آشنائی با حضرت عیسی علیه السلام
حضرت عیسی(علیهالسلام) یكی از پیامبران اولوالعزم و از انبیاء بنی اسرائیل است، كه نام مباركش بیست و پنج بار در قرآن كریم ذكر شده است. (قاموس قرآن: ج ۵، ص ۷۱ و ۸۲ – سور و آیاتی كه نام عیسی یا مسیح یا ابن مریم (علیهاالسلام) در آنها ذكر شده است عبارتند از: بقره، آیات ۸۷. ۱۳۶و ۲۵۳ – ال عمران، آیات ۴۵، ۵۲، ۵۵، ۵۹ و ۸۴ – نساء، آیات ۱۵۷، ۱۶۳، ۱۷۱، ۱۷۲ – مائده، آیات ۱۷، ۴۶، ۷۲، ۷۵، ۷۸، ۱۱۰، ۱۱۲، ۱۱۴ و ۱۱۶ – انعام، آیه ۷۵ – توبه، آیات ۳۰ و ۳۱ – مریم، آیه ۳۴ – مؤمنون، آیه ۵۰ – احزاب، ایه ۷ – شوری، آیه ۱۳ – زخرف، آیه ۵۷ و ۶۳ – حدید، آیه ۲۷ – صف، آیه ۶، ۱۴.) .
عیسی اصل آن «یسوع» است، به معنی نجات دهنده، و مسیح، لقب آن حضرت است، كه سیزده بار در قرآن آمده و به معنی مبارك میباشد. در اینكه چرا به حضرت عیسی(علیه السلام) مسیح (مسح كننده و مسح شده) میگفتند: چند وجه ذكر كرده اند كه عبارتند از: الف) به خاطر میمنت وجود و بركتی كه در وی بود. ب) چون او با مسح طهارت و پاكیها خود را از گناه مصون داشت. پ) او هیچ بیماری را مسح نمیكرد مگر آنكه بزودی خوب میشد. ت) جبرئیل هنگام ولادت با بالهایش او را مسح نمود تا از شر شیطان در امان باشد. (حیوة القلوب: ج ۱، ص ۲۹۳ – مجمع البیان: ج ۳، ص ۸۱) .
وی پنج هزار و پانصد و هشتاد و پنج سال بعد از هبوط آدم (علیه السلام) و پانصد (یا پانصد و هفتاد یا شصت) سال، قبل از ولادت پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) در سرزمین كوفه در كنار رود فرات به دنیا آمد. (بحارالانوار: ج ۱۴، ۲۱۴ – حیوة القلوب: ج ۱، ص ۳۹۶ – احتجاج: ص ۳۲۵ – ولی برخی گویند حضرت عیسی(علیه السلام) در شهر ناصره یا بیت المقدس و یا بیت لحم در عصر سلطنت فرهاد پنجم یكی از شاهان اشكانی متولد شد (قصههای قرآن: ص ۴۲۳ – قاموس : ج ۷، ص ۷۴ – حیوة القلوب: ج ۱،ص ۳۹۷) .
ولادت او به طور معجزه به اذن خدا، بدون پدر رخ داد، مادرش حضرت مریم (علیها السلام) دختر عمران (علیه السلام) از زنان با فضیلتی است، كه نام مباركش در دوازده سوره قرآن و در سی و چهار آیه به صراحت ذكر شده، و ما شرح حال ا و را در احوالات حضرت زكریا (علیه السلام) بیان كردیم. وی در سی سالگی در بیت المقدس به پیامبری مبعوث شد و دارای شریعت مستقل و كتابی به نام «انجیل» بود و پیوسته بنی اسرائیل را به سوی خدای یكتا دعوت مینمود و بر اثر شرایط خاص زندگی ناگزیر بود، مجرد زندگی كند، او دارای دوازده نفر یار مخصوص به نام «حواریون» بود، كه همواره او را یاری میكردند و به پیروان او نصاری گویند. (این لفظ چهارده بار در قرآن آمده و واحد آن نصرانی میباشد كه یكبار در قرآن ذكر شده است)، در علت این تسمیه چند قول است: قویترازهمه،قول ابن عباس میباشد كه ناصره شهری است درمنطقه فلسطین،چون زمان كودكی و طفو لیت مسیح (علیه السلام) در آنجا سپری گشته، لذا به آن حضرت عیسای ناصری می گفتند، در نتیجه پیروان آن حضرت را نصرانی و نصاری گفتند. (قاموس قرآن: ج۷،ص۷۴) .
عیسی(علیه السلام) سرانجام پس از سی و سه سال زندگانی، یهودیان تصمیم به قتلش گرفتند، اما خداوند او را به آسمانها بالا برد و روزی در حوالی دمشق فرود خواهد آمد و دجال را به قتل میرساند. (تفسیر قمی: ج ۲، ص ۲۷۰) .
تولد حضرت عیسی علیهالسلام
همانطور كه قبلاً اشاره كردیم، چون عمران(علیه السلام)، پدر مریم(علیهاالسلام) در دوران جنینی مریم(علیهاالسلام) از دنیا رفت، سرپرستی وی را حضرت زكریا(علیه السلام) شوهر خاله مریم(علیهاالسلام) به عهده گرفت و او را طبق نذر مادرش به خدمت بیت المقدس گماشت. مریم (علیهاالسلام) روز به روز رشد كرده، تا اینكه به سن نه سالگی رسید، در این ایام، روزها را روزه میگرفت و شبها را به عبادت میپرداخت و در میان بنی اسرائیل به مقام ارجمندی رسیده بود و همگان منزلت او را آرزو میكردند. وقتی كه مریم(علیهاالسلام) به سن سیزده سالگی رسیده بود، خداوند یكی از فرشتگان را به صورت یك جوان بسیار زیبایی به سوی وی فرستاد، هنگامی كه مریم(علیهاالسلام) ا و را دید، چون كه دختری بسیار پاكدامن و امین بود، از این صحنه خیلی ناراحت شد و گمان كرد بشری است و اراده پلیدی درباره او دارد، لذا به او گفت: من از شر تو به خدا پناه میبرم و رو به سوی او میآورم، تا عفت و پاكدامنیام را مصون نگاه دارد، اگر از خدا میترسی و از او بیمناكی، از من دور شو. اما آن فرشته الهی، زبان به سخن گشود و گفت: نگران مباش، من فرستاده پرودرگارم، آمده ام تا پسر پاكیزه ای به تو ببخشم. از شنیدن این سخن لرزش شدیدی وجود مریم(علیهاالسلام) را فرا گرفت و گفت: چگونه ممكن است من صاحب پسری شوم، در حالی كه تاكنون انسانی با من تماس نداشته و هرگز زن آلودهای نبودم. فرستاده خدا در پاسخ گفت: صحیح است، ولی خداوند فرموده: كه آفرینش پسری بدون پدر بر من آسان است، ما میخواهیم او (عیسی) را نشانه ای برای مردم قرار دهیم و رحمتی از سوی ما بر آن ها باشد.[اقتباس از سوره مریم، آیات ۱۶-۲۱] سپس آن فرستاده خدا در مریم (علیهاالسلام) دمید،[البته در اینكه چگونه این فرزند به وجود آمد: آیا جبرئیل(علیهالسلام) در پیراهن او دمید یا در دهان او، در قرآن سخنی از آن به میان نیامده، هر چند كلمات مفسرین در این زمینه مختلف است] و سرانجام وی باردار شد و آن فرزند موعود در رحم او جای گرفت. این امر سبب شد كه او از بیت المقدس به مكان دوردستی برود.[در اینكه این مكان دور دست كجا بوده برخی معتقدند شهر ناصره است] و تنها زندگی نماید، ولی هر چه به روز وضع حمل نزدیك میشد، نگرانتر میگردید، زیرا با خود میگفت: چه كسی از من بپذیرد كه زنی بدون همسر، باردار شود؟ اگر به من نسبت ناروا بدهند چه كنم؟ آنگاه كه زمان وضع حمل رسید، درد و رنج زایمان، او را به كنار درخت خرمایی كشاند و به آن تكیه زد. در آنجا به خاطر آورد كه به زودی مورد آماج تهمتهای ناروا قرار خواهد گرفت، در آن هنگام آرزو میكرد: ای كاش! قبل از این ماجرا مرده بودم و به كلی فراموش میشدم، ولی لطف و عنایت خدا شامل حالش شد و صدای جبرئیل(علیه السلام) را شنید، كه از نزدیكی او و محل پایینتر از جایگاه وی، او را مخاطب ساخته و به وی گفت: غمگین مباش، خداوند در قسمت پایین پای تو، چشمه آب گوارایی را جاری ساخته است، تكانی به این دخت نخل بده، تا رطب تازه بر تو فرو ریزد، از این غذای لذیذ بخور و از آن آب گوارا بنوش و چشمت را به ا ین مولود جدید روشن دار و هرگاه به كسی از انسانها برخوردی كردی كه درباره مسأله بارداری و چگونگی آن از تو پرسید، به او پاسخ نده و با اشاره بگو، من برای خداوند رحمان روزه ای (روزه سكوت) نذر كرده ام و با احدی امروز سخن نمیگویم. (اقتباس از سوره مریم، آیه ۲۲-۲۶ – كافی:ج ۸، ص ۱۲۶) . هنگامی كه عیسی(علیه السلام) متولد شد،[در اینكه دوران حمل مریم(علیهاالسلام) چه اندازه بود؟ میان مفسران اختلاف نظر است: طبق برخی روایات از میان انبیاء و اوصیاء تنها عیسی بن مریم و حسین بن علی و حضرت یحیی (علیهم السلام) شش ماهه به دنیا آمدند. كافی: ج ۱، ص ۴۶۴ – علل الشرایع: ص ۲۰۶] مریم (علیهاالسلام) او را در آغوش گرفته و به سوی قومش آمد، وقتی كه مردم او را دیدند، چه آنهایی كه از تقوی و پرهیزگاری مریم (علیهاالسلام) اطلاع داشتند و چه كسانی كه بیاطلاع بودند شگفت زده شده و برای آنان صحنه ای غیر منتظره بود و گفتند: ای مریم! كار بسیار زشت و بدی كردی، نه پدر تو مرد بدی بود و نه مادرت زن بدكاره ای ، تو چرا مرتكب چنین عملی شده ای؟ آنچه را مریم(علیهاالسلام) توانست در قبال این طوفان تهمت و افترا انجام دهد همان سفارش جبرئیل (علیهالسلام) بود، كه با اشاره به سوی گهواره، از آنها خواست كه با فرزندش سخن بگویند! قوم كه از اشاره مریم (علیهاالسلام) بیشتر ناراحت شده بودند گفتند: ما چگونه با كودكی كه در گهواره است سخن بگوییم؟ در این هنگام عیسی(علیه السلام) در گهواره زبان به سخن گشود و گفت: «من بنده خدا هستم، خداوند به من كتاب (انجیل) داده و مرا پیامبر قرار داده است و ...» . (اقتباس از سوره مریم، آیات ۲۷-۳۲ – تفسیر قمی:ج ۲، ص ۴۸) . هنگامی كه قوم به طور آشكار، سخنان فوق را از عیسی (علیه السلام) شنیدند دریافتند، كه مریم (علیهاالسلام) از هر گونه ناپاكی، پاك و منزه است و عیسی (علیه السلام) بعد از این تكلم، تا زمانی كه بزرگ شد و به حد زبان گشودن رسید، دیگر سخن نگفت. (بحارالانوار: ج ۱۴، ص ۲۲۹) .
رسالت حضرت عیسی علیه السلام
پس از آنكه حضرت عیسی (علیه السلام) از نزد خدا وحی دریافت كرد و خدای متعال تورات و انجیل را به او آموخت، وی را نزدیك سی سالگی به پیامبری مبعوث گردانید.[ سورههای آل عمران، آیه ۴۸ – مائده، آیه ۴۶ – طبق روایتی در پنجاه و یكمین سال از دوران حكومت «ایسخ بن اشكان» عیسی بن مریم (علیه السلام) به پیامبری مبعوث گردید، او به بیت المقدس آمده و تا سن سی و دو سالگی بنی اسرائیل را به خدا پرستی دعوت كرد(كمال الدین: ص ۲۲۴] او رسماً رسالت خود را در میان مردم اعلام كرد و آنها را به پیروی خود فرا خواند و تلاش كرد تا از انحراف یهودیان جلوگیری كند و آنها را از گمراهی باز دارد و حلال و حرام مورد اختلاف آنها را برایشان بیان كند و برخی از چیزهایی كه بر آنها حرام گشته بود برایشان حلال گرداند. (اقتباس از سورههای زخرف، آیات ۶۳ و ۶۴ – نساء، آیات ۱۶۰ و ۱۶۱) . جمعیت یهود قبل از آمدن عیسی (علیه السلام) طبق پیشگویی و بشارت موسی (علیه السلام) منتظر ظهور مسیح بودند، اما هنگامی كه ظهور كرد و منافع جمعی از افراد ستمگر و منحرف بنی اسرائیل به خطر افتاد، تنها جمعیتی محدود، گرد او را گرفتند و افرادی كه احتمال میدادند، اجابت دعوت مسیح (علیه السلام) و پیروی از احكام خدا موقعیت و مقام آنها را به خطر ا ندازد، از پذیرفتن قوانین الهی سرپیچی كردند. عیسی (علیه السلام) پس از دعوت مستدل و كافی، دریافت كه جمعی از بنی اسرائیل اصرار در مخالفت و گناه دارند و از هر گونه انحراف و كج روی دست بردار نخواهند بود. میان قوم خود به پا خواست و گفت: چه كسانی مرا در راه خدا یاری میكنند؟ تنها عده كمی به این دعوت پاسخ مثبت دادند، این عده افرادی پاك بودند كه خداوند از آنها به عنوان حواریون[حواریون جمع «حورای» از ماده حور» به معنی شستن و سفید كردن است، اما در اینكه چرا شاگردان مسیح(علیهالسلام) را به این نام میخوانند، احتمالات متعددی بیان شده ولی آنچه نزدیكتر به ذهن میرسد این است: كه آنها علاوه بر ا ینكه قلبی پاك و روحی با صفا داشتند در پاكیزه ساختن و روشن نمودن افكار دیگران شستشوی مردم از الودگی و گناه، كوشش فراوانی داشتند نام برده است. (تفسیر نمونه: ج ۲، ص ۴۲۶ – حیوة القلوب: ج ۱، ص ۴۱۰] . حواریون آمادگی خود را برای هر گونه كمك به مسیح (علیه السلام) اعلام كردند و گفتند: پروردگارا! به آنچه فرو فرستادهای ایمان آوردهایم و از فرستادهات پیروی میكنیم، پس ما را در زمره اهل یقین قرار ده. (اقتباس از سوره آل عمران، آیات ۵۲-۵۳) .
معجزات حضرت عیسی علیه السلام
بزرگان آیین یهود چون دیدند، كه عیسی (علیه السلام) با غوطه ور شدن آنها در عیاشیها و خوشگذرانیها مخالفت میورزد و فساد و تباهی آنها را آشكار میسازد، از این رو بر مخالفت آن حضرت و تكذیب وی، همدست شدند و برای اینكه او را در تنگنا قرار دهند. از وی درخواست كردند، تا دلیلی بر تأیید رسالت خویش بیاورد، خداوند نیز او را با معجزاتی آشكار، مورد حمایت خویش قرار داد، آنجا كه میفرماید: من از طرف پروردگار شما نشانه ای برایتان آورده ام. من از گل چیزی به شكل پرنده میسازم، سپس در آن میدمم، به اذن خدا به پرنده ای تبدیل میشود، كور مادرزاد را بینا میكنم، مبتلایان به بیماری پیشی (برص) را بهبود می بخشم و مردگان را زنده می كنم و از آنچه میخورید و در خانه خود ذخیره مینمایید خبر میدهم. قطعاً در اینها نشانه ای برای شما، به سوی حق است، اگر ایمان داشته باشید. (اقتباس از سوره، آل عمران، آیات ۴۹-۵۰) . معجزه دیگر وی این بود، كه حواریون درخواست كردند طعامی از آسمان بر آنها فرود آید، تا از آن بخورند و دلشان با ایمان آرامش یابد و در تصدیق رسالت وی پایدار بمانند. این درخواست آنها كه بوی شك میداد ، عیسی (علیه السلام) را نگران كرد، لذا به آنها هشدار داد: اگر ایمان آورده اید، از خدا بترسید. حواریون گفتند: ما میخواهیم از آن غذا بخوریم، تا قلبمان سرشار از اطمینان و یقین گردد و به روشنی بدانیم كه آنچه به ما گفته ای راست است و بر آن گواهی میدهیم. هنگامی كه عیسی (علیه السلام) از حسن نیت آنها آگاه شد، به خدا عرض كرد: خدایا! مائدهای (سفره ای از غذا) از آسمان برای ما بفرست، تا عیدی برای اول و آخر ما باشد و نشانهای از جانب تو محسوب میشود و به ما روزی ده كه تو بهترین روزی دهندگان هستی. خداوند به عیسی (علیه السلام) وحی كرد: من این غذا را برایتان نازل میكنم، ولی از این به بعد، اگر كسی از شما كفر ورزد، او را چنان عذاب میكنم، كه هیچ كس را آن گونه عذاب نكرده باشم. (اقتباس از سوره مائده، آیات ۱۱۲-۱۱۵) . مائده نازل شد و در میان آن، چند قرص نان و چند ماهی بوده و چون مائده در روز «یكشنبه» نازل شد، مسیحیان آن روز را روز عید نامیدند. (حیوة القلوب: ج ۱، ص ۴۱۸) . خداوند این چنین عیسی (علیه السلام) را با آن معجزات روشن، مورد تأیید قرار داد تا زبان یاوه گویان را بسته و در دل اهل تردید اطمینان و یقین به وجود آورد، ولی یهودیانی كه عیسی (علیه السلام) میان آنان برانگیخته شده بود، افرادی سخت دل بودند، لذا به مخالفت ا و برخواستند و مردم را از شنیدن دعوت و رسالت ا و بازداشته و بر ضد او به توطئهگری میپرداختند. وقتی نقشه های آنان بینتیجه ماند، به فكر افتادند تا توطئه قتل آن بزرگ مرد را فراهم سازند، آنها برای اجرای اهداف شوم خود، قیصر روم را تحریك كردند و به او گفتند: اگر این وضع ادامه یابد، سلطنت تو واژگون خواهد شد، برای حفظ سلطنت خود چاره ای جز كشتن عیسی نداری. حضرت عیسی (علیه السلام) از توطئه دشمن آگاه شد، مكان خود را با یاران مخصوصش عوض كرد و در مخفیگاهها به سر میبرد، تا از گزند دشمن محفوظ بماند. یكی از حواریون به نام (یهودا اسخریوطی) به گرفتن مقداری نقره، مكان عیسی(علیه السلام) را به دشمن نشان داد تا آن حضرت را دستگیر كرده و به دار بزنند. (اقتباس از سورههای نساء، آیه ۱۵۷ – آل عمران، آیه ۵۵ – حیوة القلوب: ج ۱، ص ۴۳۸ – قصص قرآن: ص ۱۵۳ – اسلام قرآن: ص ۲۶۸) . عیسی (علیه السلام) و یاران مخصوص به داخل باغی وارد شدند و در آنجا مخفی گردیدند، ولی بر اثر گزارش «یهودا» وقتی كه شب فرا رسید و هوا تاریك گردید، جاسوسان و مأموران دشمن از در و دیوار باغ وارد شدند و حواریون را احاطه كردند، وقتی كه حواریون خود را در خطر دیدند، عیسی (علیه السلام) را تنها گذاشتند و گریختند، در چنین لحظه خطرناك،خداوند عیسی (علیه السلام) را تنها نگذاشت، او را یاری كرد و وجودش را از چشم مهاجمان پوشانید. خداوند «یهودای» منافق را كه پیوسته درباره عیسی (علیه السلام) سخن چینی میكرد، شبیه عیسی (علیه السلام) قرار داد، مأموران او را دستگیر كردند، آن مرد بر اثر وحشت و ناراحتی شدید، فوراً خود را باخت، دهانش لال شد و نتوانست خود را معرفی كند و سرانجام به دار آویخته شد و به مكافات عمل خود رسید. قیصر روم و وزیران و لشكریان پنداشتند كه عیسی (علیه السلام) را كشته اند، ولی به فرموده قرآن نه عیسی را كشتند و نه دار آویختند، ولی امر بر آنها مشتبه شد. در جامعه آن روز منتشر شد، كه عیسی (علیه السلام) به دار آویخته شد، حتی مسیحیان همین عقیده را دارند و شعار صلیب كه در تمام شئون زندگی مسیحیان دیده میشود، بر اساس این اعتقاد كه مسیح (علیه السلام) مصلوب (به دار آویخته) شده و به شهادت رسیده است. ولی طبق نص قرآن او كشته نشده، بلكه خداوند او را به سوی آسمان بالا برد و هم اكنون زنده است و طبق روایات،هنگام ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) به زمین فرود خواهد آمد.
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: حضرت عیسی علیه السلام
