵] . سخن گفتن عیسی در گهواره: در هنگامی که مریم به فرمان خداوند روزهٔ سکوت گرفته بود و مردم علت فرزند دار شدن او را از او سؤال میکردند، او تنها به عیسی که در گهواره بود اشاره کرد و عیسی با آنان سخن گفت و خود را پیامبر خدا معرفی کرد . حضرت عیسی علیه السلام در قرآن کریم ۲۵ بار به عنوان عیسی و ۱۳ بار به عنوان مسیح یاد شده است. مطابق با قرآن، حضرت عیسی علیه السلام، بنده خدا[۲۰] و رسول به سوى بنى اسرائیل[۲۱] و یکى از پیامبران اولوالعزم و صاحب شریعت[۲۲] بوده و کتابى به نام انجیل داشت.[۲۳] خداى تعالى نام او را مسیح نهاد[۲۴] و "کلمة اللَّه" و "روحى از خدا" خواند،[۲۵] و داراى مقام امامت[۲۶] و از گواهان اعمال،[۲۷] و بشارت دهندگان به آمدن پیامبر اسلام،[۲۸] وجیه و آبرومند در دنیا و آخرت و از مقربین بود.[۲۹] او از برگزیدگان بود[۳۰]، مبارک بود هر جا که باشد، آیتى بود براى مردم و رحمتى از خدا بود و احسانگرى به مادرش، و از زمره کسانى بود که خداى تعالى به ایشان سلام کرد[۳۱] و از کسانى بود که خدا کتاب و حکمتش آموخت.[۳۲][۳۳] . چند نمونه از آیاتی که نام حضرت عیسی علیه السلام در آنها آمده است: إِذْ قَالَتِ الْمَلَائِکةُ یا مَرْیمُ إِنَّ اللَّهَ یبَشِّرُک بِکلِمَةٍ مِنْهُ اسْمُهُ الْمَسِیحُ عِیسَى ابْنُ مَرْیمَ وَجِیهًا فِی الدُّنْیا وَالْآخِرَةِ وَمِنَ الْمُقَرَّبِینَ : یاد کن هنگامیرا که فرشتگان گفتند: اى مریم، خداوند تو را به کلمه اى از جانب خود که نامش مسیح، عیسى بن مریم است مژده می دهد، در حالى که او در دنیا و آخرت آبرومند و از مقربان است. سوره آل عمران، آیه ۴۵ . وَزَکرِیا وَیحْیىٰ وَعِیسَىٰ وَإِلْیاسَ کلٌّ مِنَ الصَّالِحِینَ : و زکریا و یحیى و عیسى و الیاس را یاد کن که جملگى از شایستگان بودند. سوره انعام، آیه ۸۵ . إِنَّ مَثَلَ عِیسَىٰ عِنْدَ اللَّهِ کمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ قَالَ لَهُ کنْ فَیکونُ : در واقع مثل عیسى نزد خدا همچون مثل خلقت آدم است که او را از خاک آفرید سپس بدو گفت: باش پس وجود یافت. سوره آل عمران، آیه ۵۹ .
حضرت عیسی در روایات
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: ای ام ایمن، مگر نمیدانی که برادرم عیسی شامی را برای صبحانه و صبحانه ای را برای شام نگه نمی داشت؟ از برگ درختان تغذیه میکرد و از آب باران میآشامید، پلاس میپوشید و هر جا شب میرسید همان جا بیتوته میکرد و میگفت: هر روزی، روزی خود را میآورد.[۳۴] . امام علی علیه السلام در وصف عیسی علیه السلام: و اگر خواهی، از عیسی بن مریم علیه السلام برایت بگویم. او سنگ را بالش خود میکرد و جامه خشن میپوشید و نان خشک و گلوآزار میخورد. خورش او گرسنگی بود و چراغش در شب، ماه و سرپناهش در زمستان، آفتابگیرهای صبح و عصر و میوه و سبزیجاتش، علف و گیاهانی که زمین برای چهار پایان میرویاند. نه زنی داشت که مایه گرفتاری او باشد و نه فرزندی که اندوهگینش سازد و نه مال و ثروتی که دل او را به خود مشغول گرداند و نه طمعی که به خواریش اندازد. مرکب او دو پایش بود و خدمتکارش دو دست او![۳۵] . امام صادق علیه السلام: بدانید که اگر کسی عیسی بن مریم را انکار کند و به نبوت دیگر پیامبران اعتراف نماید، ایمان نیاورده است.[۳۶] . سخنان نجوا آمیز خدای تعالی با عیسی علیه السلام: ای عیسی، چونان شخص دلسوز و مهربان، تو را به مهربانی سفارش میکنم تا با طلب شادی و خشنودی من، سزاوار دوستی من شوی. تو در بزرگی و در خردی برکت داده شدی و هر جا بودی با برکت بودی. گواهی میدهم که تو بنده من و زاده کنیز من هستی، با نافله ها به من نزدیک شو و به من توکل کن تا تو را کفایت کنم و غیر مرا به ولایت و دوستی برمگزین که تو را تنها میگذارم.[۳۷] . امام صادق علیه السلام: یکی از روش های عیسی بن مریم گشت و گذار در شهرها بود. روزی با یکی از یاران خود که مردی کوته اندام بود و غالباً با عیسی علیه السلام همراهی میکرد، برای سیاحت بیرون رفت. چون عیسی به دریا رسید با یقین درست گفت: به نام خدا و بر روی آب حرکت کرد. مرد کوتاه قد چون دید عیسی علیه السلام از آب گذشت با یقین درست گفت: به نام خدا و بر روی آب حرکت کرد تا به عیسی علیه السلام رسید. در این هنگام دچار خودبینی و غرور شد... لذا در آب فرو رفت. پس از عیسی کمک خواست و آن حضرت دستش را گرفت و او را از آب بیرون کشید.[۳۸] . پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: عیسی بن مریم بر گوری گذشت که صاحب آن عذاب میکشید. سال بعد نیز بر همان گور گذشت و دید دیگر عذاب نمیشود. عرض کرد: پروردگارا، پارسال از این گور عبور کردم و صاحبش عذاب میشد و امسال که از آن میگذرم دیگر عذاب نمیکشد؟ خداوند جل جلاله به او وحی فرمود: ای روح الله، فرزند صالحی از او بزرگ شد و راهی را درست کرد و یتیمی را سرپرستی نمود و من به خاطر این کارهای فرزندش، او را آمرزیدم.[۳۹] . به عیسی بن مریم علیه السلام عرض شد: چه کسی تو را ادب آموخت؟ فرمود: هیچ کس ادبم نیاموخت، بلکه زشتی نادانی را دیدم و از آن دوری گزیدم.[۴۰] . در حدیث موثقی از حضرت رضا علیه السلام منقول است که: مشتبه نشد امر کشته شدن و مردن احدی از پیغمبران و حجتهای خدا بر مردم، به غیر از عیسی بن مریم که او را زنده از زمین بالا بردند و روحش را در میان آسمان و زمین قبض کردند و چون به آسمان رسید حق تعالی روحش را به بدنش باز گردانید....[۴۱] . زندگینامه عیسی مسیح از تولد و نبوت تا وفات (روایات قرآن کریم) . ابتدا وانتهای زندگی عیسی علیه السلام
خدا دانستن عیسی
بنا بر آیات قرآن کسی که عیسی بن مریم را خدا بداند، کافر شدهاست. مسیحیان اینگونه این دیدگاه را مطرح میکنند که منظور از خدا دانستن عیسی روح او است؛ در حالی که جسم عیسی یک جسم کاملاً مادی است.[۶] .
کشته نشدن
در سوره نسا در قرآن، به صراحت آمدهاست که عیسی را نکشتند. در آیههای ۱۵۷ و ۱۵۸ این سوره آمدهاست:[۷] ترجمه مکارم شیرازی . و گفتارشان که ما مسیح عیسی بن مریم پیامبر خدا را کشتیم در حالی که نه او را کشتند و نه به دار آویختند لکن امر بر آنها مشتبه شد و کسانی که در مورد (قتل) او اختلاف کردند از آن در شک هستند و علم به آن ندارند و تنها از گمان پیروی میکنند و قطعاً او را نکشتند؛ بلکه خدا او را به سوی خود برد و خداوند توانا و حکیم است.
حمل عیسی در روز جمعه
در برخی احادیث اسلامی، دلیل اهمیت روز جمعه و تبدیل شدن آن به مهمترین عید برای مسلمانان، حامله شدن مریم به عیسی، پس از ظاهر شدن روح الامین در قالب انسان مقابل وی دانسته شدهاست،[۸] که در قرآن آیات ۱۶ تا ۲۱ سوره مریم میگوید: و در این کتاب، مریم را یاد کن، آن هنگام که از خانوادهاش جدا شد و در ناحیه شرقی قرار گرفت (۱۶) و میان خود و آنان حجابی افکند. در این هنگام، ما روح خود را بسوی او فرستادیم و او در شکل انسانی خوشاندام[۹] بر مریم ظاهر شد! (۱۷) او گفت: من از شرّ تو، به خدای رحمان پناه میبرم اگر پرهیزگاری! (۱۸) گفت: من فرستاده پروردگار توأم تا پسر پاکیزه ای به تو ببخشم! (۱۹) گفت: چگونه ممکن است فرزندی برای من باشد؟! در حالی که تاکنون انسانی با من تماس نداشته و زن آلودهای هم نبودهام! (۲۰) گفت: مطلب همین است! پروردگارت فرموده: این کار بر من آسان است! و او را برای مردم نشانه ای قرار دهیم؛ و رحمتی باشد از سوی ما! و این امری است پایان یافته» (۲۱([۱۰]
تبارنامه عیسی
از دید مسلمانان عیسی فرزند مریم بود.[۱۱][۱۲] مریم به نوبه خود فرزند عمران و از تبار هارون برادر موسی و از طایفه لاوی بود.[۱۳][۱۴] اگر بر اساس روایات اسلامی داود را نه از طایفه یهودا بلکه از طایفه لاوی بدانیم نظر مسلمانان و مسیحیان یکی خواهد شد.[۱۵] . بنابر حدیثی آدم و نوح پدران حقیقى مسیح و دیگرانند.[۱۶][۱۷] .
عیسی و آخر الزمان از دید احادیث اسلام
در احادیث مسلمانان آمدهاست که در آخر الزمان، مهدی موعود ظهور خواهد کرد و عیسی نیز به همراه او باز خواهد گشت و دجال به دست عیسی کشته خواهد شد و عیسی پشت سر مهدی نماز خواهد خواند.[۱۸] .
مسیحیت بعد از عیسی
وظیفه تبلیغ دین مسیحیت بعد از حضرت عیسی (علیه السّلام) بر عهده شاگردان، رسولان و مبلغان بعد از ایشان از جمله پُطرس بود که در این راستا بیشترین زحمتها را متحمل شدند و موفقیتهای زیادی را نیز کسب کردند. متاسفانه بعضی از شاگردان ایشان همچون پلوس اولین انحرفات را در دین مسیح به وجود آوردند که بهترین آن اعتقاد شرک آمیز به تثلیث و موجود الهی بودن حضرت عیسی (علیه السّلام) بود که طبق بعضی تحلیلها این انحرفات ناشی از گرایشات پلوس به تعالیم آیینهای هنری بوده است. [۲۱] [۲۲] .
بازگشت حضرت عیسی
بازگشت حضرت عیسی از وقایع قطعی دوران ظهور امام مهدی عج است که مسلمانان و مسیحیان به بازگشت حضرت عیسی در آخرالزمان باور دارند. این مسئله در جاهای متعددی از انجیل آمده است و به عقیده برخی از مفسران قرآن، آیاتی از قرآن نیز به بازگشت حضرت عیسی(ع) در آخرالزمان اشاره دارد. در روایات شیعه، هدف از بازگشت حضرت عیسی(ع)، یاری کردن امام مهدی عج دانسته شده است؛ چنانکه مطابق روایات اهل تسنن حضرت عیسی(ع) پس از بازگشت، خود را وزیر امام مهدی(عج) معرفی میکند. در منابع شیعه و سنی، مکانهای مختلفی به عنوان محل بازگشت حضرت عیسی(ع) بیان شده که از جمله آنها میتوان به مکه، دمشق و بیتالمَقْدِس اشاره کرد. بر اساس احادیث مستفیض از شیعه و سنی، عیسی(ع) پس از بازگشت، در نماز به امام دوازدهم شیعیان اقتدا میکند. در برخی از روایتهای دیگر کشته شدن دجال و قتل یأجوج و مأجوج به عیسی(ع) نسبت داده شده است؛ ولی نجمالدین طبسی، از محققان حوزه علمیه، معتقد است بنیامیه به جهت بغضی که از اهلبیت ع داشتند، تلاش کردند با نسبت دادن این امور به حضرت عیسی(ع)، وی را مهدی موعود جلوه دهند. بازگشت عیسی(ع) از وقایع قطعی دوران ظهور امام مهدی عج به شمار آمده است.[۱] اگرچه اندیشمندان مسلمان در زنده بودن یا وفات حضرت عیسی اتفاق نظر ندارند، ولی بیشتر آنها به زنده بودن وی باور دارند.[۲] به گفته علی کورانی در کتاب عصر الظهور، بازگشت حضرت عیسی(ع) در زمان ظهور امام زمان(عج) در میان مسلمانان مسئلهای مورد اتفاق است.[۳] برخی از محققان معتقدند علاوه بر مسلمانان، در بین مسیحیان نیز این مسئله مورد اتفاق است؛[۴] اما در مسیحیت برخلاف اسلام، عیسی(ع) را منجی موعود معرفی کردهاند.[۵] . در منابع روایی اهل تسنن ۲۸ روایت[۶] و در منابع روایی شیعه ۳۰ روایت در مورد نزول حضرت عیسی(ع) در دوران ظهور وارد شده است،[۷] که سید محمدحسین طباطبائی نویسنده المیزان، آنها را مستفیض میداند.[۸] . شماری از مفسران آیات ۴۶ سوره آل عمران و ۱۵۹ سوره نساء را بر بازگشت حضرت عیسی(ع) در زمان ظهور تطبیق دادهاند؛ چنانکه در بخشهای مختلفی از انجیل این موضوع به صورت صریح بیان شده است: به گفته ناصر مکارم شیرازی نویسنده تفسیر نمونه، این احتمال وجود دارد که آیه «وَ یُکَلِّمُ النَّاسَ فِی الْمَهْدِ وَ کَهْلًا وَ مِنَ الصَّالِحِینَ» و در گهواره و میانسالی با مردم سخن خواهد گفت؛ و از شایستگان است.» یک نوع پیشگویی در مورد بازگشت عیسی(ع) باشد؛[۹]. زیرا واژه «کَهْل» در عربی به معنای مرد میانسال به کار میرود،[۱۰] و از طرفی گفته شده، حضرت عیسی ع در سن ۳۲[۱۱] یا ۳۳ سالگی به آسمان عروج کرده است.[۱۲] در حدیثی از امام صادق ع عروج او در ۳۳ سالگی دانسته شده است.[۱۳] ازاین رو، عیسی(ع) تا قبل از عروج به آسمان به میان سالی نرسیده بود؛ به همین دلیل میان سالی وی در آینده و طبق روایات، در زمان ظهور امام عصر(ع) محقق خواهد شد.[۱۴] به گفته برخی از محققان سخن گفتن حضرت عیسی در دو مقطع بسیار اهمیت دارد: هنگامی که آبروی مادرش مریم در خطر بود و او میخواست مادر خود را از تهمت ناروا مبرّا سازد ، آنگاه که حضرت مهدی عج ظهور میکند و عیسی اهل کتاب را به پیروی از ایشان فرا میخواند.[۱۵] . محمدحسین طباطبایی و محمد صادقی تهرانی، از مفسران شیعه، معتقدند از آیه : وَ إِن مِّنْ أَهْلِ الْكِتَابِ إِلَّا لَيُؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ ۖ وَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ يَكُونُ عَلَيْهِمْ شَهِيدًا؛ و هیچ یک از اهل کتاب نیست مگر آنکه پیش از مرگش به او ایمان آورد و عیسی در روز قیامت به ایمانشان گواهی خواهد داد [۱۶] چنین استفاده میشود که قبل از مرگ حضرت عیسی تمامی اهل کتاب به او ایمان آورده، یهودیان نبوتش را میپذیرند و مسیحیان از اعتقاد به الوهیت او دست بر میدارند؛ چراکه مسیح(ع) هنگام ظهور امام مهدی(ع) از آسمان فرود آمده، در نماز به ایشان اقتدا میکند و همین امر موجب هدایت اهل کتاب میشود.[۱۷] در حدیثی از امام باقرع نیز این آیه بر نزول حضرت عیسی(ع) در دوران ظهور تطبیق شده است.[۱۸] . بازگشت حضرت عیسی در میان مسیحیان با عنوان «second coming» (به معنای آمدن ظهور دوم مشهور است[۱۹] و در مواضعی از انجیل به بازگشت او اشاره شده است.[۲۰] به گفته برخی از محققان، موضوع بازگشت حضرت عیسی در انجیل بیش از سیصد بار و در چندین باب کامل مانند انجیل متی باب ۲۴ و ۲۵ و انجیل مرقس باب ۱۳بیان شده است.[۲۱] بر اساس بررسیهای انجام گرفته از انجیل، مسیحیان بر این باورند که مسیح در آخرالزمان بازگشته، برنامه نجات را تکمیل میکند و در آن هنگام صلح کامل در جهان برقرار شده، هیچ جنگ و کشتاری انجام نمیگیرد.[۲۲] فراگیری ظلم در دنیا، بروز قحطی و زمینلرزه در نقاط مختلف، تیره و تار شدن خورشید و ماه و خروج دجال از نشانه های بازگشت عیسی(ع) در انجیل، معرفی شده است.[۲۳] .
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: حضرت عیسی علیه السلام
ادامه مطلب را ببينيد
بازگشت عیسی (ع)
مکان و زمان بازگشت عیسی (ع) : در حدیثی از امام صادق ع ، دمشق به عنوان محل نزول عیسی(ع) معیّن شده است.[۲۴] اما محمدتقی مجلسی در کتاب لوامع صاحبقرانی محل نزول او را مکه معرفی کرده است.[۲۵] در روایات اهلسنت نیز محلهای مختلفی بهعنوان محل نزول معرفی گردیده است که از آنها میتوان به بیت المقدس[۲۶] و پل سفید در باب شرقی دمشق اشاره کرد.[۲۷] . زمان دقیق نزول حضرت عیسی(ع) در احادیث بیان نشده، اما برخی از محققان احتمال دادهاند که این امر در ابتدای ظهور امام زمان رخ خواهد داد.[۲۸] ابوالفتوح رازی و طبرسی از مفسران قرن ششم هجری، آیه ۶۱ سوره زخرف[یادداشت ۱] را بر حضرت عیسی(ع) تطبیق داده، بر این باورند که نزول مسیح(ع) از شرایط و علائم برپایی روز قیامت است؛ از این رو نزول حضرت عیسی(ع) پیش از برپایی قیامت محقق میشود.[۲۹] این تفسیر که در برخی از روایات اهل تسنن نیز دیده میشود،[۳۰] بر بازگشت عیسی(ع) در دوران ظهور امام مهدی(عج) تطبیق داده شده است؛[۳۱] چراکه ظهور حضرت مهدی(عج) نیز در آخرالزمان اتفاق میافتد.[۳۲] .
اقدامات حضرت عیسی پس از بازگشت
بر اساس روایتی از امام صادق(ع)، هدف از نزول حضرت عیسی، یاری کردن امام مهدی(ع) است.[۳۳] در بعضی از روایتها عیسی(ع) خزانه دار حضرت مهدی معرفی شده است.[۳۴] در روایاتی از اهل تسنن حضرت مسیح خود را وزیر امام مهدی(ع) معرفی میکند[۳۵] که منصب قضاوت را بر عهده خواهد گرفت.[۳۶] مطابق روایتی در صحیح بخاری، عیسی(ع) پس از نازل شدن، صلیب مسیحیان را شکسته، خوک را میکشد "کنایه از حرام کردن خوردن گوشت خوک[۳۷] " و بر مسیحیان جزیه تعیین میکند و با آمدن وی مردم چنان بینیاز میشوند که هیچکس مالی را نمیپذیرد.[۳۸] همچنین بر اساس روایاتی از شیعه و سنی، حضرت عیسی اقدامات ذیل را در دوران ظهور انجام خواهد داد: اقتدا کردن در نماز به امام مهدی عج ، بر اساس روایتهای متعددی از شیعه و سنی، عیسی(ع) در خواندن نماز به امام مهدی(عج) اقتدا خواهد کرد.[۳۹] به گفته برخی از محققان، در منابع روایی شیعیان اقتدا کردن حضرت مسیح به امام مهدی(ع) در چهارده روایت بیان شده است.[۴۰] اگرچه این روایات، نقش معرفتی دیگری به صورت صریح بیان نشده است؛[۴۱] اما پژوهشگران با استفاده از مضمون روایتها نکاتی را در اینباره ذکر کرده اند: تصریح به مرجعیت سیاسی و دینی امام مهدی(عج).[۴۲] . تسلیم شدن مسیحیان در برابر امام مهدی(عج) و اسلام آوردن آنها؛[۴۳] . به نظر علی کورانی اقتدای مسیح به امام مهدی، زمانی اتفاق میافتد که رومیان پیمان خود با امام(عج) را نقض میکنند و عیسی(ع) با این کار خود در برابر آنان موضعگیری میکند.[۴۴] . قتل دجال : مطابق حدیثی از امام صادق ع ، دجال به دست حضرت عیسی(ع) کشته خواهد شد.[۴۵] . بر اساس روایتی که در الزام الناصب نقل گردیده، امام مهدی عج فرماندهی سپاهش را به مسیح(ع) خواهد سپرد و او دجال را در سرزمین حجاز به قتل خواهد رساند.[۴۶] . کشته شدن دجال به دست مسیح(ع) در منابع روایی اهل تسنن نیز گزارش شده است.[۴۷] . همچنین در برخی از منابع روایی شیعه، کشته شدن دجال به امام مهدی نسبت داده شده است.[۴۸] . پژوهشگران بر این باورند که کشته شدن دجال به دست مسیح(ع) با کشته شدن او به دست امام مهدی(عج) تنافی ندارد؛ زیرا عیسی(ع) دجال را به دستور مهدی(عج) به قتل میرساند. به همین دلیل میتوان کشته شدنش را به هر دو نسبت داد.[۴۹] . براساس روایتی از اهل تسنن، عیسی(ع) در فلسطین امام مهدی(عج) را در کشتن دجال یاری خواهد کرد.[۵۰] . کشتن یأجوج و مأجوج : به گفته علی بن ابراهیم قمی و طبرسی، از مفسران شیعه، خداوند در آیه ٩٦ سوره انبیاء، از خروج یأجوج و مأجوج و طغیان آنها به عنوان یکی از وقایع آخرالزمان خبر داده است.[۵۱] در عهد عتیق و عهد جدید نیز به خروج آنها در آخرالزمان اشاره شده است.[۵۲] در روایتهایی از اهل تسنن چنین آمده که یأجوج و مأجوج به دست حضرت عیسی کشته خواهند شد.[۵۳] .
معجزات حضرت عیسی
در قرآن کریم برای حضرت عیسی علیه السلام معجزاتی بیان شده که میتواند نشانهی صدق ادعای نبوت او باشد. نحوه ولادت، تکلّم در طفولیت، شفای بیماران و زنده کردن مردگان، از معجزات این پیامبر الهی است. حضرت عیسی علیه السلام فرزند حضرت مریم از جمله پیامبران اولوالعزم الهی، صاحب رسالت، شریعت[۵] و دارای کتاب آسمانی به نام انجیل بود.[۶] . در قرآن از ایشان با نامهای عیسی، عیسی بن مریم، مسیح، رسول الله، کلمه و روح یاد شده و اوصاف، امتیازات و معجزات[۷] ویژه ای بر این بزرگوار توصیف شده است. عیسی بن مریم حدود ۶۰۰ سال قبل از ظهور دین اسلام بر قوم بنیاسرائیل مبعوث شده بود که قوم او به قوم نصاری و یا مسیحیت معروف شد.[۸] . معجزات حضرت عیسی علیه السلام را میتوان به دو بخش کلی، معجزات پیش از آغاز رسالت و معجزات پس از رسالت تقسیم کرد: قرآن کریم اولین معجزه ای که بر وجود مبارک حضرت عیسی علیه السلام بیان نموده، ولادت آن بزرگوار است که شرح مسئله را به صورت تفصیلی در سورهی مبارکه ی مریم بیان نموده و چگونگی تولد حضرت را تشریح کرده است.[۹] . خدای حکیم به حضرت مریم دختر حضرت عمران فرزندی عطا میکند؛ در حالی که مریم دختری باکره بود و همسری نداشت: إِذْ قَالَتِ الْمَلَائِكَةُ يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكِ بِكَلِمَةٍ مِنْهُ اسْمُهُ الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ ...»؛[۱۰] به یاد آورید هنگامی را که فرشتگان گفتند: ای مریم! خداوند تو را به کلمهای [وجود باعظمتی] از طرف خودش بشارت میدهد که نامش "مسیح، عیسی پسر مریم" است... . این که خداوند حضرت عیسی علیه السلام را به "کلمه" توصیف کرده و با واژه ی "منه" به خودش نسبت داده، یعنی این جنین بدون اسباب عادی به وجود آمده و مخالف با عادت جاری در تکوین جنین است.[۱۱] لذا این امر عجیب و عظیم را معجزه ای برای رسالت و نبوت فرزندش معرفی میکند:... وَلِنَجْعَلَهُ آيَةً لِلنَّاسِ...»؛[۱۲] ...و او را برای مردم نشانه ای قرار دهیم... . یعنی ولادت حضرت عیسی بن مریم به این نحو که بدون پدر متولد شود، برهان قاطعی بر قدرت خارقالعاده ی الهی و دلیل محکمی بر صدق رسالت عیسوی است.[۱۳] . در آیهی دیگر راجع به حضرت مریم و فرزندش میفرماید:... فَنَفَخْنَا فِيهَا مِنْ رُوحِنَا وَجَعَلْنَاهَا وَابْنَهَا آيَةً لِلْعَالَمِينَ ؛[۱۴] ...و ما از روح خود در او دمیدیم و او و فرزندش [مسیح] را نشانه ی بزرگی برای جهانیان قرار دادیم! دمیدن روح در وجود حضرت مریم همان کلمه ی خدا بود، نه این که نطفه ای در کار باشد و شکل بگیرد؛ لذا تشبیه حضرت عیسی به حضرت آدم علیه السلام در آیه ی شریفه[۱۵] مربوط به خلقت آن دو نبی است که هر دو بدون نطفه آفریده شده اند؛ پس همچون ولادتی معجزه بود و این آیت قائم به هر دو بزرگوار (مریم و مسیح) بود؛[۱۶] چرا که این امر دلالت بر قدرت بیکران خداوندی است که فرزندی را بدون پدر خلق کند. اما این که "آیة" فرموده نه "آیتین"، چون شأن و أمر مادر و فرزند هر دو آیت و معجزه بود و از این بُعد یک امر محسوب میشد.[۱۷] .
تکلم عیسی بن مریم در طفولیت : حضرت مریم از امر حاملگی و تولد فرزندی بدون پدر به شدت در ترس و اضطراب بود تا این که در زیر درخت خرمای خشکیدهای به امر پروردگار عالم فرزند به دنیا آمد. آیات سوره ی مریم فضای بهتری از سخنان عیسی بن مریم را در طفولیت ترسیم نموده که بخشی از این سخنان، تسلی بخش مریم مقدس و بخش دیگر در دفاع از مادرشان در جمع بنیاسرائیل بیان شده است: فَنَادَاهَا مِنْ تَحْتِهَا أَلَّا تَحْزَنِ... ؛[۱۸] ناگهان از طرف پایین پایش او را صدا زد که: غمگین مباش!... ظاهر سیاق آیات میرساند که ضمیر فاعلی "ناداها" به عیسی علیه السلام برگردد، نه این که منظور روح باشد که در آیات قبل ذکر شد و این ظهور را قید "مِنْ تَحْتِها" تایید میکند؛ چون با حال مولود نسبت به مادرش در حین وضعِ حمل مناسب تر است؛ همچنان که برگشت ضمیر در جملات قبل و بعد به عیسی، مؤید دیگری بر این معناست. حضرت عیسی بعد از تولد به مادرش از آن اندوه و غم شدیدی که به وی دست داده بود و آن بانوی عابد، زاهد و مطهره به بدنامی متهم شده بود، تسلی و دلداری داد و به مادرش سفارش کرد که با احدی حرف نزند، بلکه خود حضرت در مقام دفاع از مادرش برمیآید و این حجتی بود که از هیچ دفع کننده ای صادر نمیشد؛ زیرا پاسخ دادن کودک وقتی غریب و معجزه است که در گهواره و طفل باشد:[۱۹] . وَيُكَلِّمُ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ وَكَهْلًا...»[۲۰] همچنین در سوره مائده/۱۱۰ میفرماید: تُكَلِّمُ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ وَكَهْلًا»؛ و با مردم در گهواره و در حالت کهولت (و میانسال شدن) سخن خواهد گفت... . بنابراین بعد از این که حضرت مریم در برابر مردم و انتقاد و اتهام شدید آنان قرار گرفت، گفتند: این کودکی که در گهواره است، سخن بگوید؟! یعنی کسی که کودک است، گفتگو با او ممکن نیست! در همان حین آثار معجزه در وجود مبارک حضرت عیسی علیه السلام ظاهر شد و با پاسخ خود مادرش را از هر گونه اتهام، تبرئه نموده و جلالت خویش را به مردم آشکار کرد:[۲۱] . قَالَ إِنِّي عَبْدُاللَّهِ آتَانِيَ الْكِتَابَ وَجَعَلَنِي نَبِيًّا ؛[۲۲] (ناگهان عیسی زبان به سخن گشود و) گفت: من بنده ی خدایم؛ او کتاب (آسمانی) به من داده و مرا پیامبر قرار داده است. آن جناب اصلاً متعرض مساله ی ولادتش نشد، - با این که تمام مشکل مردم همین امر بود - به این جهت که سخن گفتن کودک تازه تولد یافته معجزه ای است که هر چه بگوید جای تردیدی در حقیقت بودن خود نمیگذارد؛ به خصوص توجه به آخر گفتارش که بر خود سلام کرد و بر نزاهت و امنیت خویش از هر قذارت و خباثتی شهادت داد و از پاکی و طهارت تولدش به مردم خبر داد. همچنین اوصاف و شخصیت ملکوتی خود را به مردم بیان نمود و این که سخن خود را با جمله ی "إِنِّی عَبْدُاللَّهِ" آغاز نمود تا با اعتراف به عبودیت خود برای خدای متعال، از غلو غالیان جلوگیری کند و حجت را بر آنان تمام سازد؛ همچنانکه در آخر کلامش به این مسئلهی توحیدی تکیه میکند.[۲۳]
معجزات بعد از رسالت : حضرت عیسی مسیح پس از وصول به مقام رسالت، برای اثبات رسالت و نبوت خود بنیاسرائیل را مورد خطاب قرار داد و فرمود: من از سوی پروردگارتان معجزه و نشانههایی برای شما آوردهام؛ یعنی بدون معجزه مدعی رسالت نیستم بلکه با معجزه آمدهام و به طور یقین در این معجزات اگر از اهل ایمان باشید، برای شما هر آینه آیتی است.[۲۴] معجزات حضرت عیسی بن مریم که در قرآن کریم بیان شده و با دست مبارک ایشان صورت گرفته، موارد ذیل است:
جان دادن به مجسمه: حضرت مسیح علیه السلام در مرتبه ی اول جهت اثبات ارتباط و رسالت خود، با خوارق و معجزاتی آمد که در نظر آنها بسیار جالب توجه بود.[۲۵] . ...أَنِّي أَخْلُقُ لَكُمْ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنْفُخُ فِيهِ فَيَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِ اللَّهِ... ؛[۲۶] ... من از گِل، چیزی به شکل پرنده میسازم سپس در آن میدمم و به فرمان خدا، پرنده ای میگردد... . سرّ اعجاز در این است که تصویرسازی گِل برای تمام بشر مقدور است، اما این که حقیقتاً پرندهای گردد، فقط از ناحیه ی خدای سبحان مقدور است یا با إذن الهی که در تصویرسازی حضرت مسیح جهت تثبیت رسالت الهی روح بر آن دمیده شد و به إذن خدای سبحان حقیقتاً پرندهای گردید.[۲۷] و در آسمان پرواز میکرد؛[۲۸] چنانکه در سورهی مائده به وضوح این حقیقت را بیان کرده است.[۲۹] . ساختن شکل و هیئت پرنده از خاک و دمیدن روح در آن، هم دقیقتر است و هم از نظر علمی و فنی بسیار مشکلتر؛ چون در این برنامه نظم و قوای ظاهری بدن و تشکیلات لازم در میان نبود؛ همچنین روح حیوانی که حاکم بر بدن باشد، وجود نداشت؛ بلکه تنها به وسیله ی ارادهی الهی و نفخه ی روحانی صورت گرفت، بدون این که احتیاج به مقدماتی داشته باشد؛ اما این که مادهی طین انتخاب شد چون این ماده از مواد پایین تر عالم مادی است و در عین حال نرم، بدون شکل خاص و قابل انعطاف است.[۳۰] . از سیاق آیه چنین برمی آید که در زمان حضرت عیسی پیکرسازان بسیار وجود داشت؛ حتی یهودیها تصاویر گوناگون مثل صورت انبیاء و ملائکه و غیر آنها میتراشیدند و به آنها سجده میکردند. این پیکرسازی از گِل و دمیدن جان به آن مجسمه ی بیروح و دست ساخته به اذن الهی، از جمله معجزات حضرت عیسی مسیح بود که به عنوان حجتی برای حقانیت رسالت خویش اقامه نمود.[۳۱] .
شفای بیماران لاعلاج: از دیگر معجزات حضرت عیسی علیه السلام این بود که کور مادرزاد را شفا میداد و بیماران مبتلا به پیسی را بهبود میبخشید:... وَأُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَالْأَبْرَصَ... ؛[۳۲] ...و به اذن خدا، کورِ مادرزاد و مبتلایان به برص [پیسی] را بهبودی میبخشم... . "أکمه" کور مادرزاد یا مطلق کوری است؛ یعنی کسی که از نعمت بینایی و نیروی باصره محروم بوده و علاج آن جز با قدرت الهی امکانپذیر نیست و "برص" بیماری پوستی است که لکههای سفیدی در پوست انسان ظاهر میشود و از جمله بیماریهای صعبالعلاج است و "إبراء" به معنای برطرف کردن نقص و ضعف بوده به طوری که به بهبودی کامل برسد؛[۳۳] چنان که خدای تبارک در آیه ی دیگر خطاب به حضرت عیسی بن مریم میفرماید: و کور مادرزاد و مبتلا به بیماری پیسی را به فرمان من، شفا میدادی .[۳۴] . دلیل ذکر شدن این دو بیماری یا به این علت است که أطباء در معالجهی این نوع بیماران عاجز مانده بودند، با این که پزشکان آن روز معالجات حیرتآوری انجام میدادند؛ یا مردم شفا یافتن این نوع بیماران را به عیان مشاهده میکردند و جایی برای انکار باقی نمیماند. پس عیسی بن مریم با دست مسیحایی خویش چشم نابینا و مبتلایان به برص را مسح میکرد و همان حین مبتلایان به إذن الهی به طور معجزه آسا شفای کامل مییافتند.[۳۵] .
زنده کردن مردگان: زنده کردن مردگان نیز همچون دمیدن روح در پرنده ی گِلی، معجزه ی مسیح بود:[۳۶]...وَأُحْيِي الْمَوْتَىٰ بِإِذْنِ اللَّه... ؛[۳۷] ...و مردگان را با اذن خدا زنده میکنم... . از تعبیر زنده کردن مردگان که به صورت جمع بیان شده، فهمیده میشود که حضرت مسیح بارها مرده را زنده کرده بود[۳۸] و زمانی که مردهای را زنده میکرد، با او سخن میگفت بعد دوباره او را میمیراند.[۳۹] در سورهی مائده خدای سبحان خطاب به حضرت عیسی میفرماید:... وَإِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتَىٰ بِإِذْنِي»؛[۴۰] ...و مردگان را (نیز) به فرمان من زنده میکردی. مراد از "تُخرجُ" خارج کردن مردگان از قبور است؛ یعنی اخراج اطلاق شده اما لازمه ی آن که زنده کردن باشد، اراده شده است؛ چون میت به خاطر میت بودن در قبر قرار می گیرد و از قبر خارج میشود به دلیل سببی که در قبر قرار گرفته که لازمه ی آن خارج کردن از آن مکان است.[۴۱] در آیات دیگر نیز خروج به معنای إحیاء آمده است.[۴۲] پس بیرون کردن مردگان کنایه از زنده کردن آنان است و امواتی که مسیح زنده میکرده، مردگان مدفون بوده اند که آن جناب با بیرون کردن از قبور به آنان حیات میداد و این که لفظ "مَوتی" در خروج مردگان نیز جمع آمده، بیانگر این است که مرده زنده کردن مسیح مکرر اتفاق افتاده است.[۴۳] .
خبر دادن از غیب: یکی دیگر از معجزاتی که عیسی مسیح در قرآن از آن یاد میکند، خبر دادن از غیب است:...وَأُنَبِّئُكُمْ بِمَا تَأْكُلُونَ وَمَا تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ... ؛[۴۴] ...و از آنچه میخورید و در خانههای خود ذخیره میکنید، به شما خبر میدهم... . إخبار به غیب مختص به خداست و در مرتبه ی دوم رسولانی که خدای متعال به وسیله ی وحی به آنان آگاهی داده که خود معجزه ای دیگر است. این خبر دادن از غیب را کسی در معجزه بودنش شک نمیکند؛ برای این که هیچ احدی عادتا تردیدی ندارد از این که چه چیزی خورده و در خانه ی خود چه چیزی را ذخیره کرده است. اما این که معجزه ی إخبار از غیب را مقید به اذن خدا نکرده، با این که هیچ معجزهای بدون اذن خدا تحقق نمییابد،[۴۵] برای این که از این معجزه تعبیر به إخبار کرده و خبر دادن غیر از خلق نمودن، زنده کردن و امثال اینهاست که حقیقتاً فعل خداست و اگر به عیسای مسیح نسبت داده شده، باز با اذن خدا خواهد بود و رسول خدا در این امور استقلالیت ندارد. از سویی در موارد پیشین ممکن بود توهم الوهیت عیسی به وجود بیاید لذا تاکید به اذن خدای سبحان در آن افعال این شبهه را برطرف میکند؛ ولی در مورد إخبار از غیب چون امری طبیعی بوده و هر کسی با اندکی ریاضت میتواند به آن برسد، دیگر از اذن خداوند چیزی نگفت.[۴۶] .
نزول مائده آسمانی: داستان مائده ی آسمانی که در قرآن به عنوان معجزه و نعمت الهی بیان شده، مربوط به حواریون عیسای مسیح است که با درخواست مسیح از ناحیهی خدای متعال جهت نشان دادن قدرت الهی و تصدیق نبوت خویش به حواریون نازل شد. از ناحیه ی خدای سبحان به حواریون که از صحابه ی مخلص عیسای مسیح بودند، الهام شد: به من و رسول من ایمان بیاورید! آنها نیز امتثال امر کردند و شهادت دادند که تسلیم و مطیع امر الهی هستیم. بعد قرآن ماجرای مائده ی آسمانی حواریون را بازگو میکند: إِذْ قَالَ الْحَوَارِيُّونَ يَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ هَلْ يَسْتَطِيعُ رَبُّكَ أَنْ يُنَزِّلَ عَلَيْنَا مَائِدَةً مِنَ السَّمَاءِ... ؛[۴۷] در آن هنگام که حواریون گفتند: ای عیسی بن مریم! آیا پروردگارت میتواند مائده ای از آسمان بر ما نازل کند؟... مراد حواریون از استطاعت پروردگار رضایت الهی بر انجام این فعل بود؛ چون آنها اولا از اهل ایمان بودند و به قدرت الهی علم داشتند؛ ثانیا ارادهی آنها از این درخواست، مشاهده ی این مائده با چشم خود و رسیدن به اطمینان قلبی بود؛ همچنان که حضرت ابراهیم علیه السلام از خداوند خواست که زنده کردن مردگان را به ایشان نشان بدهد تا با این امر به اطمینان قلبی برسد. پس علم نظری مد نظر نبود بلکه علم معاینه و مشاهده میخواست که شبهه بردار نیست. لذا اراده ی حواریون با درخواست نزول طعام آسمانی این بود که اطمینان قلبی، یقین به قدرت بیکران الهی، یقین به صدق نبوت عیسای مسیح در وجودشان زیاد شود؛ چون دلالت علم حسی برای رساندن انسان به مطلوب، خیلی قویتر از علم نظری است که نیاز به براهین دارد.[۴۸] . حضرت عیسی در پی این خواسته، از خدای تبارک مائدهی آسمانی درخواست نمود؛ سفرهی طعامی که چند ویژگی داشته باشد: قَالَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ اللَّهُمَّ رَبَّنَا أَنْزِلْ عَلَيْنَا مَائِدَةً مِنَ السَّمَاءِ تَكُونُ لَنَا عِيدًا لِأَوَّلِنَا وَآخِرِنَا وَآيَةً مِنْكَ وَارْزُقْنَا وَأَنْتَ خَيْرُ الرَّازِقِينَ.[۴۹] . عیسی بن مریم عرض کرد: خداوندا! پروردگارا! از آسمان مائدهای بر ما بفرست! تا برای اول و آخر ما عیدی باشد و نشانهای از تو و به ما روزی ده! تو بهترین روزی دهندگانی ، مراد این است که روز نزول مائده برای حواریون و دیگران که در عصر عیسی بن مریم میزیستند و اقوام بعدی که از امت و پیروان حضرت باشند، به عنوان عید باشد؛ یعنی روزی که آن را با عظمت و با شرافت بشمارند و از سویی به عنوان رزق جسم و جان آنها بوده و همچنین این مائده نشانه و معجزه ی رسالت باشد.[۵۰] . خدای متعال نیز در برابر این درخواست رسول خدا مائده ی آسمانی را برای آنها نازل کرد و در مقابل به منکران این اعجاز عذاب شدید و بی نظیری وعده داد.[۵۱] .
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: حضرت عیسی علیه السلام
ادامه مطلب را ببينيد
آشنائی با حضرت عیسی علیه السلام
حضرت عیسی(علیهالسلام) یكی از پیامبران اولوالعزم و از انبیاء بنی اسرائیل است، كه نام مباركش بیست و پنج بار در قرآن كریم ذكر شده است. (قاموس قرآن: ج ۵، ص ۷۱ و ۸۲ – سور و آیاتی كه نام عیسی یا مسیح یا ابن مریم (علیهاالسلام) در آنها ذكر شده است عبارتند از: بقره، آیات ۸۷. ۱۳۶و ۲۵۳ – ال عمران، آیات ۴۵، ۵۲، ۵۵، ۵۹ و ۸۴ – نساء، آیات ۱۵۷، ۱۶۳، ۱۷۱، ۱۷۲ – مائده، آیات ۱۷، ۴۶، ۷۲، ۷۵، ۷۸، ۱۱۰، ۱۱۲، ۱۱۴ و ۱۱۶ – انعام، آیه ۷۵ – توبه، آیات ۳۰ و ۳۱ – مریم، آیه ۳۴ – مؤمنون، آیه ۵۰ – احزاب، ایه ۷ – شوری، آیه ۱۳ – زخرف، آیه ۵۷ و ۶۳ – حدید، آیه ۲۷ – صف، آیه ۶، ۱۴.) .
عیسی اصل آن «یسوع» است، به معنی نجات دهنده، و مسیح، لقب آن حضرت است، كه سیزده بار در قرآن آمده و به معنی مبارك میباشد. در اینكه چرا به حضرت عیسی(علیه السلام) مسیح (مسح كننده و مسح شده) میگفتند: چند وجه ذكر كرده اند كه عبارتند از: الف) به خاطر میمنت وجود و بركتی كه در وی بود. ب) چون او با مسح طهارت و پاكیها خود را از گناه مصون داشت. پ) او هیچ بیماری را مسح نمیكرد مگر آنكه بزودی خوب میشد. ت) جبرئیل هنگام ولادت با بالهایش او را مسح نمود تا از شر شیطان در امان باشد. (حیوة القلوب: ج ۱، ص ۲۹۳ – مجمع البیان: ج ۳، ص ۸۱) .
وی پنج هزار و پانصد و هشتاد و پنج سال بعد از هبوط آدم (علیه السلام) و پانصد (یا پانصد و هفتاد یا شصت) سال، قبل از ولادت پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) در سرزمین كوفه در كنار رود فرات به دنیا آمد. (بحارالانوار: ج ۱۴، ۲۱۴ – حیوة القلوب: ج ۱، ص ۳۹۶ – احتجاج: ص ۳۲۵ – ولی برخی گویند حضرت عیسی(علیه السلام) در شهر ناصره یا بیت المقدس و یا بیت لحم در عصر سلطنت فرهاد پنجم یكی از شاهان اشكانی متولد شد (قصههای قرآن: ص ۴۲۳ – قاموس : ج ۷، ص ۷۴ – حیوة القلوب: ج ۱،ص ۳۹۷) .
ولادت او به طور معجزه به اذن خدا، بدون پدر رخ داد، مادرش حضرت مریم (علیها السلام) دختر عمران (علیه السلام) از زنان با فضیلتی است، كه نام مباركش در دوازده سوره قرآن و در سی و چهار آیه به صراحت ذكر شده، و ما شرح حال ا و را در احوالات حضرت زكریا (علیه السلام) بیان كردیم. وی در سی سالگی در بیت المقدس به پیامبری مبعوث شد و دارای شریعت مستقل و كتابی به نام «انجیل» بود و پیوسته بنی اسرائیل را به سوی خدای یكتا دعوت مینمود و بر اثر شرایط خاص زندگی ناگزیر بود، مجرد زندگی كند، او دارای دوازده نفر یار مخصوص به نام «حواریون» بود، كه همواره او را یاری میكردند و به پیروان او نصاری گویند. (این لفظ چهارده بار در قرآن آمده و واحد آن نصرانی میباشد كه یكبار در قرآن ذكر شده است)، در علت این تسمیه چند قول است: قویترازهمه،قول ابن عباس میباشد كه ناصره شهری است درمنطقه فلسطین،چون زمان كودكی و طفو لیت مسیح (علیه السلام) در آنجا سپری گشته، لذا به آن حضرت عیسای ناصری می گفتند، در نتیجه پیروان آن حضرت را نصرانی و نصاری گفتند. (قاموس قرآن: ج۷،ص۷۴) .
عیسی(علیه السلام) سرانجام پس از سی و سه سال زندگانی، یهودیان تصمیم به قتلش گرفتند، اما خداوند او را به آسمانها بالا برد و روزی در حوالی دمشق فرود خواهد آمد و دجال را به قتل میرساند. (تفسیر قمی: ج ۲، ص ۲۷۰) .
تولد حضرت عیسی علیهالسلام
همانطور كه قبلاً اشاره كردیم، چون عمران(علیه السلام)، پدر مریم(علیهاالسلام) در دوران جنینی مریم(علیهاالسلام) از دنیا رفت، سرپرستی وی را حضرت زكریا(علیه السلام) شوهر خاله مریم(علیهاالسلام) به عهده گرفت و او را طبق نذر مادرش به خدمت بیت المقدس گماشت. مریم (علیهاالسلام) روز به روز رشد كرده، تا اینكه به سن نه سالگی رسید، در این ایام، روزها را روزه میگرفت و شبها را به عبادت میپرداخت و در میان بنی اسرائیل به مقام ارجمندی رسیده بود و همگان منزلت او را آرزو میكردند. وقتی كه مریم(علیهاالسلام) به سن سیزده سالگی رسیده بود، خداوند یكی از فرشتگان را به صورت یك جوان بسیار زیبایی به سوی وی فرستاد، هنگامی كه مریم(علیهاالسلام) ا و را دید، چون كه دختری بسیار پاكدامن و امین بود، از این صحنه خیلی ناراحت شد و گمان كرد بشری است و اراده پلیدی درباره او دارد، لذا به او گفت: من از شر تو به خدا پناه میبرم و رو به سوی او میآورم، تا عفت و پاكدامنیام را مصون نگاه دارد، اگر از خدا میترسی و از او بیمناكی، از من دور شو. اما آن فرشته الهی، زبان به سخن گشود و گفت: نگران مباش، من فرستاده پرودرگارم، آمده ام تا پسر پاكیزه ای به تو ببخشم. از شنیدن این سخن لرزش شدیدی وجود مریم(علیهاالسلام) را فرا گرفت و گفت: چگونه ممكن است من صاحب پسری شوم، در حالی كه تاكنون انسانی با من تماس نداشته و هرگز زن آلودهای نبودم. فرستاده خدا در پاسخ گفت: صحیح است، ولی خداوند فرموده: كه آفرینش پسری بدون پدر بر من آسان است، ما میخواهیم او (عیسی) را نشانه ای برای مردم قرار دهیم و رحمتی از سوی ما بر آن ها باشد.[اقتباس از سوره مریم، آیات ۱۶-۲۱] سپس آن فرستاده خدا در مریم (علیهاالسلام) دمید،[البته در اینكه چگونه این فرزند به وجود آمد: آیا جبرئیل(علیهالسلام) در پیراهن او دمید یا در دهان او، در قرآن سخنی از آن به میان نیامده، هر چند كلمات مفسرین در این زمینه مختلف است] و سرانجام وی باردار شد و آن فرزند موعود در رحم او جای گرفت. این امر سبب شد كه او از بیت المقدس به مكان دوردستی برود.[در اینكه این مكان دور دست كجا بوده برخی معتقدند شهر ناصره است] و تنها زندگی نماید، ولی هر چه به روز وضع حمل نزدیك میشد، نگرانتر میگردید، زیرا با خود میگفت: چه كسی از من بپذیرد كه زنی بدون همسر، باردار شود؟ اگر به من نسبت ناروا بدهند چه كنم؟ آنگاه كه زمان وضع حمل رسید، درد و رنج زایمان، او را به كنار درخت خرمایی كشاند و به آن تكیه زد. در آنجا به خاطر آورد كه به زودی مورد آماج تهمتهای ناروا قرار خواهد گرفت، در آن هنگام آرزو میكرد: ای كاش! قبل از این ماجرا مرده بودم و به كلی فراموش میشدم، ولی لطف و عنایت خدا شامل حالش شد و صدای جبرئیل(علیه السلام) را شنید، كه از نزدیكی او و محل پایینتر از جایگاه وی، او را مخاطب ساخته و به وی گفت: غمگین مباش، خداوند در قسمت پایین پای تو، چشمه آب گوارایی را جاری ساخته است، تكانی به این دخت نخل بده، تا رطب تازه بر تو فرو ریزد، از این غذای لذیذ بخور و از آن آب گوارا بنوش و چشمت را به ا ین مولود جدید روشن دار و هرگاه به كسی از انسانها برخوردی كردی كه درباره مسأله بارداری و چگونگی آن از تو پرسید، به او پاسخ نده و با اشاره بگو، من برای خداوند رحمان روزه ای (روزه سكوت) نذر كرده ام و با احدی امروز سخن نمیگویم. (اقتباس از سوره مریم، آیه ۲۲-۲۶ – كافی:ج ۸، ص ۱۲۶) . هنگامی كه عیسی(علیه السلام) متولد شد،[در اینكه دوران حمل مریم(علیهاالسلام) چه اندازه بود؟ میان مفسران اختلاف نظر است: طبق برخی روایات از میان انبیاء و اوصیاء تنها عیسی بن مریم و حسین بن علی و حضرت یحیی (علیهم السلام) شش ماهه به دنیا آمدند. كافی: ج ۱، ص ۴۶۴ – علل الشرایع: ص ۲۰۶] مریم (علیهاالسلام) او را در آغوش گرفته و به سوی قومش آمد، وقتی كه مردم او را دیدند، چه آنهایی كه از تقوی و پرهیزگاری مریم (علیهاالسلام) اطلاع داشتند و چه كسانی كه بیاطلاع بودند شگفت زده شده و برای آنان صحنه ای غیر منتظره بود و گفتند: ای مریم! كار بسیار زشت و بدی كردی، نه پدر تو مرد بدی بود و نه مادرت زن بدكاره ای ، تو چرا مرتكب چنین عملی شده ای؟ آنچه را مریم(علیهاالسلام) توانست در قبال این طوفان تهمت و افترا انجام دهد همان سفارش جبرئیل (علیهالسلام) بود، كه با اشاره به سوی گهواره، از آنها خواست كه با فرزندش سخن بگویند! قوم كه از اشاره مریم (علیهاالسلام) بیشتر ناراحت شده بودند گفتند: ما چگونه با كودكی كه در گهواره است سخن بگوییم؟ در این هنگام عیسی(علیه السلام) در گهواره زبان به سخن گشود و گفت: «من بنده خدا هستم، خداوند به من كتاب (انجیل) داده و مرا پیامبر قرار داده است و ...» . (اقتباس از سوره مریم، آیات ۲۷-۳۲ – تفسیر قمی:ج ۲، ص ۴۸) . هنگامی كه قوم به طور آشكار، سخنان فوق را از عیسی (علیه السلام) شنیدند دریافتند، كه مریم (علیهاالسلام) از هر گونه ناپاكی، پاك و منزه است و عیسی (علیه السلام) بعد از این تكلم، تا زمانی كه بزرگ شد و به حد زبان گشودن رسید، دیگر سخن نگفت. (بحارالانوار: ج ۱۴، ص ۲۲۹) .
رسالت حضرت عیسی علیه السلام
پس از آنكه حضرت عیسی (علیه السلام) از نزد خدا وحی دریافت كرد و خدای متعال تورات و انجیل را به او آموخت، وی را نزدیك سی سالگی به پیامبری مبعوث گردانید.[ سورههای آل عمران، آیه ۴۸ – مائده، آیه ۴۶ – طبق روایتی در پنجاه و یكمین سال از دوران حكومت «ایسخ بن اشكان» عیسی بن مریم (علیه السلام) به پیامبری مبعوث گردید، او به بیت المقدس آمده و تا سن سی و دو سالگی بنی اسرائیل را به خدا پرستی دعوت كرد(كمال الدین: ص ۲۲۴] او رسماً رسالت خود را در میان مردم اعلام كرد و آنها را به پیروی خود فرا خواند و تلاش كرد تا از انحراف یهودیان جلوگیری كند و آنها را از گمراهی باز دارد و حلال و حرام مورد اختلاف آنها را برایشان بیان كند و برخی از چیزهایی كه بر آنها حرام گشته بود برایشان حلال گرداند. (اقتباس از سورههای زخرف، آیات ۶۳ و ۶۴ – نساء، آیات ۱۶۰ و ۱۶۱) . جمعیت یهود قبل از آمدن عیسی (علیه السلام) طبق پیشگویی و بشارت موسی (علیه السلام) منتظر ظهور مسیح بودند، اما هنگامی كه ظهور كرد و منافع جمعی از افراد ستمگر و منحرف بنی اسرائیل به خطر افتاد، تنها جمعیتی محدود، گرد او را گرفتند و افرادی كه احتمال میدادند، اجابت دعوت مسیح (علیه السلام) و پیروی از احكام خدا موقعیت و مقام آنها را به خطر ا ندازد، از پذیرفتن قوانین الهی سرپیچی كردند. عیسی (علیه السلام) پس از دعوت مستدل و كافی، دریافت كه جمعی از بنی اسرائیل اصرار در مخالفت و گناه دارند و از هر گونه انحراف و كج روی دست بردار نخواهند بود. میان قوم خود به پا خواست و گفت: چه كسانی مرا در راه خدا یاری میكنند؟ تنها عده كمی به این دعوت پاسخ مثبت دادند، این عده افرادی پاك بودند كه خداوند از آنها به عنوان حواریون[حواریون جمع «حورای» از ماده حور» به معنی شستن و سفید كردن است، اما در اینكه چرا شاگردان مسیح(علیهالسلام) را به این نام میخوانند، احتمالات متعددی بیان شده ولی آنچه نزدیكتر به ذهن میرسد این است: كه آنها علاوه بر ا ینكه قلبی پاك و روحی با صفا داشتند در پاكیزه ساختن و روشن نمودن افكار دیگران شستشوی مردم از الودگی و گناه، كوشش فراوانی داشتند نام برده است. (تفسیر نمونه: ج ۲، ص ۴۲۶ – حیوة القلوب: ج ۱، ص ۴۱۰] . حواریون آمادگی خود را برای هر گونه كمك به مسیح (علیه السلام) اعلام كردند و گفتند: پروردگارا! به آنچه فرو فرستادهای ایمان آوردهایم و از فرستادهات پیروی میكنیم، پس ما را در زمره اهل یقین قرار ده. (اقتباس از سوره آل عمران، آیات ۵۲-۵۳) .
معجزات حضرت عیسی علیه السلام
بزرگان آیین یهود چون دیدند، كه عیسی (علیه السلام) با غوطه ور شدن آنها در عیاشیها و خوشگذرانیها مخالفت میورزد و فساد و تباهی آنها را آشكار میسازد، از این رو بر مخالفت آن حضرت و تكذیب وی، همدست شدند و برای اینكه او را در تنگنا قرار دهند. از وی درخواست كردند، تا دلیلی بر تأیید رسالت خویش بیاورد، خداوند نیز او را با معجزاتی آشكار، مورد حمایت خویش قرار داد، آنجا كه میفرماید: من از طرف پروردگار شما نشانه ای برایتان آورده ام. من از گل چیزی به شكل پرنده میسازم، سپس در آن میدمم، به اذن خدا به پرنده ای تبدیل میشود، كور مادرزاد را بینا میكنم، مبتلایان به بیماری پیشی (برص) را بهبود می بخشم و مردگان را زنده می كنم و از آنچه میخورید و در خانه خود ذخیره مینمایید خبر میدهم. قطعاً در اینها نشانه ای برای شما، به سوی حق است، اگر ایمان داشته باشید. (اقتباس از سوره، آل عمران، آیات ۴۹-۵۰) . معجزه دیگر وی این بود، كه حواریون درخواست كردند طعامی از آسمان بر آنها فرود آید، تا از آن بخورند و دلشان با ایمان آرامش یابد و در تصدیق رسالت وی پایدار بمانند. این درخواست آنها كه بوی شك میداد ، عیسی (علیه السلام) را نگران كرد، لذا به آنها هشدار داد: اگر ایمان آورده اید، از خدا بترسید. حواریون گفتند: ما میخواهیم از آن غذا بخوریم، تا قلبمان سرشار از اطمینان و یقین گردد و به روشنی بدانیم كه آنچه به ما گفته ای راست است و بر آن گواهی میدهیم. هنگامی كه عیسی (علیه السلام) از حسن نیت آنها آگاه شد، به خدا عرض كرد: خدایا! مائدهای (سفره ای از غذا) از آسمان برای ما بفرست، تا عیدی برای اول و آخر ما باشد و نشانهای از جانب تو محسوب میشود و به ما روزی ده كه تو بهترین روزی دهندگان هستی. خداوند به عیسی (علیه السلام) وحی كرد: من این غذا را برایتان نازل میكنم، ولی از این به بعد، اگر كسی از شما كفر ورزد، او را چنان عذاب میكنم، كه هیچ كس را آن گونه عذاب نكرده باشم. (اقتباس از سوره مائده، آیات ۱۱۲-۱۱۵) . مائده نازل شد و در میان آن، چند قرص نان و چند ماهی بوده و چون مائده در روز «یكشنبه» نازل شد، مسیحیان آن روز را روز عید نامیدند. (حیوة القلوب: ج ۱، ص ۴۱۸) . خداوند این چنین عیسی (علیه السلام) را با آن معجزات روشن، مورد تأیید قرار داد تا زبان یاوه گویان را بسته و در دل اهل تردید اطمینان و یقین به وجود آورد، ولی یهودیانی كه عیسی (علیه السلام) میان آنان برانگیخته شده بود، افرادی سخت دل بودند، لذا به مخالفت ا و برخواستند و مردم را از شنیدن دعوت و رسالت ا و بازداشته و بر ضد او به توطئهگری میپرداختند. وقتی نقشه های آنان بینتیجه ماند، به فكر افتادند تا توطئه قتل آن بزرگ مرد را فراهم سازند، آنها برای اجرای اهداف شوم خود، قیصر روم را تحریك كردند و به او گفتند: اگر این وضع ادامه یابد، سلطنت تو واژگون خواهد شد، برای حفظ سلطنت خود چاره ای جز كشتن عیسی نداری. حضرت عیسی (علیه السلام) از توطئه دشمن آگاه شد، مكان خود را با یاران مخصوصش عوض كرد و در مخفیگاهها به سر میبرد، تا از گزند دشمن محفوظ بماند. یكی از حواریون به نام (یهودا اسخریوطی) به گرفتن مقداری نقره، مكان عیسی(علیه السلام) را به دشمن نشان داد تا آن حضرت را دستگیر كرده و به دار بزنند. (اقتباس از سورههای نساء، آیه ۱۵۷ – آل عمران، آیه ۵۵ – حیوة القلوب: ج ۱، ص ۴۳۸ – قصص قرآن: ص ۱۵۳ – اسلام قرآن: ص ۲۶۸) . عیسی (علیه السلام) و یاران مخصوص به داخل باغی وارد شدند و در آنجا مخفی گردیدند، ولی بر اثر گزارش «یهودا» وقتی كه شب فرا رسید و هوا تاریك گردید، جاسوسان و مأموران دشمن از در و دیوار باغ وارد شدند و حواریون را احاطه كردند، وقتی كه حواریون خود را در خطر دیدند، عیسی (علیه السلام) را تنها گذاشتند و گریختند، در چنین لحظه خطرناك،خداوند عیسی (علیه السلام) را تنها نگذاشت، او را یاری كرد و وجودش را از چشم مهاجمان پوشانید. خداوند «یهودای» منافق را كه پیوسته درباره عیسی (علیه السلام) سخن چینی میكرد، شبیه عیسی (علیه السلام) قرار داد، مأموران او را دستگیر كردند، آن مرد بر اثر وحشت و ناراحتی شدید، فوراً خود را باخت، دهانش لال شد و نتوانست خود را معرفی كند و سرانجام به دار آویخته شد و به مكافات عمل خود رسید. قیصر روم و وزیران و لشكریان پنداشتند كه عیسی (علیه السلام) را كشته اند، ولی به فرموده قرآن نه عیسی را كشتند و نه دار آویختند، ولی امر بر آنها مشتبه شد. در جامعه آن روز منتشر شد، كه عیسی (علیه السلام) به دار آویخته شد، حتی مسیحیان همین عقیده را دارند و شعار صلیب كه در تمام شئون زندگی مسیحیان دیده میشود، بر اساس این اعتقاد كه مسیح (علیه السلام) مصلوب (به دار آویخته) شده و به شهادت رسیده است. ولی طبق نص قرآن او كشته نشده، بلكه خداوند او را به سوی آسمان بالا برد و هم اكنون زنده است و طبق روایات،هنگام ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) به زمین فرود خواهد آمد.
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: حضرت عیسی علیه السلام
ادامه مطلب را ببينيد
قصه هایی از حضرت عیسی علیه السلام
حضرت عیسی علیه السلام و حریصان : حضرت عيسى عليه السلام به همراهى مردى سياحت مى كرد، پس از مدتى راه رفتن گرسنه شدند و به دهكده اى رسيدند. عيسى عليه السلام به آن مرد گفت : برو نانى تهيه كن و خود مشغول نماز شد. آن مرد رفت و سه عدد نان تهيه كرد و بازگشت ، اما مقدارى صبر كرد تا نماز عيسى عليه السلام پايان پذيرد. چون نماز طول كشيد يك دانه نان را خورد. حضرت عيسى عليه السلام سوال كرد نان سه عدد بوده ؟ گفت : نه همين دو عدد بوده است . مقدارى بعد از غذا راه پيمودند و به دسته آهوئى برخوردند، عيسى عليه السلام يكى از آهوان را نزد خود خواند و آن را ذبح كرده و خوردند. بعد از خوردن عيسى فرمود: به اذن خدا اى آهو حركت كن ، آهو زنده شد و حركت كرد. آن مرد در شگفت شد و سبحان الله گفت : عيسى عليه السلام فرمود: ترا سوگند مى دهم به حق آن كسى كه اين نشانه قدرت را براى تو آشكار كرد بگو نان سوم چه شد؟ گفت : دو عدد بيشتر نبوده است ! دو مرتبه به راه افتادند و نزديك دهكده بزرگى رسيدند و به سه خشت طلا كه افتاده بود برخورد كردند. آن مرد گفت : اينجا ثروت زيادى است ! فرمود: آرى يك خشت از تو، يكى از من ، خشت سوم را اختصاص مى دهم به كسى كه نان سوم را برداشته ، آن مرد حريص گفت : من نان سومى را خوردم . عيسى عليه السلام از او جدا گرديد و فرمود: هر سه خشت طلا مال تو باشد. آن مرد كنار خشت طلا نشسته بود و به فكر استفاده و بردن آنها بود كه سه نفر از آنها عبور نمودند و او را با خشت طلا ديدند. همسفر عيسى را كشته و طلاها را برداشتند، چون گرسنه بودند قرار بر اين گذاشتند يكى از آن سه نفر از دهكده مجاور نانى تهيه كند تا بخورند. شخصى كه براى آن آوردن رفت با خود گفت : نان ها را مسموم كنم ، تا آن دو نفر رفيقش پس از خوردن بميرند و طلاها را تصاحب كند. آن دو نفر هم عهد شدند كه رفيق خود را پس از برگشتن بكشند و خشت طلا را بين خود تقسيم كنند. هنگامى كه نان را آورد آن دو نفر او را كشته و خود با خاطرى آسوده به خوردن نانها مشغول شدند. چيزى نگذشت كه آنها بر اثر مسموم بودن نان مردند. حضرت عيسى عليه السلام در مراجعت چهار نفر را بر سر همان سه خشت طلا مرده ديد و فرمود:( هكذا تفعل الدنيا باهلها) (اين طور دنيا با اهلش رفتار مى كند.)). یکصد موضوع پانصد داستان - پند تاريخ 2/124 - انوار نعمانيه ص 353( . بقول مولانا : کوزهٔ چشم حریصان پُر نشد - تا صدف قانع نشد پُر دُر نشد
آزمودن خداوند : امام صادق علیه السلام می فرماید: روزی حضرت عیسی علیه السلام بربالای بلندی ایستاده بود. ابلیس بر او عیان شد و گفت: تو که می گویی خداوند برهرکاری تواناست، از این بلندی خودت را پائین بینداز تا خداوند تو را نگه دارد. حضرت فرمود: سزاوار نیست بنده ای بخواهد خدا را آزمایش کند، بلکه اوست که بندگانش را می آزماید. آن معجزات را خداوند به من اجازه داده و این را اجازه نفرموده است. [1] بحارالأنوار، ج 60، ص 252[ (منبع : ما و ابلیس، ص: 263؛ غضنفری، علی)
عیسی و گناهکار : روزی عیسی با جمعی از حواریون به راهی می گذشت ، ناگاه گنهکاری تباه روزگار که در آن زمان به فسق و فجور معروف و مشهور بود آنان را بدید ، آتش حسرت در سینه اش افروخته شد ، آب ندامت از دیده اش روان گشت ، تیرگی روزگار و تاریکی حال خود را معاینه دید ، آه جگر سوز از دل پرخون برکشید و با زبان حال گفت : یا رب که منم دست تهی چشم پرآب پس با خود اندیشید که هر چند در همه عمر قدمی به خیر برنداشته ام و با این آلودگی و ناپاکی قابلیت همراهی با پاکان را ندارم ، اما چون این گروه دوستان خدایند ، اگر به مرافقت و موافقت ایشان دو سه گامی بروم ضایع نخواهد بود ؛ پس خود را سگ اصحاب ساخت و بدنبال آن جوانمردان فریادکنان می رفت . یکی از حواریون باز نگریست و آن شخص را که به نابکاری و بدکاری شهره شهر و مشهور دهر بود دید که به دنبال ایشان می آید ، گفت : یا روح اللّه ! ای جان پاک ! این مرده دل بی باک را کجا لیاقت همراهی با ماست و بودن این پلید ناپاک از پی ما در کدام مذهب رواست ؟ او را از ما بران تا ما را دنبال نکند و از همراهی ما جدا شود که مبادا شومی گناهانش دامن زندگی ما را بگیرد !! عیسی علیه السلام در اندیشه شد تا به آن شخص چه گوید و چگونه عذر او را بخواهد ، که ناگاه وحی الهی در رسید : یا روح اللّه ! دوست خودپسند و دچار پندار خود را بگوی تا کار از سر گیرد ، که هر عمل خیری تا امروز از او صادر شده به خاطر نظر حقارتی که به آن مفلس انداخت از دیوان و دفتر عمل او محو کردیم و آن فاسق گناهکار را بشارت ده که به آن حسرت و ندامت که به پیشگاه ما پیش آورد ، مسیر توفیق به روی او گشودیم و دلیل عنایت را در راه هدایت به حمایت او فرستادیم (تفسیر فاتحه الکتاب : 63 (
ﺣﻀﺮﺕ ﻋﻴﺴﯽ (ﻉ) ﺩﺭ ﺭﻭﺳﺘﺎﯼ ﺑﻠﺎ زده : داستانهای تاریخی و وقایع آن همواره بایستی به عنوان سر مشقی برای آینده مورد توجه قرار گیرد تا بتوانیم همواره چندین سال از زندگی خود پیشتر باشیم و دیگر تجربه های اشتباهی که اقوام و افراد گذشته داشته اند ما تکرار نکنیم، در ادامه داستانی از حضرت عیسی در کتاب معتبر اصول کافی نقل میکنیم که جالب می باشد : ﺭﻭﺯﯼ ﺣﻀﺮﺕ ﻋﻴﺴﯽ (ﻉ) ﻫﻤﺮﺍﻩ (ﺍﺻﺤﺎﺏ ﻧﺰﺩﻳﮏ ﺧﻮﺩ) ﺑﻪ ﺭﻭﺳﺘﺎﺋﯽ ﺭﺳﻴﺪ، ﺩﻳﺪ ﺍﻫﻞ ﺁﻥ ﺭﻭﺳﺘﺎ ﻭ ﭘﺮﻧﺪﮔﺎﻥ ﻭ ﺣﻴﻮﺍﻧﺎﺕ ﺁﻥ،ﻫﻤﻪ ﺑﻪ ﻃﻮﺭ ﻋﻤﻮﻣﯽ ﻣﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ، ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﻣﻌﻠﻮﻡ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﻳﻨﻬﺎ ﺑﻪ ﻋﺬﺍﺏ ﻋﻤﻮﻣﯽ ﺍﻟﻬﯽ ﮐﺸﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺍﻧﺪ، ﺍﮔﺮ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﻪ ﺗﺪﺭﻳﺞ ﻣﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ، ﻫﻤﺪﻳﮕﺮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﺎﮎ ﻣﯽﺳﭙﺮﺩﻧﺪ. ﺣﻮﺍﺭﻳﻮﻥ گفتند: ﺍﯼ ﺭﻭﺡ ﺧﺪﺍ، ﺍﺯ پروردگار ﺩﺭﺧﻮﺍﺳﺖ ﮐﻦ، ﺗﺎ ﺍﻳﻨﻬﺎ ﺭﺍ ﺯﻧﺪﻩ ﮐﻨﺪ ﻭ ﻋﻠﺖ ﻋﺬﺍﺑﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺳﺮﺍﻍ ﺁﻧﻬﺎ ﺁﻣﺪﻩ، ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎ ﺑﻴﺎﻥ ﮐﻨﻨﺪ ﺗﺎ ﻣﺎ ﺍﺯ ﮐﺮﺩﺍﺭﯼ ﮐﻪ ﻣﻮﺟﺐ ﻋﺬﺍﺏ ﺍﻟﻬﯽ ﻣﯽﺷﻮﺩ، ﺩﻭﺭﯼ ﮐﻨﻴﻢ. ﺣﻀﺮﺕ ﻋﻴﺴﯽ (ﻉ) ﺍﺯ ﺩﺭﮔﺎﻩ ﺧﺪﺍوند ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺗﺎ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺯﻧﺪﻩ ﮐﻨﺪ، ﺍﺯ ﻃﺮﻑ ﺧﺪﺍ ﺑﻪ حضرت ﻋﻴﺴﯽ (ﻉ) ﻧﺪﺍ ﺷﺪ ﮐﻪ: آﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺻﺪﺍ ﺑﺰﻥ. ﻋﻴﺴﯽ (ﻉ) ﺑﺎﻟﺎﯼ ﺗﭙﻪ ﺍﯼ ﺍﺯ ﺯﻣﻴﻦ ﺭﻓﺖ ﻭ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺍﯼ ﻣﺮﺩﻡ ﺍﻳﻦ ﺭﻭستا ! ﻳﮏ ﻧﻔﺮ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﺯﻧﺪﻩ ﺷﺪ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﺑﻠﯽ ﺍﯼ ﺭﻭﺡ ﻭ ﮐﻠﻤﻪ ﺧﺪ! حضرت ﻋﻴﺴﯽ فرمود ﻭﺍﯼ به ﺣﺎﻝ ﺷﻤﺎ، عمل شما چه بوده که اینطور مورد عذاب واقع شدید؟ ﻣﺮﺩ گفت : به علت ﭼﻬﺎﺭ ﭼﻴﺰ ﻣﺎ مستحق عذاب شدیم: 1 - پرستش ﻃﺎﻏﻮﺕ 2 - ﺩﻟﺒﺴﺘﮕﯽ ﺑﻪ ﺩﻧﻴﺎ - 3- ﺁﺭﺯﻭﯼ ﺩﻭﺭ ﻭ ﺩﺭﺍﺯ - 4 - ﻏﻔﻠﺖ ﻭ ﺳﺮﮔﺮﻣﯽ ﺑﻪ ﺑﺎﺯﯼﻫﺎﯼ ﺩﻧﻴﺎ . ﻋﻴﺴﯽ علیه السلام پرسید ﺩﻟﺒﺴﺘﮕﯽ ﺷﻤﺎ ﺑﻪ ﺩﻧﻴﺎ به ﭼﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺑﻮﺩ؟ ﻣﺮﺩ جواب داد: ﻫﻤﺎﻧﻨﺪ ﻋﻠﺎﻗﻪ ﮐﻮﺩﮎ ﺑﻪ ﻣﺎﺩﺭﺵ؛ ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﺩﻧﻴﺎ ﺑﻪ ﻣﺎ ﺭﻭ ﻣﯽﺁﻭﺭﺩ ﺷﺎﺩ ﻭ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﻣﯽﺷﺪﻳﻢ ﻭ ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﺩﻧﻴﺎ ﺑﻪ ﻣﺎ ﭘﺸﺖ ﻣﯽﮐﺮﺩ، ﮔﺮﻳﻪ ﻣﯽﮐﺮﺩﻳﻢ ﻭ ﻣﺤﺰﻭﻥ ﻣﯽﺷﺪﻳﻢ. حضرت ﻋﻴﺴﯽ فرمود: ﻋﺎﻗﺒﺖ ﮐﺎﺭﺗﺎﻥ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﭘﺎﻳﺎﻥ ﻳﺎﻓﺖ؟ او جواب داد: ﺷﺒﯽ ﺑﺎ ﺧﻮﺷﯽ ﺑﻪ ﺳﺮ ﺑﺮﺩﻳﻢ، ﺻﺒﺢ ﺁﻥ ﺩﺭ (ﻫﺎﻭﻳﻪ) ﺍﻓﺘﺎﺩﻳﻢ. حضرت پرسید: ﻫﺎﻭﻳﻪ ﭼﻴﺴﺖ؟ ﻣﺮﺩ ﺯﻧﺪﻩ شده گفت : ﻫﺎﻭﻳﻪ ﺳﺠﻴﻦ ﺍﺳﺖ. ﻋﻴﺴﯽ: ﺳﺠﻴﻦ ﭼﻴﺴﺖ؟ ﻣﺮﺩ ﺯﻧﺪﻩ ﺷﺪﻩ: ﺳﺠﻴﻦ ﮐﻮﻫﻬﺎﯼ ﮔﺪﺍﺧﺘﻪ ﺑﻪ ﺁﺗﺶ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺗﺎ ﺭﻭﺯ ﻗﻴﺎﻣﺖ، ﺑﺮ ﻣﺎ ﻣﯽﺍﻓﺮﻭﺯﺩ. ﻋﻴﺴﯽ: ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻫﻠﺎﮐﺖ ﺭﺳﻴﺪﻳﺪ، ﭼﻪ ﮔﻔﺘﻴﺪ ﻭ ﻣﺄﻣﻮﺭﺍﻥ ﺍﻟﻬﯽ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﭼﻪ ﮔﻔﺘﻨﺪ؟ ﻣﺮﺩ ﺯﻧﺪﻩ ﺷﺪﻩ: ﮔﻔﺘﻴﻢ: ﻣﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﻧﻴﺎ ﺑﺎﺯ ﮔﺮﺩﺍﻧﻴﺪ، ﺗﺎ ﮐﺎﺭﻫﺎﯼ ﻧﻴﮏ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺑﺪﻫﻴﻢ ﻭ ﺯﺍﻫﺪ ﻭ ﭘﺎﺭﺳﺎ ﮔﺮﺩﻳﻢ، ﺑﻪ ﻣﺎ ﮔﻔﺘﻪ ﺷﺪ: ﺩﺭﻭﻍ ﻣﯽﮔﻮﺋﻴﺪ، ﻋﻴﺴﯽ: ﻭﺍﯼ ﺑﻪ ﺣﺎﻝ شما! ﭼﻪ ﺷﺪ ﮐﻪ ﻏﻴﺮ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺷﺨﺺ ﺩﻳﮕﺮﯼ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﻫﻠﺎﮐﺖ ﺷﺪﮔﺎﻥ ﺑﺎ ﻣﻦ ﺳﺨﻦ ﻧﮕﻔﺖ. ﻣﺮﺩ: ﺍﯼ ﺭﻭﺡ ﺧﺪ! ﺩﻫﺎﻥ ﻫﻤﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﺎ ﺩﻫﻨﻪ ﺁﺗﺸﻴﻦ ﺑﺴﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﻓﺮﺷﺘﮕﺎﻥ ﺧﺸﻦ، ﮔﺮﻓﺘﺎﺭ ﻣﯽﺑﺎﺷﻨﺪ، ﻣﻦ ﺩﺭ ﺩﻧﻴﺎ ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻥ ﺁﻧﻬﺎ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﯽﮐﺮﺩﻡ، ﻭﻟﯽ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﻧﺒﻮﺩﻡ، (ﻭ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺁﻧﻬﺎ ﮔﻨﺎﻩ ﻧﻤﯽ ﮐﺮﺩﻡ) ﺗﺎ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﻋﺬﺍﺏ ﻋﻤﻮﻣﯽ ﻓﺮﺍ ﺭﺳﻴﺪ ﻭ ﻣﺮﺍ ﻧﻴﺰ ﻓﺮﺍ ﮔﺮﻓﺖ، ﺍﮐﻨﻮﻥ ﺑﻪ ﺗﺎﺭ ﻣﻮﺋﯽ ﺩﺭ ﻟﺒﻪ ﭘﺮﺗﮕﺎﻩ ﺩﻭﺯﺥ ﺁﻭﻳﺰﺍﻥ ﻣﯽﺑﺎﺷﻢ، ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﻢ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺁﻧﺠﺎ ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻥ ﺩﻭﺯﺥ ﻭﺍﮊﮔﻮﻥ ﻣﯽﺷﻮﻡ، ﻳﺎ ﻧﺠﺎﺕ ﻣﯽﻳﺎﺑد (ﺍﺣﺘﻤﺎﻟﺎ ﻋﺬﺍﺏ ﺍین ﺷﺨﺺ، ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺗﺮﮎ ﺍﻣﺮ ﺑﻪ ﻣﻌﺮﻭﻑ ﻭ ﻧﻬﯽ ﺍﺯ ﻣﻨﮑﺮ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ). ﻋﻴﺴﯽ (ﻉ) ﺑﻪ ﺣﻮﺍﺭﻳﻮﻥ ﺭﻭ ﮐﺮﺩ ﻭ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﻳﺎ ﺍﻭﻟﻴﺎ ﺍﻟﻠﻪ ﺍلاکل ﺍﻟﺨﺒﺰ ﺑﺎﻟﻤﻠﺢ ﺍﻟﺠﺮﻳﺶ ﻭ ﺍﻟﻨﻮﻡ ﻋﻠﯽ ﺍﻟﻤﺰﺍﺑﻞ، ﺧﻴﺮ ﮐﺜﻴﺮ ﻣﻊ ﻋﺎﻓﻴﻪ ﺍﻟﺪﻧﻴﺎ ﻭ ﺍﻟﺎﺧﺮﺓ. ﺍﯼ ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﺧﺪ! ﺧﻮﺭﺩﻥ ﻧﺎﻥ ﺧﺸﮏ ﺑﺎ ﻧﻤﮏ ﺯﺑﺮ ﻭ ﺧﺸﻦ ﻭ ﺧﻮﺍﺑﻴﺪﻥ ﺑﺮ ﺭﻭﯼ ﺧﺎﺷﺎﮐﻬﺎﯼ ﺁﻟﻮﺩﻩ، ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺳﺖ، ﺍﮔﺮ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﻋﺎﻓﻴﺖ ﻭ ﺳﻠﺎﻣﺘﯽ ﺩﻧﻴﺎ ﻭ ﺁﺧﺮﺕ ﺑﺎﺷﺪ. (داستان های اصول کافی،ص ۴۹۵)
امام صادق علیه السلام می فرمایند: روزی حضرت عیسی (علیه السلام) در جمع حواریون نشسته بودند. حواریون به عیسی علیه السلام عرض کردند: آموزگار راه هدایت! ما را از نصایح و پندهایت بهره مند ساز. عیسی علیه السلام: پیامبر خدا موسی علیه السلام به اصحاب فرمود؛ سوگند دروغ نخورید، ولی من می گویم سوگند – خواه دروغ و خواه راست نخورید. آنها عرض کردند: ما را بیشتر موعظه کن. حواریون از ایشان به حواریون فرمود : برادرم موسی میگفت : زنا نکنید ولی من به شما میگویم : حتی فکر زنا نکنید ؛ زیرا فکر گناه مثل این است که در اتاقی آتش روشن کنند که اگر خانه را هم به آتش نکشد، دیوارها را سیاه میکند.[سفینه البحار، ج ۳، ص ۵۰۳[
هم رتبه حضرت عیسی علیه السلام در بهشت کیست؟ روزی حضرت عیسی علیه السلام به حضرت حق عرض کرد: «پروردگارا! آيا از امت من کسي هست که در قیامت، درجه و مقام او مثل من باشد؟» خطاب شد: «بله». پرسيد: «چه کسی؟» جواب آمد: "فلان زن" به نشاني اي که از آن زن داشت رفت. دید خرابه ای است و گوشه خرابه، زنی نشسته است. از چشم نابینا است و یک پارچه پاره و خیلی مندرس هم اطراف خودش گرفته و بدنش را پوشانده است. بدن او هم مثل اینکه امراض مختلفی دارد و فلج هم هست. دست و صورت او هم به خاطر بیماری خراب شده است. اما مشغول ذکر است. حضرت عیسی وارد شد و گفت: «السلام علیک یا امة الله». آن زن جواب داد: "علیک السلام یا روح الله" حضرت عیسی گفت: « کجا فهمیدی که من روح الله هستم؟» گفت: آن کسی که من را به تو معرفی کرد، تو را هم به من معرفی کرد . آن زن دائماً حمد و ثنای الهي می گفت و شکر نعمت های خدا را به جا مي آورد: الحمد الله علی نعمائه و الشکر علی آلائه. حضرت عیسی گفت: مثلاً با کدام ویلا و قصر، با کدام منزل، با کدام ماشینِ آخرین سیستم شکر خدا را می کنی؟ گفت: یا عیسی! هیچ کس مثل من، نعمت به او تمام نشده است. گفت: «خوب؛ خدا چه نعمتی به تو داده است؟» گفت: قلبی به من داده است شاکر، زبانی داده است ذاکر، بدنی بر بلا صابر ، کیست كه غنی تر از من باشد. بدنم مال او است، هر بلایی می خواهد بدهد، بدهد. تشکر مي كنم از عنایاتی که به من کرده است. چشم من را گرفته است؛ گناه نمی کنم. پایم را گرفته؛ گناه نمی کنم. وسائل گناه را از من گرفته است (آيت الله ناصري)
روزی که شیخ انصاری یاد حضرت عیسی (علیه السلام) را زنده کرد! روزی خبر رسید که قرار است شیخ مرتضی انصاری قدس الله سره به بغداد بیاید، مردم بغداد تعطیل عمومی اعلام نموده و به استقبال شیخ حرکت کردند. سفیر ایران دربغداد هم طبعاً یا تصنعاً میخواست برای استقبال حرکت کند که ناگاه یکی از سفرای خارجی بر او وارد شد، سفیر ایران از رفتن به استقبال منصرف شد ولی آن مرد فهمید که سفیر ایران قصد رفتن به جایی داشته و پرسید به کجا میخواستید بروید؟ جواب داد : به استقبال شیخ مرتضی انصاری، مرجع بزرگ شیعیان. آن فرد که متوجه شد شخص عالیقدری میخواهد بیاید، اظهار تمایل نمود به همراه سفیر ایران در استقبال شرکت کند. بر مرکب هایشان سوار شدند و از میان مردم گذشته و با سرعت خود را رساندند و در انتظار جلال و موکب پرشکوه شیخ بودند تا آنکه دیدند شیخی بر الاغ برهنه ای سوار است و بدون هیچ گونه آلایشی به همراه یک نفر به طرف بغداد میآید، فکر کردند مسافری غریب است و سفیر ایران و همراهانش که شیخ را نمیشناختند بدون اعتناء از او گذشتند، اما طولی نکشید آن شیخ به جمعیت رسید.
ناگهان صدای صلوات و سلام و غوغای شادی بلند شد و مردم مانند دریای مواج به طرف شیخ آمده و دور او را گرفتند و زیارتش میکردند، معلوم شد آن شیخ ساده و بی پیرایه ای که سوار الاغ بود، همان مرجع تقلید بزرگوار و جلیل القدر مسلمانان است که مردم برای دست بوسی او سر از پا نمیشناسد. سفیر خارجی حیرت زده و مبهوت در مراجعت به طرف شهر به سفیر ایران گفت: شنیده بودم که حضرت عیسی(علیه السلام) با آن همه عظمت و پیروانی که داشت پیاده راه میرفت و بر الاغ برهنه سوار میشد، اما باور نمیکردم. ولی امروز با دیدن این شیخ جلیل، یاد مسیح برایم زنده شد و یقین پیدا کردم آنچه در سیره انبیاء شنیدهام صحیح است و بدان عقیده پیدا کردم. (با اقتباس و ویراست از کتاب مردان علم در میدان عمل)
اعتماد و توکل : در روزگار عیسی بن مریم علیه السلام، زنی بود صالحه و عابده، چون وقت نماز فرا می رسید، هر کاری که داشت رها و به نماز و طاعت مشغول می شد. روزی هنگام پختن نان، مؤذّن بانگ اذان داد، او نان پختن را رها کرد و به نماز مشغول شد؛ چون به نماز ایستاد، شیطان در وی وسوسه کرد «تا تو از نماز فارغ شوی نان ها همه سوخته می شود» زن به دل جواب داد: اگر همه نان ها بسوزد بهتر است که روز قیامت تنم به آتش دوزخ بسوزد. دیگر بار شیطان وسوسه کرد: پسرت در تنور افتاد و سوخته شد، زن در دل جواب داد: اگر خدای تعالی قضا کرده است که من نماز کنم و پسرم به آتش دنیا بسوزد من به قضای خدای تعالی راضی هستم و از نماز فارغ نمی شوم که اللّه تعالی فرزند را از آتش نگاه دارد. شوهر زن از در خانه درآمد، زن را دید که به نماز ایستاده است. در تنور دید همه نان ها به جای خویش ناسوخته و فرزند را دید در آتش بازی همی کرد و یک تار موی وی به زیان نیامده بود و آتش بر وی بوستان گشته، به قدرت خدای عزّ و جلّ. چون زن از نماز فارغ گشت، شوهر دست وی بگرفت و نزدیک تنور آورد و در تنور نگریست، فرزند را دید به سلامت و نان به سلامت هیچ بریان ناشده، عجب ماند و شکر باری تعالی کرد و زن سجده شکر کرد خدای را عز و جلّ، شوهر فرزند را برداشت و به نزدیک عیسی علیه السلام برد و حال قصّه با وی نگفت. عیسی گفت: برو از این زن بپرس تا چه معاملت کرده است و چه سرّ دارد از خدای؟ چه اگر این کرامت آن مردان بودی او را وحی آمدی و جبرئیل وحی آوردی او را. شوهر پیش زن آمد و از معاملت وی پرسید، این زن جواب داد و گفت: کار آخرت پیش داشتم و کار دنیا باز پس داشتم و دیگر تا من عاقلم هرگز بی طهارت ننشستم الّا در حال زنان و دیگر اگر هزار کار در دست داشتم چون بانگ نماز بشنیدم همه کارها به جای رها کردم و به نماز مشغول گشتم و دیگر هرکه با ما جفا کرد و دشنام داد، کین و عداوت وی در دل نداشتم و او را جواب ندادم و کار خویش با خدای خویش افکندم و قضای خدای را تعالی راضی شدم و فرمان خدای را تعظیم داشتم و بر خلق وی رحمت کردم وسائل را هرگز بازنگردانیدم اگر اندک و اگر بسیار بودی بدادمی و دیگر نماز شب و نماز چاشت رها نکردمی، عیسی علیه السلام گفت: اگر این زن مرد بودی پیغامبر گشتی. مسئله نسوختن طفل در تنور آتش مسئله ای است که دو بار قرآن مجید بر آن شهادت داده است، یکی ابراهیم علیه السلام در زمان نمرود و دیگر موسی علیه السلام در دوران کودکی در عصر فرعون و البته هرکس با تمام وجود تسلیم حق گردد، خداوند هر مشکلی را برایش سهل و هر چیزی را به فرمان او قرار خواهد داد. چنانچه فرموده اند: الْعَبُودِیةُ جُوْهَرَةٌ کنْهُهُ الرُّبُوبِیةُ . بندگی حقیقتی است که در ذات آن مالکیت بر هر چیز نهفته است. (منتخب رونق المجالس؛ بستان العارفين؛ تحفة المريدين: 243 - منبع : عرفان اسلامى، ج1، ص: 376)
سختی مرگ : حضرت یحیی پسر زکریا از پیامبران عصر حضرت عیسی (ع) بود، با عیسی (ع) دوستی و انس داشت، یحیی از دنیا رفت، پس از مدتی عیسی (ع) بالای قبر او آمد، از خدا خواست او را زنده کند، دعایش به استجابت رسید، و یحیی زنده شد و از میان قبر بیرون آمد، و به عیسی (ع) گفت: از من چه می خواهی؟ عیسی (ع) فرمود: می خواهم با من همانگونه که در دنیا مأنوس بودی اکنون نیز مأنوس باشی و با من انس بگیری. یحیی گفت: «هنوز داغی و تلخی مرگ، در وجودم از بین نرفته است، و تو می خواهی مرا دوباره به دنیا برگردانی و در نتیجه بار دیگر مرا گرفتار تلخی و داغی مرگ کنی؟» آنگاه او عیسی (ع) را رها کرد و به قبر خود بازگشت (داستان دوستان جلد 5 نویسنده : محمد محمدی اشتهاردی)
علاقه به خدا : حضرت عیسی (علیه السلام) بر سه نفر که لاغر به نظر می رسیدند گذشت.
پرسید علت لاغری شما چیست؟ عرض کردند ترس از خدا ما را به این صورت در آورده است. حضرت فرمود بر خداوند حق است که خائف را نجات دهد. پس حضرت بر سه نفر دیگر عبور کرد، آنها هم لاغر بودند. حضرت فرمود شما چرا ضعیف و لاغر هستید؟ عرض کردند اشتیاق به بهشت ما را زرد و ضعیف کرد. حضرت فرمود حق است بر خداوند که عطا فرماید آنچه را که مخلوق از او امید دارند. حضرت از آنها گذشت، به سه نفر دیگر که لاغرتر از قبلی ها به نظر می رسیدند رسید. فرمود شما را چرا لاغر می بینم؟ عرض کردند دوستی و علاقه به ذات پاک خداوند ما را لاغر نموده است. حضرت عیسی (علیه السلام) توجهی عمیق به آنها نمود و فرمود شما مقرب درگاه خداوند هستید. (منبع: داستان هایی از خدا، نوشته احمد میرخلف زاده و قاسم میرخلف زاده، جلد 2)
داستان زیبائی از حضرت عيسي علیه السلام : حضرت عیسی علیه السلام به منزل یکی از اصحاب خود می رفت. در راه که می رفت، به گیاهی رسید و گياه گفت: «من داروی درد دختر حاکم این شهر هستم.» حضرت عیسی مقداری از آن را در جیب خودش گذاشت و به منزل آن صحابي رفت. آنجا به حضرت عيسي عرض شد که حاکم گفته: «دخترم مریض است و دکترها نتوانسته اند مداوایش کنند. اگر کسی دختر من را مداوا کند، هر چه بخواه، به او میدهم. اگر شما از خدا بخواهید و خدا به او عافیت بدهد و از پادشاه بخواهید که به دین حق وارد بشود، بسیار عالی است.» حضرت عیسی گفت: «برو به پادشاه بگو: من می آیم.» آنجا رفتند و حضرت عیسی علیه السلام گياهها را جوشاند و داد به او خورد و فردا و پس فردا هیچ اثری نشد. حضرت عیسی از خجالت گذاشت و از شهر بیرون رفت. سال دیگر دوباره عبورش به آنجا افتاد و دید گیاه، همان را می گوید. گفت: «تو پارسال هم همین حرف را زدی و آبروی ما را کم و زیاد کردی. امسال دیگر چه مي گويي؟» گفت: «چندین سال است خدا من را برای مداوای این درد خلق کرده است؛ لکن مأمور نبودم عمل بکنم. امسال مأمورم عمل بکنم. اثر کردن هر دارو به دست او است. اگر دکتر می روی، برخدا توکل كن. دارو هم باید اجازه داشته باشد تا اثر کند. اگر این دارو اجازه نداشته باشد، اثر نمی کند. شما دکتر متخصص می روی، دارو هم همین دارو است که دستور داده؛ لکن دارو مأمور نبوده اثر بکند؛ لذا انسان سزاوار است همه وقت بگوید: خدا. مریض شدی، بگو: خدا؛ دکتر می روی، بگو: خدا؛ دارو را میخواهی به مریض بدهی، بگو: خدا؛ همه اش خدا. الحمد لله الذی یفعل ما یشاء ولا یفعل ما یشاء غيره ، سپاس خدايي را كه هر كاري كه بخواهد انجام مي دهد و غير از او كسي نيست که هر كاري را كه خواست، انجام دهد. (كافي، ج 2 ، ص 529)
عشق به دنیا : عشق به دنيا باعث گرفتارى بشر است شايد هم سبب بشود آخرت از دست برود، دنيا دارى خوب است وليكن دنيا دوستى ضرر مىرساند. از حضرت صادق (عليه السلام) روايت شده است: حضرت عيسى ابن مريم (عليه السلام) مرور كرد به يك قريهاى كه مرده بود اهلش و حيواناتشان و طيورشان بكلى مرده بودند، توى قريه ذى روحى وجود نداشت، حضرت عيسى فرمود: اينها نمرده اند مگر از غضب خدا و اگر اينطور نبود همديگر را دفن مى كردند. حواريون گفتند: يا روح الله صحبت كنيد ما اعمال اينها را بدانيم و از آن عمل اجتناب كنيم، حضرت دعا كردند، يك وقت نداى به گوش حضرت رسيد . حضرت فرمود: اى اهل قريه . يك نفر در ميان مرده ها جواب داد: بلى يا روح الله فرمود: واى بر شما عمل شما چه بوده؟ گفت: اطاعت بر گناه بود و آرزوى دراز و مشغول لهو و لعب بوديم. حضرت فرمود: چطور محبت داشتيد به دنيا؟ گفت: مثل بچه نسبت به مادر و پستان او، هر وقت روى آورد خوشحال مى شود و هر وقت پستان را از او بگيريد گريان است. حضرت سؤال كرد: چطور مبتلا شديد به عذاب خداوند؟ گفت: شب سالم خوابيديم، صبح در آتش بودیم و درميان كوه سياه آتش که ما را مى سوزاند . فرمود: در وقت سوختن چه مى گفتيد؟ مى گفتيم: ردنا الى الدنيا فيزهد فيها، قيل لنا: كذبتم. ما را رد كنيد به دنيا زاهد بشويم در دنيا، در جواب مى گفتند: شما دروغ مى گوييد. حضرت فرمود: واى بر تو چرا شما در ميان اينها با من تكلم كرديد؟ گفت: يا روح الله ملائكه ها لجام از آتش در دهن آنها زدهاند و من در ميان اينها بودم لكن اهل معصيت نبودم الا اينكه آنها را موعظه نمى كردم، خداوند عذاب فرستاد همه ما را مبتلا كرد، نمى دانم آخر كار نجات است يا بسوى آتش مى برند؟ فرمود: انسان نان خشك بخورد و در مزبله بخوابد بهتر است از اينكه عاقبت اينطور بشود (كافى ج 2 ص 318)
علم اولین و آخرین : (ﺣﻀﺮﺕ ﻋﻴﺴﻰ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ) ﺑﻪ ﺷﺒﺎﻧﻰ ﺭﺳﻴﺪﻩ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺍﻯ ﻣﺮﺩ ﺗﻮ ﻋﻤﺮ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﭼﻮﭘﺎﻧﻰ ﺻﺮﻑ ﻛﺮﺩﻯ ﺍﮔﺮ ﺩﺭ ﺗﺤﺼﻴﻞ ﻋﻠﻢ ﻣﻰ ﻛﻮﺷﻴﺪﻯ ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺑﻮﺩﻯ؟ ﻋﺮﺽ ﻛﺮﺩ : ﻳﺎﻧﺒﻰ ﺍﻟﻠﻪ ﻣﻦ ﺷﺶ ﻣﺴﺌﻠﻪ ﺍﺯ ﻋﻠﻢ ﻳﺎﺩ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﻡ ﻭ ﺑﺪﺁﻧﻬﺎ ﻋﻤﻞ ﻣﻰ ﻛﻨﻢ. ﺍﻭﻝ: ﺁﻧﻜﻪ ﺗﺎ ﺣﻠﺎﻝ ﻫﺴﺖ ﺣﺮﺍﻡ ﻧﻤﻰ ﺧﻮﺭﻡ ﻭ ﻫﺮﮔﺰ ﺣﻠﺎﻝ ﻛﻢ ﻧﺸﻮﺩ ﻛﻪ ﺍﺣﺘﻴﺎﺝ ﺑﻪ ﺣﺮﺍﻡ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺑﺎﺷﺪ. ﺩﻭﻡ: ﺁﻧﻜﻪ ﺗﺎ ﺭﺍﺳﺖ ﻫﺴﺖ ﺩﺭﻭﻍ ﻧﻤﻰ ﮔﻮﻳﻢ ﻭ ﻫﺮﮔﺰ ﺭﺍﺳﺖ ﻛﻢ ﻧﺸﻮﺩ ﻛﻪ ﺍﺣﺘﻴﺎﺝ ﺑﻪ ﺩﺭﻭﻍ ﺑﺎﺷﺪ. ﺳﻮﻡ: ﺁﻧﻜﻪ ﺗﺎ ﻋﻴﺐ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻣﻰ ﺑﻴﻨﻢ ﺑﻪ ﻋﻴﺐ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﻧﻤﻰ ﺷﻮﻡ ﻭ ﻫﻨﻮﺯ ﺍﺯ ﺍﺻﻠﺎﺡ ﻋﻴﻮﺏ ﺧﻮﺩ ﻓﺎﺭﻍ ﻧﺸﺪﻩ ﺍﻡ ﻛﻪ ﺑﻪ ﻋﻴﺐ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﺑﭙﺮﺩﺍﺯﻡ. ﭼﻬﺎﺭﻡ: ﺁﻧﻜﻪ ﺗﺎ ﺍﺑﻠﻴﺲ ﺭﺍ ﻣﺮﺩﻩ ﻧﺒﻴﻨﻢ ﺑﻪ ﮔﻨﺞ ﻭ ﺧﺰﺍﻧﻪ ﻣﺨﻠﻮﻕ ﻃﻤﻊ ﻧﺪﺍﺭﻡ ﻭ ﻫﻨﻮﺯ ﮔﻨﺞ ﻭ ﺧﺰﺍﻧﻪ ﺧﺪﺍ ﻛﻢ ﻧﺸﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﺗﺎ ﻣﺤﺘﺎﺝ ﻣﺨﻠﻮﻕ ﺑﺎﺷﻢ. ﺷﺸﻢ ﺁﻧﻜﻪ: ﺗﺎ ﻫﺮ ﺩﻭ ﭘﺎﻯ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺑﻬﺸﺖ ﻧﺒﻴﻨﻢ ﺍﺯ ﻋﺬﺍﺏ ﺧﺪﺍﻯ ﺗﻌﺎﻟﻰ ﺍﻳﻤﻦ ﻧﻴﺴﺘﻢ ﻭ ﻫﻨﻮﺯ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺑﻬﺸﺖ ﻧﺪﻳﺪﻩﺍﻡ ﺗﺎ ﺍﺯ ﻋﺬﺍﺏ ﻭﻯ ﺁﺳﻮﺩﻩ ﺑﺎﺷﻢ. ﺣﻀﺮﺕ ﻋﻴﺴﻰ ﻓﺮﻣﻮﺩ: (ﻋﻠﻢ ﺍﻭﻟﻴﻦ ﻭ ﺁﺧﺮﻳﻦ ﺍﻳﻦ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺗﻮ ﺧﻮﺍﻧﺪﻩ ﻭ ﻳﺎﺩ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﻯ). ﺭﻧﮕﺎﺭﻧﮓ 1، 263)
از مجرم موعظه خواست : امام صادق علیه السلام فرمود: مردی نزد حضرت عیسی رفت و گفت: یا روح الله من زنا کرده ام با اجرای حد الهی مرا پاک ساز. حضرت دستور داد تا مردم برای تطهیر او حاضر شوند، چون مردم حاضر شدند گودالی کندند و مرد مقصر را در آن نهادند، حضرت عیسی فرمود: هر کس در ذمه اش حد الهی است نباید به این شخص حد بزند، مردم همه برگشتند بجز حضرت یحی و حضرت عیسی علیهماالسلام. حضرت یحیی نزد مرد مقصر رفت و گفت: مرا موعظه کن، گفت: نفس خود را در بدست آوردن خواسته هایش آزاد مگذار که ترا هلاک میکند، حضرت فرمود: باز هم بگو، گفت: هیچ گناهکاری را بر گناه او ملامت و سرزنش مکن. (مدرک: مجموعه ورام ص 239(
پنجاه سال عمر در مقابل یک تکه نان : حضرت عیسی بن مریم علیه السلام با جمعی در جائی نشسته بود، مردی هیزم شکن از آن راه با خوشحالی و خوردن نان می گذشت، حضرت عیسی علیه السلام به اطرافیان خود فرمود: شما تعجب ندارید از این که این مرد بیش از یک ساعت زنده نیست ولی آخر همان روز آن مرد را دیدند که با بسته ای هیزم می آید تعجب کردند و از حضرت علت نمردن او را پرسیدند. او بعد از احوالپرسی از مرد هیزم شکن، فرمود: هیزمت را باز کن، وقتی که باز کرد مار سیاهی را در لای هیزم او دید، حضرت علیه السلام فرمود: این مار باید این مرد را بکشد ولی تو چه کردی که از این خطر عظیم نجات یافتی؟ گفت: نان می خوردم فقیری از مقابل من گذشت، قدری به او دادم و او درباره من دعا کرد. حضرت علیه السلام فرمود: در اثر همان دستگیری از مستمند خداوند این بلای ناگهانی را از تو برداشت و پنجاه سال دیگر زنده خواهی بود . (تفسیر نمونه، ج 3، ص 223)
ﻳﻚ ﻧﻤﻮﻧﻪ : ﺣﻀﺮﺕﻋﻴﺴﻰ (ﻉ) ﺭﺍ ﮔﺬﺭ ﺑﺮ ﺳﺮ ﻗﺒﺮﻯ ﺍﻓﺘﺎﺩ،ﺍﺯ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺩﺭﺧﻮﺍﺳﺖ ﻛﺮﺩ ﻛﻪ ﺻﺎﺣﺐ ﻗﺒﺮ ﺭﺍ ﺯﻧﺪﻩ ﻓﺮﻣﺎﻳﺪ. ﻫﻤﻴﻨﻜﻪ ﺯﻧﺪﻩ ﺷﺪ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺳﺆ ﺍﻝ ﻛﺮﺩ ﺣﺎﻝ ﻭ ﻭﺿﻊ ﺗﻮ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺍﺳﺖ؟ ﻋﺮﺽ ﻛﺮﺩ ﻣﻦ ﺣﻤﺎﻝ ﻭ ﺑﺎﺭﺑﺮ ﺑﻮﺩﻡ ﺭﻭﺯﻯ ﻫﻴﻤﻪ ﺍﻯ ﺑﺮﺍﻯ ﻛﺴﻰ ﻣﻴﺒﺮﺩﻡ ؛ ﺧﻠﺎﻟﻰ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺟﺪﺍﻛﺮﺩﻡ ﺗﺎ ﺩﻧﺪﺍﻥ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺁﻥ، ﺧﻠﺎﻝ ﻛﻨﻢ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺯﻣﺎﻥ ﻛﻪ ﻣﺮﺩﻩﺍﻡ ﻋﺬﺍﺏ ﻫﻤﺎﻥ ﺧﻠﺎﻝ ﺭﺍ ﻣﻴﻜﺸﻢ. (ﻛﺒﺮﻳﺖ ﺍﺣﻤﺮ، ﺹ 72)
مهر و قهر : روزی حضرت عیسی (ع) از راهی می گذشت. ابلهی با وی دچار شد و سخنی پرسید. بر سبیل تلطّف، جوابش باز داد، اما آن شخص آغاز عربده و سفاهت نهاد؛ چنان که او نفرین می کرد، عیسی تحسین می نمود... عزیزی بدان جا رسید، گفت: ای روح الله، چرا زبون این ناکس شده ای و هر چند او قهر می کند، تو لطف می فرمایی و با آن که او جور و جفا پیش می برد، تو مهر و وفایش می نمایی؟! عیسی گفت: ای رفیق موافق! «کلّ اناء یترشّح بما فیه؛ از کوزه همان برون تراود که در اوست». از او آن صفت می زاید و از من این صورت می آید. من از وی در غضب نمی شوم و او از من صاحب ادب می شود. من از سخن او جاهل نمی گردم و او از خُلق و خوی من عاقل می گردد. (به نقل از: غلامحسین کاشفی، اخلاق محسنی، ص 70 – 68)
فرزند صالح نجات بخش است : امـام صـادق (ع ) از رسـول اکـرم (ص ) نـقـل می کند که حضرت عیسی بن مریم از کنار قبری که صاحبش در حال عذاب بود عبور کرد,اما وقتی که سال بعد از کنار همان قبر گذشت , با شگفتی دیـد کـه صـاحـب قبر, این بار, در حال عذاب نیست . حضرت عیسی به خداوند عرض کرد : خدایا چـطـور سـال اول کـه از این جا گذشتم , اودر حال عذاب بود,اما امسال که عبور کردم در حال عذاب نبود .
بـه او وحـی شد که : او دارای فرزند صالحی است که راه خدا رادنبال می کند و از جمله یتیمی را پناه داده است , به سبب این عمل صالح ,از گناه پدرش چشم پوشی کردیم و او را بخشیدیم . آن گاه رسول خدا(ص ) فرمود : آنچه برای بنده مؤمن پس ازمرگش باقی می ماند, فرزندی است که بعد از پدر عبادت خدا می کند . آن گاه این آیه را تلاوت کرد : رب هب لی من لدنک ولیا یرثنی ویرث من آل یعقوب واجعله رب رضیا .(وسائل الشیعه,ج 15, ص 98)
حماقت ؛ مرضى علاج ناپذير : حضرت عيسى عليه السلام مى فرمايد: من بيماران را معالجه كردم و آنان را شفا دادم كور مادرزاد و مرض پيسى را به اذن خدا مداوا نموده و مردگان را زنده كردم ولى آدم احمق را نتوانستم اصلاح و معالجه كنم . پرسيدند: يا روح الله ! احمق كيست ؟ فرمود : شخصى خودپسند و خودخواه است كه هر فضيلت و امتيازى را از آن خود مى داند و هر گونه حق را در همه جا به خود نسبت مى دهد و براى ديگران هيچ گونه احترامى قائل نمى شود و اين گونه آدم احمق هرگز قابل مداوا و اصلاح نيست . (بحار: ج 72، ص 320)
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: حضرت عیسی علیه السلام
ادامه مطلب را ببينيد
سبک زندگی حضرت عیسی علیه السلام
حضرت عیسی علیه السلام : خادِمی یدای و دابَّتی رَجلای وَ فِراشِی الأرضُ وَ وَسادِی الحَجَرُ وَ دِفئی فِی الشِّتاءِ مَشارِقُ الأرضِ أَبیتُ وَ لَیسَ لِی شَیءٌ وَ أصبَحُ وَ لَیسَ لِی شَیءٌ وَ لَیسَ عَلی وَجهِ الأرضِ أحَدٌ أغنی مِنّی. خدمت کار من دو دستم، مرکبم دو پایم، بسترم زمین، بالشم سنگ و گرمابخشم در زمستان مکان های آفتابگیر است. شب و روز خود را با ناداری سپری می کنم و با این حال روی زمین، هیچ کس توانگرتر و بی نیازتر از من نیست. مجلسی، بحارالأنوار، ج ۱۴، ص ۲۳۹ .
شب زنده دارن از منظر حضرت عیسی علیه السلام
حضرت عیسی علیه السلام : طُوبي لِلَّذينَ يَتهَجَّدونَ مِن اللَّيلِ، اُولئكَ الّذينَ يَرِثونَ النُّورَ الدّائِمَ . خوشا آنان كه پاسي از شب را به عبادت مي گذرانند؛ آنان كسانياند كه نوري ماندگار به ارث مي برند. تحف العقول، ص 510
داستان های حضرت عیسی
در میان معجزات عیسوی، شفای بیماران به مراتب بیش از دیگر موارد رخ داده است. این معجزه گاه در قالب شفای دیوانگان، [11] گاه به صورت شفای مبتلایان به برص (پیسی)[12] شفای بیمار زمین گیر، [13] مفلوج، [14] کور، [15] کرولال[16]و یا زنی که به خونریزی دائمی مبتلا بود، [17]ظاهر شده است.
معجزه میلاد - سبک زندگی حضرت عیسی علیه السلام - نسب نامه حضرت عیسی ع
داستان های حضرت عیسی : به به عجب پاسخى --- حضرت عیسی علیه السلام و حریصان به دا --- عیسی و گناهکار --- ﺣﻀﺮﺕ ﻋﻴﺴﯽ (ﻉ) ﺩﺭ ﺭﻭﺳﺘﺎﯼ ﺑﻠﺎ زده --- تغییر مسیر --- هم رتبه حضرت عیسی علیه السلام در بهشت کیست؟ --- روزی که شیخ انصاری یاد حضرت عیسی (علیه السلام) را زنده کرد! --- اعتماد و توکل --- سختی مرگ --- علاقه به خدا - داستان زیبائی از حضرت عيسي علیه السلام .
سرنوشت حضرت عیسی --- عیسی از دیدگاه مسیحیان --- "معجزات حضرت عيسی علیه السلام"، اباذر بشيرزاده، دانشنامه پژوهه --- عید میلاد عیسی مسیح 6 ژانویه یا 25 دسامبر؟ --- تقویم تاریخ/ تولد پیامبر خدا حضرت «عیسی مسیح(ع)» و عید کریسمس --- از تاریخ تولد عیسی بن مریم تا آداب و رسوم مسیحیان در کریسمس --- قرآن و احادیث درباره حضرت عیسی مسیح (ع) چه گفته اند؟ --- بررسی و تبیین نقش حضرت عیسی(ع) در دوران پس از ظهور امام زمان --- بازگشت عیسی(ع) در آخرالزمان باور مشترک مسلمانان و مسیحیان، خبرگزاری تسنیم --- بازگشت عیسی(ع) در آخرالزمان باور مشترک مسلمانان و مسیحیان --- بررسی و تبیین نقش حضرت عیسی(ع) در دوران پس از ظهور امام زمان --- بررسی پیشبینیهای قرآن و حدیث درباره مهدی(عج) و مسیح(ع)، توافق یا تقابل --- تحلیل کارکرد نزول حضرت عیسی(ع) در دولت امام مهدی(عج) از منظر مفسران --- کیفیت سنجی و تحلیل کارآمدی بازگشت عیسی(ع) از منظر عهدین و منابع اسلامی - حضرت مریم --- بنی اسرائیل --- حواریون --- انجیل --- مسیحیت --- مسیح --- مسیح شناسی --- نامها و عناوین --- زندگی عیسی --- اناجیل --- هماهنگی انجیل --- مکانها --- تولد از باکره --- ولادت --- تعمید --- پادشاهی --- معجزات --- تمثیلها --- تحقیر --- تصلیب --- خاک سپاری --- رستاخیز --- عروج --- اطاعت --- ملاقات آسمانی --- شفاعت --- ظهور دوم --- آثار --- عیسی در تاریخ --- نظریه افسانه مسیح --- اسناد تاریخی --- انجیلها .
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: حضرت عیسی علیه السلام
ادامه مطلب را ببينيد
