مُسَمَّط : مجموعه جدید مصراع هم قافیه (بند مسمط) ویک مصراع که قافیه آن مستقل است ، رشته مسمط یا مصراع تسمیط - و این شکل چند بار با قافیه های متفاوت تکرار می شود ، مجموعه جدید مصراع هم قافیه (بند مسمط) و یک مصراع که قافیه آن مستقل است ، رشته مسمط یا مصراع تسمیط - و این شکل چند بار با قافیه های متفاوت تکرار می شود : و اما مصراع های جدا با هم قافیه دارند، بدین نحو: مسمط هایی که بند مسمط و رشته مسمط آنها مجموعه سه مصراع باشد مانند: گویی بط سپید جامه به صابون زده است - کبک دری ساق پای در قدح خون زده است - بر گل تر دلیب، گنج فریدون زده است - لشگر چین در بهار، خیمه به هامون زده است - لاله سوی جویبار خرگه بیرون زده است - خیمه آن سبزگون خرگه این آتشین

چهارپاره : مجموعه ای از دو بیتی هایی است که در کل یک شعر را می سازند : دو بیتی های تشکیل دهنده چهارپاره از لحاظ قافیه با هم تفاوت دارند - نمونه ای از چهارپاره: کند وی آفتاب به پهلو فتاده بود - زنبورهای نور زگردش گریخته - در پشت سبزه های لگدکوب آسمان - گلبرگ های سرخ شفق تازه ریخته

مفرد: پای ملخی نزد سلیمان بردن - زشت است ولیکن هنر است از موری

تضمین : به طور کلی به این معنی است که قطعاتی از شعر شاعر دیگری را در داخل شعر خود بیاورند. در بین شاعران قدیمی چون حافظ و سعدی و ... تضمین به این معنا بوده است که با ذکر اسم شاعر، مصراع یا بیتی از شعر او را در میان غزل یا قصیده خود بیاورند. مثلاً سعدی غزلی دارد که این گونه شروع می شود: من از آن روز که در بند تو ام آزادم - پادشاهم که به دست تو اسیر افتادم . و حافظ در غزلی مصراع اول این غزل را به این صورت تضمین کرده است: زلف بر باد مده تا ندهی بر بادم - ناز بنیاد مکن تا نَکَنی بنیادم

در یک شعر سه وزن مختلف به کار گرفته شده است : لاله فاطمه در خون نشسته - یک گل و این همه نیزه شکسته - ای سکینه گریه کن از بهر بابا - وا شهیدا . نخل سرخ نبی در خون تپیده - ساربان شاخه او را بریده - کرده زهرا بر حسینش ناله بر پا - وا شهیدا . بلبل از داغ گل دارد ترانه - می زنندش چرا با تازیانه - لاله در خون ناله بلبل کرده بر پا - وا شهیدا . دختر فاطمه از شش برادر - برده یک پیرهن برای مادر . در این شعر نیز بیت اول ، دوم ، سوم ، پنجم و هفتم به وزن “فاعلاتن فعولن فاعلاتن ” و بیت دوم و چهارم به وزن “فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن” سروده شده اند . که اولی در بحر مقتضب و دومی بحر رمل کامل است .

یا در این بحر، بیت‌های دیگری را از مولوی با حالت شور، وجد و هیجان مشاهده می‌کنیم : مرده بدم، زنده شدم، گریه بدم، خنده شدم - دولت عشق آمد و من دولت پاینده شدم . لازم به ذکر است که این وزن، از اختیار وزنی جا به جایی هجای کوتاه و بلند در وسط مصراع پیروی می‌کند، که در اصطلاح به آن قلب گفته می‌شود.

این بحر، جزء بحور خیزابی محسوب شده و طنطنۀ کلام و ضرب و تأکید را حفظ می‌کند که متناسب با مضامین مدح و منقبت است : دختر فکر بکر من، غنچۀ لب چو وا کند - از نمکین کلامِ خود حقِ نمک ادا کند . علامه غروی اصفهانی . فاطمه ‌ای که عقل‌ها، محو عبادتش بود - نقش به چهر دوستان، مُهر ارادتش بود . سیدرضا مؤید .

وزن‌هایی مانند وزن «مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن» با نام وزن‌های جویباری، خاصیت بینابین دارند و قابلیت ارائۀ مفاهیم مختلف عارفانه، غنایی، مرثیه، و حماسی را دارند که در مجموع غزل‌های حافظ و سعدی فراوان به چشم می‌خورند : آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند - آیا بود که گوشۀ چشمی به ما کنند . حافظ . باز این چه شورش است که در خلق عالم است - باز این نوحه و چه عزا و چه ماتم است . محتشم کاشانی . این آستان که هست فلک سایه ‌افکنش - خورشید شبنمی ‌ست به گلبرگ گلشنش . خسرو احتشامی . هرکس هر آن چه دیده اگر هر کجا، تویی - یعنی که ابتدا تویی و انتها تویی . مرتضی امیری‌اسفندقه .

بخشی از وزن‌هایی هستند که در ضرب‌ آهنگ حالت حزن و غم را به ذهن متبادر و احساس و عاطفه را تداعی می‌کنند . مثل : «مستفعلن فاعلاتن، مستفعلن فاعلاتن» دل بردی از من به یغما، ای تُرک غارت‌گر من - دیدی چه آوردی ای دوست، از دست دل بر سر من . صفای اصفهانی . از آسمان می‌رسی تا در خاک پهلو بگیری - خورشید من باید اما، با سایه‌ها خو بگیری . سیداکبر میرجعفری .

و مانند این وزن: «مستفعلن مستفعلن، مستفعلن مستفعلن» ای ساربان آهسته ران کآرام جانم می‌رود - وآن دل که با خود داشتم، با دلستانم می‌رود . سعدی . بیرون ببار ای آسمان، از محفل من ماه را - کز آتش دل کرده ‌ام روشن چراغ آه را . غلامرضا سازگار .

بحر رجز کامل: «مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن» : ای ساربان منزل مکن جز در دیاریارمن(امیرمعزی) . «مستف علن مستف علن مستف علن مستف علن» : ای ساربان آهسته ران کارام جا نم می‌رود(سعدی) . «مستف علن مستف علن مستف علن مستف علن» ای یْو سْفِ خوش نامِ ما خوش میروی بر بام ما(شمس)

«فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن» رمل مسدس سالم نام دارد. «فاعلاتن فاعلاتن فاعلن» رمل مسدس محذوف نام دارد. «فاعلاتن فاعلاتن فاعل» رمل مسدس محذوف نام دارد. « مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن» هزج مسدس سالم نام دارد. «مفاعیلن مفاعیلن مفاعیل» هزج مسدس محذوف نام دارد.

اي که مهجوري عشاق روا مي داري - عاشقان راز بر خويش جدا مي داري = فعلاتُن فعلاتُن فعلاتُن فعلن

به صحرا بنگرم صحراتوبينم - به دريا بنگرم درياتوبينم = مفاعلين مفاعلين فعولن

دل به يار بي وفاي خويشتن - دادم و ديدم سزاي خويشتن = فاعلاتن فاعلاتن فاعلن

وزن «مفتعلن مفاعلن، مفتعلن مفاعلن» از وزن‌هایی است که در غزلیات مولوی متعدد از آن استفاده شده است . مثل : بی‌همگان به سر شود بی تو به سر نمی‌شود - داغ تو دارد این دلم جای دگر نمی‌شود

و غیره.....

بحر رجز کامل : «مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن» ای ساربان منزل مکن جز در دیار یارمن(امیر معزی) . «مستف علن مستف علن مستف علن مستف علن» ای ساربان آهسته ران کارام جا نم می‌رود(سعدی) . ای یْو سْفِ خوش نامِ ما خوش میرُوی بر بام ما(شمس) .

ای ساربان منزل مکن جز در دیاریارمن(امیر معزی) = بحر رجز کامل: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن

ای ساربان آهسته ران کارام جا نم میرود(سعدی) . ای یْو سْفِ خوش نامِ ما خوش میرُوی بر بام ما(شمس) = مستف علن مستف علن مستف علن مستف علن

بلغ العلی بکماله، کشف الدجی بجماله - حسنت جمیع خصاله، صلّوا علیه و آله . (سعدی) . متفاعلن متفاعلن، متفاعلن متفاعلن

دختر و خورشید و ماه، زهرۀ زهرا - آن‌که کرامات او گذشته ز احصا . (محمدرضا طهماسبی) . مفتعلن فاعلات مفتعلن فع

در زیر به اوزان و تقسیم بندی آنها اشاره میکنیم.

گروه اول :

۱ـ فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن

روزگار است این كه گه عزت دهد گه خوار دارد - چرخ بازیگر ازین بازیچه ها بسیار دارد

۲ ـ فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن‌‌ . شاهد کل الجمال ایـــزد یکتـــا علیست - پرتو اشـــراق آن پیدای ناپیـــدا علیست . معنی فرقان فروغ ملک جان فخرجهان - شاهد ایمان شه امکان مه بطحا علیست (الهی قمشه ای)

۳ ـ فاعلاتن فاعلاتن فاعلن یا « فاعلاتن فاعلاتن فاعلات» . در دل محراب خون جای من است - نغمۀ تکـبیر آوای من است - روزه ام را در سحر قاتل گشود - زان بخون آغشته لب های من است (سید رضا موید)

گروه دوم :

۱ـ فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن

شب يلداي فراق تو دگر آخر شد - سوختم از غم هجر تو وليكن سر شد - فـاطمه ياس بخون خفته نيلوفريم - شومهيا كـه مهياي سفرحيدرشد (ناصر زارعی)

۲ ـ فاعلاتن مفاعلن فعلن

وقت پرواز آسمان شده بود - گوئیا آخر جهان شده بود - کعبه می رفت در دل محراب - لحظه ی گریه ی اذان شده بود .

۳ ـ فاعلاتن مفاعلن فعلن فاعلاتن مفاعلن فعلن

مَردمِ كوچه‌های خواب‌آلود، چشم بیدار را نفهمیدند - مرد شب ‌گریه‌های نخلستان، مرد پیكار را نفهمیدند – وصله ‌های لباس و پاپوش‌ اش، و یتیمان مست آغوش ‌اش - راز آن كیسه‌ های بر دوش ‌اش، در شب تار را نفهمیدند ( علوی)

گروه سوم :

۱ ـ فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلاتن

نظرآوردم و بردم كه وجودی به تو ماند -همه اسمند و تو جسمی،همه جسمند و تو روحی

۲ ـ فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن

تا که بر گنبد تو دیده ام از دور افتاد - ناگهان در دل آلوده ی من شور افتاد - اولین بار که دیدم حرمت را گفتم: - ای سلیمان به سرایت گذر مور افتاد (قاسم نعمتی)

۳ ـ فعلاتن فعلاتن فعلن

بت خود را بشكن خوار و ذلیل - نامور شو به فتوت چو خلیل

گروه چهارم:

۱ ـ مفتعلن مفتعلن مفتعلن مفتعلن

در دل خود كشیده ام نقش جمال یار را - پیشه خود نموده ام حالت انتظار را - سوزم وسازم از غمش روز وشبان بخون دل - تا كه مگر ببینم آن طرّه مشكبار را (محمد حسین میر جهانی)

۲ ـ مفتعلن مفتعلن فاعلن

كرده گلو پر ز باد قمری سنجاب پوش - كبك فرو ریخته مشك به سوراخ گوش

۳ ـ مفتعلن فاعلات مفتعلن فاعلات

عالم و آدم کند گریه برای علی - حیف که در خاک رفت قد رسای علی - نخل بوَد منتظر چاه بوَد بی ‌قرار - حیف که خاموش شد صوت دعا ی علی (غلامرضا سازگار)

گروه پنجم :

۱ـ مستفعل مستفعل مستفعل مستف

تا كی به تمنای وصال تو یگانه - اشكم شود ازهر مژه چون سیل روانه - مقصود من از کعبه و بتخانه تویی تو - مقصود تویی کعبه و بتخانه بهانه (شیخ بهائی)

۲ ـ مستفعل مستفعل مستفعل فع

وقتی که با نان ونمک افطار می کرد - انگار که با فاطمه دیدار می کرد - هی شیر را از پیش خود می زد کنارو - هی دخترش باچشم تر اصرار می کرد (مهدی نظری)

۳ ـ مستفعل مفعولن مستفعلن مفعولن

وقتی دل سودایی می رفت به بستا ن - بی خویشتنم كردی بوی گل و ریحان ها

گروه ششم :

۱ ـ مستفعلن مفاعل مستفعلن فعل

امروز روز شادی و امسال سال گل - نیكوست حال ما، كه نكوباد حال گل

۲ ـ مستفعل مفاعل مفعولن

ای آن كه غمگنی و سزا وا ری - واندر نهان سرشك همی باری

۳ ـ مستفعلن فعولن مستفعلن فعولن

ای باد بامدادی خوش می روی به شادی - پیوند روح كردی پیغام دوست دادی

۴ـ مستفعلن فعلن مستفعلن فعلن

اي سوره نامت تـفـسـير اعطينا - زهرا ترين زينب ، زينب ترين زهرا - خير کثيرتو، آئـيـنه کوثر - نامت سرآغازتکثيرخوبي ها (محمد جواد شرافت)

گروه هفتم :

۱ـ مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن

خدایا مشکل از کار منِ مشکل گشا وا کن - بُوَد درمان من زهرا، مرا مهمان زهرا کن - اجل از بعد زهرا منتظر بودم که برگردی - بیا امشب علی را بین شهر کوفه پیدا کن (سعید خرازی)

۲ـ مفاعیل مفاعیلن مفاعیل مفاعیلن

بریز آب روان اسما، ولی آهسته آهسته - به جسم اطهر زهرا ولی آهسته آهسته - بریز آب روان تا من، بشویم مخفی از دشمن - تنش از زیر پیراهن، ولی آهسته آهسته (غلامرضا سازگار)

۳ـ مفاعیلن مفاعیلن مفاعیل

حسن را باید ازقرآن شناسیم - به بطنِ کهف و الرحمن شناسیم - حسن را باید ازکوثر، نباء، نور - ز بسم الله تا پایان شناسیم (جواد حیدری)

گروه هشتم :

۱ـ فعولن فعولن فعولن فعولن

به سبزه درون لاله ی نو شكفته - عقیق است گویی به پیروزه اندر

۲ ـ فعولن فعولن فعولن فعل

مدینه حسینت کجا می‌رود؟ - اگر می‌رود شب چرا می‌رود؟ - غریب وطن نیمه ‌شب از وطن - غریبانه پیش خدا می‌رود (ژولیده نیشابوری)

گروه نهم :

۱ـ مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن

گرم عذاب نمایی به داغ و درد جدایی - شكنجه صبر ندارم بریز خونم و رستی

۲ ـ مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن

تو ای تجلی سبز ظهور خواهی کرد - به جام لاله، شرابا طهور خواهی کرد - تو قلب سوته دلان را به هم کنی نزدیک - به یک اشاره که از راه دور خواهی کرد (محمد جواد غفور زاده)

گروه دهم :

۱ ـ مستفعل فاعلات مستفعل

از كرده ی خویشتن پشیمانم - جز توبه ره دیگر نمی دانم

۲ ـ مستفعل فاعلات فع لن

لاف از سخن چو در توان زد - آن خشت بود كه پر توان زد

گروه یازدهم :

۱ـ مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن

امشب غمت به صفحه ی دل جا نمیشود - با خود مرا ببر، که فردا نمیشود - گفتند رفته ای به سفرتا شوم خموش - این دل بدین ترانه تسلاّ نمیشود (ناصر زارعی)

۲ـ مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن

بین من و تو، جز منِ من فاصله ای نیست - تو پیش منی، من ز تو دورم، گله ای نیست - ما مدعی و نفس پرستیم و صد افسوس - در خیل مریدان که دل یکدله ای نیست (حسین ایزدی)

۳ ـ (مفعول مفاعلن مفاعیلن فع) یا (لاحول ولا قوه الا بالله)

زخمی به جگر داشت وَ در تب می سوخت - از دوری دلبرش مرتب می سوخت - هر جا که سرِ درد دلش وا می شد - می گفت: امان از دل زینب، می سوخت (محمود مریوبی) . این وزن مختص قالب شعری رباعی است البته وزن دیگر رباعی لاحول و لا قوه الا بالله است


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: صدوزن پرکاربرد شعرفارسی

تاريخ : چهارشنبه ۲۶ آذر ۱۴۰۴ | 18:34 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |