سردسته باند انتقال گوشی های سرقتی به خارج ازکشور دستگیر شد
با دستگیری یک تبعه افغانستانی درمنطقه گلشهر مشهد، بیش از ۱۰۰ دستگاه گوشی بسته بندی شده و اوراقی از پاتوق وی کشف شد.
به گزارش روزنامه خراسان، ماموران کلانتری گلشهر مشهد با بهره گیری از منابع و مخبران محلی به اطلاعاتی از انتقال گوشی های سرقتی به افغانستان دست یافتند و به این ترتیب تحقیقات گسترده ای را دراین باره آغازکردند . ادامه بررسی های آنان نشان داد فرد۴۳ساله معروف به «افغان» اقدام به خرید گوشی های سرقتی می کند و در برخی موارد نیز از قطعات آن ها،روی گوشی های دیگر نصب و به فروش می رساند.
با کسب این اطلاعات،بی درنگ گروهی از عوامل انتظامی به سرپرستی سرگرد ولی نیا(جانشین کلانتری گلشهر)وارد عمل شدند و در اولین مرحله از اقدامات پلیسی موضوع را به قاضی فخارزاده(جانشین معاون دادستان مرکز خراسان رضوی)اطلاع دادند. طولی نکشید که با دستورهای ویژه قضایی رصدهای اطلاعاتی پلیس،به منطقه گلشهر کشید و منزل فرد مظنون به محاصره درآمد. در ادامه این عملیات نیروهای انتظامی به بازرسی پاتوق تبعه خارجی پرداختند و او را درحالی به دام انداختند که مشغول استعمال موادمخدرصنعتی بود.
در نتیجه این بازرسی ،بیش از۱۰۰دستگاه گوشی تلفن همراه سرقتی با نشان ها و انواع مختلف کشف شد. بررسی های بیشتر بیانگرآن بود که شماره سریال تعدادی ازگوشی ها مخدوش شده است و مالخر افغانستانی با اوراق کردن گوشی ها ،از قطعات آن ها برای گوشی های دیگر استفاده می کرد. از سوی دیگر تعدادی گارد و قاب گوشی های مختلف درحالی کشف شد که نوع بسته بندی گوشی ها و جاسازآن ها درون جعبه های خاص،از انتقال گوشی های سرقتی به خارج از کشور حکایت داشت.
بنابرگزارش روزنامه خراسان، هنوز بازرسی های عوامل انتظامی با کشف ۳ دستگاه دوربین فیلم برداری و عکاسی ادامه داشت که فرد سابقه دار دیگری وارد پاتوق «افغان» شد و بلافاصله حلقه های فولادین قانون را بر دستان خود دید.در بازرسی از این متهم نیز مقادیری موادمخدر صنعتی از نوع شیشه کشف شد و دو متهم با دستور سرهنگ ابراهیم عربخانی(رئیس کلانتری گلشهر)به مقر انتظامی انتقال یافتند. همزمان با آغاز بازجویی های تخصصی از مالخر تبعه خارجی،مشخص شد که وی انواع گوشی های سرقتی را از باندهای سرقت و گوشی قاپی خریداری می کرد و آن هایی را که ارزش بیشتری داشتند، درون قاب های چوبی و بسته بندی های خاص به آن سوی مرز انتقال می داد . وی همچنین ادعا کرد که از حدود ۵ ماه قبل به خرید گوشی های سرقتی روی آورده است اما اسناد و مدارک پلیس نشان می دهد که این مالخر یکی از سردسته های انتقال گوشی های سرقتی به افغانستان است و از سوی دیگر با مهارتی که در زمینه تعمیر گوشی دارد از قطعات گوشی های سرقتی نیز برای دوتایکی کردن آن ها بهره می برد .
ادامه گزارش روزنامه خراسان حاکی است:با توجه به اهمیت موضوع و با صدور دستورهای محرمانه ای از سوی قاضی اسماعیل عندلیب(معاون دادستان مرکز خراسان رضوی)تحقیقات پلیس برای ریشه یابی این ماجرا و شناسایی گوشی قاپ ها نیز ادامه یافت و افسران دایره تجسس موفق شدند یکی از سارقان حرفه ای معروف به «سوخته»را رد زنی و دستگیر کنند. از سوی دیگر با این دستور قضایی،بررسی های پلیس درحالی وارد مرحله جدیدی شده است که متهمان بازداشت شده، با صدور قرار قاطع قانونی روانه زندان شدند تا تحقیقات اطلاعاتی و عملیاتی پلیس به نتیجه برسد.
تلنگر ترسناک
وقتی ۵ سالم بود پدرم را به خاطر دیابت و فشارخون از دست دادم. مادرم از آن روز به بعد با خودروی پدرم مسافر کشی می کرد تا مخارج زندگی را تامین کند. او بسیار زحمت می کشید تا دستش جلوی دیگران دراز نشود و غروری که داشت از او شخصیت محکمی ساخته بود.
دانش آموز۱۶ ساله با بیان این ماجرا به کارشناس اجتماعی کلانتری رسالت مشهد گفت: من تک فرزند هستم و درمقطع دبیرستان تحصیل می کنم. یک روز در مدرسه یکی از دوستان صمیمی ام با خودش قرص متادون آورده بود که من هم از سرکنجکاوی مصرف کردم. با آن که حالم بد شده بود و به سختی خودم را به خانه رساندم اما مادرم متوجه وخامت حالم نشد چون تمام روز سرکار بود.
این ماجرا گذشت اما من برای بار دوم باز هم سراغ دوستم رفتم و از او قرص گرفتم. همین موضوع برای چندمین بار و ماه ها اتفاق افتاد. از یک جایی به بعد پول توجیبی ای که از مادرم می گرفتم برای قرص ها کم می آمد و اگرهم بیشتر درخواست می کردم می ترسیدم از داستان بویی ببرد. همین دلیل باعث شد، دست به سرقت از پس اندازهای نقدی مادرم بزنم و این کار را بارها انجام دادم. وقتی که مادرم متوجه شد و موضوع را فهمید دیگر برایم فرقی نمی کرد آشکارا از او برای قرص پول می گرفتم و درکنارش گل(نوعی مواد مخدر )یا هر چیزی را که بین دوستانم رد و بدل می شد من هم مصرف می کردم. از سوی دیگر چون مادرم جلوی همسایه ها ازآبرویش می ترسید تا کمی سروصدا می کردم و داد و هوار راه می انداختم سریع پولی را که می خواستم در جیبم می گذاشت.
خلاصه مادرم دیگر از پس مخارج من برنمی آمد و هرشب خانه ما بحث و درگیری بود. یک روز یکی از لوازم خانه را برداشتم و به مبلغ اندکی فروختم. من که آینده ای برای خود نمی دیدم و خودم را نابود شده فرض می کردم حالا دست به هرکاری می زدم. در این شرایط بود که مادرم به کلانتری ۴۱ رسالت مراجعه کرد و از پلیس برای نجات من کمک خواست اما ای کاش....
گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است: با دستور ویژه سرهنگ مجتبی حسین زاده(رئیس کلانتری رسالت مشهد)تلاش مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری درحالی برای معرفی این نوجوان دانش آموز به یکی از مراکز ترک اعتیاد با هماهنگی قضایی آغاز شدکه شایداین موضوع تلنگری ترسناک برای جامعه باشد.
بر اساس ماجراهای واقعی در زیرپوست شهر
با تیراندازی پلیس برای دستگیری عاملان سرقت از رانندگان رقم خورد
۳۰۰ گوشی قاپی در پرونده تبهکاران باند«کوچولوی یک دست»!
اعضای یک باند تبهکاری معروف به «کوچولوی یک دست» که تاکنون به ۳۰۰ فقره گوشی قاپی در خیابان های مشهد اعتراف کرده اند، در حالی با تیراندازی های کارآگاهان پلیس آگاهی مشهد دستگیر شدند که گوشی های سرقتی را از طریق جاسازی های ماهرانه در خودرو به کشور افغانستان قاچاق می کردند.
فرمانده انتظامی مشهد روز گذشته با تشریح جزئیات چگونگی دستگیری اعضای این باند به خبرنگار ارشد روزنامه خراسان گفت:کارآگاهان پلیس آگاهی مشهد، با انجام یکسری فعالیت های اطلاعاتی و نامحسوس به سرنخ هایی از قاچاق گوشی های سرقتی به کشور افغانستان دست یافتند که در پوشش حمل اجناس به فعالیت های مجرمانه می پرداختند.سرهنگ محمدچراغ افزود: به همین دلیل کارآگاهان با شناسایی راننده تبعه خارجی در حالی به کمین وی نشستند که مشخص شد، راننده مذکور وارد مشهد شده است. بنابراین آن ها با کسب مجوزهای قضایی حدود۴۸ساعت به تعقیب نامحسوس ادامه دادند و او را زیر چتر اطلاعاتی گرفتند.طولی نکشید که راننده افغانستانی به سوی مرزهای شرقی حرکت کرد اما کارآگاهان در خروجی مشهد ایستگاه بازرسی برپا کردند و زمانی که کامیون وارد کمین کارآگاهان شد، به راننده دستور «ایست» دادند ولی راننده خودرو که گوشی های سرقتی را در نقاط مختلف کامیون جاسازی کرده بود،بی درنگ پدال گاز را فشرد تا از چنگ پلیس بگریزد. در همین حال بود که بی سیم ها برای جلوگیری از فرار وی به صدا درآمد و شلیک گلوله برای آخرین اخطارها آغاز شد. دقایقی بعد راننده که خود را در آغوش مرگ می دید هنگامی پدال ترمز را فشرد که در محاصره خودروهای پلیس قرار گرفته بود. «کلیددار امنیت مشهد» ادامه داد: با دستگیری راننده ، ۷۶دستگاه گوشی سرقتی کشف شد که به طرز ماهرانه ای برای انتقال به افغانستان جاسازی شده بود.وی گفت:این مرد جوان در بازجویی های تخصصی نه تنها به جرم خود اعتراف کرد بلکه از فعالیت های تبهکاران باند«کوچولوی یک دست» پرده برداشت و دو سارق حرفه ای و سابقه دار را لو داد که تاکنون گوشی های زیادی به وی فروخته بودند.سرهنگ چراغ با اشاره به آغاز عملیات ضربتی برای دستگیری اعضای افغانستانی این باند تبهکاری اضافه کرد: خیلی زود کارآگاهان با بهره گیری از شگردهای پلیسی با سرکرده باند (کوچولوی یک دست) قرارصوری گذاشتند و اطراف محل قرار را نیز به محاصره نامحسوس درآوردند. حدود یک ساعت بعد «کوچولوی یک دست» در حالی سوار بر موتورسیکلت به محل قرار صوری رسید که عضو دیگر باند معروف به «رامین خرسه» نیز همراه وی بود و رانندگی موتورسیکلت را به عهده داشت؛ اما آن ها بلافاصله متوجه وضعیت غیرعادی شدند و بدون توجه به فرمان های «ایست» و اخطارهای قانونی کارآگاهان از محاصره پلیس گریختند.مقام ارشد انتظامی مشهد تصریح کرد: همزمان نیروهای انتظامی شروع به تیراندازی کردند و تبهکاران موتورسوار را به گونه ای در میان رگبار گلوله ها قراردادند که دیگر چاره ای جز تسلیم نداشتند. طولی نکشید که سارقان گوشی قاپ زمین گیر شدند و حلقه های فولادین قانون در حالی بر دستان آن ها خودنمایی کرد که ۶دستگاه گوشی سرقتی نیز از آنان کشف شد.سرهنگ محمد چراغ به سوابق کیفری تبهکاران باند«کوچولوی یک دست» اشاره کرد و افزود: هر دو سارق تبعه خارجی که هر کدام ۳سابقه کیفری دارند، تاکنون به بیش از ۳۰۰ فقره گوشی قاپی و فروش آن ها به مالخر مذکور (راننده کامیون) اعتراف کرده اند.وی خاطرنشان کرد: متهم معروف به «کوچولو» که دست چپ وی معلول است و به همین خاطر نیز به «کوچولوی یک دست» شهرت دارد، بر ترک موتورسیکلت می نشست و به همراه همدستش که به «رامین خرسه»معروف است، گوشی های شهروندان را می ربودند.این مقام ارشد انتظامی با اشاره به این که متهمان مذکور بیشتر سرقت های خود را از رانندگان خودروها انجام داده اند، تاکید کرد:رانندگانی که شیشه خودروی آنان پایین بود یا مشغول گفت وگوی تلفنی بودند، بیشتر هدف اعضای این باند قرار می گرفتند.سرهنگ محمد چراغ ادامه داد:آن ها در بازجویی های فنی همچنین معترف شدند که در فضای مجازی (واتساپ) با یکی از هموطنانشان آشنا شده اند و او راننده کامیون را برای خرید گوشی های سرقتی به آنان معرفی کرده است. رئیس پلیس مشهد با بیان این که تحقیقات در این پرونده ادامه دارد، به شهروندان توصیه کرد، در مکان های عمومی و خیابان ها تا حد امکان از هندزفری استفاده کنند و در صورت ضرورت گوشی را سمت دیوار پیاده روها بگیرند و حتما هنگام مکالمه تلفنی در خودرو شیشه ها را بالا بدهند و در خودرو را نیز قفل کنند.وی همچنین از شهروندان خواست تا حد امکان از عبور به تنهایی از کوچه و خیابان های تاریک و خلوت بپرهیزند و هر گونه ترددهای مشکوک در محل را با تلفن ۱۱۰ به پلیس گزارش دهند.سرهنگ محمد چراغ تاکید کرد:شهروندان اطلاعات خود درباره محل های سکونت یا محل کار اتباع غیرمجاز را به نیروهای انتظامی اطلاع دهند.
دستگیری دزد قطعات خودروها در لانه سیاه!
ماموران کلانتری شفای مشهد با دستگیری دزد قطعات خودروها در یک «لانه سیاه» راز ۱۵فقره سرقت را برملا کردند.
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، به دنبال کسب اطلاعاتی از یک «لانه سیاه» در بولوار عبدالمطلب مشهد که افراد مشکوکی به آن جا رفت و آمد داشتند، بررسی های نامحسوس پلیس با دستور مستقیم سرگرد احسان سبکبار(رئیس کلانتری شفا) آغاز و مشخص شد که فعالیت های خلافکاران موجب نارضایتی اهالی محل شده است .بنابراین عوامل انتظامی با کسب مجوز قضایی وارد منزل مذکور شدند و مرد ۴۲ساله ای را دستگیر کردند که مشغول مصرف موادمخدر بود. در حالی که بررسی های مقدماتی حکایت از آن داشت که «لانه سیاه» پاتوق استعمال موادمخدر است، در بازرسی از آن تعدادی قطعات و محتویات خودرو مانند ضبط پخش ، باند بزرگ و چندین فلش سرقتی کشف شد.
متهم مذکور که ابتدا مدعی بود فقط یک زن که قرار است باهم ازدواج کنند، به منزلش رفت وآمد دارد، با مشاهده اسناد انکارناپذیر پلیس اعتراف کرد: من به موادمخدر صنعتی و سنتی اعتیاد دارم و تاکنون ۱۵فقره سرقت از داخل خودروهای شهروندان انجام داده ام. وی گفت: اموال سرقتی را نیز به شهرستان تربت جام انتقال می دادم و در آن جا به فروش می رساندم. به گزارش روزنامه خراسان ،در همین حال۳ تن از مالباختگان که خودروهای آنان مورد دستبرد قرارگرفته بود، متهم را شناسایی کردند؛ اما بررسی های بیشتر پلیس در این باره همچنان ادامه دارد.
فرجام عشق ممنوعه!
قصه زندگی من از همان جوانی با عشق شروع شد؛ اما عشقی که سرنوشتش به تلخی گره خورد.
از۱۸تا۲۰سالگی دل در گرو پسرعمه ام«هادی» داشتم. ما به هم علاقه داشتیم، اما هیچ وقت این علاقه رنگ آرامش نگرفت. خانواده من وضعیت مالی ساده ای داشتند اما خانواده عمه ام همیشه خودشان را بالاتر می دانستند. همین مسئله باعث شد مخالفت کنند. آن ها فکرمی کردند در شأن«هادی» نیستم. سال ها گذشت و در۲۵سالگی خانواده اش دختری را برایش گرفتند که همسطح خودشان بود. من درسکوت سوختم و او هم با دختری زندگی کرد که هیچ علاقه ای به او نداشت. تنها چند سال بعد ازدواجشان شکست خورد. او همسرش را ترک کرد و همه می دانستند که دلیل اصلی جدایی من بودم. من و «هادی» یک سال بعد ازجدایی اش با اصرار خودش ازدواج کردیم. آن روزها فکر می کردم به آرزویم رسیده ام. بالاخره می توانم کنار کسی که دوستش دارم زندگی تازه ای بسازم. سال اول زندگیمان شیرین بود؛ پر از امید و خنده های کوتاه. اما آرام آرام سایه مادرشوهرم روی خانه مان سنگین شد. هر چیزی که من می گفتم، او دخالت می کرد. هر تصمیمی که می خواستم بگیرم ،او نظر می داد. زندگی مان آرامش نداشت.
بعد از دو سال صاحب یک دختر شدم. لحظه ای که دخترم به دنیا آمد فکر کردم همه چیز عوض می شود .اما نشد؛ «هادی»تغییر کرده بود. پشتوانه مالی اش کم بود، کارش رونق نداشت، اعصابش داغان بود.هر روز با هم بحث می کردیم.کم کم پای کتک هم به زندگی مان بازشد. او هربار که عصبانی می شد مرا می زد. بعد در گوشم نیش و کنایه می زدکه «تو باعث شدی زندگی خوبم از هم بپاشد...اگر نبود عشق قدیمی ات الان خوشبخت بودم.»
این جمله ها مثل زهر در جانم می نشست. من که فکر می کردم برای عشق زندگی ام جنگیده ام ،حالا متهم شده بودم به خراب کردن آینده او. مدتی بعد فهمیدم «هادی» گرفتار موادمخدر«شیشه» شده است. همان مردی که روزی برای بودن با من همه چیز را رها کرد حالا دیگر حتی خودش را هم رها کرده بود. چشم هایش همیشه بی قرار بود، دست هایش می لرزید، اعصابش خردتر از همیشه شده بود. درگیری هایمان بیشتر شد.
من هر روز بیشتر احساس می کردم در قفسی گیر افتاده ام که هیچ دری ندارد. نه آرامش داشتم ،نه احترام،نه حتی امنیت. فقط دخترم بود که نگاهم به او می گفت باید زنده بمانم.
حالا بعد از سال ها، به این نقطه رسیده ام که دیگر نمی توانم ادامه بدهم . می خواهم جدا شوم. می دانم خیلی ها مرا سرزنش می کنند،می گویند اگر زندگی همسر اول «هادی» را خراب نمی کردی ،این بلاها سرت نمی آمد. راست هم می گویند. اگر آن روزها من و «هادی» با لجاجت دنبال عشق ممنوع مان نمی رفتیم ،شاید امروز نه من این قدر زخم خورده بودم ،نه او این قدر ویران.
گاهی شب ها فکر می کنم ما دو نفر زندگی چند نفر را خراب کردیم. زندگی همسر اول «هادی»،زندگی خودمان و زندگی کودکی که حالا هیچ تقصیری ندارد اما در میان این همه ویرانی باید بزرگ شود.این سرنوشت من است ؛سرنوشت زنی که با عشق شروع کرده و با جدایی و پشیمانی به آخر خط رسید.
گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است:رسیدگی به پرونده این زن جوان با دستور ویژه و راهنمایی های تجربی سرگرد احسان سبکبار (رئیس کلانتری شفای مشهد) به کارشناسان و مشاوران زبده دایره مددکاری اجتماعی سپرده شد.
براساس ماجراهای واقعی در زیر پوست شهر
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی