پیرمردی سر پسر معتادش را متلاشی کرد

سال ها بود که درمرداب هولناک مواد افیونی دست وپا می زد و هر روز بیشتر ازگذشته درتوهم مواد مخدرصنعتی فرو می رفت تا جایی که مزاحمت ها وتهدیدهایش برای خانواده آزاردهنده شده بود. چند سال قبل وقتی توهم خطرناک افکارش را تسخیرکرد ناگهان به سوی پدرش دویدتا او را به قتل برساند.پدرکه چهره ترسناک وشیطانی پسرش را دید ،هراسان و سراسیمه به طبقه دوم ساختمان دوید اما پسرمتوهم رهایش نمی کرد.پدر پیرفقط چندثانیه تا «مرگ»فاصله داشت که دریک لحظه برای فرار از چنگ پسرش،خود را از طبقه دوم ساختمان به پایین پرت کرد و استخوان پاهایش شکست! اما جگرگوشه اش بود و نمی توانست او را به حال خود رها کند. اعضای خانواده برای نجات او از«مرداب افیون»هرکاری می توانستند انجام دادند،به گونه ای که۷ باردر مرکز ترک اعتیاد بستری اش کردند،ولی همه این تلاش ها بی فایده بود و او بازهم مصرف انواع مخدرصنعتی را ازسر می گرفت. آخرین بارحدود یک ماه قبل بود که «محمد»از مرکز ترک اعتیاد مرخص شد، ولی خیلی زود ابزار استعمال کمیکال و شیشه(نوعی موادمخدر)را به دست گرفت و دوباره در لجنزار اعتیاد فرو رفت. توهم های ترسناک بازهم به سراغش آمد تا جایی که دیگر خانواده اش امنیت جانی نداشتند اما ماجرای این جنایت وحشتناک در اواخر شب دوشنبه هنگامی رقم خورد که پسرجوان۲۷ ساله مشغول مصرف موادمخدرشد. پدر و مادرش نیز در بیرون از منزل به سر می بردند تا این که زمان بازگشت آن ها به خانه فرا رسید. وقتی مادرکلید درحیاط را درون قفل چرخاند و زوج کهنسال قدم به منزل گذاشتند،ناگهان دوباره با چهره ترسناک پسرشان روبرو شدند که به سمت آن ها می آمد. جوان متوهم ،مادرش را شناخت اما تصورکرد مردی که همراه مادرش قدم به درون حیاط گذاشته ،غریبه ای است که با مادرش همراه شده است.او در یک چشم برهم زدن گلوی پدر پیرش را گرفت تا او را خفه کند.پیرمرد۷۷ ساله بازهم خود را درآستانه«مرگ»می دید به ناچار با فرزند جوانش درگیر شد. او زخم گلویش را فراموش کرد و دراثنای زد وخورد پسرش را که به خاطر مصرف موادمخدرتعادلی نداشت ،روی زمین انداخت و از شدن ترس و وحشتی که بروجودش غلبه کرده بود،بلوک سیمانی بزرگ را بلند کرد و آن را محکم برسر فرزندش کوبید. خون فواره زد ولی او دیگر حال خود را نمی فهمید و ضربات دیگر را نیز محکم تر فرود آورد،به گونه ای که سر پسرش متلاشی شد. در همین حال با خونسردی درصحنه جنایت باقی ماند تا این که نیروهای کلانتری خلق آباد درجریان این حادثه تکان دهنده قرارگرفتند و مراتب را دردقایق اولیه بامداد روزگذشته به قاضی ویژه قتل عمد مشهد اطلاع دادند
این تماس انتظامی اگرچه خواب را از چشمان مقام قضایی ربود اما با توجه به حساسیت این جنایت هولناک وجلوگیری ازعواقب احتمالی،بی درنگ دستورهای محرمانه ای را برای بازداشت متهم یا متهمان و حفظ صحنه قتل صادرکرد و خود نیز درحالی به سوی روستای فرخد(معروف به قمصر خراسان)حرکت کرد که چتر سیاه شب برفراز آسمان شهر گسترانیده شده بود.گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است:خودروی حامل قاضی دکتر صادق صفری ،با سرعت در جاده روستایی خارج از شهر،اژدهای سیاه را از زیر چرخ هایش عبور می داد تا این که بعد از طی کیلومترها،بالاخره خودرو در خیابان شهید امیری روستای فرخد و مقابل منزلی متوقف شد که داخل باغی سرسبز با درختان میوه قرارداشت.دقایقی بعد با حضور قاضی با تجربه شعبه ۲۵۵ داسرای عمومی وانقلاب و گروه جنایی پلیس آگاهی مشهد درحالی تحقیقات تخصصی درباره این ماجرای تکان دهنده شروع شد که دکتر شیخی نژاد(پزشک قانونی)با معاینه جسد تشخیص داد حدود ۲ ساعت از مرگ جوان ۲۷ ساله می گذرد. بلوک سیمانی و سنگ های بزرگ خون آلود که درکنار جسد خودنمایی می کرد،حکایت از دلخراش ترین جنایت خانوادگی داشت،چرا که سرجسد کاملا متلاشی شده بود.مادر«محمد-ر»که او نیز چندان تاثری درچهره اش دیده نمی شد،با ابراز ناراحتی و گلایه های شدید از رفتارهای خطرناک پسرمعتادش به قاضی ویژه قتل عمد گفت: ازرفتارهای نامتعارف او خسته شده بودیم. پسرم با مصرف انواع مخدرصنعتی دچار توهم می شد تا این که بعد از ورود به خانه ،پدرش را مرد غریبه ای دید که با من قدم به منزل گذاشته است به همین دلیل هم به سوی پدرش حمله ور شد که این حادثه رخ داد.پیرمرد ۷۷ ساله متهم به قتل هم درحالی که چگونگی فرود آوردن ضربات مهلک بلوک سیمانی به سرفرزند جوانش را در حضور قاضی دکتر صادق صفری باز سازی می کرد، به مقام قضایی گفت:او از یک ماه قبل که از مرکز ترک اعتیاد مرخص شد مدام کمیکال مصرف می کرد،اما امروز گویی نوع دیگری ازموادمخدر را هم استعمال کرده بود. وقتی من و مادرش وارد باغ شدیم او درحالی که مرا مردی غریبه می دید،درحیاط را قفل کرد و گلویم را فشرد. من هم برای نجات جانم با او درگیر شدم و زمانی که تعادلش را از دست داد چند بار بلوک سیمانی را به سرش کوبیدم تا متلاشی شد!بنابر گزارش اختصاصی روزنامه خراسان،تحقیقات بیشتر برای روشن شدن ابعاد دیگر این جنایت وحشتناک همزمان با بازداشت متهم به قتل درحالی ادامه یافت که بررسی های تخصصی تا ۷ صبح روز گذشته به طول انجامید و قاضی صفری برای رسیدگی به دیگر پرونده های جنایی به طرف دادسرای مشهد حرکت کرد.


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : جمعه ۱۸ مهر ۱۴۰۴ | 10:52 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

مطالبات رهبرانقلاب در ۳۲ پیام به اجلاس نماز

اجلاس سراسری نماز از سال ۱۳۷۰ تاکنون برگزار شده و حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای در پیامی به این اجلاس، به تشریح محورهای مهمی درباره ستون دین مبین اسلام یعنی «نماز» می‌پردازند. البته این اجلاس در سالهای ۱۳۹۹ و ۱۴۰۰ به دلیل شرایط ناشی از بیماری کرونا برگزار نشد.
یکی از مسائل مهم در این ۳۲ پیام، مطالباتی است که رهبر انقلاب درباره نماز مطرح کرده‌اند، به همین مناسبت بخش فقه و معارف رسانه KHAMENEI.IR مطالبات رهبر انقلاب در زمینه ترویج نماز و توصیه‌های معنوی ایشان درباره‌ی نماز خوب خواندن را در این مطلب مرور می‌کند.

مطالبات رهبر انقلاب درباره ترویج نمازآدرس

۱در کلاسهای دروس دینی دانشگاهها سخنان سنجیده و افکار بلند در بازشناسی نماز مطرح شود.۱۳۷۰/۰۷/۱۶

۲مسئولان با حضور خود در نماز، دیگران را تشویق کنند.۱۳۷۲/۰۶/۱۶

۳در گردهمایی‌های علمی، فرهنگی و آموزشی نماز را در وقت خود بجا آورند.۱۳۷۲/۰۶/۱۶

۴اساتید، دانشجویان را به خواندن نماز تشویق کنند و خود پیشقدم در آن باشند.۱۳۷۲/۰۶/۱۶

۵رازها و رمزها و درس‌های‌ نماز در کتابهای‌ درسی‌ گنجانده شود.۱۳۷۲/۰۶/۱۶

۶با گفتار و رفتار خود فرزندان را به نماز تشویق کنید.۱۳۷۲/۰۶/۱۶

۷از هنر سینما برای نمایش گوهر نماز و چهره نمازگزار بهره بگیرید.۱۳۷۲/۰۶/۱۶

۸هنرمندان‌ عزیز با زبان‌ شعر و قصه‌ و نقاشی‌ و جز اینها، و با آفرینش‌ آثار هنری‌ گوهر نماز را تبلیغ کنند.۱۳۷۲/۰۶/۱۶

۹در ساختمانهای عمومی و دولتی، نمازخانه‌ای مناسب ساخته شود.۱۳۷۳/۰۶/۱۰

۱۰بزرگان جامعه و افراد مطرح در مراکز همگانی نماز دیده شوند.۱۳۷۳/۰۶/۱۰

۱۱بحث نماز به طور مکرر در جایگاه‌های تبلیغ دین با زبانها و از زاویه‌های گوناگون مطرح گردد.۱۳۷۳/۰۶/۱۰

۱۲بحثهای اعتقادی و عرفانی و اجتماعی نماز در سطح جامعه مطرح شود.۱۳۷۳/۰۶/۱۰

۱۳در صداوسیما در برنامه‌ای جداگانه یا در دل برنامه‌های دیگر از نماز سخن گفته شود.۱۳۷۳/۰۶/۱۰

۱۴در سربازخانه‌ها آموزش نماز و عمل به آن جدی‌تر گرفته شود.۱۳۷۵/۰۶/۳۱

۱۵در میان جاده‌های بیابانی مسجد به قدر کافی ساخته شود.۱۳۷۵/۰۶/۳۱

۱۶در شهرهای سر راه در همه ۲۴ ساعت مسجد باز و آماده باشد.۱۳۷۵/۰۶/۳۱

۱۷در شهرها و شهرکهای تازه ساخته شده، مسجد جامع نخستین بنا و در مرکز حقیقی شهر ساخته شود.۱۳۷۵/۰۶/۳۱

۱۸نماز صبح در مساجد اقامه شود.۱۳۷۵/۰۶/۳۱

۱۹احکام فقهی نماز به صورت آسان و روان منتشر شود.۱۳۷۵/۰۶/۳۱

۲۰در تعیین وقت مسابقات ورزشی ساعت نماز را خالی و آماده برگزاری نماز شوند.۱۳۷۶/۰۷/۰۷

۲۱بحثهای عالمانه، عمیق و تازه درباره نماز در کتب معارف دانشگاهها گنجانده شود.۱۳۷۶/۰۷/۰۷، ۱۳۷۵/۰۶/۳۱

۲۲معلمان، دانش آموزان را به حضور در نمازخانه‌های مدارس تشویق کنند و خود پیش از همه به نماز بشتابند.۱۳۷۶/۰۷/۰۷

۲۳مسئولان پرورشی مدارس، نماز را در رأس برنامه‌های پرورشی به شمار آورند.۱۳۷۶/۰۷/۰۷

۲۴کودکان و نوجوانان را با صورت و معنای نماز آشنا سازید.۱۳۷۶/۰۷/۰۷

۲۵کتابهای شیرین و آسان فهم درباره نماز را برای کودکان بخوانید.۱۳۷۶/۰۷/۰۷

۲۶گروه‌هایی از طلاب برای تبلیغ نماز به روستاها اعزام شوند.۱۳۷۷/۰۶/۱۸

۲۷هر برنامه مزاحم برای نماز اول وقت برطرف گردد.۱۳۷۸/۰۶/۱۸

۲۸در اوقات نماز آهنگ اذان با صدای خوش در همه جای کشور به گوش رسد.۱۳۷۸/۰۶/۱۸

۲۹فضای مادی و معنوی برای اقامه نماز در بوستانها و نمایشگاهها و... فراهم شود.۱۳۸۱/۰۶/۱۶، ۱۳۷۸/۰۶/۱۸

۳۰سهم مسجدسازی و مسجدپردازی در ردیف اول اعتبارات فوق برنامه در آموزش و پرورش و وزارت علوم باشد.۱۳۸۱/۰۶/۱۶

۳۱در هر بنایی مانند شهر و روستا، مدرسه و دانشگاه و... باید مسجد همچون قطب و محور ساخته شود.۱۳۹۰/۰۷/۱۹

۳۲مسجد و نمازخانه در همه جا باید پاکیزه، زیبا، آرامبخش و رغبت‌انگیز باشد.۱۳۹۰/۰۷/۱۹، ۱۳۹۲/۰۶/۱۳، ۱۳۷۰/۰۷/۱۶

۳۳در سفرهای زمینی و هوایی فرصت خواندن نماز برای مسافران را فراهم آورید.۱۳۹۳/۱۰/۰۹، ۱۳۷۶/۰۷/۰۷

۳۴با شیوه‌های هنری در رسانه‌های تصویری و صوتی نماز را ترویج کنید.۱۳۹۳/۱۰/۰۹

۳۵بهره‌ی جوانان و نوجوانان از نمازی که با توجه و خشوع خوانده شود بسی بیشتر است... پدران و مادران، معلمان و استادان، اندرزگویان و راهنمایان، این حقیقت را در رابطه میان نماز و جوان، به یاد داشته باشند و وظیفه‌ئی را که بر دوش آنهاست بشناسند.۱۴۰۱/۱۱/۰۵

۳۶مدارس، دانشگاهها، بطور ویژه دانشگاه فرهنگیان، صداوسیما و دیگر دستگاههای فرهنگ‌ساز، در شمار مخاطبان اصلی «اقیموا الصلاة» جای میگیرند.۱۴۰۱/۱۱/۰۵

۳۷نماز را باید همچون روح برای اندامهای بدن انسان یا همچون هوا در مقایسه با دیگر نیازهای مادّی انسان دانست.۱۴۰۲/۱۰/۱۶

۳۸ترویج نماز در میان نسل جوان و نوجوان، کلید گسترش این نعمت الهی و جایگزین شدن آن در جایگاه شایسته‌ی آن است.۱۴۰۲/۱۰/۱۶

۳۹متصدیان کارهای مرتبط با جوانان و نوجوانان، باید خود را مخاطب: اقیموا الصلاة بدانند.۱۴۰۲/۱۰/۱۶

۴۰راههای آموختن و گزاردن نماز و کیفیت بخشیدن به آن برای نسل نو هموار بشود.۱۴۰۲/۱۰/۱۶

۴۱به نماز، به مسجد، به حضور قلب، به توجه به معانی نماز، به دانستن احکام نماز، جاذبه بخشیده شود.۱۴۰۲/۱۰/۱۶

۴۲پدران و مادران و سپس معلّمان و معاشران و آنگاه مقرّرات و عادات زندگیِ مرتبط با نماز، در انتشار و التزام به نماز نقش دارند.۱۴۰۴/۰۷/۱۷

۴۳دستگاه‌های تبلیغ دین و رجال دینی و سپس همه‌ی متدیّنین، انتشار و التزام به نماز را تکلیف حتمی خود بشمارند۱۴۰۴/۰۷/۱۷

۴۴از ابزارهای نوین و مشوّقها برای آموزش نماز و ترویج نماز و تبیین ظرافتهای پُرمعنی در نماز، و سرانجام نیاز دنیوی و اخروی هر فرد مسلمان به نماز بهره‌گیری شود.۱۴۰۴/۰۷/۱۷

توصیه‌های رهبرانقلاب درباره نماز خوب خواندنآدرس

۱نماز را در وقت فضیلت و به جماعت بخوانید.۱۳۷۰/۰۷/۱۶

۲مساجد را با حضور خود در نمازهای جماعت رونق ببخشید.۱۳۷۲/۰۶/۱۶، ۱۳۷۳/۰۶/۱۰

۳هنگام رسیدن وقت نماز هر زمین پاکیزه و مناسبی را مسجد بشمار آورید و به نماز بایستید.۱۳۷۲/۰۶/۱۶

۴نماز را با حضور قلب بجا آورید.۱۳۷۴/۰۶/۱۴

۵تا حد امکان نوافل مخصوصاً نافله نمازهای صبح و مغرب را بخوانید.۱۳۷۴/۰۶/۱۴

۶نزدیکان و دوستان خود را به خواندن نماز ترغیب کنید.۱۳۷۴/۰۶/۱۴

۷نماز را بر کارهای دیگر مقدم دارید.۱۳۷۶/۰۷/۰۷

۸نماز را با توجه به معانی کلمات آن بخوانید.۱۳۷۷/۰۶/۱۸

۹نمازگزار بداند با مخاطبی سخن میگوید که مالک همه‌ی عالم وجود و ملِک روز رستاخیز است.۱۴۰۳/۱۰/۰۵

۱۰نماز آنگاه که با آداب خود همچون خشوع و دل‌سپاری به معبود انجام میگیرد، دل را آرام و اراده را مستحکم و ایمان را ژرف و امید را زنده میکند.۱۴۰۴/۰۷/۱۷


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: پــــیـــامـــهــای رهـــبــری

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : جمعه ۱۸ مهر ۱۴۰۴ | 10:47 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |
تاريخ : جمعه ۱۸ مهر ۱۴۰۴ | 5:40 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

پیام به سی‌ودومین اجلاس سراسری نماز

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در پیامی به سی‌ودوّمین اجلاس سراسری نماز با اشاره به نقش فریضه‌ی پرمعنا و حیات بخش نماز در سرنوشت انسان در دنیا و آخرت تأکید کردند: ترویج و آموزش نماز، تبیین ظرافت‌های باطن نماز و التزام به آن، تکلیف حتمی دستگاه‌های تبلیغ دین و رجال دینی و متدیّنین است که باید در این جهت از ابزارهای نوین بهره‌گیری شود.

متن پیام رهبر انقلاب اسلامی که صبح امروز (پنج‌شنبه ۱۷ مهر ۱۴۰۴) توسط حجت‌الاسلام والمسلمین فلاحتی، نماینده ولی فقیه در استان گیلان و امام جمعه رشت در محل برگزاری این اجلاس در رشت قرائت شد به این شرح است:


بسم الله الرّحمن الرّحیم

و صلّی الله علی محمّد و آله الطّاهرین

اجلاس نماز یکی از سودمندترین گردهمایی‌های کشور، و روزی که این اجلاس در آن برگزار میشود، یکی از مبارک‌ترین روزهای سال است، و این به خاطر تشخّص و برجستگی این فریضه‌ی پُرمعنی و حیات‌بخش در میان فرایض اسلامی است.


نماز آنگاه که با آداب خود همچون خشوع و دل‌سپاری به معبود انجام میگیرد، دل را آرام و اراده را مستحکم و ایمان را ژرف و امید را زنده میکند. و سرنوشت انسان در دنیا و آخرت، وابسته به چنین دل و چنین اراده و چنین ایمان و چنین امیدی است. این است که توصیه به نماز، در قرآن و دیگر متون دینی از دیگر توصیه‌ها افزون‌تر است و چنین است که در اذانِ نماز، آن را از همه‌ی کارها بهتر اعلام میکنند.

پدران و مادران و سپس معلّمان و معاشران و آنگاه مقرّرات و عادات زندگیِ مرتبط با نماز، در انتشار و التزام به آن نقش دارند.

دستگاه‌های تبلیغ دین و رجال دینی و سپس همه‌ی متدیّنین، این را تکلیف حتمی خود بشمارند و از ابزارهای نوین و مشوّقها برای آموزش نماز و ترویج نماز و تبیین ظرافتهای پُرمعنی در نماز، و سرانجام نیاز دنیوی و اخروی هر فرد مسلمان به نماز بهره‌گیری کنند.

لازم است از جناب آقای قرائتی که این نهال پُرثمر را نشانده و تا اینجا رسانده‌اند، صمیمانه تشکّر کنم.

والسّلام علیکم و رحمةالله
سیّدعلی خامنه‌ای
۱۴۰۴/۷/۱۵

[دریافت PDF]


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: پــــیـــامـــهــای رهـــبــری

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : پنجشنبه ۱۷ مهر ۱۴۰۴ | 20:17 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

مروری بر بیانات رهبر انقلاب درباره ابعاد مختلف مسئله «استقلال ملی»

استقلال ملّی؛ آزادی ملت از زورگویی سلطه‌گران

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در سخنرانی تلویزیونی خطاب به ملت ایران که در اولین روز مهرماه ۱۴۰۴ برگزار شد، فرمودند: «در این چند دهه که ما این کارها [غنی‌سازی اورانیوم] را در کشور انجام دادیم، روی ما، روی ایران، روی مسئولین کشور، روی دولتهایمان فشارها هم بسیار زیاد بوده که خواسته‌اند با این فشارها ایران دست از این کار بردارد، [امّا] ما تسلیم نشدیم و نخواهیم شد. ما در این قضیّه و در هر قضیّه‌ی دیگری، تسلیم فشار نشدیم و نخواهیم شد.» ۱۴۰۴/۰۷/۰۱
در واقع در این سخنرانی، ریشه دشمنی نظام سلطه «ایرانِ مستقل» معرفی شده است.

* از این رو رسانه‌ی KHAMENEI.IR در پرونده‌ «رکن استقلال ملّی» گزیده‌ای از بیانات رهبر انقلاب درباره ابعاد مختلف «استقلال ملی» را مرور کرده است.

* استقلال بی‌نظیر ملّت ایران در دنیا

امروز هیچ کشوری در دنیا، ملّتی به استقلال ملّت ایران ندارد؛ همه‌ی ملّتهای دنیا به‌نحوی از انحاء، نوعی ملاحظه‌کاری در مقابل قدرتها دارند. آن ملّتی که آرائش تحت تأثیر هیچ‌کدام از قدرتها قرار نمیگیرد، ملّت ایران است.
بیانات در اجتماع زائران و مجاوران حرم مطهر رضوی ۱۳۹۷/۰۱/۰۱

* استقلال یعنی تکیه‌ به تشخیص و تصمیم خود
بسیاری از سرفصل‌هایی که در بیانات امام تکرار شده است و ایشان مکرّر روی آنها تکیه کردند، در ذیل عنوان «استقلال ملّی» میگنجند. البتّه «استقلال» به معنای قطع رابطه‌ی با محیط پیرامون و دنیا نیست؛ بعضی‌ها مغالطه نکنند که بگویند ما خودمان را منزوی کردیم؛ نخیر، «استقلال» به معنای عدم ارتباط با کسی نیست. معنای «استقلال» این است که کشور ایران، ملّت ایران، روی پای خودش بِایستد، به این و آن تکیه نکند، خودش تشخیص بدهد، خودش تصمیم بگیرد، خودش عمل کند؛ این معنای «استقلال ملّی» است. معنای «استقلال» این است، منتظر چراغ سبز آمریکا و امثال آمریکا نباشد؛ نگران چراغ قرمز آمریکا و امثال آمریکا نباشد؛ تشخیص با خود ملّت ایران، تصمیم‌گیری با خود ملّت ایران و اقدام در هر جایی که لازم باشد با خود ملّت ایران است؛ دیگران، قدرتها، آمریکا، دیگری، موافق باشند یا مخالف باشند اهمّیّت ندارد؛ این معنای «استقلال» است.
بیانات در مراسم سی و ششمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینی (رحمه‌الله) ۱۴۰۴/۰۳/۱۴


* استقلال ملی به معنای قطع رابطه با دنیا نیست
اینکه میگوییم بایستی چشممان به بیگانگان نباشد، به معنای قطع رابطه نیست، به معنای شجاعت ملّی است، به معنای استقلال ملّی است. شما اگر شجاعت ملّی داشته باشید، استقلال ملّی داشته باشید، ملّت ایران شخصیّت خود، توانایی خود، استقلال خود، قدرت پیشرفت خود را به دنیا نشان بدهد، احترامش در دنیا بسیار بیشتر و بالاتر خواهد شد؛ کمااینکه بحمدالله همین‌جور هم شده؛ انسان توفیقات بیشتری هم پیدا میکند.
بیانات در دیدار مردمی در آستانه انتخابات ریاست جمهوری چهاردهم در سالروز عید غدیر ۱۴۰۳/۰۴/۰۵

* مقاومت یکی از اجزای استقلال ملّی
«مقاومت» یعنی در برابر اراده‌ی قدرتهای بزرگ، انسان سر خم نکند؛ اگر به چیزی اعتقاد دارد، چیزی را لازم میداند یا چیزی را ممنوع میداند، بر طبق عقیده‌ی خودش عمل کند و در مقابل اراده‌ی دشمن، تحمیل دشمن، زورگویی دشمن، سر خم نکند؛ این معنای «مقاومت» است. یکی از اجزای «استقلال ملّی» هم «مقاومت» است.
بیانات در مراسم سی و ششمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینی (رحمه‌الله) ۱۴۰۴/۰۳/۱۴

* استقلال یعنی آزادی از زورگویی سلطه‌گران
استقلال ملّی به معنی آزادی ملّت و حکومت از تحمیل و زورگویی قدرتهای سلطه‌گر جهان است. و آزادی اجتماعی به‌معنای حقّ ‌تصمیم‌گیری و عمل کردن و اندیشیدن برای همه‌ی افراد جامعه است؛ و این هر دو از جمله‌ی ارزشهای اسلامی‌اند و این هر دو ‌عطیّه‌ی الهی به انسانها‌یند و هیچ کدام تفضّل حکومتها به مردم نیستند. حکومتها موظّف به تأمین این دو اند. منزلت آزادی و ‌استقلال را کسانی بیشتر میدانند که برای آن جنگیده‌اند. ملّت ایران با جهاد چهل‌ساله‌ی خود از جمله‌ی آنها است. استقلال و ‌آزادی کنونی ایران اسلامی، دستاورد، بلکه خون‌آوردِ صدها هزار انسان والا و شجاع و فداکار است؛ غالباً جوان، ولی همه در ‌رتبه‌های رفیع انسانیّت. این ثمر شجره‌ی طیّبه‌ی انقلاب را با تأویل و توجیه‌های ساده‌لوحانه و بعضاً مغرضانه، نمیتوان در خطر قرار ‌داد. همه -مخصوصاً دولت جمهوری اسلامی‌- موظّف به حراست از آن با همه‌ی وجودند. بدیهی است که «استقلال» نباید به ‌معنی زندانی کردن سیاست و اقتصاد کشور در میان مرزهای خود، و «آزادی» نباید در تقابل با اخلاق و قانون و ارزشهای الهی و ‌حقوق عمومی تعریف شود.
بیانیه «گام دوم انقلاب» خطاب به ملت ایران ‌۱۳۹۷/۱۱/۲۲

* استقلال یعنی آزادی در ابعاد یک ملّت
مهم‌ترین نوع آزادی ملّتها، آزادی عمومی کشور است؛ یعنی استقلال... استقلال یعنی آزادی یک ملّت؛ وقتی ما از استقلال حرف میزنیم، یعنی از آزادی یک ملّت حرف میزنیم که آزادانه بتواند کار خودش را انجام بدهد. نظام سلطه ضدّ این آزادی است؛ یک روز با استعمار، یک روز با استعمار نو، یک روز با شیوه‌های امروز -که شیوه‌های جنگ نرم است- پدر ملّتها را دارند درمی‌آورند؛ البتّه هر جا لازم باشد با نیروی نظامی وارد میشوند و هیچ اِبائی هم نمیکنند.
بیانات در دیدار بسیجیان ۱۳۹۸/۰۹/۰۶

* شریعت اسلامى عامل استقلال ملی
شریعت اسلامى اگر در جامعه به‌طور کامل اجرا بشود... آزادى ملت را که اسم آن استقلال است [تأمین میکند.] استقلال یعنى ‌آزادى در ابعاد یک ملت، که وابسته‌ى به کسى و به جایى نباشد؛ یک ملت آزاد یعنى ملتى که به‌هرصورت تحت نفوذ و سیطره‌ى ‌مخالفین خود یا دشمنان خود یا بیگانگان قرار ندارد.
بیانات در مراسم بیست‌ و پنجمین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمه‌الله) ‌۱۳۹۳/۰۳/۱۴

* ‌استقلال یعنی آزادی ملّی از تحمیل و استثمار

استقلال، وابسته نبودن به بیگانگان و به دیگران، جزو حیات طیّبه است. حیات طیّبه را فقط در عبادات و در کتابهای دعا که نباید ‌جستجو کرد؛ واقعیّات زندگی اینها است. حیات طیّبه‌ی یک ملّت، از جمله این است که این ملّت، عزیز زندگی کند، سربلند ‌زندگی کند، وابسته نباشد، مستقل زندگی کند.‌.. ‌استقلال یعنی آزادی؛ منتها نه آزادی یک شخص، آزادی یک ملّت از تحمیلها، از توسریزدنها، از ‌عقب نگهداشتنها، از استثمارها، از تسمه از گرده‌ی ملّتها کشیدنها؛ یک ملّت، از این چیزها که آزاد شد میشود مستقل.
بیانات در دیدار فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامى ‌۱۳۹۴/۰۶/۲۵

* مخالفت با استقلال یعنی مخالفت با آزادی
این شعار معروف «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی»، تقریباً نوعی حرکت از خاص به عام است، یعنی ذکر عام بعد از خاص است؛ اوّل میگوییم «استقلال»، بعد میگوییم «آزادی». استقلال بخشی از آزادی است یعنی اگرچنانچه آزادیِ فردی را ملاحظه کنیم، این یک روی سکّه است، امّا آزادیِ از سلطه‌ی قدرتها و ابرقدرت‌ها روی دیگر سکّه است؛ این هم آزادی است؛ پس بنابراین استقلال جزو آزادی است و کسانی که آزادی میخواهند اگرچنانچه استقلال را نفی کنند -که متأسّفانه آدم گاهی میبیند بعضی از روشنفکرنماها مفهوم استقلال و مصادیق استقلال را با یک سفسطه‌های بظاهر منطقی و در واقع ضدّ منطق نفی میکنند- در واقع با آزادی مخالفند. استقلال، بخشِ غیرقابل انفکاک از آزادی است یعنی جزئی از آزادی است.
بیانات در دیدار رئیس و اعضاى مجلس خبرگان رهبرى ‌۱۳۹۴/۰۶/۱۲

* مقابله با تئوریزه کنندگان وابستگی
اگر یک کسی است که روح استقلال ملّی را نشانه میرود ـ الان هستند کسانی که صحبت استقلال که میشود، استقلال را مسخره ‌میکنند، میگویند این عقب‌افتاد‌گی است، استقلال چیست ـ و میخواهد وابستگی را تئوریزه کند، استقلال را مسخره کند، دلهای ‌جوانان را برای مستقل زیستن متزلزل کند، نمیشود در مقابل او بی‌تفاوت ماند؛ باید در مقابل او عکس‌العمل نشان داد‌.
بیانات در حرم مطهر رضوی ‌۱۳۹۳/۰۱/۰۱

* قدرتهای مداخله‌گر، دشمن استقلال ملّی
دشمن استقلالِ یک ملّت کیست؟ قدرتهای خارجی، قدرتهای مداخله‌گر؛ آنها هستند که از حسّ استقلال در یک کشور واهمه ‌دارند، میهراسند و سعی میکنند این حس را در ملّت، در رهروان و در رهبران و در پیشروان ملّت، تضعیف کنند، لذا دستگاه‌های ‌تبلیغاتی اینها به کار میافتند برای اینکه ملّتها را از استقلال روگردان کنند.
بیانات در دیدار فرماندهان و کارکنان نیروی هوایی ارتش ‌۱۳۹۲/۱۱/۱۹

* درگیری جهانی، بین حرکت استکباری و حرکت استقلال ملّی
امروز درگیری جهانی، بین حرکت استکباری و حرکت ارزشی و استقلال ملّی و هویّتی است که مظهرش انقلاب اسلامی یا جمهوری اسلامی است؛ دعوا امروز در دنیا این است؛ نه اینکه دعواهای دیگری نیست؛ چرا، بالاخره بر سر یک جیفه هم سگها به جان هم می‌افتند، با هم دعوا میکنند، این هست لکن دعوای اصلی این است، خطّ اصلی و جبهه‌ی اصلی این است.
بیانات در دیدار فرماندهان گردان‌های بسیج ۱۳۹۴/۰۹/۰۴

* استقلال و عزت‌طلبی ملت ایران علت دشمنی آمریکا با ما
ملّت ایران اسلام را دوست دارند؛ ملّت ایران استقلال را دوست دارند، عزّت ملّی را دوست دارند؛ ملّت ایران از دنباله‌روی و پیروی قدرتها بیزارند؛ ننگشان میکند که مثل دوران طاغوت، آمریکایی‌ها و دیگر قدرتمندان بخواهند بر این ملّت فخر بفروشند و امر و نهی کنند؛ ملّت ایران تحمّل نمیکند این چیزها را، برای همین هم هست که پای جمهوری اسلامی ایستاده‌اند؛ چون شعار جمهوری اسلامی شعار عزّت ملّی، استقلال ملّی و پیشرفت ملّی است؛ اینها شعارهای جمهوری اسلامی است؛ ملّت به اینها علاقه‌مند است و این راه، راه خدا است. آنچه راه خدا است و بندگان خدا در آن راه حرکت میکنند، هیچ قدرتی قادر به عقب نشاندن آن نیست.
بیانات در دیدار مداحان اهل‌بیت علیهم‌السلام ۱۴۰۲/۱۰/۱۳

* ناتوانی آمریکا در تأثیر بر روحیه استقلال‌طلبی ملت ایران
یکی از مظاهر شکست آمریکا این است که نتوانسته بر روحیه‌ی استقلال‌طلبی در ملّت ما و بر روی جوانان ما اثر بگذارد. شما ‌ببینید، امروز احساسات جوانان و نوجوانان عزیز ما در سرتاسر کشور احساسات استقلال‌طلبانه است. بعضی‌ها حتّی به مبانی دینی ‌هم خیلی پابند نیستند امّا نسبت به تسلّط بیگانه احساس مقاومت میکنند؛ این نشان‌دهنده‌ی این است که آمریکا با این همه ‌تبلیغات، با این همه تلاشی که انجام داده است، با این امپراتوری خبری و رسانه‌ای که در دنیا راه انداخته، نتوانسته روی نسل ‌جوان کشور ما اثر بگذارد؛ روحیه‌ی مقاومت آنها را و استقلال‌طلبی آنها را نتوانسته ضعیف کند و از بین ببرد.
بیانات در دیدار دانش‌آموزان و دانشجویان ۱۳۹۷/۰۸/۱۲

* ایمان و امید، عامل استقلال ملّی
دشمن تلاش میکند ایمان و امید را از بین ببرد. حفظ استقلال ملّی، به ایمان و امید است. حفظ عزّت ملّی، حفظ منافع ملّی، با ایمان و امید است؛ اینها همه دشمن دارد. حفظ منافع ملّی ما دشمنان عنودی دارد، دشمنان لجوجی دارد؛ هر کاری از دستشان بربیاید میکنند و تا امروز کرده‌اند. در این چند دهه، دستگاه‌های عنود و لجوج استکبار و دستگاه‌های امنیّتی‌شان و دستگاه‌های سیاسی‌شان و پشتیبانی مالی‌شان، هر کار توانستند علیه ملّت ایران انجام دادند.
بیانات در مراسم سی‌وچهارمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینی (رحمه‌الله) ۱۴۰۲/۰۳/۱۴

* مردم، عامل اصلی استقلال کشور
عامل اصلی استقلال کشورها مردمند؛ ما این را تجربه کردیم؛ در دوران دفاع مقدّس، مردم وارد میدان شدند و با اینکه همه‌ی ‌قدرتها از صدّام حمایت میکردند، به او کمک میکردند، جمهوری اسلامی به کمک مردم توانست غلبه پیدا کند و دشمن را ناکام ‌بگذارد‌.
بیانات در سخنرانی تلویزیونی به مناسبت عید مبعث ‌۱۴۰۰/۱۲/۱۰

* ایرانِ امروز، دارای استقلال سیاسی در عرصه جهانی
الان ما یک استقلال سیاسی‌ای خوشبختانه داریم؛ یعنی ایران، جمهوری اسلامی، نسبت به مسائل کلّی دنیا دارای منطق و دارای حرف و دارای جایگاه مشخّصی است. ما در قضیّه‌ی فلسطین حرف داریم، در قضایای آمریکا حرف داریم، در مسائل دنیا [مثل] مسئله‌ی نظم نوین جهانی حرف داریم، در قضایای دنیا حرف داریم؛ یعنی حرفی داریم که شنیده میشود؛ یعنی در دنیا می‌شنوند حرف ما را و روی آن حساب میکنند؛ ممکن است خیلی‌ها قبول نکنند، امّا بالاخره روی این حرف حساب میکنند. این استقلال است؛ این را نباید از دست بدهیم.
بیانات در دیدار جمعی از مدال‌آوران المپیادهای علمی ۱۴۰۳/۰۳/۲۶


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: پــــیـــامـــهــای رهـــبــری

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : پنجشنبه ۱۷ مهر ۱۴۰۴ | 20:15 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

معمار جبهه شرارت

در میانه‌ی جنگ آنگاه که اخبار و روایت‌های گوناگون اوج می‌گیرند و خیز بر می‌دارند و حتی برخی متخصص رسانه‌ای را در خود غرق می‌کنند - اخبار و روایت‌هایی که بعضاً حتی صحت و سقم‌شان هم مشخص نیست - سخن گفتن و روایت کردن از واقعیات، آن‌گونه که هستند نه آن‌گونه که دشمن آن را بازنمایی می‌کند، اهمیت و ضرورتی مضاعف پیدا می‌کند. البته نه به شکل آنچه که در هجوم اخبار و اطلاعاتی می‌بینیم و امکان رمزگشایی‌ آنها برای مخاطب مشخص نیست بلکه به شکلی که اولویت‌ها را به شیوه‌ای منطقی برای مخاطب مشخص کند، ارتباط منطقی میان پدیده‌ها را تشریح کرده و توجه مخاطب به سمت و سویی رهنمون شود که در حالت عادی چندان مد نظر قرار نمی‌گیرند.
«صدای ایران»، روزنامه اینترنتی رسانه‌ی KHAMENEI.IR که از روزهای آغازین جنگ ۱۲ روزه رژیم صهیونی علیه ایران با مأموریتی که ذکر شد آغاز به کار کرد، حال و در زمان توقف آتش سعی دارد تا به‌صورت روزانه همراه ملّت ایران باشد. محورهای مهم و مرتبط را از لابه‌لای سیل اخبار و اطلاعات درست و نادرست بیرون کشیده، سره را از ناسره جدا کرده و وضعیت راهبردی جمهوری اسلامی ایران را آن‌گونه که هست روایت کند. «صدای ایران» صدای ملّت ایران خواهد بود و راوی ایستادگی و مقاومت آنها.
صد و هشتمین شماره «صدای ایران» به روح مطهر شهید بهرام محمدیان تقدیم شده است.
این روزنامه اینترنتی هر شب حوالی ساعت ۲۲ در رسانه‌ی KHAMENEI.IR منتشر خواهد شد.

دریافت روزنامه اینترنتی «صدای ایران»؛ شماره صد و نه

سرمقاله

* معمار جبهه شرارت

* در منطقه‌ای که سال‌هاست زیر سایه جنگ و ویرانی نفس می‌کشد، آمریکا نه تنها ناظر، بلکه معمار اصلی بسیاری از فجایع است. از غزه تا لبنان و از یمن تا ایران، سیاست‌های واشنگتن با تزریق میلیاردها دلار تسلیحات و حمایت‌های بی‌قیدوشرط، بستر و استمرار شرارت‌ها و جنایت‌های سازمان‌یافته را ممکن کرده است. این ادعا نه از سر شعار، بلکه بر اساس اسناد و داده‌های رسمی، از جمله گزارش‌های شورای روابط خارجی آمریکا، سرویس تحقیقات کنگره و پروژه «هزینه‌های جنگ» دانشگاه براون است.

بر اساس دو گزارش اخیر از این پروژه، آمریکا از اکتبر ۲۰۲۳ تاکنون بیش از ۲۱ میلیارد دلار به اسرائیل کمک کرده است؛ رقمی که با احتساب عملیات‌های نظامی منطقه‌ای آمریکا به حدود ۳۳ میلیارد دلار می‌رسد. بدون این پشتیبانی، اسرائیل قادر به ادامه جنگ‌های خود در غزه و سایر نقاط منطقه نبود. رژیم صهیونیستی برای تأمین بمب‌ها، موشک‌ها و مهمات به‌شدت به آمریکا وابسته است؛ به‌گونه‌ای که ۷۸ درصد از واردات نظامی اسرائیل از آمریکا تأمین می‌شود.

در جنگ دوساله غزه بیش از ۶۷ هزار فلسطینی توسط اسرائیل و حمایت‌های آمریکا شهید و حدود ۱۷۰ هزار نفر زخمی شده‌اند. طبق گزارش ۲۰۲۴ دولت بایدن، بسیاری از تسلیحات استفاده‌شده در این جنگ شامل بمب‌های ۲۰۰۰ پوندی و موشک‌های هلفایر ساخت آمریکا بوده‌اند که در بمباران غیرنظامیان به کار رفته‌اند و مصداق نقض آشکار حقوق بشردوستانه بین‌المللی محسوب می‌شوند. این حمایت‌ها محدود به جنگ غزه نیست. در لبنان بیش از ۴ هزار نفر در حملات اسرائیل به شهادت رسیده‌اند.

حملات اسرائیل به یمن و ایران نیز با استفاده از موشک‌ها و سامانه‌های دفاعی آمریکایی انجام شده است و در ایران و یمن، آمریکا مستقیماً خود نیز وارد جنگ شد. نکته مهم این است که این سیاست حمایت از اسرائیل مختص حزب جمهوری‌خواه یا دموکرات به‌تنهایی نیست و بین دو حزب تفاوتی در این مورد وجود ندارد. دولت‌های مختلف آمریکا توافق‌های تسلیحاتی جدیدی به ارزش میلیاردها دلار با اسرائیل امضا کرده‌اند و این نشان‌دهنده تداوم یک سیاست دوحزبی در حمایت بی‌قید از تل‌آویو است.

بار اصلی این سیاست‌ها بر دوش مالیات‌دهندگان آمریکایی است. گزارش‌ها نشان می‌دهد هر مالیات‌دهنده آمریکایی به‌طور متوسط حدود ۱۶۵ دلار برای این جنگ‌ها پرداخت کرده است. این در حالی است که کسری بودجه ۷۱۱ میلیارد دلاری و بدهی ۳۶ تریلیون دلاری آمریکا موجب کاهش بودجه خدمات عمومی، بیمه درمانی و آموزش شده است. تنها ایالت کالیفرنیا بیش از ۶۰۰ میلیون دلار از مالیات شهروندان خود را صرف کمک به اسرائیل کرده است. بخش قابل‌توجهی از این بودجه مستقیماً به شرکت‌های تسلیحاتی آمریکایی مانند لاکهید مارتین و ریتیون بازمی‌گردد که از ادامه جنگ سودهای کلان می‌برند.

بررسی اسناد و روندهای موجود نشان دهنده این است که رژیم صهیونیستی تنها یک ابزار در خدمت سیاست‌های آمریکا در منطقه است و همه شرارت‌ها و جنایت‌های منطقه‌ای توسط آمریکا مدیریت می‌شود. واقعیت آن است که تا زمانی که دلارهای آمریکایی به سوخت جنگ در غرب آسیا بدل شوند، آمریکا نه صلح‌ساز، بلکه معمار اصلی شرارت در منطقه باقی خواهد ماند.


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: صدای ایران

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : پنجشنبه ۱۷ مهر ۱۴۰۴ | 20:12 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

یک ایران، همدل است

در میانه‌ی جنگ آنگاه که اخبار و روایت‌های گوناگون اوج می‌گیرند و خیز بر می‌دارند و حتی برخی متخصص رسانه‌ای را در خود غرق می‌کنند - اخبار و روایت‌هایی که بعضاً حتی صحت و سقم‌شان هم مشخص نیست - سخن گفتن و روایت کردن از واقعیات، آن‌گونه که هستند نه آن‌گونه که دشمن آن را بازنمایی می‌کند، اهمیت و ضرورتی مضاعف پیدا می‌کند. البته نه به شکل آنچه که در هجوم اخبار و اطلاعاتی می‌بینیم و امکان رمزگشایی‌ آنها برای مخاطب مشخص نیست بلکه به شکلی که اولویت‌ها را به شیوه‌ای منطقی برای مخاطب مشخص کند، ارتباط منطقی میان پدیده‌ها را تشریح کرده و توجه مخاطب به سمت و سویی رهنمون شود که در حالت عادی چندان مد نظر قرار نمی‌گیرند.
«صدای ایران»، روزنامه اینترنتی رسانه‌ی KHAMENEI.IR که از روزهای آغازین جنگ ۱۲ روزه رژیم صهیونی علیه ایران با مأموریتی که ذکر شد آغاز به کار کرد، حال و در زمان توقف آتش سعی دارد تا به‌صورت روزانه همراه ملّت ایران باشد. محورهای مهم و مرتبط را از لابه‌لای سیل اخبار و اطلاعات درست و نادرست بیرون کشیده، سره را از ناسره جدا کرده و وضعیت راهبردی جمهوری اسلامی ایران را آن‌گونه که هست روایت کند. «صدای ایران» صدای ملّت ایران خواهد بود و راوی ایستادگی و مقاومت آنها.
صد و هشتمین شماره «صدای ایران» به روح مطهر شهید ایمان گودرزی تقدیم شده است.
این روزنامه اینترنتی هر شب حوالی ساعت ۲۲ در رسانه‌ی KHAMENEI.IR منتشر خواهد شد.

دریافت روزنامه اینترنتی «صدای ایران»؛ شماره صد و هشت

سرمقاله

* یک ایران، همدل است

* در روزگاری که جهان در التهاب بحران‌ها، جنگ‌‌افروزی‌ها، فردگرایی‌ها، خودخواهی‌ها و بی‌عدالتی‌ها می‌سوزد و احساس مسئولیت اجتماعی کمرنگ‌تر از گذشته شده، ملّت ایران بار دیگر نشان داد که معنای «همبستگی» را باید در فرهنگ دینی و انقلابی او جست.

پویش «ایران همدل» تنها یک حرکت اجتماعی نیست؛ آیینه‌ای است از ایمان، نوع‌دوستی و مسئولیت جمعی، که از دل توصیه رهبر معظم انقلاب به «رزمایش مواسات و کمک مؤمنانه» و «نهضت تعاون و احسان» رویید و امروز به یکی از زیباترین تجلی‌های اخلاق و ایمان و همبستگی در جامعه ایرانی تبدیل شده است.

رهبر انقلاب در سال‌های دشوار کرونا، هنگامی که سایه‌ی بیماری و مشکلات بر زندگی مردم افتاده بود، مردم را به احیای روح مواسات و همدلی فراخواندند. همان روزها که بسیاری درگیر ترس و تنگنا بودند، ملّت ایران صحنه‌ای از همدلی و همبستگی آفرید که تحسین جهانیان را برانگیخت. میلیون‌ها نفر در سراسر کشور به یاری خانواده‌های آسیب‌دیده شتافتند، بی‌آنکه صرفاً چشم به دولت بدوزند. این «همدلی و همبستگی ملّی»، «مهم‌ترین سلاح ملّت ایران برای خنثی کردن تهدیدها» است.

اما این روحیه فقط در برابر مشکلات داخلی بروز نکرد. در حملات بی‌رحمانه رژیم صهیونی به لبنان و فلسطین نیز، سیل کمک‌های مردمی از ایران به‌سوی مظلومان منطقه جاری شد. طلاهای زنان ایرانی، نذرهای جمعی، کاروان‌های کمک و اشک‌های همدردی، همه نشانه‌ی آن بودند که وجدان انسانی و ایمانی در این سرزمین زنده است. رهبر انقلاب این صحنه‌ها را «یکی از وقایع ماندگار تاریخ ایران» نامیدند.

رهبر انقلاب همدلی و مواسات را نه‌فقط یک عاطفه انسانی، بلکه «وظیفه دینی» می‌دانند. جامعه‌ای که به چنین روحی مجهز است، می‌تواند فقر را ریشه‌کن کند و عدالت اجتماعی را محقق سازد. در نگاه رهبر انقلاب، ریشه‌کنی فقر فقط بر دوش حاکمیت نیست؛ بلکه مردم، هرکس به اندازه توان، باید در این میدان حاضر باشند. «مردم هم به نوبه خود وظیفه سنگینی بر دوش دارند. اجرای برنامه‌های اجتماعی فقط در بلندمدّت و میان‌مدّت و بتدریج امکان‌پذیر است اما نمیشود منتظر ماند تا برنامه‌های اجتماعی به ثمر برسد و شاهد محرومیت محرومان و فقر گرسنگان در جامعه بود. این وظیفه خودِ مردم و همه کسانی است که میتوانند در این راه تلاش کنند.» ۱۳۸۱/۹/۱۵

رهبر انقلاب تأکید دارند: «همه باید خود را موظّف به مواسات بدانند. مواسات یعنی هیچ خانواده‌ای از خانواده‌های مسلمان و هم‌میهن و محروم را با دردها و محرومیتها و مشکلات خود تنها نگذاشتن؛ به سراغ آنها رفتن و دست کمک‌رسانی به سوی آنها دراز کردن.» ۱۳۸۱/۹/۱۵ هر کمکی در این مسیر، «تسابق الی الخیرات» است. در اندیشه ایشان، مواسات تنها بخشیدن مال نیست؛ همدلی، یاری فکری و حتی حمایت آبرویی از مؤمنان نیز جزئی از آن است. انفاق، وقف، صدقه و نیکوکاری باید در جامعه نهادینه شود، چنان‌که هرکس در مال خود حقی برای محرومان قائل باشد.

در این منطق، «کمک مؤمنانه» صرفاً یک رفتار اخلاقی نیست؛ مصداق واقعی «انقلابیگری» است. انقلابی بودن یعنی سبقت در کار خیر، یعنی تبدیل ایمان به عمل اجتماعی. این همان جهادی است که رهبر انقلاب آن را تا تحقق عدالت و رفع فقر، تعطیل‌ناپذیر می‌دانند.


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: صدای ایران

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : پنجشنبه ۱۷ مهر ۱۴۰۴ | 20:11 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

«طوفان الاقصیٰ»: احیاگر فلسطین

در میانه‌ی جنگ آنگاه که اخبار و روایت‌های گوناگون اوج می‌گیرند و خیز بر می‌دارند و حتی برخی متخصص رسانه‌ای را در خود غرق می‌کنند - اخبار و روایت‌هایی که بعضاً حتی صحت و سقم‌شان هم مشخص نیست - سخن گفتن و روایت کردن از واقعیات، آن‌گونه که هستند نه آن‌گونه که دشمن آن را بازنمایی می‌کند، اهمیت و ضرورتی مضاعف پیدا می‌کند. البته نه به شکل آنچه که در هجوم اخبار و اطلاعاتی می‌بینیم و امکان رمزگشایی‌ آنها برای مخاطب مشخص نیست بلکه به شکلی که اولویت‌ها را به شیوه‌ای منطقی برای مخاطب مشخص کند، ارتباط منطقی میان پدیده‌ها را تشریح کرده و توجه مخاطب به سمت و سویی رهنمون شود که در حالت عادی چندان مد نظر قرار نمی‌گیرند.
«صدای ایران»، روزنامه اینترنتی رسانه‌ی KHAMENEI.IR که از روزهای آغازین جنگ ۱۲ روزه رژیم صهیونی علیه ایران با مأموریتی که ذکر شد آغاز به کار کرد، حال و در زمان توقف آتش سعی دارد تا به‌صورت روزانه همراه ملّت ایران باشد. محورهای مهم و مرتبط را از لابه‌لای سیل اخبار و اطلاعات درست و نادرست بیرون کشیده، سره را از ناسره جدا کرده و وضعیت راهبردی جمهوری اسلامی ایران را آن‌گونه که هست روایت کند. «صدای ایران» صدای ملّت ایران خواهد بود و راوی ایستادگی و مقاومت آنها.
صد و هفتمین شماره «صدای ایران» به روح مطهر شهید امین‌عباس رشید تقدیم شده است.
این روزنامه اینترنتی هر شب حوالی ساعت ۲۲ در رسانه‌ی KHAMENEI.IR منتشر خواهد شد.

دریافت روزنامه اینترنتی «صدای ایران»؛ شماره صد و هفت

سرمقاله

* «طوفان الاقصیٰ»: احیاگر فلسطین

* در دومین سالگرد عملیات طوفان‌الاقصیٰ اکنون می‌توان روشن‌تر از هر زمان دیگری فهمید که این عملیات نه اقدامی هیجانی یا اشتباه، بلکه تصمیمی استراتژیک و پیش‌دستانه در مسیر بقا و هویت ملت فلسطین بود.


در شرایطی که غزه بیش از ۱۷ سال در محاصره قرار داشت، روند یهودی‌سازی قدس و مسجدالاقصیٰ شتاب گرفته بود و کابینه افراطی نتانیاهو با قانون «دولت-ملت یهودی» مسیر پاکسازی قومی را هموار می‌کرد، مقاومت فلسطین خود را در برابر پروژه‌ای دید که هدف آن محو تدریجی فلسطین از جغرافیای منطقه بود.

افزون بر این، طرح‌هایی مانند عادی‌سازی روابط میان اسرائیل و دولت‌های عربی(پیمان ابراهیم) و برخی پروژه‌های اقتصادی مانند آیمک عملاً رژیم صهیونیستی را به کانون نظم جدید منطقه‌ای تبدیل می‌کرد. در چنین فضایی، مقاومت احساس کرد اگر دست به اقدام نزند، نابودی هویت و آرمان ملی‌اش قطعی خواهد بود.

رهبران حماس بارها تأکید کرده‌اند که عملیات هفتم اکتبر ۲۰۲۳، اقدامی پیش‌دستانه برای جلوگیری از جنگی قریب‌الوقوع علیه غزه بود. ابوعبیده سخنگوی گردان‌های عزالدین القسام بارها می‌گفت که دشمن در آستانه اجرای حمله‌ای همه‌جانبه برای حذف مقاومت قرار داشت و طوفان‌الاقصیٰ واکنشی بود که پیش از وقوع آن حمله، معادله را بر هم زد.

منابع عبری نیز در گزارش‌های خود اذعان کرده‌اند که نهادهای اطلاعاتی اسرائیل از سال ۲۰۲۲ در حال آماده‌سازی عملیاتی برای نابودی کامل زیرساخت‌های حماس بودند. بنابراین طوفان‌الاقصیٰ پاسخی محاسبه‌شده بود تا پیش از سقوط کامل غزه، ابتکار عمل به دست مقاومت بازگردد.

این عملیات از همان روز نخست، رژیم صهیونیستی را در شوکی بی‌سابقه فرو برد و افسانه «امنیت مطلق اسرائیل» را درهم شکست. پیامدهای آن نه‌فقط نظامی، بلکه سیاسی، اجتماعی و روانی بود. مسئله فلسطین که تا پیش از اکتبر ۲۰۲۳ در سایه عادی‌سازی و معاملات اقتصادی به حاشیه رانده شده بود، دوباره به صدر وجدان جهانی بازگشت.

در دو سال گذشته میلیون‌ها نفر در قاره‌های مختلف در حمایت از مردم فلسطین به خیابان‌ها آمدند و چند کشور اروپایی که متحدان اصلی اسرائیل بودند کشور فلسطین را به رسمیت شناختند. در همین حال، رژیم صهیونیستی با بحران مشروعیت روبه‌رو شده و در دیوان کیفری بین‌المللی لاهه با پرونده‌های جنایات جنگی مواجه گردید.

دومین سالگرد طوفان‌الاقصیٰ در حالی فرا می‌رسد که جنگ با خسارت‌ها و هزینه‌های سنگین آن هنوز ادامه دارد، اما شرایط به‌گونه‌ای تغییر کرده است که حتی متحدان اسرائیل نیز از ادامه حمایت بی‌قیدوشرط خود ناتوان مانده‌اند. در سطح میدانی، مقاومت همچنان پابرجاست و در سطح سیاسی و افکار عمومی ملتهای دنیا مسئله فلسطین بار دیگر به محور گفتگوهای جهانی تبدیل شده است.

در این جنگ دوساله اسرائیل به دلیل ناتوانی در رسیدن به اهداف خود و قرار گرفتن در موقعیت بن‌بست و انزوا دست‌به‌دامان ترامپ برای ارائه طرح صلح شده است. شاید دو سال پس از آغاز این نبرد بتوان گفت طوفان‌الاقصیٰ صرفاً یک عملیات نظامی نبود، بلکه نقطه عطفی تاریخی بود که مسیر جهانی پرونده فلسطین را دگرگون کرد.


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: صدای ایران

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : پنجشنبه ۱۷ مهر ۱۴۰۴ | 20:9 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

رویای براندازی با مبارزان قلابی!

در میانه‌ی جنگ آنگاه که اخبار و روایت‌های گوناگون اوج می‌گیرند و خیز بر می‌دارند و حتی برخی متخصص رسانه‌ای را در خود غرق می‌کنند - اخبار و روایت‌هایی که بعضاً حتی صحت و سقم‌شان هم مشخص نیست - سخن گفتن و روایت کردن از واقعیات، آن‌گونه که هستند نه آن‌گونه که دشمن آن را بازنمایی می‌کند، اهمیت و ضرورتی مضاعف پیدا می‌کند. البته نه به شکل آنچه که در هجوم اخبار و اطلاعاتی می‌بینیم و امکان رمزگشایی‌ آنها برای مخاطب مشخص نیست بلکه به شکلی که اولویت‌ها را به شیوه‌ای منطقی برای مخاطب مشخص کند، ارتباط منطقی میان پدیده‌ها را تشریح کرده و توجه مخاطب به سمت و سویی رهنمون شود که در حالت عادی چندان مد نظر قرار نمی‌گیرند.
«صدای ایران»، روزنامه اینترنتی رسانه‌ی KHAMENEI.IR که از روزهای آغازین جنگ ۱۲ روزه رژیم صهیونی علیه ایران با مأموریتی که ذکر شد آغاز به کار کرد، حال و در زمان توقف آتش سعی دارد تا به‌صورت روزانه همراه ملّت ایران باشد. محورهای مهم و مرتبط را از لابه‌لای سیل اخبار و اطلاعات درست و نادرست بیرون کشیده، سره را از ناسره جدا کرده و وضعیت راهبردی جمهوری اسلامی ایران را آن‌گونه که هست روایت کند. «صدای ایران» صدای ملّت ایران خواهد بود و راوی ایستادگی و مقاومت آنها.
صد و ششمین شماره «صدای ایران» به روح مطهر شهیده سیده‌فاطمه صدیقی‌صابر تقدیم شده است.
این روزنامه اینترنتی هر شب حوالی ساعت ۲۲ در رسانه‌ی KHAMENEI.IR منتشر خواهد شد.

دریافت روزنامه اینترنتی «صدای ایران»؛ شماره صد و شش

سرمقاله

* رویای براندازی با مبارزان قلابی!

* تاریخ ایران در دو قرن اخیر، خائن کم نداشته است. کسانی که برای تکه‌ای استخوان از چرب و شیرین دنیا، به مردم و میهن خود پشت کرده و نوکری بیگانه را کرده‌اند. کم‌وبیش تمام آنان مانند تمام خائنان جهان، سرنوشتی عبرت‌آموز داشته‌اند و تاوان سختی برای خیانت خود داده‌اند، گاه حتی به دست همان دشمن اجنبی که در خدمتش بوده‌اند. عجیب هم نیست؛ اجنبی بیشتر و بهتر از هر کسی می‌داند آنانکه به مردم و وطن خود خیانت می‌کنند، هرگز قابل اعتماد نیستند و صرفاً ابزاری هستند که تاریخ مصرف دارند و وقتی کارش با آنان تمام شد باید از شرشان خلاص شد.

این روزها تحقیقات یک موسسه کانادایی پرده جدیدی از رسوایی و خیانت یکی از این گروهک‌های ضدایران برداشته است. «سیتیزن لب» در گزارشی تفصیلی و تحقیقی برملا کرده است که سروصدا و هیاهوی مجازی آن گروهک متوهمی که خواب ارتجاع ایران را در سر دارد، چیزی نیست جز برنامه و پول رژیم صهیونیستی! مشتی حساب کاربری جعلی با محتواهایی جعلی‌تر اما چنان پرهیاهو که مخاطب کم‌اطلاع را دچار این خطا می‌کند که آنان بسیارند و پرطرفدار!

ملّت ایران با هر اندیشه و سلیقه و مرامی، چند ماه پیش وقتی وطنشان مورد تجاوز دشمن قرار گرفت متحد شدند و کنار هم ایستادند و یک‌تن و یک‌صدا شدند. عجیب هم نبود. بمب و موشک‌های صهیونیستی که از آسمان فرود می‌آمد، از کسی نمی‌پرسید اهل کدام گروه و دسته‌ای و چگونه می‌اندیشی. آن بیست‌وچند نفر مردمی که آن روز پشت چراغ قرمز میدان تجریش ایستاده بود تا به مقصد خود بروند، چند ده کودکی که قربانی شدند، صد و اندی زنی که خونشان بر زمین ریخت؛ فقط یک نقطه اشتراک داشتند؛ ایرانی بودند و انگار برای آن دشمن خبیث، همین گناه کافی بود.

تعجب‌آور آن بود که در آن روزهای عجیب‌وغریب و تاریخی، عده‌ای که از ایرانی بودن تنها گفتن و نوشتن به زبان فارسی را بلد بودند، در فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی برای تجاوز دشمن کف‌وسوت می‌زدند و متجاوز را تأیید و حتی تشویق می‌کردند و حتی برخی وقاحت را از حد گذرانده و مردم را مستحق بمباران شدن می‌دانستند! مگر می‌شود ایرانی باشی -حتی اگر آنسوی دنیا و در جای امن- و برای وطن و هم‌میهنانت چنین بخواهی؟!

آنچه تحقیق اخیر برملا کرده، بدون شک تنها گوشه‌ای از ماجراست و گذر زمان ابعاد تازه‌ای از آن را فاش خواهد کرد و بیشتر معلوم خواهد شد خائنان به میهن مشتی بیش نیستند و هیاهوی آنها که صرفاً در فضای مجازی است، چیزی نبوده جز افسران یگان ۸۲۰۰ و پروژه‌هایی که خیال می‌کردند با «کلیک‌کلیک و بنگ‌بنگ» می‌توان ایران را به زانو درآورد و تسلیم دشمن کرد. اپوزیسیون امروز ایران، بی‌شک یکی از مفلوک‌ترین خائنانی است که تاریخ این کشور به خود دیده است؛ جماعتی که همه‌چیزش قلابی و عاریه‌ای است و در بی‌آبرویی چنان بی‌پرواست که نه‌تنها پادویی برای متجاوز به وطن را پنهان و انکار نمی‌کند، بلکه به آن افتخار هم می‌کند.


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: صدای ایران

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : پنجشنبه ۱۷ مهر ۱۴۰۴ | 20:7 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

پاسخ هوشمندانه حماس به طرح ترامپ

در میانه‌ی جنگ آنگاه که اخبار و روایت‌های گوناگون اوج می‌گیرند و خیز بر می‌دارند و حتی برخی متخصص رسانه‌ای را در خود غرق می‌کنند - اخبار و روایت‌هایی که بعضاً حتی صحت و سقم‌شان هم مشخص نیست - سخن گفتن و روایت کردن از واقعیات، آن‌گونه که هستند نه آن‌گونه که دشمن آن را بازنمایی می‌کند، اهمیت و ضرورتی مضاعف پیدا می‌کند. البته نه به شکل آنچه که در هجوم اخبار و اطلاعاتی می‌بینیم و امکان رمزگشایی‌ آنها برای مخاطب مشخص نیست بلکه به شکلی که اولویت‌ها را به شیوه‌ای منطقی برای مخاطب مشخص کند، ارتباط منطقی میان پدیده‌ها را تشریح کرده و توجه مخاطب به سمت و سویی رهنمون شود که در حالت عادی چندان مد نظر قرار نمی‌گیرند.
«صدای ایران»، روزنامه اینترنتی رسانه‌ی KHAMENEI.IR که از روزهای آغازین جنگ ۱۲ روزه رژیم صهیونی علیه ایران با مأموریتی که ذکر شد آغاز به کار کرد، حال و در زمان توقف آتش سعی دارد تا به‌صورت روزانه همراه ملّت ایران باشد. محورهای مهم و مرتبط را از لابه‌لای سیل اخبار و اطلاعات درست و نادرست بیرون کشیده، سره را از ناسره جدا کرده و وضعیت راهبردی جمهوری اسلامی ایران را آن‌گونه که هست روایت کند. «صدای ایران» صدای ملّت ایران خواهد بود و راوی ایستادگی و مقاومت آنها.
صد و پنجمین شماره «صدای ایران» به روح مطهر شهید امیرعلی چترعنبرین تقدیم شده است.
این روزنامه اینترنتی هر شب حوالی ساعت ۲۲ در رسانه‌ی KHAMENEI.IR منتشر خواهد شد.

دریافت روزنامه اینترنتی «صدای ایران»؛ شماره صد و پنج

سرمقاله

* پاسخ هوشمندانه حماس به طرح ترامپ

* دو سال پس از آغاز جنگ غزه، اسرائیل و متحدان غربی‌اش در بن‌بست راهبردی عمیقی گرفتار شده‌اند. این بن‌بست ناشی از مقاومت پایدار حماس و دیگر گروه‌های فلسطینی، حامیان جهانی فلسطین و فشارهای حقوقی-بین‌المللی، رژیم اشغالگر و حامی شماره یکش را وادار به ارائه طرحی موسوم به «صلح ترامپ» ساخته است.

طرحی ۲۰ ماده‌ای که با لحنی تحکم‌آمیز ارائه شد، بیش از آنکه به دنبال حل ریشه‌ای بحران باشد، تلاشی برای رهایی از این بن‌بست است.

نشانه‌های این بن‌بست را می‌توان در رفتار مقامات کشورهای مختلف در مجمع عمومی سازمان ملل، اعتراضات دانشگاهی، تحریم‌های ورزشی و پرونده‌های حقوقی بین‌المللی مشاهده کرد.

این طرح که بر خلع سلاح حماس، اداره غزه توسط یک هیئت بین‌المللی و عدم ارائه جدول زمانبندی برای عقب‌نشینی نظامیان اسرائیل تأکید دارد، با پاسخ مشروط حماس روبرو شد. پاسخی که به اذعان کارشناسان ارشد منطقه‌ای هوشمندانه و با هوشیاری همراه بوده است.

پاسخ حماس بر شرط بنیادین عقب‌نشینی کامل رژیم صهیونیستی از غزه و استقرار حکومت فلسطینی مستقل تأکید دارد. این شرط در تضاد کامل با خواست نتانیاهو برای حفظ حضور نظامی دائمی در غزه است.

حماس در صورتی به سمت مذاکره و اجرای روندهای مرتبط با این طرح حرکت می‌کند که تضمین‌های واقعی و عملی ارائه شود؛ تضمین‌هایی که با توجه به سوابق نقض مکرر تعهدات توسط رژیم اشغالگر و حامیان غربی‌اش از جمله نقض‌های مکرر در قبال فلسطینیان و غزه امری ضروری است. بدون این مکانیسم‌ها، هر توافقی فاقد اعتبار خواهد بود.

لازم به یادآوری است که مقاومت فلسطین، طی دو سال گذشته بارها آمادگی خود را برای آتش‌بس عادلانه اعلام کرده و در میز مذاکره حضور یافته، اما آمریکا و رژیم صهیونیستی هرگز به گفتگویی واقعی تن نداده‌اند.

حمله اخیر رژیم به سران حماس در دوحه، نمونه بارزی از نگاه و رویکرد حریف به مذاکره است. این الگو نشان‌دهنده عدم تمایل ذاتی طرف مقابل به حل بحران از مسیر گفتگوست.

غزه طی دو سال محاصره و بمباران مداوم با پشتیبانی غرب به بحران لاینحل اسرائیل و متحدانش تبدیل شده و احتمال پیروزی و خاتمه دادن به این جنگ از طریق نظامی برای آن ها وجود ندارد.

به همین دلیل طرح ترامپ به جای صلح واقعی، ابزاری برای نجات رژیم از انزوای داخلی و خارجی است. اما حماس نیز نسبت به این مسئله و احتمال فریب در مذاکرات باید هوشیارانه عمل کند.

به خاطر همین مسئله مهم و بر اساس تأکید حماس هرگونه آتش‌بس یا تبادل اسرا و در نهایت صلح کامل منوط به عقب نشینی نظامیان اسرائیلی همراه با استقرار حکومت فلسطینی مستقل است.

هرچند در شرایط کنونی دونالد ترامپ با پاسخ حماس موافقت کرده است اما این به معنای پایان یافتن قطعی و کامل جنگ، نخواهد بود چرا که با شروع روند مذاکرات اختلاف‌های جدی بروز پیدا می‌کند و نکته قابل تأمل عدم اعتماد به وعده‌های طرف مقابل است.

در نهایت باید تأکید کرد راه حل پایدار برای این مناقشه مزمن، همان سیاست منطقی جمهوری اسلامی است؛ رجوع به صندوق رأی و حق رأی برای تمام فلسطینیان واقعی -فارغ از دین آنها- و تعیین سرنوشت خود.


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: صدای ایران

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : پنجشنبه ۱۷ مهر ۱۴۰۴ | 20:6 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

امواج جهانی مقاومت

در میانه‌ی جنگ آنگاه که اخبار و روایت‌های گوناگون اوج می‌گیرند و خیز بر می‌دارند و حتی برخی متخصص رسانه‌ای را در خود غرق می‌کنند - اخبار و روایت‌هایی که بعضاً حتی صحت و سقم‌شان هم مشخص نیست - سخن گفتن و روایت کردن از واقعیات، آن‌گونه که هستند نه آن‌گونه که دشمن آن را بازنمایی می‌کند، اهمیت و ضرورتی مضاعف پیدا می‌کند. البته نه به شکل آنچه که در هجوم اخبار و اطلاعاتی می‌بینیم و امکان رمزگشایی‌ آنها برای مخاطب مشخص نیست بلکه به شکلی که اولویت‌ها را به شیوه‌ای منطقی برای مخاطب مشخص کند، ارتباط منطقی میان پدیده‌ها را تشریح کرده و توجه مخاطب به سمت و سویی رهنمون شود که در حالت عادی چندان مد نظر قرار نمی‌گیرند.
«صدای ایران»، روزنامه اینترنتی رسانه‌ی KHAMENEI.IR که از روزهای آغازین جنگ ۱۲ روزه رژیم صهیونی علیه ایران با مأموریتی که ذکر شد آغاز به کار کرد، حال و در زمان توقف آتش سعی دارد تا به‌صورت روزانه همراه ملّت ایران باشد. محورهای مهم و مرتبط را از لابه‌لای سیل اخبار و اطلاعات درست و نادرست بیرون کشیده، سره را از ناسره جدا کرده و وضعیت راهبردی جمهوری اسلامی ایران را آن‌گونه که هست روایت کند. «صدای ایران» صدای ملّت ایران خواهد بود و راوی ایستادگی و مقاومت آنها.
صد و چهارمین شماره «صدای ایران» به روح مطهر شهید علیرضا قاسمی تقدیم شده است.
این روزنامه اینترنتی هر شب حوالی ساعت ۲۲ در رسانه‌ی KHAMENEI.IR منتشر خواهد شد.

دریافت روزنامه اینترنتی «صدای ایران»؛ شماره صد و چهار

سرمقاله

* امواج جهانی مقاومت

* ناوگان جهانی صمود با بیش از ۵۰ کشتی و ۴۹۷ فعال از ۴۶ کشور به مثابه فریادی از وجدان بیدار بشری در ۹ شهریور ماه ۱۴۰۴ از بنادر مدیترانه به‌سوی غزه حرکت کرد تا محاصره ۱۸ساله این سرزمین را بشکند. این حرکت فراتر از انتقال غذا و دارو، یک کنش سیاسی-اخلاقی برای به چالش کشیدن سلطه‌گری ژئوپلیتیکی و محاصره‌ای است که گزارشگر سازمان ملل آن را بخشی از «نسل‌کشی» خوانده است. توقیف همه کشتی‌ها توسط نیروی دریایی اسرائیل در آب‌های بین‌المللی، همراه با بازداشت بیش از ۴۴۰ فعال صلح‌طلب نه تنها یک اقدام نظامی، بلکه تلاشی برای سرکوب همبستگی جهانی است.

ناوگان صمود با تنوع ملیتی یک ائتلاف فراملی بی‌سابقه را شکل داد که ریشه در اصول حقوق بشر و آزادی دریانوردی کنوانسیون ۱۹۸۲ دارد. این اولین بار است که ده‌ها کشتی به‌صورت جمعی به سمت غزه حرکت کردند تا محاصره اسرائیل را بشکنند. این حرکت با جلب توجه به قحطی تحمیلی اسرائیل در غزه، بی‌عملی جامعه بین‌المللی را به چالش کشید. اسرائیل با شناورهای جنگی، پهپادها و مواد شیمیایی به کشتی‌های غیرمسلح حمله کرد و با ادعای حمایت حماس، این اقدام را توجیه نمود، اتهامی که فعالان رسانه‌ای آن را «پروپاگاندا» خواندند. این استراتژی سرکوب که با حمایت آمریکا تقویت شده، بخشی از الگویی است که با توقیف کشتی‌هایی چون «مادلین» و «حنظله» در گذشته، هراس در بین کنشگران مدنی را هدف قرار داده است.

توقیف کشتی‌های ناوگان صمود و ربودن فعالان صلح‌طلب موجی از خشم جهانی را برانگیخته است. از اسپانیا که کاردار اسرائیل را احضار کرد، تا کلمبیا که هیئت دیپلماتیک اسرائیل را اخراج نمود و اعتراضات گسترده در رم، استانبول و دیگر کشورهای جهان، این حرکت به نماد مقاومت مدنی تبدیل شد. سازمان‌های حقوق بشری و گزارشگر سازمان ملل این اقدام را نقض قوانین بین‌المللی و بخشی از نسل‌کشی غزه دانستند. ناوگان صمود در بستر فروپاشی چندجانبه‌گرایی که در وتوی قطعنامه‌های آتش‌بس توسط آمریکا و طرح صلح فریبکارانه ترامپ-نتانیاهو نمایان شد، یک دیپلماسی مردمی را پایه‌گذاری کرد. این ناوگان با ایجاد شبکه همبستگی فراملی، نشان داد که وقتی دولت‌ها در برابر ظلم سکوت می‌کنند، مردم می‌توانند پرچم عدالت را برافرازند. با وجود توقیف کشتی‌ها، صمود یک بحران دیپلماتیک برای اسرائیل ایجاد کرده و توجه جهانی را به فاجعه غزه جلب نمود. این حرکت، آزمونی برای بازتعریف مقاومت مدنی در عصر ژئوپلیتیک است که با «بیداری بزرگ» جهانی، هویت استکباری دولت‌های حامی اسرائیل را به چالش می‌کشد. این حرکت پایان راه نیست بلکه آغازی برای فشار نهایی بر اسرائیل است. با وجود دستگیری و توقیف‌های متوالی دیروز ناوگان آزادی اعلام کرد که ۱۰ کشتی دیگر یکی از بنادر ایتالیا را به سمت غزه ترک کرده‌اند. صمود نه‌تنها محاصره غزه، بلکه سکوت جهانی را شکست و نشان داد که پایداری مردم می‌تواند آینده‌ای عادلانه‌تر را رقم بزند.


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: صدای ایران

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : پنجشنبه ۱۷ مهر ۱۴۰۴ | 20:5 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

طرح صلح ترامپ؛ طرحی برای نجات نتانیاهو از باتلاق غزه

در میانه‌ی جنگ آنگاه که اخبار و روایت‌های گوناگون اوج می‌گیرند و خیز بر می‌دارند و حتی برخی متخصص رسانه‌ای را در خود غرق می‌کنند - اخبار و روایت‌هایی که بعضاً حتی صحت و سقم‌شان هم مشخص نیست - سخن گفتن و روایت کردن از واقعیات، آن‌گونه که هستند نه آن‌گونه که دشمن آن را بازنمایی می‌کند، اهمیت و ضرورتی مضاعف پیدا می‌کند. البته نه به شکل آنچه که در هجوم اخبار و اطلاعاتی می‌بینیم و امکان رمزگشایی‌ آنها برای مخاطب مشخص نیست بلکه به شکلی که اولویت‌ها را به شیوه‌ای منطقی برای مخاطب مشخص کند، ارتباط منطقی میان پدیده‌ها را تشریح کرده و توجه مخاطب به سمت و سویی رهنمون شود که در حالت عادی چندان مد نظر قرار نمی‌گیرند.
«صدای ایران»، روزنامه اینترنتی رسانه‌ی KHAMENEI.IR که از روزهای آغازین جنگ ۱۲ روزه رژیم صهیونی علیه ایران با مأموریتی که ذکر شد آغاز به کار کرد، حال و در زمان توقف آتش سعی دارد تا به‌صورت روزانه همراه ملّت ایران باشد. محورهای مهم و مرتبط را از لابه‌لای سیل اخبار و اطلاعات درست و نادرست بیرون کشیده، سره را از ناسره جدا کرده و وضعیت راهبردی جمهوری اسلامی ایران را آن‌گونه که هست روایت کند. «صدای ایران» صدای ملّت ایران خواهد بود و راوی ایستادگی و مقاومت آنها.
صد و سومین شماره «صدای ایران» به روح مطهر شهید محمدحسین خاکی تقدیم شده است.
این روزنامه اینترنتی هر شب حوالی ساعت ۲۲ در رسانه‌ی KHAMENEI.IR منتشر خواهد شد.

دریافت روزنامه اینترنتی «صدای ایران»؛ شماره صد و سه

سرمقاله

* طرح صلح ترامپ؛ طرحی برای نجات نتانیاهو از باتلاق غزه

* غزه تسلیم‌شدنی نیست؛ چه با اعمال زور در یک جنگ تمام‌عیار نابرابر؛ و چه با تزویر از طریق طرحی که ظاهرش صلح و باطن آن خلع سلاح مقاومت و خالی کردن دست آن در برابر دشمن فریب‌کار کودک‌کُش است.


ظاهر طرح به‌اصطلاح صلح ترامپ، آزادسازی اُسرای اسرائیلی در برابر بازسازی غزه و آزادی زندانیان فلسطینی است؛ مقرر است که ابتدا حماس همه اسرای صهیونیست را یک‌جانبه آزاد کند تا نتانیاهو از زیر بار فشار افکار عمومی و سیاسی در داخل رژیم رهایی یابد؛ یعنی هدفی که نتانیاهو نتوانست از طریق سه سال جنگ به‌دست آورد با صلح تحمیلی ترامپ محقق کند.

طبق این طرح مقاومت فلسطین به طور کامل خلع سلاح خواهد شد و طرف فلسطینی نقشی در سرنوشت آینده غزه نخواهد داشت و یک شورای به‌اصطلاح صلح به ریاست ترامپ تشکیل می‌شود تا در مورد اداره غزه تصمیم‌گیری و اقدام کند. حتی طرف سازشکار فلسطینی (تشکیلات خودگردان) که سال‌ها به‌دنبال سراب صلح‌ اُسلو دویده است، در این طرح نقشی نخواهد داشت. نتانیاهو گفته به‌ هیچ‌ عنوان قرار نیست دولت فلسطینی و هیچ چشم‌اندازی که بدان منجر شود، در این طرح دنبال گردد. این بدین معنا است که هیچ طرف فلسطینی حتی تشکیلات خودگردان صلاحیت ندارد که در فرآیند صلح تحمیلی نقش‌آفرینی کند.

شورای صلح یک نیروی نظامی بین‌المللی برای استقرار فوری در غزه تدارک می‌بیند تا ارتش اسرائیل دغدغه‌ی خط مقدم مواجهه با غزه را نداشته باشد؛ در عین حال قرار نیست ارتش رژیم از غزه خارج شود، چرا که هم در حاشیه غزه خواهد ماند و هم در برخی از مناطق عمق.

هیچ چشم‌اندازی برای کشور یا دولت فلسطینی در این طرح مشاهده نمی‌شود. این طرح حتی ایده «دو دولت» را نیز به چالش می‌کشد، لذا طرح ترامپ را باید یک اقدام مهم در تقابل با روند به رسمیت شناختن دولت فلسطین، که امروز فرانسه و عربستان آن را دنبال می‌کنند، قلمداد کرد. ترامپ برای جلوگیری از روند به رسمیت شناختن دولت فلسطین، طرح تسلیم غزه را با ظاهرِ صلح ارائه کرده است تا اسرائیل را از فشار ناشی از روند شناسایی دولت فلسطین خارج کند.

مقاومت به ‌دنبال صلح واقعی است که مردم غزه را از زیر بار جنگ و نسل‌کُشی نجات دهد؛ خلع سلاح حماس مقدمه رنج غزه و شکستن عزم و اراده فلسطین است؛ وگرنه مقاومت نه مخالف بازسازی غزه است و نه راه حل عادلانه که براساس آن با تبادل اُسرا، زندانیان فلسطینی هم آزاد می‌شوند. جهان اسلام این موضع عادلانه مقاومت را درک می‌کند.

راه حل همان است که سال‌ها پیش برای حل مسئله‌ فلسطین مطرح شد؛ همه فلسطینی‌ها اعم از مسلمان و مسیحی و یهودی در یک روند دمکراتیک، آزادانه سرنوشت کلی سرزمین فلسطین را در یک همه‌پُرسی تعیین کنند.


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: صدای ایران

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : پنجشنبه ۱۷ مهر ۱۴۰۴ | 20:3 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

اندلسی کردن ایران

اندلس بخشی از شبه جزیره ایبری در جنوب شرقی پرتغال است این منطقه در حاکمیت ۸۰۰ ساله مسلمانان بوده است... و ، تاریخ تخیّلی سقوط آندلس ، شما با شنیدن کلمه «آندلس» به یاد چه چیزی می‌افتید؟ در این سلسله مقالات از وبلاگ هدایت - حُجَّةُ الاسلام باقری پور | با طلوع و غروب آندلس و اندلسی کردن ایران آشنا میشوید . پس تا پایان مقالات همراه ما باشید


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: اندلسی کردن ایران

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : پنجشنبه ۱۷ مهر ۱۴۰۴ | 20:1 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

اندلسی کردن ایران

اندلس بخشی از شبه جزیره ایبری در جنوب شرقی پرتغال است این منطقه در حاکمیت ۸۰۰ ساله مسلمانان بوده است... و

تاریخ تخیّلی سقوط آندلس
شما با شنیدن کلمه «آندلس» به یاد چه چیزی می‌افتید؟
سطح معلومات عمومی ما از سرزمین آندلس به شنیده‌هایمان از سخنرانی‌ها و احیاناً مطالعات گذری و پراکنده در متون خبری محدود می‌شود. داستانی بارها گفته شده از سقوط سرزمین‌های اسلامی اسپانیا با نفوذ بی‌بندوباری و عیش و عشرت در جوانان مسلمان. اما آیا حقیقت همین‌قدر ساده و سر راست است؟
...
این ادبیات که روش تصرف اندلس رواج فحشا و فساد بوده... در نوشته های فارسی دست بدست شده و نقل شده مکرر در آثار شهید مطهری هم آمده بدون آن که ایشان مأخذی برای آن نقل کند...
همچنین در کتاب «مناظره دکتر و پیر» اثر شهید هاشمی‌نژاد به تفصیل از تمدن مسلمانان سخن گفته و به اندلس که رسیده، از داستان انحطاط آن با رواج میخوارگی و بی حجابی دختران نصارا و جز اینها یاد کرده است...
تا جایی که این مطلب توسط رهبری هم مطرح میشود. ایشان در این‌باره فرموده‌ اند:
«سیاست امروز، سیاست اندلسى کردن ایران است! ... روزگارى مسلمانان در جنوب اروپا و در اسپانیا تا جنوب فرانسه، کشورى اسلامى ‌ به‌وجود آوردند. این کشور مهد تمدن شد و علم در اروپا از همان تمدن اندلسی قرون اولیه ‌اسلام شکوفا گردید... اروپایی‌ها وقتى خواستند اندلس را از مسلمانان پس بگیرند، اقدامى بلند مدت‌ کردند... آنها به فاسد کردن جوانان پرداختند و در این راستا انگیز‌ه‌هاى ‌مختلف مسیحى، مذهبى یا سیاسى داشتند. یکى از کارها این بود که تاکستان‌هایى را وقف کردند تا شراب آنها را به طور مجّانى در اختیار جوانان قرار دهند! جوانان را به سمت زنان و دختران خود سوق دادند تا آنها را به شهوات آلوده کنند! گذشت زمان راه‌هاى اصلى براى فاسد یا آباد کردن یک ملت را عوض نمى‌کند. امروز هم آنها‌ همین کار را مى‌کنند.»
و...

در این سلسله مقالات از وبلاگ هدایت-حُجَّةُ الاسلام باقری پور | با طلوع و غروب آندلس و اندلسی کردن ایران آشنا میشوید

پس تا پایان مقالات همراه ما باشید


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: اندلسی کردن ایران

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : پنجشنبه ۱۷ مهر ۱۴۰۴ | 19:48 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

اندلسی کردن ایران

اندلس بخشی از شبه جزیره ایبری در جنوب شرقی پرتغال است این منطقه در حاکمیت ۸۰۰ ساله مسلمانان بوده است.

تاریخ سیاسی اندلس

فینیقی‌ها در حدود سال 1200ق. م. برای گسترش بازرگانی خود، وارد شبه جزیره ایبری شدند و به ‌تدریج بر منطقه یونان چیره گشتند. در حدود850ق. م. کارتاژها جنوب ‌اندلس را تصرف کردند و بعدها میان آنان و رومیان نبردهایی رخ داد که موجب شد رومیان بتوانند تا 409 م. بر ‌اندلس فرمانروایی کنند. هجوم قبایل بربر و ضعف رومیان و آمدن طوایف واندال و ویزیگُوت‌ها از کوه‌ های پیرنِه باعث انقراض حکومت رومیان بر ‌اندلس شد. ویزیگوت‌ها توانستند تا اوایل قرن هشتم م. که مسلمانان وارد ‌اندلس شدند، بر این سرزمین تسلط یابند[۱۶]. هم‌زمان با آمدن مسلمانان، ‌اندلس از هر جهت دچار ناتوانی بود و ساختار اداری بیماری داشت و هرکس که می‌توانست، بر دیگران ستم می‌کرد[۱۷]. سرزمین ‌اندلس از قدیم به داشتن معادن[۱۸]، محصولات زراعی و تجارت شکوفا شهرت داشت و همین عامل اصلی هجوم اقوام بیگانه به این سرزمین‌های دور بوده است[۱۹]. برخی باور دارند که مسلمانان نه برای سلطه بر دارایی ‌اندلس، بلکه به قصد رهایی اقوام دیگر از جهالت و بردگی و برای گسترش جهاد اسلامی و نبرد در راه خدا، ‌اندلس را فتح کردند و تاکید بر عامل و انگیزه مادی، ساخته پندار خاورشناسان است[۲۰]. در منابع، فتح مغرب اسلامی تا هنگام فتح ‌اندلس، به‌صورت تدریجی و در هشت مرحله وصف شده که در هر مرحله، بخشی از سرزمین‌ها به تصرف مسلمانان درمی‌آمد تا این‌که فتح ‌اندلس، این فتوحات را کامل کرد[۲۱]. به سال 92 ق. موسی بن نُصَیر، حاکم اِفریقیه، سپاهی به فرماندهی غلام خود، طارق بن زیاد، روانه ‌اندلس کرد. طارق با همکاری و حمایت شورشیان مخالف ویزیگوت‌ها، توانست به آسانی پاره‌ ای از شهرهای ‌اندلس را تصرف نماید و به‌سوی شمال رود و در کمتر از یک سال همه مناطق ‌اندلس را تسخیر کند[۲۲]. موسی بن نصیر در 93 ق. از جبل طارق گذشت و به شمال شبه جزیره ایبری رفت و راهی طُلَیطُله شد و طارق به استقبالش آمد. موسی بن نصیر نبردهایی فراوان با اروپاییان به‌ویژه فرانسویان کرد و پیروزی‌های بزرگی نصیب مسلمانان نمود[۲۳]. او دژهای ‌اندلس را مستحکم کرد و فرزندش را به جای خویش گماشت[۲۴]. آن‌گاه که سلیمان بن عبدالملک به خلافت رسید، موسی بن نصیر را زندانی و جریمه کرد و فرمان داد فرزندش را به قتل برسانند. در این دوره، ‌اندلس بخشی از ولایت افریقیه در قلمرو خلافت دمشق بود و حاکمان آن‌جا را والیان افریقیه )تونس فعلی) که در قیروان اقامت داشتند، تعیین می‌کردند. در نصب والیان، از سیاستی ویژه پیروی می‌شد و هیچ ‌گاه حکومت با دوام به این والیان سپرده نمی‌ش[۲۵]. به سال 100 ق. عمر بن عبدالعزیز، سَمح بن مالک خُولانی را که در کشورداری و جنگاوری شهرت داشت، به امارت ‌اندلس برگزید. سمح خولانی اصلاحات عمرانی و مالی در ‌اندلس صورت داد و سرکشان را مهار کرد و فتوحات را ادامه داد و تا جنوب فرانسه پیش رفت[۲۶]. او نخستین کسی بود که قرطبه را به پایتختی برگزید. تا سده پنجم ق. این شهر هم‌چنان پایتخت بود[۲۷]. موسی بن نصیر : به سال ۹۲ق. موسی بن نصیر، حاکم افریقیه، سپاهی به فرماندهی غلام خود، طارق بن زیاد، روانه اندلس کرد. طارق با همکاری و حمایت شورشیان مخالف ویزیگوت‌ها، توانست به آسانی پاره‌ای از شهرهای اندلس را تصرف نماید و به سوی شمال رود و در کمتر از یک سال همه مناطق اندلس را تسخیر کند. [۲۴] . موسی بن نصیر در ۹۳ق. از جبل طارق گذشت و به شمال شبه جزیره ایبری رفت و راهی طلیطله شد و طارق به استقبالش آمد. موسی بن نصیر نبردهایی فراوان با اروپاییان به ویژه فرانسویان کرد و پیروزی‌های بزرگی نصیب مسلمانان نمود. [۲۵] . او دژهای اندلس را مستحکم کرد و فرزندش را به جای خویش گماشت. [۲۶] . آن گاه که سلیمان بن عبدالملک به خلافت رسید، موسی بن نصیر را زندانی و جریمه کرد و فرمان داد فرزندش را به قتل برسانند. در این دوره، اندلس بخشی از ولایت افریقیه در قلمرو خلافت دمشق بود و حاکمان آن جا را والیان افریقیه (تونس فعلی) که در قیروان اقامت داشتند، تعیین می‌کردند. در نصب والیان، از سیاستی ویژه پیروی می‌شد و هیچگاه حکومت با دوام به این والیان سپرده نمی‌شد.[۲۷] [۲۸] . به سال ۱۰۰ق. عمر بن عبدالعزیز، سمح بن مالک خولانی را که در کشورداری و جنگاوری شهرت داشت، به امارت اندلس برگزید. سمح خولانی اصلاحات عمرانی و مالی در اندلس صورت داد و سرکشان را مهار کرد و فتوحات را ادامه داد و تا جنوب فرانسه پیش رفت.[۲۹] . او نخستین کسی بود که قرطبه را به پایتختی برگزید. تا سده پنجم ق. این شهر همچنان پایتخت بود.[۳۰] . تقسیم بندی تاریخ اندلس : تاریخ اندلس در دوران ۸۰۰ ساله مسلمانان به چند دوره تقسیم می‌شود: از ۹۲ تا ۱۳۸ق. یعنی فتح اسپانیا به دست طارق بن زیاد تا روی کارآمدن امویان اندلس. از ۱۳۸ تا ۴۲۲ق. که حکومت امویان اندلس به طول انجامید و در این دوره، بیش از ۱۶ امیر اموی، از عبدالرحمن داخل تا هشام بن محمد، به حکومت رسیدند.[۳۱] [۳۲] . در روزگار اموی، تختگاه امیران از طلیطله (تولدو) که در روزگار گوت‌ها اعتبار داشت، به قرطبه تغییر یافت.[۳۳] [۳۴] [۳۵] . فاطمیان همواره در ستیز با حاکمان اندلس بودند؛ اما نتواستند بر آن سرزمین چیره شوند.[۳۶] [۳۷] . از۴۲۲ تا ۴۷۹ق. که دوره ملوک الطوایفی بود و حدود ۳۹ حاکم محلی در سرزمین‌های گوناگون اندلس به حکومت رسیدند.[۳۸] [۳۹] . از ۴۷۹ تا ۵۴۳ق. که دوره حکومت مرابطون بود و یوسف بن تاشفین مرابطی در نبرد با شاه کاستیل در۴۷۹ق. در زلاقه نزدیک بطلیوس، بیشتر سرزمین‌های از دست رفته را بازگرداند و چند سال بعد ملوک طوایف را از میان برد و تنها به هودیان اجازه داد تا در سرقسطه (زاراگزا) باقی بمانند.[۴۰] [۴۱] . از۵۴۳ تا ۶۳۲ق. که دوره حکومت موحدون بود و اندلس دچار نابسامانی شد و مسیحیان سرزمین‌های بسیار را تصرف کردند. در اواخر سده هفتم ق. جز در غرناطه و چند شهر کوچک، جایی برای حکومت مسلمانان باقی نمانده بود.[۴۲] [۴۳] . از سال ۶۳۲ تا ۸۹۷ق. حکومت خاندان بنی نصر برقرار گشت. اما پس از سقوط موحدون و سیطره مسیحیان بر سراسر اسپانیا، حاکمیت مسلمانان بر سرزمین‌های اندلس یکسره برچیده شد. مسیحیان پس از سلطه بر سرزمین اندلس، برای خوارشماری، باقیمانده مسلمانان اندلس را موریسکوها (مور کوچک یا به اصطلاح عربی مدجنین[۴۴] نامیدند.[۴۵] . اَندُلُس بخشی از شبه جزیره ایبری در جنوب شرقی کشور پرتغال، در حاکمیت 800 ساله مسلمانان بوده است. در صدر اسلام، مسلمانان با گذشتن از تنگه جبل الطارق، فاصله کوتاه میان شمال آفریقا و اسپانیا را طی کردند و با فتح آن سرزمین، نام آندلس را بر آن نهادند. در طی قرن‌ها حکومت مسلمانان، آندلس پیشرفت‌های بسیاری کرد، بطوریکه به اعتقاد برخی پایه ‌گذاررنسانس علمی دراروپا وعاملی برای ایجاد امپراتوری قدرتمند اسپانیا درقرون ۱۷- ۱۵ بود. درحال حاضرتعداد مسلمانانی که دراسپانیا زندگی می‌کنند یک میلیون نفراست که 10% از آنها اسپانیایی و باقی مسلمانان مهاجران کشور‌های اسلامی ‌می‌باشند. اسپانیا با نام رسمی پادشاهی اسپانیا، کشوری در جنوب غربی اروپا که در اواخر قرن نخست هجری به قلمرو اسلامی افزوده شد و اندلس نام گرفت و طی هشت قرن حضور مسلمانان در این منطقه، تمدن اسلامی در آن شکوفا شد. از اواسط قرن دوم هجری، تفکرات شیعی و جنبش‌های شیعی بر ضد امویان در اندلس شکل گرفت و در سال ۴۰۷ق، پس از سقوط امویان، دولت شیعی حمودیان در این منطقه برپا شد. مسلمانان به مدت ۷۸۱ سال (از سال ۷۱۱ تا ۱۴۹۲) بر اندلس و نقاط دیگر اسپانیا حکومت کردند. در این دوران تاریخ ‌نگاری مسلمانان در اندلس رشد چشم‌گیری یافت، که اوج آن توسط خاندان رازی است. اندلس به عنوان یک حوزه یا حوزه‌های حکومتی، با موفقیت استانی از خلافت اموی را که توسط خلیفه ولید یکم آغاز شده بود، تشکیل داد. پایان حکومت مسلمانان بر اندلس همراه با تشکیل دادگاه ‌های تفتیش عقاید به منظور مسیحی کردن مسلمانان و اخراج مسلمانان اندلس به شمال آفریقا بود که با مقاومت ناکام مسلمانان همراه بود. در سال ۹۲ق، موسی بن نصیر، کارگزار ولید بن عبدالملک حاکم اموی در «افریقیه»، سپاهی به فرماندهی طارق بن زیاد را مأمور فتح اندلس کرد. اندلس نامی است که مسلمانان به بخشی از شبه جزیره ایبری در کنار دریای مدیترانه، واقع در جنوب اسپانیا و جنوب شرقی پرتقال و گاه به تمام آن داده‌اند.[۱] اندلس در این هنگام دچار اختلافات داخلی بود. سپاه طارق از تنگه ‌ای بین قاره آفریقا و اروپا - که بعدها به نام «تنگه جَبَلُ الطّارق» مشهور شد- گذشت و شهرهای «اَسْتَجه»، «مالَقه»، «غَرْناطه»، «قُرْطَبه»، «اِلْبیرَه» و «طُلَیطُلَه» را تصرف کرد. سپس سپاه طارق توانست بر سواحل جنوبی «خلیج بیسکی» سلطه یابد و در مدت یک سال تمام اسپانیا را از شمال تا جنوب فتح کند. بر اساس آمار رسمی، امروزه بیش از یک میلیون و پانصد هزار مسلمان در اسپانیا زندگی می‌کنند که حدود ۲۰۰ هزار نفر از آنان ملیت اسپانیایی دارند. اسپانیا چهارمین کشور اتحادیه اروپا از حیث تعداد مسلمانان پس از انگلیس، فرانسه و آلمان است. در بیست سال منتهی به سال ۲۰۱۰ میلادی، بیش از ۳۰ هزار اسپانیایی مسلمان شده‌ اند. مادرید با رقم بین ۲۰۰ تا ۳۵۰ هزار مسلمان، ایالت کاتالونیا با مرکزیت بارسلون، استان اندلس وسپس مورسیا، چهار مرکز اصلی زندگی مسلمانان در اسپانیا است.[۲] . بنابر گزارش اتحادیه جوامع اسلامی اسپانیا، مسلمانان حدود ۴ درصد جمعیت این کشورند که ۶۰ درصد مهاجر و ۴۰ درصد اسپانیایی هستند. بیشتر مسلمانان اسپانیا مراکشی‌ تبار هستند؛ با این حال جمعیت قابل توجهی از مسلمانان پاکستانی و سنگالی نیز در شهرهایی مانند بارسلونا، والِنْسیا و لُگَرنیو زندگی می‌کنند.[۳] . ۴۵ سال پس از فتح اندلس، فردی از خاندان بنی امیه به نام عبدالرحمن با کمک هواداران خود در اندلس به حکومت رسید و حکومت مستقل امویان را تأسیس کرد. در طول سه قرن فرمانروایی امویان در اسپانیا، مسلمانان تقریبا تمام این شبه جزیره را تحت کنترل خود درآوردند. در این دوره شهر قرطبه به یکی از فوق‌العاده‌ترین شهرهای قرون وسطی تبدیل شد و در محل یک معبد رومی، مسجد و مدرسه و بیمارستانی بنا گردید که تا امروز به عنوان یکی از بناهای تاریخی از زمان اوج شکوفایی تمدن اسلامی در اسپانیا باقی مانده است. در نتیجه مجاورت و پیوند فاتحان مسلمان و اسپانیایی‌ها، نسلی نو پدید آمد که در تاریخ اسلام به «مولّدان» (عرب‌های دورگه) معروف شده‌ اند. بسیاری از اینان نام‌های عربی خود را حفظ کردند. مسیحیان اندلس نیز با مسلمانان همزیستی داشتند و در عین حفظ دین خود، به عربی صحبت می‌کردند و از این رو مستعربون یا «عجم الذمه» نام گرفتند.[۴] . در مجموع، مسلمانان تقریبا هشت قرن در اندلس زندگی کردند و در این مدت توانستند پایه‌های تمدنی درخشان و ریشه‌ دار را پی ریزی کنند و در زمینه‌های علمی، فکری و فلسفی به پیشرفت‌های چشمگیری دست یابند و در نتیجه بسیاری از علمای شرق را به خود جذب کنند و بسیاری از دانشمندان بزرگ را پرورش دهند که هر کدام از آنها آثار بسیار ارزنده علمی و فلسفی و ادبی پدید آورده‌اند. این تمدن چنان گسترده و درخشان بوده که بسیاری از علمای اندلس و شمال افریقا، درباره تاریخ اندلس و تمدن آن کتاب‌هایی تالیف کرده‌ اند.[۵] . نخستین نفوذ تشیع در اندلس در میان بَرْبَرهایی بود که در پیروزی‌ها با اعراب مشارکت داشتند و انحصارطلبی آنها را درگرفتن غنیمت‌های جنگی به چشم دیده بودند. بربرها بیشتر در مناطق کوهستانی همچون الجوف و البیره استقرار یافته بودند.[۶] فرهنگ شیعی از دو راه به‌ اندلس وارد شد: از طریق اندلسی‌هایی که به مشرق می‌آمدند و فرهنگ شیعی را به ویژه از عراق که محل اجتماع شیعیان بود و نیز از مصر یا مغرب برمی‌گرفتند. از طریق شرقی‌هایی که به طور مستقیم به عنوان «داعی» در اندلس فعالیت می‌کردند. نخستین کسی که با سفر به شرق بخشی از فرهنگ شیعی را به ‌اندلس منتقل کرد، «محمد بن عیسی قُرطُبی» معروف به اعشی (م۲۲۱ق.) است. او در اندلس از فضایل امام علی علیه السلام سخن می‌گفت. از همان آغاز تأسیس دولت اموی در اندلس، قیام‌هایی در اندلس روی داد که تا حد زیادی ریشه‌ های شیعی داشت: اولین قیام، به سرپرستی عبداللّه بن سعد بن عمار بن یاسر روی داد. او یک فرمانده اموی در دمشق بود ولی پس از کشته شدن عمار یاسر در واقعه صفین، پیوسته در حمایت از خلافت امام علی علیه السلام و جهاد با معاویه، فعالیت می‌کرد. او علیه یوسف الفهری، حاکم اندلس، قیام کرد ولی در سال ۱۴۳ق. توسط عبدالرحمن داخل، سرکوب شد.[۷] . در سال ۱۴۶ق. عَلاء بن مُغیث جُذامی قیام کرد و همچون سپاهیان عباسی، پرچم‌های سیاه را علامت خود قرار داد. قیام او نیز که صِبغه ورنگ و بوی شیعی داشت توسط عبدالرحمن داخل درهم شکسته شد و بزرگان آن به قتل رسیدند. در سال ۱۶۵ق. حسین بن یحیی بن سعد بن عباده انصاری، از یک خاندان شیعی قیام کرد. هرچند این قیام در ظاهر به نام محبت اهل بیت و تشیع علی(ع) بود ولی در واقع به هدف رسیدن به حکومت روی داد، چرا که در نهایت حسین بن یحیی با عبد الرحمن داخل، راه آشتی و سازش در پیش گرفت و بر دوستِ شیعه خودش سلیمان بن یقظان طغیان کرد و تغییر مسیر داد. بزرگترین حرکت شیعی در اندلس که یک انقلاب بربری به حساب میآمد، حرکتی است که در منطقه سنتایر به رهبری شقیا بن عبد الواحد مکناسی پدیدار شد. او از اهالی وادی الحجارة بود و مادرش فاطمه نام داشت و از این رو، خودش را فاطمی و از خاندان پیامبر و از شُرَفاء می‌شمرد. او در میان مردم به نام عبیداللّه بن محمد شهرت داشت و در آغاز، معلم کودکان بود و درس قرآن و فقه داشت و از همین طریق عقاید خود را انتشار میداد. در آن روزگار، شغل معلمی یکی از شیوه‌ های فاطمیون مصر برای نفوذ در جوامع اسلامی بود. قیام عبیداللّه از سال ۱۵۱ تا ۱۶۰ق. ادامه پیدا کرد و بعد از مرگ او نیز شاگردانش به عقاید او پایبند باقی ماندند و رهبری حرکت به عهده وجیه غسّانی افتاد. وی از فرماندهان لشکر عبدالرحمن داخل بود که به حرکت شیعی عبیداللّه بن محمد پیوست.[۸] . در سال ۲۳۷ق. قیامی شیعی در پایتخت اندلس (قرطبه) روی داد. رهبر این حرکت معلمی دیگر بود که عقاید باطنی داشت و حرکت او شیعی به حساب می‌آمد. او را منتسب به اسماعیلیه باطنیه دانسته ‌اند. این قیام‌های محلی و ناموفق که در جای جای اندلس و در حکومت اموی روی میداد، نشانگر وجود زمینه‌ های مساعد در میان طبقات مردم جامعه بوده است. حکومت بنی ‌حمود : خلافت امویان قرطبه در سال ۴۰۷ق. به دست علی بن حمود از نوادگان امام حسن علیه السلام سقوط کرد[۹] و تمام کوشش‌ها در برگرداندن آن بی‌ نتیجه ماند. در این زمان زمینه تبلیغات شیعی که سال‌ها در اندلس سابقه داشت، فراهم گردید و علویان با استفاده از این فرصت، به تشکیل نخستین دولت شیعی اقدام کردند که در اندلس به نام آن خطبه خوانده شد. این دولت، دولتِ حمودی بود که تنها نیم قرن دوام آورد. حمود‌یان از نظر خاندانی، به ادریس بن حسن علوی منسوب بودند که در سال ۱۷۲ق نخستین دولت علوی )ادریسیان( را در غرب اسلامی پدید آورد. علی بن حمود نخستین خلیفه حمودی، با این که اصالتا عرب بود، بیشتر وقت‌ها به زبان بربری صحبت می‌کرد. امیرنشین‌های مستقل بربری نیز دعوت دولت حمودی را پذیرفتند، از جمله دولت بنی‌زیری صنهاجی در غرناطه که گرایش شیعی آنها تا پایان دولت ‌شان بر جای ماند. در این دوره شاهد نوعی آزادی اندیشه هستیم که در تمامی دوران خلافت امویان از آن خبری نبود. این آزادی سبب شد تا بسیاری از باورهای شیعی آشکار شود بدون آن که نیروی حکومتی خاصی آن را تحت فشار قرار دهد. در سایه این آزادی اندیشه، گونه‌ها و اقسام فرهنگ‌های شرقی در اندلس رواج یافت.این درحالی بود که در خلافت امویان، در این زمینه رقابت سختی وجود داشت. امویان تنها آن چه را که موافق و هم آهنگ با روحیۀ حاکم بر اندلس بود اجازه می‌دادند.[۱۰] در یک جمع بندی کلی می‌توان گفت که با وجود موانع بسیار، از آنجا که فرهنگ شیعی دارای مواضع عدالت خواهانه و حق طلبانه بود و هم چنین مبانی اصولی و منطقی داشت، توانست درجامعه اندلس جای پایی برای خود باز کند و حتی به ابراز وجود سیاسی چند ساله نیز موفق شد، ولی آن چه مسلم است این که فرهنگ اصیل شیعه دوازده امامی، هیچ گاه در اندلس بروز جدّی نیافت. واقعیت این است که حمودی‌ها تاحد زیادی شیعیان معتدل بودند، به طوری که دولت آنها رنگ مذهبی قوی نداشت و آنها، مذهبی که از هر جهت ابعاد آن روشن باشد و فلسفه‌ای که بر پایه‌های ثابتی بنا شده باشد و فقهی که آنها را از دیگران متمایز کند نداشتند، آن‌گونه که دولت فاطمیان یا دولت آل بویه در ایران چنین بودند. حمودی‌ها به درستی به بعضی از مبانی عمومی تشیع باور داشتند، اما فقط آنچه در راستای مطامع سیاسی‌شان دنبال می‌کردند.[۱۱] . این دولت یکی دیگر از دولت‌های شیعی عربی است که در نیمه دوم قرن پنجم هجری توانست بخش‌هایی از اندلس را تصرف کند. این دولت، عظمت دولت فاطمیان و امکانات آن را نداشت اما کتابخانه بنی عمار در پایتخت‌شان، طرابلس، بیش از یک میلیون کتاب داشت. در این دولت نهضت علمی و فکری مهمی در طرابلس شکل گرفت که دانشمندان و دانشجویان را از هر جای دنیا به این سرزمین جذب کرد تا آنجا که دانشمند بزرگ اندلسی احمد بن طلیطلی از اندلس به این سرزمین روی آورد و بنی عمار سرپرستی و اداره کتابخانه بزرگ خود را به او واگذار کردند.[۱۲] . در دوره حکومت حمودیان در اواخر قرن پنجم هجری، ادبیات شیعه در اندلس رواج یافت. در این دوره، تعدادی از شاعران در مدح پیامبر ص و اهل بیت شعر سرودند که در آنها، مراثی فراوانی نیز پیرامون واقعه کربلا و ماتم امام حسین ع یافت میشود و مردم به شنیدن آن شوق فراوان نشان میدادند. در این میان، ابن دراج مشهورترین و اولین شاعری است که با اسلوبی حزین، گریه بر امام حسین(ع) را ترویج نمود و اشعار او مقدمه ‌ای برای اشعار دیگران شد.[۱۳] اشعار حزین ابن دراج در مورد اسرای آل البیت، و بد رفتاری با آنان و وقایع حزنآور ایتام آل محمد(ص)، همزمان با گرفتاری‌های مسلمانان در اندلس و آوارگی آنها، طرفداران فراوانی یافت که در حقیقت به صورت بیان حال مسلمانان و خانواده‌ های آنان بود. ابن درّاج هر چند در مدح و مراثی اهل بیت اشعار فراوان و مضامین بلندی دارد، لیکن هرگز عقاید شیعه را در کلمات خود نیاورده است. اولین شاعری که عقاید مخصوص شیعی را که متضمن عصمت و وصایت است، در اشعار خود آورد، ابن حناط است. در اواخر قرن ششم و اوایل قرن هفتم، به پیروی از سبک ابن دراج، مدائح نبوی و اشعار حزن بر اهل بیت رواج پیدا کرد. در این دوره، بسیاری از خاندان‌های بزرگ که شاهد کشتارها و مظالم فراوان و هرج و مرج روزگار و سقوط امراء و خلفاء بودند، گروهی را میفرستادند تا اشعار و مدایح نبوی و مراثی بکاء بر حسین شهید و درخواست شفاعت نبوی را، در روضه نبوی در مدینه منوره بخوانند و در سایه تقرب به پیامبر و اهل بیت، طالب عفو گناهان و تقصیرات در درگاه خداوند شوند. از میان این خاندان‌ها و شعراء، ابو بحر صفوان بن ادریس تجیبی مرسی (متوفای ۵۹۸ق. را میتوان نام برد که کتابی در آثار و برکات بکاء بر امام حسین و اهل بیت نوشته است.[۱۴] دیگری محمد بن عبدالرحمن تجیبی (متوفای۶۱۰ق.) است که کتاب «مناقب السبطین الحسن و الحسین» را نوشته است.[۱۵] دیگری ناهض الوادی (متوفای ۶۱۵ق.) است که قصیده‌ای در بکاء حسین گفته است.[۱۶] و سرانجام ابو عمران موسی بن عیسی بن المناصف (متوفای ۶۲۷ق.) «ارجوزه‌ فی مقتل الحسین» را در مدح پیامبر و مصائب اهل بیت سروده است.[۱۷] . نسبت فراوانی جمعیت شیعیان به مسلمانانی که در آنجا وجود دارد نابرابر است. اگر حدود یک میلیون نفر مسلمان در اسپانیا وجود داشته باشد، می‌توان گفت کمتر از ۵۰ هزار شیعه در این کشور وجود دارد. که از این تعداد ۱۰ هزار نفر ایرانی هستند و تعدادی عراقی، لبنانی، پاکستانی و مناطق دیگر از شیعیان مهاجر هستند. حدود دو هزار نفر پاکستانی که در بارسلون زندگی می‌کنند، شیعه هستند و تعداد لبنانی‌ها و عراقی‌های شیعه ساکن مادرید به ۲۰۰-۳۰۰ نفر می‌رسد.[۱۸] . جعفر گنزالس: او با خواندن کتابی با نام «برادر پیغمبر» اثر شیخ محمد جواد شری محقق و اندیشمند لبنانی مقیم آمریکا مذهب شیعه را پذیرفت. سپس برای آشنایی بیشتر با مکتب اهل‌بیت راهی ایران شد و در سن ۴۰ سالگی فراگیری علوم اسلامی در حوزه علمیه قم را آغاز‌کرد. گنزالس طی ده سال قرآن را به زبان اسپانیایی ترجمه کرد و همچنین تاکنون «تفسیر سوره حمد»، آثاری از امام خمینی همچون «ولایت فقیه»، «رساله عملیة» امام خمینی، «چهل حدیث» و «آداب الصلاة» را به زبان اسپانیایی ترجمه‌ کرده‌ و در حال حاضر نیز در پایگاه اینترنتی «اسلام اسپان» اسپانیا مشغول فعالیت است.[۱۹] . "عبدالغنی المعمار" رئیس مرکز فرهنگی شیعیان مادرید میکائیل آلوارز بنیانگذار جامعه اسلامی بیعت الله، امام جماعت مسجد امام رضا(ع) در سویا و نویسنده کتاب امام رضا به زبان اسپانیایی . مرکز فرهنگی امام علی (ع): این مرکز در بیش‌تر شهرهای مهم اسپانیا شعبه دارد. مرکز فرهنگی اهل البیت (ع) مادرید . مرکز فرهنگی شیعیان مادرید . موسسه آل البیت: این موسسه زیر مجموعه موسسه جهانی آل البیت است. ریاست شعبه این موسسه در اسپانیا با موسی اعسم است. مرکز شیعی بیعة الله در سویا . حسینیه عراقی‌ها در مادرید . حسینیه شیعیان پاکستانی در بارسلونا . حسینیه امام رضا در مالاگا . فعالیت مراکز شیعی، که به اهتمام مسلمانان لبنانی، ایرانی و عراقی اداره می‌شود، به دلیل مشی انقلابی آنان و حساسیت دولت اسپانیا و نیز ضعف بنیه مالی محدوداست.


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: اندلسی کردن ایران

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : پنجشنبه ۱۷ مهر ۱۴۰۴ | 19:47 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

پايان حاكميت اسلام در اندلس اسپانيا پس از يورش مسيحيان 19ژانویه1492م870ش

پايان حاكميت اسلام در اندلس اسپانيا پس از يورش مسيحيان (1492م) از اوايل قرن هشتم ميلادي برابر با اواخر اولين قرن هجري، مسلمانان كه بيش از نيم قرن از حكومتشان در جنوب غربي آسيا و شمال افريقا مي‏گذشت به اسپانيا لشكركشي كردند و آن را ضميمه حكومت اسلامي نمودند. در طول صدها سال حكومت مسلمانان در اسپانيا كه به اندلس شهرت يافته بود، مراكز متعدد فرهنگي و اقتصادي به وجود آمده و شهرهاي فراواني ساخته و تجديد بنا شد. در اواخر قرن پانزدهم ميلادي، اندلس دستخوش موج عظيمي از حملات پي در پي مسيحيان گرديد و قلمرو مسلمانان، در شرق و غرب، يكي پس از ديگري به دست مسيحيان افتاد. در طي حملات بعدي، بسياري از شهرهاي غربي به تصرف مهاجمان مسيحي درآمد و از آن پس، اوضاع اندلس رو به پريشاني نهاد. حملات سنگين مسيحيان باعث تضعيف بيشتر قواي مسلمانان و كاهش قدرت آنان گرديد و مسيحيان را در تصرف ديگر شهرهاي اندلس، مصمم‏تر ساخت. پس از چندي پرتغالي‏ها سرزمين‏هاي جنوب غربي را مورد تجاوز قرار داده و علي رغم تحمل تلفات فراوان، با تصرف نقاط مختلف اندلس شامل قرطبه و اِشبيليه، آخرين ضربات را بر پيكر اندلس وارد آوردند. هنوز مدت زيادي از اين تجاوزات نگذشته بود كه تمام شهرهاي اسلامي اندلس در شمال، غرب و شرق به دست مسيحيان افتاد و از فرمان‏روايى پهناور و مقتدر مسلمانان در اندلس، جز غرناطه در جنوب و چند شهر كوچك، ديگر چيزي باقي نماند. سرانجام مهاجمان مسيحي با حمله اي وسيع و پس از 9 ماه محاصره، شهر غرناطه، آخرين پايگاه مسلمانان در اندلس را كه در دوران شكوفايى تمدن اسلامي در طي چندين قرن به عنوان مهد اين تمدن به شمار مي‏رفت، در 19 ژانويه 1492م تصرف كردند و به اين ترتيب اندلس پس از حدود 800 سال به طور كلي از دست مسلمانان خارج شد. مسلمانان در هنگام حكومت خود در اندلس، در نشر فرهنگ و تمدن اسلامي كوشيدند و تمدني درخشان با شهرهاي آباد، كشاورزي، صنايع و معماري پرشكوه به وجود آوردند. بدين وسيله بود كه تمدن اسلامي و قسمت مهمي از علم و ادب يونان از طريق اسپانيا به اروپاي غربي انتقال يافت. و از ميان مسلمانان اندلس، دانشمندان بزرگي در علوم گوناگون ظاهر شدند و در بسط تمدن اسلامي كمك شاياني كردند.

نقش فساد اخلاقی در انحطاط تمدن اسلامی در آندلس

از مهترین عوامل سقوط آندلس که همه منابع در تأثیر تام آن مشترک هستند، شیوع فساد (مخصوصا فساد اخلاقی) در آندلس بود. فراگیر شدن‌ فساد‌ در سطح حاکمیت و جامعه، آنـان‌ را‌ از‌ تـوجه‌ بـه‌ صلاح و سلامت‌ و پیشرفت جامعه باز داشت و حمیّت و غیرت دینی را در آنها از بین برد و آنچه‌ که‌ بـرایشان اهمیّت داشت، قدرت طلبی، خوش گذرانی‌، عیاشی و فساد اخلاقی بود. زمانی­ که حاکمان به‌ عیش‌ و عشرت آشکار پرداختند و مردم از پی آنان روانه گشتند، دشمن مسیحیِ در کمین نشسته، با استفاده از غفلت مسلمانان و با طرحی شیطانی، ضربه ای سخت بر پیکر جامعه اسلامی اندلس وارد ساخت که در‌ نتیجه،‌ شهرها‌ یکی‌ پس‌ از دیگری از تحت حـکومت آنان خارج گردید و بـه تـصرف دشمن درآمد. «گوستاو لوبون» در این زمینه می نویسد: دشمنان با انتشار فساد و رواج مشروبات الکلی و بی بند باری و بالاخره در اثر اختلافات بین زمامداران حکومت، بر مسلمانان چیره شدند و مسلمانان را به زور، وادار به قبول دین مسیح کردند.(گوستاو لوبون، تمدن اسلام عرب ، ص335) . آغاز تدریجی افول حکومت مسلمانان در آندلس، همزمان بود با آغاز استحاله فکری حاکمان و فاصله گرفتن آنان از اهداف اصلی فاتحان آندلس. اعراب با ذهنیت انتشار اسلام و اشاعه اندیشه توحیدی وارد آندلس شدند و بدون اتکا به سلاح و شمشیر و نیروی نظامی در فرصت کوتاهی، موفق به استقرار نیروهای خود در سراسر آندلس، تا شمالی ترین مرزهای آن شدند. این افراد، تعلیم پیام قرآن و گسترش فقه و آداب اسلامی را وظیفه اصلی خود می دانستند؛ از همین رو، دین اسلام با اقبال مردم بومی اسپانیا در میان آنان انتشار یافت. باورود اعراب شامی همراه با مجموعه نظامی سپاه شام به آندلس، تعصب عربی و انحصار قدرت در «شامیان» و رهبران «اموی» آنها به مسأله اصلی آندلس تبدیل شده و منجر به تأسیس دولت اموی گردید. این جا بود که شعارهای توحیدی اعراب فاتح جای خود را به اسلام اموی داد.(ر.ک: تحلیل تاریخ آندلس، صص333-334) اسلامی که از محتوای اصلی آن تهی گشته و با قرائت بنی امیه به دنیا معرفی می­شد. روشن است که الگوی این حاکمان فاسد، همان حکومت فاسد شام و سلسله بنی امیه است که ظلم و ستم، شراب خواری، غنا و آواز خوانی، فحشا، عیاشی، تجملات و .... از افتخارات آنان است. براین اساس، پس از تأسیس دولت اموی در آندلس، فساد در همه حوزه ها شیوع یافت. از جمله آنها، شیوع مفرط غنا در همه اماکن عمومی و خصوصی آندلس است؛ تا جای که گفته اند: «قرن سوم هجری، به شیوع موسیقی غنایی در آندلس معروف است؛ عبدالرحمن اوسط (امیر اموی) به امر غنا و تربیت مغنّیات اهتمام خاص داشت. او کاخی را به اسم «دارالمدنیات» در قرطبه بنا کرد که در آن بزرگان زنانِ آوازه خوان به سر می­بردند... .»(همان، ص336) فساد اخلاقی در دربار حاکمان چنان بالا گرفت که «ولاده»، دختر مستکفی، خلیفه اموی، در شعری رخسار خود را برای هر که مایل به بوسیدن آن باشد به رایگان در اختیار نهاده بود: و امکن عاشقی من صحن خدی --- و اعطی قبلتی من یشتهیها . به نوشته یکی از نویسندگان غربی وی حجاب را به طور کامل به کنار نهاده بود(عبدالله ناصری طاهری، «نظرة حول انهیار دولة المسلمین فی الأندلس جذور أسباب»، مجله علوم اجتماعی، بهار 1384، شماره 12، ص97). دنیاگرایی، رقابت در تجملات و شرابخواری تا حدّی شایع بوده استکه حتی در ادبیات آندلسی آن دورده نیز منعکس شده است.(ر.ک: تحلیل تاریخ اندلس، صص336-337) شیوع فساد و اوضاع نابسامان آندلس آنروز، باعث شده بود که نویسندگان، سقوط آندلس را براساس برخی احادیث نبوی، پیشگویی نمایند.(ر.ک: همان، صص337-339) . این استحاله فکری و بلای خانمانسوز (که از همان دوره حکام بنی امیه آغاز شده بود)، به تدریج دامنگیر جامعه مسلمانان اندلس گردید و زمینه های نفوذ دشمن به کمین نشسته را فراهم کرد؛ تا این که با طرح شیطانی پاپ، کلیسا و مسیحیت، به سرانجام رسید. برای آنکه زوایای این بحث به­خوبی روشن شود، سزاوار است که به ریشه­ها و عوامل فساد اخلاقی مسلمانان در آندلس پرداخته شود؛ چه شد که مسلمانان اندلس به این دام مخرب گرفتار آمدند و از آن اوج عظمت به حضیض ذلّت دچار شدند؟ با بررسی صورت گرفته، عوامل ذیل به عنوان یافته ها، مطرح می گردد.

عوامل فساد اخلاقی : الف) انحراف در عقیده - با بررسی و تفکر‌ در‌ آیات قرآنی درمی‌یابیم آنچه در زوال و انحطاط تمدنها نقش اساسی و اصلی‌ را ایفا می‌کند و جنبة زیر‌بنایی دارد هـمانا انـحراف در عقیده و است و سایر‌ انحرافات‌ اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و غیره نیز ریشه در همین انحراف اعتقادی و بازگشت‌ از راه مستقیم الهی دارد. لذا آنچه‌ کـه‌ موجب‌ می‌شود تا مشیّت خداوند بر سقوط ملتی‌ و ظهور ملت دیـگر تـعلّق گـیرد، به طور کلی انحراف از راه مستقیم الهی‌ به‌ سوی جاده‌های شیطانی است. البته‌ مشیّت‌ خداوندی به‌ معنای‌ جـبر‌ ‌ ‌نـیست، بلکه همان‌طور که قرآن فرموده:‌ «تا‌ مادامی که ملتی صالح باشد خداوند آن مـلت را بـه سـتم به‌ هلاکت‌ نمی‌رساند» (هود/116)، «و تا ملتی نفسانیّات خود‌ را تغییر ندهد، خداوند‌ سرنوشت‌ آنها را تغییر نخواهد داد». (رعد/19).(عبدالکریم بی‌آزار شیرازی، طلوع و غروب تـمدنها، ص71.) . در اندلس اسلامی، با قدرت یافتن حکام اموی و ترویج فساد توسط آنان، انحراف جدّی در مسیر اسلام پدید آمد و اسلام از تعالیم حقیقی خودش تهی گردید و به عنوان ابزاری در خدمت مقاصد شوم آنان در آمد. این مسئله، به تدریج در اعتقادات مردم نیز اثر گذاشت؛ تا اینکه بنیان های اعتقادی مردم را سست نموده و مردم به آن درجه از انحراف در عقیده رسیده بودند که موجی از شکاکیت و تردید در عقیده آنان پدید آمده بود. فرقه ای پدید آمده بود که می گفت همه موضوعات مربوط به دین باطل است و احکام دین را از نماز و روزه و حج و زکات مسخره می کردند. به جز این فرقه، گروه دیگری نیز به وجود آمده بود که خود را «پیرو دین جهانی» نام داده بودند. این گروه نیز با همه عقاید دینی مخالف بود و دینی را که فقط بر مبادی اخلاقی استوار باشد تبلیغ می کرد. یک فرقه لاادری نیز بود که می گفتند عقاید دینی ممکن است درست یا نادرست باشد و ما آن را نه تأیید و نه انکار می کنیم؛ هر چه هست ما از حقیقت آن بی خبریم و نمی توانیم عقایدی را که از اثبات صحت آن عاجزیم، بپذیریم.(ویل دورانت، تاریخ تمدن، ج4، ص ۱۹۸۸) . ب) فرورفتن در ناز و نعمت و تجملات : نازپرودگی و تجملات، زمینه فساد اخلاقی را فراهم می کند؛ زیرا فساد و فحشا بستری لازم دارد و بستر آن، کاخ های مجلل، پارکهای زیبا، کاباره ها و ... است که همه آن ها ناشی از ثروت و رفاه زدگی است. جامعه ای که دغدغه اول مردم آن، سدّ جوع و تلاش برای زنده ماندن است، نوبت به عیاشی و شهوترانی نمی رسد. زندگی اشرافی و تجمل گرایی است که بستر لازم برای عیاشی، خوش گذرانی، تمایلات نفسانی و شهوانی را فراهم می کند. شاید به همین دلیل است که اسلام به شدّت، از تجمّل گرایی برحذر داشته است. ملل و جوامعی‌ کـه‌ در نـاز و نعمت فـرو رفـته و تـمام دارایی و ثروت کشورشان را صرف‌ خوشگذرانی‌ مـی‌کنند، دیـری نمی‌گذرد که به انواع‌ مصیبت‌ها‌ و گرفتاریها‌ دچار‌ می‌شوند‌. در چـنین جـامعه‌ای،‌ نیروی‌ کار‌ و فعالیت‌ تعطیل شده و روحیة‌ رخوت و سستی و تنبلی جامعه و افرادش را در برمی‌گیرد. در نـتیجه روحـیه شجاعت و دلیری،‌ مقاومت‌ و مبارزه بـا عـوامل بـیگانه می‌میرد، و به‌ هـر‌ انـدازه‌ که‌ بیشتر‌ در ناز و نـعمت و تـجمل‌خواهی فرو می‌روند، به همان میزان به نابودی نزدیک‌تر می‌شوند. قرآن نیز به این اثر ویرانگر رفاه زدگی اشاره کرده و گروهى از ثروتمندان را مطرح‌ مى‌کند‌ که‌ حاضر نیستند هنگام‌ سختى‌ها،‌ برای جهاد، همگام با‌ مـردم‌ حرکت کنند و خانه نشینی را برگزیده و از پیکار کنار می کشد: «و هم أغنیاء رضوا بأن یکونوا مع الخوالف...» (توبه/87) «در حالى که تـوانگرند، (و امـکانات‌ کافـى‌ براى جهاد دارند) آن‌ها راضى شدند‌ که‌ با واماندگان ‌(و افراد‌ معذور‌ وناتوان) بمانند.» قرآن چنین افرادى را «خوالف» متخلفان یا‌ رفاه‌طلبان‌ مى‌نامد. ابن خلدون، عالم و سیاستمدار اسـلامی در بـیان مضرات روحیة تجمل‌گرایی‌ می‌نویسد: تجمل‌خواهی و ناز‌پروردگی بـرای مـردم تباهی ‌آور اسـت، چـه در نـهاد آدمی انواع بدیها و فـرو‌مایگی‌ها و عادات زشت پدید می‌آورد و خصال نیکی را که نشانه و راهنمای کشور‌داری‌ است‌ از میان می‌برد و انسان را بـه خـصال مناقض نیکی متصّف می‌کند؛ بنابراین تـجمل پرسـتی و خـصال زایـیده شـده از آن، نشانة بـدبختی و انـقراضی است که خداوند آن‌ را‌ در آفریدگان خویش مایه نابودی ساخته است. از این‌رو مقدمات نابودی و زبونی و پریشان حـالی در دولت پدیـد مـی‌آید و گرفتار بیماری‌های‌ مزمن‌ پیری و فرسودگی می‌شود تـا‌ سـرانجام‌ واژگـون می‌گردد.(عبدالرحمن ابن خـلدون،‌ مـقدمة‌ ابن‌ خلدون، ترجمة محمد پروین گنابادی، ص321) . و هـمچنین مـطرح مـی‌کند که: عادت و رسوم تجمل پرستی و مستغرق شدن در ناز و نعمت و تن‌پروری، شدت عصبیت را‌ که‌ وسیله غلبه یافتن است‌ در‌ هم می‌شکند و هر گاه عصبیت زایل گردد، نیروی حمایت و دفاع قـبیله [جامعه] نقصان می‌پذیرد، تا چه رسد به‌ اینکه به توسعه طلبی بر‌خیزند و آن وقت ملت‌های دیگر آنان‌ را‌ می‌بلعند و از میان می برند.(همان، ص268) . مهاجران اولیه مسلمان به اندلس را اعراب و بربرهای بدوی شمال آفریقا تشکیل می داد که طبیعتاً ثروت و غنای این سرزمین در چشم آنها بسیار جلوه گر می شد. رفاه و غنای پدید آمده به خصوص در زندگی سلاطین و درباریان و ادبیات این دوره به خوبی نمود یافته است. از همان ابتدا تمام تلاش این حاکمان، رقابت با شرق در زمینه های مختلف بود که به مرور کار از تقلید به رقابت کشید و مسلمانان اندلس بیش از شرقیان در احداث باغ ها، کاخ ها، مساجد، مکتبخانه ها و شهرها به کوشش پرداختند و در مقرب ساختن شعرا و دانشمندان و آوازخوانان مرد و زن بر آنها پیشی گرفتند؛ به طوری که شعرا دانشمندان و ترانه خوانندگان را از شرق به اندلس دعوت می کردند تا بدین وسیله بر دولت عباسیان فخر و مباهات نمایند.(کمال موسوی، «نگاهی به فرهنگ و ادبیات عرب در اندلس»، مجله وحید، نیمه دوم خرداد و نیمه اول تیر 1357 - شماره 234- 235، ص111) . تجمل گرایی در آندلس تا بدان جا رسیده بود که وقتی مالک بن عباد، سران لشـکر و عـمال‌ و حـکام شهرستانها یعنی امرای اطیلیه (سویل)، طلیطله ( ولدو)، بلنسمه (والانس)، مالقه (مالاگا)،‌ غرناطه (کرنادا) و جزیره‌ الخضراء را دعوت نمود تمامی آنان درحالتیکه بـا کمال غرور‌ بر اسب‌های کوه پیکر‌ سوار‌ شده بودند به فاصله چند روز در قـرطبه حاضر شدند. حتی یک نفر از آنـان (عـدی بن ابی عامری امیر والانس)،‌ دویست سوار بدنبال داشت که گویند علاوه بر سایر تجملات، نعل اسبان‌ آنها نیز از طلای‌ خالص بود. سران سپاه و سرداران لشکر و حکام‌ در قصر قرطبه فرود آمدند. مالک بن عباد در آنـجا قصر باشکوهی بنیان‌ نهاده پیرامون آن قصر باغستانها و چشمها بود و در آن قصر مجسمه‌ هائی‌ از‌ نقره به صورت پرندگان و حیوانات ساخته بودند که از دهان‌ مجسمه‌ها آب بیرون میریخت. (عبدالجواد قریب، غروب آفتاب در اندلس (3)، مجله آیین اسلام، مرداد 1324، شماره 73، ص8) . آنان یک ماه تمام در چنین قصری به عیاشی وخوشگذرانی مشغول بودند ودشمن درحال طراحی نقشه های دقیق برای بیرون راندن مسلمانان ازآندلس . ج)تساهل و تسامح با مسیحیان وازدواج با زنان مسیحی آندلس : به اعتراف تاریخ نویسان، تساهل و تسامحی که پس از پیروزی بر اندلس نسبت به مسیحیان و فرهنگ آنان صورت گرفت، در هیچ کجای تاریخ دیده نمی شود. گوستالبون در این مورد می نویسد : «... و از کلیساهایی زیادی هم که در دوران حکومت اعراب در اسپانیا ساخته شده به خوبی می توان فهمید که اعراب تا چه اندازه ای نسبت به ادیان مغلوبه سهل انگاری داشته اند.»(تاریخ تمدن اسلام عرب، گووستاولوبون، ترجمه محمد تقی فخر داعی گیلانی، ص342) . ویل دورانت نیز می نویسد: «مسلمانان و مسیحیان با کمال آزادی با هم ازدواج می کردند و گاه مشترکاَ در مراسم عیدهای مسیحی یا اعیاد مقدس اسلامی حضور می یافتند و احیانا یک بنا را هم به جای مسجد و هم کلیسا به کار می بردند. مسیحیان عادی و رجال دین با نهایت آزادی از همه اقطار اروپای مسیحی به طلب علم یا گردش و سفر به قرطبه، طیطله و اشبیلیه می آمدند.»(تاریخ تمدن، ج4، ص382) . ازدواج با زنان مسیحی، با ورود اعراب فاتح به آندلس آغاز شد و به سرعت به عرف متداول مسلمانان آندلس تبدیل گردید. با روی کار آمدن «امویان» در آندلس، ازدواج با زنان اسپانیایی، به ویژه دختران اهل جلیقیّه و دختران حاکمان مسیحی شدّت گرفت. این تساهل و تسامح، برآیندی جز برداشتن مرز خودی و غیر خودی در پی نداشت و حضور زنان مسیحی در میان مسلمانان بخصوص در دربار حاکمان، موجب شد که آنان به عنوان ستون پنجم دشمن، نقش جاسوسان پاپ و کلیسا را بازی نموده و طرح و نقشه های آنان را اجرا کنند. از اثرات ویرانگر این ازدواج ها، یکی این بود که این زنان بدون پوشش و یا پوشیدن لباسهای شفاف بدن نما به بیرون از خانه ظاهر می شدند.(تاریخ تحلیلی آندلس، ص341) این امر بستری برای آنان شد تا به راحتی حاکمان مسلمان را به دام فساد گرفتار کنند و زمینه را برای فاسد کردن مردم نیز فراهم کنند؛ تا جایی کـه‌ فرمانروای شهر المـریه کـه عـاشق دختری‌ مسیحی‌ شده‌ بود، او‌ را‌ با‌ فشار‌ و تـهدید از چـنگ پدرش درآورد. این رفتار موجب شد سپاهیانی از مسیحیان به‌ قصد مجازات وی، به شهر المریه یورش آورند و سرانجام شـهر مزبور به‌ دست سپاهیان‌ مسیحی فـتح گردید.(اروپا، مسلمانان و سرزمین های اسلامی: عوامل سقوط اندلس» غلام رضا گلی زواره، مجله درسهایی از مکتب اسلام » سال چهل و نهم، بهمن 1388 – شماره11، ص44) . یکی از نویسندگان در این باره می نویسد: »اختلاط بیش از اندازه مسلمانان با غیرمسلمانان و ازدواج گسترده با دختران مسیحی و دوری از معارف اسلامی و تسامح بیش از اندازه و وادادگی در برابر پیروان دیگر ادیان، از عوامل داخلی دیگر سقوط اندلس به ‌شمار می‌رود که بیشتر ریشه در امور فرهنگی دارد.»(تاریخ تحلیلی اندلس، دکتر محمد رضا شهیدی پاک، ص344-347) . برخورد مسلمانان با فرهنگ و سرزمین مغلوبه زیرکانه نبود، حتی برخورد نخبگان و فرهیختگان، ساده لوحانه بود. اعتماد بیش از حد به دشمن و میدان دادن به او در عرصه های مهم فرهنگ و هنر و ... موجب ضربه پذیری مسلمانان از این نقطه شد. جریان خوش باور تکیه زده بر مسند قدرت در حکومت اندلس که بر مشی «گفت و گو» و تبلیغ و تروج دیدگاه های مسیحیت همت می گماشتند، با نادیده گرفتن آموزه های قرآنی در برخورد با فرهنگ بیگانه، زمینه ای نفوذ بیگانگان و جنگ نرم را فراهم نمودند، که عواقب تلخی را درپی داشت. د) جنگ نرم و تهاجم فرهنگی دشمنان : تهاجم فرهنگی نوع خاصی از تهاجم است که به طور پنهان و غیرمستقیم از جانب یک ملت نسبت به ملت دیگر در زمینه ‌های فکری و فرهنگی صورت می‌گیرد. پدیده‌ی «تهاجم فرهنگی» دارای مسائل و ابعاد پیچیده و گسترده ‌ای است؛ به گفته ای مقام معظم رهبری (در دیدار خود با اعضای شورای انقلاب فرهنگی): «تهاجم فرهنگى، مثل خودِ کار فرهنگى، اقدامِ آرام و بى‌سروصدایى است. یکى از راه‌هاى تهاجم فرهنگى، این بوده است که سعى کنند جوانان مؤمن را از پایبندی‌هاى متعصبانه به ایمان، که همان عواملى است که یک تمدن را نگه مى‌دارد، منصرف کنند. همان کارى را که در اندلس، در قرن‌هاى گذشته کردند؛ یعنى جوانان را در عالم، به فساد و شهوت‌رانى و میگسارى و این چیزها مشغول کردند. این کار، حالا هم انجام مى‌گیرد.» (21 مرداد 1371) . اگر ملّتى فرهنگ قوى و اصولى نداشته باشد و یا قدر و اهمیت فرهنگ خود را نداند و به خود باختگى، سستى، بى‏تفاوتى، محافظه کارى و سطحى نگرى دچار گردد؛ یعنى سیاست تساهل و تسامح در اصول اساسى فرهنگِ خود به کار بندد، بى‏تردید زمینه هجوم فرهنگ بیگانه و فروپاشى فرهنگ خودى را فراهم ساخته است. در چنین هنگامى دشمن، با یورش بى‏امان فرهنگى به گونه‏ ى اساسى، باورهاى ملّى و مذهبى آن مّلت را دچار دگرگونى مى‏سازد و آن‏گاه با جایگزین کردن فرهنگ جدید بر مبناى پیشبرد هدف‏هاى اساسى خود، آن جامعه را در دام استعمار و استثمار خود گرفتار مى‏کند. در آندلس، دشمن با تکیه بر زمینه‏ هاى داخلى و خارجى نخست به تهاجم فرهنگى علیه مسلمانان پرداخت و آن گاه که مسلمانان را به وابستگى فرهنگى دچار کرد، ضربه‏ هاى پایانى را بر آنان وارد ساخت. با مرورى بر تاریخ اندلس اسلامى، روشن مى‏گردد که مهمترین روش تأثیر گذار در شکست مسلمانان و فروپاشی تمدن اسلامی، به کارگیرى ابزار شکننده‏ى تهاجم فرهنگى بود. مسیحیان اروپا، برای بازپس‌گیری سرزمین‌شان از مسلمانان، آنگاه که از تلاش فیزیکی مأیوس گردیدند، با برنامه ‌ریزی و تلاش فرهنگی چندین‌ساله، آرام و بی‌سروصدا، اندلس تازه مسلمان‌شده را، دوباره مسیحی کردند و از مسلمانان پس گرفتند. طرح تهاجم فرهنگی ابتدا توسط یک افسر خائن مسلمان صورت گرفت. «براق‏بن عمار» از افسران بانفوذ دربار مالک ‏بن عباد فرمانرواى ‏قرطبه در قرن پنجم هجرى بود که مخفیانه، خود را به دستگاه پاپ و کلیسا فروخته و به ملّت و آیین خود خیانت کرد. وى در ظاهر به عنوان رابط و پیام رسان میان پادشاهان مسلمان و مسیحى فعالیت داشت، ولى در واقع جاسوس واتیکان و دربار سلطنتى ایلدفونس در میان مسلمانان و دربار قرطبه بود. روزى در شوراى کوچکى که تنها با حضور این افسر خائن مسلمان، ایلد فونس، دوک ونیز فرمانده سپاه مسیحیان تشکیل مى‏شد، درباره‏ى حمله به اسپانیا و تسخیر آن گفت‏گو شد. ایلدفونس گفت پاپ مى‏خواهد در مورد باز پس‏گیرى اسپانیا، تصمیم خود را اعلام کند، براى همین، از براق نیز خواست تا آن‏ها را در این امر یارى نماید. براق که در میان مسلمانان اسپانیا بزرگ شده بود و از روحیه‏ى آنان کاملاً آگاه بود، گفت: جنگ شما با مسلمان‏ها در شرایط فعلى اشتباه است و سپاه و قدرت بارون‏هاى اروپا هر چه باشد، نمى‏تواند در برابر مسلمان‏ها بایستد؛ زیرا مسلمانان هرگاه مذهب و آیینشان را در خطر بینند، سرسختانه از آن دفاع مى‏کنند و دشمن را ـ هر که باشد ـ نابود مى‏کنند. از این رو، نخست باید شور فداکارى و دین دارى و شجاعت را در مسلمان‏ها سست کرده، آن‏گاه آنان را از پاى درآورید. بهتر است هم‏اکنون قرار داد صلحى با سه اصل مهم به آن‏ها پیشنهاد نمایید: -1. آزادى مذهب؛ -2. آزادى آموزش و پرورش؛ -3. گسترش روابط تجارى و بازرگانى. در نتیجه ی آزادى مذهب، کشیشان و مبشران شما مى‏توانند جوانان مسلمان را از راه بیرون کرده یا دست کم آنان را در دینشان لاابالى نمایند. با آزادى آموزش و پرورش و تشکیل مدرسه‏ ها و آموزش ‏گاه ‏هاى مسیحى، جوانان مسلمان به شما به چشم استادى نگریسته و در دست شما خواهند بود. گسترش روابط تجارى سبب مى‏شود که نشست و برخاست و آمیزش آن‏ها با شما زیاد شده، به طرف خواهش‏هاى نفسانى کشیده شوند؛ به ویژه مى‏خوارگى و باده ‏گسارى که اکنون در میانشان ممنوع است، کم‏کم رواج یابد. آن‏گاه مى‏توانید، آنان را مانند گوسفندان برانید و به سان خرگوش شکار کنید.(اندلس سرزمین خاطره‏ها، سیدعلى محقق، ص 72؛ عبدالجواد قریب، غروب آفتاب در اندلس (2)، مجله آیین اسلام، مرداد 1324، شماره 72، ص8) این پیشنهاد در مجمع عمومى بارون‏هاى مسیحى مطرح گردید و به تصویب رسید. آن گاه به دربار مالک ‏بن عباد فرستاده شد. مالک پیشنهاد را در جلسه امیران شهرها، مطرح کرد که آنان صلح‏ نامه را پذیرفتند و بدین سان بامزدورى و خیانت یک افسر مسلمانِ دین ‏فروش، بر سر مسلمانان آن‏چه نباید مى‏آمد، آمد. این حادثه، شدیدترین ضربتی بود که، بر پیکره جامعه اسلامی آندلس وارد آمد و پس از آن، تهاجم فرهنگی دشمن، به روش‏ها و قالب هاى ذیل، تحقق یافت: 1. - القاى روحیه خود باختگى : اولین اقدام دشمن، القای روحیه خودباختگی در میان حاکمان مسلمان و مسلمانان بود. در زمانیکه سرزمین اسلامى اندلس از هم پاشیده و گرفتار حکومت‏هاى مستقل ملوک الطوایفى گردیده بود، دولت‏هاى کوچک مسیحى، با یکپارچگى، نیروى محکمى را در برابر دولت‏هاى اسلامى تشکیل دادند و با نفوذ دادن جاسوسانشان در میان سران حکومت اسلامى آنان را دچار ترس و از خود باختگى در برابر سران مسیحى نمودند. از سوى دیگر توده‏ى مردم با دیدن سستى امیران و چند دستگى نیروها و دیدگاه‏ها، در پى نگهداشت زندگى عادى و آرام خود افتادند و رفته رفته روح برترى خواهى مسلمانان از میان رفت. آنان عملاً دچار نوعى فروپاشى سیاسى و فکرى شده و نیروى تهاجمى خویش علیه مسیحیان را از دست داده بودند. مسیحیان اندلس با تبلیغات چینش شده روز به روز مسلمانان را به نا امیدى، ترس و احساس شکست و خوارى دچار مى‏کردند. و آن گاه که روحیه‏ اى براى مبارزه و تلاش مانند سال‏هاى نخستین فتح اندلس باقى نماند، سست و بى‏اراده گردیدند. واگذارى قرطبه به دشمن، بدنبال بستن پیمان ننگین صلح با مسیحیان - که پیش‏تر بدان اشاره شد ـ نمونه ‏اى بارز از این سستى روانى مسلمانان و تأثیر گذارى تبلیغات مسیحیان بود . -2. ترویج فحشا، فساد و بى‏بند و بارى : شیوه ‏ى دیگر دشمن در این تهاجم فرهنگى رواج دادن انحرافات جنسى و ضعیف کردن مبانى اخلاقى مسلمانان بود که در نتیجه‏ى آن حکومت هشتصد ساله‏ى مسلمانان نابود شد. وقتى مسیحیان دریافتند که با جنگ رویارو نمى‏توان در برابر توان رزمى مسلمانان ایستاد، تصمیم گرفتند تا با گستردن دام فساد و فحشا و گسترش بى‏ بند و بارى، نیروى محرکه‏ ى حکومت مسلمانان را که همان ایمان جوانان بود، از کار بیندازند. آنان براى تفریح و خوش گذرانى جوانان مسلمان پارک‏هاى زیبایى ساختند و دختران دلرباى مسیحى را به آن پارک‏ها گسیل داشتند و از آنان به عنوان شیطان فسون‏ گرى براى فریب جوانان غافل مسلمان بهره بردند. دختران مسیحى در پارک‏ها مى‏گشتند و با طنّازى و عشوه‏ گرى جوانان مسلمان را تحریک نموده، آنان را در گرداب شهوت غرق مى‏کردند. در نتیجه، جوانانى که تا چندى پیش، تفریحشان تمرین تیر اندازى و اسب سوارى و شمشیر زنى یا گفت و گوهاى علمى بود، به سوى این جایگاه ‏هاى فساد و بى ‏بند و بارى کشیده شدند. از سوى دیگر براى گمراه کردن جوانان مسلمان، کلوپ‏هاى شبانه‏ ى مجلّلى آماده کردند که در آن‏ها دوشیزگان مسیحى به عنوان پیش خدمت از واردان پذیرایى مى‏کردند. البته برنامه ریزان این توطئه براى انجام کامل هدف‏هاى شومشان، این کلوپ‏ها را شبانه روزى کرده بودند و رایگان از جوانان مسلمان پذیرایى مى‏کردند.(اندلس سرزمین خاطره‏ها، سید على محقق) رفته رفته مسلمانان در باتلاق فحشا و فساد، غوطه ور شدند و روحشان با گناه و آلودگى‏ها عجین گردید و پاکى و صفاى خود را از دست دادند. جوانانى که روزگارى براى آموختن اخلاق و تقوا و خود سازى بر یکدیگر پیشى مى‏گرفتند و همواره در پى شهادت‏طلبى و پیش برد اسلام بودند اکنون همچون بیماران، دواى درد خود را در پارک‏ها و کلوپ‏هاى مستى و فساد و مى خوارگى و ابتذال مى‏جستند. با این حال افرادى که شب و روز به خوش گذرانى و لذت ‏هاى جنسى عادت کرده بودند، چگونه حاضر بودند این همه لذت‏ها را با جنگ و خون‏ریزى عوض کنند. در نتیجه آنان موافق هر گونه حکومتى بودند که مناسب حالشان باشد و وسایل مستى و مى‏گسارى آنان را فراهم کند. ابـن غـسّال در سروده خویش در‌ غم‌ سقوط‌ شهر «بربشتر»، پس از به تصویر کشیدن ددمنشی‌های دشمن در حمله و ‌‌تصرف‌ شهر، دلیل گستاخی دشمن را در انجام ایـن کـار چـنین بیان می‌کند: اگر‌ گناهان‌ مسلمانان‌ و فرو رفتن آن‌ها در مـنجلاب مـعاصی بزرگ و کوچک نبود، هیچ گاه سواران مسیحی‌ بر آنان پیروز نمی‌شدند. آری! علّت ضعف، گناهانشان بود. افراد فاسد کارهای زشـت‌ خـود را پنـهان نمی‌کردند‌ و آن هایی هم که کار خوب انجام می‌دادند، از روی ریا بود. (محمد ابراهیم آیتی، پیشین، ص 135) . دلیران مسلمان که به هنگام فتح اندلس با چنان ایمانی می جنگیدند که کشتی های خود را به آتش کشیدند تا دیگر راه باز گشتی نداشته باشند، اینک در آغوش دختران زیباروی مسیحی به ضعف نشسته اند. حال و روز جوانان و دلیران مسلمان از زبان «امیر علی» تاریخ نویس مسلمان، خواندنی و البته افسوس خوردنی است: جوان مرد یا شوالیه عرب که برای جنگ به میدان مسابقه می رفت، بر روی بازوهای خود علامتی مانند شکل قلب با تیری که آن را سوراخ کرده یا حرف اول اسم محبوبۀ خود را داغ می کرد و یا خال کوبی می نمود. این سپاهیان علنا درحضور محبوبه های خود برای جایزه شجاعت و دلاوری با یکدیگر مبارزه می کردند و اغلب با محبوبه های شان می رقصیدند. (همچنین، تدمیر، جانشین پادشاه اندلس در زمان حمله دلاوران مسلمان، در نامه ای به رودریک، پادشاه اندلس در وصف دلاوران مسلمان این گونه می نگارد: مردمی به کشور ما آمده اند که ندانیم آنها اهل آسمانند یا اهل زمین. اعترافات (1) خدمات اسلام به اروپا، عطایی اصفهانی، ص 32) . این هجمه فرهنگی تا آن­جا کارساز بود که بزرگ تا کوچک از امیر و سرباز و طبقه حاکم و عموم مردم، به فساد اخلاقی روی آوردند و به این دام مخرّب گرفتار آمدند.


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: اندلسی کردن ایران

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : پنجشنبه ۱۷ مهر ۱۴۰۴ | 19:46 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

متفکر دردمند، شهید مطهری (ره) در این زمینه، می گوید: «در کتابى خواندم که روزى یکى از حاکمان مسلمان در قصر خودش کنار دریایى نشسته بود و داشت خیابان و بازار را تماشا مى‏‌کرد. یک دختر بسیار زیباى مسیحى - و شاید به قصد دلربایى از شخص حاکم - با طنّازى فوق‌‏العاده ازآنجا عبور کرد. او مقدارى تماشا کرد، آن‌چنان فریفته شد که بى‏‌اختیار خودش از قصر بیرون دوید، دیگر مجال به غلام‌ها و نوکرها نداد که بروید او را بیاورید، خودش پرید و شخصاً او را بغل زد و آورد داخل قصر. این واقعه گزارش شد به مرکزى که این توطئه را اجرا مى‏‌کرد. مى‏‌گویند وقتى به آنجا گزارش شد، آن‌ها از شادى به رقص آمدند، گفتند دیگر ما فاتحیم». (مجموعه آثار استاد شهید مطهرى، ج‏25، ص 301) . و سرانجام کار شهوترانی وپرده دری در طبقه زمامداران و وابستگان آنها چنان بالا گرفت که «معتصم بن صمادح»، استاندار«المریا»، از استان های کشور اسلامی «اندلس» عاشق دخترک نصرانی شد و بر آن شد او را به زور از پدرش برباید. آن دختر به «جندل بن حمود»، استاندار «اشبیلیه» یکی دیگر از استان های کشور اسلامی «اندلس» پناهنده شد! «جندل» هم لشگر فرستاد تا برای این عمل «معتصم»را سرکوب نماید و در نتیجه جنگ میان این دو استاندار اسلامی در گرفت! «جندل»که از مدت ها پیش ازطرف زمامداران مسیحی در صورت همکاریش با آنان وعده فرمانروایی کل «اندلس» به او داده شده بود، از زمامداران مسیحی کمک نظامی خواست، زمامداران مسیحی هم که از دیر زمانی به انتظار وقوع جنگهای داخلی در کشور اسلامی اندلس نشسته بودند فرصت را از دست نداده و عده زیادی از سربازان مسیحی را به یاری جندل بن حمود روانه کردند. جندل با سپاهیان خود و ارتش امدادی مسیحیان بر معتصم تاخت و او را کشت و قصرش را ویران نمود! آنگاه به شکرانه این فتح نمایان جشنهای با شکوهی بر پا کرد و مردم مسلمان و حتی مالک بن عباد که معتصم یکی از استاندارانش به دست استاندار دیگرش جندل کشته شده بود از این واقعه عبرت نگرفته و در برابر آن ساکت نشستند.(اندلس سرزمین خاطره­ها، سید علی محقق، صص71-72؛ عبدالجواد قریب، غروب آفتاب در اندلس (4)، مجله آیین اسلام، شهریور1324، شماره 75، ص8) . پس از این واقعه و برادر کشی و سکوت امرای مسلمانان در برابر آن، برای زمامداران مسیحی مسلم گردید که نقشه ها و فعالیت های آنان کار خود را کرده و روح سلحشوری و شهامت و تعصب در حفظ دین و ناموس و کشور، از میان مسلمانان رخت بر بسته، و وقت آن رسیده است که آرزوی دیرین خود، یعنی تصرف کشور اسلامی اندلس و اخراج مسلمانان از آن جا را عملی سازند. -3. ترویج مشروبات الکی به منظور تخدیر جوانان مسلمان : یکی دیگر از قدم های بزرگی که زمامداران مسیحی در «اندلس» برای اضمحلال مسلمانان برداشتند، این بود که مشروبات الکلی را به رایگان وارد کشور آندلس نموده و در دسترس جوانان مسلمان قرار دادند! این حرکت دشمن، بسیار دقیق و با برنامه انجام شد؛ از اینرو نقش مهمّی در خود باختگی مسلمانان و تهی کردن آنان از آموزه های دینی ایفا نمود؛ زیرا دشمن، ابتدا دانشجویان و قشر روشن فکر را هدف تیر زهر آگین شراب قرار دادند و چون آنان نماد تجدد و روشنفکری به شمار می آمدند، مردم زیادی را بدنبال خود کشاندند. کشیشان مسیحی تا آن جای بدین امر همّت گماشتند که به شراب هایی وارداتی اکتفا نکرده و یکی از کشیش های مسیحی در یک سال، تمام انگورهای «قرطبه» را پیش خرید کرد و همه آنها را شراب انداخت و قسم یاد نمود که آن ها را جز به دانشجویان اسلامی و جوانان مسلمان ندهد.(اندلس سرزمین خاطره ها، ص71-72) نتیجه این رفتار خصمانه دشمن و استحاله مسلمانان از فرهنگ خودی این شد که: میخوارگی که در گذشته در میان زمامداران عیاش آن جا به طور نهانی رایج بوده است، یک عمل علنی و عمومی گردید، شراب‌خواری‌ کـه‌ تـا‌ آن زمـان‌ نزد مسلمین حرام، شرم‌آور و عملی‌ ننگین بود، کاری عادی شد. افراد مسلمان در اثر شراب‌خواری، آداب و رسوم اسلامی، وقار، متانت‌ و شرم‌ و حیا را از خویش دور کردند و مستی و خماری، اخلاقشان را فـاسد کرد و چون فرهنگیان و دانشجویان استعمار شده آن روز، در این عمل پیشقدم بودند، شرابخواری و میگساری کردن، نشانه تجدد و روشن فکری گردیده و هر کس از این عمل اجتناب می ورزید، کهنه پرست و خرافی نامیده می شد.(همان) . جوانان میگسار و بی بند و بار روش پدران خود را حقیر شمرده و آنان را نادان و مرتجع و دور از تمدن می خواندند. مسلمانان لباس وقار و متانت و حیا را از خود دور‌ کردند‌ و مستی و خمارآلودگی جزو تمدن و حسن معاشرت گردید و هـرکس کـه‌ مـست‌ و‌ یا‌ خمارآلوده مشاهده می­شد او را جزو طبقه والای جامعه، شیک و متجدد محسوب‌ میداشتند. -4. نفوذ در میدان‏هاى اقتصادی و آموزشى : یکی از شیوه‏ى مسیحیان در شکست جامعه اسلامى نفوذ خزنده و گام به گام در حوزه‏هاى گوناگون فرهنگى، سیاسى، اقتصادى و نظامى بود. بى‏تردید پایدارى هر حکومتى به میزان توانایى نظامى، اقتصادى، فرهنگى و سیاسى آن بستگى دارد. اگر ارتش کشورى نیرومند نباشد و سست و بى‏اراده باشند، چنین سپاهى را یاراى ایستادگى در برابر دشمن نخواهد بود. عرصه‏ى اقتصادى نیز از مهم‏ترین شاخص‏هاى پیروزى و کامیابى یک ملت است. از دیر باز به دلیل ارتباط تنگاتنگ زندگى مردم با اقتصاد و نقش تعیین کننده ‏ى آن در پایدارى ملّت‏ها و حکومت‏ها، این موضوع همواره براى زیر فشار قرار دادن و شکست یک ملّت ابزارى کار ساز بوده است. هر ملّتى که اقتصاد و تجارتى نیرومند داشته باشد، مى‏تواند ادعاى استقلال همه جانبه بکند، ولى ملّت‏هاى ضعیف همواره مجبورند دست گدایى به حکومت‏هاى استعمارى دراز کنند. همین عامل سبب وابستگى فرهنگى آنان نیز مى‏گردد؛ چرا که با ورود کالاهاى تجارى، فرهنگ استفاده ‏ى آن نیز وارد مى‏شود و این نخستین ضربه‏ ى شکننده به فرهنگ ملّى ـ مذهبى ملّت‏ها است. در اندلس آن روز نیز با بسته شدن صلح نامه میان مسیحیان و حاکمان شهر قُرطُبه مسیحیان توانستند مجوّز آزادى افسار گسیخته را در تأثیرگذارى بر شئون مختلف جامعه‏ى اسلامى قرطبه و سرانجام تمام اندلس به دست بیاورند. آنان با استفاده از این فرصت طلایى شریان‏هاى اقتصادى اندلس را نیز به دست گرفتند؛ چرا که با بستن این پیمان، مناسبات بازرگانى میان مسیحیان و مسلمانان گسترش یافت و تاجران مسیحى رفته رفته بازار اقتصادى مسلمانان را به دست گرفتند. آنان به پشتیبانى کلیسا و پاپ نیاز داشتند که پاپ با حمایت مالى از تاجران مسیحى، تجارت مسلمانان را به انزوا و ورشکستگى کشانید. و بازرگانان مسیحى را بر بازار مسلمانان، چیره ساخت. از سوى دیگر مبشران و کشیشان مسیحى بسیارى به اسپانیا سرازیر شدند و با نام‏هاى گوناگون مانند گردشگرى، استادى در آموزشگاه‏ها و تجارت، با مسلمانان آمیزش نمودند. آنان در فرصت‏هاى مناسب در جایگاه‏ هاى پرجمعیت شهر، یا مدرسه‏ ها و آموزش گاه‏ ها، به تبلیغ و گسترش مسیحیت و ضعیف کردن عقاید مسلمانان پرداختند. این گروه که تعدادشان به 1485 نفر مى‏رسید، در حقیقت جاسوسانى بودند که به عنوان چشم و گوش پاپ و کلیسا عمل مى‏کردند. در نخستین سال قرارداد، چهار دانشگاه بزرگ با هزینه‏ ى دوک و نیز فرمانده‏ى لشکر مسیحى در اندلس بنا شد که جوانان مسلمان، رایگان در آن تحصیل مى‏کردند. متأسفانه در این دوره به دلیل توجه نکردن سران مسلمان، مدرسه‏ ها و دانشگاه ‏هاى قرطبه، رو به ضعف نهاده و بیشتر کلاس‏هاى آن جا تعطیل شده بود. در نتیجه، جوانان مسلمان که پناهگاهى براى آموختن علم جز مدرسه ‏هاى مسیحى نداشتند، به آن جا روى مى‏آوردند. استادان مسیحى نیز با استفاده از فرصت به دست آمده، نقش خود را به خوبى ایفا مى‏کردند. اندیشه ‏ى جوانان در محیط مدرسه رشد مى‏یابد و هر گاه فرهنگ و موسسه ‏هاى آموزش و پرورش مبلغ فساد و فحشا باشند، سرنوشت دانش‏آموختگان آن معلوم است. آنان در عرصه‏ ى سیاسى و نظامى نیز با خریدن وزیران و حاکمان مسلمان، و با نفوذ دادن افسران نظامى خود، دربار حکومت اسلامى را نیز زیر سیطره ‏ى خود در آوردند و با نا امید کردن حاکمان و وزیران مسلمان، آنان را در مبارزه با دشمن مسیحى سست مى‏کردند.(عبدالجواد قریب، غروب آفتاب در اندلس (3)، مجله آیین اسلام، مرداد 1324، شماره 73، ص8 ؛ سرزمین خاطره ها، سید علی محقق، ص48) مسیحیان با پیروزى‏هاى پى در پى و فتح سنگر به سنگر و گسترش منطقه ‏ى حکومتى خود و کاستن از سلطه‏ى مسلمانان آنان را در فشار روانى قرار دادند به گونه ‏اى که مسلمانان روز به روز جغرافیاى اسلامى شان را از دست رفته مى‏دیدند و تنها به گذشته‏ ى درخشان خود اندوه مى‏خوردند.

نتیجه گیری : نفوذ اسلام در کشور اسپانیا یا همان آندلس اسلامی، به منظور انتشار اسلام در غرب و رساندن پیام اسلام به مردم آن سامان صورت گرفت. فاتحان آندلس، بیش از آنکه به زور و شمشیر متوسل شوند، سعی کردند که با انتشار پیام اسلام در دلهای مردم آن سرزمین نفوذ کنند. به همین دلیل بود که اسلام با اقبال عمومی مردم مواجه شد و در مدّت کوتاهی تمامی سرزمین آندلس فتح گردید. متأسفانه با ورد سپاهیان شامی به اسپانیا و پا گرفتن سلسله اموی، استحاله فکری در میان این حاکمان فاسد، آغاز گردید و با فاصله گرفتن از تعالیم اسلام، به فحشا، فساد، تجمل گرایی، عیش و عشرت و احداث کاخ­ها رو آوردند. این روند به تدریج در مردم مسلمان آندلس نیز اثر گذاشت و رفته رفته موجی از شکاکیت را در اعتقادات مردم پدید آورد. این امر زمینه­ساز نفوذ دشمن مسیحی گردید تا با هجمه فرهنگی، مردم مسلمان را از درون تهی کنند. آنان با برنامه ریزی های دقیق و حساب شده توانستند با نفوذ در میدان های فرهنگی، آموزشی، اقتصادی، سیاسی و ... از یکسو با ایجاد پارکها، کاباره­ها و ورود دختران طنّاز، زیبا و دلربا، فحشا، فساد و بی­بندوباری را ترویج کنند و جوانان مسلمان را به این دام مخرب گرفتار کنند. از سوی دیگر، مشروبات الکلی را به رایگان در اختیار جوانان قرار دهند و با این عمل، آنان را به انسانهای مست و هرزه تبدیل کنند. از سویی سوم، با ایجاد مدارس و دانشگاه­ها و ورود معلمان مسیحی، چهره اسلام را تخریب و عقیده مسیحیت را ترویج کنند. و از سویی چهارم، با نفوذ در میدان­های اقتصادی، نبض اقتصاد مسلمانان را در اختیار گیرند و مسلمانان را به لحاظ اقتصادی به خود وابسته نمایند.

نتیجه این شد که: روح مجاهدت، تلاش، فداکاری و مبارزه با دشمن از مسلمانان سلب شد و جای آن را می گساری، عیاشی، و آغوش دختران طنّاز مسیحی گرفت. از آن جا که فرهنگیان و دانشجویان استعمار شده آن روز، در این اعمال ننگین، پیشقدم بودند، این رفتارهای زشت، نشانه تجدد و روشن فکری گردیده و هر کس از این عمل اجتناب می ورزید، کهنه پرست و خرافی نامیده می شد. آنان روش پدران خود را حقیر شمرده و آنان را نادان و مرتجع و دور از تمدن می خواندند. مساجد که روزگاری مظهر عبادت و سنگر حفظ اعتقادات مردم بود، بـصورت‌ مزبله در آمـد که‌ گاهی‌ پیرمردان و پیرزنان فرقوت در آنجا برای‌ نماز‌ جمع‌ میشدند و دیگر مردمان را با مـسجد و نـماز‌ کاری نبود. وقتی دشمن مسیحی متوجه شد که هجمه های فرهنگی کارساز افتاده و مسلمانان نسبت به اعتقادات شان سست گردیده و برای آن قداست و ارزشی قائل نیستند و آغوش دختران دلربای مسیحی و نوشیدن شراب و عیاشی را بر دفاع از آیین شان ترجیح می دهند، حمله ای همه جانبه را آغاز کرد و با فتح سنگر به سنگر، آندلس را از دست مسلمانان خارج ساخت و با قتل و غارت و تعرض به ناموس مسلمانان و اخراج آنان، توحشی را در تاریخ از خود به یادگار گذاشت که شاید در طول تاریخ بشریت، به ندرت اتفاق افتاده باشد.

ترویج فحشا از عوامل مهم سقوط آندلس

سقوط آندلس عوامل متعددی دارد، اما یکی از مهم ترین عوامل، ترویج فساد و فحشا توسط مسیحیان بین مسلمانان بود. مسیحیان با برنامه ریزی های دقیق، باعث تغییر ارزش های مسلمانان شدند تا روحیه مقاومت و جهاد را از آنها سلب نمایند. تخریب فرهنگ اسلامی مسلمانان و گسترش فساد، یکی از عواملی بود تا زمینه‌ تضعیف مسلمانان و بالتبع، قدرتمند شدن مسیحیان را به دنبال داشته باشد. مسیحیان اروپا توانستند طی برنامه ای طولانی مدت، تخم رخوت، بی اعتقادی و بی اعتنایی را در جامعه مسلمانان بپاشند و انتقام سختی از مسلمانان بگیرند. ضربه پیروزی های اولیه مسلمانان در اندلس به اندازه ای سهمگین بود که خود پاپ شخصأ وارد عمل شد و نفوذ دینی اش را برای نابودی مسلمانان اندلس به کار گرفت و در این راه از اختلافات میان سرداران و حاکمان مسلمان نهایت بهره را برد. یکی از این سرداران مسلمان عرب که به مسیحیان بسیار یاری رساند، براق بن عمار است. وی در بحث و گفت وگوهای مختلف با سرداران مسیحی و مقامات کلیسا به آنها توصیه می کرد که ضمن خودداری از رویارویی مستقیم با مسلمانان، با بستن پیمان و معاهده در چند حوزه سعی کنند تا جامعه اسلامی را از درون پوک و تهی سازند. وی به آنها گفت که باید در سه چیز پیمان ببندند: آزادی در تبلیغ دین، آزادی در آموزش به مسلمانان، و آزادی در تجارت با آنها. به نظر او، دو عامل نخست باعث شد که مسلمانان و به خصوص جوانان مسلمان به خاطر حس طبیعی به آموزگار، برای مسیحیان و اروپاییان نوعی برتری فکری و نژادی قایل شوند و آنها را قوی تر و عالی مقام تر از خود بدانند و در برابر عقاید دینی خود سست و بی تفاوت شوند. عامل سوم هم می توانست در ترویج خوراک و پوشاک و نوشیدنی های حرام در بین مسلمانان مؤثر باشد و آنان را به تدریج بی قید و لاابالی کند. فرمانروایان مسلمان اندلس نیز فریب این پیمان را خوردند و با صلح موافقت کردند. در پی پذیرش پیمان صلح با مسیحیان، اخلاق و رفتار مسلمانان اندلس به فساد و تباهی گرایید. مبلغان و کشیشان مسیحی گردشگاه های مجلل و زیبایی را فراهم می آوردند و در آن به تبلیغ مسیحیت می پرداختند. چهره های سرشناس مسلمانان به ویژه در روزهای یکشنبه به سوی آن اماکن می رفتند تا علاوه بر گردش، به تماشا و لذت بردن از دختران مسیحی نیز بپردازند. همزمان و براساس توصیه های براق بن عمار، شراب اروپا به اندلس سرازیر شد تا جوانان مسلمان را فاسد کند. در نتیجه، باده گساری به امری عادی در بین جوانان مسلمان تبدیل شد و هر که از این کار سرباز می زد، او را کهنه پرست و متعصب خطاب می کردند. جوانان مسلمان، دیگر برای ارزش های دینی و اجتماعی خود ارزش قائل نبودند و مسجدها تنها به جایگاه افراد سالخورده مبدل شد و در عوض، عشرت کده‌ها و مراکز عیش و نوش مملو از این جوانان بود که برای لذت بردن از دختران مسیحی به آنجا می رفتند. خوش گذرانی و تجمل به اندازه ای بالا گرفت که تأمین این خواسته ها با درآمدهای مشروع ممکن نبود. لذا فساد اداری و رشوه و اختلاس رواج یافت و طبقات تولید کننده مانند دهقانان، کارگران و صنعتگران مورد بی توجهی واقع شدند و هر روز فقیرتر و ناراضی تر شدند. [سید محمد طهطاوی، غرروب آفتاب در آندلس: علل انحطاط حکومت مسلمانان در اسپانیا، تهران، دارالصادقین،1371، ص 16] . رفته رفته مسلمانان در باتلاق فحشا و فساد، غوطه ور شدند و روحشان با گناه و آلودگی ها عجین گردید و پاکی و صفای خود را از دست دادند. جوانانی که روزگاری برای آموختن اخلاق و تقوا و خودسازی بر یکدیگر پیشی می گرفتند و همواره در پی شهادت طلبی و پیش برد اسلام بودند اکنون همچون بیماران، دوای درد خود را در پارک ها و کلوپ های مستی و فساد و می خوارگی و ابتذال می جستند.[سعید طالبی نیا، عبرت های اندلس، مرکز پژوهش های اسلامی صدا و سیما، چاپ: دوم / بهار 1381، ص 67] . پس از آن، مسیحیان با خیانت برخی از سرداران مسلمان شهر والانس را تصرف کردند و جنایات فجیعی را در این شهر مرتکب شدند. آنها هزاران نفر از مسلمانان را به خاک و خون کشیدند و حتی به تجاوز نوامیس مسلمانان در مقابل چشمان همسران و پدران و مادرانشان پرداختند. تصرف این شهر به قدری سریع صورت گرفت که حکام دیگر شهرها نتوانستند به بسیج نیروهای خود بپردازنده این گونه بود که مسیحیان با توسل به چنین ترفندهای زیرکانه ای توانستند با آلوده ساختن جامعه اسلامی، به تدریج و آهسته شهرهای دیگر اسپانیا را نیز یکی پس از دیگری به تصرف خود درآورند.

سقوط اندلس

اندلس، سرزمین پرشکوهی که زمانی در اوج تمدن اسلامی می‌درخشید، با فتح مسلمانان به یکی از قطب‌های فرهنگی و علمی جهان اسلام تبدیل شد. اما این شکوه پایدار نماند و سرانجام به زوال گرایید. داستان سقوط اندلس نه ‌تنها شرحی از فتوحات و شکست‌ها، بلکه تحلیلی از عوامل داخلی، خارجی و ژئوپلیتیکی است که در این سرنوشت تلخ نقش داشته ‌اند. بی شک، یکی از وقایع تلخ در سیر تاریخ فرهنگ و تمدن اسلامی، سقوط اندلس و زوال حکومت مسلمانان در آن ناحیه از دنیا است. قبل از ظهور اسلام و در اوایل قرن پنجم میلادی، اندلس که منطقه ای در جنوب اسپانیا و جنوب شرقی پرتغال بود، مورد هجوم «واندال ها» و «ویزیگوت ها» قرار گرفت و این قبایل با عبور از کوه های پیرنه، وارد اندلس شدند و پس از سال ها جنگ و خونریزی، سرانجام واندال ها بر مغرب و ویزیگوت ها بر اندلس تسلط یافتند... ولی پس از مدتی به جهت عواملی چند، دولت «ویزیگوت ها» رو به انحطاط گرایید. «موسی بن نُمیر» در آن زمان حاکم افریقیه و مغرب بود، وقتی خبر انحطاط دولت «ویزیگوت ها» را شنید، تشویق شد تا اندلس را تسخیر کند. لذا به غلام خود طارق بن زیاد دستور داد با هزار سرباز در سال (92 قمری / 711 میلادی) با عبور از تنگه ای که بعدها به نام او «جبل الطارق» نامیده شد، در خاک اسپانیا پیاده شده و آنجا را فتح کند. وی توانست با ورود به اسپانیا، پادشاه «ویزیگوت ها» را شکست دهد و تا قلب اسپانیا پیش برود و در مدت یک سال، از جنوب تا شمال اندلس را به تصرف درآورد. از طرفی دیگر خود موسی بن نمیر نیز در ماه رمضان 93 با سپاهی بزرگ از جبل الطارق گذشت و پس از فتح چند شهر مهم اندلس به نیروهای طارق پیوست.[1] . اندلس به واسطه موقعیت جغرافیایی خود، همواره مورد توجه جهان اسلام و غرب بوده است. به عبارتی، این منطقه از دنیا طی چند قرن از حکومت مسلمانان توانسته بود به عنوان پل ارتباطی بین غرب و شرق عمل نماید و در زمینه های مختلف علمی و فرهنگی پیشرفت های چشمگیری داشته باشد. مثلاً، اندلس تحت تأثیر دیگر کشورهای اسلامی توانست در حیطه علوم قرآنی، علوم حدیث و دانش فقه توسعه یابد.... اندلس از لحاظ علم پزشکی نیز بسیار پیشرفت کرد و توانست اطبای حاذقی را پرورش دهد. از لحاظ فلسفه و کلام و شعر و ادبیات نیز به واسطه واقع بودن در سر حدّ سرزمین های اسلامی و اروپا به عنوان دروازه تبادل فرهنگی عمل می کرد و افراد نامداری را پرورش داد. در مورد انحطاط مسلمانان در اندلس نظریات مختلفی ارائه شده است که می توان آن ها را به سه دسته، عوامل داخلی، عوامل خارجی و عوامل ژئوپلیتیکی تقسیم کرد: الف) عوامل داخلی؛ اندلس در دوران حکومت بنی امیه به دست مسلمانان افتاد. در این دوران، بدعت ها و انحرافات فراوانی در نظام ارزشی اسلام ایجاد شده بود که می توان به موارد زیر اشاره کرد: 1- - نظام حکومت اسلامی که پس از پیامبرصلی الله علیه وآله طبق اعتقادات اهل سنت، بیعت نسبی مردم با خلیفه بود، به حکومت استبدادی موروثی فردی مبدل شد و حاکم به جای اجرای احکام الهی، تابع هوا و هوس فردی خود بود. 2- - مساوات که یکی از ارکان مهم نظام اسلامی بود، از میان رفت. امویان، نژاد عرب را نژاد برتر می شمردند و قریش را از دیگر قبایل عرب برتر می دانستند. 3- - درآمد حکومت به جای آن که صرف امور عمومی شود، به تجمّل و خوشگذرانی حکومت اختصاص می یافت و همین عامل موجب افزایش نارضایتی در بین مردم شده بود. 4- - دستگیری، حبس، شکنجه، کشتار و گاه قتل عام، از اعمال متداول دوران حکومت بنی امیه بود و آن ها از قوّه قهریه برای نابودی مخالفان خود استفاده می کردند. 5- - گرایش به تجمّل در زندگی، خوراک، لباس، خانه و... در دوران حکومت بنی امیه رواج داشت. 6- - میگساری، زن بازی، خریداری کنیزان آوازه خوان و مدیحه سرایی به سبک و سیاق دوران جاهلیت، در زمان بنی امیه متداول شد و این رفتارهای غیراسلامی به توسط فاتحان در سرزمین های تازه فتح شده رواج یافت . ب) عوامل خارجی؛ موفقیت پی در پی مسلمانان در جنگ های متعدد و فتح مناطق وسیعی از اروپا و ناکامی مسیحیان در جنگ های صلیبی، ضربه شدیدی برای اروپائیان محسوب می شد. آنان برای عقب راندن مسلمانان به ویژه از منطقه اندلس، طرحی دراز مدت تدوین کردند که این طرح دارای دو بخش بود: بخش اول: تهاجم نظامی و باز پس گیری تدریجی سرزمین اسپانیا بود. نهضت باز پس گیری یا فتح دوباره از سوی پاپ، به منزله تکلیف به مسیحیان القا شد. از جمله عواملی که به پیشرفت مسیحیان کمک می کرد، جنگ های عرب ها با بربرها بود. «آلفونسوی ادل» با تحریک مسیحیان نواحی شمالی اندلس، آن ها را وادار به شورش علیه مسلمانان کرد و پس از مدتی این نواحی از دست مسلمانان خارج شد. آنان دریافتند که دفاع از این منطقه ممکن نیست و لذا با تسلیم شدن در برابر مسیحیان موافقت کردند. وداع ابوعبداللَّه، آخرین سلطان بنی نصر و آخرین حکمران مسلمان اسپانیا با اندلس، پرچم اسلام را برای همیشه از این منطقه پایین کشید.[2] . بخش دوم: بستر سازی زمینه های فرهنگی سقوط اندلس اسلامی با تهاجم فرهنگی، یکی دیگر از عوامل انحطاط مسلمانان اندلس بود. آن ها توانستند طی برنامه هایی طولانی مدّت، تخم رخوت، بی اعتقادی و بی اعتنایی را در جامعه مسلمانان بپاشند و انتقام سختی از مسلمانان بگیرند. با شرایط خاصی که برای مسیحیان فراهم شد، آنان با خیانت برخی از سرداران مسلمان، شهر والانس را تصرف کردند و جنایات فجیعی را در این شهر مرتکب شدند. آنان هزاران نفر از مسلمانان را به خاک و خون کشیدند و حتی به تجاوز نوامیس مسلمانان در مقابل چشمان همسران و پدران و مادرانشان پرداختند. تصرّف این شهر به قدری سریع صورت گرفت که حاکمان دیگر شهرها نتوانستند به بسیج نیروهای خود بپردازند. این گونه بود که مسیحیان با توسّل به این گونه ترفندهای زیرکانه توانستند با آلوده ساختن جامعه اسلامی، به تدریج شهرهای دیگر اسپانیا را نیز یکی پس از دیگری به تصرف خود درآورند. ج) عوامل ژئوپلیتیکی؛ نکته مهم ژئوپلیتیکی در خصوص فتوحات مسلمانان در اندلس این است که شبه جزیره «ایبری» [اندلس] به طور کامل فتح نشد و به تصرّف کامل مسلمانان در نیامد؛ مخصوصاً در شمال غربی، ناحیه بزرگی از اندلس دست نخورده باقی ماند. در سایر نقاط نیز مناطقی وجود داشت که مسلمانان تسلّط مؤثّری بر آن ها نداشتند. مسیحیان که کلّ اسپانیا را از دست داده بودند، نوار باریکی را در سواحل شمال اسپانیا در کنار خلیج بیسکای برای خود به مثابه پلی حفظ کردند تا شاید بتوانند از همین مکان با استفاده از ضعف و اختلافات داخلی و بی توجّهی مسلمانان، به صورت تدریجی به سوی جنوب گسترش یافته و به تدریج، اسپانیا را به دامان مسیحیت باز گردانند. و بلاخره این گونه نیز شد.


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: اندلسی کردن ایران

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : پنجشنبه ۱۷ مهر ۱۴۰۴ | 19:45 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

عوامل مختلفی در سقوط حکومت مسلمانان در اندلس نقش داشت از جمله

یک، جنگ های متعدد: جنگ های پی در پی اگر با پیروزی نیز همراه باشد در نهایت به تضعیف قوا می انجامد، و در نهایت باعث شکست دولتها می شود . یکی از دلایل شکست مسلمانان در آندلس جنگهای متعددی است که اتفاق افتاد. (ابن خلدون، عبدالرحمن، مقدمه ابن خلدون،بیروت، دارالکتب اللبنانی، ص1157) در این زمان صدها جنگ بین مسلمانان و مسیحیان اتفاق افتاد(وات، مونتگمری، اسپانیای اسلامی، ترجمه محمدعلی طالقانی، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۵۹٫، ص 36) . دو، ساختار اجتماعی: از جای جای جهان اسلام مهاجرت به آندلس شروع شده و باعث تراکم جمعیت در این منطقه گردید و جمعیت را به سه برابر افزایش داد. کثرت جمعیت قحطی و گرانی به وجود آورد جمعیت عرب غیر اموی و بربرها در فشار بسیار دست به قیام زدند و مولدین و مستعربان را به وجود آوردند واین یکی دیگر از عوامل سقوط دولت شد.زمینه اختلاف و شورش "با وجود عناصر متفاوت و ناهماهنگ در اندلس، حفظ و برپانگهداشتن یک حکومت قوی و مؤثر مشکل بود. شورشها و طغیانهای گوناگون به پیش می آمد. گاهی از اوقات یک گروه سر به شورش بر می داشت و گاهی دو یا سه گروه به یکدیگر ملحق می شدند."(عنان، عبدالله، تاریخ دولت اسلامی در اندلس، ترجمه آیتی، تهران، موسسه کیهان، ص 66) . در این میان، قبایل عرب همچنان سرگرم رقابتها و کینه توزی های قدیم خود بود. با این همه اختلافاتی که میان خود عربها افتاده بود؛ برای این جامعه نوپا یکی از عوامل خطرناک انحلال به شمار می آمد. عصبیت های قبیلگی و عشیرتی همچنان در دلها زنده بود و رقابت در سیاست و سلطه، میان رهبران و سران وسرداران سبب شده بود جامعه به گروهها و احزاب بدل گردد. این گونه اختلافها در بلاد دور دستی که مسلمانان می گشودند هم شدیدتر بود و هم خطرناک تر؛ زیرا قبایل و اقوام گوناگونی که در زیر پرچم اسلام گرد آمده بودند، مجال رقابت و همچشمی و کشمکش یافتند. عده ای از مستعربین(اروپائیان عرب زبان شده) با وجود پذیرفتن تمدن عرب کاملاً راضی نبودند. آنها از قیامهای ضد حکومت اموی اندلس، مانند قیام "ابن حفصون" حمایت می کردند و از نیمه دوم قرن نهم بسیاری از آنها از اندلس به کشورهای مسیحی هجرت نمودند.(وات، مونتگمری، اسپانیای اسلامی، ترجمه محمدعلی طالقانی، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۵۹٫، ص 36) . سه، عامل اقتصادی: بنابر گزارشهای تاریخی جمعیت زیادی از نژآدهای مختلف به سوی اندلس روانه شد به دنبال آن قحطی و گرانی و تاثیرات آن به وقوع پیوست.(علل واقعی سقوط اندلس و نظریه ابن خلدون، محمدرضا شهیدی پاک، فصل نامه علمی پژوهشی پژوهش نامه تاریخ اسلام، سال اول، شماره یکم، بهار، 1390، ص108-79) . چهار، فساد اخلاقی: از عوامل مهم سقوط آندلس که همه منابع درباره تاثیر گذاریش سخن گفته اند فراگیر شدن فساد اخلاقی فاتحان و سرمستی آنان از پیروزی است. زندگی فاتحان آندلس با نوشیدن مسکرات و دین نمایشها به تسلیم شدن در برابر جنون بر آمده از خمر و زن و تندوری در بی شرمی انجامید. (توین بی، آرنولد، جنگ و تمدن، ترجمه رضایی، تهران، علمی و فرهنگی، 1373، ص97-98) . فرو رفتن امویان اندلس در ورطه فساد اخلاقی و ناتوانی در تدبیر کارهای شهرهای آن سرزمین و فساد مالی و ظلم مالیاتی، از ویژگی های مهمی بود که آثار شکست امویان را در آندلس به سرعت آشکار کرد.(علل واقعی سقوط اندلس و نظریه ابن خلدون، محمدرضا شهیدی پاک، فصل نامه علمی پژوهشی پژوهش نامه تاریخ اسلام، سال اول، شماره یکم، بهار، 1390، ص108-79) . عبدالرحمن اوسط یکی از امرای اموی اندلس به غنا و پرورش خوانندگان زن(مغنیات) بسیار همت می گماشت. او کاخی را به نام دارالمدنیات در قرطبه بنیاد گذارد که بزرگان زنان آوازه خوان در آن به سر می برندند، خنساء مغرب یکی از زنان آوازه خوان این دربار بود.(عبدالملک بن حبیب، کتاب التاریخ، تحقیق البدوی، بیروت، دارالکتب، العلمیه، 1999، ص137) . معتصم بن صمادح یکی از کارگزاران حکومت اموی اندلس که در المریه عاشق دختری مسیحی شده بود و به زور او را از پدرش گرفت باعث شد جنگ و خونریزی بین گروه های متخاصم اتفاق بیفتد.( نورانی اردبیلی، مصطفی، بررسی عقاید و ادیان، 1386ق، بی جا، بی تا، ص291) . مسیحیان قراردادهایی را با حاکمان مسلمان بستند و طبق آن آزادانه به ایجاد تفریح گاه و مدرسه و انجام تجارت بین مسلمانان پرداختند. در مدارس خود به فرزندان مسلمان افکار دینی و مسحیت را القا می کردند و با به گردش در آوردن دختران زیبا روی مسیحی در تفریح گاه ها جوانان مسلمان را به آنجا می کشاندند و با ترویج خرید و فروش مشروبات الکلی مردم مسلمان را از اعتقادات دینی خود دور می ساختند وبه این طریق فساد را در تمام پیکره جامعه اسلامی آنجا رسوخ داندند و آن را از درون تهی کردند. این بود که پس از حمله مسیحیان، مسلمانان تاب استقامت نداشته و به سرعت شکست خوردند. ابن غسال یکی از شاعران در این باره سروده است «اگر گناهان مسلمانان و فرو رفتن آنها در منجلاب معاصی بزرگ و کوچک نبود هیچ گاه سواران مسیحی بر آنان پیروز نمی شدند»(آیتی، محمد ابراهیم، آندلس یا تاریخ حکومت مسلمین در اروپا، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۴۰٫، ص135) . به روایت دیگر:«در عشرتکده‌ها و مراکز عیش و نوش، دختران مسیحی که از سوی کشیشان برای به فساد کشاندن جوانان مسلمان استخدام شده بودند به دلربایی فرزندان مسلمان، مشغول بودند. جوانان مسلمان تا دیری از شب در آن مهمانخانه هایی که محل زنان و دختران بدکاره بود، بی‌پرده به خوشگذرانی، باده‌نوشی و رقص و پایکوبی می‌پرداختند.» (محمد طنطاوی الجوهری، غروب آفتاب اندلس، معارف، 1396، چاپ پنجم، ص36) . این عوامل و برخی عوامل دیگر باعث سقوط دولت امویان شد. بنابراین عامل فساد اخلاقی اگر به عنوان تنها عامل در نظر گرفته شود صحیح نیست اما در کنار عوامل دیگر می تواند به عنوان یکی از دلایل سقوط مطرح شود.

غروب آفتاب اسلام در اندلس/ زمانی که صلیب به جای هلال نشست!

مسلمانان در سال 92 هجری برابر با 711 میلادی اندلس را فتح کردند و به مدت 781 سال بر آنجا و برخی از نقاط دیگر اسپانیا حکومت کردند. خدمات مسلمانان

مسلمانان اسپانیا بعد از سقوط اندلس

اطلاعات تاریخی ما درباره اندلس اندک است و غالباً تصور می کنیم. زندگی مسلمانان در سال 1492 میلادی، با سقوط خلافت اندلس و اخراج مسلمانان از اسپانیا پایان یافت؛ ولی...

شکست مسلمین در اندلس، عبرتى بزرگ

افول هر حکومت و تمدنى عللى دارد و غروب آفتاب حکومت و تمدن بزرگ اسلامى در اندلس نیز از این قانون مستثنى نیست . مهمترین آسیبى که گریبان ‏گیر حکومت مسلمین در اندلس شد و فرجام ناخوشى را براى آن رقم زد، تفرقه و فساد اخلاقى بود و این نکته ‏اى است ‏بسیار حایز اهمیت که برابر آموزه ‏هاى دینى، باید از آن عبرت گرفت .

آسیب شناسى حکومت اسلامى اندلس

از جستجو در متون تاریخى مى‏توان دو عامل را به عنوان آسیب‏هاى جدى و اساسى حکومت اسلامى اندلس برشمرد که به ترتیب اهمیت عبارت است از:

1- اختلاف و تفرقه:

یکى از ارکان مهم ثبات، امنیت و پیشرفت هر جامعه ‏اى، وحدت است . در طول تاریخ، مردمى بر مشکلات و گرفتاریها فایق آمدند که بر محور اتحاد گرد آمدند . اگر مسلمانان مؤفق شدند برق آسا شبه جزیره ایبرى را فتح کنند، در سایه وحدت بود . از این رو، خداوند در قرآن کریم به این نکته اساسى در حیات جامعه دستور داده است: «واعتصموا بحبل الله جمیعا و لا تفرقوا» (آل عمران/103) همگى به ریسمان الهى چنگ زنید و متفرق نشوید . همان طور که وحدت مایه ثبات، امنیت، پیشرفت و سعادت است، اختلاف و تفرقه سبب ناامنى و عقب ماندگى است . مهمترین علت ‏شکست‏ حکومت مسلمانان در اندلس را نیز مى‏توان در درگیرى‏هاى داخلى بین مسلمانان، بویژه حاکمان جستجو کرد . از نخستین روزهاى تشکیل حکومت اسلامى در اندلس، اختلاف و دشمنى میان دو گروه از اعراب مضرى و قحطانى سر بر آورد و هیچ گاه به پایان نرسید و هر گاه که قدرت به دست ‏یکى از آن دو مى‏افتاد، بر دیگرى ستم مى‏کرد و گروه مقابل به کارشکنى مى‏پرداخت . از دیگر کارهاى نادرست اعراب پس از ورود به اندلس این بود که خود را از بربرهاى شمال آفریقا (که سهم بزرگى در فتح شبه جزیره ایبرى داشتند) برتر مى‏دیدند و نصیب خود را بیشتر مى‏پنداشتند و آنان را به دیده حقارت مى‏نگریستند . این نوع برخورد نیز اختلاف پر دامنه ‏اى را در اندلس سبب شد که در تمام مدت، کم و بیش ادامه داشت . آنگاه که این اختلافات شعله ور مى‏شد، چنان زبانه مى‏کشید که کسى را یاراى نزدیک شدن به آن نبود و اگر کسى گامى براى صلح و آشتى جلو مى‏نهاد، در آتش این دشمنى خاکستر مى‏شد . در یکى از این آشوبها، روزى دانشمند بزرگى در مسجد جامع شهر قرطبه، همین که ضمن اشاره به این گونه اختلافات گفت «خدایا میان ما صلح برقرار کن‏» ، بى درنگ کشته شد و دیگرى در همان مسجد به محض این که گفت «خدا، صلح را دوست دارد و به آن امر کرده است‏» ، در همان دم به قتل رسید . (شکیب ارسلان، تاریخ فتوحات اسلامى در اروپا، ترجمه على دوانى، ص 88) از نتایج ‏شوم این درگیرى ها، روى آوردن دو گروه مخالف به سوى دشمن مسیحى بود (که براى چنین روزهایى لحظه شمارى مى‏کرد) و با باج دادن به مسیحیان، از آنان علیه یکدیگر کمک مى‏خواستند و دشمن پلید نیز با نقشه هایش، آتش جدایى را شعله‏ ورتر مى‏کرد . اوج این اختلافات را باید در زمان رخ نمودن حکومتهاى کوچک و مستقل در اندلس دانست که هر دولتى براى حفظ یا توسعه قلمرو خود و چند صباحى تکیه زدن بر اریکه قدرت، با یکى از پادشاهان مسیحى علیه همسایگان مسلمانش پیمان همکارى مى‏بست .

در طول هشت قرن حاکمیت مسلمانان بر اندلس، سه بار حکومت ‏یکپارچه و مقتدر اسلامى براثر اختلافات، خود سرى‏ها و طمع ورزى‏هاى عده ‏اى به سستى گرایید و هر فردى بر گوشه ‏اى از این سرزمین حکم راند . هر گاه که حکومت مرکزى واحد از بین رفت و حاکمیت‏هاى متعددى سر بر آوردند، ضعف، سستى و زبونى بر مسلمانان اندلس چیره شد که پس از مدتى به ناچار به اتحاد رسیدند و هر زمان که حکومت مرکزى و یکپارچه به وجود آمد، عزت پیدا کردند و به پیروزى و پیشرفت دست‏ یافتند . از اوایل قرن پنجم هجرى براى نخستین بار پس از بر پایى حکومت اسلامى در اندلس، حاکمیت‏ هاى کوچک و مستقل در نقاط مختلف آن پى در پى ظهور کردند و در مجموع 26 دولت مستقل به وجود آمد . (ر . ک: محمد ابراهیم آیتى، اندلس یا تاریخ حکومت مسلمین در اروپا، صص 413- 411) هر کدام از دولت‏ها براى براى توسعه قلمرو خود با همسایگانش درگیر بود و براى دست‏ یابى به مقصود خود به مسیحیان باج مى‏داد تا حمایت آنان را جلب کند و آنان نیز از این فرصت کمال استفاده را بردند و چون مارى زخم خورده زهر خود را ریختند و عقده شکست‏هاى چند صد ساله را از دل گشودند و انتقامى سخت گرفتند . چنان که در جنگ بین مامون (حاکم بلنسیه) و ابن هود (حاکم سرقسطه) مامون پس از شکست‏خوردن از ابن هود، از «فرناند» پادشاه مسیحى کاستیل کمک طلبید تا در صورت پیروزى، به او مالیات بدهد و با حمایت او بر ابن هود غلبه کرد . ابن هود نیز پس از شکست، هدایایى براى «فرناند» فرستاد و از او تقاضاى کمک کرد و با پشتیبانى او دوباره بر مامون پیروز شد . این اختلاف، جنگ و خون ریزى با آتش بیارى پادشاهان مسیحى سه سال ادامه یافت . (ر . ک: محمد عبدالله عنان، صحنه ‏هاى تکان دهنده در تاریخ اسلام، ترجمه على دوانى، صص 153- 151) . جنگ و خون ریزى میان حاکمیت‏هاى کوچک و مستقل پیوسته ادامه داشت و ارکان این حکومتها را سست کرد و دیگر رمقى در آنها براى مبارزه با همسایگان مسیحى باقى نماند و این بهترین فرصت ‏براى دشمن در کمین نشسته بود که انتقام بگیرد . در اواخر قرن پنجم هجرى، حاکمیت‏هاى کوچک مورد حمله بى امان «آلفونس‏» ، پادشاه لیون و در معرض نابودى قرار گرفتند و از این رو، از یوسف بن تاشفین، حاکم مسلمان در شمال آفریقا کمک خواستند . با لشکر کشى یوسف به اندلس و شکست «آلفونس‏» دوباره حکومت واحد اسلامى به نام سلسله «مرابطین‏» در اندلس تشکیل شد و عزت به مسلمانان برگشت و عظمت ‏یافتند . (ر . ک: محمد ابراهیم آیتى، اندلس یا تاریخ حکومت مسلمین در اروپا، صص 152- 131) . لیکن حاکمیت مرابطین نیم قرن بیشتر طول نکشید که مجددا تفرقه و اختلاف در جامعه اسلامى اندلس ریشه دوانید و دولت‏هاى کوچک و مستقل مسلمان قد علم کردند (ر . ک: محمد ابراهیم آیتى، اندلس یا تاریخ حکومت مسلمین در اروپا، صص 114 و 113) و حکومت مرکزى تضعیف گردید و پادشاهان مسیحى به طمع افتادند، اما طولى نکشید که سلسله «موحدون‏» (که در شمال آفریقا حاکمیت پیدا کرده بودند) دولت‏هاى کوچک را در اندلس جمع کردند و حاکمیت ‏یکپارچه و مقتدرى را در مقابل مسیحیان به وجود آوردند . از نخستین سالهاى قرن هفتم هجرى، سستى و زوال در پایه ‏هاى حکومت موحدون نمایان شد . مسیحیان لیون، ناوار، آراگون (که بعد از تحمل شکست ‏هاى پى در پى از یعقوب بن یوسف به دنبال فرصت‏ بودند) یکباره به جنگ با محمد بن یعقوب شتافتند و با ضربه ‏اى سهمگین بر سپاه او، انتقامى سخت گرفتند . (ر . ک: مونتگرى مرى وات، تأثیر اسالم بر اروپای قرون وسطیٰ صص 127- 125) . با تضعیف دولت مرکزى، براى سومین بار حاکمیت‏هاى کوچک و ضعیف در گوشه و کنار اندلس سر بر آوردند که براى تجاوز به قلمرو یکدیگر، به هم چنگ و دندان نشان مى‏دادند و در امضاى پیمان همکارى با مسیحیان براى از میان برداشتن رقیبان خود، از همدیگر گوى سبقت مى‏ربودند و این بهترین موقعیت را براى پادشاهان مسیحى فراهم کرد تا ضربه نهایى را بر پیکر حکومت اسلامى در اندلس وارد سازند و خود را براى همیشه از خطر آن برهانند . با دشمنى و تفرقه‏اى که بین دولتهاى کوچک اسلامى در اندلس وجود داشت، مسیحیان به تدریج آن‏ها را از میان برداشتند . چنان که در سال 636 هجرى قمرى، «بلنسیه‏» در سال 668 هجرى قمرى «مرسیه‏» و در سال 685 هجرى قمرى «میورقه‏» را از دست مسلمانان گرفتند و این روند ادامه پیدا کرد تا این که در پایان قرن هفتم هجرى، تنها حکومت «غرناطه‏» در دست مسلمانان باقى مانده بود . (ر . ک: محمد ابراهیم آیتى، اندلس یا تاریخ حکومت مسلمین در اروپا، ص 187) . از دردناک‏ترین حوادث این دوره، همکارى دولت‏بنى نصر (که در غرناطه حکومت داشت) با «فردیناند» پادشاه لیون براى از میان برداشتن دیگر حکومت‏هاى کوچک اسلامى در اندلس است; چنان که در گشودن دروازه «شبیلیه‏» و دره علیاى وادى الکبیر و لشکرکشى‏هاى دیگر، دست در دست او نهاد و سرزمین اندلس را از خون برادران دینى خود رنگین کرد (ر . ک: مونتگرى مرى وات، تأثیر اسالم بر اروپای قرون وسطیٰ 175) تا حکومت او در غرناطه باقى بماند . ولى دیرى نپایید که با درهم پیچیده شدن پرونده دیگر حکومت‏هاى کوچک اسلامى، نوبت‏به حکومت ‏بنى نصر در غرناطه رسید . مسیحیان از همان اواخر قرن هفتم هجرى حملات خود را به غرناطه آغاز کردند و هر از گاهى ضرباتى بر پیکر آن وارد ساختند و شهرى را به تصرف خود در آوردند تا این که در سال 897 هجرى قمرى به عمر آخرین حکومت اسلامى در اندلس پایان دادند . (ر . ک: محمد ابراهیم آیتى، اندلس یا تاریخ حکومت مسلمین در اروپا، صص 198- 189; محمد عبد الله عنان، صحنه‏هاى تکان دهنده در تاریخ اسلام، ترجمه على دوانى، صص 314- 307)

2- فساد اخلاقى:

دومین عامل شکست مسلمین در اندلس را مى‏توان روى کار آوردن حاکمان و بسیارى از مردم به بى تقوایى و بى بند و بارى دانست . فراگیر شدن فساد در سطح حاکمیت و جامعه، آنان را از توجه به صلاح و سلامت و پیشرفت جامعه باز داشت و حمیت و غیرت دینى را در آنها از بین برد و آنچه که برایشان اهمیت داشت، قدرت ‏طلبى و خوش گذرانى بود . در نتیجه، شهرها یکى پس از دیگرى از تحت‏حکومت آنان خارج گردید و به تصرف دشمن درآمد . فساد در بین حکمرانان تا بدانجا پیش رفت که «معتصم بن صمادح‏» حاکم «المریه‏» عاشق دخترى مسیحى شد و به زور او را از پدرش گرفت و بر سر همین موضوع به جنگ و خون‏ریزى در میان مسلمانان دست زد . (مصطفى نورانى اردبیلى، بررسى عقاید و ادیان، 1386ق، ص 291) . آنگاه که حاکمان به عیش و عشرت آشکار پرداختند، مردم بسیارى از پى آنان روانه گشتند و دشمن مسیحى با طرحى شیطانى، ضربه‏ اى سخت ‏بر پیکر جامعه اسلامى اندلس وارد ساخت . مسیحیان شمال، قراردادهایى را با حاکمان مسلمان بستند و طبق آن آزادانه به ایجاد تفریح گاه و مدرسه و انجام تجارت بین مسلمانان پرداختند; در مدارس خود به فرزندان مسلمان، افکار دینى مسیحیت را القا مى‏کردند و با به گردش در آوردن دختران زیباروى مسیحى در تفریح گاه ‏ها، جوانان مسلمان را به آنجا مى‏کشاندند و با ترویج‏ خرید و فروش مشروبات الکلى، مردم مسلمان را از اعتقادات دینى خود دور مى‏ساختند و به این طریق فساد را در تمام پیکره جامعه اسلامى رسوخ دادند و آن را از درون تهى کردند . بدین ترتیب بود که توان مقاومت را از آنان گرفتند . (مصطفى نورانى اردبیلى، بررسى عقاید و ادیان، 1386ق، ص 291) چنان که سروده ابن غسال در غم سقوط شهر «بربشتر» گواه صدق این مدعاست . او پس از به تصویر کشیدن ددمنشى‏هاى دشمن در حمله و تصرف شهر، دلیل گستاخى دشمن را در انجام این کار چنین بیان مى‏کند: «اگر گناهان مسلمانان و فرو رفتن آن‏ها در منجلاب معاصى بزرگ و کوچک نبود، هیچ گاه سواران مسیحى بر آنان پیروز نمى‏شدند . آرى! علت ضعف، گناهانشان بود . افراد فاسد کارهاى زشت‏خود را پنهان نمى‏کردند و آن هایى هم که کار خوب انجام مى‏دادند، از روى ریا بود .» (محمد ابراهیم آیتى، اندلس یا تاریخ حکومت مسلمین در اروپا، ص 135) . بر این اساس، اختلاف و فساد اخلاقى مهم ‏ترین علل اضمحلال حاکمیت مسلمانان در اندلس ارزیابى مى‏گردد . اینک سزاوار است از خود بپرسیم: آیا تاریخ تکرار نمى‏شود; آیا نباید از تاریخ اندلس عبرت آموخت; مگر غیر از این است که مؤمن از یک سوراخ دو بار گزیده نمى‏شود؟ چرا بى توجه به نقشه‏ هاى دشمن بر طبل اختلاف و تفرقه مى‏کوبیم و از وحدت حول محور رهبرى غافل هستیم; منافع حزبى و گروهى را بر منافع انقلاب و کشور ترجیح مى‏دهیم; چرا در مقابل شبیخون فرهنگى دشمن اقدامى اساسى صورت نمى‏دهیم؟ آیا توطئه دشمن، یک توهم است‏ یا این که توهم توطئه نیز توطئه دشمن است؟ اختصاص بودجه کلان از سوى دشمن براى نابودى جمهورى اسلامى واقعیت ندارد و یک توهم است؟ افزایش قارچ گونه باندهاى ترویج فحشا، مشروبات الکلى و انواع مواد مخدر در سطح جامعه، بویژه در میان جوانان از روى نقشه و برنامه ریزى دشمنان نیست؟ القاى شبهات و ایجاد تردید در بنیان‏هاى اعتقادى براى سست و متزلزل کردن باورهاى دینى مردم بدون طرح از پیش تهیه شده است؟ گسترش برنامه‏ هاى ضد اخلاق و عفت از طریق ماهواره، پخش انواع نوار، سى دى و پوستر مبتذل، هدف خاصى را دنبال نمى‏کند؟ چرا از خواب غفلت ‏بیدار نمى‏شویم؟ چرا گامى اساسى براى حل مشکل و رویارویى با شیطان درون و بیرون بر نمى‏داریم؟ دشمنى کردن در ذات دشمن نهفته است و ذاتى اوست و ذاتى چیزى هرگز از آن جدا نمى‏شود ولى به فرموده امیر مؤمنان: «من نام لم ینم عنه .» (صبحى صالح، نهج البلاغه، ص 452، نامه 62) . کسى که از دشمن غفلت ‏بورزد، (بداند) که دشمن از او غافل نخواهد شد . بیاییم بر اساس دستور قرآن کریم در تاریخ گذشتگان سیر کنیم و از آن عبرت بیاموزیم و از آرمانها و اصول انقلاب اسلامى، امام و شهدا پاسدارى نماییم; چرا که سنت الهى بر این است: «ان الله لایغیر ما بقوم حتى یغیروا ما بانفسهم‏» (رعد/11) همانا خداوند سرنوشت هیچ گروهى را تغییر نمى‏دهد مگر آن که آنان آنچه را که در خودشان است تغییر دهند.

دومین عامل شکست مسلمین در اندلس را می‌‏توان روى کار آوردن حاکمان و بسیارى از مردم به بى تقوایى و بى بند و بارى دانست. فراگیر شدن فساد در سطح حاکمیت و جامعه، آنان را از توجه به صلاح و سلامت و پیشرفت جامعه باز داشت و حمیت و غیرت دینى را در آنها از بین برد و آنچه که برایشان اهمیت داشت، قدرت‏ طلبى و خوش گذرانى بود‌. در نتیجه، شهرها یکى پس از دیگرى از تحت‏ حکومت آنان خارج گردید و به تصرف دشمن درآمد‌. فساد در بین حکمرانان تا بدانجا پیش رفت که «معتصم بن صمادح‏» حاکم «المریه‏» عاشق دخترى مسیحى شد و به زور او را از پدرش گرفت و بر سر همین موضوع به جنگ و خون‏ریزى در میان مسلمانان دست زد.[مصطفى نورانى اردبیلى، بررسى عقاید و ادیان، 1386ق، ص 291] . آن‌گاه که حاکمان به عیش و عشرت آشکار پرداختند، مردم بسیارى از پى آنان روانه گشتند و دشمن مسیحى با طرحى شیطانى، ضربه‌‏ اى سخت‏ بر پیکر جامعه اسلامى اندلس وارد ساخت‌. مسیحیان شمال، قراردادهایى را با حاکمان مسلمان بستند و طبق آن آزادانه به ایجاد تفریح گاه و مدرسه و انجام تجارت بین مسلمانان پرداختند؛ در مدارس خود به فرزندان مسلمان، افکار دینى مسیحیت را القا می‌‏کردند و با به گردش در آوردن دختران زیباروى مسیحى در تفریح گاه‌ها، جوانان مسلمان را به آنجا می‌‏کشاندند و با ترویج‏ خرید و فروش مشروبات الکلى، مردم مسلمان را از اعتقادات دینى خود دور می‌‏ساختند و به این طریق فساد را در تمام پیکره جامعه اسلامى رسوخ دادند و آن را از درون تهى کردند‌. بدین ترتیب بود که توان مقاومت را از آنان گرفتند. چنان که سروده ابن غسال در غم سقوط شهر «بربشتر» گواه صدق این مدعاست. او پس از به تصویر کشیدن ددمنشی‌‏هاى دشمن در حمله و تصرف شهر، دلیل گستاخى دشمن را در انجام این کار چنین بیان می‌‏کند: «اگر گناهان مسلمانان و فرو رفتن آن‏ها در منجلاب معاصى بزرگ و کوچک نبود، هیچ گاه سواران مسیحى بر آنان پیروز نمی‌‏شدند . آرى! علت ضعف، گناهانشان بود. فراد فاسد کارهاى زشت‏ خود را پنهان نمی‌‏کردند و آن هایى هم که کار خوب انجام می‌‏دادند، از روى ریا بود.»[محمد ابراهیم آیتى، اندلس یا تاریخ حکومت مسلمین در اروپا، ص 135] بر این اساس، اختلاف و فساد اخلاقى مهم‏ترین علل اضمحلال حاکمیت مسلمانان در اندلس ارزیابى می‌‏گردد .

ترویج فحشا و بى‏ بند و بارى و ضعیف کردن مبانى اخلاقى مسلمانان : شیوه ‏‌ى دیگر دشمن در این تهاجم فرهنگى رواج دادن انحرافات جنسى و ضعیف کردن مبانى اخلاقى مسلمانان بود که در نتیجۀ آن حکومت هشتصد سالۀ مسلمانان نابود شد. وقتى مسیحیان دریافتند که با جنگ رویارو نمی‌‏توان در برابر توان رزمى مسلمانان ایستاد، تصمیم گرفتند تا با گستردن دام فساد و فحشا و گسترش بی‌‏بند و بارى، نیروى محرکۀ حکومت مسلمانان را که همان ایمان جوانان بود، از کار بیندازند. آنان براى تفریح و خوش گذرانى جوانان مسلمان پارک‏هاى زیبایى ساختند و دختران دلرباى مسیحى را به آن پارک‏ها گسیل داشتند و از آنان به عنوان شیطان فسون‏گرى براى فریب جوانان غافل مسلمان بهره بردند. دختران مسیحى در پارک‏‌ها می‌‏گشتند و با طنّازى و عشوه‌‏ گرى جوانان مسلمان را تحریک نموده، آنان را در گرداب شهوت غرق می‌‏کردند. در نتیجه جوانانى که تا چندى پیش، تفریح‌شان تمرین تیر اندازى و اسب سوارى و شمشیر زنى یا گفت و گوهاى علمى بود، به سوى این جایگاه‏‌هاى فساد و بی‌‏بند و بارى کشیده شدند. از سوى دیگر براى گمراه کردن جوانان مسلمان، کلوپ‏‌هاى شبانه ‌‏ى مجلّلى آماده کردند که در آن‏ها دوشیزگان مسیحى به عنوان پیش خدمت از واردان پذیرایى می‌‏کردند. البته برنامه ریزان این توطئه براى انجام کامل هدف‏هاى شوم‌شان، این کلوپ‏‌ها را شبانه روزى کرده بودند و رایگان از جوانان مسلمان پذیرایى می‌‏کردند. حتى یکى از کشیشان با خرید انگورهاى شهر قُرطبه، شراب می‌‏ساخت و قسم یاد کرده بود که آن شراب‏ها را جز به دانشجویان مسلمان ندهد. پاپ هم، سالانه یک هزار "فلورین" به امر گسترش می‌‏خوارگى میان مسلمانان، اختصاص می‌‏داد و این گونه در فریب جوانان مسلمان سنگ تمام گذارد. تاجران مسیحى نیز با پرداختن به خرید و فروش انواع مسکرات به این حرکت سیاه شتاب بخشیدند و سرانجام مسیحیان توانستند با اقدام‌‏هاى یاد شده، زشتى گناه را در دید جوانان مسلمان بشکنند.[ر.ک: اندلس سرزمین خاطره‏ها، سیدعلى محقق] . رفته رفته مسلمانان در باتلاق فحشا و فساد، غوطه ور شدند و روحشان با گناه و آلودگی‌‏ها عجین گردید و پاکى و صفاى خود را از دست دادند. جوانانى که روزگارى براى آموختن اخلاق و تقوا و خود سازى بر یکدیگر پیشى می‌‏گرفتند و همواره در پى شهادت‏‌ طلبى و پیش برد اسلام بودند اکنون همچون بیماران، دواى درد خود را در پارک‏ها و کلوپ‏هاى مستى و فساد و مى خوارگى و ابتذال می‌‏جستند. با این حال افرادى که شب و روز به خوش گذرانى و لذت‏هاى جنسى عادت کرده بودند، چگونه حاضر بودند این همه لذت‏ها را با جنگ و خون‏ریزى عوض کنند! در نتیجه آنان موافق هر گونه حکومتى بودند که مناسب حالشان باشد و وسایل مستى و می‌‏گسارى آنان را فراهم کند.


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: اندلسی کردن ایران

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : پنجشنبه ۱۷ مهر ۱۴۰۴ | 19:44 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

دیدگاه آیت‌ الله خامنه ‌ای: روزگارى مسلمانان در جنوب اروپا و در اسپانیا تا جنوب فرانسه، کشورى اسلامى به ‌وجود آوردند. این کشور مهد تمدّن شد و علم در اروپا از همان تمدّن اندلسىِ قرون اوّلیۀ اسلام شکوفا گردید. شکوفایى علم در آن سرزمین، داستانهایى دارد و خودِ غربی ها نیز به آن معترفند. البته اکنون سعى مى‌کنند این ورق را از تاریخ علم حذف و نام مسلمانان را به ‌کلّى پاک کنند؛ اما خودِ آنها، این تاریخ را ثبت کرده‌اند و البته در تواریخ ما هم ثبت شده است. اروپایی‌ها وقتى خواستند اندلس را از مسلمانان پس بگیرند، اقدامى بلند مدّت کردند. آن روز صهیونیست ها نبودند؛ اما دشمنان اسلام و مراکز سیاسى، علیه اسلام فعّال بودند. آنها به فاسد کردن جوانان پرداختند و در این راستا انگیزه‌هاى مختلف مسیحى، مذهبى یا سیاسى داشتند. یکى از کارها این بود که تاکستانهایى را وقف کردند تا شراب آنها را به ‌طور مجّانى در اختیار جوانان قرار دهند! جوانان را به سمت زنان و دختران خود سوق دادند تا آنها را به شهوات آلوده کنند! سیاست امروز، سیاست اندلسى کردن ایران است….گذشت زمان راههاى اصلى براى فاسد یا آباد کردن یک ملت را عوض نمى‌کند. امروز هم آنها همین کار را مى‌کنند. [6/12/1381]

دیدگاه آیت ‌الله مصباح یزدی: اصلاً تمدن اروپا بعد از آشنا شدن با اسلام پیدا شد اصلاً دانشگاه در اروپا بعد از جنگ‌های صلیبی و ورود مسلمان‌ها در اروپا پیدا شد. اصل این تمدنی که امروز به اینجا رسیده در اروپا و آمریکا اصلش در اسپانیا و در اندلس بود آن هم در اثر نفوذ مسلمان‌ها بود از آنجا به جاهای دیگر سرایت کرد.[23/8/1388] . بنده به عنوان یک برادر کوچکى که بعد از هفتاد سال زندگى موفق شدم که امشب چند دقیقه مزاحم شما باشم وظیفه خودم می‌‏دانم که این خطر را به شما اعلام کنم و به شما هشدار بدهم که چنین خطرى شما و همه مسلمان‌ها را تهدید می‌‏کند و وظیفه فرد فرد مسلمانهاست که هر چه می‌‏توانند در مقابل این حمله فرهنگى دشمنان مقاومت کنند و راه‌هاى مبارزه با آنها را یاد بگیرند و به کار ببرند خداى نکرده اگر ما این جنگ را جدى نگیریم سرنوشت کشورهاى ما سرنوشت کشورهاى آندلس و اسپانیا خواهد شد که نه ‏تنها دین ما و فرهنگ ما از دست ما خواهد رفت بلکه سیادت دنیای‌‏مان هم نابوده خواهد شد و به صورت بردگانى براى دنیاى استکبارى درخواهیم آمد.[جلسه نخبگان علمى، شهر بنگلور از ایالات هند: ۳۱/۶/۸۲]

دیدگاه لاین پل(مستشرق انگلیسی): اسپانیا هشت قرن در دست مسلمانان بود و نور تمدن آن، اروپا را نورانی ساخته بود. .. علوم و ادب و صنعت فقط در همین سرزمین اروپایی رونق داشت و از همین رهگذر بود که علوم ریاضی، فلکی، گیاه شناسی، تاریخ، فلسفه و قانونگذاری فقط در اسپانیای اسلامی تکمیل شده و نتیجه داده بود.

دیدگاه مارتینز مونتابث(مستشرق اسپانیایی): اگر حاکمیت هشت قرنه اسلام بر اسپانیا نبود، هرگز این کشور وارد گردونه تاریخ تمدن نمی‌شد. این دوره در حالی که اروپای همسایه، اسیر تیرگی جهل و عقب ماندگی بود، روشنایی خرد و فرهنگ را به آنجا منتقل کرد.

دیدگاه دالماس(استاد دانشکده پزشکی مونته پلیه): تمدن مسلمانان منحصر به فن معماری و نقش و نگار ساختمان ها و مساجد پرشکوه نیست، بلکه شامل بسیاری از علوم و معارفی می‌شود که اساس علوم جدید به خصوص علوم گیاه شناسی و پزشکی است. در فلسفه و عرفان با بزرگانی نظیر ابن باجه، ابن رشد، ابن طفیل و ابن عربی، آثار ارزشمندی را از خود به میراث گذاشتند. ابن فرناس، زرقالی، مجریطی، ابن صغار قرطبی، بتروجی و. .. در ریاضیات، هیئت، نجوم و شیمی، گامهای بسیار بلندی برداشتند و موفقیتهای بزرگی را کسب کردند.

حاصل سخن اینکه: 1- مسلمانان بر خلاف پادشاهانی که با تصرف شهرها، آن را ویران و مردم آن را قتل عام می‌کنند، اندلس را بیش از پیش آباد کرده و با اهالی آنجا با احترام و عدالت برخورد کردند. به طوری که پس از مدتی، اکثر ساکنان آنجا با مشاهده این رفتار مسلمانان، به دین اسلام گرویدند. همچنین کسانی که بر دین خود باقی ماندند، در سایه‌ی عدل اسلامی، تمامی شعائر دینی و مذهبی خود را بدون هیچگونه تعرضی از جانب مسلمین انجام می‌دادند. 2- هدف طارق و سربازانش از لشکرکشی به اسپانیا، هرگز بخاطر جاه و مقام و سلطنت نبوده و تنها برای باز کردن راه دعوت و رساندن دین به جهانیان، دست به این اقدام زدند. لذا می‌بینیم، زمانی که خلیفه او و موسی بن نصیر را از فرماندهی عزل می‌کند، با کمال ادب و احترام، دستور را تنفیذ کرده و همانند مردم عادی به زندگی ادامه می‌دهند. این در حالی بود که آنها از قدرت و حمایت کافی برخوردار بودند تا بر علیه خلیفه، قیام کرده و حکومت جدیدی را برای خود، بنا کنند. 3- اسپانیا یا سرزمین مسلمین، عقده‌ای بود که دل‌های ارباب کلیسا را سخت می‌آزرد و شعاع این روزنۀ نورانی در دامان اروپای سیاه و تیره بخت، چشمان آنان را خیره کرده بود. پیش ‌بینی می‌شد اروپای مسیحیی در ظرف مدت کوتاهی، تبدیل به یک قاره اسلامی شود؛ زیرا صدای سم اسب‌های مسلمین، از قله کوه‌های «پیوند» در میان آسمان فرانسه بر‌می‌خاست و در ناقوس کلیساها منعکس می‌شد و گوش پاپ و سایر رهبران نصرانی را به شدت آزار می‌داد. شاید از همان روزها بود که کلیسا بیدار شد، متوجه خطر شد و تصمیم خود را گرفت. تا به هر گونه که می‌تواند و به هر وسیله ‌ای که ممکن است، چه وسایل مشروع و چه دسیسه‌های‌ سیاسی و ناجوان‌مردانه، از پیشرفت سریع در اروپا که تنها مرکز نفوذ کلیسا بود، جلوگیری کند.

سیاست امروز دشمن، آندلسی کردن ایران است!

جوان آنلاین: روزگاری مسلمانان د‌ر جنوب اروپا و د‌ر اسپانیا تا جنوب فرانسه، کشوری اسلامی به وجود آورد‌ند. این کشور اسلامی آند‌لس مهد تمد‌ن شد و علم د‌ر اروپا از همان تمد‌ن آند‌لسی قرون اولیه اسلام شکوفا شد. شکوفایی علم د‌ر آن سرزمین، د‌استان‌هایی د‌ارد که خود غربی‌ها نیز به آن معترفند، البته اگرچه اکنون سعی می‌کنند، این ورق را از تاریخ علم حذف و نام مسلمانان را به کلی پاک کنند؛ اما خود آنها، این تاریخ را ثبت کرد‌ه‌اند و البته د‌ر تواریخ ما هم ثبت شد‌ه است. استراتژی اروپایی‌ها د‌ر پس گرفتن آند‌لس از مسلمانان چه بود؟ اروپایی‌ها وقتی خواستند، آند‌لس را از مسلمانان پس بگیرند، اقد‌امی بلند مد‌ت انجام د‌اد‌ند. آن روز صهیونیست‌ها نبود‌ند؛ اما د‌شمنان اسلام و مراکز سیاسی، علیه اسلام فعال بود‌ند. آنها به فاسد کرد‌ن جوانان پرد‌اختند و د‌ر این راستا انگیزه ‌های مختلف؛ مسیحی، مذهبی یا سیاسی د‌اشتند؟! مثلاً یکی از کار‌ها این بود که تاکستان‌هایی را وقف کرد‌ند تا شراب آنها را به طور مجانی د‌ر اختیار جوانان قرار د‌هند! و یا د‌ر اقد‌امات مشابه د‌یگر جوانان را به سمت زنان و د‌ختران خود سوق د‌اد‌ند تا آنها را به شهوات آلود‌ه کنند! گذشت زمان راه ‌های اصلی برای فاسد یا آباد کرد‌ن یک ملت را عوض نمی‌کند‌... امروز هم آنها همین کار را می‌کنند با این تفاوت که: تا د‌یروز تاکستان و شراب وقف می‌کرد‌ند؛ و امروز شبکه‌ های ‌ماهواره ‌ای و تلویزیونی رایگان (برای مرد‌م خود‌شان پولی و برای مرد‌م ما رایگان) یا شبکه ‌های اجتماعی و سایت‌های پورن‌مجانی وقف کرد‌ه ‌اند؟! د‌یروز جوانان مسلمان را به زنان و د‌ختران‌شان د‌عوت می‌کرد‌ند و آلود‌ه به شهوات می‌کرد‌ند و امروز هم با سایت‌ ها و پیج‌ های مختلف همان کار را می‌کنند؟! د‌یروز بین مسلمانان آنان را نسبت به عقاید و تفکرات اسلامی د‌چار شک و ترد‌ید کرد‌ه و شبهه افکنی می‌کرد‌ند؛ و امروز هم همان‌ها (یهود و مسیحی و زرتشتی و بهایی و فرقه‌ های ضاله) با اد‌عای اسلام مقابل د‌وربین کشف حجاب می‌کنند و اظهار می‌کنند که اسلام را قبول ند‌ارند تا جوانان و امت مسلمان را فریب د‌هند؟! غافل از اینکه ۱۴۰۰ سال پیش قرآن کریم د‌ر سوره آل‌عمران آیه ۷۲ مکر و حیله و ترفند آنان را برای ما آشکار کرد‌ه است: وَقَالَت طَّائِفَةٌ مِّنْ أَهْلِ الْکِتَابِ آمِنُوا بِالَّذِی أُنزِلَ عَلَى الَّذِینَ آمَنُوا وَجْهَ النَّهَارِ وَاکْفُرُوا آخِرَهُ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ . ﻭ ﮔﺮﻭﻫﻰ ﺍﺯ ﺍﻫﻞ ﻛﺘﺎﺏ ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﺑﻪ ﺩﻳﻦ ﻭ ﻛﺘﺎﺑﻰ ﻛﻪ ﺑﺮﺍﻯ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎﻥ ﻧﺎﺯﻝ ﺷﺪﻩ ﺍﻭﻝ ﺭﻭﺯ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺁﺭﻳﺪ ﻭ ﺁﺧﺮ ﺭﻭﺯ ﻛﺎﻓﺮ ﺷﻮﻳﺪ، ﺷﺎﻳﺪ (ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﺣﻴﻠﻪ) ﺁﻧﻬﺎ ﻧﻴﺰ (ﺍﺯﺍﺳﻠﺎم) ﺑﺮﮔﺮﺩﻧﺪ. البته د‌شمن هد‌ف‌های اقتصاد‌ی، فرهنگی و سیاسی هم د‌ارد، هد‌ف‌های اقتصاد‌ی ‌اش معلوم است؛ برای آنها تسلط اقتصاد‌ی بر منطقه خاورمیانه حیاتی است، تسلطی که از بزرگ‌ ترین موانع آن همین عقاید و افکار اسلامی و پایبند‌ی جوانان به آن است. آند‌لس با به فساد کشید‌ن جوانان مسلمان سقوط کرد؟! حضرت آیت ‌الله خامنه ‌ای یکی از راه ‌های تهاجم‌ فرهنگی د‌شمن را منصرف کرد‌ن جوانان مسلمانان از پایبند‌ی‌های متعصبانه به ایمان د‌انسته و می‌فرمایند‌: تهاجم‌فرهنگی، مثل خود کار فرهنگی، اقد‌ام آرام و بی‌سر و صد‌ایی است، یکی از راه‌های تهاجم فرهنگی، این بود‌ه است که: سعی کنند، جوانان مؤمن را از پایبند‌ی‌های متعصبانه به ایمان، که همان عواملی است که یک تمد‌ن را نگه می‌د‌ارد، منصرف کنند. ایشان افزود‌ند‌: همان کاری را که د‌ر آند‌لس، د‌ر قرن‌های گذشته کرد‌ند؟! یعنی جوانان را د‌ر عالم، به فساد و شهوترانی و می‌گساری و این چیز‌ها مشغول و آلود‌ه کرد‌ند این کار، حالا هم انجام می‌گیرد؟! من بار‌ها گفته‌ ام: عد‌ه ‌ای وقتی د‌ر خیابان نگاه می‌کنند و زنانی را می‌بینند که حجاب ‌شان قد‌ری ناجور است، د‌ل‌شان خون می‌شود، بله (حق د‌ارند) این کار بد‌ی است، اما کار بد اصلی، این نیست؛ کار بد اصلی آن است که شما د‌ر کوچه و خیابان نمی‌بینید! کسی به کسی گفت: «چه کارمی‌کنی؟» گفت: «د‌هل می‌زنم.» گفت: «چرا صد‌ای د‌هلت د‌ر نمی‌آید؟» گفت: «فرد‌ا صد‌ای د‌هل من د‌رمی آید!» صد‌ای فروریختن ایمان و اعتقاد ناشی از تهاجم پنهانی و زیر زیرکی د‌شمن - اگر شما ملت و عناصر فرهنگی بید‌ار نباشید - خد‌ای نخواسته، آن وقتی د‌رمی‌آید که د‌یگر قابل علاج نیست! جوان جبهه رفته ما را اگر محاصره کرد‌ند؛ اگر اول یک وید‌ئو و فیلم د‌ر اختیارش گذاشتند و بعد او را به تماشای فیلم‌های جنسی وقیح واد‌ار کرد‌ند؛ شهوت او را تحریک کرد‌ند و بعد او را به چند مجلس کشاند‌ند، چه خواهد شد؟ وقتی تشکیلاتی وجود د‌اشته باشد، جوان را د‌ر اوج نیروی جوانی، فاسد می‌کنند؛ و حالا د‌شمن این کار را می‌کند‌... (منبع: کانال ژئوپلیتیک رسانه)

https://share.google/xc7Z62g3qeKSFEKsp

کشف سندی برای اندلسی کردن ایران

به گزارش گروه سیاسی ایران آنلاین، فرمانده‌کل انتظامی گفت: سندی از یک افسر اطلاعاتی دشمن به دست آوردیم که گوشه‌ای از راهبردهای دشمن در اندلسی کردن ایران را نشان می‌دهد؛ در این سند ۲۴ راهبرد برای استحاله فرهنگی‌ نوشته شده است‌. فرمانده ‌کل انتظامی جمهوری اسلامی ایران با بیان اینکه موضوع عفاف و حجاب مربوط به امروز و دیروز نیست بلکه سرسپردگان استکبار از سال‌ها پیش برای این بخش برنامه داشتند گفت: قبل از انقلاب، آن زمان که استکبار درصدد کشیدن چادر از سر خواهران و مادران‌ این سرزمین بودند در واقع به‌دنبال گرفتن عفاف و حجاب بودند تا چشم‌ها را به بی‌حجابی عادت دهند. سردار رادان با تاکید بر اینکه حیا و غیرت در جامعه ایرانی یک سپر برای مبارزه با دشمن بود اما دشمن به‌دنبال گرفتن این سلاح و سپر از مردم کشورمان است تصریح کرد: گرفتن عفاف و حجاب از جامعه و رواج بی‌غیرتی نقشه دشمن بود چراکه در این صورت دیگر نیاز به هیچ جنگی نیست؛ دشمن در جنگ سخت و فتنه شکست خورد اما به تلاش خود برای اندلسی کردن ایران اسلامی ادامه داد و در جنگ نرم نیز شروع به سربازگیری و گرفتن خاکریزهای ارزشی و معنوی‌مان کرد. وی با بیان اینکه ارزش‌های میهن اسلامی و حجاب و عفاف برای همه مردم ایران اهمیت دارد خاطرنشان کرد: تلاش دشمن در راستای دو قطبی‌سازی جامعه است و قصد دارد این گونه وانمود کند که عفاف و حجاب برای برخی ارزش و برای برخی دیگر نیست. فرمانده‌کل انتظامی جمهوری اسلامی ایران با اشاره به اینکه در این جنگ، سنگرهای دشمن را یکی پس از دیگری فتح می‌کنیم تصریح کرد: سندی از یک افسر اطلاعاتی دشمن به دست آورده‌ایم که گوشه‌ای از راهبردهای دشمن در اندلسی کردن ایران را نشان می‌دهد؛ در این سند 24 راهبرد نوشته شده و ادعا می‌کردند که در صورت پیاده کردن این سند، استحاله فرهنگی در جامعه ما صورت می‌گیرد. سردار رادان کشف حجاب زنان در خیابان‌ها را اولین راهبرد سند مذکور بیان کرد و افزود: در اظهارات‌شان می‌گفتند که چادر بر سر زن ایرانی به‌مثابه یک پرچم است و زیاد شدن این پرچم‌ها نشانه شکست‌ناپذیری انقلاب اسلامی خواهد بود و لذا گفتند که باید این پرچم‌ها را از زنان ایران بگیریم بنابراین دومین راهبردشان کشیدن چادر از سر زنان عفیف بود. وی خطاب به مردم ادامه داد: به شما نوید می‌دهم که خاکریزهای دفاعی دشمن در جنگ نرم که با هدف استحاله فرهنگی و اندلسی کردن ایران گرفته شده بود یکی پس از دیگری در حال سقوط است و به دست رزمندگان اسلام فتح خواهد شد. دشمن به دنبال اندلسی کردن ایران است – ایسنا https://share.google/Csebmw4soJJB18pc6 -

https://share.google/6SQnR9G24izPM4u46

اندلسی کردن ایران

عبرت آندلس نشان داد، هر جا که غربی‌ها تصور کنند، تمدنی در حال شکل‌گیری است و اسلام نقش اول آن است وارد کارزار می‌شوند. ابتدا با زور و سر نیزه ورود می‌کنند، اگر میسر بود، خوب است و اگر نبود وارد فاز تهاجم فرهنگی می‌شوند.بازپس گیری اندلس از مسلمانان توسط اروپاییها به وسیله فاسد کردن جوانان بود و سیاست امروز دشمنان ملت ایران نیز سیاست اندلسی کردن ایران است! روزگاری مسلمانان در جنوب اروپا و در اسپانیا تا جنوب فرانسه، کشوری اسلامی به‌وجود آوردند. این کشور مهد تمدّن شد و علم در اروپا از همان تمدّن اندلسیِ قرون اوّلیه‌ی اسلام شکوفا گردید. اروپاییها وقتی خواستند اندلس را از مسلمانان پس بگیرند، به فاسد کردن جوانان پرداختند؛ تاکستانهایی را وقف کردند تا شراب آنها را به ‌طور مجّانی در اختیار جوانان قرار دهند! جوانان را به سمت زنان و دختران خود سوق دادند تا آنها را به شهوات آلوده کنند... غفلت مسئولین و جامعه اسلامی و فاسد شدن نسل جوان، تسلط اروپائیان با قتل عام گسترده مسلمانان و پایان این حکومت و تمدن درخشان را بدنبال داشت. امروز هم دگربار طراحی دشمنان در جهت جلوگیری از پیشرفت ها و تضعیف منابع اقتدار ایران اسلامی همین شیوه است. سالیان سال پیش، سپاهیان مسلمان وارد قسمتی از اروپا شدند که به آنجا در آن زمان اندلس می گفتند. سپاه اسلام به راحتی اندلس را فتح کرد و پرچم اسلام در اروپا برافراشته شد و پایگاهی برای ترویج دین اسلام در اروپا گشت. مسیحیان آن زمان که از وجود پایگاه اسلام در قلب اروپا ناراحت بودند به فکر باز پس گیری اندلس افتادند. برای رسیدن به این منظور آنان چه می توانستند بکنند؟ جوانان مسلمانی که با تکیه بر اعتقادات مذهبی، غیرت دینی و روحیه شهادت طلبی به آسانی اندلس را فتح کرده بودند،آیا به راحتی شکست می خوردند؟ آیا آنها حاضر بودند پایگاه خود در اروپا را رها سازند؟ قدرت سپاه اسلام در اعتقادات و ارزشهای دینی نهفته شده بود و مسیحیان دریافتند که برای شکست دادن جوانان غیور اسلام باید اعتقادات و ارزشهای دینی را از آنها بگیرند. پس برای رسیدن به این هدف برنامه ریزی کردند. آنها دختران جوان و زیبای را خود برای دلربایی از پسران مسلمان راهی اندلس کردند. دختران زیبای مسیحی با ظاهری آراسته در خیابانهای شهر نمایان شدند. هر چه که می گذشت ظاهر آنها آراسته تر و تعدادشان نیز بیشتر می شد. تا آنکه با گذشت زمان چهره جامعه به جایی رسید که دیگرحجاب در جامعه آن روز اندلس معنایی نداشت. دختران زیبای مسیحی با پسران مسلمان دوستی و در مواردی ازدواج می کردند. بعد از مدتی روحیه معنوی و ارزشی جامعه کمرنگ شد. عشرت کده هایی که با ورود مسلمانان بسته شده بودند باز شدند و با همان روشی که حجاب را به تدریج از جامعه کنار زده بودند، شراب خواری را نیز رواج دادند و رفته رفته شراب خواری به طبقه فرهنگی و سطح بالای جامعه نیز رسید، تا آنجا که یکی از نشانه های روشنفکری و تمدن گشت و همان گونه که هوسرانی و شراب خواری در جامعه ریشه می کرد ارزشها و اعتقادات دینی رنگ باخت. جوانان جامعه غرق در گناه و هوسرانی بودند و دیگر حرفی از ایثار، فداکاری و شهادت نبود و این یعنی از دست رفتن قدرت و اقتدار سپاه اسلام، همان هدفی که دشمنان اسلام برای رسیدن به آن برنامه ریزی کرده بودند. در چنین حال و روزی بود که سپاهیان مسیحی به سوی اندلس سرازیر شدند و به همان راحتی که مسلمانان اندلس را فتح کرده بودند، آنان نیز مسلمانان را شکست دادند و پایگاه اسلام در اروپا از دست رفت و به اسپانیا تبدیل گشت. و حال حکایتی دیگر؛سی و اندی سال پیش ملت ایران از خواب غفلت بیدار شدند. ارزشها و اعتقادات دینی شکوفا گشت، مردم و به خصوص جوانان روحیه شهادت طلبی و ایثار پیدا کردند و با رهبری حضرت امام خمینی(ره) به خیابانها آمدند و شاه و دار و دسته امریکایی او را از تخت شاهی پایین کشیدند. باز هم روحیه شهادت طلبی جوانان مسلمان که در قالب انقلاب اسلامی ایران و با رهبری امام خمینی(ره( نمایان شده بود، قدرت جوانان مسلمان را به رخ ابرقدرت های شرق و غرب کشید. اما آنها که دستشان از ثروت های طبیعی ایران کوتاه شده بود و نمی توانستند چنین خفتی را تحمل کنند، سگ هاری مثل صدام را به جان ملت مسلمان ایران انداختند و آنقدر از او حمایت و او را تجهیز کردند که تبدیل به یکی از بزرگترین قدرت های نظامی خاورمیانه و حتی دنیا شد. اما ملت ایران و به خصوص جوانان با همان قدرت معنوی و با تکیه بر ارزشهای دینی و روحیه شهادت طلبی توانستند پوزه دشمن متجاوز و حامیان غربی او را به خاک ذلت بنشانند. اینجا بود که دشمنان اسلام پی به اشتباه خود بردند و فهمیدند با ملت مسلمانی که به ارزشهای دینی پایبند هستند و از روحیه شهادت طلبی برخوردارند نمی توان مقابله نظامی کرد. پس بار دیگر به فکر فرو رفته و بر آن شدند که راهی بیابند و چه راه نقشه ای بهتر از آنچه که در اندلس اجرا کرده و نتیجه هم گرفته بودند. آنها کار خود را شروع کردند. عکس های زنان غیر مسلمان و برهنه بر روی لوازم آرایشی و بهداشتی در ویترین مغازه ها و داروخانه ها نمایان شد. و این بار نه دختران غیر مسلمان بلکه دختران مسلمان ایرانی دانسته و یا ندانسته با الگو قرار دادن خوانندگان و زنان غربی خود را آراسته و به خیابانها آمدند. اگر روزی در اندلس شراب خواری و بی بندوباری تا حدی پیش رفت که به سطح بالای جامعه رسید و نشانة روشنفکری و تمدن گشت. متأسفانه می بینیم که امروز مسئله بدحجابی و غرب زدگی به طبقه روشنفکر تحصیل کرده و هنرمند جامعه ما هم رسیده است. بازیگران سینمایی ایران با ظاهری که اصلاًَ در شأن زنان مسلمان- و به خصوص شیعیانی که مدعی الگو برداری از حضرت زهرا(س) هستند- نیست، بر روی پرده سینما ظاهر می شوند.بر اساس مطالب پیشگفته باید گفت که منظور از اندلسی کردن ایران همان تهاجم و شبیخون فرهنگی و تاراج به باورها، اعتقادات وفرهنگ جامعه است.
رهبر معظم انقلاب در این خصوص می فرماید: سیاست امروز آمریکایها ، سیاست اندلسی کردن ایران است! موضوعی که من با شما در میان می‌گذارم شکل موعظه ندارد؛ بلکه موضوعی اساسی است که با بهترین عناصر یک ملت - که شما جوانان باشید - در میان گذاشته می‌شود. فقط شما مخاطب من نیستید؛ این سخن را جوانان سراسر کشور هم خواهند شنید. نسل جوان کشور که بیش از نیمی از ملت و جمعیت کشور است، باید بداند در مقابل آرزوهای بزرگ، آرمانهای بلند و هدفهای مقدّس و قابل قبول و موجّه او چه موانعی وجود دارد. روزگاری مسلمانان در جنوب اروپا و در اسپانیا تا جنوب فرانسه، کشوری اسلامی به ‌وجود آوردند. این کشور مهد تمدّن شد و علم در اروپا از همان تمدّن اندلسیِ قرون اوّلیه ‌ی اسلام شکوفا گردید. شکوفایی علم در آن سرزمین، داستانهایی دارد و خودِ غربیها نیز به آن معترفند. البته اکنون سعی می‌کنند این ورق را از تاریخ علم حذف و نام مسلمانان را به ‌کلّی پاک کنند؛ اما خودِ آنها، این تاریخ را ثبت کرده‌ اند و البته در تواریخ ما هم ثبت شده است.اروپاییها وقتی خواستند اندلس را از مسلمانان پس بگیرند، اقدامی بلند مدّت کردند. آن روز صهیونیستها نبودند؛ اما دشمنان اسلام و مراکز سیاسی، علیه اسلام فعّال بودند. آنها به فاسد کردن جوانان پرداختند و در این راستا انگیزه‌های مختلف مسیحی، مذهبی یا سیاسی داشتند. یکی از کارها این بود که تاکستانهایی را وقف کردند تا شراب آنها را به ‌طور مجّانی در اختیار جوانان قرار دهند! جوانان را به سمت زنان و دختران خود سوق دادند تا آنها را به شهوات آلوده کنند.گذشت زمان راههای اصلی برای فاسد یا آباد کردن یک ملت را عوض نمی‌کند. امروز هم آنها همین کار را می‌کنند. 1381/12/06 - گزارش | بازخوانی تاریخ به بهانه سالروز فتح آندلس نگاهی به «آندلسیزه کردن» ایران توسط سکولاریسم غربی/ 2030 و کشف حجاب همان «ایزابلای یکم» هستند . عبرت آندلس نشان داد، هر جا که غربی‌ها تصور کنند، تمدنی در حال شکل‌ گیری است و اسلام نقش اول آن است وارد کارزار می‌شوند. ابتدا با زور و سر نیزه ورود می‌کنند، اگر میسر بود، خوب است و اگر نبود وارد فاز تهاجم فرهنگی می‌شوند. شاید اسم «گرانادا» را در فوتبال‌های لایگا اسپانیا شنیده باشید، اما این شهر سرآغاز گفتمان مبارزه و مقاومت مسلمانان در مقابل صلیبیون است. صلیبیان مسیحی از همه جای اروپای غربی در جنگ‌هایی مجزا بین سال‌های 1095 تا 1291م/ 488 تا 690 ق. (196 سال شمسی) برای بازپس‌ گیری مناطق جنوبی اروپا رهسپار کشور‌های کنونی مانند؛ اسپانیا، پرتغال شدند.صلیبیان در ابتدا موفقیت‌های موقتی داشتند، اما سرانجام از سرزمین‌های مقدس بیرون رانده شدند. در دولت‌های اولیه اسلام مردم با خلوص نیت شمشیر می‌زنند و بسیاری از مورخان گفته ‌اند که مسلمانان فقط برای شهادت زره به تن می‌کنند و دیگر کاری در مقابل آن‌ها نمی‌توانیم انجام دهیم. عبرت آندلس نشان داد، هر جا که غربی‌ها تصور کنند، تمدنی در حال شکل ‌گیری است و اسلام نقش اول آن است وارد کارزار می شوند. ابتدا با زور و سر نیزه ورود می‌کنند، اگر میسر بود، خوب است و اگر نبود وارد فاز تهاجم فرهنگی می‌شوند. اما بررسی نشان می‌دهد، مجموعه ‌ای گسترده و مرکّبی از عوامل اقتصادی، اجتماعی و مذهبی در ظهور و سقوط دولت‌های غرب اسلامی به ‌ویژه در سقوط آندلس تأثیر گذاشته‌ اند. اسپانیا که در قدیم اندلس نامیده می‌شد درسال 711 میلادی توسط مسلمین فتح شد. مسلمانان حدود 800 سال بر آن حکومت کردند که هنوز هم آثار اسلامی و بنا‌های معماری اسلامی در جای جای آن به چشم می‌خورد. بار‌ها مسیحیان بر این کشور تاختند، اما مسلمانان مقاومت نمودند و آن‌ها را شکست دادند. رخنه صلیبون در آندلس تا کجا ادامه یافت؛ نقش اروپا در سقوطش چه بود؟ اما این آغاز کار برای نفود و رخنه صلیبیون به داخل مرز‌های اسلامی نبود. مسلمانان از سراسر جهان اسلام در طول هفت قرن به اسپانیا و پرتغال کنونی یا همان سرزمین مقدس آندلس آمدند و چنان تمدنی شگرف را ایجاد کردند که برخی معتقدند کارکرد رفاه وپیشرفت فعلی اروپایی‌ها در زمان تمدن اسلام آندلسی شکل گرفته است. بعد از اینکه دولت اموی سقوط کرد، عباسیان بر مسند کار خلافت نشستند. عبدالرحمن اموی از نوادگان این خاندان برای در امان ماندن از حکومت عباسیان به آندلس رفت و حکومتی را در انجا بنا نهاد، ولی او هم دوامی نیاورد. حکومت‌های بعدی سرزمین افسانه ‌ای آندلس را «موروها» نام گذاشته ‌اند. این افراد را مسلمانانی می‌گفتند که دارای نژاد عرب، اروپایی و شمال آفریقایی هستند. بر همین اساس؛ سقوط آندلس به ‌دست یک زن و یک مرد مسیحی نشان می‌دهد که باید فرضیه‌های مختلفی برای سقوط آندلس در نظر گرفت. برخی از مورخان فتح شبه جزیره "ایبریا" یا همان سرزمین آندلس را عامل فرهنگی دانسته، بعضی دیگر عدم اتحاد مسلمانان و بعضی هم ابعاد نظامی را نگاه کرده‌ اند؛ هر چه که هست مورخانی مانند رسول جعفریان هم نتوانستند ابعاد فرهنگی و شبیخون و ناتوی صلیبون به سرزمین اسلامی آندلس را نادیده بگیرند. دیر نبود که آندلس، مهد تمدن نوین امروزه اروپا و افسانه تمدن‌سازی اسلامی که در اشعار ابن‌مفاخر به ان للجنة بالأندلس تعبیر شده است با روش‌های فرهنگی از هم بپاشد. در ابعاد نظامی هیچ‌ وقت صلیبیون نتوانستند پیروزی بزرگی را کسب کنند. اما بعد از نفوذ فرهنگی اروپایی‌ها به درون سرزمین اسلامی این موضوع سهل و آسان شد. اروپایی‌ها با ایجاد فاحشه‌ خوانه ‌ها، مدارس فرهنگی و تربیتی خودشان، رونق اقتصاد ضد اسلامی توانستند، فحشا، فساد، تجاوز و ربا را در آندلس به تدریج حاکم کنند و زمانی که درصدد حمله به سرزمین‌های اسلامی برآمدند، همه جوان‌های اسلامی در بستر فساد و غرق ربا بودند. زنی که آندلس را سقوط داد . ایزابلای یکم کاستیا و فردیناند دوم آراگون زمانی که آخرین سنگر آندلس یعنی همان سرزمین گراناد را از محمد دوازدهم تحویل می‌گرفتند، با مسلمانان شرط کردند که جان و مالشان در امان است؛ اما مذاکره با اسکتبار صلیبی جواب نداد و بعد از چند ماه و سالی کشتار مسلمانان حتی آن‌هایی که مسیحی شده بودند هم ادامه یافت و در نتیجه با ایجاد هولکاست فرهنگی و نظامی مسلمانان به ناچار به سرزمین‌های آفریقایی جنوب اروپا مهاجرت کردند. مسیحیان این کار خودشان را «جهاد مقدس» نامیدند که نشان می‌دهد، فقط ابعاد نظامی ندارد. از سوی دیگر، حاکمان اندلس توجه چندانی به تحرکات دشمنان نداشته ودر شهوات وخوشگذرانی واسراف وغفلت از جهان بیرونی غرق شده بودند ومیان والیان مسابقه بر سر جذب کنیزان زیبا رو بود! گفتنی است؛ مرحوم استاد مطهری، انحطاط و سقوط اندلس را از نظر داخلی به یک سلسله عوامل درون زای فساد و تباهی فکری و اجتماعی پیوند زده است و غرق در بی‌حجابی، شهوت را عامل این موضوع می‌دانستند.

نظر شهید مطهری درباره سقوط آندلس و فرهنگ اسلامی : شهید مطهری در این باره گفتند: «بنابراین اولین کار برای تسخییر یک کشور تسخییر فرهنگی آن کشور است و فتح قلب آنهاست. یکی از مهمترین وسلیه‌ هایی که تمدن غربی از آن برای پیشبرد اهداف خود سرمایه گذاری کرده است، بهره ‌برداری از رواج فساد اخلاقی است که فرهنگ خود را به وسیله آن غلبه کند» .

از همین رو رهبر انقلاب در دهه 70 واژه «ناتو یا شبیخون فرهنگی» را به‌ کار بردند که نشان می‌داد دشمن برای رخنه در موضوعات فرهنگی کشور برنامه دارد. رشد تکنولوژی برای دست‌ یابی به مسائل مختلف و ترویج فرهنگ غربی در اصطلاح «دهکده جهانی» از جمله این موارد است. ترویج شبکه ‌های فارسی فساد، ایجاد کانال ‌های بی ‌اخلاقی، راه‌ اندازی شبکه‌ های پورن در اینترنت نشان می‌دهد برنامه خاصی برای ایرانیان و مسلمانان در نظر گرفته شده است. از سوی دیگر عوامل نفوذی و داخلی هم باید بهره گرفته شودو ترویج مسائلی مانند «چهارشنبه ‌های سفید»، بی‌حجابی، رواج بی‌عفتی از جمله راهکار‌های داخلی دشمن برای نفوذ در مسائل فرهنگی است. مانند تمدن آندلس صلیبیون فعلی جهان از دولت ‌های ضعیف نیز استفاده می‌کنند و در پی ایجاد مدارس آندلسی صلیبی در پوشش سند‌های مانند 2030 هستند تا بتوانند همان دهکده جهانی را ایجاد کند. 2030 همان زنان فاحش آندلس هستند رواج برخی بی‌فرهنگی‌ها، ترویج اینکه باید مشروب و فساد در سرزمین‌های اسلامی آزاد باشد، نمی‌تواند کار عده ‌ای فریب‌ خورده در نظام اسلامی دانست. بازداشت جاسوس‌های که در فضای روزنامه ‌نگاری، آموزشی و اینترنت در داخل کشور فعالیت داشتند همان نقش راهبر‌های جهاد نکاح صلیبیون است که امروزه در ایران پیدا می‌شود. ناگفته نماند مسیحیان اروپا در زمان تمدن اسلامی به راهبر‌ها اعلام می‌کردند با جوان‌های مسلمان فساد انجام دهند تا آن‌ها در مسیر اسلامی قرار نگیرند تا بهتر بتوان به تمدن اسلامی نفوذ کرد. در مجموع امروز تمام شاخص‌های دشمن در ناتوی فرهنگی به مثابه جنگ صلیبی علیه تمدن بزرگ آندلس اسلامی است که در زمینه‌ های فرهنگی، سیاسی و اجتماعی ادامه یافته است و دوباره در حال شکل‌ گیری و مسئولان هم به این امر توجه جدی ندارند؛ پس متاسفانه باید منتظر سقوط فرهنگی اسلامی هم با این منوال باشیم./ «منبع: گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو ،04 تیر 1398»

https://share.google/Kc4eZdzujt7lBshDR


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: اندلسی کردن ایران

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : پنجشنبه ۱۷ مهر ۱۴۰۴ | 19:44 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

فیش‌های اندلسی کردن ایران

سیاست امروز [آمریکایها] ، سیاست اندلسی كردن ایران است! موضوعی كه من با شما در میان می‌گذارم شكل موعظه ندارد؛ بلكه موضوعی اساسی است كه با بهترین عناصر یك ملت - كه شما جوانان باشید - در میان گذاشته می‌شود. فقط شما مخاطب من نیستید؛ این سخن را جوانان سراسر كشور هم خواهند شنید. نسل جوان كشور كه بیش از نیمی از ملت و جمعیت كشور است، باید بداند در مقابل آرزوهای بزرگ، آرمانهای بلند و هدفهای مقدّس و قابل قبول و موجّه او چه موانعی وجود دارد. روزگاری مسلمانان در جنوب اروپا و در اسپانیا تا جنوب فرانسه، كشوری اسلامی به‌وجود آوردند. این كشور مهد تمدّن شد و علم در اروپا از همان تمدّن اندلسیِ قرون اوّلیه ‌ی اسلام شكوفا گردید. شكوفایی علم در آن سرزمین، داستانهایی دارد و خودِ غربیها نیز به آن معترفند. البته اكنون سعی می‌كنند این ورق را از تاریخ علم حذف و نام مسلمانان را به‌ كلّی پاك كنند؛ اما خودِ آنها، این تاریخ را ثبت كرده‌اند و البته در تواریخ ما هم ثبت شده است. اروپاییها وقتی خواستند اندلس را از مسلمانان پس بگیرند، اقدامی بلند مدّت كردند. آن روز صهیونیستها نبودند؛ اما دشمنان اسلام و مراكز سیاسی، علیه اسلام فعّال بودند. آنها به فاسد كردن جوانان پرداختند و در این راستا انگیزه‌های مختلف مسیحی، مذهبی یا سیاسی داشتند. یكی از كارها این بود كه تاكستانهایی را وقف كردند تا شراب آنها را به‌طور مجّانی در اختیار جوانان قرار دهند! جوانان را به سمت زنان و دختران خود سوق دادند تا آنها را به شهوات آلوده كنند.گذشت زمان راههای اصلی برای فاسد یا آباد كردن یك ملت را عوض نمی‌كند. امروز هم آنها همین كار را می‌كنند.۱۳۸۱/۱۲/۰۶

بیانات در دیدار جوانان و دانشجویان سیستان و بلوچستان

اندلسی کردن ایران, تهاجم فرهنگی, تحول علمی در اروپا, قرون وسطی اروپا, تاریخ اسلام در اروپا, تاریخ تمدن اسلامی

https://farsi.khamenei.ir/newspart-index?tid=2775

امام جمعه کرج: سیاست امروز دشمن آندلسی کردن ایران است؛ تمدن ۸۰۰ ساله اسلامی را با دو حرکت از بین بردند، یکی اختلاف افکنی بین مسلمانان و دیگری با شراب، فحشا، فساد، قمار و مسایل اخلاقی / دیگر کسی نباید بگوید که پشت صحنه این همه بدپوششی و بی پوششی را نمی‌دانیم / تاکنون به اندازه ۸۰ صفحه در خطبه ‌های متعدد در خصوص حجاب تذکر داده ‌ام .

https://share.google/VrHAXiqHI5aUuzkqI

آندلسی کردن ایران

با تطبیق نمونه‌ های تاریخی می توان ‌نتیجه گرفت که شیوه به کار گرفته شده ‌ی دشمنان اسلام در آندلس حداقل دو بار در تاریخ ایران به کار گرفته شده است. در نوبت اول در زمان قاجاریه و پس از انعقاد قرارداد کمپانی "رژی" برای تولید و مصرف تنباکو در ایران، توسط انگلیسی‌ها دختران جوانی به ایران و تهران آورده شدند تا در مجامع عمومی جوانان مسلمان را دعوت به کشیدن قلیان کنند. خوشبختانه با جدی شدن موضوع و احساس خطر مرجعیت با فتوای میرازی بزرگ شیرازی در حرام کردن توتون و تنباکو این طرح و توطئه در نیمه ی راه متوقف ماند. اما اصل خطر همچنان باقی بود. با طرح انگلیس‌ها و فراماسون‌ها در سال 1314 قانون کشف حجاب اعلام شد تا به شیوه معهود ابتدا حیا و پس از آن ارزش‌های دینی از جامعه گرفته شود تا شاید سرنوشت مسلمانان آندلس بار دیگر در ایران تکرار شود! با دنبال شدن اصل طرح در حکومت پهلوی دوم به خصوص در دهه‌های چهل و پنجاه، رواج فساد و نابودی نسل جوان تداوم یافت. سینمای مبتذل و مستهجن قبل از انقلاب و برگزاری جشن‌های هنر در هر سال در شیراز و فضای آلوده مطبوعات و دیگر هنرها و رسانه‌ها این مهم را برای دشمنان دنبال می‌کرد. به قول امام راحل(ره) تعداد مشروب فروشی‌ها در تهران بیش از تعداد کتاب فروشی ها بود. با آغاز خیزش مردم مسلمان و شکل گیری انقلاب اسلامی این توطئه بزرگ در ایران خنثی شد اما باز هم اصل ماجرا خاتمه نیافت. جا دارد در این قسمت نمونه مشخصی از طرح فاسد کردن جامعه و نسل جوان در مقطع قبل از انقلاب ذکر شود؛ در معارف دینی ما مفهومی تحت عنوان زنای ذهنی داریم که مصداق بارز آن در ایرانِ دهه چهل و پنجاه به چشم می خورد. در سینمای آن دوران دو الگوی زن و مرد بازیگر ارائه می‌شد. "منوچهر وثوق" به عنوان نمونه‌ ی مرد ایرانی خوب و مطلوب و خانم "فروزان"، بازیگر زن که به عنوان الگوی زن ایرانی ارائه می‌شد. با توجه به تاثیر انکارناپذیر تصویر سینما وضعیت آنگونه شده بود که در خانواده‌ های جوان و غیرمعتقد به ارزش‌ها، زنان در کنار شوهران خود زندگی می‌کردند اما تصویر آنان به جای شوهر خود تصویر "منوچهر وثوق" بود! یعنی آن زنان در ذهن خود به جای شوهران خود "منوچهر وثوق" را شریک زندگی خود تلقی می‌کردند. در نزد مردان جوان و غیر معتقد هم تصویر مطلوب زن ایرانی تصویر خانم "فروزان" بازیگر بود. به گونه ای که در خلوت خود هر کدام از زن و مرد طرف مقابلشان را بازیگر مطلوب خود می دانست. این مفهوم را که زندگی کردن با فردی غیر همسر در ذهن و رویاست به عنوان زنای ذهنی می شناسند که متاسفانه در دوران قبل از انقلاب حداقل در حد یکی دو دهه رایج بود. این موضوع آن چنان مهم و جدی است که در قرآن کریم استناد دارد؛ به گونه ای که در آیه ای خداوند به شیطان اجازه مشارکت در اموال و نسل کفار را می‌دهد. یعنی در تولید نسل کفار شیطان می‌تواند دخالت داشته باشد. طبعا این مسیر از دخالت در رابطه زناشویی و تولید نسل می گذرد... و شارکهم فی الاموال و النسل...
در این قسمت از نوشتار به امروز و شرایط موجود می رسیم. با توجه به خطرات و تهدیدهای ذکر شده در قسمت قبل باید هوشیار بود؛ فعال شدن جریان فراماسونری با دیدگاه ضدیت با زن در جامعه، فعال شدن انواع گروه‌های هنری و موسیقیایی شیطان پرست که آن هم برای نسل جوان خطر بزرگی است، طرح موضوع طلاق عاطفی و رواج آن در جامعه، مفهوم هم‌باشی و ازدواج سفید که به معنای کنار گذاشتن احکام و مراسم شرعی برای با هم بودن دختر و پسر جوان است، تلاش همجنس‌گرایان برای فعال شدن در ایران اسلامی، بالا رفتن شدید آمار طلاق در جامعه که طبق آمار از هر چهار ازدواج یکی به طلاق منجر می‌شود؛ معضل زنان مطلقه، خانواده‌های متلاشی شده از اعتیاد و سرنوشت زنان این خانواده‌ ها، تشریفاتی شدن و سخت گیری و ایجاد انواع موانع در راه ازدواج جوانان که سرمایه ‌های کشور هستند و در نهایت وجود بیش از 11 میلیون جوان مجرد در کشور اعلام زنگ خطر و در واقع اعلام تهدیدی جدی برای آینده جامعه است. در واقع این تعداد جوان مجرد در کشور بهترین فرصت برای معاندین و دشمنان اسلام و ایران است که با توجه به امکانات رسانه ای امروز، جامعه را مورد آماج حملات تخریب گر خود قرار دهند. ذکر موردی تاریخی در این باب مفید است؛ در طول تاریخ ایران پوشش و پوشیدگی شاخص اصلی زن ایرانی بوده است، به خلاف ایران، نوع پوشش «رولیف» یا همان «بدن نما»، خاص غرب‌ ها، رم و یونان قدیم بوده و حالا هم است. با این اوصاف چگونه می‌شود به ناگهان و تحت عنوان مد جدید، پوششی به نام ساپورت که نشان دهنده حجم بدن است به شدت و قارچ گونه در ایران و مخصوصا تهران باب شود. چنانکه با کوتاه شدن مانتوها و حذف شلوار و جایگزین شدن ساپورت، آن پوششی که مورد استفاده در منزل است، به کف خیابان و کوچه و بازار کشیده شده است! در روایتی از امیرالمومنین (علیه السلام) در این باب آمده است: «در آخرالزمان جماعتی از زنان هستند که به گونه ای لباس می‌پوشند که با نپوشیدن تفاوت چندانی ندارد یعنی پوشش بدن نماست. این جماعت باعث ایجاد الودگی در جامعه می شوند و اکثر این قوم در قیامت اهل جهنم هستند.» چه بسا مصداق کلام مولا علی (ع) این جماعت و همان پوشش ساپورت و امثال آن باشد که بدعتی منفی و به شدت آسیب زننده است. جا دارد به جمله ‌ای از کلام ابوسعید ابوالخیر اشاره کنیم که می‌گوید: "خدای رحمت کند هر آن که را برخیزد و گامی فرا پیش نهد"؛ قابل توجه دست اندرکارانِ مسئول در حوزهای فرهنگی و اجتماعی که با توجه به تصویر ارائه شده‌ی موجود، دقت، رسیدگی، بصیرت، تعهد در انجام وظیفه و انچه تحت عنوان حکم نهی از منکر شناخته می شود و دلسوزی و تیز بینی را سرلوحه تصمیمات و اقدامات خود قرار دهند، پیش از آن که دیر شود... منبع:ایران اسلامی https://share.google/GdJbSS452p63ucsJZ

سیاست امروز دشمنان، اندلسی کردن ایران است

تهاجم فرهنگی، مثل خودِ کار فرهنگی، اقدامِ آرام و بی سر و صدایی است. یکی از راههای تهاجم فرهنگی، این بوده است که سعی کنند جوانان مؤمن را از پایبندیهای متعصّبانه به ایمان، که همان عواملی است که یک تمدّن را نگه میدارد، منصرف کنند. همان کاری را که در اندلس، در قرن‌های گذشته کردند. یعنی جوانان را در عالم، به فساد و شهوت‌رانی و میگُساری و این چیزها مشغول کردند. این کار، حالا هم انجام میگیرد. (سال ۱۳۷۲، منبع) . ـ نخستین فرآورده سیاسی - انسانی اسلام، امّت اسلامی است که از مدینة النّبی آغاز شد و به صورتی حیرت آور و افسانه‌وار، قدم در راه رشد کمّی و کیفی نهاد. هنوز نیم قرن از ولادت این پدیده مبارک نگذشته بود که نزدیک به نیمی از تمامی قلمرو سه تمدّن بزرگ باستانىِ همسایه خود، یعنی ایران، رم و مصر را در نوردید و یک قرن پس از آن، تمدّنی درخشان و حکومتی عزیز و مقتدر در مرکز جهان پدید آورد که از شرق به دیوار چین و از سوی دیگر به سواحل اقیانوس اطلس و از شمال تا استپهای سیبری و از جنوب تا جنوب اقیانوس هند می‌رسید. قرن‌های سوم و چهارم هجری و پس از آن، مزیّن به تمدّنی آن چنان مشعشع است که پس از هزار سال، هنوز برکات علمی و فرهنگی آن را در مدنیّت کنونی جهان، میتوان به‌وضوح دید. اگر چه مورّخان غربی به هنگام حکایت تاریخ علم و تمدّن، این رستاخیز عظیم و بی‌سابقه علم و فرهنگ و تمدّن را یکسره در بوته اجمال و اهمال می‌نهند و سرگذشت علم را از یونان و رم باستان، یکسره به رنسانس متصل می‌کنند! گویی علم و تمدّن، هزار سال مرده بود و یکباره در رنسانس تولّد یافت! لیکن حقیقت آن است که قرون وسطی، فقط برای غرب و اروپا دوران تاریکی و جهالت و وحشت بود، ولی برای دنیای اسلام با گستره‌ای چندین برابر اروپا - یعنی از اندلس تا چین - دوران تشعشع و بیداری و عروج علمی شمرده می‌شد. غرض از این یادآوری، تفاخر به گذشته نیست. غرضِ یادآوری این حقیقت است که آنچه آن تمدّن را پدید آورد - یعنی اسلام و معارف زندگی‌ساز آن - هم اکنون نیز در اختیار ماست و به ما هشدار میدهد: که «یا ایها الذّین امنوا استجیبوالله و للرسول اذا دعاکم لما یحییکم». (سال ۱۳۷۶، منبع) . ـ سیاست امروز [دشمنان]، سیاست اندلسی کردن ایران است! موضوعی که من با شما در میان می‌گذارم شکل موعظه ندارد؛ بلکه موضوعی اساسی است که با بهترین عناصر یک ملت - که شما جوانان باشید - در میان گذاشته می‌شود. فقط شما مخاطب من نیستید؛ این سخن را جوانان سراسر کشور هم خواهند شنید. نسل جوان کشور که بیش از نیمی از ملت و جمعیت کشور است، باید بداند در مقابل آرزوهای بزرگ، آرمانهای بلند و هدفهای مقدّس و قابل قبول و موجّه او چه موانعی وجود دارد. روزگاری مسلمانان در جنوب اروپا و در اسپانیا تا جنوب فرانسه، کشوری اسلامی به‌وجود آوردند. این کشور مهد تمدّن شد و علم در اروپا از همان تمدّن اندلسىِ قرون اوّلیه اسلام شکوفا گردید. شکوفایی علم در آن سرزمین، داستان‌هایی دارد و خودِ غربی‌ها نیز به آن معترفند. البته اکنون سعی می‌کنند این ورق را از تاریخ علم حذف و نام مسلمانان را به‌ کلّی پاک کنند؛ اما خودِ آنها، این تاریخ را ثبت کرده ‌اند و البته در تواریخ ما هم ثبت شده است. اروپایی‌ها وقتی خواستند اندلس را از مسلمانان پس بگیرند، اقدامی بلندمدّت کردند. آن روز صهیونیست‌ها نبودند؛ اما دشمنان اسلام و مراکز سیاسی، علیه اسلام فعّال بودند. آنها به فاسد کردن جوانان پرداختند و در این راستا انگیزه‌های مختلف مسیحی، مذهبی یا سیاسی داشتند. یکی از کارها این بود که تاکستان‌هایی را وقف کردند تا شراب آنها را به‌طور مجّانی در اختیار جوانان قرار دهند! جوانان را به سمت زنان و دختران خود سوق دادند تا آنها را به شهوات آلوده کنند! گذشت زمان راه‌های اصلی برای فاسد یا آباد کردن یک ملت را عوض نمیکند. امروز هم آنها همین کار را می‌کنند. البته دشمن هدف‌های اقتصادی، فرهنگی و سیاسی هم دارد. (سال ۱۳۸۱، منبع) . ـ شما به کتاب پیر روسو - «تاریخ علوم» - نگاه کنید؛ آن‌جا میگوید: چهار پنج قرن قبل تاجری در یکی از کشورهای اروپایی به استادی مراجعه میکند و میگوید میخواهم فرزندم درس بخواند؛ او را به کدام مدرسه بفرستم؟ استاد در جواب میگوید اگر به همین چهار عمل اصلی - جمع و ضرب و تفریق و تقسیم - قانع هستی، میتوانی او را به هر کدام از مدارس کشور ما یا دیگر کشورهای اروپایی بفرستی؛ امّا اگر بالاتر از آن را لازم داری، باید او را به کشور اندلس یا به مناطق مسلمان‌نشین بفرستی. این را پیرروسو مینویسد؛ این حرف من نیست. جنگهای صلیبی به آنها کمک کرد تا از ما بیاموزند. هجرت دانشمندان آنها به این مناطق، کمک کرد تا از ما بیاموزند. هجرت دانشمندان ما به مناطق آنها و منتقل شدن کتابهای ما به آنها، کمک کرد تا از ما بیاموزند. یک روز آنها از ما یاد گرفتند و شاگرد ما بودند، بعد شدند استاد ما؛ الان هم ما از آنها یاد میگیریم و شاگرد آنها میشویم و بعد میشویم استاد آنها. (سال ۱۳۸۳، منبع( . ـ یک جمله ‌ای را من نقل کنم از جُرج سارتُن؛ چون دیگران که میگویند، باورپذیرتر میشود تا خود ما بگوییم! از این جهت بنده [میگویم‌]، وَالّا عادت ندارم دائم حرف این و آن را از فرنگی‌ها و غربی‌ها نقل کنم. امّا این جُرج سارتُن - که تاریخ علم را نوشته که معروف است و ترجمه شده و چاپ شده و لابد همه دیده ‌اید- میگوید: دانشمندان ایرانی، بیشترین سهم و نقش را در این تمدّن داشته ‌اند و آنگاه که آثار فرزانگان ایرانی را از این مجموعه برداریم، زیباترین بخش آن را کنار گذاشته ‌ایم؛ [او] مورّخ علم است. یک حرف دیگر هم -که این را من از حافظه‌ ام نقل میکنم، چون خیلی سابق دیده‌ ام، نمیتوانم روی کلماتش دقّت کنم- مال پی ‌یر روسو است که او هم تاریخ علوم را نوشته و این هم سالها است به فارسی ترجمه شده است؛ در دست همه است. سالها پیش من این را دیدم؛ عرض کردم میخواستم مراجعه کنم و دوباره ببینم، در حقیقت فرصت نکردم لکن آدرسش را یادداشت کردم؛ یادم هست که آدرسش را یک جایی نوشتم که این حرف را کجا زده؛ در همین کتاب «تاریخ علوم» است. او گفتگوی یک تاجر اروپایی -ایتالیایی یا فرض کنید فرانسوی- را نقل میکند با یک آدم خبره‌ی علمیِ آن روز؛ مال دوران قرون وسطی‌ است. مشورت میکند و میگوید بچّه ‌ام را میخواهم بگذارم درس بخواند و عالم بشود؛ کدام کشور بگذارم، کدام دانشگاه بگذارم. آن شخص میگوید که اگر به چهار عمل اصلی ریاضیّات قانعی که برود چهار عمل اصلی را یاد بگیرد، در هرکدام از این مدارس اروپا که میخواهی بگذاری، فرقی نمیکند، بگذار؛ امّا اگر بیشتر از این میخواهی، باید بروی اندلس. اندلس آن روز دست مسلمانها بود. این تاریخ علم در اسلام [است‌]؛ آن اوّلی مربوط به ایران بود، این مربوط به اسلام [است‌]. یعنی یک‌چنین تاریخی ما داریم، یک‌چنین میراثی ما داریم؛ چه در محیط اسلامی، چه در محیط ایرانی. (سال ۱۳۹۴، منبع)

https://iqna.ir/fa/news/3564470/%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D8%B3%D8%AA-%D8%A7%D9%85%D8%B1%D9%88%D8%B2-%D8%AF%D8%B4%D9%85%D9%86%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D9%86%D8%AF%D9%84%D8%B3%DB%8C-%DA%A9%D8%B1%D8%AF%D9%86-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D8%B3%D8%AA

آندلس از منظر مقام معظم رهبری

دوری جوانان مسلمان از ایمان زمینه سقوط آندلس را فراهم کرد

21 شوال سال 92 هجری هنگامی که لشکر اسلام بر «جبل الطارق» پرچم اسلام را به اهتزاز درآورد تا سال 798 هجری، مسلمانان چهره دلربای تمدن اسلامی را بر رخ زیبای طبیعت آندلس کشیدند و صفحه ای دیگر از سرگذشت اسلام را به نقش عمران و آبادانی مزین کردند، در جریان فتح آندلس، قبایل «ویزیگوت» ساکن اسپانیا که از حکومت خود ناراضی بودند، با مسلمانان همکاری کردند، لذا اختلافات سیاسی در منطقه در میان قبایل گوناگون آندلس و فتح شمال آفریقا توسط مسلمین راه سلطه فرهنگی و سپس سیاسی مسلمانان را فراهم کرد. شاید امروز آندلس از این جهت مهم باشد که گستره تهاجم فرهنگی غرب به اندازه جهان اسلام موضوعی قابل انکار نیست، تلاش نظام سرمایه داری بر سیطره همه جانبه بر امت اسلامی همچنان وجود دارد، تلاشی که دیگر رنگ و بوی نظامی ندارد و با وجود شبکه های گسترده ماهواره ای و چند رسانه ای نمود بیشتری یافته است، مقام معظم رهبری در سال های گذشته بارها در بیانات خود به تهاجم فرهنگی و شبیخون فرهنگی اشاراتی داشتند، توجه معظم له به جریانات آندلس گواهی است، بر اینکه دشمنان اسلام ناب محمدی صلی الله علیه وآله وسلم از ابتدای اسلام بنا بر تخریب فرهنگی گذاشته اند، چرا که پایبندی اکثریت مسلمانان به اسلام و اعتقادات راسخ آنان سد محکمی بر مسیر راهشان به حساب می آمد، لذا به این نتیجه رسیدند که با مشغول ساختن جوانان به شهوت و قبح ارزش های دینی راه سلطه خود را هموارتر سازند.

*ندلس با به فساد کشیدن جوانان مسلمان سقوط کرد : حضرت آیت الله خامنه ای یکی از راه های تهاجم فرهنگی دشمن را منصرف کردن جوانان مسلمانان از پایبندی های متعصّبانه به ایمان دانستند و تصریح کردند: «تهاجم فرهنگی، مثل خودِ کار فرهنگی، اقدامِ آرام و بی سر و صدایی است، یکی از راه های تهاجم فرهنگی، این بوده است که سعی کنند، جوانان مؤمن را از پایبندی های متعصبانه به ایمان، که همان عواملی است که یک تمدّن را نگه می دارد، منصرف کنند. همان کاری را که در آندلس، در قرن های گذشته کردند. یعنی جوانان را در عالم، به فساد و شهوترانی و میگساری و این چیزها مشغول کردند، این کار، حالا هم انجام می گیرد، من بارها گفته ام: عده ای وقتی در خیابان نگاه می کنند و زنانی را می بینند که حجاب شان قدری ناجور است، دلشان خون می شود، بله؛ این کارِ بدی است. اما کارِ بد اصلی، این نیست، کارِ بد اصلی آن است که شما در کوچه و خیابان نمی بینید! کسی به کسی گفت: «چه کارمی کنی؟» گفت: «دهل می زنم.» گفت: «چرا صدای دهلت در نمی آید؟» گفت: «فردا صدای دهل من درمی آید!» صدای فروریختن ایمان و اعتقاد ناشی از تهاجم پنهانی و زیر زیرکی دشمن - اگر شما ملت و عناصر فرهنگی بیدار نباشید - خدای نخواسته، آن وقتی درمی آید که دیگر قابل علاج نیست! جوان جبهه رفته ما را اگر محاصره کردند؛ اگر اوّل یک ویدئو در اختیارش گذاشتند و بعد او را به تماشای فیلم های جنسیِ وقیح وادار کردند؛ شهوت او را تحریک کردند و بعد او را به چند مجلس کشاندند، چه خواهد شد؟! وقتی تشکیلاتی وجود داشته باشد، جوان را در اوج نیروی جوانی، فاسد می کنند. و حالا دشمن این کار رامی کند.»

*سیاست امروز آندلسی کردن ایران است! طی سالیان متمادی در کشورهای اسلامی ترویج فحشا و فساد عامل بزرگی در عقب ماندگی آنان را رقم زد، این همان سیاستی است که غربیان در آندلس مسلمان شده پیاده کردند و در نهایت آندلس را از دست آنها خارج کردند، امروز نیز استکبار با تجربه پروژه آندلسی خود در اندیشه سیطره بر جهان اسلام است، چیزی که مقام عظمای ولایت در سال های گذشته به آن اشاره داشتند: «سیاست امروز، سیاست آندلسی کردن ایران است! موضوعی که من با شما در میان می گذارم، شکل موعظه ندارد؛ بلکه موضوعی اساسی است که با بهترین عناصر یک ملت - که شما جوانان باشید - در میان گذاشته می شود، فقط شما مخاطب من نیستید؛ این سخن را جوانان سراسر کشور هم خواهند شنید، نسل جوان کشور که بیش از نیمی از ملت و جمعیت کشور است، باید بداند در مقابل آرزوهای بزرگ، آرمان های بلند و هدف های مقدس و قابل قبول و موجه او چه موانعی وجود دارد.

*تمدن آندلس به دوران حضور اسلام بر می گردد : روزگاری مسلمانان در جنوب اروپا و در اسپانیا تا جنوب فرانسه، کشوری اسلامی به وجود آوردند، این کشور مهد تمدن شد و علم در اروپا از همان تمدن آندلسیِ قرون اولیه اسلام شکوفا شد، شکوفایی علم در آن سرزمین، داستان هایی دارد و خود غربی ها نیز به آن معترفند، البته اکنون سعی می کنند، این ورق را از تاریخ علم حذف و نام مسلمانان را به کلی پاک کنند؛ اما خود آنها، این تاریخ را ثبت کرده اند و البته در تواریخ ما هم ثبت شده است. اروپایی ها وقتی خواستند، آندلس را از مسلمانان پس بگیرند، اقدامی بلند مدت کردند، آن روز صهیونیست ها نبودند؛ اما دشمنان اسلام و مراکز سیاسی، علیه اسلام فعال بودند، آنها به فاسد کردن جوانان پرداختند و در این راستا انگیزه های مختلف مسیحی، مذهبی یا سیاسی داشتند، یکی از کارها این بود که تاکستان هایی را وقف کردند تا شراب آنها را به طور مجانی در اختیار جوانان قرار دهند! جوانان را به سمت زنان و دختران خود سوق دادند تا آنها را به شهوات آلوده کنند! گذشت زمان راه های اصلی برای فاسد یا آباد کردن یک ملت را عوض نمی کند، امروز هم آنها همین کار را می کنند، البته دشمن هدف های اقتصادی، فرهنگی و سیاسی هم دارد، هدف های اقتصادی اش معلوم است؛ برای آنها تسلط اقتصادی بر منطقه خاورمیانه حیاتی است.»

*فرهنگ اسلامی روح استقلال طلبی و رشادت را در جامعه بزرگ مسلمانان ترویج می کند : ایشان در تشریح چرایی تاکید غرب بر پروژه آندلسی فرمودند: «آنها اهداف فرهنگی هم دارند، به فرهنگ اسلامی کینه می ورزند و با آن عناد دارند، فرهنگ اسلامی آراءِ روشنفکران اروپا را به چالش کشیده و لیبرال دمکراسی را که پرچم برافراشته غرب است، مورد تردید قرار داده است، فرهنگ اسلامی روح استقلال طلبی و رشادت را در جامعه بزرگ و یک میلیارد و چند صدمیلیونیِ مسلمانان، ترویج می کند و این امر در حساس ترین منطقه دنیا از لحاظ استراتژیک و منابع نفتی و زیر زمینی، شدت بیشتری دارد، فرهنگ اسلامی، این جامعه بزرگ را به فکر حیات مجدد خود انداخته است؛ بنابراین به آن کینه می ورزند و قصد کوبیدن آن را دارند. .»

*اروپائیان علم را از آندلس اسلامی دریافت کردند : حضرت خامنه ای با اشاره به دوران تمدن اسلامی در آندلس و جنوب اروپا در خصوص علم آموزی اروپائیان از مسلمانان بیان داشتند: «غربی ها علم را از ما یاد گرفتند، شما به کتاب پیرروسو - «تاریخ علوم» - نگاه کنید؛ آن جا می گوید: چهار پنج قرن قبل تاجری در یکی از کشورهای اروپایی به استادی مراجعه می کند و می گوید، می خواهم فرزندم درس بخواند؛ او را به کدام مدرسه بفرستم؟ استاد در جواب می گوید، اگر به همین چهار عمل اصلی - جمع و ضرب و تفریق و تقسیم - قانع هستی، می توانی او را به هر کدام از مدارس کشور ما یا دیگر کشورهای اروپایی بفرستی؛ اما اگر بالاتر از آن را لازم داری، باید او را به کشور آندلس یا به مناطق مسلمان نشین بفرستی، این را پیرروسو می نویسد؛ این حرف من نیست. جنگ های صلیبی به آنها کمک کرد تا از ما بیاموزند، هجرت دانشمندان آنها به این مناطق، کمک کرد تا از ما بیاموزند. هجرت دانشمندان ما به مناطق آنها و منتقل شدن کتاب های ما به آنها، کمک کرد تا از ما بیاموزند، یک روز آنها از ما یاد گرفتند و شاگرد ما بودند، بعد شدند استاد ما؛ الان هم ما از آنها یاد می گیریم و شاگرد آنها می شویم و بعد می شویم استاد آنها، پس نسل دانش پژوه و محقق و پژوهنده کشور ما بداند؛ امروز اگر برتری علمی با غربی هاست، در آینده نه چندان دوری با همت و اراده شما می توان کاری کرد که فردا آنها از شما یاد بگیرند. .» . آری! مقام معظم رهبری سال ها پیش به این مهم پی بردند که جهان اسلام در حال بیدار شدن از خواب غفلت است، به طوری که جوانه های دیروز بیداری اسلامی، امروز درخت توامندی شده است که ریشه آن در سراسر گیتی در حال گسترش است، بازگشت به دوران شکوفایی اسلام و به دست آوردن دوباره قطب علمی جهان دور از دسترس نخواهد بود، به شرطی که جوانان اسلامی با عزمی راسخ در این راه گام بردارند و نیرنگ دشمنان اسلام در تهاجم فرهنگی را خنثی سازند.

https://hawzah.net/fa/News/View/89462/%D8%A2%D9%86%D8%AF%D9%84%D8%B3-%D8%A7%D8%B2-%D9%85%D9%86%D8%B8%D8%B1-%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%85-%D9%85%D8%B9%D8%B8%D9%85-%D8%B1%D9%87%D8%A8%D8%B1%DB%8C-%D8%AF%D9%88%D8%B1%DB%8C-%D8%AC%D9%88%D8%A7%D9%86%D8%A7%D9%86-%D9%85%D8%B3%D9%84%D9%85%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D8%B2-%D8%A7%DB%8C%D9%85%D8%A7%D9%86-%D8%B2%D9%85%DB%8C%D9%86%D9%87-%D8%B3%D9%82%D9%88%D8%B7-%D8%A2%D9%86%D8%AF%D9%84%D8%B3-%D8%B1%D8%A7-%D9%81%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%85-%DA%A9%D8%B1%D8%AF


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: اندلسی کردن ایران

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : پنجشنبه ۱۷ مهر ۱۴۰۴ | 19:43 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |
تاريخ : پنجشنبه ۱۷ مهر ۱۴۰۴ | 19:42 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

مشهد اردهال کاشان

آیین سنتی مذهبی قالیشویان دومین جمعه مهر ماه با حضور هزاران نفراز مردم فین کاشان

آستان مقدس حضرت سلطان علی بن محمد باقر علیهما السلام در مشهد اردهال

امام رضا(ع) نیز فرموده اند: نعم الموضع الأردهال، فالزم و تمسک به. چه خوب جایی است اردهال، پس به آن التزام و تمسک نمایید. مقام معظم رهبری هم در سخنرانی خود در بیستم آبان ماه سال 1380 در جمع مردم در کاشان درباره این امامزاده این گونه فرمودند: «شهرستان کاشان از جمله مناطق معدودی در کشور ماست که از اوایل قرون اسلامی با محبّت اهل بیت علیهم ‏السّلام و شناختن حقیقت آنها معروف شد و از آغاز توانست در بین امواج متراکم و متلاطم سیاستهای اموی و عباسی، حقیقت را بشناسد. آن‏طوری که معروف است، امام باقر علیه ‏الصّلاة والسّلام فرزند خود جناب علی‏بن‏محمّد الباقر را که در مشهد اردهال مدفون است، برای توجّه دادن مردم و پاسخگویی به احساسات ارادتمندانه آنان به ساحت اهل بیت علیهم‏ السّلام، به این منطقه گسیل کردند.

این امامزاده واجب التعظیم که مزارش در مشهد اردهال در 40 کیلومتری شهر کاشان قرار دارد به رغم برخورداری از جایگاهی رفیع در میان اهل بیت(ع)، در میان مردم، تنها با مراسم قالی شویان شناخته می شود و کمتر کسی از جایگاه او به عنوان کسی که از جانب پدرش امام پنجم شیعیان به رهبری ایرانیان برگزیده شده و سه سال مرجع علی الاطلاق عراق عجم و مردم قم، کاشان و خاوه بوده است، خبر دارد. در میان فرزندان اهل بیت(ع) کمتر کسی را می توان یافت که از جانب دو امام معصوم یعنی امام باقر(ع) و امام صادق(ع)، رسماً به عنوان "نائب الامام" و ولی مردم برگزیده شده باشد، اما حضرت سلطان علی بن محمد(ع)، از این ویژگی مهم برخوردار است. امام صادق(ع) درباره مقام این امامزاده بزرگوار فرموده است: «مَن زارَ أخی سُلطان علی بِأردهال کمَن زارَ جدّی سَیدَالشُهداءِ بِکَربلاء.» یعنی «هرکس برادرم علی بن باقر(ع) را در اردهال زیارت کند مانند کسی است که جدم حسین(ع) را در کربلا زیارت کرده باشد.» و افزودند: هر که توان زیارت اجدادم را ندارد به "باریکَرَسف" رود و برادرم سلطانعلی را زیارت کند. امام ششم شیعیان همچنین فرموده اند: «هر که شب های جمعه و شب های متبرکه را در مزار برادرم به سر برد و به عبادت و تلاوت قرآن بگذراند بی گمان در روز قیامت با ما اهل بیت(ع) محشور خواهد شد.» و در جای دیگری فرموده اند: حائر مزار برادرم مانند حائر جدم امام حسین(ع) است و هر که را در حائر او دفن کنند از عذاب الهی ایمن خواهد بود.

امامزاده علی مشهد اردهال

علی بن محمد باقر، فرزند بلا فصل محمد باقر پنجمین امام شیعیان است. در منابع غالباً از او با عنوان سلطان علی یاد می‌شود. براساس برخی از گزارش‌های تاریخی او بنا به درخواست دوستداران اهل بیت از اهالی چهل حصاران و فین کاشان در سال ۱۱۳ ه‍. ق به این منطقه هجرت نمود. علی بن محمد سرانجام در سال ۱۱۶ ه‍.ق به همراه تعدادی از اهالی منطقه توسط نیروهای حکومتی[کدام؟] در دربند ازناوه کشته شد. پیکر او در امامزاده مشهد اردهال در مشهد اردهال به خاک سپرده شد. هر سال در دومین جمعه مهرماه مراسم قالی شویان به یاد وی با عزاداری و نوحه‌خوانی در مشهد اردهال برگزار می‌شود. علی بن محمد فرزند محمد باقر است . شیخ مفید فرزندان محمد باقر را هفت تن می‌داند: ابوعبدالله جعفر بن محمد و عبدالله که از ام فروه بنت قاسم بن محمد بن ابی‌بکر بودند و ابراهیم و عبیدالله که از ام حکیم بوده و هر دو در ایام حیات پدرشان وفات کردند. علی و زینب از ام ولد بودند؛ و ام سلمه که مادرش را ام ولد دانسته ‌است .[۱] . صاحب ریاض العلماء می‌نویسد: سید آجل سید علی بن مولانا امام باقر از بزرگان و اکابر فرزندان محمد باقر است و بیان عظمت شأنش نیازی به کلام طولانی ندارد. قبرش در حوالی کاشان و معروف به «مشهد بارکرس» است. گنبد رفیع و عظیمی دارد و جماعتی از علمای شیعه نیز در شأن او فضایلی گفته و دربارهٔ کرامات او و مشهدش حکایاتی دارند[۴] .

امامزاده علی مشهد اردهال

آستان مقدس «امامزاده علی بن محمد علیه‌السلام» (۱۱۶ـ۸۴ ق) در «مشهد اردهال» در فاصله ۳۵ کیلومترى غرب کاشان قرار دارد. حضرت سلطان علی فرزند امام محمدباقر علیه ‌السلام است که در سال ۱۱۳ هجری به درخواست مردم نواحی کاشان به این منطقه آمد و به مدت ۳ سال به ارشاد مردم پرداخت. حکومت وقت که از نفوذ و افزایش پیروان سلطان علی هراسان شد، سرانجام او و برخی از یارانش را به شهادت رسانید.

شخصیت امامزاده علی بن محمد

در خصوص مقام والای آن حضرت روایت های متعددی نقل شده است که از جمله آن می‌توان به حدیث امام صادق علیه السلام اشاره نمود که می‌فرماید: هر کس برادرم علی ابن باقر را در اردهال زیارت کند، مانند کسی است که قبر جدم حسین علیه السلام را در کربلا زیارت کرده باشد. همچنین از امام رضا علیه السلام روایت شده: «نِعمَ الموضع الاردهال فلزم و تمسّک به»، چه خوب مکانی است اردهال، پس به آن التزام و تمسک پیدا کنید. از ویژگی‌های بارز این امامزاده عظیم الشأن می‌توان به فرزند بلافصل بودن امام محمدباقر علیه السلام و همچنین نیابت پدر و نیز برادرش امام جعفرصادق علیه السلام اشاره نمود. شیخ طوسى در کتاب رجال خود مى‌گوید: «على بن محمد بن على بن الحسین و کان من اصحاب الصّادق‌»؛[۱] على فرزند محمد بن على بن الحسین (علیهم السلام) و از اصحاب امام صادق‌ (علیه السلام) بود. مورّخان و سیره نویسانى که درباره زندگانى امام باقر علیه السلام و فرزندان آن حضرت، رساله یا کتابى نگاشته ‌اند، درباره حضرت سلطان على، بیش از این مقدار که وى یکى از فرزندان امام و مادر او امّ ولد بوده به چیز دیگرى اشاره نکرده ‌اند. البتّه این عدّه از قرن ششم هجرى به بعد، از مزارى به نام امامزاده على، فرزند امام باقر علیه السلام در بارکرسب و مشهد اردهال یاد کرده ‌اند. عبدالجلیل قزوینى در وصف کاشان مى‌نویسد: «عمارت مشهد امامزاده على بن محمّد باقر علیه السلام به بارکرسب که مجدالدین فرموده است: ... اهل قاشان به زیارت على بن محمّد الباقر علیه السلام که مدفون است به بارکرسب با چندین حجّت و برهان که آنجا ظاهر شده است...».[۲] . صاحب ریاض العلماء ، این سید بزرگوار را از فرزندان بزرگوار امام باقر علیه السلام برشمرده و براى او شأنى عظیم قائل است، که نیازى به شرح و بیان ندارد. قبرش در حوالى کاشان و بقعه او در مشهد بارکرس معروف است. برخى از علماى بزرگ از فضائل و کرامات صاحب این بقعه و بارگاه، حکایت‌هاى فراوانى نقل کرده‌اند. از جمله، عالم فاضل عبدالجلیل قزوینى در کتابش «مناقضات العامّة...» مطالبى نقل کرده و از فرزندان حضرت سلطان على امامزاده احمد را شمرده که در محلّه باغات اصفهان مدفون است... . و در کتاب «مراقد المعارف» آمده است: «ابوالحسن الطّاهر علىّ بن الامام محمّد الباقر بن علىّ بن الحسین بن علىّ بن ابیطالب امیرالمؤمنین‌ علیهم السلام و یعرف به «شاهزاده سلطان على» فى ایران مرقده فى ایران یبعد عن مدینة «کاشان» بحدود السّبعة فراسخ و یعرف مشهده فى اوائل القرن الرّابع عشر الهجرى به «مشهد اردهال» و یعرف قدیماً به «مشهد بارکرس» و قد یقال «بارکرسب»... و مشهد عامر مشید علیه قبّةٌ عالیة الذّرى، سمیکة الدّعائم فى مقدم حرمه مأذنتان فى منتهى الارتفاع و حسن الزّخرف، قدیم البناء اثرىّ التّصمیم و الفنّ...».[۳] ابوالحسن، طاهر، على فرزند امام باقر فرزند... که به شاهزاده سلطان على شهرت دارد، مرقدش در ایران و در حدود ۷ فرسنگى شهر کاشان واقع است. این منطقه در آغاز قرن ۱۴ هجرى به نام «مشهد اردهال» شناخته شده؛ ولى در سابق به «مشهد بارکرس و بارکرسب» معروف بود... این مشهد تاریخى داراى بقعه و بارگاهى رفیع و باشکوه است و مناره‌ هاى بلند آن به زیبایى آن افزوده است. علىّ بن محمّد الباقر بن علىّ السّجّاد بن الحسین السّبط بن الامام امیرالمؤمنین علىّ بن ابیطالب‌ علیهم السلام الهاشمى، العلوى، اخوالامام، من أعاظم أولاد الامام الباقرعلیه السلام و کان عظیم الشّأن و صاحب فضائل جمّه و کرامات باهرة. کان على قید الحیاة قبل سنة ۱۴۸ و قبره بحوالى مدینة کاشان و له مرقد یقصده الشّیعة لقضاء حوائجهم یعرف بامامزاده بارکرس».[۴] على فرزند امام باقر، فرزند امام سجّاد، فرزند امام حسین، فرزند امام على بن ابیطالب‌ علیهم السلام، از لحاظ نسب، هاشمى و علوى است. او برادر امام و از فرزندان بزرگوار امام باقرعلیه السلام است. وى داراى فضیلت‌هاى فراوان و کرامات است. قبل از سال ۱۴۸ ق. زنده بوده و مرقدش در حوالى شهر کاشان، زیارتگاه و محلّ برآورده شدن حاجات است و به امامزاده بارکرس شهرت دارد.

مشهد اردهال

مَشهَد اَردَهال (مشهد قالی) روستایی در ۴۰ کیلومتری غرب کاشان. به دلیل وجود بقعه‌ای منسوب به سلطان علی بن محمد فرزند امام باقر علیه السلام بدین نام مشهور شده است. قدمت این بقعه به قرن ششم باز می‌گردد. همه ساله در دومین جمعه پاییز مصادف با شهادت امام‌زاده سلطان‌علی بن محمد باقر آیین سنتی و مذهبی قالی شویان، در مشهد اردهال برگزار می‌شود.

مَشهَد اَردهال روستایی در 165 کیلومتری شهر اراک ، در 37 کیلومتری شرق شهر دلیجان استان مرکزی در ایران است. فاصله هوایی مشهد اردهال تا کاشان ۳۲ کیلومتر، تا دلیجان ۳۳ کیلومتر است. این روستا در میان افراد محلی به مشهد قالی نیز مشهور است. مشهد اردهال، در همسایگی دامنهٔ شمال شرقی قلهٔ اردهال که بلندترین ارتفاع ناحیهٔ باستانی اردهال کاشان است، جای گرفته ‌است. در این محل بنای امامزاده سلطانعلی فرزند محمد باقر پیشوایِ پنجم شیعیان قرار دارد. مردم فین کاشان در سال ۱۱۳قمری قاصدی را به نام عامر بن ناصر فینی به مدینه نزد محمد باقر فرستاده بودند و از او درخواست پیشوایی را داشتند. فرزند خود سلطانعلی برادر جعفر صادق را رهسپار ایران و شهر کاشان کرد. امامزاده به کاشان رسید و در محله فین بزرگ ساکن شد و تابستان‌ها به دلیل گرمی هوا به منطقه اردهال می‌رفت. چند سالی اوضاع بدین صورت بود تا اینکه امامزاده سلطانعلی از نفوذ زیادی در بین مردم برخوردار گشت و این باعث ترس حاکم اردهال که زرین کفش نام داشت شد. وی سپاهی را برای قتل سلطان‌علی به منطقه می‌فرستد و او سرانجام در یک جنگ نابرابر که ۳ روز طول کشید، همراه یارانش در منطقه ییلاقی اردهال کشته می‌شود. محل دقیق کشته شدن در دربند ازناوه است که با نام قتلگاه در منطقه شناخته می‌شود. مردم فین پس از شنیدن خبر سراسیمه به طرف اردهال حرکت می‌کنند، ولی زمانی می‌رسند که وی کشته شده ‌است، آنها او را در قالی می‌پیچند و در نهر آبی که در آن نزدیکی است، شستشو می‌دهند و دفن می‌کنند. از آن زمان تاکنون همه ساله در دومین جمعه مهر ماه و با حضور هزاران نفر از مردم فین کاشان آیین سنتی مذهبی قالیشویان در این شهر برگزار می‌شود. چوب‌هایی که افراد در دومی جمعه مهر ماه هر سال به دست می‌گیرند دو روایت دارد. اول اینکه برای شستن قالی‌ها در مشهد اردهال به کار می‌رود و دوم اینکه افراد آنها را به نشانه خونخواهی به دست می‌گیرند. هر ساله در هفته دوم مهر که به هفته پایان برداشت محصولات کشاورزی در بین کشاورزان معروف است از روستاهای اطراف کاشان، محلات و دلیجان، و شهرهای تهران و … کشاورزان و زوار برای بزرگداشت سالگرد کشته شدن سلطانعلی بن محمد باقر به مشهد اردهال می‌آیند و در مراسم قالیشویان شرکت می‌کنند. این مراسم تنها مراسم مذهبی در ایران است که بر اساس تقویم هجری شمسی و بر اساس سال کشاورزی برگزار می‌شود. در روایات امامان شیعه از این منطقه به وردهار نیز یاد شده ‌است. سهراب سپهری شاعر معاصر ایران نیز در زیارتگاه این شهر دفن شده‌ است.


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: مشهداردهال کاشان

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : جمعه ۱۱ مهر ۱۴۰۴ | 12:39 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

ورود امامزاده علی به کاشان و شهادت

جمعی از اهالی فین و چهل حصاران کاشان، پرچم دوستی اهل بیت علیهم السلام را برافراختند و انجمن کردند و نامه ‌ای خدمت امام محمد باقر علیه السلام فرستادند تا یک نفر از آقازادگان خود را جهت تعلیم شرایع اسلام به جانب آن‌ها بفرستد. همگی اتفاق بر این داشته ‌اند که منطقه به وجود نماینده‌ ای از جانب امام زمان خویش نیاز دارد، تا پیشوایی عوام و خواص را بر عهده بگیرد. پس از مشورت و اتخاذ تصمیم نهایی، عده ‌ای انتخاب شدند و به رهبری عامر بن ناصر که یکی از روسای انجمن بود، با در دست داشتن عریضه و هدایا، به طرف مدینه الرسول حرکت کردند. ورود سفیر مردم منطقه کاشان به مدینه عامر بن ناصر و هیئت همراه بالاخره به آرزوی خود رسیدند و با عبدالرحمن غلام و دربان امام پنجم علیه السلام ملاقات کردند و عریضه و هدایا را تقدیم نمودند تا به محضر امام علیه السلام عرضه شود. عبدالرحمن، سفیر مردم کاشان و همراهانش را در محلی مناسب جای داد و شرایط مهمان نوازی را به جای آورد؛ تا این که صبح در مسجد حضور حضرت امام محمدباقر علیه السلام رسیدند. آن حضرت پس از وصول عریضه فرمودند: دلم گواهی نمی‌دهد که یکی را به آن ولایت بفرستم و دل از او بردارم. پس آن حضرت، عامر را نهایت احترام نمود و به عبدالرحمن فرمود که او را محترم بدارد و خود وارد منزل شد. راوی گوید: همان شب آن حضرت جدش پیامبر صلی الله علیه وآله را در خواب دید که فرمود: ای فرزندم، دوستان ما قاصدی به طلب پیشوایی نزد تو فرستاده‌ اند، باید مسئول آن‌ها را مقرون به اجابت داری و دست رد به سینه ‌ی آن‌ها نگذاری تا روز قیامت ایراد و مواخذه‌ ای بر تو نباشد. "نور دیده ام علی" را همراه آن ها روانه کن. پنجمین اختر تابناک ولایت و امامت فرزندان خود را جمع کرد و فرمود: ای نور دیدگانم، جدم رسول الله صلی الله علیه وآله را در خواب دیدم که فرمود نور دیده ام علی را به چهل حصاران و نواحی آن بفرستم تا مردم آن حدود را به طریقه ‌ی جدم راهنمائی کند. سپس امام صادق علیه السلام فرمود تا اسباب سفر را مهیا کردند. حضرت علی ابن باقر والد بزرگوارش را وداع کرد و از مدینه بیرون آمد. وقتی حضرت علی ابن باقر علیه السلام به سه منزلی کاشان رسید، متوجه قریه جاسب شد. پس از چند روزی توقف در آن جا، حضرت متوجه قریه خاوه شد و مدت یک ماه در آن قریه به ارشاد و هدایت مردم پرداخت. عامر بن ناصر، قاصدی را به منطقه فین و کاشان فرستاد و مردم را از ورود نماینده خاص امام پنجم آگاه ساخت. حدود شش هزار نفر زن و مرد، کوچک و بزرگ، پیاده و سواره خود را آماده استقبال از آن حضرت نمودند و شب را در بیرون قریه باریکرسف منزل کردند و آسوده خوابیدند. بالاخره حضرت علی ابن باقر علیه السلام پس از چند روز توقف در قریه ‌ی جاسب و یک ماه توقف در قریه ‌ی خاوه، با عزت و جلال وارد منطقه ‌ی کاشان شد. روایت شده که آن حضرت در مسجد جامع کاشان اقامه نماز جماعت و جمعه می‌نموده است و مردم دسته دسته به دیدار حضرتش می‌شتافتند و از آموختن مسائل مشکله بهره‌ مند می‌شدند. پس از گذراندن یک سال در منطقه ‌ی کاشان و حومه و پرداختن به امور دینی و اجتماعی مردم و دوری از مدینه‌ ی منوره و تحمل فراق پدر و برادران خود، امام جعفر صادق علیه السلام به برادر والاگهر خود علی، نامه‌ ای نوشت و خبر شهادت امام باقر علیه السلام را در آن مندرج ساخت و مرقوم فرمود: شنیده‌ ام خاوه را طوعا و رغبتا به شما منتقل نموده‌ اند. باید حاصل آن را به مستحقین و اهل علم و ابناء سبیل برسانی... و امر به معروف و نهی از منکر را ترک نکنی." حضرت علی بن محمدالباقر علیه السلام، مدت سه سال در منطقه ‌ی ماموریت خود، به ارشاد و تبلیغ و حل مشکلات مردم آن سامان پرداخت. صاحب کتاب کشف الکواکب می‌گوید: گروه زیادی آن حضرت را به اردهال کاشان دعوت نمودند و گفتند عده ‌ای عاجز و زمین‌گیر هستند و نمی‌توانند به حضور شما مشرف شوند. در هر حال حضرت وارد منطقه اردهال شد. والی اردهال شخصی به نام حارث ملقب به "زرین نعل (کفش)" بود که پس از مشاهده ‌ی گرویدن مردم به حضرت و سستی حکومت خود، نامه ‌ای به ازرق ابرح که فرماندار ایالات قزوین یا قم بود، نوشت. وقتی فرماندار ایالت قزوین از محتویات نامه مطلع می شود، نامه ‌ای می‌نویسد و ارقم شامی را فرمانده لشکر ششصد نفری قرار می‌دهد و از طرف دیگر والی نراق را با نامه ‌ای جداگانه به کمک ارقم شامی می‌فرستد و زرین کفش والی اردهال را از تصمیمات گرفته شده مطلع می‌سازد و بالاخره دستور کشتن علی بن محمد الباقر علیه السلام را صادر می‌کند. فرمانده لشکر کفر با ششصد نفر و به همراهی زبیر نراقی و افراد تحت فرماندهی ‌اش، شبانه و مخفیانه وارد منطقه ‌ی اردهال شدند. طبق آنچه در تذکره‌ ی حضرت آمده است، روز جمعه فرارسید و مردم از اطراف و اکناف برای برپا داشتن نماز جمعه به اردهال آمدند. نقشه این بود که وقتی مردم نماز جمعه را خواندند و به خانه‌ های خود رفتند، امامزاده را محاصره و شهید نمایند. ولی نقشه‌ ی آنها توسط حضرت نقش بر آب شد. بعد از ایراد خطبه‌ ای سوزناک و غمگین از جانب حضرت علی ابن باقر علیه السلام، هر چه مردم نمازگزار اصرار بر ماندن کردند، حضرت موافقت نفرمود و فقط سی تن از ملازمان آن حضرت جهت حفاظت ماندند. حضرت علی بن محمد الباقر در حالی که سوار بر اسب شده و آماده میدان مبارزه و جهاد بود، به طرف قریه خاوه حرکت می‌کند. در این حال ضریر، غلام زرین کفش، آماده شدن آن حضرت برای جنگ و حرکت او را به قریه خاوه، به اطلاع والی اردهال رساند. در همان ساعت ارقم شامی و زرین کفش به همراه چهارصد جنگجو آماده شدند و به دنبال حضرت رفتند و ایشان را محاصره نمودند و از رفتن او به خاوه جلوگیری کردند. در این حال خواجه نصیر سپهسالار لشکر و دیگر رزمندگان به لشکر کفر حمله بردند و یکصد نفر از لشکریان زبیر را کشتند و از لشکر اسلام فقط هفده رزمنده خاوه ‌ای به شهادت رسیدند. حضرت نامه ‌ای به مردم کاشان و فین نوشت تا از اوضاع شیعیان مطلع شوند و از طرف دیگر فرمان داد تا زرین کفش بیاید و با او هم صحبت شود. به نظر می‌رسد نامه حضرت سلطان علی زمانی به دست مردم کاشان و فین رسید که آن حضرت به شهادت رسیده بودند. پس از احضار، زرین کفش خود را به حضرت رسانید و سلام کرد و گفت: چه حاجت داری تا برآورده سازم؟ در این هنگام عامر بن ناصر فینی سفیر مردم کاشان و فین خدمت حضرت عرض کرد: اجازه فرمایید زرین کفش را راهی جهنم کنیم. حضرت فرمود: ما خانواده هرگز اهل مکر و خدعه نبوده‌ ایم. آنگاه فرمود: ای حارث، می‌دانی من خود به این منطقه نیامده ‌ام بلکه با اصرار آورده‌ اند... البته شنیده ‌ای آن جماعت که در صحرای کربلا پرچم ظلم برافراخته و با تیغ ستم جدم حسین علیه السلام و اصحابش را شهید کردند، عاقبت کارشان به کجا رسید!... راضی نشوید به واسطه ریختن خون من جماعتی در این صحرا کشته شوند و آشوب کربلا تازه گردد... . وقتی حضرت با جواب رد آن ملعون روبرو شد، فرمود: خدا می‌داند که مرا از کشته شدن اصلا بیم نیست؛ چرا که شهادت، کار آباء و اجداد من است. وقتی جلال الدین مشاهده کرد که پند و اندرزهای علی ابن باقر علیه السلام در دل نابینای زرین کفش موثر واقع نشد، غیرت او به جوش آمد و خواست او را بکشد که حضرت او را از این کار بازداشت و فرمود: ای برادر، خشم خویش را فروبر و آتش غضب خود را با آب وضو خاموش ساز. اینک هنگام ظهر است، مردم را بگو تا دست از جنگ بردارند و آماده عبادت پروردگار شوند. و حضرت فرمود تا چراغ‌ها و مشعل‌ها را افروختند و یارانش بیدار شدند و این در حالی بود که اطراف دربند از ورود دشمنان محافظت می‌شد. اما آن حضرت در دامنه ‌ی کوتاه، پای سنگی و سجاده پهن کرده بود و به عبادت ایزد متعال اشتغال داشت. خدعه ‌ی دشمن مکار در شرایطی که تنی چند از یاران باوفای شاهزاده شهید شده بودند و جنگ به مرحله‌ی حساسی رسیده بود و پیروزی نهایی لشکر اسلام نزدیک بود و دربند مرکز فرماندهی و بیرون آن هنوز در دست رزمندگان اسلام قرار داشت و کافران همه متفرق و مایوس شده بودند، در این حال خالد بارکرزی یکی از افراد لشکر کفر حیله‌ ای اندیشید و ناجوانمردانه جمعی سواره و پیاده را آماده کرد و از شعبه‌ ی کوهی که در پشت سر لشکر اسلام بود، گذشت و از عقب به لشکر حمله‌ ور شد و قریب یکصد تن از رزمندگان اسلام را به شهادت رسانید. وقتی حضرت سلطان علی این وضیت را مشاهده کرد و دید که عده‌ ای از یاران سپاهش به شهادت رسیده‌ اند و دشمن دست به نیرنگ زده و از عقب لشکر را مورد حمله قرار داده است، شمشیر را آماده کرد و بر مرکب سوار شد و بر لشکر کفر حمله نمود. در این حال که آن حضرت بیرون دربند می‌جنگید و بسیاری از لشکریان دشمن طعم شمشیر او را چشیده بودند، جراحت‌های زیادی نیز بر بدن او وارد آمده و خون از بدنش جاری شده بود و ضعف بر او مستولی گشت. لذا زرین کفش ملعون تیری به سوی حضرت پرتاب کرد که بر پیشانی او نشست و خون بر صورت آن بزرگوار جاری شد. حضرت عنان اسب را به دربند گردانید و چون بدانجا رسید، از شدت ضعف از اسب فروغلتید. با افتادن حضرت از روی اسب، دشمن حیله‌گر جرات بیشتری پیدا کرد و یکپارچه به دربند محل استقرار فرمانده‌ی لشکر هجوم آورد و این در حالی بود که او از روی اسب به زمین افتاده و به سنگی بزرگ تکیه زده بود و خون از پیشانی برمی‌گرفت... . ارقم و یارانش از فرصت استفاده کردند و با تیر و نیزه و خنجر به حضرت سلطان على حمله نمودند و او را در همان مکان (ازناوه) در ۲۷ جمادی الثانی سال ۱۱۶ هجری به شهادت رساندند.[۵] . خبر شهادت حضرت سلطان على و یاران باوفایش به اهالى فین، چهل حصاران و سایر نواحى رسید. فینى‌ها پیاده و سواره با چوب و چماق، خود را به قتلگاه شهیدان اردهال رساندند. پیکر پاک حضرت سلطان على را براى غسل، از قتلگاه به سوى نهرى، که اکنون به نهر شاهزاده حسین معروف است، حمل کردند و پس از غسل، تا مکان فعلى (مشهد اردهال‌) که حضرت بدان وصیت نموده بود، تشییع کردند و به خاک سپردند. فینى‌ها پس از خاکسپارى حضرت سلطان على، به خونخواهى شهیدان اردهال برخاستند و با همان چوب و چماق‌هاى خود، به تعقیب دشمنان و قاتلان پرداختند و زرّین کفش و اکثر مأمورانش را دستگیر کردند و به قتل رساندند و پس از آن با خود عهد بستند که هر سال، در دومین جمعه فصل پاییز، که مصادف با روز خاکسپارى حضرت سلطان على است، به زیارتش بیایند و این واقعه را با برگزارى مراسم قالى‌شویان زنده نگه ‌دارند.[۶] . اردهال پس از شهادت حضرت سلطان على‌ علیه السلام، به «مشهد اردهال» و به سبب حُرمت تخته قالى که تمثیلى از پیکر پاک امامزاده است و آن را براى غسل تمثیلى به کنار نهر حمل مى‌کنند و بر آن آب مى‌ریزند، به «مشهد قالى» یا «مشهد قالى شویان» شهرت یافته است.

سلطان علی بن محمد باقر علیه السلام

علی بن محمد باقر، فرزند بی‌واسطه امام باقرعلیه السلام است. در منابع غالبا از او با عنوان سلطان علی یاد می‌شود. براساس برخی گزارش‌های تاریخی، او بنا به درخواست دوستداران اهل بیت علیه السلام از اهالی چهل حصران و فین کاشان در سال ۱۱۳ق به این منطقه هجرت نمود و مدت سه سال به امر تبلیغ وارشاد مردم همت گماشت. علی بن محمد سرانجام در سال ۱۱۶ ق به همراه تعدادی از اهالی منطقه توسط نیروهای حکومتی به شهادت رسید. پیکر او در مشهد اردهال به خاک سپرده شد. مراسم قالی شویان هر سال در دومین جمعه مهرماه به یاد شهادت علی بن محمد، همراه با عزاداری و نوحه خوانی در مشهد اردهال برگزار می‌شود.

زندگی علی بن محمدباقر

نفوذ اسلام و تشیع در ایران مدیون تلاشها و از خودگذشتگیهای امامان و امامزادگان و یاران ایشان می‌باشد که با جان‌فشانی و کوششهای طاقت فرسای خویش توانستند بذر اسلام ناب و اصیل را در این آب و خاک کاشته و با قطرات خون خود آن را آبیاری کنند تا اسلام به بار نشسته و ثمر دهد و حق و عدالت و بندگی در جوامع بشری رشد کرده بشریت به سوی کمال و توحید ناب در حرکت باشد. قبل از ورود مبارک و با میمنت حضرت علی بن موسی الرضا علیه‌ السّلام به خاک ایران افرادی چند از امامزادگان، این آب و خاک را به قدوم خود متبرک کرده و این مرز و بوم را برای رشد تشیع بارور کردند. یکی از این افراد طبق نقلی علی بن محمد باقر (علیه ‌السّلام) می‌باشد که معروف به سلطانعلی است و کنیز آن حضرت ابوالحسن ملقب به طاهر و فرزند بلافصل امام پنجم حضرت امام محمد باقر علیه ‌السّلام می‌باشد که گویا طبق آنچه‌ که مشهور شده در مشهد اردهال کلمه اردهال از دو کلمه «ارد» و «هال» به معنای سرزمین مقدس تشکیل شده است در این مسیر شهرهای نیاسر و نشلج واقع شده است. نامهای قدیمی مشهد اردهال عبارتند از: بارکرسف، بارکرس، بارکرز، بارکرسب، باریکرس. خوانساری در روضات الجنات و قاضی نورالله در مجالس المؤمنین و بحرالعلوم در تحفة العالم و شیخ عبدالجلیل قزوینی رازی در کتاب الرد علی النقض نقل کرده‌ اند که علی بن امام محمد باقر (علیه ‌السّلام) در ناحیه کاشان در روستائی به نام بارکرسب در آرامگاهی آباد مدفون است. هرچندحاج شیخ عباس قمی درمنتهی الآمال این مسئله راشهرت می‌نامند. [۱] مدفون است. این قبه و بارگاه بسیار عالی قدیمی و عدت و آلت صحنهای متعدد و موقوفات و نذورات و خدمه واقع است و از قدیم الایام تا کنون جمیع مردمان کاشان و فینین و حوالی کاشان و خلق بسیاری از سایر بلاد ایران برای ادراک زیارت و توسل به‌ تربت پاک آن بزرگوار در این محل مبارک مخصوصاً در هفدهم مهر ماه جلالی اجتماع می‌نمایند و بسیاری از کرامات ظاهره و خوارق عادات باهره از مشهد کثیر الانوار این شاهزاده نقل می‌کنند.
و برای اوست قبه بلند عظیمی و ذکر فرموده‌اند جماعتی از علماء ما، در شان آن بزرگوار فضائل زیادی و ایراد کرده‌ اند در کرامات او و کرامات مشهدش حکایات بسیاری.
و بدان‌که سید جلیل سید احمد معروف به امامزاده احمد مدفون در محله باغات اصفهان بوده است ـ فرزند این سید جلیل یعنی حضرت سلطانعلی، پس بنابر این غافل مباش و از کتاب رجال شیخ نقل شده که علی بن محمد بن علی بن الحسین علیهم ‌السّلام بوده است از اصحاب حضرت صادق (علیه‌السّلام) : السید الجلیل الحجه الآیه السید الامام ضیاء الدین ابوالرضا فضل الله الحسنی الراوندی القاسانی که از علماء قرن ششم و در کاشان بوده است.

مراسم قالی‌شوری

روز جمعه قالی امامزاده را عده زیادی روی دست بطرف محل قالیشوری که در هشتصد متری واقع است می‌برند و عده زیادی با چوبدست حاملین قالی را محاصره و مانع رسیدن دست دیگران بقالی می‌باشند صد متر آخر را بحالت دو انجام و پس از قرار دادن قالی کنار رودخانه با زدن چوبدستی به آب و پاشیدن آب به (قالی) در حالی که عموم حاملین خیس شده ‌اند قالی را بر می‌گردانند در حال رفتن و برگشتن یک نفر سوار اسب جای نماز امامزاده را روی دست حمل می‌نماید و این سمت ارثی به او رسیده است، حمل قالی از سالهای کهن اختصاص به اهالی فین کاشان دارد، اگر در این مورد دیگران بخواهند اقدام و دستی به (قالی) زنند نزاع در می‌گیرد و در بعضی از سالها منجر بقتل می‌شود، مردمان فین این عمل را مایه افتخار خود دانسته و تعصب زیادی به خرج می‌دهد نکته جالب توجه این است که همه ساله این عمل در ۱۷ مهر ماه شمسی تجدید می‌گردد. [۲]


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: مشهداردهال کاشان

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : جمعه ۱۱ مهر ۱۴۰۴ | 12:38 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

تاریخ ولایت

از تاریخ ولادت این امامزاده سندی در دست نیست، ولی طبق نقلی در ۲۷ جمادی الثانی سال ۱۰۶ هـ به شهادت رسیده‌ اند. [۳] . جناب "سلطان علی" طبق نقل شیخ مفید و طبرسی دو خواهر تنی به نامهای زینب و‌ ام‌ سلمه داشته ‌اند و از مادری که‌ ام‌ولد بود، متولد شدند و ایشان برادر ناتنی حضرت امام صادق علیه‌ السّلام می‌باشند.

محل دفن

در محل دفن ایشان اختلاف آرائی وجود دارد. عده‌ای محل دفن ایشان را در مشهد اردهال مشهد قالی در ۴۰ کیلومتری غرب کاشان و در مسیر کاشان - نراق می‌دانند.
ولی مرحوم آقا شیخ عباس قمی رحمة‌ الله‌علیه در منتهی الامال نقل کرده است که: "تاج الدین ابن زهره حسینی" در «غایة الاختصار فی اخبار البیوتات العلویة» گفته که قبر علی پسر امام محمد باقر (علیه‌ السّلام) در بغداد در محلۀ جعفریه در ظاهر سور (سور: نرده و حصار، دیوار دورشهر.) بغداد واقع است. "محب الدین بن نجار مورخ" در تاریخ خود گفته مشهد طاهر (علی بن امام محمد باقر علیه ‌السّلام) در جعفریه است. و گفته آن قریه ایست از اعمال خالص نزدیک بغداد که در آن قبری قدیمی پیدا شد و بر ان سنگی بود که بر آن نوشته شده بود: بسم الله الرحمن الرحیم هذا ضریح الطاهر علی بن محمد بن علی بن الحسین بن علی بن ابیطالب علیهم‌ السّلام و بقیه سنگ از آن جدا شده بود. پس بنا کردند بر آن قبه‌ای از خشت... و این محل یکی از مشاهد و مزارات گشت. تاج الدین گفته که آن مشهد در زمان ما مجهول و خرابست و جماعتی از فقرا در آنجا منزل دارند. ولی آقا شیخ عباس قمی در ادامه می‌نویسد که آنچه مشهور است در زمان ما قبر "علی بن محمد الباقر (علیه ‌السّلام) " در ناحیه کاشان در مشهد اردهال است و معروفست به شاهزاده سلطانعلی و (ظاهرا) وجود این امامزاده را در آنجا تایید می‌کند. البته در بحرالانساب [۴] چنین آمده است که: «علی بن محمد الباقر علیه‌السّلام ... دفن فی ناحیة کاشان بقریة یقال لها بارکرسب فی مشهد» و همچنین از میرزا عبدالله ملقب به افندی در ریاض العلماء [۵] . نیز نقل شده که فرمود: قبر علی بن محمد الباقر (علیه‌ السّلام) در حوالی بلده کاشان است.

سرداب حرم

در حرم سلطانعلی، سردابی وجود دارد که تقریباً ۶ متر طول و ۳ متر عرض و ۵/۳ متر ارتفاع دارد.[۳۳] و چنین گفته می‌شود که اجسادی داخل این سرداب هستند که از زمان جنگ سلطانعلی با حاکم وقت اصفهان در این سرداب سالم باقی مانده‌اند.[۳۴] . در سال ۱۳۱۳ش اعتضاد الدوله، حکمران قم به مشهد اردهال (که از توابع قم بود)، آمد و فرمان داد تا روی سرداب را بشکافند. شخصاً داخل سرداب شده و حدود یکصد تابوت را مشاهده کرد که در هر یک جسدی سالم و از هم متلاشی نشده، در حالی که لباس زندگی به تن داشتند و روی گونه‌های بعضی خون خشکیده نمودار بود، قرار داشت.[۳۵] . در سال ۱۳۴۱ش آیت الله مرعشی نجفی از این سرداب دیدن کرده است. وی نیز از مشاهده بیش از یکصد تابوت خبر می دهد که روی یکدیگر گذاشته شده است که قسمتی از تخته‌ های سرِ چند تابوت شکسته است و درون هر تابوت جسدی در لباس زندگی، صورت باز و موهای ژولیده نمودار است که با مختصر چیزی که به آنها اصابت کند، مانند پودر بر روی هم فرو می‌ریزد و متلاشی می‌شود، در عقب سرداب زیر دارالحفاظ لوحه‌ ای از سنگ نصب و روی آن نام سید رکن الدین مسعود و تاریخ ۹۵۴ حجاری شده است.[۳۶] . فیض قمی نویسنده کتاب گنجینه آثار قم این اجساد را مربوط به جنگی می‌داند که بین حاکم وقت کاشان و سربازان فتحعلی‌شاه قاجار در سال ۱۲۱۳ق رخ داده است.[۳۷] . (شهید اردهال: شرح حال حضرت سلطان علی بن امام محمد باقر (ع)، زهرا ارونی / نور باقر: سید علی محسنی - شرح زندگانی و شهادت حضرت سلطانعلی بن امام محمد باقر: عبدالرسول مدنی کاشانی)

اولاد

حضرت سلطان علی بن محمد الباقر (علیه‌ السّلام) بنابر آنچه در کتب انساب و تراجم [۶] . آمده است، دختری به نام فاطمه داشته ‌اند که ایشان را به موسی بن جعفر (فرزند برادرشان) تزویج کرده‌اند. و همچنین میرزا عبدالله افندی صاحب ریاض العلماء گوید در اصفهان نزدیک مسجد شاه بقعه مزاریست که به نام "احمد بن علی بن امام محمد باقرعلیه‌ السّلام است و سنگی در آنجا به خط کوفی است که بر آن نوشته است: بسم الله الرحمن الرحیم کل نفس بما کسبت رهینه. هذا قبر احمد بن علی بن محمد الباقر (علیه ‌السّلام) و تجاوز عن سیئاته و الحقه بالصالحین.

موقعیت جفرافیایی

مشهد اردهال"مشهد قالی" در ۴۰ کیلومتری غرب کاشان و در مسیر کاشان به دلیجان است.[۱][۲] موسی بن خزرج روایتی از امام رضاعلیه السلام نقل می‌کند که ایشان از موضعی به نام (ارداهار) تمجید کرده ‌است.[۳] در تاریخ قم از این موضع به عنوان یکی از روستاهای اطراف قم یاد شده است.[۴] برخی این ارداهار را همان اردهال فعلی می‌دانند.[۵] .

تاریخچه

کاربرد مشهد برای این مقبره سابقه طولانی دارد و در کتاب النقض از آنجا با واژه مشهد یاد شده است.[۶] به نظر برخی در تبار این امامزاده تردیدی وجود ندارد.[۷] . در دوره سلجوقیان، مزار این امامزاده در آبادی کامل بوده و سید فضل‌الله راوندی قصاید فراوانی درباره این بنا و بانیان آن سروده است.[۸] .

جاذبه‌های دیدنی

جاذبه‌های دیدنی و جاهای دیدنی دیدن مراسم قالی‌شویان می‌باشد که هر سال در نزدیک‌ترین جمعه هر ماه برگزار می‌شود. به دو دلیل روز جمعه را انتخاب می‌کنند: اول اینکه این روز مقدس می‌باشد و دوم اینکه این روز تعطیل می‌باشد و افراد بیشتری می‌توانند به این محل سفر کنند. مراسم قالی‌شویان، و سوگ واری‌ها به شکلی عجیب، با چوب‌هایی که در دست دارند، و با حسین حسین گویان، قالی‌هایی که در حرم پهن می‌شوند را به کنار چشمه می‌برند و چنین نمایان می‌کنند که آن را غسل می‌دهند و قالی را به حرم برمی‌گردانند. این قالی، نشان از قالی می‌باشد که حضرت سلطان علی را پس از شهادت در ان گذاشتند و به محل دفن برده ‌اند. وجود این نشانه، با توجه به جایگاه مهم قالی‌ بافی در کاشان، اهمیت ویژه‌ ای دارد. مردم کاشان، روستای مشهد اردهال را به نام روستای جوشن "جوشق" می‌شناسند که در سال های اخیر به عنوان روستای نمونه گردشگری ایران معرفی شده است . شغل اکثر مردم اردهال کشاورزی، دامداری و قالی‌بافی می‌باشد.

قالی شویان مشهد اردهال

اردهال برای اهالی اش سرزمینی مقدس بشمار می آمد. این تقدس برخاسته از پاک و خجسته بودن کوه های درهم و پیوسته ای است که آن را فرا گرفته. در گذشته بر فراز این کوه ها آتشکده هایی بوده که مردم پیش از گرویدن به اسلام در آنها گرد می آمدند و نیایش می کردند. ظاهرا به سبب همین نیایشگاه های کوهستانی، رشته کوه های اینجا را " اردهار" یا "اردهال" به معنای رشته کوه یا رشته کوه مقدس نامیده بودند. اردهال از دو واژه "ارد" به معنای پاکی و تقدس و "هال" به معنای کوه و رشته کوه است. مردم فین کاشان بعد از گرویدن به اسلام در سال ۱۱۳ هجری قاصدی را به مدینه نزد امام محمد باقر فرستادند و از او درخواست پیشوایی کردند. وی نیز فرزند خود سلطان علی را رهسپار ایران و شهر کاشان کرد. امامزاده به کاشان رسید و در محله فین بزرگ ساکن شد. امامزاده سلطان علی تابستان ها به دلیل گرمی هوا به منطقه اردهال می رفت. چند سالی اوضاع بدین صورت بود تا این که نفوذ او در بین مردم زياد شد و حاکم اردهال که زرین کفش نام داشت از اين نفوذ وحشت كرد. زرین کفش با دستور والی قم تصمیم به کشتن امامزاده سلطان علی گرفت و به امام و یارانش در دربند ازناوه حمله کرد و در جنگی ۱۰ روزه که در اوایل مهر ماه رخ داد با وی رویارویی کرد . روايت است كه در این جنگ نیروهای امامزاده سلطان علی بسیاری از افراد دشمن را از بین بردند تا اين كه زرین کفش حیله ای اندیشید و چهل تن از زنان و دختران کلجاری را برهنه به میدان جنگ فرستاد. امامزاده عقب نشینی کرد و در پناه سنگی در دربند ازناوه به نماز و دعا پرداخت. در این هنگام افراد والی به امامزاده سلطانعلی و یارانش حمله کردند و آنها را به قتل رساندند. خبر شهادت به مردم کاشان و محله فین رسید. مردم فین کاشان چوب و چماق به دست راه افتادند امامزاده سلطان علی را در قالیچه ای پیچیدند و در نهری کنار شاهزاده حسین غسل داده و سرو سینه زنان در حالی که چوب و چماق به دست داشتند در اردهال به خاک سپردند . اما بررسی های تاریخی نشان می دهد مراسم قالی شویان ریشه در آیین های مهرپرستی ایرانیان باستان دارد. با ظهور دین اسلام، برخی از آیین های نیک ایرانیان در میان مسلمانان نیز رواج پیدا کرد. واقعه كشته شدن علی بن محمدباقر که در جمادی الثانی سال ۱۰۶ قمری اتفاق افتاده هم زمان با دومین هفته مهرماه سال شمسی بوده که آیین جشن و پایکوبی مهرگان در ایران برپا می شده است . مردم فین در اين دوره آیین خاصی به نام جشن آبریزان برگزار می کردند. گفته مى شود به هنگام اين واقعه، مردم سرگرم برگزاری جشن بودند اما به محض شنیدن خبر كشته شدن امامزاده سلطان على خود را به مشهد اردهال رساندند و از آن سال به بعد همه ساله در همان تاریخ (دومین جمعه مهرماه) مراسم قالیشویان را که شباهتی با جشن آبریزان و آیین مهرگان دارد برگزار می کنند. برخى معتقدند كه اين قالى نشانه همان قالى اى است كه پيكر امامزاده سلطان على در آن پيچيده شد و شستن قالى به ياد مراسم غسل اوست. در مراسم حمل اين قالى تنها اهالى روستاى خاوه و فين اجازه دست زدن به آن را دارند. ديگر عزاداران شركت كننده فقط مى توانند در نوحه خوانى و سينه زنى ها شركت داشته باشند. بنای اوليه امامزاده سلطانعلی به اواخر قرن چهارم هجری می رسد اما اصل حرم امامزاده متعلق به سال ۹۵۰ هجرى و موقوفه شاه طهماسب سوم صفوى است.

مراسم قالی‌شویان آیین قالیشویان فین کاشان و خاوه اردهال

آیین سنتی و مذهبی قالی‌شویان، مراسمی است که همه ساله در دومین جمعه پاییز مصادف با شهادت امامزاده سلطان‌علی بن محمد باقر در مشهد اردهال برگزار می‌شود. در این مراسم که به «جمعه قالی» نیز شهرت یافته، اهالی فین کاشان در یک مراسم نمادین، با چوب‌دستی‌هایی، قالیچه ‌ای را در نهر آبی که در نزدیکی آنجاست شست و شو می‌دهند. هر سال بسیاری از مردم ایران برای حضور در مراسم قالی شویان و دیدن این آیین تاریخی به مشهد اردهال سفر می‌کنند.[۹] . آیین سنتی و مذهبی قالی‌شویان فین کاشان و روستای خاوه اردهال که همه ساله در دومین جمعه مهرماه در مشهد اردهال در ۴۲ کیلومتری غرب کاشان برگزار می‌شود، تنها آیین مذهبی اسلامی است که به تقویم خورشیدی برپا می‌شود.[۱] در این مراسم نمادین، شرکت‌ کنندگان که از منطقه فین برای برگزاری این مراسم آمده‌اند، در حالی که چوب‌هایی به دست دارند، قالی را به عنوان پیکر نمادین علی بن محمد باقر در چشمه‌ای می‌شویند. این مراسم در فهرست میراث معنوی کشور ثبت شده و در دسامبر ۲۰۱۲ در فهرست میراث فرهنگی و معنوی یونسکو نیز به ثبت رسیده است.[۲][۳] برخی از محققان و نویسندگان سابقه آیین قالی‌شویان را در جشن مهرگان و آیین‌های کهن ایرانی ریشه ‌یابی می‌کنند.[۴][۵] . سنت قالی‌شویان توسط اهالی فین و خاوه اردهال همه ساله در دومین جمعه مهرماه (نزدیکترین جمعه به ۱۱ مهرماه که سالروز کشته ‌شدن سلطانعلی بن محمدباقر است) برگزار می‌گردد. در روز برگزاری مراسم اهالی روستای خاوه اردهال یکی از قالی‌های درون بنای امامزاده را به صورت لوله شده (به عنوان قالی ‌ای که به هنگام شهادت در تابوت او بوده و پیکر امامزاده را در آن پیچیده بوده ‌اند)، بر دوش جوانان قرار داده و بعد از برگزاری مراسم نوحه خوانی و عزاداری درون امامزاده، آن را تحویل اهالی فین می‌دهند و آنان قالی را به سوی چشمه‌ ای که در حدود چند صد متری شرق بنا واقع است، می‌برند. به دنبال این دسته، گروهی دیگر که هر یک چوبدستی بلندی را بر دست دارند، حرکت می‌کنند و با تکان دادن چوبدستی در هوا به نبردی نمادین با قاتلین امامزاده می‌پردازند. قالی بر کنار چشمه به زمین می‌آید و آب چشمه را به نشانه غسل دادن امامزاده بر آن می‌افشانند و آنگاه دوباره آن را به سوی بنا بازمی‌گردانند. پیش از ورود قالی به آرامگاه، چوب بدستان با دویدن و تکان دادن چوب‌ها و فریاد و شعارهای مهیج، اقدام به رجزخوانی و نبرد با قاتلان امامزاده را دنبال می‌کنند. رسیدن حاملان قالی به درگاه ورودی امامزاده و سپردن آن به اهالی روستای خاوه اردهال که می‌بایست آن را به درون ببرند، همراه با تشریفات خاصی است. در کتاب‌های متعددی مانند امامزادگان معتبر، زندگانی سلطان بن علی و هلال بن علی نوشته عزیز امامت، تاریخ کاشان نوشته عبدالرحیم کلانتر ضرابی و کتاب تاریخ قم و... غیره به این مراسم اشاره شده‌است. با وجود قدمت این مراسم، برای بسیاری این آیین هنوز ناشناخته مانده ‌است. قرار گرفتن بارگاه او در یک مسیر فرعی که مرکزیت شهری ندارد و همچنین عدم ارائه آثار علمی و تحقیقی مستند در این باره از دلایل ناشناخته ماندن سلطانعلی است .

شرکت کنندگان و نحوه اجرای مراسم

خبرگزاری ایرنا در سال ۱۳۸۴ تعداد شرکت‌کنندگان در مراسم را ۲۰۰ هزار نفر برمی‌شمارد.[۶] نحوه اجرای مراسم بدین صورت است که کلیه اهالی فین، هرکدام چوبی به دست دارند و در صحن اصلی و مرکزی بنام صحن صفا اجتماع می‌کنند و عده‌ای هم در صحن شاهزاده حسین با آداب خاصی به چوب به دستان صحن صفا می‌پیوندند و پس از روضه خوانی و سینه زنی و سخنرانی متولیان امامزاده، نمایندگان روستای خاوه اردهال قالی مقدس را به معتمدین و اهالی فین تحویل می‌دهند. کسانی که قالی را تحویل می‌گیرند، آن را از ایوان صفا به داخل صحن صفا می‌آورند و چوب دستی‌هایشان را در هوا تکان می‌دهند و حسین حسین گویان، قالی مقدس را در یک مسیر مشخص به سوی نهر آب شاهزاده حسین می‌برند و آن را شست‌وشو می‌دهند. پس از شست‌وشوی قالی مقدس، اهالی فین، آن را از مسیر دیگری به داخل صحن فینی‌ها آورده، با تشریفات خاصی مجدداً تحویل اهالی خاوه می‌دهند و پس از چندین بار دور زدن در اطراف صحن و سینه زنی و گفتن حسین حسین در صحن فینی‌ها، مراسم تا سال بعد خاتمه می‌پذیرد. شست‌وشوی قالی فقط به وسیله اهالی چوب به دست فین و با اجتماع مردم و زوّار در کنار نهر آب تاریخی باریکرسف، در دومین جمعه مهرماه، حوالی ظهر انجام می‌شود. انجام این مراسم با تقویم مخصوص، به خاطر آن است که مراسم [قالیشویی] با اینکه مراسمی مذهبی است، در حقیقت رگه ‌هایی از چندین آیین ملی را با خود همراه دارد.

ریشه‌های تاریخی و اسطوره ‌ای

بهرام بیضایی دربارهٔ آیین قالی‌شویان معتقد است که با توجه به برگزاری این مراسم در مهرگان به مدت یک هفته می‌توان نتیجه گرفت که این آیین بازمانده‌آیین نمایشی محلّی و بومی با مضمون داستان سیاوش است که طبیعتاً این آیین پس از اسلام تغییر شکل داده و شکل دیگری به خود گرفته‌است.[۷] برخی نیز معتقدند این آیین یادمانی از آیین‌های ستایش و نیایش تشتر و طلب باران بوده؛ به همین شگل گمان می‌رود که بنای امامزاده نیز در اصل یکی از نیایشگاه‌های باستانی تشتر در ایران بوده‌ است.[۸]

https://commons.wikishia.net/w/images/e/ee/%D9%85%D8%B4%D9%87%D8%AF_%D8%A7%D8%B1%D8%AF%D9%87%D8%A7%D9%84.jpg

https://commons.wikishia.net/w/images/thumb/6/61/%D9%82%D8%A7%D9%84%DB%8C%E2%80%8C%D8%B4%D9%88%DB%8C%D8%A7%D9%86.jpg/450px-%D9%82%D8%A7%D9%84%DB%8C%E2%80%8C%D8%B4%D9%88%DB%8C%D8%A7%D9%86.jpg

https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/6/61/Imamzadeh_Soltanali_Mausoleum.JPG/500px-Imamzadeh_Soltanali_Mausoleum.JPG

https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/e/ee/%D9%85%D8%B4%D9%87%D8%AF_%D8%A7%D8%B1%D8%AF%D9%87%D8%A7%D9%84.jpg/330px-%D9%85%D8%B4%D9%87%D8%AF_%D8%A7%D8%B1%D8%AF%D9%87%D8%A7%D9%84.jpg

https://commons.wikishia.net/w/images/6/60/%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%DB%8C_%D8%A7%D8%B2_%D8%B1%D9%88%D8%B3%D8%AA%D8%A7%DB%8C_%D9%85%D8%B4%D9%87%D8%AF_%D8%A7%D8%B1%D8%AF%D9%87%D8%A7%D9%84.png

https://cdn.mashreghnews.ir/d/old/files/fa/news/1390/3/16/71148_204.jpg

قالی‌شویان - علی بن محمد باقرعلیه السلام - قالی‌شویان - سلطان علی بن محمد باقر - امامزاده سلطانعلی ابن محمدباقر - باری کرسف - وبگاه صدا و سیمای جمهوری اسلامی - تصاویر و مطالبی در مورد امامزاده سلطانعلی مشهد اردهال - وبگاه قالی شویان مشهد اردهال - قالی شویی اردهال کاشان - قالی شویان مشهد اردهال - مشهد اردهال کجاست؟ روستای مشهد قالی- کاشان


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: مشهداردهال کاشان

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : جمعه ۱۱ مهر ۱۴۰۴ | 12:31 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

حضرت معصومه ـ سلام‌الله‌علیها ـ یکی از بانوان با فضیلت و با شخصیت خاندان اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ می‌باشد.

حضرت معصومه(س) با نام اصلی فاطمه، دختر امام کاظم(ع) و خواهر امام رضا(ع) است. او برترین دختر امام کاظم(ع) دانسته شده و گفته‌اند در میان فرزندان امام کاظم(ع)، پس از امام رضا(ع) کسی هم‌پای معصومه نیست.

فاطمه بنت موسی (۱ ذی‌القعده ۱۷۳ ه‍.ق – ۱۰ ربیع‌الثانی ۲۰۱) مشهور به فاطمه معصومه، فرزند موسی بن جعفر، هفتمین امام شیعیان دوازده‌امامی، و نجمه خاتون است. وی در دوران حکومت عباسیان و در خلافت هارون الرشید، امین و مأمون زندگی می‌کرد. فاطمه معصومه ازدواج نکرد و منابع در علت این امر، تحلیل‌هایی را از جمله وصیت پدر، نبود هم‌کفو و مبارزه با دست خلافت عنوان کرده‌اند. او از شخصیت‌های مورد احترام شیعیان به‌شمار می‌رود.

فاطمه بنت موسی بن جعفر مشهور به حضرت معصومه (سلام‌الله‌علیها) (۱۷۳-۲۰۱ق)، دختر امام موسی کاظم (علیه ‌السلام) و خواهر امام رضا (علیه ‌السلام) یکی از بانوان با فضیلت خاندان اهل بیت (علیهم‌ السّلام) است.

درباره زندگی ‌نامه این بانو اطلاعات زیادی در منابع تاریخی ذکر نشده است. طبق گزارش‌های تاریخی آن حضرت برای دیدار زیارت برادرش امام رضا (علیه‌السلام) به ایران هجرت کرد که در راه بیمار شده و به قم رفت و بعد از چند روز بیماری درگذشت و در همان شهر دفن شد که بعدا قبه ‌ای بر قبر آن حضرت بنا شد و امروزه دارای حرم و بارگاه باشکوهی است و محل زیارت محبان اهل بیت از نقاط دور و نزدیک و همچنین از کشورهای دیگر جهان است. روایات بسیاری از ائمه (علیهم ‌السّلام) در فضیلت و کرامت ایشان نقل شده، از جمله شفاعت گسترده شیعیان و پاداش بهشت برای زیارت کنندگان حضرت معصومه (سلام ‌الله ‌علیها). طبق نقل‌ها او تنها زنی است که بعد از حضرت فاطمه زهرا (سلام ‌الله ‌علیها) از جانب امامان (علیهم‌السلام) برای او زیارت‌نامه روایت شده است و در باب فضیلت زیارت این بانو احادیث متعددی از ائمه (علیهم ‌السلام) وارد شده است. بعد از دفن حضرت معصومه (سلام‌ الله ‌علیها) در قم، این شهر تغییر جمعیتی و موقعیتی پیدا کرده و به یکی از مراکز تشیع و به یک مرکز بزرگ علمی، فرهنگی و پژوهشی دنیا تبدیل شده است. در طول سال‌های متمادی کرامات و عنایات بسیاری از حضرت معصومه (سلام‌ الله ‌علیها) نسبت به زائرین و مجاورین نقل شده است.

فاطمه دختر امام کاظم(ع) و خواهر امام رضا(ع)، ملقب به معصومه است. شیخ مفید در کتاب الارشاد در میان دختران امام کاظم(ع) از دو دختر به نام‌های فاطمهٔ کبری و فاطمهٔ صغری نام برده، اما مشخص نکرده کدام‌‌یک حضرت معصومه است.[۲] ابن‌‌جوزی از علمای اهل‌سنت در قرن ششم قمری، به چهار دختر به نام فاطمه در میان دختران امام کاظم اشاره کرده، اما او نیز از اینکه حضرت معصومه کدام‌یک بوده، سخن نگفته است.[۳] به‌گفته محمد بن جریر، نویسنده دلائل‌الامامة، مادر حضرت معصومه، نجمه‌خاتون نام دارد که مادر امام رضا(ع) نیز هست.[۴] . معصومه و کریمه اهل‌بیت(س) لقب‌های مشهور فاطمه دختر امام کاظم‌(ع)اند.[۱۳] گفته ‌اند «معصومه» از روایتی منتسب به امام رضا(ع) اخذ شده است.[۱۴] در این روایت که در زاد المعاد، نوشته محمدباقر مجلسی آمده است، امام رضا(ع) از او با نام معصومه یاد کرده است.[۱۵] . فاطمه معصومه(س) را امروزه «کریمه اهل‌ بیت» هم می‌خوانند.[۱۶] می‌گویند این لقب به خوابی مستند است که سید محمود مرعشی نجفی، پدر آیت‌ الله مرعشی نجفی دیده و در آن یکی از ائمه(ع) حضرت معصومه را کریمه اهل ‌بیت خوانده است.[۱۷] . علمای شیعه جایگاه والایی برای فاطمه معصومه قائل‌اند و روایاتی درخصوص منزلت او و اهمیت زیارتش نقل می‌کنند. علامه مجلسی در کتاب بحارالانوار به حدیثی از امام صادق(ع) پرداخته که طبق آن، تمام شیعیان حضرت با شفاعت حضرت معصومه(س) به بهشت وارد می‌شوند.[۳۵] در فرازی از زیارتنامه فاطمه معصومه هم به دلیل مقام و جایگاه او نزد خداوند، از وی درخواست شفاعت شده است.[۳۶][یادداشت ۱] . محمدتقی شوشتری در قرن چهاردهم شمسی، در قاموس الرجال نوشته است: در میان فرزندان فراوانِ امام کاظم(ع)، پس از امام رضا(ع) کسی هم‌پای معصومه نیست.[۳۷] شیخ عباس قمی هم او را برترینِ دختران موسی بن جعفر(ع) دانسته است.[۳۸] وی همچنین حضرت معصومه را از امام ‌زاده ‌هایی می‌داند که هم جلیل ‌القدر است و قطعاً از فرزندان امام کاظم(ع) است و هم قطعا در همین حرم و مکان مدفون است.[۳۹] . برپایه روایاتی که از امام صادق(ع)، امام کاظم(ع) و امام جواد(ع) نقل شده است، بهشت، پاداش کسی است که فاطمه دختر امام كاظم(ع) را زیارت کند؛[۴۰] البته در برخی روایات، پاداش‌ بهشت برای کسی دانسته شده که او را با معرفت و شناخت زیارت کند.[۴۱] . نویسنده کتاب زندگانی کریمه اهل‌بیت(ع)، از محمود انصاری قمی (درگذشت: ۱۳۷۷ش) و او از سید نصرالله مستنبط عالم شیعه (درگذشت: ۱۳۶۴ش) نقل کرده که در کتاب خطی کشف اللئالی نوشته صالح بن عرندس حلی، عالم شيعه قرن نهم قمری، حدیثی دیده که در آن امام کاظم(ع) خطاب به حضرت معصومه گفته است: «فَداها اَبوها؛ پدرش به فدایش». بر اساس این نقل، امام کاظم(ع) این جمله را پس از آن گفت که حضرت معصومه در نبود امام(ع)، پرسش‌های شیعیان را به درستی پاسخ داد. نویسنده کتاب زندگانی کریمه اهل‌بیت(ع) چنانکه خود گفته، این حدیث را جز این نقل‌،‌ در کتاب‌های حدیثی نیافته است.[۴۲] . علامه مجلسی در کتاب‌های زادالمعاد، بحارالانوار و تحفةالزائر، زیارتنامه‌ ای به نقل از امام رضا(ع) برای فاطمه معصومه آورده است.[۴۳] البته او در تحفة الزائر پس از ذکر زیارتنامه، احتمال داده است که متن آن ادامه حدیث امام رضا نباشد و علما آن را افزوده باشند.[۴۴] گفته‌اند حضرت فاطمه(س) و حضرت معصومه تنها زنانی‌اند که زیارتنامه مأثور (زیارت‌ نامه ‌ای که سند آن به معصوم می‌رسد) دارند.[۴۵] . عبدالله جوادی آملی از مراجع تقلید: از زیارت ‌نامه حضرت معصومه برمی‌آيد كه وجود مبارک کریمه اهل ‌بيت فاطمه معصومه (سلام الله عليها) در سلسله جليله انبيا و اوليا قرار دارد یعنی وقتی سلسله انبيا واولیای الهی (عليهم السلام) به پايان رسيد و نوبت به شاگردان ممتاز و اصحاب خاص ائمه رسيد، وجود مبارک فاطمه معصومه (سلام الله عليها) به‌عنوان یکی از شاگردان نمونه و یکی از اصحاب خاص ائمهٴ (عليهم السلام) است و وارث همان معارف است. اين كريمه اهل‌بيت طهارت، معرفت، زهد، عبادت، علم، عقل و سائر ملکات نفسانی را در اثر شاگردی ائمّه (عليهم السلام) و صحابت ائمه (عليهم السلام) به دست آورده است.[۴۶] . درباره زمان تولد و وفات فاطمه معصومه ـ سلام‌الله‌علیها ـ آن چه مسلم است این است که زمان تولد آن حضرت پیش از سال یکصد و هفتاد و نه هجری بوده است زیرا بنابر نقل شیخ کلینی در شوال ۱۷۹ هارون الرشید امام موسی بن جعفر ـ علیه السّلام ـ پدر حضرت معصومه ـ علیه السّلام ـ را از مدینه به بغداد برد و در آن‌جا در ماه رجب ۱۸۳ از دنیا رحلت فرمود.[۶] . و بنابر مدت عمر حضرت معصومه که از ۲۳ سال کمتر است، نمی‌تواند بعد از سال ۱۷۹ باشد چون در آن سال‌ها پدرش در زندان بود. پس تاریخ ولادت آن حضرت‌ به‌طور دقیق مشخص نیست ولی طبق اسناد به دست آمده ولادت آن حضرت را در مدینه در سال ۱۷۳ نقل می‌کنند.[۷] . درباره تعداد فرزندان حضرت موسی بن جعفر ـ علیه السّلام ـ و این‌که چند تن از آن‌ ها فاطمه نام داشته ‌اند اختلاف است. شیخ مفید تعداد آنان را سی و هفت تن ذکر کرده است؛ نوزده پسر و هجده دختر که دو تن از دختران، فاطمه نام داشتند. فاطمه ‌الکبری و فاطمه الصغری.[۸] . حضرت فاطمه معصومه بعد از امام رضا ـ علیه السّلام ـ از دیگر فرزندان حضرت موسی بن جعفر ـ علیه السّلام ـ فاضل ‌تر و دارای مقامی شامخ‌ تر می‌باشد. با گذشت ایام، حضرت معصومه ـ سلام ‌الله ‌علیها ـ هم دوران خردسالی را پشت سر گذاشت. و در این سال‌ها محل رشد آن حضرت خاندانی بود که او را با دریایی از علم و معرفت رو به رو ساخت. ولی بیش از ده بهار از عمر شریفش نگذشته بود که پدر بزرگوارش با زهر جفا در زندان هارون به شهادت رسید و دریایی از غم و اندوه بر قلب شریفش فرو ریخت که در این ایام غم و تنهایی، تنها مایه تسلی او برادرش امام رضا ـ علیه السّلام ـ بود که ناگهان « مأمون » وجود اقدس امام هشتم را از کانون خانواده جدا نمود و به اجبار به خراسان جلب کرد و به اقامت اجباری در خراسان وادار نموده. حضرت معصومه ـ سلام‌ الله ‌علیها ـ دوری یک ساله فراق برادر را تحمل کرد. یک سال بعد از رفتن حضرت علی بن موسی الرضا ـ علیه السّلام ـ به سرزمین خراسان یعنی در سال ۲۰۱ هـ حضرت معصومه ـ علیها السّلام ـ خواهر حضرت رضا، برای زیارت برادر از مدینه به مقصد خراسان حرکت کرد یا به موجب نقلی که چندان اعتبار ندارد طبق دعوت برادر رهسپار خراسان شد. چون آن حضرت با همراهانش وارد ساوه شد، بیمار و رنجور بود[۹] . و می‌دانست در آن نزدیکی شهری است به نام قم که مردم آن از دوست‌داران اهل بیت اطهار هستند. حضرت پرسید میان ما و قم چند فرسخ فاصله است. گفتند: ده فرسخ و حضرت دستور حرکت به سوی قم را صادر کردند. در اینجا معلوم نیست که آیا مردم قم از آمدن حضرت فاطمه معصومه ـ علیها السّلام ـ به ساوه اطلاع یافته و به استقبال آن حضرت رفته‌ اند و با تجلیل و احترام به قم آورده‌اند، یا خود او به طرف قم حرکت کرده است. طبق نقل کتاب قم، روایت صحیح و درست این است که چون خبر به آل سعد رسید با هم اتفاق کردند که از او درخواست کنند به قم بیاید. از میان ایشان، موسی بن خزرج بن سعد اشعری بیرون آمد، و چون به شرف ملازمت حضرت فاطمه رسید زمام ناقه او بگرفت و به جانب شهر بکشید و به در سرای خود فرود آورد.[۱۰] . از این نقل معلوم می‌شود که حضرت فاطمه معصومه ـ علیها السّلام ـ به طرف قم حرکت کرده بود و موسی بن خزرج در اثنای راه به وی رسیده بوده است. محل سرای موسی بن خزرج و حجره ‌ای که حضرت معصومه در آن به عبادت می‌پرداخته اکنون معین و زیارتگاه است. گویا در این سخن اختلافی نباشد که حضرت فاطمه معصومه ـ علیها السّلام ـ مدت هفده روز در آن محل توقف داشته و پس از آن رحلت فرموده است. بنابر نوشته کتاب قم، بعد از غسل دادن و کفن کردن و نمازگزاردن برجسد مطهر او، موسی بن خزرج آن حضرت را در زمینی در بابلان (همین محل فعلی) نیمه دوّم قرن چهارم که به او تعلق داشت دفن کرد و بر سر تربت او سایه ‌بانی درست کرد. نویسنده کتاب قم می‌نویسد: روایت کرد مرا حسین بن علی بن حسین بن موسی بن بابوبه از محمد بن حسن بن احمد بن الولید و او از راویان دیگر، که چون حضرت فاطمه وفات یافت بعد از غسل و تکفین او را به مقبره بابلان بردند و در کنار سردابی گذاشتند. آل سعد (اشعری) با یکدیگر اختلاف کردند در این باب که چه کسی سزاوار است در سرداب رود و فاطمه را بر زمین بگذارد و به خاک سپارد که در این هنگام از جانب ریگستان دو سوار که جلو دهان خود را بسته بودند بدان جا آمدند چون به جنازه فاطمه رسیدند، از اسب پیاده شدند و بر او نماز گذارده و در سرداب رفتند و جسد مطهر او را دفن کردند و برهیچ کس معلوم نشد که آن دو سوار که بودند.[۱۱] .

فاطمه بنت موسی (۱ ذی‌القعده ۱۷۳ ه‍.ق – ۱۰ ربیع‌الثانی ۲۰۱) مشهور به فاطمه معصومه، فرزند موسی بن جعفر، هفتمین امام شیعیان دوازده‌امامی، و نجمه خاتون است. وی در دوران حکومت عباسیان و در خلافت هارون‌الرشید، امین و مأمون زندگی می‌کرد. فاطمه معصومه ازدواج نکرد و منابع در علت این امر، تحلیل‌هایی را از جمله وصیت پدر، نبود هم‌کفو و مبارزه با دست خلافت عنوان کرده‌اند. او از شخصیت‌های مورد احترام شیعیان به‌شمار می‌رود.

جدایی از برادر : مأمون پس از شکست برادرش امین در جنگ بر سر خلافت در سال ۱۹۸ هجری قمری، با چالش‌های سیاسی و اجتماعی فراوانی مواجه بود؛ چاره‌ای که وی اندیشید، ولایتعهدی یکی از سادات علوی بود تا بتواند علاوه بر کنترل قیام علویان، جایگاه حکومت را احیاء کند و به آن قداست ببخشد.[۶۴][۶۵] برای این منظور، بهترین گزینه، علی بن موسی الرضا به عنوان رهبر علویان معرفی شد؛ به همین جهت با نامه‌نگاری‌های متعدد، وی را به مرو دعوت کرد و مسئله خلافت و ولایتعهدی را به وی پیشنهاد داد.[۶۶]علی بن موسی سرانجام در ۱۵ محرم سال ۲۰۰ هجری قمری از مدینه به قصد مرو خارج شد. بنابر گزارشی در تاریخ قم، علی بن موسی در طول مسیر مدینه تا مرو، نامه‌ای به خواهرش فاطمه معصومه نوشت و به غلامی نامه ‌رسان دستور داد هرچه سریع ‌تر به مدینه برود و نامه را به فاطمه معصومه برساند، وقتی نامه به فاطمه معصومه رسید، وی مهیای سفر شد.[۶۷][۶۸][۶۹] اما در منابعی دیگر، از وجود و ابلاغ چنین نامه‌ای گزارشی به میان نیامده‌است و تنها به قصد ملاقات فاطمه معصومه از برادرش به عنوان هدف این سفر یاد شده‌است.[۷۰][۷۱] همچنین یک گزارش از سفر فاطمه معصومه به مرو برای ازدواج با خلیفه یاد کرده‌است که بیشتر به یک داستان عاشقانه شباهت دارد. این گزارش اخیر با شواهد تاریخی سازگاری ندارد؛ چرا که در این صورت، باید سفر فاطمه معصومه، با تشریفات خاصی صورت می‌گرفت.[۷۲]


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: فاطمه معصومه علیها سلام

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : چهارشنبه ۹ مهر ۱۴۰۴ | 20:14 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

سفر حضرت معصومه علیهاسلام به ایران : زمانی که برادرش علی بن موسی الرضا پس از انتصاب به ولایتعهدی مأمون، از مدینه به مرو برده شد، فاطمه معصومه پس از یک سال، عزم مرو نمود. برخی معتقدند که علی بن موسی الرضا طی نامه ‌ای از فاطمه معصومه خواست تا به مرو عزیمت کند. کاروان فاطمه معصومه که به همراهی فرزندان و نوادگان موسی کاظم شکل گرفته بود و عددش را ۲۳ نفر گزارش کرده‌ اند، به سال ۲۰۱ ه‍.ق از مدینه حرکت کرد؛ تاریخ دقیقی برای خروج این کاروان ذکر نشده‌است، اما از آنجا که کاروان آنان در دهه آخر ماه ربیع‌الاول سال ۲۰۱ به شهر قم رسیده ‌است و فاصله مدینه تا قم، حدوداً ۲ ماهه طی می‌شود؛ احتمالاً کاروان در دهه آخر ماه محرم سال ۲۰۱ به سمت مرو رهسپار شدند. از وقایع صورت گرفته در فاصله کاروان از مدینه تا ساوه، هیچ گزارشی نقل نشده‌است، تنها برخی منابع به اتفاقات صورت گرفته در ساوه اشاره داشته ‌اند. با رسیدن کاروان به ساوه، گویا عباسیان یا گروهی محارب، به کاروان حمله کرده و سبب کشته و زخمی شدن کاروانیان شدند. در این بین برخی دیگر همچون فاطمه معصومه و خواهران وی، مسموم شده بر اثر بیماری درگذشتند. فاطمه معصومه پس از وقایع ساوه، به سمت قم عزیمت کرده و هفده روز بعد، در قم درگذشت و در باغ بابلان بخاک سپرده شد. مهاجرت سادات به سرزمین‌های اسلامی و غیر اسلامی، از جمله مهاجرت‌های شایع در دوران پسا اسلام است. مقصد این مهاجران، بیشتر عراق و خراسان در ایران بود. این مهاجرت‌ها از عصر امویان آغاز و تا دوران عباسیان و پس از آن نیز ادامه داشت. از علل این مهاجرت‌ها ظلم و ستم خلفای اموی و عباسی بر طالبیان و خصوصاً علویان و همین‌طور جذب سادات به عنوان نمایندگان اسلام در مناطق مختلف مطرح شده‌است. یکی دیگر از عواملی که سبب افزایش مهاجرت سادات و علویان به ایران و خصوصاً خراسان شد، ولایتعهدی علی بن موسی الرضا در مرو و تأسیس حکومت علویان در طبرستان می‌باشد.[۷۳] انتخاب خراسان به عنوان مقصد به جهت موقعیت مناسب خراسان، دوری از عراق به عنوان مرکز خلافت، حضور علویان زیدیه و اسماعیلیه و گرایش به تشیع مردمان خراسان برای ساداتی که تحت نظارت حکومت بودند، گزینه مناسبی بود.[۷۴] عوامل جذب خراسان برای شیعیان تا سال ۱۳۲ ه‍.ق ادامه داشت ولی با قتل عبیدالله الاعرج و پیگیری سیاست‌های ضد شیعی توسط حکومت و خصوصاً هارون الرشید؛ خراسان برای شیعیان منطقه امنی محسوب نمی‌شد و مهاجرت به آنجا به شدت کاهش یافت. این موضوع تا زمان مهاجرت علی بن موسی الرضا به خراسان و ولایتعهدی وی، ادامه داشت. با ولایتعهدی علی بن موسی، برخی از سادات همراه وی و برخی دیگر به جهت قیام‌هایشان در شهرهای دیگر به خراسان منتقل شدند. برخی منابع مانند کنزل الانساب از مهاجرت‌های غیرواقعی و داستان‌گونه یاد کرده‌ اند که به درخواست علی بن موسی رخ داده‌است؛ برای نمونه، این کتاب از کاروانی ۱۲ هزار نفری سادات به فرماندهی ابراهیم بن موسی کاظم یاد می‌کند که برای مهاجرت به خراسان به ری رسیده و با نیروهای خلیفه پیکار نمودند یا از کاروانی ۱۰ هزار نفری دیگری به فرماندهی احمد بن موسی کاظم یاد کرده که در شیراز به جنگ با حکومت پرداخته‌اند.[۷۵] به گزارش منابع شیعی، مأمون نیز پس از وصول گزارش‌هایی مبنی بر حرکت کاروان‌های سادات به سمت خراسان، به نیروهای حکومتی دستور داد تا از پیشروی سادات به سمت خراسان، جلوگیری نمایند.[۷۶]

آغاز حرکت : به گزارش عباس قمی در منتهی الآمال، با رسیدن پیک علی بن موسی و دعوت از فاطمه معصومه به عزیمت به خراسان، فاطمه معصومه مهیا سفر شد.[۷۷] قرشی و سجادی تاریخ حرکت فاطمه معصومه از مدینه را در سال ۲۰۱ ه‍.ق گزارش می‌کنند.[۷۸][۷۹] ربیعی گزارش می‌کند که در این سفر چند تن از برادران فاطمه معصومه: فضل، جعفر، هادی، زید و قاسم و تعدادی از برادرزاده‌های و جمعی از غلامان و کنیزان وی را همراهی کردند.[۸۰][۸۱] سید کباری توضیح می‌دهد، از آنجا که برای موسی کاظم، فرزندی به نام هادی گزارش نشده‌است، احتمالاً نام این فرزند، هارون بوده که در تصحیف به هادی مبدل شده ‌است. همین‌طور وجود زید که به زیدالنار شهره است در کاروان فاطمه معصومه امکان ندارد؛ چرا که وی به سبب قیامی که در بصره به راه انداخته بود، دستگیر و به مرو فرستاده شده بود.[۸۲] علاوه بر برادران، زنانی نیز با وی همسفر بوده‌اند که عبارتند از دختران موسی کاظم به نام‌های: میمونه، فاطمه صغری و خدیجه خاتون و سلطان موصلیه، خادمه شخص فاطمه معصومه. همچنین منابع از یک خواهر دیگر که همراه دختران موسی کاظم همسفر بوده‌است یاد کرده ‌اند اما نام وی را گزارش ننمودند.[۸۳] جعفر مرتضی عاملی، مورخ شیعه، تعداد افراد کاروان فاطمه معصومه را ۲۳ نفر گزارش می‌کند؛ اما همو می‌نویسد که تعداد افراد کاروان، تا ۴۰۰ نفر نیز یاد شده‌است.[۸۴]

در طول سفر : به گزارش سید کباری، از مسیر دقیق کاروان فاطمه معصومه خبری در دسترسی نیست، اما با وجود برخی گزارش‌ها و تحلیل‌ها، مسیر حرکت کاروان از مدینه آغاز و از شهرهای بغداد و ساوه عبور و به قم منتهی شده‌است.[۸۵] بر اساس یک تحلیل جغرافیایی، کاروان از مدینه حرکت کرده و از منزل‌های: «معدن نقره، قادسیه، کوفه و نجف، بغداد و کاظمین، نهروان، خانقین، قصرشیرین، حلوان، زبیدیه، شبدیز، قصر اللصوص، خنداد، همدان، بوزنجرد، طرزه، روذه، سونقین و ساوه» عبور کرده‌است.[۸۶] . فاطمه معصومه هنگامی که به شهر ساوه رسید، بیمار شد.[۸۷][۸۸] در علت بیماری او آورده‌اند که وقتی کاروانیان به شهر ساوه رسیدند، عده‌ای راه را بر آنان بسته و پس از درگیری، تمام برادران و اکثر مردان کاروان کشته شدند؛[۸۹] جعفر مرتضی عاملی در اینباره گزارش می‌کند که مأمورین نظامی مأمون، هارون بن موسی کاظم را که به همراه جمعی از برادران و خواهرانش — از جمله فاطمه معصومه — قصد عزیمت به خراسان داشت به قتل رساندند. مرتضی عاملی همچنین به خوراندن سم به فاطمه معصومه در این جریان نیز اشاره کرده‌است.[۹۰] علت درگیری کاروانیان با آن گروه ناشناس مشخص نیست، اما با توجه به تاریخچه اعتقادی اهالی ساوه، احتمالاً این درگیری به سبب اختلافات مذهبی بوده ‌است.[۹۱] به نقل از کتاب تاریخ قدیم قم، داستان دیگری از شیوه رسیدن فاطمه معصومه به قم گزارش شده‌است که بر اساس آن، وقتی کاروانیان به ساوه رسیدند، فاطمه معصومه بیمار شد و از همراهان خود پرسید که تا قُم چقدر فاصله است؟ در پاسخ به او گفته شد که ۱۰ فرسخ راه باقی‌است. سپس دستور داد تا به قم عزیمت کنند.[۹۲] ربیعی، از دعوت مردم قم در ساوه نیز یاد می‌کند[۹۳] و سجادی در دائرةالمعارف بزرگ اسلامی نیز از رفتن موسی بن خزرج از قم به ساوه و دعوت فاطمه معصومه به قم گزارش می‌دهد.[۹۴] به گزارش سید کباری، با تغییر مسیر به سمت قم، کاروان از شهرهای تفرش و آشتیان نیز عبور کرده تا به قم رسیده‌است. وجود امام‌زادگانی بی واسطه از موسی کاظم در شهر تفرش، احتمال حضور این افراد در کاروان فاطمه معصومه را تقویت می‌کند. به احتمال قوی این افراد بر اثر حمله به کاروان یا مسمومیت در این شهر درگذشته ‌اند. مؤلف بحرالانساب ضمن اینکه علت بیماری فاطمه معصومه را مسموم شدن بر اثر زهر در ساوه ذکر می‌کند، مرگ «فاطمه صغری» خواهر فاطمه معصومه را قبل از وی و در روستایی از روستاهای آشتیان بیان می‌کند.[۹۵] همین‌طور در طول مسیر ساوه به قم، امام‌زادگان دیگری چون امامزاده محمد فرزند موسی کاظم در خاورشهر تفرش، امامزاده هادی فرزند موسی کاظم در روستای جمزقان در دهستان قاهان از بخش خلجستان، امامزاده جعفر فرزند موسی کاظم در دهکده مصفای گیو از روستاهای دهستان دستگرد و امامزاده زکریا فرزند موسی کاظم در بخش خلجستان گزارش شده‌است. همین‌طور از وجود یک امامزاده دیگر به نام بقعه بی‌بی در مرکز شهر تفرش یاد شده‌است که دختر موسی کاظم است ولی نام و نشان وی، مخفی است. علاوه بر امامزادگان بدون واسطه، امامزادگانی با واسطه نیز گزارش شده از جمله: ابوالعلی مهدی بن محمد از نوادگان جعفر صادق، امامزاده احمد از احفاد موسی کاظم، قاسم بن حمزه بن موسی کاظم شهرهای تفرش و آشتیان.[۹۶] بر اساس آنچه علی‌اکبر تشید در مزار خود می‌نویسد، در ده کیلومتری شهرستان ساوه، امام‌زاده ‌ای به نام هارون بن موسی کاظم وجود دارد که به دست عمال عباسی مجروح شده و به زمین‌های زراعی گریخته‌است، عمال عباسی پس از یافتن وی، او را به قتل رساندند. امامزاده دیگری نیز در شهر ساوه گزارش شده‌است که متعلق به اسحاق بن موسی کاظم است.[۹۷][۹۸]

واقعه ساوه : حسن بن محمد بن حسن قمی می‌نویسد: «وقتی حضرت معصومه (سلام‌الله‌علیها) و همراهان به شهر ساوه رسیدند، ماموران حکومت عباسی با آن‌ها درگیر شدند و عده‌ای از آن‌ها را به شهادت رساندند. حضرت معصومه در همانجا بیمار شدند. از همراهیان سوال کرد از اینجا تا قم چقدر فاصله است؟ به ایشان عرض شد: ده فرسخ. حضرت فرمود: مرا از اینجا به قم منتقل کنید! محمد محمدی اشتهاردی می‌نویسد: «پس از اینکه مامورین حکومت عباسی در ساوه جلوی کاروان حضرت معصومه را گرفتند حدود ۲۳ نفر از آن‌ها کشته شدند، گروهی اسیر و گروهی نیز متواری گردیدند. نقل شده که حضرت معصومه را عمال بنی عباس در ساوه مسموم کردند. آن حضرت در حال بیماری، قم را اختیار کرد، چون قم مرکز شیعیان بود از این‌رو رهسپار قم شد». [۳]

در شهر قم : به گزارش خراسانی در منتخب التواریخ در ۲۳ ربیع‌الاول سال ۲۰۱، کاروان فاطمه معصومه به شهر قم وارد شد.[۹۹] به گزارش شیخ عباس قمی، در اینکه چرا فاطمه معصومه شهر قم را برای اقامت برگزید، حضور مریدان و شیعیان پدرش موسی کاظم در شهر قم و کانون شیعیان بودن آنجا، دلیلی برای این تصمیم عنوان شده‌است. همچنین از درخواست و دعوت مردم قم در این خصوص یاد شده‌است.[۱۰۰] در کتاب آیین برنامه‌سازی آمده‌است که تشیع در این زمان در ایران نیز پراکندگی بالایی داشت و در شهر قم تراکم بسیاری داشت؛ به گونه‌ ای که قم را تنها شهر شیعی جهان اسلام می‌دانستند. علی بن موسی الرضا نیز به عنوان رهبر شیعیان، از این پراکندگی، کمال استفاده را کرد و تا پیش از مهاجرت به خراسان، در محوریت مثلث قم، اهواز، همدان شروع به تربیت و تقویت شاگردانش نمود. به مرور زمان و با افزایش کمی و کیفی شاگردان شیعی علی بن موسی در ایران و خصوصاً در قم، شهر قم به مرکز شیعیان مبدل شد و لقب «حرم اهل بیت» را کسب کرد.[۱۰۱] به گزارش هاشمی، در روایتی صحیح آمده‌است که چون خبر حرکت فاطمه معصومه به سمت قم به اهالی قم رسید؛ آل سعد تصمیم گرفتند تا به سمت کاروان فاطمه معصومه در حرکت شوند. در این بین موسی بن خزرج شبانه از قم خارج شد و به کاروان رسید و زمام ناقه فاطمه معصومه را گرفته و به شهر قم و خانه خویش برد.[۱۰۲][۱۰۳] موسی بن خزرج، شتر فاطمه معصومه را وارد قم کرد و از دختر موسی کاظم در منزل خویش به مدت ۱۷ روز پذیرایی کرد. پس از آن فاطمه معصومه در منزل او به سبب بیماری درگذشت.[۱۰۴][۱۰۵]

عکس ‌العمل قمی‌ها : شیعیان قم پس از اطلاع از ورود حضرت معصومه (سلام ‌الله ‌علیها) به ساوه، خدمت ایشان رسیدند و از آن حضرت درخواست کردند به شهر قم تشریف ‌فرما شوند. علی‌اصغر فقیهی می‌نویسد: «قول درست این است که خبر ورود فاطمه معصومه به ساوه و (حرکت او به سوی قم) به مردم قم رسید. آل سعد اشعری اتفاق کردند که به خدمت او برسند و از ایشان درخواست نمایند به قم بیاید. از میان ایشان موسی بن خزرج «از اصحاب امام رضا (علیه‌ السّلام)»[۵] بیرون آمد و به شرف ملازمت فاطمه رسید. زمام ناقه او را گرفت و به جانب شهر کشید و به سرای خود فرود آورد». [۶]

محل سکونت حضرت در قم : خانه موسی بن خزرج که محل فرود آمدن حضرت معصومه است در آن روز در منتهی الیه سمت جنوب غربی شهر قم بوده... امروزه در محله «میدان میر» محلی است به نام ستیه «-ستیه مخفف سیدتی است»[۹] . که مسجد و مدرسه ‌ای در اطراف آن بنا کرده‌اند و از قدیم الایام سینه به سینه رسیده است که این مکان جای فرود آمدن حضرت فاطمه معصومه است.[۱۰] . شاعران بسیاری در مدح و منقبت و مرثیه فاطمه معصومه شعرها سروده‌اند؛ از مشهورترین آنها می‌توان به شاعران ذیل اشاره کرد: شوریده شیرازی، فتح‌علی خان صبا، سید احمد هاتف اصفهانی، ملک الشعراء، سروش اصفهانی، احمد چگینی، ظهیر لاهیجی و محمدصادق ناطق.[۱۵۹] همچنین از علماء و مراجع تقلید شیعه معاصر نیز، در مدح و مرثیه او اشعاری گزارش شده‌است؛ افرادی چون: لطف‌الله صافی گلپایگانی، روح‌الله خمینی، حسین وحید خراسانی، محمدعلی اراکی، علی صافی گلپایگانی، جواد محدثی، محمد محمدی اشتهاردی و محمدباقر ایروانی.[۱۶۰] اشعار مدحی که برای فاطمه سروده شده‌اند، محتوایی در ستایش او، توصیف سفرش و بعضاً مدح شهر و اهالی قم است. شاعران در این اشعار، بین وضعیت فاطمه در شهر قم و وضعیت زینب بنت علی در شهر کوفه و شام بعد از اسارت در نبرد کربلا مقایسه‌هایی را مطرح کرده‌اند.[۱۶۱] او به جهت جایگاه ویژه‌اش در نزد شیعه، همواره با فاطمه زهرا مقایسه می‌شود.[۱۶۲] به گزارش محمدبیگی، در گلوگاه ساق گنبد فاطمه معصومه، اشعاری از فتحعلی خان صبا به خط نستعلیق نقش بسته‌است. اشعار به شرح زیر است:[۱۶۳] آتش موسی عیان از سینه سیناستی - یا که زرّین بارگاه بضعه موساستی - بضعه موسی بن جعفر، فاطمه کز روی قدر - خاک درگاهش عبیر طرّه حوراستی - نوگلی رنگین ز طُرف گلشن یاسین بود - آیتی روشن به صدر نامه طاهاستی - پرتوی از آفتاب اصطفای مصطفی - زُهره ای از آسمان عصمت زهراستی - صحن او را هست اقصی پایه عزّت چنان - کز شرف مسجود سقف مسجد اقصاستی - پستی از صحن حریمش را به پاتاق حرم - کین مکان عزّت و آن مسکن غبراستی . خراسانی در منتخب التواریخ نیز گزارش می‌کند که فتحعلی شاه قاجار با تخلص «خاقان» در وصف فاطمه معصومه سروده‌است:[۱۶۴] خاقانم و یک جهان گناه آوردم - در حضرت معصومه پناه آوردم - مهر نبی و دخت علی را یا رب - بر درگه کبریا گواه آوردم - خاقانم و وامانده ز دیهیم و کلاه - زاورنگ خلافت شده دستم کوتاه - اندر حرمت بمسکنت جسته پناه - یا فاطمه اشفعی لنا عندلله

وفات كريمه‏ ي اهل‏بيت، حضرت فاطمه‏ ي معصومه(س) در قم (10ربیع ...

حضرت فاطمه‏ي معصومه(س)، خواهر گرامي امام رضا(ع) در سال 173 ق در مدينه به دنيا آمد. ايشان بانويى سخنور، معلمي توانا و در زهد و تقوا برجسته بود. حضرت معصومه(س) يك ...

وفات كريمه‏ اهل‏بيت،حضرت فاطمه‏ معصومه(س)درقم(10ربیع الثانی201 ق)

وفات كريمه‏ ي اهل‏بيت، حضرت فاطمه‏ ي معصومه(س) در قم (10ربیع الثانی201 ق) ... حضرت فاطمه‏ي معصومه(س)، خواهر گرامي امام رضا(ع) در سال 173 ق در مدينه به دنيا آمد.

حضرت فاطمه‏ ي معصومه(س) در قم (10ربیع الثانی201 ق)

وفات كريمه‏ ي اهل‏بيت، حضرت فاطمه‏ ي معصومه(س) در قم (201 ق) حضرت فاطمه‏ي معصومه(س)، خواهر گرامي امام رضا(ع) در سال 173 ق در مدينه به دنيا آمد. ايشان بانويى ...

زندگی نامه حضرت معصومه علیهاسلام - وبلاگ هدایت-حُجَّةُ الاسلام باقری پور

درباره زمان تولد و وفات فاطمه معصومه (سلام‌الله‌علیها) آنچه مسلم است این است که زمان تولد آن حضرت پیش از سال یکصد و هفتاد و نه هجری بوده است زیرا بنابر نقل ...

حضرت معصومه (سلام‌الله‌علیها) قسمت دوم

هجری می‌باشد و با توجه به زمان رحلت آن حضرت یعنی سال ۲۰۱ هجری، بنابراین سن مبارک آن حضرت هنگام وفات ۲۸ سال بوده است. ... حضرت با شفاعت حضرت معصومه(س) به بهشت وارد ...

حضرت معصومه (سلام‌الله‌علیها) 2 - وبلاگ هدایت-حُجَّةُ الاسلام باقری پور

برخی از محققان معتقدند که حضرت معصومه (سلام‌الله‌علیها) در ساوه، مسموم شد و سپس با حالت بیماری وارد قم شد. و پس از مدت کوتاهی به شهادت رسید. [۱۴] . در ساوه غذای ...

حضرت فاطمه معصومه علیها السلام

تاریخ ولادت حضرت معصومه ۱ ذی‌القعده سال ۱۷۳ق و تاریخ وفات او ۱۰ ربیع‌الثانی سال ۲۰۱ق ذکر شده و از آن کتاب به دیگر کتابها راه‌ ...

ورود حضرت معصومه (سلام‌الله‌علیها) به قم، در ۲۳ ماه ربیع الاول سال ۲۰۱ ...

فاطمه بنت موسی (۱ ذی‌القعده ۱۷۳ ه‍.ق – ۱۰ ربیع‌الثانی ۲۰۱) مشهور به فاطمه معصومه، فرزند موسی بن جعفر، هفتمین امام شیعیان دوازده‌امامی، و نجمه خاتون است. وی در ...

ورود حضرت فاطمه معصومه علیها سلام به قم 3

وفات كريمه‏ اهل‏بيت،حضرت فاطمه‏ معصومه(س)درقم 10ربیع الثانی201 ق. حضرت فاطمه‏ي معصومه(س)، خواهر گرامي امام رضا(ع) در سال 173 ق در مدينه به ...

رویدادهای مهم این روز در تقویم هجری ( 10 ربیع الثانی 1444 )

وفات كريمه‏ ي اهل‏بيت، حضرت فاطمه‏ ي معصومه(س) در قم (201 ق) ... حضرت فاطمه‏ي معصومه(س)، خواهر گرامي امام رضا(ع) در سال 173 ق در مدينه به دنيا آمد. ايشان بانويى ...

ولادت حضرت معصومه(س) دختر گرامي امام موسي كاظم(ع)(1ذیقعده173 ق)

ولادت حضرت معصومه(س) دختر گرامي امام موسي كاظم(ع)(173 ق) حضرت فاطمه‏ي كبري دختر ارجمند امام موسي كاظم(ع)، ملقب به معصومه در شهر مدينه چشم به ...

وقایع تاریخی ماههای قمری - وبلاگ هدایت-حُجَّةُ الاسلام باقری پور

وفات كريمه‏ ي اهل‏بيت، حضرت فاطمه‏ ي معصومه(س) در قم (201 ق) حضرت فاطمه‏ي معصومه(س)، خواهر گرامي امام رضا(ع) در سال 173 ق در مدينه به دنيا آمد.

فاطمه معصومه علیها سلام - وبلاگ هدایت-حُجَّةُ الاسلام باقری پور

حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها دختر امام کاظم علیه‌السلام و خواهر تنی امام رضا علیه السلام است. آن بانو پس از حضرت فاطمه و حضرت زینب سلام

ورود حضرت فاطمه معصومه علیها سلام به قم

مجموعه اشعار ورود حضرت معصومه(س) به شهر قم

مجموعه اشعار مدح و منقبت حضرت فاطمه معصومه(س)

مجموعه سرود و نغمه ورود حضرت معصومه(س) به قم

مجموعه اشعار توسل و زیارت حضرت معصومه(س)

برکات ورود حضرت معصومه علیها السلام به شهر قم


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: فاطمه معصومه علیها سلام

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : چهارشنبه ۹ مهر ۱۴۰۴ | 20:11 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

مردم یادشان نرفته دولت احمدی نژاد با صدای بلند گفت، تحریم‌ها در اقتصاد ایران تاثیری ندارند! /حاکمیت باید پرچم بازگشت به هویت ایرانی را برافرازد

سرویس: اخبار سیاسی کدخبر: ۷۴۵۴۶۳ ۱۴۰۴/۰۷/۰۸ - ۰۹:۴۵

اقتصادنیوز: سیاست خارجی، دیپلماسی اقتصادی و منطقه‌ای باید فعال‌تر شود. ایران اگر با همسایگان و قدرت‌های نوظهور پیمان‌های پایدار ببندد، می‌تواند بخشی از فشار تحریم‌ها را خنثی کند.

مردم یادشان نرفته دولت احمدی نژاد با صدای بلند گفت، تحریم‌ها در اقتصاد ایران تاثیری ندارند! /حاکمیت باید پرچم بازگشت به هویت ایرانی را برافرازد

به گزارش اقتصادنیوز، روزنامه اعتماد نوشت:

بازگشت تحریم‌ها ذیل سازوکاری که آن را اسنپ‌بک می‌نامند، تنها یک بند حقوقی در برجام نیست؛ بلکه نماد واقعیتی تلخ و گزنده است: ایران و مدیریت سیاسی کشور همچنان در برابر فشارهای بیرونی و ضعف‌های درونی آسیب‌پذیر است.

آنچه امروز رخ داده، نه تصمیمی ناگهانی، بلکه محصول روندی طولانی از خطاها، تعلل‌ها و شکاف‌هاست.

مردم ایران از خاطر نبرده‌اند که طی سال‌های 84 تا 92 خورشیدی 6 قطعنامه تحریمی علیه ایران صادر شد و دولت وقت نه تنها اقدامی برای جلوگیری از صدور این قطعنامه‌ها نکرد، بلکه با صدای بلند گفت، تحریم‌ها در اقتصاد ایران تاثیری ندارند! پس از این دوره پرخسارت در دولت تدبیر و امید برجام امضا شد تا روند فشار تحریمی علیه ایران برای یک دهه به تاخیر افتد.

در چنین لحظه‌ای پرسش اصلی بخش بزرگی از مردم این است: چرا به این نقطه رسیدیم و چه باید کرد؟

چرا به این وضعیت رسیدیم؟

واقع‌بینی حکم می‌کند که مسوولیت را هم در داخل و هم در خارج جست‌وجو کنیم. در بیرون، اجماع دوباره قدرت‌های جهانی علیه ایران، ناشی از نوسان و چندصدایی در سیاست خارجی ما بود. ضعف‌های حقوقی برجام، به‌ویژه مکانیسم اسنپ‌بک، دست طرف مقابل را برای سوءاستفاده باز گذاشت. در داخل، سیاست خارجی بارها به ابزار رقابت‌های جناحی بدل و به جای انسجام ملی، میدان کشمکش‌های سیاسی شد. اقتصاد همچنان بر نفت و منابع خام تکیه زد و اصلاحات اساسی به تعویق افتاد. فساد، رانت و تبعیض به پیکره نظام مدیریتی، اقتصادی و اجتماعی نفوذ کرد به گونه‌ای که شائبه فساد سیستماتیک به یک باور عمومی بدل شده است. از سوی دیگر، بی‌توجهی به هویت ایرانی و میراث مشترک ملی، زمینه‌ساز رشد شکاف‌های قومی، مذهبی، سیاسی و طبقاتی شد.

چه باید کرد؟

در برابر چنین وضعیتی، واکنش‌های هیجانی و مقطعی راه به جایی نمی‌برد. راه‌حل در بازاندیشی راهبردها و تقسیم مسوولیت میان همه ارکان کشور است.

حاکمیت باید پرچم بازگشت به هویت ایرانی را برافرازد؛ هویتی که فراتر از قومیت، مذهب و جناح، همه ایرانیان را در یک نقطه گرد هم می‌آورد. بدون این بازگشت، انسجام ملی شکننده خواهد بود.
همچنین، مبارزه جدی با رانت، فساد و تبعیض دیگر یک شعار نیست، بلکه شرط بقا و مشروعیت است. شفافیت در مدیریت، اصلاح ساختارها و پاسخگویی به مردم، پایه‌های ایستادگی در برابر فشار خارجی است.
دولت- دولت وظیفه دارد بار اصلی تحریم‌ها را مدیریت کند. این مهم بدون تنوع‌بخشی به اقتصاد و کاهش وابستگی به نفت ممکن نیست. اصلاح نظام بانکی و مالیاتی، حمایت از تولید دانش‌بنیان و توسعه صادرات غیرنفتی باید در صدر قرار گیرد.

در سیاست خارجی، دیپلماسی اقتصادی و منطقه‌ای باید فعال‌تر شود. ایران اگر با همسایگان و قدرت‌های نوظهور پیمان‌های پایدار ببندد، می‌تواند بخشی از فشار تحریم‌ها را خنثی کند. مهم‌تر از همه، دولت باید با مردم صریح و شفاف سخن بگوید؛ زیرا اعتماد عمومی سرمایه‌ای است که هیچ تحریمی توان مصادره آن را ندارد.

احزاب و جریان‌های سیاسی باید نشان دهند که به ایران بیش از منافع جناحی می‌اندیشند. امروز بیش از هر زمان، نیاز به گفت‌وگوی ملی احساس می‌شود. مشارکت جمعی باشد؛ همه احزاب و شخصیت‌هایی که به ایران وفادارند، باید در عرصه تصمیم‌سازی و سیاستگذاری حضور یابند. این تکثر و همراهی، پشتوانه‌ای است برای تقویت قدرت چانه‌زنی کشور.

جامعه مدنی ستون تاب‌آوری ملی است. نهادهای مردمی و صنفی می‌توانند بار سنگین فشارهای معیشتی را سبک‌تر کنند. رسانه‌ها و دانشگاه‌ها باید به تقویت هویت ملی و افزایش سواد رسانه‌ای بپردازند تا روایت‌های تحریف‌ شده و تفرقه‌افکنانه خنثی شود. تنها در سایه اعتماد متقابل دولت و ملت است که مقاومت ملی معنا پیدا می‌کند.
جمع‌بندی: اسنپ‌بک تنها یک بند حقوقی در توافقی قدیمی نیست؛ آینه‌ای است که ضعف‌ها و شکاف‌های ما را عیان می‌کند. اگر از این آینه عبرت بگیریم، می‌توانیم از دل تهدید، فرصت بسازیم. راه آن روشن است: بازگشت به هویت ایرانی، مبارزه بی‌امان با فساد، اصلاح ساختاری و افزایش مشارکت همه نیروهای وفادار به ایران. آینده کشور نه در انزوا و شعار، بلکه در انسجام ملی و بازسازی درونی رقم خواهد خورد.

پاسخ محکم قرارگاه خاتم‌الانبیا به اروپا

وزیر جنگ آمریکا: باید برای جنگ آماده شویم

2 ضربه مکانیسم ماشه به صنعت خوردو از نگاه کاکائی | راه دور زدن تحریم ها را یاد گرفته‌ایم اما...

سایه سنگین مکانیسم ماشه بر دو شریان حیاتی اقتصاد ایران | کارگروه مدیریت بحران تشکیل شود | بخش خصوصی و دولتی آماده شرایط سخت تر شوند

سرنوشت کوبا، کره شمالی، روسیه و آفریقای جنوبی بعد از تحریم ها | راهکارها برای بقا و نجات از تحریم +فیلم

زندگیِ روزمره زیر سایه اسنپ‌‌بک | مردم طلا می‌فروشند برای شهریه، برای خرج‌ زندگی... | مجبوریم نرخ دلار را چک کنیم

حکم انتصاب پزشکیان برای علیرضا دبیر

درخواست فوری ایران علیه اسرائیل

نماینده آمریکا: وقوع یک جنگ تمام عیار محتمل است

جزئیات جدید از تغییر ساعت کاری ادارات و تعطیلی پنجشنبه‌ها

قیمت طلا امروز چهارشنبه ۹ مهر 1404/ افزایش قیمت+جدول

پیشنهاد ایران برای مذاکره مستقیم با آمریکا و اروپا | ویتکاف سر قرار نیامد+ فیلم

شکست برنامه پهپادی پنتاگون در تقابل با چین

چین خواستار حل‌وفصل مسالمت‌آمیز مسئله هسته‌ای ایران شد

نحوه سوء استفاده این گروهک از ارزش‌های مذهبی!+ ویدئو | از روزه گرفتن در رمضان تا عزاداری برای امام حسین(ع)

رژیم صهیونیستی و «کاروان صمود»؛ جنگ علیه اراده مردم جهان

ادای احترام مردم یمن به شهید نصرالله؛ مردی که صنعا را از خطر سقوط رهانید

مقام حزب‌الله: توهمات رژیم صهیونیستی هرگز محقق نخواهد شد

شوخی پزشکیان با علیرضا دبیر درباره نپوشیدن کت | دبیر: خداروشکر رئیس جمهور مملکت دیگر کت نمی‌پوشد من دیگر راحت شدم

تصاویری از فروش نان به قیمت دلخواه نانوا ! + ویدئو | گلایه مردم از گران‌فروشی نانوایی‌ها

لحظه وقوع زلزله وحشتناک در فیلیپین + ویدئو | صدای مردم وحشت زده هنگام وقوع زلزله‌ ۶.۹ ریشتری

لحظه فرورفتن یک اتوبوس در چاله عظیم پر از آب + ویدئو

ما در داخل آمریکا در حال جنگیم!

این بار هر حمله ایران به معنای پایان اسرائیل است | ایرانی ها رهبران جهان را در بسترشان ترور نمی کنند


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: گــزیــده خـبــرهــا و نـشـریــات

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : چهارشنبه ۹ مهر ۱۴۰۴ | 19:5 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

رونمایی شد؛ پدافندی که ۱۰۰۰ موشک را همزمان رهگیری می‌کند + جزئیات

نمونه‌ای تازه از سامانه دفاعی معرفی شده که توان رهگیری همزمان مسیر پروازی هزار موشک را دارد؛ اقدامی که می‌تواند بر روند توسعه فناوری‌های نظامی تأثیر بگذارد.

پدافند جدید چین

به گزارش همشهری‌آنلاین به نقل از اینترستینگ‌انجینیرینگ، چین از نمونه اولیه یک سامانه پیشرفته دفاعی پرده برداشته که قادر است همزمان مسیر پرواز هزار موشک را رهگیری کند؛ اقدامی که می‌تواند موازنه فناوری دفاعی میان پکن و واشنگتن را دگرگون سازد.

چین سامانه‌ای با عنوان «بستر کلان‌داده هشدار زودهنگام توزیع‌شده» را آزمایش و مستقر کرده است. این سامانه با ادغام داده‌های ماهواره‌ها، رادارها، حسگرهای نوری و تجهیزات شناسایی در زمین، دریا، هوا و فضا، امکان تحلیل لحظه‌ای تهدیدات را فراهم می‌کند.

توسعه‌دهندگان می‌گویند این فناوری می‌تواند مسیر پروازی موشک‌ها را مشخص کرده، میان کلاهک‌های واقعی و فریب‌دهنده تفاوت بگذارد و داده‌های لازم برای هدایت سامانه‌های رهگیر را در اختیار فرماندهان قرار دهد.

لی شیدونگ، سرپرست تیم پژوهشی در مؤسسه فناوری الکترونیک نانجینگ، توضیح داد که این سامانه توانسته چالش دیرینه یکپارچه‌سازی داده‌های پراکنده و ناهمگون را حل کند.

این سامانه از پروتکل ارتباطی نسل جدید QUIC بهره می‌گیرد که حتی در شرایط تداخل شدید، انتقال ایمن و سریع اطلاعات را تضمین می‌کند. داده‌های جمع‌آوری‌شده نیز برای آموزش سامانه‌های هوش مصنوعی و ارتقای توانمندی‌های آینده مورد استفاده قرار خواهد گرفت.

در حالی‌که چین گام‌های عملی در این حوزه برداشته، پروژه «گنبد طلایی» آمریکا هنوز در مرحله طرح و ایده باقی مانده است. این طرح که در ماه مه توسط دونالد ترامپ پیشنهاد شد، تاکنون فاقد معماری فنی مشخص بوده و به اذعان ژنرال مایکل گوتلاین، فرمانده نیروی فضایی آمریکا، پیشرفت چشمگیری نداشته است. کارشناسان آمریکایی تأکید می‌کنند که مشکل اصلی این پروژه نه در بخش تسلیحات بلکه در شبکه‌های داده و نحوه ادغام اطلاعات است.

سخنگوي دولت:‌ ايران پيشنهاد مذاکره مستقيم با آمريکا و اروپا را داده بود/ ويتکاف سر قرار نيامد اکوایران

بحران در تهران/ جهنم واقعي در راه است اقتصاد آنلاین

زيان سنگين عراق به ايران/ بغداد واردات اين کالاها را ممنوع کرد اقتصاد آنلاین

اعزام هواپيماهاي سوخت‌رسان‌؛ آمريکا و اسرائيل در تدارک حمله دوباره به ايران‌اند؟ همشهری آنلاین

خبر مهم و فوري از شوراي نگهبان افکار نیوز

توافق ايران و آمريکا براي اولين بار نامه نیوز

عريان کردن سربازان جولاني توسط نظاميان اسرائيل/ دمشق چه واکنشي نشان داد؟+ عکس اقتصاد نیوز

وزير جنگ آمريکا: بايد براي جنگ آماده شويم خبرگزاری تسنیم

پاسخ محکم قرارگاه خاتم‌الانبيا به اروپا مثلث آنلاین

رونمايي شد؛ پدافندي که ۱۰۰۰ موشک را همزمان رهگيري مي‌کند + جزئيات همشهری آنلاین

واکنش ترامپ به عطسه وزير بهداشت آمريکا/فيلم افکار نیوز

نجات دهنده ايران از بحران تازه ؛ معجزه از راه رسيد ؟ گسترش نیوز

پيش‌بيني سردار علائي از احتمال جنگ دوباره تازه نیوز

چرخش راهبردي چين نسبت به ايران/ پکن معادلات را بهم زد اقتصاد آنلاین

جنگ ايران و اسرائيل تکرار مي شود ؟ + ويدئو پارس نیوز

نيروي دريايي اسرائيل به ناوگان «صمود» رسيد/ احتمال حمله بالا رفت دنیای اقتصاد

ايتاليا از ادامه اسکورت کاروان دريايي غزه عقب نشيني کرد خبرگزاری تسنیم

مبلغ دقيق و زمان پرداخت سود سهام عدالت اعلام شد اطلاعات

خشم عربستان، مصر، اردن و ترکيه از حرکت نتانياهو مشرق نیوز

رسوايي امنيتي جديد تل‌آويو؛ رصد اتاق نتانياهو در آمريکا +عکس مشرق نیوز

اقدام چين عليه نفت ايران؟ اکوایران

ديپلمات انگليسي: ايران اهل تسليم نيست؛ توهم ترامپ تعبير نمي‌شود مشرق نیوز

خيانت دوباره افغانستان به ايران / قطع اينترنت واقعيت را برملا کرد! اکونگار

اقدام نگران کننده عراق و اقليم؛ ممنوعيت‌ ناگهاني واردات ۴۵محصول+ فهرست | دليل اين اقدام چيست؟ همشهری آنلاین

تصميم تاريخي مجمع درباره CFT؛ اقتصاد ايران آماده عبور از ليست سياه FATF؟ اکوایران

حواشي بي‌پايان درباره جنگنده ملي ترکيه خبرگزاری تسنیم

چرخش راهبردي چين نسبت به ايران/ پکن معادلات را بهم زد اقتصاد آنلاین

اولتيماتوم ۴۵ روزه ترامپ/ ايران را ترک کنيد! افکار نیوز

فوري/ ضرب‌الاجل هسته اي عراقچي افکار نیوز

هشدار اسرائيل به کشورهاي منطقه براي دور شدن از تهران نامه نیوز

مردم يادشان نرفته دولت احمدي نژاد با صداي بلند گفت، تحريم‌ها در اقتصاد ايران تاثيري ندارند! /حاکميت بايد پرچم بازگشت به هويت ايراني را برافرازد اقتصاد نیوز

بحران در تهران/ جهنم واقعي در راه است اقتصاد آنلاین

نيويورک‌تايمز: ايران و آمريکا در يک مورد توافق کردند+ جزئيات | پرواز چارتر آمريکايي احتمالاً امروز وارد ايران مي شود همشهری آنلاین

آمادگي فوق‌العاده‌اي براي درگيري احتمالي آينده داريم اکوایران

غول فرانسوي بالاخره راهي ايران شد گسترش نیوز

خيانت دوباره افغانستان به ايران / قطع اينترنت واقعيت را برملا کرد! اکونگار

کالاهاي ايراني بي‌سروصدا راهي آمريکا شدند گسترش نیوز

واکنش قطر به عذرخواهي نتانياهو/دوحه نقض حاکميت خود را تحت هيچ شرايطي نمي‌پذيرد دنیای اقتصاد

عراقچي : آماده مذاکره و راستي آزمايي هستيم مثلث آنلاین

اسرائيل هيوم: ايران بسيار نيرومندتر از آن چيزي است که گمان مي‌کرديم مشرق نیوز

احتمال جنگ دوباره ايران و اسرائيل بالا رفت؟ اقتصاد نیوز

عراق|نشست سري خطرناک در بغداد/ توطئه آمريکا براي بازگرداندن بعثي‌ها به قدرت خبرگزاری تسنیم

نيويورک‌تايمز: توافق واشنگتن و تهران بر سر اخراج ۱۰۰ ايراني از آمريکا مشرق نیوز

توضيح وزير دفاع پاکستان درباره جنجال تصوير منتشرشده از وي در سازمان ملل مشرق نیوز

خبر فوري شبانه از جنگ مجدد ايران و اسرائيل افکار نیوز

ماجراي صداي تيراندازي و انفجار در اطراف تهران پارس نیوز

خبر فوري/ صداي تيراندازي و انفجار در اسلامشهر افکار نیوز

خبر مهم منبع آگاه درباره احتمال وقوع جنگ در شرايط فعلي همشهری آنلاین

هشدار البرادعي به حکام عرب: طرح ترامپ طرح «تسليم و ذلت» است نه«صلح» خبرگزاری تسنیم


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: گــزیــده خـبــرهــا و نـشـریــات

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : چهارشنبه ۹ مهر ۱۴۰۴ | 18:57 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

ولادت باسعادت حضرت امام حسن عسکری(ع) 8 ربیع الثانی232 ق

ولادت باسعادت حضرت امام حسن عسکری(ع)(232 ق) دوران امامت امام حسن عسکری(ع) دورانی حساس و متفاوت بود. امام از جوانی تحت نظر خلفای جورِ عباسی قرار داشت تا جایى که از پانزده سالگی و در زمان حیات پدر بزرگوار خویش نیز به زندان برده شد. آن امام همام، به مقتضای زمان، رسالت خویش را به انجام می‏رساند و کار امامت را به پیش می‏برد. همچنین وظیفه‏ی سنگینِ آماده ساختن شیعیان برای امامت و غیبَت امام زمان، نیز بر عهده‏ی آن حضرت بود. یکی از مهم‏ترین کارهای امام حسن عسکری، همانند پدر و اجداد طاهرینَش، تربیت شاگرد و حفظ فقه تشیُّع و اندیشه ‏ی ناب اسلام در برابر دشمنان و مخالفان بود تا آن جا که بیش از 260 نفر را از شاگردان آن امام نام برده‏ اند. امام حسن عسکری(ع) در کنار کارهای علمی، مجموعه ‏ای از تفسیر، روایات، معارف اسلامی و عقاید را نیز تألیف نمود که تفسیر و مواعظِ قصار از آن جمله‏ اند.

امام حسن عسکری علیه السلام، به گفته غالب منابع، در ربیع الثانی سال ۲۳۲ قمری در مدینه متولد شده اند،[۱] اما در روز آن اختلاف دارند؛ روز دهم[۲] یا هشتم[۳] یا چهارم[۴] ربیع الثانی، تاریخهایی است که ذکر شده است.[۵] ابن خلّکان تولد ایشان را روز پنجشنبه یکی از ماههای سال ۲۳۱ دانسته و قول دیگری را نیز که ششم ربیع الآخر سال ۲۳۲ می‌باشد، نقل کرده است.[۶] . احمد بن عبیدالله بن خاقان، خصوصیات ظاهری و رخسار حضرت عسکری را چنین توصیف می کند: او فردی گندمگون، درشت چشم، نیکو قامت، خوبروی و خوش اندام بود و هیبت و جلالی تمام داشت .[۷] . برای مادر آن حضرت نیز نامهای متعددی در منابع بیان شده، از جمله: سُوسَن، حُدَیْثه[۸] و سَلیل[۹]، که ممکن است از القاب او باشد. در ستایش این بانوی گرامی در روایتی از قول امام علی النقی علیه السلام آمده است: «سلیل مسلولة من الآفات و العاهات و الأرجاس و الأنجاس [۱۰] سلیل از آفتها، گزندها، پلیدیها و ناپاکیها محفوظ است‏ . امام ابومحمد، حسن‌بن‌علی(ع) ملقب به خالص،[۱] صامت، زکی، نقی و هادی[۲] از ائمه اهل بیت ع در رمضان[۳] یا ربیع‌الاول[۴] یا ربیع‌الاخر سال ۲۳۲ق[۵] در مدینه به دنیا آمد. به نقلی دیگر، تولد آن حضرت در سال ۲۳۱ق بوده است.[۶] پدر ایشان امام‌علی‌بن‌محمد الهادی ع است و نام مادر ایشان سوسن یا حدیث،[۷] یا سلیل،[۸] معروف به ام‌الحسن[۹] و از بانوان صالح و عارف[۱۰] بود. ایشان از آنجا که همراه پدر در محل عسکر "لشکرگاه" سامرا زندگی می‌کرد، همانند پدر خود به «عسکری» معروف شد[۱۱] و چون نواده امام‌رضا ع بود، مانند پدر خود امام‌هادی(ع) «ابن‌الرضا» نیز خوانده می‌شد.[۱۲] ایشان همراه پدر از مدینه به سامرا رفت[۱۳] و مدت بیست سال و نه ماه در این شهر زندگی کرد.[۱۴]

کنیه و القاب

کنیه امام حسن عسکری علیه السلام «ابو محمد» است و این کنیه را امام هادی علیه السلام بر ایشان نهاده اند،[۱۱] که اشاره به این دارد که فرزند ایشان، همان امام منتظر است که روایات ائمه پیشین ایشان را همنام پیامبر صلی الله علیه وآله معرفی نموده بودند. القاب آن حضرت که هر کدام آینه ی صفات برجسته و والای ایشان است، عبارتند از: عسکری : سامرا یک منطقه نظامی به شمار می رفت و امام را به خاطر اقامت در آنجا (یا محله ای از آنجا) «عسکری» لقب دادند. لازم به ذکر است ، اگر در جایی لقب عسکری به تنهایی بکار رود مراد امام حسن عسکری است نه پدرشان امام هادی علیه السلام .[۱۲] . خالص: ایشان از هر آلایش و پلیدی پاک بودند.[۱۳] . هادی: ایشان نماد هدایت و نشانه راهیابی و حرکت در صراط مستقیم برای عالمیان بودند.[۱۴] . زکی: ایشان شریف ترین و پاک نهادترین انسان روزگار خود بودند، جان و دل خود را پاک کرده در راه اعمال نیک پرورش داده بودند.[۱۵] . خاص: خداوند ایشان را با فضائل و اجابت دعا، ویژه و خاص خود گردانیده بود.[۱۶] . صامت: ایشان غالبا خاموش بودند و جز به یاد خدا، تعلیم و حکمت گویی، لب نمی گشودند.[۱۷] . سراج: ایشان چراغی بودند در تیرگی ها و مردم را به صلاح و تقوا راهنمایی می کردند.[۱۸] . تقی: ایشان پرهیزگارترین انسان زمان خود بودند و بیش از هر کس پاسدار احکام دین و متکی به پروردگار به شمار می رفتند.[۱۹] . ابن الرضا: عنوانی است که امام جواد و امام عسکری علیهما السّلام هر دو به آن شهرت یافته اند.[۲۰]

دانش امام امام حسن عسکری

از احادیث نقل شده از امام حسن عسکری علیه السلام آشکار می گردد که ایشان همچون امامان دیگر به مدد ارتباط با عالم غیب، از آگاهی و دانشی غیبی برخوردار بوده است و به نظر می رسد آن حضرت بیش از امامان دیگر، از این آگاهی به صورت «ابزار هدایت» استفاده می‌کردند.[۲۱] چنانچه در بسیاری از روایات نقل شده از آن حضرت راوی ابراز داشته است که من فلان مطلب به ذهنم رسید، یا فلان تقاضا را در ذهن داشتم و امام بدون آنکه من کلامی بگویم در آن مورد چنین گفت یا تقاضای مالی و غیره مرا همانگونه که در ذهن داشتم پاسخ داد.[۲۲] . در مواردی علم آن حضرت در زمینه های مختلف برای دیگران از غیر اصحاب آن حضرت نیز ثابت شده بود. به عنوان نمونه «بطریق» شاگرد «بختیشوع» پزشک مسیحی از استاد خود نقل نموده است که به او درباره آن حضرت گفت: «بدان که او داناترین فرد روزگار ماست که بر زمین زندگی می کند».[۲۳]

عبادت و تهجد امام امام حسن عسکری

امام حسن عسکری علیه السلام عابدترین فرد زمان خود بود و بیش از همه به اطاعت خداوند و انجام دستورات الهی می پرداخت؛ شبها را با تلاوت قرآن، نماز و سجود برای خدا تا بامداد سرمی کرد. محمد شاکری می گوید: امام در محراب می نشست و به سجده می رفت و من می خوابیدم و بیدار می شدم، لیکن ایشان همچنان در حال سجده بودند .[۲۴]

جود و بخشش امام امام حسن عسکری

یکی دیگر از صفات بارز امام علیه السلام، سخاوت و بخشش ایشان بود؛ ایشان بخشنده ترین مردم بود و وکلایی در بیشتر مناطق اسلامی تعیین فرموده بود تا حقوق شرعیه را از مردم وصول کرده به فقیران، تهیدستان و درماندگان بدهند و با آنان عهد کرده بود که این اموال را در راه خیر و حل اختلافات میان مسلمین و دیگر موارد مفید صرف کنند. یکی از موارد بخشندگی امام را مورخان چنین نقل کرده اند: محمد بن علی بن ابراهیم بن امام موسی بن جعفر می گوید: دستانمان خالی و روزگارمان سخت شده بود، پدرم به من گفت: ما را نزد این مرد (امام عسکری) که وصف بخشش و سخاوت او را شنیده ‌ایم ببر. به او گفتم: آیا او را می شناسی؟ گفت: او را نمی شناسم و تاکنون او را هرگز ندیده ام. ما نیز به قصد دیدار امام راه افتادیم. در میانه راه پدرم گفت: چقدر خوب است که ایشان به ما پانصد درهم عطا کند؛ دویست درهم برای پوشاک، دویست درهم برای خوراک و یکصد درهم برای مخارج. من هم با خود گفتم: ای کاش! به من نیز سیصد درهم ببخشد؛ با صد درهم الاغی بخرم و با صد درهم مخارج خود را تأمین کنم و صد درهم دیگر را خرج پوشاک کنم و به سوی منطقه «جبل» بروم. هنگامی که به خانه حضرت رسیدیم، غلام ایشان به سوی ما خارج شد و گفت: علی بن ابراهیم و فرزندش محمد داخل شوند، همینکه وارد شدیم و بر حضرت سلام کردیم، ایشان به پدرم گفتند: یا علی! چرا تا کنون نزد ما نیامده ای؟ آقای من از اینکه شما را با این حال دیدار کنم خجالت می کشیدم. اندکی درنگ کردیم و سپس خارج شدیم. غلام حضرت به دنبال ما آمد و به پدرم کیسه ای پول داد و گفت: این پانصد درهم است؛ دویست درهم برای پوشاک، دویست درهم برای خوراک و صد درهم برای مخارج. سپس کیسه ی دیگری به من داد و گفت این سیصد درهم است، صد درهم را برای الاغ خریدن خرج کن و صد درهم برای پوشاک و صد درهم برای مخارج. به سوی «جبل» نیز مرو بلکه به "سوراء"[۲۵] روانه شو. محمد نیز راه سوراء را پیش گرفت و در آنجا وضع مالی او خوب شده و از توانگران علوی گشت .[۲۶] .

جایگاه و ویژگی‌های امام امام حسن عسکری

امام‌حسن عسکری(ع) همانند دیگر امامان معصوم ع دارای مقامات و کمالات معنوی بسیار بود؛ ازجمله ایشان در شمار ذریه و اهل بیت پیامبر ص و دارای مقام عصمت است . ایشان از سوی خداوند و با نص پیامبر ص [۱۵] و معرفی پدر خود امام‌هادی ع [۱۶] به امامت رسید. امام‌هادی(ع) افزون بر معرفی امام پس از خود به مردم به شیوه انفرادی و مکاتبه،[۱۷] در مجلسی در حضور ۱۵۰ تن از بزرگان بنی‌هاشم و بنی‌عباس و دیگر مردم قریش، به امامت فرزند خود تصریح کرد و از وی خواست شکر این نعمت را به جای آورد و امام‌حسن عسکری(ع) خداوند را بر این نعمت سپاس گفت.[۱۸] . امام‌حسن عسکری(ع) جامع فضایل و در همه خصایص سرآمد دیگران بود. ایشان عصمت، خرد، دانش، زهد، شجاعت، سخاوت و دیگر صفاتی را که انسان را به خدا نزدیک می‌کند، در خود گرد آورده بود.[۱۹] ایشان بسیار خداترس،[۲۰] بزرگوار و با سخاوت[۲۱] و با هیبت و جلال[۲۲] بود. گفتار ایشان استوار و کردار ایشان مورد ستایش مردم بود و دوست و دشمن به برتری حضرت در علم، حلم، جود، زهد، پارسایی، گشاده‌دستی و دیگر ارزش‌های اخلاقی ایشان اذعان داشتند.[۲۳] فراوانی عبادت ایشان دشمنان را نیز به شگفت درآورده بود.[۲۴] . حاکمان عباسی به جایگاه معنوی و تقوای امام‌عسکری(ع) معترف بودند.[۲۵] عبیدالله‌ بن‌خاقان وزیر، امام‌عسکری(ع) را به جهت ویژگی‌های شخصیتی، شایسته خلافت می‌شمرد[۲۶] و نیز فرزندش احمدبن‌عبیدالله کارگزار قم، با وجود دشمنی با امام(ع)، ایشان را از جهت سیره و عفاف و هیبت و عقل و جایگاه اجتماعی در نزد بنی‌هاشم و کارگزاران دولتی از دیگران مقدم می‌دانست.[۲۷] توده مردم به حضرت بسیار علاقه ‌مند بودند[۲۸] و برای دیدار با ایشان گرد می‌آمدند؛ چنان‌که گذرگاه حرکت امام(ع) از جمعیت پر می‌شد.[۲۹] افزون بر مسلمانان، پیروان دیگر ادیان آسمانی نیز که در سامرا زندگی می‌کردند، به حضرت احترام می‌گذاشتند.[۳۰] . امام‌خمینی که همه ائمه(ع) را انسان‌های کامل می‌دانست،[۳۱] مستحب شمرده است از امام‌عسکری(ع) و دیگر امامان به عنوان «ائِمَّةُ الْمُؤمِنینَ» و حجت‌های خداوند بر همه مردم و امامان هدایت یاد شود[۳۲] و نیز به استناد روایات،[۳۳] مراد از لیالی عشر در وَ الْفَجْرِ وَ لَیالٍ عَشْرٍ [۳۴] را ده تن از ائمه، امام‌حسن مجتبی ع تا امام ‌حسن عسکری(ع) شمرده است[۳۵] (ببینید: لیلةالقدر . ایشان به پیروی برخی روایات اهل بیت ع ،[۳۶] روز پنجشنبه را متعلق به امام ‌حسن عسکری(ع) شمرده و سزاوار دانسته است که مؤمنان در تعقیب نماز صبح برای در امان‌ماندن از شیطان و نفس اماره و برای تکمیل اعمال ناقص و طاعات ناقابل به آن حضرت(ع) متوسل شوند.[۳۷] ایشان در اشعار خود در وصف امام زمان عج، آن حضرت را دربردارنده صفات همه ائمه پیشین ازجمله دارنده شمایل پدر خود امام‌عسکری(ع) دانسته است.[۳۸] .

دوران امامت امام ‌حسن عسکری(ع)

با شهادت امام هادی علیه السّلام در سال ۲۵۴ ق، امام عسکری علیه السّلام به سمت امامت شیعیان اثنی عشری منصوب گردید. روایاتی که در وصیت امام هادی علیه السّلام درباره امامت فرزندش وارد شده، در بسیاری از کتب حدیث و تاریخ شیعه، به چشم می خورد.[۲۷] امام هادی در وصف فرزند خویش می فرمایند: فرزندم ابومحمد اصیل ترین چهره‌ی خاندان نبوی و استوارترین حجت است. او بزرگ فرزندانم و جانشین من است و امامت و احکام آن به سوی او بازمی گردد .[۲۸]

امام‌حسن عسکری(ع) پس از شهادت امام‌هادی ع در سال ۲۵۴ق[۳۹] (در ۲۲ یا ۲۳سالگی امامت و هدایت مردم را بر عهده گرفت.[۴۰] به روایت مسعودی دوران امامت حضرت شش سال (۲۵۶) و به نقل اشعری قمی پنج سال و هشت ماه (۱۰۲) بوده است. شیعیان آن روز در مناطق گوناگون جهان اسلام ازجمله مدینه،[۴۱] یمن،[۴۲] بیهق،[۴۳] نیشابور،[۴۴] ری،[۴۵] آوه،[۴۶] کوفه، قم، بغداد، مدائن،[۴۷] گرگان،[۴۸] سمرقند،[۴۹] زندگی می‌کردند و حضرت عسکری(ع) با وجود آنکه در لشکرگاه سامرا زیر نظر بود، با ارتباط حضوری در خانه و در میان راه[۵۰] یا پنهانی،[۵۱] از راه نامه ‌نگاری،[۵۲] یا به کمک وکلا[۵۳] با شیعیان در ارتباط بود. شیخ طوسی تعداد راویان از امام‌حسن عسکری(ع) را بیش از صد تن ذکر کرده است.[۵۴] برخی نیز راویان آن حضرت را به ۱۴۹ تن رسانده‌اند.[۵۵] عثمان‌بن‌سعید عمری "بوّاب" و مسئول کارها و ارتباطات حضرت بود.[۵۶] امام‌خمینی با استناد به روایات،[۵۷] یادآور شده است امام‌عسکری(ع) در پاسخ عبدالله ‌بن‌جعفر حمیری از راویان حدیث، مبنی بر تعیین مرجعی علمی برای حل مشکلات دینی، عثمان ‌بن‌سعید و محمدبن‌عثمان را ثقه و مورد اطمینان و گفتار و رفتار آنان را گفتار و رفتار خود شمرد.[۵۸] ایشان به نقل از شیخ طوسی و وی از استادش شیخ مفید یادآور شده است اصحاب ائمه(ع) از زمان امیرالمؤمنین علی ع تا زمان امام‌حسن عسکری(ع) چهارصد کتاب موسوم به «اصول اربعماة» تألیف کردند و افزوده است همه مصنفات امامیه در این مدت بیش از این است.[۵۹] ایشان در شمار راویان امام‌حسن عسکری(ع)، از محمدبن‌حسن صفار،[۶۰] محمدبن‌حسین،[۶۱] فضل‌بن‌شاذان نیشابوری،[۶۲] خیران خادم،[۶۳] احمد بن ‌ابی‌ عبدالله،[۶۴] حسین‌بن‌روح نوبختی،[۶۵] ابراهیم‌بن‌مهزیار اهوازی،[۶۶] احمدبن‌اسحاق اشعری قمی[۶۷] و نیز از حسن‌بن‌موسی خشاب به عنوان اصحاب صاحب اثر و اصل [۶۸] یاد کرده و یادآور شده است علی ‌بن ‌حسین، ابن‌بابویه، پدر شیخ صدوق از بزرگان و فقهای موثق قم ازجمله نزدیکان امام‌عسکری(ع) است که حضرت در توقیعی از وی به عنوان شیخ و معتمد خود یاد کرده است.[۶۹]

فعالیت‌های امام‌عسکری(ع)

ازجمله فعالیت‌های امام‌عسکری(ع)، صیانت از قرآن بود. یعقوب‌بن‌اسحاق کندی از فیلسوفان بنام عرب که در حال نگارش کتابی با عنوان تناقضات قرآن بود، با راهنمایی امام‌عسکری(ع) و یافتن پاسخ‌های خود، به اشتباه خود آگاه شد و نوشته‌های خود را از میان برد.[۷۰] در میان متون روایی، شرح و تفسیر بخشی از آیات و سوره‌های قرآن از امام‌عسکری(ع) به جای مانده است.[۷۱] دفاع از اسلام و نبوت پیامبر اکرم(ص) در برابر هجمه و تزویر برخی مسیحیان علیه رسول خدا ص و تردیدافکنی در باورهای مسلمانان، از دیگر فعالیت‌های امام‌عسکری(ع) بود.[۷۲] موضوع امامت و ضرورت وجود حجت خداوند در زمین از موضوعات مطرح در سخنان امام‌عسکری(ع) است. در نامه‌ها و توقیع‌هایی که از ایشان خطاب به شیعیان و در مقام پاسخگویی به شبهات رسیده است، بر موضوع اهمیت امام‌معصوم ع و خالی‌ نماندن زمین از حجت خدا تأکید شده است.[۷۳] ایشان با تکیه بر قرآن، موضوع ولایت و امامت اهل بیت(ع) را به مردم نشان داده است.[۷۴] . مبارزه با جریان‌های انحرافی ازجمله مبارزه با صوفیه و مدعیان دروغین، خودسازی و ساده ‌زیستی[۷۵] و نیز مقابله با مدعیان نبوت و امامت[۷۶] و مقابله با واقفیه از دیگر فعالیت‌های امام‌ عسکری(ع) بود.[۷۷] برخی از یاران امام‌عسکری(ع) مانند حسن‌ بن‌ موسی خشاب نیز ردی بر واقفیه نوشته ‌اند.[۷۸] به گفته حسین‌ بن ‌روح نوبختی امام‌عسکری(ع) استفاده از روایت‌های بنی ‌فضال از پیروان عبد الله ‌بن‌ افطح[۷۹] را تجویزکرد؛ ولی مردم را از پیروی از نظریات و فتاوی آنان بازداشت.[۸۰] امام‌خمینی این نهی را مرتبط به آرای اجتهادی آنان در احکام فقهی دانسته و شرط دانسته است که مفتی پیرو مذهب حق و عدالت باشد.[۸۱] . اندیشه‌های افراطی و انحرافی غالیان از معضلات فکری و اجتماعی آن دوره بود. امام‌عسکری(ع) تلاش می‌کرد با مدارا و روشنگری، جایگاه درست ائمه(ع) در اسلام را برای افراد غالی و هوادار غالیان بیان کند[۸۲] و در مواردی که غالیان اصرار بر خطا و فتنه ‌گری خود می‌کردند با آنان به‌شدت برخورد می‌کرد و به شیعیان توصیه می‌کرد با لعن و تبری، زمینه طرد افراد منحرف را از جامعه اسلامی و شیعی فراهم کنند. برخورد حضرت با ابن‌حسکه، از افراد غالی، نمونه آن است.[۸۳] نیز فارس‌بن‌حاتم قزوینی از غالیانی بود که در زمان امام‌هادی ع در میان شیعیان به فتنه ‌گری مشغول بود و امام‌عسکری(ع) او را طرد کرد.[۸۴] امام‌ خمینی یادآور شده است یاران امام‌عسکری(ع) به ‌شدت با طرفداران فارس ‌بن ‌حاتم برخورد کردند.[۸۵] امام‌عسکری(ع) با همه تأکید بر موضوع امامت و ولایت اهل بیت(ع) شیعیان را به مدارا و ارتباط با دیگر مسلمانان دعوت می‌کرد و از آنان می‌خواست در مساجد آنان شرکت و از بیمارانشان آنان عیادت کنند و به تشییع جنازه مردگان آنان بروند و حقوق آنان را ادا کنند،[۸۶] موضوعی که امام ‌خمینی در باب تقیه مداراتی بر آن تأکید کرده است.[۸۷] . از کارهای امام‌عسکری(ع) شناساندن حضرت مهدی، امام دوازدهم(ع) به مردم و آماده‌ کردن شیعیان برای دوره غیبت آن حضرت بود.[۸۸] شرایط برای معرفی آشکار امام‌دوازدهم(ع) بسیار دشوار بود.[۸۹] امام‌عسکری(ع) به شیعیان دربارهٔ امام پس از خود سخن می‌گفت و نیز جانشین خود را به شیعیان خاص می‌شناساند و آنان را از نزدیک با وی آشنا می‌ساخت.[۹۰] افزون بر این ایشان مردم را برای دریافت مسائل دینی به فقهای پارسا و دیندار ارجاع می‌داد.[۹۱] . امام‌خمینی در شرح این گفته امام‌عسکری(ع) به علما و روحانیان اندرز داده است که حجت بر علمای دین، تمام ‌تر از دیگران است و علما در صورتی که بر شاهراه رسالت و ولایت استوار باشند و از دنیا طلبی و تقرب به پادشاهان و اشراف به دور باشند و به هم‌نشینی با فقرا تمایل داشته باشند، نام عالِم زیبنده آنان است و در شمار حجت‌های خداوند بر مردم به‌شمار خواهند آمد؛ ولی در صورت وابستگی روحانیان به دنیا و اشراف و پادشاهان، در زمره علمای سوء و منافقان خواهند بود و جایگاه آنان از دیگر طایفه‌ها بدتر و کردارشان زشت‌تر و سرنوشت آنان از دیگران تباه ‌تر خواهد بود.[۹۲] . تبیین و ترویج ارزش‌های اخلاقی و معنوی از دیگرکارهای امام‌عسکری(ع) بود.[۹۳] ایشان به رهروان راه خدا (و طالبان خودسازی) سفارش کرده است که در کسب معارف و عبادت، میانه‌روی را از دست ندهند.[۹۴] نیز بخشی از روایات ایشان به بیان احکام و تعالیم دینی و پاسخ به شبهه‌های مردم در حوزه احکام الهی اختصاص دارد[۹۵] و امام‌خمینی در موارد متعددی برای بیان احکام دین ازجمله موضوع تقلید از فقیه،[۹۶] حرمت غیبت و حدود آن[۹۷] و موارد دیگر به روایات امام‌عسکری(ع) استدلال کرده است.


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم سیزدهم امام عسکری ع

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : سه شنبه ۸ مهر ۱۴۰۴ | 17:34 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

شرایط سیاسی دوران امامت امام‌عسکری(ع)

دوران امامت امام‌عسکری(ع) با چند نفر از خلفای عباسی ازجمله معتز ۲۵۲–۲۵۵ق ، مهتدی ۲۵۵–۲۵۶ق و معتمد ۲۵۶–۲۷۹ق هم ‌زمان بود.[۹۸] ایشان کودک بود که با پدر خود به فرمان متوکل به‌ اجبار به عراق فرا خوانده شد و با تصدی یحیی‌بن‌هرثمه به سامرا آورده شد.[۹۹] خلفا در دوره ایشان اقتدار زیادی نداشتند و بیشتر دست ‌نشانده سرداران نظامی ترک و بربر بودند و رقابت‌ های آنان جایگاه خلفا را در خطر انداخته بود و جامعه را به آشوب می‌کشید.[۱۰۰] امام‌عسکری(ع) هدایت معنوی و ظاهری جامعه را حق خاندان نبوت[۱۰۱] و خلفای عباسی را طاغوت می‌شمرد[۱۰۲] و به شیعیان امید می‌داد که خیلی زود دوره ستمگران سپری می‌شود و حجت خدا (مهدی(ع)) با قدرت ظاهر شود و به شعائر دین جامه عمل خواهد پوشاند.[۱۰۳] بیشتر احادیثی که دربارهٔ رهبری جامعه آمده از امام‌عسکری(ع) روایت شده است.[۱۰۴] اندیشه و جایگاه اجتماعی ایشان نزد شیعه[۱۰۵] و نیز فزونی و قدرت شیعیان در آن روز و اعتقاد شیعه به وجود فرزند امام‌عسکری(ع) به عنوان امام دوازدهم ع ،[۱۰۶] عباسیان را با ایشان رویارو کرده بود و آنان پیوسته مراقب و ملازم امام بودند.[۱۰۷] امام‌عسکری(ع) در این فضای پرآشوب، روزگار دشواری را گذراند[۱۰۸] و در سامرا زیر نظر بود و به گزارشی هفته‌ای دو روز ناگزیر می‌بایست در دارالحکومه حاضر می‌شد[۱۰۹] و یاران ایشان به ناگزیر در فاصله این مسیر خود را برای دیدن حضرت آماده می‌کردند.[۱۱۰] ایشان گاه به دست کارگزاران متعصب و خشن عباسی زندانی می‌شد.[۱۱۱] یاران حضرت نیز گاه به جهت حمایت و همراهی با حضرت زندان می‌شدند[۱۱۲]؛ چنان‌که حضرت در یکی از دعاهای خود، شرایط روزگار را چنین وصف کرده است که جباران بر زمین مستولی و بر سرزمین‌ها مسلط شده‌اند و دین را به بازیچه گرفته ‌اند، فیء اموال عمومی مسلمانان را به خود اختصاص داده‌اند و حقوق را از صاحبان حق منع کرده‌ اند.[۱۱۳] . امام‌عسکری(ع) با همه شرایط ناگوار با شیعیان خود حتی از درون زندان در ارتباط بود، به نامه‌ها پاسخ می‌داد و واجبات مالی پیروان اهل بیت ع ازجمله خمس را دریافت می‌کرد.[۱۱۴] زندانبان‌ها ازجمله علی‌ بن ‌ناوش، متأثر از رفتار ایشان به ارزش‌های دینی علاقه ‌مند شده بودند و از حضرت ستایش می‌کردند.[۱۱۵] نظام وکالت و تعیین وکیل از سوی امام‌عسکری(ع) به نمایندگی در شهرهای اسلامی[۱۱۶] به ایشان کمک کرد تا با شیعیان ارتباط داشته باشد. پیروان ایشان گاه به صورت گروهی یا فردی به سامرا می‌آمدند و واجبات مالی خود را به ایشان می‌رساندند[۱۱۷]؛ چنان‌که گفته شده است در هیچ زمانی ارتباط تشکیلاتی شیعه به وسیله وکیلان و نایبان به رونق زمان امام‌جواد ع ، امام‌هادی ع و امام‌عسکری(ع) نبود.[۱۱۸] در زمان امام‌عسکری(ع) افراد و جریان‌هایی در جهان اسلام علیه بنی‌عباس مشغول مبارزه بودند؛ ازجمله حرکت حسن‌بن‌زید علوی در طبرستان که به قوت خود باقی بود و روز به روز گسترش می‌یافت و راه خود را به سوی ری و دیگر نقاط باز می‌کرد،[۱۱۹] حسن‌بن‌اسماعیل علوی در قزوین،[۱۲۰] ابراهیم ‌بن ‌محمد علوی معروف به ابن ‌صوفی در مصر[۱۲۱] و علی‌ بن ‌زید علوی در کوفه.[۱۲۲] حرکت علویان در تشدید فشار علیه امام‌عسکری(ع) مؤثر بود، به‌ویژه که ایشان با شیعیان انقلابی مانند شیعیان قم[۱۲۳] و طبرستان در ارتباط بود[۱۲۴] و برخی از یاران نزدیک ایشان مانند ابوهاشم جعفری[۱۲۵] به سبب همکاری با علویان بازداشت شدند.[۱۲۶] . با این حال، سیاست امام‌عسکری(ع) در ارتباط با حکومت، بر تقیه استوار بود و به تعبیر امام‌خمینی حضرت ترک تقیه را از گناهان بزرگ و در ردیف انکار نبوت می‌شمرد.[۱۲۷] بنابر منابع موجود، امام‌عسکری(ع) آشکارا از هیچ‌یک از قیام‌های علویان حمایت نکرد و درایت ایشان موجب شد تا تشکیلات شیعه از جریان‌های سیاسی و مبارز منحرف به دور نگه داشته شود. در تحلیل امام‌خمینی، امام‌عسکری(ع) وظیفه خود می‌دید که راه درست را به مردم بنماید و با ستم مبارزه کند و بی ‌لیاقت ‌بودن حاکمان عباسی برای خلافت اسلامی را بر مردم آشکار سازد. حضرت برای تبلیغ دین و جلوگیری از ستم مبارزه می‌کرد و برای این کار زندانی می‌شد[۱۲۸]؛ چنان‌که زندانی ‌شدن امام‌حسن عسکری(ع) در اردوگاه ارتش به سبب نمازخواندن یا انتساب به پیامبر نبود. این شدت عمل به سبب عدالت‌خواهی و قیام علویان علیه حکومت‌های ستمگر بود.[۱۲۹]

قیام‌ها و شورش‌ها

در زمان امام حسن عسکری(ع)، حرکت‌های اعتراض‌آمیزی انجام گرفت که برخی از آنها از سوی شیعیان و برخی با سوءاستفاده از نام علویان بود.

قیام علی بن زید و عیسی بن جعفر: این دو که علوی و از تبار امام حسن مجتبی ع بودند، در سال ۲۵۵ هجری در کوفه قیام کردند. معتز، سپاهی به فرماندهی سعید بن صالح به سوی آنها فرستاد و این قیام را سرکوب کرد.[۷۱]

قیام علی بن زید بن حسین: وی از نوادگان امام حسین ع بود و در زمان مهتدی عباسی در کوفه قیام کرد. شاه بن میکال با سپاهی به مقابله او رفت ولی شکست خورد. وقتی معتمد عباسی به قدرت رسید، کیجور ترکی را به سوی او فرستاد. علی بن زید پس از چندی تعقیب و گریز در سال ۲۵۷ هجری قمری کشته شد.[۷۲]

قیام احمد بن محمد بن عبدالله: او در زمان معتمد عباسی در مصر بین بَرْقه و اسکندریه قیام کرد و با پیروان زیادی که پیدا کرد، ادعای خلافت نمود. احمد بن طولون، کارگزار ترک خلیفه در آن دیار، سپاهی به سوی او فرستاد و یاران او را از اطرافش پراکنده ساختند و او را کشتند.[۷۳]

قیام صاحب زنج: زنگیان به رهبری علی بن محمد معروف به صاحب زنج در سال ۲۵۵ قمری علیه خلیفه عباسی قیام کردند.[۷۴] این قیام پانزده سال طول کشید و مناطق وسیعی را تحت اشغال خود در آورد.[۷۵] امام حسن عسکری(ع) صاحب زنج را از اهل بیت نمی‌دانست.[۷۶]

ارتباط امام و شیعیان

با توجه به فشارهای عباسیان بر شیعیان، جامعه شیعه در تقیه به سر می‌برد. با این حال امام حسن عسکری(ع) نسبت به اداره امور شیعیان و گردآوری وجوهات اهتمام داشت و وکیلانی به سرزمین‌های مختلف می‌فرستاد.[۷۷] .

دیدار با امام

از گزارش‌های تاریخی برمی‌آید که در بخش‌هایی از زندگی امام عسکری(ع)، محدودیت‌هایی برای ارتباط مستقیم شیعیان با امام وجود داشت.[۷۸] . از این رو هنگامی که امام به دارالخلافه برده می‌شد، شیعیان در مسیر حرکت او حاضر می‌شدند تا او را ملاقات کنند.[۷۹] شیخ طوسی خبری نقل کرده که حاکی از تجمع مردم هنگام عبور امام عسکری(ع) و احترام آنها به وی است.[۸۰] ولی به خاطر مراقبت‌های حکومت، گاه امام(ع)، شیعیان را از همین نوع رابطه با خود نیز منع می‌کرد. علی بن جعفر حلبی نقل کرده: در یکی از روزها که قرار بود امام به‌ دارالخلافه برود ما به انتظار دیدار وی جمع شدیم؛ در این حال از طرف آن حضرت توقیعی نوشته ‌ای بدین مضمون به ما رسید: کسی بر من سلام و حتی اشاره هم به طرف من نکند؛ زیرا در امان نیستید. [۸۱] .

نمایندگان امام سازمان وکالت

امام عسکری(ع) مانند امامان پیش از خود از نمایندگانی جهت ارتباط با شیعیان استفاده می‌کرد. در منابع امامی عثمان بن سعید به عنوان باب نماینده و رابط امام با مردم شناخته شده است. وی پس از شهادت امام عسکری(ع)، نخستین نایب خاص امام زمان عج در غیبت صغری بود.[۸۲] همچنین عقید، خادمِ خاصِ وی که امام او را از کودکی بزرگ کرده بود حامل بسیاری از نامه ‌های ایشان به شیعیان بود.[۸۳] فردی با کنیه «ابوالادیان» خادم او نیز ارسال تعدادی از نامه‌ها را به عهده داشته است.[۸۴]

نامه‌ نگاری

از راه‌ های ارتباطی شیعیان با امام عسکری(ع)، مکاتبه بود؛ برای نمونه می‌توان به نامه‌های ایشان به علی بن حسین بن بابویه[۸۵] و نامه به مردم قم و آبه آوه [۸۶] اشاره کرد. در کتاب کمال الدین آمده است ایشان اندکی قبل از شهادت، نامه‌ های متعددی را به دست خود برای مدینه نوشت.[۸۷] شیعیان نیز در مسائل و موضوعات مختلف برای ایشان نامه می‌نوشتند و پاسخ آن را دریافت می‌کردند.

آماده ‌‌سازی شیعیان برای عصر غیبت

برخی از منابعی که به تحلیل وقایع تاریخی عصر امام عسکری(ع) پرداخته‌اند، معتقدند که ایشان اقداماتی برای آماده ‌سازی ورود شیعه به عصر غیبت انجام داد: سخن گفتن امام عسکری(ع) با اصحاب خود از پسِ پرده و اینکه بیشتر فعالیت‌های مربوط به امام، توسط وکیلان او انجام می‌گرفت را از جمله این اقدامات دانسته‌اند.[۸۸] مدرسی طباطبایی بر این باور است که امام عسکری برای آموزش نحوه حل مسائل علمی، گاه پاسخ سؤال‌های فقهی را به صورت کامل بیان نمی‌کرد[۸۹] و گاه نیز به بیان قاعده‌ای کلی می‌پرداخت تا فقها بتوانند به کمک آن، به پاسخ برسند.[۹۰] [یادداشت ۲]بعضی اوقات نیز امام برای پاسخ به پرسش‌های فقهی مراجعه به کتاب‌های حدیثی شیعه را پیشنهاد می‌داد.[۹۱] با این‌گونه اقدامات، جامعه شیعه آموزش می‌دید تا مشکلات و مسائل فقهی و عقیدتی خود را بدون نیاز به مراجعه به امام حاضر حل کند.[۹۲] .

آموزه‌های شیعی

با توجه به پیچیدگی‌ها و ابهامات مربوط به تعیین امام در آن دوران، در سخنان و نامه‌های امام حسن عسکری(ع)، به این آموزه برمی‌خوریم که زمین از حجت خالی نمی‌ماند[۹۳] و اینکه اگر امامت با انقطاع روبه‌ رو شود و اتصال آن مخدوش گردد، امور خداوند مختل خواهد شد.[۹۴] و حجت خدا بر روی زمین نعمتی است که خدا به مؤمنان داده و آنان را با این هدایت، اکرام کرده است.[۹۵] . یکی دیگر از آموزه ‌هایی که به اقتضای فشارهای موجود بر شیعیان در آن عصر به تکرار در سخنان آن حضرت دیده می‌شود، دعوت به صبر و باور به فرج و انتظار برای آن است.[۹۶] همچنین در احادیث آن حضرت بر تنظیم روابط درونی جامعه شیعه و معاشرت با برادران دینی نیز تاکید ویژه ‌ای دیده می‌شود.[۹۷] .

تفسیر قرآن

تفسیر امام حسن عسکری ع

تفسیر قرآن از جمله زمینه‌هایی است که مورد توجه ویژه امام حسن عسکری(ع) بوده است. کتاب تفسیری که در شمار کهن‌ترین آثار میراث تفسیری امامیه است به ایشان منسوب شده است.

تعلیم صلوات بر پیامبر(ص) و جانشینانش

شيخ طوسى در مصباح در اعمال روز جمعه از ابوالمُفَضَّل شيبانى از ابو محمد عبدالله بن محمد عابد بداليه نقل کرده که او از امام حسن عسكرى عليه السلام در منزلش در سامرا درخواست کرده که كيفيت صلوات فرستادن بر پيغمبر و اوصياى آن حضرت را به او تعلیم کند و كاغذ فراوانی را هم آماده کرده بود و امام عسکری هم بدون اينكه از كتابى ببيند صلواتی برای تمام چهارده معصوم نقل کرد ابومحمد یمنی راوی این روایت می‌گوید چون امام عسکری از خواندن صلوات بر پدرش فارغ شد و نوبت به نام خودش رسيد ساكت ماند به او گفتم كه كيفيت صلوات بر باقى را بفرماييد فرمود اگر نه اين بود كه ذكر اين از مَعالم (نشانه ‌های) دين است و خدا امر فرموده ما را كه به اهلش برسانيم هر آينه دوست داشتم كه ساكت مانم و لكن چون در مقام دين است بنويس و آنگاه صلوات بر خودش را اینگونه املا کرد: اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلَى الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ الْبَرِّ التَّقِيِّ، الصَّادِقِ الْوَفِيِّ، النُّورِ الْمُضِيءِ، خازِنِ عِلْمِكَ، وَالْمُذَكِّرِ بِتَوْحِيدِكَ، وَوَلِيِّ أَمْرِكَ، وَخَلَفِ أَئِمَّةِ الدِّينِ الْهُداةِ الرَّاشِدِينَ، وَالْحُجَّةِ عَلَىٰ أَهْلِ الدُّنْيا، فَصَلِّ عَلَيْهِ يَا رَبِّ أَفْضَلَ مَا صَلَّيْتَ عَلَىٰ أَحَدٍ مِنْ أَصْفِيائِكَ وَحُجَجِكَ وَأَوْلادِ رُسُلِكَ يَا إِلٰهَ الْعالَمِينَ . خدایا درود فرست بر حسن بن علی بن محمّد، نیکوکار، پرهیزگار، صادق، وفادار، نور تابنده، خزانه ‌دار دانشت، یاد آور توحیدت و سرپرست و عهده ‌دار فرمان و قانونت و یادگار پیشوایان دین، آن راهنمایانِ رشد یافته و حجّت بر اهل دنیا، پس بر او درود فرست ای پروردگار، برترین درودی که بر یکی از برگزیدگان و حجّت‌هایت و اولاد رسولانت فرستادی، ای معبود جهانیان. [۹۸]محدث قمی در مفاتیح الجنان این ماجرا را با عنوان صلوات بر حجج طاهره آورده است. [۹۹] .

کلام و عقاید

امام حسن عسکری(ع) در شرایطی به امامت رسید که اختلافاتی اعتقادی در صفوف امامیه پدید آمده بود و اختلافاتی نیز در همان دوره امامت ایشان به وجود آمد. برای نمونه یکی از این مسائل بحث «نفی جسمانیت خداوند» بود که از سال‌ها قبل مطرح بود. در زمان امام حسن عسکری(ع) این اختلاف به اندازه‌ای زیاد شد که سهل بن زیاد آدمی نامه ‌ای به امام نوشت و از ایشان دراین‌باره راهنمایی خواست. امام در پاسخ، از فرورفتن در مباحث مربوط به ذات خداوند ، پرهیز داد و سپس با اشاره به آیاتی از قرآن، فرمود: خدا یکتا و یگانه است؛ نه زاییده و نه زاده‌شده است و نه برای او همتایی است. آفریننده است نه آفریده. هر آنچه بخواهد از اجسام و غیر آن می‌آفریند و خود جسم نیست... چیزی شبیه او نیست و او شنوا و بیناست.[۱۰۰] .

فقه

در علم حدیث، یکی از القابی که برای امام حسن عسکری(ع) به کار رفته، لقب «فقیه» است.[۱۰۱] این نشان می‌دهد که امام از سوی اصحابش به طور خاص به این وجه شناخته می‌شده است. بخشی از احادیث ایشان به حوزه فقه و ابواب مختلف آن مربوط می‌شود. از آنجا که تدوین مذهب فقهی امامیه پیشتر توسط امام صادق(ع) انجام گرفته و سپس مراحل کمال خود را در زمان امام کاظم ع و امام رضا ع طی کرده بود، امام حسن عسکری(ع) بیشتر به فروعی پرداختند که مستحدث نوپدید در زمان ایشان بود و یا به دلیلی در عصر ایشان چالش برانگیز بوده است مانند مسئله آغاز رمضان و بحث خمس.[۱۰۲]


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم سیزدهم امام عسکری ع

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : سه شنبه ۸ مهر ۱۴۰۴ | 17:33 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |