روضه روزهفتم محرم بیاد علی اصغرعلیه السلام
مقدمه:
روز هفتم ماه محرم روزی است كه لشكر عمر سعد آب را بر روی اهل بیت بستند مرحوم شیخ مفید(ره) نقل فرموده عبیدالله نامه ای به ابن سعد نوشت میان حسین واصحاب او ومیان آب فرات حائل شو وكار رابر ایشان سخت بگیر ونگذار كه یك قطره اب بچشند همینكه نامه رسید عمر سعد عمربن حجاج را با پانصد سوار بر شریعه موكل كرد مبادا حضرت واصحابش آب بیاشامند
روضه:
از آب هم مضایقه كردند كوفیان - خوش داشتند حرمت میهمان كربلا را
بودند دیوو دد همه سیراب ومی مكید - خاتم زقحط آب سلیمان كربلا
زان تشنگان به عیوق می رسد - هنوز فریاد العطش زبیابان كربلا
به آواز بلند صدا می زدند ای حسین آیا این آب را می بینی كه صاف وزلال است به خدا قسم قطره ای از آن نخواهی چشید تابا لب تشنه جان دهی. امام اورا نفرین كردند: اللهم اقتله عطشانا ولا تغفر له. راوی می گویدبعد از واقعه كربلا در بیماری آن شخص عیادتش رفتم دیدم آنقدر آب می خورد كه شكمش پرمی شد ولی هچنان فریا د میز د تشنه ام وبا همین مریضی از دنیا رفت
خدا می داند چقدر تشنگی در حرم اثر گذاشته بود
روز عاشورا آب را در شیشه های بلوری می كردند صدا می زدند حسین می بینی این آب خوشگوار فرات را قطره ای از آن به تو نخواهیم داد. چندر وز محاصره بی آبی در ان هوای گرم طبعا بچه ها تشنه تر می شوند سكینه می گوید عصر تاسوعا آمدم كنار خیمه عمه ام زینب از تشنگی شكایت كنم متوجه شدم برادر خردسالم را بغل گرفته گاهی بر می خیزد وگاه می نشیند می گوید: صبرا صبرا یابن اخی. یعنی صبركن آرام بگیر پسر برادرم ولی عمه ام جواب خودش را داد، وكیف تصبر وانت علی هذه حالت المشئومه. یعنی چگونه می توانی آرام بگیری وحال آنكه به چنین حالت غم انگیزی هستی تا این را شنیدم گریه كردم عمه ام صدای مرا شنید فرمود سكینه جان تو هستی گفتم بلی آمدم از تشنگی خودم شكایت كنم وضع برادر خردسالم مرا از تشنگی فراموشم داد
مرسوم است که شب هفتم محرم، به در خانه «باب الحوائج کوچک کربلا» حضرت علی اصغر (س) می روند و روضه آن طفل شهید را میخوانند. شهیدی که به ظاهر، کودک است ؛ ولی به واقع پیر عشق است.
حوریان محو رخ مه پاره ات – کعبه ی خیل ملک گهواره ات
گردش چشمان تو عشق آفرین - رشتهی قنداقه ات حبلالمتین
زینت آغوش و دامان رباب - آینهگردان رویت آفتاب
عالم و آدم همه محتاج تو - بر سر دوش پدر معراج تو
بسته بر هر تار موی تو نجات - تشنهی لبهای تو آب حیات
کودکی ، اما به معنا پیر عشق - روی دستان پدر ، تفسیرِ عشق
تلخترین لحظات تاریخ نزدیک میشد؛ تمامی یاران و اصحاب امام حسین علیه السلام به میدان رفته و کشته شده بودند. در اردوگاه حق تنها دو مرد باقی مانده بود: اباعبدالله الحسین علیه السلام و امام سجاد علیه السلام که آن روز به اراده الهی بیمار بود تا زنده بماند و رهبری امت را پس از امام حسین علیه السلام به دست بگیرد.
امام علیه السلام چون خویشتن را تنها و بی یاور دید آخرین حجت را بر مردم تمام کرد و بانگ برآورد: «هل من ذاب یذب عن حرم رسول الله؟ هل من موحد یخاف الله فینا؟ هل من مغیث یرجو الله باغاثتنا؟ هل من معین یرجو ما عندالله فی اعانتنا؟» یعنی: «آیا مدافعی هست که از حریم رسول خدا دفاع کند؟ آیا یکتاپرستی هست که از خدا بترسد و ما را یاری دهد؟ آیا فریادرسی هست که به خاطر خدا ما را یاری رساند؟ آیا کسی هست که به خاطر روضه و رضوان الهی به نصرت ما بشتابد؟».
صدای این کمک خواهی امام که به خیمهها رسید و بانوان دریافتند که حسین دیگر یاوری ندارد، صدایشان به شیون و گریه بلند شد. امام روی به خیمهها کرد، شاید که زنان با دیدن او اندکی آرام گیرند ؛ که ناگاه صدای فرزند شش ماهه اش «عبدالله بن الحسین» ــ که به علی اصغر معروف بود ــ را شنید که از شدت تشنگی میگریست.
علی اصغر طفلی شیرخواره بود؛ که نه آبی در خیمهها بود تا وی را سیراب کنند ، و نه مادرش «رباب» شیری در سینه داشت که به وی دهد.
امام علیه السلام قنداقه علی اصغر را در دست گرفت و به سوی دشمن رفت ؛ در مقابل لشکر یزید ایستاد و فرمود:«ای مردم! اگر به من رحم نمیکنید بر این طفل ترحم نمایید ... » ...
اما گویی که بذر رحم بر دل سنگ آنان پاشیده نشده بود و تمامی رذالت دنیا در اعماق وجودشان ریشه دوانده بود ؛ زیرا به جای آنکه فرزند رسول خدا صلی الله علیه و آله را به مشتی آب میهمان کنند، تیراندازی از بنی اسد (که گفته شده است «حرملة بن کاهل» بود) تیری در کمان نهاد و گلوی طفل را نشانه گرفت. ناگاه دستان و سینه امام علیه السلام به خون رنگین شد... سر کوچک و گردن ظریف طفل شیرخواره را از بدن جدا شده بود...
آتش عشق تو در من شعلهور بود ای پدر - پیش تیر عشق تو ، قلبم سپر بود ای پدر
شد گلویم روی دستت ذبح ، میدانی چرا؟ - پیش تیر عشق تو ، قلبم سپر بود ای پدر
امام علیه السلام دستان خود را از خون علی اصغر پر کرد و به آسمان پاشید و گفت: «هون علی ما نزل بی انه بعین الله ـ تحمل این مصیبت بر من آسان است چرا که خدای آن را میبیند»... در همین حال، «حصین بن تمیم» تیر دیگری افکند که بر لبان مبارک امام علیه السلام نشست و خون از دهان حضرت جاری شد. امام روی به آسمان کرد و اینگونه نیایش نمود: «خدایا! سوی تو شکایت میکنم از آنچه با من و برادران و فرزندان و خویشانم میکنند»...
اصغر که به چهره ز عطش رنگ نداشت - یارای سخن با من دلتنگ نداشت
یا رب! تو گواه باش، ششماههی من - شد کشتهی ظلم و با کسی جنگ نداشت
آنگاه از سپاه دشمن دور شد ؛ با شمشیرش قبر کوچکی کند ؛ بدن علی اصغر را به خون او آغشته نمود ؛ بر او نماز گزارد و جنازه کوچک را دفن کرد...
به روایت منابع تاریخی، شهادت علی اصغر علیه السلام از سختترین و جانگدازترین مصیبتها در نزد ائمه بوده است. «عقبة بن بشیر اسدی» میگوید امام باقر علیه السلام به من فرمود: «ما از شما بنیاسد خونی طلب داریم!» و سپس داستان ذبح شدن علی اصغر را بر من خواند.
همچنین آوردهاند که پس از قیام «مختار بن ابی عبیده ثقفی» هنگامی که خبر انتقام از قاتلان کربلا را به امام سجاد علیه السلام رساندند آن حضرت سوال کرد: «بر سر حرمله چه آمد؟». این نمونهها، نشان دهنده آن است که این داغ چگونه بر دل اهل بیت علیه السلام مانده است...
و این داغ بر دل ما نیز هست ؛ و بر دل انسانیت نیز ؛ تا زمانی که مهدی آلمحمد (عج) قیام کند و انتقام از ظالمان بستاند... (منابع : شیخ عباس قمی ؛ نفس المهموم - سید بن طاووس ؛ اللهوف فی قتلی الطفوف - شیخ عباس قمی ؛ سفینة البحار)
یکی ازمصائب نا گوار وسوزناک واقعه کربلا شهادت حضرت علی اصغرعلیه السلام است نقل شده: که روزی (کمیت) شاعرمعروف به حضور حضرت صادق علیه السلام رسید، حضرت فرمود: یا کُمَیتُ اَنشِدنی فی جَدِّی الحسین (ع) فَلما اَنشَدَ کُمَیتُ اَبیاتاً فی مُصیبة الامام علیه السلام بَکی الامام بُکاء ًشدیداً وبَکَت النِّسوه و اهل حریمه وصَحنَ فی حجرا تهن. کمیت ! درباره جد ما حسین (ع) شعری بگو، همزمان با سرودن شعر، امام صادق به شدت گریه کرد با نوان وا هل خانه نیز در اتاق خودشان ناله زدند واشک ریختند. اِذ خَرجت جارِیه مِن خَلفِ الَّستر مِن حُجَرات الحَرم وفی یدِها طفلٌ صغیر رَضیعٌ فَوَضَعَته فی حِجرِ الاِمام فاَشتَدَّ حینئذٍ بُکاء الامام فی غایهِ الاِشتداد وعَلا صَوته الشریف و عَلَت اَصواتُ النِّساء الطاهرات خلف الاَستارِمِن الحجرات. در این زمان بانویی که کودک شیر خواری به دست داشت از اتاق بیرون آمده و کودک را در دامان امام علیه السلام قرارداد، گریه امام این بار بیشتر شده وصدای شریفشان بلند شد وبانوان در خانه نیز به صدای بلند گریستند. ظاهرأ منظور از این کار یا دآوری شهادت علی اصغر وسنگدلی قاتل وی حرمله بن کا هل اسدی بوده است.
تلخ تر از مرگ
مرحوم حا ئری ما زندرا نی در کتاب معالی السبطین آورده که:ازبقرا ط حکیم پرسیدند در ذائقه انسان چه چیزی ازمرگ تلخ تر است؟ گفت:تلخ تر از مرگ در ذائقه ا نسان کریم این است که از شخص لئیم حاجتی بخوا هد. فَما حال الحسین الکریم بن الکریم حینَ رَفع رَضیعَه علی یدیه و طَلب لَه جُرعَه مِنَ الماء مِن اللؤماء اللُّعَناء اَهل الکوفه. پس چگونه بود حال حضرت حسین، این کریم فرزند کریم آن زمانی که کودک شیر خوار خود راروی دو دست بلند کرد و برایش جرعه آب ،از کوفیان پست ولعنت شده خواست.
کیفیت شهادت علی اصغر(ع)
وَلَمّا رَأی الحُسین علیه السلام مَصارِعَ فَتَیانِهُ وَاَحِبَّته عَزَمَ علی لِقاءِ الْقَوم بِمُهجَته و نادی هَل مِن ذابٍّ یذُبُّ عَن حرم رسول الله صلی الله علیه وآله، هَل مِن مُوحِّد یخافُ الله فینا، هَل مِن مُغیثٍ یغیثُنا یرجُو الله بِاِ غاثَتِنا هَل مِن مُعین، یرجوا ما عِندِ الله فی اعانَتِنا ، فَارْتَفعت اَصوات النِّساء بِالعَویل فَتَقَدَّم اِلی بابِ الْخَیمه و قال لِزینَبَ ناوِلینی وَلَدی الصَّغیرَ حَتّی اُوَدِّعه فَأخَذَه واَو ما اِلَیه لِیقَبِّله فَرَماهُ حَرمَلهُ بنُ الکاهِلِ الاَسَدی لَعنَه الله تعالی بِسَهم فَوقع فی نَحرِه فَذَبَحَهُ، فَقال لِزِینَب خُذیهِ ثُمَّ تَلَقّی الدَّمَ بِکَفَّیه فَلما اِمْتَلأتا رَمی بِالدَّمِ نَحْوَ السَّماءِ ثُم قالَ هَوَّن علی ما نَزَلَ بی اَنَّهُ بِعَین الله.
با به شهادت رسیدن جوانان بنی هاشم ویاران حضرت حسین علیه السلام، امام خود، با تمام وجود برای رزم با دشمن، به سویشان رفت در حا لیکه با نگ می زد:آیا مدافعی هست که از حرم رسول خدا صلی الله علیه وآله دفاع گند؟آیا موحدی هست که به خا طرما از خدا بترسد؟ آیا فریاد رسی هست که با امید به خدا به فریادما برسد؟آیا یاوری هست که با امید به آنچه در نزد خداست به یاری ما بشتابد؟ در این هنگام از میان بانوان در خیمه شیونی بر خاست پس امام علیه السلام به کنار خیمه رفته وخطاب به زینب فرمود کودکم را بیاور تا با او خدا حا فظی کنم. حضرت کودک را گرفت تا ببوسد در این زمان حرمله بن کاهل اسدی لعنه الله علیه به سوی او انداخت تیر به گلویش نشست وآن را برید پس حضرت به زینب فرمود او را بگیر. سپس خون را در هردودست جمع کرده و به سوی آسمان پاشید وفرمود:آنچه بر من وارد آمد برایم آسان است، چون در محضر خدا است.
قالَ الْباقِرُ عَلیه السلام : فَلَم یسقُط مِن ذلکَ الدَّمِ قَطرَه الی الارض. حضرت امام محمد باقر علیه السلام فرمود: که قطره ای از آن خون بر زمین نیفتاد. وقال اِبنُ نما: ثُم حَمَلَه فَوَضَعه مَعَ قَتلی اَهْلبَیته. سپس امام علیه السلام علی اصغر را برده ودر کنار شهدای بنی هاشم قرار داده.
شهادت علی اصغر به روایت ابی مخنف
زمانیکه حضرت امام حسین (ع) با ام کلثوم در باره علی اصغر سخن می گفت او عرض کرد قدری آب برایش تهیه کن حضرت طفل را گرفت وسوی مردم بردوفرمود:شما برادرم و فرزندا نم ویارا نم را کشتید وغیر از این طفل کسی با قی نمانده ، او مثل ما هی از آب جدا شده می ماند شربتی از آب به وی بدهید. طفل از این گوش تا آن گوش گلویش بریده شد آنگاه طفل را بر گرداندو خون بر سینه اش جاری بود، در خیمه گذاشت و مطالبی فرمود که حاکی از شکایت مردم به خداوند متعال بود.
در زیارت ناحیه مقدسه، درباره این کودک شهید، آمده است: "السلام على عبد الله بن الحسین، الطفل الرضیع، المرمى الصریع، المشحط دما، المصعد دمه فى السماء، المذبوح بالسهم فى حجر ابیه، لعن الله رامیه حرملة بن کاهل الاسدى". و در یکى از زیارتنامه هاى عاشورا آمده است:" و على ولدک على الاصغر الذى فجعت به" (منبع:بنیاد دعبل خزاعی - سایت نورپرتال)
بسته شد ا ز کید و ظلم کو فیا ن
بسته شد ا ز کید و ظلم کو فیا ن - بر حسین و عترتش آ ب ر و ا ن
کس ند ید ه میهـما ن و لب تشـنه لـب - جنب د و نهر ر و ا ن یا ا لعجب
نا مه ها ا ز کوفـیـا ن با ا شـتـیا ق - داده شد تا شد حسین سوی عراق
ا و لین ا کر ا مشا ن بـر مـیهـمـا ن - بو د مـنـع و بستن آ ب ر و ا ن
در بیا با نی که بو د ی ا ر ض طـف - میزبا نا ن جنب شط بستند صف
بی خبر ا ز عـهـد و ا ز پـیـما نشا ن - آب را بستـنـد بر میهـمـا نشا ن
مـیهـمـا نا ن حجا زی خشک لـب - در حرم از تنشه کامی د ر تعب
کو د کا ن د ر خـیـمه با قـلـب کبا ب - سر بسر د ر نا له ا ز قحطی آب
با عـلی گـیـر م عد ا و ت د ا شـتند - این عمل را خود چه می پنداشتند
این خصومت بین که زاعد ای شریر - آب شد بسته بـر ا طـفـا ل صغیر
ا ین عـجب ا ز کو فـیا ن د ین تبا ه - در خـصومت با رضیع بی گنا ه
د ر چه مذهب در چه ملت شیرخوار - ا ز عـطش نا له مکر ر زار زار
د ا شت تقصیری مگـر طـفـل صغیر - تا خو ر د آ ب از د م پیکا ن تیر
بس کـن آ ذ ر ما تم لـب تشنگا ن - ازد شرر بر عالم کون و مکا ن
ای ا شک ما تمت بر خ مـلـت آ بروی
ای ا شک ما تمت بر خ مـلـت آ بروی - وی ازطفیل خون تواسلام سرخ روی
دین را توزنده کرده وخود کشته گشته ای - ای یا فـته ز فـیض تو د ین نبی علوی
گر آ ب ر ا بر وی تو بستند کو فـیـا ن - آوردی آ ب رفـته ا سلا م ر ا بجوی
بی پرد ه ا هـلـبـیـت تو گر شد شتر سوا ر - کردی از این تو پرده اسلام را رفوی
شهنشهی که بدی نور چشم پیغمبر
شهنشهی که بدی نور چشم پیغمبر - بکربلاش بخوا ند ند قوم بد ا ختر
شفیع روز جزا و ا ما م جن و بشر - به میهمانی خو د آ ن ضیا ء دیده تر
خمید قامت گردون زغم برا ی حسین - بکربلا چو رسید آن امام تشنه لبان
بحکم زا ده سعد لعین و بی ایمان - نخست آ ب ببستند بروی شا ه زمان
زتشنگی چه در آندشت الطعش گویان - برفت تا به سما با نگ طفلهای حسین
ای آ ب تو بی ا د ب نبو د ی
ای آ ب تو بی ا د ب نبو د ی - تو خود مگر از عرب نبودی
رسم عرب است و کیش تا زی - د ر با د یه میهما ن نو ا زی
ا ین رسم تو د ر میان نها دی - خود آ ب به میهما ن ند ا دی
چند ا ن هـمـه رنج را ه برد ند - د ر با د یه تشنه کا م مرد ند
آنها هـمه تشنه رفته د ر خواب - وز حله بکوفه می رو د آ ب
از کرد ه نکرد ه ا ی پشیما ن - ای سخت کما ن سست پیمان
مهما ن تو تشنه کا م و بی آ ب - ا ین بود وفای عهـد ا حبا ب
گر د او ری ا ز عطش بمیرد - هـرگز کفی ا ز تو بر نگیرد
لب تشنه بخاک و خون نشستن - بهـتـر که ز سفـله آ ب جستن
کشتی شکست خو ر د ه طوفا ن کربلا
کشتی شکست خو ر د ه طوفا ن کربلا - در خا ک و خون تپید ه بمید ان کربلا
گر چشم روزگار بر او زار میگریست - خون می گذ ا شت ا زسرایوان کربلا
نگرفت دست د هر گلابی بغیر ا شک - زان گل که شد شکفته به بستان کربلا
ا ز آ ب هـم مضایـقـه کرد ند کوفـیا ن - خوش د ا شتند حرمت مهـمـا ن کربلا
بودند د یو و دد همه سیراب و میمکید - خـا تم زقـحـط آ ب سلیما ن کربلا
ز ا ن تشنگا ن هـنوز بعـیو ق میرسد - فـر یا د ا لـعـطـش ز بیا با ن کربلا
گلی نشکفته از گلشن گرفتی
گلی نشکفته از گلشن گرفتی - تمام عمرم و دشمن گرفتی
الهی حرمله دستت قلم شه - کبوتر بچمو از من گرفتی
ز فرط گریه نایم زخمه مادر
ز فرط گریه نایم زخمه مادر - دلم، چشمم، صدایم زخمه مادر - برای کندن قبرت در این خاک - تمام پنجه هایم زخمه مادر. (منبع:كتاب گلواژه های روضه)
قنداقه بچه را روی دست گرفت
امشب می خواهم شما را به یک جای خوبی ببرم. می خواهم همه شما را به خیمه های ابی عبدالله (ع) ببرم. مگر در خیمه های ابی عبدالله(ع) چه خبر است؟ بچه ی شیر خواره ام را بیاورید،می خواهم ببینمش. قنداقه علی(ع) را آوردند و به آقا امام حسین(ع) دادند. خدا! وقتی نگاه کرد دید بچه، چشمهایش به کاسه سر فرو رفته، رنگ بچه زرد شده، از شدت عطش زبانش را دور دهان می گرداند، لبهای بچه خشک شده است. کسی که می خواهد به میدان برود سوار بر اسب می شود، مجهز به آلات جنگ می شود،شمشیر می بندد. یک وقت دیدند حسین(ع) عبا به دوشش گرفته، عمامه پیامبر(ص) بر سر گذاشته، سوار بر شتر شده و با یک هیئت و حالتی دارد می آید.یک وقت دیدند دست زیر عبا برد،قنداقه بچه را روی دست گرفت و فرمود: « وَیلَکُم اِسقَوا هذا الرَّضیع أما تَرَونهُ کَیفَ یتَلَََظی عَطَشاً مِن غَیرِ ذَنبِ أتاهُ اِلَیکُم؛ »
صدا زد: آی مردم! اگر به عزم شما من گناهکار شما هستم، ولی علی اصغرم هیچ گناهی نکرده است. بمیرم همین طوری که داشت با مردم صحبت می کرد و برای بچه اش طلب آب می کرد، یک وقت دید علی مثل یک مرغ سرکنده دارد پر و بال می زند. شیعه های امام حسین (ع) علاقه مندان به ابی عبدالله(ع)! بگویم همه بلند گریه کنید؟ آی خدا! وقتی نگاه کرد دید خون از گلوی علی اصغر (ع) می ریزد. بحق الحسین یا الله! پروردگارا! ما را بیامرز! والدین ما را بیامرز! مهمات دینی و دنیایی. اخروی ما را کفایت فرما! مریضهای ما را لباس عافیت بپوشان!
بخواب ای نو گل پژمان و پرپر
بخواب ای نو گل پژمان و پرپر - بخواب ای غنچه افسرده اصغر
بخواب آسوده اندر دامن خاك - ندیده دامن پر مهر مادر
بخواب و خواب راحت كن شب و روز - كه خاموش است صحرا بار دیگر
نمی آید صدای تیر و شمشیر - نه دیگر نعره الله اكبر
همه افتاده در خوابند خاموش - توئی صحرا و چندین نعش بی سر
نترس ای كودك ششماهه من - كه اینجا خفته هم قاسم هم اكبر
مگر باز از عطش میسوزی ای گل؟ - كه از خون گلو لب میكنی تر
كه با تیر سه شعبه كرده صیدت؟ - بسوزد جان آن صیاد كافر
خدایا بشكند آن دست گلچین - كه كرد این غنچه را نشكفته پرپر
حسان
این اولین سر است که از تن جدا شده
این اولین سر است که از تن جدا شده - این سیب سرخ نیست سر اصغر من است
با هر نگاه خود دل مادر ربوده است - عشق رقیه است و بهین دلبر من است
او مهر دفتر شهداییست سر جدا - از بهرپر زدن به سما شهپر من است
در این سپاه من همه سردار لشگرند - شاهد بگفته ام نظر داور من است
در این سپاه اصغر نازک گلوی من - سرباز صفر نیست که او افسر من است
همچون عموی خویش دلاور صفت بود - کوچکترین یلی است که در لشگر من است
ای حرمله بگو چه خیال است در سرت - حتی در این قماط علی یاور من است
میبینم آنکه سیب شده زیب نیزه ها - یا اینکه جلوهای ز گل احمر من است
شد چو خر گاه امامت چون صدف
شد چو خر گاه امامت چون صدف - خالى از درهاى دریاى شرف
شاه دین راگوهرى بهر نثار - جز در غلطان نماند اندر كنار
شیرخواره شیر غاب پر دلى - نعت او عبدالله و نامش على
در طفولیت مسیح عهد عشق - انّى عبدالله گو در مهد عشق
بهر تلقین شهادت تشنه كام - ازدم روح القدس در بطن مام
منهال! از حرمله چه خبر داری؟
منهال می گوید: آمدم مکه، محضر مقدس امام چهارم، زین العابدین(ع) شرفیاب شدم. فرمود: منهال! از حرمله چه خبر داری؟ عرض کردم : آری آقا جان! حرمله در کوفه، زنده است. ولی مختار دستور داده که مأمورانش تعقیبش کرده و پیدایش کنند. می خواست او را بکشد
آقاابی عبدالله(ع) صدازد؟ بچه ی شیر خواره ام را بیاورید،می خواهم ببینمش. قنداقه علی(ع) را آوردند و به آقا امام حسین(ع) دادند. وقتی نگاه کرد دید بچه، چشمهایش به کاسه سر فرو رفته، رنگ بچه زرد شده، از شدت عطش زبانش را دور دهان می گرداند، لبهای بچه خشک شده است. کسی که می خواهد به میدان برود سوار بر اسب می شود، مجهز به آلات جنگ می شود،شمشیر می بندد. یک وقت دیدند حسین(ع) عبا به دوشش گرفته، عمامه پیامبر(ص) بر سر گذاشته، سوار بر شتر شده و با یک هیئت و حالتی دارد می آید.یک وقت دیدند دست زیر عبا برد،قنداقه بچه را روی دست گرفت و فرمود: «وَیلَکُم اِسقَوا هذا الرَّضیع أما تَرَونهُ کَیفَ یتَلَظی عَطَشاً مِن غَیرِ ذَنبِ أتاهُ اِلَیکُم»
صدا زد: آی مردم! اگر به عزم شما من گناهکار شما هستم، ولی علی اصغرم هیچ گناهی نکرده است. بمیرم همین طوری که داشت با مردم صحبت می کرد و برای بچه اش طلب آب می کرد، یک وقت دید علی مثل یک مرغ سرکنده دارد پر و بال می زند. شیعه های امام حسین (ع) علاقه مندان به ابی عبدالله(ع)! بگویم همه بلند گریه کنید؟ آی خدا! وقتی نگاه کرد دید خون از گلوی علی اصغر (ع) می ریزد
یک بیت شعر از امّ کلثوم راجع به این بچه می خوانم و دعایتان می کنم:
لهف قلبی علی الصغیر الظامی - فطمته السهام قبل الفطام
علی اصغرم! مردم بعد از دو سال بچه هایشان را از شیر می گیرند. اما مردم کوفه تو را از شش ماهگی از شیر گرفتند. «صلی الله علیکم یا أهل بیت النبوة»
شد چو خر گاه امامت چون صدف
شد چو خر گاه امامت چون صدف - خالى از درهاى دریاى شرف
شاه دین راگوهرى بهر نثار - جز در غلطان نماند اندر كنار
شیرخواره شیر غاب پر دلى - نعت او عبدالله و نامش على
در طفولیت مسیح عهد عشق - انّى عبدالله گو در مهد عشق
بهر تلقین شهادت تشنه كام - ازدم روح القدس در بطن مام
ماهى بحر لدنى در شرف - ناوك نمرود امت را هدف
داده یادش مام عصمت جاى شیر - در ازل خون خوردن از پستان تیر
كودكى در عهد مهد استاد عشق - داده پیران كهن را یاد عشق
طفل خرد اما به معنى بس سترك - كز بلندى خرد بنماید بزرگ
خود كبیر است ار چه بنماید صغیر - در میان سبعه سیاره تیر
عشق را چون نوبت طغیان رسید - شد سوى خیمه روان شاه شهید
دید اصغر خفته در حجر رباب - چون هلالى در كنار آفتاب
چهره كودك چو در دى برگ بید - شیر در پستان مادر نا پدید
با زبان حال آن طفل صغیر - گفت باشه كى امیر شیرگیر
جمله را دادى شراب از جام عشق - جز مرا كم تر نشد زان كام عشق
طفل اشكى در كنار، افتاده ام - مفكن از چشمم كه مردم زاده ام
گرچه وقت جانفشانى دیر شد - مهلتى بایست تاخون شیر شد
زان مئى كاكبر چو رفت از وى زپا - باسر آمد سوى میدان وفا
جرعه اى ازجام تیر و دشنه ام - در گلویم ریز كه بس تشنه ام
تشنه ام آبم زجوى تیر ده - كم شكیبم خون به جاى شیر ده
تا نگرید ابركى خندد چمن - تا ننالد طفل كى نوشد لبن
شه گرفت آن طفل مه اندر كنار - یافت درى در دل دریا قرار
آرى آرى مه كه شد دورش تمام - در كنار خود بود او را مقام
برد آن مه را به سوى رزمگاه - كرد رو باشامیان رو سیاه
گفت كاى كافر دلان بدسگال - كه برویم بستهاید آب زلال
گر شما رامن گنهكارم به پیش - طفل را نبود گنه در هیچ كیش
آب نا پیدا و كودك ناصبور - شیر از پستان مادر گشته دور
چون سزد كه جان سپارد با كرب - در كنار آب ماهى تشنه لب
زین فراتى كه بود مهر بتول - جرعهیى بخشید بر سبط رسول
شاه در گفتار و كودك گرم خواب - كه زنوك ناوكش دادند آب
در كمان بنهاد تیرى حرمله - اوفتاد اندر ملایك غلغله
رست چون تیر از كمان شوم او - پر زنان بنشست بر حلقوم او
چون درید آن حلق تیر جانگداز - سر ز بازوى یدالله كرد باز
الله الله اینچه تیر است و كمان - كس نداده این چنین تیرى نشان
تا كمان زه خورده چرخ پیر را - كس ندیده دو نشان یك تیر را
تیر كز بازوى آن سرور گذشت - بر دل مجروح پیغمبر گذشت
نوك تیر و حلق طفلى ناتوان - آسمانا باژگون بادت كمان
شه كشید آن تیر و گفت اى داورم - داورى خواه از گروه كافرم
نیست این نو باوه پیغمبرت - از فصیل ناقه كم تر در برت
كز انین او ز بیداد ثمود - برق غیرت زد بر آن قوم عنود
شه به بالا مىفشاند آن خون پاك - قطراى زان برنگشتى سوى خاك
پس خطاب آمد به سكان ملاء - كه فرود آئید در دشت بلا
بنگرید آن كودكان شاه عشق - كه چه سان آرند بر سر راه عشق
بنگرید آن مرغ دستآموز عرش - كه چه سان در خون همى غلطدبفرش!
ره كه پیران سر نبردندش بجهد - چون كند طى یكشبه طفلان مهد
این نگارین خون كه دارد بوى طیب - تحفهاى سوى حبیب است از حبیب
در ربائید این نگار پاك را - پرده گلنارى كنید افلاك را
كآید اینك مهر پرور ماه ما - یك دم دیگر به مهمانگاه ما
در ربائید این گهرههاى ثمین - كه نیاید دانه اى زان بر زمین
باز داریدش نهان در گنجبار - كز حبیب ماست ما را یادگار
قطرهاى زین خون اگر ریزد به خاك - گردد عالم گیر طوفان هلاك
تیر خورده شاهباز دست شاه - كرد بر روى شه آسیمه نگاه
غنچه لب بر تبسم باز كرد - در كنار باب خواب ناز كرد
ره چه گویم من كه آن طفل شهید - اندران آئینه روشن چه دید
وان گشودن لب به لبخند آن چه بود - وان نثار شكر و قند از چه بود
رمزكنت كنز بودش سر به سر - زیر آن لبخند شیرین مستتر
رمز خلق آدم و حوا زگل - وان سجود قدسیان پاك دل
رمز بعث انبیاى پر شكیب - وان صبورى بر بلایاى حبیب
رمزهاى نامه عهد الست - كه شهید عشق با محبوب بست
پس ندا آمد بدو كاى شهریار - این رضیع خویش را بر ما گذار
تا دهیمش شیر از پستان حور - خوش بخوابانیمش اندر مهد نور
پس شه آن درثمین در خاك كرد - خاك غم بر تارك افلاك كرد
آرى آرى عاشقان روى دوست - این چنین قربانى آرد سوى دوست
عشق را مادر ز زاد اِستروَنست - عاشقان را قاف وحدت مسكن است
اندر آن كشور كه جاى دلبر است - نه حدیث اكبر و نه اصغر است
آتشكده، ص 39 - 36.
ای لاله بستانم - خوابیده به دستانم
ای لاله بستانم - خوابیده به دستانم 2 - شش ماهه علی اصغر 2
لب تشنه شهید آخر از تیر جفا گشتی - از دامن بابایت با خنده جدا گشتی
سیراب و رضا ای گل از آب بقا گشتی 2 - شش ماهه علی اصغر 2
ای لاله بستانم - خوابیده به دستانم 2 - شش ماهه علی اصغر 2
آتش زده بر جانم گلخنده زیبایت - بابای تو گردیده شرمنده لبهایت
ای بلبل من خاموش باشد ز چه آوایت 2 - شش ماهه علی اصغر 2
ای لاله بستانم - خوابیده به دستانم 2 - شش ماهه علی اصغر 2
بر دست من ای اصغر پرپر ز چه رو باشی - لب تشنه ولی سیراب از خون گلو باشی
آغشته به خون اینسان از جور عدو باشی 2 - شش ماهه علی اصغر 2
ای لاله بستانم - خوابیده به دستانم 2 - شش ماهه علی اصغر 2
آرام بخواب آرام ای کودک بی شیرم - آرام بخواب آرام ای کرده ز غم پیرم
رفتی و فراق تو بنموده ز جان سیرم 2 - شش ماهه علی اصغر 2
ای لاله بستانم - خوابیده به دستانم 2 - شش ماهه علی اصغر 2
وداع امام با علی اصغر علیه السلام
حضرت سید الشهداء علیه السلام که می خواست به میدان جنگ برود سید بن طاووس روایت کرد:"ناولونی بولدی الرضیع حتی أودعه". ای خواهر ! طفل صغیر مرا بیاور تا ودعاش نمایم!
و به روایت دیگر اهل حرم به مولای خویش عرض کردند: ای مولای جن و انس ، از بی آبی شیر در پستان مادر علی اصغر خشکیده و از بی شیری علی اصغر نزدیک به موت است. امام فرمود: طفل معصوم مرا بیاورید بلکه قطره ی آبی برای او تحصیل نمایم. مادر علی اصغر قنداقه ای آن سبط پیغمبر را به روی دست گرفته عرض کرد: ای سرور من! این طفل از صبح تا حال دو مرتبه غش کرده از بس ناخن به پستان من زده سینه ام زخم شد. طفل را وقتی به دست آن حضرت دادند امام مظلوم نگاه کردند دیدند سرخی گل رخسارش از تشنگی چون برگ خزان شده و لب یاقوتش از بی آبی، بی رنگ و خشکیده گردیده است طفل را بوسید و فرمود:«وای بر این گروه وقتی که جد تو محمد مصطفی (صلی الله علیه و آله وسلم) به ایشان دشمنی کند!» آنگاه طفل معصوم را برداشت و به میدان تشریف برد وقتی نزدیک آن قوم لعین پرسید. حمید بن مسلم نقل می کند تصور کردیم حسین قرآن آورده تا ما را به قرآن قسم دهد وقتی مقابل سپاه ایستاد عبا را کنار زده همه دیدند حسین طفل شیرخواره اش را به روی دست گرفته و فرمود: «یا قوم ان لم ترحمونی فأرحموا هذا الطفل أما ترونه کیف یتلضی عطشا» «ای مردم اگر به من رحم نمی کنید به این شیرخواره ترحم کنید مگر نمی بینید از شدت عطش همانند ماهی تلظی می کند».
(کنز الغرائب) شهزاده علی اصغر در آغوش پدر از عطش بی تاب بود و دیده برهم نهاده و سرش از بی حالی آویخته و سفید گلویش پیدا بود. ابا عبد الله (علیه السلام) هنوز سخنش تمام نشده بود عمر سعد رو به حرمله (لعنه الله علیه) کرد و گفت چرا پاسخ حسین را نمی دهی که: «فرماه حرملة بن كاهل الأسدی بسهم فذبحه من الأذن إلى الأذن فی حجر الحسین فتلقى الحسین دمه حتى إمتلأت ثم رمى به إلى السماء». حرمله ابن کاهل اسدی تیری رها نمود که گوش تا گوش گلوی علی اصغر را در سینه حسین برید امام دست خود را از خون گلوی علی اصغر پر کرد و به سمت آسمان پاشید.
امام باقر (علیه السلام) فرمود: «حتی یک قطره ار آن خون به زمین برنگشت». امام حسین (علیه السلام) در آن زمان فرمود: «اللهم أحكم بیننا وبین قوم دعونا لینصرونا فقتلونا». «خدایا تو حکم نما بین ما و مردمی که ما را دعوت نمودند تا ما را یاری کنند و اکنون ما را می کشند». در همان حال که خون حضرت علی اصغر علیه السلام را به سوی آسمان می پاشید صدایی از عالم غیب شنید که می گفت: «دعه یا حسین فإن له مرضعا فی الجنة». یا حسین علیه السلام! به ما واگذار علی اصغر علیه السلام را که دایه اش در بهشت منتظر است. حضرت فرمود: «هون علی ما نزل بی أنه بعین الله تعالى» «این مصیبت نبز بر من أسان است زیرا خدای تعالی آنرا می بیند» «اللهم لا یكون أهون علیك من فصیل ناقة صالح إلهی إن كنت حبست عنٌا النصر فأجعله لما خیر منه وأنتقم لنا من الظالمین.».
«خداوندا ! اگر نصر و پیروزی در دنیا را از ما گرفته ای ، در عوض بهتر ار آن را در آخرت نصیب ما بگردان و انتقام ما را از این مردم ستمگر بگیر که این کودک من کمتر از بچه ناقه ی صالح پیغمبر نیست.» «وإجعل ما حل لنا فی العاجل ذخیرة فی الآجل». «و این مصیبت را که در دنیا بر ما وارد أمد ذخیره ی آخرت ما قرار بده» در این هنگام حضرت از اسب فرود آمد و با نوک شمشیر خود قبر کوچکی حفر کردند پس از نماز در حالیکه بدنش را خونمالی کرده بودند دفن نمود. (منابع: وقائعی که در کربلا گذشت - مقتل عزیز زهراء حسین - تألیف: شیخ سعید رسولی - مبکی الیعون و كنز الغرائب - ابن نما ص 66 و خوارزمی ج 2 ص 32 و مقاتل الطالبیین - تظلم الزهراء ص 122 و مقرم ص 229 - مقرم 241/مقتل خوارزمی ج2 ص 132/احتجاج طبرسی ص 163 - سایت نورآسمان)
اصغر که به سوز تشنگی تاب نداشت
اصغر که به سوز تشنگی تاب نداشت - یک لحظه زکثرت عطش خواب نداشت
مظلوم نبود کس چو عباس حسین - سقا شده بود، جرعه ای آب نداشت
برگشت زجبهه کودک عاشورا - زیبا گوهر مشبک عاشورا
فریاد بلند نفرت از دشمن داشت - قنداق شهید کوچک عاشورا
اشعارعلی اصغرسروده باقری پور
اجتماعِ شیر خوارانِ حسین
اجتماعِ شیر خوارانِ حسین – یاوران رهبرو پیر خمین
شیرخواران حسینی آمدند – یادگاران خمینی آمدند
مادران با کودکانِ شیر خوار – جملگی در جمع میگریند زار
مادران اصغر دوران ما – جمله بهریاری یِ قرآن ما
در دفاع از آرمان های حسین – پیروانِ رهبرو پیر خمین
همچنان زینب(س) صبوراستاده اند – ازبرای دین حق دلداده اند
کودکان را روی دست آورده اند – بهر یاری هرچه هست آورده اند
کودکان را روزوشب پرورده اند - نذر سربازی مهدی کرده اند
جمله میگویند با هم یک صدا – ای خدا ای مظهر لطف و عطا
من پی تجدید بیعت آمدم – وز پی انجام خدمت آمدم
ازبرای یاری صاحب زمان – آن امام غایب ما شیعیان
کودکم را روی دست آورده ام – ازبرایش هرچه هست آورده ام
کودکی خوب و زرنگ آورده ام - با لباسِ سبزرنگ آورده ام
رشته ای با نام زهرا رشته ام - روی پیشانی او بنوشته ام
روی پیشانیش با خط جلی - یا حسین و یا ابا الفضل و علی
کن قبول از لطف خود این نذرِ من - کودکم را حفظ کن از بهرِ من
تا شود فردا شجاع و پهلوان – یاوری بر مهدی یِ صاحب زمان
آرزو دارم حسینی خو شود – شیرخوارم چون گلی خوش بو شود
یاوری بر مهدی زهرا شود – آن زمان که دولتش برپا شود
او شود از لشکر صاحب زمان این زمان و آن زمان و هر زمان
یا حسین (ع) ای کاش اندر کربلا – با رباب و زینب غم مبتلا
ما همی بودیم آن روز ای امام – بر کنیزیِ ربابت صبح و شام
همره این شیر خوارم کربلا – بودم و میکردمت دفع بلا
یا حسین ای یادگار فاطمه – کن قبول این نذر را ازما همه
یاحسین یک هدیه آوردم برت - کودکم نذرعلی اصغرت
چون مرا شورِ حسینی بر سراست - نام فرزندم علی و اصغر است
در سجلّش هست با خطِّ جلی - نام فرزندم ابا الفضل و علی
باقری با مادران شیرخوار – گریه دارد بهر اصغر زار زار
سروده شده در روز همایش شیرخوارگان حسینی سال 1394
ازکتاب مجموعه اشعارباقری
لالا یی اصغر لالایی اصغر
لالا یی اصغر لالایی اصغر - لالا یی اصغر لالایی اصغر
گهواره خالی – قنداقه پرخون - گویدربابه - باقلب محزون
طفل صغیرم – ناخورده شیرم - لالایی اصغر – لالایی اصغر
لالا یی اصغر لالایی اصغر - لالا یی اصغر لالایی اصغر
طفل صغیرم - ناخورده ای آب - بردوش بابا – رفتی تودرخواب
طفل صغیرم – ناخورده شیرم - لالایی اصغر – لالایی اصغر
لالا یی اصغر لالایی اصغر - لالا یی اصغر لالایی اصغر
تیرسه شعبه – داده است آبت - بردوش بابا – برده است خوابت
طفل صغیرم – ناخورده شیرم - لالایی اصغر – لالایی اصغر
لالا یی اصغر لالایی اصغر - لالا یی اصغر لالایی اصغر
رحمی نکرده – این دشمن دون - قنداقه ات را – کرده است پرخون
طفل صغیرم – ناخورده شیرم - لالایی اصغر – لالایی اصغر
لالا یی اصغر لالایی اصغر - لالا یی اصغر لالایی اصغر
پرواز کردی – ازدوش بابا - رفتی تواصغر – برعرش اعلا
طفل صغیرم – ناخورده شیرم - لالایی اصغر – لالایی اصغر
لالا یی اصغر لالایی اصغر - لالا یی اصغر لالایی اصغر
درانتظارت - باشد سکینه - بهرت رقیه – باشد حزینه
طفل صغیرم – ناخورده شیرم - لالایی اصغر – لالایی اصغر
لالا یی اصغر لالایی اصغر - لالا یی اصغر لالایی اصغر
ای باقری پور – بنگرچه محزون - گویدربابه – باقلب پرخون
طفل صغیرم – ناخورده شیرم - لالایی اصغر – لالایی اصغر
لالا یی اصغر لالایی اصغر - لالا یی اصغر لالایی اصغر
برروی دوش بابا – خوابیده ای تواصغر
برروی دوش بابا – خوابیده ای تواصغر
چون مهروماه برما – تابیده ای تواصغر
جانم فدای اصغر – گریم برای اصغر
جان را فدای دین – اسلام کرده ای تو
این را زدوش بابا – اعلام کرده ای تو
جانم فدای اصغر – گریم برای اصغر
یک جرعه زاب علقم – نا خورده ای تواصغر
برروی دوش بابا – خوابیده ای تو اصغر
جانم فدای اصغر – گریم برای اصغر
قنداقه تو خونین – شدروی دوش بابا
لالایی اصغرمن – شداین سروش باب
جانم فدای اصغر – گریم برای اصغر
رفتی بعرش اعلا – ازروی دوش بابت
برروی دوش بابا - آرام برده خوابت
جانم فدای اصغر – گریم برای اصغر
تیرسه شعبه خوردی – توجای آب اصغر
گهواره بهشتی – شدجای خواب اصغر
جانم فدای اصغر – گریم برای اصغر
باشد ربابه محزون – درخیمه بهراصغر
ای باقری چه دلخون – ما جمله بهر اصغر
جانم فدای اصغر – گریم برای اصغر
گهواره خالی - قنداقه خونین
گهواره خالی - قنداقه خونین - لب تشنه اصغر - ازظلم وازکین
قحطی آب است – ازبهراصغر - ازظلم وجور – بن سعد بی دین
لالایی اصغر لالایی اصغر - لالایی اصغر لالایی اصغر
باشد ربابه – با چشم گریان - ازمرگ اصغر – درآه و افغان
نالد ربابه – ازبهر اصغر - درخیمه گاه – شاه شهیدان
لالایی اصغر لالایی اصغر - لالایی اصغر لالایی اصغر
گوید ربابه – ای نور چشمان - همراه با با – رفتی بمیدان
رفتی برای – یک جرعه آبی - ازخیمه گه تو – با کام عطشان
لالایی اصغر لالایی اصغر - لالایی اصغر لالایی اصغر
رفتی عزیزم - همراه با با - آبی نخوردی – ای ماه با با
آبت ندادند – آن قوم بی دین - آنها نترسند – ازآه با با
لالایی اصغر لالایی اصغر - لالایی اصغر لالایی اصغر
ازنوک پیکان – نوشیده ای آب - رو دست باب با – رفتی تو درخواب
همراه با با – رفتی بمیدان - این غصه ای شد – درقلب احباب
لالایی اصغر لالایی اصغر - لالایی اصغر لالایی اصغر
تیرسه شعبه – آمد گلویت - بنگرچه حالی – دارد عمویت
زانرو شدی تو – باب الحوائج - جانها فدای – نام نکویت
لالایی اصغر لالایی اصغر - لالایی اصغر لالایی اصغر
گهوراه ی تو – گشته است خالی - بنگر که مادر – دارد چه حالی
دیگر نخواهی – شیری زمادر - ازتشنگی تو – دیگر ننالی
لالایی اصغر لالایی اصغر - لالایی اصغر لالایی اصغر
باشد سکینه – درانتظارت - اوگریه دارد – برحال زارت
باشد رقیه – سر در گریبان - درخیمه باشد – او بی قرارت
لالایی اصغر لالایی اصغر - لالایی اصغر لالایی اصغر
اینسان ندیده – ظلمی بدوران - با شیرخواری – بنماید انسان
شد باقری هم – محزون ازاین غم - جن وملک هم – زین کارحیران
لالایی اصغر لالایی اصغر - لالایی اصغر لالایی اصغر
سروده شده روزجهانی علی اصغر محرم 1392
اصغر صغیرم لای لای
منّوا علی بن المصطفی – بشربة تحیی بها
آبی دهید این اصغرم – ای کوفیان بی وفا
اصغر صغیرم لای لای – ناخورده شیرم لای لای
منّوا علی بن المصطفی – بشربة تحیی بها
گهواره اصغربود – خالی میان خیمه ها
اصغر صغیرم لای لای – ناخورده شیرم لای لای
این اصغرمن تشنه است – یک جرعه ی آبش دهید
با جرعه آبی منتی – برمام وبر بابش دهید
اصغر صغیرم لای لای – ناخورده شیرم لای لای
ما در میان خیمه ها – درانتظار اصغراست
لب تشنه روی دست من – این کودک غم پرور است
اصغر صغیرم لای لای – ناخورده شیرم لای لای
تیری سه شعبه حرمله – سوی علی کرده رها
آن تیرآمد برگلو – ای وا اسف یا مصطفی
اصغر صغیرم لای لای – ناخورده شیرم لای لای
حلقوم اصغر پاره شد – ازتیرکین آن لعین
جن وملک درناله شد – درآسمان و درزمین
اصغر صغیرم لای لای – ناخورده شیرم لای لای
هم باقری وسینه زن – اینک بفریاد و فغان
صاحب عزا باشد خدا – زهرا وحیدرنوحه خوان
اصغر صغیرم لای لای – ناخورده شیرم لای لای
سروده شده محرم 1392
اصغر صغیرم لای لای - ناخورده شیرم لای لای
اصغر صغیرم لای لای - ناخورده شیرم لای لای
اصغربدشت كربلا - نالدمیان خیمه ها
نالان وگریان زارزار - چون تشنه است وبی قرار
ازتشنگی گریان بود - آزرده ونالان بود
شیری ندارد مادرش - آن مادرغم پرورش
مُنّوا علی بن المصطفی - مُنّوا علی بن المصطفی
اصغردرآغوش حسین - ازتشنگی درشوروشین
بردش حسین ازخیمه ها - با اشك وآه وناله ها
گفتا حسین باكوفیان - این اصغرشیرین زبان
لب تشنه است وشیرخوار - شرمی كنیدازكردگار
مُنّوا علی بن المصطفی - مُنّوا علی بن المصطفی
ای كوفیان این اصغراست - ازتشنگی درآذراست
گیریدوسیرابش كنید - سیراب ازآبش كنید
رحمی براین طفل صغیر - لب تشنه وناخورده شیر
مُنّوا علی بن المصطفی - مُنّوا علی بن المصطفی
رحمی بحال مادرش - آن مادرغم پرورش
كوهست اكنون منتظر - تا اصغرش آیدزدر
سیراب ازآب فرات - ازتشنگی یابدنجات
مُنّوا علی بن المصطفی - مُنّوا علی بن المصطفی
اما جواب كوفیان - تیرسه شعبه دركمان
اصغردرآغوش پدر - جان دادبردوش پدر
تیرسه شعبه جای آب - آمدحسین رادرجواب
مُنّوا علی بن المصطفی - مُنّوا علی بن المصطفی
ظلم اینچنین اندرجهان - نبودروابركودكان
تیرسه شعبه جای آب - باشدرواكی این جواب
ای باقری این بدترین - ظلمی است ازآن ظالمین
مُنّوا علی بن المصطفی - مُنّوا علی بن المصطفی
اصغر صغیرم لای لای - ناخورده شیرم لای لای
ای شیرخواره ای علی - ای ماه پاره ای علی
حسین حسین حسین حسین - حسین حسین حسین حسین
اصغر//مادر//كردند چه خوش خوابت //د ا د ند عجب آ بت
اصغر//مادر//كردند چه خوش خوابت //د ا د ند عجب آ بت
زین خواب زین آب//سوزد جگر با بت//د ا د ند عجب آ بت
اصغر//مادر// ا ی بلبل با غ نا ز//كردی به كجا پرواز
صیاد//افكند؟/ا زنا وك پرتا بت//د ا د ند عجب آ بت
اصغر//مادر//گشتی تونشا ن تیر//ا ز حرمله بی پیر
كیفر//گیرد//آ ن قا د روها بت//د ا د ند عجب آ بت
اصغر//مادر//شد پا ره گلو ی تو//ا زد ست عد وی تو
رحمی//ننمود//برحنجر بی تا بت//د ا د ند عجب آ بت
اصغر//مادر//آن غنچه لب وا كن//قلبم تو تسلی كن
بینم//خندان//آن لعل چوعنا بت//د ا د ن عجب آ بت
اصغر//مادر//ای كودك بی شیرم//ا زد اغ تو میمیرم
تابم//برده//رنگ رخ مهتا بت//د ا د ن عجب آ بت
اصغر//مادر//این حرمله نا پا ك//حلقوم ترا زد چا ك
رنگین//گردید//قند ا قه زخونا بت//د ا د ند عجب آ بت
شعرازارمغان شكروی
اصغرگل نشکفته باغ عشق است
اصغرگل نشکفته باغ عشق است - آلاله دشت پرزداغ عشق است
پروانه شمع جمع عشاق بود - دربزم امید،چلچراغ عشق است
اصغرکه به چهره از عطش رنگ نداشت
اصغرکه به چهره از عطش رنگ نداشت - یارای سخن با من دلتنگ نداشت
یارب توگواه باش که شش ماهه من - شدکشته ظلم وباکسی جنگ نداشت
درکربلا که موج زندآب روی آب
درکربلا که موج زندآب روی آب - درخیمه هاگشته به پا های و هوی آب
درساحل فرات که خودمهرفاطمه است - دارند کودکان حسین آرزوی آب
راه شریعه بسته و طفلی زراه دور - بگشوده است دیده حسرت به سوی آب
اصغرچه کرده بودکه مانده است تشنه لب - بردنددرنگاه رضیع آبروی آب
این قدر گریه نکن هیچ کس آبت نمی ده
این قدر گریه نکن هیچ کس آبت نمی ده - غیر تیر حرمله هیچ کی جوابت نمی ده
مادرت شیر نداره تو که اینو خوب می دونی - چرا هی زبونتو دور لبات می گردونی
آسمون ابری شده یا چشم من تار می بینه - بارونه یا اشک تو که روی لبهام می شینه
حاجی شش ماهه ام،باباتو شرمنده نکن - چو گلوت تیر می خوره به روی من خنده نکن
برا دست و پا زذن بزار برات چاره کنم - میشی راحت بند این قنداقه رو پاره کنم
سلام ما به حسین و علی اصغر او
سلام ما به حسین و علی اصغر او - امیر عشق که گهواره بود سنگر او
رضیع داده خدایش نشان سربازی - صغیر برهمه پیدا مقام اکبر او
شکفت لاله عصمت به روی دوش حسین - چو تیر حرمله آمد به سوی حنجر او
مجال گریه نبودش که خنده کرد علی - حسین مات از حال گریه آور او
گرفت خونش و بر اوج آسمان پاشید - که پیک تسلیت آمد زپیک داور او
کنار خیمه به خاکش سپرد و امضاء شد - کتاب سرخ شهادت به خون اصغر او
سلطان کربلا چو تمنای آب کرد
سلطان کربلا چو تمنای آب کرد - دشمن به تیر حرمله او را جواب کرد
ناخورده آب طفل رضیع حسین را - آن تیر ظالمانه او سیر از آب کرد
از سوز تشنگی که علی جانسپار بود - دشمن ندانم از چه بکشتن شتاب کرد
بگرفت خون حلق علی را بکف حسین - با خون او محاسن خود را خضاب کرد
از آنهمه شکوفه به گلزار کربلا - این بود گلپری که شهادت گلاب کرد
خون میچکد زخامه زرین کلام تو - بس کن حسان که شعر تو دلها کباب کرد
حسان
لالائی اصغرلالائی اصغر
لالائی اصغرلالائی اصغر - لالائی اصغرلالائی اصغر
گهواره خالی ،قنداقه خونین - مادر بناله میگفت غمگین
كرده شهیدت اعدای بی دین - لالائی اصغرلالائی اصغر
اندر خِیام شاه شهیدان - از مرگ اصغر با آه وافغان
گفتا رُبابه با چشم گریان - لالائی اصغرلالائی اصغر
رفتی به میدان همراه باباب - ازنوک پیکان نوشیده ای آب
برروی دستش رفتی تو در خواب - لالائی اصغرلالائی اصغر
رفتی وبردی تاب و توانم - بعد از تو دیگر من ناتوانم
ذکرتوباشد ورد زبانم - لالائی اصغرلالائی اصغر
اندرعزایت ای شیرخواره - دیگردل ما شادی نداره
ای باقری این غم غصه داره - لالائی اصغرلالائی اصغر
اصغراگرزعطش،تشنه وبی تاب شدی
اصغراگرزعطش،تشنه وبی تاب شدی - به روی دست پدرتوخوب سیراب شدی
شمررحمی نه اگربردل بی تابت کرد - نوک تیرستم حرمله سیرابت کرد
طایرهوش زسررفت زمدهوشی تو - ناله من به فلک رفت زخاموشی تو
نورچشما بگشا دیده زهم،خواب بس است - بردنِ طاقتم،ازاین دل بی تاب بس است
بودامیدم که توام یار،به هرحال شوی - به زبان آئی وهم صحبت اطفال شوی
جودی
ای اهل كوفه رحمی این طفل جان ندارد
ای اهل كوفه رحمی این طفل جان ندارد - خواهد كه آب گوید اما زبان ندارد
دیشب به گاهواره تا صبح ناله میزد - امروز كه تر كند لب دور دهان ندارد
رخ مثل برگ پاییز لب چون دو چوبه خشك - این غنچه بهاری غیر از خزان ندارد
ای حرمله مكش تیر یكسو فكن كمان را - یك برگ گل كه تاب تیر و كمان ندارد
شمشیر اوست آهش فریاد او تلظُی - جانش به لب رسیده تاب بیان ندارد
منت به من گذارید یك قطره آب آرید - بر كودكی كه در تن جز نیمه جان ندارد
با من اگر بجنگید تا كشتنم بحنگید - این شیر خواره بر كف تیغ سنان ندارد
مادر نشسته تنها در خیمه بین زنها - جز اشك خجلت خود آب روان ندارد
تا با خدنگ دشمن روحش زند پر از تن - جز شانه امامش دیگر مكان ندارد
(میثم) به حشر نبود غیر از فغان و آهش - آنكو از این مصیبت آه و فغان ندارد
حاج غلامرضا سازگار(میثم)
ظلم مگر در جهان حساب ندارد
ظلم مگر در جهان حساب ندارد - اصغر لب تشنه صبر و تاب ندارد
کودک شیرین زبان بگو گنهش چیست - کز اثر تشنگی است خواب ندارد
بهرچه این نازنین قرار نگیرد - شیر به پستان خود رباب ندارد
این که بود طفل شیرخوار حسین - بهر خدا جز دل کباب ندارد
بسکه زد دست پا برای شهادت - داده ز کف تاب و اضطراب ندارد
هست مرا از شما سپاه سؤالی - این یم و دریا مگر که آب ندارد
حجت کبرای حق بود لب عطشان - جز هدف تیرکین جواب ندارد
آب زپیکان تیر حرمله نوشید - کرد تبسم خبر رباب ندارد
دیده زینب برای آن گل رعنا - از سرشب تا سحر که خواب ندارد
قطره فرو رفته به بحر تفکر - ماتم اصغر بدان حساب ندارد
لالا لالا به طفل نیمه ساله
لالا لالا به طفل نیمه ساله - چه گویم ای خدا با اشک و ناله
زدی ای آب، آتش موج کم کن - فرات بی وفا آبش زلاله
لالا لالا به لبها یک کلومه - لالا لالا گلم صبرش تمومه
صدای دشمنان آید بگوشم - بر این شش ماهه یک قطره حرومه
لالا لالا زدی آتش به جونم- گل من، نازنینم، مهربونم
تو بودی نورِ تاریکِ دو چشمم - ستاره نیست در این آسمونم
لالا لالا چرا ای آسمونی - ز داغت گشته بابا قدکمونی
مرا حیران نمودی بس کن اصغر- چرا رو سوی خیمه میکشونی
لالا لالا گلِ یاسِ ربابم - مزن خنده کنی خانه خرابم
سؤالی میکند مادر علی جان - تو برخیز و بده جایم جوابم
[منبع : کتاب روضه های محرم وصفر تالیف حجة الاسلام سیدمحمدباقری پور جلد1]
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: روضه های دهه اول محرم تا آخر صفر