بازگشت عیسی (ع)
مکان و زمان بازگشت عیسی (ع) : در حدیثی از امام صادق ع ، دمشق به عنوان محل نزول عیسی(ع) معیّن شده است.[۲۴] اما محمدتقی مجلسی در کتاب لوامع صاحبقرانی محل نزول او را مکه معرفی کرده است.[۲۵] در روایات اهلسنت نیز محلهای مختلفی بهعنوان محل نزول معرفی گردیده است که از آنها میتوان به بیت المقدس[۲۶] و پل سفید در باب شرقی دمشق اشاره کرد.[۲۷] . زمان دقیق نزول حضرت عیسی(ع) در احادیث بیان نشده، اما برخی از محققان احتمال دادهاند که این امر در ابتدای ظهور امام زمان رخ خواهد داد.[۲۸] ابوالفتوح رازی و طبرسی از مفسران قرن ششم هجری، آیه ۶۱ سوره زخرف[یادداشت ۱] را بر حضرت عیسی(ع) تطبیق داده، بر این باورند که نزول مسیح(ع) از شرایط و علائم برپایی روز قیامت است؛ از این رو نزول حضرت عیسی(ع) پیش از برپایی قیامت محقق میشود.[۲۹] این تفسیر که در برخی از روایات اهل تسنن نیز دیده میشود،[۳۰] بر بازگشت عیسی(ع) در دوران ظهور امام مهدی(عج) تطبیق داده شده است؛[۳۱] چراکه ظهور حضرت مهدی(عج) نیز در آخرالزمان اتفاق میافتد.[۳۲] .
اقدامات حضرت عیسی پس از بازگشت
بر اساس روایتی از امام صادق(ع)، هدف از نزول حضرت عیسی، یاری کردن امام مهدی(ع) است.[۳۳] در بعضی از روایتها عیسی(ع) خزانه دار حضرت مهدی معرفی شده است.[۳۴] در روایاتی از اهل تسنن حضرت مسیح خود را وزیر امام مهدی(ع) معرفی میکند[۳۵] که منصب قضاوت را بر عهده خواهد گرفت.[۳۶] مطابق روایتی در صحیح بخاری، عیسی(ع) پس از نازل شدن، صلیب مسیحیان را شکسته، خوک را میکشد "کنایه از حرام کردن خوردن گوشت خوک[۳۷] " و بر مسیحیان جزیه تعیین میکند و با آمدن وی مردم چنان بینیاز میشوند که هیچکس مالی را نمیپذیرد.[۳۸] همچنین بر اساس روایاتی از شیعه و سنی، حضرت عیسی اقدامات ذیل را در دوران ظهور انجام خواهد داد: اقتدا کردن در نماز به امام مهدی عج ، بر اساس روایتهای متعددی از شیعه و سنی، عیسی(ع) در خواندن نماز به امام مهدی(عج) اقتدا خواهد کرد.[۳۹] به گفته برخی از محققان، در منابع روایی شیعیان اقتدا کردن حضرت مسیح به امام مهدی(ع) در چهارده روایت بیان شده است.[۴۰] اگرچه این روایات، نقش معرفتی دیگری به صورت صریح بیان نشده است؛[۴۱] اما پژوهشگران با استفاده از مضمون روایتها نکاتی را در اینباره ذکر کرده اند: تصریح به مرجعیت سیاسی و دینی امام مهدی(عج).[۴۲] . تسلیم شدن مسیحیان در برابر امام مهدی(عج) و اسلام آوردن آنها؛[۴۳] . به نظر علی کورانی اقتدای مسیح به امام مهدی، زمانی اتفاق میافتد که رومیان پیمان خود با امام(عج) را نقض میکنند و عیسی(ع) با این کار خود در برابر آنان موضعگیری میکند.[۴۴] . قتل دجال : مطابق حدیثی از امام صادق ع ، دجال به دست حضرت عیسی(ع) کشته خواهد شد.[۴۵] . بر اساس روایتی که در الزام الناصب نقل گردیده، امام مهدی عج فرماندهی سپاهش را به مسیح(ع) خواهد سپرد و او دجال را در سرزمین حجاز به قتل خواهد رساند.[۴۶] . کشته شدن دجال به دست مسیح(ع) در منابع روایی اهل تسنن نیز گزارش شده است.[۴۷] . همچنین در برخی از منابع روایی شیعه، کشته شدن دجال به امام مهدی نسبت داده شده است.[۴۸] . پژوهشگران بر این باورند که کشته شدن دجال به دست مسیح(ع) با کشته شدن او به دست امام مهدی(عج) تنافی ندارد؛ زیرا عیسی(ع) دجال را به دستور مهدی(عج) به قتل میرساند. به همین دلیل میتوان کشته شدنش را به هر دو نسبت داد.[۴۹] . براساس روایتی از اهل تسنن، عیسی(ع) در فلسطین امام مهدی(عج) را در کشتن دجال یاری خواهد کرد.[۵۰] . کشتن یأجوج و مأجوج : به گفته علی بن ابراهیم قمی و طبرسی، از مفسران شیعه، خداوند در آیه ٩٦ سوره انبیاء، از خروج یأجوج و مأجوج و طغیان آنها به عنوان یکی از وقایع آخرالزمان خبر داده است.[۵۱] در عهد عتیق و عهد جدید نیز به خروج آنها در آخرالزمان اشاره شده است.[۵۲] در روایتهایی از اهل تسنن چنین آمده که یأجوج و مأجوج به دست حضرت عیسی کشته خواهند شد.[۵۳] .
معجزات حضرت عیسی
در قرآن کریم برای حضرت عیسی علیه السلام معجزاتی بیان شده که میتواند نشانهی صدق ادعای نبوت او باشد. نحوه ولادت، تکلّم در طفولیت، شفای بیماران و زنده کردن مردگان، از معجزات این پیامبر الهی است. حضرت عیسی علیه السلام فرزند حضرت مریم از جمله پیامبران اولوالعزم الهی، صاحب رسالت، شریعت[۵] و دارای کتاب آسمانی به نام انجیل بود.[۶] . در قرآن از ایشان با نامهای عیسی، عیسی بن مریم، مسیح، رسول الله، کلمه و روح یاد شده و اوصاف، امتیازات و معجزات[۷] ویژه ای بر این بزرگوار توصیف شده است. عیسی بن مریم حدود ۶۰۰ سال قبل از ظهور دین اسلام بر قوم بنیاسرائیل مبعوث شده بود که قوم او به قوم نصاری و یا مسیحیت معروف شد.[۸] . معجزات حضرت عیسی علیه السلام را میتوان به دو بخش کلی، معجزات پیش از آغاز رسالت و معجزات پس از رسالت تقسیم کرد: قرآن کریم اولین معجزه ای که بر وجود مبارک حضرت عیسی علیه السلام بیان نموده، ولادت آن بزرگوار است که شرح مسئله را به صورت تفصیلی در سورهی مبارکه ی مریم بیان نموده و چگونگی تولد حضرت را تشریح کرده است.[۹] . خدای حکیم به حضرت مریم دختر حضرت عمران فرزندی عطا میکند؛ در حالی که مریم دختری باکره بود و همسری نداشت: إِذْ قَالَتِ الْمَلَائِكَةُ يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكِ بِكَلِمَةٍ مِنْهُ اسْمُهُ الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ ...»؛[۱۰] به یاد آورید هنگامی را که فرشتگان گفتند: ای مریم! خداوند تو را به کلمهای [وجود باعظمتی] از طرف خودش بشارت میدهد که نامش "مسیح، عیسی پسر مریم" است... . این که خداوند حضرت عیسی علیه السلام را به "کلمه" توصیف کرده و با واژه ی "منه" به خودش نسبت داده، یعنی این جنین بدون اسباب عادی به وجود آمده و مخالف با عادت جاری در تکوین جنین است.[۱۱] لذا این امر عجیب و عظیم را معجزه ای برای رسالت و نبوت فرزندش معرفی میکند:... وَلِنَجْعَلَهُ آيَةً لِلنَّاسِ...»؛[۱۲] ...و او را برای مردم نشانه ای قرار دهیم... . یعنی ولادت حضرت عیسی بن مریم به این نحو که بدون پدر متولد شود، برهان قاطعی بر قدرت خارقالعاده ی الهی و دلیل محکمی بر صدق رسالت عیسوی است.[۱۳] . در آیهی دیگر راجع به حضرت مریم و فرزندش میفرماید:... فَنَفَخْنَا فِيهَا مِنْ رُوحِنَا وَجَعَلْنَاهَا وَابْنَهَا آيَةً لِلْعَالَمِينَ ؛[۱۴] ...و ما از روح خود در او دمیدیم و او و فرزندش [مسیح] را نشانه ی بزرگی برای جهانیان قرار دادیم! دمیدن روح در وجود حضرت مریم همان کلمه ی خدا بود، نه این که نطفه ای در کار باشد و شکل بگیرد؛ لذا تشبیه حضرت عیسی به حضرت آدم علیه السلام در آیه ی شریفه[۱۵] مربوط به خلقت آن دو نبی است که هر دو بدون نطفه آفریده شده اند؛ پس همچون ولادتی معجزه بود و این آیت قائم به هر دو بزرگوار (مریم و مسیح) بود؛[۱۶] چرا که این امر دلالت بر قدرت بیکران خداوندی است که فرزندی را بدون پدر خلق کند. اما این که "آیة" فرموده نه "آیتین"، چون شأن و أمر مادر و فرزند هر دو آیت و معجزه بود و از این بُعد یک امر محسوب میشد.[۱۷] .
تکلم عیسی بن مریم در طفولیت : حضرت مریم از امر حاملگی و تولد فرزندی بدون پدر به شدت در ترس و اضطراب بود تا این که در زیر درخت خرمای خشکیدهای به امر پروردگار عالم فرزند به دنیا آمد. آیات سوره ی مریم فضای بهتری از سخنان عیسی بن مریم را در طفولیت ترسیم نموده که بخشی از این سخنان، تسلی بخش مریم مقدس و بخش دیگر در دفاع از مادرشان در جمع بنیاسرائیل بیان شده است: فَنَادَاهَا مِنْ تَحْتِهَا أَلَّا تَحْزَنِ... ؛[۱۸] ناگهان از طرف پایین پایش او را صدا زد که: غمگین مباش!... ظاهر سیاق آیات میرساند که ضمیر فاعلی "ناداها" به عیسی علیه السلام برگردد، نه این که منظور روح باشد که در آیات قبل ذکر شد و این ظهور را قید "مِنْ تَحْتِها" تایید میکند؛ چون با حال مولود نسبت به مادرش در حین وضعِ حمل مناسب تر است؛ همچنان که برگشت ضمیر در جملات قبل و بعد به عیسی، مؤید دیگری بر این معناست. حضرت عیسی بعد از تولد به مادرش از آن اندوه و غم شدیدی که به وی دست داده بود و آن بانوی عابد، زاهد و مطهره به بدنامی متهم شده بود، تسلی و دلداری داد و به مادرش سفارش کرد که با احدی حرف نزند، بلکه خود حضرت در مقام دفاع از مادرش برمیآید و این حجتی بود که از هیچ دفع کننده ای صادر نمیشد؛ زیرا پاسخ دادن کودک وقتی غریب و معجزه است که در گهواره و طفل باشد:[۱۹] . وَيُكَلِّمُ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ وَكَهْلًا...»[۲۰] همچنین در سوره مائده/۱۱۰ میفرماید: تُكَلِّمُ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ وَكَهْلًا»؛ و با مردم در گهواره و در حالت کهولت (و میانسال شدن) سخن خواهد گفت... . بنابراین بعد از این که حضرت مریم در برابر مردم و انتقاد و اتهام شدید آنان قرار گرفت، گفتند: این کودکی که در گهواره است، سخن بگوید؟! یعنی کسی که کودک است، گفتگو با او ممکن نیست! در همان حین آثار معجزه در وجود مبارک حضرت عیسی علیه السلام ظاهر شد و با پاسخ خود مادرش را از هر گونه اتهام، تبرئه نموده و جلالت خویش را به مردم آشکار کرد:[۲۱] . قَالَ إِنِّي عَبْدُاللَّهِ آتَانِيَ الْكِتَابَ وَجَعَلَنِي نَبِيًّا ؛[۲۲] (ناگهان عیسی زبان به سخن گشود و) گفت: من بنده ی خدایم؛ او کتاب (آسمانی) به من داده و مرا پیامبر قرار داده است. آن جناب اصلاً متعرض مساله ی ولادتش نشد، - با این که تمام مشکل مردم همین امر بود - به این جهت که سخن گفتن کودک تازه تولد یافته معجزه ای است که هر چه بگوید جای تردیدی در حقیقت بودن خود نمیگذارد؛ به خصوص توجه به آخر گفتارش که بر خود سلام کرد و بر نزاهت و امنیت خویش از هر قذارت و خباثتی شهادت داد و از پاکی و طهارت تولدش به مردم خبر داد. همچنین اوصاف و شخصیت ملکوتی خود را به مردم بیان نمود و این که سخن خود را با جمله ی "إِنِّی عَبْدُاللَّهِ" آغاز نمود تا با اعتراف به عبودیت خود برای خدای متعال، از غلو غالیان جلوگیری کند و حجت را بر آنان تمام سازد؛ همچنانکه در آخر کلامش به این مسئلهی توحیدی تکیه میکند.[۲۳]
معجزات بعد از رسالت : حضرت عیسی مسیح پس از وصول به مقام رسالت، برای اثبات رسالت و نبوت خود بنیاسرائیل را مورد خطاب قرار داد و فرمود: من از سوی پروردگارتان معجزه و نشانههایی برای شما آوردهام؛ یعنی بدون معجزه مدعی رسالت نیستم بلکه با معجزه آمدهام و به طور یقین در این معجزات اگر از اهل ایمان باشید، برای شما هر آینه آیتی است.[۲۴] معجزات حضرت عیسی بن مریم که در قرآن کریم بیان شده و با دست مبارک ایشان صورت گرفته، موارد ذیل است:
جان دادن به مجسمه: حضرت مسیح علیه السلام در مرتبه ی اول جهت اثبات ارتباط و رسالت خود، با خوارق و معجزاتی آمد که در نظر آنها بسیار جالب توجه بود.[۲۵] . ...أَنِّي أَخْلُقُ لَكُمْ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنْفُخُ فِيهِ فَيَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِ اللَّهِ... ؛[۲۶] ... من از گِل، چیزی به شکل پرنده میسازم سپس در آن میدمم و به فرمان خدا، پرنده ای میگردد... . سرّ اعجاز در این است که تصویرسازی گِل برای تمام بشر مقدور است، اما این که حقیقتاً پرندهای گردد، فقط از ناحیه ی خدای سبحان مقدور است یا با إذن الهی که در تصویرسازی حضرت مسیح جهت تثبیت رسالت الهی روح بر آن دمیده شد و به إذن خدای سبحان حقیقتاً پرندهای گردید.[۲۷] و در آسمان پرواز میکرد؛[۲۸] چنانکه در سورهی مائده به وضوح این حقیقت را بیان کرده است.[۲۹] . ساختن شکل و هیئت پرنده از خاک و دمیدن روح در آن، هم دقیقتر است و هم از نظر علمی و فنی بسیار مشکلتر؛ چون در این برنامه نظم و قوای ظاهری بدن و تشکیلات لازم در میان نبود؛ همچنین روح حیوانی که حاکم بر بدن باشد، وجود نداشت؛ بلکه تنها به وسیله ی ارادهی الهی و نفخه ی روحانی صورت گرفت، بدون این که احتیاج به مقدماتی داشته باشد؛ اما این که مادهی طین انتخاب شد چون این ماده از مواد پایین تر عالم مادی است و در عین حال نرم، بدون شکل خاص و قابل انعطاف است.[۳۰] . از سیاق آیه چنین برمی آید که در زمان حضرت عیسی پیکرسازان بسیار وجود داشت؛ حتی یهودیها تصاویر گوناگون مثل صورت انبیاء و ملائکه و غیر آنها میتراشیدند و به آنها سجده میکردند. این پیکرسازی از گِل و دمیدن جان به آن مجسمه ی بیروح و دست ساخته به اذن الهی، از جمله معجزات حضرت عیسی مسیح بود که به عنوان حجتی برای حقانیت رسالت خویش اقامه نمود.[۳۱] .
شفای بیماران لاعلاج: از دیگر معجزات حضرت عیسی علیه السلام این بود که کور مادرزاد را شفا میداد و بیماران مبتلا به پیسی را بهبود میبخشید:... وَأُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَالْأَبْرَصَ... ؛[۳۲] ...و به اذن خدا، کورِ مادرزاد و مبتلایان به برص [پیسی] را بهبودی میبخشم... . "أکمه" کور مادرزاد یا مطلق کوری است؛ یعنی کسی که از نعمت بینایی و نیروی باصره محروم بوده و علاج آن جز با قدرت الهی امکانپذیر نیست و "برص" بیماری پوستی است که لکههای سفیدی در پوست انسان ظاهر میشود و از جمله بیماریهای صعبالعلاج است و "إبراء" به معنای برطرف کردن نقص و ضعف بوده به طوری که به بهبودی کامل برسد؛[۳۳] چنان که خدای تبارک در آیه ی دیگر خطاب به حضرت عیسی بن مریم میفرماید: و کور مادرزاد و مبتلا به بیماری پیسی را به فرمان من، شفا میدادی .[۳۴] . دلیل ذکر شدن این دو بیماری یا به این علت است که أطباء در معالجهی این نوع بیماران عاجز مانده بودند، با این که پزشکان آن روز معالجات حیرتآوری انجام میدادند؛ یا مردم شفا یافتن این نوع بیماران را به عیان مشاهده میکردند و جایی برای انکار باقی نمیماند. پس عیسی بن مریم با دست مسیحایی خویش چشم نابینا و مبتلایان به برص را مسح میکرد و همان حین مبتلایان به إذن الهی به طور معجزه آسا شفای کامل مییافتند.[۳۵] .
زنده کردن مردگان: زنده کردن مردگان نیز همچون دمیدن روح در پرنده ی گِلی، معجزه ی مسیح بود:[۳۶]...وَأُحْيِي الْمَوْتَىٰ بِإِذْنِ اللَّه... ؛[۳۷] ...و مردگان را با اذن خدا زنده میکنم... . از تعبیر زنده کردن مردگان که به صورت جمع بیان شده، فهمیده میشود که حضرت مسیح بارها مرده را زنده کرده بود[۳۸] و زمانی که مردهای را زنده میکرد، با او سخن میگفت بعد دوباره او را میمیراند.[۳۹] در سورهی مائده خدای سبحان خطاب به حضرت عیسی میفرماید:... وَإِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتَىٰ بِإِذْنِي»؛[۴۰] ...و مردگان را (نیز) به فرمان من زنده میکردی. مراد از "تُخرجُ" خارج کردن مردگان از قبور است؛ یعنی اخراج اطلاق شده اما لازمه ی آن که زنده کردن باشد، اراده شده است؛ چون میت به خاطر میت بودن در قبر قرار می گیرد و از قبر خارج میشود به دلیل سببی که در قبر قرار گرفته که لازمه ی آن خارج کردن از آن مکان است.[۴۱] در آیات دیگر نیز خروج به معنای إحیاء آمده است.[۴۲] پس بیرون کردن مردگان کنایه از زنده کردن آنان است و امواتی که مسیح زنده میکرده، مردگان مدفون بوده اند که آن جناب با بیرون کردن از قبور به آنان حیات میداد و این که لفظ "مَوتی" در خروج مردگان نیز جمع آمده، بیانگر این است که مرده زنده کردن مسیح مکرر اتفاق افتاده است.[۴۳] .
خبر دادن از غیب: یکی دیگر از معجزاتی که عیسی مسیح در قرآن از آن یاد میکند، خبر دادن از غیب است:...وَأُنَبِّئُكُمْ بِمَا تَأْكُلُونَ وَمَا تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ... ؛[۴۴] ...و از آنچه میخورید و در خانههای خود ذخیره میکنید، به شما خبر میدهم... . إخبار به غیب مختص به خداست و در مرتبه ی دوم رسولانی که خدای متعال به وسیله ی وحی به آنان آگاهی داده که خود معجزه ای دیگر است. این خبر دادن از غیب را کسی در معجزه بودنش شک نمیکند؛ برای این که هیچ احدی عادتا تردیدی ندارد از این که چه چیزی خورده و در خانه ی خود چه چیزی را ذخیره کرده است. اما این که معجزه ی إخبار از غیب را مقید به اذن خدا نکرده، با این که هیچ معجزهای بدون اذن خدا تحقق نمییابد،[۴۵] برای این که از این معجزه تعبیر به إخبار کرده و خبر دادن غیر از خلق نمودن، زنده کردن و امثال اینهاست که حقیقتاً فعل خداست و اگر به عیسای مسیح نسبت داده شده، باز با اذن خدا خواهد بود و رسول خدا در این امور استقلالیت ندارد. از سویی در موارد پیشین ممکن بود توهم الوهیت عیسی به وجود بیاید لذا تاکید به اذن خدای سبحان در آن افعال این شبهه را برطرف میکند؛ ولی در مورد إخبار از غیب چون امری طبیعی بوده و هر کسی با اندکی ریاضت میتواند به آن برسد، دیگر از اذن خداوند چیزی نگفت.[۴۶] .
نزول مائده آسمانی: داستان مائده ی آسمانی که در قرآن به عنوان معجزه و نعمت الهی بیان شده، مربوط به حواریون عیسای مسیح است که با درخواست مسیح از ناحیهی خدای متعال جهت نشان دادن قدرت الهی و تصدیق نبوت خویش به حواریون نازل شد. از ناحیه ی خدای سبحان به حواریون که از صحابه ی مخلص عیسای مسیح بودند، الهام شد: به من و رسول من ایمان بیاورید! آنها نیز امتثال امر کردند و شهادت دادند که تسلیم و مطیع امر الهی هستیم. بعد قرآن ماجرای مائده ی آسمانی حواریون را بازگو میکند: إِذْ قَالَ الْحَوَارِيُّونَ يَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ هَلْ يَسْتَطِيعُ رَبُّكَ أَنْ يُنَزِّلَ عَلَيْنَا مَائِدَةً مِنَ السَّمَاءِ... ؛[۴۷] در آن هنگام که حواریون گفتند: ای عیسی بن مریم! آیا پروردگارت میتواند مائده ای از آسمان بر ما نازل کند؟... مراد حواریون از استطاعت پروردگار رضایت الهی بر انجام این فعل بود؛ چون آنها اولا از اهل ایمان بودند و به قدرت الهی علم داشتند؛ ثانیا ارادهی آنها از این درخواست، مشاهده ی این مائده با چشم خود و رسیدن به اطمینان قلبی بود؛ همچنان که حضرت ابراهیم علیه السلام از خداوند خواست که زنده کردن مردگان را به ایشان نشان بدهد تا با این امر به اطمینان قلبی برسد. پس علم نظری مد نظر نبود بلکه علم معاینه و مشاهده میخواست که شبهه بردار نیست. لذا اراده ی حواریون با درخواست نزول طعام آسمانی این بود که اطمینان قلبی، یقین به قدرت بیکران الهی، یقین به صدق نبوت عیسای مسیح در وجودشان زیاد شود؛ چون دلالت علم حسی برای رساندن انسان به مطلوب، خیلی قویتر از علم نظری است که نیاز به براهین دارد.[۴۸] . حضرت عیسی در پی این خواسته، از خدای تبارک مائدهی آسمانی درخواست نمود؛ سفرهی طعامی که چند ویژگی داشته باشد: قَالَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ اللَّهُمَّ رَبَّنَا أَنْزِلْ عَلَيْنَا مَائِدَةً مِنَ السَّمَاءِ تَكُونُ لَنَا عِيدًا لِأَوَّلِنَا وَآخِرِنَا وَآيَةً مِنْكَ وَارْزُقْنَا وَأَنْتَ خَيْرُ الرَّازِقِينَ.[۴۹] . عیسی بن مریم عرض کرد: خداوندا! پروردگارا! از آسمان مائدهای بر ما بفرست! تا برای اول و آخر ما عیدی باشد و نشانهای از تو و به ما روزی ده! تو بهترین روزی دهندگانی ، مراد این است که روز نزول مائده برای حواریون و دیگران که در عصر عیسی بن مریم میزیستند و اقوام بعدی که از امت و پیروان حضرت باشند، به عنوان عید باشد؛ یعنی روزی که آن را با عظمت و با شرافت بشمارند و از سویی به عنوان رزق جسم و جان آنها بوده و همچنین این مائده نشانه و معجزه ی رسالت باشد.[۵۰] . خدای متعال نیز در برابر این درخواست رسول خدا مائده ی آسمانی را برای آنها نازل کرد و در مقابل به منکران این اعجاز عذاب شدید و بی نظیری وعده داد.[۵۱] .
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: حضرت عیسی علیه السلام
